پس از بررسی کامل این قاعده از لحاظ لغوی، اصطلاحی و از نظر موافقین و مخالفین، نوبت به تبیین زمینههایی میرسد که میتوانست پای استفاده از قاعدهی تسامح را به برنامهی تربیتی منهاج فردوسیان، باز کند، ولی به دلیل بسته شدن آن زمینهها، محلی برای عرض اندام قاعدهی تسامح، فراهم نشد.این زمینهها عبارتند از:
کاربرد اول: روایات عامه
در تدوین برنامهی تربیتی منهاج فردوسیان، از روایات عامه (غیر شیعیان)، برای تأسیس قاعده یا قانون، به هیچوجه استفاده نشده است. چه سند داشته باشد و چه بدون سند باشد، چه سندش معتبر و صحیح باشد و چه نامعتبر و ضعیف. چه روایاتشان در منابع معتبر خودشان مانند صحاح و مسانید آمده باشد و چه در کتابهای شیعی از روایاتشان استفاده شده باشد. مثل «کشف الیقین» اثر علامه حلی که روایات فضایل مولانا امیر المؤمنین (علیهالسلام) را از منابع عامه نقل کرده است. یا مثل «مأة منقبة» اثر ابن شاذان قمی که وی نیز مانند علامه حلی، تمام روایاتش را از منابع عامه نقل کرده است. یا مثل «الیقین باختصاص مولانا علی (علیهالسلام) بإمرة المؤمنین» اثر سید بن طاووس که استفادهی گستردهای از روایات عامه کرده است.
پس با توجه به این مبنا که نباید در تأسیس قاعده یا قانون، از روایات عامه استفاده شود، نوبت به استفاده از قاعدهی تسامح در ادلهی سنن در این قسمت نمیرسد.
البته دو نکته، لازم به ذکر است؛ نکتهی اول: استفادهی تسدیدی ، به جای خود درست است و ربطی به کمک گرفتن از قاعدهی تسامح ندارد. نکتهی دوم: در غیر قواعد نظری و قوانین عملی، در برخی کتابهای کمکی مانند «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» یا «مواعظ استادان منهاج فردوسیان» از روایات معتبر عامه، استفاده شده است. دلیل این که به خود اجازه دادیم در کتابهای فوق، از روایات معتبر عامه استفاده کنیم، این بود که احتمال تحریف در بیان وصف بهشت یا وصف جهنم و همچنین در انتقال موعظههای اخلاقی، بسیار ضعیف و غیر قابل اعتناست. به عبارت سادهتر، انگیزهی سیاسی برای جعل، در وصف بهشت و جهنم و همچنین موعظههای اخلاقی نیست.