قال الکاظم (علیهالسلام): «إِنَّ فِی النَّارِ لَوَادِیاً یقَالُ لَهُ سَقَرُ. لَمْ یتَنَفَّسْ مُنْذُ خَلَقَهُ اللهُ. لَوْ أَذِنَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِی التَّنَفُّسِ بِقَدْرِ مِخْیطٍ لَاحْتَرَقَ مَا عَلَی وَجْهِ الأَرْضِ. وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیتَعَوَّذُونَ مِنْ حَرِّ ذَلِک الوَادِی وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ. وَ إِنَّ فِی ذَلِک الوَادِی لَـجَبَلًا یتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِک الوَادِی مِنْ حَرِّ ذَلِک الجَبَلِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ. وَ إِنَّ فِی ذَلِک الجَبَلِ لَشِعْباً یتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِک الجَبَلِ مِنْ حَرِّ ذَلِک الشِّعْبِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ. وَ إِنَّ فِی ذَلِک الشِّعْبِ لَقَلِیباً یتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِک الجَبَلِ مِنْ حَرِّ ذَلِک القَلِیبِ وَ نَتْنِهِ وَ قَذَرِهِ وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِیهِ لِأَهْلِهِ. وَ إِنَّ فِی ذَلِک القَلِیبِ لَـحَیةً یتَعَوَّذُ جَمِیعُ أَهْلِ ذَلِک القَلِیبِ مِنْ خُبْثِ تِلْک الـحَیةِ وَ نَتْنِهَا وَ قَذَرِهَا وَ مَا أَعَدَّ اللهُ فِی أَنْیابِهَا مِنَ السَّمِّ لِأَهْلِهَا. وَ إِنَّ فِی جَوْفِ تِلْک الحَیةِ لَصَنَادِیقَ فِیهَا خَمْسَةٌ مِنَ الأُمَمِ السَّالِفَةِ وَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ».
قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک وَ مَنِ الخَمْسَةُ وَ مَنِ الِاثْنَانُ؟ قَالَ: «فَأَمَّا الخَمْسَةُ فَقَابِیلُ الَّذِی قَتَلَ هَابِیلَ وَ نُمْرُودُ الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ فَقالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمِیتُ وَ فِرْعَوْنُ الَّذِی قَالَ أَنَا رَبُّکمُ الأَعْلی وَ یهُودُ الَّذِی هَوَّدَ الیهُودَ وَ بُولَسُ الَّذِی نَصَّرَ النَّصَارَی وَ مِنْ هَذِهِ الأُمَّةِ أَعْرَابِیانِ»
امام کاظم (علیهالسلام) فرمودند: «در آتش، وادیای هست که به آن سقر گویند و این وادی، از زمانی که خداوند آن را آفریده، نفس نکشیده است. اگر خداوند عز و جل به او اجازه دهد تا به اندازهی سر سوزنی نفس بکشد، هر آنچه را بر روی زمین است، میسوزاند. دوزخیان از گرمای آن وادی و بوی گند و کثافتش و از آنچه خداوند در آن وادی برای اهلش آماده ساخته است، به خدا پناه میبرند.
در آن وادی، کوهی است که همهی اهل آن وادی از گرمای آن و از بوی گند و کثافتش و از آنچه خداوند در آن کوه برای اهلش آماده ساخته است، به خدا پناه میبرند.
در آن کوه، درهای است که همهی اهل آن کوه، از گرمای آن دره و از بوی تعفّن و کثافت آن و از آنچه خداوند در آن درّه برای اهلش آماده ساخته است، به خدا پناه میبرند.
در آن درّه، چاهی است که همهی اهل آن درّه، از گرمای آن و کثافتش و از آنچه خداوند در آن چاه برای اهلش آماده ساخته است، به خدا پناه میبرند.
در آن چاه، ماری است که همهی اهل آن چاه، از پلیدی آن مار و از بوی تعفّن و کثافت آن و از زهری که خداوند در نیشهای آن مار برای اهلش فراهم آورده است، به خدا پناه میبرند.
و در شکم آن مار، صندوقهایی است که در آن پنج نفر از امتهای سابق و دو نفر از این امت قرار دارند.
[راوی میگوید] عرض کردم: فدایتان شوم، آن پنج نفر و دو نفر کیانند؟ فرمودند: «اما پنج نفر [از امتهای گذشته، عبارتند از:] قابیل که هابیل را کشت و نمرود که با ابراهیم (علیهالسلام) در مورد پروردگارش محاجّه کرد و گفت: من [نیز همانند خدای تو] زنده میکنم و میمیرانم و فرعون که گفت: من پروردگار برتر شما هستم و یهود که پیروان موسی (علیهالسلام) را یهودی ساخت و بولس که پیروان عیسی (علیهالسلام) را نصرانی ساخت و [اما آن دو نفر] از این امت، [آن] دو عرب جاهلی [هستند]».
[جامع الأخبار، شعیری، صفحهی 143؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، صفحهی 215؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، جلد 2، صفحهی 507؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحهی 310؛ قصص الأنبیاء، جزائری، صفحهی 105]