حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

قال امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): «فَتَصِیرُ یا ذَا الدَّلَالِ وَ الـهَیبَةِ وَ الـجَمَالِ إِلَی مَنْزِلَةٍ شَعْثَاءَ وَ مَحَلَّةٍ غَبْرَاءَ فَتَنُومُ عَلَی خَدِّک فِی لَـحْدِک فِی مَنْزِلٍ قَلَّ زُوَّارُهُ وَ مَلَّ عُمَّالُهُ حَتَّی تُشَقَّ عَنِ القُبُورِ وَ تُبْعَثَ إِلَی النُّشُورِ. فَإِنْ خُتِمَ لَک بِالسَّعَادَةِ صِرْتَ إِلَی الحُبُورِ وَ أَنْتَ مَلِک مُطَاعٌ وَ آمِنٌ لَا تُرَاعُ یطُوفُ عَلَیکمْ وِلْدَانٌ کأَنَّهُمُ الـجُمَانُ بِکأْسٍ مِنْ مَعِینٍ بَیضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ أَهْلُ الجَنَّةِ فِیهَا یتَنَعَّمُونَ وَ أَهْلُ النَّارِ فِیهَا یعَذَّبُونَ. هَؤُلَاءِ فِی السُّنْدُسِ وَ الحَرِیرِ یتَـبَخْتَرُونَ وَ هَؤُلَاءِ فِی الجَحِیمِ وَ السَّعِیرِ یتَقَلَّبُونَ. هَؤُلَاءِ تُحْشَی جَمَاجِمُهُمْ بِمِسْک الجِنَانِ وَ هَؤُلَاءِ یضْرَبُونَ بِمَقَامِعِ النِّیرَانِ. هَؤُلَاءِ یعَانِقُونَ الحُورَ فِی الحِجَالِ وَ هَؤُلَاءِ یطَوَّقُونَ أَطْوَاقاً فِی النَّارِ بِالأَغْلَالِ. فِی قَلْبِهِ فَزَعٌ قَدْ أَعْیا الأَطِبَّاءَ وَ بِهِ دَاءٌ لَا یقْبَلُ الدَّوَاءَ»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «تو [ای فرزند انسان] با آن همه ناز و کرشمه و خوش سیمایی و جمالت [سرانجام] به منزلی آشفته و ویرانه و جایگاهی پر از خاک و غبار [یعنی گور تاریک و سرد] می‌روی و در قبر خویش بر گونه‌ات خوابانده می‌شوی، در منزلی که دیدار کنندگانش اندک‌اند و کارگرانش خسته و دلتنگ، تا آن گاه که [در صور دمیده شود] از گور، سر برآوری و به صحرای محشر روانه شوی. در آن هنگام، اگر مُهر سعادت بر [کارنامه‌ی] تو خورده باشد، رهسپار [سرای] شادمانی می‌شوی، و پادشاهی مُطاع [که لشکری عظیم، فرمانش را به جان می‌شنوند و اطاعت می‌کنند] و آسوده‌خاطری بی‌هراس خواهی بود. پسرکانی همچون مروارید با جامی از باده‌ی ناب و سپید که نوشندگان را لذتی خاص می‌دهد، در اطراف شما به گردش در می‌آیند. بهشتیان در بهشت، در ناز و نعمت به سر می‌برند و دوزخیان در دوزخ، عذاب می‌کشند. آنـان در جامـه‌هایی از پرنیان نرم و حریر می‌خرامند و اینـان در دوزخ و آتش سوزان، دست و پا می‌زنند. آنان جمجـمه‌هایشان از مشک بهشتی پُـر شده است و بر سر اینـان گرزهای آتشیـن، فرو کوفته می‌شود. آنان با سیه‌چشمان بهشتی، در حجله‌ها هم آغوش می‌شوند و بر گردن اینان طوق‌ها و غل و زنجیرهایی از آتش، بسته می‌شود. [هر یک از اهل دوزخ] در دلش وحشتی است که طبیبان را [از درمانش] ناتوان ساخته و در [وجود] او، دردی است که [هیچگاه] درمان نمی‌پذیرد».

[امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 652؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 74، صفحه‌ی 373]

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است