سؤال: نوآوری منهاج فردوسیان در چیست؟
تفصیل سؤال: با توجه به این که تمام مطالب منهاج فردوسیان در قرآن کریم و روایات آمده و تمام این منابع، در دسترس بوده و حد اقل در کتابخانهها قابل مشاهده و دستیابی است، نوشتن و عرضهی منهاج فردوسیان، چه لزومی داشته و نوآوری آن در چیست؟
جواب: این که منابع خام یک اثر در دسترس باشد، بینیاز کننده از آن اثرِ تراشیده و صیقلیشده نیست و از ارزش آن نمیکاهد. گر چه سنگ و خاک، در دسترس همه است ولی این، از ارزش مجسمههای ظریف سنگی و ظروف پرنقش و نگار سفالین کم نمیکند. برخی از کارهایی که در منهاج فردوسیان انجام گرفته به این قرار است:
1. پالایش منابع:
گر چه منابع منهاج فردوسیان در دسترس عموم است ولی این منابع، در یک درجه از اعتبار و ارزش علمی نیستند. به همین جهت و در نخستین گام، منابع معتبر از منابع کماعتبار و بیاعتبار، جدا شد تا بتواند چشمهای زلال برای تراوش دیدگاههای علمی و احکام عملی باشد. در این مرحله با توجه به ملاکهایی که در کتاب اصول استجماع، به تفصیل بیان شده، صدها کتاب و رسالهی حدیثیِ بجا مانده از صدر اسلام تا کنون، مورد بررسی دقیق قرار گرفت که در نهایت، بر حدود هفتاد کتاب، اجماع نظر گردید و فقط این تعداد، توانست از صافی قوی منابع گذشته و به عنوان منابع دیدگاههای روشن و احکام عملی واضح، امتیاز لازم را کسب نماید.
2. دستهبندی و طبقهبندی قواعد و قوانین:
دیدگاهها و احکامی که در منابع موجود یافت میشود، دارای دستهبندی مشخص و طبقاتی نیست. این امر، موجب سرگردانی مبتدیان میگردد. حتی پیش میآید که دانشمندان مسلط بر این منابع نیز بسیار دچار تحیّر و سرگردانی شوند. همچنین به فرض این که خودشان از طبقهبندی آن آگاه باشند، نمیتوانند به راحتی به دیگران منتقل نمایند. ضرورت آشنایی طبقه به طبقه و مرحله به مرحله با اعتقادات شیعی و احکام عملی آن، ضرورت تدوین و عرضهی منهاج فردوسیان را رقم زد. همانطور که در تمام علوم و فنون، مراحل آشنایی تا مهارت و استادی، به روشنی ترسیم میگردد، در امر رسیدن به کمال و سعادت نیز همین مطلب باید رعایت شود تا جویندگان راه کمال و سعادت، با چشماندازی روشن و بر طبق زمانبندی مشخص، بتوانند راه کمال و سعادت را طی نمایند.
3. پالایش مبهمات:
تمام آیات و روایات، دارای مفاهیم روشن و مصادیق شناختهشده و آشنا نیستند. در برخی آیات و روایات، کلماتی یافت میشود که حتی آشنایان به زبان عربی نیز از تفسیر و توضیح آن عاجز میشوند. مراجعه کردن مستقیم غیردانشمندان به این آیات و روایات، نه تنها سودی ندارد که حتی در برخی موارد، ضررهایی نیز در بر خواهد داشت. این ضرورت، میطلبید که در یک پالایش وسیع و عمیق، آنچه مبهم ولی قابل توضیح دادن است، واضح گردد و آنچه مبهم است و دستمایهی اختلاف نظرات گردیده، به حاشیه رانده شود تا مایهی سرگردانی جویندگان حقایق ناب و روشن نگردد.
4. توضیح لغات و مصطلحات:
منابع روایی، انباشته از لغات و مصطلحاتی است که داشتن لغتنامهی تخصصی فقه و حدیث را برای جویندهی فهم آنها، الزامی میکند. این لغات و مصطلحات، با توجه به خود آیات و روایات، تبیین شد تا مسیر طولانیِ یافتن معنای لغت و مصطلح، از راه جویندگان معارف ناب، برداشته شود. به همین منظور، لغتنامهی مفصلی به «قواعد نظری» و همچنین «قوانین عملی» افزوده شده است.
5. پالایش مخالف اصول:
در منابع موجود ـ هرچند معتبر بوده و مؤلف مورد اعتماد و اعتنایی داشته باشد ـ احادیثی یافت میشود که با اصول اعتقادی و عملی شیعهی اثنیعشری، ناسازگار است. در هم آمیختگی سره و ناسره (خالص و ناخالص) در روایات منابع معتبر، این ضرورت را ایجاد مینمود که با نگاهی دقیق، آنچه مخالف عقل سلیم و اصول ثابت شدهی شرعی است، جداسازی شده و نادیده گرفته شود.
بدین منظور، در منهاج فردوسیان، هر آیه یا روایت، برای این که بتواند به صورت یک قاعدهی نظری یا قانون عملی در آید، نیاز به طی فرایند خاصی برای احراز «عدم تعارض با اصول شرعی و عقل سلیم» دارد. اگر مراجعهی مستقیم به منابع روایی را برای غیر متخصصین، جایز بشماریم، در گرداب روایات متعارض، سرگردان شده و راه برونرفتی از آن نخواهند یافت.
پس لازم است تا برای جلوگیری از سرگردان شدن ناآشنایان با روایات متعارض و روش حل تعارض آنها، چنین برنامهای نوشته شود. در منهاج فردوسیان، قبل از این که تعارضها و تحیّرها به جویندگان کمال و سعادت برسد و آنان را متحیّر سازد، در اتاق فکریای عظیم، این تعارضات، حل شده و نتیجهای پاکیزه و عصارهای صافشده به کام جان مشتاقان کمال و سعادت ریخته میشود. این اتاق فکر، متشکل از هزاران فقیه با عظمت است که در طول هزار و چند صد سال اخیر، در مورد حل تعارضات روایات، تلاش کردهاند.
6. فارسیسازی:
با سهلانگاریهایی که در طول تاریخ پس از اسلام از سوی متولیان امور فرهنگی انجام گرفت و از سوی دیگر، تلاشهای احمقانه یا خائنانهی افرادی همچون ابوالقاسم فردوسی و اسدی طوسی، زبان اکثر نقاط ایران، غیر از زبان نزول وحی است. این درد کهنه و ظاهراً بیدرمان، از سویی دست ناآشنایان به زبان عربی را از دامن معارف وحیانی کوتاه کرده و از سوی دیگر، زحمت مضاعفی برای ارائهکنندگان آیات و روایات، برای ترجمهی آن به وجود آورده است.
گرچه منابع منهاج فردوسیان در اختیار همگان است و در کتابخانههای بزرگ، قابل دسترسی است ولی تمام آنها به زبانی غیر از زبان عامهفهم مردم ایران است. این نقص بزرگ، با منهاج فردوسیان، که ابتدا به زبان فارسی نوشته شده، برطرف میگردد. پس در حقیقت، منهاج فردوسیان، راهی روشن برای ورود فارسیزبانان به فضای عطرآگین وحی است.
از سوی دیگر، کتابهای اعتقادات و احکامی که به فارسی نوشته شده، دارای نثر کهن و ترکیبات ناآشنا برای اهل این زمانه است. برای نمونه میتوان به «حلیة المتقین» و «مفاتیح الجنان» و «رسالههای توضیح المسائل» اشاره نمود.
به همین دلیل، در حد امکان، سعی شده از به کار بردن واژگان غریب و قدیمی، پرهیز شود تا نثر قواعد و قوانین، به فارسی روان و امروزی باشد. البته در این راه، از دوستان بسیاری کمک گرفته شده و میشود. این دوستان ـ اعم از مرد و زن ـ از نقاط مختلف ایران با گویشهای محلی مختلف و فرهنگهای قومی گوناگون انتخاب میشوند تا با مطالعهی قواعد و قوانین، قبل از انتشار، هر گونه ابهامی که در لغات یا نقصی که در رساندن معنی در قواعد و قوانین باشد را گزارش دهند. همچنین در اول تمام نسخههای قواعد و قوانین، از افرادی که دست به مطالعهی این آثار میزنند نیز خواسته شده هر ابهام، اشکال و کمبودی که ملاحظه نمودند را از طریق درگاههای ارتباطیِ اعلام شده، به اطلاع دفتر مرکزی منهاج فردوسیان برای برطرف نمودن، برسانند.
7. تجمیع دیدگاهها و احکام:
از دیگر کارهایی که در منهاج فردوسیان انجام گرفت، این بود که سعی شد تمام دیدگاههای واضح و مسلّم قرآن و عترت، در یک کتاب، جمعآوری گردد. ضرورتی که تا کنون به وقوع نپیوسته بود. کسی که میخواست با دیدگاههای ناب قرآن و عترت آشنا شود، میبایست دهها کتاب مفصل را مطالعه نموده و از لابلای آنها، ذره ذره مقصودش را استجماع نماید و در کنار هم بنشاند. همچنین در بخش احکام عملی، علاوه بر واجبات و محرمات ـ که معمولاً در رسالههای توضیح المسائل به آن پرداخته میشود ـ مستحبات و مکروهات نیز آورده شد. حتی مباحات ـ که یکی از اقسام پنجگانهی احکام عملی است ـ نیز به قواعد نظری افزوده شد تا تمام واضحات و مسلّمات شیعه، در یک قاب، در جلو چشمان تشنهی جویندگان کمال و سعادت قرار گیرد.
8. توسعه در اعتقادات:
آنچه همیشه در علم کلام مورد بحث و اثبات قرار میگرفته و به عنوان اعتقادات، مطرح بوده، اندکی از دیدگاههای بسیار اساسی و حیاتی اسلام و تشیع است. اما قرآن کریم و روایات معتبر ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) به عنوان دو منبع غنی معارف وحیانی، سرشار از دیدگاههایی است که بدان پرداخته نشده و جز به صورت بسیار جزئی و پراکنده، سخنی از آن به میان نیامده است. صدور این دیدگاههای ارزشمند، با توجه به گستردگی آن، هدفی جز راهنمایی و راهبری جویندگان معارف ناب نداشته است. چیزی که جویندگان حقایق اصیل از آن بینصیب یا کمنصیب بودهاند. این نقیصه، در مجموعهی آثار منهاج فردوسیان مرتفع گردید و تمام آنچه در منابع معتبر ثقلین، به عنوان دیدگاه آمده بود، به قالب اعتقاد بیان شد. البته مراتب لازم، مراعات شده و این دیدگاهها در سه طبقهی «پایه»، «تکمیلی» و «تجمّلی» عرضه میشود تا «فرع» به جای «اصل» ننشیند و «اصل»، جای «فرع» را تنگ نسازد.
9. خلاصهنویسی:
میزان قابل توجهی از آیات قرآن کریم و روایات، تکرار تعداد محدودی دیدگاه یا حکم عملی است که به اغراضی عقلایی مانند تأکید، صادر شده است. ولی برای کسی که تسلیم وحی شده و یکبار دانستن، برای رساندن او به عمل، کفایت میکند، نیازی به این حجم بالای تکرار آیات و روایات نیست. پس لازم بود در یک فرایند خلاصهنویسی و فشردهسازی، مکررات از آیات و روایاتی که حاوی دیدگاه ویژه یا حکم عملی خاصی بودند، در یکدیگر به صورت صحیح، ادغام شوند تا منابع چندصد جلدی، در یک جلد، قابل دسترسی آسان و دائمی و فراگیر باشند. این ضرورت، با تدوین و عرضهی «منهاج فردوسیان» به تحقق رسید.
10. حذف روایات بدون دیدگاه نظری و دستور عملی:
چنین نیست که هر چه روایت در مجامع روایی ما آمده باشد و حتی تمام آیات قرآن کریم، حاوی دیدگاهی مشخص باشند بلکه تعدادی از آیات قرآن کریم و روایات، در صدد القای دیدگاه خاص یا دستور عملی ویژهای نیستند. پس ضروری مینمود که این حجم از آیات و روایات، که حجم بالایی هم دارد، از معرض مطالعهی جویندگان کمال و سعادت کنار گذاشته شود تا به جای صرف وقت در حواشی علوم، عمر شریف را مصروف عمل نمایند. این مهم، با تدوین و ارائهی منهاج فردوسیان محقق شد.
11. حل تعارض روایات:
در فرایند پیشانداختن روایات منابع معتبر بر روایات منابع کماعتبار یا بیاعتبار، تعارض بسیاری از روایات، به راحتی حل شد. گر چه شاید نتوان این را از اهداف اولیهی تدوین این برنامه، عنوان کرد؛ ولی به صورت قهری و ضمنی، چنین نیازی نیز بر طرف شد و قسمت قابل توجهی از تعارضات متون روایی، با مقدم کردن آنچه در منابع معتبر آمده بر آنچه در منابع کماعتبار یا بیاعتبار آمده، «حل»، یا به عبارت بهتر، «منحل» گردید.
12. حذف فعل معصوم:
بنای علمای بزرگ در هزار و اندی سال گذشته بر این بوده که گزارشهای رسیده از کارهای معصومین (علیهمالسلام) دلالت بر استحباب آن عمل ندارد بلکه فقط جایز بودن آن کار را میرساند؛ زیرا معصوم، اهل معصیت و انجام حرام نیست، پس کاری که انجام میدهد، یکی از سه صورتِ واجب، مستحب یا مکروه است که در اصطلاح، «مطلقِ جواز» خوانده میشود.
علی رغم این بنای روشن، گروهی از نویسندگان کتابهایی که مستحبات را بازگو میکند، فعل معصوم را دال بر استحباب دانسته و مستحبات زیادی برشمردهاند که جملگی، برداشت شده از عمل استاد اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا استادان معظم (علیهم السلام) است. پالایش این کتابها و جدا کردن آنچه فعل معصوم است و مفید استحباب نیست از آنچه امر معصوم است و مفید استحباب است، لازم به نظر میرسید که انجام نشده بود. این نیاز، در منهاج فردوسیان بر آورده شد و هیچ قانونی از قوانین عملی آن، با توجه به برداشت از فعل معصوم، تدوین نگردید. لذا کسی که از منظر قوانین عملی منهاج فردوسیان به سرچشمهی وحی وارد میشود، مطمئن است که چیزی از برداشتهای اطرافیان از فعل استاد در آن نیست و سراسر، دستورات آن معلمان بشریت برای رسیدن به کمال و سعادت است.