سلام
به نظرم منهاج فردوسیان در بعد رسانه شناخته شده نیست. بعد از جستجو در اینترنت، با نقدهای متعددی بر منهاج فردوسیان و احیاناً با صفحات مربوط به انحرافی معرفی کردن منهاج هم روبرو میشوید. جوّی که این نقدها و قضاوتها ایجاد میکند، شبیه گل آلود کردن آب است. نقدهایی که از این برنامه میشود را چگونه ارزیابی میکنید؟
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
در طول سالیانی که از انتشار عمومی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان میگذرد، شاهد نقدهای خرد و کلانی بر این نظام تربیتی بودهایم. جالب و قابل توجه است که تمام این نقدها، از سوی شیعیان دوازدهامامی ولی بیاطلاع از محتوای این نظام تربیتی ابراز شده است.
کسانی که با «دکترین منهاج فردوسیان» آشنا هستند، میدانند که این برنامهی تربیتی ـ تکاملی، بر اساس تصریحات و واضحات ثقلین، تدوین گشته و انکار هر قاعده یا قانون آن، انکار آیهای از قرآن کریم یا روایتی از روایات معتبر شیعه یا مسألهای از مسائل رسالهی توضیح المسائل مراجع معظم تقلید است.
لازم میدانم توجه شما و تمام اصحاب منهاج فردوسیان را برای چندمین بار، به نُه «ت» جلب کنم. این نُه «ت» در هر نوشته و نقدی که باشد، آن را از اعتبار میاندازد و نویسنده یا گویندهاش را در معرض اتهام غرضورزی و قضاوت غیرعالمانه قرار میدهد.
آنچه به عنوان نقد بر منهاج فردوسیان، گفته و نوشته شده یا گفته و نوشته خواهد شد، باید از فیلتری عبور داده شود که نُه «ت» را از آن حذف کند، سپس در باقیماندهی سخن یا نوشته، نگریسته شود، اگر چیزی باقی مانده بود، مورد ارزیابی قرار گیرد، پس اگر جوابش داده شده بود، معلوم میشود اشکالی قدیمی و کهنه است و جواب مجدد لازم ندارد. اما اگر جوابش داده نشده بود، معلوم میشود اشکال جدیدی است و جا دارد جواب داده شود.
و اما نُه «ت» که باید در اولین مرحله، از نقدهایی که بر نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان نوشته میشود، حذف گردد، به قرار زیر است:
اول: توهین؛ به معنی فحاشی است. عباراتی همچون به کار بردن نام حیوانات برای انسان. یکی از ابتداییترین حربههای منتقدینی که رذالت ذاتی و دنائت تربیتی دارند، دست انداختن به سلاح فحاشی است. کلمات رکیک و ناسزا که به نظر خودشان نقد است ولی در حقیقت، فحش است و زیبندهی اهل تقوا و طهارت نیست.
دوم: تحقیر؛ به معنی کوچک شمردن است. عبارتی که مشرکان و چندگانه پرستان به استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میگفتند و قرآن کریم، چنین گزارش میدهد:
«وَ إِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَ هَذَا الَّذِی یذْکُرُ آلِهَتَکُمْ» [سورهی انبیاء، آیهی 36]
ترجمه: و کسانى که کافر شدند چون تو را ببینند، فقط به مسخرهات میگیرند [و میگویند] آیا این همان کس است که خدایانتان را [به بدى] یاد میکند؟
تحقیر در نقدها، به عبارات مختلفی رسوخ میکند، مثل این که میگویند: اینهمه عالم دینی و مرجع تقلید، نتوانستهاند نظام جامع تربیتی ارائه بدهند و یک نفر طلبهی معمولی توانسته است؟ فحوای این سؤال، تحقیر و کوچک شمردن مؤلف نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان است. این گزینه نیز از دیگر دستاویزهای منتقدین غیرمنصف و بیاخلاق است.
این افراد، بدون این که بدانند و متوجه باشند، شخصیتزده و شخصیتپرست هستند و نمیتوانند در کنار شخصیتهایی که در ذهنشان پروردهاند، کسی را قرار دهند که اساس آئینهایشان را باطل میشمارد و بر بافتههای صوفیانهی بزرگانشان میتازد.
سوم: تهمت؛ به معنی نسبت دادن امور غیرواقعی است. تهمت زدن، از حربههای منتقدین بیتقوا محسوب میشود. اینگونه منتقدین، با وارد کردن تهمتهایی مانند «ارتباط با بیگانگان»، «دریافت کمک مالی از وهابیها»، «عامل دشمن بودن برای ضربه زدن به اعتقادات مذهبی» میکوشند سرپوشی بر تهیدستی خودشان از ارائهی نقد مستند بگذارند. آن زمان که سند معتبری ندارند و نمیتوانند ارائه کنند و از سوی دیگر، در معرض زوال و فنا قرار میگیرند، ناگزیر، به افتراء و اتهامزنی، پناه میبرند.
پس هر گاه نقدی مشتمل بر اموری باشد که گوینده و نویسندهاش نتواند بر درستی و حقّانیت آن، سند و مدرکی ارائه کند، در این مقوله میگنجد و به عنوان «تهمت» خوانده میشود. تهمت، گناهی است که در روز قیامت، دامان این افراد را گرفته و رهیدنشان از جهنم و رسیدنشان به بهشت را سخت خواهد کرد. برخی افراد مغرض یا بیخبر، با دامن زدن به برخی شایعات، ناخواسته مبتلا به «تهمت» میشوند.
چهارم: تهدید؛ به معنی خط و نشان کشیدن است. یکی از آخرین حربههای کسانی که عاجز از ارائهی سند برای تهمتهایشان هستند، تهدید است. به عبارت دیگر، کسانی که دستشان از همه جا کوتاه شده و هیچ حرف ارزشمندی در نقد منهاج فردوسیان ندارند، تهدید میکنند. تهدیدهایی مانند این که «رسیدگی به منهاج فردوسیان را از راههای دیگر پیگیر هستیم» یا «از طریق وزارت فلان و ادارهی فلان پیگیری قانونی میکنیم» یا «پروندهای برای منهاج فردوسیان تشکیل شده و در حال جمعآوری مستندات قضایی برای مقابلهی جدّی هستیم» و مانند اینها.
با توجه به تهدیدهای فراوان و پی در پی از سوی افراد مختلف که هیچگاه منجر به هیچ نشده، این اطمینان حاصل آمده که «تهدید»، فقط نوعی اطفاء غضب است. یعنی وقتی دستشان به هیچ سند و مدرکی نمیرسد و هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند، برای فرو نشاندن آتش خشم خود، تهدید میکنند؛ تهدیدهایی که هیچ وقت به جایی نرسیده و نخواهد رسید.
نمونهی این رفتار منفعلانه را در جریان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) با آزر بتتراش ـ که گویا شوهر مادر حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بوده ـ میبینیم. آن زمان که حضرت ابراهیم (علیهالسلام) به نرمی سخن میگوید و اعتقادات او را به چالش میکشد و میفرماید:
«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا * إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا * یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا * یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا * یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا» [سورهی مریم، آیات 41 تا 45]
ترجمه: و در این کتاب، به یاد ابراهیم پرداز؛ زیرا او پیامبرى بسیار راستگوى بود. چون به پدرش (= شوهر مادرش) گفت: پدر جان، چرا چیزى را که نمیشنود و نمیبیند و از تو چیزى را دور نمیکند، میپرستى؟! اى پدر، به راستى مرا از دانش [وحى، حقایقى به دست] آمده که تو را نیامده است. پس از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت نمایم. پدر جان، شیطان را مپرست که شیطان، [خداى] رحمان را عصیانگر است. پدر جان، من میترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى.
او بر افروخته شده و به جای پاسخ دادن به سخنان آن جناب، ایشان را اینگونه تهدید میکند:
«قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا» [سورهی مریم، آیهی 46]
ترجمه: گفت: اى ابراهیم، آیا تو از خدایان من متنفرى؟! اگر باز نایستى تو را سنگسار خواهم کرد و [برو] براى مدتى طولانى از من دور شو.
اما حضرت ابراهیم (علیهالسلام) با نرمی و متانت، راه خود را جدا کرده و از تهدیدهای او، بیمی به دل راه نمیدهد، میفرماید:
«قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا * وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُو رَبِّی عَسَى أَنْ لا أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیًّا» [سورهی مریم، آیات 47 و 48]
ترجمه: [ابراهیم] گفت: درود بر تو باد، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش می خواهم؛ زیرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است. و از شما و [از] آنچه غیر از خدا میخوانید کناره میگیرم و پروردگارم را میخوانم، امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم.
پنجم: تخمین؛ به معنی حدس و پیشگویی است. آخرین تکیهگاه منتقدین خام، پیشگویی انحراف برای منهاج فردوسیان است. اینان که چیزی در زمان «حال»، برای انتقاد و تخریب پیدا نمیکنند، دست به دامان پیشگویی در زمان «آینده» میشوند. پیشگوییهایی مانند این که: «منهاج فردوسیان در آینده، مانند شیخیه و بابیه و بهائیت خواهد شد» یا «حاج فردوسی در آینده ادعای امام زمانی خواهد کرد» یا «حاج فردوسی در آینده، ادعای دین جدید خواهد کرد».
تخمین نیز، حربهای دیگر از شکستخوردگان از ارائهی سند و مدرک است. این دسته از منتقدین، وقتی دستشان از سند و مدرک درست، خالی است، مجبورند توجه مخاطبشان را به آینده معطوف کنند و با کارشناس نشان دادن خود، پیش بینی خطرات مهم برای اسلام و مسلمین از ناحیهی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان نمایند.
ششم: تشمیم؛ به معنی بو کشیدن است. یکی از مسخرهترین ابزار منتقدین خام، استفاده از تشمیم است. اینان با بو کشیدن، شروع به اظهار نظر کرده و وجود جنازه را گزارش میدهند. این افراد با عباراتی مانند: «بوی وهابیت میدهد»، «بوی انحراف میدهد»، «بوی مخالفت با فلان میدهد» قدرت شامهی خود را به رخ کشیده و به زبان بیزبانی، خود را چنان کارشناس متبحری قلمداد میکنند که با «بو کشیدن» به عمق مسأله آگاه شده و دیگران را هم بر حذر میدارند.
هفتم: تقطیع؛ به معنی بریدن و انتخاب گزینشی است. برخی از منتقدین که انتقادشان آمیخته با اغراض خاص است، دست به این امر ناپسند میزنند. اینان در نقدهای خود، بدون توجه به منابع متعدد و عبارات ناظر به یکدیگر، قسمتی از یک متن را گرفته و همان را پایهی اشکال و انتقاد خود قرار میدهند. قدرت این نوع از اشکالگیری و انتقاد، به قدری است که میتوان با استفاده از این روش، برشهایی از آیات قرآن را در مقابل تعالیم اساسی قرآن و سنت و عترت قرار داد. به عنوان مثال، از کنار هم قرار دادن این آیه که میفرماید:
«فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ» [سورهی ماعون، آیهی 4]
ترجمه: پس واى بر نمازگزاران.
و این قسمت از آیه که میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ» [سورهی نساء، آیهی 43]
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، به نماز نزدیک نشوید.
میتوان نتیجه گرفت که نماز خواندن، امری نهیشده و ناپسند است! در صورتی که این نتیجهگیریِ مغرضانه، بر اثر تقطیع نابجا حاصل شده است.
این در حالی است که اگر آیهی اول را به همراه سه آیهی بعدش ببینیم، نتیجهی سخن، چیز دیگری میشود. قرآن کریم میفرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ * وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» [سورهی ماعون، آیات 4 تا 7] ترجمه: پس واى بر نمازگزارانى که از نمازشان غافلند، آنان که ریا میکنند و از [دادن] زکات [و وسایل و مایحتاج خانه] خوددارى میورزند.
همچنین اگر تمام آیه را بنگریم، معنی آن تغییر میکند. قرآن کریم میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَ أَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ» [سورهی نساء، آیهی 43]
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، در حال مستى [خوابآلودگی شدید] به نماز نزدیک نشوید تا زمانى که بدانید چه میگویید.
پس تقطیع سخن، نشان از غرضورزی منتقد یا عجلهی او دارد. قرآن کریم در نقد روش تقطیع میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا * أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا * وَ الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُواْ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» [سورهی نساء، آیات 150 تا 152]
ترجمه: کسانى که به خدا و پیامبرانش کفر میورزند و میخواهند میان خدا و پیامبران او جدایى اندازند و میگویند ما به بعضى ایمان داریم و بعضى را انکار میکنیم و میخواهند میان این [دو] راهى براى خود اختیار کنند. آنان در حقیقت، کافرند و ما براى کافران عذابى خفتآور آماده کردهایم. و کسانى که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده و میان هیچ کدام از آنان فرق نمیگذارند به زودى [خدا] پاداش آنان را عطا میکند و خدا آمرزندهی مهربان است.
هشتم: تشبیه؛ به معنی چیزی را به چیز دیگر مانند کردن است. از دیگر دستاویزهای منتقدان برای نقدهای واهی به منهاج فردوسیان، تشبیه کردن آن به نظامهای فکری و تربیتی دیگر، بدون داشتنِ وجه تشابه درست است. مثلاً به صِرف این که در منهاج فردوسیان، بر روایات ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) تأکید و بنا میشود، آن را به «اخباریگری» تشبیه میکنند. یا به صِرف این که خواهان زدودن بدعتها و خرافات است، آن را به «وهابیت» مشابه میشمارند. یا به صِرف بیاعتمادی به فلسفه و عرفان مصطلح، آن را همانند «مکتب تفکیک» میپندارند. در حالی که نقاط افتراق منهاج فردوسیان با موارد شمردهشده، بیش از موارد اشتراک آن است که در جای خود، به تفصیل بیان شده است.
نهم: تمسخر؛ به معنی مسخره کردن است. این حربه، به تصریح قرآن کریم، از جاهلان است، آنجا که کلیم الله (علیهالسلام) میفرماید:
«وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یأْمُرُکمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ» [سورهی بقره، آیهی 67]
ترجمه: و هنگامى که موسى به قوم خود گفت: خدا به شما فرمان میدهد که مادهگاوى را سر ببرید، گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟! گفت: پناه میبرم به خدا که از جاهلان باشم.
پس کسانی که در نقد منهاج فردوسیان، به جای جواب منطقی و معتبر از آیات و روایات، دست به مسخره کردن میزنند، جاهلانی هستند که ارزش اعتنا نداشته و فقط باید از آنان روی برگردانید و از شرّشان به خدای تعالی پناه برد.
تذکر پایانی: نوشتهای که عنوان «نقد منهاج فردوسیان» را داشته باشد و خالی از این نُه «ت» باشد را نخواهید یافت یا بسیار به ندرت خواهید یافت. اگر گفتار یا نوشتاری باشد که از این نُه «ت» خالی باشد، معمولاً مشتمل بر اشکالات تکراری است. اشکالاتی که در طول این سالها، پاسخ کافی را دریافت کرده است و تکرار آن، فقط، نشان از بیاطلاعی اشکالکننده دارد.
اما اگر در صورت بسیار نادر، گفتار یا نوشتاری باشد که خالی از این نُه «ت» باشد و اشکال جدیدی را مطرح کند که تا کنون مطرح نشده و پاسخ داده نشده باشد، مورد استقبال است و از اشکالکننده با هدیهای تقدیر و تشکر خواهم کرد.
موفق باشید
حاج فردوسی