قَالَ أَمِیرُ المؤمنین (علیهالسلام): «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ لِـهَذَا الجِلْدِ الرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَی النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکمْ فَإِنَّکمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ الدُّنْیا فَرَأَیتُمْ جَزَعَ أَحَدِکمْ مِنَ الشَّوْکةِ تُصِیبُهُ وَ العَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکیفَ إِذَا کانَ بَینَ طَابَقَینِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیطَانٍ؟! أَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِکاً إِذَا غَضِبَ عَلَی النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضاً لِغَضَبِهِ وَ إِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَینَ أَبْوَابِهَا جَزَعاً مِنْ زَجْرَتِهِ؟!
أَیهَا الیـفَنُ الکبِیرُ الَّذِی قَدْ لَـهَزَهُ القَتِیرُ کیفَ أَنْتَ إِذَا التَحَمَتْ أَطْوَاقُ النَّارِ بِعِظَامِ الأَعْنَاقِ وَ نَشِبَتِ الجَوَامِعُ حَتَّی أَکلَتْ لُحُومَ السَّوَاعِدِ؟ فَاللهَ اللهَ مَعْشَرَ العِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِی الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِی الفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّیقِ فَاسْعَوْا فِی فَکاک رِقَابِکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا»
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «بدانید که این پوست نازک، تابِ آتش ندارد. پس بر خویشتن رحم کنید، که شما خود را در رنج و سختیهای دنیا آزمودهاید [و میدانید که یارای تحمل کوچکترین سختیهای آن را ندارید، چه رسد به آتشِ آخرت]. آیا دیدهاید که هر یک از شما، از خاری که در بدن او میخلـد یا از لغزیدنـی که خونینـش میکند یا از دیـگی داغ که پایـش را میسوزاند، چگونه بیتابی میکند؟ پس چگونه است آنگاه که میان دو لایه از آتش قرار گیرد، و همبسـتر سنگ [آتشگرفته] باشد و همدم شیطـان؟ آیا مـیدانیـد که مالک [که فرشتهی دوزخیان است] آنگاه که بر آتش، خشم گیرد، از خشم او آتش به تلاطم در میآید و آنگاه که بر آن نهیب بزند، از نهیب او بیتابانه میان درهایش درهم میجهد؟
ای پیر سالخورده که موی سپید [و ناتوانی و پیری] وجودت را فرا گرفته است، چه حالی خواهی داشت آنگاه که طوقهای آتش به استخوانهای گردن فرو چسبد و کندهها[ی آتشین] چنان [بدن نحیفت را] فرو گیرند که گوشت ساعدها را بخورند؟!
پس خدا را، خدا را [در نظر بگیرید] ای بندگان [ضعیف] و [اکنون که] سالمید در تندرستی قبل از مریضی و در گشایش قبل از تنگی، بکوشید در رهانیدن گردنهایتان [از آتش جهنم]، قبل از اینکه گروها را قفل کنند [و راهی برای گشودن آن نباشد]».
[نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهی 183؛ الدروع الواقیة، سید بن طاووس، صفحهی 271؛ تنبیه الخواطر، ورام بن ابیفراس، جلد 1، صفحهی 67؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحهی 306]