حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

در لغت به معنی پیرو و در اصطلاح منهاج فردوسیان به سخنان صحابه‌ی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و آله‌وسلم) و اصحاب ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) گفته ‌می‌شود که گرچه منسوب به معصوم نیست ولی راهنمای ما به فضای حاکم بر جامعه‌ی اسلامی صدر اسلام می‌باشد. این روایات نیز مانند شواهد، اعتبار تأسیس قاعده یا قانون را ندارد ولی جهت تسدید و تشدید قواعد و قوانینی که از محکمات و اسناد استجماع شده استفاده ‌می‌شود. این روایات، هم از منابع معتبر و کم‌اعتبار شیعی و هم از منابع عامه استجماع می‌گردد.
پس در منهاج فردوسیان، «تابع» به نظرات صحابه و تابعین گفته ‌می‌شود‌. یعنی سخنی که در کتاب‌های روایی فریقین نقل شده ولی سند آن به معصوم نمی‌رسد، بلکه از انشائات و فتاوای یکی از صحابه یا تابعین است‌.
 نمونه‌ی 1: أَخرَجَ ابنُ أبِى الدُنیا وَ البَیهَقی عَن نَافِع، قالَ: کُنتُ أسیرُ مَعَ عَبدُ اللهِ بنِ عُمر فِی طَریقٍ فَسَمِعَ زَمارَةُ راعٍ، فَوَضَعَ أصبعَیهِ فِی أُذُنَیه ثُمَّ عَدَلَ عَن الطَّریق، فَلَم یَزَل یَقُولُ: یَا نَافِعُ أَ تَسْمَعُ؟ قُلتُ: لَا‌. فَاَخرَجَ أصبَعَیهِ مِن أُذُنَیهِ وَ قَالَ: هَکَذا رَأیتُ رَسولَ اللهِ (صلى‌الله‌علیه‌وسلم) صَنَعَ‌.1
این روایت تاریخی گرچه شاید در نزد فقهای بزرگوار (جهت استنباط حکم الله) قابل اعتنا و اعتماد نباشد ولی در منهاج فردوسیان می‌تواند اندکی در استجماع مذاق منهاج فردوسیان، کمک کند‌. البته باید توجه داشت که «تابع» چنان که از اسمش پیداست همواره تابعِ «محکم» و «سند» و «شاهد» است و هیچگاه به صورت استقلالی مورد استفاده قرار نمی‌گیرد‌.
نکته‌ی قابل تأمل در «تابع» این است که اساساً شیعه به صحابه و سخنانی که از خودشان گفته‌اند، بدون استناد به استاد اعظم یا امیرالمؤمنین (علیهما‌السلام)، بی‌توجه و بی‌اعتماد بوده است‌. این بی‌توجهی و بی‌اعتمادی به این دلیل است که جریان منحرفی در بین صحابه، غالب بوده که عملاً در مقابل استاد اعظم و امیرالمؤمنین (علیهما‌السلام) حرکت و موضع‌گیری داشته است‌.
ولی به دو توجیه، در منهاج فردوسیان از این نظرات استفاده ‌می‌شود:
1 ـ گزارش‌های این افراد به عنوان شهروندان جامعه‌ی نبوی، می‌تواند ما را در استجماع مذاق منهاج فردوسیان یاری کند‌.
2 ـ فقط در مواردی که اصل قاعده یا قانون، توسط آیات قرآن یا روایات معتبر شیعی از استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) ثابت شده باشد،‌ از اینگونه سخنان، استفاده شده است‌. از این جهت جای هیچگونه نگرانی نسبت به امکان راه یافتن انحراف در قوانین و قواعد منهاج فردوسیان نیست‌.

……………………………………….

1. دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 159. ترجمه: نافع می‌گوید با عبد الله بن عمر در راهی می‌رفتیم که صدای نی زدن چوپانی به گوش رسید‌. ابن عمر، انگشت بر گوش‌هایش نهاد و از راه خارج شد و همواره می‌گفت: ای نافع آیا صدایی می‌شنوی؟ تا این که گفتم: نه نمی‌شنوم‌. پس انگشت از گوش برداشت و گفت:‌ دیدم که رسول خدا (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) چنین کرد‌. (این سخن با اختلاف در لفظ، در کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 227 نیز آمده است).

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است