قَالَ سَیدُ السَّاجِدِینَ (علیهالسلام) فِی الصَّحِیفَةِ الکامِلَةِ فِیمَا کانَ یدْعُو بَعْدَ صَلَاةِ اللَّیلِ: «اللهمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَی مَنْ عَصَاک وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاک وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ وَ هَینُهَا أَلِیمٌ وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ وَ مِنْ نَارٍ یأْکلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ وَ یصُولُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ العِظَامَ رَمِیماً وَ تَسْقِی أَهْلَهَا حَمِیماً وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیهَا وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا وَ لَا تَقْدِرُ عَلَی التَّخْفِیفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَیهَا تَلْقَی سُکانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَیهَا مِنْ أَلِیمِ النَّکالِ وَ شَدِیدِ الوَبَالِ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ عَقَارِبِهَا الفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا وَ حَیاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْیابِهَا وَ شَرَابِهَا الَّذِی یقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُکانِهَا وَ ینْزِعُ قُلُوبَهُمْ وَ أَسْتَهْدِیک لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا وَ أَخَّرَ عَنْهَا»
در دعای امام سجاد (علیهالسلام) بعد از نماز شب آمده است: «بارالها به تو پناه میبرم از آتشی که هر که نافرمانی تو کند، با آن، به سختی مجازاتش میکنی و هر که از خشنودی تو دوری گزیند، بدان تهدیدش کردهای، از آتشی که روشناییاش تاریک، اندکش دردناک و دورش نزدیک است؛ از آتشی که شعلههایش یکدیگر را فرو میبلعند و بر یکدیگر تازیانه میکوبند؛ از آتشی که استخوانها را میپوساند و ساکنانش را آب جوشان مینوشاند؛ از آتشی که نه بر جان کسی که به پایش زاری کند، دلسوزی میکند و نه بر کسی که از او خواهش و التماس کند، رحم میآورد، و نه قادر است که بر کسی که در برابرش خاکساری میکند و سر تسلیم فرود میآورد، سبک گیرد؛ بلکه با ساکنان خویش، با دردناکترین شکنجه و سختترین کیفر برخورد میکند.
و به تو پناه میبـرم از عقـربهای آن [جهنـم] که دهانهایشان را گشـوده میدارند، و از مارهای آن که نیشهایشان را به هم میسایند و از نوشیدنی آن که دل و رودهی ساکنانش را تکه تکه میکند و قلبشان را از بیخ بر میکند. از تو میخواهم که مرا به چیزی رهنمون شوی که از چنین آتشی دور گرداند و آن را [برای همیشه] به تأخیر اندازد.».
[صحیفهی سجادیه، دعای 32؛ مصباح المتهجد، شیخ طوسی، صفحهی 191؛ المصباح کفعمی، صفحهی 57؛ مفتاح الفلاح، شیخ بهایی، صفحهی 353؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحهی 304]