حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام) لأحنف بن قیس بعد أن ذکر له نعیم الجنة: «فَإِنْ فَاتَک یا أَحْنَفُ مَا ذَکرْتُ لَک فِی صَدْرِ کلَامِی لَـتَتْرُکنَّ فِی سَرَابِیلِ القَطِرَانِ، وَ لَـتَطُوفَنَّ بَینَها وَ بَینَ حَمِیمٍ آنٍ، وَ لَـتَسْقِینَّ شَرَاباً حَارَّ الغَلَیانِ فی إنضاجِهِ، فَکمْ یوْمَئِذٍ فِی النَّارِ مِنْ صُلْبٍ مَحْطُومٍ، وَ وَجْهٍ مَهْشُومٍ، وَ مُشَوَّهٍ مَضْرُوبٍ عَلَی الخُرْطُومِ، قَدْ أَکلَتِ الجَامِعَةُ کفَّهُ، وَ التَحَمَ الطَّوْقُ بِعُنُقِهِ.
فَلَوْ رَأَیتَهُمْ یا أَحْنَفُ ینْحَدِرُونَ فِی أَوْدِیتِهَا، وَ یصْعَدُونَ جِبَالَهَا، وَ قَدْ البِسُوا المُقَطَّعَاتِ مِنَ القَطِرَانِ، وَ اُقْرِنُوا مَعَ فُجّارِهَا وَ شَیاطِینِهَا، فَإِذَا اسْتَغَاثُوا بِأسوَأِ أخذٍ مِنْ حَرِیقٍ، شَدَّتْ عَلَیهِمْ عَقَارِبُهَا وَ حَیاتُهَا، وَ لَوْ رَأَیتَ مُنَادِیاً ینَادِی وَ هُوَ یقُولُ: یا أَهْلَ الجَنَّةِ وَ نَعِیمِهَا وَ یا أَهْلَ حُلِیهَا وَ حُلَلِهَا خَلِّدُوا فَلَا مَوْتَ. فَعِنْدَهَا ینْقَطِعُ رَجَاؤُهُمْ وَ تُغْلَقُ الأَبْوَابُ وَ تَنْقَطِعُ بِهِمُ الأَسْبَابُ.
فَکمْ یوْمَئِذٍ مِنْ شَیخٍ ینَادِی: وَا شَیبَتَاهْ! وَ کمْ مِنْ شَابٍّ ینَادِی: وَا شَبَابَاهْ! وَ کمْ مِنِ امْرَأَةٍ تُنَادِی: وَا فَضِیحَتَاهْ! هُتِکتْ عَنْهُمُ السُّتُورُ فَکمْ یوْمَئِذٍ مِنْ مَغْمُوسٍ بَینَ أَطْبَاقِهَا مَحْبُوسٌ، یا لَک غَمْسَةٌ البَسَتک بَعْدَ لِبَاسِ الکتَّانِ وَ المَاءِ المُبَرَّدِ عَلَی الجُدْرَانِ وَ أَکلِ الطَّعَامِ الوَاناً بَعْدَ الوَانٍ؛ لِبَاساً لَمْ یدَعْ لَک شَعْراً نَاعِماً کنتَ مُطعَمَهُ إِلَّا بَیضَهُ وَ لَا عَیناً کنْتَ تُبْصِرُ بِهَا إِلَی حَبِیبٍ إِلَّا فَقَأَهَا. هَذَا مَا أَعَدَّ اللهُ لِلْمُجْرِمِین»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) پس از بیان نعمت‌های بهشت برای احنف بن قیس فرمودند: «ای احنف! اگر آنچه را [از این نعمت‌ها] که در آغاز سخنم برایت گفتم از دست دادی، آن گاه است که بی‌گمان، در جامه‌هایی از قطران خواهی بود، و میان آن [آتش] و میان آبی جوشان، سرگـردان می‌شوی، و از نوشیـدنی‌ای داغ و جوشان و پَزان، نوشانده خواهی شد. در آن روز، چه کمرهای خُرد شده و چهره‌های متلاشی شده و بدریخت و بینی‌های درهم شکسته که در آتش خواهند بود؛ انسان‌هایی که کند و زنجیر، دست‌های آن‌‌ها را خورده و طوق‌ها در گردنشان فرو رفته است. ای احنف، کاش آنان را ببینی که [چگونه] در درّه‌های دوزخ، پایین [غلتیده] و [بی هدف] از کوه‌های آن بالا می‌روند، در حالی که جامه‌هایی از قطران بر ایشان پوشانیده‌اند و با تبهکاران و اهریمنانِ آنجا همدم گشته‌اند. هرگاه از بدترین مجازات آتش، فریاد کمک سر دهند، عقرب‌ها و مارهای دوزخ، سخت بر آنان یورش می‌آورند.
کاش آواز دهنده‌ای را ببینی که می‌گوید: «ای بهشتیانِ غوطه‌ور در نعمت‌های آن، و ای برخورداران از جامه‌ها و زیورهای آن، جاودانه بمانید که مرگی در کار نیست» در این هنگام، امید آن [دوزخی]ها قطع می‌گردد، درها[ی امید به رویشان] بسته می‌شود و رشته‌ها[ی روابط] میانشان بریده می‌گردد. در آن روز چه پیرهـا که فریاد می‌زنند: ای داد از پیـری! و چه جوان‌ها که فریـاد بر مـی‌آورند: ای داد از جوانی! و چه زن‌ها که فریاد می‌زنند: ای داد از رسوایی! [چون پوشش‌ها کنار می‌رود و] پرده‌ها از ایشان دریـده می‌گردد [و رسـوا می‌شوند].
در آن روز، چه بسیار کسانی که در میان طبقات دوزخ، غوطه ور و محبوس‌اند. خدا به داد تو رسد [ای احنف] از آن غوطه‌ور شدنی که بعد از پوشیدن جامه‌های کتانی [نرم و لطیف] و [نوشیدنِ] آبِ خنک شده در کنار دیوارها و خوردن غذاهای رنگارنگ [در دنیا، بدان دچار خواهی شد.] جامه‌ای بر تو می‌پوشاند که مویی [بر تنت] نمی‌ماند مگر [این که آن را از شدت عذاب]، سفید می‌گرداند و چشمانی را که با آن، عزیزی را می‌دیده‌ای، از کاسه به در می‌آورد. این است آنچه خداوند برای گنهکاران، آماده ساخته است».

[صفات الشیعه، ابن بابویه، صفحه‌ی 123؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 7، صفحه‌ی 221]

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است