باب اول: دشواری تشخیص اعلم
یکی از سختترین گرههایی که در مسیر دینداری در قرون اخیر زده شده، تقلید از اعلم و به تبع آن، «تشخیص اعلم» است. در رسالههای توضیح المسائل میخوانیم: مجتهد و اعلم را از سه [یا چهار] راه مىتوان شناخت:
اول: آنکه خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.
دوم: آنکه [یک نفر یا] دو نفر عالم عادل که مىتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند، به شرط آنکه [یک نفر یا] دو نفر عالم عادل دیگر با گفتهی آنان مخالفت ننمایند.
[بعضی مینویسند:] سوم: آنکه عدهاى از اهل علم که مىتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفتهی آنان اطمینان پیدا مىشود، مجتهد بودن و یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند، [به شرط آن که جمعی دیگر از اهل علم، با گفتهی آنان مخالفت نکنند].
[بعضی مینویسند:] سوّم: اجتهاد و اعلم بودن شخصى به حدّى شایع باشد که از آن شیوع و شهرت، براى انسان یقین یا اطمینان حاصل شود.
راه دوم و سوم، تحقق خارجی ندارد یعنی نمیتوان در این زمان، مجتهدی را یافت که یک یا دو نفر عالم اعلمشناس او را به عنوان «اعلم» معرفی کنند، در حالی که یک یا دو نفر عالم اعلمشناس دیگر با آنها مخالفت نکنند و شخص دیگری را به عنوان اعلم معرفی ننمایند. همچنین نمیتوان در این زمان، جمعی از اهل علم را یافت که مجتهدی را اعلم معرفی کنند و جمع دیگری از اهل علم، با نظر آنان مخالفت نکنند. یعنی نمیتوان مجتهدی را پیدا کرد که دو نفر یا جمعی، دربارهی اعلمیتش اتفاق نظر داشته باشند، به طوری که دو نفر یا جمعی دیگر، با آن مخالفت نکرده و مجتهد دیگری را اعلم معرفی ننمایند.
معمولاً شاگردان هر مجتهد، او را اعلم از دیگران دانسته و بر ادعای خود پافشاری میکنند. پس میماند این که خود مقلّد، بر طبق ملاکهایی که داده شده، به جستجوی اعلم بر آمده و به تعیین اعلم اقدام نماید.
بحثهای بسیاری در روش تشخیص اعلم و ملاکهای آن صورت گرفته ولی تشخیص اعلم، همچنان برای خواص از علما، در هالهای از ابهام است، چه رسد به عوام بیچاره که بیرون از این دایره بوده و در همهچیز، حتی تشخیص اعلم، مقلِّد هستند.
شیخ محمد علی کرمانی از فرزند آیت الله سید محمد فشارکی نقل میکرد که بعد از وفات میرزای بزرگ، پدرم، توسط من برای آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی پیغام داد که اگر خودش را اعلم از من میداند بفرماید تا من تقلید زن و بچهی خودم را به او ارجاع کنم، و اگر مرا اعلم میداند، تقلید زن و بچهی خود را به من ارجاع نماید. فرزند فشارکی میگوید: من این پیغام را بردم، میرزا تأملی کرده و بعد فرمود: خدمت آقا عرض کنید که آقا خودشان چگونه میدانند؟ من این سؤال را که جواب نیز بود خدمت پدرم عرض کردم. ایشان فرمود: برو عرض کن شما ملاک اعلمیت را چه چیزی میدانید؟ اگر «دقت نظر» میزان باشد، شما اعلمید، و اگر «فهم عرفی» میزان باشد، من اعلم هستم. میگوید: من دوباره خدمت میرزا رسیده این پیغام را رساندم. ایشان باز تأملی کرده فرمودند: خود ایشان کدام یک از اینها را میزان قرار میدهند؟ من برگشته، این جواب را که سؤال بود به پدرم ابلاغ کردم. آقا تأملی کرد، و بعد فرمود: دور نیست که «دقت نظر» میزان باشد! آنگاه فرمود که عموماً تقلید از میرزا کنیم. [1]
جایی که تشخیص اعلم برای دو فحل فقهی همچون میرزای شیرازی و سید فشارکی (رحمة الله علیهما) به سختی و همراه با تردید باشد، عموم حوزویان چه کنند و حال عوام چه خواهد بود؟!
با این حساب باید گفت: «تقلید اعلم» باعث عسر و حرج میگردد؛ زیرا تشخیص مفهوم اعلم و مصداق آن مشکل است. در حالی که دین اسلام، دین سهله و سمحه است. معمولاً بعد از این که مجتهد اعلمی از دنیا میرود، تا مدتها مقلدین وی مردّد و بلاتکلیف میمانند.
…………………………………….
[1] الکلام یجرّ الکلام، سید احمد زنجانی، جلد لد اول، صفحات 262 و 263.