حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

با سلام. درست یادم نیست که آیا مطالبی در مورد استاد … را در وب سایت شما خوانده‌ام یا خیر؟ بهر حال سئوالی که از خدمتتان داشتم آیا شما ایشان و مواردی مشابه را قبول دارید؟ من تا حدی زندگینامه ماورای طبیعی ایشان را خوانده‌ام. چنانچه مقدور است، نظرتان را در این خصوص شرح دهید. ممنونم.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آشنایی من با ایشان اجمالی است یعنی فرصت مطالعه‌ی کامل آثارشان را نداشته‌ام ولی آنچه از اندک مطالعه برایم روشن شد، بدین قرار است:

1. ایشان به شدت تحت تأثیر افکار و شخصیت علی شریعتی هستند و بر کسانی که با افکار و آثار شریعتی آشنایند، می‌دانند که این دلدادگی، نقص بزرگی محسوب می‌شود.

2. افکارشان تا حدود زیادی آلوده به عرفان و تصوف است و علیرغم ادعای سرسپردگی و دلدادگی به قرآن و عترت، ناخالصی بسیاری در نوشته‌هایشان از این جهت، دیده می‌شود.

3. کتاب‌ها و افکارشان در حد طرح و حرف است و برنامه‌ای عملی و منسجم برای طی منازل و مراحل تکامل، ارائه نداده‌اند.
ولی به هر حال، شخص ایشان، شیعه‌ی دوازده امامی و در خور احترام هستند ولی در مطالعه‌ی آثارشان نقش مثبتی برای رسیدن به کمال و سعادت نمی‌بینم.
و خدا، دانای اسرار است.

حاج فردوسی

بسمه تعالی

با عرض سلام و احترام
در کتاب هزار و یک کلمه خواندم: علامه طباطبایی فرمودند: «مرحوم قاضی اول دستوری که می‌دادند، ذکر یونسی بود و دیگر مسبحات است که هر شب تلاوت شود. فرمودند: در خبر، مسبحات خمس است که سوره‌ی اعلی را ندارد و ما این حدیث را به مرحوم قاضی عرضه داشتیم و ایشان با وجود این، سخت مُصِر بودند که سوره اعلی قرائت شود. زیرا خودش هم چیزهایی می‌دانست که از استادان، سینه به سینه اخذ کرده بود» [هزار و یک نکته، حسن حسن زاده آملی، قم، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم، 1356، صص 5 ـ 6]
درباره‌ی مطلب فوق، چند سؤال به نظر می‌رسد که امیدوارم جواب کافی عنایت بفرمایید.
1. ذکر یونسیه چیست؟
2. ذکر یونسیه در منهاج فردوسیان چه جایگاهی دارد؟
3. سور مسبحات، به چه سوره‌هایی گفته می‌شود؟
4. خواندن مسبحات، چه جایگاهی در منهاج فردوسیان دارد؟
5. آیا رازهای سینه به سینه‌ای که در متن فوق آمده، حقیقت دارد و چنین احکامی هست و ما از آن بی‌خبریم؟
خیلی خیلی متشکرم و برایتان دعای خیر می‌کنم.

************
باسمه تبارک و تعالی

سلام علیکم
1. ذکر یونسیه چیست؟
جواب: قرآن کریم در جریان حضرت یونس که بر قومش غضب کرد و آنان را ترک نمود، سپس گرفتار نهنگ شد و در شکم نهنگ، خدای تعالی را تهلیل و تسبیح گفت، می‌فرماید:
«وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» [سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 87]
ترجمه: و ذوالنون [یونس بن متّی] را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم تا در [دل] تاریکی‌ها[ی قعر دریا و شب و شکم نهنگ] ندا درداد که معبودی جز تو نیست، منزهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم.
«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذَلِک نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ» [سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 87]
ترجمه: پس [دعای] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می‏‌دهیم.
قسمت پایانی آیه‌ی 87 سوره‌ی انبیاء، همان ذکر یونسیه است.

2. ذکر یونسیه در منهاج فردوسیان چه جایگاهی دارد؟
جواب: آنچه مسلّم است و در آیه‌ی بعد از این آیه تصریح شده این است که اگر مؤمنی غمگین باشد، با خواندن این ذکر، از غم نجات خواهد یافت. (فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمّ‏ وَ کذَالِک نُنجِی الْمُؤْمِنِین‏)
همچنین سه روایت شریف در تأیید این مطلب، آمده است:

روایت اول:
عَنِ الصَّادِقِ علیه‌السلام قَالَ: «عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی أَرْبَعٍ عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُکرَ بِهِ کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکرُوا وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا کیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْک مالًا وَ وَلَداً فَعَسی‏ رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِک الْآیَةَ وَ عَسَی مُوجِبَةٌ» [من‏ لایحضره ‏الفقیه، جلد 4، صفحه‌ی 393]
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: تعجب می‌کنم از کسی که از چهار چیز می‌نالد، چطور به چهار ذکر پناه نمی‌برد… تعجب می‌کنم از کسی که غمگین است چطور به این سخن خدای بزرگ پناه نمی‌برد که می‌فرماید: لا اله الا انت…

روایت دوم:
ذکر صاحب کتاب الحیوة فیه ان النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: انی لاعلم کلمة ما قالها مکروب الا فرج الله کربه و لا دعا بها عبد مسلم الا استجیب له، دعوة اخی یونس التی حکاها الله عنه فی کتابه وهی «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» [مصباح کفعمی، صفحه‌ی 298]
ترجمه: صاحب کتاب الحیاة روایتی نقل کرده که رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) فرمودند: من کلمه‌ای می‌دانم که غمگینی آن را نمی‌گوید مگر اینکه خدا در غم و غصه‌اش فرجی حاصل می‌سازد و هیچ بنده‌ی مسلمانی با آن، خدا را نمی‌خواند مگر اینکه جوابش داده می‌شود. دعای برادرم یونس که خدای متعال در کتابش از آن حکایت کرده است که گفت: خدایی جز تو نیست، منزهی، من از ستمکاران هستم.

روایت سوم:
عن أبی عبد الله (علیه‌السلام) قال: أربع لأربع فواحدة للقتل و الهزیمة «حسبنا الله و نعم الوکیل» ان الله تعالی یقول: «إن الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء» و الآخر للمنکر و السوء «أفوض أمری إلی الله» عز وجل فوقاه الله سیئات ما مکروا و حاق بآل فرعون سوء العذاب و الثالثة للحرق و الغرق «ما شاء الله لا قوة الا بالله» و ذلک أنه یقول «لولا إذ دخلت جنتک قلت ما شاء الله لا قوة الا بالله» و الرابعة للغم و الهم «لا اله الا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین» قال الله سبحانه «فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین» [منتهی المطلب، علامة حلی، جلد 2، صفحه‌ی 996 ـ 997]
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: چهار جمله برای چهار چیز مناسب است، … برای غم و اندوه «لا اله الا انت…» [که] خدای سبحان می‌فرماید: پس برای او مستجاب کردیم و از غصه نجاتش دادیم و همچنین مؤمنین را نجات می‌دهیم.
پس، نهایتْ چیزی که درباره‌ی این آیه‌ی شریفه وارد شده، نجات‌دهنده بودنش از غم و غصه است.
نکته‌ی قابل تأمل این است که هیچ آیه یا روایتی در خصوص عدد داشتن این ذکر (مثل چهارصد بار)، زمان خاص (مثل در شب بودن یا بعد از نماز صبح)، مکان خاص (مثل در مسجد بودن)، شرایط خاص (مثل داشتن وضو)، مقدمات خاص (مثل حلال خوردن یا گوشت نخوردن)، حالات خاص (مثل حالت سجده) و غیره به دست ما نرسیده و تمام این اضافات، شبهه‌ی بدعت دارد و شایسته است از آلوده شدن به آن، پرهیز شود. یعنی هر کس غمگین است، بدون عدد و شرایط خاص، این آیه‌ی شریفه را تکرار نماید که امید است از غصه رها گردد. (ان شاء الله تعالی)

3. سور مسبحات، به چه سوره‌هایی گفته می‌شود؟
رَوَاهُ الشَّیْخُ أَبُو الْفُتُوحِ فِی تَفْسِیرِهِ، عَنْهُ عَنْهُ ص مِثْلَهُ فِی لَفْظِهِ کانَ لَا یَرْقُدُ حَتَّی یَقْرَأَ الْمُسَبَّحَاتِ وَ یَقُولُ فِی هَذِهِ السُّوَرِ آیَةٌ هِیَ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ آیَةٍ قَالُوا وَ مَا الْمُسَبَّحَاتُ قَالَ سُورَةُ الْحَدِیدِ وَ الْحَشْرِ وَ الصَّفِّ وَ الْجُمُعَةِ وَ التَّغَابُنِ» [مستدرک‏ الوسائل، محدث نوری، جلد 4، صفحه‌ی 289]
پس مسبحات، پنج سوره‌ی حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن است. و سوره‌های اسراء و اعلی جزء آن‌ها نیست. و اصرار مرحوم قاضی، هیچ مدرکی از روایات ندارد.

4. خواندن مسبحات، چه جایگاهی در منهاج فردوسیان دارد؟
جواب: فقط یک روایت رسیده که می‌فرماید:
عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) یَقُولُ: «مَنْ قَرَأَ الْمُسَبِّحَاتِ کلَّهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یُدْرِک الْقَائِمَ وَ إِنْ مَاتَ کانَ فِی جِوَارِ مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 620]
یعنی هر کس قبل از خواب این سوره‌ها را تلاوت کند، نمی‌میرد تا اینکه حضرت صاحب الامر را درک نماید و اگر بمیرد، در همسایگی رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) خواهد بود.

5. آیا رازهای سینه به سینه‌ای که در متن فوق آمده، حقیقت دارد و چنین احکامی هست و ما از آن بی‌خبریم؟
جواب: هیچ آیه یا روایتی مبنی بر وجود احکام سرّی وجود ندارد. البته احکامی که در زمان تقیه، اسرار محسوب می‌شده، پس از بر طرف شدن خطر، دیگر راز نیست و اکنون به روشنی در کتاب‌های روایی ما آمده است و در دسترس عموم قرار دارد.
نکته‌ی مهم این است که اگر این مبنا را قبول کنیم (که احکامی به صورت سینه به سینه به بعضی خواص رسیده) راه برای سوء استفاده‌ی شیادان و اغواگران باز شده و چه بناهای فاسدی که بر این مبنا نمی‌توان ساخت.
پس با قاطعیت به خدمت رفقای منهاجی‌ام عرض می‌کنم، هیچ یک از احکام الهی به صورت راز و رمز و سینه به سینه نیست و هر آنچه نقشی ـ ولو اندک ـ در کمال و سعادت انسان دارد، به روشنی در کتاب شریف قرآن و روایات معتبر رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) آمده است. تنها چیزی که مانع از نورانی شدن ما به آن انوار تابناک می‌شود این است که ما بر طبق آن دستورات، عمل نمی‌کنیم. یعنی آنچه باید ترک کنیم را انجام می‌دهیم و آنچه باید انجام دهیم را ترک می‌نماییم.

تذکر پایانی: این که سخن بزرگان را نقد می‌کنیم، به معنی خدشه در عظمت و بهشتی بودن آنان نیست بلکه برای مرزبندی بین حق و باطل، اینگونه نقدهای خالی از توهین، ضروری است.
خدایا بهترین رحمت‌هایت را به روح مرحوم قاضی و مرحوم علامه طباطبایی نثار بفرما.

آمین یا رب العالمین
حاج فردوسی

سلام علیکم
ببخشید معنی این روایت یعنی چی؟ پیامبر (ص) می‌گویند: «کسی که یک بار متعه شود، مرتبه او همچون مرتبة حسین است، و کسی که دو بار متعه شود، مرتبة او همچون مرتبة حسن است. و کسی که سه بار متعه شود، مرتبة او همچون علی‌بن‌ابی‌طالب است، و کسی که چهار بار متعه شود، مرتبة او همچون مرتبة من است.» تفسیر منهاج صادقین ص 356، تالیف ملا محمد کاشانی

************
باسمه تعالی

علیکم السلام

اولاً: جملاتی که نوشته‌اید، روایت نیست و نه تنها در منبع مذکور نیامده، بلکه در هیچ منبع معتبر و غیر معتبر دیگری نیز یافت نشد.

ثانیاً: تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تألیف ملا فتح الله شریف کاشانی است.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

لطفاً به متن زیر توجه کنید و نظرتان در مورد حدیث برزخی!! را بفرمایید.
«روزی به محضر مبارک استادم جناب آیت الله محمد آقای غروی آملی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ تشرّف حاصل کرده بودم، به من فرمود: این عبارت را در جایی دیده‌اید که «الامام أصله دائم، و نسله دائم»؟
عرض کردم: خیر در جایی ندیده ام، چه جمله شگفت و شیوا و شیرین و دلنشین است که خود اصلی استوار و قانونی پایدار است، حضرت عالی از کجا نقل می فرمایید؟
فرمود: من از جایی نقل نمی کنم. آن گاه انگشتان دست راستش را جمع کرد و در حالی که بر گرد لبانش دور می داد، فرمود: دیروز که از خواب بیدار شدم، دیدم این جمله را بر سر زبان دارم و بدان گویایم.
راقم گوید: در اصطلاح عرفان این گونه القاءات سبّوحی را «حدیث برزخی» گویند.» [هزار و یک کلمه، حسن حسن زاده آملی، ج 1، ص 53]

************
باسمه الحق المبین

درباره‌ی این متن، چند نکته به نظر می‌رسد که عرض می‌کنم:

1. نویسنده‌ی جملات بالا، شخص گمنام و ناشناخته‌ای نیست و حداقل، علاقه‌مندان به مباحث سیر و سلوک و عرفان، با نویسنده‌اش آشنا هستند. پس نیازی نیست افکار گوینده‌اش را بررسی کنیم.

2. تا جایی که من اطلاع دارم، چیزی به نام «حدیث برزخی» در کلمات عرفا و صوفیه نیامده و احتمالاً از اختراعات خود نویسنده باشد.

3. «حدیث» در اصطلاح رایج، به کلامی گفته می‌شود که رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) یا ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) به صورت خصوصی یا عمومی بیان داشته باشند. سپس مخاطب آن سخن، آن را به دیگری و او به دیگری و او به دیگری گفته تا این که یکی پیدا شده و آن را نوشته است. وقتی حدیث را می‌نویسند، نام تمام افرادی که آن را نقل کرده‌اند تا رسول یا امام را هم ذکر می‌کنند که اگر ذکر نکنند، از اعتبار حدیث، به شدت کاسته می‌شود. یکی دیگر از احادیث، نامه‌های رسول یا امام به افراد مختلف است که از متن آن نیز با تسامح به حدیث یاد می‌شود.
حال اگر خدای نکرده، آنچه این راقم در قم رقم زده، بخواهد مقبول افتد و چنین نوع حدیثی هم داشته باشیم، یعنی هر کس که صبح بیدار می‌شود، دستش را دور دهانش بچرخاند و جمله‌ای که روز زبانش افتاده را به عنوان «حدیث برزخی» بیان دارد و دیگران هم به آن اعتنا کنند، ریشه‌ی تمام ادیان و معارف الهیه، یکباره خشک شده و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.

4. بعضی حرفها خودش خیلی بار منفی روشنی ندارد ولی تبعات و ملزومات ناخوشایندی دارد. یکی از آن حرفها، همین جملاتی است که در بالا آمده. کسانی که اهل سوء استفاده باشند، به راحتی با استناد به شهرت و موقعیت نویسنده‌ی آن جملات، از اختراعش بدترین استفاده‌ها را کرده و حرف‌های صد من یک قاز خود را به نام حدیث برزخی به خورد ناآگاهان خواهند داد.
اگر ـ خدای نکرده ـ چنین دری باز شود، احتمال دارد که شیادان، هر بلایی بر سر معارف الهیه بیاورند و هر ضلالتی را به نام هدایت، در بازار معرفت عرضه نمایند.

5. در پایان به روح محدثین و فقهای عظام شیعه درود و رحمت می‌فرستیم و برای فقهای بزرگواری که در جامعه‌ی معاصر ما نورافشانی می‌کنند، آرزوی عزت و سلامت داریم که اگر این بزرگواران نبودند و با چنگ و دندان از میراث ارزشمند رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) پاسداری نمی‌کردند، معلوم نبود در این هزار سال، از دست این عرفا و صوفیه چه بر سر دین و تشیع و معارف الهیه می‌آمد.

و له الحمد
حاج فردوسی

سلام حاجی
خیلی عصبی و ناراحتم. همسر منم با همین حرفای چرته [بحث‌های ما درباره‌ی ازدواج موقت] که 9 ساله داره به من خیانت میکنه. منی که عمر و جونیمو پاش گذاشتم با نداریاش ساختم خدارو خوش میاد این کارو با من بکنه؟ حتی دیگه جرات مهمونی رفتنم ندارم چون تموم مدت در مورد زن صیغه‌ای و اینجور چیزا حرف میزنه. این چیه که شماها واسه خودتون ساختین. 1 تار موی منو کسی نباید ببینه ولی اون میتونه با هر کی میخواد بره.
حاضر نیست طلاقم بده میگه اگه یکی رو آزار بدی زود میمیره. چرا من باید اینهمه زجر بکشم؟! خودم و بچه‌هام نابود شدیم. کلی بدهی داره (پول قرض میکنه خرج اون آشغالا میکنه) وقتیم میگم چرا؟ میگه خرج تو و بچه‌هات کردم. چرا کسی به داد من نمیرسه؟ چرا زنها اینقدر بدبختن؟ چرا زنا رو ازدواج موقت میگن. با هر هرزه‌ای میرن ماها رو برای مهمونیها میخوان. اون خوش گذرونی میکنه لپاش رفته تو، بهش که میگم میگه از کاره. چقدر باید تحمل کنم که اتو کشیده میره و پر از کثافت بر میگرده. اینقدر مشروب میخوره که شبها از صدای خرخرش نمیتونم بخوابم. چرا کسی به داد من نمیرسه؟! دادگاهم که میگه صیغه میتونه، چرا؟
بدهی‌هایی که بخاطر خرج کردن برای اون زنای آشغال بالا میاره من باید بدم. تمووم مدت تو خونه عصبی و بد اخلاقه یا میگه فلانی با فلانیه. چرا شما مردا کارای دیگه پیامبرو نمیبینین فقط از این استفاده میکنین. زن عرب میدونه بعد از اون یکی دیگه میاد ولی ایران که اینجوری نیست. داغونم. جوابمو بده حاجی. میام تو وبتون می‌خونم.

************
باسمه المتعالی

سلام علیک
ازدواج موقت یک عبادت است و اگر با شرایطش اجرا شود، هم ثواب بسیار و هم نورانیت زیادی دارد.
از نامه‌ی شما چنین بر می‌آید که شوهر جنابعالی نه تنها یک منهاجی نیست، بلکه یک مسلمان معمولی هم نیست، بلکه یک شرابخوار آلوده به فحشاست که نفقه‌ی زن و بچه‌اش را نمی‌دهد.
همانطور که چاقو در دستان یک جراح، انسان‌ها را زنده می‌کند، همین چاقو در دستان یک جنایتکار بی‌رحم، انسان‌ها را می‌میراند.
خواهر من، عیب از چاقو نیست بلکه عیب از آن کسی است که از چاقو استفاده می‌کند. در این مورد نیز چنین است. هیچ عیبی در ازدواج (دائم یا موقت) نیست بلکه این زوج یا زوجه است که با دخالت دادن هوای نفس و شیطان، نورانیت ازدواج (دائم یا موقت) را به تاریکی تبدیل می‌نماید.
برای رهایی شما از شرایط سختی که نوشته‌اید، دعا خواهم کرد.

موفق باشید
حاج فردوسی

در مورد کمال و لقا الله بیشتر توضیح داده شود. یا کتابی که مورد نظر ما هست را ایمیل فرمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
کمال هر منهاجی در رسیدن به فردوس اعلی در جوار خدای متعال و رسول معظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است. لقاء الله، رضوان، قرب و… همه اشاره به یک مسیر می‌کند که درجه‌ی عالیه‌ی آن رسیدن به فردوس اعلی است.
همچنین خواندن کتاب شریف «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» را به شما توصیه می‌کنم تا نسبت به دو منزل پیش روی خود، به تفصیل، مطلع گردید. البته خواندنی که مانند خوردن باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام من پسری 17، 18 ساله هستم وچندین سال است که با خودارضایی و استمناع درگیرم وهر قدر هرقدر هرقدر تلاش علمی وعملی کردم سود نبخشید ویادم می‌آید که شاید به مدت 50 روز هم از این گناه کبیره دوری کردم ولی باز… بسیارشرمنده‌ام و نگران عاقبتم ولی…
احادیثی که راجع به این گناه آمده است را هم کم و بیش بلدم ولی سودی نبخشیده لطفاً ذکری یا چیزی بدهید
از شما خواستارم که یک دستور عملی یا چیزی که من را از این مخمصه بیرون بیاورد به من بدهید که مشتاق سلوک ام.
همچنین احترام والدین خود را هم نگه نمی‌دارم لطفاً برای آن هم چاره‌ای بیندیشید
ضمناً من ایمیل هم ندارم لطفاً میشود درون سایتی که به پرسش‌ها رسیدگی میکنید و جواب می‌دهید به این سوال خیلی مهم من جواب بدهید. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بهترین راه خلاصی، ازدواج دائم یا موقت است ولی اگر برایتان مقدور نیست، چند راه حل شرعی و طبی عرض می‌کنم:

1. موهای بدن (سینه، شکم، عانه) را بلند بگذارید که موجب کاهش شهوت جنسی می‌گردد.

2. از خوردن غذاهای گرم و محرّک جنسی (مانند پیاز خام و ادویه‌جات) خودداری کنید.

3. از دیدن صحنه‌های شهوت انگیز (چشم‌چرانی، عکس، فیلم) پرهیز کنید.

4. اگر خدای نکرده آلوده شدید، حتماً بعد از آن، دو رکعت نماز بخوانید و استغفار کنید و از خدای بزرگ با تضرع، فراهم شدن زمینه‌ی ازدواجتان را بخواهید.

5. مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان»، می‌تواند شما را در حال و هوای بهشت و جهنم قرار دهد، خصوصاً مطالعه‌ی عمیق قسمت اوصاف جهنم و عذاب‌های آن، نقش مهمی در ترک گناه دارد.

6. برای رهایی‌تان از این بلا، دعا خواهم کرد و از رفقای منهاجی می‌خواهم که برای این برادر گرفتار دعا کنند.

7. به دست آوردن رضایت پدر و مادر یکی از بزرگترین امتحانات نوجوانان و جوانان است و اگر بتوانید از این امتحان، سربلند بیرون آیید، خیلی خیلی خیلی در زندگی آینده‌تان موفق خواهید بود. همواره این نکته را در نظر داشته باشید که رضایت پدر و مادر، همان رضایت خدای بزرگ و رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و امام عصر (ارواحنا فداه) است (البته تا جایی که رضایتشان با گناه تأمین نشود).

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت شما و آرزوی توفیق
سوالی داشتم در مورد ادعیه و اعمالی که در کتاب مفاتیح الجنان آماده است و آن اینکه آیا در منهاج فردوسیان انجام کلیه آن مطالب که در مورد روزها و شبهای مختلف سال ذکر شده لزومی دارد و نظر خود شما در مورد این اعمال و ادعیه وارده چیست؟ چون در بیشتر موارد این اعمال از سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه بزرگوار نقل شده است. همینطور لطف کنید در مورد اعمال شب و روز اول ماه محرم توضیحاتی رو بدهید.
با تشکر از شما

************
باسمه تعالی

و علیک السلام

1. کارهایی که هر منهاجی باید در جدول محاسبه‌اش بگذارد در کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» آمده است. می‌توانید برای دانستن لیست کامل اعمال به آن کتاب مراجعه نمایید.

2. اعمال و اذکاری که در کتاب «مفاتیح الجنان» آمده است، عموماً جزء مستحبات می‌باشد و عمل کردن به مستحبات در منهاج فردوسیان، پس از درست کردن اعتقادات و مراعات قانون‌های طبقات اول تا ششم سودرسان به حال انجام دهنده‌اش است.

3. عموم اعمال و اذکاری که در کتاب مذکور آمده، صحیح و مستند است، البته بعضی موارد هم یافت می‌شود که در استنادش به شرع مقدس و حضرات معصومین (علیهم السلام) شک و تأمل وجود دارد. برای اطلاع از نظر منهاج فردوسیان و تفاوت آن با نظر صاحب مفاتیح، می‌توانید موردی سؤال نمایید.

4. مهمترین اعمال روز اول محرم، روزه و نماز حضرت رسول (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) است. توضیحات حاج شیخ (رضوان الله علیه) در مفاتیح کافی است. مراجعه بفرمایید.

5. با کتاب منهاج، بیشتر انس بگیرید تا در پیمودن این راه سخت، آگاهی کافی داشته باشید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
امیدوارم که حالتان خوب باشه. ضمن تبریک به مناسبت این عید بزرگ، سوالی داشتم.
به وفور بنده شاهد خواندن ذکر ناد علی در بین مردم بودم و از طرفی چون شما فرموده بودید این دعا معتبر نیست و سند ندارد از خواندن آن نهی می‌کردم ولی دیدم این دعا در زاد المعاد علامه مجلسی بود. آیا این کتاب نیز معتبر نیست؟
با تشکر فراوان

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه سند ندارد، «ناد علی کبیر» با آغاز «نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَ یُضِلل اللهُ لی اَدعُوک…» است؛ ولی «ناد علی صغیر» که عبارتش این است:

«نَادِ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ * تَجِدْهُ عَوْناً لَک فِی النَّوَائِبِ
کلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنْجَلِی * بِوَلَایَتِک یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا عَلِی‏»

[مصباح‏ کفعمی/183؛ بحار الأنوار/20/73؛ مستدرک ‏الوسائل/15/483]
در بعض منابع آمده است. البته خواندن آن به عنوان ذکر، جای تأمل دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

با سلام
لطفاً درباره‌ی بی‌پایه بودن عقد اخوت بیشتر توضیح دهید و ساقط کردن همه‌ی حقوق غیر از شفاعت و دعا و زیارت، که در آخر صیغه‌اش آمده، چه معنایی دارد؟ با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب را در ضمن چند شماره عرض می‌کنم:

1. امر یا فضیلتی دال بر عقد اخوت از ناحیه‌ی شارع مقدس به ما نرسیده است. محدث نوری (استاد محدث قمی صاحب مفاتیح الجنان) آن را از کتاب «زاد الفردوس» ـ که از یک نویسنده‌ی متأخر و گمنام است و به هیچ وجه نمی‌تواند منبع استجماع یک حکم، حتی مستحب ضعیف قرار بگیرد ـ نقل می‌کند. حاج شیخ عباس قمی نیز به پیروی از استادش آن را در مفاتیح الجنان نقل کرده است. متن محدث نوری چنین است:
«الْآمِیرْزَا عَبْدُ اللَّهِ الْأَصْفَهَانِیُّ فِی رِیَاضِ الْعُلَمَاءِ، فِی تَرْجَمَةِ السَّیِّدِ الْجَلِیلِ أَبِی الْمَکارِمِ حَسَنِ بْنِ شَدْقَمٍ الْمَدَنِیِّ ذَکرَ صَوْرَةَ إِجَازَةِ الْعَالِمِ الْجَلِیلِ الشَّیْخِ نِعْمَةِ اللَّهِ بْنِ خَاتُونٍ الْعَامِلِیِّ لَهُ وَ فِیهَا وَ بَعْدُ فَإِنَّ السَّیِّدَ الْجَلِیلَ النَّبِیلَ الْإِمَامَ الرَّئِیسَ وَ سَاقَ مَدَائِحَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَسَبَهُ وَ الدُّعَاءَ لَهُ إِلَی أَنْ قَالَ وَفَّقَ اللَّهُ مُحِبَّهُ وَ دَاعِیَهُ نِعْمَةَ اللَّهِ بْنَ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ خَاتُونٍ الْعَامِلِیَّ لِزِیَارَةِ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ زِیَارَةِ قَبْرِ نَبِیِّهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ (علیه‌السلام) فَاتَّفَقَ لَهُ إِدْرَاک الِاجْتِمَاعِ بِحَضْرَتِهِ السَّنِیَّةِ وَ سُدَّتِهِ الْعَلِیَّةِ وَ کانَ ذَلِک یَوْمَ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ الْحَرَامِ فِی حُدُودِ سَنَةِ سَبْعٍ وَ سَبْعِینَ وَ تِسْعِمِائَةٍ عَلَی مُشَرِّفِهَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ عَقَدَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْإِخَاءَ فِی ذَلِک الْیَوْمِ الْمُبَارَک الَّذِی وَقَعَ فِیهِ النَّصُّ مِنْ سَیِّدِ الْأَنَامِ عَلَی الْخُصُوصِ بِالْإِخَاءِ فِی ذَلِک الْمَقَامِ وَ الْتَمَسَ مِنَ الْفَقِیرِ یَوْمَئِذٍ أَنْ أَکتُبَ لَهُ شَیْئاً مِمَّا أَجَازَنَاهُ الْأَشْیَاخُ… إِلَی آخِرِهِ… قُلْتُ لَمْ نَعْثُرْ عَلَی النَّصِّ الَّذِی أَشَارَ إِلَیْهِ وَ لَا عَلَی کیْفِیَّةِ هَذَا الْعَقْدِ فِی مُؤَلَّفٍ إِلَّا فِی کتَابِ زَادِ الْفِرْدَوْسِ لِبَعْضِ الْمُتَأَخِّرِینَ قَالَ فِی ضِمْنِ أَعْمَالِ هَذَا الْیَوْمِ الْمُبَارَک وَ یَنْبَغِی عَقْدُ الْأُخُوَّةِ فِی هَذَا الْیَوْمِ مَعَ الْإِخْوَانِ بِأَنْ یَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَی عَلَی یُمْنَی أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ وَ یَقُولَ وَاخَیْتُک فِی اللَّهِ وَ صَافَیْتُک فِی اللَّهِ وَ صَافَحْتُک فِی اللَّهِ وَ عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکتَهُ وَ کتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ (علیهم‌السلام) عَلَی أَنِّی إِنْ کنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی فَیَقُولُ الْأَخُ الْمُؤْمِنُ قَبِلْتُ فَیَقُولُ أَسْقَطْتُ عَنْک جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفَاعَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ الزِّیَارَةَ» [مستدرک ‏الوسائل، جلد 6، صفحه‌ی 279]
ترجمه: میرزا عبد الله افندی در کتاب ریاض العلماء در شرح حال حسن بن شدقم اجازه‌ی شیخ نعمت الله بن خاتون عاملی را نقل کرده که در آخرش اینطور نوشته شده است: … و بین من و بین او در آن روز مبارک برادری منعقد شد که نص از سید انام (یعنی رسول خدا ص) در خصوص ایجاد برادری در آن مقام رسیده است…
[محدث نوری می‌افزاید:] می‌گویم: بر چنین نصی و بر کیفیت عقد اخوت در هیچ کتابی، دست نیافتیم مگر در کتاب زاد الفردوس از بعضی متأخرین که در ضمن اعمال این روز مبارک گفته است: شایسته است عقد برادری در این روز با برادران بسته شود به این صورت که دست راستش را بر دست راست برادر مؤمنش بگذارد و بگوید…

2. جمله‌ی «عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکتَهُ وَ کتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ عَلَی أَنِّی إِنْ کنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی» همان عهد شرعی است و اگر کسی آن را بشکند، باید کفاره بدهد. برای اطلاع دقیق از میزان کفاره‌اش از مرجع خود استفتاء کنید.

3. بر طبق این عهد، هر یک از دو طرف اگر طرف مقابلشان جهنمی بود، باید آنقدر بر در بهشت بماند تا او از جهنم نجات یافته و هر دو با هم وارد بهشت شوند!! آیا هیچ عاقلی تن به چنین پیمان غلاظ و شدادی می‌دهد؟! از کجا معلوم که این رفیق امروز، دشمن فردای انسان نشود و دوستی شان به هم نخورد؟ پس به حکم عقل سلیم و با توجه به نبودن دستوری از ناحیه‌ی شارع مقدس، الحذر الحذر از این که خود را بی‌جهت گرفتار یک تعهد سنگین کنید.

4. وقتی اصل کار مخدوش است، نوبت به بررسی اِسقاط آخر صیغه نمی‌رسد.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

اگر واقعاً این روشی که میگید درسته پس چرا تقریباً همه‌ی عرفای پیشین استاد سلوکی داشتند؟ [1] و خودشون ذکر تجویز می‌کردن و ذکر می‌گفتن و میگن؟[2]
شاید شما اونارم قبول ندارید؟[3] مثل: آیت الله ملکی تبریزی، آیت الله ملاحسینقلی همدانی، آیت الله سید علی قاضی، اصلاً خود آیت الله طباطبایی، وخود امام خمینی هم دارای استاد بود، همچنین به گمانم آیتین نجابت و دستغیب و آیت الله سید هاشم حداد[4] و خود آیت الله بهجت در خدمت آیت حق قاضی کبیر بودن و علامه‌ی گرانقدر بحرالعلوم و همچنین آیت الله حسن زاده که شاگرد سلوکی مرحوم طباطبایی بودن و آیت الله عبدالقائم شوشتری و… که اکثر اینها در باب نفی خواطر و اذکار و کشف و شهود و تجرد و فناء فی الله[5] و… بودن و هستن.
و از آنجایی که ائمه علیهم السلام به جز صلوات و چند تا ذکر دیگه مثل لااله الا الله و… بیشتر نگفتن[6] یعنی یک سالک تقریباً مبتدی و یک سالک خیلی کارکرده باید لااله الا الله بگن؟! [7] درصورتی که اذکار مراتب دارن… مثل صغیر و… [8]
خودِ آیت الله عبدالقائم میفرمایند که امام زمان به بنده استاد معرفی کردن[9]… وخود ایشان میفرمایند در اثنای خواندن جوشن یا… برق ذکری مرا گرفت و آنرا ادامه دادم تا اینکه خداوند ما از آن سرریز کرد و… [10]
آخرش رو بگم خیلی خیلی سر در گم شدم و نمی‌دونم شما درست میگی یا اینا [11]
راستی آیت الله حسن زاده در کتاب خودشون از فتوحات مکیه نام بردن و… [12]
لطفاً زودتر جواب …

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب مفصل جنابعالی به صورت نوشتن ممکن نیست ولی به صورت مختصر و بدون اشاره به دلایل آن، عرض می‌کنم. توجه داشته باشید، شماره‌هایی که در جواب آمده، مربوط به همان جمله در متن سؤال است.

1. رسیدن به کمال و سعادت، چیزی است و عارف و صوفی شدن، چیز دیگری. هر کس به امور روحی و ماوراء الطبیعه متوجه باشد، بالاخره چیزهایی از آن نصیبش خواهد گردید، ولی این به معنی رسیدن به کمال و سعادت نیست. خدای متعال برای رساندن انسان به کمال لازم و سعادت ابدی اش، پیامبر برای او فرستاد. پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز دوازده جانشین معرفی فرمودند که امینان ولایت آن حضرت هستند. پس مجموع استادانی که دارای سند معتبر هستند، سیزده نفر ـ در نزد اصحاب منهاج فردوسیان ـ است و بس. اگر عالمی ما را به سخنان رسول یا امام (علیهم السلام) راهنمایی کند، از او می‌پذیریم و ممنونش هستیم ولی اگر از خودش بتراشد و بخواهد به ما بفروشد، نمی‌خریم. پس ما هم استاد داریم، و آن وجود مقدس خاتم الاوصیاء (ارواحنا فداه) است.

2. اجازه‌ی ذکر دادن و گرفتن، بدعت است و هیچ ردپایی از آن در شریعت غرای نبوی و سیره‌ی ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیست. برای اطمینان، از مراجع معظم تقلید، استفتاء بفرمایید.

3. اصحاب منهاج فردوسیان، غیر از سیزده استاد معظمی که در بالا توضیح داده شد، هیچ کسی را به عنوان پیشوا و راهبر قبول ندارند، البته محدثین و فقها که ما را با دستورات استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) آشنا می‌کنند، همواره محترم و در نزد ما دارای جایگاه والایی هستند. قاعده‌ی 67 را با دقت ملاحظه بفرمایید.

4. مرحوم آقا سید هاشم حداد موسوی (رحمه الله تعالی) یک نعلبند ساده بود و فقط اندکی درس مقدماتی حوزه خوانده بود. ایشان «آیت الله» به اصطلاح حوزویان (فقیهی که تقلید بر او حرام شده)، نبوده است. برای اطمینان به کتاب روح مجرد مرحوم تهرانی مراجعه فرمایید.

5. هیچ یک از این کلماتی که گفته‌اید که هر یک اشاره به یک عمل یا مقام دارد، از ناحیه‌ی رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) ـ که مأمور خدا برای رساندن ما به کمال و سعادت هستند ـ به ما نرسیده است. همه از اختراعات بشر بوده و لقلقه‌ی زبان عده‌ای برای سرگرم شدن و فرصت از دست دادن گردیده است.

6. اذکار رسیده از قرآن و روایات، بسیار بیشتر از این چیزی است که نوشته‌اید.

7. بنای منهاج فردوسیان بر عمل کردن است نه ذکر گفتن.

8. مراتب داشتن ذکر، از اختراعات صوفیه است و مبنای شرعی ندارد. یعنی در آیه و یا روایتی نیامده که اول فلان ذکر را بگو و بعد از چهل روز، ذکر دیگر را بگو و دومی بر اولی مقدم نشود. برای اطمینان، استفتاء کنید.

9. تشرف به محضر آن جناب، شرایط سختی دارد و به ندرت برای کسی رخ می‌دهد. شاید در مکاشفه یا خواب دیده باشند که این امور در نظر ما، اعتبار ندارد.

10. تعابیری مثل سر ریز شدن از ذکر، از تعابیر شاعرانه و تخیلی است. خیلی جدی نگیرید. ایشان چون خیلی به حافظ و اشعار عرفانی علاقه مندند، ذهنشان به استعارات و کنایات و سایر صنایع ادبی و شاعرانه آلوده شده است. گاهی از «خیلی حال داد» به «سرریز شدن از ذکر» تعبیر می‌کنند.

11. این سرگردانی شما اثر مطالعه‌ی زیاد کتاب‌های عرفانی و زندگینامه‌ی عرفا و صوفیه و نداشتن یک راهنمای زبده است. اگر عنایت خدای متعال شامل حالتان گردد، بر منهاج (یعنی راه روشن و وسیع) قرار گرفته و بدون سردرگمی و نگرانی، به سوی کمال و سعادت خود به پرواز در خواهید آمد.

12. کاش فقط نام می‌بردند. ایشان سینه چاک و ارادتمند این ملای سنی عمری بی‌ولایت است.
امیدوارم از جوابهای مختصر و بریده بریده‌ام، بهره‌ای ببرید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام. اوقات بخیر. می‌خواستم درباره اثرات سنگهای زینتی و نگین‌های انگشتری مثل عقیق و فیروزه و… بپرسم. فروشنده از روایات مختلفی درباره تأثیرات سنگ‌های مختلف از قول معصومین اشاره داشت. به نظر شما اینها تأثیری در سعادت و کمال دارند.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای سنگ‌های عقیق، فیروزه، زمرّد، بلور، درّ نجف، یاقوت، حدید صینی‌ و جزع یمانی روایت داریم.
روایات این سنگ‌ها در ذیل قانون‌های 609، 610، 1627، 1628، 1629، 1630، 1631 و 1632 آمده است.

موفق باشید

با سلام
امام جماعت مسجدمان امروز در سخنانی گفت که باید دست پدر و مادر را ببوسیم و اگر مرده‌اند روایت هست می‌شود به احترامشان سنگ قبرشان را بوسید.
حال این سخن با قانون 1739 (که می‌گوید: در منهاج فردوسیان، جز دست پیامبر و امام را نمی‌بوسند) در تناقض است و حقیر نفهمیدم آیا مطلقاً نباید دست کسی را بوسید یا در این خصوص افراد غیر معصومی نیز استثنا هستند از قبیل والدین و…
ضمناً من نظر استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) را می‌خواهم نه نظر مراجع و فقهای بزرگوار را. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سؤال شما باعث شد تا یکی از فرق های تکامل یافتن در برنامه‌ی منهاج فردوسیان با تکامل یافتن در پای منبرهای غیر عالمانه را روشن کنم.
آنچه مستند این قانون است، بدین شرح می‌باشد:

سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «لَا یُقَبَّلُ رَأْسُ أَحَدٍ وَ لَا یَدُهُ إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَوْ مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)‏» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 185؛ عوالی‏ اللآلی، احسایی، جلد 1، صفحه‌ی 435؛ وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 234؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 73، صفحه‌ی 37]
ترجمه: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «سر و دست هیچکس جز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یا کسی که اراده‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از او می‌شود، (یعنی وصی رسول) بوسیده نمی‌شود».

سند 2:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَزْیَدٍ صَاحِبِ السَّابِرِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا فَقَالَ: «أَمَا إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍ‏» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 185؛ عوالی‏ اللآلی، احسایی، جلد 1، صفحه‌ی 435؛ وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 234؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 73، صفحه‌ی 39؛ مستدرک‏ الوسائل، محدث نوری، جلد 9، صفحه‌ی 71. ]
ترجمه: روای می گوید بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم و عرض کردم دستتان را بدهید تا ببوسم. بعد از اینکه دست حضرت را بوسیدم فرمودند: «این کار جز برای نبی یا وصی نبی صلاح نیست».

سند 3:
قال علی بن موسی الرضا (علیه السلام): «لَا یُقَبِّلِ الرَّجُلُ یَدَ الرَّجُلِ فَإِنَّ ذَلِکَ، صَلَاةٌ لَهُ» [تحف ‏العقول، حرانی، صفحه‌ی 450]
ترجمه: «کسی دست کسی را نبوسد زیرا آن، نماز گزاردن برای اوست».

سند 4:
قال علی بن موسی الرضا (علیه السلام): «لَا یُقَبِّلِ الرَّجُلُ یَدَ الرَّجُلِ فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ کَالصَّلَاةِ لَهُ» [بحار الأنوار، ‌علامه مجلسی، جلد 75، صفحه‌ی 345؛ مستدرک ‏الوسائل، محدث نوری، جلد 9، صفحه‌ی 7]
ترجمه: «کسی دست کسی را نبوسد؛ زیرا بوسیدن دست کسی، مثل نماز گزاردن برای اوست».
ولی آنچه آن روحانی محترم گفته مستند به این روایات است:
جاء رجل إلی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال یا رسول الله إنی حلفت أن أقبل عتبة باب الجنة و جبهة حور العین فأمره أن یقبل رجل الأم وجبهة الأب قال یا رسول الله إن لم یکن أبوای حیین قال قبل قبرهما قال فإن لم أعرف قبرهما قال خط خطین انو أحدهما قبر الأم والآخر قبر الأب فقبلهما فلا تحنث فی یمینک. [کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبد الوهاب، السید محسن الأمین، ص 349 به نقل از کفایة الشعبی، فتاوی الغرائب، مطالب المؤمنین و خزانة الروایة]
ترجمه: مردی به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: من قسم خورده‌ام که آستانه‌ی بهشت و پیشانی حورالعین را ببوسم. حضرت به او امر کردند که پای مادر و پیشانی پدر را ببوسد. سپس فرمودند اگر پدر و مادرت زنده نیستند، قبرشان را ببوس و اگر نمی دانی قبرشان کجاست، دو خط به نیت قبر مادر و پدر بر زمین بکش و آن را ببوس.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من قبل بین عینی أمه کان له ستراً من النار. [الجامع الصغیر، جلال الدین سیوطی، جلد 2، صفحه‌ی 629، حدیث 8906 و الدرّ المنثور، جلال الدین سیوطی، جلد 4، صفحه‌ی 173 و کنز العمال، متقی هندی، جلد 16، صفحه‌ی 462، حدیث 45442]
ترجمه: کسی که بین دو چشم مادر را ببوسد، حجابی در برابر آتش [جهنم] برایش خواهد بود.
قال صلی الله علیه و سلم من قبل رجل أمه فکأنما قبل عتبة الجنة. [المبسوط، سرخسی، جلد 10، صفحه‌ی 149 و الدرّ المختار، حصکفی، جلد 6، صفحه‌ی 684]
ترجمه: هر کس پای مادرش را ببوسد گویا آستانه‌ی بهشت را بوسیده است.
أنبأنا إسماعیل بن أبی بکر المقری أنبأنا إسماعیل بن أبی الفضل أنبأنا حمزة السهمی أنبأنا أبو أحمد بن عدی حدثنا مکی بن عبدان حدثنا محمد بن عقیل بن خویلد حدثنا أبو صالح خلف بن یحیی القاضی حدثنا أبو مقاتل الترمذی عن عبد العزیز بن أبی داود عن عبد الله بن طاوس عن أبیه عن ابن عباس أن رسول الله صلی الله علیه و سلم قال : «من قبل بین عینی أمه کان له سترا من النار» قال ابن عدی : هذا منکر إسنادا و متنا. و أبو مقاتل لا یعتمد علی روایته. قال عبد الرحمن بن مهدی : والله ما تحل الروایة عنه. [الموضوعات، ابن الجوزی، جلد 3، صفحه‌ی 86]
ترجمه: روایت شده کسی که بین دو چشم مادر را ببوسد، حجابی در برابر آتش [جهنم] برایش خواهد بود. ابن عدی گفته: این حدیث از لحاظ متن و سند ناشناخته و انکار شده است. بر روایات راوی این حدیث (ابومقاتل) اعتماد نمی‌شود. عبدالرحمن بن مهدی گفته: به خدا قسم روایت کردن از او حلال نیست.

بررسی و نتیجه‌گیری:
بر آشنایان به علوم حدیث مخفی نیست که روایات مورد استناد این قانون منهاج فردوسیان، همگی از منابع معتبر شیعه نقل شده است در حالی که تمام روایات بخش دوم، از مصادر عامه (یعنی اصحاب سقیفه) نقل گردیده است. جالب اینجاست که یکی از این روایات، مورد انکار علمای خودشان قرار گرفته و حتی خودشان هم قبول ندارند. (شماره‌ی 4 ملاحظه شود)
اینجا معلوم می شود منهاج فردوسیان که ـ با وسواس بسیار ـ قانون هایش را فقط بر محکم (آیات قرآن) یا سند (روایات معتبر شیعه از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه‌ی طاهرین ـ علیهم السلام) بنا می‌نهد، چه جایگاه رفیعی از لحاظ استحکام قواعد نظری و قوانین عملی دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و پوزش فراوان
1 ـ دعای عرفه که رسم بوده در عصر عرفه به نیتی که امام حسین (علیه‌السلام) نیز در عصر عرفه آن را خوانده‌اند میخوانند حال چگونه دعایی که از امام حسین (علیه‌السلام) وارد شده را می‌گویید نخوانیم؟
2 ـ چرا دعای عرفه در اقبال اضافاتی دارد؟
3 ـ ما تمام دعاهایمان را به زبان بیگانه می‌خوانیم و این دلیل نمی‌شود که آن را نخوانیم پس قرآن نیز به زبان بیگانه است متن عربی آن را نخوانیم و فقط معنی را بخوانیم؟
4 ـ آیا در این خصوص بیگانه بودن زبان منظورتان انحصاراً دعای عرفه است؟
5 ـ ما در بین همین دعاهای با زبان بیگانه دردهای دلمان را نیز با زبان فارسی میگوییم پس کمیل و سمات و عاشورا و ندبه و عهد و… هم با زبان بیگانه است آنرا هم نخوانیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
وقتی مردم، دین و برنامه‌ی کمال و سعادتشان را از رادیو و تلویزیون و اینترنت و ماهواره و روزنامه و میرزای مکتب و ملا باجی می‌گیرند، منهاجیون و منهاجیات، برنامه‌ی تکاملشان را از کتاب و عترت می‌گیرند.
چه چیزی مرسوم است یا در تلویزیون نمایش داده می‌شود و چه چیزی در روزنامه‌ها می‌نویسند، ملاک کمال و سعادت نیست. آنچه ـ در نزد اصحاب منهاج فردوسیان ـ ملاک رسیدن به کمال و سعادت است، عمل کردن به قانون‌های استجماع شده از متن کتاب و سنت رسول و عترت طاهرین (علیهم السلام) است.
ما علیرغم جستجوی بسیار، هیچ توصیه‌ای یا تشویقی برای خواندن این دعا یا دعای امام سجاد (علیه‌السلام) در این روز نیافتیم. هر کس یافت ما را هم خبر کند.

موفق باشید
حاج فردوسی

عقل میگه هر چیز که فکرتو منحرف می‌کنه نرو سمتش. [1] دوستم میگه هر وقت چیزی گوش میدم به یاد محبوبم خدا میفتم.[2] یکی هم میگه اگه یه سریالی می‌بینیم بعد پایان فیلم موسیقی پخش میشه، نمی‌شه که خاموش کرد. شما چه جوابی دارید؟[3]

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

[1] بنای منهاج فردوسیان بر پیروی از عقل نیست بلکه بنایش بر تبعیتِ بی‌چون و چرا از دستورات پیامبر خدا و جانشینان آن حضرت (علیهم السلام) است.

[2] هر کاری که توهم نزدیک شدن به خدا را در انسان ایجاد کند، عبادت نیست. کاری می‌تواند موجب کمال و سعادت انسان شود که از طریق وحی بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نازل شده باشد. البته در انجام بعضی انحرافات، شیطان هم کمک می‌کند تا انسان خیال کند در راه راست است و به خدا نزدیک شده ولی در اصل، از خدا دور می‌شود.

[3] می‌توانید صدای تلویزیون را ببندید.

موفق باشید
حاج فردوسی

در زمان حیات آیت الله بهجت خواب دیدم که آیت الله بهجت، به حقیر و چهار نفر دیگه به صورت خصوصی دارند درس میدهند، ولی یادم نیست چی درس میدادند. بعد از اتمام درس من رفتم پیششون و شروع کردم به گریه و در مورد حضرت ولی عصر (عج) ازشون سوال پرسیدم و… بعد اوشون بی‌تابی حقیر رو که دیدند انگشت اشارشون رو گذاشتند روی پیشانی حقیر و بیهوش شدم این در صورتی هست که حتی یکبار هم آیت الله بهجت رو از نزدیک ندیده بودم و ندیدم.

************
باسمه تعالی

گاهی اوقات، برخی بندگان مخلص خدا، واسطه‌ی ظهور اراده‌ی آن حضرت در مردم هستند، به نظر می‌رسد شما نیز از عنایات حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) از طریق آن مرحوم بهره‌ای برده‌اید.

موفق باشید

س: آیا افراد منهاجی از اذکار و اوراد استفاده می‌کنند؟
س: و اگر استفاده میکنند، در کتاب منهاج فردوسیان آورده شده؟
س: چه اذکاری؟
س: نفی خواطر چه طور؟
س: من سر خود به اذکار زیادی دست زدم، آیا کار من درست بوده؟
س: الان چه کار کنم؟
س: من حدود 6 ماه تا یک ساله که دانه‌های ریز نوری میبینم که تو آسمان میدرخشن و رد میشن، اینا چی هستن؟ بعضی موقع‌ها هم روی مهر تشکیل شده و میمونه و بعد محو میشه.
س: من الان مشغول ذکر یاقادر یامقتدر یاقوی یاقائم در بین الطلوعین هستم. چون این اواخر نفس خیلی من را وسوسه میکرد. آیا کارم درسته؟

************
باسمه تعالی

جواب‌ها را به صورت مختصر و به همان ترتیب سؤال عرض می‌کنم:
1. بله
2. خیر
3. اذکاری که در متن روایات معتبر شیعه از رسول خدا (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) آمده است.
4. چنین چیزی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) به ما نرسیده و چیزهایی مثل «نفی خواطر» یا «کنترل ذهن» از اختراعات عرفا و صوفیه است.
5. یقیناً‌ درست نبوده است.
6. تمام کارها و اذکاری که از کتاب‌های عرفانی و علوم غریبه آموخته‌اید یا از خودتان اختراع نموده‌اید را تعطیل کنید. سپس از تمام آن‌ها به درگاه الهی استغفار نمایید. سپس بر طبق برنامه‌ای که در صفحات 33 تا 37 کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان»‌ آمده، عمل کنید تا در زمانی اندک، دستاوردهای بسیار بزرگی از تکامل و سعادت، نصیبتان گردد. ان شاء الله
7. اگر از ضعف جهاز بینایی نباشد، لابد از اثر اذکار و اوراد عرفانی و علوم غریبه می‌باشد. با ترک اذکار و اعمال اختراعی صوفیه و ارباب علوم غریبه، به مرور زمان این عارضه برطرف خواهد شد. ان شاء الله
8. از نظر منهاج فردوسیان، اگر این ذکر در یک روایت معتبر از استادان منهاج فردوسیان (یعنی رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین ـ علیهم السلام) آمده باشد، گفتنش اشکال ندارد و مستحب است و مایه‌ی رسیدن به تکامل و سعادت خواهد بود. اگر چنین سند قوی و مستند محکمی برای کارتان ندارید، نه تنها این کار موجب کمال و سعادت شما نیست، بلکه مایه‌ی خسران و زیان زننده به درجه‌ی معنوی‌تان است.
برای شما و همه‌ی جویندگان کمال و سعادت، آرزوی رسیدن به درجات عالیه‌ی رضوان الهی دارم.

حاج فردوسی

حقیر علاقه شدیدی به حضرت ولیعصر ارواحنا فداه دارم. یک شب خواب دیدم از دوری حضرت خیلی بیتاب شده ام. در همان عالم خواب، شروع گردم به گریه و استغاثه. در همین حین دیدم چیزی مثل ستاره‌ی دنباله دار از آسمان به طرفم می‌آید. سپس نوشته شد «المهدی» سپس جلو آمد و پایین و تبدیل به یک سفینه شد. من و برادرم سوار شدیم و من همینجور گریه می‌کردم و حضرت را طلب میکردم
آن سفینه آسمآن‌ها را بالا میرفت، آسمان اول، دوم، سوم، چهارم. داداشم میگفت به عجایب اطراف نگاه کن ولی حقیر میگفتم: نه نمی‌خوام، فقط حضرت … و همینجور گریه میکردم. به آسمان چهارم که رسیدم از خواب بیدار شدم.

************
باسمه تعالی

هر رؤیای صادقه دارای یک پیام برای خواب بیننده یا خواب دیده شده است. مهم این است که پیام آن خواب را دریابیم و ارشاداتی که خواسته‌اند به ما برسانند را بگیریم. به نظر این حقیر، این رؤیا جلوه‌ای از همان محبت و توسل شما به ساحت آن عزیز است. اگر نظر منهاجی ما درباره‌ی آن حضرت را دیده باشید، می‌دانید که در نظر ما آن جناب، علاوه بر تمام مناصب، استاد حاضر هستند و نفوس آماده را برای رسیدن به کمال و سعادت، گلچین کرده و یاری می‌کنند. امیدوارم شما و برادرتان از جمله‌ی آنان باشید که به عنایت خاصه‌ی آن بزرگوار برسید و با بهره بردن کامل از برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان، هر چه بیشتر خود را به آن حضرت نزدیک سازید. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

نمی‌دونم برا چی؟ کم غیرتی، کم همتی، گناه، این موضوع خیلی کلافه‌ام کرده، منی که نماز شبم قضا نمی‌شد، اگه هم میشد صبحش قضا میکردم، ولی الان… این مدت خیلی در عذابم، خیلی فکرم رو مشغول کرده، نمی‌دونم چیکار کنم، ممنون میشم کمک کنید

************
باسمه تعالی

در مورد نماز شب، بارها گفته‌ام و نوشته‌ام و در خلال نامه‌های متعدد به این مسأله پرداخته شده است. خلاصه‌اش این است که خواندن نماز شب، قانون 373 منهاج فردوسیان است، یعنی یک منهاجی قبل از این که به خواندن نماز شب برسد، باید یکصد و هشتاد قاعده‌ی نظری را از لحاظ اعتقادی قبول کند و سیصد و هفتاد و دو قانون عملی را مراعات نماید، سپس نوبت به خواندن نماز شب می‌رسد.
اگر کسی این مراحل را با صداقت طی کرده باشد، والله برای نماز شب بیدارش می‌کنند. (با قسم جلاله عرض می‌کنم)
وقتی از نیمه‌ی راه به کاروان می‌پیوندیم، یا راهمان نمی‌دهند و یا اگر راهمان دادند، دوامی نخواهد داشت و به همان سرعتی که به دست آوردیم، از دست خواهیم داد.
پس به جای نگرانی از نخواندن نماز شب، باید نگران اعتقاد نداشتن به آن 180 قاعده‌ی نظری و مراعات نکردن 372 قانون عملی قبلش باشید.
هر شب به جدول مراقبه‌ی خود مراجعه کنید و بر طبق دستوری که در صفحات 33 تا 37 کتاب منهاج فردوسیان آمده عمل نمایید، به اندک زمانی تغییر اساسی را در خود خواهید یافت و تحولات ماندگار و پایا برایتان حاصل خواهد شد. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و درود بر شما
با توجه به شرایط کنونی جامعه و هوس‌گرایی حاکم بر افکار خصوصا برخی مردان و در کنارش وجود شیادبازی برخی از زنان، حقیر شدیدا با این امر مخالف هستم و از طرفی هم هرگز مرد نمی‌تواند عدالت را بین دو زوجه رعایت کند چه لزومی دارد ازدواج موقت نماید با این امر باعث سست شدن کانون اصلی خانواده و سرد شدن همسردائم میشود متاسفانه اکثر ازدواجهای کنونی از روی هوس است و اصل سنت حسنه ازدواج رعایت نمی‌شود تاچه برسد به ازدواج موقت که خیلی به ندرت پیش می‌آید که از روی هوس نباشد و در این شراطی کسی هم که با هدف خیر باشد در این افکار جامعه فرو میرود حال اگر قصد و نیت خیری باشد میتوان از طریق مالی به فرد و زنی بیوه کمک کرد و تا خود انسان چنین افکاری در ذهنش نباشد هرگز دختران خیابانی هم مزاحم شما نخواهد شد افکار انسان فرد را به همان سو سوق میدهد و از طرفی هم هرچند ازدواج موقت از سنت است و خوب اما سوء برداشتها و سو استفاده‌ها در این زمینه بی‌نهایت است تا بعد ثواب و معنویش.
حال اگر توان مالی داریم بهتر است از طریق مالی کمک خرج زنانی نیازمند باشید بدون اینکه بعد هوس و جنسی در کنارش باشد و اما اگر نیت خیر است که عمل به این سنت ثوابی بس معنوی دارد الله اعلم

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
خدای متعال در هر انسان سالم و بالغ، غریزه‌ی جنسی قرار داده و دو راه برای فرونشاندن آن آفریده است؛ یکی راه حلال و یکی راه حرام.
سپس توسط اولیائش به ما خبر داده که اگر غریزه از راه حلال فرو نشانده شود، ثواب دارد و اگر از راه حرام فرو نشانده شود، ‌عقاب و عذاب دارد.
سخن اشکال کننده‌ی محترم در این نیست که حرامی داریم و حلالی؛ و حرام، عقاب دارد و حلال، ثواب؛ بلکه سخن ایشان در این است که‌ای جوان سالم بالغ، چرا غریزه‌ی جنسی داری و چرا میل به جنس مخالف در تو قرار دارد؟! تو باید مثل پیرمردهای هشتاد ساله به بالا باشی و الا گرفتار انحراف و سقوط هستی!!
اشکال کننده‌ی محترم، بدون توجه به مزاج‌های مختلف و میزان تنوّع طلبی فرزندان آدم، یکی از راه‌های فرونشاندن حلال غریزه که ثواب بسیار دارد را به این توجیه که در راه لذت نفس خواهد بود، می‌بندد؛ غافل از این‌که متعه (تمتع، استمتاع) چنانکه از نامش پیداست به معنی برخورداری، خوشی، لذت، کامجویی و کام گرفتن است و اصلاً متعه برای لذت جنسی مقرر شده و البته در کنارش غرض‌های دیگری مثل حل مشکلات مالی یا طلب فرزند را هم می‌توان در نظر گرفت.
مثال: بستنی را برای کیف کردن، خنک شدن و شیرین بودنش می‌خورند نه به این خاطر که بستنی از شیر درست می‌شود و شیر سرشار از کلسیم است و کلسیم برای آرتروز زانو مفید است و جلو پوکی استخوان را می‌گیرد! یعنی کسی را نمی‌یابید که بستنی را برای درمان آرتروز و پوکی استخوان بخورد هر چند که می‌تواند چنین فوایدی هم داشته باشد. پس اصل متعه برای لذت جنسی است هر چند که می‌تواند دستاوردهای دیگری هم داشته باشد.
حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: مؤمن ساعتی را برای لذت‌های حلال قرار می‌دهد و استاد صادق ما (علیه‌السلام) می‌فرمایند: خدای متعال، متعه را برای شیعیان ما به جای شراب برای بنی امیه قرار داشته است.
پس هشدار می‌دهم:
اول: یکی از بهترین لذت‌های حلال و پر ثواب را ـ به بهانه‌های جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه ـ بر بندگان مؤمن او حرام و ممنوع نکنید.
دوم: اولین کسی از این امت که با این استدلال، متعه را ممنوع اعلام کرد، عمر بن خطاب بود. مواظب باشید که پیروی از ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) را با پیروی از عمر بن خطاب، عوض نکنید و ناخواسته از شیعیان و پیروان او در این مسأله نگردید.
سوم: مواظب باشید از خدا و پیامبر و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) جلوتر نروید و مقدس‌تر نباشید.

و له الحمد
حاج فردوسی

برای ما یک اصل قرار داده‌اند و اون اینه که هر کسی خیلی منم، منم کرد و خواست یار واسه خودش جمع کنه، اون شیاده، . کُشتی خودتو با این همه حاج فردوسی، حاج فردوسی کردنت.
البته معیارهای دیگه‌ای هم داره که به مرور که خودتو لو دادی میگم بهت. اگه واقعاً بر حقی مرد باش و کامنت منو حذف نکن. آدم شارلاتان، عوضی، کثافت، پست رذل. منظورت از درست کردن اینجا هر چی که هست به منظورت نمیرسی انشالله
اووووووووووووووووووووووووووووغ

************
باسمه المتعالی

السلام علینا و علی عباد الله الصالحین
نمی دانم شما بر چه دین و آئینی هستید ولی این را بدانید که حاج فردوسی هر چه می‌گوید از آیات قرآن و روایات ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است و البته این مرام، به مذاق یهود و نصارا و مجوس و وهابیت و بهائیت خوش نخواهد بود.
برای شما آرزوی هدایت به صراط مستقیم تشیع ناب و منهاج فردوسیان دارم و امیدوارم عاقبت به خیر شوید.

حاج فردوسی

سلام حاج آقا، بنده… ازدواج کرده‌ام و وضع مالی نسبتا خوبی هم دارم (خدا را شکر) ولی مدتی است که فکر ازدواج موقت مثل خوره به جونم افتاده و از طرفی هم دختران خیابانی زیاد سر راهم می‌آیند و شیطان هم دایم وسوسه میکند. لطفاً برایم دعا کنید که یا این فکر کامل از ذهنم بیرون برود و یا اینکه خدا یک خانم متدین را در این زمینه سر راهم قرار دهد تا نجات پیدا کنم.
ممنون

************
بسم الله تعالی

سلام علیکم
ازدواج (چه دائم و چه موقت) از عبادات است. نیتتان را برای اجرای فرمان خدای متعال و سنت رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) خالص کنید. استاد صادق ما (علیه‌السلام) فرمودند: دوست ندارم شیعه‌ی جعفر بمیرد در حالی که سنتی از سنت‌های رسول خدا (یعنی متعه) را به جا نیاورده باشد
اگر نیتتان لله باشد و خداوند این صداقت را در شما ببیند، حتماً موارد مناسب برایتان خواهد فرستاد.
لهذا توصیه‌هایی دارم:
1. هیچگاه ازدواج موقت را وسوسه‌ی شیطان نخوانید بلکه عبادت خدای رحمان است.
2. از خدا بخواهید تا زمینه‌اش را فراهم سازد که او کارساز مطلق است.
3. نذر کنید که اگر مورد مناسبی پیدا شد، ثوابش را به روح انبیاء و اوصیاء و شیعیان بی‌وارث و بد وارث هدیه خواهید کرد.
4. من نیز برای رسیدن شما به این عبادت عالی، دعا خواهم کرد.
5. قاعده‌ی 55 و قانون‌های 809 و 810 و 1138 و 1921 را مد نظر داشته باشید.
6. در این باره به هیچ وجه با همسرتان سخن نگویید و اگر زمینه‌اش فراهم شد، پوشیده از ایشان باشد تا از پیامدهای احتمالی آن در امان باشید.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

سلام
مدتی پیش در عاشورای سال گذشته با کتاب منهاج فردوسیان آشنا شدم ولی نتوانستم دستورات آن را انجام دهم گویی چیزی در وجود من و یا عاملی که به من مربوط می‌شود در خارج از وجود من مانع حرکت من میشود. روزگاری بود که خدا را حاضر وناظر میدیدم از عشق خدا میگریستم وبسیار عالم زیبایی بود، وحاضر نبودم که ان را با چیزی عوض کنم ورفته رفته یک نوع ترس در وجود من بوجود آمد ویک روز ظهر که در اتاق تنها خوابیده بودم از خواب که بیدار شدم دچار احساس بدی شدم احساس کردم که رفته رفته از خدا دور خواهم شد واین متاسفانه به حقیقت پیوست ودر وجود خدا شک کردم خلاص بگذریم یاد آن ایام جز زهر بر وجود من چیزی ندارد و الان حال و روز خوبی ندارم لطفاً راهنمایی کنید که در خور توان من باشد.
با تشکر فراوان

************
باسمه المتعالی

سلام علیکم
توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم:
1 ـ قبل از مراعات قوانین، باید اقدام به اصلاح دیدگاه‌های اعتقادی خود بنمایید. برای این کار می‌توانید قواعد نظری پایه و تکمیلی را مطالعه نمایید و دیدگاه‌های خود را بر طبق آن تصحیح کنید. یکی از عوامل مهم در بی‌رغبتی عملی، اشکالات اعتقادی است. اگر دیدگاه‌هایتان اصلاح شود، خیلی بهتر و سبک تر به سوی کمال و سعادت حرکت خواهید کرد.
2 ـ از منظر منهاج فردوسیان، آمدن و رفتن حال، ارزش خاصی ندارد. آنچه مهم است، ثبات قدم در مراعات قوانین در حال بسط و قبض به یک اندازه است. زمانی که به این استقرار برسید، از آمدن و رفتن حال، باکی نخواهید داشت.
3 ـ این‌که چشمه‌ای از لذت‌های معنوی و ملکوتی به شما نشان داده‌اند، برای اتمام حجت است که فردای قیامت نگویید نچشیدم و درک نکردم و الا به دنبالش می‌رفتم. اکنون باید با تلاش مضاعف و همت والا، قوانین را در جدول مراقبه قرار دهید و شروع به عمل نمایید تا دوباره به همان حال‌های خوش ـ البته بسیار کاملتر و عمیق تر ـ برسید. باز هم تذکر می‌دهم که حال ارزش ندارد و عمل به قوانین است که ارزش دهنده و رساننده به کمال واقعی و سعادت ابدی است.
4 ـ مطالعه‌ی کتاب شریف «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» کمک بسیار خوبی در خارج شدن از حالت قبض و ورود به حالت بسط است.
5 ـ تمام آنچه نوشتم، در توان شماست و دستور و راهنمایی‌ای بیرون از طاقت و توان در منهاج فردوسیان نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاجی جان
انشاءالله که همچنان تلاشهای قابل تقدیر شما مورد پسند استاد عظیم الشان مولانا حجة ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه و همچنین قابل قبول در درگاه الهی باشد.
در این قاعده قید شده که در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند عقل از درک احکام الهی عاجز است؛ در صورتی که عقل هم یکی از 4 مورد قرآن سنت عقل و اجماع است
و همچنین شگفتی بسیاری از احکام الهی بوسیله عقل کشف شده و این نشان عجز ان نیست. آیا منظور عقل نابالغ و غیر متخصص است؟ یا و بسیاری از ان توسط عقل قابل تشخیص نیست
بنده با این جمله که عقل (بمعنای عقل کامل) نمیتواند احکام الهی را درک کند عقلا و منطقا مخالفم و اگر منظور بسیاری از احکام هستند که عقول کمال نیافته از درک بعضی احکام عاجزند این صحیح است
چون بنده عقل را در اوج درکش عقل معصوم میدانم که آن‌ها احکام را میفهمیدند و بازگو میکردند و هیچگاه از درکش نعوذبالله عاجز نبودند اما در مورد اسرار خفیه الهی این موضوع باذن الله صدق میکند.
انشاء الله که موفق باشید در طاعت خدا / محمود 21 ساله / یا علی علیه‌السلام

************
باسم الله المحمود

سلام علیکم
خداوند به شما و سایر رفقای خوبم توفیق بیش از پیش در مجاهده‌ی با نفس غدّار عنایت فرماید.
1 ـ توجه داشته باشید که قاعده‌های نظری و قانون‌های عملی منهاج فردوسیان، برگرفته از تصریحات قرآن کریم و روایات معتبر معصومین (علیهم السلام) است و حرف من نیست بلکه فرمایشات استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم السلام) می‌باشد.
2 ـ این که عقل از درک احکام الهی عاجز است، متن صریح فرمایش استاد و امام ماست و ما را نمی‌رسد که در مقابل فرمایش صحیح و معتبر و صریح استادانمان (علیهم السلام) صاحب رأی و نظر متفاوت باشیم.
3 ـ این که عقل از ارکان چهارگانه‌ی استنباط احکام شرعی است، بحث کاملاً جداگانه‌ای دارد که در علم اصول فقه به تفصیل بررسی می‌گردد و مربوط به اینجا نیست و حوصله‌ی توضیحش را هم ندارم.
4 ـ درک «شگفتی‌های احکام الهی» با درک «علت، چگونگی و چیدمان احکام الهی» فرق دارد. این‌که مثلاً روزه چه تأثیری بر تنظیم متابولیسم (سوخت و ساز) بدن دارد، یک حرف است؛ که با عقل و تجربه ـ تا حدودی ـ قابل درک می‌باشد؛ و این‌که روزه باید از اذان صبح تا اذان مغرب باشد یا یک ماه باشد یا حتماً در ماه رمضان از ماه‌های قمری باشد، حرف دیگری است که قابل درک و کشف با عقل نیست.
5 ـ فرق معصوم و غیر معصوم به طور مشخص در همان عصمت الهی و استفاده‌ی اعلای آنان از وحی است.
«قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکمْ وَ لکنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلی‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما کانَ لَنا أَنْ نَأْتِیَکمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ» [سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی 11]
ترجمه: پیامبرانشان به آنان گفتند: «ما جز بشری مثل شما نیستیم. ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت می‏نهد، و ما را نرسد که جز به اذن خدا برای شما حجّتی بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ یُوحی‏ إِلَیَّ» [سوره‌ی کهف، آیه‌ی 110]
ترجمه: بگو: «من هم مثل شما بشری هستم و[لی‏] به من وحی می‏شود»
پس عقل معصوم و غیر معصوم به یک اندازه است و فرقی با هم ندارد. مثل وجب معصوم و غیر معصوم که نمی‌توان گفت: وجب بشر معمولی حدود سی سانتی متر ولی وجب معصوم حدود سی متر است! یا مثلاً طول گام‌های بشر معمولی حداکثر یک و نیم متر ولی از معصومین بیش از پانزده متر است!
البته چون آن بزرگواران تأیید شده با وحی هستند، ما از بیرون تصور می‌کنیم که عقلشان غیر از عقل بشری و ورای عقل بشری است.
مثالاً ما که از بیرون می‌نگریم، تصور می‌کنیم برکندن درِ قلعه‌ی خیبر توسط آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، چون با دست و بازو بوده، پس با قدرت بشری بوده است. در صورتی که خود حضرت فرمودند:
«مَا قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ بَشَرِیَّةٍ وَ لَکنْ قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ إِلَهِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِلِقَاءِ رَبِّهَا مُطْمَئِنَّةٍ رَضِیَّة» [حلیة الابرار، بحرانی، جلد 2، صفحه‌ی 161؛ مدینة المعاجز، بحرانی، جلد 1، صفحه‌ی 426؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 21، صفحه‌ی 40]
یعنی درِ قلعه‌ی خیبر را به قدرت بشری از جا برنکندم بلکه به قدرت الهیه بود.
لهذا در جایی که وحی به کمک پیامبر نمی‌آید، دستور می‌رسد که «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْر» [سوره‌ی آل عمران/ آیه‌ی 159] یعنی عقلت را با عقل جمعی مشارکت بده تا به بهترین نتیجه برسی.
پس عقل معصوم نیز از درک چگونگی و چیدمان احکام الهی عاجز است و آنان فقط از طریق وحی و امداد الهی از اسرار و دقایق دینی مطلع می‌شوند.
نتیجه این که این تصور، باطل است که معصوم از عقلی ورای عقل بشری برخوردار است؛ گرچه باید این را به روشنی اعتراف کنیم که آن بزرگواران، حد اعلای عقل بشری را دارا بوده و هیچکدام از انبیاء‌ و معصومین (علیهم السلام) ناقص العقل نبوده‌اند.
امیدوارم این مختصر، روشنگری لازم را انجام داده باشد

موفق باشید
حاج فردوسی

بنام خدا

سلام علیکم
بنده حقیر جنوب کشور ساکن هستم مدت یکسال خدمت جناب حاج آقا سعادت پرور رحمت الله علیه بودم و اگر اشتباه نکنم اخرین شاگرد بودم و الان مدتهاست تنها هستم و خواهان دستگیری. حضرتعالی از شاگردان ایشان بوده‌اید میتوانید به این بنده حقیر کمک کنید
با تشکر عباس ب ـ …

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
مسیر من با مسیر مرحوم سعادت پرور (ره) تفاوت دارد. ایشان پیرو مسلک مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی (ره) بودند ولی اینجانب بر طبق برنامه‌ی منهاج فردوسیان، تربیت می‌کنم. شما می‌توانید برای آشنایی با این برنامه‌ی تربیتی، کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» و برای آشنایی با انحرافات صوفیه، کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» را مطالعه نمایید. مطالعه‌ی هر یک از دیگر آثار منهاجی، نقش مخصوص به خودش دارد.
سؤالات و ابهامات خود را از همین طریق برایم بنویسید تا به اندازه‌ی فراغت و توان علمی پاسخگو باشم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم / اتفاقاً جواب‌ها بسیار روشنگر بود. تمام کسانی که به انحراف کشیده شدند و مدعی شدند حتی از بیوگرافی حضرتعالی کاملتر و دقیقتر داشتند. البته بنده به ساحت طلبه دانشگاه امام صادق (ع) و کسی که در لباس سربازی حضرت حجت (عج) هست بی‌احترامی نمیکنم. اما همین بیوگرافی شما درخصوص سلسله اساتید نشان دهنده برداشت‌های شخصی شما از آیات، احادیث وروایات است. هر کس مرشدی نداشته باشد آنهم در امر باطن ابلیس استادش خواهد شد. حضرت موسی (ع) وقتی بیمار شد و از خدا طلب شفا کرد امر به مراجعه به طبیب شد. سلسله اساتید شما به این معناست که با حضرات معصومین (ع) در ارتباط هستید. حالا بصورت تشرف نشد بصورت باطنی و قلبی. اما چه کسی تشخیص میدهد و اردات قلبی و مشاهدات و مکاشفات تصادفی شما از جانب ابالسه نباشد؟ اتفاقاً طریق مرحوم قاضی (ره) بسیار روشن است. همانطور که ذخایر ولایت سینه به سینه به امام بعد رسیده ذخایر سیر و سلوک هم در سلسله حضرت قاضی (ره) سینه به سینه است. نکند انتظار دارید بصورت دستورالعملهای آشپزی راه رسیدن بخدا را منتشر میکردند! بنده حقیقتاً از اینکه شما بر اساس روایات شیعه تشویق به راه خدا میکنید خوشحالم. لااقل راه تقوا و ایمان است اما راه سیر و سلوک این نیست. شما میفرمایید با عرفان که طریقه‌ای نامعلوم است کاری ندارم اما کار استاد عارف میکنید. بیان حالات اولیای حقه در کتب اولیای حقه را مذموم میدارید اما براحتی از خوابها و حالات خودتان می‌گویید. چه عیبی دارد بجای ترویج یک فرقه که میفرمایید از اشارات حضرت ولیعصر (ع) است و بجای اینکه خودتان و بقیه را به آن راه بزنید که بله منهاج که از فلان جاست و فردوس از فلان جا و نحله‌ای جدید در این آشفته بازار بوجود بیاورید. به دنبال همان اجتهاد بروید که جامعه و جوانان اتفاقا بدلیل عدم توجه به آن دارند به باد فنا میروند و سراغ بی‌دین‌ها روانه شدند. اجرنا من النار یا مجیر. یا علی مددی

************
باسمه تعالی و تقدس

نامه‌ی شما را به صورت بند به بند جواب می‌دهم. ان شاء الله
ـ سلام علیکم
جواب: سلام علیکم و رحمة الله

ـ اتفاقاً جوابها بسیار روشنگر بود. تمام کسانی که به انحراف کشیده شدند و مدعی شدند حتی از بیوگرافی حضرتعالی کاملتر و دقیقتر داشتند. البته بنده به ساحت طلبه دانشگاه امام صادق (ع) و کسی که در لباس سربازی حضرت حجت (عج) هست بی‌احترامی نمیکنم. اما همین بیوگرافی شما درخصوص سلسله اساتید نشان‌دهنده برداشتهای شخصی شما از آیات ـ احادیث و روایات است. هرکس مرشدی نداشته باشد آنهم در امر باطن ابلیس استادش خواهد شد.
جواب: یکی از اختلافات منهاج فردوسیان و عرفان در همین جاست که در منهاج، مرشد و راهنما را قبول دارند ولی نباید راهنمای راه کمال و سعادت، غیر معصوم و غیر منصوص باشد. ولی در عرفان و تصوف، مرشد و راهنما می‌تواند از مردم غیر معصوم باشد. می‌شود کسی که سال‌هایی از عمرش را در گمراهی و معصیت سپری کرده، لباس ارشاد خلایق بر تن کند و مرشد شود! چه مرشدی بهتر و مطمئن تر از امامان معصومی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آنان را برای ما مرشد و راهنما قرار داده‌اند؟! چه اصراری دارید سرسپرده و دلسپرده‌ی غیر معصوم و غیر منصوص باشید؟! چه اصراری دارید دروغ‌های صوفیه در مورد نقش اساسی استاد و قطب (البته غیر معصوم) در کمال و تربیت را باور کنید و ترویج نمایید؟!

ـ حضرت موسی (ع) وقتی بیمار شد و از خدا طلب شفا کرد امر به مراجعه به طبیب شد.
جواب: مگر ما مردم را از مراجعه به طبیبان حقیقی روحانی که عترت طاهره هستند، نهی می‌کنیم که اینگونه ارشاد می‌فرمایید؟! مگر من توحید وهابیون که نفی هر گونه واسطه و توسل می‌کنند را قبول دارم؟! بلکه برعکس، تمام همت من در رساندن خلایق سرگردان به ولایت حقّه‌ی حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) در این زمان است و فریاد می‌زنم که هر عمل نیکی بدون قبول ولایت آن عزیز، گناه و سیئه است و هر گناه و سیئه‌ای با قبول ولایت آن جناب، ضرر اساسی نمی‌زند و تا قبل از رسیدن به جهنم، با انواع ابتلائات و عذاب‌ها پاک خواهد شد.

ـ سلسله اساتید شما به این معناست که با حضرات معصومین (ع) در ارتباط هستید. حالا بصورت تشرف نشد بصورت باطنی و قلبی.
جواب: به صراحت عرض کردم که رابطه‌ی من با حضرات معصومین (علیهم السلام) به صورت تشرف نیست ولی یقیناً به صورت تصرف هست. یعنی معتقدیم که قلب هر یک از موالی در اختیار ولی الله الاعظم (ارواحنا فداه) بوده و صفحه‌ی ظهور مشیت الهی است.

ـ اما چه کسی تشخیص میدهد واردات قلبی و مشاهدات و مکاشفات تصادفی شما از جانب ابالسه نباشد؟
جواب: بفضل الله تعالی تا کنون در هیچ گفتار یا نوشتارم ادعای مکاشفه و مشاهده نکرده‌ام و به مکاشفات و کرامات عرفا و صوفیه به دیده‌ی تردید و انکار می‌نگرم. آنچه منهاج فردوسیان بر آن استوار شده، خوابها و مکاشفات و کرامات و خوارق عادات نیست بلکه بر متن قرآن کریم و روایات معتبر شیعه‌ی اثنی‌عشریه (یعنی روایاتی که فقهای عظام امامیه بر طبق آن فتوا داده‌اند) استوار است. این بنا از چنان استحکامی برخوردار است که هیچ باد مخالفی نمی‌تواند آن را بلرزاند و هیچ بارانی نمی‌تواند آن را بساید و هیچ زلزله‌ای نمی‌تواند در صلابت آن خدشه‌ای ایجاد نماید.

ـ اتفاقاً طریق مرحوم قاضی (ره) بسیار روشن است. همانطور که ذخایر ولایت سینه به سینه به امام بعد رسیده ذخایر سیر و سلوک هم در سلسله حضرت قاضی (ره) سینه به سینه است. نکند انتظار دارید بصورت دستورالعملهای آشپزی راه رسیدن بخدا را منتشر میکردند!
جواب: این حقیر در طول سالیان متمادی، میراث‌داران مرحوم قاضی (ره) را (نه به قصد تحقیق که به قصد تحقّق) خدمت کرده‌ام. خیلی کنکاش نمودم ولی نتوانستم حتی به قسمتی از این «ذخایر سیر و سلوک» که می‌فرمایید دست یابم. من بعد از این سال‌ها به این نتیجه رسیدم که اسرار خاصی نیست و همه‌اش بندگی خالصانه است و بس. همان که مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله تعالی علیه) می‌فرمود یعنی عمل به واضحات و مسلمات مکتب شیعه‌ی اثنی‌عشریه. من در طول سال‌های ملازمت با آن مرحوم، تمام راز و سرّ کارش را بندگی خالصانه و تبعیت مخلصانه از خدا و رسول و اولی الامر یافتم. آن سعادتمند هیچ راز مگویی نداشت بلکه هر آنچه دانستن و یاد دادنش نقشی در رسیدن به کمال و سعادت داشته باشد را در طبق اخلاص گذاشته و به مشتاقان تقدیم می‌نمود. تفصیل فرمایشات موجزشان، امروز به نام «منهاج فردوسیان» در اختیار مشتاقان رسیدن به کمال و سعادت قرار دارد.

ـ بنده حقیقتاً از اینکه شما بر اساس روایات شیعه تشویق به راه خدا میکنید خوشحالم. لااقل راه تقوا و ایمان است اما راه سیر و سلوک این نیست.
جواب: بنده هم حقیقتاً برای شما متأسفم و برایتان آرزوی هدایت می‌کنم. کسی که تقوا و ایمان را از سیر و سلوک جدا بداند، یک صوفی است، خواه بپذیرد و خواه نپذیرد. این صوفیه‌ی دکان‌دار، یک راه تقوا و ایمان معرفی می‌کنند که برای عوام و زاهد ظاهرپرست و عابد تهی‌مغز و شیخ مدرسه و فقیه خشکه مقدس است و هیچیک جز ظاهر نمی‌دانند! و یک راه فنا و مستی و حال و هوی و غزل و باده و سماع و سر و دست برفشاندن و محو بعد الصحو و صحو بعد المحو و… که مخصوص خواص و سوگولی‌های عالم است و اینها اولیای خدا و صاحبان سرّ و اصحاب باطنند!

ـ شما می‌فرمایید با عرفان که طریقه‌ای نامعلوم است کاری ندارم اما کار استاد عارف می‌کنید.
جواب: شما اگر کتاب «قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» را به دقت بخوانید (که یا اصلاً ندیده‌اید و یا با چشم اعور دیده‌اید) به روشنی در می‌یابید که منهاج فردوسیان غیر از عرفان است. من هیچ یک از ادعاهای قطب و مرشد و پیر و استاد را ندارم. من هیچ یک از چیزهایی که آن‌ها به گردن می‌گیرند، به گردن نمی‌گیرم. نقش من، نقش مشاور است ولی اصل حرکت بر عهده‌ی خود شخص کمال‌جو و سعادت‌طلب است و همت و مدد از باطن ولایت کلیه‌ی الهیه‌ی حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) می‌گیرد نه از باطن پیران سحرخیز.
تمام این ایرادات از آنجا ناشی می‌شود که شما با یک ذهن آلوده به عرفان و تصوف با منهاج فردوسیان روبرو شده‌اید. در صورتی که منهاج فردوسیان بر مبنایی متفاوت با مبنای عرفان و تصوف بنا شده است.

ـ بیان حالات اولیای حقه در کتب اولیای حقه را مذموم می‌دارید اما براحتی از خوابها و حالات خودتان می‌گویید.
جواب: می‌شود بفرمایید من کجا از خواب‌ها و حالات شخصی خودم چیزی گفته یا نوشته‌ام؟!

ـ چه عیبی دارد بجای ترویج یک فرقه که میفرمایید ازاشارات حضرت ولیعصر (ع) است و بجای اینکه خودتان و بقیه را به آن راه بزنید که بله: منهاج که ازفلان جاست و فردوس از فلان جا و نحله‌ای جدید در این آشفته بازار بوجود بیاورید به دنبال همان اجتهاد بروید که جامعه و جوانان اتفاقا بدلیل عدم توجه به آن دارند به باد فنا میروند و سراغ بی‌دین‌ها روانه شدند.
جواب: اولاً عرض شد که «منهاج فردوسیان» یک فرقه نیست بلکه نگرشی پررنگ به متن دین حق و مذهب راستین شیعه‌ی اثنی عشریه است. اینکه اصرار داریم از موارد مشکوک و ثابت نشده‌ای که انتسابش به دین مبین روشن نیست، پرهیز کنند، ترویج یک فرقه نیست بلکه برگشت دادن نسل حاضر به متن ارشادات زلال صدر اسلام است.

ثانیاً اولین قانون مرحله‌ی سوم منهاج، تعیین کردن مرجع تقلید است. یعنی در اولین قدمی که کمال‌جو وارد فروعات دین می‌شود، باید برای خودش مرجع تقلیدی معین نماید. این توجه ویژه به امر تقلید و تبعیت از مراجع معظم تقلید را در کدام برنامه‌ی تربیتی و طریقتی سراغ دارید؟!

ثالثاً با وجود مراجع معظم تقلید، کمبودی در ناحیه‌ی استنباط احکام الهی نداریم بلکه نیاز اساسی به برنامه‌ای است که بتواند جزئیات و صغریات دین را در یک چشم انداز به کمال‌جویان و سعادت‌طلبان ارائه نماید یعنی نیاز به یک مهندسی دینی است که بحمد الله با ارائه‌ی منهاج فردوسیان این نیاز فراموش شده پاسخ داده شده است.
در پایان شایسته می‌بینم یک نصیحت برادرانه برایتان بنویسم: عزیز من فردا که پرده‌ها فرو افتد و «لِکلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ» قاضی و متهم به دنبال کار خود خواهند رفت، نعل‌بند و نعل‌بسته شده به دنبال حساب و کتاب خود خواهند رفت، طهرانی و کربلایی و مسقطی و قاینی و کشمیری به خواندن نامه‌ی عملشان مشغول خواهند بود، خیاط و بقال و چلویی و لحاف‌دوز گرفتار ثواب و عقابشان خواهند بود. خلف‌زاده و ناخلف‌زاده منتظر روشن شدن تکلیفشان خواهند بود. در آن وانفساه کسی به شما به خاطر نوشتن زندگینامه و انتشار عکس‌های فلانی و بهمانی ثوابی نخواهد داد و مورد تقدیر قرار نخواهید گرفت. آنجا عمل صالح می‌خواهند و اعتقادات صاف و خالص. بترسید از اینکه خدای متعال را با انبانی از زندگینامه و عکس بندگان خوبش و صدها کامنت تشکر و خسته نباشید، ملاقات کنید.
این کارها زمانی خوب است که از یک نفس اصلاح شده برآید. برادرم خود را سرگرم و مشغول نکنید که زمان بگذرد و دست به کاری نزده باشید. با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی‌شود. از اینکه زندگینامه و کرامات و مکاشفات فلان شخص را بنویسید یا عکس‌های فلان آدم خوب را منتشر کنید، چیزی به دست نخواهید آورد. هر کس خوب بود و خالصانه عبادت می‌کرد، برای خودش بوده و ربطی به دیگران ندارد. از حسنات و خوبی‌های او به هیچ کس نخواهند داد و دیگران را در درجات عالیه‌ی او شریک نخواهند کرد. هر کسی خودش مکلف است که تلاش کند و اعتقاداتش را اصلاح نماید و اعمالش را صالح گرداند. تا دیر نشده به جمع رفقای منهاجی بپیوندید و با صلابت تمام و توکل بر خدای توبه پذیر، قدم در راه اصلاح خویش بگذارید و دنیا و آخرتتان را آباد کنید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

سلام علیکم/ افرادی که مردم را به سیر و سلوک و طریقه عرفان شیعی دعوت میکنن بلاشک باید زیر نظر استاد خبیر و راه رفته و صاحب ولایت کلیه باشند که ازطرف قطب اعظم (عج) تفویض شده باشد. حضرتعالی که همگان رو براساس روایات شیعه بسمت خدا هدایت میکنید مطمئنید که میتوانید نفوس را اداره کنید؟ اساتید جناب آقا چه کسانی بودند؟ بنده کتاب منهاج فردوسیان را دیده‌ام. آیا استاد حضرتعالی امام عصر (ع) است؟ یا این‌که به صرف جمع‌آوری روایات و آیات، پرچم عرفان شیعی را بلند کرده‌اید؟ یا شاید معتقدید با وجود و حضور باطنی حضرت حجت (عج) چه احتیاج به خلائق؟ از جوابی که در خصوص آیت الله قاضی (ره) فرمودید بر می‌آید که طریق ایشان را مشکوک میدانید. پس شما طریق چه کسانی را سالم میدانید؟ آیا به اصل و اساس ولایت که وحدت الوجود هست معتقدید یا نه؟ ترغیب به نماز شب بسیار خوب و عالی است اما آیا هدفتان همین است یا هدایت به سمت سیر و سلوک؟ این عبارت منهاج فردوسیان به نظرتان از نفس برنیامده؟ آیا همین دسته منهاجیون تشکیل یک فرقه جدید در شیعه را درآینده نخواهد داد؟ آیا باری که برداشتید بعد از شما به بابیت و بهاییت نمیکشد؟ شما درباره اعمال و رفتار اولیای الهی بسادگی تفسیر میزنید و قضاوت میکنید. بنده از عباراتی که درباره مرحوم قاضی بکار بردید هرچند که بی‌احترامی نبود و نیست پشتم لرزید. آیت کبرای الهی مسیرش کاملا روشن است ما طی نکردیم بهمین خاطر تاریک جلوه کرده.ضمناً ایشان اگر صوفی بودند بقول بعضیها مجتهد جامع الشرایط و علامه همه علوم اسلامی هم بودند. بیان حالات اولیای الهی در درجات و مراتب مختلف حتماً دلیلی دارد که بماند. فاعتبروا یا اولی الابصار/ یاعلی مددی

************
باسمه تعالی و تقدس

نامه‌ی شما را به صورت بند به بند جواب می‌دهم. ان شاء الله

ـ سلام علیکم
جواب: علیکم السلام و رحمة الله

ـ افرادی که مردم را به سیروسلوک وطریقه عرفان شیعی دعوت میکنن بلاشک باید زیر نظر استاد خبیر و راه رفته و صاحب ولایت کلیه باشند که ازطرف قطب اعظم (عج) تفویض شده باشد. حضرتعالی که همگان رو براساس روایات شیعه بسمت خدا هدایت میکنید مطمئنید که میتوانید نفوس را اداره کنید؟
جواب: این فرمایش شما در فضای عرفان معنی دارد و اینجا هیچ سخنی از عرفان و سیر و سلوک نیست. اینجا سخن از منهاج فردوسیان است. در منهاج فردوسیان، به کسی که ادعا می‌کند از حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) اجازه دارد، اعتنا نمی‌شود. چون اثبات چنین ادعایی نزدیک به محال است و از همینجا راه بر شیادان و دکان داران و مدعیان بسته می‌شود. به عبارت دیگر، در منهاج فردوسیان، فقط وجود مقدس حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) را به عنوان استاد و راهنما اثبات می‌کنند و ثابت می‌دانند و بعد از ایشان، هیچ کسی را به عنوان استاد قبول ندارند، چه با ادعای اجازه از آن سرور باشد و چه بدون ادعا.

ـ حضرتعالی که همگان رو براساس روایات شیعه بسمت خدا هدایت میکنید مطمئنید که میتوانید نفوس را اداره کنید؟
جواب: این حقیر در کجا ادعا کرده‌ام که می‌توانم نفوس را اداره کنم؟! در حالی که ادعای اداره‌ی نفوس را برای هیچ کس (هر چند صاحب نام و آوازه باشد و برای دوستداران عرفان و تصوف، بزرگ جلوه کند) قبول ندارم. فقط کسی می‌تواند نفوس عباد را اداره کند که منصوص از جانب خالق نفوس باشد و در این زمان، این مهم فقط و فقط در دستان مبارک حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) است و بس.

ـ اساتید جناب آقا چه کسانی بودند؟
جواب: سلسله‌ی جلیله‌ی اساتید منهاج فردوسیان را به تفصیل در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» برشمرده ام. به آنجا مراجعه فرمایید.

ـ بنده کتاب منهاج فردوسیان رادیده‌ام. آیا استاد حضرتعالی امام عصر (ع) است؟
جواب: با کمال افتخار عرض می‌کنم که در ذیل ولایت الهیه‌ی آن وجود مبارک هستم و مشتاقان کمال و سعادت را نیز به سرنهادن مطلق به ولایت آن عزیز (ارواحنا فداه) دعوت می‌کنم. البته توجه داشته باشید که قبول ولایت آن حضرت به معنی تشرف به حضور باهر النورشان نیست. در همینجا به صراحت اعلام می‌کنم هنوز تشرفی به حضورشان برای این کمترین دست نداده و چنین سعادتی نصیبم نشده است. ولی با اعتقاد کامل به ولایت و امامتشان معتقدم (و الحمد لله)

ـ یا این‌که به صرف جمع‌آوری روایات و آیات پرچم عرفان شیعی را بلند کرده‌اید؟
جواب: باز هم تأکید می‌کنم که اینجانب هیچ ادعای عرفان و تصوف ندارم و آنقدر فرقه‌ها و نحله‌های منحرف دیده‌ام که به هیچ فرقه‌ای اعتماد ندارم.

ـ یا شاید معتقدید با وجود و حضور باطنی حضرت حجت (عج) چه احتیاج به خلائق؟
جواب: متن ارشادات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) به همت والای محدثین و فقهای بزرگوار شیعه در دست ماست و توسل به ذیل ولایت کلیه‌ی الهیه که در دست مبارک حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) است، برای هر معتقد ولایی آزاد است. پس به قول شما: چه احتیاج به خلائق؟

ـ از جوابی که درخصوص آیت الله قاضی (ره) فرمودید بر می‌آید که طریق ایشان را مشکوک میدانید. پس شما طریق چه کسانی را سالم میدانید؟
جواب: هیچ برنامه‌ای را کامل‌تر، جامع‌تر، معتبرتر و مطمئن‌تر از برنامه‌ی تربیتی «منهاج فردوسیان» نمی‌دانم. گر تو نمی‌پسندی، تغییر ده قضا را!

ـ آیا به اصل و اساس ولایت که وحدت الوجود هست معتقدید یا نه؟
جواب: از آنجا که عده‌ای از بزرگان علمای امامیه، وحدت وجود را مساوق با کفر می‌دانند، و از سوی دیگر نه آیه و نه روایت معتبری در این معنی نیست تا راهنمای ما باشد، در حق یا باطل بودن این فرضیه، توقف دارم.

ـ ترغیب به نماز شب بسیارخوب وعالی است اما آیا هدفتان همین است یا هدایت به سمت سیر و سلوک؟
جواب: یکی از قانون‌های منهاج فردوسیان، خواندن نماز شب است. یعنی وقتی کسی که جویای کمال و سعادت است، به این قانون رسید، باید بر مراعاتش مواظبت کند. این در حالی است که برخی طریقه‌های عرفانی، اصل سلوکشان را خواندن نماز شب معرفی می‌کنند و برخی نیز، بی‌تفاوت به این ادب بندگی هستند.

ـ این عبارت منهاج فردوسیان به نظرتان از نفس برنیامده؟
جواب: چنان که در مقدمه‌ی کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» ذکر شده، همچنین در جواب یکی از سؤالات کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» آمده است؛ هر دو کلمه‌ی «منهاج» و «فردوس» از قرآن کریم گرفته شده است. کلمه‌ی منهاج در آیه‌ی 48 سوره‌ی مائده و کلمه‌ی فردوس در آیه‌ی 107 سوره‌ی کهف آمده است. پس این کلمات شریفه از نفس بر نیامده بلکه از قرآن کریم است.

ـ آیا همین دسته منهاجیون تشکیل یک فرقه جدید در شیعه را در آینده نخواهد داد؟
جواب: هم در مقدمه‌ی کتاب «قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» و هم در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» نوشته‌ام که «منهاج فردوسیان» اصل و متن شیعه‌ی اثنی عشریه است نه فرقه و انشعابی از آن.

ـ آیا باری که برداشتید بعد از شما به بابیت و بهاییت نمیکشد؟
جواب: همچنان که «فقه» بر «اصول فقه» استوار است و هر فقیهی که تا دامنه‌ی قیامت بیاید و از همین اصول برای استخراج فقه استفاده نماید، به خطا نخواهد رفت و ادامه دهنده‌ی راه سلف صالح خواهد بود؛ «منهاج فردوسیان» نیز بر اصول خاصی استوار است. این اصول در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» به تفصیل بیان شده است. پس اگر آیندگان تا دامنه‌ی قیامت بیایند و بر طبق این اصول، استجماع منهاج فردوسیان را ادامه بدهند، هیچ انحرافی رخ نخواهد داد.

ـ شما درباره اعمال و رفتار اولیای الهی بسادگی تفسیر میزنید و قضاوت میکنید. بنده ازعباراتی که درباره مرحوم قاضی بکار بردید هر چند که بی‌احترامی نبود و نیست پشتم لرزید. آیت کبرای الهی مسیرش کاملا روشن است ما طی نکردیم بهمین خاطر تاریک جلوه کرده.
جواب: لرزش بی‌دلیل پشت شما از سردی خوردن زیاد است و با خوردن غذاهایی که طبعی گرم دارد و حجامت مداوم حل می‌شود. برنامه‌ی مرحوم قاضی هم روشن نیست، چه بخواهید قبول کنید و چه فرافکنی کنید و بگویید چون ما طی نکرده ایم، برایمان تاریک جلوه کرده است. حقیقت را نمی‌شود انکار کرد، آن مرحوم برنامه‌ی مدوّن و عرضه شده‌ای برای محققان این رشته برجای نگذاشت. اگر شما سراغ دارید به من معرفی نمایید تا مستبصر گردم.

ـ ضمناً ایشان اگر صوفی بودند بقول بعضیها مجتهد جامع الشرایط وعلامه همه علوم اسلامی هم بودند. بیان حالات اولیای الهی در درجات و مراتب مختلف حتماً دلیلی دارد که بماند. فاعتبروا یا اولی الابصار
یا علی مددی
جواب: من به قطع اعلام نکرده‌ام که آن مرحوم صوفی بوده است چون به این نتیجه نرسیده‌ام؛ ولی می‌شود یک شخص، در عین حال که مجتهد جامع الشرایط و علامه است، گرایشات صوفیانه هم داشته باشد.
در پایان از اینکه با سؤالات خود فرصتی برای بازگویی شفاف دیدگاه‌های منهاجی‌ام فراهم آوردید، متشکرم.

دعاگو
حاج فردوسی

سلام بر حاج فردوسی
اخیراً نقدی بر قسمتی از کتاب روح مجرد علامه طهرانی که در مورد مرحوم سید هاشم حداد است نوشته شده است. در این آدرس:
http: //www.shia ـ online.ir/article.asp?id=18930&cat=1
لطفاً نظرتان در مورد این مطلب را بیان کنید. متشکرم

************
بسم الله و هو الحق

به نظر این حقیر هر دو بزرگوار اشتباه کرده‌اند. هم علامه طهرانی (ره) اشتباه کرده‌اند که حالات موقت و عارض بر یک سالک را در جامعه‌ای که همه جور فهم و شعور در آن هست، به صورت علنی منتشر کرده‌اند و هم این طلبه‌ی جوان اشتباه برداشت کرده است.
آنچه بر مرحوم حداد رفته یک حال بوده است از جنس همان حال‌هایی که بر هر سالکی می‌گذرد و ارزش نقل و ثبت در کتاب ندارد.
اگر این حالات که در مسیر تکامل رخ می‌دهد را کسی بخواهد ملاک قضاوت قرار دهد، خیلی از شخصیت‌های بزرگ معنوی ما به صورت جدی زیر سؤال می‌روند.
البته گویا این جوان که بر آن پیر خرده گرفته، خیلی با فضای سیر و سلوک بیگانه است و گرنه این گونه حالات برای هر سالکی به وفور رخ می‌دهد و خود به خود هم زایل می‌گردد.
انتقاد ما به برخی بزرگواران مانند آیت الله حسن زاده آملی، حجة الاسلام فاطمی نیا، حجة الاسلام انصاریان و علامه فقید طهرانی (ره) ـ با همه‌ی احترامی که برایشان قائلم ـ این است که برخی از حالات گذرای سالک را در منبرهای عمومی و کتابهای فروشگاهی بیان می‌کنند که موجب گمراهی ناآشنایان با فضای سیر و سلوک می‌گردد.
می گفت: چند سال قبل، حالی برایم عارض شده بود که وجود مقدس حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در قلبم حاضر می‌یافتم. در نتیجه، تمام سوز و گدازم در فراق و غیبت آقا بر طرف شده بود. در همان ایام، در دعای ندبه‌ای شرکت کردم و هر چه مداح، بیشتر ناله و زاری می‌کرد، من بیشتر تعجب می‌کردم که چرا اینهمه ناله از فراق می‌کند در حالی که آقا در دل ما حاضر است و صبح و شام می‌توان به قامت دلآرایش نگریست. این حال بعد از مدتی زایل شد و دوباره به ناله از فراق و دعا برای فرج و ظهور برگشتم.
یا می‌گفت: حالی برایم رخ داد که تمام مردم را در جستجوی خدا و کلمه‌ی طیبه‌ی «لا اله الا الله» می‌دیدم! حتی آنان که در حال معصیت باری تعالی بودند را در جستجوی کمال مطلق می‌یافتم! بعد از مدتی این حال زایل شد.
از این گونه حالات موقت و زایل شدنی بسیار بر سالکین می‌گذرد و ارزش نوشتن و گفتن و قضاوت کردن ندارد.
پس نه آن حالی که برای مرحوم حداد در آن برهه از زمان رخ داده حق است؛ نه کار علامه طهرانی (ره) در انتشار عمومی آن حال، درست است و نه برداشت این جوان نا آشنا با زبان اهل معنا، صحیح و مطابق با واقع است.
اساساً این دعوا از آن دعواهایی است که نمی‌توان حق را به هیچ طرفی داد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
حاجی یه سئوال دارم اول اینکه وقتی امام زمان بیان از کجا میشه ایشون رو شناخت؟
شما خودتون الان یکی بیاد بگه من امام زمان هستم چجوری تشخیص میدین که راست میگه یا نه؟
یه مورد هم این که من نماز شبم رو خیلی تق و لق میخونم، چی کار کنم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. نشانه‌هایی در روایات برای آن جناب بیان شده است که از چهره‌ی مبارکشان می‌توان آقا را شناخت.
2. معجزه‌ی تمام انبیا با ایشان است مثل عصای و ید بیضای حضرت موسی (علیه‌السلام) و انگشتر حضرت سلیمان (علیه‌السلام) و زنده کردن مردگان و غیره که راه بسیار روشن برای شناختن ایشان است.
علاوه بر اینها، چون آن جناب (ارواحنا فداه) مغناطیس القلوب است، همانطور که آهن ربا، براده‌های آهن را جذب می‌کند، ولایتشان دلهای مؤمنان را جذب خویش می‌نماید. تشخیص عالی و کامل به این است که اراده‌ی مؤمنین در مقابل نور ولایت ایشان، از کار می‌افتد و ذوب در اراده‌ی ایشان می‌گردد.
هرگاه دل مؤمن با تقوا از دست رفت و اراده‌اش در اراده‌ی داعی الی الله فرو ریخت و ذوب گردید، بهترین نشانه از آن منجی کل و هادی مهدی (ارواحنا فداه) است.
در مورد نماز شب باید به نکات زیر عمل کنید:
1. باید شب‌ها شش ساعت قبل از اذان صبح بخوابید که وقتی یک ساعت به اذان صبح بیدار می‌شوید، حداقل پنج ساعت کامل استراحت کرده باشید.
2. عصر و غروب یا کلاً نخوابید یا حداکثر نیم ساعت. تا ساعتی که در شب باید بخوابید، خوابتان بیاید.
3. هر مقدار از نماز شب که قضا شد را در روزش قضا کنید.
و یادتان باشد که به فرموده‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، گناه روز، مانع از خواندن نماز شب است.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام علی من التبع الهدی
سلام بر شما جناب آقای حاج فردوسی محترم
سری سوم سوالات به شرح زیر خدمتتان ارسال می‌گردد
قانون 4.1935: در آیه 43 سوره مبارکه نساء با خطاب یا ایها الذین امنو.مورد منع نماز خواندن ذکر شده است.
• آیه 43 سوره مبارکه نساء:
• یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکارَی حَتَّی تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُواْ وَإِن کنتُم مَّرْضَی أَوْ عَلَی سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنکم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکمْ وَأَیْدِیکمْ إِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُورًا
ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا آنکه بدانید چه می‏گویید. و نیز در حال جنابت نزدیک (مکان) نماز، (مسجد) نشوید، مگر به طور عبوری (و بی‏‌توقّف) تا این‌که غسل کنید. و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکی از شما از جای گودی (کنایه از قضای حاجت) آمد، یا تماسی با زنان داشتید و (در این موارد) آب نیافتید، پس بر زمین (و خاک) پاک و دلپسندی تیمّم کنید، (دو کف دست بر خاک زنید) آنگاه صورت و دست‏هایتان را مسح کنید، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
در آیات دیگر توصیه به نماز خواندن در اوقات مشخص شده است.و هیچ آیه‌ای در مورد منع نماز خواندن زنان در زمان مشخص نداریم.ودر جائی که در مورد مشکل خانمها شرح ودستور می‌دهد.در این دوره منع از نماز خواندن ذکر نمی‌شود.ومنع دیگری (در مورد رابطه) ذکر میشود.در قرآن کریم.همه چیز شفاف بیان شده.ایا به نظر شمابه عنوان کارشناس.در یکی از این آیات اگر منعی وجود داشت ذکر نمی‌شد؟ در آیه دیگر بیان میکند که همه موجودات نماز می‌خوانند.
با قبول این قانون زنان حدودا یک چهارم از عمرشان محروم از نماز هستند. خواهشمند است راهنمائی بفرمائید.

جواب: گفتیم که شیعه علاوه بر قرآن به روایات رسیده از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیز توجه می‌کند. شاید شنیده‌اید که آن ملعون گفت: «حسبنا کتاب الله» یعنی کتاب خدا ما را بس است و نیازی به روایات رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نداریم. پس سعی کنید بر طبق مبنای شیعه به آیات نگاه کنید یعنی علاوه بر خود آیه و ترجمه اش، تفسیر مفسران واقعی قرآن (یعنی رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین علیهم السلام) را نیز در نظر داشته باشید. و از نظر مردود آن ملعون که گفت: فقط قرآن کافی است، فاصله بگیرید.
اما در مورد این‌که زنان، یک چهارم عمرشان را از نماز محرومند، عرض می‌کنم: اصل اقامه‌ی نماز برای یاد خداست که فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری» [سوره‌ی طه، آیه‌ی 14] و در ایام حیض و نفاس، فقط نماز خواندن با حرکات خاصش یعنی شروع شدن با تکبیرۀ الاحرام و سوره‌ی حمد و رکوع و سجده و… ممنوع است ولی دستور فرموده‌اند که بانوان محترمه در این ایام، وضو گرفته و چادر نماز بپوشند و بر سر سجاده بنشینند و ذکر بگویند. ذکر شریف صلوات، ذکر شریف تسبیحات اربعه، ذکر شریف تسبیح حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)، تلاوت قرآن (غیر از چهار سوره)، دعا کردن درباره‌ی خود و دیگران و ذکر شریف استغفار و… که مانعی ندارد. ولی مع الاسف بانوان محترمه در ایام حیض و نفاس، حتی خود را از بیدار بودن در سحر و بین الطلوعین محروم می‌کنند و در آن روزها، بکلی از وقت نماز و قبله و سجاده و ذکر و توجه به درگاه باری تعالی غفلت می‌نمایند. پس محرومیتشان از ناحیه‌ی خدای متعال نیست بلکه از ناحیه‌ی تنبلی و بی توجهی خودشان است. هر خانمی که به این دستور عمل کند و در روزهای حیض و نفاس، به ذکر و تلاوت بپردازد، خواهد فهمید که هیچ گونه محرومیتی از یاد خدای متعال و حضور بر بارگاه قدس الهی ندارد.

قانون 8.1962 وقانون 8.1973: درایه 9 سوره مبارکه جمعه خطاب به یا ایها الذین آمنو هست.به نظر شما طبق روال قرآن کریم که هر حرف وکلمه‌اش هدفمند است.اگر بر خانمها ممنوع بود یا ایها المومنون نوشته نمی‌شد؟ خواهشمند است راهنمائی بفرمائید.
• سوره مبارکه جمعه آیه 9
• یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکمْ خَیْرٌ لَّکمْ إِن کنتُمْ تَعْلَمُونَ
• ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید! آنگاه که برای نماز روز جمعه ندا داده شد، پس به سوی یاد خدا (نماز) شتاب کنید و داد و ستد را رها کنید که این برای شما بهتر است، اگر بدانید.
جواب: اولاً: ممنوع نیست بلکه فضیلتی برایشان ندارد.
ثانیاً: وقتی استادان معظم منهاج فردوسیان (یعنی رسول خدا ـ صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم ـ و ائمه‌ی اطهار ـ علیهم السلام) درباره‌ی آیه‌ای از قرآن کریم، بیانی دارند، ما حق نداریم در مقابل بیان آنان، به فهم خودمان توجه کنیم.

قانون 4.359: حکم دادن مغایر با قرآن کریم وسنت رسول الله (ص) ممنوع است. (قانونی بسیار مورد توجه و حائز اهمیت است)
جواب: امیدوارم برداشت‌های شما از آیات قرآن به حد حکم دادن نرسد و در حد پرسش باقی بماند.
ضمناً «وَ السَّلامُ عَلی‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی‏» [سوره‌ی طه، آیه‌ی 48] درست است.
خدای مهربان یار ونگهدارتان باشد.

الحمد لله رب العالمین
موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است