حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

ای رفیق، پس از آشنا شدن با این آیات و روایات نورانی، دیگر هیچ عذری پذیرفته نیست‌؛ عذرهایی مثل این که فردای قیـامت بگویی: «نمی‌دانستم» یا «به من نگفتند» وگر نه راه کمال و سعادت را بر میگزیدم و به این شقاوت و خواری نمیافتادم‌.
پس بهوش باش و با جماعتی که موسیقی، همچون خون در رگ‌هایشان جریان یافته و تا عمق وجودشان ریشه دوانده، همراه مشو. اینان نه در سؤالات هولناک قبر، به یاری‌ات خواهند آمد و نه در صحرای محشر به دادت می‌رسند و نه در موقف صراط، دستت را می‌گیرند. اینان هیزم جهنم هستند، پس دعوتشان برای گناه را جواب مده و پاکدامنی خود را تباه مساز.
و وای بر آن کس که بعد از آشنایی با «منهاج فردوسیان»، همان راه روشن برای رسیدن به بالاترین قلّه‌ی بهشت برین، با حال تکبر، چنان که گویی آن را نمیشناسد، بر گمراهی خویش، سماجت ورزد‌.

«تِلْکَ آیاتُ اللهِ نَتْلُوهَا عَلَیک بِالـحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ * وَیلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ * یَسْمَعُ آیاتِ اللهِ تُتْلَى عَلَیهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» (۱)
پس بعد از خدا و نشانه‏‌هاى او به کدام سخن خواهند گروید؟! واى بر هر دروغ‌زن گناه‏‌پیشه، [که] آیات خدا را که بر او خوانده می‌‏شود می‌‏شنود و باز به حال تکبر، چنان که گویى آن را نشنیده است، ‏[بر گمراهی خود] اصرار می‌کند‌. پس او را از عذابى پردرد، خبر ده‌.

تَمَّت بِعَونِ اللهِ تَعَالی

عَن أنَسِ بنِ مَالِکٍ قَالَ: «أخبَثُ الکَسْبِ کَسْبُ الزِّمَارَةِ»
انس بن مالک گفت: پلیدترین درآمدها، درآمد نَی‌نوازی* است.
………………………………………………
دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 158. (أخرجه ابن أبى الدنیا)

عَن القَاسِمِ بنِ مُحَمَّدٍ أنَّهُ سُئِلَ عَنِ الغِنَاءِ فَقَالَ: اَنْهَاکَ عَنْهُ وَ أکْرَهُهُ لَکَ. قَالَ السَّائِلُ: أ حَرَامٌ هُوَ؟ قَالَ: «اُنظُر یَا ابنَ أخِى، إذَا مَیَّزَ اللهُ الحَقَّ مِنَ البَاطِلِ فِی أیِّهِمَا یُجْعَلُ الغِنَاءُ»
از قاسم بن محمد از موسیقی پرسیده شد، گفت: تو را از آن نهی می‌کنم و برای تو خوش ندارم. پرسشگر گفت: آیا حرام است؟ گفت: ببین برادر زاده، هر گاه خدای تعالی، بین حق و باطل جدایی بیاندازد، موسیقی در کدامیک قرار داده خواهد شد؟!
………………………………………………
دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 158. (أخرجه ابن أبى الدنیا و البیهقی عن الشعبى)

عَن اِبرَاهِیمِ قَالَ: «کَانُوا یَقُولُونَ: الغِنَاءُ یُنْبِتُ النِّفَاقَ فِی القَلْبِ»
ابراهیم گفت: می‌گفتند موسیقی، نِفاق* را در قلب می‌رویاند.
………………………………………………
دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 158. (أخرجه ابن أبى الدنیا)

عَن اِبنِ مَسْعُودٍ قَالَ: «الغِنَاءُ یُنْبِتُ النِّفَاقَ فِی القَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ المَاءُ الزَرْعَ»
ابن مسعود گفت: موسیقی، نِفاق* را در قلب می‌رویاند، همچنان که آب، زراعت را می‌رویاند.
………………………………………………
دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 158. (أخرجه ابن أبى الدنیا و البیهقی فی سننه)

عَنْ نَافِعِ قَالَ: کُنتُ أسِیرُ مَعَ عَبْدُ اللهِ بنِ عُمَرَ فِی طَرِیقٍ فَسَمِعَ زِمَارَةَ رَاعٍ، فَوَضَعَ إصْبَعَیْهِ فِی اُذُنَیْهِ ثُمَّ عَدَلَ عَن الطَّرِیقِ فَلَمْ یَزَلْ یَقُولُ: یَا نَافِعَ أ تَسْمَعُ؟ قُلْتُ: لَا. فَأخْرَجَ إصْبَعَیْهِ مِن اُذُنَیْهِ وَ قَالَ: هَکَذَا رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ) صَنَعَ.

نافع می‌گوید: با عبد الله بن عمر در راهی می‌رفتم، پس صدای نَی‌نوازی چوپانی را شنید. انگشتانش را بر گوش‌هایش گذاشت و از راه خارج شد. سپس همواره می‌گفت: ای نافع، آیا می‌شنوی؟ گفتم: نه. پس انگشت از گوش‌هایش برداشت و گفت: دیدم که پیامبر خدا (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) چنین کردند.
………………………………………………
دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 159. (أخرجه ابن أبى الدنیا و البیهقی)

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «لَیَکُونَنَّ مِنْ أُمَّتِی أقْوامٌ یَسْتَحِلُّونَ الحِرَّ وَ الحَریْرَ وَ الخَمْرَ وَ المَعازِفَ»
استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: «خواهند بود از امت من اقوامی که زنا و ابریشم و شراب و آلات موسیقی* را حلال می‌شمارند»
………………………………………………
صحیح بخاری، شماره‌ی 5590، سلسلة الصحیحة، ناصر الدین آلبانی، شماره‌ی 91 که آن را صحیح شمرده است.

خَرَجَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ) مَعَ عَبْدُالرَّحمَانِ بْنِ عَوفٍ إلَی النُخَیلِ، فَإذَا اِبنُهُ إبرَاهِیمُ یَجُودُ بِنَفسِهِ، فَوَضَعَهُ فِی حِجْرِهِ فَفَاضَتْ عَینَاهُ، فَقَالَ عَبْدُالرَّحمَانُ: أ تَبْکِی وَ أنتَ تَنهَی عَنِ البُکَاءِ؟ قَالَ: «إنِّی لَمْ أنْهَ عَنِ البُکَاءِ، وَ إنَّمَا نَهَیْتُ عَنْ صَوتَیْنِ أحْمَقَیـْنِ فَاجِرَیـْنِ؛ صَوتٌ عِندَ نَغْمَةِ لَهْوٍ وَ لَعِبٍ وَ مَزَامِیرُ شَیْطَانٍ، وَ صَوتٌ عِنْدَ مُصِیبَةٍ؛ خَمْشُ وُجُوهٍ وَ شَقُّ جُیـُوبٍ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) با عبدالرحمان بن عوف به نُخَیل رفتند که فرزندشان ابراهیم، در حال جان دادن بود. پس [استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد)] او را در دامن خود گذاشتند و چشمانشان پر از اشک شد. پس عبدالرحمن بن عوف عرض کرد: آیا شما گریه می‌کنید در حالی که ما را از آن نهی کرده‌اید؟ استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: «من از گریستن نهی نکرده‌ام؛ بلکه از دو صدای احمقانه‌ی فاجرانه نهی کرده‌ام؛ صدایی هنگام خواندنِ سرگرمی و بازی و نَی‌های* شیطان؛ و صدایی در هنگام مصیبت، [یعنی] خراشیدن صورت و چاک زدن گریبان»
………………………………………………
سنن ترمذی، عن جابر بن عبد الله؛ صحیح الجامع، ناصر الدین آلبانی، 5194 که این حدیث را حسن دانسته است.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ):‏ إِنَّ إِبْلِیسَ عَدُوَّ اللهِ کَانَ یأْتِی الْأَنْبِیاءَ وَ یَتَحَدَّثُ إِلَیْهِمْ مِنْ لَدُنْ نُوحٍ إِلَى عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ وَ مَا بَینَ ذَلِکَ مِنَ الْأَنْبِیاءِ غَیرَ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ أَکْثَرَ زِیارَةً وَ لَا أَشَدَّ اسْتِینَاساً مِنْهُ إِلَى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا (عَلَیهِ‌السَّلامُ) وَ إِنَّهُ دَخَلَ عَلَیهِ ذَاتَ یَوْمٍ فَلَمَّا أَرَادَ الِإنْصِرَافَ مِنْ عِنْدِهِ، قَالَ لَهُ یَحْیَى: یَا اَبَا مُرَّةَ إِنِّی سَائِلُکَ حَاجَةً فَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا تَرُدَّنِی عَنْهَا. فَقَالَ لَهُ: وَ لَکَ ذَلِکَ یا نَبِیَّ اللهِ، فَسَلْ‏. فَقَالَ لَهُ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیَّا: إِنِّی أُحِبُّ تَجِیئُنِی‏ فِی صُورَتِکَ وَ خَلْقِکَ وَ تَعْرِضُ عَلَی مَصَایِدَکَ‏ الَّتِی بِهَا تُهْلِکُ النَّاسَ. قَالَ إِبْلِیسُ: سَأَلْتَنِی أَمْراً عَظِیماً ضِقْتُ بِهِ ذَرْعاً … وَ لَکِنِّی أُحِبُّ أَنْ تَخْلُوَ بِرُؤْیَتِی فَلَا یَکُونَ مَعَکَ أَحَدٌ غَیْرُکَ فَتَوَاعَدَا لِغَدٍ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ. صَدَرَ مِنْ عِنْدِهِ عَلَى ذَلِکَ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ تَمَثَّلَ بَیْنَ یَدَیهِ قَائِمَاً … وَ بِیَدِهِ جَرَسٌ ضَخْمٌ … قَالَ فَمَا هَذَا الْجَرَسُ بِیَدِکَ قَالَ: یَا نَبِیَّ اللهِ هَذَا مَعْدِنُ الطَّرَبِ وَ جَمَاعَاتُ أَصْوَاتِ الْمَعَازِفِ مِنْ‏ بَیْنِ‏ بَرْبَطٍ وَ طُنْبُورٍ وَ مَزَامِیرَ وَ طُبُولٍ‏ وَ دُفُوفٍ‏ وَ نَوْحٍ‏ وَ غِنَاءٍ وَ إِنَّ الْقَوْمَ یَجْتَمِعُونَ عَلَى مَحْفِلِ شَرٍّ وَ عِنْدَهُمْ بَعْضُ مَا ذَکَرْتُ مِنْ هَذِهِ الْمَعَازِفِ فَلَا یَکَادُونَ یَتَنَعَّمُونَ فِی مَجْلِسٍ وَ یَسْتَلِذُّونَ وَ یُطْرِبُونَ فَإِذَا رَأَیتُ ذَلِکَ مِنْهُمْ حَرَّکْتُ هَذَا الْجَرَسَ فَیَخْتَلِطُ ذَلِکَ الصَّوْتُ بِمَعَازِفِهِمْ فَهُنَاکَ یَزِیدُ اسْتِلْذَاذُهُمْ وَ تَطْرِیبُهُمْ فَمِنْهُمْ مَنْ إِذَا سَمِعَ هَذَا یُفَرْقِعُ أَصَابِعَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَهُزُّ رَأْسَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُصَفِّقُ بِیَدَیْهِ فَمَا زَالَ هَذَا دَأْبُهُمْ حَتَّى أَبَرْتُهُمْ‏.

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: همانا دشمن خدا، ابلیس، به نزد پیامبران می‌آمد و با آنان سخن می‌گفت از زمان حضرت نوح (که سلام بر ایشان باد) تا زمان حضرت عیسی بن مریم (که سلام بر ایشان باد) و پیامبرانی که بین این دو بودند. ولی بیشترین زیارت و شدیدترین انس او با یحیی بن زکریا (که سلام بر ایشان باد) بود. روزی بر او وارد شد و وقتی می‌خواست برود، یحیی (که سلام بر ایشان باد) به او گفت: ای ابامرّه! من از تو خواسته‌ای دارم و دوست دارم که خواسته‌ام را رد نکنی. گفت: بخواه ای پیامبر خدا. پس یحیی بن زکریا گفت: من دوست دارم در صورت و خلقت اصلی‌ات به نزد من آیی و دام‌هایت که مردم را با آن هلاک می‌کنی، را بر من عرضه کنی. ابلیس گفت: چیز بزرگی از من خواستی که نمی‌توانم آن را رد کنم، ولی دوست دارم در وقت دیدن من تنها باشی و هیچ کس با تو نباشد. پس وعده گذاشتند برای فردای آن روز، در هنگام بلند شدن آفتاب. سپس از نزدش برگشت. چون فردا شد، در همان ساعت، جلوش ظاهر شد… و در دستش زنگوله‌ای* بود… [حضرت یحیی (که سلام بر ایشان باد)] گفت: این زنگوله* چیست که به دست داری؟ گفت: ای پیامبر خدا، این معدن سرخوشی و محل جمع شدن صداهای آلات موسیقی که از بربط* و تنبور* و نَی‌ها* و طبل‌ها* و دایره‌ها* و نوحه‌گری‌ها* و آوازخوانی‌هاست می‌باشد. همانا مردم در محفل بدی جمع می‌شوند و در نزدشان بعضی از آنچه ذکر کرده از آلات موسیقی هست. پس همواره سرگرم نعمت‌ها هستند و جویای لذت و سرخوشی می‌باشند. پس چون آن حالات را از ایشان ببینم، این زنگوله* را حرکت می‌دهم پس صدایش با صدای سازهای آنان در هم می‌آمیزد. در آن حال است که لذتشان زیاد می‌شود و سرخوشی‌شان فزونی می‌گیرد. پس بعضی از ایشان هستند که چون صدای ساز را بشنود، انگشتانش را می‌شکند (بشکن* می‌زند) و بعضی از ایشان سرشان را می‌جنبانند و بعضی از ایشان دست بر هم می‌زنند (کف می‌زنند) و همواره حالشان چنین است تا این که همه‌شان را گمراه و نابود سازم.
………………………………………………
بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 60، صفحه‌ی 226، باب 3: إبلیس لعنه الله و قصصه، نقلاً عن کتاب غور الامور للترمذی.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «مَا رَفَعَ أحَدٌ صَوتَهُ بِغِنَاءٍ إلّا بَعَثَ اللهُ إلَیْهِ شَیْطَانَینِ یَجْلِسَانِ عَلَى مِنْکَبَیهِ یَضْرِبَانِ بِأعْقَابِهِمَا عَلَى صَدرِهِ حَتَّى یُمْسِکَ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: هیچ کس نیست که صدایش را به آوازخوانی بلند کند مگر این که خدای تعالی دو شیطان به سوی او می‌فرستد که بر شانه‌هایش بنشینند و با پاشنه‌هایشان بر سینه‌اش بزنند تا این که بازایستد.
………………………………………………
دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 158.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «إنَّمَا نُهِیتُ عَن صَوتَینِ أحْمَقَیْنِ فَاجِرَیْنِ صَوتٌ عِندَ نَغمَةِ لَهْوٍ وَ لَعِبٍ وَ مَزَامِیرُ شَیْطَانٍ وَ صَوْتٌ عِندَ مُصِیبَةٍ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: همانا از دو صدای احمق فاجر، نهی شده‌ام، صدای نغمه‌ی سرگرم‌کننده و بازی و نَی‌های* شیطان و صدایی [از شیون و کفرگویی] در وقت مصیبت.
………………………………………………
دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 160.

عَن عَلِىِّ بنِ الحُسَینِ (عَلَیهِ‌السَّلامُ) قَالَ: «مَا قُدِّسَتْ أُمَّةٌ فِیهَا البَرْبَطُ»
امام سجاد (که سلام بر ایشان باد) فرمودند: امتی که در آن بَربَط* باشد، تقدیس نمی‌شود [یعنی پاک شمرده نمی‌شود].
………………………………………………
دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 5، صفحه‌ی 160.

عَن عَلِیٍ (عَلَیهِ‌السَّلامُ) قَالَ: «نَهَى رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ) عَن ضَربِ الدَّفِ وَ لَعْبُ الصِّنْجِ وَ صَوتُ الزِّمَارَةِ»

استاد عالی (که سلام بر ایشان باد) فرمودند: «استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) از زدن دایره* و بازی با سنج* و صدای نَی*، نهی کردند.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 227.

عَن رَبِیعةِ قَالَ سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ) یَقُولُ: یَکُونُ فِی آخِرِ أُمَّتِی الخَسْفُ وَ المَسْخُ وَ القَذْفُ! قَالُوا: بِمَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «بِاتِّخاذِهِمُ القَیْنَاتِ وُ شُربِهِمُ الخُمُورَ»

راوی می‌گوید: از رسول خدا (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) شنیدم که فرمودند: در پایان امت من، به زمین فرو رفتن و دگرگون شدن و اتهام زدن، اتفاق خواهد افتاد. گفتند:‌ به چه گناهی ای پیامبر خدا؟ فرمودند: به خاطر گرفتن کنیزکان آوازخوان* و نوشیدن شراب.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 227.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): بُعِثْتُ بِکَسْرِ المَزَامِیرِ … ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): کَسْبُ المُغَنّی وَ المُغَنِّیَةِ حَرَامً، وَ کَسْبُ الزَّانِیَةِ سُحْتٌ، وَ حَقٌّ عَلَى اللهِ أن لا یَدخُلَ الجَنَّةَ بَدَناً نَبَتَ مِنَ السُّحْتِ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: برانگیخته شدم برای شکستن نَی‌ها* … سپس فرمودند: در آمد مرد یا زن آوازخوان*، حرام است و در آمد زن زنادهنده، حرام است و حق است بر خدای تعالی که بدنی که از حرام روییده را وارد بهشت نکند.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 227.

عَن عَلِیٍّ (عَلَیهِ‌السَلامُ) قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ) عَن المُغَنِّیاتِ وَ عَن النَّواحَاتِ وَ عَن شَرائِهِنَّ وَ عَن بَیعِهِنَّ وَ التِّجَارَةَ فِیهِنَّ، قَالَ: وَ کَسْبُهُنَّ حَرَامٌ»

استاد عالی (که سلام بر ایشان باد) فرمودند: استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) از خرید و فروش و تجارت کنیزکان آوازخوان* و نوحه‌گر*، نهی نمودند و فرمودند: «کسب [در آمد] ایشان، حرام است».
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 226.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «تَمْسَخُ طَائِفَةٌ مِن أُمَّتِی قِرَدَةً وَ طَائِفَةً خَنَازِیرَ، وَ یُخْسَفُ بِطَائِفَةٍ، وَ یُرسَلُ عَلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمُ الرِّیحُ العَقِیمُ، بِأَنَّهُم شَرِبُوا الخُمُورَ وَ لَبِسُوا الحَرِیرَ وَ اتَّخَذُوا القِیَانَ وَ ضَرَبُوا بِالدُّفُوفِ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: گروهی از امت من به صورت میمون و گروهی به صورت خوک، در می‌آیند و گروهی در زمین فرو می‌روند و بر گروهی از آنان، باد عقیم* خواهد وزید، به خاطر این که شراب می‌نوشند و حریر* می‌پوشند و کنیزکان آوازخوان* می‌گیرند و دایره* می‌زنند.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 223.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «مَنْ مَاتَ وَ لَهُ قَیْنَةٌ فَلا تُصَلُّوا عَلَیهِ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: کسی که بمیرد و برایش کنیز آوازخوانی باشد، بر او نماز [میّت] نخوانید.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 222.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «الغِنَاءُ وَ اللَّهْوُ یُنْبِتَانِ النِّفاقَ فِی القَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ المَاءُ العَشَبَ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: موسیقی و سرگرمی[های حرام] نِفاق* را در قلب می‌رویاند همچنان که آب، گیاه را می‌رویاند.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 221.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «مَن قَعَدَ إلَى قَیْنَةٍ یَسْتَمِعُ مِنْها صَبَّ اللهُ فِی أُذُنَیهِ الآنَکَ یَوْمَ القِیَامَةِ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: هر کس به سوی کنیز آوازخوان* بنشیند و به آواز او گوش بدهد، خدای تعالی در روز قیامت، سرب [مذاب] در گوش‌هایش خواهد ریخت.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 221.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «حُبُّ الغِنَاءِ یُنْبِتُ النِّفَاقَ فِی القَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ المَاءُ العَشَبَ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: دوست داشتن موسیقی، نِفاق* را در قلب می‌رویاند، همچنان که آب، گیاه را می‌رویاند.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 220.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «إیَّاکُمْ وَ اِستِماعُ المَعَازِفِ وَ الغِنَاءِ! فَإنَّهُمَا یُنْبِتَانِ النِّفَاقَ فِی القَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ المَاءُ البَقْلَ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: بپرهیزید از گوش دادن به سازها و موسیقی‌، که این دو، نِفاق* را در قلب می‌رویاند، همچنان که آب، سبزی را می‌رویاند.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 220.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «مَن اِستَمَعَ إلَى صَوتِ غِنَاءٍ لَم یُؤذَنْ لَهُ أنْ یَستَمِعَ الرُّوحَانِیّینَ فِی الجَنَّةِ!» قِیلَ: وَ مَنِ الرُّوحَانِیُّونُ؟ قَالَ: «قُرّاءُ أهْلِ الجَنَّةِ»

استاد اعظم (که درود خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: کسی که به صدای موسیقی و آوازخوانی گوش بدهد، اجازه نخواهد یافت تا به صدای روحانی‌ها در بهشت گوش بدهد. پرسیدند: روحانی‌ها چه کسانی هستند؟ فرمودند: خوانندگان اهل بهشت.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 220.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «إذَا کَانَ یَومُ القِیَامَةِ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: أیْنَ الَّذِینَ کَانُوا یُنَزِّهُونَ أسْمَاعَهُمْ وَ أبْصَارَهُمْ عَن مَزَامِیرِ الشَّیطَانِ؟ مَیِّزُوهُم، فَیُمَیَّزُونَ فِی کُثْبِ المِسْکِ وَ العَنبَرِ، ثُمَّ یَقُولُ لِلمَلَائِکَةِ: أسْمِعُوهُمْ تَسبِیحِی وَ تَمجِیدِی، فَیَسْمَعُونَ بِأصْواتٍ لَمْ یَسمَعِ السَّامِعُونَ بِمِثلِها قَطُّ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: چون روز قیامت شود، خدا(یی که با عزت و جلال باد) می‌فرماید: کجایند آنان که گوش‌ها و چشم‌هایشان را از نَی‌های* شیطان پاک نگه داشتند؟ جدایشان کنید. پس جدایشان می‌کنند و بر تپه‌هایی از مِشک* و عَنبر* قرار می‌دهند. پس به فرشتگان می‌گوید: آنان را تسبیح* و تمجید* من بشنوانید. پس صداهایی می‌شنوند که هیچگاه شنوندگان مانند آن را نشنیده‌اند.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 220.

نَهَى [رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ)] عَن ضَربِ الدَّفِّ وَ لَعْبِ الصِّنْجِ وَ ضَرْبِ الزِّمارَةِ، لَسْتُ مِن دُدْ وَ لَا الدُّدُّ مِنِّی»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) از زدن دایره* و بازی با سِنج* و نَی‌* زدن نهی کردند و فرمودند: من از لهو و لعب نیستم و لهو و لعب هم از من نیست.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 219.

نَهَى [رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ)] عَن الغِنَاءِ وَ الإستِماعِ إلَى الغِناءِ، وَ عَن الغِیبَةِ وَ الإستِماعِ إلَى الغِیبَةِ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) از موسیقی و گوش دادن به موسیقی نهی کردند و از غیبت و گوش دادن به غیبت.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 219.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «صَوتَانِ مَلعُونَانِ فِی الدُّنیَا وَ الآخِرَةِ؛ مِزمَارٌ عِندَ نِعمَةٍ، وَ رَنّةٍ عِندَ مُصیبَةٍ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: دو صدا در دنیا و آخرت لعنت‌شده است، صدای نَی* در هنگام نعمت[هایی مثل عروسی و جشن تولّد] و صدای شیون در وقت مصیبت.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 219.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «الغِنَاءُ یُنْبِتُ النِّفَاقَ فِی القَلبِ کَمَا یُنْبِتُ المَاءُ الزَرْعَ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: موسیقی، نِفاق* را در قلب می‌رویاند،‌ همچنان که آب، زراعت را می‌رویاند.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 219.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ): «أُمِرْتُ بِهَدمِ الطَّبْلِ وَ المِزْمَارِ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: به از بین بردن طبل* و نَی* امر شده‌ام.
………………………………………………
کنز العمال، متقی هندی، جلد 15، صفحه‌ی 216.

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ ‌‌عَلَیهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّمْ) «قَالَ إِبْلِیسُ لِرَبِّهِ تَعَالَى یَا رَبِّ قَدْ أُهْبِطَ آدَمُ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ سَیَکُونُ کُتُبٌ وَ رُسُلٌ فَمَا کُتُبُهُمْ وَ رُسُلُهُمْ؟ قَالَ: رُسُلُهُمُ الْمَلَائِکَةُ وَ النَّبِیُّونَ وَ کُتُبُهُمُ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ وَ الزَّبُورُ وَ الْفُرْقَانُ. قَالَ: فَمَا کِتَابِی؟ قَالَ: کِتَابُکَ الْوَشْمُ وَ قِرَاءَتُکَ الشِّعْرُ وَ رُسُلُکَ الْکَهَنَةُ وَ طَعَامُکَ مَا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیهِ وَ شَرَابُکَ کُلُّ مُسْکِرٍ وَ صِدْقُکَ الْکَذِبُ وَ بَیتُکَ الْحَمَّامُ وَ مَصَایِدُکَ النِّسَاءُ وَ مُؤَذِّنُکَ الْمِزْمَارُ وَ مَسْجِدُکَ الْأَسْوَاقُ»

استاد اعظم (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) فرمودند: ابلیس به پروردگار تعالی گفت: ای پروردگار، آدم فرود آمد و می‌دانم که [برای او و فرزندانش] کتاب‌ها و پیامبران خواهد بود، پس کتاب‌ها و پیامبران برای انسان‌ها چه چیزهایی خواهد بود؟ خدای تعالی فرمود: پیام‌رسانان‌شان فرشتگان و انبیاء و کتاب‌هایشان، تورات و انجیل و زبور و قرآن خواهد بود. گفت: پس کتاب من چیست؟ فرمود: کتاب تو خالکوبی [بدن‌ها] است و قرائت تو شعر، و پیام‌آورندگانت کاهنان* و خوراکت آنچه یاد خدا بر آن بُرده نشده باشد و نوشیدنی‌ات، هر مست‌کننده و راستی تو، دروغگویی و خانه‌ات حمام و دام‌هایت، زنان و اذان‌گویت، نَی* و مسجدت، بازار است.
………………………………………………
دّر المنثور، سیوطی، جلد 1، صفحه‌ی 63؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 60، صفحه‌ی 281، باب 3: إبلیس و قصصه.

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است