«مکاشفه» در تعریف ما به هر کشف جدید گفته میشود. هر چیز جدیدی که منهاجی قبلاً نسبت به آن ناآگاه یا غافل بوده و اکنون برایش باز شده، مکاشفه است. پس هر کشف جدیدی یک مکاشفه است. با این تعریف، مکاشفه گاهی علمی، گاهی روحی، گاهی برزخی و گاهی از انواع دیگر است. با این حساب، اگر مکاشفه نباشد، حرکت به سوی کمال و سعادت بیمعنی خواهد بود. یعنی اگر پیشرفتی در روح و جان و دیدگاههای منهاجی حاصل نشود، حرکت و تلاشش برای رسیدن به کمال و سعادت بیفایده بوده است.
از یک نظر، مکاشفه به «ارزشمند ماندگار» و «غیر ارزشمندِ ناماندگار» تقسیم میشود.
مکاشفهی «ارزشمند ماندگار» یعنی مکاشفهای که تغییر اساسی در روش و منش انسان ایجاد میکند و تا آخر عمر، بهرهرسانی میکند.
مکاشفهی «غیر ارزشمندِ ناماندگار» یعنی مکاشفهای که تغییر خاصی در روش و منش انسان ایجاد نمیکند و برههای کوتاه (از یک ثانیه تا یک سال) به طول میانجامد.
با ذکر سه مثال، مکاشفهی «ارزشمندِ ماندگار» را بیشتر روشن میسازم؛
مثال اول: کسی که با تحقیق در اختلافات شیعه و سنی به اینجا میرسد که حق با ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) است و از پیروی سقیفه به پیروی غدیر، تغییر مسیر میدهد، مکاشفهی بزرگ و بسیار ارزشمندی برایش رخ داده است. مکاشفهای که بخش عمدهای از زندگی دنیوی و اخرویاش را تغییر میدهد.
مثال دوم: کسی که با تأمل در آیات و روایاتِ رسیده در وصف بهشت و جهنم و تشویقهای قرآن برای رسیدن به بهشت و رها شدن از جهنم، به این نتیجه میرسد که باید برای رهیدن از جهنم و رسیدن به درجات عالیهی بهشت تلاش کند و بافتههای صوفیه مانند «فنای فی الله»، «بقای بالله» و «جنت الذات» در نزد خدا و رسول و راسخین در علم، ارزشی ندارد، مکاشفهی بزرگ و ارزشمندی برایش رخ داده که او را از اوهام و خیالات، خارج کرده و با حقایق عالم هستی آشنا میسازد.
مثال سوم: کسی که با مطالعه در بارهی منهاج فردوسیان، به اینجا برسد که کاملترین، جامعترین، معتبرترین و مطمئنترین برنامهی تربیتی است، مکاشفهی بزرگی برایش شده که نقش بسیار خوبی در رساندنش به کمال و سعادت خواهد داشت.
همچنین با ذکر سه مثال، مکاشفهی «غیرارزشمندِ ناماندگار» را بیشتر روشن میسازم؛
مثال اول: در شب قدر دیده است که فرشتگان به سوی زمین میآیند.
مثال دوم: شنیده است که آبشار، تسبیح الهی میگفته است.
مثال سوم: بر سر قبر فلان شهید، بوی عطر عجیبی حس کرده است.
اینطور مکاشفات، به دلیل آن که نقش خاصی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد، ارزش خاصی نیز ندارد. همچنین روشن است که ناماندگاریاش، به معنی لحظهای بودنِ آن است. کسی که چنین مکاشفاتی برایش رخ میدهد، بعد از خارج شدن از حالت مکاشفه، فقط تصویر ذهنیای برای یادآوری و تعریف کردن برای دیگران، برایش باقی میماند.