حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام علی من التبع الهدی
جناب آقای حاج فردوسی محترم
سلام بر شما
سری دوم سوالات به شرح زیر خدمتتان ارسال می‌گردد.از آنجا که عضو شدن در گروه منتظران ظهور، افتخاری است. از طرف دیگر قول دادن به انجام برنامه‌ای که در بعضی موارد امکان انجام ان را نداری و در بعضی موارد به باور آن نرسیده‌ای خلاف دستور قرآن کریم است.در یافتن پاسخ سوالات مزاحم وقت شما شدم.
قانون 4.257: حتی اگر فرد یکتا پرست واهل کتاب باشد؟
جواب: بله، حتی اگر از اهل کتاب یعنی یهودی یا مسیحی باشد.

قانون 4.324: خرید وفروش قرآن کریم ممنوع است؟ این مورد شامل خرید تنها که نمی‌شود؟ (زیرا ما قرآن کریم جهت توسعه وتبلیغ وارشاد وو..خریداری می‌کنم وبه جز خرید راهی برای تهیه آن وجود ندارد؟)
جواب: وجهش را به فروشنده هدیه بدهید و او هم قرآن را به شما هدیه بدهد.

قانون 5.393: برای عضو گروه شدن مواردی مثل این قانون یا قانون شماره 5.420که ضروری اعلام شده، اگر فرد شرایطش را نداشت می‌تواند عضو گروه باشد.یا خیر؟
جواب: شرط عضویت گفته شد.

قانون 6.440: آیا خرید اقساطی کالا نیز ممنوع است؟
جواب: این قانون مربوطه به موارد غیر ضروری است. در ضرورت، هم وام گرفتن و هم جنس قسطی خریدن اشکال ندارد. (قاعده‌ی 128)

قانون 6.470: اگر ممکن است مستند این ممنوعیت را بفرمائید. (متشکرم)
جواب: کافی شریف/5/447؛ وسائل ‏الشیعة/20/362.

قانون 7.612: آیا اسیری پرنده محسوب نمیشود؟
جواب: به نحوی نگه داری کنید که امکان پرواز هم برایشان وجود داشته باشد.

قانون 7.637: اگر امکانش را نداشتیم آیا میتوان عضو گروه شد؟
جواب: شرط عضویت گفته شد.

قانون 7.658: ممکن است بیشتر توضیح بفرمائید. (یکی از پیامبران گرامی حضرت سلیمان (ص) در قصر با شکوهی زندگی می‌کرده‌اند و …
جواب: اولاً: حضرت سلیمان (علیه‌السلام) در میان خود پیامبران هم استثناست.
ثانیاً: ما شیعه و پیرو حضرت سلیمان (علیه‌السلام) نیستیم.
ثالثاً: استادان معظم منهاج فردوسیان یعنی حضرات ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) اینگونه به ما دستور داده اند.

قانون 8.1054: اگر مغازه‌داری فروش نداشته باشد، سعی می‌کنم خرید را از او انجام دهم نسبت به کسی که کسب و کارش خوب است.خواهشمند است بیشتر توضیح بفرمائید. متشکرم
جواب: استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) به ما دستور داده‌اند از افرادی که خیر از آن‌ها دور شده خرید نکنیم و با آنان معاشرت هم نداشته باشیم. معلوم است که خدای متعال که خیر محض است، کسی را از خیر محروم نمی‌کند بلکه این خود افراد هستند که بر اثر انحرافات خود، موجب دور شدن خیر از خویش می‌گردند. در زمان ما مثل خرید از دستفروش‌های معتاد، زنان بساطی کثیف و ژولیده، کودکان ژنده پوش، فروشندگانی که ادب گفتار یا کنترل نگاه ندارند و …

قانون 8.1061: به عنوان زکات اعتبار، اگر کسی درخواست ضمانت کند سعی می‌کنم برایش انجام دهم و این را ضروری می‌دانم.خواهشمند است بیشتر توضیح بفرمائید. متشکرم
جواب: زکات اعتبار به شفاعت است یعنی برای کسی از آبروی خود مایه بگذارید که گرهی از کارش باز شود نه این که زیر بار ضمانت بروید. ضمانت در وام یعنی این‌که اگر وام گیرنده به هر دلیلی حتی عمدی از دادن قسط هایش امتناع کرد، من حاضرم به جای او قسط بدهم. اگر او مُرد، من بر عهده می‌گیرم که وامش را بدهم. اگر او فرار کرد، من به گردن می‌گیرم که قرضش را ادا کنم. ولی معمول ضمانت‌های ما، صوری است یعنی واقعاً به گردن نمی‌گیریم بلکه برای راه افتادن کار آن شخص، ورقه‌ی ضمانت را امضا می‌کنیم که این کار، خلاف شرع است.
کفالت نیز به این معنی است که عهده دار شخص یا اشخاصی شوید. مثلاً متعهد شوید که یک خانواده‌ی فقیر را به طور مرتب از لحاظ مالی تأمین نمایید. این کار نیز دغدغه دارد و نهی شده است. اگر خواستید به کسی کمک کنید، به نحوی باشد که تعهد آور برایتان نباشد تا موجب دغدغه‌ی ذهنی و کدورت روحی شود.

قانون 8.1158: شاید قبول کردن هدیه راهی برای ارتباط وزمینه‌ای برای ارشاد و مسلمان شدن فرد مقابل باشد. (اگر قبول کنیم وبر اساس آیه قرآن کریم به بهتر از آن پاسخ دهیم نظر شما چیست؟)
جواب: هدیه بیش از این که هدیه دهنده را اسیر هدیه گیرنده کند، هدیه گیرنده را اسیر هدیه دهنده می‌کند و گرفتار منّت او می‌نماید. به همین دلیل نخواسته اند، شیعه‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) زیر بار منّت کسی باشد. ولی اگر قبول هدیه، برکاتی مانند مسلمان شدن طرف یا حتی جلوگیری از اذیت رسانی او به مسلمانان داشته باشد، قطعاً قبول چنین هدیه‌ای ارجح است.
با تشکر از پاسخگوئی شما سایر سوالات در ایمیل دیگری خدمتتان ارسال می‌گردد.
خدای مهربان یار ونگهدارتان باشد.

الحمد لله رب العالمین

به نام خداوند بخشنده مهربان

جناب آقای حاج فردوسی محترم
سلام بر شما
کتاب شما در راهنمائی بر چگونگی انجام واجبات، مستحبات وترک محرمات. بهترین کتابی است که خوانده‌ام. استاد گرامی من معتقدم آنچه که در قرآن کریم مشخصا ذکر نشده است باید از نظر کارشناسان ومجتهدین اعلم استفاده کرد اما آنچه که مشخصا ذکر شده است باید بدون چون وچرا انجام داد.
خواهشمند است در صورت امکان نظرتان را در مورد سوالات زیر بفرمائید.
قانون 2.66 : طی الارض هدف نیست اما نمی‌توان قول داد که از آن استفاده نمی‌شود. (آیا این موضوع مانع از عضو شدن در گروه می‌شود؟)
جواب: عضو شدن در مجموعه‌ی منهاجیون مشروط به این است که متعهد شوید برای برادران و خواهران ندیده و نشناخته‌ی منهاجی خود که در اقصی نقاط عالم در حال مبارزه با نفس و جهاد اکبر هستند، در مشاهد مشرفه و زمآن‌های استجابت، دعا کنید. شرط دیگری ندارد.

قانون 3.67 وقانون 4.177:
طبق آیه 110 سوره مبارکه اسراء، حد وسط در نماز خواندن رعایت می‌شود.
• سوره مبارکه اسراء، آیه‌ی 110:
«قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَی وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِک وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِک سَبِیلاً» [سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 110]
ترجمه: بگو: نام اللّه را بخوانید یا نام رحمان را، هر کدام را بخوانید، پس بهترین نامها از آن اوست. ونمازت را خیلی بلند یا خیلی آهسته نخوان ومیان این دو، راه (معتدلی) را انتخاب کن.
(طبق قانون 2.79 هر سخنی که مخالف قرآن کریم باشد مردود است.)
جواب: شیعه معتقد است که احکام الهی از سه طریق به دست ما رسیده است؛ اول: قرآن کریم، دوم: فرمایشات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، سوم: فرمایشات ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام). البته اصل، قرآن است و روایات رسیده نباید مخالف قرآن باشد.
همچنین معتقد است که قرآن را فقط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) می‌توانند تفسیر کنند و معنی‌اش را بیان فرمایند و هر کسِ دیگری که اقدام به تفسیر کند، تفسیر به رأی کرده است.
با توجه به این دو مقدمه، عرض می‌کنم این آیه در روایاتی که به دست ما رسیده به نحوی تفسیر شده که قانون 67 و 177 را می‌رساند.

قانون. 3.68 و3.67: نماز در سفر نیز به استناد آیه 101 سوره مبارکه نساء کامل خوانده می‌شود.
• آیه 101 سوره مبارکه نساء:
• وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن یَفْتِنَکمُ الَّذِینَ کفَرُواْ إِنَّ الْکافِرِینَ کانُواْ لَکمْ عَدُوًّا مُّبِینًا
ترجمه: و هرگاه که در زمین سفر کنید، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید، اگر بیم دارید که کافران به شما آزار و ضرر رسانند. همانا کافران همواره دشمن آشکار شمایند.
• آیه 103سوره مبارکه نساء
• فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْکرُواْ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِکمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کتَابًا مَّوْقُوتًا.
ترجمه: پس چون نماز را به پایان بردید، خداوند را در (همه) حال ایستاده و نشسته و به پهلو خوابیده یاد کنید، پس هرگاه آرامش یافتید (و حالت خوف تمام شد) نماز را (بصورت کامل) برپا دارید. همانا، نماز بر مؤمنان در وقت‏های معیّن واجب شده است.
جواب: در مورد قبلی جواب داده شد.

قانون 4.132: شهادت زنان برای رویت هلال ماه قبول نمی‌باشد؟ ایا روایتی برای این موضوع داریم؟
جواب: تمام قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان از روایات معتبر شیعه برگرفته شده است.

قانون 4.198: آیا برای امر واجب می‌توان گفت دستور پدر لازم است؟یا منظور از این قانون روزه‌های مستحب است؟
جواب: منظور، روزه‌های مستحبی است. این کمبود در نسخه‌ی دوم برطرف شده است.
با تشکر از شما وراهنمائیهایتان سایر سوالات در ایمیل دیگری خدمتتان ارسال می‌گردد.
خدای مهربان یار ونگهدارتان باشد.

الحمد لله رب العالمین

با سلام، چرا مثل قدیمها در حوزه‌ی علمیه استادان با معنویت بالا وجود نداره. شاید از نظر سواد بالا باشند ولی از نظر معنوی خیلی پایین هستند فقط حرف می‌زنند همین با اینکه امام زمان را با عنوان استاد قبول داریم ودر این هم شکی نیست ولی آیا شما به غیر از ایت اله جوادی املی کسی دیگر را هم می‌شناسید که در سیاست هم نباشن من فقط ایت اله بهجت را قبول داشتم که ایشان هم متاسفانه فوت شدند

************
سلام علیکم

قرآن کریم می‌فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکمْ أَنْفُسَکمْ لا یَضُرُّکمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُون‏» [سوره‌ی مائده، آیه‌ی 105]
یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید، به خودتان بپردازید. هر گاه شما هدایت یافتید، آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی‏‌رساند. بازگشت همه‌ی شما به سوی خداست. پس شما را از آنچه انجام می‏‌دادید، آگاه خواهد کرد.
شایسته است به جای اظهار نظر در مورد میزان معنویت دیگران، بکوشیم که میزان معنویت خودمان را بالا ببریم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام من تا حالا با شما چند بار تماس داشتم و حتی کتابتان را هم فراهم کردم. کتاب خیلی خوبیه. اما من خودم کارمند بانکم.6 صبح که می‌زنم بیرون 7 شب خسته برمیگردم. نمازم را هم با خستگی و بیحالی زیاد می‌خونم. من یک‌دهم این کتاب را هم نمی‌توانم عمل کنم.البته قبل از این اکثر این مطالب را می‌دانستم ولی با توجه به مشکلات مالی که برام پیش اومده مجبورم اضافه کاری بایستم و فقط و فقط می‌تونم نمازم را با خستگی بخونم حتی نماز ظهر و عصر را مجبورم تو 5 دقیقه بخونم. حالا برنامه‌ی شما برای قشر امثال من چیه؟ با اینکه عاشق نماز شب خواندن هستم ولی مثله جنازه‌ها می‌افتم تا صبح. صبح هم بلند میشم برای نماز صبح البته قضا شده دیگه می‌خونم نمازم را و می‌رم سر کار تا شب.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نماز شب در قانون شماره‌ی 373 آمده است. اگر شما بر طبق دستوری که در صفحات 33 تا 37 کتاب آمده از اول شروع کنید، وقتی به قانون 373 رسیدید، حتماً خدای متعال امکان نماز شب خواندن را برایتان فراهم خواهد نمود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام بر جناب حاج فردوسی
امیدوارم که حالتان خوب باشد. حقیر چطور می‌توانم شما را ملاقات کنم، و یا در جلسات شرکت کنم، و یا با دیگر دوستان منهاجی (واقعی) آشنا شوم، و یا اینکه درد و دل هایم را بگویم و…؟
(اگر امکان دارد پاسخ بنده را به ایمیلم ارسال نمایید. ممنونم)

************
باسمه جلّت اسمائه

سلام بر شما
اولاً ملاقات با اینجانب نفع در خور اعتنایی ندارد ولی اگر به هر دلیلی مایل به این ملاقات هستید، من همه روزه در مدرسه‌ی مبارکه‌ی فیضیه‌ی قم، (البته با وقت قبلی) آماده‌ی ملاقات با رفقای منهاجی هستم.
جلسات گروهی منهاج فردوسیان هنوز سر و سامان مشخصی نیافته است ولی امید می‌رود در اوایل سال جدید به نظم و استقرار لازم دست یابد. به محض استقرار قابل اعلان، در سایت اینترنتی اطلاع رسانی خواهم کرد.
در مورد رفقای منهاجی، باید عرض کنم هر کدامشان از یک گوشه‌ی کشور هستند مثلاً یکی از رشت، یکی از اهواز، یکی از بافق، یکی از تبریز، یکی از ساوه، یکی از قم، یکی از کجا و کجا… به همین دلیل هنوز نمی‌شود روی رفقای شناخته شده حساب کرد ولی با عضویت در مجموعه‌ی رفقای منهاجی (که متعهد می‌شوید برایشان دعا کنید) مشمول دعای خیر سایر رفقا در سراسر ایران و جهان خواهید بود. و فایده‌ی این عضویت اگر از آشنایی حضوری بیشتر نباشد، کمتر نیست.
درد دلها و سؤالات تربیتی و سیرو سلوکی خودتان را می‌توانید برایم بنویسید تا به قدر استطاعت و فراغتم پاسخگو باشم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام وای بر مسخره کنندگان! از اینکه نوشته من را نوعی تمسخر فرض کردید واقعاً متاسفم چرا که من چنین قصدی نداشتم. من این مطلب را صرفا به این جهت نوشتم که به شما نشان دهم مطلب و جواب شما در این وبلاگ من را قانع نکرده است. من منظور شما از اینکه بر راه روشن یا سعادت هعستند یا نیستند را متوجه شدم اما به نظر می‌رسد شما طور دیگری فکر می‌کنید. عرض اصلی من این بود که حتی اگر ایشان به قول شما یک ماه غیب شوند یا حتی اگر با کمک جن و پری کار‌های عجیب انجام دهند این ما نیستیم که توانایی قضاوت حتی در مورد بر راه روشن بودن آن‌ها را داشته باشیم. چه ایشان شاگرد تربیت کرده باشند چه نکرده باشند، چه مطالبی که از ایشان به ما می‌رسد راست باشند چه دروغ. اصلا این دو موضوع، منهاجی بودن و بر راه راست بودن ربطی به یکدیگر دارند یا ندارند؟ یعنی اینکه کسی می‌تواند بر راه راست نباشد؟ یا اینکه راه منهاجی بودن بر پایه بر راه راست بودن است؟ چیزی که من متوجه شدم اینست که منهاجی شدن از به سعادت رسیدن سخت‌تر است و در واقع سعادت مقدمه‌ای برای منهاج فردوسیان است. پس وقتی که ما نمی‌توانیم در مورد بهشتی بودن یا جهنمی بودن افراد قضاوت کنیم چطور می‌توانیم در مورد منهاجی بودن آن‌ها قضاوت کنیم؟ اگر شرط رسیدن به راه روشنی که مد نظر شماست بر راه سعادت بودن است و ما توانایی قضاوت در مورد بر راه سعادت بودن افراد را نداریم پس چطور می‌توانیم در مورد منهاجی بودن آن‌ها قضاوت کنیم؟ با تمامی مطالبی که در بالا گفتم نظر دوباره شما را می‌خواهم. در واقع می‌توان گفت که شاید بنده در درک معانی و مفاهیم دچار اشتباه شده‌ام و اگر چنین است من را با جوابی دوباره قانع کنید چرا که بنده هنوز در بسیاری از مواردی که در سوال و جواب‌های این وبلاگ مطرح می‌شوند ابهامات زیادی می‌بینم که از جمله می‌توان به همین موضوع مربوط به مرحوم نخودکی و مرحوم قاضی اشاره کرد. سایر موارد را انشاالله در آینده به اطلاع شما خواهم رسانید. در آخر بار دیگر از اینکه نوشته من تمسخرآمیز به نظر رسید عذر خواهی می‌کنم اما این مطلب نشان دهنده این می‌باشد که شما خیلی زود در مورد افراد و نوشته‌های آن‌ها قضاوت می‌کنید و تیتر‌هایی برای نوشته‌ها انتخاب می‌کنید که باعث بد جلوه دادن مخاطب شود. با تشکر همان بنده خدای یگانه.

************
باسم الله تعالی

سلام
اولاً: هر عاقل منصفی با دیدن عباراتی همچون «گویی خدا را در فضای مجازی ملاقات کرده ام. تا دیروز فکر می‌کردم خدا بدون شریک و بی‌همتاست اما از دیروز و پس از خواندن این مطلب مطمئن شدم که یا خدا شریکی با اختیار تام بر روی زمین دارد یا اینکه خود دستی بر وبلاگ نویسی!» یا «بنده خواستار این هستم که شما در مورد وضعیت اخروی من نیز حکم داده و من را از آن مطلع کنید» حکم می‌کند که نویسنده در صدد مسخره کردن بوده است. (البته عذرخواهی شما را می‌پذیرم و از این بابت دلگیر نیستم)
ثانیاً: سعی می‌کنم «منهاج فردوسیان» را به صورتی خیلی خیلی ساده بیان کنم تا موجب رفع ابهامات باشد (ان شاء الله)
ما در دین مبین اسلام و مکتب نورانی تشیع، یک سری اعتقاداتی داریم که مورد اتفاق و اجماع همه‌ی علما و فقهای بزرگ است. همچنین یک سری احکام عملی داریم که مورد قبول همه‌ی بزرگان است.
مثلاً این‌که روح انسان بعد از مردن به کالبد نوزادی نمی‌رود تا زندگی را در همین دنیا از سر بگیرد، (یعنی بطلان تناسخ) یکی از اعتقادات روشن مکتب تشیع است.
همچنین در باب احکام، مثلاً این‌که خوردن شراب، انسان را از سعادت و کمالش دور می‌سازد، مورد اجماع همه است.
در کنار این اعتقادات و احکام واضح و روشن و مورد قبول همه، یک سری اعتقادات و احکام داریم که مورد قبول همه نیست و صاحب نظران درباره‌اش دو یا چند دسته شده اند.
مثلاً این‌که اصل در عالم هستی، ماهیت اشیا‌ء است یا وجود آن‌ها؟ (که یک دعوای فلسفی است) بعضی اعتقاد دارند که اصل با وجود است و بعضی اعتقاد دارند که اصل، با ماهیت اشیاء است. (این مثال در باب اعتقادات است)
اما مثال در باب احکام: «خوب است که روز 13 فروردین به طبیعت برویم» یا «خوردن هندوانه در شب یلدا خوب است» در مورد این دو حکم عملی، چند نظر وجود دارد.
برنامه‌ی تربیتی «منهاج فردوسیان» به آنچه در نزد فقهای عظام شیعه در طول هزاره‌ی اخیر، روشن و مسلّم بوده، به عنوان اصل و مبنا نگاه می‌کند. یعنی اگر هر اعتقادی که همه‌ی بزرگان بر آن اتفاق نظر دارند، ما هم به همان معتقد شویم؛ و هر عملی که همه‌ی بزرگان بر آن اتفاق نظر دارند که انجام دادن یا ترک کردنش ما را به کمال و سعادت می‌رساند، ما هم همان کار را انجام دهیم یا ترک کنیم؛ به کمال و سعادت خواهیم رسید.
و به اموری که دو دستگی و اختلاف در آن وجود دارد (یعنی یک عده معتقدند ما را به سعادت می‌رساند و یک عده معتقدند ما را از سعادت دور می‌کند) اعتنا نمی‌کنیم.
این، توضیح خیلی ساده شده‌ی منهاج فردوسیان است. با این توضیح، حتماً متوجه شده‌اید که چرا مرحوم نخودکی و مرحوم قاضی را منهاجی نمی‌دانیم زیرا در مورد این بزرگواران، اختلاف نظر وجود دارد. یعنی فقهای بزرگ زمانشان، با ایشان درگیری داشته اند. ما اصراری نداریم کسی را که فقهای معاصرش او را صوفی و منحرف می‌دانسته اند، رهبر و مقتدای خویش قرار دهیم. البته حتی اگر بخواهیم از مرحوم قاضی یا مرحوم نخودکی هم استفاده کنیم، نه کتابی از آنان مانده و نه شاگردی، پس راه استفاده‌ی علمی و عملی هم بسته است. فقط می‌ماند یک چیز که آن دو بزرگوار را به عنوان دو مرد خوب قبول کنیم و برایشان فاتحه بخوانیم و از خدا بخواهیم که به آرامش ابدی در بهشت برین برسند.
باز هم تکرار می‌کنم: در دیدگاهی که منجر به نوشته شدن و انتشار «منهاج فردوسیان» شد، فقط عمل کردن به واضحات و مسلمات مکتب شیعه‌ی اثنی عشریه است که انسان را به کمال حقیقی و سعادت ابدی می‌رساند.
بعضی‌ها در صدد کنج کاوی هستند یعنی فقط سعی می‌کنند چیزهای جالب و تازه و عجیب و غریب را بیاموزند و عمل کنند. مثلاً در یک نسخه‌ی خطی که از خرابه‌های فلانجا به دست آمده نوشته شده هر کس فلان ذکر را بگوید، فلان می‌شود. بعضی مرض حاشیه روی دارند یعنی یک علاقه‌ی مبهمی در درونشان وجود دارد که دوست دارند با دیگران فرق داشته باشند. به دنبال چیزهای نادر و کمیاب هستند. به خیال خودشان می‌خواهند راه میانبر به سوی کمال و سعادت را پیدا کنند، غافل از این‌که اگر همچین راهی می‌بود، خدای مهربان و رسول دلسوزش به ما نشان می‌دادند.
ولی ما معتقدیم که نزدیک ترین راه برای رسیدن به سعادت و کمال، همانا عمل کردن (خیلی روی عمل کردن تأکید می‌شود)‌ فقط عمل کردن به دستورات واضح و آشکار رسول معظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است.
وقتی می‌گویند: روز عید قربان، قربانی کن. یعنی یک گوسفند را سر ببر و گوشتش را بین فقرا تقسیم نما.
وقتی می‌گویند: نماز شب بخوان. یعنی نیم ساعت به اذان صبح بیدار شو و پنج دو رکعتی و یک، یک رکعتی نماز معمولی بخوان.
وقتی می‌گویند: دروغ نگو. یعنی آنچه خلاف واقع است را بر زبان میاور.
وقتی می‌گویند: نمازت را اول وقت بخوان. یعنی صدای مؤذن که بلند شد، هر کاری داری رها کن و به نماز بایست.
پس ملاک منهاج فردوسیان این است که توضیح این دستورات را می‌توانید از روحانی محل یا حداکثر از مراجع معظم تقلید بپرسید و همه، یک جور به شما جواب می‌دهند.
اما وقتی می‌گویند: ذکر انفسی بگو.
وقتی می‌گویند: مجلس نبات برگزار کن.
وقتی می‌گویند: دیگ جوش بده.
وقتی می‌گویند: کلاه چهار ترک برای خودت درست کن.
وقتی می‌گویند: زنّار پاره کن.
از بزرگترین دانشمندان راه کمال و سعادت یعنی فقهای بزرگوار که بپرسید، جوابش را نمی‌دانند. چون اینگونه چیزها در کتاب مقدس قرآن و روایات معتبر رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیامده است و واضح و مسلّم نیست که نقشی در رساندن انسان به کمال و سعادت داشته باشد.
امیدوارم فرق منهاج و غیر منهاج برایتان روشن شده باشد. منهاج یعنی عمل به آنچه واضح است و همه می‌دانند، و غیر منهاج یعنی عمل به آنچه واضح نیست و همه نمی‌دانند (هر چند که شاید درست باشد و طرف را به کمال و سعادت هم برساند).

و الحمد لله
حاج فردوسی

با سلام من به توصیه یکی از دوستان مدتی است که به وبلاگ شما سر زده و مطالب آن را مطالعه می‌کنم. روز گذشته نیز این کار را انجام دادم و به مطلبی در مورد سوال یکی از دوستان در مورد مرحوم قاضی و مرحوم نخودکی برخوردم. وقتی این مطلب را مطالعه کردم به طرز شگفت‌انگیزی به وجد آمدم، گویی خدا را در فضای مجازی ملاقات کرده ام. تا دیروز فکر می‌کردم خدا بدون شریک و بی‌همتاست اما از دیروز و پس از خواندن این مطلب مطمئن شدم که یا خدا شریکی با اختیار تام بر روی زمین دارد یا اینکه خود دستی بر وبلاگ نویسی! به هر حال بنده خواستار این هستم که شما در مورد وضعیت اخروی من نیز حکم داده و من را از آن مطلع کنید. با تشکر بنده خدای یگانه

************
باسمه تعالی

سلام
در قانون 456 آمده است: در منهاج فردوسیان، حکم دادن بجای خدای متعال، ممنوع است. (تألّی)
از متن شما بر می‌آید که درباره‌ی من گمان تألّی برده‌اید. یعنی فکر کرده‌اید که من به جای خدای متعال نشسته و برای آخرت دیگران، سعادت و شقاوت می‌بُرم و می‌دوزم.
اگر متن مورد نظر را با دقت بیشتری بخوانید، خواهید دید که نوشته‌ام آن دو مرحوم، بر راه «روشن»‌ نبوده‌اند نه بر راه «راست». بین این دو کلمه خیلی فرق است. اگر کسی بر راه روشن نباشد، دیگران سر از کارش در نمی‌آورند و راز و رمز کارش را نمی‌فهمند. ولی اگر بر راه راست نباشد، به دوزخ سوزان الهی دچار می‌گردد.
شما دوست عزیزم تصور کرده‌اید وقتی می‌گویم، آن دو بر راه «روشن» نبوده اند، یعنی ـ العیاذ بالله ـ بر راه خطا و گمراهی بوده اند. این تصور نادرستی است که علتش عجله کردن در مطالعه‌ی مطلب بوده است.
به اعتراف شاگردان و فرزندان مرحوم قاضی (ره) ایشان دهه‌ی آخر ماه مبارک را غایب می‌شد به طوری که هیچکس نمی‌دانست کجاست. این، یعنی کاری غیر روشن که قابل پیروی نیست.
از هر یک از مراجع معظم که بپرسید مرحوم نخودکی (ره) چگونه به علم کیمیا دست یافت؟‌ یا چند جن در تسخیر داشت؟ یا چه مقدار از علم جفر و سحر می‌دانست؟ نمی‌دانند. چون روشن نیست. راهی که روشن نیست، قابل پیروی و پیمودن توسط دیگران نیست.
ولی شما بپرسید، نماز شب چگونه می‌خوانند؟ می‌گویند: پنج دو رکعتی مانند نماز صبح و یک رکعت نماز وتر که همگی قبل از اذان صبح خوانده می‌شود. این می‌شود: «منهاج» یعنی راه روشن که دیگران هم می‌توانند پیروی کنند و به همان دستاوردها برسند.
خوش دارم در پایان، در مورد عواقب تألّی (یعنی به جای خدای متعال نشستن و حکم به سعادت و شقاوت دیگران دادن)، سخنی گهربار از استاد کل و ختم رسل حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نقل نمایم. ایشان می‌فرمایند:
«إِنَّ رَجُلًا قَالَ یَوْماً وَ اللَّهِ لَا یَغْفِرُ اللَّهُ لِفُلَانٍ! فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَنْ ذَا الَّذِی تَأَلَّی عَلَیَّ أَنْ لَا أَغْفِرَ لِفُلَانٍ؟! فَإِنِّی قَدْ غَفَرْتُ لِفُلَانٍ وَ أَحْبَطْتُ عَمَلَ الثَّانِی بِقَوْلِهِ لَا یَغْفِرُ اللَّهُ لِفُلَانٍ» [امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 58؛ وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 15، صفحه‌ی 336؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 6، صفحه‌ی 4 و جلد 69، صفحه‌ی 338]
ترجمه: روزی مردی گفت: به خدا قسم که خدا فلان شخص را نمی‌آمرزد. [شبیه تحلیل‌های سیاسی بعضی از ما که شخص محترمی را بی‌آبرو و حیثیت می‌کنیم و کشان کشان، تا قعر جهنم می‌بریم]. پس خدای عز و جل فرمود: این چه کسی بود که به جای من حکم کرد که من فلان شخص را نمی‌بخشم؟! من [به کیفر این عمل ناپسند]، فلان شخص [که مورد تألّی قرار گرفته بود] را بخشیدم و کارهای شایسته‌ی دومی [که تألّی کرده و به جای خدا حکم داده بود] را باطل کردم به خاطر همین سخن [ناروا] که [گفت: ] خدا فلان شخص را نمی‌بخشد.
و اما این‌که خواسته‌اید در مورد آخرت شما هم حکم داده و شما را از آن مطلع نمایم؛ عرض می‌کنم: از آخرت شما، فقط خدای متعال و اولیائش خبر دارند ولی درباره‌ی آخرت کسانی که مؤمنین را مسخره می‌کنند می‌توانم آیات و روایاتی برایتان بنویسم. اگر مایل بودید، خبرم کنید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج فردوسی
ممنون می‌شوم اگر نظرتان را راجع به عرفای بزرگی همچون آیت الله سید علی قاضی و آیت الله نخودکی بفرمایید. من علاقه زیادی به آن‌ها و زندگی نامه آن‌ها دارم.
آیا می‌شود به کتابهایی که راجع به این بزرگان نوشته شده اعتماد کرد یا نه؟ من از طریق خواندن زندگینامه آن‌ها شیفته آن‌ها و کراماتشان شدم و عمیقا به آن‌ها ارادت پیدا کردم.
می خواهم بدانم آیا این علاقه مفرط من به آن‌ها و کراماتی که از آن‌ها سرزده عقلانی هست یا نه؟
اگر در وبلاگتان پاسخ جامع دهید بسیار سپاسگزار خواهم بود.
با تشکر

************
باسم الله تعالی

در این مورد به صورت کلی در همین وبگاه، بحث کرده‌ام. قسمتی از همان مطالب به همراه توضیح بیشتر را برایتان می‌نویسم.
توجه داشته باشید که دسته‌ای از کرامات و کارهای عجیب و غریب و خارق العاده‌ای که به افرادی نسبت می‌دهند، دروغ محض است.
دسته‌ای دیگر از این حکایات، دروغ محض نیست ولی آمیخته‌ای از راست و دروغ است و قضیه چنان نبوده که بازگو شده و بی‌جهت شلوغش کرده اند. (به نحوی که اگر آن شلوغ کردن‌ها را حذف کنیم، امر از خارق العاده بودنش می‌افتد و معمولی می‌شود)
دسته‌ای دیگر از این حکایات، از لحاظ سند، مخدوش است یعنی معلوم نیست این مطلب توسط چه کسی و از کجا نقل شده است.
دسته‌ای دیگر از این حکایات، خبر واحد است یعنی فقط یک نفر دیده یا شنیده و همه‌ی سندها به همان فرد ختم می‌شود. و از قضا اکثر این قصه‌هایی که به یک نفر ختم می‌شود، آن یک نفر، متهم به خوش خیالی یا خوش گمانی بیش از حد یا اغراق (= بلوف زنی) است.
بعضی از این حکایات از خود صاحب کرامت نقل شده و هیچ شاهدی ندارد و نمی‌توان کرامت شخصی را در مورد خودش به این راحتی باور کرد.
اکثر این حکایات توسط دوستداران آن شخص صاحب کرامت بازگو شده در حالی که «حب الشیء یعمی و یصم» یعنی دوستی یک چیز (یا یک شخص) انسان را از دیدن سایر جوانب شخصیتی و عیوب احتمالی‌اش کور می‌سازد.
بعضی از این کرامت‌ها به خاطر نَفَس الهی و اثر معنویت بالای صاحب کرامت نیست بلکه اثر علومی همچون سحر و جادو و طلسمات و اوفاق است.
بعضی از این کرامت‌ها، کار اجنه‌ای است که در تسخیر صاحب کرامت بوده است.
بعضی از این کرامت‌ها مستند به خواب است. به این صورت که یا خود صاحب کرامت در عالم رؤیا دیده یا برایش دیده اند. و خواب در منهاج، ارزش خاصی ندارد و (رؤیاهای صادقه) فقط نوعی پیام می‌تواند باشد.
و بعضی فلان است و بعضی بهمان است و بعضی…
این وسط می‌ماند اندکی از اندکی از اندکی کرامت که این مشکلات را ندارد. ولی مشکل دیگری دارد و آن این است که نمی‌توان از میان خیل عظیم مشکلدارها، یک کرامت بی‌اشکال را تشخیص داد و جدا کرد و عرضه نمود. (یعنی ملاک مطمئن و وقت اضافی برای این کار نیست)
به همین دلیل در برنامه‌ی مترقی منهاج فردوسیان، دو جایگزین ساده و مطمئن برای کرامات و عجایب و غرایب قرار داده شده است که هیچیک از این خطرات و انحرافات در آن نیست.
و اما به صورت خاص در مورد این دو بزرگوار، و نخست مرحوم قاضی (ره) باید عرض کنم:
1. من این بزرگوار را ندیده‌ام و آشنایی‌ام در حد مطالعه‌ی چند کتاب موجود در بازار است.
2. بر طبق شنیده ها، رابطه‌ی آن مرحوم با مراجع معظم عصر خودش مانند مرحوم نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی، خوب نبوده است و این، یک هشدار محسوب می‌شود.
3. اصطکاک ایشان با مراجع تا حدی بوده که شهریه‌ی ایشان را قطع کردند و بارها تهدید به اخراج از نجف شد.
4. در فضای حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، ایشان معروف به صوفی بود و از سوی طلاب علوم دینی در محدودیت قرار داشت تا آنجا که مجبور می‌شد ظهرهای گرم نجف به زیارت برود که کسی او را نبیند و برخوردی پیش نیاید.
5. هیچ اثر مکتوبی از آن مرحوم به دست ما نرسیده (غیر از یک جزوه‌ی کوچک در شرح دعای سمات) و نداشتن اثر مکتوب، کار قضاوت را سخت می‌کند. هر مقدار که به راحتی می‌شود علامه طباطبایی را بر اساس تفسیر المیزان و سایر کتاب‌های باقی مانده از ایشان قضاوت کرد، به همان مقدار سخت است که در مورد مرحوم قاضی قضاوت کنیم.
نتیجه‌ی نهایی: مرحوم قاضی (ره) منهاجی نبود یعنی به نحوی رفتار می‌کرد که فقهای زمانش (که سرپرست جامعه در عصر غیبت صاحب الامر (ارواحنا فداه) هستند) از عملکرد ایشان راضی نبودند و آن را تأیید نمی‌کردند.
توجه داشته باشید منهاجی نبود یعنی بر راه «روشن» نبود نه بر راه «راست» نبود. شاید افرادی باشند که در راه‌های غریبه باشند ولی به سعادت برسند. پس وقتی می‌گویم مرحوم قاضی (ره) منهاجی نبود نه یعنی این‌که به سعادت نرسید بلکه یعنی راهی روشن که مورد تأیید و حمایت فقهای بزرگوار باشد را طی نکرد. (و الله عالم)
و اما مرحوم نخودکی (ره):
1. من این بزرگوار را ندیده‌ام و آشنایی ام در حد مطالعه‌ی کتاب نشان از بی‌نشان هاست.
2. هیچ کتابی از آن مرحوم به دست ما نرسیده تا بتوانیم بر طبق آن و به استناد آن به قضاوت بنشینیم ولی از همان کتاب «نشان از بی‌نشان ها» بر می‌آید که مرحوم نخودکی هم علم سحر و هم تسخیر جن داشته و در بعضی علوم غریبه‌ی دیگر هم متبحر بوده است.
3. با تحقیقاتی که انجام داده‌ام به این نتیجه رسیدم که مکتب فکری و روحی ایشان شاگردی پرورش نداده است.
4. از کتاب مذکور، چنین بر می‌آید که آن مرحوم برنامه‌ای برای تربیت و رساندن افراد به کمال و سعادت نداشته است.
5. کسی که نه کتابی بنویسد و نه شاگردی پرورش دهد و نه برنامه‌ای ارائه دهد، نهایتاً در حد یک اسطوره و پهلوان، قابل ستایش است نه قابل استفاده. چنین شخصی مثل قصر بسیار مجللی است که روی ابرها قرار داشته باشد، می‌شود از دور به شکوه و عظمت آن نگاه کرد ولی قابل هیچگونه استفاده نیست. نه راه پله‌ای دارد و نه ریسمانی آویخته تا کسی بالا رود و از نعمت‌های داخل قصر استفاده نماید. در اصطلاح عامه‌ی مردم به این می‌گویند: «تنها خوری» یعنی کسی برود و برسد و به فکر نجات دیگران هم نباشد.
نتیجه‌ی نهایی: مرحوم نخودکی (ره) منهاجی نبود یعنی به نحوی رفتار می‌کرد که غالب کارهای ایشان از علوم غریبه بود نه از مسائل مجمعٌ علیه و متفقٌ علیه.
باز توجه می‌دهم که منهاجی نبود یعنی بر راه «روشن» نبود نه بر راه «راست» نبود. شاید افرادی باشند که بتوانند از راه علوم غریبه به سعادت برسند. پس اگر می‌گویم مرحوم نخودکی (ره) منهاجی نبود نه یعنی به سعادت نرسید بلکه یعنی راهی روشن که مورد اجماع و اتفاق فقهای بزرگوار باشد را ارائه نکرد. (و الله عالم)
و اما جواب دو سؤال شما به صورت مشخص:

آیا می‌شود به کتابهایی که راجع به این بزرگان نوشته شده اعتماد کرد یا نه؟
جواب: این زندگینامه‌ها و کرامت نامه‌ها به دلایل مختلف، قابل اعتماد نیست. برخی از این دلایل عبارتند از:
1. داشتن معارض (یعنی این حکایتی که در این کتاب نقل شده و دلالت بر فضیلت صاحب آن دارد، حکایت دیگری هم در جای دیگر داریم که دلالت بر عدم فضیلت صاحب آن دارد)؛
2. محبت نویسنده به صاحب کرامت (که موجب کرامت تراشی می‌شود)؛
3. تک سندی (یعنی فقط از یک نفر نقل شده است و احتمال هرگونه خطا و عمدی در آن می‌رود)؛
4. ضبط غیر دقیق (گاهی کم یا زیاد شدن یک کلمه، معنی جمله را عوض می‌کند و معمولاً در زندگینامه‌ها به این نکته توجه نمی‌شود)؛
5. غیر حرفه‌ای بودن اکثر نویسنده‌های اینگونه آثار؛
6. بی‌تقوایی و خیانت برخی نویسندگان اینگونه کتاب‌ها (که موجب اسطوره سازی و افسانه پردازی و ارائه‌ی تحلیل‌های نادرست به خواننده می‌شود).
نتیجه: در مجموع، به کرامت‌ها و خوارق عادات به چشم قصه نگاه کنید، اگر نکته‌ی آموزنده‌ای داشت مثل سختکوشی، امانتداری، بردباری و… از آن استفاده کنید ولی دلخوش به آن نباشید.

من از طریق خواندن زندگینامه آن‌ها شیفته آن‌ها و کراماتشان شدم و عمیقا به آن‌ها ارادت پیدا کردم. می‌خواهم بدانم آیا این علاقه مفرط من به آن‌ها و کراماتی که از آن‌ها سرزده عقلانی هست یا نه؟
جواب: علاقه و محبت ربطی به عقل ندارد. علاقه‌مندی را نمی‌شود با میزان عقل سنجید که کدام عشق و محبت عقلایی است و کدامیک غیرعقلایی ولی به شما و همه‌ی رفقای منهاجی هشدار می‌دهم که شیفتگی و دلبستگی، به هر چیز و هر کس، پیامدهای دنیوی و اخروی دارد. خیلی مواظب باشید به غیر خدای متعال و اولیای او یعنی «فقط» رسول معظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) دل نبندید. دوستدار و دعاگوی همه‌ی پاکان و خوبان عالم باشید و همه را دوست بدارید ولی دلبسته‌ی هیچیک نباشید. به همه علاقه داشته باشید ولی به هیچیک «علاقه‌ی مفرط» نداشته باشید. به این سخن گهربار استاد معظم حضرت ثامن الحجج (علیه‌السلام) به ریّان بن شبیب توجه کنید:
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّک أَنْ تَکونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْک بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» [إقبال ‏الأعمال، سید بن طاووس، صفحه‌ی 544؛ الأمالی، ‏شیخ صدوق، صفحه‌ی 129؛ عیون‏أخبار الرضا (ع)، جلد 1، صفحه‌ی 299؛ وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 14، صفحه‌ی 502؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد 44، صفحه‌ی 285]
ترجمه: ای پسر شبیب اگر خوشحال می‌شوی که با ما در درجات عالیه باشی، برای غم ما غمگین و برای شادی ما شاد باش و بر تو باد به ولایت ما که اگر مردی سنگی را دوست داشته باشد، حتماً خدا او را روز قیامت با آن سنگ محشور خواهد کرد.
می فرمایند: اگر سنگی را دوست بداری، حتماً روز قیامت با آن سنگ محشور خواهی شد.
با این توضیحات از شما می‌پرسم، چرا باید به کسی یا چیزی دل ببندیم و علاقه‌ی مفرط داشته باشیم که از طرف خدای متعال، سند قطعی بر محبوبیت و عالی بودن درجه‌اش نداریم؟! مگر خدای متعال در قرآن کریم نفرموده است:
«وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 165]
یعنی: مؤمنین، شدیدترین محبت‌ها را اختصاص به خداوند می‌دهند؟
اگر بگویید من دلباخته‌ی شخص نیستم بلکه دلباخته‌ی کرامت هستم، عرض می‌کنم که دلباختگی به کرامات، یکی از درّه‌های خطرناک و پرتگاه‌های مهلک در راه رسیدن به کمال و سعادت است. وقتی شیطان ملعون به قلب شما نظر کند و آن را شیفته‌ی کرامت بیابد، شما را از طریق کرامات، گمراه خواهد کرد، چنان که فکرش را هم نکنید.
اگر به قاعده‌ی 68 و 69 مراجعه کنید می‌بینید که اینگونه آمده است:
قاعده‌ی 68: در منهاج فردوسیان، اعتقاد دارند؛ به دست آوردن کرامت (تصرفات خارق العاده) هدف نیست و از آن استفاده نمی‌کنند.
قاعده‌ی 69: در منهاج فردوسیان، اعتقاد دارند؛ رسیدن به مشاهدات و مکاشفات، هدف نیست و مورد اعتنا نمی‌باشد.
دقت کنید که اینگونه کرامات و تصرفات و خوارق عادات، در منهاج فردوسیان جایی ندارد و مورد اعتنا نیست. سعی کنید پس از این، اینطور حکایت‌ها دلتان را نرباید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

با سلام مجدد خدمت حاج آقا فردوسی
چرا جواب نامه مرا ندادید؟خیلی ناراحت هستم چون احساس می‌کنم به من اهمیت نداده‌اید ! آیا درست نمی‌گویم؟

************
باسمه تعالی شأنه

سلام برادر عزیز
من سعی می‌کنم به تمام نامه‌ها و پیامک‌ها و حتی کامنت‌ها، جواب بدهم ولی چه کنم که فرصتم محدود و فراغتم اندک است. مطمئن باشید که جواب تمام نامه‌ها را خواهم نوشت (ان شاء الله) ولی در زمانی که بتوانم. این چند کلمه جهت جنابعالی و سایر رفقای منهاجی نوشته شد که عجله نکنند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام و درود خدا بر شما برادر ارجمند جناب آقای حاج فردوسی
و اما بعد، کلمات روز نوشته‌های شما به دقت مورد تحلیل قرار گرقت و فایل صوتی شما هم شنیده شد از تلاشتان برای یاری دین خدا که همان اسلام است تشکر می‌شود باشد که عنایات خاصه امام م ح م د بن حسن عسگری (عجل الله تعالی الفرجه و الشریف) شامل شما و یاری کنندگان شما بشود.
چند نکته به احتیاط گفته می‌شود :
1 ـ حتماً یک تصویر واضح از خودتان در وبلاگتان قرار دهید تا ببیندگان با جمال شما آشنا شوند و بر جمالتان آگاهی یابند. که در این کار برای شما در امر هدایت مردمان و خود مردم گشایش و فرجی خواهد بود ان شا الله.
2 ـ نام کامل خود را به طور کامل که در شناسنامه آمده بنویسد واز به کا بردن القاب به طور پسنود وپیشوند خودداری کنید که این برای نفس شما ونفوس مردمان بهتر و به حق نزدیکتر است.
3 ـ برای اینکه ذکاة علم شما کامل شود به مدت چهارده روز کتاب منهاج فردوسیان را به طور کامل و رایگان برروی سایت خود قرار دهید تا عموم کسانی که توانایی آمدن به قم و خریداری کتاب و یا هزینه خرید و پست را ندارند زمینه‌ای فراهم شود برای مطالعه کتاب. البته شما می‌توانید بعد از چهارده روز نسخه رایگان را از روی سایت بردارید.
سلام ما را به مومنان و شیعیان از مردم شهر قم برسانید باشد که دیدارشان برای ما میسر شود.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1 ـ تصویر واضحی از زندگی و افکار حاج فردوسی در حاشیه‌ی پایگاه اینترنتی منهاج فردوسیان با عنوان «زندگی‌نامه» آمده است.
2 ـ کسی که جویای کمال و سعادت است به گفته‌ها توجه می‌کند نه به اسم شناسنامه. استاد معظم منهاج فردوسیان حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) در رهنمودی جاودانه فرمودند: «لا تنظر إلی من قال و انظر إلی ما قال؛ به گوینده نگاه نکن، بلکه به گفته‌هایش توجه نما» [غرر الحکم/438]
3 ـ چون امتیاز کتاب به ناشر واگذار شده، شرعاً و قانوناً اجازه‌ی انتشار چهارده دقیقه‌ی آن را نداریم چه رسد به چهارده روز.
قیمت کتاب و هزینه‌ی پست، چهار هزار تومان است که مبلغ قابل توجهی نیست. فقرایی که چهار هزار تومان برای خرید کتاب سعادت خود ندارند، چگونه رایانه و اینترنت پرسرعت برای دانلود دارند؟!

موفق باشید
حاج فردوسی

علیکم السلام
اگر لطف کنید و یک وجه مشترک از موسیقی مثلاً سرود ملی را با شراب بیان کنید و یک دلیل منطقی و معقول برای تحریم موسیقی مثلاً سرود ملی جمهوری اسلامی ایران را در زمان حال بیان بفرمایید و این‌که چرا ممکن است با انجام دادن بعضی کارهایی که انجام آن‌ها اشکال ندارد انسان به بهشت نرود حتی انسان مومن و عارف و خردمند.و اگر شخصی مقلد یک از علمایی بود که از نظر او برخی انواع موسیقی حلال است و مجاز است که به آن‌ها گوش دهد آیا میتواند وارد برنامه‌ی منهاج فردوسیان شود و از مقلد خود هم تقلید نماید؟ لطف جوابها را واضح و نه در فضای منهاج فردوسیان بلکه در فضای فقه و منطق و اسلام بفرمایید ممنون میشوم.
و من ا..توفیق

************
باسمه الحق المبین

سلام
سؤالات شما را به صورت ترکیبی جواب می‌دهم.
ـ اگر لطف کنید و دلیل حذف جوابها و نظریاتم از قسمت نظرات وبلاگتان را بگویید
جواب: نظرات تکراری و غیر همسو با مباحث محوری پایگاه، یعنی منهاج فردوسیان حذف می‌شود. کاربران محترم توجه دارند که این صفحه ویژه‌ی مسائل منهاج فردوسیان است و از پرداختن به سایر مقولات پرهیز می‌شود.

ـ یک وجه مشترک از موسیقی مثلاً سرود ملی را با شراب بیان کنید
جواب: موسیقی و شراب در طبقه‌ی دوم قوانین منهاج فردوسیان قرار دارد یعنی هر دو از یک اندازه‌ی اهمیتِ ترک برخوردار است. ضمناً موسیقی با همه‌ی گستردگی‌اش مورد نظر است نه فقط سرود ملی.

ـ یک دلیل منطقی و معقول برای تحریم موسیقی مثلاً سرود ملی جمهوری اسلامی ایران را در زمان حال بیان بفرمایید.
جواب: اینجا جای تسلیم در مقابل وحی است و من دلایل وحیانی ترک موسیقی را برایتان بازگو کردم و در همین صفحه منتشر شد که اهالی موسیقی چگونه آخرتی دارند.
توجه داشته باشید که منهاجی با هدایت «عقل» به وجود خدایی برای این عالم می‌رسد و سپس برای اثبات پیامبر از «عقل» کمک می‌گیرد. وقتی پیامبر ثابت شد، «عقل» به حاشیه می‌رود و فقط «قلب» است که خاشعانه بر درگاه پیامبر مقیم می‌گردد و تمام نظرش به فرمایشات وحیانی پیامبر است. منهاجی معتقد است: دین خدا با عقل، سنجیده نمی‌شود. (قانون 340)
استاد معظم حضرت سجاد (علیه‌السلام) فرمودند:
«إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَایِیسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا یُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِیمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اهْتَدَی بِنَا هُدِیَ وَ مَنْ دَانَ بِالْقِیَاسِ وَ الرَّأْیِ هَلَک وَ مَنْ وَجَدَ فِی نَفْسِهِ شَیْئاً مِمَّا نَقُولُهُ أَوْ نَقْضِی بِهِ حَرَجاً کفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ وَ هُوَ لَا یَعْلَم‏» [بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 2، صفحه‌ی 303؛ مستدرک الوسائل، محدث نوری، جلد 17، صفحه‌ی 262]
ترجمه: با عقل‌های ناقص و نظرات باطل و مقایسه‌های فاسد نمی‌شود به دین خدا دست یافت. دین خدا جز با تسلیم شدن به دست نمی‌آید. پس کسی که تسلیم ما باشد سالم می‌ماند و کسی که به ما هدایت جوید، هدایت می‌یابد و کسی که به مقایسه و نظرات [شخصی و سلیقه ای] نزدیک شود، هلاک می‌گردد. و کسی که چیزی در جانش درباره‌ی آنچه ما می‌گوییم یا قضاوت می‌کنیم بیابد [یعنی به سخنان یا قضاوت‌های ما، انکار و اشکال قلبی داشته باشد]، کافر شده است به کسی که سبع المثانی [یعنی سوره‌ی حمد] و قرآن عظیم را نازل فرموده [یعنی به خدای بزرگ کافر شده] در حالی که [خودش هم] نمی‌داند.

ـ و این‌که چرا ممکن است با انجام دادن بعضی کارهایی که انجام آن‌ها اشکال ندارد انسان به بهشت نرود حتی انسان مومن و عارف و خردمند.
جواب: انجام دادن مباحات برای کسی که قصد وارد شدن به بهشت را دارد، اشکال ندارد ولی انجام همین مباحات برای کسی که قصد رسیدن به قله‌های برین بهشت دارد، در حکم گناه است.
هدف منهاج فردوسیان، چنان که از نامش پیداست، رسیدن به بالاترین قله‌ی بهشت یعنی فردوس است. برای رسیدن به آن مراحل عالیه باید پاکی فوق العاده‌ای داشت.
از یکی از ثقات شنیدم که او از قول یکی از نزدیکان رهبر معظم انقلاب (دام ظله الوارف) نقل می‌کرد که یک روز در خدمت معظم له، اخبار تلویزیون را گوش می‌دادیم، پس از تمام شدن اخبار که موسیقی خبر پخش می‌شد، معظم له صدای تلویزیون را بستند. عرض کردم: آقا این مقدار اشکال دارد؟ ایشان فرمودند: برای بنده اشکال دارد.
دقت کنید که همین فقیه بزرگواری که این مقدار موسیقی را موجب جهنمی شدن نمی‌دانند، خودشان برای رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت از آن تنزه می‌جویند.
پس سعی کنید فرق «نرفتن به جهنم» با «رفتن به بالاترین درجات بهشت» را متوجه شوید.

ـ و اگر شخصی مقلد یک از علمایی بود که از نظر او برخی انواع موسیقی حلال است و مجاز است که به آن‌ها گوش دهد آیا میتواند وارد برنامه‌ی منهاج فردوسیان شود و از مقلد خود هم تقلید نماید؟
جواب: تا زمانی که منهاج، درباره‌ی موضعی قانون دارد، نوبت به تقلید نمی‌رسد. تقلید و استفتاء از فقیه (کارشناس فقه) در مسائلی است که نیاز به نظر کارشناسانه باشد (مسائل مستحدثه). موضوعاتی که در آیات و روایات شیعه روشن است، نیاز به تقلید ندارد. یکی از روشن ترین موضوعات، نقش منفی نواختن و گوش دادن به موسیقی در رسیدن به کمال و سعادت است.

ـ لطف جوابها را واضح ونه در فضای منهاج فردوسیان بلکه در فضای فقه و منطق و اسلام بفرمایید ممنون میشوم.
جواب: آنچه نوشتم متناسب با فضای منهاج فردوسیان بود. برای رسیدن به جواب‌های فقهی یا علمی می‌توانید از سایت پاسخگو استفاده نمایید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

حاج فردوسی نمی‌شود هر روز در بخشی از این وبلاگ یک قانون از قوانین منهاج فردوسیان را تفسیر کنید و از عقاب و ثوابش بنویسید اینگونه به نظرم وبلاگتان هم کاربردی تر می‌شود هم مفید تر هم منهاجی‌ها بگونه‌ای با این وب عجین می‌شوند و شما می‌توانید هر روز تقریبا با همه‌ی منهاجی‌ها در ارتباط باشید و افکار درست را به این عده منتقل کنید و ان عده‌ی که با منهاج فردوسیان اشنا نیستند اشنا می‌شوند البته با اجازه‌ی ناشر.شما تصور کنید اگر ان شا الله تعداد منهاجی‌ها بسیار زیاد شود شما چگونه می‌خواهید سوالات منهاجی‌ها را در رابطه با تفسیر قوانین منهاج فردوسیان جواب بدهید مگر می‌شود در روز جواب چند نفر را داد یا باید تفسیر این کتاب نوشته شود یا ما شاید نتوانیم تفسیر این قوانین را از علما بپرسیم با تفسیر دقیق این کتاب بسیار کاربردی تر خواهد شد ان شا الله و ما را از مطالعه‌ی هر کتابی بی‌نیاز خواهد کرد البته شاید شما تدبیری اندیشیده‌اید به هر حال قصدم خیر بود یا حق

************
باسم الله تعالی

سلام علیکم
از این‌که مرا فقط با «حاج فردوسی» خطاب می‌کنید، متشکرم. از بس گفتم و نوشتم که راضی به هیچگونه پیشوندی نیستم، خسته شده‌ام.
برای پیشنهادتان هم متشکرم و به عرض عالی می‌رسانم چاره‌ی این مسأله، در انتشار فایل‌های صوتی منهاج فردوسیان دیده شده است. با انتشار فایل ها، هم نیازی به اجازه‌ی ناشر نداریم، هم گوش دادن، راحت تر از خواندن است. هم وقتی به تعداد قابل قبولی رسید، به صورت لوحه‌ی فشرده قابل عرضه است، هم می‌توان فایل‌های منتخب را از طریق بلوتوث انتشار داد و …
و در آخر این‌که خیلی به دعای خیر رفقا محتاجم.

دعاگو
حاج فردوسی

با سلام خدمت استاد بزرگوار جناب آقای حاج فردوسی عزیز دامت برکاته
بابت انتشار کتاب منهاج فردوسیان به شما خدا قوت عرض می‌کنم. این کتاب که هنوز توفیق مطالعه آن را نیافته‌ام به اظهار شما تماماً از قرآن و روایات معصومین (ع) اخذ شده است و سالک را به سریعترین زمان ممکن به مقصد می‌رساند.در اینجا استاد اعظم حضرت امام زمان مهدی موعود (عج) می‌باشند. از خدمت شما سوالی داشتم خواستم بدانم شما به عنوان کسی که این ادعا را کرده و انسان‌ها را به این روش سلوکی دعوت می‌کنید خودتان چه نتیجه‌ای گرفته‌اید و در طی این ده مرحله در کجای آن قرار گرفته‌اید.
شما چه حجت‌هایی در طی این مراحل دیده‌اید که به یقین شما افزوده است؟ برای ما مشتاقان بیان فرمایید. البته کشف و کرامات و رویاهای صادقه برای تمامی افراد دیر یا زود اتفاق می‌افتد که ان هم به قدرت ما نیست و در ید قدرت حضرت حق می‌باشد. منظور این است که مریضی که با خوردن یک دارویی شفا یافته و دیگران را به استفاده این دارو ترغیب می‌کند بسیار بجا می‌باشد که شرح حال مراحل بهبودی خود را در کتابی جداگانه بصورت شرح دقایق و مستند منتشر کند.
این به نظر حقیر تأثیر زیادی در هدایت بشریت خواهد گذاشت. البته برای انتشار حقایق ناگزیر از طرح ماجراهایی می‌باشید که شنونده ممکن است برای شما مقامات بالایی متصور شود که با وجود عزت نفس و درایتی که در جنابعالی می‌بینم شما تمام این مقامات را به امام زمان استاد اعظم مهدی (عج) حواله خواهید نمود و اجازه سوئ استفاده شیطان را نخواهید داد.
با تشکر فراوان
دعا گوی شما

************
باسمه جلّت اسمائه

سلام بر برادر عزیزم
اول، از این‌که مرا به «استاد بزرگوار» خطاب کرده‌اید، دوستانه گله دارم. بارها عرض کرده‌ام که من خاک قدوم استاد نیستم. استاد منهاج فردوسیان آن بزرگواری است که روح کالبد جهان است. اگر او نباشد، تمام این کهکشآن‌ها مچاله شده و به کام عدم افکنده می‌شوند. پس بیایید تمرین کنیم که هر کسی را در جایگاه خودش، مخاطب قرار دهیم یعنی «حاج فردوسی، بدون القاب، حتی آقا و جناب».
دوم، نوشته‌اید که «به عنوان کسی که این ادعا را کرده و انسان‌ها را به این روش سلوکی دعوت می‌کنید خودتان چه نتیجه‌ای گرفته‌اید» باید عرض کنم این سؤال شما به خاطر ندیدن کتاب منهاج فردوسیان است. اگر کتاب را بخوانید در خواهید یافت که حاج فردوسی هیچ ادعایی از خودش ندارد. او فقط ادعاهایی که در کتاب مقدس قرآن و فرمایشات معتبر رسول ختمی مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و جانشینان دوازده گانه‌ی ایشان آمده را بازگو و دسته بندی کرده است.
همچنین او برای کسانی که به این قواعد معتقد شوند و به این قوانین عمل کنند، هیچ تضمینی برای رسیدن به کمال و سعادت نداده و نمی‌دهد. چون حاج فردوسی نه خبر از غیب دارد و نه به معراج رفته است و نه فرشته‌ی وحی برایش نازل می‌شود. حاج فردوسی به حقانیّت قرآن کریم و رسول ختمی مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ایمان آورده و دوست دارد این حلاوت ایمان را به دیگران هم بچشاند، همین.
در روایتی دیدم که امام صادق (علیه‌السلام) به شخصی که کار خیری انجام داده بود، فرمودند: بهشت را برایت ضمانت می‌کنم به پشتوانه‌ی ضمانت خدا و رسولش.
حاج فردوسی نیز می‌گوید: برای کسانی که به قواعد منهاج فردوسیان معتقد شوند و به قوانینش عمل کنند، بهشت را ضمانت می‌کنم به پشتوانه‌ی ضمانت خدا و رسولش و امام صادق (علیه‌السلام).
پس من نه ادعایی دارم و نه ضمانتی می‌دهم؛ بلکه همه‌ی ادعاها از قرآن کریم و فرمایشات رسول و امامان معصوم (علیهم السلام) است و تضمین نتایج هم بر عهده‌ی خودشان می‌باشد.
سوم، این‌که نوشته‌اید: «در طی این ده مرحله در کجای آن قرار گرفته‌اید» را باید اینگونه پاسخ دهم که: از آنجا که حاج فردوسی نه سر پیاز است و نه ته پیاز، پس چه به مقصد برسد و چه نرسد، چه نجات یابد و چه هلاک شود، ربطی به کمال و سعادت منهاجیون و منهاجیات ندارد. این سؤال شما با پیش فرض عرفان و تصوف مطرح شده است که در آنجا، قطب یا مرشدی که ادعایی مطرح می‌نماید، خودش باید به مراحلی رسیده باشد که بتواند دست کسی را بگیرد و او را به آن مرحله بالا بکشد.
وقتی اصرار دارم مرا استاد نخوانید برای این است که چنین شبهه‌ای پیش نیاید، استاد کل حضرت ختم رسل (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تمام این ده مرحله را رفته بود و به اوج قله‌های کمال و سعادت رسیده بود. از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت: شیرین است. یکی از بالاترین کرامات استاد منهاج، این است که وجود مقدسش در شب معراج، دیدنی‌ها را دید و شنیدنی‌ها را شنید و چشیدنی‌ها را چشید، سپس برای ما پیام فرستاد که بیایید و بخورید که شیرین است.
نتیجه‌ی این بخش این‌که: حاج فردوسی در کنار شما و همراه شماست نه این‌که پیشوا و جلودار باشد، بلکه استاد کل، حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است و استاد حاضر، حضرت بقیۀ الله الاعظم (ارواحنا فداه).
در پایان عرض می‌کنم، امروز خبردار شدم که کتاب «درباره‌ی منهاج فردوسیان» مجوز انتشار گرفته است. این کتاب حاوی 36 سؤال درباره‌ی برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان است. با مطالعه‌ی این اثر، با زوایای بیشتری از این برنامه‌ی تربیتی آشنا خواهید شد. البته هنوز سرمایه‌ی چاپ آن فراهم نشده و بانی هم پیدا نکرده ام. امیدوارم با عنایت خدای متعال و استاد حاضر و دعای خیر رفقای منهاجی، مشکل بودجه‌ی انتشار این اثر هم بر طرف گردد.

و الحمد لله اولاً و آخراً
حاج فردوسی

با عرض سلام و درود من خیلی به مسائل روح و تزکیه علاقه‌مندم چون به یقین رسیده‌ام که چاره‌ایی جز تزکیه نفس ندارم میدانم در ان دنیا فقط قدرت روح و پاکی ان دستگیر است و انسان را بالا میکشد چند سال پیش حالت یقضه بهم دست داد یه مدت بدون استاد سر از خود سراغ داروخانه دعاها و اذکار رفتم کتابهای مختلفی خواندم ولی به جایی نرسیدم یا راه بلد نبودم یا راهم ندادند مدتی گذشت و پی زندگی روزمره خودم بودم تا اینکه به مدد امام زمان و چون به امام زمان علاقه زیادی دارم و پیگیر روزانه شرایط ظهور و اتفاقات اطراف هستم باز حالت یقضه بهم دست داد که حالا فرض کن امام زمان ظهور کرد با این حالت و اعمال و تیرگی روح تو چه جایگاهی نزد امام داری و…..بگذریم تا اینکه با وبگاه شما و کتابتان و روش شما آشنا شدم حال سوال؟ تو را به عظمت قرآن قسم میدم آیا با تهیه این کتاب و عمل به دستورات عملیش میتوانم از این منجلاب و راه پر خطر اسوده به منزل مقصود سفر کنم؟ آیا میتوان راه کمال را طی کنم آیا مراحل سیر وسلوک کامل در این طریق هست؟ نیاز به استاد نیست؟ مشکلات احتمالی را با که در میان بگذارم و…؟ کمک کنید تا هر چه زودتر حداقل توبه کنم و مرحله اول را بگذرانم. با تشکر

************

باسم الله تعالی

سلام علیکم
1. حالت یقظه (= بیداری) بسیار مبارک است و باید مانند میهمان عزیزی که بعد از سال‌ها از سفری دور آمده، مغتنم و محترم شمرده شود.
2. با جرأت عرض می‌کنم اگر ثابت قدم و مردانه در اعتقاد یافتن به قواعد نظری و مراعات کردن قوانین عملی منهاج فردوسیان باشید، به اندک زمانی دل از سرای غرور برکنده و صدرنشین خوبان دو جهان خواهید شد. رسیدن به کمال حقیقی و سعادت ابدی، فقط سه رکن دارد؛ برنامه‌ی صحیح، استاد کامل و همت والا. در منهاج فردوسیان، برنامه‌ی صحیح و استاد کامل به شما معرفی می‌شود ولی انگیزه و همت را نمی‌توان ایجاد کرد (ولی می‌توان تقویت نمود). تمام رفقای منهاجی یی که ناکام مانده اند، از بی‌همتی و کاهلی خودشان است و بس.
3. بله، به روشنی می‌توانید راه کمال را بشناسید و از مراحل سیر و سلوک آگاه شوید ولی بدانید که روشن بودن به معنی ساده بودن نیست. وقتی می‌گویند: باید از الان تا پایان عمر، یک ساعت قبل از اذان صبح، بیدار باشید؛ خیلی خیلی روشن است ولی خیلی خیلی دشوار است. پس فرق روشن و آسان را در نظر داشته باشید و این دو را یکی نپندارید. بعضی مراجعه کنندگان به این خیالند که منهاج فردوسیان، برنامه‌ی آسان و راحتی است ولی این خیال، باطل است، منهاج فردوسیان، بسیار بسیار روشن و بدون ابهام است ولی عمل کردن به آن، به این راحتی‌ها نیست.
4. سنت خدای متعال بر این است که هر آموزشی آموزگاری داشته باشد. به قول شاعر:

هیچکس از پیش خود چیزی نشد * هیچ آهن، خنجر تیزی نشد
هیچ حلوایی نشد استادکار * تا که شاگرد شکرریزی نشد

اما رکن استاد در منهاج فردوسیان، مانند دو رکن دیگر تربیت (یعنی برنامه و همت)، معنای خاصی دارد که با «استاد» در عرفان و تصوف، متفاوت است.
مطالعه‌ی مقدمه‌ی کتاب منهاج فردوسیان و مطالعه‌ی «روز نوشته‌ها» کمک خوبی برای آشنایی با استاد در منهاج فردوسیان است.
5. می‌توانید با نامه، ایمیل، تلفن دفتر و همراه، با اینجانب در میان بگذارید. البته بهترین راه، ایمیل است.

دعاگو
حاج فردوسی

دوست عزیز سلام و خدا قوت
از مطالبی که با ایمیل راجع به موسیقی برایتان ارسال شده فقط جهت اطلاع عموم به این چند خط بسنده میکنم:
جواب: این مطلب فقط یک نظریه است که اثبات کردنش نیاز به تقلای فراوان دارد و نمی‌توان یک ادعای صرف را به این راحتی پذیرفت. با کدامین مستندات می‌توان به قطع، ادعا می‌کرد که موسیقی فقط در مجالس لهو و لعب بوده؟ مگر مارش جنگ نداشتند؟ مگر اعلان شادی و عزای عمومی نداشتند؟ مگر جشن‌های برداشت محصول نداشتند؟ مگر آئینی برای آمدن باران و پر بار شدن زراعت نداشتند؟ در تمام اینها از همین سازها استفاده می‌شده است. پس باید می‌فرمودند: مثلاً طبل برای جنگ خوب است ولی برای لهو و لعب بد است. ولی به طور مطلق نهی شده است.
2 ـ بنا بر شرع مقدس اسلام همه ما باید به تبعیت از رهبر فرزانه‌ی انقلاب به عنوان ولی امر مسلمین با هر درجه‌ای از علم و اجتهاد، پایبند اصول نظام مقدس جمهوری اسلامی باشیم و همانطور که در استفتائات رهبر گرانقدرمان می‌بینیم در حال حاظر غنا (یعنی موسیقی مناسب با مجالس لهو و لعب ـ که آنهم با توجه به ظرفیت هر شخص متغیر است ـ)حرام است نه موسیقی‌هایی که برای مجاس لهو و لعب به کار نرود حتی اگر باساز باشد.اگر موسیقی (صدای ساز به هر شکل ممکن) با اسلام و نظام جمهوری اسلامی مغایرت داشت پس سرود جمهوری اسلامی ایران که نماد هنر اسلامی و اتحاد ملی است چرا با ساز و آهنگ نواخته میشود؟
جواب: این سخن را خود مقام معظم رهبری (مد ظله) قبول ندارند. به این استفتاء از محضر ایشان توجه کنید:
سؤال 1137: بعضی از جوانان که تازه به سن بلوغ رسیده‏اند از مراجعی تقلید می‏کنند که فتوی‏ به حرمت موسیقی بطور مطلق داده‏اند هر چند از رادیو و تلویزیون دولت اسلامی پخش شود، حکم این مسئله چیست؟ و آیا اگر ولی فقیه گوش دادن به موسیقی حلال را اجازه داده باشد، آیا تجویز او بخاطر احکام حکومتی برای جواز آن کافی است یا این‌که آنان باید به فتوای مرجع تقلید خود عمل کنند؟
فتوی‏ به جواز یا عدم جواز گوش دادن به موسیقی از احکام حکومتی نیست، بلکه حکم شرعی فقهی است و بر هر مکلّفی واجب است در اعمالش به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه کند.
در شرع مقدس اسلام همانطور که خودتان بهتر میدانید خیلی اعمال غیر واجب وجود دارند ولی انجامشان در مواردی مهم و یا حتی ضروری است مثل سوادآموزی، پوشیدن لباس عزاداری امام حسین (علیه‌السلام) وعزاداری یرای امه اطهار و.. که این خود نشان مهمی بر رد نمودن این ادله برای ترک موسیقی مذهبی و عرفانی است
جواب: موسیقی مذهبی و عرفانی، یک دروغ بزرگ است که صوفیه درست کردند و نشر دادند و هیچ پایه‌ی شرعی ندارد.

بنا نیست که انسان با انجام دادن برخی از مسایل و امور ضروری ـ اگر تمایل داشتید مقاله‌ای در خصوص ضروری بودن موسیقی برای انسان از نظر روانی و درمانی برایتان ارسال مینمایم ـ مانند مواردی که د ر قسمت سوم جوابها ارسال شد وارد بهشت نشود بلکه حتی میتواند به قرب ال الله و رسیدن به بهشت برین انسان را یاری نماید بنده پیشنهاد میکنم در برنامه‌ی زیبای منهاج فردوسیان و در نسخه‌ی جدید با دقت بیشتری برنامه‌ها تنظیم شود و حتی از امور مهم و ضروری و غیر واجب مانند موسیقی به معنای واقعی نه عرف که مسلما متغییر است استفاده شود تا افراد بیشتر با استفاده از این اصول منطقی و اسلامی وارد این مسیر خداپسندانه شوند.
جواب: شما اگر تمایل داشتید، نه یک مقاله که مقالاتی درباره‌ی نقش درمانی شراب برایتان بفرستم. قرار نیست هر چیزی که با عقل ناقص بشر، خوب است، شرع انور هم آن را تأیید نماید. کسی که با حرام بخواهد به قرب الی الله برسد، یک صوفی است (در هر لباس و منصبی که باشد) و هیچگاه به تعالی و ترقی نخواهد رسید. اگر گوش دادن به ساز و آواز، یک ضرورت است، شیخ ما مرحوم آیت الله بهجت (رحمۀ الله علیه) از یک فیض عظیم و درجه‌ی رفیع بی‌بهره ماند! چون هیچگاه در طول عمر شریفش موسیقی گوش نداد.

و اگر کسی بگویدکه خود مراجع عظامی که به قول شما با کل موسیقی و سازها مخالفند (وبه نظر بنده و علمایی که از آن‌ها شخصا سئوال نموده‌ام فقط موسیقی لهوی و غنا حرام است و حتی موسیقی و هنر را راهی برای رسیدن به عرفان و انسان سازی می‌دانند) سرود ملی را گوش نداده‌اند سخنی محال و غیر قابل باور خواهد بود.
جواب: گوش دادن با شنیدن فرق دارد. اولی را سماع و دومی را استماع می‌گویند. حتماً موسیقی به گوششان خورده ولی این‌که یک عالم دینی بنشیند و نوار موسیقی بگذارد و گوش دهد، خلاف سیره‌ی جاریه‌ی اهل تقواست.

(وبه نظر بنده و علمایی که از آن‌ها شخصا سئوال نموده‌ام فقط موسیقی لهوی و غنا حرام است و حتی موسیقی و هنر را راهی برای رسیدن به عرفان و انسان سازی می‌دانند)
جواب: هر کس (روحانی و غیر روحانی) که موسیقی را راهی برای رسیدن به عرفان و انسان سازی بداند، بدون شک از روایات موسیقی، بی‌اطلاع است. (اگر نگوییم شیطانی است اغواگر که در لباس اهل هدایت، ضلالت می‌پراکند)

در سخنان امام خمینی (ره)هم که شما در وبلاگ نوشته‌اید اگر دوباره مطالعه بفرمایید و تاریخ موسیقی اوایل انقلاب را در نظر بگیرید با کلمه‌ی موسیقی در عرف آنزمان همان موسیقی لهوی و غنا برایتان تداعی میشود چون بیش از 99درصد موسیقی قبل از انقلاب همین بوده است.
جواب: بخشی از روایات، مربوط به غناست ولی بخشی دیگر، آلات موسیقی (مانند: تار، عود، بربط، دف، نی، طبل، سنج و طنبور) را تحریم کرده است. اگر بتوانیم به هر بهانه‌ای موسیقی را به دو قسم غنا و غیر غنا تقسیم کنیم، استفاده از این سازها که نامشان در روایات معتبر آمده را نمی‌شود نادیده گرفت.

به امید تغییر دیدگاه تمامی افرادی که بدون منطق و دلیل عقلانی و فقط با استباط شخصی ازبرخی روایات گذشته موسیقی را که نماد ظرافت و هنر و زیبایی و روح لطیف انسانی است و از زیبایی‌های طبیعت و قدرت خداوند است مطلقا قبیح میدانند و این نشان از تعصب و قضاوت کورکورانه‌ای بیش نیست که ان شا الله دین مبین و انسان ساز اسلام از اینگونه تعصبات رها گردد.
جواب: بین «بیان روایت» با «استنباط از روایت» فرق است. وقتی یک متن، با تمام صراحت، کاری را امر یا نهی کرده، استنباط معنی ندارد. استنباط یعنی برداشت کردن یک نکته‌ی نهفته. چیزی در روایات موسیقی پنهان نیست که نیاز به استنباط داشته باشد. به صراحت تمام، نهی می‌فرماید.
بر طبق نوشته‌ی این برادر محترم، نظر مبارک تمام فقها و بزرگانی که در طول هزار سال اخیر، موسیقی را مطلقاً قبیح می‌دانسته اند، «تعصب و قضاوت کورکورانه‌ای بیش نیست که ان شاء الله دین مبین و انسان ساز اسلام از اینگونه تعصبات رها گردد.» (استغفر الله ربی و اتوب الیه)
خواهش می‌کنم حداقل احتمال بدهید که افرادی مثل آیت الله سیستانی یا آیت الله صافی گلپایگانی (مد ظلهما) بیشتر از من و شما می‌فهمند که فتوا به حرمت مطلق موسیقی داده اند.

تذکر: تمام اشکالات این دوست عزیز، ناشی از بی‌اطلاعی از مبانی منهاج فردوسیان است. اگر در همین «روز نوشته‌ها» مطالعه‌ای داشته باشند (چه برسد به این‌که کتاب منهاج فردوسیان را مطالعه کنند) در خواهند یافت که اصلاً منهاجیون به این بحث‌ها نمی‌رسند و خیلی جلوتر، خط خود را جدا می‌کنند.
با کمال احترام عرض می‌کنم: برادر عزیزم، چون فضای بحث ما یکی نیست و بعید است به نتیجه‌ای برسیم، این آخرین جواب من به شما بود. ان شاء الله بعد از این که با مبانی منهاج فردوسیان آشنا شدید، باز هم در خدمتتان خواهم بود.

هدیه: در پایان مایلم هدیه‌ای معنوی برایتان بفرستم؛ شاید این نوشدارو قبل از مرگ سهراب اثر کند و پیش از این که پرونده‌ها بسته شده و کار از کار بگذرد، چنگال شیطان از سرزمین دلتان کوتاه گردد و موسیقی را رها کنید. اگر ان شاء الله این اتفاق مبارک بیافتد، خواهید فهمید که نواختن و شنیدن موسیقی (یعنی همین ساز و آوازی که سینه چاکش هستید) برای ملکوتی شدن و رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت، مضرّ است.

و الحمد لله
حاج فردوسی

پس از عرض سلام وخداقوت. خدمتتان عرض کنم.بنده تازه با نام استاد فردوسیان اشنا شدم. می‌خواستم خواهش کنم کمی از زندگی استاد و تحصیلات ایشان و استادان عرفان ایشان برای بنده توضیح بدهید تا با ایشان بیشتر اشنا شوم. لطف کنید بنویسید ایشان مورد تایید بزرگانی مثل ایت الله حسن زاده املی و یا حضرت جوادی املی هستند و یا ایت الله شوشتری و غیره خلاصه بسیار مایل هستم با زندگی ایشان وافرادی که ایشان را تایید می‌کنند اشنا شوم از اینکه بنده را راهنمایی می‌فرمایید بسیار ممنون هستم.

************
باسم الله تعالی

سرکار خانم… سلام علیکنّ
این حقیر، استاد فردوسیان نیستم بلکه رفقا مرا به «حاج فردوسی» می‌شناسند و نام برنامه‌ی تربیتی ما «منهاج فردوسیان» است.
خودم را بارها برای رفقا معرفی کرده‌ام (البته به مقداری که نقشی در تربیت دارد). برای آشنایی بیشتر (با افکار و ایده‌های من و همچنین برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان) می‌توانید به پایگاه اینترنتی «hajferdowsi.ir» مراجعه کنید.

در پناه عنایات صاحب الامر (ارواحنا فداه) موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

با سلام و وقت به خیر
احتراماً نظر شما درباره فراگیری دو علم کلام و فلسفه و مطالعه شبهات و جواب آن‌ها چیست؟
با تشکر

************
باسم الله تعالی

فراگیری فلسفه و کلام برای مقابله با دشمنی که با سفسطه و مغالطه جلو می‌آید، خوب است هر چند برای خود انسان بهره‌ای ندارد.
کسی که ظرفی سیب دارد، هم خودش می‌خورد و هم به دیگران می‌دهد ولی کسی که ظرفی سنگ دارد، فقط می‌تواند از این سنگها برای دفع دشمن و دفاع استفاده نماید و بهره‌ای برای خودش ندارد.
پس علم کلام و فلسفه برای مقابله با شبهات و مغالطه ها، خوب است ولی نقشی در ترقی و تکامل انسان مؤمن که تسلیم وحی شده است، ندارد بلکه به نحوی، مخل به مقصود و دور کننده‌ی راه است.
پس اگر می‌خواهید از مرزهای فکری و اعتقادی شیعه دفاع کنید، مجهز شدن به فلسفه و کلام مفید است ولی اگر می‌خواهید به کمال و سعادت برسید و درجات عالیه‌ی قرب پروردگار را طی نمایید، فلسفه خواندن، راه را دور می‌کند و آشنایی مختصر با علم کلام، کفایت می‌کند. البته آشنایی با قواعد نظری منهاج فردوسیان، اندک نیاز به علم کلام را نیز بر طرف می‌نماید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام دوست عزیز
به نظر بنده به عنوان کارشناس و معلم موسیقی (موسیقی مذهبی و اسلامی) شما اطلاعات کافی راجع به موسیقی و معنای آن ندارید و اظهار نظرتان مبتنی به روایاتی است که خلاف آن‌ها هم در احادیث و روایات و استفتائات زیادی از مراجع عظام ذکر شده است. لازم است بدانید که قرائت صوت قرآن هم که مبتنی بر اصول و قوائد موسیقی است و نیاز به فراگیری مبانی موسیقی دارد هم یک نوع موسیقی است.همچنین مرثیه‌های مذهبی و…
بنده پیشنهاد میکنم به جای قضاوت متعصبانه و کورکورانه راجع به موسیقی اندکی بیشتر در این مقوله مطالعه فرموده تا بر خلاف نیت پاکتان باعث انحراف دیدگاه افراد و دادن اطلاعات خدای نکرده نادرست به دیگران نشوید.
اگر در این زمینه به کمکی نیاز داشتید اینحقیر در خدمتتان هستم.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مورد نظر جنابعالی لازم می‌دانم به چند نکته اشاره کنم:
1. در عرف جامعه، به صدای سازها «موسیقی» می‌گویند. پس صدای آبشار و تلاوت قرآن و صوت هزاردستان، گرچه در اصطلاح اهل فن، موسیقی دارد ولی در عرف جامعه به آن موسیقی نمی‌گویند. آنچه در روایات شریفه آمده و همچنین منظور ما، موسیقی به معنی صدای ساز است. و حتماً می‌دانید که ساز به معنی تمام وسائل ساخته‌ی بشر است که بتوان با آن نغمه و صداهای قابل کنترل ایجاد کرد که اعم است از بادی و ضربی و زهی.
2. با استقصائی که انجام داده‌ام (یعنی تمام روایات معتبر را دیده ام) روایت‌های موسیقی، به صورت یکصدا بر مذمت آن اتفاق نظر دارند و هیچ روایت معارض و مخالفی نیافته ام. خوشحال می‌شوم روایت یا روایاتی در تأیید و تصویب موسیقی به من نشان دهید.
3. حداکثر چیزی که در استفتائات از مراجع معظم تقلید آمده، «جایز» بودن نوعی از موسیقی (با شرایط خاص) است. هیچ مرجع تقلیدی را نخواهید یافت که فتوا بدهد، گوش دادن موسیقی، «واجب» یا «مستحب» است. یعنی بگوید گوش دادن به موسیقی، نقشی در رساندن انسان به سعادت و کمال دارد. اگر موردی را سراغ دارید برایم بفرستید.
4. باید توجه داشته باشید که بنای «منهاج فردوسیان» بر رها شدن از جهنم نیست بلکه بنایش بر رسیدن به اوج قله‌ی قرب الهی که نامش «فردوس» است، می‌باشد. شاید نوعی از موسیقی مصنوعی باشد که حرام نباشد و انسان را جهنمی و مستحق عذاب و عقاب الهی نسازد، ولی آیا شایسته است مردان و زنان پاکی که قصد رسیدن به بالاترین درجات بهشت را دارند، به اموری که بی‌فایده است و آنان را گامی (هر چند اندک) به خدای متعال نزدیک نمی‌کند، سرگرم شوند؟
5. این‌که نوشته‌اید: «قضاوت متعصبانه و کورکورانه راجع به موسیقی» از شما دعوت می‌کنم به آدرس‌هایی که در زیر می‌نویسم مراجعه کنید و ببینید غیر از نقل قول دیگران، آیا چیزی از خودم به آن‌ها افزوده ام؟ و آیا قضاوتی از خودم در مورد موسیقی انجام داده‌ام تا بعد برسیم به این‌که متعصبانه و کورکورانه بوده یا نبوده.
در این آدرس، متن و ترجمه و سند چند روایت در مورد آخرت اهالی موسیقی آمده است.
http: //www.hajferdowsi.net/post/96
در این آدرس، متن استفتائات و فتاوای بعضی مراجع معظم تقلید به همراه آدرس آن آمده است.
http: //www.hajferdowsi.net/post/102
در این آدرس، بیاناتی از رهبر کبیر انقلاب (ره) به همراه آدرس آن آمده است.
http: //www.hajferdowsi.net/post/101
انصاف بدهید آیا من در موارد فوق، قضاوت متعصبانه و کورکورانه کرده‌ام؟ اصلاً اظهار نظری کرده‌ام؟
6. در مورد این‌که نوشته‌اید: «باعث انحراف دیدگاه افراد و دادن اطلاعات خدای نکرده نادرست به دیگران نشوید» باید عرض کنم: کسی را از بیراهه به راه آوردن «انحراف» نیست بلکه از راه به بیراهه بردن «انحراف» است. اگر کسی همه‌ی انواع موسیقی را ترک کند، به یقین، کار درستی کرده است، ولی اگر کسی به بعض انواع موسیقی آلوده باشد، شاید گناه باشد و شاید گناه نباشد، یعنی قضیه مشکوک است. عاقل، یقین را با شک عوض نمی‌کند.
توصیه‌ی من به رفقای منهاجی این است که وقتی با ترک کردن تمام انواع موسیقی، یقیناً از حساب و کتاب آن رهایی می‌یابند، خودشان را به دغدغه‌ی حلال و حرام بودن نیندازند که اصلاً موسیقی ارزشش را ندارد.
7. رها شدن ابدی از دام موسیقی را برای جنابعالی و سایر مؤمنین و مؤمنات از باری تعالی خواستارم.

موفق باشید
حاج فردوسی

حاج فردوسی عزیز در منهاج فردوسیان مرجع تقلید چه جایگاهی دارد؟
از مطالب بسیار مفیدتان راجع به موسیقی هم متشکرم.

************
باسم الله تعالی

سلام
مرجع تقلید، بالاترین کارشناس و راهنمای راه کمال و سعادت در زمان غیبت ولی الله الاعظم (ارواحنا له الفداء) است. مراجع معظم تقلید، چون هیچ افزودنی و کم کردنی سلیقه‌ای در دین مبین اسلام و تشیع خالص ندارند و تمام سعیشان بر ارائه‌ی ناب ترین آموزه‌های وحیانی است، مطمئن ترین کارشناسان دین به حساب می‌آیند. بر خلاف مرام مراجع معظم تقلید، صوفیه و فلاسفه (که آنان نیز خود را کارشناس دین می‌پندارند) می‌کوشند همواره، برداشت‌های عجیب و غریب از قرآن کریم و روایات ارائه دهند و بافته‌های ذهنی و الهامات شیطانی خود را در لباس الفاظ پر طمطراق و سنگین، حقیقت‌های تازه کشف شده معرفی کنند.
تأکید مراجع معظم تقلید بر عمل کردن به واضحات و مسلمات شرع انور است که روش تربیتی و سلوکی رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) بوده است. به همین دلیل، تلاش وافر دارند که انتساب یک دستور به سرچشمه‌ی وحی را به صورت یقینی اثبات کنند و سپس بدان عمل نمایند.
ولی برعکس ایشان، صوفیه و فلاسفه، به دنبال اثبات بافته‌های خویش هستند و از هر عبارتی (حتی اگر حدیث نباشد بلکه شبیه حدیث باشد)، بهره می‌برند. (نمونه‌هایی از این بهره برداری‌های ناشیانه را به زودی بازگو خواهم نمود)
خلاصه‌ی کلام این‌که، فقهای معظم، امنای امت در زمان غیبت صاحب الامر (ارواحنا فداه) بوده و در خور تعظیم و تکریم و قدرشناسی بسیار از سوی جامعه‌ی متدینین می‌باشند.

و الحمد لله
حاج فردوسی

بسم الله

با سلام خدمت حاج فردوسی عزیز
چند روز قبل ایمیلی را دریافت کردم و از احکام منهاج فردوسیان سخن میگفت و جرقه‌ای در وجودم برای هزارمین بار زده شد. بنده نماز نمی‌خوانم البته قبلاً میخواندم. فهمم از دین کم است. معتقد هستم ولی عمل نمی‌کنم. تنبیل شده‌ام. غذای روح به من نمی‌رسد. در مسایل اعتقادی تنها هستم و همراه ندارم. در مورد مسائل اعتقادی پل‌های پشت سرم را خراب کردم. خودم را خوب جلوه می‌دهم و ظاهرم از شما مذهبی‌تر است ولی هنوز نتوانستم استمناع را کنار بگذارم. بنده سی و چهار سالم است و هر روز که میگذرد از عاقبت خودم میترسم. دو سال قبل جرقه‌ای در وجودم زده شد و خودم را از مال حرام پاک کردم. تمام زندگی خود را به مردم دادم چون مال خودشون بود و در حال حاضر 2 سال است که بیکار هستم. نمی‌دانم چرا ولی هر بار که خدا را صدا میزنم و خود را به او نزدیک میکنم در آمد من به مو میرسد. بخدا قسم… خداوند به من خیلی لطف کرده است و تمام زندگی ام یک لحظه من را رها نکرده ولی همیشه مشکل معاش داشتم. نمی‌دانم… انگار بسته شده‌ام حرف برای گفتن زیاد است و نمی‌خواهم بیش از این اعتراف به گناه کنم. من گناه کارم… گناه کاری یک هر لحظه در حسرت بهشت میماند و یقیین دارم که جهنم‌ای هستم. نمی‌دانم چند سال دیگر زنده خواهم ماند ولی دوست دارم انسان خوبی باشم و در روز قیامت شرمسار نباشم.
کمکم کنید…. خواهش میکنم

************
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما
توجه شما را به دو نکته جلب می‌کنم:
اول این‌که ـ همانطور که خودتان هم اعتراف کرده‌اید ـ بدون شک، جهنمی هستید. چون مرز ایمان و کفر، نماز است و کسی که نماز نمی‌خواند کافر است و کافر در جهنم.
دوم این‌که از جرقه‌هایی که در دلتان زده می‌شود به راحتی می‌شود فهمید که خدای مهربان شما را فراموش نکرده است و به جهنمی بودن شما راضی نیست. هر از چندی جرقه‌ای می‌فرستد، شاید در هیزم نمناک وجود شما بگیرد و آتشی الهی افروخته گردد.
راه چاره‌ی تمام مشکلات شما یک چیز است و آن منهاجی شدن است. بی نمازی و بیکاری و استمناء و… با یک همت بلند و مردانه برای منهاجی شدن، حل می‌شود (ان شاء الله)
مریضی به پزشک فوق تخصص مراجعه کرد و از بیماری‌اش اظهار ناراحتی نمود. در ضمن گفت: به هر پزشکی که مراجعه کرده از معالجه‌ی وی عاجز شده‌اند. پزشک متخصص او را دلداری داد که حتماً مریضی ات را به سلامتی تبدیل خواهم کرد. پزشک برایش داروهایی نوشت و به بیمار گفت: این داروها را در وقت تعیین شده و به همان کیفیتی که نوشته ام، مصرف کن. بیمار گفت: همتی که بتوانم به دستورات شما عمل نمایم در خودم سراغ ندارم!! حالا می‌فرمایید چه کنم؟ پزشک فوق تخصص از مداوای آن مریض، درمانده شد.
برادر عزیزم نکند حکایت شما، حکایت آن مریض بی‌همت باشد. اگر همت نباشد نه برنامه‌ی صحیح و نه استاد کامل، نمی‌توانند کاری از پیش ببرند.
و پیشنهاد ما برای تیز کردن آتش همت، مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» است.

برایتان آرزوی موفقیت می‌کنم
حاج فردوسی

سلام خدمت شما خداوند بزرگ!!!! پس اسم خدا منهاج بود و ما نمیدانستیم.
چون انگونه که نوشته‌اید دیگر بعد از آشنائی با شما دیگر همه عذرها غیر قابل قبول خواهد بود
پس ‌ای خدا مرا ببخش که همه وبلاگ رایگان شما را نخواندم… چون انگاه می‌اندیشیدم که وب سایت است و تو بر حماقتم می‌خندیدی

************
باسمه سبحانه و تعالی عما یشرکون

سلام
من خدا نیستم ولی حجت خدا را بر بندگانش تمام می‌کنم. منهاج فردوسیان را فریاد می‌زنم تا تمام انسان‌ها در اقصی نقاط عالم بشنوند و حجت بر آنان تمام شود.
اگر همین شما دوست عزیزم فردای قیامت و در محضر عدل الهی برپا بایستی و بگویی: خدایا استادی نمی‌شناختم که به یاری‌اش راه صلاح و اصلاح را طی کنم، و برنامه‌ای نمی‌دانستم که بر طبقش عمل نمایم و سعادتمند شوم و به این خواری و رسوایی به محضرت نیایم.
ندا می‌رسد: مگر تو را از منهاج فردوسیان آگاه نکردند؟! مگر تو نبودی که پوزخند زدی و بی‌خیال رد شدی؟! مگر تو نبودی که به جای جدی گرفتن این دعوت، به فرق سایت و وبلاگ مشغول شدی؟!
عزیز من، همان قرَآنی که از حال امروز شما خبر داده که:
«إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکونَ» [سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 29]
ترجمه: [آری، در دنیا] کسانی که گناه می‏‌کردند، آنان را که ایمان آورده بودند به ریشخند می‏‌گرفتند.» [سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 29]
از حال فردای شما هم خبر داده که:
«فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکفَّارِ یَضْحَکونَ» [سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 34]
و[لی‏] امروز، مؤمنانند که بر کافران خنده می‏زنند.» [سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 34]
خواهد آمد روزی که منهاجیون و منهاجیات در سایه‌ی رحمت الهی بیارامند و بی‌سر و سامانی طعنه زنندگان و ریشخند کنندگان را به سخره بگیرند.

دعای خیر من بدرقه‌ی راه سعادتت باد
حاج فردوسی

سلام
من مسلمان هستم دانشجوی فوق لیسانس هرچه اطلاعاتم زیادتر می‌شود سوالاتم هم به همین شکل زیاد می‌شود شما راه کمال و سعادت را نشانم دهید. متشکرم

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
در نامه‌ی قبلی عرض کردم که هر قدر انسان به عقل ناقصش میدان بدهد، بیشتر برایش سؤال و شبهه مطرح خواهد کرد و راهش را دورتر خواهد نمود.
این راه سعادت با فکر و مطالعه و گفتگو نتیجه نمی‌دهد بلکه باید با همت بلند، قدم در میدان عمل نهاد تا نتیجه دید و میوه چید.
اگر اهل عمل هستید و شانه زیر بار دستورات می‌دهید، امیدوار باشید که یک روزی خواهید رسید. ولی اگر می‌خواهید با گفتگو و بحث و مطالعه به فتح قله‌ها برسید، مطمئن باشید خیال خام و رؤیای بی‌تعبیری است.
اولین قدم برای منهاجی شدن، همراه داشتن کتاب منهاج فردوسیان است. سپس صفحات 33 تا 37 را مرحله به مرحله اجرا نمایید تا لذت انسان بودن (یا فرشته بودن یا خلیفة الله بودن یا هر اسم زیبای دیگری که می‌خواهید) را با همه‌ی وجودتان احساس کنید.

دعای خیر من بدرقه‌ی راهتان باد

حاج فردوسی

سلام
من مدتی است فکرم مشغول ادیان شده است به این صورت که میگم ادیان برای یک هدف بوجود امده ان هم شناخت خدا و یگانگی اوست حال چرا اگر کسی از یک دین به دین دیگر رود مرتد حساب می‌شود یا اینکه چرا ادیان مختلف نمی‌توانند با هم ازدواج کنند در صورتی همه ادیان همدیگر را قبول دارند و هدفشان مشترک می‌باشد و سوم اینکه حال که یکتا پرستی شناخته شده است چرا باز هم دینهای مختلف هست چرا همه ادیان یکی نمی‌شوند وبا یک دستور العمل همه دینها سفارش به نماز، پاکی، راستی، نیکو کاری، پوشش زنان، منع زناکاری، دزدی، و….. را دارند پس فاصله دین برای چیست؟

************
باسم الله تعالی

سلام بر شما
جواب سؤالاتتان را از این آدرس بپرسید (pasokhgoo.ir) زیرا بنای من بر پاسخگویی به سؤالات علمی نیست. تخصص و هدف من، هدایت مشتاقان کمال و سعادت به سوی کمال حقیقی و سعادت ابدی است.
در این راستا باید عرض کنم: اگر شما جواب این چهار سؤال را به بهترین نحو بیابید، چهل سؤال دیگر می‌ماند که بی‌جواب است. اگر جواب آن چهل سؤال را پیدا کردید، چهارصد سؤال دیگر خودنمایی می‌کند. اگر جواب آن چهارصد تا را بیابید، چهار هزار سؤال از کنارش سر بر می‌آورند. اگر جواب آن چهار هزار سؤال را هم به بهترین وجهی پیدا کنید، مجموع سؤال‌هایی که شما به بهترین جواب آن رسیده‌اید می‌شود 4444 سؤال و جواب. درست؟
ولی هشدار جدی این است که اگر سال‌ها از عمر و جوانی را صرف یافتن جواب اینگونه سؤالات نمایید، یک قدم به سوی کمال و سعادت برنداشته‌اید. کمال و سعادت در عمل به برنامه‌ی صحیح در پرتو دستگیری استاد کامل است.
اگر جویای کمال حقیقی و سعادت ابدی هستید، برایم بنویسید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام، با عرض پوزش
1 ـ آیا فعالیت شما مورد تایید جمهوری اسلامی میباشد
2 ـ آیا میدانید کسانیکه استاد دیگران گردیدند به چه حال و روزی افتادند
3 ـ چرا میخواهید دیگران را هدایت کنید
4 ـ چرا از طریق صدا وسیما وارد نمیشوید تمام مشکلات از تلویزیونها به خانه‌های مردم وارد میشود چرا خوبیها وارد نشود شما در این زمینه تلاش کنید
5 ـ من یکبار راه شما را تجربه کردم و دیگر مایل نیستم سیروسلوک وتزکیه نفس و تهذیب نفس و مراحل عرفان شما را بگذرانم بهشت شما مال خودتان من با همین جهنمی که شما برای ما ساختید فکر بهشت و همنشینی با اولیا وفرشتگان و…. را از سرم در آوردم شما به سرعت برو به بهشت و پشت سرت را هم نگاه نکن پیغمبر ما چنین نگفت که شما میگویید.

************
باسمه الحق

علیکم السلام
پاسخ‌ها را به اختصار و به ترتیب بیان می‌دارم:
1 ـ آیا فعالیت شما مورد تایید جمهوری اسلامی میباشد
جواب: قبلاً جواب این سؤال را داده ام. برای مزید اطلاع، تصویر فیپای کتاب منهاج فردوسیان را در زیر مشاهده نمایید.

2 ـ آیا میدانید کسانیکه استاد دیگران گردیدند به چه حال و روزی افتادند
جواب: اگر منظور شما از «استاد» استاد راه تکامل و امور روحی است، می‌دانم چه بر سرشان آمده و می‌آید. توقع ما از حکومت اسلامی به رهبری فقیه عادل، برخوردی جدی با این مدعیان و دروغزنان می‌باشد. و هر چه بر سرشان بیاید از حبس و تبعید و و حتی اعدام، حقشان است.
من به شما برادر بی‌اطلاع از قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان چه بگویم؟ هر چه می‌گویم و می‌نویسم که آنچه به سر بشر آمده از نادانی و بی‌اطلاعی است، کسی باور نمی‌کند.
شما عزیز من اگر مقدمه‌ی کتاب منهاج فردوسیان را مطالعه بفرمایید، خواهید دریافت که در منهاج فردوسیان، فقط به وجود مقدس حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) استاد می‌گویند. این قاعده را توجه کنید:
قاعده‌ی 50/2: در منهاج فردوسیان، اعتقاد دارند، با توجه به حضور و حیات دنیوی قطب حاضر و کهف حصین، حضرت مولانا حجة بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عنایتی که آن جناب به تربیت نفوس مستعده دارند، سلسله‌ی راهنمایان راه سعادت و کمال، بدان وجود مقدس منتهی شده است.
شما جوان ناآگاه از منهاج، خیال باطل کرده‌اید که من (حاج فردوسی) استاد کامل هستم. جوان عزیز، من خاک پای استاد هم نمی‌شوم چه رسد به این که استاد کامل باشم. ولی شما گویا حیفتان می‌آید از بافته‌های ذهنی خود جدا شوید.

3 ـ چرا میخواهید دیگران را هدایت کنید؟
جواب: می‌خواهم دیگران را هدایت کنم تا به ثواب عظیم هدایت گری برسم و فردای قیامت در نزد رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) رو سفید باشم. ان شاء الله

4 ـ چرا از طریق صدا وسیما وارد نمیشوید تمام مشکلات از تلویزیونها به خانه‌های مردم وارد میشود چرا خوبیها وارد نشود شما در این زمینه تلاش کنید
جواب: چشم، تلاش می‌کنم.

5 ـ من یکبار راه شما را تجربه کردم ودیگر مایل نیستم سیروسلوک وتزکیه نفس وتهذیب نفس ومراحل عرفان شما را بگذرانم بهشت شما مال خودتان من با همین جهنمی که شما برای ما ساختید فکر بهشت وهمنشینی با اولیا وفرشتگان و…. را از سرم در آوردم شما به سرعت برو به بهشت وپشت سرت را هم نگاه نکن پیغمبر ما چنین نگفت که شما میگویید.
جواب: معلوم نیست گرفتار کدام شیاد شده بودید که اینگونه شما را دلشکسته و دلسرد کرده است. والله اگر با منهاج فردوسیان آشنا می‌شدید، محال بود چنین کینه آلود قلم بزنید. عزیزم بهشت مال من نیست بلکه برای همه‌ی بندگان خوب خداست. چرا با لجبازی و ناسزا گفتن می‌خواهی وجدان بیدارت را سرکوب کنی؟!
اکنون نه تنها من، بلکه خیلی عظیمی از منهاجیون و منهاجیات به سوی بهشت برین الهی در حرکتند و به پشت سرشان هم نگاه نمی‌کنند. پیغمبر شما را نمی‌شناسم ولی پیغمبر معظم ما حضرت ختمی مرتبت (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) جز آنچه در منهاج فردوسیان مطرح می‌شود، نفرمود.

خدایا تو شاهد باش که من حجت را تمام کردم.
والسلام علی عباد الله الصالحین
حاج فردوسی

سلام
آیا فعالیت شما را جمهوری اسلامی تایید می‌کند؟

************
باسمه تعالی

سلام
کتاب منهاج فردوسیان با مجوز رسمی اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم و شابک و فیپای معتبر چاپ و منتشر شده است. وزارت محترم اطلاعات نیز در جریان کامل برنامه‌های منهاج فردوسیان و آثار منهاجی قرار دارد.
گرچه برخی فعالیت‌های منهاج فردوسیان (مانند سایت یا پاسخگویی به ایمیل‌ها) بر روی شبکه‌ی جهانی اینترنت می‌باشد، ولی فعالیت و تبلیغات رسمی منهاج فردوسیان در داخل کشور و بویژه شهر مقدس قم متمرکز است.

دعاگو
حاج فردوسی

با سلام
من یک سوال دارم. اگر این کتاب واقعاً اینطور باشه که خودتان می‌گویید باید شما الان خیلی رشد کرده باشید از لحاظ معنوی و به نظر من کسی که با خدا باشه اصلا چیزی در مورد خودش نمی‌گه و من تنها کسی را که می‌شناختم و قبول داشتم ایت الله بهجت بودند.

************
باسمه تعالی شأنه

سلام
کتاب منهاج فردوسیان به تنهایی چاره‌ساز نیست بلکه باید با توسل دائم به ساحت مقدس استاد کل حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) باشد. پس کتاب واقعاً همانطور است که گفته‌ام و می‌گویم ولی توسل دائم نباید فراموش شود.
اینجانب بارها اعلام کرده‌ام که فقط یک منهاجی معمولی هستم و ادعای بیشتری ندارم. یعنی می‌کوشم تا بعد از قبول قواعد نظری منهاج، به قوانین عملی آن عمل نمایم و در این راه از خدای بزرگ مدد می‌خواهم و از رفقای منهاجی، التماس دعا دارم.
شما اگر بتوانید در هر جا از نوشته‌های من که حتی یک مورد تعریف و تمجیدی از خودم آورده باشم را به من نشان دهید، جایزه‌ی ارزشمندی تقدیمتان خواهم نمود. تهمت زدن آسان است ولی اثباتش مشکل.
توجه داشته باشید که کتاب منهاج، مجموعه‌ی کامل واضحات و مسلمات شیعه است و خواننده را از مراجعه به کتابهای بسیار، بی‌نیاز می‌کند. آنچه باقی می‌ماند و واقعاً جایش خالی است، «عمل کردن» است.

خدایا ما را بر انجام بندگی ات یاری بفرما

دعاگو ـ حاج فردوسی

با سلام خدمت جناب حاج فردوسی با ادب. شخصیت شما منو یاد حاچ زنبور عسل میندازه خیلی جالبه.
سوالم اینه از شما که این دسته بندی‌ها و رسیدن به این مراحل حتماً طی گذراندن تحصیلات و علم کافی باید به دست آمده باشد درسته؟ و زاییدنی هم که نیست درسته؟ پس شما باید آدم باسوادی باشید درسته؟ خب خیلی خوبه ولی من فکر نمیکنم اینطور باشه. چون از نوع کلام‌تان مشخصه که بگی نگی به یه تنظیم باد احتیاج دارین.
بگذریم. من تهرانم اما حاضرم با شما رو در رو شم تا بهتون حالی کنم که دارید به ناکجا آباد میرید. دانشجوی رشته عرفان هستم در مقطع ارشد. شباهت این سلسله شما چیزی شبیه به سلسله کوثرعلی شاه است. جوانکی که برای مشهور شدن طرق جدیدی را ابداع کرد و آن را به خرد یک عده ساده انگار خورانید. شما هم شبیه به او هستید البته نمیدانم شما جوانید یا مسن اما نوع برخورد شما و راه‌های خنده داری که ذکر کرده‌اید حکایت از جوانی‌تان دارد و الا آدم باتجربه و پخته این چیزا رو بلغور نمیکنه. مثل شما خیلی تو دور و زمانه ما پیدا میشه که علت این کارهایشان یا از شکم سیر است ویا از مخ تو خالی. که امیدوارم شما حداقل از دسته اول باشید نه دوم
سوال بعدی‌ام این است مگر آیات و روایات در باب اخلاق و سیر و سلوک نداریم و مگر علمای ما راه آن را به مانشان نداده‌اند که شما با این خزعبلات دنبال دکون دستگاه هستید. برادر من بترس از خشم خدا ول کن این دنیا رو. برای مطرح کردن خود متوسل به این مسخره بازی‌ها وگفتن حرف‌های قلمبه سلمبه نشو.اگر شما به فکر اصلاح دین مردم هستی یه سایت بزن در باب مسایل اخلاقی و روایات آن که واقعاً جاش در بین این همه سایت خالی هست.به هرحال حرف برای گفتن زیاد و گوش شنوا کم.ولی من به جهت وظیفه‌ای که حس کردم این چند سطر رو نوشتم. زمانه شما را درست خواهد کرد و این خامی شما روزی رفع خواهد شد که امیدوارم خیلی زمانش دور نباشد /عزت زیاد و خدافس.

************
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و وقت بخیر
توجه جنابعالی به این حقیر و منهاج فردوسیان، نشان از علاقه و تعلق خاطر شما به عرفان ناب اسلامی دارد و همچنین گویای آزردگی خاطر و خستگی دل و جانتان از فرقه‌های انحرافی است؛ که جای بسی خرسندی و مبارکباد است.
از محضرتان می‌پرسم آیا کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» را مطالعه نموده‌اید؟
آیا مقدمه‌ی سی صفحه‌ای آن را از نظر گذرانده‌اید؟
آیا احساس نمی‌کنید کمی زود قضاوت کرده‌اید؟
این منهاج فردوسیان حاصل تلاش علمی و عملی بیست ساله‌ی من در سایه‌ی عنایات خاصه‌ی حضرت صاحب الامر (روحی له الفداء) است.
من در قم هستم. هر وقت به زیارت کریمه‌ی اهل بیت (علیها سلام الله) مشرف شدید بر این کمترین منت بنهید تا ساعاتی را با هم به گفتگو بنشینیم. تقاضا دارم قبل از این ملاقات (اگر صلاح بدانید و بر من منت نهید) حتماً مقدمه‌ی یاد شده را به دقت مطالعه بفرمایید. این کتاب با پشتوانه‌ی هفت هزار صفحه سند از قرآن کریم و سنت معتبر (یعنی روایاتی که فقهای معظم در هزاره‌ی اخیر به آن اعتنا داشته و به استناد آن‌ها فتوا داده اند) ارزش یکبار مطالعه کردن دارد.

منتظر قدومتان هستم
دعاگو ـ حاج فردوسی

اللهم اشف کل مریض. مطمئنم شما یک تخته تون کمه. برادر من دسته‌بندی‌های عرفانی را گنده‌تر از شما که شما تخم اونا هم محسوب نمی‌شی نوشتند.و با این حال باز هم چون مسیر سخت هست افراد کمی راه به سعادت حقیقی می‌برند. یادم می‌یاد بابام می‌گفت : خریت نه تنها علف خوردن است و این کاملا در مورد شما صدق می‌کنه. متاسفم که اینو میگم ولی فکر کنم شما یک دیوانه 24 عیار هستید بدبخت اون زن و بچه شما که با همچی کسخلی دارند زندگی می‌کنند.

************
به نام خدا

برادر عزیزم سلام
از عنایت جنابعالی و دعای زیبایی که در اول نامه‌تان نوشتید، متشکرم. مطمئن باشید مطالعات ناقص شما درباره‌ی منهاج فردوسیان، عامل این موضع گیری احساسی شده است.
بارها متذکر شده‌ام که منهاج فردوسیان غیر از عرفان است. سخن شما در مورد عرفان صحیح است ولی حساب منهاج فردوسیان با عرفان جداست.
شما می‌توانید با کسب اطلاعات بیشتر و مطالعه‌ی دقیق در مبانی علمی، قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان به درک واقعی و روشنی از این برنامه‌ی تربیتی دست یابید. برایتان از درگاه ایزد متعال آرزوی موفقیت دارم.

دعاگو ـ حاج فردوسی

سلام و درود بر شما
از اینکه خیلی زود و به موقع جواب می‌دهید بسیار خوشحال هستم. امیدوارم که حرف‌هایتان با عمل و قصدتان یکی باشد همچنین تا آخر ثابت قدم باشید. با اینکه بنده با بعضی گفته‌های شما موافق هستم ولی هنوز با برخی از مسائل مشکل دارم.
یکی از آن‌ها این است که اگر قصد ما ترویج تفکرات اسلامی بخصوص شیعه است نباید نام خودمان را پر رنگ‌تر از هدفمان کنیم، به هر حال با بعضی از گفته‌هایتان موافقم که هر کاری آداب و رسوم دارد بویژه خدمت به اسلام و بویژه امام زمان عج، ولی به نظر من اینکه بنشینیم و سالها خودسازی و گوشه‌گیری کنیم کار درستی نیست بلکه ما باید دنبال میانبرها بگردیم تا زودتر به مقصدمان برسیم، سرتان را درد نیاورم اینکه شما می‌گویید بدون اطلاعات اولیه درباره ماسونها و این فرقه‌ها مطالعه نکنم درست می‌گویید ولی من در حال مطالعات اولیه می‌باشم و اینکه سالهاست مقاصد و تفکرات این فرقه کثیف را دنبال می‌کنم، بنده از کودکی در خانواده مذهبی بزرگ شدم، همچنین شخصیت و اعتقادات من شکل گرفته است البته این را قبول دارم که انسان‌ها در شرایط و زمان‌های مختلف ممکن است اعتقاداتشان تغییر یا عوض بشود اما ظاهراً به قول شما از الطاف الهی برخوردارم که هنوز تغییری در من بوجود نیامده البته امیدوارم که تا آخر ثابت قدم باشم. به هرحال بد نیست که با افکار و اعتقادات شما نیز آشنا شوم.

************
باسمه تعالی شأنه

سلام بر برادر عزیزم
1. تأکید و ترویج ما از منهاج فردوسیان است که همان آموزه‌های اسلام ناب و تشیع خالص می‌باشد نه از حاج فردوسی.
2. این که نوشته‌اید: درست نیست سال‌ها برای خوسازی، گوشه گیری کنیم، کاملاً موافقم. یکی از مزایای منهاج فردوسیان بر سایر برنامه‌های تربیتی همین است که خودسازی و سیر و سلوک با آن، همراه با جریان زندگی عادی است و نیازی به تعطیل کردن کلی یا جزئی تعاملات اجتماعی نیست.
3. از آنجا که قواعد نظری منهاج فردوسیان همان اعتقادات ناب شیعی است، توصیه می‌کنم قبل از ورود در مطالعه‌ی هر فرقه و نحله‌ای به آن مجهز شوید تا احتمال انحراف هم به فضل خدا کاملاً منتفی گردد.
4. توجه داشته باشید: اگر هزار سال در مورد فرقه‌های باطله مطالعه کنید، یک قدم به سوی کمال و سعادت برنداشته‌اید، این مطالعات برای کسی مفید است که می‌خواهد باطل بودن آن را بفهمد و خود را از کمندش نجات بخشد. اگر شما معتقد به باطل و کثیف بودن آن‌ها هستید، نیازی به ادامه‌ی این مطالعات نیست و تلف کردن عمر شریف و جوانی است.
5. حالا که تصمیم گرفته‌اید در مورد منهاج فردوسیان مطالعه کنید، پس از ابراز خشنودی، نسخه‌ی پی‌دی‌اف جزوه‌ی «آشنایی با منهاج فردوسیان» را برایتان می‌فرستم تا با برخی مزایای منهاج فردوسیان بر سایر برنامه‌های تربیتی آشنا شوید.

دعاگو ـ حاج فردوسی

سلام بر شما
من می‌خواهم به شبهاتی که در متن نوشته شده در سایتتان جواب دهید اولاً شما گفتید که یک روش و برنامه برای زندگی دارید که بنده عرض می‌کنم که کسی جزء پیامبران و امامان نمی‌توانند ادعای داشتن برنامه برای زندگی داشته باشند. من نه فقه خوندم و نه هیچ درسی مذهبی و فقط مطالعاتم پیرامون مذاهب دروغین و بویژه مطالعاتم بر روی فرقه ماسون‌ها متمرکز است. شما مدعی چیزی شدید که پیامبران مدعی‌اند در ضمن اگر مطالبتون رو از قرآن استخراج کرده باشید نمی‌تونید ادعا کنید که شما برنامه دارید باید بگید که این برنامه را از قرآن استخراج کردم و این نوشته‌ها هم استباط من از قرآن می‌باشد نه اینکه بگویید اینهایی که من نوشتم برنامه‌های من است، در ضمن معلوم نیست استنباط شما از قرآن همان منظور خداوند باشد زیرا تفسیر در قرآن کار هر کسی نیست همانطور که امام خمینی نیز با این همه علم و دانش در تفسیر قرآن خود می‌گوید که این استنباط من بود ممکن است اشتباه باشد، چطور شخصی گمنامی مثل شما می‌تواند ادعای درست بودن ادعایش کند. درضمن عدد 10 مرحله برای سلوک خیلی مشکوکه ممکنه که از ده فرمان دین یهودیت گرفته باشه، و من مطمئن هستم که این روش شما می‌تونه یه توطئه باشه البته این هم بر من یک فرضه و شاید هم درست نباشه به هر حال جنابعالی باید شبهات رو یا رفع کنید و یا اینکه جوابگوی اعمالتان باشید.
امیدوارم خداوند عاقبت همه ما رو ختم به خیر کند.
در ضمن برای اینکه به خداوند نزدیک بشیم و یا برای امام زمانمون یک شیعه باشیم نیازی نیست که سیر و سلوک کنیم و در آسمان‌ها سیر کنیم در همین زمین هم می‌شود به خدا نزدیک شد این را به شما نمی‌گویم به خودم می‌گم که کمی در رفتارهامون تجدید نظر کنیم و به پاک بودن خودمون رو عادت بدیم مگه خدا در اسلام از ما چی می‌خواد جز انسان بودن رو از ما می‌خواد جز پاک بودن و درستکاری جز عشق به انسآن‌های دیگه خدا از ما نمی‌خواد که در هفت آسمان سیر کنیم کافی حق دیگران رو پایمال نکنیم.
والسلام

************
باسمه جلت اسمائه

دوست عزیز، علیکم السلام و رحمة الله
به چند فراز اساسی نامه‌ی شما به اختصار پاسخ می‌دهم.
این‌که نوشته‌اید: «اولاً شما گفتید که یک روش و برنامه برای زندگی دارید که بنده عرض می‌کنم که کسی جزء پیامبران و امامان نمی‌توانند ادعای داشتن برنامه برای زندگی داشته باشند»
عرض می‌کنم: بنده ادعای استقلالی برای داشتن برنامه‌ی زندگی ندارم. یعنی ادعا ندارم که برنامه‌ی جدیدی آورده‌ام بلکه آنچه به نام «منهاج فردوسیان» ارائه شده، چیدمان جدیدی از همان آموزه‌های هزار و چهارصد ساله‌ی قرآن و سنت است. در اصل، سخن من و شما در یک راستا قرار دارد یعنی شما آرام می‌گویید ولی من فریاد می‌زنم که غیر از رسول معظم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم اسلام) کسی نمی‌تواند ادعای راهنمایی و راهبری بشر به سوی کمال و سعادت داشته باشد. تمام صوفیه و ارباب علوم غریبه که ادعای رساندن بشر به کمال و سعادت دارند، بر باطلند و ادعایی ناتمام خواهند داشت و راه، فقط یکی است و آن پیروی از محمد و آل محمد (علیهم السلام) می‌باشد.
این‌که نوشته‌اید: «من نه فقه خوندم و نه هیچ درسی مذهبی و فقط مطالعاتم پیرامون مذاهب دروغین و بویژه مطالعاتم بر روی فرقه ماسونها متمرکز است»
بنا به وظیفه‌ی اسلامی و انسانی ام به شما هشدار می‌دهم که وارد کار بسیار خطرناکی شده‌اید. چرا بدون داشتن سواد لازم از کلام و فقه امامیه وارد مطالعات متمرکز بر روی یک یا چند فرقه‌ی منحرف شده‌اید؟! این کار شما مثل قرار گرفتن یک سرباز بی‌سلاح در مقابل یک گلادیاتور است. اگر تا کنون هم به انحراف خاصی دچار نشده‌اید از عنایات خداوند متعال و حضرات معصومین (علیهم السلام) است. ولی ادامه‌ی این راه را ترک کنید که خطری در حد بی‌ایمان مردن دارد.
این‌که نوشته‌اید: «معلوم نیست استنباط شما از قرآن همان منظور خداوند باشد زیرا تفسیر در قرآن کار هر کسی نیست»
عرض می‌کنم: من یک برنامه‌ی تربیتی برگرفته از تصریحات قرآن و سنت و مجمعٌ علیه فقهای عظام امامیه نوشته‌ام نه تفسیر قرآن. منهاج فردوسیان، تفسیر قرآن نیست بلکه یک برنامه‌ی عملی برای رسیدن به کمال و سعادت است.
این‌که نوشته‌اید: «عدد 10 مرحله برای سلوک خیلی مشکوکه ممکنه که از ده فرمان دین یهودیت گرفته باشه، و من مطمئن هستم که این روش شما می‌تونه یه توطئه باشه»
عرض می‌کنم: هر گردویی گرد هست ولی هر گردی گردو نیست. شایسته نیست کسی با دیدن ده مرحله به یاد ده فرمان بیافتد و این را ناشی از آن بداند. آیا شما معتقدید که ساختمآن‌های ده طبقه را یهودی‌ها ساخته اند؟! یا در آپارتمآن‌های ده واحدی، یهودی‌ها ساکن هستند؟!
شما عزیزی که نه آثار منهاجی را دیده‌اید و نه خوانده‌اید و نه بر دانشمندان خود عرضه کرده‌اید، تشخیص توطئه می‌دهید؟! و مطمئن هم هستید؟!
این‌که نوشته‌اید: «برای اینکه به خداوند نزدیک بشیم و یا برای امام زمانمون یک شیعه باشیم نیازی نیست که سیر و سلوک کنیم و در آسمآن‌ها سیر کنیم در همین زمین هم می‌شود به خدا نزدیک شد»
عرض می‌کنم: اگر منظورتان این است که نیازی به سلسله‌ها و آداب و رسوم اختراعی فرقه‌های مختلف صوفیه نیست، با شما کاملاً موافقم.
و اگر معتقدید که معتقد شدن به کلام امامیه و عمل کردن به فقه شیعه می‌تواند ما را به کمال و سعادت برساند، باز هم کاملاً موافقم.
ولی اگر منظورتان از این‌که «نیازی نیست که سیر و سلوک کنیم» این است که بدون جهاد با نفس و شناختن مکر و کید شیطان و سالها تلاش خستگی ناپذیر، می‌توان به کمال و سعادت رسید، این را به استناد آیات و روایات فراوان نمی‌پذیرم.
برای شما دوست خوب و همه‌ی جوانان مستعد این سرزمین، آرزوی کمال حقیقی و سعادت واقعی دارم

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است