قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: یأْتِی عَلَی أَهْلِ الجَنَّةِ سَاعَةٌ یرَوْنَ فِیهَا نُورَ الشَّمْسِ وَ القَمَرِ فَیقُولُونَ أَ لَیسَ قَدْ وَعَدَنَا رَبُّنَا أَنْ لَا نَرَی فِیهَا شَمْساً وَ لَا قَمَراً فَینَادِی مُنَادٍ قَدْ صَدَقَکمْ رَبُّکمْ وَعْدَهُ لَا تَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَ لَا قَمَراً وَ لَکنْ هَذَا رَجُلٌ مِنْ شِیعَةِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام)یتَحَوَّلُ مِنْ غُرْفَةٍ إِلَی غُرْفَةٍ فَهَذَا الَّذِی أَشْرَقَ عَلَیکمْ مِنْ نُورِ وَجْهِهِ.
ابن عباس میگوید: ساعتی بر اهل بهشت میگذرد که [بهشتیان] در آن [زمان]، نور خورشید و ماه را میبینند. [با تعجب] میگویند: مگر پروردگار ما وعده نداده که خورشید و ماه را [در بهشت] نمیبینیم؟! [پس این نور چیست؟! در این هنگام] منادیای ندا میدهد: پروردگـارتان به وعـدهاش عمل کرده و خورشید و ماه را [در بهشت] نمیبینید ولی این یکی از شیعیان علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است که از غرفهای به غرفهی دیگر میرود و اینکه بر شما تابیده، از نور چهرهی اوست.
[بشارة المصطفى، طبری آملی، صفحهی 159؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحهی 149]