حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

🌼 ۱۰ اسفند ۱۴۰۱
👈 صلوات را ساده و مبتذل نپندارید.
👈 بسمله، اولین جمله‌ی آیه‌ی نخستین هر سوره است.
👈 در مسیر تکامل، کیفیت،‌ برتر از کمیت است.
👈 اعتقاد به توحید، نبوت، امامت و معاد، در صلوات هست.
👈 کیفیت نماز خواندن کسی که خواب‌آلوده است.
👈 از عمق جان و سویدای دل، صلوات بفرستید.
👈 اصرار بر تشرف نداشته باشید.
👈 برای رب العالمین، راه تعیین نکنید.
👈 ماجرای بمیر و بدم!
👈 رسیدن به فردوس اعلی در عافیت.
👈 معنی دقیق‌تری از عافیت.
👈 حضرت سلیمان، نمونه‌ی عافیت نبود.
👈 امام حسین (علیه‌السلام) و اصحابشان، نمونه‌ی اعلای عافیت هستند.
👈 عوام از به دست آوردن نعمت، خوشحال می‌شود؛ ولی منهاجی با هدفش (فردوس اعلا) خوش است.
👈 ضرورت محاسبه در هر روز و هر شب.
👈 جدول محاسبه را بر اساس قوانین عملی تنظیم کنید.
👈 شکایت از بی‌وفایی زوجه.
👈 بدن بی‌رحم است، حقش را به طور کامل پرداخت کنید.
👈 بدنتان را بشناسید و با آن مهربان باشید.
👈 حکم مولودی‌خوانی در نیمه‌ی شعبان در منهاج فردوسیان.

🌼 ۳ اسفند ۱۴۰۱
👈 فرق «نیت عوام» با «نیت خواص»
👈 نتایج مشقِ هفته‌ی گذشته با موضوعِ «نیت درست در بحث‌های کلی سیاسی و اجتماعی»
👈 بحث سیاسی ـ اجتماعی به نیت قطع وابستگی و کنترل احساس.
👈 اشکال بر برخی قواعد نظری منهاج فردوسیان؛ خدمت به پدر و مادر برای طول عمر، پرداخت خمس برای ثروتمند شدن و ...
👈 بهترین واکنش به بحث‌های سیاسی ـ اجتماعی، خارج شدن از بحث است.
👈 بحث سیاسی به نیت برگرداندن ذهن‌هایی که منحرف کرده‌ایم.
👈 بحث سیاسی به نیت شکستن فضای خشک جلسه.
👈 بحث سیاسی به نیت خارج کردن مخاطب از افراط در دوستی و دشمنی و رساندنش به حد اعتدال.
👈 اشکال بر مطالب قدیمی رادیو منهاج فردوسیان که مربوط به تربیت نیست.
👈 هم‌پای حاج و منهاج، متحول شوید و در نسخه‌های قدیمی منهاج فردوسیان و حاج فردوسی نمانید.
👈 پیشنهاد حذف مطالب غیرتربیتی از رادیو و تلویزیون منهاج فردوسیان.
👈 از حذف مطالب غیرتربیتی، استقبال می‌کنیم.
👈 توصیه به صلوات در ماه شعبان به روش خاص.
👈 در چاله‌ی «ماه رجب، مقدمه‌ی ماه شعبان و ماه شعبان، مقدمه‌ی ماه رمضان است»، نیفتید.
👈 توصیه به داشتن دفتر محاسبه‌ی اعمال.
👈 کسی که ادعا می‌کند منهاجی است ولی دفتر محاسبه ندارد، منهاجی نیست.
👈 شنیدن تجربه‌های نزدیک به مرگ، مایه‌ی تذکر است.
👈 حکم شراکت اقتصادی منهاجی با غیرمنهاجی.
👈 توصیه به پذیرش اقاله (بر هم زدن معامله).
👈 توصیه به استفاده‌ی جدّی و مکرر از مهارت مهره‌ی مار.
〰️〰️〰️〰️〰️
✍️ مشق اول: گفتن روزی صد صلوات به روش خاص.
✍️ مشق دوم: آماده کردن دفتر محاسبه.
✍️ مشق سوم: گوش دادن به دو قسمت دیگر از مستند شنود و تهیه‌ی گزارش کوتاه از محتوای آن.

🌼 ۲۶ بهمن ۱۴۰۱
👈 به چه حسابی به نظام و انقلاب چسبنده‌تر شدید؟
👈 اشکال بر دو جمله از امام خمینی.
👈 نگاه منهاجی به دعوای موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی
👈 درد ما، نداشتن تمرکز بر هدف است.
👈 پشت پرده‌ی پیام تصویری ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ و پیام الهی آن.
👈 چرا بین علم و عمل ما فاصله‌ی زیادی است؟
👈 راهکار کم کردن فاصله‌ی علم تا عمل.
👈 چرا در انجام واجبات و مستحبات، کاهلی می‌کنیم و در انجام محرمات و مکروهات، ساعی هستیم؟
👈 سفارش به مطالعه‌ی مداوم و دقیق کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان».
👈 فرق «مکلّف» در نزد فقها با «مشتاق» در منهاج فردوسیان.
👈 استفاده از مهارت «مهره‌ی مار» برای مدیریت اتفاقات.
👈 راهکار جمع بین «دعا» با «مهره‌ی مار».
👈 استفاده‌ی درست و مداوم از مهارت «مهره‌ی مار»، سرعت تکامل را بیشتر می‌کند.
👈 اظهار نظر در دورهمی، بدون تبانی و هماهنگی از قبل است.
〰️〰️〰️〰️〰️
✍️ مشق: راهکار اخلاص نیت در ارائه‌ی تحلیل‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چیست؟

🌼 ۱۹ بهمن ۱۴۰۱
👈 زلزله‌ی خوی و ترکیه و سوریه، چه پیامی برای منهاجی‌ها دارد؟
👈 در هنگام زلزله، چه ذکری بگوییم؟
👈 فرق توبه با استغفار
👈 توبه، عمل خاص و جداگانه‌ای نیست.
👈 وظیفه‌ی ما نسبت به زلزله‌زدگان چیست؟
👈 در التماس دعا، «رشد» بخواهید نه حل شدن مشکل.
👈 اگر زلزله‌زدگان، شیعه نباشند، وظیفه‌ی ما چیست؟
👈 وقتی منهاجی با خبر بلایای طبیعی مواجه می‌شود، چه باید بکند؟
👈 توصیه به کسانی که از زلزله می‌ترسند.
👈 ترس از مرگ، به علت فساد در اعتقاد و عمل است.
👈 در هنگام زلزله، فرار کنیم یا در منزل بمانیم و ذکر بگوییم؟
👈 عضویت در دورهمی، شرایط سختی دارد.
👈 رؤیایی که دلالت بر ورود دورهمی در جان دارد.
👈 حضور علاقه‌مندان در دورهمی برای بحث‌های علمی.
👈 بنای دورهمی بر استفاده است نه افاده.
👈 فرازی از نامه‌ی امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به امام حسن (علیه‌السلام).
👈 فرق زلزله در بلاد اسلام با زلزله در بلاد کفر.
👈 پایه‌ی زلزله بر استفاده‌ی انسان است.
👈 تحلیل قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست تروریست‌ها.
👈 چرا باید برای قرار گرفتن سپاه در لیست تروریست‌ها شکرگزاری کنیم؟
👈 مواردی از مانع‌تراشی سپاه پاسداران در مسیر نشر منهاج فردوسیان.
👈 احتمال تعطیل شدن پایگاه اینترنتی حاج فردوسی در راستای تمرکز بر خود.

🌼 ۱۰ بهمن ۱۴۰۱
👈 معنی درست مهره‌ی مار
👈 گله از کج‌فهمی کارشناسان حکومتی (سازمان تبلیغات) و راهکار پیشگیری از آسیب‌هایشان.
👈 رؤیای صادقه در حقیقت قطع وابستگی
👈 تمام عبادت‌ها برای تربیت و رشد ماست.
👈 شرط استفاده از مهره‌ی مار، ایمان و تسلیم است.
👈 توضیح کلیدواژه‌ی «خدا حواسش هست»
👈 امتحان گرفتن، سنت بدون تغییر خداوند برای پاداش دادن است.
👈 چگونگی استفاده از مهره‌ی مار در حال مریضی
👈 آیا مشکلات اجتماعی، از بی‌تدبیری ماست یا جام بلایی برای مقربان است؟
👈 درخواست رها شدن از وابستگی‌ها در قیامت، فایده‌ای ندارد.
👈 دعا برای یکدیگر و تأثیر آن بر رشد فردی

🌼 ۳ بهمن ۱۴۰۱
👈 رمز موفقیت بزرگان در زیاد بودن عملشان نبوده؛ بلکه در خالص بودن نیت‌شان بوده است.
👈 فشار آوردن بر جسم، از وحی نیست و از انحرافات صوفیه است.
👈 چگونه نیت را از زبانی به قلبی، تغییر دهیم؟
👈 رؤیایی در باره‌ی جایگاه نیت و اهمیت آن
👈 آیا جاهل، معذور است؟
👈 به چه نیتی در مجالس عوام، شرکت کنیم؟
👈 اعتکاف، عبادت نیست ولی احکام زیادی دارد.
👈 توصیه به استغفار زیاد در ماه رجب و نقش استغفار در رشد فردی
〰️〰️〰️〰️〰️
✍️ مشق: استفاده از مهارت «مهره‌ی مار» چه دخلش به فردوس؟

🌼 ۲۶ دی ۱۴۰۱
👈 در جریان افت فشار گاز، صرفه‌جویی کنیم یا چون مسئولین مقصرند، روال عادی زندگی را طی کنیم؟
👈 از تمرین «قطع کردن وابستگی به عزیزان» چه نتیجه‌ای گرفته‌اید؟
👈 آیا در دعواها، خدماتی که انجام داده‌اید را گزارش می‌دهید؟
👈 نقدی بر این بیت سعدی: نام نیکی گر بماند ز آدمی ـ به کزو ماند سرای زرنگار
👈 خالص کردن نیت در ابتدا، مشکل است ولی خالص نگه داشتن نیت در ادامه، مشکل‌تر است.
〰️〰️〰️〰️〰️
✍️ مشق: تکرار تمرین «قطع کردن وابستگی به عزیزان» با دقت بیشتر

🌼 ۱۹ دی ۱۴۰۱

👈 «تفاله‌گیر» مثالی برای توضیح فرق «مفید» با «ارزشمند»
👈 ترک نماز جماعتی که به سرعت می‌خواندند.
👈 «نیت» رکن اصلی عبادت است.
👈 بررسی ماجرای ابولؤلؤ فیروز و قتل عمر خطاب
👈 تعجب از تکریم ابولؤلؤ فیروز توسط بعضی روحانیون ولایی
👈 نقد کتاب «ترگل»، بیست دلیل عقلی حجاب.
👈 عمل خالص، هر چند کوچک و آسان باشد، پذیرفته می‌شود در حالی که عمل ناخالص، هر چند بزرگ و سخت باشد، پذیرفته نمی‌شود.
👈 خطر وابسته شدن به «حرز جامع»
👈 نباید تکیه بر اسباب، منهاجی را از توکل بر سبب‌ساز، باز دارد.
👈 چرا گفتن بسمله و خواندن قرآن در عالم خواب، اثری در دور کردن جن شرور ندارد؟
👈 آیا می‌توانیم عمل و عکس العمل دیگران را قضاوت کنیم؟
👈 گناهانی که علاوه بر عقاب اخروی، کیفر دنیوی نیز دارد.
👈 عبرت گرفتن از آنچه بر سر گنهکاران می‌آید.
👈 «تشیع»، اسلامی است که آلوده به خرافات و بدعت‌ها شده است ولی «تسنن»، خرافات و بدعت‌هایی است که آراسته به اسلام شده است.
👈 شیعه‌ی اثنی عشریه، «فرقه‌ی ناجیه» است و شیعه‌ی منهاجیه، «فرقه‌ی متعالیه» است.
〰️〰️〰️〰️〰️
✍️ مشق: فرزند مریضتان را به چه نیتی به پزشک می‌برید و برایش دارو می‌خرید؟ نیت درست و نیت‌های انحرافی‌تان را مشخص کنید.

 🌼 ۱۲ دی ۱۴۰۱

👈 بررسی پیشنهادها برای بهتر شدن دورهمی منهاجی‌ها.
👈 مأموریت یک منهاجی، ورود به مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیست.
👈 چرا نباید در نقد سیاست‌های نظام، تقیه کنیم؟
👈 «توجه» طمعه‌ی شیطان است.
👈 انسان در توجهش خلاصه می‌شود.
👈 ایجاد کردن و خراب کردن «عزت نفس» فقط به دست خود انسان است.
👈 زیارت و دعا برای اصحاب منهاج فردوسیان
👈 حکم وساطت برای ازدواج کاهل نماز
👈 کمک کردن به کسانی که آشکارا گدایی می‌کنند.
👈 اقتدای نماز به امام جماعتی که به درستی نمی‌شناسیم.

🌼 ۶ دی ۱۴۰۱

👈 پرداختن به حضرت زهرا (سلام الله علیها) ارزش تکاملی ندارد ولی می‌تواند به سنی‌های مردد کمک کند.
👈 شاید اشک ریختن بر مصائب حضرت زهرا (سلام الله علیها) ثواب اشک ریختن بر مصائب امام حسین (علیه السلام) داشته باشد.
👈 نقد شعارهای شرک‌آلود مثل «چادرت را بتکان، روزی ما را برسان»
👈 سؤالاتی در باره‌ی این که «توسل، شرک نیست؛ ولی توحید هم نیست»
👈 مکتب حاج قاسم، اسطوره‌سازی برای عوام است و ارزش محتوایی ندارد.
👈 چطور می‌شود به مراجعی که خمس را هدر می‌دهند، خمس داد؟!
👈 نقد رفتارهای عوامانه‌ی آیت الله سید صادق روحانی: پوشیدن لباس مشکی در دو ماه و یک هفته!

 🌼 ۲۸ آذر ۱۴۰۱

👈 به کدام مرجع تقلید خمس بدهیم؟
👈 خمس زمینی که هدیه گرفته‌ایم، چگونه است؟
👈 پرداخت خمس به دفتر حاج فردوسی
👈 عبارت کلیدی برای آسان منهاجی شدن: «چه دخلش به فردوس»؟
👈 شباهت مستند شنود به کتاب سیاحت غرب
👈 جایگاه نیت در اعمال
👈 اهمیت بررسی مستند شنود و کرامات عرفا و صوفیه
〰️〰️〰️〰️〰️
✍️ مشق اول: تمرین قطع کردن وابستگی به عزیزان
✍️ مشق دوم: مطالعه‌ی مقدمه‌ی کتاب بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان، شبهه‌ای اساسی و پاسخش.

 🌼 ۲۲ آذر ۱۴۰۱

👈 بررسی جایگاه حالات معنوی و مکاشفات ملکوتی در دکترین منهاج فردوسیان
👈 اصل و اساس تکامل، نماز است و اصل و اساس نماز، حضور قلب است
👈 آیا برای تحصیل حضور قلب در نماز می‌توان به حالات معنوی که در نماز ایجاد می‌شود، توجه و بر آن تمرکز کرد؟
👈 شیوه‌ی درست توسل به اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام)
👈 معرفی مستند شنود و نگاه تربیتی به آن
👈 ادامه‌ی چالش کلید واژه یا جمله‌ی کاربردی برای آسانی منهاجی شدن
〰️〰️〰️〰️〰️
✍️ مشق اول: گوش دادن به قسمت اول و دوم مستند صوتی شنود و استخراج نکات تربیتی و سؤالات و اشکالات آن.

 🌼 ۱۴ آذر ۱۴۰۱

👈 هدف این جلسه، بررسی مباحث مختلف فردی و اجتماعی از منظر منهاج فردوسیان است.
👈 چالش کلید واژه‌ای برای آسانی منهاجی شدن
👈 تنها راه رشد کردن، فائق آمدن بر موانع و مبارزه‌ی مثبت است، نه غارنشینی و انزوا از اجتماع
👈 باید از مقاومت‌ها و موانعی که‌ در مسیر رشد ما در اجتماع قرار دارد، استفاده کرده و امتیاز لازم را کسب کنیم.
👈 اولویت هر منهاجی، اصلاح و نجات خودش است نه تبلیغ منهاج فردوسیان
👈 منهاج‌کوش و اهمال‌کوش باشیم.

دورهمی منهاجی‌ها

«دورهمی منهاجی‌ها» جلسات هفتگی حاج فردوسی با بعضی دوستان منهاجی است. این جلسات بر بستر اینترنت انجام می‌شود و فایل‌های صوتی‌اش برای استفاده‌ی دوستان حاضر در جلسه و نیز سایر عزیزان علاقه‌مند به کمال واقعی و سعادت ابدی، در فضاهای مجازی مختلف، منتشر می‌گردد. در این جلسه، به سؤالات و اشکالات تربیتی، پاسخ داده می‌شود و مهم‌ترین اخبار روز ایران و جهان، تحلیل و بررسی می‌گردد.

دانلود دورهمی منهاجی‌ها از تلگرام

دانلود دورهمی منهاجی‌ها از ایتا

شنیدن آنلاین در وبگاه

سلام علیکم
منحرف‌ترین جریان‌ها و گروه‌ها و مکتب‌ها و باطل‌ترین و پوچ‌ترین برنامه‌ها و ایده‌ها و نحله‌ها و حرف‌ها در اقصی نقاط عالم کلی پیرو ، طرفدار و مدافع دارند.
چرا ما (منظور برنامه تربیتی منهاج فردوسیان که همان اسلام ناب محمدی (ص) است) که زلال‌ترین و صاف‌ترین پاک‌ترین است، اینقدر خلوت و تنهاست؟!
هرچند طرفدار داشتن این برنامه چیزی به آن نمی‌افزاید و بی‌طرفدار بودن آن از حقانیت و درستی آن نمی‌کاهد
منظور بنده این است در دنیایی که هر خوب و بدی کلی طرفدار دارد، چرا ما طرفدار نداریم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
قاعده‌ی تقابل کمیّت با کیفیت، بر تمام میدان‌های جهان هستی، حاکم است. گویا این جهان،‌ به صورت هرم طراحی شده است که هر مقدار از قاعده‌ی هرم به سمت نوک آن حرکت کنید، از تعدادش کاسته و بر کیفیتش، افزوده می‌شود.
به عبارت دیگر، در هر زمینه‌ای که دقت کنید، خواهید دید هر چه کیفیت، بالاتر می‌رود، از کمیّت،‌ کاسته می‌شود و بر عکس،‌ هر چه بر کمیّت افزوده می‌شود، از کیفیت، کاسته می‌گردد. بر همین اساس، از آنجا که هدف نهایی در منهاج فردوسیان، رسیدن به بالاترین نقطه‌ی عالم هستی است (بالاترین کیفیت)، پیروانش باید از نظر کمیّت، کمترین باشند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
دیشب خوابی دیدم خیلی حالم رو بد کرده! خواب دیدم با چند نفری (حدود سه چهار نفر) در یک اتاقی هستیم و دور یک میز جمع شده ایم و درب این اتاق در سمت چپ در آنور دیواری که تا وسط اتاق جلو آمده است قرار دارد. اتاق ما گویی در فضا و در خلأ و بالا قرار دارد و بیرون این اتاق گویی جهنم است.
درب اتاق که گویی با بادی باز و بسته میشد نور زبانه‌های آتش داخل اتاق می آمد و همراه آن صدای جیغ وحشتناک اهل دوزخ با صدای جیلیز و ویلیز سوختنشان تمام وجود من و اهالی داخل اتاق را غرق وحشت و ترس کرده بود. من باخودم می‌گفتم ما که اهل دوزخ نیستیم و به آن ها ملحق نخواهیم شد پس جای ترسی از سوختن در این آتش نیست. فقط ترس سوختن آنها و صدای وحشتناک آنها ما را ترسانده است و جای نگرانی دیگری نیست. صدای جیغ و شیون آنها با صدای برشته شدنشان چنان باهم ترکیب شده بود که بسیار هولناک بود.
ناگهان یادم آمد که من باید به جایی بروم و مجبورم از رو یا داخل جهنم رد شوم که بسیار ترسیدم و ناراحت شدم. در همین حین ناگهان درب جهنم گویی با گُر گرفتن آتش باز شد و نور و آتش و صدا به ما نزدیک شد و انگار چند نفری از جهنم به داخل اتاق پرت شدند و یا چند نفری از داخل اتاق نزدیکی پرتگاه جهنم قرار گرفتند که از ترس و هول این حادثه از خواب بیدار شدم و چنان وجودم و قلبم غرق ترس شده بود که از شدت ترس می‌خواستم بمیرم!
البته دیشب که می‌خوابیدم چون شب قبل با خانمم در مورد مسأله ای بحثمان شده بود با ناراحتی خوابیدم و وقتی شب از ترس این خواب بیدار شده بودم میخواستم به همسرم بگویم چقدر راهی سخت و جهنم وحشتناکی وجود دارد و بحث ها را کنار بگذاریم و … ولی ترس و وحشت این خواب با گفتن برای کسی منتقل نمی شود تا کسی خودش نبیند و امروز در لاک خودم فرو رفته ام و دلم غصه‌دار است.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بر اساس اوصافی از جهنم که در آیات قرآن و روایات معتبر آمده، آنچه شما در خواب دیده‌اید، جهنم نبوده، بلکه نوعی کابوس بر اساس تصورات و تخیلات برآمده از فیلم‌های ترسناک بوده است.
آتش جهنم، روشن نیست بلکه تاریک است و زنده است و عظمتی دارد که فقط انسان‌هایی که یک بار مرده‌اند و دیگر نمی‌توانند بمیرند، از دیدن آن آتش، جان نمی‌دهند؛ ولی امثال ما که هنوز نمرده‌ایم، با دیدن جهنم یا شنیدن صدایش، قطعاً جان می‌دهیم و قالب، تهی می‌کنیم.
البته همین اندکی که دیده‌اید را قدر بدانید و با مطالعه‌ی بخش جهنم از کتاب شریف «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان»، شعله‌ی خوف از جهنم را در دلتان زنده نگه دارید که خیلی برکت دارد.
توجه داشته باشید که جهنم، باطن و ملکوت اعتقادات و اعمال ماست. مثلاً هر گاه دچار آتش خشم می‌شوید و اعضای خانواده را با شراره‌هایی که به صورت کلمات توهین‌آمیز و ناصواب از دهانتان بیرون می‌آید به آتش می‌کشید، نباید خودتان را مصون و محفوظ از آتشی که برافروخته‌اید، بدانید.
در هر حال، خوش به حالتان که قبل از دیدن جهنم واقعی، چیزی شبیه جهنم را در خواب به شما نشان دادند تا متنبه شده و راه اصلاح اعتقادات و اعمال را جدی‌تر در پیش بگیرید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
این آیه که «ان اصحاب الجنه الیوم فی شغل فاکهون» منظور از کارهایی که بهشتیان به آن مشغولن چیست؟ من چند سال پیش خواب پدرم را که به رحمت خدا رفته دیدم. ایشان به من گفت آنجا مثل این دنیا میمونه هر کسی به کاری مشغوله. سوالم اینه که چه کارهایی میکنن و اصولا بهشتیان چرا باید کار کنند؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. این آیات در بیان احوال کسانی است که اهل بهشتند و نعمت‌هایی که خدا به آنان داده و سرور و فرحی که دارند را بر می‌شمارد. وقتی می‌فرماید: «إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکهُونَ» [سوره‌ی یاسین، آیه‌ی 55] «شغل» در اینجا به معنای حرفه و فن نیست.
‌مثلاً افراد از یکدیگر سؤال می‌کنند که شغل شما چیست؟ یکی می‌گوید شغل من قصابی است، یکی می‌گوید شغل من نجاری است؛ ولی شغل در اینجا به این معنی نیست، ‌بلکه مراد از «شغل» در اینجا مشغولیت است. «شُغُل» به ضم غین به معنای شأن و حال است. یعنی چیزی که او را مشغول می‌کند.
بهشتیان مشغول چه چیزی می‌شوند؟ «فاکِهُونَ» یعنی سخنانی با یکدیگر می‌گویند که سرور آفرین و محبت انگیز است و با این سخنان، تفریح می‌کنند و لذت می‌برند.

2. این که پدرتان را خواب دیده‌اید که گفته‌اند هر کسی اینجا شغلی دارد، معنی دیگری می‌تواند داشته باشد. بعضی انسان‌ها که به آزادی لازم نمی‌رسند، با همان شغل دنیوی خود، وارد ملکوت عالم می‌شوند و گاهی هزاران سال، خود را مشغول همان حرفه‌ای که در دنیا داشته‌اند، می‌یابند.
این نحوه شغل داشتن، برای این نیست که در عالم بعد، نیاز به شغل و حرفه‌ی ما انسان‌هاست بلکه برای این است که برخی افراد، نتوانسته‌اند شغل و حرفه‌ی دنیوی خود را رها کرده و به مشغولیت‌های بهشتی بپردازند. اینان آنقدر در حرفه‌ی دنیوی‌شان ذوب شده و با آن انس گرفته و از آن لذت می‌برده‌اند که انس و لذت از شغل دنیوی، در ملکوت وجودشان وارد شده و همان را با خود به عالم بعد برده‌اند. آنها در عالم برزخ، مشغول انجام کار مفیدی برای بهتر شدن زندگی برزخیان و گذران امور آنان نیستند؛ بلکه مشغول تصاویری از شغل خودشان در دنیا هستند که همچنان در روحشان بر جای مانده و نتوانسته‌اند از آن رها شوند

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
مگر این نیست که دعای مستجاب الدعوه بالاتر از عالم طبیعت و زمان و مکان و مادیاته که مستجاب میشه و اگر غیر از این باشه پس فرق دعای من و حاج فردوسی چیزی نیست پس صلاح و مصلحت برای دعای امثال ماست نه فرد مستجاب الدعوه که با شرایط دعاش مستجاب بشه.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تعریفی که شما از مستجاب الدعوه ارائه می‌دهید، چیزی در عرض خدای تعالی است. یعنی خداوند عالمیان به خاطر نبودن ظرفیت لازم، چیزی به کسی نمی‌دهد ولی مستجاب الدعوه دعا می‌کند و خدا مجبور می‌شود آن چیز را به آن شخص بدهد!
این تعریف از مستجاب الدعوه، شرک است و در منظومه‌ی معارف اسلام ناب، جایگاهی ندارد. مستجاب الدعوه، به این معنی است که هر گاه کسی خدا را بشناسد و به صورت جدّی از او درخواست کند، صدایش شنیده شده و حاجتش داده می‌شود.
در مقابل مستجاب الدعوه، خیلی از انسان‌ها هستند که چون خدای تعالی را به درستی نمی‌شناسند یا به صورت جدّی دعا نمی‌کنند، استجابتی برایشان در نظر گرفته نمی‌شود. دعای اینگونه افراد، در بیراهه است و هیچ وقت به نتیجه نخواهد رسید.
بحث «دریافت استجابت» به طور کامل، مربوط به «دریافت‌کننده‌ی استجابت» است و ربطی به «دعای مستجاب الدعوه» و «استجابت پروردگار» ندارد.
به تصریح قرآن کریم، هر گاه کسی با شرایطش دعا کند، بلافاصله خدای مجیب، جوابش را می‌دهد و استجابت را در نظر می‌گیرد؛ ولی «دریافت استجابت» می‌تواند سال‌ها به تأخیر افتد.
بنا بر این، هر کسی که خدا را می‌شناسد و جدّی دعا می‌کند، مستجاب الدعوه است و منحصر به دعای من نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
1. برای نجات از انحراف فرزندان چکار باید کرد باتوجه به اینکه هدایت فقط از جانب خداست میشه با دعا کردن به آن رسید؟
2. درباره حضرت نوح و یا بعضی از امامان که فرزندان منحرف داشتند آیا از طرف آنها دعایی نشده بود و یا اگر دعا کرده بودند چطور اجابت نشد که هم‌چنان فرزندانشان دچار انحراف بودند؟
3. بلاخره اینکه دعا بکنیم یا نه و میشه با دعا هدایت آنها را خواست؟
4. شما چه دعایی را و به چه نحو پیشنهاد می‌کنید؟
ممنون از راهنماییتون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. برای نجات فرزندان از انحراف، غیر از نصیحت و مشاوره و مانند اینها، دعا هم می‌توانید بکنید. درست است که هدایت از ناحیه‌ی خداست ولی این اجازه را به ما داده است که می‌توانیم از او بخواهیم هدایتش را شامل حال شخص خاصی (مثلاً فرزندانمان) کند. پس اصل دعا کردن برای اصلاح فرزندان، اشکال ندارد.

2. به تصریح قرآن کریم، حضرت نوح (علیه السلام) برای نجات فرزندش دعا کرد ولی چون او، اهلیّت نداشت، نتوانست استجابت خداوند را دریافت کند.
توجه داشته باشید که غیر از «دعا» از طرف ما و «استجابت» از طرف خداوند، «دریافت استجابت» هم مهم است. در پاره‌ای موارد، «دعا» انجام می‌شود و «استجابت» داده می‌شود ولی به دلیل فراهم نبودن شرایط و زمینه‌ها، «دریافت» صورت نمی‌گیرد.
خدای تعالی در باره‌ی قضیه‌ی حضرت نوح نجی الله و پسرش چنین می‌فرماید: «وَ نادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابنی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ» [سوره‌ی هود، آیه‌ی45]
ترجمه: و نوح پروردگار خود را آواز داد (دعا کرد) و گفت: پروردگارا پسرم از کسان من است و قطعاً وعده‌ی تو راست است (که فرمودی تو و خانواده‌ات را نجات خواهیم داد، پس نجاتش بده) و تو بهترین داورانى.
خدای تعالی در جواب دعای حضرت نوح (علیه‌السلام) چنین می‌فرماید: «إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ» [سوره‌ی هود، آیه‌ی46]
ترجمه: او از اهل تو نیست! او عمل ناصالحی است! (به همین دلیل، شایستگی دریافت وعده‌ی مرا ندارد) پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می‏‌دهم تا از جاهلان (انسان‌های احساسی و بی‌منطق) نباشی!!
در این قضیه، نوح نجی الله یادآور می‌شود که پسرم از کسان من است، نجاتش بده. خدای تعالی در جواب نفرمود: «دعای تو را نشنیدم» (مشکل در دعا) یا «بخیل هستم و نمی‌خواهم استجابت دعایت را بدهم» (مشکل در استجابت) بلکه فرمود: «او اهلیّت ندارد و نابکار است» (مشکل در دریافت استجابت).
در مورد ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیز همین مطلب، صدق می‌کند که آنان برای هدایت فرزندانشان به طور عمومی و خصوصی دعا کرده‌اند؛ ولی وقتی فلان فرزند، ظرفیت دریافت استجابت دعا را نداشته باشد، تغییری در بیرون اتفاق نخواهد افتاد.

3. مصرّانه دعا کنید و نگویید کار از کار گذشته است. امیدوارانه دعا کنید که دعا، مغز عبادت است و اگر برای دیگران مفید نباشد و نتوانند استجابت را دریافت کنند، برای شما بسیار مفید است و برایتان ثواب زیادی خواهد داشت.

4. دعای خالصانه و جدّی، انرژی بالایی دارد که در صورت وجود مقتضی و نبودن مانع، می‌تواند آثار بزرگی بر جای بگذارد. در کنار دعای خالصانه و جدّی، می‌توانید التماس دعا نیز ثبت کنید تا این مهاجر غریب هم به قدر توان و تمرکز، با دعای سحرگاهی‌ام، شما را در رسیدن به خواسته‌هایتان یاری رسانم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
دستورات عملی منهاج فردوسیان به روز نیست یعنی فکر کنم مطابق رساله توضیح المسایل علمای قدیمه بنظرم این مطابقت با عصر جدید این دستورات را کاربردی تر میکنه و اینکه تو سوال قبلیم پرسیدم و جواب ندادید وقتی خدا از ما قلب سلیم میخواد کاربرد این دستورات اکثرا فایده ای نداره یا حداقل ایجاد قلب سلیم نمیکنه من از شما میخوام اگر ممکنه چند دستور برای داشتن قلب سلیم و تزکیه نفس که زودتر آدم را برسانه به من ارائه بدید.
ممنون و سپاس

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
«قلب سلیم»، قلبی است که تسلیم امر و نهی خداوند باشد و رسیدن به این جایگاه ارزشمند، فقط با سربلند بیرون آمدن از مراعات امر و نهی خداوند تعالی امکان‌پذیر است.
به عبارت دیگر، «قلب سلیم»، مدال افتخار کسی است که سراسر عمر، تسلیم اوامر و نواهی خداوند است و چنین جایگاهی بدون امتحان دادن‌های مکرر و قبول شدن‌های مکرر، به دست نمی‌آید.
به عنوان مثال، کسی مدرک لیسانس می‌گیرد که سال‌ها درس خوانده و در فواصل مشخص، امتحان داده و در امتحانات، موفق شده باشد. اگر کسی بگوید راهی به من نشان دهید که بدون اینهمه درس خواندن و امتحان دادن، لیسانس بگیرم، معلوم می‌شود تصور درستی از لیسانس گرفتن ندارد.
تنها راه رسیدن به لیسانس (= گواهی کارشناسی)، کارشناس شدن و اثبات کارشناس شدن است. به کسی گواهی کارشناسی داده می‌شود که بتواند بارها و بارها اثبات کند کارشناس است. به همین قیاس، به کسی «قلب سلیم» داده می‌شود که بتواند بارها و بارها به صورت عملی اثبات کند که از اعماق قلبش، تسلیم امر و نهی و تربیت رب العالمین است.
برای رسیدن به مدرک «قلب سلیم»، نیاز است هزاران امتحان ریز و درشت بدهید و در تمام آنها موفق شوید تا آرام آرام به این گواهی، دست پیدا کنید. امتحان‌های مسیر رسیدن به «قلب سلیم»، اطاعت از خداوند در اوامر و نواهی اوست.
همین قوانین عملی‌ای که شما آن را قدیمی و ناکارآمد می‌شمارید و با چشم حقارت در آن می‌نگرید، مواد امتحانی دریافت «قلب سلیم» است. اگر بتوانید تمام این قوانین را همان طور که خواسته شده مراعات کنید و بر مراعاتش سال‌ها مداومت نمایید، به جایگاه عالی «قلب سلیم» می‌رسید.
مثال دیگری می‌زنم تا مطلبم را روشن‌تر بیان کرده باشم. هر گاه کسی به من بگوید: «می‌خواهم به پشت بام بروم»، پله‌ها را به او نشان می‌دهم. یعنی یک پله، یک پله بالا برو و ادامه بده و خسته نشو و برنگرد و مراقب باش نیفتی تا بالاخره به پشت بام برسی.
اگر بگوید: «راهی بجز پله‌ها می‌جویم!» به او خواهم گفت: «گشتم نبود، نگرد نیست». من هم سال‌ها به دنبال راه میان‌بری بودم که بتواند مرا یکباره به سرمنزل مقصود برساند و بتوانم ره صد ساله را یک شبه طی کنم؛ ولی چنین چیزی امکان ندارد و نمی‌توان دل به چند مورد استثناء، خوش کرد.
یک سال کامل، ملازم مرحوم آیت الله بهجت (رحمه الله) بودم و در بیداری و خواب از ایشان درخواست داشتم راه میان‌بر را به من نشان دهد؛ ولی ایشان فقط پله‌ها را نشانم می‌داد. یعنی هر کسی که به بام رسید، از پله‌ها بالا رفت. اگر می‌خواهی به درجات عالیه برسی، باید گام به گام، رشد کنی و ظرفیت دریافتت افزایش یابد و الا فیض خداوندگار متعال، حد و مرز ندارد و بی‌انتهاست. این ما هستیم که ظرفیت‌مان محدود است و فقط باید با مراعات اوامر و نواهی او، ظرفیت وجودی‌مان را گسترش و افزایش دهیم تا بهره‌های معنوی بیشتری دریافت نماییم.
به جزم و یقین عرض می‌کنم راهی برای رسیدن به درجات عالیه‌ی انسانیت و قلب سلیم، جز مراعات دقیق اوامر و نواهی حق تعالی یا به تعبیر من، مراعات قوانین عملی منهاج فردوسیان نیست.
من بعد از هفت سال سرگردانی، متوجه شدم حق با مرحوم بهجت (رحمه الله) بود که پله‌ها را نشانم می‌داد. از خدای بزرگ برای شما بصیرت می‌طلبم تا به عمق سخنم برسید و مثل من، سال‌ها سرگردانی نکشید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم

در ماه رجب روز ولادت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام را در دهه‌های اخیر به عنوان روز پدر و مرد نام‌گذاری کرده اند که با این اقدام به نحوی اصل روز که روز ولادت امام اول شیعیان است به حاشیه رفته است و در صدر برنامه‌های این روز، روز پدر و روز مرد است و در این بین هم طوری جا افتاده که دیگران به پدر و مردها تبریک می گویند اما در این تبریک هم حتی اسمی از صاحب روز که ولادت حضرت است نیست.
هر چند بد نیست که روز پدر، روز ولادت حضرت باشد اما طوری شده که الان 13 رجب را روز پدر و مرد می دانند تا روز ولادت حضرت و این خوب نیست لذا در دکترین منهاج فردوسیان روز پدر و مرد چه جایگاهی دارد و وقتی کسی به ما مردها این روز را تبریک می گوید، ما چه عکس العملی داشته باشیم؟ خصوصا وقتی اصل روز به حاشیه رفته است و ولادت امامان را تبریک نمی گویند اما روز مرد و پدر را تبریک می گویند، ما چه بگوییم؟ و آیا لازم هست تذکر بدهیم که روز ولادت حضرت است و اگر پدر و مردی در عالم هست او مولا است نه امثال ما؟

************

باسمه تعالی

سلام علیکم
از منظر دکترین منهاج فردوسیان و مذهب زبده‌ی منهاجیه، ولادت‌ها و شهادت‌هایی که دستور شرعی دارد، از ناحیه‌ی شارع مقدس، مورد اعتنا بوده و به بقیه‌ی ولادت‌ها و شهادت‌ها، اعتنایی نشده است.

تا جایی که در خاطر دارم، تنها ولادتی که دستورالعمل عبادی دارد، ولادت استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و تنها شهادتی که دستور العمل عبادی دارد، شهادت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) است.

غیر از این ولادت و شهادت، بقیه‌ی ولادت‌ها و شهادت‌ها، از آئین‌های خودساخته‌ی شیعیان اثنی عشریه، بخصوص قشر محترم منبری‌ها و مداحان است. احترام گذاشتن به ولادت و شهادت امام و امامزاده، حرام نیست ولی در دین خالص خدا نیامده است و اگر کسی به قصد دین، به آن عمل کند، مرتکب عمل به بدعت شده است.

این اصل کلی برای تمام ولادت‌ها و شهادت‌های امامان و امام‌زادگان است ولی در خصوص سیزده رجب، توجه داشته باشید که این روز، قوی‌ترین روایت برای ولادت مولاست ولی تنها روایت نیست. روزهای دیگری نیز در تاریخ ذکر شده ولی در زمان صفویه، به دستور شاه سلطان حسین صفوی، این تاریخ را برگزیدند و تاریخ‌های دیگر را مسکوت گذاشتند. عبارت خاتون آبادی در مورد این واقعه چنین است:
«فائده مهمه: و أیضا از وقایع تجدید عید مولود حضرت سیّد الأوصیاء بود. پادشاه [شاه سلطان حسین] از علماء تفتیش نمود روز تولّد حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام را. و چون خلافی مذکور شد از علّامى شیخ الاسلام أمیر محمّد صالح خواتون آبادى و او را اعتقاد روز هفتم شهر شعبان المعظّم بود بمقتضاى حدیثى. و قائلى معلوم نبود بجهت آن قول.
و حضرت علّامة العلمائى آقا جمال و حضرت أعلم العلماء أمیر محمّد باقر مدرّس [خاتون آبادی] هر دو را اعتقاد این بود که سیزدهم‏ رجب روز ولادت با سعادت آن حضرت است، پادشاه فرمود که ایشک آقاسی باشی همه علمای اعلام و مدرّسین و متوسّطین را اجتماع فرمودند در خانه میرزا باقر صدرخاصه و بعد از منازعات، آقا جمال و میرمحمّد باقر ـ سلّمهما الله ـ و قریب هشتاد نفر ترجیح دادند که روز ولادت آن حضرت، سیزدهم رجب است و شیخ الإسلام و پسرش محمّد حسین [تبریزی] و دامادش ملاّ عبد الکریم، هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند و هر کس اعتقاد خود را نوشته. محصّل امر مزبور، به نظر اشرف رسانید و این مجمع در شنبه، یازدهم شهر رجب، منعقد شد و پادشاه والاجاه، ترجیح مُجمع علیه داده، سیزدهم را عید قرار داد و شب تا صبح به طریق سایر اعیاد، نوبه را فرو گوفتند و آن روز را مجلس ساختند، و قول هفتم را که از قدما و متأخّرین قائلی نداشت و مستند آن، به غیر حدیثی نبود، اعتبار ننمودند، چنانچه قول به این که ولادت با سعادت، در هفتم ذی حجّه است یا در چهاردهم رمضان است نیز به غیر حدیثی دیگر، سندی نداشت و کسی اعتبار نکرده بود. پس هر سه قول در یک مرتبه است، لهذا ترجیح قول اوّل دادند و این عید از مخترعات شاه سلطان حسین بن شاه سلیمان است. نفعه الله به فی الدارین» [وقایع السنین والأعوام، سید عبدالحسین خاتون آبادی، صفحه‌ی 562]
اختراع روز پدر هم که سابقه‌ی کوتاهی دارد و به حدود سی سال پیش بر می‌گردد و چنین روزی در شرع انور، نیامده و آدابی برایش بیان نشده است.
با این حساب، از منظر مذهب منهاجیه، هر گونه توجه به سیزده رجب چه به مناسبت ولادت مولانا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و چه به مناسبت روز مرد و روز پدر، ارزش عبادی ندارد و رساننده به کمال واقعی و سعادت ابدی نیست.
همچنین هیچ وظیفه‌ی شرعی‌ای (همانند امر به معروف یا نهی از منکر) در مقابل تبریک‌های عوام شیعه‌ی اثنی عشریه به مناسبت ولادت حضرت مولانا (علیه السلام) یا روز پدر یا روز مرد نداریم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
آیا اینکه اهل بیت فرمودند در شادی ما شاد باشید و در ناراحتی ما ناراحت، به معنی برگزاری مراسم عزاداری و جشن در ولادت و شهادت آنهاست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این موضوع در سه روایت آمده است که همگی از لحاظ منبع، معتبرند؛ ولی از نظر معنی، نیاز به بررسی دارند. معمولاً عبارت «یفرحون لفرحنا» را به جای این که «در شادی ما شاد می‌شوند» معنا کنند، «در شادی ما مراسم جشن می‌گیرند» معنی می‌نمایند.
همچنین معمولاً عبارت «یحزنون لحزننا» را به جای این که «در غمگینی ما غمگین می‌شوند» معنا کنند، «در غمگینی ما مراسم عزاداری می‌گیرند» معنی می‌نمایند.
برای رسیدن به معنی درست، لازم است به دو مقدمه توجه کنید:

مقدمه‌ی اول: «حزن» و «فرح» یا به فارسی، «اندوه» و «شادی» را نمی‌توان بدون سبب ایجاد کرد و نیازمند عامل هستند. به این معنی که نمی‌توان به شخصی امر کرد: «شاد باش» یا «غمگین باش»؛ زیرا ابتدا به ساکن، نمی‌توان حالت نفس را تغییر داد و نیازمند عاملی است که بر اساس تأثیر آن عامل، بتوان تغییر حال داد.

مقدمه‌ی دوم: «شاد شدن» و «غمگین شدن»، نتیجه و ثمره‌ی دو اصلِ «جلب منفعت» و «دفع ضرر» است.
انسان چنین است که هر گاه متوجه شود منفعتی به دست آورده، شاد می‌شود و هرگاه متوجه شود منفعتی را از دست داده، غمگین می‌گردد.
در جانب دیگر، هر گاه متوجه شود ضرری به دست آورده، غمگین می‌شود و هر گاه متوجه شود ضرری را دفع کرده، شاد می‌گردد.
جلب منفعت و دفع ضرر از سوی دیگران نیز همین نتیجه را برایش دارد. یعنی هر گاه متوجه شود شخصی منفعتی به او رسانده است، شاد می‌شود و هر گاه متوجه شود شخصی منفعتی از او گرفته است، غمگین می‌گردد.
در جانب دیگر،‌ هر گاه متوجه شود شخصی ضرری به او رسانیده، غمگین می‌شود و هر گاه متوجه شود شخصی ضرری از او دفع کرده، شاد می‌گردد.
بر اساس این مقدمه، هر گاه گفته شود: «شاد باش» به این معنی است که «به مقدماتی توجه کن که حامل جلب منفعت و دفع ضرر از توست تا در پی این توجه، شاد شوی» و هر گاه گفته شود: «غمگین باش» به این معنی است که «به مقدماتی توجه کن که حامل جلب ضرر و دفع منفعت از توست تا در پی این توجه، غمگین گردی».
مثلاً وقتی به بیمار گفته شود: «شاد باش» یعنی به این توجه کن که این بیماری، موجب ریخته شدن گناهان و پاک شدن پرونده‌ی اعمالت است و سختی‌ها و دردهایی که بر تو وارد می‌شود، تو را قوی‌تر و خالص‌تر می‌نماید. وقتی به منافع زیادی که با این بیماری کسب می‌کنی توجه نمایی، حالت غمی که از تفکرات منفی ایجاد شده به حالت شادی‌ای که از توجه به منافع زیاد آن حاصل شده، تبدیل خواهد شد.
یا مثلاً وقتی به ظالم گفته شود: «غمگین باش» یعنی به این توجه کن که سرانجام ظلمی که کردی به تو برخواهد گشت و در همین دنیا به عقوبت آن گرفتار خواهی شد و در آخرت نیز شراره‌های آتش جهنم در انتظار توست. وقتی به ضررهایی که با این ظلم جلب کرده‌ای توجه کنی، غمگین خواهی شد و حالت شادی و سرمستی‌ای که از توجه به منافع زودگذر ظلم به دست آورده‌ای، از بین خواهد رفت.
بعد از بیان دو مقدمه، وارد بررسی روایات مربوطه می‌شویم.

روایت اول: عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ کِرْدِینٍ الْبَصْرِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): یَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) قُلْتُ لَا أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ یَتَّبِعُ هَوَى هَذَا الْخَلِیفَةِ وَ عَدُوُّنَا کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ القَبَائِلِ مِنَ النُّصَّابِ وَ غَیْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ یَرْفَعُوا حَالِی عِنْدَ وُلْدِ سُلَیْمَانَ فَیُمَثِّلُونَ بِی قَالَ لِی أَ فَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِکَ حَتَّى یَرَى أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» [کامل الزیارات، ابن قولویه، صفحه‌ی 101]
خلاصه‌ی ترجمه این است که راوی می‌گوید امام صادق (علیه السلام) از من پرسیدند آیا به زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) می‌روی؟ عرض کردم به دلیل ترس از حاکم نمی‌روم. پرسیدند: آیا آنچه با آن حضرت کردند را یادآوری می‌کنی؟ عرض کردم بله. پرسیدند: آیا جزع (ناله و زاری) هم می‌کنی؟ عرض کردم: بله و به حدی گریه می‌کنم که خانواده‌ام آثار گریه (مثل سرخ شدن چشم و ورم پلک‌ها) را بر من می‌بینند و از خوردن باز می‌مانم.
فرمودند: خداوند بر اشکت رحمت آورد. تو از اهل ناله و زاری برای ما شمرده می‌شوی و از آنان هستی که برای شادی ما شاد می‌شوند و برای غم ما غمگین می‌گردند و برای ترس ما می‌ترسند و هر گاه ایمن شدیم، ایمن می‌گردند.
از این روایت، سه نکته را می‌توان استفاده کرد:

نکته‌ی اول: با توجه به این که در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، استرحام (طلب رحمت)، یکی از ارکان استجماع قوانین عملی شمرده می‌شود، از این روایت، استفاده می‌گردد که اشک ریختن بر مصائب حضرت اباعبدالله (علیه السلام)، مستحب است؛ اما نمی‌توان بر اساس این روایت، استحبابی برای جزع (ناله و زاری) اثبات نمود؛ زیرا استرحام (طلب رحمت) برای اشک آمده یعنی فرمودند: «رحم الله دمعتک؛ خداوند بر اشکت رحمت آورد» و نفرمودند: «رحم الله جزعک؛ خداوند بر ناله و زاری‌ات رحمت آورد». پس اگر جزع (ناله و زاری) به اشک منتهی شود، مایه‌ی جلب رحمت الهی خواهد بود.

نکته‌ی دوم: می‌فرمایند تو با این کار، اثبات می‌کنی زاویه‌ی توجهت همسو با زاویه‌ی توجه ماست. زیرا از چیزهایی که ما به آن توجه می‌کنیم و شاد می‌گردیم، تو نیز به آنها توجه کرده و شاد می‌شوی. از چیزهایی که ما به آن توجه می‌کنیم و غمگین می‌شویم، تو نیز به آنها توجه کرده و غمگین می‌شوی. از چیزهایی که ما به آن توجه کرده و می‌ترسیم، تو نیز به آنها که توجه می‌کنی، دچار ترس می‌شوی. از چیزهایی که ما به آن توجه می‌کنیم، ایمن می‌شویم، تو نیز هر گاه به آنها توجه کنی، ایمن می‌شوی.
در سمت مخالف، کسانی هستند که وقتی به چیزهایی که ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) را شاد می‌کند توجه می‌کنند، غمگین می‌شوند یا هر گاه به چیزهایی که آنان را غمگین می‌سازد توجه می‌نمایند، شاد می‌شوند.
مثلاً در زیارت عاشورا می‌فرمایند: «و هاذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین (صلوات الله علیه)» یعنی روز عاشورا، روزی است که آل زیاد و آل مروان به خاطر شهادت امام حسین (علیه السلام) شادمان شدند. در حالی که ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) به خاطر این واقعه، غمگین شدند. به همین جهت، آل زیاد و آل مروان، از شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) شمرده نمی‌شوند؛ ولی کسانی که شنیدن خبر واقعه‌ی عاشورا آنان را ناراحت می‌سازد، به نحوی همسو با اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند.

نکته‌ی سوم: کسانی که می‌خواهند با استناد به این روایت، «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» را به «جشن گرفتن در شادی‌های ما» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به «عزاداری کردن در غم‌های ما» معنی کنند، برای ادامه‌ی روایت که می‌فرمایند: «وَ یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» چه معنی‌ای دارند؟! یعنی چطور شیعه می‌تواند برای ترس ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) مجلس و «مراسم ترسیدن» و برای ایمن شدن آنان، مجلس و «مراسم ایمن‌شدن» برگزار نماید؟!
به عبارت دیگر، هر گاه عبارات چهارگانه‌ی این روایت را «دستور العمل» بدانیم و «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» را به «برگزاری مراسم جشن در شادی‌های ما» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به «برگزاری مراسم عزاداری در غم‌های ما» معنی کنیم، باید «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» را اینطور معنا کنیم: «برای ترس ما، مراسم ترسیدن برگزار می‌کنند» و نیز باید «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» را اینطور معنا کنیم: «برای ایمن شدن ما مراسم ایمن شدن اقامه می‌نمایند»!
ولی وقتی این عبارت‌ها را «عکس العمل» بدانیم نه «دستور العمل»، عبارات چهارگانه‌ی روایت، چنین معنا خواهد شد:
«یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما شاد شویم، آنان نیز شاد می‌شوند.
«یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما غمگین شویم، آنان نیز غمگین می‌شوند.
«یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما ترسان شویم، آنان نیز ترسان می‌شوند.
«یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما ایمن گردیم، آنان نیز احساس ایمنی می‌کنند.
چهار عبارتی که در این روایت آمده و بر یک سیاق هستند را نمی‌توان به دو دسته تقسیم کرد. یعنی نمی‌توان «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به برگزاری مراسم و مجالس جشن و عزاداری ترجمه کرد ولی «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» و «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» را به عکس العمل طبیعی معنا نمود.
هر گاه «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» به برگزاری مراسم جشن و عزاداری ترجمه شود، باید «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» و «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» نیز به برگزاری مراسم ترس و ایمنی معنا شود؛ در حالی که چنین مراسمی، تصور ندارد و هیچ کسی نمی‌داند «مراسم ترسیدن» برای ترس ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) یا «مراسم ایمن شدن» برای ایمنی آن بزرگواران، چگونه برگزار می‌شود.

روایت دوم: عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا (علیه السلام) فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ لِی: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا» [امالی شیخ صدوق، صفحه‌ی 129 و عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، شیخ صدوق، جلد ‏1، صفحه‌ی 300 و إقبال الأعمال، سید بن طاووس، جلد 2، صفحه‌ی 545]
راوی می‌گوید در روز اول محرم بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدم و حضرت به من فرمودند: اگر خوشحال می‌شوی که در درجات بالای بهشت با ما باشی، برای غم ما غمگین باش و برای شادی ما شاد باش و بر تو باد به ولایت ما.
بر اساس مقدماتی که گذشت، معنی سخن امام رضا (علیه السلام) چنین می‌شود: زاویه‌ی نگاهت را همانند ما کن تا از توجه به آنچه ما را شاد می‌کند، شاد شده و از توجه به آنچه ما را غمگین می‌کند، غمگین شوی. یعنی آنچه را ما منفعت و ضرر می‌دانیم، منفعت و ضرر بشمار تا در جایی که متوجه جلب منفعت و دفع ضرر می‌گردیم، شاد شوی و در جایی که متوجه جلب ضرر و دفع منفعت می‌شویم، غمگین گردی.
در ذیل مقدمه‌ی دوم گذشت که امر به شاد شدن و غمگین شدن، به چه معنی است. اکنون با دو مثال دیگر، مطلب را بیشتر توضیح می‌دهیم.
مثلاً هر گاه به کسی که فرزندش را از دست داده می‌گویند: «شاد باش» به این معنی است که زاویه‌ی توجهت را از سمت کنونی که جلب ضرر و دفع منفعت است، به سمت دیگر که جلب منفعت و دفع ضرر است، بچرخان. به این توجه کن که شاید این فرزند، در آینده به جای این که برایت منافع زیاد داشته باشد، ضررهای فراوان به بار می‌آورد.
یا مثلاً وقتی به کسی که کم‌فروشی می‌کند، می‌گویند: «غمگین باش» یعنی به این زاویه از عاقبت کارت توجه کن که هر گاه کم‌فروشی‌ات در دادگاه دنیا اثبات شود، آبرویت در نزد مردم خواهد رفت و برایت جریمه‌ی سنگینی خواهند برید و محکوم به زندان و سایر محرومیت‌ها خواهی شد. و نیز توجه کن در محکمه‌ی عدل الهی در قیامت، باید تمام کسانی که به آنان کم‌فروشی کردی را راضی کنی و راضی کردن آنان بسیار مشکل است و باید از ثواب‌هایت به آنان بدهی و از گناهان آنان به دوش بکشی.

روایت سوم: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 635 و عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحه‌ی 152]
ترجمه: خدای تبارک و تعالی به زمین سر کشید پس ما را انتخاب کرد و برای ما پیروانی انتخاب کرد که یاری‌مان می‌کنند و برای شادی ما شاد و برای غم ما غمگین می‌شوند و مال و جانشان را در [راه] ما نثار می‌کنند. آنان از ما و به سوی ما هستند.
معنی این روایت بر اساس مقدماتی که گذشت، چنین است: خدای تعالی ما را [با منفعت و ضرر مشخص] برگزید و برایمان پیروانی قرار داد [که با ما در منافع و ضرر‌ها، اشتراک نظر دارند]. به همین دلیل، در جاهایی که ما شاد می‌شویم، آنان نیز شاد می‌شوند و در جاهایی که ما غمگین می‌شویم، آنان نیز غمگین می‌گردند. بر این اساس، آنان از ما و به سوی ما هستند [اما کسانی که از ما و به سوی ما نیستند، در منافع و ضررها با ما مشترک نیستند و به همین دلیل، در شاد شدن ما شاد و در غمگین شدن ما غمگین نمی‌شوند].

جمع‌بندی: مشهور است که از این سه روایت، به عنوان سند استحباب عزاداری استفاده می‌کنند؛ ولی کسی که بدون سوگیری ذهنی به این روایات مراجعه کند، استحباب عزاداری (به معنی سینه‌زنی، زنجیرزنی، قمه‌زنی و مانند این آئین‌ها) را استفاده نمی‌کند. زیرا چنان که گذشت، شادی و غم، از کیفیت‌های نفس است و همانند سایر کیفیت‌های نفسانی، برای ایجاد شدن، نیازمند عاملند و خودشان نمی‌توانند بدون عامل، ایجاد شوند و کارهایی که با عنوان عزاداری انجام می‌گیرد، نمی‌تواند عامل ایجاد غم باشد؛ همچنان که جشن‌ها نمی‌تواند عامل ایجاد شادی باشد.
به عبارت دیگر، برای این انتقال از حال معمولی به حال غم، باید جهت توجه ذهنمان را به سمت جلب ضرر و دفع منفعت بگردانیم نه این که با انجام حرکات بدنی، بخواهیم در خودمان ایجاد غم کنیم.
البته در مواردی که اشعار و مطالبی که در ضمن سینه‌زنی خوانده می‌شود، بتواند توجه ذهن را به سوی منافعی که از دست دادیم و ضررهایی که به دست آوردیم بچرخاند، خواهد توانست ایجاد غم کند که باز هم در این صورت، محتوای اشعار و روضه‌ها موجب غم شده نه حرکات بدنی مانند سینه‌زنی، زنجیرزنی و قمه‌زنی.
بنا بر این، با توجه به این که سینه‌زنی، زنجیرزنی، قمه‌زنی و مانند این حرکات، به خودی خود موجب چرخش زاویه‌ی توجه به سوی جلب ضرر و دفع منفعت نیست، نمی‌تواند مصداق «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» باشد و در قسمت مقابل، کف زدن و سایر حرکات بدنی، نمی‌تواند به خودی خود موجب چرخش زاویه‌ی توجه به سوی جلب منفعت و دفع ضرر و مصداق «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام بر شما استاد محترم که با منطق و استدلال صحبت می کنید
آیا پشت سر کسی که از نظر سیاسی با او مخالف باشیم میشه نماز خوند و به او اقتدا کرد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در شرایط لازم برای امام جماعت، همسو بودن با گرایش سیاسی خاصی نیامده است؛ لذا می‌توانید به کسی که شرایط امامت جماعت را دارد ولو از منظر سلیقه‌ی سیاسی، با شما اختلاف دارد، اقتدا کنید.
البته احتیاط در این است که نماز (که ستون دین و برترین عبادت برای رسیدن به فردوس اعلاست) را به روحانیونی که مشغول کارهای اجرایی مملکت بوده یا هستند، اقتدا نکنید. این عزیزان ناخواسته به حجم عظیمی از مظالم عباد گرفتارند که ابعاد آن جز در روز قیامت، مشخص نخواهد شد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
لطفاً بفرمایید؛
۱- جایگاه حدیث کساء در منهاج فردوسیان چیست؟
۲- ختم آن برای عبادت یا حاجت روائی و یا یادگیری آن توصیه‌ای از جانب دین دارد؟
۳- در مواجهه با آن چه تکلیفی داریم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. حدیث کساء به صورتی که امروزه مشهور است، در روایات فریقین نیامده است، لذا جایگاهی در منهاج فردوسیان (که واضحات و مسلّمات قرآن و عترت معتبر است) ندارد.
2. وقتی چنین حدیثی نیست، معلوم است توصیه‌ای هم به خواندنش نیست. البته بعضی افراد بر اساس تجربه، خواندنش را برای برخی امور دنیوی مثل برطرف شدن غم و غصه یا حل شدن مشکلات و باز شدن گره‌ها مفید می‌دانند.
3. هیچ تکلیفی در مواجهه با حدیث کساء ندارید. هر کسی دوست دارد می‌تواند برای حوائج دنیوی‌اش بخواند ولی نباید از خواندنش توقع ثواب اخروی و درجات بهشت داشته باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

عرض سلام خدمت حاج فردوسی (حفظه الله)
با آرزوی سلامتی و توفیقات روز افزون برای شما
لطفاً بفرمایید آیا مطلب زیر نزد منهاج فردوسیان قابل اعتبار است؟
پیشاپیش از توجه و پاسخگویی شما متشکرم.

…………..

ایرانیان زمینه ساز ظهور در کلام امام باقر(ع)
امام باقر، در وصف ایرانیان زمینه ساز ظهور، بشارتی اعجاب برانگیز، می‌فرمایند و ایرانیان و قوم سلمان فارسی را به فتحی عظیم و پیروزی بزرگ و درک محضر و حضور حکومت جهانی امام عصر، بشارت می‌دهند. مرحوم نعمانی در کتاب الغیبۀ، از قول امام باقر، چنین نقل می‌کند:
کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَأَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.
(امام باقر خطاب به ابوخالد کابلی): من به قومی، مى‏‌نگرم که از طرف مشرق زمین به پا مى‏‌خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهى تلاش مى‌‏کنند. بارها از متولیان، اجراء حق را خواستار مى‏‌شوند، امّا با بى‏‌اعتنایى مواجه مى‏‌شوند. وقتى که وضع را چنین ببینند، اسلحه‌های خود را به دوش مى‌‏نهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواسته‏‌شان اصرار مى‌‏ورزند تا این که سردمداران حکومت نمى‌‏پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب مى‏‌گردند و کسى نمى‏‌تواند جلوگیرشان شود. این حق‏‌جویان وقتى که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیه ‌السلام به کس دیگرى نمى‏‌سپارند. کشته‌‏هاى اینها همه از شهیدان راه حق محسوب مى‏‌شوند.
در اینجا امام باقر علیه‌‏السلام به ابو خالد کابلى، جمله‌‏اى زیبا فرمود که مى‏‌تواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد. آن حضرت فرمود: اَما اِنِّى لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لَاَسْتَبْقَیْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هذَا الاَمْرِ؛ مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را براى فداکارى در رکاب حضرت صاحب الامر علیه‎‏السلام تقدیم مى‌‏دارم.
این بخش از روایت، نشان می‌دهد بین حکومت ایرانیان زمینه‌ساز ظهور و قیام امام عصر، به اندازه عمر یک انسان معمولی، فاصله می‌باشد که امام باقر، چنین می‌فرمایند.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تعیین مصداق برای اینگونه روایات، در نهایت سختی است. بنا بر این نمی‌توان به راحتی قومی که از مشرق خروج می‌کنند را انقلاب مردم ایران علیه شاه و دستگاه سلطنت پهلوی معنی کرد. شاید در آینده، قومی علیه جمهوری اسلامی بشورند و حقشان را بطلبند ولی به آنان داده نشود و مجبور شوند دست به سلاح ببرند.
پس همانطور که شورش‌های آینده علیه جمهوری اسلامی و ولی فقیه را نمی‌توان مصداق این حدیث شمرد، انقلاب 1357 علیه شاه را نیز نمی‌توان مصداق این حدیث دانست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام استاد
امروز 16 اذر روز دانشجو است چه توصیه ای به دانشجویان خصوصا دانشجویان منهاجی دارید؟ هم از نظر درسی که چه کنیم در درس موفق شویم و نمرات بالایی کسب کنیم؟ اصلا چه رشته ای را انتخاب کنیم؟ و برای آینده چه طرح و برنامه ای داشته باشیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
درس را برای به دست آوردن شغل و درآمد مناسب بخوانید تا بتوانید در آینده، شغل مناسب، درآمد مکفی و زندگی آبرومندانه‌ای داشته باشید و با آسودگی خیال، به اصلاح اعتقادات و اعمالتان بپردازید. یکی از ابتدایی‌ترین دغدغه‌های انسان که مانع بزرگی در راه عبادت و اطاعت است، دغدغه‌ی تأمین مخارج اولیه است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
زمان دوران آخرالزمان از چه موقعی است؟
آیا می توان از زمان بعثت پیامبرآخرالزمان و آخرین پیامبر حضرت محمد(ص) آن را آغاز دوران آخرالزمان بنماییم و اکنون که در دوران غیبت امام عصر عج هستیم این دوران را سالهای پایانی دوران آخرالزمان بنماییم و حتی با این برداشت بگوییم الان ما در دوران پایانی آخرالزمان هستیم؟
و یا اینکه نه هنوز آخرالزمانی نیامده و باید صبر کنیم تا نشانه های ظهور بیشتر شود و آن دوران را دوران آخرالزمان بنامیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای واژه‌ی آخرالزمان، معانی و مصادیق مختلفی ذکر شده است که هیچکدام قطعی نیست؛ یعنی نمی‌توان هیچکدام را بر دیگری ترجیح داد. البته توجه داشته باشید چه آخرالزمان باشد و چه نباشد، وظایف منهاجی تغییری نمی‌کند و برای رسیدن به درجات عالیه، باید اصلاح ایمان و عمل نمود. بنا بر این، توجه به آخرالزمان، از مصادیق علم بدون فایده خواهد بود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
ضمن تشکر از بیانات بسیار ارزشمندتان
توصیه فرمودید افرادی را که از برنامه تربیتی منهاج فردوسیان پیروی می‌کنند و قصد رسیدن به بالاترین درجه عالم امکان یعنی فردوس را دارند،از مبادلات و معاملات دنیا به هر اندازه اجتناب و دوری کنند.
توصیه بجایی است و برای کسی که آنچنان هدف بزرگی دارد اینچنین کندن‌ها و بیزاری جستن‌ها از دنیا الا و لابد لازم است.
اما یک نکته را توجه بفرمائید؛ ما مشتاقان کمال و سعادت، گیاه همین فضای آلوده دنیای مادی هستیم که برای امرار معاش خود و اهل و عیال ناچار به زندگی اجتماعی و در گیر شدن با معادلات و معاملاتی هستیم که به دلیل تغییر سبک زندگی و تغییر عصر و دوره‌ی حاضر حیات بشریت حتی به قدر کفاف هم اگر بخواهیم کسب معاش کنیم باید فعالیت های اجتماعی بیشتری با مردم دنیا نسبت به گذشتگان انجام دهیم.
از جهاتی امور تسهیل شده. قدیم روزها بلکه ماه‌ها طی طریق می‌کردند تا کالایی بفروشند یا متاعی بیایند، امروز به آسان‌ترین طریق ممکن در یک جایی به حالت سکون می توان ماند و معاملات بزرگ و کوچکی انجام داد!
اما برای منتفع شدن از کسب همین معاملات و معادلات باید زمان زیادی گذاشت و کسب دانش در آن زمینه مورد نظر نمود.
در معیشت خود قناعت کنیم، نیازهای مادی خانواده را که باید فراهم کنیم پس ناچار به ورود به معاملات و معادلات دنیوی است.
توصیه شما برای بهرمندی درست از دنیای مادی و معاملات عادی بشری به نفع منهاجی شدنمان چیست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
از منظر دکترین منهاج فردوسیان (که همان واضحات و مسلّمات قرآن و عترت معتبر است) کار کردن برای اداره‌ی آبرومندانه‌ی زندگی، بخشی از برنامه‌ی تکامل است.
بنا بر این، هر گاه قسمتی از ساعات شبانه‌روز را به کاری مشغول باشید که درآمدزاست و موجب می‌شود سربار دیگران نباشید و در جامعه، آبرومندانه زندگی کنید، نه تنها منافاتی با تکامل و سعادت ندارد، بلکه جزئی از مسیر تکامل است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
با توجه به بحران کم آبی در ایران و پیش‌بینی شخصیت‌های علمی و عرفانی درباره جنگ آب‌ها در آینده نزدیک نظرتان در این باره چیست؟ و آیا این بحران آب ارتباطی با دوران آخرالزمان دارد؟ و دوم اینکه در روایتی خوانده بودم که اگر حاکمان ظالم بر مسند حاکمیت بنشینند باران کم خواهد، آیا ارتباطی دارد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. اگر تاریخ را مطالعه کنید، به روشنی خواهید دید خشک‌سالی‌هایی به مراتب بدتر از آنچه در چند سال اخیر در ایران اتفاق افتاده، در ایران و نقاط دیگر جهان اتفاق افتاده و می‌افتد ولی نشانه‌ی آخر الزمان و مقدمه‌ی ظهور نیست.
بعضی از عزیزان محترم، اینقدر علاقه‌مند به ظهوراندن امام عصر (ارواحنا فداه) هستند که هر اتفاقی را مقدمه‌ی ظهور و نشانه‌ی آخر الزمان می‌پندارند و مع الاسف، آن را به زبان می‌آورند و رسانه‌ای می‌کنند.

2. در روایتی از امام رضا (علیه السلام) آمده است: «اِذا کَذِبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ» [امالی شیخ مفید، صفحه‌ی ۳۱۰ و امالی شیخ طوسی، صفحه‌ی 79] یعنی هرگاه حاکمان دروغ بگویند، باران بند می‌آید.
این روایت از نظر سند و منبع، معتبر است؛ ولی از نظر دلالت، روشن نیست. زیرا هیچ زمانی نبوده که حاکمان در تمام موارد، راست بگویند؛ اما همان زمان‌ها، باران به وفور باریده است.
توجه داشته باشید که یکی از ارکان اساسی سیاست، دروغ گفتن است. دروغ گفتن در اینجا، شامل «نگفتن واقعیت» و «نگفتن تمام واقعیت» نیز می‌شود.
به عبارت دیگر، حاکمان در برخی امور سیاسی و حکومتی، «دروغ» می‌گویند یعنی واقعیت را برعکس بیان کرده و جلوه می‌دهند.
در برخی دیگر از امور سیاسی و حکومتی، «واقعیت» را نمی‌گویند و موضوع را در هاله‌ای از ابهام باقی می‌گذارند.
در برخی دیگر از امور سیاسی و حکومتی، بخشی از واقعیت که گفتنی‌ست را می‌گویند و بخش دیگری که صلاح نمی‌دانند را نمی‌گویند.
این سه رویکرد در تمام تاریخ و در تمام حاکمان و سیاست‌مداران شایع بوده و موارد متعددی در تاریخ گزارش شده است.
با این حساب، نمی‌توان به راحتی و بر اساس این حدیث، نیامدن باران و خشکسالی را به دلیل دروغ‌گویی حاکمان ایران، حاکمان عراق، حاکمان کشورهای آفریقایی و حاکمان دیگر کشورهای درگیر خشکسالی و کم‌بارانی دانست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
می‌گویند برای اینکه هر روز با امام زمان عج متصل باشید برای وی دعا کنید و با ایشان حرف بزنید، حالا ما چگونه با حضرتش حرف بزنیم تا بتوانیم این ارتباط روزانه را برقرار کنیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اتصال، ثمره‌ی ملکوتی توجه است. به هر چیزی که فکر کنید یا در موردش حرف بزنید یا بنویسید، به آن چیز توجه کرده‌اید و این توجه، در ملکوت جهان، همان اتصال است. پس وقتی در مورد چیزی بنویسید یا حرف بزنید یا فکر کنید، در حقیقت با آن چیز متصل هستید و هر زمان توجهتان به چیز دیگری معطوف شد، اتصالتان از موضوع اول قطع می‌شود.
برای اتصال به ساحت مقدس استاد حاضر (ارواحنا فداه)، از هر طریقی که برایتان بهتر جواب می‌دهد، به آن حضرت توجه کنید. به محض توجه کردن، اتصال برقرار می‌شود و برکاتی که باید از آن ناحیه‌ی مقدسه دریافت کنید، شروع به آمدن می‌کند.
روش‌های توجه برای افراد، مختلف است و نمی‌توان به همه، یک روش را پیشنهاد داد ولی معمولاً ساده‌ترین روش، حرف زدن درباره‌ی آن موضوع است. وقتی می‌خواهید به استاد حاضر (ارواحنا فداه) توجه کنید، آن جناب را تجسم کنید که روبروی شما نشسته‌اند و شما با ایشان گفتگو و درد دل می‌کنید. همچنین می‌توانید برای آن حضرت نامه بنویسید؛ نامه‌ای که نیاز به ارسال ندارد و در همان حالی که نوشته می‌شود، به مقصد می‌رسد و کار خودش را انجام می‌دهد. یا می‌توانید فضایل و مناقب آن حضرت یا شرح تشرفات به حضورشان را بخوانید یا بشنوید. بالاخره مهم نیست از چه طریقی توجه می‌کنید، مهم این است که توجه کنید که همین توجه، اتصال است.

موفق باشید
حاج فردوسی

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است