حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

برخی در تعریف اصطلاحی «طی الارض» آورده‌اند: «اعدام جسم و بدن در مکان اوّل، و احضار و ایجادش در مکان مقصود، به طوری که صاحب طی الارض با اراده‌ی الهیه و ملکوتیه، که به او افاضه شده است، در آنِ واحد می‌تواند خود را در محل منظور، احضار و ایجاد کند» [1]
طیّ الارض در برخی مکاتب عرفانی از جمله در تصوف و کابالا، به نوعی دورنوردی گفته می‌شود که در آن فاعل، با اتکا به اراده‌ی خویش، بدون حرکت، در مکان منتقل می‌شود.
لغت‌نامه‌ی دهخدا در معنی طی الارض می‌نویسد: نوعی کرامت که به جای گام برداشتن و رفتن، زمین در زیر پای آدمی به تندی پیچیده شود و او به مقصد خویش، هر چند دور باشد، در مدتی بسیار کم رسد.
بعد از تعریف، بیان چند نکته در مورد طی الارض، لازم به نظر می‌رسد:
نکته‌ی اول: قرآن کریم، بر وجود چنین چیزی به طور اجمال، صحّه گذاشته است. [2]
نکته‌ی دوم: مفاهیم مشابه با آنچه در نزد مسلمانان به «طی الارض» شهرت دارد را می‌توان در نزد راهبان بودایی هند و تبت و حتی برخی متافیزیک‌های غربی نیز مشاهده نمود. به همین جهت است که نمی‌توان «طی الارض» را عنایتی الهی به بندگان خالص و مقرّب او معرفی نمود؛ زیرا گزارش طی الارض از کفار و مرتاضان بت‌پرست نیز در دست است.
نکته‌ی سوم: برای رسیدن به قدرت «طی الارض»، نیاز به هیچگونه پاکی باطن و صفای قلب یا ایمان قوی به مبدأ و معاد نیست. این هنر، مانند سایر هنرهای مادی می‌باشد و با تمرین‌های خاص، به دست می‌آید.
نکته‌ی چهارم: شاید ماهیت آنچه از آن شخص که بخشی از علم کتاب داشت [3] با ماهیت آنچه از عفریت جن می‌خواست صادر شود، فرق داشته باشد؛ همچنین شاید ماهیت آنچه از «صاحب علمی از کتاب» صادر شد، با ماهیت آنچه از مرتاضان بودایی سر می‌زند فرق داشته باشد، ولی نتیجه‌اش یکی است. یعنی شاید «صاحب علمی از کتاب»، آن را به قدرت الهی یا اسم اعظم و مانند اینها و بر اثر پاکی و وارستگی انجام داده باشد ولی مرتاضان کافر، به کمک شیطان و جن انجام دهند، ولی نتیجه‌اش یکی است و در خارج، اینان همان کاری انجام می‌دهند که او انجام داد.
نکته‌ی پنجم: در باره‌ی حقیقت «طی الارض» و تبیین مفهوم و تحلیل عقلانی آن، نظریات گوناگونی از سوی دانشمندان، ارائه شده است. یکی از آن نظریه‌ها، نظریه‌ی «اعدام و ایجاد» است که از ناحیه‌ی محی الدین عربی ابراز شده و بزرگانی از عرفا نیز آن را پذیرفته‌اند. طبق این نظریه، شخص، خود را در مکان مبدأ «اعدام» و در مکان دلخواه «ایجاد» می‌کند.
اصل این معنا مبتنی بر «حرکت جوهری» فلسفی یا مسئله‌ی «تجدد امثال» عرفانی است. بر اساس «تجدد امثال» تمام موجودات، اعم از مادی و غیر مادی، و بر اساس «حرکت جوهری» فقط موجودات مادی، بر خلاف ظاهر ثابت و آرامشان، هر لحظه معدوم گشته و در لحظه‌ی بعد، با فیض جدید موجود می‌شوند. به عبارت دیگر، موجودات، دم به دم فیض وجود را از مبدأ هستی دریافت کرده و بدین وسیله، استمرار و بقای خویش را تأمین می‌کنند، به نحوی که اگر برای یک لحظه، فیض وجود از آنها دریغ گردد و این امدادهای پی در پی به آنها نرسد، همگی در حالت عدم باقی خواهند ماند.
با این تحلیل، انسانی که بر «طی الارض» قدرت دارد، در حقیقت، ظرف «ایجاد» خود را از ظرف «اعدام» خویش جدا می‌سازد و در یک آن، خود را از نقطه‌ای به نقطه‌ی مورد نظر، بدون آن که در دیگر موجودات تحولی رخ دهد و ملاک‌های مکانی و زمانی آنها تغییر کند، منتقل می‌سازد. این انسان اگر «طی الارض» هم نمی‌کرد، هر آن و هر لحظه در حال اعدام و ایجاد بود، وقتی هم که چنین می‌کند باز هم اعدام و ایجاد می‌شود لکن با این تفاوت که ظرف ایجادش با ظرف اعدامش فرق می‌کند. پیش‌تر در همان مکان که «اعدام» می‌شد، ایجاد می‌گشت ولی حالا که طی الارض کرده، در مکان مبدأ «اعدام» و در مکان دیگری «ایجاد» می‌شود.
نکته‌ی ششم: طی الارض و همچنین دیگر کارهایی که مرتاضان (ریاضت‌کش‌ها) انجام می‌دهند و از دست هر کسی بر نمی‌آید را فقط کسانی می‌توانند انجام دهند که یک سری سختی‌هایی را تحمل کرده‌ باشند، چه مؤمن باشند و چه کافر؛ زیرا ریاضت و نتایج آن، تحت نظام علّی و معلولی قرار دارد. یعنی اگر علت (به مشقّت انداختن جسم) ایجاد شد، معلول (تقویت روح در بعدی از ابعاد) نیز حاصل می‌شود.
حال این علّت و معلول، ممکن است در قالب یک نظام ارزشی و الهی شکل بگیرد و یا ممکن است خارج از این نظام باشد. درست مثل تیز کردن چاقو که ممکن است از طریق صحیح، تیز شده باشد و یا از راه غصبی و حرام. بنا بر این، تقویت روح نیز چیزی شبیه تیز کردن چاقوست. با این فرق که در سایه‌ی ریاضت‌های دینی، علاوه بر این که نفس انسان، قدرتمند می‌شود و به کمالاتی می‌رسد، به سعادت واقعی و جاودان نیز دست می‌یابد. این امری است که با ریاضت‌های غیر دینی حاصل نمی‌شود.

نتیجه‌گیری: با توجه به آنچه گذشت، کسانی که «طی الارض» را نشانه‌ی کمال و وارستگی دانسته‌اند [4]، سخت در اشتباهند. [5] کسانی که به دنبال این هدف هستند نیز سخت در اشتباهند و عمر عزیز را در امری مادی و دنیوی، هدر داده و در آخرت، بهره‌ای جز آتش نخواهند داشت.
هیچگونه توصیه‌ای از ناحیه‌ی شرع مقدس و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) مبنی بر نیکو بودن این کار، به ما نرسیده است. همچنین راهکاری برای به دست آوردن این قدرت نیز ارائه نداده‌اند. اگر «طی الارض» نقش مثبتی در رسیدن انسان به کمال و سعادت می‌داشت، شارع مقدس، بنا بر قاعده‌ی لطف، باید آن را به پیروان خود، تعلیم می‌داد و آنان را برای آموختن و به کار بستن آن، تشویق می‌نمود.
پس در منهاج فردوسیان، داشتن قدرت «طی الارض»، فضیلت نیست و نداشتن چنین قدرتی، نقص به شمار نمی‌آید. همچنین به دست آوردن آن، توصیه نشده است.

………………………………………….

1. مهرتابان، سید محمد حسین حسینی طهرانی، قسمت پانزدهم، صفحه‌ی 378.
2. قرآن کریم با اشاره به داستان حضرت سلیمان (علیه‌السلام) و ملکه‌ی سبأ، می‌فرماید: « قَالَ یَا أَیُهَا المَلَأُ أَیُکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ * قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیهِ لَقَوِی أَمِینٌ * قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی». ترجمه: [حضرت سلیمان (علیه‌السلام) ] گفت: اى سران [کشور] کدام یک از شما تخت او را پیش از آن که مطیعانه نزد من آیند براى من مى‏آورد. عفریتى از جن گفت: من آن را پیش از آن که از مجلس خود برخیزى براى تو مى‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم. کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود گفت: من آن را پیش از آن که چشم خود را بر هم زنى برایت مى‏آورم. پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است. (سوره‌ی نمل، آیات 38 تا 40)
3. مشهور آن است که وی، آصف بن برخیا، وزیر حضرت سلیمان (علیه‌السلام) بوده است.
4. ابوالقاسم قشیری، از اقطاب مشهور صوفیه، معتقد است طی الارض مخصوص «اولیا الله» بوده و بر خلاف معجزات پیامبر، اکتسابی و بدون ادعای پیامبری می‌باشد. (رساله‌ی قشیریه، باب ۵۳)
5. مانند آنچه علامه طهرانی از علامه طباطبایی نقل می‌کند. وی در قالب سؤال و جواب می‌نویسد: «تلمیذ: باید طی الارض‌ اختصاص‌ به‌ نفوس‌ قدسیه‌ی الهیه‌ داشته‌ باشد؛ و تا افراد، به‌ معرفت‌ نفس‌ که‌ ملازم‌ معرف‌ ربّ باشد، نرسیده‌ باشند و تصرّف‌ در موادّ کائنات‌ ننمایند، نتوانند طی الارض‌ کنند. پس‌ بنا بر این‌ طی الارضی‌ که‌ از افراد غیر کامل‌ أحیاناً نقل‌ شده‌ است‌ چه محملی‌ دارد؟ علاّمه‌: از افراد غیر کامل‌ نقل‌ نشده‌ است‌؛ و حتماً مباشرین‌ آن‌ از وارستگان‌ و واصلانند» (مهر تابان، سید محمد حسین طهرانی، فصل پانزدهم، صفحه‌ی 378)

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است