حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۴۱۶ مطلب با موضوع «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

در پایان، عاجزانه دست به دعا بر می‌داریم و عرض می‌کنیم:

«اللهمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ فَاکتُبْ لَنَا بَرَاءَتَنَا وَ فِی جَهَنَّمَ فَلَا تَجْعَلْنَا وَ فِی عَذَابِک وَ هَوَانِک فَلَا تَبْتَلِنَا وَ مِنَ الضَّرِیعِ وَ الزَّقُّومِ فَلَا تُطْعِمْنَا وَ مَعَ الشَّیاطِینِ فِی النَّارِ فَلَا تَجْمَعْنَا وَ عَلَی وُجُوهِنَا فِی النَّارِ فَلَا تَکبُبْنَا وَ مِنْ ثِیابِ النَّارِ وَ سَرَابِیلِ القَطِرَانِ فَلَا تُلْبِسْنَا وَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ یا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ یوْمَ القِیامَةِ فَنَجِّنَا وَ بِرَحْمَتِک فِی الصَّالِحِینَ فَأَدْخِلْنَا وَ فِی عِلِّیینَ فَارْفَعْنَا وَ بِکأْسٍ مِنْ مَعِینٍ وَ سَلْسَبِیلٍ فَاسْقِنَا وَ مِنَ الحُورِ العِینِ بِرَحْمَتِک فَزَوِّجْنَا وَ مِنَ الوِلْدَانِ المُخَلَّدِینَ کأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکنُونٌ مَنْثُورٌ فَأَخْدِمْنَا وَ مِنْ ثِمَارِ الجَنَّةِ وَ لُحُومِ الطَّیرِ فَأَطْعِمْنَا وَ مِنْ ثِیابِ الحَرِیرِ وَ السُّنْدُسِ وَ الإِسْتَبْرَقِ فَاکسُنَا» [1]

«بارالها به حق محمد و آل محمد: از تو جواز آزادی و بیزاری از آتش [جهنم] می‌خواهم، جواز ما را [به فضل و کرَم فراوانت] بنویس و ما را در جهنم قرار مده و ما را به عذاب و خواری و رسوایی، دچار مساز و از ضریع [آن خار خشکی که نه چاق می‌کند و نه جلو گرسنگی را می‌گیرد] و زقّوم [آن درختی که در قعر جهنم می‌روید و میوه‌هایش مانند سرهای شیاطین است] به ما مخوران و ما را با شیطان‌ها [و اهریمنان] در آتش [جهنم، در یکجا و یک بند،] جمع منما و ما را به رو در آتش جهنم میانداز و از لباس‌های آتشین و پیراهن‌هایی از مس گداخته و بدبـو بر ما مپوشان و از هر بدی [و ناگواری]‌ای آن که خدایی جز تو نیست ـ در روز قیامت نجاتمان ده و به رحمت [واسعه‌ات] در نیکوکاران داخلمان فرما و به مقامات بالای [بهشت] بلندمان کن و به جامی از مَعین و سلسبیل [که دو چشمه‌ی گوارای بهشتند] سیرابمان ساز و به رحمت خودت [نه به شایستگی اعمالمان] از حور العین به همسری ما در آور و پسران جاودانه‌ای که گویا گوهرهای پراکنده،‌ به خدمتمان بگُمار و از میـوه‌های بهشت و گوشتِ [لذیذِ] پرنـدگان [بهشت] به ما بخـوران و از لبـاس‌های ابریشمی و دیبای ستبر و دیبای نازک بر ما بپوشان»

آمین یا رب العالمین

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «یُؤتَى‏ بِرَجُلٍ مِن أهلِ النّارِ فَیَقُولُ لَهُ: یابنَ آدَمَ، کیفَ وَجَدتَ مَنزِلَک؟ فَیقُولُ: أی رَبِّ! شَرُّ مَنزِلٍ. فَیقُولُ: أتَفتَدی مِنهُ بِطِلاعِ الأَرضِ ذَهَباً؟ فَیقُولُ: نَعَم أی رَبِّ. فَیقُولُ: کذَبتَ! قَد سَأَلتُک ما هُوَ أقَلُّ مِن ذلِک فَلَم تَفعَل. فَیُرَدُّ إلَى النّارِ»

رسول خدا‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): فرمودند: «مردی از اهل آتش را می‌آورند و خداوند به او می‌فرماید: «ای پسر آدم، منزل خود را چگونه یافتی؟» می‌گوید: پروردگارا، بدترین منزل است.
خداوند می‌فرماید: «آیا حاضری به اندازه‌ی زمین، طلا بدهی تا خود را از این منزل آزاد گردانی؟»
می گوید: آری ای پروردگار من.
خداوند می‌فرماید: «دروغ می‌گویی، کمتر از این را از تو خواستم و تو ندادی». آنگاه به سوی آتش برگردانده می‌شود».

[مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 477؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 85؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 328؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 4، صفحه‌ی 406]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یرسَلُ البُکاءُ عَلى‏ أهلِ النّارِ، فَیبکونَ حَتّى‏ ینقَطِعَ الدُّموعُ، ثُمَّ یبکُونَ الدَّمَ حَتّى‏ یصیرَ فی وُجوهِهِم کَهَیئَةِ الأُخدودِ؛ لَو أُرسِلتَ فیهِ السُّفُنُ لَجَرَت»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اهل آتش [جهنم] را گریه فرا می‌گیرد و چندان می‌گریند که اشک‌ها [می‌خشکد و] قطع می‌شود. آنگاه، چندان خون می‌گریند که [جای اشک در] صورت‌هایشان مانند گودال می‌شود، به طوری که اگر چند کشتی در آن‌‌ها به حرکت در آورده شوند، حرکت می‌کنند».

[سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1446؛ مصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 93؛ صفة النار، ابن ابی الدنیا، صفحه‌ی 131؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 325؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 531]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنَّ أهلَ النّارِ لَیبکونَ حَتّى‏ لَو اُجرِیتِ السُّفُنُ فی دُموعِهِم لَجَرَت، وَ إنَّهُم لَیبکونَ الدَّمَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اهل آتش چندان گریه می‌کنند که اگر چند کشتی در اشک‌هایشان به حرکت در آورده شوند، حرکت می‌کنند. آنان [از شدت عذاب و حسرت،] خون می‌گریند».

[مسند ابی یعلی، جلد 4، صفحه‌ی 158؛ صفة النار، ابن ابی الدنیا، صفحه‌ی 132]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یا أیهَا النّاسُ! اِبکوا، فَإِن لَم تَبکوا فَتَباکوا ؛ فَإِنَّ أهلَ النّارِ یبکونَ حَتّى‏ تَسیلَ دُموعُهُم فی وُجوهِهِم کأَنَّها جَداوِلُ، حَتّى‏ تَنقَطِعَ الدُّموعُ فَتَسیلَ الدِّماءُ فَتَقرَحَ العُیونَ، فَلَو أنَّ سُفُناً اُجرِیت فیها لَجَرَت».

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «ای مردم، [امروز که می‌توانید بر گناهان خود] گریه کنید و اگر گریه‌تان نیامد، تظاهر به گریه کنید؛ زیرا [گریه کردن در فردای قیامت سودی ندارد و] اهل آتش، چنان گریه می‌کنند که اشک‌هایشان مانند جوی، بر گونه‌هایشان روان می‌گردد، تا آن که اشک‌ها می‌خشکد و خون جاری می‌شود و چشم‌ها زخم می‌شوند، و اگر چند کشتی در آن‌‌ها به حرکت در آورده شوند، حرکت می‌کنند. [ولی اینهمه گریه، سودی به حالشان ندارد]».

[سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1446؛ المصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 93؛ صفة النار، ابن ابی الدنیا، صفحه‌ی 131؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 325؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 531]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یلقى‏ عَلى‏ أهلِ النّارِ الجوعُ، فَیعدِلُ ما هُم فیهِ مِنَ العَذابِ، فَیستَغیثونَ، فَیغاثونَ بِطَعامٍ مِن ضَریعٍ لا یسمِنُ ولا یغنی مِن جوعٍ، فَیستَغیثونَ بِالطَّعامِ، فَیغاثونَ بِطَعامٍ ذی غُصَّةٍ، فَیذکرونَ أنَّهُم کانوا یجیزونَ الغُصَصَ فِی الدُّنیا بِالشَّرابِ، فَیستَغیثونَ بِالشَّرابِ، فَیرفَعُ إلَیهِمُ الحَمیمُ بِکلالیبِ الحَدیدِ، فَإِذا دَنَت مِن وُجوهِهِم شَوَت وُجوهَهُم، فَإِذا دَخَلَت بُطونَهُم قَطَعَت ما فی بُطونِهِم.
فَیقُولُونَ: اُدعوا خَزَنَةَ جَهَنَّمَ، فَیقُولُونَ: «أَوَ لَمْ تَک تَأْتِیکمْ رُسُلُکم بِالبَینَاتِ قَالُواْ بَلَى‏ قَالُواْ فَادْعُواْ وَ مَا دُعاءُ الکافِرینَ إِلاَّ فی‏ ضَلالٍ» . فَیقُولُونَ: اُدعوا مالِکاً، فَیقُولُونَ: «یامَالِک لِیقْضِ عَلَینَا رَبُّک» فَیجیبُهُم: «إِنَّکم مَّاکثُونَ»
فیقُولُون: اُدعُوا رَبَّکم فَلا أحدَ خیرٌ مِن رَبِّکم، فَیقُولُونَ: «قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَینا شِقْوَتُنا وَ کنَّا قَوْماً ضَالِّین‏» ، «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظَالِمُون‏» فَیجِیبُهُم: «إخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکلِّمُون‏» ، فَعِندَ ذَلک یئِسُوا مِن کلِّ خَیرٍ، وَ عِندَ ذَلک یأخُذُونَ فِی الزَّفِیرَ وَ الحَسرَةَ وَ الوَیلَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «بر اهل آتش [جهنم] چنان گرسنگی‌ای افکنده می‌شود که با [تمام] عذابی که در آن به سر می‌برند، برابری می‌کند. پس فریاد کمک‌خواهی بر می‌دارند؛ ولی با خوراکی از خارِ خشک، که نـه فربه می‌سازد و نه گرسنگی را می‌زداید، به فریادشان رسیده می‌شود. دوباره فریاد بر می‌آورند که گرسنه‌ایم. این بار، خوراکی گلوگیر به آنان خورانده می‌شود. به یاد می‌آورند که در دنیا اگر لقمه‌ای در گلویشان گیر می‌کرد، آن را با نوشیـدن آب فرو می‌بردنـد. پس آب می‌طلبند، و با چنگک‌های آهنـی، ظرف‌های آب جوشان به طرفشان برده می‌شود. همین که به نزدیک صورت آنان می‌رسد، چهره‌هایشان را بریان می‌کند و چون وارد معده‌هایشان شود، دل و روده‌ی آن‌‌ها را تکه تکه می‌کند.
در این هنگام، می‌گویند: نگهبانان جهنم را بخوانید. و آن[نگهبان]ها به ایشان می‌گویند: «مگر پیامبرانتان دلایل روشن به سوی شما نیاوردند؟! [جهنمی‌ها] می‌گویند: چرا [آوردند]. می‌گویند: پس [دعا کنید و هر کس را که بدو امید داشتید] بخوانید؛ ولی دعای کافران جز در بیراهه نیست [و شنیده نمی‌شود]»
[باز] می‌گویند: مالـک [دوزخ] را بخوانیـد [و از او خواهـش کنید]، پـس مـی‌گویند: «ای مالک، پروردگارت [را بخوان تا] جان ما را بستاند» و او پاسخشان می‌دهد که: «شما [در این عذاب و خواری،] ماندگارید».
[باز] می‌گویند: پروردگارتان را بخوانید که هیچکس بهتر [و مهربان تر] از پروردگارتان نیست. پس می‌گویند: «پروردگارا، شقاوت ما بر ما چیره شد و ما مردمى گمراه بودیم»، «پروردگارا، ما را از اینجا بیرون بر، پس اگر باز هم [به بدى‏] برگشتیم، در آن صورت ستمگر خواهیم بود». پس [خدای قهار به تندی] جوابشان می‌دهد:‏ «[بروید] در آن گم شوید و با من سخن مگویید». وقتی این ندا را می‌شنوند از هر خیری [برای همیشه] مأیوس می‌گردند و شروع می‌کنند به نالیدن و حسرت خوردن و نعره زدن».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 707؛ صفة النار لابن ابی دنیا، صفحه‌ی 65؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 303؛ المصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 93؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 531]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنَّ الحَمیمَ لَیصَبُّ عَلى‏ رُؤوسِهِم فَینفُذُ الحَمیمُ حَتّى‏ یخلُصَ إلى‏ جَوفِهِ، فَیسلُتُ ما فی جَوفِهِ حَتّى‏ یمرُقَ مِن قَدَمَیهِ وهُوَ الصَّهَرُ، ثُمَّ یعادُ کما کانَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «[یکی از عذاب‌های جهنمیان این است که] آب جوشان بر سرشان ریخته می‌شود و آن جوشاب در سرشان فرو می‌رود تا به شکمشان می‌رسد و آنچه را درون آن است، ذوب می‌کند و از پاهایشـ[ـان] خارج می‌شود و این، همان صَهَر [یعنی مواد مذاب] است؛ و دوباره از نو آغاز می‌شود».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 705؛ مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 309؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 420؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 529]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) ـ فی قَولِهِ تَعالى‏: «کالمُهْلِ»  ـ: کعَکرِ الزَّیتِ، فَإِذا قَرَّبَهُ إلى‏ وَجهِهِ سَقَطَت فَروَةُ وَجهِهِ فیهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای متعال «مانند مُهل» فرمودند: «[مُهل] چیزی است مانند دُردِ روغن زیتون [که ته‌نشین می‌شود] و [آنقدر حرارت دارد که] هرگاه [شخص دوزخی که به شدت، تشنه است] آن را [برای آشامیدن] به صورتش نزدیک کند، پوست صورتش در آن [ظرف پر از مُهل] می‌افتد».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 704؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 141؛ صحیح ابن حبان، جلد 16، صفحه‌ی 514؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 544؛ مسند ابی یعلی، جلد 2، صفحه‌ی 129؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 525]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو أنَّ دَلواً مِن غَسّاقٍ یهَراقُ فِی الدُّنیا لأَنتَنَ أهلَ الدُّنیا»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر یک سطل از زردآبِ بدنِ دوزخیان در دنیا ریخته شود، همه‌ی مردم دنیا را متعفن می‌سازد».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 706؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 58؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 4، صفحه‌ی 644؛ مسند ابی یعلی، جلد 2، صفحه‌ی 131؛ تفسیر طبری، جلد 12، صفحه‌ی 178؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو أنَّ قَطرَةً مِنَ الزَّقّومِ قُطِرَت فی دارِ الدُّنیا لَأَفسَدَت عَلى‏ أهلِ الدُّنیا مَعایشَهُم، فَکیفَ بِمَن یکونُ طَعامُهُ؟!»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر قطره‌ای از زقوم در دنیا بچکد، زندگی مردم دنیا را بر آنان تباه می‌گرداند. پس چگونه است حال کسی که خوراکش زقوم باشد؟».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 706؛ سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1446؛ مسند ابن حنبل، جلد 1، صفحه‌ی 644؛ صحیح ابن حبان، جلد 16، صفحه‌ی 511؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 490؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 302؛ المعجم الکبیر، جلد 11، صفحه‌ی 57؛ مسند طیالسی، صفحه‌ی 344؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنّ اللهَ إذا قالَ لأهلِ النارِ: «اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکلِّمُون‏»  عادَت وُجوهُهُم قِطَعَ لَحمٍ لیس فیها أفواهٌ و لا مُناخِرُ، یترَدَّدُ النَّفَسُ فی أجوافِهِم»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «آنگاه که خداوند متعال به دوزخیان [با عتاب] بگوید: «در آن [جهنم و عذاب ابدی] گم شوید و با من سخن مگویید»، صورت‌هایشان به قطعه‌ای گوشت تبدیل می‌شود، به طوری که در آن نه دهانی باشد و نه حفره‌ی بینی‌ای، و [از شدت این عتاب،] نفَس در درونشان به شماره می‌افتد».

[صفة النار، ابن ابی دنیا، صفحه‌ی 73؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 6، صفحه‌ی 121]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فی قوله تعالی «وَ هُمْ فِیها کَالِحُون‏»: «تَشویهُ النّارُ؛ فَتُقَلِّصُ شَفَتَهُ العُلیا حَتّى‏ تَبلُغُ وَسَطَ رَأسِهِ، وَ تَستَرخی شَفَتَهُ السُفلى‏ حَتّى‏ تَضرِبَ سُرَّتَهُ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای متعال: «و آنان در آنجا [جهنم] ترش‌رویند» فرمودند: «آتش، او [یعنی جهنمی] را از [ریخت و] قیافه می‌اندازد و لب بالایش را به طوری بالا می‌برد که به وسط سرش می‌رسد و لب پایینش را چنان وارفته و دراز می‌گرداند که به نافش می‌خورد».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 708؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 175؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 270؛ مسند ابی یعلی، جلد 2، صفحه‌ی 127؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 288؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 657]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «تَعَوَّذوا بِاللهِ مِن جُبِّ الحُزنِ.قَالوا: یا رَسُولَ اللهِ، وَ مَا جُبُّ الحُزنِ؟ قالَ: «وادٍ فی جَهَنَّمَ تَتَعَوَّذُ مِنهُ جَهَنَّمُ کُلَّ یومٍ مِئة (أو أربَعَمِئة) مَرّة»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «از چاهِ غم به خدا پناه ببرید». [اصحاب] گفتند: ای پیامبر خدا، چاه غم چیست؟

فرمودند: «منطقه‌ای در جهنم است که خود جهنم، روزی صد بار [و در بعضی روایات، چهارصد بار] از آن به خدا پناه می‌برد».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 593؛ سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه‌ی 94؛ المعجم الاوسط، جلد 6، صفحه‌ی 202؛ تفسیر قرطبی، جلد 1، صفحه‌ی 19؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 277؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 3، صفحه‌ی 472]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو اُخرِجَ رَجُلٌ مِن أهلِ النارِ ثُمَّ اُقیمَ بِالمَشرِقِ، وَ اُقیمَ رَجُلٌ بِالمَغرِبِ؛ لَماتَ ذلک الرَجُلُ مِن نَتَنِ ذَلک الرَجُل»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر مردی از اهل آتش را [از جهنم] بیرون آورند و در مشرق [دنیا] بگذارند و مرد دیگری در مغرب [دنیا] باشد، آن مرد از بوی تعفن این [مرد جهنمی] می‌میرد».

[الفردوس، جلد 3، صفحه‌ی 378؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 534]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو أنَّ غَرباً مِن جَهنّمَ جُعِلَ وسطُ الأرضِ لآذَی نَتَنُ رِیحُهُ وَ شِدَّة حَرِّهِ ما بینَ المَشرِقِ وَ المَغرِب»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر به مقدار سطل بزرگی از آتش جهنم در وسط زمین گذاشته شود، بوی [بسیار] بد و شدّت گرمای آن، تمام زمینیان را آزار می‌دهد».

[المعجم الاوسط، جلد 4، صفحه‌ی 88؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «وَ الّذی نفسُ مُحمدٍ بِیدِهِ، إنّ قَدرَ ما بینِ شَفیرِ النارِ وَ قَعرِها کصَخرَة زِنَتُها سَبعُ خَلَفاتٍ بِشُحُومِهِنّ وَ أولادِهِنّ، تَهوِی فِیما بینَ شَفیرِ النارِ وَ قَعرِها إلی أن تَقَعَ قَعرَها سَبعینَ خَریفاً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «قسم به آن کسی که جان محمد در دست [قدرت] اوست، از لب جهنم تا قعر آن، به اندازه‌ای است که اگر تخته‌سنگی به وزن هفت ناقه‌ی باردار با چربی‌ها و گوشت‌ها و بچه‌های آن‌‌ها در آن بیافتد، هفتاد سال طول می‌کشد تا به قعر آن برسد».

[المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 4، صفحه‌ی 639؛ المعجم الکبیر، جلد 20، صفحه‌ی 169؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 524]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «وَ لَو أنَّ شَرَرَةً مِن شَرَرِ جَهنّمَ بِالمَشرقِ، لوَجَدَ حَرَّها مَن بِالمَغربِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر زبانه‌ای از شعله‌های دوزخ در مشرق [زمین] باشد، کسی که در مغرب [زمین] است، گرمای آن را حس می‌کند».

[المعجم الاوسط، جلد 4، صفحه‌ی 88؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 523]

قال حذیفة الیمان: أسَرَّ إلَی رَسولُ اللهِ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) حَدیثاً فِی النّارِ، فَقالَ: یا حُذَیفَةُ، إنَّ فی جَهَنَّمَ لَسِباعاً مِن نارٍ، وَ کلاباً مِن نارٍ، وَ کلالیبَ مِن نارٍ، وَ سُیوفاً مِن نارٍ، وَ إنَّهُ یبعَثُ مَلائِکةٌ یعَلِّقونَ أهلَ النّارِ بِتِلک الکلالیبِ بِأَحناکهِم، وَ یقَطِّعونَهُم بِتِلک السُّیوفِ عُضواً عُضواً، وَ یلقُونَهُم إلى تِلک السِّباعِ وَ الکِلابِ، کُلَّما قَطَعوا عُضواً عادَ مَکانَهُ غَضّاً جَدیداً»

حذیفة بن یمان می‌گوید: رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی آتش [جهنم] سخنی را نهانی با من در میان نهادند؛ فرمودند: «ای حذیفه، در جهنم درندگان و سگ‌ها و چنگک‌ها و شمشیرهایی از آتش وجود دارد. فرشتگانی فرستاده می‌شوند و دوزخیان را از کمرهایشان به آن چنگک‌ها آویزان می‌کنند و با آن شمشیرها اعضایشان را می‌بُرند و جلوی آن درندگان و سگ‌ها می‌اندازند، و هر عضوی را که قطع کنند، عضو جدیدی به جای آن می‌روید».

[صفة النار ابن ابی دنیا، صفحه‌ی 86؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 2، صفحه‌ی 569]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنَّ فِی النّارِ حَیاتٍ کأَمثالِ أعناقِ البُختِ، تَلسَعُ إحداهُنَّ اللَّسعَةَ، فَیجِدُ حُمُوَّتَها أربَعینَ خَریفاً. وَ إنَّ فِی النّارِ عَقارِبَ کأَمثالِ البِغالِ المُؤکفَةِ، تَلسَعُ إحداهُنَّ اللَّسعَةَ فَیجِدُ حُمُوَّتَها أربَعینَ سَنَةً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «در آتش [جهنم] مارهایی هستند همانند گردن شتر و هر یک از آن‌‌ها چنان نیشی می‌زند که [دوزخی] سوزش آن را تا چهل سال احساس می‌کند. [همچنین] در آتش [جهنم] عقرب‌هایی هستند به مانند قاطر پالان شده، و هر یک از آن‌‌ها چنان نیشی می‌زند که [دوزخی] سوزش آن را تا چهل سال احساس می‌کند».

[مسند ابن حنبل، جلد 6، صفحه‌ی 217؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 4، صفحه‌ی 635؛ صحیح ابن حبان، جلد 16، صفحه‌ی 512؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 311؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، جلد 17، صفحه‌ی 219؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 526]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو فَتَحَ الله‏ُ مِن عَذابِ السَّمومِ عَلى أهلِ الأرضِ مِثلَ الأَنمُلَةِ أحرَقَتِ الأَرضَ وَ مَن عَلَیها»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر خداوند از عذاب بادِ سوزان [جهنم] به اندازه‌ی سرِ انگشتی بر اهل زمین بفرستد، زمین و زمینیان را می‌سوزاند».

[دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 7، صفحه‌ی 634]

قال الباقر (علیه‌السلام): «إذا کانَ یومُ القِیامَةِ جُعِلَ سُرادِقُ مِن نارٍ، وَ جُعِلَ فیهِ أعوانُ الظّالِمینَ، وَ تُجعَلُ لَـهُم أظافیرُ مِن حَدیدٍ یَحُکونَ بِها أبدانَهُم، حَتّى تَبدُوَ أفئِدَتُهُم، وَ یقُولُونَ: رَبَّنا ألَم نَعبُدک؟ فَیُقالُ: بَلى، وَ لکنَّکم کنتُم أعواناً لِلظّالِمینَ»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «چون روز قیامت شود، سراپرده‌ای از آتش برپا می‌گردد و دستیاران ستمگران را در آن، جای می‌دهند و ناخن‌هایی از آهن برایشان قرار می‌دهند که با آن‌‌ها بدن‌هایشان را می‌خارانند، چندان که قلب‌هایشان نمایان می‌شود و می‌گویند: پروردگارا مگر ما تو را عبادت نکردیم؟ گفته می‌شود: چرا؛ لیکن شما [در دنیا] یار ستمگران بودید».

[دُرر الاحادیث النبویة، صفحه‌ی 36]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لِسُرادِقِ النّارِ أربَعَةُ جُدُرٍ، کثفُ کلِّ جِدارٍ مِثلُ مَسیرَةِ أربَعینَ سَنَةً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «سراپرده‌ی دوزخ، چهار دیوار دارد که ضخامت هر دیواری به اندازه‌ی چهل سال راه است [که فکرِ عبور کردن و فرار نمودن را محال می سازد]».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 706؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 58؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 4، صفحه‌ی 643؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 520]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «ینشِئُ الله‏ُ سَحابَةً لِأَهلِ النّارِ سَوداءَ مُظلِمَةً، فَیقالُ: یا أهلَ النّارِ، أی شَیءٍ تَطلُبونَ؟ فَیذکرونَ بِها سَحابَةَ الدُّنیا، فَیقُولُونَ: یا رَبَّنَا الشَّرابُ! فَیمطِرُهُم أغلالاً تَزیدُ فی أغلالِهِم، وَ سَلاسِلَ تَزیدُ فی سَلاسِلِهِم، وَ جَمراً تَلتَهِبُ عَلَیهِم».

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «خداوند، ابر سیاهِ تاریکی را برای اهل آتش پدید می‌آورد و گفته می‌شود: ای اهل آتش، چه می‌خواهید؟ دوزخیان با دیدن آن [ابر سیاه] به یاد ابرهای [باران‌زای] دنیا می‌افتند و می‌گویند: پروردگارا، نوشیدنی [از این ابر بر ما بباران]!

پس خداوند بر آنان کند و زنجیرهایی فرو می‌بارانَد که بر کند و زنجیرهایشان می‌افزاید، و اخگرهایی می‌بارانََد که بر آنان شعله‌ور می‌شوند».

[المعجم الاوسط، جلد 4، صفحه‌ی 247]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «اُوقِدَ عَلَى النّارِ ألفَ سَنَةٍ حَتَّى احمَرَّت، ثُمَّ اُوقِدَ عَلَیها ألفَ سَنَةٍ حَتَّى ابیضَّت، ثُمَّ اُوقِدُ عَلَیها ألفَ سَنَةٍ حَتَّى اسوَدَّت، فَهِی سَوداءُ مُظلِمَةٌ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «هزار سال در آتش [جهنم] دمیده شد تا سرخ گردید. سپس هزار سال دیگر در آن دمیده شد تا سفید گشت. سپس هزار سال در آن دمیده شد تا سیاه گردید. بنا بر این، آتش جهنم سیاه و تاریک است».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 710؛ سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1445؛ المعجم الاوسط، جلد 3، صفحه‌ی 90؛ شعب الایمان، جلد 1، صفحه‌ی 489؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 522]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «تَحسَبونَ أنَّ نارَ جَهَنَّمَ مِثلُ نارِکم هذِهِ؟ هِی أشَدُّ سَواداً مِنَ القارِ، هِی جُزءٌ مِن بِضعَةٍ وَ سِتّینَ جُزءاً مِنها، أو نَیفٍ وأربَعینَ جُزءاًً».

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «[آیا] می‌پندارید که آتش جهنم همانند این آتش شماست؟ [نه،] آتش جهنم از قیر هم سیاه‌تر است. این آتش دنیا، جزئی است از شصت و چند جزء آن، یا چهل و چند جزء آن».

[البعث و النشور، صفحه‌ی 286]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إنَّ نارَکم هذِهِ جُزءٌ مِن سَبعینَ جُزءاً مِن نارِ جَهَنَّمَ، ولَولا أنَّها اُطفِئَت بِالماءِ مَرَّتَینِ مَا انتَفَعتُم بِها، وَ إنَّها لَتَدعُو اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ ألاّ یعیدَها فِیها»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «این آتشِ شما، یک جزء از هفتاد جزء آتش جهنم است، در حالی که اگر نبود که [آتش معمولی] دو بار با آب خاموش شود، شما نمی‌توانستید از آن استفاده کنید، و این آتش به درگاه خداوند عز و جل دعا می‌کند که او را به آن [آتش جهنم] باز نگردانَد».

[سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1444؛ مستدرک علی الصحیحین، جلد 4، صفحه‌ی 635؛ مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 39؛ صحیح ابن حبان، جلد 16، صفحه‌ی 504؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 285؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 521]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «نارُکم جُزءٌ مِن سَبعینَ جُزءاً مِن نارِ جَهَنَّمَ. قیلَ: یا رَسولَ اللهِ، إن کانَت لَکافِیةً! قالَ: فُضِّلَت عَلَیهِنَّ بِتِسعَةٍ وَ سِتّینَ جُزءاً، کلُّهُنَّ مِثلُ حَرِّها»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «آتشِ شما [که در دنیا روشن می‌کنید] یکی از هفتاد جزء آتش جهنم است» به حضرت عرض شد: ای پیامبر خدا، به راستی که [همین آتش دنیا برای سوزاندن مجرمان] کافی است! فرمودند: «[آتش جهنم،] شصت و نُه جزء بیشتر از این آتش دارد که همه‌ی آن‌‌ها همانند آن [آتش دنیا]، داغند».

[صحیح بخاری، جلد 3، صفحه‌ی 1191؛ صحیح مسلم، جلد 4، صفحه‌ی 2184؛ سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 709؛ مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 188؛ الموطأ، ابن مالک، جلد 2، صفحه‌ی 994؛ صحیح ابن حبّان، جلد 16، صفحه‌ی 503؛ مسند اسحاق بن راهویه، جلد 1، صفحه‌ی 289؛ البعث و النشور، صفحه‌ی 285؛ زهد ابن مبارک، صفحه‌ی 88؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 520]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «نارُکم هذِهِ جُزءٌ مِن سَبعینَ جُزءاً مِن نارِ جَهَنَّمَ، لِکلِّ جُزءٍ مِنها حَرُّها»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «این آتشِ [دنیایی] شما، یکی از هفتاد جزء آتش جهنم است که هر جزئی از آن، گرمی خود را دارد [یعنی حرارت آتش جهنم، هفتاد برابر گرم‌تر و سوزنده‌تر از آتش دنیاست]».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 710؛ سنن دارمی، جلد 2، صفحه‌ی 797؛ تنبیه الغافلین، صفحه‌ی 357؛ بعث و نشور، صفحه‌ی 284؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 521]

عن محمد بن‌هاشم: لَـمَّا نَزَلَت هذِهِ الآیةُ: «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجَارَة» قَرَأهَا النَّبی (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فَسَمِعَها شابٌّ إلى جَنبِهِ فَصَعِقَ، فَجَعَلَ رَسولُ اللهِ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) رَأسَهُ فی حِجرِهِ رَحمَةً لَهُ، فَمَکثَ ما شاءَ الله‏ُ أن یمکثَ ثُمَّ فَتَحَ عَینَیهِ، فَإِذا رَأسُهُ فی حِجرِ رَسولِ اللهِ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فَقالَ: بِأَبی أنتَ واُمّی مِثلُ أی شَیءٍ الحَجَرُ؟ فَقالَ: «أما یکفیک ما أصابَک؟! عَلى أنَّ الحَجَرَ مِنها لَو وُضِعَ عَلى جِبالِ الدُّنیا لَذابَت مِنهُ، و إنَّ مَعَ کُلِّ إنسانٍ مِنهُم حَجَراً وَ شَیطاناً»

راوی می‌گوید وقتی این آیه نازل شد: «و سوخت آن [جهنم] مردمان و سنگ‌هایند»، رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): آن را قرائت کردند. جوانی که در کنارشان بود آن را شنید و از هوش رفت. رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): بر او ترحم فرمودند و سرش را در دامن خویش نهادند. مدتی که گذشت، آن جوان چشمانش را باز کرد و دید که سرش در دامن پیامبر خداست. عرض کرد: پدر و مادرم به فدایتان باد، آن سنگ‌ها مانند چه چیزی هستند؟
حضرت فرمودند: «آنچه بر سرت آمد [و از هوش رفتی]، برایت کافی نیست [که باز هم از جهنم می‌پرسی؟! ولی بدان، بزرگی و داغی آن سنگ‌ها چنان است که] اگر بر کوه‌های دنیا نهاده شود، کوه‌ها از حرارت آن، آب می‌شوند. و با هر انسانی از ایشان [یعنی از جهنمی‌ها] یک سنگ [این چنینی] و یک شیطان همراه است».

[الرقة و البکاء، صفحه‌ی 167؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 8، صفحه‌ی 226]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «أعوذُ بِاللهِ مِنَ النّارِ، وَیلٌ لِأَهلِ النّارِ أعوذُ بِاللهِ مِن حالِ أهلِ النّارِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «به خدا پناه می برم از آتش [جهنم]، وای به حال اهل آتش. به خدا پناه می‌برم از [سختی] حال و روز دوزخیان».

[سنن ترمذی، جلد 5، صفحه‌ی 578؛ سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1250؛ مشکاة المصابیح، جلد 1، صفحه‌ی 763؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 2، صفحه‌ی 181]

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است