حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فی خطبة بلیغة خالیة من الألف فی أحوال الإنسان یوم القیامة: «یلْجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یحْفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبْرَتُهُ غَیرُ مَرْحُومَةٍ، وَ صَرْخَتُهُ غَیرُ مَسْمُوعَةٍ، و حُجّتُهُ غیرُ مَقبولةٍ، وَ بَرَزَتْ صَحِیفَتُهُ، وَ تَبَیَّنَتْ جَرِیرَتُهُ، و نَطَقَ کلُّ عضو منه بسُوءِ عَمَلِهِ، فَشَهِدَتْ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یدُهُ بِبَطْشِهِ وَ رِجْلُهُ بِخَطْوِهِ وَ جِلْدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرْجُهُ بِلَمسِهِ وَ یهَدِّدُهُ مُنْکرٌ وَ نَکیرٌ، وَ کشَفَ عَنهُ بَصِیرٌ، فَسُلْسِلَ جِیدُهُ وَ غُلَّتْ یدُهُ و سِیقَ یسْحَبُ وَحْدَهُ، فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکرْبٍ شَدِیدٍ، وَ ظَلَّ یعَذَّبُ فِی جَحِیمٍ، وَ یسْقَى شَرْبَةً مِنْ حَمِیمٍ، تَشْوِی وَجْهَهُ، وَ تَسْلَخُ جِلْدَهُ، یضرِبُه زَبنیَّتُهُ بِمقمعٍ مِن حَدیدٍ، یعُودُ جِلدُهُ بَعدَ نُضجِهِ بِجلدٍ جَدیدٍ، یسْتَغِیثُ فَیعْرِضُ عَنْهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ، وَ یسْتَصْرِخُ فَیَلْبَثُ حُقْبَهُ بِنَدَمٍ، نَعُوذُ بِرَبٍّ قَدِیرٍ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَصِیر»

امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در خطبه‌ای بلیغ و بدون حرف الف در احوال انسان در روز قیامت فرمودند: «عرقش بر گوشه‌های دهانش سرازیر می‌شود. تشویش و بی‌قراری، طاقت از کف او می‌رباید؛ اما نه بر اشک او رحمی آورده می‌شود، نه فریادش شنیده می‌شود و نه حجتش پذیرفته می‌گردد. کارنامه‌اش به دست او داده می‌شود و جرم و گناهانش بر او آشکار می‌گردد. هر عضوی از او به کارهای بدش گویا می‌شود؛ چشمش به نگاه‌های [نامشروع] خویش گواهی می‌دهد، دستش به ضربه‌ای که زده، پایش به گامی که برداشته، پوستش به تماسی که برقرار کرده و شرمگاهش به آمیزشی که کرده است. منکر و نکیر، تهدیدش می‌کنند و پرده از دیدش کنار می‌رود. به گردنش زنجیر می‌کشند و بر دستانش کند می‌زنند. تک و تنها او را می‌کشند و با غم و اندوهی سخت، وارد جهنم می‌گردد. پس در آتش افروختـه[ی جهنم] پیوسته عذاب و شکنجـه می‌شود. از جوشاب، چنان شربتی به او می‌نوشانند که چهره‌اش بریان و پوستش کنده می‌شود. دوزخبانان با گرز آهنین، بر او می‌کوبند. پوست سوختـه‌ی او دوباره از نو می‌روید. فریاد کمک سر می‌دهد؛ اما نگهبانان جهنم به او اعتنایی نمی‌کنند و [او باز] فریاد می‌زند. پس روزگاری دراز، با پشیمانی درنگ می‌کند. پناه می‌بریم به پروردگار توانا از شرّ هر فرجامی [ناگوار و چنین دردناک]».

[المصباح کفعمی، صفحه‌ی 970؛ اعلام الدین، صفحه‌ی 73؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 77، صفحه‌ی 342؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 19، صفحه‌ی 142؛ کفایة الطالب، صفحه‌ی 396؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 16، صفحه‌ی 212]

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است