حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۶۹۷ مطلب با موضوع «مکاتباتی بر مبنای منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

با سلام
قبل از ورود به منهاج فردوسیان، چگونه توبه کنیم؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
توبه یعنی بازگشت از بیراهه به راه. با این تعریف، سراسر مسیر منهاج فردوسیان (بخصوص در مرحله‌ی اصلاح اعتقادات پایه و تکمیلی و همچنین مرحله‌ی اول تا ششم قوانین) همراه با توبه است. یعنی همواره باید از بیراهه به راه بازگشت کنید.
توبه در مرحله‌ی اول به این است که معصیت‌های اعتقادی را یکی بعد از دیگری ترک کنید. مثلاً اگر قائل به چند خدا هستید، باید از این اعتقاد فاسد، توبه (بازگشت) کنید و معتقد به خدای واحد شوید.
اگر قائل به پیامبری حضرت موسی و عیسی (برای این زمان) هستید، باید توبه (بازگشت) کنید و معتقد به پیامبری حضرت محمد مصطفی (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) شوید.
اگر معتقدید بعد از امیر‌المؤمنین (علیه‌السلام) امر باطن و ارشاد عباد به حسن بصری رسیده است، باید از این اعتقاد فاسد، توبه (بازگشت) کنید و معتقد شوید که به حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)‌ رسیده است.
و همینطور تا آخر قواعد پایه و تکمیلی.
در مرحله‌ی بعدی که وارد مراعات قوانین عملی شُدید، باید قدم به قدم و قانون به قانون، از مراعات نکردنش توبه کرده و ملتزم به مراعاتش شوید.
پس توبه در منهاج، امری دفعی نیست که طی یک مراسم انجام گیرد و تمام شود بلکه یک فرایند تکرار شونده است و عبور از هر مرحله و باز کردن هر گره از پای اعتقادات یا عمل، توبه (بازگشت از بیراهه به راه) است.

موفق باشید
حاج فردوسی

آیا در منهاج فردوسیان می‌شود به مقام امامان رسید و انسان کامل شد؟ اگر پاسخ خیر است، چرا نمی‌توانیم؟ خدا راه کمال را بسته؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
مردم در دنیا به سه دسته‌ی عمده تقسیم می‌شوند؛
1. استادان منهاج فردوسیان (علیهم ‌الصلاة و السلام و التحیات)
2. اصحاب منهاج فردوسیان (علیهم ‌الرحمة و الرضوان و الابتهاج)
3. سایر مردم.
مردم در آخرت به دو دسته‌ی عمده تقسیم می‌شوند؛
1. بهشتیان،
2. جهنمیان.
بهشتیان به صد دسته (بر طبق درجات بهشت) و جهنمیان به هفت دسته (بر طبق درکات جهنم) تقسیم می‌شوند.
با این حساب، گرچه در دنیا نمی‌توان به جایگاه استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) رسید ولی در آخرت می‌شود همنشین‌شان در فردوس اعلی بود. به تصریح برخی روایات، بعضی بزرگان امت مانند جناب سلمان، ابوذر، عمار و مقداد (رضوان‌ الله‌ علیهم) در فردوس اعلی و هم‌درجه با رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) هستند.
پس راه کمال بسته نیست و می‌شود در مقصد، به بالاترین درجات رسید و در ایستگاه نهایی، همنشین استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) شد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و درود
منظور شما رو از این قسمت پاسختان متوجه نشدم اگر ممکن هست توضیح بفرمایید.
«مثلاً کسی که می‌گوید «همه چیز، خداست»‌ اگر دست از انجام واجبات بردارد و مرتکب محرمات گردد، بر طبق اعتقادش عمل کرده و ملتزم به لوازم حرفش هست. ولی کسی که می‌گوید «همه چیز، خداست» و در عین حال، اهل عبادت، انجام واجبات و ترک محرمات الهی است، نمی‌داند که عملش به آنچه اعتقاد می‌پندارد می‌خندد»
با تشکر یا حق

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نخست دو مثال می‌زنم، در مثال‌ها دقت کنید تا اصل مطلب را به خوبی بیابید؛

مثال اول (اقتصادی): احمد معتقد است باید درهای مملکت به روی گردشگران خارجی باز شود تا بتوانند به راحتی به ایران آمده و از مناطق طبیعی و آثار باستانی دیدن کنند و حسابی خوش بگذرانند. این کار درآمد کلانی برای کشور دارد و اشتغال‌زایی بالایی ایجاد می‌کند.
هومن هم همین اعتقاد را دارد.
از لوازم اجرا شدن این اعتقاد این است که مردان و زنان خارجی با هر نوع لباس و پوششی که دوست داشته باشند در ایران تردد کنند، هر نوشیدنی‌ای که دوست داشته باشند به آشکارا بنوشند، هر رفتاری که دوست داشته باشند در کوچه و خیابان شهر ما انجام دهند و مانند اینها.
احمد بعد از دانستن لوازم نظرش، از نظرش برگشت ولی هومن لوازمش را می‌پذیرد یعنی دوست دارد خیابان‌های ایران شاهد حضور زنان و مردان خارجی با همان لباس‌های نیمه عریان و عادات غذایی و رفتاری کابویی باشد!
احمد، که بعد از آگاه شدن نسبت به لوازم نظرش، از نظرش برگشت، در حقیقت معتقد نبود بلکه «خیال می‌کرد» چنین اعتقادی دارد. ولی هومن که به تمام لوازم نظرش پایبند است و می‌پذیرد، واقعاً معتقد به توسعه‌ی صنعت گردشگری است.

مثال دوم (سیاسی): احمد و هومن معتقد به رابطه با آمریکا هستند.
از لوازم ارتباط با آمریکا، آمریکایی شدن اقتصاد، فرهنگ و باورهای سنتی است. یعنی حجاب آزاد باشد، قمار آزاد باشد، میگساری آزاد باشد، همجنس‌بازی قانونی شود و …
احمد بعد از دانستن لوازم این نظریه، از نظرش برگشت ولی هومن همه را قبول می‌کند. سفرهای خارجی هومن برای ایجاد ارتباط آزاد جنسی، شراب‌خواری، قمار و … است. از نظر هومن، چه خوب می‌شود اگر همین امور در داخل ایران فراهم باشد تا نخواهد هزینه‌ی سفرهای خارجی را متحمل گردد.
احمد «خیال می‌کرد» معتقد به ایجاد رابطه با آمریکاست ولی بعد از دانستن لوازمش، از حرفش برگشت ولی هومن همچنان «معتقد» به ایجاد رابطه با لوازمش است.
بعد از دقت در این دو مثال، به توضیح عبارت بالا می‌پردازیم:
بعضی از اهل علم و مشتاقان کمال و سعادت، خیال خامی دارند به نام «وحدت وجود» یا «وحدت موجود» یا «وحدت شخصیه‌ی وجود» و نظایر آن که به معنی «همه چیز، خداست» می‌باشد.
از لوازم این خیال خام و اعتقاد مبهم و مهمل، این است که «عابد» و «معبود» از میان برخیزد. «بهشت و جهنم»‌ باطل باشد، موسی و فرعون آشتی کنند، بت‌شکن و بت‌تراش در کنار هم و در یک صف، قرار بگیرند. همه‌ی دین‌ها بر حق باشند و مانند این.
اگر مثلاً احمد قائل به «وحدت وجود» است ولی لوازمش را قبول نمی‌کند، در حقیقت او دچار «توهم وحدت وجود» است نه معتقد به آن.
ولی مثلاً قطبعلیشاه که هم ادعا دارد و هم لوازمش را پذیرفته، واقعاً معتقد است. قطبعلیشاه نماز نمی‌خواند چون از نظر او معنی ندارد خدا برای خدا عبادت کند. او مال خود و مال غیر نمی‌فهمد چون همه چیز خداست، او خود را خدا می‌داند و مردم را خدا می‌داند و مال مردم را خدا می‌داند، پس معنی ندارد برای برداشتن مال مردم، از صاحبش رضایت و حلالیت بطلبد بلکه اگر گرفتاری قانونی برایش پیش نیاید، هیچ مانعی برای دست‌اندازی به مال دیگران ندارد چون همه چیز، خداست.
حال اگر فلان عابد پرهیزکار ادعا کند که معتقد به «وحدت وجود» است ولی در عمل، هم عابد و معبود را قبول دارد، هم بهشت و جهنم را حق می‌داند، هم مال خود و مال غیر را مراعات می‌کند؛ او در حقیقت گرفتار «توهم اعتقاد به وحدت وجود» است نه معتقد به «وحدت وجود».
پس هر دیدگاه علمی تا به مرحله‌ی عمل نرسد و همراه با تمام لوازمش ظهور نیابد، را نمی‌توان «عقیده» دانست.
امیدوارم مطلب را رسانده باشم

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام. حق بدهید که قبل از ورود به منهاج فردوسیان باید مطالعه و تحقیق کافی کرده، و رفع شبهه نماییم. چند سؤال داشتم که با پوزش از محضرتان متعاقباً می‌پرسم.
1 ـ در منهاج فردوسیان آیا معتقد به خدای نامتناهی هستید؟!
2 ـ آیا در منهاج فردوسیان فقط اعتقاد داریدکه خدا را باچشم سر نمی‌شود دید؟!
3 ـ با بسیاری از اهل فن سخن گفته و به بررسی منهاج فردوسیان پرداختم، اتفاق نظر داشتند که محتوای طرح خوب است و عمل به آن البته با اعتقادات صحیح باعث سعادت می‌شود ولی نام منهاج فردوسیان این طرح را مثل یک فرقه کرده است. نظرتان چیست؟
4 ـ همچنین برخورد شما با قاضی و امثال او در مکاتباتتان همراه با تساهل و تسامح بود. تا حدی که بر کرسی قضاوت نشسته و آنها را بهشتی دانسته یا برایشان رحمت الهی طلب کرده‌اید. با توجه به حساسیتی که ما داریم، حرکت شما به عنوان یک منهاجی چگونه توجیه شود؟ وقتی تفاسیر نورانی روایی و غیرفلسفی را رها کرده و المیزان را دچار چند اشکال کوچک دانسته و مورد استفاده قرار می‌دهید، ما نسبت به عقاید شمابه عنوان یک منهاجی شک می‌کنیم؟
5 ـ آیا به نظر شما سرانجام عارف مسلکان و صوفیان بهشت است؟ به نظر شما اعتقادات مهمتر است یا عمل؟
6 ـ میترسم تلمذ شما در نزد فلاسفه و عرفا، هنوز ذهن و زبان شما را آلوده به بافته هاو یافته‌های آنان نگه داشته باشد. و میترسم که قضیه‌ی مکتب تفکیک تکرارشود!!! والسلام.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سؤالات شما را به ترتیب شماره پاسخ می‌دهم و بالله التوفیق.
1 ـ در منهاج فردوسیان آیا معتقد به خدای نامتناهی هستید؟!
جواب: «منهاج فردوسیان» مجموعه‌ای از واضحات و مسلمات در دو حوزه‌ی اعتقادات (نظر) و احکام (عمل) است. پس انتظار نداشته باشید نقاط اختلافی در میان علمای اسلام که ناشی از نبودن متن صریح است، در منهاج فردوسیان مطرح شده باشد. همان‌طور که مسائل مستحدثه‌ی‌ فقهی و استفتائات فرضی را به کارشناس فن (فقیه) ارجاع می‌دهیم، مسائل مختلفٌ فیه (مورد اختلاف) در اعتقادات را نیز به کارشناس فن (متکلم) ارجاع می‌دهیم.
تذکر منهاجی: توجه داشته باشید که اگر به قواعد نظری پایه (معادل اعتقادات اصلی شیعه‌ی اثنی عشری)‌ معتقد شوید، از اعتقاد به ریزه‌کاری‌های دیگر، مؤاخذه نخواهید شد.
2 ـ آیا در منهاج فردوسیان فقط اعتقاد دارید که خدا را با چشم سر نمی‌شود دید؟!
جواب: آن مقداری که مورد اتفاق و اجماع آیات، روایات و علمای طایفه است، همین است که خدای تعالی را نمی‌شود در دنیا و آخرت با «چشم سر» دید. ولی آیا با «چشم دل» می‌توان دید؟ باید از کارشناسان فن (متکلمین) بپرسید.
تذکر منهاجی: اگر به همین مقدار معتقد شوید که خدای تعالی را نمی‌شود با چشم سر در دنیا و آخرت دید، برای رسیدنتان به کمال و رهیدنتان از ضلال، کافی است و نیازی نیست به این معتقد باشید که با چشم دل می‌شود دید یا نمی‌شود.
3 ـ با بسیاری از اهل فن سخن گفته و به بررسی منهاج فردوسیان پرداختم، اتفاق نظر داشتند که محتوای طرح، خوب است و عمل به آن البته با اعتقادات صحیح باعث سعادت می‌شود ولی نام منهاج فردوسیان این طرح را مثل یک فرقه کرده است. نظرتان چیست؟
جواب: این اشکال از آغازین روزهای انتشار غیررسمی این برنامه مطرح بوده است و در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» جواب داده‌ایم. اشکال‌کنندگان باید مشخص کنند که با نام «منهاج فردوسیان» مشکل دارند یا اصلاً با نام داشتن بر روی این برنامه.
اگر با نام «منهاج فردوسیان»‌ مشکل دارند، دلایلشان را بیان کنند مثل این که این نام از تورات اخذ شده یا مثلاً از اسطوره‌های ایران باستان گرفته شده است و مانند اینها. جواب این گروه این است که این هر دو کلمه از قرآن کریم برداشت شده و آیاتش به تفصیل در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» ذکر شده است.
یا این که با نام داشتن برنامه مشکل دارند، که در جواب باید گفت، هر پدیده‌ای محتاج نام جدید است تا بتوان به آن اشاره کرد و آن را مورد خطاب قرار داد. هر فرزندی که متولد می‌شود، نیازمند نام جدیدی است، هر مسجدی که ساخته می‌شود، نیازمند نام جدیدی است، هر کتابی که نوشته می‌شود، نیازمند نام جدیدی است. پس داشتن نام، یکی از نقاط قوت این برنامه است. به این معنی که از اول، راه نامیده شدن با نام‌های مختلف و نارسا گرفته شده و نامگذاری آن به دست بخت و گذر زمان و سلیقه‌ی پیروان وانهاده نشده است.
4 ـ همچنین برخورد شما با قاضی و امثال او در مکاتباتتان همراه با تساهل و تسامح بود. تا حدی که بر کرسی قضاوت نشسته و آنها را بهشتی دانسته یا برایشان رحمت الهی طلب کرده‌اید؟
جواب: به تصریح قرآن کریم، کسی که ایمانش را درست کند یعنی به قواعد نظری منهاج فردوسیان معتقد باشد و اعمالش را اصلاح کند یعنی به قوانین عملی منهاج فردوسیان (حد اقل تا مرحله‌ی ششم) ملتزم باشد، بهشتی است. آنچه از امارات و گزارشات تاریخی به دست آمده و به نظر می‌رسد این است که مرحوم قاضی و امثالهم، به قواعد نظری منهاج فردوسیان معتقد بوده‌اند و قوانین عملی را تا مرحله‌ی ششم مراعات می‌کرده‌اند. البته برخی گرایش‌ها به صوفیه هم داشته‌اند که نمی‌تواند ضرر کلی به کمال و سعادتشان بزند. ان شاء الله
5 ـ آیا به نظر شما سرانجام عارف مسلکان و صوفیان بهشت است؟ به نظر شما اعتقادات مهمتر است یا عمل؟
جواب: هر کس به قواعد نظری پایه در منهاج فردوسیان‌ معتقد باشد، سرانجام به بهشت خواهد رفت، هر چند برای داشتن اعمال فاسد، در دنیا، برزخ، قیامت و جهنم عذاب خواهد شد.
6 ـ میترسم تلمذ شما در نزد فلاسفه و عرفا، هنوز ذهن و زبان شما را آلوده به بافته‌ها و یافته‌های آنان نگه داشته باشد.
جواب: خدای را شاکرم که قبل از انتشار این برنامه‌ی تربیتی و احاله‌ی این مسؤولیت، همه چیز و همه کس را به من نشان داد تا تجربه‌ی جامعی داشته باشم. در میان فلاسفه و عرفای شیعی، مردان پاک و اهل معنا و متصل به ولایت ولی الله الاعظم (ارواحنا فداه) را نشانم دادند تا بتوانم به سادگی بین اعتقاد علمی و زبانی با اعتقاد حقیقی تمایز قائل شوم.
اگر کسی بر طبق آنچه می‌گوید، عمل کند، اعتقادش صحیح و حقیقی است ولی اگر بر طبق اعتقادش عمل نکند، آن اعتقاد نیست بلکه توهم است و در جهت مثبت، نقش ارزنده‌ای در تکامل ندارد و در جهت منفی، ضرر قابل توجهی به تکامل و سعادت نمی‌زند.
مثلاً کسی که می‌گوید «همه چیز، خداست»‌ اگر دست از انجام واجبات بردارد و مرتکب محرمات گردد، بر طبق اعتقادش عمل کرده و ملتزم به لوازم حرفش هست. ولی کسی که می‌گوید «همه چیز، خداست» و در عین حال، اهل عبادت، انجام واجبات و ترک محرمات الهی است، نمی‌داند که عملش به آنچه اعتقاد می‌پندارد می‌خندد.
سال‌ها پیش که مشغول خواندن فلسفه‌ی صدرایی بودم و بالتبع معتقد به «اصالت وجود»، گمان می‌کردم مرحوم «میر داماد» که قائل به «اصالت ماده»‌ بوده، کافر است و در جهنم! طولی نکشید که با عنایات الهی فهمیدم که «اصالت وجود»‌ و «اصالت ماهیت» و مباحث اینچنینی، همه دعوای توهمات است و «اعتقاد» چیز دیگری است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
به نظر جنابعالی ما خود را «مسلمان» یا «شیعه» معرفی کنیم بهتر است یا «منهاجی» و «اصحاب منهاج»؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در اصطلاح رایج، کسانی که به رسول معظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) اقرار داشته باشند، «مسلمان»‌ نامیده می‌شوند.
مسلمانان به دو جریان کلی تقسیم می‌شوند؛ کسانی که خلافت و جانشینی بعد از رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را بر طبق نظر شورای سقیفه برای ابوبکر ثابت می‌دانند، «اهل سنت و جماعت» و کسانی که بر طبق نصب نبوی، برای حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) می‌دانند، «شیعه» نامیده می‌شوند.
«شیعه» بر اساس مرامی که در سایر جانشینان امیر المؤمنین (علیه ‌السلام) در پیش می‌گیرند به فرقه‌های دیگری مانند کیسانی، زیدی، فتحی، واقفی، اسماعیلی، اثنی‌عشری و ده‌ها عنوان دیگر تقسیم می‌شوند.
«شیعه‌ی اثنی عشری» بر اساس میزان وفاداری به متن آیات و روایات در دیدگاه‌ها و احکام عملی به دسته‌های دیگری همچون فلاسفه، عرفا، شیخیه، اخباریون، اصولیون، مکتب تفکیک و غیره تقسیم می‌شوند.
اما «منهاج فردوسیان» فقط و فقط به یک خط باریک، دقیق، نورانی و زلال از اعتقادات و احکام الهی گفته می‌شود که هیچ تقسیم‌بندی‌ای در آن راه ندارد. پس «منهاجی» مسلمانی است که شیعه است از نوع اثنی‌عشری با گرایش به آیات و روایات معتبر و به دور از گرایشات فلسفی، یونانی، عرفانی، عقل‌زدگی و مانند اینها؛ بدون این که گرفتار جمود اخباریون یا غلو شیخیه یا تساهل و تسامح عرفا یا اختراعات صوفیه باشد و پیراسته از خرافات است.
اگر شما خود را برای آشنایان با اصطلاح «منهاج فردوسیان»‌ به عنوان «منهاجی» معرفی کنید، در یک کلمه‌ی کوچک، دنیایی معرفی و قید و شرط را یکجا القاء کرده‌اید و نیازی به پسوند و پیشوندهای روشن‌کننده‌ نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

قال رسول الله (ص): لی مع اللَّه وقت لا یسعنی فیه نبی مرسل و لا ملک مقرّب‏
سلام بر استاد بزرگ و بی‌بدیل منهاجی.
استاد بزرگ منهاجی سوالی درباره روایت بالا داشتم. منظور از این روایت بالا چیست و این حالات چه حالاتی است که حتی انبیا و ملائکه هم قدرت و سعه اون رو ندارند؟ مگر ربط و نسبت حضرت رسول اکرم با سایر انبیا و ملائکه در نزد خدا چیه؟ یعنی چه فرقی بین ایشون و سایرین هست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
درباره‌ی نامه‌ی شما، هفت نکته باید عرض کنم:
1. در ادبیات منهاج فردوسیان، «استاد بزرگ و بی‌بدیل» به حضرت سید المرسلین و خاتم النبیین (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) گفته می‌شود. پس مراقب کلماتی که به کار می‌برید باشید چون در روزی عظیم، باید پاسخگو بود. من فقط «حاج فردوسی» هستم، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش.
2. حضرت رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از چنان جایگاه بلند و ویژه‌ای برخوردارند که اگر تمام عالم هستی (ما دون خداوند متعال) در یک سو قرار گیرد و آن وجود مقدس در سوی دیگر، جانب ایشان رجحان و برتری خواهد داشت. این مطلب در روایات متعددی بیان شده است.
3. آنچه بین آن عزیز عالم وجود و خالق متعال گذشته، به تصریح این روایت، آنقدر سطح بالا و خارج از دسترس است که حتی سایر پیامبران و فرشتگان مقرب الهی نمی‌توانند درک کنند، پس از ما ضعیفان که سراسر جهل و ظلم هستیم، چه انتظاری در فهم آن حالات است؟!
4. بر طبق اصول استجماع منهاج فردوسیان، این روایت از سند معتبر و با قوتی برخوردار نیست.
5. همچنان که در مباحث اصول استجماع منهاج فردوسیان بحث شده، این روایت (بر فرض صحت) نمی‌تواند در قواعد نظری یا قوانین عملی منهاج فردوسیان جایی داشته باشد (چون از حالات مخصوص استادان منهاج فردوسیان علیهم‌السلام است) و چون نمی‌تواند جایی داشته باشد، معلوم می‌شود نقشی در کمال و سعادت ما ندارد.
6. دانستن چیزهایی که دانستن و ندانستنش مثل هم است و در هیچ حالی فایده یا ضرری متوجه دنیا یا آخرت اصحاب منهاج فردوسیان نمی‌‌کند، لغو، بیهوده و هدر دادن عمر شریف است.
7. وظیفه‌ی اصحاب منهاج فردوسیان برای رسیدن به فردوس اعلی، راسخ کردن قواعد نظری و عمل کردن دقیق بر طبق قوانین عملی است. پس سعی کنید از محدوده‌ی قواعد و قوانین خارج نشوید تا دچار دور شدن راه و دیر شدن رسیدن به مقصد اعلی نشوید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم حاج آقای گل
هیچ گربه‌ای به خاطر رضای خدا موش نمیگیره! این ضرب المثل رو زدم تا به جنابعالی بگم که اگر میخواهید که از جنتیان فردوس باشید مطالبتان را در سایت قرار دهید تا ثوابش نصیبتان شود. مگر شما خبر ندارید که آمار مطالعه در ایران به شدت اومده پایین ولی مطالعه از طریق وب رفته بالا! بابا آخه شما چه قدر به فکر پولین والله ماهی 850 تومن قسط میدم میخواین باور کنین میخواین باور نکنین! یا حق

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
چند نکته را لازم می‌دانم عرض کنم:

1. ناشری که برای چاپ آثار منهاج، سرمایه‌گذاری کرده، به دنبال برگشت سرمایه و کسب سود است. از این سود، چیزی نصیب من نمی‌شود. به همین دلیل و بر طبق قرارداد فیمابین اجازه‌ی انتشار متن کتاب‌های چاپ شده به صورت فایل پی‌دی‌اف یا سی‌دی‌ یا هر صورت دیگری نداریم.

2. غیر از کتاب‌ها که به سرمایه‌ی دیگران چاپ شده و در پی فروش آن هستند، بقیه‌ی موارد، رایگان است.
ـ مشاوره‌ی معمولی، حد اقل ساعتی بیست هزار تومان است ولی مشاوره‌های حضوری و تلفنی بنده، رایگان است.
ـ تقریباً هیچ مشاوری حاضر به پاسخگویی رایگان به نامه‌ها نیست ولی پاسخگویی بنده به تمام نامه‌ها، رایگان است.
ـ معمولاً جلسات و کلاس‌های تربیتی، شهریه دارد ولی جلسات و کلاس‌های بنده رایگان است.
ـ هر مؤلفی برای انتشار کتابش، حق التألیف می‌گیرد ولی کتاب‌های بنده بدون حق التألیف است که در ادامه به تفصیل شرح خواهم داد.

3. سبک بنده در چاپ کتاب‌ها به این صورت است: هر کس که آمادگی سرمایه‌گذاری برای چاپ کتابی از کتاب‌های منهاج فردوسیان را داشته باشد، نسخه‌ی نهایی (تایپ شده، غلطگیری شده، صفحه‌بندی شده) به همراه مجوز چاپ در اختیارش قرار می‌گیرد و امتیاز کتاب به رایگان به او واگذار می‌شود. سرمایه‌گذار اقدام به چاپ کتاب کرده و هیچ وجهی به بنده نمی‌پردازد. حتی نسخه‌هایی که برای خود یا هدیه به دوستانم نیاز داشته باشم را از ناشر، خریداری می‌کنم.

4. شما اگر واقعاً مشکل مالی دارید و واقعاً مشتاق پیمودن راه کمال و سعادت هستید، از همان طریقی که این نامه را فرستادید، آدرستان را برایم ارسال کنید تا کتابی را خریداری کرده و به عنوان هدیه برایتان ارسال نمایم.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

سلام علیکم
تشکر می‌کنم از این که جواب بنده را می‌دهید.
جواب 1 ـ 3: در مراحل اولیه، نیاز دارد ولی بعد از آشنا شدن با قواعد نظری و قوانین عملی، فقط نیاز به مراقبه‌ی عملی دارد و نیازش به حد اقل می‌رسد.
سوال 1 ـ 1 ـ 3: با این جوابی که شما فرمودید باز هم هر منهاجی نیازش از مشاور برطرف نخواهد شد؟
سوال 2 ـ 1 ـ 3: اگر در مراحل اولیه فرد گمراه شود (از قوانین نظری و قوانین عملی سوء برداشت نماید) مشاور چطور می‌تواند به این فرد کمک نماید؟
سوال 3 ـ 1 ـ 3: اگر خود مشاور دارای مشکلی بود و در مراحل اولیه فرد را گمراه کرد، چه کسی جوابگوی این گمراهی است؟
سوال 4 ـ 1 ـ 3: چه کسی از فرد، مراقبه عملی می‌نماید؟
سوال 5 ـ 1 ـ 3: اگر بعد از مراقبه عملی فرد دچار انحراف شد، باز راه حلی برای هدایت او دارید؟
و… هزاران سوال دیگر که از مطرح کردن آن می‌ترسم …
جواب2ـ3: منهاجیون و منهاجیاتی که مراحلی را طی کرده باشند، می‌توانند به کسانی که در مراحل قبل هستند، یاری و مشاوره‌ی علمی و روحی برسانند.
سوال 1 ـ 2 ـ 3: چه مراحلی را طی نمایند می‌توانند به بقیه مشاوره بدهند؟
سوال 2 ـ 2 ـ 3: بعد از این مراحل چه ضمانتی وجود دارد که مشاور مورد نظر منحرف نشده باشد و افکار منحرف نداشته باشد؟
سوال 3 ـ 2 ـ 3: چند درصد افراد منهاجیون حرف شان با اعمالشان یکی است؟
و …
لازم است تذکر کوچکی به شما بدهم که: در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و بعد از آن بزرگوار نیز این افراد زیاد بوده‌اند مثل … (بنا به دلایلی فعلا نمی‌توانم نام ببرم ان شاء الله در آینده خواهم گفت)
جواب 4 ـ 3: علاوه بر توسل، دانستن دستورات استاد برای عمل هم نیاز است. اگر با منهاج فردوسیان آشنا نشوید، احتمال گرفتار شدن به خطرات مختلف وجود دارد.
سوال 1 ـ 4 ـ 3: بنده هم معتقدم که علاوه بر توسل داشتن، دانستن دستورات صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیاز است اما سوال بنده این است که چه نیازی وجود دارد که، از طریق منهاج فردوسیان آن را کسب نماییم؟
سوال 2 ـ 4 ـ 3: آیا شما از طریقی به غیر از کتب و نوشته‌های موجود این دستورات را دریافت می‌کنید؟
سوال 3 ـ 4 ـ 3: با عرض شرمندگی یعنی اشخاصی (مثل مراجع یا مقام معظم رهبری) که با منهاج فردوسیان آشنا نیستند، احتمال گرفتار شدن به خطرات را دارند؟
سوال 4 ـ 4 ـ 3: آیا شما از تمام عالمان دین بالاتر هستید که راه و منهاجی را یافته‌اید که اگر کسی با آن آشنا نشود احتمال گرفتار شدن به خطرات را دارد؟
سوال 5 ـ 4 ـ 3: شما چه تضمینی می‌دهید که پس از آشنایی با منهاج، گرفتار خطرات نشویم؟
سوال6 ـ 4 ـ 3: آیا گرفتاری به این خطرات پیش از منهاج فردوسیان در دوران غیبت نبوده است؟
سوال 7 ـ 4 ـ 3: آیا عالمان دینی ما (مثل علامه محمد تقی و باقر مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی، علامه حلی، شیخ طوسی، شیخ مفید و ….) از این گرفتاری‌ها خبر نداشته‌اند؟ که به وسیله منهاجی ما را هدایت نمایند؟
سوال 8 ـ 4 ـ 3: بالاتر از سوال قبلی اینکه آیا ائمه معصوم علیهما السلام از این گرفتاری‌ها خبری نداشته‌اند؟ راه حل ایشان برای خلاصی از این فتنه ها، منهاج فردوسیان است؟
جواب 5 ـ 3: به نحو استفاده از خورشید در روز ابری.
سوال 1 ـ 5 ـ 3: آیا این استفاده فقط برای منهاجیون است یا…؟
سوال 2 ـ 5 ـ 3: منهاج و منهاجیون به چه صورت از این خورشید پشت ابر استفاده می‌کنند؟
و… ببخشید که دیر شد چون در این چند وقت داشتم به این فکر میکردم که بنده هم منهاجی به نام منهاج نـ … ایجاد کنم که فقط سه راه کار دارد. اگر مایل بودید می‌توانم برایتان راهکارهایم را بیان کنم.

موفق باشید
التماس دعا ـ ن

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
احتراماً شما اگر به جای زیاد فکر کردن درباره‌ی سؤال‌ها و جواب‌ها، فقط یک‌بار کتاب «قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان»‌ را ورق می‌زدید، به این سؤالاتی که جوابش واضح است، گرفتار نمی‌شدید.
یک بار دیگر منهاج فردوسیان را برایتان تعریف می‌کنم تا با دقت در همین تعریف، خودتان به جواب خودتان برسید. مجموعه‌ای از اعتقادات شیعه‌ی اثنی عشری (قواعد نظری) در کنار مجموعه‌ای از حرام‌ها، واجبات، مستحبات و مکروهات (قوانین عملی) بر طبق روایات معتبر شیعی و با استفاده از نظر فقهای معظم امامیه، در یک جا جمع شده و نامش «منهاج فردوسیان»‌ یعنی «راهی روشن برای رسیدن به بهشت»‌ گذاشته شد. اگر شما این اسم را نمی‌پسندید، به قسمت «قواعد نظری منهاج فردوسیان» بگویید: «اعتقادات شیعه اثنی عشری»‌ و به قسمت «قوانین عملی منهاج فردوسیان»‌ بگویید: «احکام عملی شیعه‌ی اثنی عشری» هیچ فرقی نخواهد کرد. حال با توجه به این تعریف، به سؤالات شما پاسخ می‌دهم و پیشاپیش از این که به شدت شرمنده خواهید شد، عذر خواهم.

سوال 1 ـ 1 ـ 3: با این جوابی که شما فرمودید باز هم هر منهاجی نیازش از مشاور برطرف نخواهد شد؟
جواب: هر عوام شیعه همواره به علمای شیعه برای دانستن احکامش نیاز داشته و دارد و خواهد داشت.

سوال 2 ـ 1 ـ 3: اگر در مراحل اولیه فرد گمراه شود (از قوانین نظری و قوانین عملی سوء برداشت نماید) مشاور چطور می‌تواند به این فرد کمک نماید؟
جواب: برایش توضیح می‌دهد که منظور از این قانون (یا مسأله‌ی شرعی) این نیست که شما فهمیده‌اید بلکه این است که فقهای بزرگوار شیعه در صدها کتاب فقهی نوشته‌اند.

سوال 3 ـ 1 ـ 3: اگر خود مشاور دارای مشکلی بود و در مراحل اولیه فرد را گمراه کرد، چه کسی جوابگوی این گمراهی است؟
جواب: باید از یک مشاور دیگر (روحانی داناتر به اعتقادات و فقه شیعه) بپرسد.

سوال 4 ـ 1 ـ 3: چه کسی از فرد، مراقبه عملی می‌نماید؟
جواب: هر کسی خودش است و خدای خودش و حتی اگر در ظاهر بتوان با تازیانه و زندان مانعی ایجاد کرد، در خلوت‌ها فقط و فقط، ایمان شخص است که او را حفظ می‌کند.

سوال 5 ـ 1 ـ 3: اگر بعد از مراقبه عملی فرد دچار انحراف شد، باز راه حلی برای هدایت او دارید؟
جواب: باید توبه کند و مراعات قانون‌ها (عمل به مسأله‌های شرعی) را دوباره شروع کند و ناامید نشود.
جواب 2 ـ 3: منهاجیون و منهاجیاتی که مراحلی را طی کرده باشند، می‌توانند به کسانی که در مراحل قبل هستند، یاری و مشاوره‌ی علمی و روحی برسانند.

سوال 1 ـ 2 ـ 3: چه مراحلی را طی نمایند می‌توانند به بقیه مشاوره بدهند؟
جواب: حد اقل تا سطح خارج حوزه درس خوانده باشند و اهل عمل به دانسته‌هایشان باشند.

سوال 2 ـ 2 ـ 3: بعد از این مراحل چه ضمانتی وجود دارد که مشاور مورد نظر منحرف نشده باشد و افکار منحرف نداشته باشد؟
جواب: هیچ تضمینی وجود ندارد. مرجع تقلید هم در معرض انحراف است. باید بر طبق آنچه مورد تأیید جمهور فقهای عظام است، عمل کرد. (به عبارت دیگر، باید به قوانین عملی منهاج فردوسیان، عمل کرد)

سوال 3 ـ 2 ـ 3: چند درصد افراد منهاجیون حرف شان با اعمالشان یکی است؟
جواب: به کسی منهاجی می‌گوییم که اعتقادات و اعمالش بر طبق اعتقادات شیعه و احکام شیعه باشد. کسی که علم دین می‌داند ولی اهل مراعات احکام شرعی نیست را منهاجی نمی‌دانیم.
جواب 4 ـ 3: علاوه بر توسل، دانستن دستورات استاد برای عمل هم نیاز است. اگر با منهاج فردوسیان آشنا نشوید، احتمال گرفتار شدن به خطرات مختلف وجود دارد.

سوال 1 ـ 4 ـ 3: بنده هم معتقدم که علاوه بر توسل داشتن، دانستن دستورات صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیاز است اما سوال بنده این است که چه نیازی وجود دارد که، از طریق منهاج فردوسیان آن را کسب نماییم؟
جواب: از هر طریق دیگری غیر از اعتقادات شیعه‌ی اثنی عشری و احکام شیعه‌ی اثنی عشری که باشد، مثل حنفی، حنبلی، مالکی، اباضی، شافعی، اهل حق، بودایی، بهایی، کیسانی و هزاران برنامه‌ی مانند اینها، به کمال و سعادت نخواهید رسید. این مطلب به صورت مفصل و با دلایل محکم به اثبات رسیده است. فقط از راه اعتقادات شیعه‌ی اثنی عشری (یا همان قواعد نظری منهاج فردوسیان) و احکام عملی شیعه‌ی اثنی عشری (یا همان قوانین عملی منهاج فردوسیان) می‌توان به کمال و سعادت رسید.

سوال 2 ـ 4 ـ 3: آیا شما از طریقی به غیر از کتب و نوشته‌های موجود این دستورات را دریافت می‌کنید؟
جواب: خیر. اگر شما قبل از تفکر بسیار و طرح سؤال‌های اینچنینی، کتاب‌های منهاج فردوسیان مثل «اصول استجماع منهاج فردوسیان» را مطالعه می‌کردید، استحکام قواعد و قوانین برایتان روشن می‌شد و نیازی به پرسیدن چنین سؤال باردی نمی‌بود. آنچه در استجماع قواعد و قوانین منهاج فردوسیان مورد توجه قرار می‌گیرد، فقط آیات قرآن کریم و روایات معتبر شیعی است.

سوال 3 ـ 4 ـ 3: با عرض شرمندگی یعنی اشخاصی (مثل مراجع یا مقام معظم رهبری) که با منهاج فردوسیان آشنا نیستند، احتمال گرفتار شدن به خطرات را دارند؟
جواب: شرمندگی شما بجاست، این سؤال‌های توهم‌آلود، فقط و فقط از سر ناآگاهی به قواعد و قوانین منهاج فردوسیان است. آیا مراجع معظم و رهبر فرزانه را شما از لحاظ اعتقادی، غیر استوار در اعتقادات شیعه‌ی دوازده‌امامی و اعمالشان را مغایر با فقه جعفری می‌دانید؟! وقتی شما «منهاج فردوسیان» را غیر از شیعه‌ی‌ اثنی عشری گمان کرده‌اید (زهی خیال باطل و گمان سوء) باید چنین سؤالات خنده‌آور و مشمئز کننده‌ای بپرسید و مراجع معظم تقلید (حفظهم الله) را از قرار داشتن بر راه روشنِ رضای حق تعالی و بهشت برین، بر کنار فرض کنید.

سوال 4 ـ 4 ـ 3: آیا شما از تمام عالمان دین بالاتر هستید که راه و منهاجی را یافته‌اید که اگر کسی با آن آشنا نشود احتمال گرفتار شدن به خطرات را دارد؟
جواب: اگر منظورتان از «عالمان دین» دانشمندان فرق و مذاهب اسلامی هستند، بله همه در خطر انحراف و در متن انحرافند ولی اگر منظورتان، متکلمین و فقهای معظم شیعه باشد، جوابتان عرض شد که این فکر باطل از خبث طینت شما نیست بلکه از جهل شما به قواعد و قوانین منهاج فردوسیان است. «منهاج فردوسیان»‌ میراث آن رادمردان امانتدار است که با مجاهدت‌های بسیار خود، به دست ما رسانده‌اند. (شکر الله مساعیهم)

سوال 5 ـ 4 ـ 3: شما چه تضمینی می‌دهید که پس از آشنایی با منهاج، گرفتار خطرات نشویم؟
جواب: تا آخرین لحظاتی که در این دنیا هستیم، خطر انحراف وجود دارد. باید همواره به خدا پناه برد.

سوال 6 ـ 4 ـ 3: آیا گرفتاری به این خطرات پیش از منهاج فردوسیان در دوران غیبت نبوده است؟
جواب: بوده، هست و خواهد بود.

سوال 7 ـ 4 ـ 3: آیا عالمان دینی ما (مثل علامه محمد تقی و باقر مجلسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی، علامه حلی، شیخ طوسی، شیخ مفید و ….) از این گرفتاری‌ها خبر نداشته‌اند؟ که به وسیله منهاجی ما را هدایت نمایند؟
جواب: برادر توهم‌زده، منهاج فردوسیان چیزی غیر از نظرات این بزرگوارنی که نام بردید نیست. کاش قبل از طرح این سؤالات خام، کتاب‌های منهاج فردوسیان را مطالعه می‌کردید.

سوال 8 ـ 4 ـ 3: بالاتر از سوال قبلی اینکه آیا ائمه معصوم علیهما السلام از این گرفتاری‌ها خبری نداشته‌اند؟ راه حل ایشان برای خلاصی از این فتنه ها، منهاج فردوسیان است؟
جواب: تمام ادعا و دعوت ما همین است که آنچه از سوی رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) رسیده (یعنی همان قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان) تنها راه خلاص از فتنه‌ها و نجات از گرفتاری‌ها و رسیدن به کمال و سعادت ابدی است.
جواب 5 ـ 3: به نحو استفاده از خورشید در روز ابری.

سوال 1 ـ 5 ـ 3: آیا این استفاده فقط برای منهاجیون است یا …؟
جواب: بله فقط کسانی که اعتقاد راسخ به وجود آن حضرت داشته باشند و به دستورات اجداد طاهرین آن حضرت (علیهم السلام)‌ عمل نمایند، از انوار خاصه‌ی ولایی ایشان بهره‌مند می‌شوند.

سوال 2 ـ 5 ـ 3: منهاج فردوسیان و منهاجیون به چه صورت از این خورشید پشت ابر استفاده می‌کنند؟
جواب: قلب شیعه در تصرف مستقیم امام زمانش است. شیعه شوید (به عبارت دیگر، منهاجی شوید) تا دریابید که چگونه استفاده می‌کنند.

ـ فکر میکردم که بنده هم منهاجی به نام منهاج نـ … ایجاد کنم که فقط سه راه کار دارد. اگر مایل بودید می‌توانم برایتان راهکارهایم را بیان کنم.
جواب: افراد زیادی در طول تاریخ، اقدام به ارائه‌ی برنامه برای رساندن بشر به کمال و سعادت کرده‌اند، حتی ابن تیمیه‌ی ملعون کتابی دارد به نام «منهاج السنة» که به گمان باطل خودش در رد «منهاج الکرامة» علامه حلی (رضوان الله علیه) نوشته است. پس گذشتگان هم منهاج داشته‌اند ولی هیچکدام به جامعیت، اعتبار و تفصیل «منهاج فردوسیان» نیست. این ادعا را با مقایسه‌ی ابتدایی می‌توان اثبات کرد.
شما هم می‌توانید برنامه‌ای ارائه دهید ولی یقین داشته باشید هیچگاه مانند «برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان» با مزایای دهگانه‌ای که در مقدمه‌ی کتاب برایش ذکر کرده‌ام نخواهید توانست بنویسید.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و تبریک عید سعید فطر خدمت شما و آرزوی قبولی طاعات و عبادات. راستش چند بار پیامکی مبنی بر قمر در عقرب بودن روزها از طریق منهاج فردوسیان دریافت کرده ام. من فکر می‌کردم این موضوع خرافات است اما با توجه به اینکه در منهاج فردوسیان خرافه نداریم و تمام گفتار و اعمال بر اساس سخنان گهر بار معصومین علیهم السلام است لطفاً این مطلب را کاملا با مستندات و روایات مربوطه برای بنده توضیح دهید و چنانچه تمایل داشتید آنرا برای استفاده سایر دوستان در صفحه روز نوشته‌ها بگذارید. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب شما را در ضمن چند سؤال و جواب عرض می‌کنم:

1. پدیده‌ی قمر در عقرب چیست؟
عقرب یکی از برجها (صورتهای فلکی) دوازده گانه منطقة البروج است. و منطقة البروج نواری (کمربندی) دایره شکل در آسمان است که در راستای خط استوار قرار گرفته و محل حرکت نزولی و صعودی ماه و خورشید است. خورشید در کوتاهترین روز زمستان، نزدیکترین مدار نسبت به افق جنوب را طی می‌کند لذا در این روز، اشیاء روی زمین، بلندترین سایه را دارند. همچنین در بلندترین روز تابستان، خورشید دورترین مدار نسبت به افق جنوب را می‌پیماید. در بقیه روزهای سال، مدار خورشید بین این دو مدار قرار دارد. بنا بر این، حرکت ظاهری خورشید در فصول مختلف، روی یک نوار فرضی بر طاق آسمان است. این نوار فرضی را منطقة البروج می‌نامند. در طول این نوار فرضی، دوازده صورت فلکی قرار گرفته است که هر کدام آنها را یک برج می‌نامند. خورشید در هر ماه شمسی در مقابل یکی از این برجها قرار می‌گیرد؛ لذا هر ماه شمسی با یکی از این برجها نامگذاری می‌شود. اسامی این برجها به ترتیب چنین است: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت. در حقیقت منطقة البروج نمود ظاهری دو حرکت زمین است. حرکت انتقالی زمین به دور خورشید و حرکت زاویه‌ای زمین. که اوّلی پدید آورنده سال و دومی پدید آورنده فصول است. (توضیح مفصّل مطلب را در کتب نجومی و کتب هیئت ملاحظه فرمایید.)
بنا بر آنچه گفته شد پدید قمر در عقرب زمانی رخ می‌دهد که از نگاه اهل زمین کره ماه بر روی صورت فلکی عقرب قرار می‌گیرد. تقویمهای ویژه‌ای وجود دارند که مواقع قمر درعقرب را مشخص نموده‌اند. دیگر سیارات قابل رویت با چشم غیر مصلّح نیز بر روی این صور فلکی قرار می‌گیرند؛ که در این حالت از تعابیری چون زحل در عقرب، مشتری در عقرب و… استفاده می‌شود.

2. آیا علم نجوم (علم احکام نجوم) صحّت دارد؟
از روایات اهل بیت (علیه‌السلام) چنین استفاده می‌شود که علم احکام نجوم علمی الهی است که توسط فرشتگان و انبیاء (علیه‌السلام) به بشر تعلیم داده شده است؛ ولی کسانی که به آن احاطه داشته باشند اندکند. در برخی روایات تصریح شده که علم نجوم را جز دو خاندان به درستی نمی‌دانند، خاندانی در هند و خاندانی در عرب. و گویا مراد از خاندان عرب، اهل بیت (علیه‌السلام) هستند. در روایات زیادی از ترتیب اثر دادن به گفته‌های منجّمین نهی شده است؛ ولی نه از آن جهت که این علم نادرست است بلکه از آن جهت که اوّلاً اکثر مدّعیان علم نجوم به خاطر پیچیدگی فراوان آن، در محاسبات خود دچار اشتباه می‌شوند. و ثانیاً در گذشته به دعای حضرت داود (علیه‌السلام) خورشید مدّتی از حرکت باز ایستاده لذا حساب نجوم به هم ریخته است. در جریان ردّ الشمس نیز حساب نجوم درهم شده است؛ لذا محاسبات منجمین فعلی همه بر ظنّ و گمان است و تنها کسی قادر به محاسبه درست است که مقدار استادن و بازگشت خورشید عالم است. ثالثاً زیان این علم برای مردم بیش از سود آن است.
«قیس بن سعد، گفت: بسیار می‌شد که با أمیر المؤمنین علیه السّلام در هر سفری که می‌رفت همراه بودم، چون به جانب مردم نهروان تاخت و به مدائن رسیدیم و من آن روز همدوش او بودم، مردمی از دهقانان به پیشواز او آمدند، و چند استر پیشکش آوردند و آنها را پذیرفت، و یکی از دهقانان مدائن بنام «سرسفیل» که پارسیان رأی او را در گذشته حجّت دانستند و در مورد آینده به او مراجعه می‌کردند وجود داشت. چون امیر المؤمنین علیه السّلام را دید گفت: از مقصد خود برگرد، فرمود: ای دهقان برای چه؟ گفت: یا أمیر المؤمنین ستاره‏ها که بر آمدند نظر بد به هم دارند سعدها نحس شدند و نحسها سعد شدند، و در چنین روزی باید نهان شد و بر جای نشست، این روز تو کشنده است، و در آن ستاره جنگجو قرآن کردند، بهرام در برج میزان شرف یافته و از برج تو آتش فروزد و برای تو جای نبرد نیست. أمیر المؤمنین علیه السّلام لبخندی زد و فرمود: ای دهقانِ خبرگزار و بیم ده از مقدّرات، دیشب در آخر برج میزان چه فرود آمد، و کدام ستاره در سرطان ورود کرد؟ گفت: من آن را بررسی کنم، و از آستین خود اسطرلابی و تقویمی برآورد. امام علیه السّلام به او فرمود: تو ستاره‏ها را سیّاره می‌گردانی؟ گفت: نه، فرمود: تو بر ثوابت حکمفرمائی؟ گفت: نه، فرمود: به من خبر ده از طول برج اسد و در وی اش از مطالع و مراجع؛ زهره چه نسبتی دارد با توابع و جوامع؟ گفت: من نمی‌دانم فرمود: چیست میان سراری و دراری، و میان ساعات تا معجرات، و چه‌اندازه است پرتو مبدرات؟ و چه‌اندازه حاصل می‏شود سپیده دم در بامدادان؟ گفت: نمیدانم. فرمود: ای دهقان می‌دانی که امروز پادشاهی چین، از خاندانی به خاندانی منتقل شد و برج ماجین وارو شد، و خانه‏هائی در زنج سوخت، و چاه سراندیب جوشید، و دژ اندلس ویران شد، و مورچه شیح به هیجان آمد، و مراق هندی گریزان شد، و پیشوای یهود در ایله مفقود گردید، و سردار روم در رومیه نابود شد، و راعب عموریه کور شد و کنگره‏های قسطنطنیه فرو ریخت، تو این حوادث را می‌دانی؛ و چه چیز آنها را پدید آورده شرقی یا غربی فلک؟ گفت من اینها را نمی‌دانم، فرمود: به کدام اختر بالای قطب قضاوت می‌کنی، و به کدام نحس شود آنچه نحس شده؟ گفت: من آن را نمی‌دانم. فرمود: می‌دانی امروز 72 عالم خوش شدند که در هر عالمی هفتاد عالم است برخی در خشکی و برخی در دریا، و بعضی در کوهها، و بعضی در بیشه‏ها، و بعضی در آبادیها، و چه خوش کرد آنها را؟ گفت: من آن را ندانم، فرمود: ای دهقان به گمانم با قرآن مشتری و زحل قضاوت کردی که در آغاز شب برایت روشن شدند و درخشانی مریخ و شرقی بودنش در سحر بر تو پدید شد، و سیر کرد و جرمش بجرم تربیع ماه پیوست، و این دلیل است که امروز یک ملیون آدمی زادند و مانند آنها بمیرند، و با دستش اشاره کرد به جاسوس معاویه که در لشکر او بود، و فرمود این هم می‌میرد، زیرا از همانها است و چون آن را فرمود: آن مرد گمان کرد که فرمود: او را بگیرید، و دلش گرفت و نفسش در سینه‏اش بند آمد و همان وقت مرد. امام فرمود: ای دهقان به تو ننمایم نمونه‏های تقدیر را در صورتی کامل؟ گفت: چرا یا امیر المؤمنین، فرمود: ای دهقان، همانا ما پدیدار قطبیم، و آنچه دیشب پنداشتی که از برج من آتش فروزد بایدت که به سود من قضاوت کنی، زیرا روشنی و تابشش نزد من است و شعله‏اش از من می‌رود، ای دهقان این قضیه‏ای است دشوار، آن را حساب کن و از آن نتیجه بگیر اگر دانائی به اکوار و ادوار، فرمود: اگر این را بدانی می‌دانم که بندهای نی این نیزار را شماره توانی کرد.امیر المؤمنین علیه السّلام گذشت و خوارج نهروان را شکست داد و کشت و با غنیمت و پیروزی برگشت، و دهقان گفت: این دانشی نیست که در دست مردم زمان ما است، این دانش مایه‏اش از آسمانست» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد ‏2، صفحات 196 و 197]
از این روایت بر می‌آید که علم نجوم واقعیّت دارد ولی پیچیدگی آن فراتر از آن است که افراد عادی بتوانند به طور کامل از آن مطّلع گرددند. لذا خطا در وادی به مراتب بیشتر از صواب است.
زندیقی به امام صادق (علیه‌السلام) گفت: در علم نجوم چه فرمائی؟ فرمود: آن دانشی است کم سود و پر زیان زیرا جلو مقدّر را نگیرد و از ناگواری پرهیز ندهد، اگر منجم به بلائی خبر دهد از قضایش رهائی نبخشد، اگر به خیری گزارش دهد، نتواند در آن شتاب ورزد، و اگر بدو بدی رسد، دفعش نتواند، منجم با علم خدا در مبارزه است که پندارد قضای خدا را از خلقش می‌گرداند» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد ‏2، صفحات 191]
«به علی بن ابی طالب علیه السّلام گفته شد: آیا برای علم نجوم پایه‏ای هست؟ فرمود: آری، پیغمبری بود که قومش به وی گفتند ما به تو ایمان نیاریم تا آغاز آفرینش هر کس و مدت عمر آنها را به ما بیاموزی، و خدا عز و جلّ به ابری فرمود تا بدانها بارید، و در گرد کوه آبی زلال جمع شد و خدا به خورشید و ماه و اختران فرمود تا بر آن آب روان شدند. (تصویر آسمان آب افتاد) سپس خدای عزّوجلّ به آن پیغمبر وحی کرد که با قومش بر کوه بالا روند بالا رفتند و بر سر آن آب ایستادند تا آغاز آفرینش و مدت عمرها را از مجاری خورشید و ماه و اختران و ساعات شب و روز شناختند و هر کدامشان می‌دانست کی می‌میرد و کی بیمار می‏شود، و چه فرزندی برایش زاده می‏شود و چه زاده نمی‌شود، و روزگارانی بدین وضع بودند تا به حضرت داود کافر شدند و با آنها جنگید، و در هر روز نبرد کسانی که عمرشان بسر نرسیده بود به میدان می‏آمدند و آنان که عمرشان بسر رسیده بود در خانه جا می‌گذاشتند، و از یاران داود کشته می‌شد و از آنها کشته نمی‌شد. داود علیه السّلام گفت: پروردگارا من به فرمان تو با آنها پیکار می‌کنم، و آنها به نافرمانی تو پیکار کنند، از یارانم کشته می‏شود و از آنها کسی کشته نمی‌شود، خدای عزوجل جریان را به او وحی کرد و فرمود: هر که مرگش رسیده به میدان نمی‏آورند تا کشته شود، داود علیه السّلام گفت: خدایا به چه وسیله بدانها آموختی؟ فرمود: از مجاری خورشید و ماه و اختران و ساعات شب و روز. گفت: داود به درگاه خدا دعا کرد تا خورشید را بر آنها بازداشت و روزشان بلند شد، و شب و روزشان در هم آمیخت و اندازه فزونی را ندانستند، و حسابشان در هم شد، علی علیه السّلام فرمود: از این رو است که مطالعه در نجوم بد است» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد ‏2، صفحات 199]
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب «آسمان و جهان؛ ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار؛ ج‏2؛ص 185 به بعد»

3. آیا سعد و نحس ایّام و ساعات صحّت دارد؟
از مطالب بالا روشن می‌شود که این مطلب نیز به خودی خود صحیح است؛ ولی راه فهمیدن آن علم نجوم یا علم غیب است؛ علم غیب که به اذن خدا مختصّ انسانهای خاصّی است؛ احکام علم نجوم نیز چنان که دانسته شده قطعی نیست. لذا در حال حاضر جز آنچه معصومین (علیهم‌السلام) گفته‌اند بقیّه سخنان در این باب گمانه‌زنی‌هایی بیش نیستند.
با نظر به روایات معصومین (علیهم‌السلام) در این باب، به نظر می‌رسد که حضرات معصومین (علیهم‌السلام) آنچه را که در این باب قطعی و به حال مردمان مفید بوده را بیان نموده‌اند.
روایات این باب بسیار فراوان است لذا ذکر آن در این نامه نمی‌گنجد. برای مطالعه روایت این باب مراجعه فرمایید به کتاب««آسمان و جهان؛ ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار؛ ج‏2، ص: 285 تا آخر کتاب و ج3 از صفحه اوّل تا 97 و بحار الانوار ج 56»

4. آیا پدیده قمر در عقرب بر حوادث زندگی مؤثّر است؟
در روایات زیادی آمده است که هر که در هنگام قمر در عقرب ازدواج کند یا سفر رود روی خوشی را نبیند.
امام صادق علیه السّلام فرموند: «هر که قمر در عقرب سفر کند یا زن بگیرد خیر نبیند». و امام کاظم علیه السّلام فرمودند: «هر که در محاق ماه زن‏ گیرد دل نهد به افتادن بچه و سقط جنین» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد ‏2، صفحات 173]
ظاهراً مراد از قمر در عقرب بودن قمر در صورت فلکی عقرب است نه بودن آن در برج عقرب؛ چون اوّلی یک روز است ولی دومی یک ماه. همچنین مراد از محاق، آخر هر ماه قمری است که ماه دیده نمی‌شود.
روایات قمر در عقرب را در ضمن منابع قبلی می‌توانید ملاحظه فرمایید.

5. آیا لازم است که در زندگی روزمرّه به احکام نجوم اعتنا شود؟
آنچه قطعاً از معصومین (علیهم‌السلام) رسیده مناسب است که رعایت شود. لکن تا آن اندازه که زندگی را مختلّ نکند؛ چون دین برای این نیست که انسان خود را به سختی بیندازد.

6. آیا راهی برای برطرف کردن نحس بودن این ایام هست؟
بله، راههایی برای بر حذر بودن از نحوست ایّام وجود دارد. راه حلّی که اهل بیت (علیهم‌‌السلام) برای این امر ارائه نموده‌اند صدقه دادن است. روایات فراوانی از حضرات معصومین (علیهم‌السلام) وارد شده که نحوست ایّام با صدقه دادن برطرف می‌شود. در روایت آمده است:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام): «مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ إِذَا أَصْبَحَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِک الْیَوْم‏» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 269، باب افتتاح السفر بالصدقة]
ترجمه: هر کس صبح صدقه دهد خدا نحوست آن روز را از دفع می‌کند.
«حضرت صادق فرمود: بین من و مردی منجم زمینی مشترک بود برای تقسیم او پیوسته تأخیر می‌انداخت تا ساعتی را انتخاب کند که به نظر خودش برایش سعید باشد و برای من نحس. بالاخره تقسیم کردیم به من قسمت خوب افتاد؛ منجّم از ناراحتی دست بر پشت دست دیگر زده گفت مثل امروز ندیده بودم. گفتم مگر از علم خود استفاده نکردی؟ گفت من با اطلاع از علم نجوم برای شما ساعت نحس انتخاب کردم و خودم در ساعت سعد خارج شدم باز قسمت بهتر به شما افتاد. گفتم میل داری حدیثی که پدرم از پدر خود برایم نقل کرده برایت بگویم. پدرم گفت: پیامبر اکرم (ص) فرموند: هر کس مایل است نحوست آن روزش برطرف شود اول صبح صدقه بدهد خداوند با این صدقه نحوست آن روز را برطرف می‌کند و هر که می‏خواهد نحوست شبش برطرف گردد شب را با صدقه شروع کند. گفتم من وقتی خارج شدم صدقه دادم. این صدقه نفعش برای من از علم نجوم تو بهتر بود»
«عبد الملک بن اعین نقل کرده که به حضرت صادق علیه السّلام گفتم: من به این دانش (نجوم) مبتلا شده‏ام، کاری را قصد می‏کنم و وقتی به طالع می‏نگرم و آن را بد می‏بینم می‏نشینم و دنبال آن امر نمی‏روم و وقتی طالع را خوب دیدم دنبال مقصود روانه می‏شوم. حضرت صادق (علیه‌السلام) به من فرموند: انجام می‏دهی؟ عرض کردم: بلی، فرمود: کتابهایت را بسوزان»
«از ابن عمیر روایت شده که من به نجوم نگاه می‏کردم و حکم آنها را می‏شناختم و طالع را می‏دانستم از این لحاظ چیزی نظیر ترس و غیره در دلم راه می‏یافت در این موضوع به حضرت علی بن موسی بن جعفر علیه السّلام شکایت کردم. حضرت فرمود: اگر به خاطرت چیزی رسید به اوّلین مسکینی که برخورد کردی صدقه بده و سپس دنبال کارت برو، که خدای عزّ و جلّ از تو دفع می‏فرماید.»
«حلبی از حضرت ابا عبد اللَّه الصادق علیه السّلام پرسید که: آیا سفر در ایّامی که کراهت دارند مانند چهارشنبه و غیره مکروه است؟ حضرت فرمود: سفرت را با صدقه شروع کن و در آغاز سفر آیة الکرسی بخوان‏»
«از عبد اللَّه بن سلیمان از حضرت امام باقر یا حضرت امام صادق روایت شده که حضرت فرمود: پدرم وقتی در روز چهارشنبه، یا روزی که مردم آن را بد می‏دانستند مثل اواخر ماه یا غیره به سفر می‏رفت، صدقه‏ای می‏داد و بعد بیرون می‏رفت»
امیدوارم با این توضیحات، مطلب به صورت تفصیلی برایتان روشن شده باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام جناب آقای حاج فردوسی
ضمن تشکر از زحمات شما و با آرزوی توفیق روزافزون شما و همه مومنان در سیر و تعالی اله الله
حضرت آقا! بنده منهاجی نیستم اما مشکلی دارم که آزارم میده، شاید که شما لطف خودتون رو از ما دریغ نکنید و به یمن هدایت و دعای خیر شما این مشکل بنده هم حل بشه انشاالله
بنده در مواجهه با اینترنت و تلویزیون و سایر رسانه‌ها به شدت به موارد مستحجن در اونها گرایش دارم و با سعی زیادی باید خودم رو از اونا دور کنم و تقریباً میشه گفت توفیق چندانی هم ندارم چرا که نفساً به اون مبتلا هستم. حتی فکر میکنم اصولاً از اینترنت و تلویزیون و … چیزی جز فساد ناشی نمی‌شه و حتی اون مواردی که به اصطلاح در راستای صلاح هم هست قابل اتکا نیست و یا حداقل تأثیر مثبت آنچنانی در مقابل مضرات آنها نداشته باشه. در هر صورت استداعا دارم بنده رو در راستای خلاصی از این مشکل که شاید مشکل بسیاری از افراد مملکت خودمون و سایر ممالک هم هست راهنمایی بفرمایید و همچنین در این روزها و شبهای مبارک با دعای خیر مورد لطف قرار بدید
با تشکر فراوان و آرزوی توفیق برای شما و همه منهاجیان و همه مومنان

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در رابطه با مشکل شما، چند نکته به نظر می‌رسد که عرض می‌کنم. و لا حول و لا قوة‌ الا بالله.
1. تا این آلودگی در شما باشد، وارد بهشت نخواهید شد. یعنی یا باید با تلاش خودتان رها شوید و یا با الطاف خاصه‌ی الهی، به واسطه‌ی بیماری، قرض، فقر، بداخلاقی زن، همسایه‌ی آزار دهنده، سختی جان کندن، فشار قبر، عذاب برزخ و مانند اینها، پاکتان خواهند کرد.
البته اگر خودتان با نرمی و آسودگی ترک کنید، بهتر از این خواهد بود که با رنج و فشار، ریشه‌اش از جانتان برکنده شود.
2. مدتی خود را از معرض تلویزیون و اینترنت دور کنید. یعنی تلویزیون را داخل کارتون گذاشته و به انبار منتقل نمایید. همچنین اگر نیاز کاری به اینترنت دارید، از اینترنت دایل آپ (که بسیار اعصاب‌خردکن است و حالت زدگی نسبت به اینترنت ایجاد می‌کند) استفاده نمایید.
3. مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» را جایگزین تماشای تلویزیون نمایید. انس گرفتن به مطالب این کتاب (خصوصاً‌ قسمت اوصاف جهنم)، فضای ذهنی شما را به صورت قابل توجهی عوض می‌کند.
4. بنده‌ی روسیاه هم برایتان دعا خواهم نمود و امیدوارم همه‌ی جوانان برومند و عزیز شیعه، روزی قدم جدّی در مسیر کمال و سعادت نهاده و سرمایه‌ی گران‌بهای عمر را به رایگان، هدر ندهند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
حاج آقا اینکه می‌فرمایید نهیی درباره وحدت وجود در دین نیامده درست نیست!
لازم نیست نهی دین از هر عقیده باطلی حتماً به اسم مشهور آن ـ که ممکن است بعد از اسلام پدید آمده باشد ـ انجام گرفته باشد.
نهی از اعتقاد به وحدت وجود هم چنین است. یعنی اسم آن در قرآن و روایات نیامده اما معنای ان آمده و به شدت مورد نهی است.
معنای مشترک در تمامی تعاریف وحدت وجود این است که بین مخلوق و خالق سنخیت ذاتی هست و این چیزی است که بنای اسلام بر رد آن است.
اسلام می‌گوید بین مخلوق و خالق تباین ذاتی است. و هیچ شباهتی از نظر حقیقت ذاتی بین آنها نیست. مخلوقات همگی دارای مقدار و اجزاء و زمان و مکان هستند اما خدای متعال منزه از این صفات است. لیس کمثله شیء

************
هو الله الملک الحق المبین

سلام علیکم
فرضیه‌ی وحدت وجود یک فرضیه‌ی مبهم و مهمل است که قائلین به آن هم نمی‌توانند به روشنی تبیین کنند و بیش از بیست تعریف برایش ذکر کرده‌اند. و چون در تنگنا قرار بگیرند، می‌گویند: «طور وراء طور عقل» یعنی چیزی فراتر از درک و فهم معمولی بشر است و اندکی از اندکی می‌توانند به حقیقت آن پی ببرند!
اعتقاد به این فرضیه‌ی مبهم و مهمل با عدم اعتقاد به آن فرقی ندارد. آنچه ایجاد فرق می‌کند، التزام به لوازم اعتقاد به وحدت وجود است.
بعضی عالمان پرهیزکار که این فرضیه را قبول دارند ولی لوازمش را نمی‌پذیرند، از معتقد بودن بدان ضرری نخواهند کرد ولی صوفیان بی‌پرهیزی که این فرضیه را با تمام لوازمش قبول کرده‌اند، به وادی‌های مخوف از انحراف در اعتقادات و اعمال افتاده‌اند.
با چند مثال، کلام را بسط می‌دهم:
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار خالقیت باشد، این لازمه‌اش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به پلورالیسم (تکثر گرایی) باشد، این لازمه‌اش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار بهشت و جهنم باشد، این لازمه‌اش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار خلود در جهنم باشد، این لازمه‌اش باطل است.
اما اگر کسی بر اساس برخی استدلال‌های بارد فلسفی، اصل فرضیه را بپذیرد ولی لوازمش را در اعتقاد و عمل نپذیرد، ضرری به کمال و سعادتش نخواهد داشت. ان شاء‌ الله
این مطلب در فتاوای فقهای معظم به روشنی بیان شده است که نمی‌توان حکم به کفر و نجاست کسی که ملتزم به لوازم «وحدت وجود»‌ نباشد، داد.
چه آنهایی که در صدد اثبات این فرضیه هستند، و چه آنهایی که در صدد رد آن می‌باشند، بنای اثبات یا ردشان بر «برداشت» از آیات و روایات است ولی هیچکدام نتوانسته‌اند، تصریحی از آیات و روایات بر مقصود خود بیاورند.
در روایت زیر، نمونه‌ای از تصریح به ضرورت اعتقاد داشتن به «رجعت» و «حلیّت متعه» چنین ذکر شده است:
قَالَ الصَّادِقُ (علیه‌السلام): «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکرَّتِنَا وَ یَسْتَحِلَّ مُتْعَتَنَا». (من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص 458) یعنی: کسی که رجعت را معتقد نباشد و ازدواج موقت را حلال نداند، از [شیعیان] ما نیست.
چنین تصریحی در اثبات یا رد «فرضیه‌ی وحدت وجود» وجود ندارد. بر طبق اصول استجماع منهاج فردوسیان، وقتی تصریحی بر اثبات یا رد اعتقادی به ما نرسیده باشد، حکم به بیهودگی اثبات یا رد آن می‌کنیم.
البته لازم به تذکر مجدد است که برخی «لوازم» این فرضیه به صورت صریح و مؤکّد از سوی استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) رد شده است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاجی جون
واقعا یک سئوالی دارم نمیدونم عقیده شخصی خودمه گرچه میدونم شاید نادرست باشه وقتی مرد و زن با هم ازدواج میکنن مگه زن میتونه با یه مرد دیگه ازدواج کنه؟ قطعا نه. چطور مرد هم میتونه این کار رو کنه هر چند ثواب باشه من کاری ندارم من به عنوان یه مرد نمیتونم با این مسئله کنار بیام این یک نوع مرد سالاری است البته از عبارت دیگه استفاده نمیکنم البته استثناهایی هست که منکر اون نمیشم اگه توضیحاتی بدهید ممنون میشم.
عاقبت بخیری همه دوستان بخصوص شما را از خداوند خواستارم به امید ظهور منجی عالم بشریت

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این که اصرار داریم رفقای منهاجی، قبل از ورود به منهاج، با دوازده مقدمه‌ی علمیه آشنا شوند و با تضرع و دعا، از خدای بزرگ بخواهند که آنان را از پنج حجاب غلیظ عبور دهد، به خاطر این است که چنین اشکالاتی برایشان پیش نیاید. (پنج حجاب در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» آمده است.)
در توضیح حجاب پنجم یعنی «برائت» نه تنها باید از افکار، عقاید، آداب و اختراعات غیر منهاجیون بیزاری جست، بلکه باید از خیالات و تصورات خام خود نیز بیزاری جست.
منهاجی چنان تربیت می‌شود که وقتی برایش ثابت شد استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) به کاری امر کرده‌اند، آن کار را انجام می‌دهد هر چند دلیلش را نفهمد. و وقتی از کاری نهی کرده‌اند، آن کار را ترک می‌کند، هر چند به گمانش کار خوبی بیاید.
اسلام عزیز (منهاج فردوسیان) به ما می‌فرماید: هر زن نباید بیش از یک شوهر داشته باشد ولی هر مرد (با داشتن امکانات و شرایط) می‌تواند بیش از یک زوجه داشته باشد. در اینجا وظیفه‌ی اصحاب منهاج، قبول کردن و تسلیم بودن است. البته غیر منهاجی‌ها که به عقل ناقص خود می‌نازند، به این مطلب معترضند ولی به یقین، کسی که چنین تسلیم نباشد، به کمال و سعادت نخواهد رسید.
منهاجی در مقابل فرمایشات استادن منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) مانند مُرده‌ای در دستان مرده‌شوی است که هیچ اختیاری از خود ندارد و تمام سخنش به استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) این است: «از تو به یک اشارت، از من به سر دویدن».
پس هر گونه انکار قلبی نسبت به این حکم الهی و سایر احکام نورانی اسلام عزیز را از دل بیرون کنید تا در رسیدن به کمال و سعادت، از سرعت لازم بهره‌مند شوید.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
عبادات مرضی حق. میخواستم نظرتان را درباره مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی و مکتب تفکیک بدانم. میشود دقیق توضیح بدهید که فرق مکتب تفکیک با اهل عرفان در چیست؟ منظور آیت الله بهجت (ره) از اینکه فرمودند: میرزا مهدی در اواخر عمر از حرفهایی که درباره فلسفه و فلاسفه گفته برگشته بود و ظاهراً میخواسته دست امام خمینی (ره) را ببوسد (کتاب زمزم عارفان) چیست؟ خیلی ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه رسالت بنده است، استجماع، عمل و انتشارِ «برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان» و تبیین حدود آن برای مشتاقان است. لذا از پاسخگویی به سؤالاتی که بر این محور نباشد، معذورم.
فرق‌های «منهاج فردوسیان» با «عرفان»، «تصوف» و «اخباریگری» را در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان»‌ ملاحظه فرمایید.
بعضی از محققین معتقدند، لنگه‌ی درِ «مکتب تفکیک» و لنگه‌ی درِ «عرفان» بر یک پایه می‌چرخد، هر چند به ظاهر، مخالف یکدیگر نشان داده می‌شوند. و الله عالم

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت شما
1 ـ آیا درجات بهشت پایانی دارد؟
2 ـ آیا کسی که در بهشت وارد شد و درجه‌ی خوبی نداشت می‌تواند درجات بالاتری دست پیدا کند؟
3 ـ آیا ما در بهشت می‌توانیم به جایگاه مقربون برسیم با اینکه با مقام پایین به بهشت داخل شده باشیم؟
4 ـ آیا کسی می‌تواند با شفاعت معصومین (علیهم‌السلام) یا کلا شفاعت به جایگاهی بالاتر یا هم ردیف با جایگاه انهایی که از اول وارد بهشت شده‌اند برسد؟
5 ـ انهایی که وارد بهشت شده‌اند می‌توانند پدر و مادر خود را شفاعت کنند تا جایی که حتی پدر مادرشان هم ردیف خودشان در بهشت شود؟
6 ـ کسانی که به بهشت می‌رسند همیشه تا ابد یه مقام بالاتر از مقام پایین ترشان در بهشت هستند یا ممکن است هم مقام شوند یا دیگری پیشی بگیرد از مقام بالاتری خود؟
با قرآن و حدیث پاسخ دهید با تشکر فراوان به ایمیلم ارسال کنید خیلی مهمه پاسخ این سوالات برام.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
رفقای منهاجی ـ چون با کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» مأنوس هستند ـ به جواب تمام این سؤالات، آشنا می‌باشند و نیاز به پرسیدن نیست.
ولی جواب را بدون ذکر مستندات، عرض می‌کنم. برای آشنایی با مستندات مفصل آن، به کتاب فوق مراجعه نمایید.
جواب 1: بله، صد درجه دارد.
جواب 2: نه، مگر به کمک زنده‌ها که برایش خیرات کنند.
جواب 3: بسیار بعید و در حد محال است.
جواب 4: امکان ذاتی دارد ولی معلوم نیست واقع شود.
جواب 5: بله اگر اجازه‌ی شفاعت داشته باشند، امکان دارد.
جواب 6: سؤالتان نامفهوم است. امکان ارتقاء مقام توسط صدقات جاریه و خیرات فرستاده شده توسط زندگان هست.
باز هم تکرار می‌کنم که انس با کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» شما را با ابعاد مختلف بهشت و جهنم آشنا می‌سازد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تشکر از این که جواب بنده را دادید. اما این جواب شما باعث شد سوالات دیگری برای بنده به وجود آید. منت بگذارید و این سوالات بنده را هم جواب بدهید
سوال1 ـ 3: آیا منهاج فردوسیان وابستگی به مشاور دارد یا نه؟
سوال 2 ـ 3: چه کسی یا کسانی این مشاور را انتخاب می‌کنند؟
سوال3 ـ 3: خصوصیات این مشاور چیست؟
سوال 4 ـ 3: ما که همیشه متوسل به امام زمان علیه السلام هستیم پس چه نیازی به منهاج فردوسیان وجود دارد؟
سوال5 ـ 3: شما به چه طریقی از این استاد معظم، حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) استفاده می‌نمایید؟
اگر لطف کنید و سوالات بنده را جواب دهید منت بزرگی بر سر بنده نهاده‌اید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
سؤالاتتان را به صورت بند به بند جواب می‌دهم. ان شاء الله

سوال 1 ـ 3: آیا منهاج فردوسیان وابستگی به مشاور دارد یا نه؟
جواب: در مراحل اولیه، نیاز دارد ولی بعد از آشنا شدن با قواعد نظری و قوانین عملی، فقط نیاز به مراقبه‌ی عملی دارد و نیازش به حد اقل می‌رسد.

سوال 2 ـ 3: چه کسی یا کسانی این مشاور را انتخاب می‌کنند؟
جواب: منهاجیون و منهاجیاتی که مراحلی را طی کرده باشند، می‌توانند به کسانی که در مراحل قبل هستند، یاری و مشاوره‌ی علمی و روحی برسانند.

سوال3 ـ 3: خصوصیات این مشاور چیست؟
جواب: باید مراحلی را طی کرده باشد.

سوال 4 ـ 3: ما که همیشه متوسل به امام زمان علیه السلام هستیم پس چه نیازی به منهاج فردوسیان وجود دارد؟
جواب: علاوه بر توسل، دانستن دستورات استاد برای عمل هم نیاز است. اگر با منهاج فردوسیان آشنا نشوید، احتمال گرفتار شدن به خطرات مختلف وجود دارد.

سوال 5 ـ 3: شما به چه طریقی از این استاد معظم، حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) استفاده می‌نمایید؟
جواب: به نحو استفاده از خورشید در روز ابری.

ـ اگر لطف کنید و سوالات بنده را جواب دهید منت بزرگی بر سر بنده نهاده‌اید.
جواب: نه تنها بنده منتی ندارم بلکه از شما به خاطر سؤالاتتان تشکر می‌کنم و امیدوارم موجب روشنگری بیشتر باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

باسلام
قبلا هم در دو پست قبل ذکر کردم تا حدودی با دختری اشنا شدم ولی برای ازدواج شرایط مادی خوبی نداریم طبق دستورات شما دارم انجام میدم. میدونید حاجی چی منو اذیت میکنه من 36 ساله هستم یعنی هر اتفاقی که باید تا به حال میفتاد باید تا الان انجام میشد من که صادقانه به خانواده‌ام کمک میکردم … آیا حق ندارم از خدا انتظار کمک داشته باشم
2. روابط من با اون دختر دوستانه هست حتی خانواده ما هم میدونن واقعاً دوست دارم اتفاق بیفته ازدواج بخاطر اینکه وقتمون داره میگذره و… ولی از شرایطمون میترسم بالاخره اون هم حق زندگی داره نمیخوام درگیر خودخواهی من بشه گرچه ان هم خیلی خیلی علاقه منده. دچار اضطراب شدم نمیدونم کاری که دارم میکنم از دید خدا درسته یا نه. بی تعارف بگم هم خدا رو میخوام هم زندگی رو. زندگی رو میخوام بخاطر خدا. من که 100 در صد مذهبی نیستم ولی دوست دارم ادم خوبی باشم تا به حال بهش دروغ نگفتم متاسفانه نسبت به حجاب کمی بی توجه هستش من چی کار میتونم کنم اکه بخوام مستقیما انجام بده هم داره به من دروغ میگه هم خدا هم به خودش چرا چیزی که نیست داره وانمود میکنه هست. من دوستش دارم ولی بیشتر ازاون خدا رو دوست دارم… نگرانی اینده نگرانی از هر چیزی توی دلم داره ریشه میگیره برای رشد و من میخوام این ریشه را قطع کنم. هر موقع دلم بگیره میرم امامزاده شعیب دعا میکنم ارامش بهم میده به نظر شما بهترین کار چیه دلم میخواد هرچه زودتر کتاب شما را دریافت کنم شما اگه جای من بودید چه میکردید ناگفته نموند خودش و خانواده‌اش از وضعیت زندگیم هم خبردارن. خانواده‌ام برای من غصه میخورن برای اونها هم نگرانم التماس دعا داریم بخصوص امشب هم که شب قدره نسخه مذهبی میخواستم که انجام بدهم
حق یار شما و تمام مردان حق

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نه تنها می‌توانید از خدای متعال انتظار کمک داشته باشید بلکه باید انتظار کمک داشته باشید و اصلاً از غیر او نباید انتظار کمک داشته باشید.
هنوز هم هیچ چیزی دیر نشده است. اگر قرار باشد خدا به شما فرزند یا فرزندانی بدهد، خواهد داد. عجله نکنید.
رابطه‌ی دوستانه‌ی شما با آن دختر را نفهمیدم یعنی چه؟ هر رابطه‌ی دوستانه‌ای بین دو نامحرم فقط باید در قالب ازدواج دائم یا موقت باشد و الا اشکال شرعی دارد.
درباره‌ی حجاب با ایشان صحبت کنید، اگر قبول کرد که در حد یک بانوی اسلامی حجاب داشته باشد، با توکل بر خدا، اقدام به ازدواج کنید و از عواقبش نترسید، خدا کمک می‌کند. اما اگر احساس کردید نمی‌خواهد زیر بار برود یا برای بستن دهان شماست، با نرمی از ایشان کناره گرفته و به دنبال همسری مذهبی باشید.
شما مقدار زیادی «توکل» به فضل خدا کم دارید. این ترس‌ها از ناحیه‌ی شیطان است. اگر شما دل را به خدا و وعده‌های خداوند متعال، خوش کنید، شیطان نمی‌تواند در دل شما نگرانی ایجاد کند. پس اول تکلیفتان با مذهبی بودن و نبودن آن دختر را روشن کنید و سپس با توکل و خیلی ساده، اقدام به ازدواج نمایید. به‌اندک زمانی درها به رویتان باز خواهد شد و مانند سایرین در مسیر زندگی قرار خواهید گرفت. ان شاء الله
هیچ یک از کسانی که قدم در منهاج فردوسیان می‌گذارند، صد در صد مذهبی نیستند ولی می‌خواهند و دوست دارند که یک روزی صد در صد مذهبی شوند. شما هم بخواهید و مطمئن باشید که یک روزی به آرزویتان خواهید رسید.
از من به شما توصیه: همسری انتخاب کنید که یاورتان در مسیر منهاجی شدن باشد، نه اینکه مانع و مانع‌تراش باشد.
نسخه‌: همان طور که عرض شد ـ و بخصوص امشب که شب قدر است ـ به جای خلوتی بروید و دور از همه‌ی‌ برنامه‌ها و دعاها و مجالس و مداحی‌ها و غیره، فقط و فقط تا صبح یکسره گریه کنید، یکسره سجده کنید، یکسره دعا کنید. یعنی به زبان فارسی و به لهجه‌ی محلی خودتان پیوسته از خدا بخواهید و خدای متعال را پیوسته به حرمت رسول اعظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) قسم بدهید و یقین داشته باشید که صدای شما شنیده و در سرنوشت‌تان تغییر اساسی ایجاد خواهد شد. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
بنده دیگر از صوفی و صوفی‌زدگی خسته شده‌ام و می‌خواهم یک راهی را برگزینم که با امیال افراد مخلوط نباشد. و فقط صراط مستقیم باشد.
جالب است مدتها در سایت شما گشتم اکثر صفحات را دیدم و نظرات را خواندم و چند روزی فکر کنم از من وقت گرفت که مانعی ندارد. چون اگر کسی بخواهد به جرعه‌ای از حقیقت برسد باید جست و جو کند. اما حاصل این گشتن بنده چیست؟
حاصل گشتن بنده یک تفکر جدید است که در عرصه عرفان بدست آمده از شخصی که با علما و عرفا و پیران این راه بقول خودش 20 سال نشسته است. (حال به طور مفصل عرض میکنم سوالاتم را). اما از نظرات چی بدست آمده؟
عده ایی سوال پرسیده‌اند! عده ایی فحش داده‌اند! عده ایی مسخره کرده‌اند! عده ایی بیتفاوت بوده‌اند! عده ایی احساسات نفرت و شادی خود را بیان کردند!
اما سوالاتم را از اول پست ثابت شما مطرح میکنم و امیدوارم مانند بعضی از سوالات که مغلطه کرده بودید (بنده از انصاف سخن را مینویسم) جواب منطقی بدهید.
1 ـ عبارتی در بالای صفحه و جود دارد که می‌گوید: «اظهار دشمنی با «برنامه‌‌ی تربیتی منهاج فردوسیان» یا به جهت آشنا نبودن با قواعد نظری و قوانین عملی آن؛‌ و یا به دلیل وجود اشکال در نطفه است».
قسمت اول این سخن درست است. اصلا تا کسی نسبت به چیزی آشنا نباشد نمیتواند حق نظر دهی ندارد! اما بخش دوم چی؟ نه چرا؟
چون در ست است که شما از روی احادیث این مطالب را جمع آوری کرده‌اید و از آیات کمک گرفته‌اید ولی دلیل نمشود هر کی با کتاب شما مخالفت کرد او حرام زاده باشد!
چون کتاب شما قرآن که نیست هست؟ کتابی کاملا بی عیب و نقص نیست چون موئلف آن این چنین نیست! هست؟
2 ـ در جایی فردی به شما گفته بود که اگر کتاب مشکلی نداشته باشد نویسده آن بیمار است!
جواب منطقی داده بودید بغیر از یک قسم و آن این بود که به او گفته بودید مگر شما چشمی ملکوتی دارید که بدون شناخت من به من بیمار می‌گویید؟
سوال: از کجا میدانید ندارد؟
سوال: مگر از روی نوشته‌ها نمی‌شود بیماری یا سالم بودن شخص را دست یافت؟
سوال: پس چه جوری از روی نوشته‌های بزرگان می‌توان در مورد آنها قضاوت کرد؟
3 ـ نامه‌ای بشما پست کرده‌اند که حال از مطالب جنجالی است در اثبات مرحوم قاضی.
اصلا شما جواب منطقی ندادید! و تلاش ایشان را برای اثبات ارزش‌هایش چیزی بی ارزش خواندید! درست است؟ نیست!
سوال: چرا به این صورت زحمت ایشان را بی ارزش خواندید در حالی که اسم قریب به 20 مجتهد در آن برده بود!؟
4 ـ آیا شما با خواندن فلسفه مشکلی دارید؟
یعنی اگر کسی رشته‌اش فلسفه باشد نمی‌تواندمنهاجی شود؟
5 ـ شما چند بار کتاب مفاتیح الحیاه را مطالعهی دقیق کردید که بر ترازوی نقد بردید؟
بنده تا 5 سوالم را جواب نگیرم منهاجی نمیشوم
ریز سوالاتم را پرسیده‌ام و شما را به حضرت امیر قسم میدهم که بر روی سایت بگذارید.
اگر جواب‌هایی که دادید بر منطق واقعی استوار بود سوالات بعدی ام را که جنبه‌ی عملی دارد را می‌پرسم.
تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
مطالب و سؤالاتتان را بند به بند پاسخ می‌دهم. ان شاء الله
ـ امیدوارم مانند بعضی از سوالات که مغلطه کرده بودید (بنده از انصاف سخن را مینویسم) جواب منطقی بدهید.
جواب: اگر معنی مغلطه (به عبارت درست، مغالطه) را می‌دانید، لطفاً حد اقل پنج مورد را به عنوان نمونه ذکر کنید.

1 ـ عبارتی در بالای صفحه وجود دارد که می‌گوید: «اظهار دشمنی…
جواب: کسانی که ناسزا می‌گویند و توهین می‌کنند، یا «نمی‌دانند» که قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، از تصریح آیات قرآن و روایات معتبر شیعه استجماع شده است، یا «می‌دانند».
اگر «نمی‌دانند»، مشمول اول سخن هستند که دشمنی‌شان از سر جهل است؛ یا «می‌دانند» که در این صورت، دشمنی‌شان، دشمنی با آیات قرآن و روایات رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) خواهد بود.
و بر طبق روایات صحیح، جز کسی که «ولد الزنا»، «ولد الحیض» یا «شرک شیطان» است، نمی‌تواند از روی علم و آگاهی با قرآن کریم و سخنان گهربار استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) دشمنی بورزد.

2 ـ در جایی فردی به شما گفته بود…
جواب: آدرس دقیق بدهید تا بعد از بررسی، جواب بدهم.
کسی که چشم برزخی دارد، باید اثبات کند و البته اثبات کردنش به این راحتی‌ها نیست.
از روی نوشته‌ها می‌شود به بیمار یا سالم بودن نویسنده پی‌برد. به همین جهت از روی نوشته‌های بزرگان می‌توان در مورد آنها قضاوت کرد.

3 ـ نامه‌ای بشما پست کرده‌اند که حال از مطالب جنجالی است در اثبات مرحوم قاضی… سوال: چرا به این صورت زحمت ایشان را بی ارزش خواندید در حالی که اسم قریب به 20 مجتهد در آن برده بود!؟
جواب: بعضی مطالب، آنقدر دور از آبادی است که جز اظهار تعجب، هیچ جوابی ندارد. گرچه مرحوم قاضی (ره) بعد از عمری تقوا و طهارت و مجاهده به بهشت برین رفت و اکنون در نعمت‌های خدای مهربان، متنعم است اما اکنون از آن مرحوم، برنامه یا شاگردی شاخص باقی نمانده است تا بتوانیم برای آگاه شدن از مرام آن مرحوم به او مراجعه کنیم. اگر (بیست نفر که هیچ) به استناد نظر دو هزار مجتهد هم بخواهند مرحوم قاضی (ره) را به عنوان مشاور و راهنمای کنونی نسل ما معرفی کنند، نمی‌شود که نمی‌شود. چون در مقام خارج، هیچ اثر قابل توجهی در راهنمایی مشتاقان از ایشان، باقی نمانده است.

4 ـ آیا شما با خواندن فلسفه مشکلی دارید؟ یعنی اگر کسی رشته‌اش فلسفه باشد نمی‌تواند منهاجی شود؟
جواب: در اواخر مصاحبه‌ای که درباره‌ی نظرات بنده انجام شده، جواب این سؤال آمده است.

5 ـ شما چند بار کتاب مفاتیح الحیاه را مطالعه‌ی دقیق کردید که بر ترازوی نقد بردید؟
جواب: آنچه در نقد کتاب مذکور نوشته‌ام، نیاز به ده‌ها بار مطالعه ندارد. کسی که کارشناس باشد، با یک نگاه می‌فهمد که این کتاب، برنامه‌ی مرحله‌بندی شده نیست و فقط در قالب کتابی علمی تنظیم شده است. توجه داشته باشید که اینجانب حد اقل بیست سال است که در کار مطالعه‌ی برنامه‌های تربیتی هستم و بعد از جمع‌بندی چندین اشکال و کمبود برنامه‌های مختلف، دست به طراحی «نظام تربیتی منهاج فردوسیان» و تألیف کتاب‌های مربوط به آن زدم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و عرض ادب
لطفاً در صورت امکان رزومه شخصی خود را ارسال نمایید تا با گذشته و شرح زندگی شما بیشتر آشنا شویم.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست * خام بدم، پخته شدم، سوختم

اندکی تحصیل، اندکی تحقیق و خیلی طلب، منجر به باز شدن دری وسیع به نام «منهاج فردوسیان» شد؛ این تمام رزومه‌ی من است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی عزیز
من درخواست محصول شما را داشتم فکر می‌کنم گمشده خودمو پیدا شاید کرده باشم البته فعلاً برای اظهار نظر زوده چون دریافت نکردم ولی نمیتونم جواب بدم ولی سئوالی داشتم؛ توی بعضی از کتابها ختم‌هایی هست مثل صلوات و… و فواید دنیوی و اخروی ولی متاسفانه جوابی تا به حال نگرفتم و خیلی هم مثل من هستند. جواب چیه؟ اشکال از کجاست؟ چرا اینهمه خدا خدا میکنن ولی کمتر کسی جواب میگیره؟ ازکجا بفهمیم خدا به ما گوش داده و مورد قبول حقه؟ و کی و چه زمانی خدا نظری میکنه؟ منکرنظر خدا نمیشیم ولی …
شاید جرقه‌ای نور ایمانم را قوی تر کنه. توی برزخ خاصی هستم میخوام این جرقه به عشقش شعله ور دائمی بشه.
التماس دعا داریم

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بعد از این که اعتقادات منهاجی بر طبق «قواعد نظری منهاج فردوسیان» تنظیم شد و مقداری در مراعات «قوانین عملی منهاج فردوسیان» استوار گردید، یکی از مکاشفاتی که بر قلبش رخ می‌دهد این است که خدای تعالی را همنشین خود می‌یابد. و این «یافتن» غیر از تخیّل و تصوّر ذهنی است.
هیچ دعایی (یعنی خواهشی که از روی صدق نیت باشد) بدون جواب نیست؛ ولی استجابت به یکی از اقسام زیر است:
1. همان چیزی که خواسته بودید به شما داده می‌شود. مثلاً ثروت خواسته بودید، همان ثروت عطا می‌شود.
2. بهتر از آنچه خواسته بودید، به شما داده می‌شود. مثلاً ثروت فانی دنیا خواسته بودید ولی به شما گنج قناعت (که می‌توانید همراه خودتان به قبر و قیامت ببرید) داده می‌شود.
3. به همان مقدار، بلا از شما دفع می‌شود. مثلاً قرار بود امروز تصادف کنید ولی به خاطر دعای زیاد شما در مطلبی دیگر، ماشین‌تان روشن نشد و مجبور شدید پیاده یا با وسایل نقلیه‌ی عمومی به سر کار بروید و به همین سبب، آن تصادف و معلولیّت یک عمر، مرتفع گردید.
4. برای روز فقر و ناداری واقعی، یعنی روز قیامت ذخیره می‌شود؛ که این نوع استجابت، بهترین نوع آن است.
پس هیچ دعایی (یعنی خواهشی که از روی صدق نیت باشد) بدون جواب نیست؛ ولی استجابت به یکی از اقسام بالاست.
همچنین توجه داشته باشید که دعا کردن یعنی خواستن خالصانه و صادقانه از خدای بزرگ، نه تنها عبادت است، بلکه «مغز عبادت» است. یعنی تمام عبادت‌های ما اگر پوسته باشد، خواستن خاضعانه از درگاه الهی، مغز آن است. پس دعا کردن را در همه حال، مغتنم بشمارید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
چندی پیش مطلبی دیدم که منو خیلی نگران کرد. مطلب این بود «نمازی که حضور قلب نداشته باشد صحیح هست اما قبول نیست». از طرفی حدیث داریم: «اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می‌شود و اگر نماز قبول نباشد، بقیه اعمال هم قبول نیست». راستش جمع بین این دو خیلی وحشتناکه. یعنی اگه در نماز حضور قلب نداشته باشیم، هیچ عملی قبول نیست. از طرفی عدم حضور قلب در نماز به قول آیت الله بهجت دردی همه‌گیر است. از شما می‌خوام ضمن دعا برای همه منهاجیون جهت رفع این درد بی‌درمان، راجع به این دو مطلب توضیح داده و راهکارهای عملی که خود پیموده‌اید ارائه دهید.
با تشکر و التماس دعا

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اگر بخواهم امیدوار کننده و عملیاتی برایتان بنویسم، باید قانون زیر را متذکر شوم:
قانون 374/5: در منهاج فردوسیان، تلاش کردن برای تحصیل حضور قلب در نماز، ضروری است.
با دقت در این عبارت، به این نکته خواهید رسید که «داشتن حضور قلب در نماز» ضروری نیست بلکه «تلاش کردن برای تحصیل حضور قلب در نماز» ضروری است.
آنچه از ما خواهند پرسید و مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت، نداشتن حضور قلب نیست بلکه تلاش نکردن برای تحصیل حضور قلب است. پس ما باید به‌اندازه‌ی توان جسمی، روحی، علمی و حالی‌مان در تحصیل حضور قلب در نماز، تلاش کنیم.
دعای بسیار خوبی را متذکر شدید که ان شاء الله با همین زبان آلوده و روی سیاه، به درگاه آن کریم مطلق، عرضه خواهم داشت که او صاحب فضل عظیم است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام، طاعاتتان قبول. البته در اخلاص عمل شما که شکی نیست. چون تا اخلاص نباشد خداوند توفیق خیلی از کارها رو بهتون نمیداد. اما آیا مشابه این جملات شما ریا محسوب نمیشود:
… بخصوص از نیمه‌ی شب تا سحر، شماره‌ی اختصاصی‌ام هم‌پای من و در کنار سجاده‌ام بیدار است. رفقای با محبت، با ارسال نام، نام پدر و حاجتشان تقاضای دعا دارند تا در ضمن زمزمه‌ها و لا به لای ناله‌ها برایشان دعا کنم…
وقتی داریم صحبت می‌کنیم یا مطلبی رو می‌گیم از کجا بدونیم که ریایه یا نه؟ گاهی وقتا من خیلی دوست دارم برای دوستان امر به معروفی کنم که خودم نتیجه مثبتشو دیدم اما می‌ترسم ریا به حساب بیاد و از ارزش عمل خودم کم بشه. لطفاً راهنمایی بفرمایید. ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
ریا و سمعه، در انگیزه است. یعنی اگر این آقا نگاهم نمی‌کرد، این کار را انجام نمی‌دادم، معلوم می‌شود این کار برای نگاه آن آقا بود.
در همین موردی که نوشته‌اید، نیت ریا چنین است: «بیدار بودن و عبادت کردنم در شب قدر نه به امید ثواب الهی بلکه برای قدر و ارزش یافتن در نزد مردم باشد» یا «می‌خواهم این آقایی که بیدار بودن مرا دیده به سایرین هم خبر دهد تا مقام و منزلتی کسب کنم»
پس مصداق ریا، هر کار خوبی که دیده یا اعلام شود نیست، بلکه به هر کار خوبی که شخص برای «خودنمایی» انجام دهد اطلاق می‌گردد.
امام خمینی (ره) در کتاب چهل حدیث در معنای ریا نوشته‌اند:
«بدان که «ریا» عبارت از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده یا عقاید حقه است به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیدا کردن پیش آنها به خوبی و صحت و امانت و دیانت، بدون قصد صحیح الهی» [اربعین حدیث، امام خمینی، حدیث دوم]
پس، دقت شود که علنی شدن کار خوب به قصد قربت، نه تنها عیب و ریا نیست، بلکه بسیار هم کار پسندیده و لازمی است و سبب الگوسازی، فرهنگ‌سازی، اصلاح و رشد جامعه می‌گردد. بلکه انجام کار خوب به صورت علنی، با هدفی غیر خدا و برای نمایش به مردم و موجه و محبوب شناساندن خود ریا است. لذا خداوند متعال در کلام وحی، مؤکداً به بندگان خاصش دستور می‌دهد که کارهای خوب را به صورت پنهان و نیز «آشکارا» انجام دهید. پس هر کس بگوید کار خوب نباید علنی باشد، خلاف نص صریح قرآن کریم سخن گفته است:
«قُلْ لِعِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ» [سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی 31]
ترجمه: به بندگان من که ایمان آورده‏‌اند بگو: پیش از آن که روزی بیاید که در آن نه معامله باشد و نه دوستی نماز را به پاداشته و از آن چه روزیشان داده‌‏ایم پنهان و «آشکارا» انفاق کنند.
و نیز تصریح می‌نماید که مؤمنین واقعی کسانی هستند که کار خوب را هم پنهانی انجام می‌دهند و هم به صورت آشکار، می‌فرماید:
«الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 274]
ترجمه: کسانی که اموال خویش را شب و روز نهان و آشکار انفاق می‏‌کنند پاداششان نزد پروردگارشان است، نه ترسی دارند و نه غمگین می‏‌شوند.
پس، اگر کسی برای خدا اقدام به کارهای خوب علنی کند، مثلاً به نماز جماعت رود تا نماز و جماعت رونق یابد، آشکارا خیرات کرد و صدقه دهد، جهیزیه دهد، بی‌بضاعتی را کمک کند، هزینه‌ی مداوای درمانده‌ای را بپردازد و …، تا دیگران نیز به این امر خیر ترغیب گردند، کار بسیار پسندیده‌ای نموده و پاداشی مضاعف می‌برد. یا هر که ظاهرش نیز مانند باطنش منطبق با دستورات الهی بود، تدریس کرد، پای درس استاد نشست، تلاوت قرآن نمود، حدیث خواند، به ویژه نزد دیگران بیشتر رعایت اخلاق اسلامی در رفتار با والدین، خانواده، همسایگان نمود، به جبهه رفت و علنی جهاد کرد و …، تا اسلام در میان مردم مستحکم‌تر شده و بیشتر ترویج گردد، عبادتی مضاعف نموده است.
اما، باید دقت داشت که «ریا» بسیار ظریف است. گاهی می‌شود که انسان کار پنهانی انجام دهد و همان کار برای او «ریا» باشد. مثلاً بگوید: من به همه نشان می‌دهم که اهل نماز هستم، اما به مسجد و جماعت نمی‌روم تا نشان دهم اهل ریا نیستم، تا مردم مرا اهل اخلاص بشناسند. این خودش ریا است. ریا هر کاری است که برای خوشایند و موجه شدن نزد مردم باشد و نه برای خدا.
در خاتمه، مطلبی از امام خمینی (ره) در باب باریک و دقیق بودن «ریا» و این که ممکن است انسان دچار ریا شود و خودش هم ملتفت نگردد می‌آورم:
«… مثلاً تحصیل علم دیانت؛ که از مهمات اطاعات و عبادات است، انسان گاهی مبتلا می‌شود در این عبادت بزرگ به ریا؛ در صورتی که خودش هم ملتفت نیست، به واسطه‌ی همان حجاب غلیظ حب نفس. انسان میل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا مطلب مهمی را حل کند به طوری که کسی دیگر حل نکرده باشد، و خود او متفرد باشد به فهم آن، و هر چه مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیشتر مبتهج است، و هر کس با او طرف شود میل دارد بر او غلبه کند و را در بین جمعیت خجل و سرافکنده کند، و حرف خود را، حق یا باطل، به حلق خصم فرو ببرد، و بعد از غلبه یک نحو تدلل و فضل‌فروشی در خود ادراک می‌کند؛ اگر یکی از رؤسا هم تصدیق آن کند، نور علی نور می‌شود. بیچاره غافل از آن که اینجا در نظر علما و فضلا موقعیت پیدا کرده، ولی از نظر خدای آنها و مالک الملوک همه‌ی عالم، افتاد. و این عمل را به امر حق تعالی وارد سجین کردند. در ضمن، این عمل ریایی مخلوط به چندین معصیت دیگر هم بود، مثل: رسوا کردن و خوار نمودن مؤمن، اذیت کردن برادر ایمانی، گاهی جسارت کردن و هتک کردن از مؤمن، که هر یک از آنها از موبقات و برای جهنمی کردن انسان، خود مستقل‌اند.» [چهل حدیث، امام خمینی، ص 48، فصل: در دقت امر ریا]
پس، نه تنها ریا به مخفی بودن یا علنی بودن کار خوب نیست، بلکه کاملاً بستگی به نیت فرد دارد که آیا کار خوب مخفی یا علنی را برای خدا می‌کند یا برای خوب وانمودن خود به مردم. لذا چه بسا کار مخفی که خود، ریا باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

امیدوارم عین این مطلب را بگذارید تا جوانک سبحانْ نامی که موسس وبلاگ نور باطن است بخواند.
آقا سبحان اولا چرا وبلاگت را حذف کرده‌ای و دیگر بالا نمی‌آید؟ این خود نشانه این است که بازیگری و برای سرگرمی مطلب می‌نویسی.
ثانیا مطلبی که در آن وبلاگ داشته‌ای همه را خوانده‌ام و به جرات عرض می‌کنم که همه مطالب شما به‌اندازه‌ی یک نان بربری ارزش نداشت.
من حاضرم با تو مباحثه و مناظره کنم تا به خودت ثابت شود که چقدر بی سوادی. چقدر از خرد بی بهره ای. واقعاً از حاج فردوسی متعجبم که با چه صبر و حوصله‌ای با امثال شماها رفتار می‌کند که این خود نشانه خوبی است. خدا را گواه که من فقط حرص می‌خورم از دست امثال سبحان‌ها که مثل مورچه‌های حریص به جان شریعت افتاده‌اند و با جهالت و لجاجت به سوی جهنمی می‌روند که در بهشت خیالی و موهومشان به انتظارشان نشسته.

و باز هم سلامی به گرمی دل‌های مومنین
درود بر تمام کسانی که دنبال حقیقتند.
در باره سایت منهاج فردوسیان اگر چه کامل نیست ولی باید بگویم یکی از زیباترین شیوه‌های تبلیغ در آن هویداست. مهم ترین مشخصه آن به نظر من این است که تمام عرفان‌های کاذب و سیر و سلوک‌های ساختگی را از درجه اعتبار ساقط کرده و در عوض نام بلند 14 معصوم را با تعبیر عرشی استادان منهاج فردوسیان مطرح ساخته است. در جمعی که طلبه‌ای مثل محمد باقر … را آیت الله العظمی خطاب می‌کنند نمی‌توان توقع فهم داشت. تا روزی که این مشایخ پوشالی که حاصل توهمات یک مشت جوان ساده‌لوح اند و این دکان بازارها در تهران و قم و مشهد و اصفهان و… این حاج آقا بازی‌ها و استاد بازی‌ها به چشم می‌خورد باید تاسف خورد. به هر حال به عنوان یک طرفدار پر و پا قرص منهاج فردوسیان که همان اسلام ناب محمدی است خواستم یک خسته نباشید عرض کنم.

خیلی از دوستان از شما در مورد مکاشفات و… پرسیده بودند که اگه با شما همراه باشن میرسن بهش یانه؟
که جواب شما به این دسته از دوستان مثبت بود! بنظرمن یه جای کار مشکل داره! اصلا مگه هدف از با شما بودن و استفاده از برنامه‌های تربیتی شما دریافت مکاشفه و ارادات قلبیست؟ هدف رسیدن به کمال وسعادته! هدف قرب به خدا و ائمه معصوم (علیهم‌السلام) است، هدف نور ولایت آقا امیرمومنان (علیه‌السلام) در قلب و در جان است، دستیابی به مکاشفه و اینجور سوالات هم بازی نفس و شیطانه! وقتی با این نیت سوال میپرسن یعنی هنوز خالص نشدن و بدنبال خدا نیستن! شما هم بجای توضیح که هدف بالاتر از مکاشفه و… هست، بهشون میفرمایید که بله حتماً دست پیدا خواهید کرد! لطفاً با شرح صدر توضیح دهید!

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
«مکاشفه»‌ در تعریف ما به هر کشف جدید گفته می‌شود. هر چیز جدیدی که قبلاً نسبت به آن ناآگاه یا غافل بوده‌اید و اکنون برایتان باز شده، مکاشفه است. پس هر کشف جدیدی یک مکاشفه است. با این تعریف، مکاشفه گاهی علمی، گاهی روحی، گاهی برزخی و گاهی از انواع دیگر است.
با این حساب، اگر مکاشفه نباشد، حرکت به سوی کمال و سعادت بی‌معنی خواهد بود. یعنی اگر پیشرفتی در روح و جان و دیدگاه‌های شما حاصل نشود، حرکت و تلاشتان برای رسیدن به کمال و سعادت بی‌فایده بوده است.
از یک نظر، مکاشفه به «ارزشمند ماندگار» و «غیر ارزشمندِ ناماندگار» تقسیم می‌شود.
مکاشفه‌ی‌ «ارزشمند ماندگار» یعنی مکاشفه‌ای که تغییر اساسی در روش و منش انسان ایجاد می‌کند و تا آخر عمر، بهره‌رسانی می‌کند.
مکاشفه‌ی «غیر ارزشمندِ ناماندگار» یعنی مکاشفه‌ای که تغییر خاصی در روش و منش انسان ایجاد نمی‌کند و برهه‌ای کوتاه (از یک ثانیه تا یک سال) به طول می‌انجامد.
با ذکر سه مثال، مکاشفه‌ی «ارزشمندِ ماندگار» را بیشتر روشن می‌سازم؛
مثال اول: کسی که با تحقیق در اختلافات شیعه و سنی به اینجا می‌رسد که حق با اهل بیت رسول الله (علیه و علیهم السلام) است و از پیروی سقیفه به پیروی غدیر، تغییر مسیر می‌دهد، مکاشفه‌ی بزرگ و بسیار ارزشمندی برایش رخ داده است. مکاشفه‌ای که بخش عمده‌ای از زندگی دنیوی و اخروی‌اش را تغییر می‌دهد.
مثال دوم: کسی که با تأمل در آیات و روایاتِ رسیده در وصف بهشت و جهنم و تشویق‌های قرآن برای رسیدن به بهشت و رها شدن از جهنم به اینجا می‌رسد که باید برای رهیدن از جهنم و رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت تلاش کند و بافته‌های صوفیه مانند «فنای فی الله»، «بقای بالله» و «جنت الذات» در نزد خدا و رسول و راسخین در علم ارزشی ندارد، مکاشفه‌ی بزرگ و ارزشمندی برایش رخ داده که او را از اوهام و خیالات، خارج کرده و با حقایق عالم هستی آشنا می‌سازد.
مثال سوم: کسی که با مطالعه درباره‌ی منهاج فردوسیان به اینجا برسد که کامل‌ترین، جامع‌ترین، معتبرترین و مطمئن‌ترین برنامه‌ی تربیتی است، مکاشفه‌ی بزرگی برایش شده که نقش بسیار خوبی در رساندنش به کمال و سعادت خواهد داشت.
همچنین با ذکر سه مثال، مکاشفه‌ی «غیرارزشمندِ ناماندگار» را بیشتر روشن می‌سازم؛
مثال اول: در شب قدر دیده است که فرشتگان به سوی زمین می‌آیند.
مثال دوم: شنیده است که آبشار، تسبیح الهی می‌گفته است.‌
مثال سوم: بر سر قبر فلان شهید، بوی عطر عجیبی حس کرده است.
هر منهاجی که در مراحل نخست، اعتقاد اجمالی به قواعد نظری پایه، تکمیلی و تجملی داشته، بعد از استقرار در مرحله‌ی ششم، درهای مکاشفه به رویش باز می‌شود و هر روز، دستاورد جدیدی از عالم نور خواهد داشت. (چشیدن این مکاشفات، لذتی دارد که به گفتن و شنیدن نمی‌آید)
امیدوارم با این توضیحات، دیدگاهتان نسبت به مکاشفه تغییر کرده باشد و همواره به دنبال مکاشفه‌ی حقیقت برای تمام عمر باشید.

و الحمد لله علی جمیل نعمائه
حاج فردوسی

با عرض سلام و احترام
لطفاً جایگاه عزلت و گوشه نشینیی که مورد تایید و سفارش ائمه اطهار قرار گرفته را و همچنین حدود و شرایط و خواص ان را بطور کامل در منهاج فردوسیان مشخص نمایید.
با تشکر
آجرکم الله

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تمام مطلب مورد نظر شما در قانون 849 آمده است. با تأمل و دقت در این قانون، کل مطلب برایتان روشن خواهد شد. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

با عرض سلام
آیا دعایی که به «اسماء ادریسی» مشهور و 40 اسم می‌باشد، در کتاب «مهج الدعوات» سید بن طاووس در فصل آخر از جمله ادعیه متفرقه و به عنوان «دعای ادریس پیامبر» نقل شده است، معتبر می‌باشد؟
با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این دعا علاوه بر منبع یاد شده، در کتاب‌های مصباح المتهجد، اقبال الأعمال و بلد الأمین نیز آمده و بر طبق مبنای استجماع منهاج فردوسیان ـ که در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» به تفصیل آمده ـ معتبر می‌باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

السلام علیک ایها الحاج الذی اسس اساس المنهاج
چندی است با وب سایت حضرتعالی شرف آشنایی یافته ام.
پس از گشت و گزارهایی ممتد و معتنابه سوالاتی داشتم از محضر مبارکتان.
1ـ ما معتقدیم به جز 14 معصوم هیچکس استاد منهاج فردوسیان نیست بدون شک اما آیا غیر معصوم می‌تواند کمک کننده به قرب الی المنهاج باشد؟
2ـ چرا به افراد توهین می‌کنید از علماء و عارفان و سالکان و دلسوختگان طریق عشق و معرفت؟
3ـ چرا همان نام شیعه را تبلیغ نمی‌کنید؟ آیا هراس دارید با شیعه التقاطی غاطی شود؟ هراس بیجایی چیست چون می‌توان شیعه التقاطی را آسیب شناسی کرد و در نهایت شیعه خالص را معرفی کرد. اگر این نیست چرا؟ تک تک پاسخ دهید لطفاً

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این «منهاج» یعنی راه روشن توسط سید المرسلین و خاتم النبیین حضرت محمد بن عبد الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در سحرگاه روز بیست و هفتم ماه رجب الخیر تأسیس شده است.

جواب 1: معنی «قرب الی المنهاج» را نفهمیدم. شما هستید و عمل به منهاج، تحت ولایت ولی الله الاعظم (ارواحنا فداه). دیگر چیزی به عنوان «قرب الی المنهاج» باقی نمی‌ماند.

جواب 2: لطفاً با ذکر مثال، مطلب را روشن کنید. با شعار و ادعا چیزی درست نمی‌شود.

جواب 3: به صفحه‌ی 20 کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان»‌ (نسخه‌ی اول) مراجعه کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

حاج فردوسی سلام و احترام و خسته نباشید به شما وهمه دست اندرکارانتان
چرا عکس و تصویر خودتان رو طوری تبلیغ می‌کنید که شبهه استاد بودنتان به طور قوی ایجاد می‌شود چرا در زیر عکستان زده‌اید اب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم؟ به فرض اینکه نیت دیگری هم داشته باشید هر کسی با دیدن آن خیال می‌کند دارید خودتان را ترویج می‌کنید. این عکساهایی که از خودتان زده‌اید چیست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
لابد شنیده‌اید که دروازه‌ی شهر را می‌شود بست ولی دهان مردم را نه!
مدتی عکس نگذاشته بودیم، اعتراض کردند که این مخفی‌کاری‌ها نشانه‌ی این است که ریگی به کفش دارید! فقط دزدان و کلاه‌برداران از انتشار عکس، آدرس و شماره‌ی تماس خود هراس دارند.
عکس، آدرس و شماره‌های تماس را منتشر کردیم، اعتراض کردند که این خودنمایی‌ها و عکس گذاشتن‌ها نشانه‌ی این است که دنبال ریاست‌طلبی، مراد بازی، مریدپروری و شهرت‌طلبی هستید!
حکایت این افراد، حکایت مریضی است که به پزشک مراجعه کند ولی بجای بیان شرح حال و درد و رنجش، بپرسد:
ـ آقای دکتر، چرا رنگ لباس پزشک‌ها سفید است؟
ـ آقای دکتر، چرا پزشک‌ها گوشی را از گردنشان آویزان می‌کنند؟
ـ آقای دکتر، چرا سُرم را از جالباسی آویزان می‌کنید؟
ـ آقای دکتر، چرا نسخه‌ها را به زبان فارسی نمی‌نویسید؟
پزشک از همین سؤالاتش می‌فهمد که طرفش «مریض» نیست بلکه «مرض» دارد! یعنی از فشار «درد» به او پناه نیاورده بلکه از فشار «بی‌دردی» به این فکر افتاده که وقت پزشک را بگیرد.

پناه می‌بریم به خدای قهار
از زبان مردم بیکار
حاج فردوسی

حاج فردوسی جان سلام
من یه زمانی از چاقوکشای محله شوش و مولوی بودم ولی بعدش توبه کردم و اومدم تو راه درست و با چند تا از درویشای اهل حال رفیق شدم. کامپیوتر یاد گرفتم زبان یاد گرفتم و کلاسای مختلفو رفتم الانم نمازم غذا نمیشه و هر شب مسواک می‌زنم و به نظافت و ایمانم اهمیت می‌دم. این گشتن با درویشا عیبی داره؟ مشکل دیگه‌ام اینه که قضیه شهوت داره بد جوری اذیتم می‌کنه بعضی وقتها داغ میشم و از خود بی خود میشم و زنم ندارم خواهش می‌کنم یه راهی از دین و ایمان جلو پام بذارید. و از شما می‌خوام تو همین جا جواب منو بدید و بذارید بقیه هم بخونن چون مشکل خیلی از جوونا اینه. یا هو

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تا حدودی به سوی کمال و سعادت حرکت کرده‌اید ولی هنوز باید ادامه بدهید. کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه»‌ را بخوانید تا با انحرافات و رسوایی‌های درویش‌ها آشنا شوید.
بهترین راه درمان شهوت، ازدواج دائم یا موقت است. ضمناً می‌توانید نام و نام پدرتان را برایم ارسال کنید تا در زمان‌ها و مکان‌هایی که امید به استجابت دعا می‌رود، برایتان دعا کنم. که «دعای گوشه‌نشینان، بلا بگرداند»

ان شاء الله
موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج فردوسی
مدتی است هر روز بعد از نماز صبح صورتی را در بیداری می‌بینم که با من حرف می‌زند گاه به صورت زنی زیبا گاه گاه به صورت پیرمردی خسته وگاه به صورتی جوانی. چگونه بفهمم این صورت شیطانی است یا رحمانی حرف‌هایی که می‌زند مثلاً می‌گوید برو فلان جا و فلان کس را ببین یا نرو. بسیار دارم اذیت می‌شوم ضمناً این صورت در فاصله دو سه متری من دیده می‌شود. خواهش می‌کنم حرف بنده را دروغ و مسخره نپندارید و حقیقتا پاسخی بدهید. به هر کس می‌گویم سخره می‌گیرد. حتی به دفتر مراجع نوشته‌ام جوابی نداده‌اند. خواهش می‌کنم. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای حل برخی نقاط مبهم، بین ساعات 10 تا 20 با شماره‌ی مستقیم بنده تماس بگیرید.

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است