قَالَ رَسولُ اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «أَرْضُ الجنَّةِ بَیضَاءُ، عَرْصَتُهَا صُخُورُ الکافُورِ، وَقَدْ أَحَاطَ بِهِ المِسْک مِثْلَ کسْبَانِ الرَّمْلِ أَنْهَارٌ مُطَّرِدَةٌ، فَیجْتَمِعُ فیهَا أَهْلُ الجَنَّةِ أَدْنَاهُمْ وَآخِرُهُمْ فَیتَعارَفُونَ، فَیبْعَثُ الله رِیحَ الرّحمَةِ فَتَهِیجُ عَلَیهِمْ رِیحُ المِسْک، فَیرْجِعُ الرَّجُلُ إِلَى زَوْجَتِهِ وَقَدِ ازْدَادَ حُسْنا وَطِیبا، فَتَقُولُ لَهُ: لَقَدْ خَرَجْتَ مِنْ عِنْدی وَأَنَا بِک مُعْجِبَةٌ وَأَنَا بِک الآنَ أَشَدُّ إعْجَاباً»
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «زمین بهشت، سفید است و صحنش [از] صخرههای کافور. مشک، مانند تپههای شن آن را در میان گرفته است و جویبارهای بسیار در آن روانند. بهشتیان از دور و نزدیک در آن جا گرد هم میآیند و با یکدیگر آشنا میشوند. سپس خداوند، باد رحمت را میوزاند و بوی مشک در آنان میپیچد.
آنگاه مرد [بهشتی] در حالی که بسی زیباتر و خوشبوتر شده است به نزد همسر خویش باز میگردد و همسرش به او میگوید: از نزد من که رفتی برایم خواستنی بودی و اکنون بسی خواستنیتر شدهای».
[الترغیب و الترهیب، جلد 4، صفحهی 514؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 1، صفحهی 92]