حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

لازم است قبل از هر چیز، کلمه‌ی «استجماع» و «استنباط» را از لحاظ لغوی و اصطلاحی بررسی و روشن نموده و فرق‌های آن را بیان نماییم.
تعریف استنباط:
استنباط از ماده‌ی «نبط» و به معنی آب را از خاک بیرون کشیدن است. و در اصطلاح رایج فقه شیعی، به معنی استخراج حکم خدا از چهار منبع (کتاب، سنت، عقل و اجماع) می‌باشد.
تعریف استجماع:
استجماع از ماده‌ی «جمع» به معنی جمع‌شدن و فراهم‌آمدن و در اصطلاح منهاج فردوسیان به معنی جمع آوری واضحات و مسلمات احکام الهی از منابع مورد نظر می‌باشد. منابع استجماع، به طور مفصل در فصل هشتم همین کتاب، بررسی و معرفی شده است.
فرق استنباط و استجماع:
بین «استنباط» مصطلح فقه و «استجماع» مصطلح منهاج فردوسیان، فرق‌هایی است که می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
1. استنباط، نیاز به داشتن قوه‌ی قدسیه‌ی اجتهاد دارد ولی استجماع چنین پیش‌نیازی ندارد. یعنی برای گردآوری واضحات و مسلّماتِ اسلام عزیز، نیاز به تلاش و مطالعه‌ی فراوان هست ولی نیاز به داشتن قدرت اجتهاد به معنی رایج و مرسوم حوزوی آن نیست.
2. استنباط، کاری فکری است، ولی استجماع، کاری یدی محسوب ‌می‌شود و نیازمند تلاش فکری خاصی نیست. به این معنی که استنباط، در محدوده‌ی خاص خود، تلاشی فکری برای بیرون کشیدن حکم الهی یا تکلیف مکلّف از ادلّه‌ی شرعی است ولی جمع‌آوری واضحات و مسلّمات، نیاز به فکر خاص ندارد بلکه با اندکی مطالعه و توجه، می‌توان به آن رسید. به همین مناسبت،‌ بیشتر کار دست و چشم تا کار تفکر خالص.
3. مستنبط، در گرو استنباط خویش است، به خلاف مستجمع. یعنی کسی که حکمی را به عنوان حکم و نظر دین استنباط می‌کند، به نحوی عهده‌دار مسئولیت آن نیز ‌می‌شود ولی کسی که قاعده یا قانون استجماع می‌نماید، در حقیقت، واضحات و مسلّمات را جمع‌آوری و بازگو می‌کند و کارش، انتساب دیدگاه یا عملی به شرع انور نیست.
تقسیم آیات و روایات به چهار دسته:
آیات و روایات از یک منظر به چهار دسته تقسیم می‌شوند:
اول: آیات و روایاتی که فقط می‌توان از آن‌ها قانون عملی استجماع کرد و دیدگاه خاصی نسبت به آن موضوع را القاء نمی‌کنند.
 نمونه‌ی 1 (آیه): «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاة»1
 نمونه‌ی 2 (حدیث): «صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ تَرَى أَنَّکَ لَا تُصَلِّی أَبَداً»2
در نمونه‌های فوق مشاهده می‌کنید که بیش از دستور به انجام، چیزی نیامده است. امر می‌کند که نماز بخوان ولی نمی‌فرماید نماز خواندن،‌ چه خواصی دارد یعنی چه فوایدی را جلب و چه مضرّاتی را دفع می‌کند.
همچنین می‌فرماید زکات بده، بدون اشاره به فواید پرداخت زکات و ضررهای ندادنِ زکات. یا در نمونه‌ی روایی، فقط امر می‌فرمایند که همچون کسی که آخرین نمازش را می‌خواند، نماز بخوانیم ولی دیدگاهی نسبت به چنین نماز خواندنی به مخاطب ارائه نمی‌کنند.
دوم: آیات و روایاتی که فقط می‌توان از آن‌ها قواعد نظری استجماع کرد (مشخصاً قواعد نظری پایه و تجمّلی) زیرا به روشنی در صدد اصلاح دیدگاه است نه اصلاح عمل و نمی‌توان رابطه‌ی مستقیمی بین پیام آن آیه یا روایت با «عمل» پیدا نمود.
 نمونه‌ی 1 (آیه): «اللهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ»3
 نمونه‌ی 2 (حدیث): دُرُسْتُ بْنُ أَبِی مَنْصُورٍ عن أَبَا الحَسَنِ الأَوَّلَ (علیه‌السلام) قَالَ: قُلْتُ فَمَا کانَ حَالُ أَبِی طَالِبٍ؟ قَالَ: «أَقَرَّ بِالنَّبِی وَ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ دَفَعَ إِلَیهِ الوَصَایا وَ مَاتَ مِنْ یَوْمِهِ»4
توضیح: در نمونه‌های فوق، مشاهده می‌کنید که دستور عملی‌ای در کار نیست ولی دیدگاه ارائه می‌کند. البته دیدگاه‌هایی که نقشی در اصلاح عمل ندارد.
در نمونه‌ی اول می‌فرماید: آسمان‌ها و زمین، هفت تا هستند. اعتقاد به هفت آسمان و هفت زمین، نقشی در اصلاح عمل ندارد ولی اعتقاد یافتن به آن، دیدگاه اصحاب منهاج فردوسیان را همسو با دیدگاه قرآن و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) می‌سازد.
یا در نمونه‌ی دوم، جناب ابوطالب (رحمه‌الله) را مردی مؤمن معرفی می‌کند. این که ابوطالب (رحمه‌الله) را مؤمن بدانیم یا کافر، نقشی در عمل ما ندارد ولی مؤمن دانستن او، فایده‌اش این است که دیدگاه اصحاب منهاج فردوسیان را همسو با دیدگاه استادان منهاج فردوسیان می‌سازد.
پس این دسته از آیات و روایات، تنها دیدگاه‌هایی القا می‌کنند که ثمره‌ی عملی ندارد.
سوم: آیات و روایاتی که هم دیدگاه را اصلاح می‌کند و هم پیامی عملی دارد.
 نمونه‌ی 1 (آیه): «إِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ مَن کانَ مُخْتَالًا فَخُوراً»5
 نمونه‌ی 2 (حدیث): عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) قَالَ: «شُرْبُ‏ المَاءِ مِنْ قِیامٍ بِالنَّهَارِ أَقْوَى وَ أَصَحُّ لِلْبَدَنِ»6
توضیح: در نمونه‌های فوق، مشاهده می‌کنید که هم دیدگاه، ارائه شده و هم می‌توان از آن دیدگاه در اصلاح عمل بهره جست.
در نمونه‌ی اول می‌فرماید: خدای تعالی کسانی که فخرفروشی می‌کنند را دوست ندارد. این یک دیدگاه است که حق تعالی، فخرفروشان را دوست ندارد ولی در دل خود، پیامی برای اصلاح عمل دارد به این صورت که اگر می‌خواهید خدای تعالی شما را دوست بدارد، نباید فخرفروشی کنید.
نمونه‌ی دوم نیز چنین است یعنی در حالی که دیدگاه ارائه می‌دهد و این اعتقاد را القاء می‌کند که ایستاده آب نوشیدن در روز برای سلامتی و تقویت بدن بهتر است، این پیام عملی را نیز می‌رساند که اگر خواستار سلامتی و تقویت بدنتان هستید، در روز، ایستاد آب بنوشید.
تمام قواعد نظری تکمیلی از اینگونه آیات و روایات استجماع شده است. پس اصحاب منهاج فردوسیان با مطالعه‌ی قواعد نظری تکمیلی باید علاوه بر اصلاح دیدگاه خود، به جستجوی پیام عملی آن قاعده نیز باشند.
چهارم: آیات و روایاتی که نقشی در اصلاح دیدگاه یا عمل ندارد؛ بلکه در صدد بیان اموری دیگر مانند موعظه، دعا، انذار، تبشیر و… است.
 نمونه‌ی 1 (آیه): «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِی لِلإِیمَانِ أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّکمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکفِّرْ عَنَّا سَیئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ‏»7
 نمونه‌ی 2 (آیه): «وَ لا تَکونُوا کالَّتی‏ نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً»8
در نمونه‌های فوق می‌بینید که اولی، دعاست و دستور عملی یا دیدگاه نظری خاصی ارائه نمی‌کند. همچنین مورد دوم، مثالی است برای باطل نکردن کارها، ولی دیدگاه مشخص یا دستور عملی روشنی ارائه نمی‌نماید. یعنی از نمونه‌ی دوم نمی‌توان حرام یا مکروه بودن پنبه کردن رشته‌ها را برداشت کرد. همچنین دیدگاهی به ما نمی‌دهد، مثل این که: واتابیدن تافته‌ها، فلان پیامد را دارد یا موجب جلب فلان ضرر یا دفع فلان فایده می‌گردد.

ارکان استجماع قوانین عملی:
ارکان استجماع به معنی اموری است که بر طبق آن، قانونی نوشته شده است. به عبارت دیگر، ارکان استجماع مشخص می‌کند که چگونه آیه‌ای و چگونه روایتی ما را به استجماع یک قانون می‌رساند. این ارکان به شرح زیر می‌باشد:

…………………………………………..

1. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 43. ترجمه: و نماز را برپا بدارید و زکات را بپردازید.
2. فقه الرضا (علیه‌السلام)، صفحه‌ی 101. ترجمه: نماز بخوان نماز خواندن وداع‌کننده، به نحوی که گویا هیچوقت نماز نخواهی خواند.
3. سوره‌ی طلاق، آیه‌ی 12. ترجمه: خدایى که هفت آسمان و از زمین هم مثل آن را بیافرید.
4. کافی، محدث کلینی، جلد ‏1، صفحه‌ی 445. راوی می‌گوید از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم: حال ابوطالب چگونه است؟ فرمودند: به پیامبر و آنچه آورده بود، اقرار کرد و وصایا را تحویل ایشان دارد و همان روز وفات نمود.
5. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 36. ترجمه: خدا افرادى را که متبختر و خودبزرگ‌بین هستند، و به دیگران فخر مى‏فروشند را دوست نمى‏دارد.
6. کافی، محدث کلینی، جلد 6، صفحه‌ی 382. ترجمه: ایستاده نوشیدن آب در روز، موجب تقویت و سلامتی بدن است.
7. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 193. ترجمه: پروردگارا ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مى‏خواند که به پروردگار خود ایمان آورید، پس ایمان آوردیم. پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدی‌هاى ما را بزداى و ما را در زمره‌ی نیکان بمیران.
8. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 92. ترجمه: و مانند آن [زنى‏] که پشم‏هاى تابیده خود را پس از استحکام و استوارى وا مى‏تابانید، نباشید.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است