حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

قال علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) ـ فی وَصف أهل الجَنَّة ـ: ثُمَّ انتَهَوا إِلى خَزَنَةِ الجَنَّةِ، فَقالُوا: «سَلامٌ عَلَیکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ» ثُمَّ تَلَقّاهُمُ الوِلْدانُ یطُوفُونَ بِهِم کما یطِیفُ أَهل الدُّنیا بِالحَمِیمِ. فَیقُولُونَ: أَبشِر بِما أَعَدَّ الله لَک مِنَ الکرامَةِ. ثُمَّ ینطِقُ غُلامٌ مِن أُولئِک الوِلدانِ إِلى بَعضِ أَزواجِهِ مِنَ الحُورِ العِینِ. فَیقُولُ: قَد جاءَ فُلانٌ ـ بِاسمِهِ الَّذِی یدعى بِهِ فِی الدُّنیا ـ فَتَقُولُ: أَنتَ رَأَیتَهُ؟ فَیقُولُ: أَنَا رَأیتُهُ. فَیستخِفُّها الفَرَحُ حَتّى تَقُومَ عَلى أُسکفَّةِ بابِها.
فَإِذا انتَهى إِلى مَنزِلِهِ نَظَرَ شَیئاً مِن أَساسِ بُنیانِهِ فَإِذا جَندَلُ اللُّؤلُوَة فَوقَهُ أَخضَرُ وَ أَصفَرُ وَ أَحمَرُ مِن کلِّ لَونٍ. ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَنَظَرَ إِلى سَقفِهِ فَإِذا مِثلُ البَرقِ، وَلَولا أَنَّ اللهَ تَعالى قَدَّرَ أَنَّهُ لا أَلَمَ لَذَهَبَ بِبَصَرِهِ. ثُمَّ طَأطَأَ بِرَأسِهِ فَنَظَرَ إِلى أَزواجِهِ «وَ أَکوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ * وَ نمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ * وَ زَرَابیُّ مَبْثُوثَةٌ» فَنَظَرَ إِلى تِلک النِّعمَةِ، ثُمَّ اتَّکأَ عَلى أَرِیکةٍ مِن أَرِیکتِهِ، ثُمَّ قالَ: «الحَمْدُ للهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کنَّا لِنَهْتَدِی لَوْ لا أَنْ هَدانَا الله‏»
ثُمَّ ینادِى مُنادٍ: تَحیونَ وَ لا تَمُوتُونَ أَبَداً، وَ تُقِیمُونَ فَلا تَظعَنُونَ أَبَداً، وَ تَصِحُّونَ فَلا تَمرَضُونَ أَبَداً»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در وصف اهل بهشت فرمودند: «آنگاه به جانب نگهبانان بهشت می‌روند و [آنان] می‌گویند: «سلام بر شما، خوش آمدید، به بهشت جاودانه وارد شوید». سپس فرزندان [جاودانه‌ی بهشتی] به دیدارشان می‌آیند و بر گِردشان می‌چرخند آنگونه که مردم دنیـا بر گِرد عزیـزی [که تـازه از سفــر رسیده،] می‌چرخند. فرزندان [جاودانه به آن بهشتی تازه وارد] می‌گویند: بشارت باد تو را به کرامتی [عظیم] که خدا برایت آماده ساخته است»
آنگاه پسرکی از میان آن فرزندان [جاودانه‌ی بهشتی]، به حوریه‌ای از همسران او می‌گوید: «فلانی آمده است» و نام او را که در دنیا به آن خوانده می‌شده است، می‌برد.
آن حوریه می‌گوید: تو خود، او را دیدی؟
می گوید: آری، خودم دیدمش.
حوریه، شادی کنان می‌دود و بر درگاه بهشت می‌ایستد.
چون [آن بهشتی] به منزل خود می‌رسد، چشمش به قسمتی از پی ساختمانش می‌افتد، سنگ‌هایی [با شکوه] از مروارید را می‌بیند که روی آن، مرواریدهای سبز و زرد و سرخ، از هر رنگ، قرار گرفته است. سپس سرش را بلند می‌کند و سقف آن را می‌بیند که چون برق می‌درخشد، و اگر نبود که خدای متعال، مقدّر کرده است که [در بهشت] درد و رنجی نباشد، [از درخشش آن] کور می‌شد.
آنگاه پایین را می‌نگرد و همسرانش [را تماشا می‌کند] «و قدح‌هایی نهاده و بالش‌هایی پهلوی هم چیده و فرش‌هایی زربفت [که] گسترده [شده]» را می‌بیند. به آن نعمت‌ها نگاه می‌کند و سپس بر تختی از تخـت‌هایش تکیـه می‌زند و [در حالی که خود را سعادتمند واقعی می‌یابد،] می‌گوید: «ستایش، خدایی را که ما را به این [راه سعادت‌آفرین] رهنمون شد و اگر خدا رهنمونمان نمی‌شد، ما خود، هدایت نمی‌شدیم».
در این هنگام، منادی‌ای ندا می‌دهد که: [از این پس] زندگی می‌کنید و هرگز نخواهید مرد. ماندگارید و هرگز کوچ نخواهید کرد، و تندرست [و سالم] خواهید بود و هرگز بیمار نخواهید شد».

[دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 7، صفحه‌ی 263؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 7، صفحه‌ی 114؛ تفسیر ابن ابی حاتم، جلد 10، صفحه‌ی 3262]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «کُلُّ نَعیمٍ زائِلٌ إِلاّ نَعِیمَ أَهلِ الجَنَّةِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «هر نعمتی زایل شدنی است مگر نعمت اهل بهشت [که همیشگی است و هیچگاه از بهشتیان دریغ داشته نمی‌شود]».

[کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 473]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِذا دَخَلَ أَهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ، قالَ الله تَعالى: یا أَهلَ الجَنَّةِ، کم لَبِثتُم فِی الأَرضِ عَدَدَ سِنِینَ؟ قالُوا: لَبِثنا یوما أَو بَعضَ یومٍ.قالَ: نِعْمَ ما اتَّجَرتُم فِی یومٍ أَو بَعضِ یومٍ، رَحمَتِی وَ رِضوانِی وَ جَنَّتِی، اُمکثُوا فِیها خالِدِینَ مُخَلَّدِینَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «وقتی که بهشتیان به بهشت وارد می‌شوند، خدای متعال می‌فرماید: ای اهل بهشت، شما در زمین [دنیا] چند سال درنگ داشتید [و زندگی کردید]؟
می گویند: یک روز یا [حتی کمتر،] پاره‌ای از [یک] روز، درنگ کردیم.
خدا می‌فرماید: «چه خوب تجارتی کردید در یک روز یا پاره‌ای از [یک] روز. رحمت و خشنودی و بهشت را کسب کردید. جاویدان و ابدی در آن بمانید».

[حلیة الاولیاء، ابونعیم، جلد 5، صفحه‌ی 132؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 5، صفحه‌ی 493؛ اسد الغابه، عسقلانی، جلد 1، صفحه‌ی 344؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 485]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَو قِیلَ لِأَهلِ الجَنَّةِ: إِنَّکم ماکِثُونَ فِی الجَنَّةِ عَدَدَ کُلِّ حَصاةٍ فِی الدُّنیا لَحَزِنُوا، وَ لَکن جُعِلَ لَـهُم الأَبَدُ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اگر به اهل بهشت گفته شود: شما به شمار ریگ‌های دنیا در بهشت، ماندگار خواهید بود، اندوهگین می‌شوند؛ اما [چه سعادتی از این بالاتر که] جاودانگی برای آن‌‌ها رقم خورده است [و هیچگاه از آنهمه نعمت و شادیشان چیزی کم نخواهند شد]».

[معجم الکبیر، جلد 10، صفحه‌ی 180؛ حلیة الاولیاء، ابونعیم، جلد 4، صفحه‌ی 168؛ امالی شجری، جلد 2، صفحه‌ی 307؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 532]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) ذاتَ یومٍ لِأَصحابِهِ: «أَلا مُشَمِّرٌ لِلجَنَّةِ؟ فَإِنَّ الجَنَّةَ لا خَطَرَ لَها، هِی وَ رَبِّ الکعبَةِ نُورٌ یتَلَألَأُ، وَ رَیحانَةٌ تَهتَزُّ، وَ قَصرٌ مَشِیدٌ، وَ نَهرٌ مُطَّرِدٌ، وَ فاکهَةٌ کثِیرَةٌ نَضِیجَةٌ، وَ زَوجَةٌ حَسناءُ جَمِیلَةٌ، وَ حُلَلٌ کثِیرَةٌ، فِی مَقامٍ أَبَداً، فِی حَبرةٍ وَ نَضرَةٍ، فِی دُورٍ عالِیةٍ، سَلِیمَةٍ بَهِیةٍ.
قالُوا: نَحنُ المُشَمِّرُونَ لَها یا رَسُولَ اللهِ، قالَ: «قُولُوا: إِن شاءَ الله‏»

یک روز رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): به یارانشان فرمودند: «آیا کسی هست که برای [رسیدن به] بهشت، کمر همت بربندد؟ [چرا که] بهشت، نظیر و مانند ندارد. به خداوند کعبه قسم که بهشت، یک‌پارچه نور است و می‌درخشد و گلزاری است که پیچ و تاب می‌خورد، و کاخ‌هایی افراشته است، و جویبارهایی روان، و میوه‌هایی فراوان و رسیده، و همسرانی نیکو و زیبا، و جامه‌های بسیار، در جایگاهی جاویدان، همراه با ناز و نعمت و خرّمی، در خانه‌هایی بلندجایگاه، امن و با شکوه»
یاران [حضرت] گفتند: ما برای آن، دامن همت به کمر می‌زنیم، ای پیامبر خدا.
حضرت فرمودند: «بگویید: اگر خدا بخواهد».

[سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1448؛ صحیح ابن حبّان، جلد 16، صفحه‌ی 389؛ مسند شامیین، جلد 2، صفحه‌ی 322؛ الفردوس، جلد 1، صفحه‌ی 139؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 452]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ مِن نَعِیمِ أَهلِ الجَنَّةِ أَنَّهُم یتَزاوَرُونَ عَلى المَطایا وَ النُّجُبِ، وَ إِنَّهُم یؤتَونَ فِی یومِ الجُمُعَةِ بِخَیلٍ مُسَوَّمَةٍ مُلجَمَةٍ لا تَرُوثُ وَلا تَبُولُ، فَیرکبُونَها حَتّى ینتَهُوا حَیثُ شاءَ الله، فَیأتِیهِم مِثل السَّحابَةِ فِیها ما لا عَینٌ رَأَت وَلا أُذُنٌ سَمِعَت، فَیقُولُونَ: أَمطِرِی عَلَینا، فَما تَزالُ تُمطِرُ عَلَیهِم حَتّى ینتَهِی ذَلِک فَوقَ أَمانِیهِم.
ثُمَّ یبعَثُ الله رِیحاً غَیرَ مُؤذِیةٍ فَتَنسِفُ کثباناً مِن مِسک عَلى أَیمانِهِم وَ عَلى شَمائِلِهِم، فَیأخُذُ ذَلِک المِسک فِی نَواصِی خُیولِهِم، وَفِی مَعارِفِها، وَفِی رُؤُوسِها، وَ لِکلِّ رَجلٍ مِنهم جُمَّةٌ عَلى ما اشتَهَت نَفسُهُ، فَیتَعَلَّقُ ذَلِک المِسک فِی تِلک الجِمامِ وَ فِی الخَیلِ وَ فِیما سِوى ذَلِک مِنَ الثِّیابِ.
ثُمَّ یقبِلُونَ حَتّى ینتَهُوا إِلى ما شاءَ الله، فَإِذا المَرأَةُ تُنادِی بَعضَ أُولَئِک: یا عَبدَ اللهِ! أَما لَک فِینا حاجَةٌ؟ فَیقُولُ: مَا أَنتِ، وَ مَن أَنتِ؟ فَتَقُولُ: أَنا زَوجَتُک. فَیقُولُ: ما کنتُ عَلِمتُ مَکانَک! فَتَقُولُ المَرأَةُ: أَوَ ما تَعلَمُ أَنَّ اللهَ قالَ: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَـهُم مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُون‏» فَیقُولُ: بَلى وَ رَبِّی. فَلَعَلَّهُ یشغَلُ عَنها بَعدَ ذلِک المَوقِفِ مِقدارَ أَربَعِینَ خَرِیفاً، لا یلتَفِتُ وَ لا یعُودُ، ما یشغَلُهُ عَنها إِلاّ ما هُوَ فِیهِ مِنَ النَّعِیمِ وَ الکرامَةِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «یکی از نعمت‌های اهل بهشت، این است که سوار بر مرکب‌های اصیل و نجیب، به دیدار یکدیگر می‌روند و هر جمعه، اسب‌های نشان‌دارِ لگام زده که نه سرگیـن دارند و نه ادرار می‌کننـد، آورده می‌شوند. پس [بهشتیان] بر آن‌‌ها می‌نشینند [و] تا آنجا که خدا بخواهد [سواری می‌کنند و لذت می‌برند و هر جا که بخواهند،] می‌روند.
آنگاه چیزی مانند ابر بر [بالای سرشان] می‌آید. [آنقدر زیباست] که نه چشمی مانند آن را دیده و نه گوشی [وصف آن را] شنیده است. [بهشتیان] به آن [چیزی که مانند ابر است] می‌گویند: بر ما ببار. پس [آن ابر مانند]، پیوسته بر ایشان می‌بارد تا جایی که از آرزوهایشان فراتر می‌رود [و نهایت لذت را می‌بَرند].
سپس خداوند، بادی بی‌آزار بر می‌انگیزد و تپه‌هایی از مشک را در سمت راست و سمت چپ آنان افشان می‌سازد و آن مشک، در کاکل و یال‌ها و سرهای اسبانشان جای می‌گیرد. هر یک [از بهشتیان] گیسوانی [آویخته بر شانه‌هایش] دارد، [که مقدار و رنگ و فرمش] چنان [است] که دوست دارد. [آنگاه] آن مشک در آن گیسوان [بهشتیان] و در [یال] آن اسب‌ها و در سایر [چیزهایی که همراه دارند مثل] لباس‌ها می‌پیچد [و آن را خوشبو می‌سازد].
سپس [بهشتیان] می‌آیند تا به آنجا می‌رسند که خدا می‌خواهد. در این هنگام، زنی [از زنان بسیار زیبای بهشتی، با ناز و عشوه] یکی از ایشان را صدا می‌زند [و می‌گوید]: ای بنده‌ی خدا، آیا تو را با ما کاری نیست؟
او [بر می‌گردد و نگاه می‌کند، سپس با تعجب و شادی] می‌پرسد: چیستی تو؟ کیستی تو؟
زن [زیبای بهشتی] می‌گوید: من همسر تو هستم.
مرد [بهشتی که غرق تماشای زیبایی زن است، ناباورانه] می‌گوید: از وجود تو آگاه نبودم.
زن [زیبای بهشتی] می‌گوید: آیا نمی‌دانی که خدا فرموده است: هیچ کس نمی‌داند که چه چیزهایی از آنچه روشنی‌بخش دیدگان است، به پاداش کارهایی که می‌کرده‌اند، برای آنان پنهان شده است؟ [من همان پاداش پنهان شده هستم]
[مؤمن بهشتی] می‌گوید: آری، به پروردگارم سوگند [این سخن خدای متعال را شنیده بودم].
[پس از این گفتگو، مؤمن بهشتی روی از آن زن زیبا می‌گرداند و از آنجا می‌گذرد] و شاید بعد از آنجا[یی که این ملاقات حاصل شد] به اندازه‌ی چهل سال از آن [زیبا روی بهشتی]، غافل بماند و نه به طرف او نگاه کند و نه [به آن جایگاه] برگردد. [این غفلت، به خاطر قهر نیست بلکه] آنچه او را از وی غافل می‌گرداند، غرق شدنش در نعمت‌ها و کرامت‌ها[ی بزرگ‌تر خداوند مهربان] است».

[الزهد، ابن مبارک، صفحه‌ی 69؛ ترغیب و ترهیب، جلد 4، صفحه‌ی 542]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ العَبدَ لَیعطى عَلى بابِ الجَنَّةِ ما یکادُ فُؤادُهُ یطِیرُ لَولا أَنَّ اللهَ بَعَثَ مَلَکاً لِیشُدَّ فُؤادَهُ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «همانا به بنده[ای که از حساب رهیده و بهشتی شده] در [همان] درِ بهشت، چیزی داده می‌شود که نزدیک است دلش [از شدت شادمانی] از جا کنده شود، اگر خداوند، فرشته‌ای را نفرستد تا دل او را قوی گرداند».

[کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 486]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «مَوضِعُ سَوطٍ فِی الجَنَّةِ خَیرٌ مِنَ الدُّنیا وَ ما فِیها»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «[حتی به قدر] جایگاه یک تازیانه در بهشت، از دنیا و هر آنچه در دنیاست، بهتر است».

[صحیح بخاری، جلد 3، صفحه‌ی 1187؛ سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 180؛ سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1448؛ مسند ابن حنبل، جلد 8، صفحه‌ی 425؛ سنن دارمی، جلد 2، صفحه‌ی 789؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 456]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَقِیدُ سَوطِ أَحَدِکم مِنَ الجَنَّةِ خَیرٌ مِمّا بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «[حتی به اندازه‌ی] بند تازیانه‌ی هر یک از شما از بهشت، برتر است از آنچه ما بین آسمان و زمین [این دنیا] است».

[مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 192؛ صحیح ابن حبّان، جلد 14، صفحه‌ی 28؛ مسند ابی یعلی، جلد 6، صفحه‌ی 15؛ مصنف عبدالرزاق، جلد 11، صفحه‌ی 420؛ معجم الاوسط، جلد 8، صفحه‌ی 85؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 456]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَقابُ قَوسِ أَحَدِکم فِی الجَنَّةِ، خَیرٌ مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «مقدار طول یک کمان از جایی که هر یک از شما در بهشت دارد، بهتر از همه‌ی چیزهایی است که خورشید [دنیا] بر آن‌‌ها طلوع می‌کند.»

[صحیح بخاری، جلد 3، صفحه‌ی 1187؛ مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 530؛ ریاض الصالحین، صفحه‌ی 694؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 4، صفحه‌ی 304]

قال علی (علیه‌السلام): «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الجَنَّةِ زُمَرًا» حَتّى إذَا انتَهَوا إلى بابٍ مِن أبوابِ الجَنَّةِ وَجَدوا عِندَ بابِها شَجَرَةً تَخرُجُ مِن تَحتِ ساقَیها عَینانِ، فَیأتونَ إحداهُما کأَنَّما اُمِروا بِها، فَیتَطَهَّرونَ فیها، فَتَجری عَلَیهِم نَضرَةُ النَّعیمِ فَلاتَتَغَیرُ أبشارُهُم بَعدَها أبَداً، ولا تَشعَثُ شُعورُهُم بَعدَها أبَداً، کأَنَّما دُهِنوا. ثُمَّ یعمِدون إلَى الاُخرى فَیشرَبونَ مِنها، فَتُذهِبُ ما فی بُطونِهِم مِن أذىً وقَذىً. وَ تَتَلَقّاهُم المَلائِکةُ فَیقُولُونَ: «سَلَامٌ عَلَیکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «پرهیزکاران را گروه گروه به سوی بهشت سوق می‌دهند» تا این که به دری از درهای بهشت می‌رسند. در آنجا درختی را می‌یابند که از پایین آن، دو چشمه می‌جوشد. به سوی یکی از آن دو [چشمه] می‌رونـد و خود را در آن می‌شویند و طـراوت بهشت، آن‌‌ها را فرامی‌گیرد. پس از آن، هرگز پوست‌های آن‌‌ها تغییر نمی‌کند و موهایشان ژولیده نمی‌شود، گویا روغن زده‌اند.
سپس [بهشتیان] آهنگ چشمه‌ی دیگر می‌کنند و از آن می‌نوشند. آنگاه آنچه از نجاست و پلیدی در دل‌های آنهاست، از بین می‌رود.
و فرشتگان به دیدنشان می‌آیند و می‌گویند: «سلام بر شما، خوش آمدید، در آن درآیید [و] جاودانه [بمانید]»

[المصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 74؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 7، صفحه‌ی 114؛ مسند ابن جعد، صفحه‌ی 374؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 7، صفحه‌ی 263]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «ینادی مُنادٍ: إِنَّ لَکم أَن تَحیوا فَلاتَموتوا أبَداً، وإِنَّ لَکم أن تَصِحّوا فَلاتَسقَمُوا أبَداً، وَإنَّ لَکم أن تَشِبّوا فَلا تَهرَموا أبَداً، وَإِنَّ لَکم أَن تَنعَموا فَلا تَبأَسوا أبَداً، فَذلِک قَولُهُ تَعالى: «وَ تِلْک الجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «آواز دهنده‌ای [در بهشت، بهشتیان را مخاطب قرار داده و] آواز می‌دهد: حق شماست که زنده بمانید و هرگز نمیرید. حق شماست که سالم باشید و هرگز بیمار نشوید. حق شماست که جوان باشید و هرگز پیر نشوید. و حق شماست که در ناز و نعمت باشید و هرگز به بینوایی نیافتید.
این، [تفسیرِ] سخن خدای بلند مرتبه است که [می‌فرماید:] «و این است همان بهشتی که به پاداش کارهایی که می‌کردید، میراث یافته‌اید».

[صحیح مسلم، جلد 4، صفحه‌ی 2182؛ سنن ترمذی، جلد 5، صفحه‌ی 374؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 190؛ معجم الصغیر، جلد 1، صفحه‌ی 79؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، جلد 53، صفحه‌ی 109؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 517]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «أوَّلُ زُمرَةٍ تَلِجُ الجَنَّةَ صورَتُهُم عَلى صورَةِ القَمَرِ لَیلَةَ البَدرِ، لا یبصُقونَ فیها وَ لا یمتَخِطونَ وَ لا یتَغَوَّطونَ، آنِیتُهُم فیهَا الذَّهَبُ، أمشاطُهُم مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ، وَ مَجامِرُهُمُ الأُلُوَّةُ، وَ رَشحُهُمُ المِسک، وَ لِکلِّ واحِدٍ مِنهُم زَوجَتانِ یرى مُخُّ سوقِهِما مِن وَراءِ اللَّحمِ مِنَ الحُسنِ، لاَ اختِلافَ بَینَهُم وَ لا تَباغُضَ، قُلوبُهُم قَلبُ رَجُلٍ واحِدٍ، یسَبِّحونَ اللهَ بُکرَةً وَ عَشِیاً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «نخستین گروهی که وارد بهشت می‌شوند، صورت‌هایشان مانند ماه شب چهارده می‌درخشد. در بهشت، نه آب دهـان می‌اندازند و نه ترشّحات بینی و نه مدفوع دارند. ظرف‌هایشان در آنجا، طلاست و شانه‌های سرشان از طلا و نقره و بخوردان‌هایشان، عود و عرقشان مشک است. هر یک از ایشان، دو همسر دارد که از شدت زیبایی، مغز ساق آن‌‌ها از پشت گوشت، دیده می‌شود. هیچ ناسازی و نفرتی میان [همسرانشان با یکدیگر یا میان آن‌‌ها و بقیه‌ی بهشتیان و میان سایر بهشتیان و] ایشان نیست و همگی یک دلند و بام و شام، خداوند را به پاکی می‌ستایند.».

[صحیح بخاری، جلد 3، صفحه‌ی 1185؛ صحیح مسلم، جلد 4، صفحه‌ی 2180؛ سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 678؛ صحیح ابن حبّان، جلد 16، صفحه‌ی 463؛ مسند شامیین، جلد 1، صفحه‌ی 92؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 487]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ أَرفَعَ أَهلِ الجَنَّةِ دَرَجَةً: مَن ینظُرُ إِلى وَجهِ رَبِّهِ غُدوَةً وَعَشِیاً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «بلندپایه‌ترینِ اهل بهشت، کسی است که هر بامداد و شامگاه به روی [تجلیات خاصّه‌ی] پروردگارش نظر می‌کند».

[الفردوس، جلد 1، صفحه‌ی 217]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ أَفضَلَهُم ـ یعنِی أَهلَ الجَنَّةِ ـ مَنزِلَةً لَینظُرُ فِی وَجهِ اللهِ تَعالى کلَّ یومٍ مَرَّتَینِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «با منزلت‌ترین آنان ـ یعنی اهل بهشت ـ روزی دو بار به روی [تجلّیات خاصه‌ی] خدای بلند مرتبه نظر می‌کنند».

[مسند ابن حنبل، جلد 2، صفحه‌ی 227؛ مستدرک الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 2، صفحه‌ی 553؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 8، صفحه‌ی 305؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 465]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «بَینا أَهلُ الجَنَّةِ فِی نَعِیمِهِم إِذ سَطَعَ لَـهُم نُورٌ فَرَفَعُوا رُؤُوسَهُم، فَإِذا الرَّبُّ قَد أَشرَفَ عَلَیهِم مِن فَوقِهِم، فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکم یا أَهلَ الجَنَّةِ. وَذَلِک قَولُ اللهِ: «سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ» فَینظُرُ إِلَیهِم وَ ینظُرُونَ إِلَیهِ، فَلا یلتَفِتُونَ إِلى شَیءٍ مِنَ النَّعِیمِ ما دامُوا ینظُرُونَ إِلَیهِ حَتّى یحتَجِبَ عَنهُم وَ یبقى نُورُهُ وَ بَرَکتُهُ عَلَیهِم فِی دِیارِهِم»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «در حالی که بهشتیان، غرق در نعمت خویش‌ند، به ناگاه، نوری برایشان درخشیـدن می‌گیرد. سرهایشان را بلنـد می‌کنند و [تجلی خاص و بسیار عالی از] پروردگار را می‌بینند که از فراز سرشان بر آنان مشرّف شده است و می‌فرماید: سلام بر شما ای بهشتیان.
این [معنی] همان سخن خداست [در قرآن] که [می‌فرماید:] «سلامی از جانب پروردگاری مهربان به آنان گفته می‌شود».
[سپس فرمودند:] پس خدا به آنان [به رحمت خاصه‌اش] می‌نگرد و آنان به [جلوه‌های خاصه‌ی] خدا می‌نگرند و تا زمانی که غرق در نگریستـن به [جلوه‌های] او هستند، به چیزی از نعمت‌ها توجه ندارند، تا آن که [آن جلوه‌ی خاص] از آنان پنهان می‌شود، ولی نور و برکت او برای آنان در خانه‌هایشان باقی می‌ماند».
[سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه‌ی 65؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 7، صفحه‌ی 65؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 2، صفحه‌ی 38]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) ـ فِی قَولِهِ تَعالى «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» ـ: «ینظُرُونَ إِلى رَبِّهِم بِلا کیفِیةٍ، وَ لا حَدٍّ مَحدُودٍ، وَ لا صِفَةٍ مَعلُومَةٍ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): در مورد این سخن خدای بلند مرتبه «چهره‌هایی در آن روز، خرم‌اند. به پروردگار خویش می‌نگرند» فرمودند: «به [تجلیات خاصه‌ی] پروردگار خویش می‌نگرند، بی آن که او را چگونگی باشد، یا محدودیتی و یا صفتی معلوم».

[دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 8، صفحه‌ی 350]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) ـ فِی قَولِهِ تَعالى: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ الحُسْنَى وَ زِیادَةٌ» ـ: الحُسنى: الجَنَّةُ، وَالزِّیادَةُ: النَّظَرُ إِلى وَجهِ الله»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): درباره‌ی این سخن خدای بلند مرتبه «برای کسانی که نیکویی می‌کنند، نیکی است و افزون تر» فرمودند: «[منظور از] نیکویی، بهشت است و [مقصود از نعمتِ] افزون‌تر، نگاه کردن به [جلوه‌ای خاص و بسیار عالی از] روی خدا[ست]».

[حلیة الاولیاء، ابونعیم، جلد 5، صفحه‌ی 204؛ مسند الشامیین، جلد 3، صفحه‌ی 303؛ تاریخ اصبهان، جلد 2، صفحه‌ی 295؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 4، صفحه‌ی 199؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، جلد 9، صفحه‌ی 140؛ تفسیر طبری، جلد 7، صفحه‌ی 105؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 2، صفحه‌ی 432]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِذا دَخَلَ أَهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ یقُولُ الله تَبارَک وَتَعالى: تُرِیدُونَ شَیئا أَزِیدُکم؟ فَیقُولُونَ: أَلَم تُبَیض وُجُوهَنا؟ أَلَم تُدخِلنَا الجَنَّةَ وَ تُنَجِّنا مِنَ النَّارِ؟ فَیکشَفُ الحِجابُ، فَما أُعطُوا شَیئا أَحَبَّ إِلَیهِم مِنَ النَّظَرِ إِلى رَبِّهِم عز و جل»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «چون بهشتیان به بهشت وارد شوند، خدای بزرگ و والا می‌فرماید: «می خواهید که برایتان اضافه کنم؟»
[بهشتیان] می‌گویند: آیا ما را [با اینهمه نعمت،] رو سفید نساختی؟ آیا ما را وارد بهشت ننمودی و از آتش، نجاتمان ندادی؟
در این هنگام، پرده کنار زده می‌شود. پس چیزی به آنان داده نشده که برایشان خوش‌تر و محبوب‌تر از نگریستن به [جلوه‌ی خاص] پروردگار بزرگ و توانایشان باشد».

[صحیح مسلم، جلد 1، صفحه‌ی 163؛ سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 687؛ سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه‌ی 67؛ مسند ابن حنبل، جلد 6، صفحه‌ی 504؛ تفسیر طبری، جلد 7، صفحه‌ی 106؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 447]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «وَلَدَینَا مَزِیدٌ» تَجَلَّى لَـهُم الرَّبُّ عَزّ وَ جَلّ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «[این که خدای متعال می‌فرماید:] «و پیش ما، فزون‌تر [هم] هست» [تفسیر] آن، تجلّی پروردگار با عزت و جلال برای آن [بهشتی]‌ها است».

[الفردوس، جلد 4، صفحه‌ی 406؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 7، صفحه‌ی 605؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 2، صفحه‌ی 510]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ اللهَ یقُولُ لِأَهلِ الجَنَّةِ: یا أَهلَ الجَنَّةِ! یقُولُونَ: لَبَّیک رَبَّنا وَسَعدَیک، فَیقُولُ: هَل رَضِیتُم؟ فَیقُولُونَ: وَ ما لَنا لاَ نَرضى وَ قَد أَعطَیتَنا ما لَم تُعطِ أَحَدا مِن خَلقِک! فَیقُولُ: أَلا أُعطِیکم أَفضَلَ مِن ذَلِک؟ فَیقُولُونَ: یا رَبِّ! وَ أَی شَیءٍ أَفضَلُ مِن ذَلِک؟ فَیقُولُ: أُحِلُّ عَلَیکم رِضوانِی، فَلا أَسخَطُ عَلَیکم بَعدَهُ أَبَداً»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «خدای تعالی به اهل بهشت می‌فرماید: ای اهل بهشت» و آنان می‌گویند: گوش به فرمانیم ای پروردگار ما و در خدمتیم.
خدای متعال می‌فرماید: «آیا [بعد از اینهمه نعمت‌هایی که به شما دادم،] خشنود شدید؟»
بهشتیان می‌گویند: چرا خشنود نباشیم در حالی که به ما چیزی عطا کرده‌ای که به هیچ کدام از آفریدگانت نداده‌ای.
خدا[ی متعال] می‌فرماید: «آیا برتر از [تمام] این [نعمت‌هایی که می‌بینید] به شما عطا نکنم؟!»
می گویند: پروردگارا از اینها برتر چیست؟
می فرماید: «خشنودی‌ام را بر شما ارزانی می‌دارم و پس از این، هرگز بر شما خشم نخواهم گرفت».

[صحیح بخاری، جلد 5، صفحه‌ی 2398؛ صحیح مسلم، جلد 4، صفحه‌ی 2176؛ سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 689؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 175؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 467]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِذا دَخَلَ أَهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ یقُولُ اللهِ عز و جل: هَل تَشتَهُونَ شَیئاً فَأَزِیدَکم؟ فَیقُولُونَ: رَبَّنا وَما فَوقَ مَا أَعطَیتنَا؟ یقُولُ: رِضوانِی أَکبَرُ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «آنگاه که بهشتیان به بهشت وارد شوند، خدای با عزت و جلال می‌فرماید: آیا چیزی می‌خواهید که برایتان اضافه کنم؟
[بهشتیان] می‌گویند: پروردگارا بالاتر از آنچه به ما عطا فرموده‌ای، چیست؟
خداوند [متعال] می‌فرماید: خشنودی و رضایت من، [از تمام این نعمت‌ها] بزرگتر [و ارزشمندتر] است».

[مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، جلد 1، صفحه‌ی 156؛ المعجم الاوسط، جلد 9، صفحه‌ی 26؛ تاریخ أصبهان، جلد 1، صفحه‌ی 335؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 4، صفحه‌ی 118؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 478]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «لَنَعِیمُ أَهلِ الجَنَّةِ بِرِضوانِ اللهِ عَنهُم أَفضَلُ مِن نَعِیمِهِم بِما فِی الجِنانِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «نعمت خشنودی خداوند از اهل بهشت، از تمام نعمت‌های بهشتی، برتر است».

[دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 4، صفحه‌ی 238]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِذا استَقَرَّ أَهلُ الجَنَّةِ فِی الجَنَّةِ اشتاقَ الإِخوانُ إِلَى الإِخوانِ، فَیسِیرُ سَرِیرُ ذا إِلى سَرِیرِ ذا فَیلتَقِیانِ، فَیتَحَدَّثانِ ما کانَ بَینَهُما فِی دارِ الدُّنیا، ویقُولُ: یا أَخِی، تَذکرُ یومَ کذا کنّا فِی دارِ الدُّنیا فِی مَجلِسِ کذا، فَدَعَونا اللهَ فَغَفَرَ لَنا»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «چون بهشتیان در بهشت استقرار یابند، برادران [ایمانی] مشتاق دیدار یکدیگر می‌شوند. پس، تخت این یکی به سوی تخت آن یکی و تخت آن یکی به سوی تخت این یکی حرکت می‌کند و آن دو با هم دیدار می‌کنند. آنگاه هر یک [بر تخت خودش] تکیه می‌زند و از آنچه در سرای دنیا میانشان گذشته است، سخن می‌گویند. [از جمله چیزهایی که در مرور خاطرات دنیا بیان می‌کنند این است که] یکـی [از آن دو به دیگری] مـی‌گوید: برادرم، یادت می‌آید که فلان روز، در سرای دنیا در فلان مجلس بودیم و دعا کردیم [که خدا ما را بیامرزد؟ آن دعای ما مستجاب شد] و [چنان که می‌بینی] خدا ما را آمرزید»

[حلیة الاولیاء، ابونعیم، جلد 8، صفحه‌ی 49؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، جلد 21، صفحه‌ی 170؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 7، صفحه‌ی 634؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 467]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «أَهلُ الجَنَّةِ رَشحُهُمُ المِسک، وَوَقُودُهُمُ الألُوَّةُ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «بهشتیان، عرقشان مشک و سوختشان، اَلاویه (= بهترین نوع چوب برای بخور کردن) است».

[مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 276]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِذا اشتَهى المُؤمِنُ الوَلَدَ فِی الجَنَّةِ کانَ حَملُهُ وَ وَضعُهُ وَ سِنُّهُ فِی ساعَةٍ واحِدَةٍ کما یشتَهِی»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «هرگاه مؤمن در بهشت، هوس فرزند کن، در همان دَم، بارداری و زایمان صورت می‌پذیرد و [آن کودک] در همان سنی که [بهشتی] بخواهد [متولد می‌شود]».
[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 695؛ مسند ابن حنبل، جلد 4، صفحه‌ی 21؛ سنن ابن ماجه، جلد 2، صفحه‌ی 1452؛ سنن دارمی، جلد 2، صفحه‌ی 794؛ صحیح ابن حبّان، جلد 16، صفحه‌ی 417؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 476]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «وَالَّذِی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ! لَیأخُذَنَّ أَحَدُکم اللُّقمَةَ فَیجعَلُها فِی فِیهِ، ثُمَّ یخطُرُ عَلى بالِهِ طَعامٌ آخَرُ، فَیتَحَوَّلُ الطَّعامُ الَّذِی فِی فِیهِ عَلَى الَّذِی اشتَهى. ثُمَّ قَرَأَ: «وَ فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعْینُ وَ أَنتُمْ فِیهَا خَـالِدُونَ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «سوگند به آن که جان محمد در دست [قدرت] اوست، هر یک از شما [در بهشت] لقمه را بر می‌دارد و در دهانش می‌گذارد و سپس آرزوی خوراک دیگری می‌کند، پس در دَم، همان لقمه‌ای که در دهان اوست، به خوراکی که هوس کرده است، تبدیل می‌شود.
سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «و در آنجا (= بهشت)، آنچه دل‌ها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید، هست و شما در آن، جاویدانید».

[تفسیر ابن کثیر، جلد 7، صفحه‌ی 225؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 7، صفحه‌ی 391]

إِنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِی (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) قالَ: یا رَسُولَ اللهِ، هَل فِی الجَنَّةِ مِن خَیلٍ؟ قالَ: «إن یدخلک اللهُ الجَنَّةَ فَلا تَشاءُ تَرکبُ عَلَی فَرَسٍ مِن یاقُوتَةٍ حَمراءَ یطِیرُ بِک فِی الجَنَّةِ حَیثُ شِئتَ؟!». فَجاءَ رَجلٌ آخَرٌ فَقالَ: یا رَسُولِ اللهِ، هَل فِی الجَنَّةِ مِن إِبِلٍ؟ فَلَم یقُل لَهُ مِثلَ ما قالَ لِصاحِبِهِ. قالَ: إِنْ یدخِلک الله الجَنَّةَ یکن لَک فِیها ما اشتَهَت نَفسُک وَلَذَّت عَینُک»

مردی از رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): پرسید: ای پیامبر خدا، آیا در بهشت، اسب هم هست؟ حضرت فرمودند: «اگر خدا تو را به بهشت وارد کند، نمی‌خواهی که در آنجا بر اسبی از یاقوت سرخ، سوارت کنند و با آن در بهشت، هر جا که می‌خواهی، پرواز کنی؟»
مرد دیگری پرسید: ای پیامبر خدا، آیا در بهشت، شتر هم هست؟
حضرت پاسخی که به اولی داده بودند، به او ندادند؛ بلکه فرمودند: «اگر خدا تو را به بهشت وارد کند، در آنجا آنچه دلت بخواهد و چشم [از دیدنش] لذت ببرد، برایت خواهد بود».

[سنن ترمذی، جلد 4، صفحه‌ی 681؛ مسند ابن حنبل، جلد 9، صفحه‌ی 17؛ المعجم الاوسط، جلد 5، صفحه‌ی 185؛ مسند طیالسی، صفحه‌ی 108؛ المصنف، ابن ابی شیبه، جلد 8، صفحه‌ی 72؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 648]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ فِی الجَنَّةِ شَجَرَةً جُذُوعُها مِن ذَهَبٍ، وَ فُرُوعُها مِن زَبَرجَدٍ وَ لُؤلُؤٍ، فَتَهُبُّ لَها رِیحٌ فَتَصطَفِقُ، فَما سَمِعَ السّامِعُونَ بِصَوتِ شَیءٍ قَطُّ أَلَذَّ مِنْهُ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «در بهشت، درختی است که تنه‌اش از طلا و شاخه‌هایش از زبرجد و مروارید است. بر این درخت، بادی وزیدن می‌گیرد و چنان صدا[ی هوش‌ربا]یی از آن بر می‌خیزد که شنوندگان، هرگز صدایی لذت‌بخش‌تر از آن نشنیده‌اند».

[الترغیب و الترهیب، جلد 4، صفحه‌ی 523]

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): «یدخُلُ أَهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ جُرداً، مُرداً، بِیضاً، جِعاداً، مُکحَّلِینَ، أَبناءَ ثَلاثٍ وَثلاثِینَ، عَلى خَلقِ آدَمَ سِتُّونَ ذِراعاً فِی عَرضِ سَبعِ أَذرُعٍ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): فرمودند: «اهل بهشت، در حالی به بهشت وارد می‌شوند که بدن‌ها و صورت‌هایشان مو ندارد، بدن‌هایشان سفید است، موهای سرشان مُجعّد (= پر چین و شکن) است، چشمانی سرمه کشیده دارند، سی و سه ساله‌اند، در هیئت آدمی هستند که شصت گز قامت و هفت گز پهنا دارد».

[مسند ابن حنبل، جلد 3، صفحه‌ی 151؛ المعجم الاوسط، جلد 5، صفحه‌ی 318؛ تفسیر ثعلبی، جلد 9، صفحه‌ی 209؛ تفسیر ابن کثیر، جلد 8، صفحه‌ی 13؛ طبقات الکبری، ابن سعد، جلد 1، صفحه‌ی 32؛ کنز العمال، متقی هندی، جلد 14، صفحه‌ی 490]

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است