حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

عن محمد بن‌هاشم: لَـمَّا نَزَلَت هذِهِ الآیةُ: «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجَارَة» قَرَأهَا النَّبی (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فَسَمِعَها شابٌّ إلى جَنبِهِ فَصَعِقَ، فَجَعَلَ رَسولُ اللهِ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) رَأسَهُ فی حِجرِهِ رَحمَةً لَهُ، فَمَکثَ ما شاءَ الله‏ُ أن یمکثَ ثُمَّ فَتَحَ عَینَیهِ، فَإِذا رَأسُهُ فی حِجرِ رَسولِ اللهِ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) فَقالَ: بِأَبی أنتَ واُمّی مِثلُ أی شَیءٍ الحَجَرُ؟ فَقالَ: «أما یکفیک ما أصابَک؟! عَلى أنَّ الحَجَرَ مِنها لَو وُضِعَ عَلى جِبالِ الدُّنیا لَذابَت مِنهُ، و إنَّ مَعَ کُلِّ إنسانٍ مِنهُم حَجَراً وَ شَیطاناً»

راوی می‌گوید وقتی این آیه نازل شد: «و سوخت آن [جهنم] مردمان و سنگ‌هایند»، رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): آن را قرائت کردند. جوانی که در کنارشان بود آن را شنید و از هوش رفت. رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): بر او ترحم فرمودند و سرش را در دامن خویش نهادند. مدتی که گذشت، آن جوان چشمانش را باز کرد و دید که سرش در دامن پیامبر خداست. عرض کرد: پدر و مادرم به فدایتان باد، آن سنگ‌ها مانند چه چیزی هستند؟
حضرت فرمودند: «آنچه بر سرت آمد [و از هوش رفتی]، برایت کافی نیست [که باز هم از جهنم می‌پرسی؟! ولی بدان، بزرگی و داغی آن سنگ‌ها چنان است که] اگر بر کوه‌های دنیا نهاده شود، کوه‌ها از حرارت آن، آب می‌شوند. و با هر انسانی از ایشان [یعنی از جهنمی‌ها] یک سنگ [این چنینی] و یک شیطان همراه است».

[الرقة و البکاء، صفحه‌ی 167؛ دُرّ المنثور، سیوطی، جلد 8، صفحه‌ی 226]

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است