حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

با سلام و تبریک عید سعید فطر خدمت شما و آرزوی قبولی طاعات و عبادات. راستش چند بار پیامکی مبنی بر قمر در عقرب بودن روزها از طریق منهاج فردوسیان دریافت کرده ام. من فکر می‌کردم این موضوع خرافات است اما با توجه به اینکه در منهاج فردوسیان خرافه نداریم و تمام گفتار و اعمال بر اساس سخنان گهر بار معصومین علیهم السلام است لطفاً این مطلب را کاملا با مستندات و روایات مربوطه برای بنده توضیح دهید و چنانچه تمایل داشتید آنرا برای استفاده سایر دوستان در صفحه روز نوشته‌ها بگذارید. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب شما را در ضمن چند سؤال و جواب عرض می‌کنم:

1. پدیده‌ی قمر در عقرب چیست؟
عقرب یکی از برجها (صورتهای فلکی) دوازده گانه منطقة البروج است. و منطقة البروج نواری (کمربندی) دایره شکل در آسمان است که در راستای خط استوار قرار گرفته و محل حرکت نزولی و صعودی ماه و خورشید است. خورشید در کوتاهترین روز زمستان، نزدیکترین مدار نسبت به افق جنوب را طی می‌کند لذا در این روز، اشیاء روی زمین، بلندترین سایه را دارند. همچنین در بلندترین روز تابستان، خورشید دورترین مدار نسبت به افق جنوب را می‌پیماید. در بقیه روزهای سال، مدار خورشید بین این دو مدار قرار دارد. بنا بر این، حرکت ظاهری خورشید در فصول مختلف، روی یک نوار فرضی بر طاق آسمان است. این نوار فرضی را منطقة البروج می‌نامند. در طول این نوار فرضی، دوازده صورت فلکی قرار گرفته است که هر کدام آنها را یک برج می‌نامند. خورشید در هر ماه شمسی در مقابل یکی از این برجها قرار می‌گیرد؛ لذا هر ماه شمسی با یکی از این برجها نامگذاری می‌شود. اسامی این برجها به ترتیب چنین است: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت. در حقیقت منطقة البروج نمود ظاهری دو حرکت زمین است. حرکت انتقالی زمین به دور خورشید و حرکت زاویه‌ای زمین. که اوّلی پدید آورنده سال و دومی پدید آورنده فصول است. (توضیح مفصّل مطلب را در کتب نجومی و کتب هیئت ملاحظه فرمایید.)
بنا بر آنچه گفته شد پدید قمر در عقرب زمانی رخ می‌دهد که از نگاه اهل زمین کره ماه بر روی صورت فلکی عقرب قرار می‌گیرد. تقویمهای ویژه‌ای وجود دارند که مواقع قمر درعقرب را مشخص نموده‌اند. دیگر سیارات قابل رویت با چشم غیر مصلّح نیز بر روی این صور فلکی قرار می‌گیرند؛ که در این حالت از تعابیری چون زحل در عقرب، مشتری در عقرب و… استفاده می‌شود.

2. آیا علم نجوم (علم احکام نجوم) صحّت دارد؟
از روایات اهل بیت (علیه‌السلام) چنین استفاده می‌شود که علم احکام نجوم علمی الهی است که توسط فرشتگان و انبیاء (علیه‌السلام) به بشر تعلیم داده شده است؛ ولی کسانی که به آن احاطه داشته باشند اندکند. در برخی روایات تصریح شده که علم نجوم را جز دو خاندان به درستی نمی‌دانند، خاندانی در هند و خاندانی در عرب. و گویا مراد از خاندان عرب، اهل بیت (علیه‌السلام) هستند. در روایات زیادی از ترتیب اثر دادن به گفته‌های منجّمین نهی شده است؛ ولی نه از آن جهت که این علم نادرست است بلکه از آن جهت که اوّلاً اکثر مدّعیان علم نجوم به خاطر پیچیدگی فراوان آن، در محاسبات خود دچار اشتباه می‌شوند. و ثانیاً در گذشته به دعای حضرت داود (علیه‌السلام) خورشید مدّتی از حرکت باز ایستاده لذا حساب نجوم به هم ریخته است. در جریان ردّ الشمس نیز حساب نجوم درهم شده است؛ لذا محاسبات منجمین فعلی همه بر ظنّ و گمان است و تنها کسی قادر به محاسبه درست است که مقدار استادن و بازگشت خورشید عالم است. ثالثاً زیان این علم برای مردم بیش از سود آن است.
«قیس بن سعد، گفت: بسیار می‌شد که با أمیر المؤمنین علیه السّلام در هر سفری که می‌رفت همراه بودم، چون به جانب مردم نهروان تاخت و به مدائن رسیدیم و من آن روز همدوش او بودم، مردمی از دهقانان به پیشواز او آمدند، و چند استر پیشکش آوردند و آنها را پذیرفت، و یکی از دهقانان مدائن بنام «سرسفیل» که پارسیان رأی او را در گذشته حجّت دانستند و در مورد آینده به او مراجعه می‌کردند وجود داشت. چون امیر المؤمنین علیه السّلام را دید گفت: از مقصد خود برگرد، فرمود: ای دهقان برای چه؟ گفت: یا أمیر المؤمنین ستاره‏ها که بر آمدند نظر بد به هم دارند سعدها نحس شدند و نحسها سعد شدند، و در چنین روزی باید نهان شد و بر جای نشست، این روز تو کشنده است، و در آن ستاره جنگجو قرآن کردند، بهرام در برج میزان شرف یافته و از برج تو آتش فروزد و برای تو جای نبرد نیست. أمیر المؤمنین علیه السّلام لبخندی زد و فرمود: ای دهقانِ خبرگزار و بیم ده از مقدّرات، دیشب در آخر برج میزان چه فرود آمد، و کدام ستاره در سرطان ورود کرد؟ گفت: من آن را بررسی کنم، و از آستین خود اسطرلابی و تقویمی برآورد. امام علیه السّلام به او فرمود: تو ستاره‏ها را سیّاره می‌گردانی؟ گفت: نه، فرمود: تو بر ثوابت حکمفرمائی؟ گفت: نه، فرمود: به من خبر ده از طول برج اسد و در وی اش از مطالع و مراجع؛ زهره چه نسبتی دارد با توابع و جوامع؟ گفت: من نمی‌دانم فرمود: چیست میان سراری و دراری، و میان ساعات تا معجرات، و چه‌اندازه است پرتو مبدرات؟ و چه‌اندازه حاصل می‏شود سپیده دم در بامدادان؟ گفت: نمیدانم. فرمود: ای دهقان می‌دانی که امروز پادشاهی چین، از خاندانی به خاندانی منتقل شد و برج ماجین وارو شد، و خانه‏هائی در زنج سوخت، و چاه سراندیب جوشید، و دژ اندلس ویران شد، و مورچه شیح به هیجان آمد، و مراق هندی گریزان شد، و پیشوای یهود در ایله مفقود گردید، و سردار روم در رومیه نابود شد، و راعب عموریه کور شد و کنگره‏های قسطنطنیه فرو ریخت، تو این حوادث را می‌دانی؛ و چه چیز آنها را پدید آورده شرقی یا غربی فلک؟ گفت من اینها را نمی‌دانم، فرمود: به کدام اختر بالای قطب قضاوت می‌کنی، و به کدام نحس شود آنچه نحس شده؟ گفت: من آن را نمی‌دانم. فرمود: می‌دانی امروز 72 عالم خوش شدند که در هر عالمی هفتاد عالم است برخی در خشکی و برخی در دریا، و بعضی در کوهها، و بعضی در بیشه‏ها، و بعضی در آبادیها، و چه خوش کرد آنها را؟ گفت: من آن را ندانم، فرمود: ای دهقان به گمانم با قرآن مشتری و زحل قضاوت کردی که در آغاز شب برایت روشن شدند و درخشانی مریخ و شرقی بودنش در سحر بر تو پدید شد، و سیر کرد و جرمش بجرم تربیع ماه پیوست، و این دلیل است که امروز یک ملیون آدمی زادند و مانند آنها بمیرند، و با دستش اشاره کرد به جاسوس معاویه که در لشکر او بود، و فرمود این هم می‌میرد، زیرا از همانها است و چون آن را فرمود: آن مرد گمان کرد که فرمود: او را بگیرید، و دلش گرفت و نفسش در سینه‏اش بند آمد و همان وقت مرد. امام فرمود: ای دهقان به تو ننمایم نمونه‏های تقدیر را در صورتی کامل؟ گفت: چرا یا امیر المؤمنین، فرمود: ای دهقان، همانا ما پدیدار قطبیم، و آنچه دیشب پنداشتی که از برج من آتش فروزد بایدت که به سود من قضاوت کنی، زیرا روشنی و تابشش نزد من است و شعله‏اش از من می‌رود، ای دهقان این قضیه‏ای است دشوار، آن را حساب کن و از آن نتیجه بگیر اگر دانائی به اکوار و ادوار، فرمود: اگر این را بدانی می‌دانم که بندهای نی این نیزار را شماره توانی کرد.امیر المؤمنین علیه السّلام گذشت و خوارج نهروان را شکست داد و کشت و با غنیمت و پیروزی برگشت، و دهقان گفت: این دانشی نیست که در دست مردم زمان ما است، این دانش مایه‏اش از آسمانست» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد ‏2، صفحات 196 و 197]
از این روایت بر می‌آید که علم نجوم واقعیّت دارد ولی پیچیدگی آن فراتر از آن است که افراد عادی بتوانند به طور کامل از آن مطّلع گرددند. لذا خطا در وادی به مراتب بیشتر از صواب است.
زندیقی به امام صادق (علیه‌السلام) گفت: در علم نجوم چه فرمائی؟ فرمود: آن دانشی است کم سود و پر زیان زیرا جلو مقدّر را نگیرد و از ناگواری پرهیز ندهد، اگر منجم به بلائی خبر دهد از قضایش رهائی نبخشد، اگر به خیری گزارش دهد، نتواند در آن شتاب ورزد، و اگر بدو بدی رسد، دفعش نتواند، منجم با علم خدا در مبارزه است که پندارد قضای خدا را از خلقش می‌گرداند» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد ‏2، صفحات 191]
«به علی بن ابی طالب علیه السّلام گفته شد: آیا برای علم نجوم پایه‏ای هست؟ فرمود: آری، پیغمبری بود که قومش به وی گفتند ما به تو ایمان نیاریم تا آغاز آفرینش هر کس و مدت عمر آنها را به ما بیاموزی، و خدا عز و جلّ به ابری فرمود تا بدانها بارید، و در گرد کوه آبی زلال جمع شد و خدا به خورشید و ماه و اختران فرمود تا بر آن آب روان شدند. (تصویر آسمان آب افتاد) سپس خدای عزّوجلّ به آن پیغمبر وحی کرد که با قومش بر کوه بالا روند بالا رفتند و بر سر آن آب ایستادند تا آغاز آفرینش و مدت عمرها را از مجاری خورشید و ماه و اختران و ساعات شب و روز شناختند و هر کدامشان می‌دانست کی می‌میرد و کی بیمار می‏شود، و چه فرزندی برایش زاده می‏شود و چه زاده نمی‌شود، و روزگارانی بدین وضع بودند تا به حضرت داود کافر شدند و با آنها جنگید، و در هر روز نبرد کسانی که عمرشان بسر نرسیده بود به میدان می‏آمدند و آنان که عمرشان بسر رسیده بود در خانه جا می‌گذاشتند، و از یاران داود کشته می‌شد و از آنها کشته نمی‌شد. داود علیه السّلام گفت: پروردگارا من به فرمان تو با آنها پیکار می‌کنم، و آنها به نافرمانی تو پیکار کنند، از یارانم کشته می‏شود و از آنها کسی کشته نمی‌شود، خدای عزوجل جریان را به او وحی کرد و فرمود: هر که مرگش رسیده به میدان نمی‏آورند تا کشته شود، داود علیه السّلام گفت: خدایا به چه وسیله بدانها آموختی؟ فرمود: از مجاری خورشید و ماه و اختران و ساعات شب و روز. گفت: داود به درگاه خدا دعا کرد تا خورشید را بر آنها بازداشت و روزشان بلند شد، و شب و روزشان در هم آمیخت و اندازه فزونی را ندانستند، و حسابشان در هم شد، علی علیه السّلام فرمود: از این رو است که مطالعه در نجوم بد است» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد ‏2، صفحات 199]
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب «آسمان و جهان؛ ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار؛ ج‏2؛ص 185 به بعد»

3. آیا سعد و نحس ایّام و ساعات صحّت دارد؟
از مطالب بالا روشن می‌شود که این مطلب نیز به خودی خود صحیح است؛ ولی راه فهمیدن آن علم نجوم یا علم غیب است؛ علم غیب که به اذن خدا مختصّ انسانهای خاصّی است؛ احکام علم نجوم نیز چنان که دانسته شده قطعی نیست. لذا در حال حاضر جز آنچه معصومین (علیهم‌السلام) گفته‌اند بقیّه سخنان در این باب گمانه‌زنی‌هایی بیش نیستند.
با نظر به روایات معصومین (علیهم‌السلام) در این باب، به نظر می‌رسد که حضرات معصومین (علیهم‌السلام) آنچه را که در این باب قطعی و به حال مردمان مفید بوده را بیان نموده‌اند.
روایات این باب بسیار فراوان است لذا ذکر آن در این نامه نمی‌گنجد. برای مطالعه روایت این باب مراجعه فرمایید به کتاب««آسمان و جهان؛ ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار؛ ج‏2، ص: 285 تا آخر کتاب و ج3 از صفحه اوّل تا 97 و بحار الانوار ج 56»

4. آیا پدیده قمر در عقرب بر حوادث زندگی مؤثّر است؟
در روایات زیادی آمده است که هر که در هنگام قمر در عقرب ازدواج کند یا سفر رود روی خوشی را نبیند.
امام صادق علیه السّلام فرموند: «هر که قمر در عقرب سفر کند یا زن بگیرد خیر نبیند». و امام کاظم علیه السّلام فرمودند: «هر که در محاق ماه زن‏ گیرد دل نهد به افتادن بچه و سقط جنین» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد ‏2، صفحات 173]
ظاهراً مراد از قمر در عقرب بودن قمر در صورت فلکی عقرب است نه بودن آن در برج عقرب؛ چون اوّلی یک روز است ولی دومی یک ماه. همچنین مراد از محاق، آخر هر ماه قمری است که ماه دیده نمی‌شود.
روایات قمر در عقرب را در ضمن منابع قبلی می‌توانید ملاحظه فرمایید.

5. آیا لازم است که در زندگی روزمرّه به احکام نجوم اعتنا شود؟
آنچه قطعاً از معصومین (علیهم‌السلام) رسیده مناسب است که رعایت شود. لکن تا آن اندازه که زندگی را مختلّ نکند؛ چون دین برای این نیست که انسان خود را به سختی بیندازد.

6. آیا راهی برای برطرف کردن نحس بودن این ایام هست؟
بله، راههایی برای بر حذر بودن از نحوست ایّام وجود دارد. راه حلّی که اهل بیت (علیهم‌‌السلام) برای این امر ارائه نموده‌اند صدقه دادن است. روایات فراوانی از حضرات معصومین (علیهم‌السلام) وارد شده که نحوست ایّام با صدقه دادن برطرف می‌شود. در روایت آمده است:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام): «مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ إِذَا أَصْبَحَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِک الْیَوْم‏» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 269، باب افتتاح السفر بالصدقة]
ترجمه: هر کس صبح صدقه دهد خدا نحوست آن روز را از دفع می‌کند.
«حضرت صادق فرمود: بین من و مردی منجم زمینی مشترک بود برای تقسیم او پیوسته تأخیر می‌انداخت تا ساعتی را انتخاب کند که به نظر خودش برایش سعید باشد و برای من نحس. بالاخره تقسیم کردیم به من قسمت خوب افتاد؛ منجّم از ناراحتی دست بر پشت دست دیگر زده گفت مثل امروز ندیده بودم. گفتم مگر از علم خود استفاده نکردی؟ گفت من با اطلاع از علم نجوم برای شما ساعت نحس انتخاب کردم و خودم در ساعت سعد خارج شدم باز قسمت بهتر به شما افتاد. گفتم میل داری حدیثی که پدرم از پدر خود برایم نقل کرده برایت بگویم. پدرم گفت: پیامبر اکرم (ص) فرموند: هر کس مایل است نحوست آن روزش برطرف شود اول صبح صدقه بدهد خداوند با این صدقه نحوست آن روز را برطرف می‌کند و هر که می‏خواهد نحوست شبش برطرف گردد شب را با صدقه شروع کند. گفتم من وقتی خارج شدم صدقه دادم. این صدقه نفعش برای من از علم نجوم تو بهتر بود»
«عبد الملک بن اعین نقل کرده که به حضرت صادق علیه السّلام گفتم: من به این دانش (نجوم) مبتلا شده‏ام، کاری را قصد می‏کنم و وقتی به طالع می‏نگرم و آن را بد می‏بینم می‏نشینم و دنبال آن امر نمی‏روم و وقتی طالع را خوب دیدم دنبال مقصود روانه می‏شوم. حضرت صادق (علیه‌السلام) به من فرموند: انجام می‏دهی؟ عرض کردم: بلی، فرمود: کتابهایت را بسوزان»
«از ابن عمیر روایت شده که من به نجوم نگاه می‏کردم و حکم آنها را می‏شناختم و طالع را می‏دانستم از این لحاظ چیزی نظیر ترس و غیره در دلم راه می‏یافت در این موضوع به حضرت علی بن موسی بن جعفر علیه السّلام شکایت کردم. حضرت فرمود: اگر به خاطرت چیزی رسید به اوّلین مسکینی که برخورد کردی صدقه بده و سپس دنبال کارت برو، که خدای عزّ و جلّ از تو دفع می‏فرماید.»
«حلبی از حضرت ابا عبد اللَّه الصادق علیه السّلام پرسید که: آیا سفر در ایّامی که کراهت دارند مانند چهارشنبه و غیره مکروه است؟ حضرت فرمود: سفرت را با صدقه شروع کن و در آغاز سفر آیة الکرسی بخوان‏»
«از عبد اللَّه بن سلیمان از حضرت امام باقر یا حضرت امام صادق روایت شده که حضرت فرمود: پدرم وقتی در روز چهارشنبه، یا روزی که مردم آن را بد می‏دانستند مثل اواخر ماه یا غیره به سفر می‏رفت، صدقه‏ای می‏داد و بعد بیرون می‏رفت»
امیدوارم با این توضیحات، مطلب به صورت تفصیلی برایتان روشن شده باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام جناب آقای حاج فردوسی
ضمن تشکر از زحمات شما و با آرزوی توفیق روزافزون شما و همه مومنان در سیر و تعالی اله الله
حضرت آقا! بنده منهاجی نیستم اما مشکلی دارم که آزارم میده، شاید که شما لطف خودتون رو از ما دریغ نکنید و به یمن هدایت و دعای خیر شما این مشکل بنده هم حل بشه انشاالله
بنده در مواجهه با اینترنت و تلویزیون و سایر رسانه‌ها به شدت به موارد مستحجن در اونها گرایش دارم و با سعی زیادی باید خودم رو از اونا دور کنم و تقریباً میشه گفت توفیق چندانی هم ندارم چرا که نفساً به اون مبتلا هستم. حتی فکر میکنم اصولاً از اینترنت و تلویزیون و … چیزی جز فساد ناشی نمی‌شه و حتی اون مواردی که به اصطلاح در راستای صلاح هم هست قابل اتکا نیست و یا حداقل تأثیر مثبت آنچنانی در مقابل مضرات آنها نداشته باشه. در هر صورت استداعا دارم بنده رو در راستای خلاصی از این مشکل که شاید مشکل بسیاری از افراد مملکت خودمون و سایر ممالک هم هست راهنمایی بفرمایید و همچنین در این روزها و شبهای مبارک با دعای خیر مورد لطف قرار بدید
با تشکر فراوان و آرزوی توفیق برای شما و همه منهاجیان و همه مومنان

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در رابطه با مشکل شما، چند نکته به نظر می‌رسد که عرض می‌کنم. و لا حول و لا قوة‌ الا بالله.
1. تا این آلودگی در شما باشد، وارد بهشت نخواهید شد. یعنی یا باید با تلاش خودتان رها شوید و یا با الطاف خاصه‌ی الهی، به واسطه‌ی بیماری، قرض، فقر، بداخلاقی زن، همسایه‌ی آزار دهنده، سختی جان کندن، فشار قبر، عذاب برزخ و مانند اینها، پاکتان خواهند کرد.
البته اگر خودتان با نرمی و آسودگی ترک کنید، بهتر از این خواهد بود که با رنج و فشار، ریشه‌اش از جانتان برکنده شود.
2. مدتی خود را از معرض تلویزیون و اینترنت دور کنید. یعنی تلویزیون را داخل کارتون گذاشته و به انبار منتقل نمایید. همچنین اگر نیاز کاری به اینترنت دارید، از اینترنت دایل آپ (که بسیار اعصاب‌خردکن است و حالت زدگی نسبت به اینترنت ایجاد می‌کند) استفاده نمایید.
3. مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» را جایگزین تماشای تلویزیون نمایید. انس گرفتن به مطالب این کتاب (خصوصاً‌ قسمت اوصاف جهنم)، فضای ذهنی شما را به صورت قابل توجهی عوض می‌کند.
4. بنده‌ی روسیاه هم برایتان دعا خواهم نمود و امیدوارم همه‌ی جوانان برومند و عزیز شیعه، روزی قدم جدّی در مسیر کمال و سعادت نهاده و سرمایه‌ی گران‌بهای عمر را به رایگان، هدر ندهند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
حاج آقا اینکه می‌فرمایید نهیی درباره وحدت وجود در دین نیامده درست نیست!
لازم نیست نهی دین از هر عقیده باطلی حتماً به اسم مشهور آن ـ که ممکن است بعد از اسلام پدید آمده باشد ـ انجام گرفته باشد.
نهی از اعتقاد به وحدت وجود هم چنین است. یعنی اسم آن در قرآن و روایات نیامده اما معنای ان آمده و به شدت مورد نهی است.
معنای مشترک در تمامی تعاریف وحدت وجود این است که بین مخلوق و خالق سنخیت ذاتی هست و این چیزی است که بنای اسلام بر رد آن است.
اسلام می‌گوید بین مخلوق و خالق تباین ذاتی است. و هیچ شباهتی از نظر حقیقت ذاتی بین آنها نیست. مخلوقات همگی دارای مقدار و اجزاء و زمان و مکان هستند اما خدای متعال منزه از این صفات است. لیس کمثله شیء

************
هو الله الملک الحق المبین

سلام علیکم
فرضیه‌ی وحدت وجود یک فرضیه‌ی مبهم و مهمل است که قائلین به آن هم نمی‌توانند به روشنی تبیین کنند و بیش از بیست تعریف برایش ذکر کرده‌اند. و چون در تنگنا قرار بگیرند، می‌گویند: «طور وراء طور عقل» یعنی چیزی فراتر از درک و فهم معمولی بشر است و اندکی از اندکی می‌توانند به حقیقت آن پی ببرند!
اعتقاد به این فرضیه‌ی مبهم و مهمل با عدم اعتقاد به آن فرقی ندارد. آنچه ایجاد فرق می‌کند، التزام به لوازم اعتقاد به وحدت وجود است.
بعضی عالمان پرهیزکار که این فرضیه را قبول دارند ولی لوازمش را نمی‌پذیرند، از معتقد بودن بدان ضرری نخواهند کرد ولی صوفیان بی‌پرهیزی که این فرضیه را با تمام لوازمش قبول کرده‌اند، به وادی‌های مخوف از انحراف در اعتقادات و اعمال افتاده‌اند.
با چند مثال، کلام را بسط می‌دهم:
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار خالقیت باشد، این لازمه‌اش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به پلورالیسم (تکثر گرایی) باشد، این لازمه‌اش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار بهشت و جهنم باشد، این لازمه‌اش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار خلود در جهنم باشد، این لازمه‌اش باطل است.
اما اگر کسی بر اساس برخی استدلال‌های بارد فلسفی، اصل فرضیه را بپذیرد ولی لوازمش را در اعتقاد و عمل نپذیرد، ضرری به کمال و سعادتش نخواهد داشت. ان شاء‌ الله
این مطلب در فتاوای فقهای معظم به روشنی بیان شده است که نمی‌توان حکم به کفر و نجاست کسی که ملتزم به لوازم «وحدت وجود»‌ نباشد، داد.
چه آنهایی که در صدد اثبات این فرضیه هستند، و چه آنهایی که در صدد رد آن می‌باشند، بنای اثبات یا ردشان بر «برداشت» از آیات و روایات است ولی هیچکدام نتوانسته‌اند، تصریحی از آیات و روایات بر مقصود خود بیاورند.
در روایت زیر، نمونه‌ای از تصریح به ضرورت اعتقاد داشتن به «رجعت» و «حلیّت متعه» چنین ذکر شده است:
قَالَ الصَّادِقُ (علیه‌السلام): «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکرَّتِنَا وَ یَسْتَحِلَّ مُتْعَتَنَا». (من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص 458) یعنی: کسی که رجعت را معتقد نباشد و ازدواج موقت را حلال نداند، از [شیعیان] ما نیست.
چنین تصریحی در اثبات یا رد «فرضیه‌ی وحدت وجود» وجود ندارد. بر طبق اصول استجماع منهاج فردوسیان، وقتی تصریحی بر اثبات یا رد اعتقادی به ما نرسیده باشد، حکم به بیهودگی اثبات یا رد آن می‌کنیم.
البته لازم به تذکر مجدد است که برخی «لوازم» این فرضیه به صورت صریح و مؤکّد از سوی استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) رد شده است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاجی جون
واقعا یک سئوالی دارم نمیدونم عقیده شخصی خودمه گرچه میدونم شاید نادرست باشه وقتی مرد و زن با هم ازدواج میکنن مگه زن میتونه با یه مرد دیگه ازدواج کنه؟ قطعا نه. چطور مرد هم میتونه این کار رو کنه هر چند ثواب باشه من کاری ندارم من به عنوان یه مرد نمیتونم با این مسئله کنار بیام این یک نوع مرد سالاری است البته از عبارت دیگه استفاده نمیکنم البته استثناهایی هست که منکر اون نمیشم اگه توضیحاتی بدهید ممنون میشم.
عاقبت بخیری همه دوستان بخصوص شما را از خداوند خواستارم به امید ظهور منجی عالم بشریت

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این که اصرار داریم رفقای منهاجی، قبل از ورود به منهاج، با دوازده مقدمه‌ی علمیه آشنا شوند و با تضرع و دعا، از خدای بزرگ بخواهند که آنان را از پنج حجاب غلیظ عبور دهد، به خاطر این است که چنین اشکالاتی برایشان پیش نیاید. (پنج حجاب در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» آمده است.)
در توضیح حجاب پنجم یعنی «برائت» نه تنها باید از افکار، عقاید، آداب و اختراعات غیر منهاجیون بیزاری جست، بلکه باید از خیالات و تصورات خام خود نیز بیزاری جست.
منهاجی چنان تربیت می‌شود که وقتی برایش ثابت شد استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) به کاری امر کرده‌اند، آن کار را انجام می‌دهد هر چند دلیلش را نفهمد. و وقتی از کاری نهی کرده‌اند، آن کار را ترک می‌کند، هر چند به گمانش کار خوبی بیاید.
اسلام عزیز (منهاج فردوسیان) به ما می‌فرماید: هر زن نباید بیش از یک شوهر داشته باشد ولی هر مرد (با داشتن امکانات و شرایط) می‌تواند بیش از یک زوجه داشته باشد. در اینجا وظیفه‌ی اصحاب منهاج، قبول کردن و تسلیم بودن است. البته غیر منهاجی‌ها که به عقل ناقص خود می‌نازند، به این مطلب معترضند ولی به یقین، کسی که چنین تسلیم نباشد، به کمال و سعادت نخواهد رسید.
منهاجی در مقابل فرمایشات استادن منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) مانند مُرده‌ای در دستان مرده‌شوی است که هیچ اختیاری از خود ندارد و تمام سخنش به استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) این است: «از تو به یک اشارت، از من به سر دویدن».
پس هر گونه انکار قلبی نسبت به این حکم الهی و سایر احکام نورانی اسلام عزیز را از دل بیرون کنید تا در رسیدن به کمال و سعادت، از سرعت لازم بهره‌مند شوید.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
عبادات مرضی حق. میخواستم نظرتان را درباره مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی و مکتب تفکیک بدانم. میشود دقیق توضیح بدهید که فرق مکتب تفکیک با اهل عرفان در چیست؟ منظور آیت الله بهجت (ره) از اینکه فرمودند: میرزا مهدی در اواخر عمر از حرفهایی که درباره فلسفه و فلاسفه گفته برگشته بود و ظاهراً میخواسته دست امام خمینی (ره) را ببوسد (کتاب زمزم عارفان) چیست؟ خیلی ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه رسالت بنده است، استجماع، عمل و انتشارِ «برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان» و تبیین حدود آن برای مشتاقان است. لذا از پاسخگویی به سؤالاتی که بر این محور نباشد، معذورم.
فرق‌های «منهاج فردوسیان» با «عرفان»، «تصوف» و «اخباریگری» را در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان»‌ ملاحظه فرمایید.
بعضی از محققین معتقدند، لنگه‌ی درِ «مکتب تفکیک» و لنگه‌ی درِ «عرفان» بر یک پایه می‌چرخد، هر چند به ظاهر، مخالف یکدیگر نشان داده می‌شوند. و الله عالم

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت شما
1 ـ آیا درجات بهشت پایانی دارد؟
2 ـ آیا کسی که در بهشت وارد شد و درجه‌ی خوبی نداشت می‌تواند درجات بالاتری دست پیدا کند؟
3 ـ آیا ما در بهشت می‌توانیم به جایگاه مقربون برسیم با اینکه با مقام پایین به بهشت داخل شده باشیم؟
4 ـ آیا کسی می‌تواند با شفاعت معصومین (علیهم‌السلام) یا کلا شفاعت به جایگاهی بالاتر یا هم ردیف با جایگاه انهایی که از اول وارد بهشت شده‌اند برسد؟
5 ـ انهایی که وارد بهشت شده‌اند می‌توانند پدر و مادر خود را شفاعت کنند تا جایی که حتی پدر مادرشان هم ردیف خودشان در بهشت شود؟
6 ـ کسانی که به بهشت می‌رسند همیشه تا ابد یه مقام بالاتر از مقام پایین ترشان در بهشت هستند یا ممکن است هم مقام شوند یا دیگری پیشی بگیرد از مقام بالاتری خود؟
با قرآن و حدیث پاسخ دهید با تشکر فراوان به ایمیلم ارسال کنید خیلی مهمه پاسخ این سوالات برام.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
رفقای منهاجی ـ چون با کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» مأنوس هستند ـ به جواب تمام این سؤالات، آشنا می‌باشند و نیاز به پرسیدن نیست.
ولی جواب را بدون ذکر مستندات، عرض می‌کنم. برای آشنایی با مستندات مفصل آن، به کتاب فوق مراجعه نمایید.
جواب 1: بله، صد درجه دارد.
جواب 2: نه، مگر به کمک زنده‌ها که برایش خیرات کنند.
جواب 3: بسیار بعید و در حد محال است.
جواب 4: امکان ذاتی دارد ولی معلوم نیست واقع شود.
جواب 5: بله اگر اجازه‌ی شفاعت داشته باشند، امکان دارد.
جواب 6: سؤالتان نامفهوم است. امکان ارتقاء مقام توسط صدقات جاریه و خیرات فرستاده شده توسط زندگان هست.
باز هم تکرار می‌کنم که انس با کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» شما را با ابعاد مختلف بهشت و جهنم آشنا می‌سازد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تشکر از این که جواب بنده را دادید. اما این جواب شما باعث شد سوالات دیگری برای بنده به وجود آید. منت بگذارید و این سوالات بنده را هم جواب بدهید
سوال1 ـ 3: آیا منهاج فردوسیان وابستگی به مشاور دارد یا نه؟
سوال 2 ـ 3: چه کسی یا کسانی این مشاور را انتخاب می‌کنند؟
سوال3 ـ 3: خصوصیات این مشاور چیست؟
سوال 4 ـ 3: ما که همیشه متوسل به امام زمان علیه السلام هستیم پس چه نیازی به منهاج فردوسیان وجود دارد؟
سوال5 ـ 3: شما به چه طریقی از این استاد معظم، حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) استفاده می‌نمایید؟
اگر لطف کنید و سوالات بنده را جواب دهید منت بزرگی بر سر بنده نهاده‌اید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سؤالاتتان را به صورت بند به بند جواب می‌دهم. ان شاء الله

سوال 1 ـ 3: آیا منهاج فردوسیان وابستگی به مشاور دارد یا نه؟
جواب: در مراحل اولیه، نیاز دارد ولی بعد از آشنا شدن با قواعد نظری و قوانین عملی، فقط نیاز به مراقبه‌ی عملی دارد و نیازش به حد اقل می‌رسد.

سوال 2 ـ 3: چه کسی یا کسانی این مشاور را انتخاب می‌کنند؟
جواب: منهاجیون و منهاجیاتی که مراحلی را طی کرده باشند، می‌توانند به کسانی که در مراحل قبل هستند، یاری و مشاوره‌ی علمی و روحی برسانند.

سوال3 ـ 3: خصوصیات این مشاور چیست؟
جواب: باید مراحلی را طی کرده باشد.

سوال 4 ـ 3: ما که همیشه متوسل به امام زمان علیه السلام هستیم پس چه نیازی به منهاج فردوسیان وجود دارد؟
جواب: علاوه بر توسل، دانستن دستورات استاد برای عمل هم نیاز است. اگر با منهاج فردوسیان آشنا نشوید، احتمال گرفتار شدن به خطرات مختلف وجود دارد.

سوال 5 ـ 3: شما به چه طریقی از این استاد معظم، حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) استفاده می‌نمایید؟
جواب: به نحو استفاده از خورشید در روز ابری.

ـ اگر لطف کنید و سوالات بنده را جواب دهید منت بزرگی بر سر بنده نهاده‌اید.
جواب: نه تنها بنده منتی ندارم بلکه از شما به خاطر سؤالاتتان تشکر می‌کنم و امیدوارم موجب روشنگری بیشتر باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

باسلام
قبلا هم در دو پست قبل ذکر کردم تا حدودی با دختری اشنا شدم ولی برای ازدواج شرایط مادی خوبی نداریم طبق دستورات شما دارم انجام میدم. میدونید حاجی چی منو اذیت میکنه من 36 ساله هستم یعنی هر اتفاقی که باید تا به حال میفتاد باید تا الان انجام میشد من که صادقانه به خانواده‌ام کمک میکردم … آیا حق ندارم از خدا انتظار کمک داشته باشم
2. روابط من با اون دختر دوستانه هست حتی خانواده ما هم میدونن واقعاً دوست دارم اتفاق بیفته ازدواج بخاطر اینکه وقتمون داره میگذره و… ولی از شرایطمون میترسم بالاخره اون هم حق زندگی داره نمیخوام درگیر خودخواهی من بشه گرچه ان هم خیلی خیلی علاقه منده. دچار اضطراب شدم نمیدونم کاری که دارم میکنم از دید خدا درسته یا نه. بی تعارف بگم هم خدا رو میخوام هم زندگی رو. زندگی رو میخوام بخاطر خدا. من که 100 در صد مذهبی نیستم ولی دوست دارم ادم خوبی باشم تا به حال بهش دروغ نگفتم متاسفانه نسبت به حجاب کمی بی توجه هستش من چی کار میتونم کنم اکه بخوام مستقیما انجام بده هم داره به من دروغ میگه هم خدا هم به خودش چرا چیزی که نیست داره وانمود میکنه هست. من دوستش دارم ولی بیشتر ازاون خدا رو دوست دارم… نگرانی اینده نگرانی از هر چیزی توی دلم داره ریشه میگیره برای رشد و من میخوام این ریشه را قطع کنم. هر موقع دلم بگیره میرم امامزاده شعیب دعا میکنم ارامش بهم میده به نظر شما بهترین کار چیه دلم میخواد هرچه زودتر کتاب شما را دریافت کنم شما اگه جای من بودید چه میکردید ناگفته نموند خودش و خانواده‌اش از وضعیت زندگیم هم خبردارن. خانواده‌ام برای من غصه میخورن برای اونها هم نگرانم التماس دعا داریم بخصوص امشب هم که شب قدره نسخه مذهبی میخواستم که انجام بدهم
حق یار شما و تمام مردان حق

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نه تنها می‌توانید از خدای متعال انتظار کمک داشته باشید بلکه باید انتظار کمک داشته باشید و اصلاً از غیر او نباید انتظار کمک داشته باشید.
هنوز هم هیچ چیزی دیر نشده است. اگر قرار باشد خدا به شما فرزند یا فرزندانی بدهد، خواهد داد. عجله نکنید.
رابطه‌ی دوستانه‌ی شما با آن دختر را نفهمیدم یعنی چه؟ هر رابطه‌ی دوستانه‌ای بین دو نامحرم فقط باید در قالب ازدواج دائم یا موقت باشد و الا اشکال شرعی دارد.
درباره‌ی حجاب با ایشان صحبت کنید، اگر قبول کرد که در حد یک بانوی اسلامی حجاب داشته باشد، با توکل بر خدا، اقدام به ازدواج کنید و از عواقبش نترسید، خدا کمک می‌کند. اما اگر احساس کردید نمی‌خواهد زیر بار برود یا برای بستن دهان شماست، با نرمی از ایشان کناره گرفته و به دنبال همسری مذهبی باشید.
شما مقدار زیادی «توکل» به فضل خدا کم دارید. این ترس‌ها از ناحیه‌ی شیطان است. اگر شما دل را به خدا و وعده‌های خداوند متعال، خوش کنید، شیطان نمی‌تواند در دل شما نگرانی ایجاد کند. پس اول تکلیفتان با مذهبی بودن و نبودن آن دختر را روشن کنید و سپس با توکل و خیلی ساده، اقدام به ازدواج نمایید. به‌اندک زمانی درها به رویتان باز خواهد شد و مانند سایرین در مسیر زندگی قرار خواهید گرفت. ان شاء الله
هیچ یک از کسانی که قدم در منهاج فردوسیان می‌گذارند، صد در صد مذهبی نیستند ولی می‌خواهند و دوست دارند که یک روزی صد در صد مذهبی شوند. شما هم بخواهید و مطمئن باشید که یک روزی به آرزویتان خواهید رسید.
از من به شما توصیه: همسری انتخاب کنید که یاورتان در مسیر منهاجی شدن باشد، نه اینکه مانع و مانع‌تراش باشد.
نسخه‌: همان طور که عرض شد ـ و بخصوص امشب که شب قدر است ـ به جای خلوتی بروید و دور از همه‌ی‌ برنامه‌ها و دعاها و مجالس و مداحی‌ها و غیره، فقط و فقط تا صبح یکسره گریه کنید، یکسره سجده کنید، یکسره دعا کنید. یعنی به زبان فارسی و به لهجه‌ی محلی خودتان پیوسته از خدا بخواهید و خدای متعال را پیوسته به حرمت رسول اعظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) قسم بدهید و یقین داشته باشید که صدای شما شنیده و در سرنوشت‌تان تغییر اساسی ایجاد خواهد شد. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
بنده دیگر از صوفی و صوفی‌زدگی خسته شده‌ام و می‌خواهم یک راهی را برگزینم که با امیال افراد مخلوط نباشد. و فقط صراط مستقیم باشد.
جالب است مدتها در سایت شما گشتم اکثر صفحات را دیدم و نظرات را خواندم و چند روزی فکر کنم از من وقت گرفت که مانعی ندارد. چون اگر کسی بخواهد به جرعه‌ای از حقیقت برسد باید جست و جو کند. اما حاصل این گشتن بنده چیست؟
حاصل گشتن بنده یک تفکر جدید است که در عرصه عرفان بدست آمده از شخصی که با علما و عرفا و پیران این راه بقول خودش 20 سال نشسته است. (حال به طور مفصل عرض میکنم سوالاتم را). اما از نظرات چی بدست آمده؟
عده ایی سوال پرسیده‌اند! عده ایی فحش داده‌اند! عده ایی مسخره کرده‌اند! عده ایی بیتفاوت بوده‌اند! عده ایی احساسات نفرت و شادی خود را بیان کردند!
اما سوالاتم را از اول پست ثابت شما مطرح میکنم و امیدوارم مانند بعضی از سوالات که مغلطه کرده بودید (بنده از انصاف سخن را مینویسم) جواب منطقی بدهید.
1 ـ عبارتی در بالای صفحه و جود دارد که می‌گوید: «اظهار دشمنی با «برنامه‌‌ی تربیتی منهاج فردوسیان» یا به جهت آشنا نبودن با قواعد نظری و قوانین عملی آن؛‌ و یا به دلیل وجود اشکال در نطفه است».
قسمت اول این سخن درست است. اصلا تا کسی نسبت به چیزی آشنا نباشد نمیتواند حق نظر دهی ندارد! اما بخش دوم چی؟ نه چرا؟
چون در ست است که شما از روی احادیث این مطالب را جمع آوری کرده‌اید و از آیات کمک گرفته‌اید ولی دلیل نمشود هر کی با کتاب شما مخالفت کرد او حرام زاده باشد!
چون کتاب شما قرآن که نیست هست؟ کتابی کاملا بی عیب و نقص نیست چون موئلف آن این چنین نیست! هست؟
2 ـ در جایی فردی به شما گفته بود که اگر کتاب مشکلی نداشته باشد نویسده آن بیمار است!
جواب منطقی داده بودید بغیر از یک قسم و آن این بود که به او گفته بودید مگر شما چشمی ملکوتی دارید که بدون شناخت من به من بیمار می‌گویید؟
سوال: از کجا میدانید ندارد؟
سوال: مگر از روی نوشته‌ها نمی‌شود بیماری یا سالم بودن شخص را دست یافت؟
سوال: پس چه جوری از روی نوشته‌های بزرگان می‌توان در مورد آنها قضاوت کرد؟
3 ـ نامه‌ای بشما پست کرده‌اند که حال از مطالب جنجالی است در اثبات مرحوم قاضی.
اصلا شما جواب منطقی ندادید! و تلاش ایشان را برای اثبات ارزش‌هایش چیزی بی ارزش خواندید! درست است؟ نیست!
سوال: چرا به این صورت زحمت ایشان را بی ارزش خواندید در حالی که اسم قریب به 20 مجتهد در آن برده بود!؟
4 ـ آیا شما با خواندن فلسفه مشکلی دارید؟
یعنی اگر کسی رشته‌اش فلسفه باشد نمی‌تواندمنهاجی شود؟
5 ـ شما چند بار کتاب مفاتیح الحیاه را مطالعهی دقیق کردید که بر ترازوی نقد بردید؟
بنده تا 5 سوالم را جواب نگیرم منهاجی نمیشوم
ریز سوالاتم را پرسیده‌ام و شما را به حضرت امیر قسم میدهم که بر روی سایت بگذارید.
اگر جواب‌هایی که دادید بر منطق واقعی استوار بود سوالات بعدی ام را که جنبه‌ی عملی دارد را می‌پرسم.
تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
مطالب و سؤالاتتان را بند به بند پاسخ می‌دهم. ان شاء الله
ـ امیدوارم مانند بعضی از سوالات که مغلطه کرده بودید (بنده از انصاف سخن را مینویسم) جواب منطقی بدهید.
جواب: اگر معنی مغلطه (به عبارت درست، مغالطه) را می‌دانید، لطفاً حد اقل پنج مورد را به عنوان نمونه ذکر کنید.

1 ـ عبارتی در بالای صفحه وجود دارد که می‌گوید: «اظهار دشمنی…
جواب: کسانی که ناسزا می‌گویند و توهین می‌کنند، یا «نمی‌دانند» که قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، از تصریح آیات قرآن و روایات معتبر شیعه استجماع شده است، یا «می‌دانند».
اگر «نمی‌دانند»، مشمول اول سخن هستند که دشمنی‌شان از سر جهل است؛ یا «می‌دانند» که در این صورت، دشمنی‌شان، دشمنی با آیات قرآن و روایات رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) خواهد بود.
و بر طبق روایات صحیح، جز کسی که «ولد الزنا»، «ولد الحیض» یا «شرک شیطان» است، نمی‌تواند از روی علم و آگاهی با قرآن کریم و سخنان گهربار استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) دشمنی بورزد.

2 ـ در جایی فردی به شما گفته بود…
جواب: آدرس دقیق بدهید تا بعد از بررسی، جواب بدهم.
کسی که چشم برزخی دارد، باید اثبات کند و البته اثبات کردنش به این راحتی‌ها نیست.
از روی نوشته‌ها می‌شود به بیمار یا سالم بودن نویسنده پی‌برد. به همین جهت از روی نوشته‌های بزرگان می‌توان در مورد آنها قضاوت کرد.

3 ـ نامه‌ای بشما پست کرده‌اند که حال از مطالب جنجالی است در اثبات مرحوم قاضی… سوال: چرا به این صورت زحمت ایشان را بی ارزش خواندید در حالی که اسم قریب به 20 مجتهد در آن برده بود!؟
جواب: بعضی مطالب، آنقدر دور از آبادی است که جز اظهار تعجب، هیچ جوابی ندارد. گرچه مرحوم قاضی (ره) بعد از عمری تقوا و طهارت و مجاهده به بهشت برین رفت و اکنون در نعمت‌های خدای مهربان، متنعم است اما اکنون از آن مرحوم، برنامه یا شاگردی شاخص باقی نمانده است تا بتوانیم برای آگاه شدن از مرام آن مرحوم به او مراجعه کنیم. اگر (بیست نفر که هیچ) به استناد نظر دو هزار مجتهد هم بخواهند مرحوم قاضی (ره) را به عنوان مشاور و راهنمای کنونی نسل ما معرفی کنند، نمی‌شود که نمی‌شود. چون در مقام خارج، هیچ اثر قابل توجهی در راهنمایی مشتاقان از ایشان، باقی نمانده است.

4 ـ آیا شما با خواندن فلسفه مشکلی دارید؟ یعنی اگر کسی رشته‌اش فلسفه باشد نمی‌تواند منهاجی شود؟
جواب: در اواخر مصاحبه‌ای که درباره‌ی نظرات بنده انجام شده، جواب این سؤال آمده است.

5 ـ شما چند بار کتاب مفاتیح الحیاه را مطالعه‌ی دقیق کردید که بر ترازوی نقد بردید؟
جواب: آنچه در نقد کتاب مذکور نوشته‌ام، نیاز به ده‌ها بار مطالعه ندارد. کسی که کارشناس باشد، با یک نگاه می‌فهمد که این کتاب، برنامه‌ی مرحله‌بندی شده نیست و فقط در قالب کتابی علمی تنظیم شده است. توجه داشته باشید که اینجانب حد اقل بیست سال است که در کار مطالعه‌ی برنامه‌های تربیتی هستم و بعد از جمع‌بندی چندین اشکال و کمبود برنامه‌های مختلف، دست به طراحی «نظام تربیتی منهاج فردوسیان» و تألیف کتاب‌های مربوط به آن زدم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و عرض ادب
لطفاً در صورت امکان رزومه شخصی خود را ارسال نمایید تا با گذشته و شرح زندگی شما بیشتر آشنا شویم.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست * خام بدم، پخته شدم، سوختم

اندکی تحصیل، اندکی تحقیق و خیلی طلب، منجر به باز شدن دری وسیع به نام «منهاج فردوسیان» شد؛ این تمام رزومه‌ی من است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی عزیز
من درخواست محصول شما را داشتم فکر می‌کنم گمشده خودمو پیدا شاید کرده باشم البته فعلاً برای اظهار نظر زوده چون دریافت نکردم ولی نمیتونم جواب بدم ولی سئوالی داشتم؛ توی بعضی از کتابها ختم‌هایی هست مثل صلوات و… و فواید دنیوی و اخروی ولی متاسفانه جوابی تا به حال نگرفتم و خیلی هم مثل من هستند. جواب چیه؟ اشکال از کجاست؟ چرا اینهمه خدا خدا میکنن ولی کمتر کسی جواب میگیره؟ ازکجا بفهمیم خدا به ما گوش داده و مورد قبول حقه؟ و کی و چه زمانی خدا نظری میکنه؟ منکرنظر خدا نمیشیم ولی …
شاید جرقه‌ای نور ایمانم را قوی تر کنه. توی برزخ خاصی هستم میخوام این جرقه به عشقش شعله ور دائمی بشه.
التماس دعا داریم

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بعد از این که اعتقادات منهاجی بر طبق «قواعد نظری منهاج فردوسیان» تنظیم شد و مقداری در مراعات «قوانین عملی منهاج فردوسیان» استوار گردید، یکی از مکاشفاتی که بر قلبش رخ می‌دهد این است که خدای تعالی را همنشین خود می‌یابد. و این «یافتن» غیر از تخیّل و تصوّر ذهنی است.
هیچ دعایی (یعنی خواهشی که از روی صدق نیت باشد) بدون جواب نیست؛ ولی استجابت به یکی از اقسام زیر است:
1. همان چیزی که خواسته بودید به شما داده می‌شود. مثلاً ثروت خواسته بودید، همان ثروت عطا می‌شود.
2. بهتر از آنچه خواسته بودید، به شما داده می‌شود. مثلاً ثروت فانی دنیا خواسته بودید ولی به شما گنج قناعت (که می‌توانید همراه خودتان به قبر و قیامت ببرید) داده می‌شود.
3. به همان مقدار، بلا از شما دفع می‌شود. مثلاً قرار بود امروز تصادف کنید ولی به خاطر دعای زیاد شما در مطلبی دیگر، ماشین‌تان روشن نشد و مجبور شدید پیاده یا با وسایل نقلیه‌ی عمومی به سر کار بروید و به همین سبب، آن تصادف و معلولیّت یک عمر، مرتفع گردید.
4. برای روز فقر و ناداری واقعی، یعنی روز قیامت ذخیره می‌شود؛ که این نوع استجابت، بهترین نوع آن است.
پس هیچ دعایی (یعنی خواهشی که از روی صدق نیت باشد) بدون جواب نیست؛ ولی استجابت به یکی از اقسام بالاست.
همچنین توجه داشته باشید که دعا کردن یعنی خواستن خالصانه و صادقانه از خدای بزرگ، نه تنها عبادت است، بلکه «مغز عبادت» است. یعنی تمام عبادت‌های ما اگر پوسته باشد، خواستن خاضعانه از درگاه الهی، مغز آن است. پس دعا کردن را در همه حال، مغتنم بشمارید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
چندی پیش مطلبی دیدم که منو خیلی نگران کرد. مطلب این بود «نمازی که حضور قلب نداشته باشد صحیح هست اما قبول نیست». از طرفی حدیث داریم: «اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می‌شود و اگر نماز قبول نباشد، بقیه اعمال هم قبول نیست». راستش جمع بین این دو خیلی وحشتناکه. یعنی اگه در نماز حضور قلب نداشته باشیم، هیچ عملی قبول نیست. از طرفی عدم حضور قلب در نماز به قول آیت الله بهجت دردی همه‌گیر است. از شما می‌خوام ضمن دعا برای همه منهاجیون جهت رفع این درد بی‌درمان، راجع به این دو مطلب توضیح داده و راهکارهای عملی که خود پیموده‌اید ارائه دهید.
با تشکر و التماس دعا

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اگر بخواهم امیدوار کننده و عملیاتی برایتان بنویسم، باید قانون زیر را متذکر شوم:
قانون 374/5: در منهاج فردوسیان، تلاش کردن برای تحصیل حضور قلب در نماز، ضروری است.
با دقت در این عبارت، به این نکته خواهید رسید که «داشتن حضور قلب در نماز» ضروری نیست بلکه «تلاش کردن برای تحصیل حضور قلب در نماز» ضروری است.
آنچه از ما خواهند پرسید و مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت، نداشتن حضور قلب نیست بلکه تلاش نکردن برای تحصیل حضور قلب است. پس ما باید به‌اندازه‌ی توان جسمی، روحی، علمی و حالی‌مان در تحصیل حضور قلب در نماز، تلاش کنیم.
دعای بسیار خوبی را متذکر شدید که ان شاء الله با همین زبان آلوده و روی سیاه، به درگاه آن کریم مطلق، عرضه خواهم داشت که او صاحب فضل عظیم است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام، طاعاتتان قبول. البته در اخلاص عمل شما که شکی نیست. چون تا اخلاص نباشد خداوند توفیق خیلی از کارها رو بهتون نمیداد. اما آیا مشابه این جملات شما ریا محسوب نمیشود:
… بخصوص از نیمه‌ی شب تا سحر، شماره‌ی اختصاصی‌ام هم‌پای من و در کنار سجاده‌ام بیدار است. رفقای با محبت، با ارسال نام، نام پدر و حاجتشان تقاضای دعا دارند تا در ضمن زمزمه‌ها و لا به لای ناله‌ها برایشان دعا کنم…
وقتی داریم صحبت می‌کنیم یا مطلبی رو می‌گیم از کجا بدونیم که ریایه یا نه؟ گاهی وقتا من خیلی دوست دارم برای دوستان امر به معروفی کنم که خودم نتیجه مثبتشو دیدم اما می‌ترسم ریا به حساب بیاد و از ارزش عمل خودم کم بشه. لطفاً راهنمایی بفرمایید. ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
ریا و سمعه، در انگیزه است. یعنی اگر این آقا نگاهم نمی‌کرد، این کار را انجام نمی‌دادم، معلوم می‌شود این کار برای نگاه آن آقا بود.
در همین موردی که نوشته‌اید، نیت ریا چنین است: «بیدار بودن و عبادت کردنم در شب قدر نه به امید ثواب الهی بلکه برای قدر و ارزش یافتن در نزد مردم باشد» یا «می‌خواهم این آقایی که بیدار بودن مرا دیده به سایرین هم خبر دهد تا مقام و منزلتی کسب کنم»
پس مصداق ریا، هر کار خوبی که دیده یا اعلام شود نیست، بلکه به هر کار خوبی که شخص برای «خودنمایی» انجام دهد اطلاق می‌گردد.
امام خمینی (ره) در کتاب چهل حدیث در معنای ریا نوشته‌اند:
«بدان که «ریا» عبارت از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده یا عقاید حقه است به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیدا کردن پیش آنها به خوبی و صحت و امانت و دیانت، بدون قصد صحیح الهی» [اربعین حدیث، امام خمینی، حدیث دوم]
پس، دقت شود که علنی شدن کار خوب به قصد قربت، نه تنها عیب و ریا نیست، بلکه بسیار هم کار پسندیده و لازمی است و سبب الگوسازی، فرهنگ‌سازی، اصلاح و رشد جامعه می‌گردد. بلکه انجام کار خوب به صورت علنی، با هدفی غیر خدا و برای نمایش به مردم و موجه و محبوب شناساندن خود ریا است. لذا خداوند متعال در کلام وحی، مؤکداً به بندگان خاصش دستور می‌دهد که کارهای خوب را به صورت پنهان و نیز «آشکارا» انجام دهید. پس هر کس بگوید کار خوب نباید علنی باشد، خلاف نص صریح قرآن کریم سخن گفته است:
«قُلْ لِعِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ» [سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی 31]
ترجمه: به بندگان من که ایمان آورده‏‌اند بگو: پیش از آن که روزی بیاید که در آن نه معامله باشد و نه دوستی نماز را به پاداشته و از آن چه روزیشان داده‌‏ایم پنهان و «آشکارا» انفاق کنند.
و نیز تصریح می‌نماید که مؤمنین واقعی کسانی هستند که کار خوب را هم پنهانی انجام می‌دهند و هم به صورت آشکار، می‌فرماید:
«الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 274]
ترجمه: کسانی که اموال خویش را شب و روز نهان و آشکار انفاق می‏‌کنند پاداششان نزد پروردگارشان است، نه ترسی دارند و نه غمگین می‏‌شوند.
پس، اگر کسی برای خدا اقدام به کارهای خوب علنی کند، مثلاً به نماز جماعت رود تا نماز و جماعت رونق یابد، آشکارا خیرات کرد و صدقه دهد، جهیزیه دهد، بی‌بضاعتی را کمک کند، هزینه‌ی مداوای درمانده‌ای را بپردازد و …، تا دیگران نیز به این امر خیر ترغیب گردند، کار بسیار پسندیده‌ای نموده و پاداشی مضاعف می‌برد. یا هر که ظاهرش نیز مانند باطنش منطبق با دستورات الهی بود، تدریس کرد، پای درس استاد نشست، تلاوت قرآن نمود، حدیث خواند، به ویژه نزد دیگران بیشتر رعایت اخلاق اسلامی در رفتار با والدین، خانواده، همسایگان نمود، به جبهه رفت و علنی جهاد کرد و …، تا اسلام در میان مردم مستحکم‌تر شده و بیشتر ترویج گردد، عبادتی مضاعف نموده است.
اما، باید دقت داشت که «ریا» بسیار ظریف است. گاهی می‌شود که انسان کار پنهانی انجام دهد و همان کار برای او «ریا» باشد. مثلاً بگوید: من به همه نشان می‌دهم که اهل نماز هستم، اما به مسجد و جماعت نمی‌روم تا نشان دهم اهل ریا نیستم، تا مردم مرا اهل اخلاص بشناسند. این خودش ریا است. ریا هر کاری است که برای خوشایند و موجه شدن نزد مردم باشد و نه برای خدا.
در خاتمه، مطلبی از امام خمینی (ره) در باب باریک و دقیق بودن «ریا» و این که ممکن است انسان دچار ریا شود و خودش هم ملتفت نگردد می‌آورم:
«… مثلاً تحصیل علم دیانت؛ که از مهمات اطاعات و عبادات است، انسان گاهی مبتلا می‌شود در این عبادت بزرگ به ریا؛ در صورتی که خودش هم ملتفت نیست، به واسطه‌ی همان حجاب غلیظ حب نفس. انسان میل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا مطلب مهمی را حل کند به طوری که کسی دیگر حل نکرده باشد، و خود او متفرد باشد به فهم آن، و هر چه مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیشتر مبتهج است، و هر کس با او طرف شود میل دارد بر او غلبه کند و را در بین جمعیت خجل و سرافکنده کند، و حرف خود را، حق یا باطل، به حلق خصم فرو ببرد، و بعد از غلبه یک نحو تدلل و فضل‌فروشی در خود ادراک می‌کند؛ اگر یکی از رؤسا هم تصدیق آن کند، نور علی نور می‌شود. بیچاره غافل از آن که اینجا در نظر علما و فضلا موقعیت پیدا کرده، ولی از نظر خدای آنها و مالک الملوک همه‌ی عالم، افتاد. و این عمل را به امر حق تعالی وارد سجین کردند. در ضمن، این عمل ریایی مخلوط به چندین معصیت دیگر هم بود، مثل: رسوا کردن و خوار نمودن مؤمن، اذیت کردن برادر ایمانی، گاهی جسارت کردن و هتک کردن از مؤمن، که هر یک از آنها از موبقات و برای جهنمی کردن انسان، خود مستقل‌اند.» [چهل حدیث، امام خمینی، ص 48، فصل: در دقت امر ریا]
پس، نه تنها ریا به مخفی بودن یا علنی بودن کار خوب نیست، بلکه کاملاً بستگی به نیت فرد دارد که آیا کار خوب مخفی یا علنی را برای خدا می‌کند یا برای خوب وانمودن خود به مردم. لذا چه بسا کار مخفی که خود، ریا باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

امیدوارم عین این مطلب را بگذارید تا جوانک سبحانْ نامی که موسس وبلاگ نور باطن است بخواند.
آقا سبحان اولا چرا وبلاگت را حذف کرده‌ای و دیگر بالا نمی‌آید؟ این خود نشانه این است که بازیگری و برای سرگرمی مطلب می‌نویسی.
ثانیا مطلبی که در آن وبلاگ داشته‌ای همه را خوانده‌ام و به جرات عرض می‌کنم که همه مطالب شما به‌اندازه‌ی یک نان بربری ارزش نداشت.
من حاضرم با تو مباحثه و مناظره کنم تا به خودت ثابت شود که چقدر بی سوادی. چقدر از خرد بی بهره ای. واقعاً از حاج فردوسی متعجبم که با چه صبر و حوصله‌ای با امثال شماها رفتار می‌کند که این خود نشانه خوبی است. خدا را گواه که من فقط حرص می‌خورم از دست امثال سبحان‌ها که مثل مورچه‌های حریص به جان شریعت افتاده‌اند و با جهالت و لجاجت به سوی جهنمی می‌روند که در بهشت خیالی و موهومشان به انتظارشان نشسته.

و باز هم سلامی به گرمی دل‌های مومنین
درود بر تمام کسانی که دنبال حقیقتند.
در باره سایت منهاج فردوسیان اگر چه کامل نیست ولی باید بگویم یکی از زیباترین شیوه‌های تبلیغ در آن هویداست. مهم ترین مشخصه آن به نظر من این است که تمام عرفان‌های کاذب و سیر و سلوک‌های ساختگی را از درجه اعتبار ساقط کرده و در عوض نام بلند 14 معصوم را با تعبیر عرشی استادان منهاج فردوسیان مطرح ساخته است. در جمعی که طلبه‌ای مثل محمد باقر … را آیت الله العظمی خطاب می‌کنند نمی‌توان توقع فهم داشت. تا روزی که این مشایخ پوشالی که حاصل توهمات یک مشت جوان ساده‌لوح اند و این دکان بازارها در تهران و قم و مشهد و اصفهان و… این حاج آقا بازی‌ها و استاد بازی‌ها به چشم می‌خورد باید تاسف خورد. به هر حال به عنوان یک طرفدار پر و پا قرص منهاج فردوسیان که همان اسلام ناب محمدی است خواستم یک خسته نباشید عرض کنم.

خیلی از دوستان از شما در مورد مکاشفات و… پرسیده بودند که اگه با شما همراه باشن میرسن بهش یانه؟
که جواب شما به این دسته از دوستان مثبت بود! بنظرمن یه جای کار مشکل داره! اصلا مگه هدف از با شما بودن و استفاده از برنامه‌های تربیتی شما دریافت مکاشفه و ارادات قلبیست؟ هدف رسیدن به کمال وسعادته! هدف قرب به خدا و ائمه معصوم (علیهم‌السلام) است، هدف نور ولایت آقا امیرمومنان (علیه‌السلام) در قلب و در جان است، دستیابی به مکاشفه و اینجور سوالات هم بازی نفس و شیطانه! وقتی با این نیت سوال میپرسن یعنی هنوز خالص نشدن و بدنبال خدا نیستن! شما هم بجای توضیح که هدف بالاتر از مکاشفه و… هست، بهشون میفرمایید که بله حتماً دست پیدا خواهید کرد! لطفاً با شرح صدر توضیح دهید!

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
«مکاشفه»‌ در تعریف ما به هر کشف جدید گفته می‌شود. هر چیز جدیدی که قبلاً نسبت به آن ناآگاه یا غافل بوده‌اید و اکنون برایتان باز شده، مکاشفه است. پس هر کشف جدیدی یک مکاشفه است. با این تعریف، مکاشفه گاهی علمی، گاهی روحی، گاهی برزخی و گاهی از انواع دیگر است.
با این حساب، اگر مکاشفه نباشد، حرکت به سوی کمال و سعادت بی‌معنی خواهد بود. یعنی اگر پیشرفتی در روح و جان و دیدگاه‌های شما حاصل نشود، حرکت و تلاشتان برای رسیدن به کمال و سعادت بی‌فایده بوده است.
از یک نظر، مکاشفه به «ارزشمند ماندگار» و «غیر ارزشمندِ ناماندگار» تقسیم می‌شود.
مکاشفه‌ی‌ «ارزشمند ماندگار» یعنی مکاشفه‌ای که تغییر اساسی در روش و منش انسان ایجاد می‌کند و تا آخر عمر، بهره‌رسانی می‌کند.
مکاشفه‌ی «غیر ارزشمندِ ناماندگار» یعنی مکاشفه‌ای که تغییر خاصی در روش و منش انسان ایجاد نمی‌کند و برهه‌ای کوتاه (از یک ثانیه تا یک سال) به طول می‌انجامد.
با ذکر سه مثال، مکاشفه‌ی «ارزشمندِ ماندگار» را بیشتر روشن می‌سازم؛
مثال اول: کسی که با تحقیق در اختلافات شیعه و سنی به اینجا می‌رسد که حق با اهل بیت رسول الله (علیه و علیهم السلام) است و از پیروی سقیفه به پیروی غدیر، تغییر مسیر می‌دهد، مکاشفه‌ی بزرگ و بسیار ارزشمندی برایش رخ داده است. مکاشفه‌ای که بخش عمده‌ای از زندگی دنیوی و اخروی‌اش را تغییر می‌دهد.
مثال دوم: کسی که با تأمل در آیات و روایاتِ رسیده در وصف بهشت و جهنم و تشویق‌های قرآن برای رسیدن به بهشت و رها شدن از جهنم به اینجا می‌رسد که باید برای رهیدن از جهنم و رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت تلاش کند و بافته‌های صوفیه مانند «فنای فی الله»، «بقای بالله» و «جنت الذات» در نزد خدا و رسول و راسخین در علم ارزشی ندارد، مکاشفه‌ی بزرگ و ارزشمندی برایش رخ داده که او را از اوهام و خیالات، خارج کرده و با حقایق عالم هستی آشنا می‌سازد.
مثال سوم: کسی که با مطالعه درباره‌ی منهاج فردوسیان به اینجا برسد که کامل‌ترین، جامع‌ترین، معتبرترین و مطمئن‌ترین برنامه‌ی تربیتی است، مکاشفه‌ی بزرگی برایش شده که نقش بسیار خوبی در رساندنش به کمال و سعادت خواهد داشت.
همچنین با ذکر سه مثال، مکاشفه‌ی «غیرارزشمندِ ناماندگار» را بیشتر روشن می‌سازم؛
مثال اول: در شب قدر دیده است که فرشتگان به سوی زمین می‌آیند.
مثال دوم: شنیده است که آبشار، تسبیح الهی می‌گفته است.‌
مثال سوم: بر سر قبر فلان شهید، بوی عطر عجیبی حس کرده است.
هر منهاجی که در مراحل نخست، اعتقاد اجمالی به قواعد نظری پایه، تکمیلی و تجملی داشته، بعد از استقرار در مرحله‌ی ششم، درهای مکاشفه به رویش باز می‌شود و هر روز، دستاورد جدیدی از عالم نور خواهد داشت. (چشیدن این مکاشفات، لذتی دارد که به گفتن و شنیدن نمی‌آید)
امیدوارم با این توضیحات، دیدگاهتان نسبت به مکاشفه تغییر کرده باشد و همواره به دنبال مکاشفه‌ی حقیقت برای تمام عمر باشید.

و الحمد لله علی جمیل نعمائه
حاج فردوسی

با عرض سلام و احترام
لطفاً جایگاه عزلت و گوشه نشینیی که مورد تایید و سفارش ائمه اطهار قرار گرفته را و همچنین حدود و شرایط و خواص ان را بطور کامل در منهاج فردوسیان مشخص نمایید.
با تشکر
آجرکم الله

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تمام مطلب مورد نظر شما در قانون 849 آمده است. با تأمل و دقت در این قانون، کل مطلب برایتان روشن خواهد شد. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

با عرض سلام
آیا دعایی که به «اسماء ادریسی» مشهور و 40 اسم می‌باشد، در کتاب «مهج الدعوات» سید بن طاووس در فصل آخر از جمله ادعیه متفرقه و به عنوان «دعای ادریس پیامبر» نقل شده است، معتبر می‌باشد؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این دعا علاوه بر منبع یاد شده، در کتاب‌های مصباح المتهجد، اقبال الأعمال و بلد الأمین نیز آمده و بر طبق مبنای استجماع منهاج فردوسیان ـ که در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» به تفصیل آمده ـ معتبر می‌باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

السلام علیک ایها الحاج الذی اسس اساس المنهاج
چندی است با وب سایت حضرتعالی شرف آشنایی یافته ام.
پس از گشت و گزارهایی ممتد و معتنابه سوالاتی داشتم از محضر مبارکتان.
1ـ ما معتقدیم به جز 14 معصوم هیچکس استاد منهاج فردوسیان نیست بدون شک اما آیا غیر معصوم می‌تواند کمک کننده به قرب الی المنهاج باشد؟
2ـ چرا به افراد توهین می‌کنید از علماء و عارفان و سالکان و دلسوختگان طریق عشق و معرفت؟
3ـ چرا همان نام شیعه را تبلیغ نمی‌کنید؟ آیا هراس دارید با شیعه التقاطی غاطی شود؟ هراس بیجایی چیست چون می‌توان شیعه التقاطی را آسیب شناسی کرد و در نهایت شیعه خالص را معرفی کرد. اگر این نیست چرا؟ تک تک پاسخ دهید لطفاً

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این «منهاج» یعنی راه روشن توسط سید المرسلین و خاتم النبیین حضرت محمد بن عبد الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در سحرگاه روز بیست و هفتم ماه رجب الخیر تأسیس شده است.

جواب 1: معنی «قرب الی المنهاج» را نفهمیدم. شما هستید و عمل به منهاج، تحت ولایت ولی الله الاعظم (ارواحنا فداه). دیگر چیزی به عنوان «قرب الی المنهاج» باقی نمی‌ماند.

جواب 2: لطفاً با ذکر مثال، مطلب را روشن کنید. با شعار و ادعا چیزی درست نمی‌شود.

جواب 3: به صفحه‌ی 20 کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان»‌ (نسخه‌ی اول) مراجعه کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

حاج فردوسی سلام و احترام و خسته نباشید به شما وهمه دست اندرکارانتان
چرا عکس و تصویر خودتان رو طوری تبلیغ می‌کنید که شبهه استاد بودنتان به طور قوی ایجاد می‌شود چرا در زیر عکستان زده‌اید اب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم؟ به فرض اینکه نیت دیگری هم داشته باشید هر کسی با دیدن آن خیال می‌کند دارید خودتان را ترویج می‌کنید. این عکساهایی که از خودتان زده‌اید چیست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
لابد شنیده‌اید که دروازه‌ی شهر را می‌شود بست ولی دهان مردم را نه!
مدتی عکس نگذاشته بودیم، اعتراض کردند که این مخفی‌کاری‌ها نشانه‌ی این است که ریگی به کفش دارید! فقط دزدان و کلاه‌برداران از انتشار عکس، آدرس و شماره‌ی تماس خود هراس دارند.
عکس، آدرس و شماره‌های تماس را منتشر کردیم، اعتراض کردند که این خودنمایی‌ها و عکس گذاشتن‌ها نشانه‌ی این است که دنبال ریاست‌طلبی، مراد بازی، مریدپروری و شهرت‌طلبی هستید!
حکایت این افراد، حکایت مریضی است که به پزشک مراجعه کند ولی بجای بیان شرح حال و درد و رنجش، بپرسد:
ـ آقای دکتر، چرا رنگ لباس پزشک‌ها سفید است؟
ـ آقای دکتر، چرا پزشک‌ها گوشی را از گردنشان آویزان می‌کنند؟
ـ آقای دکتر، چرا سُرم را از جالباسی آویزان می‌کنید؟
ـ آقای دکتر، چرا نسخه‌ها را به زبان فارسی نمی‌نویسید؟
پزشک از همین سؤالاتش می‌فهمد که طرفش «مریض» نیست بلکه «مرض» دارد! یعنی از فشار «درد» به او پناه نیاورده بلکه از فشار «بی‌دردی» به این فکر افتاده که وقت پزشک را بگیرد.

پناه می‌بریم به خدای قهار
از زبان مردم بیکار
حاج فردوسی

حاج فردوسی جان سلام
من یه زمانی از چاقوکشای محله شوش و مولوی بودم ولی بعدش توبه کردم و اومدم تو راه درست و با چند تا از درویشای اهل حال رفیق شدم. کامپیوتر یاد گرفتم زبان یاد گرفتم و کلاسای مختلفو رفتم الانم نمازم غذا نمیشه و هر شب مسواک می‌زنم و به نظافت و ایمانم اهمیت می‌دم. این گشتن با درویشا عیبی داره؟ مشکل دیگه‌ام اینه که قضیه شهوت داره بد جوری اذیتم می‌کنه بعضی وقتها داغ میشم و از خود بی خود میشم و زنم ندارم خواهش می‌کنم یه راهی از دین و ایمان جلو پام بذارید. و از شما می‌خوام تو همین جا جواب منو بدید و بذارید بقیه هم بخونن چون مشکل خیلی از جوونا اینه. یا هو

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تا حدودی به سوی کمال و سعادت حرکت کرده‌اید ولی هنوز باید ادامه بدهید. کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه»‌ را بخوانید تا با انحرافات و رسوایی‌های درویش‌ها آشنا شوید.
بهترین راه درمان شهوت، ازدواج دائم یا موقت است. ضمناً می‌توانید نام و نام پدرتان را برایم ارسال کنید تا در زمان‌ها و مکان‌هایی که امید به استجابت دعا می‌رود، برایتان دعا کنم. که «دعای گوشه‌نشینان، بلا بگرداند»

ان شاء الله
موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج فردوسی
مدتی است هر روز بعد از نماز صبح صورتی را در بیداری می‌بینم که با من حرف می‌زند گاه به صورت زنی زیبا گاه گاه به صورت پیرمردی خسته وگاه به صورتی جوانی. چگونه بفهمم این صورت شیطانی است یا رحمانی حرف‌هایی که می‌زند مثلاً می‌گوید برو فلان جا و فلان کس را ببین یا نرو. بسیار دارم اذیت می‌شوم ضمناً این صورت در فاصله دو سه متری من دیده می‌شود. خواهش می‌کنم حرف بنده را دروغ و مسخره نپندارید و حقیقتا پاسخی بدهید. به هر کس می‌گویم سخره می‌گیرد. حتی به دفتر مراجع نوشته‌ام جوابی نداده‌اند. خواهش می‌کنم. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای حل برخی نقاط مبهم، بین ساعات 10 تا 20 با شماره‌ی مستقیم بنده تماس بگیرید.

موفق باشید
حاج فردوسی

تناقضات زیادی بین حرفاتون می‌بینم (البته این شاید دیدگاه من باشه). یه جا می‌آیید آیت الله سعادت‌پرور را به عنوان نقطه‌ی پایان معرفت الله معرفی می‌کنید (که این خود خلاف حکمت الهی است که خدا تا یه جایی معارف را سینه به سینه انتقال دهد و بعد یه جا قطع کند) و حالا کتاب جمال آفتاب او را که برگرفته از جلسات خصوصی علامه طباطبایی است، رد می‌کنید. معلوم نیست حرفاتون با چه حسابیه؟!

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

اولاً: «طریقه‌ی معرفة النفس» غیر از «معرفة الله» است. «معرفة النفس» روشی بود برای رسیدن به «فنای فی الله» و «جنت الذات» که منتهی به فردی گمنام و بی‌نام و نشان به نام «ملا قلی جولا» می‌شد. (در جای خودش ثابت کردیم که «فنای فی الله» و «جنت الذات» از بافته‌های صوفیه است و جایی در معارف وحیانی قرآن و سنت و عترت ندارد و از این «ملا قلی جولا» هیچ اثری در کتاب‌ها و آثار ارباب رجال و تراجم نیست)
پس می‌شود «معرفة النفس» تعطیل شود و تاریخ انقضایش فرا برسد ولی هیچگاه «معرفة الله» تعطیل بر نمی‌دارد.

ثانیاً: ما معتقدیم برخی مطالب سنگین بر هاضمه‌ی جامعه، باید مرحله به مرحله بیان شود. دو سال قبل گفتیم سلسله‌ی معرفت النفس با ایشان به آخر رسید و حیف شد. امروز می‌گوییم سلسله‌ی معرفت النفس با ایشان به آخر رسید و حیف نشد. فردا خواهیم گفت …
خدای تعالی هم در قرآن کریم، بعضی مشکلات ریشه‌دار (مثل شراب‌خواری) را مرحله به مرحله نهی کرده است.

ثالثاً: «کتاب جمال آفتاب برگرفته از جلسات خصوصی علامه طباطبایی است» برگرفته از جلسات خصوصی رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) و امام صادق (علیه‌السلام) که نیست. سعی کنید از هیمنه‌ و طمطراق برخی القاب مثل «علامه» و «ابو الفضائل» خارج شوید. آزاد باشید که خدا شما را آزاد آفریده است.

رابعاً: وقتی می‌نویسید، «تناقضات زیادی بین حرفاتون می‌بینم» باید لا اقل به ده مورد تناقض آشکار اشاره کنید. پس اگر باز هم نکته‌ی دیگری به نظرتان می‌رسد که تناقض دارد، دریغ نکنید و بپرسید تا روشن شوید. منتظر بیان سایر تناقضات هستم.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

حاج فردوسی سلام
شما گفته‌ای که افرادی را که از جایگاهشان بالاتر رفته‌اند بر جای اصلی‌شان بر می‌گردانی مثل خواجه عبدالله انصاری و… خلاصه عرض کردم. می‌خواهم بدانم شما چه کاره‌ای؟ آیا معارف اسلامی و دینی نستجیر بالله تعالی اینقدر سطحش پایین آمده که جوجه طلبه تازه از تخم بیرون آمده‌ای چون جنابعالی بخواهد آسیب‌شناسی کند؟ و بخواهد منهاج تاسیس کند و مدعی شود که این همان راه اهل بیت است اسمش هم قرآنی است منتهی اسمش منهاج است منم حاج فردوسی‌ام این هم منهاج فردوسیان است. اگر راست می‌گویی و فقط به معصوم نظر داری چرا عکست را در سایت گذاشته‌ای؟ آن هم با این دبدبه و کبکبه. چنان ژست استادان گرفته‌ای که هر جاهلی را به توهم آب، روانه این صحرای سوزان می‌کنی غافل از آنکه این صحرا خشک است. این دماغ خشک است و دچار خبط شده. جواب کامل بدهید لطفاً، در سایت هم بگذارید حتماً.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
علی‌رغم این که برخی رفقای منهاجی از شما به خاطر توهین‌ها و از من به خاطر جواب دادن و انتشار این نامه، آزرده خاطر خواهند شد، ولی به احترام این که درخواست کرده‌ بودید، هم پاسخ می‌دهم و هم منتشر می‌کنم.
من به شما حق می‌دهم، از سویی در رسانه‌ها بسیار دیده، شنیده و خوانده‌اید: «مدعیان دروغین»، «عرفان‌های کاذب»، «ادعای امام زمانی»، «فرقه‌های نوظهور»، «اغفال زنان و دختران جوان به نام معنویت» و مانند اینها.
از سوی دیگر مواجه شده‌اید با نامی که هیچ (هیچ یعنی هیچ) اطلاعی درباره‌اش ندارید و با مطالعه‌ای سطحی، فقط اینقدر فهمیده‌اید که برنامه‌ای جدید با نامی جدید است.
بلافاصله خود را موظف دیده‌اید که دست به کار شده و به‌اندازه‌ی توان خودتان (ارسال یک نامه و چند توهین) از ساحت اسلام، عرفان، عرفا، معنویت و مانند اینها دفاع نمایید.
بسی عجله کرده‌اید، و عجله از ناحیه‌ی شیطان است. جواب تمام این اشکالات و ابهامات در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان»‌ به تفصیل آمده است. اگر محقق و جویای حقیقت باشید، به آنجا مراجعه خواهید نمود و به راه راست، هدایت خواهید شد. ان شاء الله.
ضمناً‌ توجه داشته باشید که برج و باروی «منهاج فردوسیان» از خس و خاشاک بیابان که بر اثر تنوره‌ی باد به رقص آمده و خود را موج سهمگین گمان کرده‌ است، باکی ندارد و آسیبی نمی‌بیند. «حاج» رفتنی است، آنچه می‌ماند «منهاج»‌ است.

الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْهِ
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام
گر چه می‌دانم که سؤالم منهاجی نیست و شما معمولا به سؤالات غیر منهاجی پاسخ نمی‌دهید ولی خواهش می‌کنم مراتب علمی حوزه را برایم توضیح دهید یعنی مثلاً آیت الله به چه کسی می‌گویند و همینطور حجت الاسلام و …
خیلی ممنونم از این که به نامه‌ام جواب خواهید داد.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
همان‌طور که خودتان اشاره کرده‌اید، این سؤال شما غیر منهاجی است و جا دارد جواب ندهم ولی به احترام خواهشتان به اختصار عرض می‌کنم:

طلبه: کسی که وارد حوزه‌ی علمیه شده و شروع به تحصیل علوم ادبی عرب نموده است تا کتاب «شرح لمعه». (حدود پنج سال اول)

افضل الطلاب: طلبه‌ای که «شرح لمعه» و کتاب‌های هم‌ردیفش مانند «مطول» و «قوانین» می‌خواند. (حدود هفت سال بعد از ورود به حوزه)

ثقة الاسلام: طلبه‌ای که مشغول تحصیل کتاب‌های «رسائل»، «مکاسب» و «کفایة الاصول»‌ باشد. (حدود ده سال بعد از ورود به حوزه)

حجة الاسلام: طلبه‌ای که مشغول درس خارج فقه و اصول است.

حجة الاسلام و المسلمین: طلبه‌ای که یک‌ دوره درس خارج (که حدود پانزده تا بیست سال طول می‌کشد) را گذرانده و نزدیک به اجتهاد است.

آیت الله: طلبه‌ای که موفق به کسب تصدیق اجتهاد شود یعنی آنقدر درس خوانده که خودش به تأیید استادانش می‌تواند احکامش را به صورت مستقیم ‌از ادله‌ی چهارگانه (کتاب، سنت، عقل و اجماع) استخراج کند و تقلید بر او حرام است.

آیت الله العظمی: طلبه‌ای که علاوه بر داشتن اجتهاد، از جامعیت خاصی نسبت به قرآن و سنت برخوردار است و چون با اقبال عمومی شاگردان و مردم روبرو شده، نظرات فقهی‌اش را در قالب «رساله‌ی توضیح المسائل» منتشر می‌کند تا کسانی که لازم است تقلید کنند، احکامشان را بر طبق نظر او انجام دهند. به چنین کسی «مرجع تقلید» هم گفته می‌شود.
البته توجه داشته باشید این رتبه‌بندی‌ها در قدیم مرسوم بوده و الان خیلی مراعات نمی‌شود.
بعضی ترکیبات ناهمگون هم جدیداً‌ باب شده مثل «آیت الله دکتر» ‌یا «حجة الاسلام دکتر» که نشان از اجتماع سنت و مدرنیته دارد مثل این که بگویند: «میرزا اسد الله خانِ فشن» یا «بی بی قلم نساءِ‌ مانکن»!

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
بنده حقیر خدا بعد مدتها گشتن در سایت‌های مختلف برای پیداکردن راه یافتن به شراب ناب الهی به سایت شما برخورد کردم دیدم که عجب مطالب ارزنده و قابل توجهی دارید و شما چقدر بحق حرف میزنید.
اما همانطور که عموما برای هر تازه واردی سوالی پیش می‌اید برای این کمترین هم پیش امده که با شماره گذاری خدمتتان بیان میکنم البته بنده این سوالات را در نظری دیگر برایتان فرستادم ولی جوابی نداده‌اید!
1ـ آیا در منهاج فردوسیان خدمت حضرت به صورت فیزیکی رسیدن جایی دارد؟ و بعد باید تا کدام مرحله جلو برویم تا به این مرحله برسیم؟
2ـ آیا واقعاً اگر کسی تا مرحله 6 برود دارای مکاشفه میشود؟
3ـ حاج فردوس عزیز بفرمایید خود شما از نظرات مراحل منهاج فردوسیان تا بکدام مرحله رفته‌اید.
خواهش میکنم و قسم میدهم شما را به حضرت رسول اکرم (ص) که جواب بنده را کامل و بند به بند بفرمایید ومورد نمایش قرار دهید. تشکر

************
باسمه تعالی و تقدس

سلام علیکم

جواب 1: البته سعادت بزرگی است که نصیب برخی خاصان می‌شود ولی هیچگونه توصیه یا دستوری مبنی بر این که به دنبال ملاقات با آن عزیز عالم هستی (ارواحنا فداه) باشیم، به دست ما نرسیده است. این موهبت الهی به اراده‌ی آن حضرت بستگی دارد و نمی‌توان برایش وقت و شرایط خاصی مشخص نمود ولی به طور معمول، بعد از استقرار در مرحله‌ی ششم، به نحوی که مناسب حالتان باشد، رابطه‌ی بهتر و صمیمی‌تری با ایشان برقرار خواهید کرد. ان شاء‌ الله

جواب 2: منظور ما از مکاشفه، دیدن تصویرهای فلان یا شنیدن صداهای کذا نیست بلکه هر ابهامی که مؤثر در رسیدن به کمال و سعادت باشد و برایتان روشن گردد، مکاشفه است. و رخ دادنِ چنین مکاشفه‌ای تضمینی است یعنی بارها و بارها برایتان اتفاق خواهد افتاد. ان شاء الله

جواب 3: امیدوارم به دعای رفقا، من هم بتوانم قدمی بردارم ولی توجه داشته باشید که اساس این سؤال بر این پایه استوار است که خیال می‌کنید اینجانب «قطب، پیر، مرشد، استاد» و مانند اینها هستم، پس لازم است خودم قبل از شما به مراتبی از کشف و شهود رسیده باشم. این تصور را بارها رد کرده و اصلاح نموده‌ایم که استاد در منهاج، وجود مقدس رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دوازده جانشین ایشان هستند و بس. من فقط روشی که آن بزرگواران برای رسیدن به کمال و سعادت فرموده‌اند را به زبان ساده ترسیم کرده‌ام، همین.
تذکر: قسم دادن لازم نیست. نامه‌ها به ترتیبی که رسیده، پاسخ داده می‌شود و روزی یکی منتشر می‌گردد. اگر آدرس ایمیل بدهید، بلافاصله بعد از آماده شدن جواب، برایتان ارسال می‌گردد و در روزهای بعد، برای مشاهده‌ی عموم، منتشر می‌شود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
نظر جنابعالی در رابطه با آیت الله العظمی شیخ … چیست. آیا می‌توانم به عنوان یک استاد بزرگ راهنمای زندگی و اخلاق و … به ایشان رجوع نمایم؟ آیا شما ایشان را تایید می‌کنید؟ خواهش می‌کنم جواب بدهید از دوراهی بدی گیر کرده‌ام.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم و رحمة الله

اولاً: «آیت الله العظمی» اصطلاحی است که برای مراجع معظم تقلید به کار می‌رود و ایشان چنین مقام علمی‌ای ندارند.

ثانیاً: تجربه نشان داده که اینگونه مراجعه کردن‌ها (به عنوان یک استاد بزرگ راهنمای زندگی و اخلاق و …) به افراد غیر معصوم، بی‌فایده و حتی خطرناک بوده است.

ثالثاً: شخصِ حاج آقای … (حفظه الله) با توجه به شناخت مفصلی که از ایشان دارم، به هر مقدار که شخصیت محترم و ارزشمندی هستند، استاد و راهنمای بدی هستند. یعنی اگر شما مثلاً اعتقاد دارید که ایشان هزار درجه انسان خوبی می‌باشند، بنده تأیید می‌کنم و اضافه می‌کنم که هزار درجه، استاد و راهنمای بدی هستند و موجب علافی مشتاقان در اموری کم‌اهمیت می‌شوند.
اگر ادعا و تجربه‌ی مرا نمی‌پسندید، می‌توانید خودتان تجربه کنید ولی یک روزی به حقانیت نظرم خواهید رسید، هر چند بیست سال دیگر باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
خسته نباشید مدتهاست مطلبی ذهنم را درگیر کرده است واز وقتی هم با سایت شما و برنامه منهاج فردوسیان شما آشنا شدم این ابهام در ذهنم بیشتر شد و آن اینکه بعضا در مساجد و هیئتها و جاهای مذهبی اسطوره نمودن بعضی از علما همچون مرحوم آیت اله بهجت، قاضی، کشمیری و امثالهم به وضوح دیده می‌شود و متاسفانه تابلوهای اعلانات مساجد و قسمتهای تبلیغی آن از سخنان ائمه معصومین (علیهم‌السلام) پاک و به سوی درج سخنان این عالمان که برخی نام برده شد سوق داده می‌شود و به نحوی میتوان گفت که سخنان این بزرگان برای مردم از سخنان امامان مهمتر و با اهمیت تر است با توجه به اینکه از قبل و قدیم به این امر دقت داشتم و خصوصا در قدیم شاهد درج هفتگی حدیثی از ائمه (علیهم‌السلام) بنام حدیث هفته بودیم اما اکنون آن حدیث‌های هفتگی تبدیل به درج سخنان علما و عرفا شده است که به نظر حقیر سراپا تقصیر نوعی خطر می‌باشد و اگر چنین پیش برود فردا روز شاهد تحرکات خطرناکتری خواهیم بود شاید هم افراد متصدی ناخواسته به این امر پرداخته باشند اما این یک زنگ خطراست که مردم با احادیث بیگانه شوند و روبه سخنان علما و عرفا بیاورند هرچند درجای خود سخنان علما هم خوب است اما نه اینکه دیگر اثری از احادیث نباشد و همه به سمت سخنان علما هدایت شوند علی ایحال از شما مولف گرانسنگ برنامه تربیتی منهاج فردوسیان که خود یک روحانی بزرگوار هستید تقاضا دارم نسبت به این موضوع که ذهنیت منفی در ذهن حقیر بوجود آمده توضیحی ارائه و حقیر را نیز در این خصوص هدایتی روشن‌بینانه نمایید پیشاپیش از بذل عنایت شما در پاسخ دهی.
متشکرم. لطفاً نام حقیر نیز درج نشود. التماس دعا

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
دغدغه‌ی جناب‌عالی بجا و احساس خطری که کرده‌اید، درست است و مع الاسف در حال رخ دادن می‌باشد.
به بهانه‌ی «ارائه‌ی‌ الگوهای ملموس و قابل دیدن در زمان ما به نسل جوان»، علمک‌هایی بلند شده تا نشانه‌ی صراط مستقیم و راه راست باشند ولی یا نمی‌دانند و یا نمی‌خواهند بدانند که این علمک‌های بسیار، نه تنها کسی را به راه راست هدایت نمی‌کند بلکه موجب سردرگمی و افزوده شدنِ حیرت بر حیرت می‌گردد.
قاعده‌ی 67 از نسخه‌ی اول، به روشنی دیدگاه منهاج فردوسیان نسبت به این‌گونه کارها را نشان می‌دهد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
1 ـ چکار کنیم تا شهوتمون کم شه؟ خیلی در فشارم مخصوصاً از ناحیه فکری.
یه سوال دیگه هم داشتم اونم اینه که تفاوت دیدگاه آیت الله سعادت پرور و شاگردانشون با آیت الله بهجت در شمائل اخلاقی و عرفانی در چیه؟

************
سلام علیکم

1. ازدواج دائم یا موقت
2. بلند گذاشتن موهای سینه، شکم و بالای عورت
3. زیاد خوردن سردی‌ها مثل برنج، ماست، دوغ و …
4. ندیدن عکس، فیلم و صحنه‌های شهوت‌انگیز
5. کم خوردن گرمی‌ها مثل ادویه‌جات، خرما، گوشت گوسفند و …
6. نفهمیدم منظورتان از «شمائل اخلاقی و عرفانی» چیست. بیشتر توضیح دهید.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام لطفاً با همین استدلالاتی که این مطلب را نوشته‌اید بار دیگر مطلب خود در رابطه با خواجه عبدالله انصاری را بازخوانی کنید! (به طور مثال 5 ـ 11 ـ 12 به خصوص 12)

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
به احترام جناب‌عالی یک‌بار دیگر مناجات مذکور را خواندم و اینک سه بند مورد اشاره را بازگو می‌کنم و نتیجه‌گیری می‌نمایم.
مقدمه‌ی‌ پنجم: «توهین» و «اهانت» به معنی پایین آوردن شخصی از جایگاه حقیقی‌اش است.
ـ ما انصاری را از جایگاهش پایین‌تر نیاوردیم بلکه وی را دور افتاده از معارف اهل بیت (علیهم السلام) معرفی کردیم. لابد مستحضر هستید که وی از اصحاب عمر است و بویی از ولای آل الله نبرده است.
مقدمه‌ی یازدهم: مفید نبودن برای ما به معنی بی‌فایده بودن نیست.
ـ غیر از این که این دیدگاهش خلاف اعتقادات مسلّم ماست، بسیار هم ضرر زننده به کمال و سعادت است و باید نقد و طرد شود. چطور معتقد شدید که مقابله‌ی اعتقادی با عمریون برای ما مفید نیست؟! بلکه بسیار مفید و ضروری است.
مقدمه‌ی دوازدهم: توهین کردن به معنی واقعی آن یعنی یاد کردن با الفاظ زشت یا تمسخر کردن مؤمنین، کاری نکوهیده و مردود است و نشان از پستی توهین کننده دارد.
ـ جمله‌ی آغازین، «شکسته باد دهانی …» توهین نیست بلکه نفرین است.
ـ تعبیر «بینوای دور افتاده از معارف اهل بیت (علیهم السلام)» توهین نیست بلکه واقعیت است.
ـ تعبیر «مناجات احمقانه» و «مناجات سخیف» وصف کلماتی است که گفته و توهین شخص محسوب نمی‌شود.
علاوه بر این که «مؤمن» به معنی شیعه‌ی اثنی‌عشری است و اصحاب ابوبکر و عمر، احترام و غیبت ندارند. شایسته است عزیزان شیعه به این نکات، توجه داشته باشند و خدای نکرده سنگ دشمنان و بیگانگان با مکتبشان را به سینه نزنند.

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است