قال الصادق (علیهالسلام): «مَا خَلَقَ اللهُ خَلْقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِی الجَنَّةِ مَنْزِلًا وَ فِی النَّارِ مَنْزِلًا. فَإِذَا سَکنَ أَهْلُ الجَنَّةِ، الجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ، النَّارَ، نَادَی مُنَادٍ: یا أَهْلَ الجَنَّةِ، أَشْرِفُوا، فَیشْرِفُونَ عَلَی النَّارِ وَ تُرْفَعُ لَـهُم مَنَازِلُهُمْ فِیهَا.
ثُمَّ یقَالُ لَـهُمْ: هَذِهِ مَنَازِلُکمُ الَّتِی لَوْ عَصَیتُمُ اللهَ دَخَلْتُمُوهَا. قَالَ: فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ فَرَحاً لَمَاتَ أَهْلُ الجَنَّةِ فِی ذَلِک الیوْمِ فَرَحاً لِمَا صُرِفَ عَنْهُمْ مِنَ العَذَابِ.
ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ: یا أَهْلَ النَّارِ، ارْفَعُوا رُءُوسَکمْ فَیرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَینْظُرُونَ إِلَی مَنَازِلِهِمْ فِی الجَنَّةِ وَ مَا فِیهَا مِنَ النَّعِیمِ. فَیقَالُ لَهُمْ: هَذِهِ مَنَازِلُکمُ الَّتِی لَوْ أَطَعْتُمْ رَبَّکمْ دَخَلْتُمُوهَا. قَالَ: فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ حُزْناً لَمَاتَ أَهْلُ النَّارِ حُزْناً. فَیورِثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ یورِثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ وَ ذَلِک قَوْلُ اللهِ «أُولئِک هُمُ الوارِثُونَ. الَّذِینَ یرِثُونَ الفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خَالِدُونَ»
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «خدای متعال، هیچ آفریدهای نیافریده است مگر آنکه برایش جایگاهی در بهشت و جایگاهی در جهنم مقرر کرده است. پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساکن شوند، منادیای ندا میدهد: ای اهل بهشت، [بر آتش جهنم که در زیر قرار دارد،] اشراف پیدا کنید. پس بر آتش جهنم مشرف میشوند و [پرده از] منزلهایشان برداشته میشود. آنگاه به ایشان گفته میشود: این جایگاه شمـا بود که اگر خدا را نافرمانـی میکردید، داخل آن میشدید. [پس از دیدن این صحنه] اگر کسی از شادی میمُرد، اهل بهشت بودند، از شادی آنکه عذاب از آنها بازداشته شده است.
سپس منادیای ندا میدهد: ای اهل آتش، سرهایتان را بلند کنید. پس سرهایشان را بلند میکنند و به جایگاههایشان در بهشت مینگرند و آن نعمـتها را میبینند. آنگاه برای آنها گفته میشود: این جایگاههای شما بود که اگر پروردگارتان را اطاعت میکردید، داخل آن میشدید. پس اگر کسی از غُصه میمُرد، اهل آتش بودند. پس آنان جایگاههای اینان و اینان جایگاههای آنان را به ارث میبرند و این [معنی] سخن خدای تعالی است که «آنانند، وارثانند. همانان که بهشت را به ارث مىبرند و در آنجا جاودان مىمانند».
[ثواب الأعمال، شیخ صدوق، صفحهی 258؛ تفسیر قمی، جلد 2، صفحهی 89؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحهی 287]