حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

سؤال: منهاج فردوسیان چه راهکاری برای علاقه‌مند کردن نسل جوان به معنویت دارد؟

جواب: هدایت، به معنی ایجاد انگیزه، مخصوص خداست. نکته‌ی مهمی که بارها در قرآن کریم، بدان تصریح شده است. با تفکر در برخی آیات، به خوبی می‌توان دریافت که ایجاد علاقه به معنویت، فقط و فقط در انحصار خدای تعالی است و حتی استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) نیز اجازه‌ی ایجاد چنین علاقه و انگیزه‌ای ندارند. برخی آیاتی که به این نکته تصریح می‌کند، به این قرار است:
● محکم 1:
«لَیسَ عَلَیک هُدَاهُمْ وَ لَکِنَّ اللهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 272]
ترجمه: هدایت آنان بر عهده‌ی تو نیست‏، بلکه خداست که هر که را بخواهد هدایت می‏کند.
● محکم 2:
«أَ تُرِیدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللهُ وَ مَن یُضْلِلِ اللهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً» [سوره‌ی نساء، آیه‌ی 88]
ترجمه: آیا می‏‌خواهید کسی را که خدا در گمراهی‏اش وانهاده است به راه آورید و حال آنکه هر که را خدا در گمراهی‏‌اش وانهد هرگز راهی برای [هدایت] او نخواهی یافت.
● محکم 3:
«وَإِن کانَ کبُرَ عَلَیک إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِی نَفَقًا فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاء فَتَأْتِیهُم بِآیةٍ وَ لَوْ شَاء اللهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی فَلاَ تَکونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 35]
ترجمه: و اگر اعراض کردن آنان [از قرآن] بر تو گران است اگر می‌‏توانی نقبی در زمین یا نردبانی در آسمان بجویی تا معجزه‏‌ای [دیگر] برایشان بیاوری [پس چنین کن] و اگر خدا می‏‌خواست قطعا آنان را بر هدایت گرد می‏‌آورد پس زنهار از نادانان مباش.
● محکم 4:
«وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیهِمُ الْمَلآئِکةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتَی وَ حَشَرْنَا عَلَیهِمْ کُلَّ شَیءٍ قُبُلًا مَا کانُواْ لِیؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللهُ وَ لَکِنَّ أَکثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 111]
ترجمه: و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان می‏‌فرستادیم و اگر مردگان با آنان به سخن می‏‌آمدند و هر چیزی را دسته دسته در برابر آنان گرد می‏‌آوردیم، باز هم ایمان نمی‌‏آوردند، جز این که خدا بخواهد، ولی بیشترشان نادانی می‏‌کنند.
● محکم 5:
«مَن یَهْدِ اللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَ مَن یُضْلِلْ فَأُوْلَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ» [سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 178]
ترجمه: هر که را خدا هدایت کند او راه‏‌یافته است و کسانی را که گمراه نماید آنان خود زیانکارانند.
● محکم 6:
«مَن یُضْلِلِ اللهُ فَلاَ هَادِی لَهُ وَ یَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» [سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 186]
ترجمه: هر که را خداوند گمراه کند برای او هیچ رهبری نیست و آنان را در طغیانشان سرگردان وا می‏‌گذارد.
● محکم 7:
«وَ مِنْهُم مَن یَسْتَمِعُونَ إِلَیکَ أَ فَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُواْ لاَ یَعْقِلُونَ» [سوره‌ی یونس، آیه‌ی 42]
ترجمه: و برخی از آنان کسانی‏اند که به تو گوش فرا می‏‌دهند آیا تو کران را هر چند در نیابند شنوا خواهی کرد.
● محکم 8:
«وَ مِنهُم مَن یَنظُرُ إِلَیکَ أَ فَأَنتَ تَهْدِی الْعُمْی وَ لَوْ کانُواْ لاَ یُبْصِرُونَ» [سوره‌ی یونس، آیه‌ی 43]
ترجمه: و از آنان کسی است که به سوی تو می‏‌نگرد آیا تو نابینایان را هر چند نبینند هدایت توانی کرد.
● محکم 9:
«وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَ فَأَنتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ» [سوره‌ی یونس، آیه‌ی 99]
ترجمه: و اگر پروردگار تو می‏‌خواست قطعاً هر که در زمین است، همه‌ی آنها، یکسر ایمان می‏‌آوردند. پس آیا تو مردم را مجبور می‏کنی که ایمان بیاورند.
● محکم 10:
«وَ مَا کانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ» [سوره‌ی یونس، آیه‌ی 100]
ترجمه: و هیچ کس را نرسد که جز به اذن خدا ایمان بیاورد و [خدا] بر کسانی که نمی‌اندیشند پلیدی را قرار می‏‌دهد.
● محکم 11:
«وَ لاَ یَنفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکُمْ إِن کانَ اللهُ یُرِیدُ أَن یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکمْ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُون» [سوره‌ی هود، آیه‌ی 34]
ترجمه: و اگر بخواهم شما را اندرز دهم، در صورتی که خدا بخواهد شما را بیراه گذارد، اندرز من شما را سودی نمی‏‌بخشد. او پروردگار شماست و به سوی او باز گردانیده می‏‌شوید.
● محکم 12:
«إِن تَحْرِصْ عَلَی هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللهَ لاَ یَهْدِی مَن یُضِلُّ وَ مَا لَهُم مِن نَاصِرِینَ» [سوره‌ی نحل، آیه‌ی 37]
ترجمه: اگر [چه] بر هدایت آنان حرص بورزی ولی خدا کسی را که فرو گذاشته است، هدایت نمی‏‌کند و برای ایشان یاری‏‌کنندگانی نیست.
● محکم 13:
«وَ مَن یَهْدِ اللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِن دُونِهِ» [سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 97]
ترجمه: و هر که را خدا هدایت کند او رهیافته است و هر که را گمراه سازد در برابر او برای آنان هرگز دوستانی نیابی.
● محکم 14:
«مَن یَهْدِ اللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِیّاً مُرْشِداً» [سوره‌ی کهف، آیه‌ی 17]
ترجمه: خدا هر که را راهنمایی کند، او راه‏یافته است و هر که را بی‏راه گذارد، هرگز برای او یاری راهبر نخواهی یافت.
● محکم 15:
«وَ أَنَّ اللهَ یَهْدِی مَن یُرِیدُ» [سوره‌ی حج، آیه‌ی 16]
ترجمه: و بدین گونه [قرآن] را [به صورت] آیاتی روشنگر نازل کردیم و خداست که هر که را بخواهد راه می‏‌نماید.
● محکم 16:
«لَقَدْ أَنزَلْنَا آیاتٍ مُّبَینَاتٍ وَ اللهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» [سوره‌ی نور، آیه‌ی 46]
ترجمه: قطعاً آیاتی روشنگر فرود آورده‏‌ایم و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می‏‌کند.
● محکم 17:
«وَمَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا فَهُم مُسْلِمُونَ» [سوره‌ی نمل، آیه‌ی 81]
ترجمه: و راهبر کوران [و بازگرداننده] از گمراهی‏شان نیستی تو جز کسانی را که به نشانه‌‏های ما ایمان آورده‌‏اند و مسلمانند نمی‏‌توانی بشنوانی.
● محکم 18:
«إِنَّک لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکِنَّ اللهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ» [سوره‌ی قصص، آیه‌ی 56]
ترجمه: در حقیقت تو هر که را دوست داری نمی‏‌توانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی می‏‌کند و او به راه‏یافتگان داناتر است.
● محکم 19:
«فَمَن یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللهُ» [سوره‌ی روم، آیه‌ی 29]
ترجمه: پس چه کسی هدایت می‏کند آن کس را که خدا گمراه کرده است.
● محکم 20:
«إِنَّ اللهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ وَ مَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن فِی الْقُبُورِ» [سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 22]
ترجمه: خداست که هر که را بخواهد شنوا می‏‌گرداند و تو کسانی را که در گورهایند نمی‌‏توانی شنوا سازی.
● محکم 21:
«وَ مَن یُضْلِلِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ * وَ مَن یَهْدِ اللهُ فَمَا لَهُ مِن مُضِلٍّ» [سوره‌ی زمر، آیات 36 و 37]
ترجمه: و هر که را خدا گمراه گرداند برایش راهبری نیست. و هر که را خدا هدایت کند گمراه‏‌کننده‏ای ندارد.
● محکم 22:
«وَ مَن یُضْلِلِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» [سوره‌ی غافر، آیه‌ی 33]
ترجمه: و هر که را خدا گمراه کند او را راهبری نیست.
● محکم 23:
«وَ مَن یُضْلِلِ اللهُ فَمَا لَهُ مِن وَلِیٍّ مِن بَعْدِهِ» [سوره‌ی شورا، آیه‌ی 44]
ترجمه: و هر که را خدا بی‏راه گذارد، پس از او یار [و یاور]ی نخواهد داشت.
● محکم 24:
«أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللهِ أَ فَلَا تَذَکَّرُونَ» [سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی 23]
ترجمه: پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر دیده‌‏اش پرده نهاده است آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت‏ خواهد کرد آیا پند نمی‏‌گیرید.
● محکم 25:
«وَ لَکِنَّ اللهَ حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان» [سوره‌ی حجرات، آیات 7 و 8]
ترجمه: لیکن خدا ایمان را برای شما دوست‏‌داشتنی گردانید و آن را در دل‌های شما بیاراست و کفر و پلیدکاری و سرکشی را در نظرتان ناخوشایند ساخت.
پس به طور کلی باید گفت: هدایت دو معنی دارد؛ یکی به معنی افاضه‌ی ایمان و شورآفرینی و ایجاد جذبه‌ی الهی است. این نوع هدایت به تصریح قرآن کریم، فقط به اراده‌ی خداوند متعال است و هیچ کسی در این مقام راه ندارد.
علامه طباطبایی (ره) در ذیل آیه‌ی 56 سوره‌ی قصص می‌نویسد:
«مراد از هدایت در اینجا صرف راهنمایی نیست، بلکه رساندن به هدف مطلوب است که بازگشتش به افاضه ایمان بر قلب است، و معلوم است که این چنین هدایت، کار رسول نیست، بلکه کار خدای تعالی است، و احدی در آن با او شرکت ندارد، و اما اگر مقصود از آن راهنمایی بود، معنا نداشت که آن را از رسول خدا (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) نفی کند، و بفرماید تو هدایت نمی‏کنی، برای این که این قسم هدایت وظیفه‌ی رسول است» [ترجمه‌ی المیزان، جلد 16، صفحه‌ی 78]
نوع دیگر هدایت به معنی راهنمایی به راه درست و احکام و مناسک صحیح الهی است. این نوع هدایت از وظایف الهی استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و جانشینان آن حضرت (علیهم‌السلام) است.
در دوران غیبت استاد حاضر (ارواحنافداه) نیز این نوع هدایت بر عهده‌ی راویان احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) است. این هدایت در طول هدایت خدای متعال، یعنی شعبه‌ای از هدایت الهی است.
به این جهت، خدای متعال، مشتاقان کمال و سعادت را به محضر استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و ائمه‌ی هدا (علیهم‌السلام) رهنمون ‌می‌شود تا از علم صحیح و احکام و نُسُک مورد تأیید حق تعالی بهره‌مند گردند.
همچنین خدای متعال در جای دیگری از قرآن کریم به صراحت می‌فرماید:
«لَیسَ عَلَیک هُدَاهُمْ وَ لَکِنَّ اللهَ یَهْدِی مَن یَشَاء» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 272]
ترجمه: هدایت آنان بر عهده‌ی تو نیست‏، بلکه خدا هر که را بخواهد هدایت می‏کند.
یعنی هدایت به معنی ایمان و انگیزه فقط به دست خداست و تو را در آن نصیبی نیست.
علامه طباطبایی (ره) در ذیل این آیه مینویسد:
«در این جمله روی سخن از مؤمنین گردانده شد و پیامبر (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) مخاطب قرار گرفته که ای پیامبر، هدایت آنان به عهده‌ی تو نیست، این خداست که هر کس را بخواهد هدایت می‏کند». گویی رسول خدا (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) وقتی اختلاف مسلمانان در خصوص مسأله‌ی انفاق را دیده و ملاحظه کرده است که بعضی انفاق را با خلوص انجام می‏دهند و بعضی دیگر بعد از انفاق منت و اذیت روا می‏دارند و گروهی دیگر اصلاً از انفاق کردن مال پاکیزه خودداری می‏‌ورزند، در دل شریف خود احساس ناراحتی و اندوه می‌‏نمودند و لذا خدای تعالی در این آیه، خاطر شریف او را تسلی داده و می‏‌فرماید: مسأله‌ی اختلاف مراحل ایمان که در این مردم می‌‏بینی که یکی اصلاً ندارد و دیگری اگر دارد نیتش خالص نیست و گروه سوم هم انفاق دارد و هم نیتش خالص است، همه مربوط و مستند به خدای تعالی است، اوست که هر کس را بخواهد به هر درجه از ایمان که صلاح بداند هدایت می‏فرماید، و بعضی را به کلی محروم می‏سازد، نه ایجاد ایمان در دل‌ها به عهده‌ی توست، و نه حفظ آن، تا هر وقت ببینی که پاره‏ای از مردم محفوظ مانده، و در بعضی ضعیف شده، اندوهناک شوی، و وقتی خدای تعالی در آخر این گفتار آنها را تهدید می‏‌کند و با خشونت سخن می‏گوید، دچار شفقت یعنی اندوهی توأم با ترس شوی. شاهد بر این معنا که ما از آیه استفاده کردیم جمله‌ی «هُداهُم» است، که مصدری است اضافه شده بر ضمیری که به مردم بر می‏گردد. چون ظاهر این تعبیر این است که ایمان تا حدی در مردم تحقق یافته و می‏‌فهماند که این مقدار هدایت که در امت خود موجود می‌‏بینی از تو نیست، و آنچه هم که تحقق نیافته می‏‌بینی، باز تو مسئولش نیستی‏» [ترجمه‌ی المیزان، جلد ‏2، صفحه‌ی 611]
همچنین در برخی روایات، همین معنی آمده است که کسی جز خدای تعالی، نمی‌تواند در مردم، ایجاد علاقه به معنویت کند. پس هر کس چنین تلاشی داشته باشد، تلاش بیهوده می‌کند و هر کس چنین توقعی داشته باشد، توقع نابجایی دارد. برخی از این روایات چنین است:
● سند 1:
عَنْ ثَابِتِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام): «یا ثَابِتُ مَا لَکمْ وَ لِلنَّاسِ کفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَی أَمْرِکمْ فَوَ اللهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَی أَنْ یهْدُوا عَبْداً یرِیدُ اللهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَی أَنْ یَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِینَ اجْتَمَعُوا عَلَی أَنْ یضِلُّوا عَبْداً یرِیدُ اللهُ هِدَایتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یضِلُّوهُ کفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا یقُولُ أَحَدٌ عَمِّی وَ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ جَارِی فَإِنَّ اللهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیراً طَیَّبَ رُوحَهُ فَلَا یَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْکراً إِلَّا أَنْکرَهُ ثُمَّ یقْذِفُ اللهُ فِی قَلْبِهِ کلِمَةً یجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ» [محاسن، محدث برقی، جلد ‏1، صفحه‌ی 200، باب الهدایة من الله عز و جل]
ترجمه: راوی می‌گوید: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: ای ثابت، چه کار به مردم دارید؟ دست بکشید از مردم و کسی را به امر خودتان (تشیع) نخوانید. به خدا قسم اگر اهل آسمان‌ها و اهل زمین‌ها اجتماع کنند که بخواهند بنده‌ای را خدای تعالی می‌خواهد او را گمراه سازد، هدایت نمایند، نمی‌توانند هدایتش کنند و اگر اهل آسمان‌ها و اهل زمین‌ها اجتماع کنند که بنده‌ای را که خدای تعالی اراده نموده تا هدایتش کند، گمراه نمایند، نمی‌توانند او را گمراه سازند. دست از مردم بکشید و نگویید عمویم و برادرم و پسر عمویم و همسایه‌ام، که هر گاه خدای تعالی برای بنده‌ای اراده‌ی خیر نماید، روحش را پاک می‌سازد، پس چیز خوب را نمی‌شنود مگر این که آن را می‌شناسد و چیز زشت را نمی‌شنود مگر این که آن را انکار می‌کند، سپس خدای تعالی در قلبش کلمه‌ای می‌اندازد که کارش را با آن جمع نماید [و به سرانجام نیکو برساند].
● سند 2:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) قَالَ: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیراً نَکتَ فِی قَلْبِهِ نُکتَةً مِنْ نُورٍ وَ فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَکلَ بِهِ مَلَکاً یسَدِّدُهُ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً نَکتَ فِی قَلْبِهِ نُکتَةً سوداء وَ سَدَّ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَکلَ بِهِ شَیطَاناً یضِلُّهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیةَ فَمَنْ یرِدِ اللهُ أَنْ یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یرِدْ أَنْ یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقاً حَرَجاً کأَنَّما یصَّعَّدُ فِی السَّماءِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 166، باب الهدایة أنّها من الله عز و جل]
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: همانا خدای عز و جل هر گاه برای بنده‌ای اراده‌ی خیر کند، در قلبش نکته‌ای از نور قرار می‌دهد و گوش‌های قلبش را باز می‌کند و فرشته‌ای را بر او می‌گمارد تا راهنمایی‌اش نماید؛ و هر گاه برای بنده‌ای اراده‌ی بد نماید، نکته‌ی سیاهی در قلبش قرار می‌دهد و گوش‌های قلبش را می‌بندد و شیطانی را بر او می‌گمارد تا گمراهش سازد. سپس این آیه را تلاوت کردند: پس کسی را که خدا بخواهد هدایت نماید، دلش را به پذیرش اسلام می‏گشاید و هر که را بخواهد گمراه کند، دلش را سخت تنگ می‏گرداند، چنانکه گویی به زحمت در آسمان بالا می‏رود.
● سند 3:
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) یقُولُ: «لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِینِکُمْ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ إِنَّ اللهَ تَعَالَی قَالَ لِنَبِیهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «إِنَّک لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکِنَّ اللهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ» [سوره‌ی قصص، آیه‌ی 56] وَ قَالَ: «أَ فَأَنْتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» [سوره‌ی یونس، آیه‌ی 99] ذَرُوا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّکمْ أَخَذْتُمْ عَنْ رَسُولِ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) إِنِّی سَمِعْتُ أَبِی (علیه‌السلام) یَقُولُ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کتَبَ عَلَی عَبْدٍ أَنْ یَدْخُلَ فِی هَذَا الْأَمْرِ کانَ أَسْرَعَ إِلَیهِ مِنَ الطَّیرِ إِلَی وَکرِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 166، باب الهدایة أنّها من الله عز و جل]
ترجمه: راوی می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند: با مردم برای دینشان دشمنی نکنید، همانا دشمنی کردن، مریض‌کننده‌ی قلب است. همانا خدای تعالی به پیامبرش فرمود: در حقیقت تو هر که را دوست داری نمی‏توانی راهنمایی کنی لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی می‏کند. و فرمود: پس آیا تو مردم را ناگزیر می‏‌کنی که ایمان آورند؟! مردم را رها کنید. همانا مردم، از مردم گرفتند و شما از فرستاده‌ی خدا گرفتید. از پدرم شنیدم که می‌فرمود: هر گاه خدای تعالی بر بنده‌ای بنویسد که داخل در این امر شود، سریع‌تر از پرنده که به آشیانه‌اش بر می‌گردد، به سوی آن خواهد شتافت.
● سند 4:
عَنْ فُضَیلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام): نَدْعُو النَّاسَ إِلَی هَذَا الْأَمْرِ؟ فَقَالَ: «لَا یا فُضَیلُ إِنَّ اللهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیراً أَمَرَ مَلَکاً فَأَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِی هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً أَوْ کارِهاً» [محاسن، محدث برقی، جلد ‏1، صفحه‌ی 202، باب الهدایة من الله عز و جل]
ترجمه: راوی می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: آیا مردم را به این امر (تشیع) دعوت کنیم؟ فرمودند: نه، ای فضیل، همانا خدای تعالی هر گاه برای بنده‌ای اراده‌ی خیر کند، فرشته‌ای را فرمان می‌دهد، پس گردنش را می‌گیرد و در این امر، چه بخواهد و چه نخواهد، داخل می‌کند.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است