افتخار شیعیان در این است که دین خدا را به صورت مستقیم از لبان مبارک ائمهی هدا (علیهمالسلام) بویژه امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) دریافت نموده و ثبت و ضبط کردهاند. چهارصد کتاب که به «اصول اربعمأة» مشهور است، در زمان خود معصومین (علیهمالسلام) تدوین شده و بر آن بزرگواران عرضه و تصحیح گردیده است. پس چیزی به نام «سینه به سینه»، رسمیّت ندارد و اگر به نحوی وجود داشته باشد، مربوط به قرون اولیهی اسلام، حد اکثر تا قرن پنجم و ششم هجری قمری بوده است. بعد از این ایام، نمیتوان چیزی به عنوان «سینه به سینه» را قبول کرد. حتی مجموعههای رواییای مانند: «بحار الانوار»، «الوافی» و «مستدرک الوسائل»، فقط دستهبندی روایات منابع و مصادر قبل از خویش هستند و در آنها از احادیث سینه به سینه، خبری نیست.
با این مقدمه، احادیث «سینه به سینه»ای که برخی معاصرین ادعا میکنند و انحرافات فکری و عملی خود را منسوب به آن مینمایند، هیچ جایگاهی در منهاج فردوسیان ندارد. علاوه بر این که اگر چنین دری باز شود، سنگ روی سنگ نخواهد ماند و هر کسی خواهد توانست با استناد به چند عبارت عربی ساختگی، ادعا کند که احادیثی سینه به سینه به او رسیده که به دست هیچ محدث معتبر و فقیه خبیری نرسیده است! و در طول هزار و دویست سال، از چشم اهل حدیث و بزرگان و استوانههای علمی شیعه، به دور مانده است!
پس اعتقاد به «حدیث سینه به سینه» دروازهای وسیع برای ورود شیطان به معارف وحیانی و الهی است. کسی که اعتقادات و احکام عملی خود را در این زمان و بعد از گذشت دوازده قرن از عصر حضور، از حدیث سینه به سینه بگیرد، بدون شک، در انحراف روشن و خطای نابخشودنی است و قدم به قدم، دچار لغزش و سقوط خواهد گردید.