حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۶۹۷ مطلب با موضوع «مکاتباتی بر مبنای منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

سلام. لطفاً برای حضور قلب در نماز مفصلا راهنمایی بفرمایید یا کتاب جهت مطالعه ارائه دهید. سعی میکنم اول وقت نماز بخوانم. اذان اقامه بگویم. مستحبات نماز را رعایت کنم و… اما به نماز که می‌ایستم دو سه جمله اول متوجه‌ام چه میگویم اما ناگهان متوجه میشوم رکعت سومم و حواسم باز پرت شده است. راهنمایی بفرمایید تا چه حدی طبیعی است چونکه حتی نماز شبم هم همینگونه است و بعد عذاب وجدان می‌گیرم که نمازم به دردی نمیخورد و باعث رشد و تعالیم نخواهد شد و فقط رنج شب بیداریش برایم می‌ماند.
ممنون از سایت خوب و مفیدتان

************
باسمه تعالی و تقدّس

سلام علیکم
نکاتی که می‌نویسم را به دقت مرور بفرمایید تا گشایشی در کارتان باشد، ان شاء الله.
1. راه‌هایی که برای تمکز خیال و ضبط ذهن در صوفیه و مکتب‌های شرقی مانند بودیسم آمده و با نام‌هایی مانند یوگا، مدیتیشن و ذن از آن یاد می‌شود را به هیچ وجه توصیه نمی‌کنم و مورد سفارش استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) نبوده است.
2. قانون‌های قبل از قانون حضور قلب را به خوبی رعایت کنید. این کار موجب می‌شود وقتی به محاسبه‌ی حضور قلب رسیدید، بسیار برایتان آسان شده باشد.
3. سعی کنید لحظاتی قبل از نماز، از چیزهایی که ذهن را پراکنده می‌کند مانند سخن گفتن با دیگران [حضوری یا تلفنی] دوری کنید.
4. قبل از نماز یا تلاوت قرآن، صادقانه دعا کنید و از خدای مقلّب القلوب بخواهید که دلتان را نگه دارد و از پراکندگی‌ها به حالت جمع برساند. و این کار را بسیار جدّی بگیرید که دعا، نقش مؤثر و ارزشمندی در رسیدن به همه‌ی حاجت‌ها و این حاجت بزرگ دارد.
5. مطالعه‌ی کتاب «قلب عارف» شما را در رسیدن به این مقصود، یاری خواهد رسانید.
6. برای موفقیت شما در این مرحله از سیر تکاملی، دعا خواهم کرد.

و له الحمد
حاج فردوسی

آیا احترام گذاشتن به پدر ومادر در هر صورتی واجب است؟
اصلا من در این موضوع از خدا شکایت دارم. من نمیفهمم که چرا پدر ومادر حق دارن درحق بچه هر غلطی که می‌توانند بکنند ولی فرزند حق هیچ کاری را ندارد؟

************
باسمه تعالی

رعایت احترام پدر و مادر تا آنجا که امر به حرام یا نهی از واجب نکنند و معتقد شدن به اعتقادات انحرافی مانند شرک را از فرزندشان نخواهند، واجب است.
البته باید توجه داشت همان طور که فرزند بر اثر بدرفتاری با پدر و مادر، عاق می‌شود، پدر و مادر نیز بر اثر بدرفتاری با فرزند، عاق فرزند می‌شوند. پس این رابطه، دو طرفه است.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام بر شما جناب آقای حاج فردوسی محترم
خواهشمند است در صورت امکان در مورد سوالات زیر توضیح بیشتری دهید:
قانون 2/1 ـ پرداختن زکات شامل چه مواردی میشود؟
قانون 16/2 ـ سوگند دروغ خوردن برای گناه ممنوع است.
قانون 31/2 ـ ایمن شدن از مکر (عذاب و مهلت) خداوند، ممنوع است.
قانون 99/4 ـ سرزنش کردن، ‌ممنوع است.
با تشکر از شما سایر سوالات متعاقباً خدمتتان ارسال خواهد شد.
خدا یار و نگهدارتان باشد. التماس دعا

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب شما را به صورت بند به بند می‌نویسم.

قانون 2/1 ـ پرداختن زکات شامل چه مواردی میشود؟
جواب: به رساله‌ی مرجع تقلیدتان مراجعه نمایید.

قانون 16/2 ـ سوگند دروغ خوردن برای گناه ممنوع است.
جواب: این قانون در نسخه‌ی دوم با قانون 332 ادغام شده است و به همان معنی است.

قانون 31/2 ـ ایمن شدن از مکر (عذاب و مهلت) خداوند، ممنوع است.
جواب: احساس ایمنی از مکر خداوند یعنی زیاده روی در امید به بخشایش خداوند که موجب احساس ایمنی از مکر او می‌گردد و یکی از رذایل اخلاقی است. ایمن پنداشتن خویش از عذاب و مکر الهی با خوف از خداوند منافات دارد و احساس ایمنی از مکر الهی سرآغاز غلتیدن در عصیان خداوند است. بر همین اساس انبیا و اولیا هرگز خویش را ایمن نمی‌پنداشتند و همواره از عذاب خداوند بیمناک بودند. قرآن کریم در مذمت احساس ایمنی از مکر خداوند می‌فرمایند:
«أَ فَأَمِنُوا مَکرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ» [سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 99]
ترجمه: آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند؟ (با آن که) جز مردم زیانکار (کسی) خود را از مکر خدا ایمن نمی‌داند.

قانون 99/4 ـ سرزنش کردن، ممنوع است.
جواب: کسی اجازه ندارد کس دیگری را به خاطر این که گناهی مرتکب شده یا اشتباهی از او سر زده، سرزنش کند. سرزنش کردن با کلماتی مانند: خاک بر سرت، چقدر بی‌لیاقتی، حیف نان برای تو، چقدر بدبختی که چنین گناهی انجام داده‌ای و مانند این جملات.
از جمله آثار سرزنش کردن، که در روایات شریف برشمرده شده، این است که سرزنش کننده نمی‌میرد مگر اینکه به همان کاری که برادر یا خواهر مؤمنش را برای آن سرزنش کرده، گرفتار می‌شود.
امیدوارم این مختصر، راهگشای شما و سایر رفقای منهاجی باشد

الحمد لله

حاج فردوسی

سلام. ذیل قانون شماره 879/7 منهاج فردوسیان نوشته شده هنگام تکبیره الاحرام نماز دست‌ها را تا مقابل گوش بالا می‌اورند با قانون 990/8 (دستهایشان را به قدری که به گوشها برسد بالا نمی‌اورند) متناقض است. توضیح بفرمائید.

************
باسمه تعالی

سلام
1. برخی اشکالات نسخه‌ی اول در نسخه‌ی دوم تدارک شده است.

2. در نسخه‌ی دوم، کلمه‌ی «گوش» در قانون 880 به کلمه‌ی «صورت» تغییر یافته است.

3. با این اصلاح، تناقضی که دیده می‌شود، برطرف گردیده است و محتوای دو قانون چنین می‌شود: در هنگام تکبیرة الاحرام، دست‌ها را تا مقابل صورت بالا می‌آورند ولی از گوش‌ها بالاتر نمی‌برند.

4. از دقت شما متشکرم و از اینگونه نکته بینی‌ها استقبال می‌کنم.

5. امیدوارم در عمل نیز موفق باشید.

حاج فردوسی

سلام / شاعری گفته:

ما و موسی همسفر بودیم در سینای عشق * قسمت او «لن ترانی»، سهم ما دیدار شد

نظر شما چیست؟

************
هو الحق

سلام علیکم
مَثَل معروفی است که «الشِعرُ أعذَبُهُ أکذَبُهُ» یعنی شعر هر چه دروغ تر باشد، شیرین تر است. حضرت موسای کلیم (علیه‌السلام) بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، مهمترین پیامبر توحیدی است؛ دینش بعد از اسلام، توراتش بعد از قرآن و تلمودش بعد از روایات، کاملترین مجموعه‌ی هدایت الهی برای بشر است. همچنین بیشترین ذکر انبیاء در قرآن کریم به آن حضرت اختصاص دارد.
با این اوصاف، چطور چنین رهبر عالیقدر و طراز اول عالم هستی، از شاعری بی‌نوا، عقب مانده باشد؟!

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج آقا، من سعی کردم قوانین و قواعد و برنامه منهاج فردوسیان رو انجام بدم. حتی تا حدی مستحبات رو انجام میدم و نماز شب رو دوست دارم. اما گاهی وقتا طبق عادت گذشته ممکنه غیبت بکنم یا بشنوم. یا به همسرم و بچه‌هام پرخاش کنم. و یا … خیلی زود پشیمون می‌شم اما … چه فایده. لطفاً راهنماییم کنید چه کنم تا اراده‌ام رو در این زمینه تقویت کنم. اجرکم عند الله

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» همانطور که در مقدمه‌اش تصریح شده، به نحوی که مثل خوردن باشد، تأثیر بسیار خوبی در تقویت انگیزه و قوی شدن اراده دارد.
2. حضور در جلسات هفتگی منهاج فردوسیان و اگر امکانش را ندارید، گوش دادن فایل‌های صوتی آن، شما را در حال و هوای سایر رفقا قرار می‌دهد و طی مراحل، بسیار آسان می‌شود.
3. جدول محاسبه برای رد شدن از همین لغزش‌هاست. اگر فریب شیطان بخورید و از پر کردن آن جدول با برکت، غفلت نمایید، طولی نخواهد کشید که از طی درجات کمال و سعادت باز خواهید ماند. پس با توجه کامل و وسواس بالا، در ساعاتی که فراغت خیال دارید، مثل ساعات اول روز یا ساعات آخر شب، جدول محاسبه را پر کنید.
4. اینقدر افتادن و برخاستن را ادامه بدهید تا بتوانید برخیزید و نیافتید. سپس بر آن ایستادن، استقامت کنید تا ملکه شود.
5. بنده به سهم خودم، برای موفقیت شما و سایر رفقای منهاجی ام، همواره دعا می‌کنم.

حاج فردوسی

با سلام خدمت شما حاج آقا
در مکتب قلندران بی‌عار بی‌خاصیت بزعم خودشان نماز را کنار گذاشتن و نیاز را چسبیدن زیرا میگویند ما به مرحله‌ای از یقین رسیده‌ایم که به نماز احتیاجی نیست لطفاً دراین مورد راهنمایی کنید متشکرم

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
همانطور که نوشته‌اید، برخی فرقه‌های صوفیه، کلمه‌ی یقین در آیه‌ی «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» [سوره‌ی حجر، آیه‌ی 99] را به معنی مقام یقین گرفته‌اند در صورتی که به اتفاق علمای اسلام، این کلمه به معنی مردن است و منظور، یقینی است که پس از شهود عالم آخرت حاصل می‌شود.
در این صورت، معنی آیه چنین خواهد بود: پروردگارت را عبادت کن تا زمانی که مرگت فرا رسد.
برخی دیگر از فرقه‌های صوفیه بدون این‌که حرفی از رسیدن به درجه‌ی یقین به میان آورند، معتقدند که صوفی می‌تواند به جای نماز خواندن، نیاز بدهد یعنی مقداری خوراکی (البته بهتر است گوسفندی باشد) را به قطب تقدیم نماید تا او مراسم دیگ جوش برگزار کند و صوفیان را اطعام کند. چنین کسی می‌تواند تا یک هفته نماز نخواند!
جالب این است که از بعضی صوفی‌ها که می‌پرسند آیا شما نماز می‌خوانید؟! می‌گوید: نه، ولی نیاز می‌دهم!
در کتاب «آشنایی منهاج فردوسیان»، هشتاد فرق منهاج فردوسیان با صوفیه برشمرده شده است که بسیار قابل استفاده می‌باشد.
همچنین مطالعه‌ی کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» اثر بسیار خوبی در زدودن محبت این گروهک منحرف از دل دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

باسمه تعالی

سلام علیکم
سؤالی داشتم و آن این است که حاج فردوسی معتقدند و این فکر را ترویج می‌کنند که دو چیز بیشتر نداریم، یکی دنیا و یکی آخرت و کسانی که ترویج سه چیز می‌کنند، یعنی دنیا و آخرت و خدا، اشتباه می‌کنند. در حالی که در روایتی دیدم که دنیا بر اهل آخرت حرام است و آخرت بر اهل دنیا حرام است و دنیا و آخرت بر اهل الله حرام است. لطفاً نظر ایشان را در مورد این حدیث و این اشکال بیان فرمایید.
با تشکر

************
هو الحق المبین

علیکم السلام
همچنان که بارها عرض کرده ام، مقصد ما یا بهشت است یا جهنم و مقصود ما یا دنیاست و یا آخرت. چیزهای دیگری مثل مقام «عندیت» یا مقام «لدنی»، اعتباری ندارد و «لقاء الله» جایگاهی در مقابل بهشت و جهنم نیست بلکه یکی از نعمت‌های فردوسیان است.
اما در مورد روایتی که بدان استشهاد کرده‌اید، اولاً این روایت در منابع معتبر شیعه نیامده است. تنها منبع شیعی که این روایت را ذکر کرده، «عوالی اللئالی» (1) از ابن أبی جمهور احسائی است که به علت اتهام مؤلفش به صوفیگری، اعتبار لازم را ندارد. عبارتش این است:
قال (علیه‌السلام): «الدنیا حرام علی أهل الآخرة، و الآخرة حرام علی أهل الدنیا، و هما معاً حرامان علی أهل الله» [عوالی اللئالی، ابن أبی جمهور احسائی، جلد 4، صفحه‌ی 119]
همچنین این روایت در سه منبع دست دوم عامه نیز آمده است، بدین قرار:
ـ الجامع الصغیر، جلال الدین سیوطی، ج 1، ص 656.
ـ کنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 184.
ـ کشف الخفاء، عجلونی، ج 1، ص 410. (رواه الدیلمی فی الفردوس عن ابن عباس، قال المناوی فیه جبلة بن سلیمان أورده الذهبی فی الضعفاء، و قال ابن معین لیس بثقة)
ولی همانطور که در منبع سوم آمده، به علت وجود شخصی به نام «جبلة بن سلیمان» که از ضعفاست، این حدیث حتی در نزد عامه هم اعتبار ندارد.

نتیجه: نمی‌توان به این روایت برای اثبات مطلبی، استشهاد کرد و حرف، همان است که عرض شد.
امیدوارم با این مختصر، جواب اشکالتان را گرفته و از حیرت، رها گشته باشید.

و له الحمد
حاج فردوسی

با سلام. درست یادم نیست که آیا مطالبی در مورد استاد … را در وب سایت شما خوانده‌ام یا خیر؟ بهر حال سئوالی که از خدمتتان داشتم آیا شما ایشان و مواردی مشابه را قبول دارید؟ من تا حدی زندگینامه ماورای طبیعی ایشان را خوانده‌ام. چنانچه مقدور است، نظرتان را در این خصوص شرح دهید. ممنونم.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آشنایی من با ایشان اجمالی است یعنی فرصت مطالعه‌ی کامل آثارشان را نداشته‌ام ولی آنچه از اندک مطالعه برایم روشن شد، بدین قرار است:

1. ایشان به شدت تحت تأثیر افکار و شخصیت علی شریعتی هستند و بر کسانی که با افکار و آثار شریعتی آشنایند، می‌دانند که این دلدادگی، نقص بزرگی محسوب می‌شود.

2. افکارشان تا حدود زیادی آلوده به عرفان و تصوف است و علیرغم ادعای سرسپردگی و دلدادگی به قرآن و عترت، ناخالصی بسیاری در نوشته‌هایشان از این جهت، دیده می‌شود.

3. کتاب‌ها و افکارشان در حد طرح و حرف است و برنامه‌ای عملی و منسجم برای طی منازل و مراحل تکامل، ارائه نداده‌اند.
ولی به هر حال، شخص ایشان، شیعه‌ی دوازده امامی و در خور احترام هستند ولی در مطالعه‌ی آثارشان نقش مثبتی برای رسیدن به کمال و سعادت نمی‌بینم.
و خدا، دانای اسرار است.

حاج فردوسی

بسمه تعالی

با عرض سلام و احترام
در کتاب هزار و یک کلمه خواندم: علامه طباطبایی فرمودند: «مرحوم قاضی اول دستوری که می‌دادند، ذکر یونسی بود و دیگر مسبحات است که هر شب تلاوت شود. فرمودند: در خبر، مسبحات خمس است که سوره‌ی اعلی را ندارد و ما این حدیث را به مرحوم قاضی عرضه داشتیم و ایشان با وجود این، سخت مُصِر بودند که سوره اعلی قرائت شود. زیرا خودش هم چیزهایی می‌دانست که از استادان، سینه به سینه اخذ کرده بود» [هزار و یک نکته، حسن حسن زاده آملی، قم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم، 1356، صص 5 ـ 6]
درباره‌ی مطلب فوق، چند سؤال به نظر می‌رسد که امیدوارم جواب کافی عنایت بفرمایید.
1. ذکر یونسیه چیست؟
2. ذکر یونسیه در منهاج فردوسیان چه جایگاهی دارد؟
3. سور مسبحات، به چه سوره‌هایی گفته می‌شود؟
4. خواندن مسبحات، چه جایگاهی در منهاج فردوسیان دارد؟
5. آیا رازهای سینه به سینه‌ای که در متن فوق آمده، حقیقت دارد و چنین احکامی هست و ما از آن بی‌خبریم؟
خیلی خیلی متشکرم و برایتان دعای خیر می‌کنم.

************
باسمه تبارک و تعالی

سلام علیکم
1. ذکر یونسیه چیست؟
جواب: قرآن کریم در جریان حضرت یونس که بر قومش غضب کرد و آنان را ترک نمود، سپس گرفتار نهنگ شد و در شکم نهنگ، خدای تعالی را تهلیل و تسبیح گفت، می‌فرماید:
«وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» [سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 87]
ترجمه: و ذوالنون [یونس بن متّی] را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم تا در [دل] تاریکی‌ها[ی قعر دریا و شب و شکم نهنگ] ندا درداد که معبودی جز تو نیست، منزهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم.
«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذَلِک نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ» [سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 87]
ترجمه: پس [دعای] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می‏‌دهیم.
قسمت پایانی آیه‌ی 87 سوره‌ی انبیاء، همان ذکر یونسیه است.

2. ذکر یونسیه در منهاج فردوسیان چه جایگاهی دارد؟
جواب: آنچه مسلّم است و در آیه‌ی بعد از این آیه تصریح شده این است که اگر مؤمنی غمگین باشد، با خواندن این ذکر، از غم نجات خواهد یافت. (فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمّ‏ وَ کذَالِک نُنجِی الْمُؤْمِنِین‏)
همچنین سه روایت شریف در تأیید این مطلب، آمده است:

روایت اول:
عَنِ الصَّادِقِ علیه‌السلام قَالَ: «عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی أَرْبَعٍ عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُکرَ بِهِ کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکرُوا وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْک مالًا وَ وَلَداً فَعَسی‏ رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِک الْآیَةَ وَ عَسَی مُوجِبَةٌ» [من‏ لایحضره ‏الفقیه، جلد 4، صفحه‌ی 393]
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: تعجب می‌کنم از کسی که از چهار چیز می‌نالد، چطور به چهار ذکر پناه نمی‌برد… تعجب می‌کنم از کسی که غمگین است چطور به این سخن خدای بزرگ پناه نمی‌برد که می‌فرماید: لا اله الا انت…

روایت دوم:
ذکر صاحب کتاب الحیوة فیه ان النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: انی لاعلم کلمة ما قالها مکروب الا فرج الله کربه و لا دعا بها عبد مسلم الا استجیب له، دعوة اخی یونس التی حکاها الله عنه فی کتابه وهی «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» [مصباح کفعمی، صفحه‌ی 298]
ترجمه: صاحب کتاب الحیاة روایتی نقل کرده که رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) فرمودند: من کلمه‌ای می‌دانم که غمگینی آن را نمی‌گوید مگر اینکه خدا در غم و غصه‌اش فرجی حاصل می‌سازد و هیچ بنده‌ی مسلمانی با آن، خدا را نمی‌خواند مگر اینکه جوابش داده می‌شود. دعای برادرم یونس که خدای متعال در کتابش از آن حکایت کرده است که گفت: خدایی جز تو نیست، منزهی، من از ستمکاران هستم.

روایت سوم:
عن أبی عبد الله (علیه‌السلام) قال: أربع لأربع فواحدة للقتل و الهزیمة «حسبنا الله و نعم الوکیل» ان الله تعالی یقول: «إن الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء» و الآخر للمنکر و السوء «أفوض أمری إلی الله» عز وجل فوقاه الله سیئات ما مکروا و حاق بآل فرعون سوء العذاب و الثالثة للحرق و الغرق «ما شاء الله لا قوة الا بالله» و ذلک أنه یقول «لولا إذ دخلت جنتک قلت ما شاء الله لا قوة الا بالله» و الرابعة للغم و الهم «لا اله الا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین» قال الله سبحانه «فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین» [منتهی المطلب، علامة حلی، جلد 2، صفحه‌ی 996 ـ 997]
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: چهار جمله برای چهار چیز مناسب است، … برای غم و اندوه «لا اله الا انت…» [که] خدای سبحان می‌فرماید: پس برای او مستجاب کردیم و از غصه نجاتش دادیم و همچنین مؤمنین را نجات می‌دهیم.
پس، نهایتْ چیزی که درباره‌ی این آیه‌ی شریفه وارد شده، نجات‌دهنده بودنش از غم و غصه است.
نکته‌ی قابل تأمل این است که هیچ آیه یا روایتی در خصوص عدد داشتن این ذکر (مثل چهارصد بار)، زمان خاص (مثل در شب بودن یا بعد از نماز صبح)، مکان خاص (مثل در مسجد بودن)، شرایط خاص (مثل داشتن وضو)، مقدمات خاص (مثل حلال خوردن یا گوشت نخوردن)، حالات خاص (مثل حالت سجده) و غیره به دست ما نرسیده و تمام این اضافات، شبهه‌ی بدعت دارد و شایسته است از آلوده شدن به آن، پرهیز شود. یعنی هر کس غمگین است، بدون عدد و شرایط خاص، این آیه‌ی شریفه را تکرار نماید که امید است از غصه رها گردد. (ان شاء الله تعالی)

3. سور مسبحات، به چه سوره‌هایی گفته می‌شود؟
رَوَاهُ الشَّیْخُ أَبُو الْفُتُوحِ فِی تَفْسِیرِهِ، عَنْهُ عَنْهُ ص مِثْلَهُ فِی لَفْظِهِ کانَ لَا یَرْقُدُ حَتَّی یَقْرَأَ الْمُسَبَّحَاتِ وَ یَقُولُ فِی هَذِهِ السُّوَرِ آیَةٌ هِیَ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ آیَةٍ قَالُوا وَ مَا الْمُسَبَّحَاتُ قَالَ سُورَةُ الْحَدِیدِ وَ الْحَشْرِ وَ الصَّفِّ وَ الْجُمُعَةِ وَ التَّغَابُنِ» [مستدرک‏ الوسائل، محدث نوری، جلد 4، صفحه‌ی 289]
پس مسبحات، پنج سوره‌ی حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن است. و سوره‌های اسراء و اعلی جزء آن‌ها نیست. و اصرار مرحوم قاضی، هیچ مدرکی از روایات ندارد.

4. خواندن مسبحات، چه جایگاهی در منهاج فردوسیان دارد؟
جواب: فقط یک روایت رسیده که می‌فرماید:
عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) یَقُولُ: «مَنْ قَرَأَ الْمُسَبِّحَاتِ کلَّهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یُدْرِک الْقَائِمَ وَ إِنْ مَاتَ کانَ فِی جِوَارِ مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 620]
یعنی هر کس قبل از خواب این سوره‌ها را تلاوت کند، نمی‌میرد تا اینکه حضرت صاحب الامر را درک نماید و اگر بمیرد، در همسایگی رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) خواهد بود.

5. آیا رازهای سینه به سینه‌ای که در متن فوق آمده، حقیقت دارد و چنین احکامی هست و ما از آن بی‌خبریم؟
جواب: هیچ آیه یا روایتی مبنی بر وجود احکام سرّی وجود ندارد. البته احکامی که در زمان تقیه، اسرار محسوب می‌شده، پس از بر طرف شدن خطر، دیگر راز نیست و اکنون به روشنی در کتاب‌های روایی ما آمده است و در دسترس عموم قرار دارد.
نکته‌ی مهم این است که اگر این مبنا را قبول کنیم (که احکامی به صورت سینه به سینه به بعضی خواص رسیده) راه برای سوء استفاده‌ی شیادان و اغواگران باز شده و چه بناهای فاسدی که بر این مبنا نمی‌توان ساخت.
پس با قاطعیت به خدمت رفقای منهاجی‌ام عرض می‌کنم، هیچ یک از احکام الهی به صورت راز و رمز و سینه به سینه نیست و هر آنچه نقشی ـ ولو اندک ـ در کمال و سعادت انسان دارد، به روشنی در کتاب شریف قرآن و روایات معتبر رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) آمده است. تنها چیزی که مانع از نورانی شدن ما به آن انوار تابناک می‌شود این است که ما بر طبق آن دستورات، عمل نمی‌کنیم. یعنی آنچه باید ترک کنیم را انجام می‌دهیم و آنچه باید انجام دهیم را ترک می‌نماییم.

تذکر پایانی: این که سخن بزرگان را نقد می‌کنیم، به معنی خدشه در عظمت و بهشتی بودن آنان نیست بلکه برای مرزبندی بین حق و باطل، اینگونه نقدهای خالی از توهین، ضروری است.
خدایا بهترین رحمت‌هایت را به روح مرحوم قاضی و مرحوم علامه طباطبایی نثار بفرما.

آمین یا رب العالمین
حاج فردوسی

سلام علیکم
ببخشید معنی این روایت یعنی چی؟ پیامبر (ص) می‌گویند: «کسی که یک بار متعه شود، مرتبه او همچون مرتبة حسین است، و کسی که دو بار متعه شود، مرتبة او همچون مرتبة حسن است. و کسی که سه بار متعه شود، مرتبة او همچون علی‌بن‌ابی‌طالب است، و کسی که چهار بار متعه شود، مرتبة او همچون مرتبة من است.» تفسیر منهاج صادقین ص 356، تالیف ملا محمد کاشانی

************
باسمه تعالی

علیکم السلام

اولاً: جملاتی که نوشته‌اید، روایت نیست و نه تنها در منبع مذکور نیامده، بلکه در هیچ منبع معتبر و غیر معتبر دیگری نیز یافت نشد.

ثانیاً: تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تألیف ملا فتح الله شریف کاشانی است.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

لطفاً به متن زیر توجه کنید و نظرتان در مورد حدیث برزخی!! را بفرمایید.
«روزی به محضر مبارک استادم جناب آیت الله محمد آقای غروی آملی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ تشرّف حاصل کرده بودم، به من فرمود: این عبارت را در جایی دیده‌اید که «الامام أصله دائم، و نسله دائم»؟
عرض کردم: خیر در جایی ندیده ام، چه جمله شگفت و شیوا و شیرین و دلنشین است که خود اصلی استوار و قانونی پایدار است، حضرت عالی از کجا نقل می فرمایید؟
فرمود: من از جایی نقل نمی کنم. آن گاه انگشتان دست راستش را جمع کرد و در حالی که بر گرد لبانش دور می داد، فرمود: دیروز که از خواب بیدار شدم، دیدم این جمله را بر سر زبان دارم و بدان گویایم.
راقم گوید: در اصطلاح عرفان این گونه القاءات سبّوحی را «حدیث برزخی» گویند.» [هزار و یک کلمه، حسن حسن زاده آملی، ج 1، ص 53]

************
باسمه الحق المبین

درباره‌ی این متن، چند نکته به نظر می‌رسد که عرض می‌کنم:

1. نویسنده‌ی جملات بالا، شخص گمنام و ناشناخته‌ای نیست و حداقل، علاقه‌مندان به مباحث سیر و سلوک و عرفان، با نویسنده‌اش آشنا هستند. پس نیازی نیست افکار گوینده‌اش را بررسی کنیم.

2. تا جایی که من اطلاع دارم، چیزی به نام «حدیث برزخی» در کلمات عرفا و صوفیه نیامده و احتمالاً از اختراعات خود نویسنده باشد.

3. «حدیث» در اصطلاح رایج، به کلامی گفته می‌شود که رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) یا ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) به صورت خصوصی یا عمومی بیان داشته باشند. سپس مخاطب آن سخن، آن را به دیگری و او به دیگری و او به دیگری گفته تا این که یکی پیدا شده و آن را نوشته است. وقتی حدیث را می‌نویسند، نام تمام افرادی که آن را نقل کرده‌اند تا رسول یا امام را هم ذکر می‌کنند که اگر ذکر نکنند، از اعتبار حدیث، به شدت کاسته می‌شود. یکی دیگر از احادیث، نامه‌های رسول یا امام به افراد مختلف است که از متن آن نیز با تسامح به حدیث یاد می‌شود.
حال اگر خدای نکرده، آنچه این راقم در قم رقم زده، بخواهد مقبول افتد و چنین نوع حدیثی هم داشته باشیم، یعنی هر کس که صبح بیدار می‌شود، دستش را دور دهانش بچرخاند و جمله‌ای که روز زبانش افتاده را به عنوان «حدیث برزخی» بیان دارد و دیگران هم به آن اعتنا کنند، ریشه‌ی تمام ادیان و معارف الهیه، یکباره خشک شده و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.

4. بعضی حرفها خودش خیلی بار منفی روشنی ندارد ولی تبعات و ملزومات ناخوشایندی دارد. یکی از آن حرفها، همین جملاتی است که در بالا آمده. کسانی که اهل سوء استفاده باشند، به راحتی با استناد به شهرت و موقعیت نویسنده‌ی آن جملات، از اختراعش بدترین استفاده‌ها را کرده و حرف‌های صد من یک قاز خود را به نام حدیث برزخی به خورد ناآگاهان خواهند داد.
اگر ـ خدای نکرده ـ چنین دری باز شود، احتمال دارد که شیادان، هر بلایی بر سر معارف الهیه بیاورند و هر ضلالتی را به نام هدایت، در بازار معرفت عرضه نمایند.

5. در پایان به روح محدثین و فقهای عظام شیعه درود و رحمت می‌فرستیم و برای فقهای بزرگواری که در جامعه‌ی معاصر ما نورافشانی می‌کنند، آرزوی عزت و سلامت داریم که اگر این بزرگواران نبودند و با چنگ و دندان از میراث ارزشمند رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) پاسداری نمی‌کردند، معلوم نبود در این هزار سال، از دست این عرفا و صوفیه چه بر سر دین و تشیع و معارف الهیه می‌آمد.

و له الحمد
حاج فردوسی

سلام حاجی
خیلی عصبی و ناراحتم. همسر منم با همین حرفای چرته [بحث‌های ما درباره‌ی ازدواج موقت] که 9 ساله داره به من خیانت میکنه. منی که عمر و جونیمو پاش گذاشتم با نداریاش ساختم خدارو خوش میاد این کارو با من بکنه؟ حتی دیگه جرات مهمونی رفتنم ندارم چون تموم مدت در مورد زن صیغه‌ای و اینجور چیزا حرف میزنه. این چیه که شماها واسه خودتون ساختین. 1 تار موی منو کسی نباید ببینه ولی اون میتونه با هر کی میخواد بره.
حاضر نیست طلاقم بده میگه اگه یکی رو آزار بدی زود میمیره. چرا من باید اینهمه زجر بکشم؟! خودم و بچه‌هام نابود شدیم. کلی بدهی داره (پول قرض میکنه خرج اون آشغالا میکنه) وقتیم میگم چرا؟ میگه خرج تو و بچه‌هات کردم. چرا کسی به داد من نمیرسه؟ چرا زنها اینقدر بدبختن؟ چرا زنا رو ازدواج موقت میگن. با هر هرزه‌ای میرن ماها رو برای مهمونیها میخوان. اون خوش گذرونی میکنه لپاش رفته تو، بهش که میگم میگه از کاره. چقدر باید تحمل کنم که اتو کشیده میره و پر از کثافت بر میگرده. اینقدر مشروب میخوره که شبها از صدای خرخرش نمیتونم بخوابم. چرا کسی به داد من نمیرسه؟! دادگاهم که میگه صیغه میتونه، چرا؟
بدهی‌هایی که بخاطر خرج کردن برای اون زنای آشغال بالا میاره من باید بدم. تمووم مدت تو خونه عصبی و بد اخلاقه یا میگه فلانی با فلانیه. چرا شما مردا کارای دیگه پیامبرو نمیبینین فقط از این استفاده میکنین. زن عرب میدونه بعد از اون یکی دیگه میاد ولی ایران که اینجوری نیست. داغونم. جوابمو بده حاجی. میام تو وبتون می‌خونم.

************
باسمه المتعالی

سلام علیک
ازدواج موقت یک عبادت است و اگر با شرایطش اجرا شود، هم ثواب بسیار و هم نورانیت زیادی دارد.
از نامه‌ی شما چنین بر می‌آید که شوهر جنابعالی نه تنها یک منهاجی نیست، بلکه یک مسلمان معمولی هم نیست، بلکه یک شرابخوار آلوده به فحشاست که نفقه‌ی زن و بچه‌اش را نمی‌دهد.
همانطور که چاقو در دستان یک جراح، انسان‌ها را زنده می‌کند، همین چاقو در دستان یک جنایتکار بی‌رحم، انسان‌ها را می‌میراند.
خواهر من، عیب از چاقو نیست بلکه عیب از آن کسی است که از چاقو استفاده می‌کند. در این مورد نیز چنین است. هیچ عیبی در ازدواج (دائم یا موقت) نیست بلکه این زوج یا زوجه است که با دخالت دادن هوای نفس و شیطان، نورانیت ازدواج (دائم یا موقت) را به تاریکی تبدیل می‌نماید.
برای رهایی شما از شرایط سختی که نوشته‌اید، دعا خواهم کرد.

موفق باشید
حاج فردوسی

در مورد کمال و لقا الله بیشتر توضیح داده شود. یا کتابی که مورد نظر ما هست را ایمیل فرمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
کمال هر منهاجی در رسیدن به فردوس اعلی در جوار خدای متعال و رسول معظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است. لقاء الله، رضوان، قرب و… همه اشاره به یک مسیر می‌کند که درجه‌ی عالیه‌ی آن رسیدن به فردوس اعلی است.
همچنین خواندن کتاب شریف «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» را به شما توصیه می‌کنم تا نسبت به دو منزل پیش روی خود، به تفصیل، مطلع گردید. البته خواندنی که مانند خوردن باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام من پسری 17، 18 ساله هستم وچندین سال است که با خودارضایی و استمناع درگیرم وهر قدر هرقدر هرقدر تلاش علمی وعملی کردم سود نبخشید ویادم می‌آید که شاید به مدت 50 روز هم از این گناه کبیره دوری کردم ولی باز… بسیارشرمنده‌ام و نگران عاقبتم ولی…
احادیثی که راجع به این گناه آمده است را هم کم و بیش بلدم ولی سودی نبخشیده لطفاً ذکری یا چیزی بدهید
از شما خواستارم که یک دستور عملی یا چیزی که من را از این مخمصه بیرون بیاورد به من بدهید که مشتاق سلوک ام.
همچنین احترام والدین خود را هم نگه نمی‌دارم لطفاً برای آن هم چاره‌ای بیندیشید
ضمناً من ایمیل هم ندارم لطفاً میشود درون سایتی که به پرسش‌ها رسیدگی میکنید و جواب می‌دهید به این سوال خیلی مهم من جواب بدهید. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بهترین راه خلاصی، ازدواج دائم یا موقت است ولی اگر برایتان مقدور نیست، چند راه حل شرعی و طبی عرض می‌کنم:

1. موهای بدن (سینه، شکم، عانه) را بلند بگذارید که موجب کاهش شهوت جنسی می‌گردد.

2. از خوردن غذاهای گرم و محرّک جنسی (مانند پیاز خام و ادویه‌جات) خودداری کنید.

3. از دیدن صحنه‌های شهوت انگیز (چشم‌چرانی، عکس، فیلم) پرهیز کنید.

4. اگر خدای نکرده آلوده شدید، حتماً بعد از آن، دو رکعت نماز بخوانید و استغفار کنید و از خدای بزرگ با تضرع، فراهم شدن زمینه‌ی ازدواجتان را بخواهید.

5. مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان»، می‌تواند شما را در حال و هوای بهشت و جهنم قرار دهد، خصوصاً مطالعه‌ی عمیق قسمت اوصاف جهنم و عذاب‌های آن، نقش مهمی در ترک گناه دارد.

6. برای رهایی‌تان از این بلا، دعا خواهم کرد و از رفقای منهاجی می‌خواهم که برای این برادر گرفتار دعا کنند.

7. به دست آوردن رضایت پدر و مادر یکی از بزرگترین امتحانات نوجوانان و جوانان است و اگر بتوانید از این امتحان، سربلند بیرون آیید، خیلی خیلی خیلی در زندگی آینده‌تان موفق خواهید بود. همواره این نکته را در نظر داشته باشید که رضایت پدر و مادر، همان رضایت خدای بزرگ و رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و امام عصر (ارواحنا فداه) است (البته تا جایی که رضایتشان با گناه تأمین نشود).

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت شما و آرزوی توفیق
سوالی داشتم در مورد ادعیه و اعمالی که در کتاب مفاتیح الجنان آماده است و آن اینکه آیا در منهاج فردوسیان انجام کلیه آن مطالب که در مورد روزها و شبهای مختلف سال ذکر شده لزومی دارد و نظر خود شما در مورد این اعمال و ادعیه وارده چیست؟ چون در بیشتر موارد این اعمال از سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه بزرگوار نقل شده است. همینطور لطف کنید در مورد اعمال شب و روز اول ماه محرم توضیحاتی رو بدهید.
با تشکر از شما

************
باسمه تعالی

و علیک السلام

1. کارهایی که هر منهاجی باید در جدول محاسبه‌اش بگذارد در کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» آمده است. می‌توانید برای دانستن لیست کامل اعمال به آن کتاب مراجعه نمایید.

2. اعمال و اذکاری که در کتاب «مفاتیح الجنان» آمده است، عموماً جزء مستحبات می‌باشد و عمل کردن به مستحبات در منهاج فردوسیان، پس از درست کردن اعتقادات و مراعات قانون‌های طبقات اول تا ششم سودرسان به حال انجام دهنده‌اش است.

3. عموم اعمال و اذکاری که در کتاب مذکور آمده، صحیح و مستند است، البته بعضی موارد هم یافت می‌شود که در استنادش به شرع مقدس و حضرات معصومین (علیهم السلام) شک و تأمل وجود دارد. برای اطلاع از نظر منهاج فردوسیان و تفاوت آن با نظر صاحب مفاتیح، می‌توانید موردی سؤال نمایید.

4. مهمترین اعمال روز اول محرم، روزه و نماز حضرت رسول (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) است. توضیحات حاج شیخ (رضوان الله علیه) در مفاتیح کافی است. مراجعه بفرمایید.

5. با کتاب منهاج، بیشتر انس بگیرید تا در پیمودن این راه سخت، آگاهی کافی داشته باشید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
امیدوارم که حالتان خوب باشه. ضمن تبریک به مناسبت این عید بزرگ، سوالی داشتم.
به وفور بنده شاهد خواندن ذکر ناد علی در بین مردم بودم و از طرفی چون شما فرموده بودید این دعا معتبر نیست و سند ندارد از خواندن آن نهی می‌کردم ولی دیدم این دعا در زاد المعاد علامه مجلسی بود. آیا این کتاب نیز معتبر نیست؟
با تشکر فراوان

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه سند ندارد، «ناد علی کبیر» با آغاز «نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَ یُضِلل اللهُ لی اَدعُوک…» است؛ ولی «ناد علی صغیر» که عبارتش این است:

«نَادِ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ * تَجِدْهُ عَوْناً لَک فِی النَّوَائِبِ
کلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنْجَلِی * بِوَلَایَتِک یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا عَلِی‏»

[مصباح‏ کفعمی/183؛ بحار الأنوار/20/73؛ مستدرک ‏الوسائل/15/483]
در بعض منابع آمده است. البته خواندن آن به عنوان ذکر، جای تأمل دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

با سلام
لطفاً درباره‌ی بی‌پایه بودن عقد اخوت بیشتر توضیح دهید و ساقط کردن همه‌ی حقوق غیر از شفاعت و دعا و زیارت، که در آخر صیغه‌اش آمده، چه معنایی دارد؟ با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب را در ضمن چند شماره عرض می‌کنم:

1. امر یا فضیلتی دال بر عقد اخوت از ناحیه‌ی شارع مقدس به ما نرسیده است. محدث نوری (استاد محدث قمی صاحب مفاتیح الجنان) آن را از کتاب «زاد الفردوس» ـ که از یک نویسنده‌ی متأخر و گمنام است و به هیچ وجه نمی‌تواند منبع استجماع یک حکم، حتی مستحب ضعیف قرار بگیرد ـ نقل می‌کند. حاج شیخ عباس قمی نیز به پیروی از استادش آن را در مفاتیح الجنان نقل کرده است. متن محدث نوری چنین است:
«الْآمِیرْزَا عَبْدُ اللَّهِ الْأَصْفَهَانِیُّ فِی رِیَاضِ الْعُلَمَاءِ، فِی تَرْجَمَةِ السَّیِّدِ الْجَلِیلِ أَبِی الْمَکارِمِ حَسَنِ بْنِ شَدْقَمٍ الْمَدَنِیِّ ذَکرَ صَوْرَةَ إِجَازَةِ الْعَالِمِ الْجَلِیلِ الشَّیْخِ نِعْمَةِ اللَّهِ بْنِ خَاتُونٍ الْعَامِلِیِّ لَهُ وَ فِیهَا وَ بَعْدُ فَإِنَّ السَّیِّدَ الْجَلِیلَ النَّبِیلَ الْإِمَامَ الرَّئِیسَ وَ سَاقَ مَدَائِحَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَسَبَهُ وَ الدُّعَاءَ لَهُ إِلَی أَنْ قَالَ وَفَّقَ اللَّهُ مُحِبَّهُ وَ دَاعِیَهُ نِعْمَةَ اللَّهِ بْنَ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ خَاتُونٍ الْعَامِلِیَّ لِزِیَارَةِ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ (علیه‌السلام) فَاتَّفَقَ لَهُ إِدْرَاک الِاجْتِمَاعِ بِحَضْرَتِهِ السَّنِیَّةِ وَ سُدَّتِهِ الْعَلِیَّةِ وَ کانَ ذَلِک یَوْمَ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ الْحَرَامِ فِی حُدُودِ سَنَةِ سَبْعٍ وَ سَبْعِینَ وَ تِسْعِمِائَةٍ عَلَی مُشَرِّفِهَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ عَقَدَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْإِخَاءَ فِی ذَلِک الْیَوْمِ الْمُبَارَک الَّذِی وَقَعَ فِیهِ النَّصُّ مِنْ سَیِّدِ الْأَنَامِ عَلَی الْخُصُوصِ بِالْإِخَاءِ فِی ذَلِک الْمَقَامِ وَ الْتَمَسَ مِنَ الْفَقِیرِ یَوْمَئِذٍ أَنْ أَکتُبَ لَهُ شَیْئاً مِمَّا أَجَازَنَاهُ الْأَشْیَاخُ… إِلَی آخِرِهِ… قُلْتُ لَمْ نَعْثُرْ عَلَی النَّصِّ الَّذِی أَشَارَ إِلَیْهِ وَ لَا عَلَی کیْفِیَّةِ هَذَا الْعَقْدِ فِی مُؤَلَّفٍ إِلَّا فِی کتَابِ زَادِ الْفِرْدَوْسِ لِبَعْضِ الْمُتَأَخِّرِینَ قَالَ فِی ضِمْنِ أَعْمَالِ هَذَا الْیَوْمِ الْمُبَارَک وَ یَنْبَغِی عَقْدُ الْأُخُوَّةِ فِی هَذَا الْیَوْمِ مَعَ الْإِخْوَانِ بِأَنْ یَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَی عَلَی یُمْنَی أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ وَ یَقُولَ وَاخَیْتُک فِی اللَّهِ وَ صَافَیْتُک فِی اللَّهِ وَ صَافَحْتُک فِی اللَّهِ وَ عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکتَهُ وَ کتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ (علیهم‌السلام) عَلَی أَنِّی إِنْ کنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی فَیَقُولُ الْأَخُ الْمُؤْمِنُ قَبِلْتُ فَیَقُولُ أَسْقَطْتُ عَنْک جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفَاعَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ الزِّیَارَةَ» [مستدرک ‏الوسائل، جلد 6، صفحه‌ی 279]
ترجمه: میرزا عبد الله افندی در کتاب ریاض العلماء در شرح حال حسن بن شدقم اجازه‌ی شیخ نعمت الله بن خاتون عاملی را نقل کرده که در آخرش اینطور نوشته شده است: … و بین من و بین او در آن روز مبارک برادری منعقد شد که نص از سید انام (یعنی رسول خدا ص) در خصوص ایجاد برادری در آن مقام رسیده است…
[محدث نوری می‌افزاید:] می‌گویم: بر چنین نصی و بر کیفیت عقد اخوت در هیچ کتابی، دست نیافتیم مگر در کتاب زاد الفردوس از بعضی متأخرین که در ضمن اعمال این روز مبارک گفته است: شایسته است عقد برادری در این روز با برادران بسته شود به این صورت که دست راستش را بر دست راست برادر مؤمنش بگذارد و بگوید…

2. جمله‌ی «عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکتَهُ وَ کتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ عَلَی أَنِّی إِنْ کنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی» همان عهد شرعی است و اگر کسی آن را بشکند، باید کفاره بدهد. برای اطلاع دقیق از میزان کفاره‌اش از مرجع خود استفتاء کنید.

3. بر طبق این عهد، هر یک از دو طرف اگر طرف مقابلشان جهنمی بود، باید آنقدر بر در بهشت بماند تا او از جهنم نجات یافته و هر دو با هم وارد بهشت شوند!! آیا هیچ عاقلی تن به چنین پیمان غلاظ و شدادی می‌دهد؟! از کجا معلوم که این رفیق امروز، دشمن فردای انسان نشود و دوستی شان به هم نخورد؟ پس به حکم عقل سلیم و با توجه به نبودن دستوری از ناحیه‌ی شارع مقدس، الحذر الحذر از این که خود را بی‌جهت گرفتار یک تعهد سنگین کنید.

4. وقتی اصل کار مخدوش است، نوبت به بررسی اِسقاط آخر صیغه نمی‌رسد.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

اگر واقعاً این روشی که میگید درسته پس چرا تقریباً همه‌ی عرفای پیشین استاد سلوکی داشتند؟ [1] و خودشون ذکر تجویز می‌کردن و ذکر می‌گفتن و میگن؟[2]
شاید شما اونارم قبول ندارید؟[3] مثل: آیت الله ملکی تبریزی، آیت الله ملاحسینقلی همدانی، آیت الله سید علی قاضی، اصلاً خود آیت الله طباطبایی، وخود امام خمینی هم دارای استاد بود، همچنین به گمانم آیتین نجابت و دستغیب و آیت الله سید هاشم حداد[4] و خود آیت الله بهجت در خدمت آیت حق قاضی کبیر بودن و علامه‌ی گرانقدر بحرالعلوم و همچنین آیت الله حسن زاده که شاگرد سلوکی مرحوم طباطبایی بودن و آیت الله عبدالقائم شوشتری و… که اکثر اینها در باب نفی خواطر و اذکار و کشف و شهود و تجرد و فناء فی الله[5] و… بودن و هستن.
و از آنجایی که ائمه علیهم السلام به جز صلوات و چند تا ذکر دیگه مثل لااله الا الله و… بیشتر نگفتن[6] یعنی یک سالک تقریباً مبتدی و یک سالک خیلی کارکرده باید لااله الا الله بگن؟! [7] درصورتی که اذکار مراتب دارن… مثل صغیر و… [8]
خودِ آیت الله عبدالقائم میفرمایند که امام زمان به بنده استاد معرفی کردن[9]… وخود ایشان میفرمایند در اثنای خواندن جوشن یا… برق ذکری مرا گرفت و آنرا ادامه دادم تا اینکه خداوند ما از آن سرریز کرد و… [10]
آخرش رو بگم خیلی خیلی سر در گم شدم و نمی‌دونم شما درست میگی یا اینا [11]
راستی آیت الله حسن زاده در کتاب خودشون از فتوحات مکیه نام بردن و… [12]
لطفاً زودتر جواب …

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب مفصل جنابعالی به صورت نوشتن ممکن نیست ولی به صورت مختصر و بدون اشاره به دلایل آن، عرض می‌کنم. توجه داشته باشید، شماره‌هایی که در جواب آمده، مربوط به همان جمله در متن سؤال است.

1. رسیدن به کمال و سعادت، چیزی است و عارف و صوفی شدن، چیز دیگری. هر کس به امور روحی و ماوراء الطبیعه متوجه باشد، بالاخره چیزهایی از آن نصیبش خواهد گردید، ولی این به معنی رسیدن به کمال و سعادت نیست. خدای متعال برای رساندن انسان به کمال لازم و سعادت ابدی اش، پیامبر برای او فرستاد. پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز دوازده جانشین معرفی فرمودند که امینان ولایت آن حضرت هستند. پس مجموع استادانی که دارای سند معتبر هستند، سیزده نفر ـ در نزد اصحاب منهاج فردوسیان ـ است و بس. اگر عالمی ما را به سخنان رسول یا امام (علیهم السلام) راهنمایی کند، از او می‌پذیریم و ممنونش هستیم ولی اگر از خودش بتراشد و بخواهد به ما بفروشد، نمی‌خریم. پس ما هم استاد داریم، و آن وجود مقدس خاتم الاوصیاء (ارواحنا فداه) است.

2. اجازه‌ی ذکر دادن و گرفتن، بدعت است و هیچ ردپایی از آن در شریعت غرای نبوی و سیره‌ی ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیست. برای اطمینان، از مراجع معظم تقلید، استفتاء بفرمایید.

3. اصحاب منهاج فردوسیان، غیر از سیزده استاد معظمی که در بالا توضیح داده شد، هیچ کسی را به عنوان پیشوا و راهبر قبول ندارند، البته محدثین و فقها که ما را با دستورات استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) آشنا می‌کنند، همواره محترم و در نزد ما دارای جایگاه والایی هستند. قاعده‌ی 67 را با دقت ملاحظه بفرمایید.

4. مرحوم آقا سید هاشم حداد موسوی (رحمه الله تعالی) یک نعلبند ساده بود و فقط اندکی درس مقدماتی حوزه خوانده بود. ایشان «آیت الله» به اصطلاح حوزویان (فقیهی که تقلید بر او حرام شده)، نبوده است. برای اطمینان به کتاب روح مجرد مرحوم تهرانی مراجعه فرمایید.

5. هیچ یک از این کلماتی که گفته‌اید که هر یک اشاره به یک عمل یا مقام دارد، از ناحیه‌ی رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) ـ که مأمور خدا برای رساندن ما به کمال و سعادت هستند ـ به ما نرسیده است. همه از اختراعات بشر بوده و لقلقه‌ی زبان عده‌ای برای سرگرم شدن و فرصت از دست دادن گردیده است.

6. اذکار رسیده از قرآن و روایات، بسیار بیشتر از این چیزی است که نوشته‌اید.

7. بنای منهاج فردوسیان بر عمل کردن است نه ذکر گفتن.

8. مراتب داشتن ذکر، از اختراعات صوفیه است و مبنای شرعی ندارد. یعنی در آیه و یا روایتی نیامده که اول فلان ذکر را بگو و بعد از چهل روز، ذکر دیگر را بگو و دومی بر اولی مقدم نشود. برای اطمینان، استفتاء کنید.

9. تشرف به محضر آن جناب، شرایط سختی دارد و به ندرت برای کسی رخ می‌دهد. شاید در مکاشفه یا خواب دیده باشند که این امور در نظر ما، اعتبار ندارد.

10. تعابیری مثل سر ریز شدن از ذکر، از تعابیر شاعرانه و تخیلی است. خیلی جدی نگیرید. ایشان چون خیلی به حافظ و اشعار عرفانی علاقه مندند، ذهنشان به استعارات و کنایات و سایر صنایع ادبی و شاعرانه آلوده شده است. گاهی از «خیلی حال داد» به «سرریز شدن از ذکر» تعبیر می‌کنند.

11. این سرگردانی شما اثر مطالعه‌ی زیاد کتاب‌های عرفانی و زندگینامه‌ی عرفا و صوفیه و نداشتن یک راهنمای زبده است. اگر عنایت خدای متعال شامل حالتان گردد، بر منهاج (یعنی راه روشن و وسیع) قرار گرفته و بدون سردرگمی و نگرانی، به سوی کمال و سعادت خود به پرواز در خواهید آمد.

12. کاش فقط نام می‌بردند. ایشان سینه چاک و ارادتمند این ملای سنی عمری بی‌ولایت است.
امیدوارم از جوابهای مختصر و بریده بریده‌ام، بهره‌ای ببرید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام. اوقات بخیر. می‌خواستم درباره اثرات سنگهای زینتی و نگین‌های انگشتری مثل عقیق و فیروزه و… بپرسم. فروشنده از روایات مختلفی درباره تأثیرات سنگ‌های مختلف از قول معصومین اشاره داشت. به نظر شما اینها تأثیری در سعادت و کمال دارند.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای سنگ‌های عقیق، فیروزه، زمرّد، بلور، درّ نجف، یاقوت، حدید صینی‌ و جزع یمانی روایت داریم.
روایات این سنگ‌ها در ذیل قانون‌های 609، 610، 1627، 1628، 1629، 1630، 1631 و 1632 آمده است.

موفق باشید

با سلام
امام جماعت مسجدمان امروز در سخنانی گفت که باید دست پدر و مادر را ببوسیم و اگر مرده‌اند روایت هست می‌شود به احترامشان سنگ قبرشان را بوسید.
حال این سخن با قانون 1739 (که می‌گوید: در منهاج فردوسیان، جز دست پیامبر و امام را نمی‌بوسند) در تناقض است و حقیر نفهمیدم آیا مطلقاً نباید دست کسی را بوسید یا در این خصوص افراد غیر معصومی نیز استثنا هستند از قبیل والدین و…
ضمناً من نظر استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) را می‌خواهم نه نظر مراجع و فقهای بزرگوار را. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سؤال شما باعث شد تا یکی از فرق های تکامل یافتن در برنامه‌ی منهاج فردوسیان با تکامل یافتن در پای منبرهای غیر عالمانه را روشن کنم.
آنچه مستند این قانون است، بدین شرح می‌باشد:

سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «لَا یُقَبَّلُ رَأْسُ أَحَدٍ وَ لَا یَدُهُ إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)‏» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 185؛ عوالی‏ اللآلی، احسایی، جلد 1، صفحه‌ی 435؛ وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 234؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 73، صفحه‌ی 37]
ترجمه: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «سر و دست هیچکس جز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یا کسی که اراده‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از او می‌شود، (یعنی وصی رسول) بوسیده نمی‌شود».

سند 2:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَزْیَدٍ صَاحِبِ السَّابِرِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا فَقَالَ: «أَمَا إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍ‏» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 185؛ عوالی‏ اللآلی، احسایی، جلد 1، صفحه‌ی 435؛ وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 234؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 73، صفحه‌ی 39؛ مستدرک‏ الوسائل، محدث نوری، جلد 9، صفحه‌ی 71. ]
ترجمه: روای می گوید بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم و عرض کردم دستتان را بدهید تا ببوسم. بعد از اینکه دست حضرت را بوسیدم فرمودند: «این کار جز برای نبی یا وصی نبی صلاح نیست».

سند 3:
قال علی بن موسی الرضا (علیه السلام): «لَا یُقَبِّلِ الرَّجُلُ یَدَ الرَّجُلِ فَإِنَّ ذَلِکَ، صَلَاةٌ لَهُ» [تحف ‏العقول، حرانی، صفحه‌ی 450]
ترجمه: «کسی دست کسی را نبوسد زیرا آن، نماز گزاردن برای اوست».

سند 4:
قال علی بن موسی الرضا (علیه السلام): «لَا یُقَبِّلِ الرَّجُلُ یَدَ الرَّجُلِ فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ کَالصَّلَاةِ لَهُ» [بحار الأنوار، ‌علامه مجلسی، جلد 75، صفحه‌ی 345؛ مستدرک ‏الوسائل، محدث نوری، جلد 9، صفحه‌ی 7]
ترجمه: «کسی دست کسی را نبوسد؛ زیرا بوسیدن دست کسی، مثل نماز گزاردن برای اوست».
ولی آنچه آن روحانی محترم گفته مستند به این روایات است:
جاء رجل إلی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال یا رسول الله إنی حلفت أن أقبل عتبة باب الجنة و جبهة حور العین فأمره أن یقبل رجل الأم وجبهة الأب قال یا رسول الله إن لم یکن أبوای حیین قال قبل قبرهما قال فإن لم أعرف قبرهما قال خط خطین انو أحدهما قبر الأم والآخر قبر الأب فقبلهما فلا تحنث فی یمینک. [کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبد الوهاب، السید محسن الأمین، ص 349 به نقل از کفایة الشعبی، فتاوی الغرائب، مطالب المؤمنین و خزانة الروایة]
ترجمه: مردی به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: من قسم خورده‌ام که آستانه‌ی بهشت و پیشانی حورالعین را ببوسم. حضرت به او امر کردند که پای مادر و پیشانی پدر را ببوسد. سپس فرمودند اگر پدر و مادرت زنده نیستند، قبرشان را ببوس و اگر نمی دانی قبرشان کجاست، دو خط به نیت قبر مادر و پدر بر زمین بکش و آن را ببوس.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من قبل بین عینی أمه کان له ستراً من النار. [الجامع الصغیر، جلال الدین سیوطی، جلد 2، صفحه‌ی 629، حدیث 8906 و الدرّ المنثور، جلال الدین سیوطی، جلد 4، صفحه‌ی 173 و کنز العمال، متقی هندی، جلد 16، صفحه‌ی 462، حدیث 45442]
ترجمه: کسی که بین دو چشم مادر را ببوسد، حجابی در برابر آتش [جهنم] برایش خواهد بود.
قال صلی الله علیه و سلم من قبل رجل أمه فکأنما قبل عتبة الجنة. [المبسوط، سرخسی، جلد 10، صفحه‌ی 149 و الدرّ المختار، حصکفی، جلد 6، صفحه‌ی 684]
ترجمه: هر کس پای مادرش را ببوسد گویا آستانه‌ی بهشت را بوسیده است.
أنبأنا إسماعیل بن أبی بکر المقری أنبأنا إسماعیل بن أبی الفضل أنبأنا حمزة السهمی أنبأنا أبو أحمد بن عدی حدثنا مکی بن عبدان حدثنا محمد بن عقیل بن خویلد حدثنا أبو صالح خلف بن یحیی القاضی حدثنا أبو مقاتل الترمذی عن عبد العزیز بن أبی داود عن عبد الله بن طاوس عن أبیه عن ابن عباس أن رسول الله صلی الله علیه و سلم قال : «من قبل بین عینی أمه کان له سترا من النار» قال ابن عدی : هذا منکر إسنادا و متنا. و أبو مقاتل لا یعتمد علی روایته. قال عبد الرحمن بن مهدی : والله ما تحل الروایة عنه. [الموضوعات، ابن الجوزی، جلد 3، صفحه‌ی 86]
ترجمه: روایت شده کسی که بین دو چشم مادر را ببوسد، حجابی در برابر آتش [جهنم] برایش خواهد بود. ابن عدی گفته: این حدیث از لحاظ متن و سند ناشناخته و انکار شده است. بر روایات راوی این حدیث (ابومقاتل) اعتماد نمی‌شود. عبدالرحمن بن مهدی گفته: به خدا قسم روایت کردن از او حلال نیست.

بررسی و نتیجه‌گیری:
بر آشنایان به علوم حدیث مخفی نیست که روایات مورد استناد این قانون منهاج فردوسیان، همگی از منابع معتبر شیعه نقل شده است در حالی که تمام روایات بخش دوم، از مصادر عامه (یعنی اصحاب سقیفه) نقل گردیده است. جالب اینجاست که یکی از این روایات، مورد انکار علمای خودشان قرار گرفته و حتی خودشان هم قبول ندارند. (شماره‌ی 4 ملاحظه شود)
اینجا معلوم می شود منهاج فردوسیان که ـ با وسواس بسیار ـ قانون هایش را فقط بر محکم (آیات قرآن) یا سند (روایات معتبر شیعه از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه‌ی طاهرین ـ علیهم السلام) بنا می‌نهد، چه جایگاه رفیعی از لحاظ استحکام قواعد نظری و قوانین عملی دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و پوزش فراوان
1 ـ دعای عرفه که رسم بوده در عصر عرفه به نیتی که امام حسین (علیه‌السلام) نیز در عصر عرفه آن را خوانده‌اند میخوانند حال چگونه دعایی که از امام حسین (علیه‌السلام) وارد شده را می‌گویید نخوانیم؟
2 ـ چرا دعای عرفه در اقبال اضافاتی دارد؟
3 ـ ما تمام دعاهایمان را به زبان بیگانه می‌خوانیم و این دلیل نمی‌شود که آن را نخوانیم پس قرآن نیز به زبان بیگانه است متن عربی آن را نخوانیم و فقط معنی را بخوانیم؟
4 ـ آیا در این خصوص بیگانه بودن زبان منظورتان انحصاراً دعای عرفه است؟
5 ـ ما در بین همین دعاهای با زبان بیگانه دردهای دلمان را نیز با زبان فارسی میگوییم پس کمیل و سمات و عاشورا و ندبه و عهد و… هم با زبان بیگانه است آنرا هم نخوانیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
وقتی مردم، دین و برنامه‌ی کمال و سعادتشان را از رادیو و تلویزیون و اینترنت و ماهواره و روزنامه و میرزای مکتب و ملا باجی می‌گیرند، منهاجیون و منهاجیات، برنامه‌ی تکاملشان را از کتاب و عترت می‌گیرند.
چه چیزی مرسوم است یا در تلویزیون نمایش داده می‌شود و چه چیزی در روزنامه‌ها می‌نویسند، ملاک کمال و سعادت نیست. آنچه ـ در نزد اصحاب منهاج فردوسیان ـ ملاک رسیدن به کمال و سعادت است، عمل کردن به قانون‌های استجماع شده از متن کتاب و سنت رسول و عترت طاهرین (علیهم السلام) است.
ما علیرغم جستجوی بسیار، هیچ توصیه‌ای یا تشویقی برای خواندن این دعا یا دعای امام سجاد (علیه‌السلام) در این روز نیافتیم. هر کس یافت ما را هم خبر کند.

موفق باشید
حاج فردوسی

عقل میگه هر چیز که فکرتو منحرف می‌کنه نرو سمتش. [1] دوستم میگه هر وقت چیزی گوش میدم به یاد محبوبم خدا میفتم.[2] یکی هم میگه اگه یه سریالی می‌بینیم بعد پایان فیلم موسیقی پخش میشه، نمی‌شه که خاموش کرد. شما چه جوابی دارید؟[3]

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

[1] بنای منهاج فردوسیان بر پیروی از عقل نیست بلکه بنایش بر تبعیتِ بی‌چون و چرا از دستورات پیامبر خدا و جانشینان آن حضرت (علیهم السلام) است.

[2] هر کاری که توهم نزدیک شدن به خدا را در انسان ایجاد کند، عبادت نیست. کاری می‌تواند موجب کمال و سعادت انسان شود که از طریق وحی بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نازل شده باشد. البته در انجام بعضی انحرافات، شیطان هم کمک می‌کند تا انسان خیال کند در راه راست است و به خدا نزدیک شده ولی در اصل، از خدا دور می‌شود.

[3] می‌توانید صدای تلویزیون را ببندید.

موفق باشید
حاج فردوسی

در زمان حیات آیت الله بهجت خواب دیدم که آیت الله بهجت، به حقیر و چهار نفر دیگه به صورت خصوصی دارند درس میدهند، ولی یادم نیست چی درس میدادند. بعد از اتمام درس من رفتم پیششون و شروع کردم به گریه و در مورد حضرت ولی عصر (عج) ازشون سوال پرسیدم و… بعد اوشون بی‌تابی حقیر رو که دیدند انگشت اشارشون رو گذاشتند روی پیشانی حقیر و بیهوش شدم این در صورتی هست که حتی یکبار هم آیت الله بهجت رو از نزدیک ندیده بودم و ندیدم.

************
باسمه تعالی

گاهی اوقات، برخی بندگان مخلص خدا، واسطه‌ی ظهور اراده‌ی آن حضرت در مردم هستند، به نظر می‌رسد شما نیز از عنایات حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) از طریق آن مرحوم بهره‌ای برده‌اید.

موفق باشید

س: آیا افراد منهاجی از اذکار و اوراد استفاده می‌کنند؟
س: و اگر استفاده میکنند، در کتاب منهاج فردوسیان آورده شده؟
س: چه اذکاری؟
س: نفی خواطر چه طور؟
س: من سر خود به اذکار زیادی دست زدم، آیا کار من درست بوده؟
س: الان چه کار کنم؟
س: من حدود 6 ماه تا یک ساله که دانه‌های ریز نوری میبینم که تو آسمان میدرخشن و رد میشن، اینا چی هستن؟ بعضی موقع‌ها هم روی مهر تشکیل شده و میمونه و بعد محو میشه.
س: من الان مشغول ذکر یاقادر یامقتدر یاقوی یاقائم در بین الطلوعین هستم. چون این اواخر نفس خیلی من را وسوسه میکرد. آیا کارم درسته؟

************
باسمه تعالی

جواب‌ها را به صورت مختصر و به همان ترتیب سؤال عرض می‌کنم:
1. بله
2. خیر
3. اذکاری که در متن روایات معتبر شیعه از رسول خدا (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) آمده است.
4. چنین چیزی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) به ما نرسیده و چیزهایی مثل «نفی خواطر» یا «کنترل ذهن» از اختراعات عرفا و صوفیه است.
5. یقیناً‌ درست نبوده است.
6. تمام کارها و اذکاری که از کتاب‌های عرفانی و علوم غریبه آموخته‌اید یا از خودتان اختراع نموده‌اید را تعطیل کنید. سپس از تمام آن‌ها به درگاه الهی استغفار نمایید. سپس بر طبق برنامه‌ای که در صفحات 33 تا 37 کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان»‌ آمده، عمل کنید تا در زمانی اندک، دستاوردهای بسیار بزرگی از تکامل و سعادت، نصیبتان گردد. ان شاء الله
7. اگر از ضعف جهاز بینایی نباشد، لابد از اثر اذکار و اوراد عرفانی و علوم غریبه می‌باشد. با ترک اذکار و اعمال اختراعی صوفیه و ارباب علوم غریبه، به مرور زمان این عارضه برطرف خواهد شد. ان شاء الله
8. از نظر منهاج فردوسیان، اگر این ذکر در یک روایت معتبر از استادان منهاج فردوسیان (یعنی رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین ـ علیهم السلام) آمده باشد، گفتنش اشکال ندارد و مستحب است و مایه‌ی رسیدن به تکامل و سعادت خواهد بود. اگر چنین سند قوی و مستند محکمی برای کارتان ندارید، نه تنها این کار موجب کمال و سعادت شما نیست، بلکه مایه‌ی خسران و زیان زننده به درجه‌ی معنوی‌تان است.
برای شما و همه‌ی جویندگان کمال و سعادت، آرزوی رسیدن به درجات عالیه‌ی رضوان الهی دارم.

حاج فردوسی

حقیر علاقه شدیدی به حضرت ولیعصر ارواحنا فداه دارم. یک شب خواب دیدم از دوری حضرت خیلی بیتاب شده ام. در همان عالم خواب، شروع گردم به گریه و استغاثه. در همین حین دیدم چیزی مثل ستاره‌ی دنباله دار از آسمان به طرفم می‌آید. سپس نوشته شد «المهدی» سپس جلو آمد و پایین و تبدیل به یک سفینه شد. من و برادرم سوار شدیم و من همینجور گریه می‌کردم و حضرت را طلب میکردم
آن سفینه آسمآن‌ها را بالا میرفت، آسمان اول، دوم، سوم، چهارم. داداشم میگفت به عجایب اطراف نگاه کن ولی حقیر میگفتم: نه نمی‌خوام، فقط حضرت … و همینجور گریه میکردم. به آسمان چهارم که رسیدم از خواب بیدار شدم.

************
باسمه تعالی

هر رؤیای صادقه دارای یک پیام برای خواب بیننده یا خواب دیده شده است. مهم این است که پیام آن خواب را دریابیم و ارشاداتی که خواسته‌اند به ما برسانند را بگیریم. به نظر این حقیر، این رؤیا جلوه‌ای از همان محبت و توسل شما به ساحت آن عزیز است. اگر نظر منهاجی ما درباره‌ی آن حضرت را دیده باشید، می‌دانید که در نظر ما آن جناب، علاوه بر تمام مناصب، استاد حاضر هستند و نفوس آماده را برای رسیدن به کمال و سعادت، گلچین کرده و یاری می‌کنند. امیدوارم شما و برادرتان از جمله‌ی آنان باشید که به عنایت خاصه‌ی آن بزرگوار برسید و با بهره بردن کامل از برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان، هر چه بیشتر خود را به آن حضرت نزدیک سازید. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

نمی‌دونم برا چی؟ کم غیرتی، کم همتی، گناه، این موضوع خیلی کلافه‌ام کرده، منی که نماز شبم قضا نمی‌شد، اگه هم میشد صبحش قضا میکردم، ولی الان… این مدت خیلی در عذابم، خیلی فکرم رو مشغول کرده، نمی‌دونم چیکار کنم، ممنون میشم کمک کنید

************
باسمه تعالی

در مورد نماز شب، بارها گفته‌ام و نوشته‌ام و در خلال نامه‌های متعدد به این مسأله پرداخته شده است. خلاصه‌اش این است که خواندن نماز شب، قانون 373 منهاج فردوسیان است، یعنی یک منهاجی قبل از این که به خواندن نماز شب برسد، باید یکصد و هشتاد قاعده‌ی نظری را از لحاظ اعتقادی قبول کند و سیصد و هفتاد و دو قانون عملی را مراعات نماید، سپس نوبت به خواندن نماز شب می‌رسد.
اگر کسی این مراحل را با صداقت طی کرده باشد، والله برای نماز شب بیدارش می‌کنند. (با قسم جلاله عرض می‌کنم)
وقتی از نیمه‌ی راه به کاروان می‌پیوندیم، یا راهمان نمی‌دهند و یا اگر راهمان دادند، دوامی نخواهد داشت و به همان سرعتی که به دست آوردیم، از دست خواهیم داد.
پس به جای نگرانی از نخواندن نماز شب، باید نگران اعتقاد نداشتن به آن 180 قاعده‌ی نظری و مراعات نکردن 372 قانون عملی قبلش باشید.
هر شب به جدول مراقبه‌ی خود مراجعه کنید و بر طبق دستوری که در صفحات 33 تا 37 کتاب منهاج فردوسیان آمده عمل نمایید، به اندک زمانی تغییر اساسی را در خود خواهید یافت و تحولات ماندگار و پایا برایتان حاصل خواهد شد. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و درود بر شما
با توجه به شرایط کنونی جامعه و هوس‌گرایی حاکم بر افکار خصوصا برخی مردان و در کنارش وجود شیادبازی برخی از زنان، حقیر شدیدا با این امر مخالف هستم و از طرفی هم هرگز مرد نمی‌تواند عدالت را بین دو زوجه رعایت کند چه لزومی دارد ازدواج موقت نماید با این امر باعث سست شدن کانون اصلی خانواده و سرد شدن همسردائم میشود متاسفانه اکثر ازدواجهای کنونی از روی هوس است و اصل سنت حسنه ازدواج رعایت نمی‌شود تاچه برسد به ازدواج موقت که خیلی به ندرت پیش می‌آید که از روی هوس نباشد و در این شراطی کسی هم که با هدف خیر باشد در این افکار جامعه فرو میرود حال اگر قصد و نیت خیری باشد میتوان از طریق مالی به فرد و زنی بیوه کمک کرد و تا خود انسان چنین افکاری در ذهنش نباشد هرگز دختران خیابانی هم مزاحم شما نخواهد شد افکار انسان فرد را به همان سو سوق میدهد و از طرفی هم هرچند ازدواج موقت از سنت است و خوب اما سوء برداشتها و سو استفاده‌ها در این زمینه بی‌نهایت است تا بعد ثواب و معنویش.
حال اگر توان مالی داریم بهتر است از طریق مالی کمک خرج زنانی نیازمند باشید بدون اینکه بعد هوس و جنسی در کنارش باشد و اما اگر نیت خیر است که عمل به این سنت ثوابی بس معنوی دارد الله اعلم

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
خدای متعال در هر انسان سالم و بالغ، غریزه‌ی جنسی قرار داده و دو راه برای فرونشاندن آن آفریده است؛ یکی راه حلال و یکی راه حرام.
سپس توسط اولیائش به ما خبر داده که اگر غریزه از راه حلال فرو نشانده شود، ثواب دارد و اگر از راه حرام فرو نشانده شود، ‌عقاب و عذاب دارد.
سخن اشکال کننده‌ی محترم در این نیست که حرامی داریم و حلالی؛ و حرام، عقاب دارد و حلال، ثواب؛ بلکه سخن ایشان در این است که‌ای جوان سالم بالغ، چرا غریزه‌ی جنسی داری و چرا میل به جنس مخالف در تو قرار دارد؟! تو باید مثل پیرمردهای هشتاد ساله به بالا باشی و الا گرفتار انحراف و سقوط هستی!!
اشکال کننده‌ی محترم، بدون توجه به مزاج‌های مختلف و میزان تنوّع طلبی فرزندان آدم، یکی از راه‌های فرونشاندن حلال غریزه که ثواب بسیار دارد را به این توجیه که در راه لذت نفس خواهد بود، می‌بندد؛ غافل از این‌که متعه (تمتع، استمتاع) چنانکه از نامش پیداست به معنی برخورداری، خوشی، لذت، کامجویی و کام گرفتن است و اصلاً متعه برای لذت جنسی مقرر شده و البته در کنارش غرض‌های دیگری مثل حل مشکلات مالی یا طلب فرزند را هم می‌توان در نظر گرفت.
مثال: بستنی را برای کیف کردن، خنک شدن و شیرین بودنش می‌خورند نه به این خاطر که بستنی از شیر درست می‌شود و شیر سرشار از کلسیم است و کلسیم برای آرتروز زانو مفید است و جلو پوکی استخوان را می‌گیرد! یعنی کسی را نمی‌یابید که بستنی را برای درمان آرتروز و پوکی استخوان بخورد هر چند که می‌تواند چنین فوایدی هم داشته باشد. پس اصل متعه برای لذت جنسی است هر چند که می‌تواند دستاوردهای دیگری هم داشته باشد.
حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: مؤمن ساعتی را برای لذت‌های حلال قرار می‌دهد و استاد صادق ما (علیه‌السلام) می‌فرمایند: خدای متعال، متعه را برای شیعیان ما به جای شراب برای بنی امیه قرار داشته است.
پس هشدار می‌دهم:
اول: یکی از بهترین لذت‌های حلال و پر ثواب را ـ به بهانه‌های جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه ـ بر بندگان مؤمن او حرام و ممنوع نکنید.
دوم: اولین کسی از این امت که با این استدلال، متعه را ممنوع اعلام کرد، عمر بن خطاب بود. مواظب باشید که پیروی از ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) را با پیروی از عمر بن خطاب، عوض نکنید و ناخواسته از شیعیان و پیروان او در این مسأله نگردید.
سوم: مواظب باشید از خدا و پیامبر و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) جلوتر نروید و مقدس‌تر نباشید.

و له الحمد
حاج فردوسی

برای ما یک اصل قرار داده‌اند و اون اینه که هر کسی خیلی منم، منم کرد و خواست یار واسه خودش جمع کنه، اون شیاده، . کُشتی خودتو با این همه حاج فردوسی، حاج فردوسی کردنت.
البته معیارهای دیگه‌ای هم داره که به مرور که خودتو لو دادی میگم بهت. اگه واقعاً بر حقی مرد باش و کامنت منو حذف نکن. آدم شارلاتان، عوضی، کثافت، پست رذل. منظورت از درست کردن اینجا هر چی که هست به منظورت نمیرسی انشالله
اووووووووووووووووووووووووووووغ

************
باسمه المتعالی

السلام علینا و علی عباد الله الصالحین
نمی دانم شما بر چه دین و آئینی هستید ولی این را بدانید که حاج فردوسی هر چه می‌گوید از آیات قرآن و روایات ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است و البته این مرام، به مذاق یهود و نصارا و مجوس و وهابیت و بهائیت خوش نخواهد بود.
برای شما آرزوی هدایت به صراط مستقیم تشیع ناب و منهاج فردوسیان دارم و امیدوارم عاقبت به خیر شوید.

حاج فردوسی

سلام حاج آقا، بنده… ازدواج کرده‌ام و وضع مالی نسبتا خوبی هم دارم (خدا را شکر) ولی مدتی است که فکر ازدواج موقت مثل خوره به جونم افتاده و از طرفی هم دختران خیابانی زیاد سر راهم می‌آیند و شیطان هم دایم وسوسه میکند. لطفاً برایم دعا کنید که یا این فکر کامل از ذهنم بیرون برود و یا اینکه خدا یک خانم متدین را در این زمینه سر راهم قرار دهد تا نجات پیدا کنم.
ممنون

************
بسم الله تعالی

سلام علیکم
ازدواج (چه دائم و چه موقت) از عبادات است. نیتتان را برای اجرای فرمان خدای متعال و سنت رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) خالص کنید. استاد صادق ما (علیه‌السلام) فرمودند: دوست ندارم شیعه‌ی جعفر بمیرد در حالی که سنتی از سنت‌های رسول خدا (یعنی متعه) را به جا نیاورده باشد
اگر نیتتان لله باشد و خداوند این صداقت را در شما ببیند، حتماً موارد مناسب برایتان خواهد فرستاد.
لهذا توصیه‌هایی دارم:
1. هیچگاه ازدواج موقت را وسوسه‌ی شیطان نخوانید بلکه عبادت خدای رحمان است.
2. از خدا بخواهید تا زمینه‌اش را فراهم سازد که او کارساز مطلق است.
3. نذر کنید که اگر مورد مناسبی پیدا شد، ثوابش را به روح انبیاء و اوصیاء و شیعیان بی‌وارث و بد وارث هدیه خواهید کرد.
4. من نیز برای رسیدن شما به این عبادت عالی، دعا خواهم کرد.
5. قاعده‌ی 55 و قانون‌های 809 و 810 و 1138 و 1921 را مد نظر داشته باشید.
6. در این باره به هیچ وجه با همسرتان سخن نگویید و اگر زمینه‌اش فراهم شد، پوشیده از ایشان باشد تا از پیامدهای احتمالی آن در امان باشید.

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است