قَالَ رَسولُ اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ الرَّجُلَ لَیتَّکئُ فِی الجَنَّةِ سَبعِینَ سَنَةً قَبلَ أَن یتَحَوَّلَ، ثُمَّ تَأتِیهِ امرَأَةٌ فَتَضرِبُ عَلى مَنکبَیهِ، فَینظُرُ وَجهُهُ فِی خَدِّها أَصفى مِنَ المِرآةِ، وَإِنَّ أَدْنى لُؤلُؤَةٍ عَلَیها تُضِیءُ ما بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ، فَتُسَلِّمُ عَلَیهِ فَیرُدُّ السَّلامَ، وَیسأَلُها: مَن أَنتِ؟ وَتَقُولُ: أَنا مِن المَزِیدِ، وَإِنَّهُ لَیکونُ عَلَیها سَبعُونَ ثَوبا أَدناها مِثلُ النُّعمانِ مِن طُوبى، فَینفُذُها بَصَرُهُ، حَتَّى یرى مُخَّ ساقِها مِن وَراءِ ذَلِک، وَإِنَّ عَلَیها مِنَ التِّیجانِ، إِنَّ أَدنى لُؤلُؤَةٍ فِیها لَتُضِیءُ ما بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ»
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «مرد [مؤمن بهشتی] در بهشت، هفتاد سال تکیه میدهد، بدون آن که صورتش را به طرفی برگرداند [و یکسره از تماشای بهشت و نعمتهای آن لذت میبرد]. سپس زنی [از زنان بهشتی] نزد او میآید و به شانهاش میزند و او [برمی گردد و به چهرهی آن زن نگاه میکند و] صورتش را در گونهی آن [زن بهشتی]، صافتر از [تصویر در] آینه، میبیند. کوچکترین مرواریدی که بر [سر و بدن] آن [زن بهشتی] است، از مشرق تا مغرب [دنیا] را روشن میسازد. زن به او سلام میکند و او جواب سلامش را میدهد و میپرسد: تو کیستی؟
او میگوید: من از فزونـیام [که خدای متعال وعـده داده است علاوه بر نعمـتهای بهشت، فزونیهایی هم در نزد ما دارند ]
بر تن آن زن، هفتاد جامه از درخت طوبا پوشانده شده که کمترین آنها مانند شقایق نعمان است. پس نگاه مرد از آنها نفوذ میکند تا جایی که از پشـت آنها مغز ساق او را میبیند. نیز تاجهایی بر سر دارد که کوچکترین مروارید[ی که] بر آن [تاج نصب شده] از مشرق تا مغرب را روشن میکند».
[مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحهی 150؛ مسند ابی یعلی، جلد 2، صفحهی 132؛ تفسیر طبری، جلد 13، صفحهی 176؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحهی 483]