آنچه در «منهاج فردوسیان» آمده، فقط «روایت» است و از گزارشهای تاریخی، در تدوین قواعد نظری و قوانین عملی آن استفاده نشده است. با این حساب، میدانی برای جولان قاعدهی تسامح در آن باقی نمیماند.
لازم به ذکر است که یکی از میدانهای تاخت و تاز این قاعده، ذکر مصائب استادان منهاج (علیهمالسلام) بویژه حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) و یارانشان در حادثهی غمبار کربلاست. به بهانهی تسامح در ادلهی سنن، چه بسیار سخنان ضعیف و بیپایه ـ که بعضاً مخالف صریح آیات و روایات معتبر است ـ به عنوان «نقل قول»، «فعل معصوم» یا «زبان حال»، بیان میشود. همین سخنان بیاساس و ضعیف، در پارهای موارد، مشتمل بر احکام عملی یا دیدگاههای نظری است که در درون خود، باری منفی از اعتقادات ناسالم و اعمال نادرست را به مخاطب القاء میکند و بیش از ایجاد حزن و گریه، موجب ایجاد انحراف فکری و عملی میشود.