سلام
آیا اینکه اهل بیت فرمودند در شادی ما شاد باشید و در ناراحتی ما ناراحت، به معنی برگزاری مراسم عزاداری و جشن در ولادت و شهادت آنهاست؟
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
این موضوع در سه روایت آمده است که همگی از لحاظ منبع، معتبرند؛ ولی از نظر معنی، نیاز به بررسی دارند. معمولاً عبارت «یفرحون لفرحنا» را به جای این که «در شادی ما شاد میشوند» معنا کنند، «در شادی ما مراسم جشن میگیرند» معنی مینمایند.
همچنین معمولاً عبارت «یحزنون لحزننا» را به جای این که «در غمگینی ما غمگین میشوند» معنا کنند، «در غمگینی ما مراسم عزاداری میگیرند» معنی مینمایند.
برای رسیدن به معنی درست، لازم است به دو مقدمه توجه کنید:
مقدمهی اول: «حزن» و «فرح» یا به فارسی، «اندوه» و «شادی» را نمیتوان بدون سبب ایجاد کرد و نیازمند عامل هستند. به این معنی که نمیتوان به شخصی امر کرد: «شاد باش» یا «غمگین باش»؛ زیرا ابتدا به ساکن، نمیتوان حالت نفس را تغییر داد و نیازمند عاملی است که بر اساس تأثیر آن عامل، بتوان تغییر حال داد.
مقدمهی دوم: «شاد شدن» و «غمگین شدن»، نتیجه و ثمرهی دو اصلِ «جلب منفعت» و «دفع ضرر» است.
انسان چنین است که هر گاه متوجه شود منفعتی به دست آورده، شاد میشود و هرگاه متوجه شود منفعتی را از دست داده، غمگین میگردد.
در جانب دیگر، هر گاه متوجه شود ضرری به دست آورده، غمگین میشود و هر گاه متوجه شود ضرری را دفع کرده، شاد میگردد.
جلب منفعت و دفع ضرر از سوی دیگران نیز همین نتیجه را برایش دارد. یعنی هر گاه متوجه شود شخصی منفعتی به او رسانده است، شاد میشود و هر گاه متوجه شود شخصی منفعتی از او گرفته است، غمگین میگردد.
در جانب دیگر، هر گاه متوجه شود شخصی ضرری به او رسانیده، غمگین میشود و هر گاه متوجه شود شخصی ضرری از او دفع کرده، شاد میگردد.
بر اساس این مقدمه، هر گاه گفته شود: «شاد باش» به این معنی است که «به مقدماتی توجه کن که حامل جلب منفعت و دفع ضرر از توست تا در پی این توجه، شاد شوی» و هر گاه گفته شود: «غمگین باش» به این معنی است که «به مقدماتی توجه کن که حامل جلب ضرر و دفع منفعت از توست تا در پی این توجه، غمگین گردی».
مثلاً وقتی به بیمار گفته شود: «شاد باش» یعنی به این توجه کن که این بیماری، موجب ریخته شدن گناهان و پاک شدن پروندهی اعمالت است و سختیها و دردهایی که بر تو وارد میشود، تو را قویتر و خالصتر مینماید. وقتی به منافع زیادی که با این بیماری کسب میکنی توجه نمایی، حالت غمی که از تفکرات منفی ایجاد شده به حالت شادیای که از توجه به منافع زیاد آن حاصل شده، تبدیل خواهد شد.
یا مثلاً وقتی به ظالم گفته شود: «غمگین باش» یعنی به این توجه کن که سرانجام ظلمی که کردی به تو برخواهد گشت و در همین دنیا به عقوبت آن گرفتار خواهی شد و در آخرت نیز شرارههای آتش جهنم در انتظار توست. وقتی به ضررهایی که با این ظلم جلب کردهای توجه کنی، غمگین خواهی شد و حالت شادی و سرمستیای که از توجه به منافع زودگذر ظلم به دست آوردهای، از بین خواهد رفت.
بعد از بیان دو مقدمه، وارد بررسی روایات مربوطه میشویم.
روایت اول: عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ کِرْدِینٍ الْبَصْرِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): یَا مِسْمَعُ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَ مَا تَأْتِی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) قُلْتُ لَا أَنَا رَجُلٌ مَشْهُورٌ عِنْدَ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ عِنْدَنَا مَنْ یَتَّبِعُ هَوَى هَذَا الْخَلِیفَةِ وَ عَدُوُّنَا کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ القَبَائِلِ مِنَ النُّصَّابِ وَ غَیْرِهِمْ وَ لَسْتُ آمَنُهُمْ أَنْ یَرْفَعُوا حَالِی عِنْدَ وُلْدِ سُلَیْمَانَ فَیُمَثِّلُونَ بِی قَالَ لِی أَ فَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَتَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ لِذَلِکَ حَتَّى یَرَى أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» [کامل الزیارات، ابن قولویه، صفحهی 101]
خلاصهی ترجمه این است که راوی میگوید امام صادق (علیه السلام) از من پرسیدند آیا به زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) میروی؟ عرض کردم به دلیل ترس از حاکم نمیروم. پرسیدند: آیا آنچه با آن حضرت کردند را یادآوری میکنی؟ عرض کردم بله. پرسیدند: آیا جزع (ناله و زاری) هم میکنی؟ عرض کردم: بله و به حدی گریه میکنم که خانوادهام آثار گریه (مثل سرخ شدن چشم و ورم پلکها) را بر من میبینند و از خوردن باز میمانم.
فرمودند: خداوند بر اشکت رحمت آورد. تو از اهل ناله و زاری برای ما شمرده میشوی و از آنان هستی که برای شادی ما شاد میشوند و برای غم ما غمگین میگردند و برای ترس ما میترسند و هر گاه ایمن شدیم، ایمن میگردند.
از این روایت، سه نکته را میتوان استفاده کرد:
نکتهی اول: با توجه به این که در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، استرحام (طلب رحمت)، یکی از ارکان استجماع قوانین عملی شمرده میشود، از این روایت، استفاده میگردد که اشک ریختن بر مصائب حضرت اباعبدالله (علیه السلام)، مستحب است؛ اما نمیتوان بر اساس این روایت، استحبابی برای جزع (ناله و زاری) اثبات نمود؛ زیرا استرحام (طلب رحمت) برای اشک آمده یعنی فرمودند: «رحم الله دمعتک؛ خداوند بر اشکت رحمت آورد» و نفرمودند: «رحم الله جزعک؛ خداوند بر ناله و زاریات رحمت آورد». پس اگر جزع (ناله و زاری) به اشک منتهی شود، مایهی جلب رحمت الهی خواهد بود.
نکتهی دوم: میفرمایند تو با این کار، اثبات میکنی زاویهی توجهت همسو با زاویهی توجه ماست. زیرا از چیزهایی که ما به آن توجه میکنیم و شاد میگردیم، تو نیز به آنها توجه کرده و شاد میشوی. از چیزهایی که ما به آن توجه میکنیم و غمگین میشویم، تو نیز به آنها توجه کرده و غمگین میشوی. از چیزهایی که ما به آن توجه کرده و میترسیم، تو نیز به آنها که توجه میکنی، دچار ترس میشوی. از چیزهایی که ما به آن توجه میکنیم، ایمن میشویم، تو نیز هر گاه به آنها توجه کنی، ایمن میشوی.
در سمت مخالف، کسانی هستند که وقتی به چیزهایی که ائمهی طاهرین (علیهم السلام) را شاد میکند توجه میکنند، غمگین میشوند یا هر گاه به چیزهایی که آنان را غمگین میسازد توجه مینمایند، شاد میشوند.
مثلاً در زیارت عاشورا میفرمایند: «و هاذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین (صلوات الله علیه)» یعنی روز عاشورا، روزی است که آل زیاد و آل مروان به خاطر شهادت امام حسین (علیه السلام) شادمان شدند. در حالی که ائمهی طاهرین (علیهم السلام) به خاطر این واقعه، غمگین شدند. به همین جهت، آل زیاد و آل مروان، از شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) شمرده نمیشوند؛ ولی کسانی که شنیدن خبر واقعهی عاشورا آنان را ناراحت میسازد، به نحوی همسو با اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند.
نکتهی سوم: کسانی که میخواهند با استناد به این روایت، «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» را به «جشن گرفتن در شادیهای ما» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به «عزاداری کردن در غمهای ما» معنی کنند، برای ادامهی روایت که میفرمایند: «وَ یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» چه معنیای دارند؟! یعنی چطور شیعه میتواند برای ترس ائمهی اطهار (علیهم السلام) مجلس و «مراسم ترسیدن» و برای ایمن شدن آنان، مجلس و «مراسم ایمنشدن» برگزار نماید؟!
به عبارت دیگر، هر گاه عبارات چهارگانهی این روایت را «دستور العمل» بدانیم و «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» را به «برگزاری مراسم جشن در شادیهای ما» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به «برگزاری مراسم عزاداری در غمهای ما» معنی کنیم، باید «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» را اینطور معنا کنیم: «برای ترس ما، مراسم ترسیدن برگزار میکنند» و نیز باید «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» را اینطور معنا کنیم: «برای ایمن شدن ما مراسم ایمن شدن اقامه مینمایند»!
ولی وقتی این عبارتها را «عکس العمل» بدانیم نه «دستور العمل»، عبارات چهارگانهی روایت، چنین معنا خواهد شد:
«یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما شاد شویم، آنان نیز شاد میشوند.
«یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما غمگین شویم، آنان نیز غمگین میشوند.
«یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما ترسان شویم، آنان نیز ترسان میشوند.
«یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» یعنی آنان به نحوی هستند که هر گاه ما ایمن گردیم، آنان نیز احساس ایمنی میکنند.
چهار عبارتی که در این روایت آمده و بر یک سیاق هستند را نمیتوان به دو دسته تقسیم کرد. یعنی نمیتوان «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» را به برگزاری مراسم و مجالس جشن و عزاداری ترجمه کرد ولی «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» و «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» را به عکس العمل طبیعی معنا نمود.
هر گاه «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» و «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» به برگزاری مراسم جشن و عزاداری ترجمه شود، باید «یَخَافُونَ لِخَوْفِنَا» و «یَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا» نیز به برگزاری مراسم ترس و ایمنی معنا شود؛ در حالی که چنین مراسمی، تصور ندارد و هیچ کسی نمیداند «مراسم ترسیدن» برای ترس ائمهی طاهرین (علیهم السلام) یا «مراسم ایمن شدن» برای ایمنی آن بزرگواران، چگونه برگزار میشود.
روایت دوم: عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا (علیه السلام) فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ لِی: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا» [امالی شیخ صدوق، صفحهی 129 و عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 300 و إقبال الأعمال، سید بن طاووس، جلد 2، صفحهی 545]
راوی میگوید در روز اول محرم بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدم و حضرت به من فرمودند: اگر خوشحال میشوی که در درجات بالای بهشت با ما باشی، برای غم ما غمگین باش و برای شادی ما شاد باش و بر تو باد به ولایت ما.
بر اساس مقدماتی که گذشت، معنی سخن امام رضا (علیه السلام) چنین میشود: زاویهی نگاهت را همانند ما کن تا از توجه به آنچه ما را شاد میکند، شاد شده و از توجه به آنچه ما را غمگین میکند، غمگین شوی. یعنی آنچه را ما منفعت و ضرر میدانیم، منفعت و ضرر بشمار تا در جایی که متوجه جلب منفعت و دفع ضرر میگردیم، شاد شوی و در جایی که متوجه جلب ضرر و دفع منفعت میشویم، غمگین گردی.
در ذیل مقدمهی دوم گذشت که امر به شاد شدن و غمگین شدن، به چه معنی است. اکنون با دو مثال دیگر، مطلب را بیشتر توضیح میدهیم.
مثلاً هر گاه به کسی که فرزندش را از دست داده میگویند: «شاد باش» به این معنی است که زاویهی توجهت را از سمت کنونی که جلب ضرر و دفع منفعت است، به سمت دیگر که جلب منفعت و دفع ضرر است، بچرخان. به این توجه کن که شاید این فرزند، در آینده به جای این که برایت منافع زیاد داشته باشد، ضررهای فراوان به بار میآورد.
یا مثلاً وقتی به کسی که کمفروشی میکند، میگویند: «غمگین باش» یعنی به این زاویه از عاقبت کارت توجه کن که هر گاه کمفروشیات در دادگاه دنیا اثبات شود، آبرویت در نزد مردم خواهد رفت و برایت جریمهی سنگینی خواهند برید و محکوم به زندان و سایر محرومیتها خواهی شد. و نیز توجه کن در محکمهی عدل الهی در قیامت، باید تمام کسانی که به آنان کمفروشی کردی را راضی کنی و راضی کردن آنان بسیار مشکل است و باید از ثوابهایت به آنان بدهی و از گناهان آنان به دوش بکشی.
روایت سوم: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحهی 635 و عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحهی 152]
ترجمه: خدای تبارک و تعالی به زمین سر کشید پس ما را انتخاب کرد و برای ما پیروانی انتخاب کرد که یاریمان میکنند و برای شادی ما شاد و برای غم ما غمگین میشوند و مال و جانشان را در [راه] ما نثار میکنند. آنان از ما و به سوی ما هستند.
معنی این روایت بر اساس مقدماتی که گذشت، چنین است: خدای تعالی ما را [با منفعت و ضرر مشخص] برگزید و برایمان پیروانی قرار داد [که با ما در منافع و ضررها، اشتراک نظر دارند]. به همین دلیل، در جاهایی که ما شاد میشویم، آنان نیز شاد میشوند و در جاهایی که ما غمگین میشویم، آنان نیز غمگین میگردند. بر این اساس، آنان از ما و به سوی ما هستند [اما کسانی که از ما و به سوی ما نیستند، در منافع و ضررها با ما مشترک نیستند و به همین دلیل، در شاد شدن ما شاد و در غمگین شدن ما غمگین نمیشوند].
جمعبندی: مشهور است که از این سه روایت، به عنوان سند استحباب عزاداری استفاده میکنند؛ ولی کسی که بدون سوگیری ذهنی به این روایات مراجعه کند، استحباب عزاداری (به معنی سینهزنی، زنجیرزنی، قمهزنی و مانند این آئینها) را استفاده نمیکند. زیرا چنان که گذشت، شادی و غم، از کیفیتهای نفس است و همانند سایر کیفیتهای نفسانی، برای ایجاد شدن، نیازمند عاملند و خودشان نمیتوانند بدون عامل، ایجاد شوند و کارهایی که با عنوان عزاداری انجام میگیرد، نمیتواند عامل ایجاد غم باشد؛ همچنان که جشنها نمیتواند عامل ایجاد شادی باشد.
به عبارت دیگر، برای این انتقال از حال معمولی به حال غم، باید جهت توجه ذهنمان را به سمت جلب ضرر و دفع منفعت بگردانیم نه این که با انجام حرکات بدنی، بخواهیم در خودمان ایجاد غم کنیم.
البته در مواردی که اشعار و مطالبی که در ضمن سینهزنی خوانده میشود، بتواند توجه ذهن را به سوی منافعی که از دست دادیم و ضررهایی که به دست آوردیم بچرخاند، خواهد توانست ایجاد غم کند که باز هم در این صورت، محتوای اشعار و روضهها موجب غم شده نه حرکات بدنی مانند سینهزنی، زنجیرزنی و قمهزنی.
بنا بر این، با توجه به این که سینهزنی، زنجیرزنی، قمهزنی و مانند این حرکات، به خودی خود موجب چرخش زاویهی توجه به سوی جلب ضرر و دفع منفعت نیست، نمیتواند مصداق «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» باشد و در قسمت مقابل، کف زدن و سایر حرکات بدنی، نمیتواند به خودی خود موجب چرخش زاویهی توجه به سوی جلب منفعت و دفع ضرر و مصداق «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» باشد.
موفق باشید
حاج فردوسی