حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۲۰۷ مطلب با موضوع «آشنایی با منهاج فردوسیان ............» ثبت شده است

سؤال: آیا منهاجی شدن، منجر به تشرّف به محضر استاد حاضر (ارواحنا فداه) می‌شود؟

جواب: هر کس بعد از اعتقاد اجمالی به قواعد نظری، در مراعات قوانین عملی، قدمی ثابت داشته باشد، اعتقادات اجمالی‌اش تبدیل به اعتقادات تفصیلی خواهد شد. یکی از این اعتقادات، اعتقاد به وجود صاحب الامر و استاد حاضر (ارواحنا فداه) است. برای چنین منهاجی‌ای، ظهور شخصی اتفاق می‌افتد، یعنی آن حضرت را در قلب خود احساس می‌کند، ولی شاید بنا به مصالحی، تشرّف در ظاهر برایش اتفاق نیافتد.

سؤال: آیا منهاج فردوسیان به علت نداشتن «برداشت»، ناقص نیست؟

تفصیل سؤال: با توجه به گسترش علوم و جوامع بشری، نمی‌توان برای رساندن تمام انسان‌ها به کمال و سعادت،‌ نسخه‌ی واحد داد و آن را فقط از تصریحات آیات و روایات جمع‌آوری نمود. تولید علم و پویایی اندیشه، ایجاب می‌کند که برداشت‌های پویا و جدید از آیات و روایات نیز به برنامه‌ی تکاملی افزوده شود تا به راحتی و بدون دغدغه بتوان آن را کامل و جامع دانست. آیا برنامه‌ای که محدود به واضحات و مسلّمات باشد، ناکار آمد و غیرپاسخگو نسبت به نیازهای نوپدید انسان‌ها نخواهد بود؟

جواب: از سویی استعداد ذاتی انسان‌های صدر اسلام از استعداد ذاتی انسان‌های این دوران، بیشتر نبوده، بلکه شاید کمتر نیز بوده است.
از سوی دیگر، به تصریح روایات معتبر، برخی از همان انسان‌های صدر اسلام با همان استعدادهای معنوی هم‌اندازه یا کمتر از انسان معاصر، توانسته‌اند به درجات عالیه‌ی ایمان و بهشت دست یابند.
با این مقدمات در می‌یابیم که نرسیدن بشر معاصر به قله‌های کمال و معنویت، در ناقص بودن برنامه‌ی تربیتی نیست؛ زیرا برنامه‌ای که اینک در دست ماست، همان برنامه‌ای است که در نزد افرادی همچون جناب سلمان، جناب ابوذر، جناب مقداد و جناب عمار (رضوان الله تعالی علیهم) بوده است. اگر آنان توانستند با ایمان راسخ به همین قواعد نظری و مراعات جدّیِ همین قوانین عملی، به عالی‌ترین درجات برسند، حتماً انسان‌های امروزی نیز می‌توانند با ایمان به این قواعد نظری و عمل به این قوانین عملی، به همان نقطه برسند.
برنامه‌ای که بر طبق واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم السلام) تنظیم شده‌، برای کسانی که مشتاق رسیدن به کمال و سعادت هستند، کامل و رساننده است.

خلاصه‌ی جواب، این که اگر کسی اشتیاق به کمال و سعادت داشته باشد، با باور به همین مقدار از دیدگاه‌ها و مراعات همین مقدار از دستورات عملی، به بالاترین درجات عالم هستی خواهد رسید و هیچ نیازی به برداشت‌های فیلسوفان و بافته‌های مفسران و یافته‌های عارفان نخواهد داشت.

سؤال: «برداشت» به چه معناست و در مقابل چه چیزی قرار دارد؟

تفصیل سؤال: این که می‌گویید: در استجماع منهاج فردوسیان، «برداشت» راه ندارد، «برداشت» به چه معناست و در مقابل چه چیزی قرار دارد؟

جواب: «برداشت» در مقابل «تصریح» قرار دارد. آنچه در منهاج فردوسیان اتفاق افتاده، بازنشر تصریحات موجود در آیات و روایات است، بدون هر گونه کم یا زیاد کردن.
ولی «برداشت»، به معنی این است که از ضرب برخی آیات در یکدیگر یا ضرب برخی روایات در یکدیگر یا ضرب آیات در روایات، نتیجه‌گیری‌ای کنیم که در مقدمات (یعنی تصریحات آیات و روایات) نباشد.
به عنوان مثال، «برداشت» این است که بگوییم: حضرت موسای کلیم (علیه السلام)، به تصریح قرآن کریم، چهل روز به کوه طور رفت. زمان حضور حضرت موسای کلیم (علیه السلام) در کوه طور، به تصریح روایت، از اول ذیقعده تا دهم ذیحجه بود. نتیجه می‌گیریم اول ذیقعده تا دهم ذیحجه، بهار اربعین‌گیری است.
این نتیجه، چیزی است که در مقدماتش از قرآن و روایت نبود و با پیوند دادن یک آیه با یک روایت، ساخته شده است. این نوع نتیجه‌گیری‌ها، «برداشت» است و جایی در مذهب منهاج فردوسیان ندارد.

سؤال: آیا می‌توان به جای «منهاج فردوسیان» به کتاب‌های خوب مراجعه نمود؟

جواب: اگر بپذیریم که کتاب خوب، زیاد است، ولی به طور یقین، نظام تربیتی، کم است و برنامه‌ی کامل و جامع تربیتی، اصلاً وجود ندارد. با اندکی جستجو در مکتب‌های عرفانی و روحی جهان، و پرس و جو از کارشناسان فن تربیت (سیر و سلوک) می‌توان به حقانیّت این ادعا رسید.
بنا بر این، هیچ کتابی نمی‌تواند جایگزین نظام جامع تربیتی «منهاج فردوسیان» برای رساندن به کمال و سعادت گردد. البته شاید بتوان از مطالعه‌ی گسترده‌ی منابع منهاج فردوسیان، مطالبی دسته‌بندی نشده و بدون مرحله‌بندی را به دست آورد؛ ولی این کار، تلاش زیادی می‌طلبد، زحمت بسیار دارد و زمان بسیاری لازم خواهد داشت.

سؤال: چه تضمینی وجود دارد کسانی که به منهاج فردوسیان معتقد شوند و عمل کنند، به کمال و سعادت برسند؟

جواب: سعادت واقعی، رسیدن به بهشت برین است. قرآن کریم می‌فرماید:
«فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ» [سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 185]
ترجمه: پس هر که را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند، قطعاً کامیاب شده است.
و امام باقر (علیه‌السلام) به شیعیانشان فرمودند:
«قَدْ ضَمِنَّا لَکُمُ الْجَنَّةَ بِضَمَانِ‏ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ضَمَانِ رَسُولِ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم)» [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 213، حدیث الصیحة]
ترجمه: بهشت را برای شما به [پشتوانه‌ی] ضمانت خدای عز و جل و ضمانت پیامبر خدا، برایتان ضمانت می‌کنیم.
پس می‌توان برای کسانی که به قواعد نظری منهاج فردوسیان معتقد شوند و قوانین عملی آن را مراعات کنند، بهشت برین را به پشتوانه‌ی ضمانت خدا و استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و امام باقر (علیه‌السلام)، تضمین نمود.

سؤال: آیا محتویات منتشر شده از منهاج فردوسیان در فضای مجازی را تأیید می‌کنید؟

جواب: از آنجا که فضای مجازی،‌ ثبات و استحکام لازم برای انتشار اعتقادات و احکام عملی برای رسیدن به کمال و سعادت را ندارد، یعنی نمی‌توان به فضای مجازی برای انتشار راه روشن سعادت، اعتماد کرد، فقط کتاب‌های چاپی از طرف دفتر مرکزی منهاج فردوسیان را تأیید می‌کنیم. بدیهی است هر گاه بین محتویات فضاهای مجازی مانند اینترنت و متون چاپی، تقابل و تضادی دیده شود، حتماً باید جانب کتاب، گرفته شده و از محتویات اینترنت، رویگردان شد.

سؤال: آیا برای شروع منهاج فردوسیان، نیاز به آموزش خاصی هست؟

جواب: وقتی بخاری و اجاق گاز، نیاز به نصب و راه‌اندازی توسط سرویسکار مجاز دارد، چطور نظام تربیتی‌ای به عظمت و گستردگی «منهاج فردوسیان»، نیاز به نصب و راه‌اندازی در روح و جان جوینده‌ی کمال و سعادت، نداشته باشد؟!
کسانی موفق می‌شوند به خوبی از «منهاج فردوسیان» استفاده کنند که مراحل نصب آن را به خوبی طی نموده و پیغامی مبنی بر این که «این برنامه به خوبی در جان شما نصب شد» را دریافت کرده باشند.
هر یک از مراحل نصب که به درستی انجام نشود، در کوتاه‌مدت و درازمدت، ایجاد اختلالاتی در حرکت کرده و هشدارهای خاص خودش را خواهد داد.

سؤال: چرا آثار منهاج فردوسیان را به رایگان عرضه نمی‌کنید؟

جواب: معمولاً رایگان بودن، به بی‌ارزش بودن و بی‌کیفیت بودن، تعبیر می‌شود. این فرهنگ، از دیرباز بوده و همچنان هست و معلوم نیست تا چه زمانی، باقی بماند.
برای ارزش‌گذاشتن به آثار تربیتی منهاج فردوسیان، این آثار، به صورت فروش در اختیار مشتاقان کمال و سعادت، قرار می‌گیرد و تلاش شده به صورت رایگان، عرضه نشود.

سؤال: نظام تربیتی، چه ملاک‌ها و مشخصه‌هایی دارد؟

جواب: نظام تربیتی، دارای مؤلفه‌ها و مشخصه‌هایی است. از جمله‌ی این ملاک‌ها، می‌توان به دو مورد زیر اشاره کرد:
۱ ـ نظام تربیتی باید دارای مرحله‌بندی باشد؛ یعنی از کلاس اول، شروع شده و تا کلاس‌های بالاتر را مرحله به مرحله مشخص کند.
۲ ـ نظام تربیتی، شامل اوامر و نواهی است؛ یعنی به صورت روشن، به رهرو خود امر می‌کند که موارد مشخصی را انجام دهد و نیز او را از انجام برخی موارد مشخص، نهی می‌نماید.

سؤال: آیا اگر «فردوس» مقصد «انسان» باشد،‌ لازم نمی‌آید که اشرف به اخس برود؟

تفصیل سؤال: در منهاج فردوسیان، برترین مقصد انسان را رسیدن به «فردوس» معرفی می‌کنند، در حالی که «فردوس» مخلوق خداست، ولی انسان، «اشرف مخلوقات» خداست و شأن انسان برتر از رفتن به فردوس است. حتی اگر همه‌ی انسان‌ها را اشرف مخلوقات نشماریم و این مقام را مخصوص معصومین (علیهم‌السلام) بدانیم، باز هم باید جایی برتر از «فردوس» باشد که در شأن انسان‌های برتر مانند پیامبر و اهل بیت (علیهم‌السلام) باشد و آن، «جنت الذات» یا چیزی مانند آن است. آیا بردن مخلوق اشرف (باشرافت‌تر) به مخلوق اخس (پَست‌تر)، نقص اشرف (باشرافت‌تر) نیست؟

جواب: اثبات این که «فردوس»، برترین و آخرین درجه‌ی بهشت و جایگاه انبیای عظام و اوصیای کرام (علیهم‌ السلام) است، به تصریح روایات معتبر صورت گرفته است نه با استدلال عقلی.
از سوی دیگر، چیزی به عنوان «جنت الذات» که ورای «فردوس» باشد، توسط وحی، برای ما ثابت نشده است و قائل شدن به آن، بر اثر برداشتی ناشیانه از قرآن کریم است.
برای آشنایی بیشتر با جایگاه «جنت الذات» به کتاب «مفاهیم راهبردی در منهاج فردوسیان» مراجعه نمایید.
نتیجه‌ی کلام این است که وقتی وحی، تصریح می‌کند که بالاترین درجه‌ی بهشت، فردوس است و فردوس، جایگاه انبیاء و اوصیاست، نباید با استدلال‌هایی که مقدمات وحیانی ندارد، به معارضه با وحی رفت.

سؤال: چرا در منهاج فردوسیان، بالاترین محبت را به «فردوس» دارند نه به «خدا»؟

تفصیل سؤال: قرآن کریم می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ» یعنی کسانی که ایمان آورده‏اند، به خدا، محبت بیشتری دارند. چرا در منهاج فردوسیان، چنان است که منهاجی، به جای این که بیشترین محبتش به خدا باشد، بیشترین محبتش نسبت به بهشت و فردوس اعلا و نعمت‌های آن است؟

جواب: بنا بر اصل «من‌محوری»، بیشترین محبت انسان،‌ نسبت به خودش است. این آیه نیز در صدد بیان یک اصل مطلق نیست. سخن خدای تعالی در این آیه، در مقابل کسانی است که غیر از خدای تعالی را مُنعِم می‌دانند. در صدر این آیه می‌فرماید:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 165]
ترجمه: و برخی از مردم در برابر خدا، همانندهایی [برای او] برمی‏‌گزینند و آنها را چون دوستی خدا، دوست می‏دارند؛ ولی کسانی که ایمان آورده‌‏اند، به خدا [که نعمت‌دهنده‌ی واقعی است،] محبت بیشتری دارند.
این در حالی است که در اوایل همین سوره، با برشمردن نعمت‌های مختلف، از این که انسان، دیگری را به عنوان مُنعِم (نعمت‌دهنده) خویش بداند، نهی کرده است؛ می‌فرماید:
«یا أَیُهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ * الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَ السَّمَاء بِنَاء وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ» [سوره‌ی بقره، آیات 21 و 22]
ترجمه: ای مردم، پروردگارتان را که شما و کسانی را که پیش از شما بوده‏اند آفریده است پرستش کنید، باشد که به تقوا گرایید. همان [خدایی] که زمین را برای شما فرشی [گسترده] و آسمان را بنایی [افراشته] قرار داد و از آسمان آبی فرود آورد و بدان از میوه‏ها رزقی برای شما بیرون آورد، پس برای خدا همتایانی قرار ندهید در حالی که خود می‏دانید.
با این حساب، برگشت این محبت، به اِنعام الهی است، و محبت داشتن به نعمت‌دهنده، موجب می‌شود که فرمان‌های او را بهتر انجام دهند تا نعمت بیشتری از او جلب کنند.
اشکال انسان از منظر این آیه‌ی شریفه، این است که نعمت‌دهنده‌ی واقعی را رها کرده و به اشخاص یا اشیای ناتوان از نعمت‌دهی، چنان گرایشی پیدا می‌کند که در حقیقت، باید آن گرایش را به مُنعِم واقعی یعنی خدای تعالی داشته باشد.
بنا بر اصل «من‌محوری»، دوست داشتن خدای تعالی، به خاطر نعمت‌هایی است که به انسان می‌دهد و ضررهایی است که از او دفع می‌نماید. هر گاه انسان به درستی بیندیشد، در خواهد یافت که بیشترین اعطای خیر و دفع ضرر، از ناحیه‌ی حق تعالی صورت گرفته است و همین، موجب ایجاد بیشترین محبت خواهد شد.
وقتی بیشترین محبت ایجاد شد، به دنبال بیشترین رضایت خواهد بود. فردوس، بالاترین تجلّی از رضایت پروردگار متعال است و کسی که به فردوس برود، به لقاء الله نائل می‌شود. بنا بر این، کسی که بیشترین محبت را به خدای تعالی داشته باشد، باید بکوشد و بیشترین میزان از رضایت او را جلب کند تا به این سبب، خود را به فردوس اعلا برساند و به لقای محبوبش نائل گردد.

سؤال: هدف اصلی از آفرینش، رسیدن به «معرفت» است یا «فردوس»؟

تفصیل سؤال: بر طبق برخی روایات، غرض اصلی از آفرینش، رسیدن به معرفت حق تعالی است. مانند این که می‌فرمایند: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ای لیعرفون» و «کُنتُ کَنزاً مَخفیاً فَأحببتُ اَن اُعرفَ فَخَلقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرف» و «ما یَسُرُّنی لَو مِتُّ طِفلاً و اُدخِلتُ الجَنَّةَ و لَم أکبُرْ فَأعرِفَ رَبّی عَزَّوجلَّ». در صورتی که در منهاج فردوسیان، غرض از عبادت را رسیدن به بهشت و فردوس برین عنوان می‌کنند.

جواب: این روایات سند معتبر و قوی ندارد. غرض از عبادت، رسیدن به فردوس برین است و بر فرض که با روایات قوی و معتبر ثابت شود غرض از آفرینش، رسیدن به معرفت است، معرفتی منظور است که مقدمه‌ی رسیدن به فردوس اعلی باشد.

سؤال: آیا «فردوس»، بالاترین مقصد انسان است؟

تفصیل سؤال: همچنان که از نامگذاری این برنامه بر می‌آید‌ و بارها بدان تصریح شده،‌ در منهاج فردوسیان، «فردوس» را بالاترین مقصد می‌دانند؛ در حالی که قرآن کریم،‌ بالاترین جایگاهی که انسان به آن رسیده را مقام «قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَی» معرفی می‌کند. آیا «فردوس» بالاترین مقصد انسان است؟

جواب: در پاسخ به این سؤال، باید به چند نکته توجه کرد؛

نکته‌ی اول: مفسران و قرآن‌پژوهان در تفسیر این آیه اختلاف نظر دارند. برخی باور دارند که این آیه، مربوط به نزول جبرئیل بر استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و فاصله‌ی او با استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) در هنگام نزول وحی است. یعنی هنگامی که جبرئیل، نخستین بار بر استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) نازل شد، فاصله‌اش با ایشان به اندازه‌ی دو کمان و یا کمتر بود. در این صورت، معنی آیات:
«إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یُوحَی‏ * عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی‏ * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَی‏ * وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی‏ * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلّی‏ * فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی * فَأَوْحَی إِلی‏ عَبْدِهِ مَا أَوْحَی» [سوره‌ی نجم، آیات 4 تا 10]
چنین ‌می‌شود:
«گفتار او [= پیامبر] چیزی جز وحی که به او نازل می‏شود، نیست. [فرشته‏‌ی] بسیار نیرومند به او تعلیم داده است. [همان که‏] دارای درایت و توانمندی شگفتی است، پس [به آنچه که مأمور انجامش می‏‌باشد] مسلط و چیره است. در حالی که در افق اعلا بود. سپس نزدیک رفت و نزدیک‏تر شد، پس [فاصله‏‌اش با پیامبر] به اندازه‌ی فاصله‌ی دو کمان گشت یا نزدیک‏تر شد. آن گاه [خدای تعالی به واسطه‌ی فرشته‌ی وحی،] به بنده‏‌اش آنچه را باید وحی می‏‌کرد، وحی کرد».
برخی دیگر عقیده دارند که این آیه مربوط به معراج استاد اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) بوده و ناظر بر قرب معنوی استاد اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) به خداوند است؛ یعنی هنگامی که استاد اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) به معراج برده شدند، فاصله‌ی ایشان از ساحت مقدس پروردگار به اندازه‌ی دو کمان یا کمتر بوده و حجاب از برابر دیدگان ایشان برداشته شد. و این تعبیر، کنایه از شدّت قرب معنوی است وگرنه او با بندگانش فاصله‌ی مکانی ندارد تا با قوس سنجیده شود.
با این حساب، نمی‌توان آیه‌ای که مورد اختلاف است را پایه‌ای برای رسیدن به نظریه‌ای قطعی قرار داد و مقصد اعلای بشر را مقام «قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَی» دانست.

نکته‌ی دوم: اگر معنی دوم را بپذیریم، یعنی نزدیک شدن استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) به خدای تعالی را قبول کنیم، از این نکته نمی‌توان غافل شد که این گزارش قرآنی، گزارش «حالی» است که برای ایشان پیش آمد که به آن مرتبه رسیدند و سپس برگشتند و هیچ‌وقت تکرار نشد. در صورتی که سخن در «مقام» است که جایگاه استقرار ابدی باشد.

نکته‌ی سوم: اگر معنی دوم را بپذیریم، این «حال» فقط برای استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) اتفاق افتاد و برای هیچ‌یک از استادان معظم (علیهم‌السلام) اتفاق نیافتاد. پس چطور ‌می‌شود انتظار داشت وقتی برای امیر المؤمنین (علیه‌السلام) و امامان معصوم از نسل ایشان، قابل دسترسی نیست، برای بشر معمولی، مقصد باشد و احتمال رسیدن به آنجا داده شود، تا به عنوان مقصد معرفی گردد؟!

نکته‌ی چهارم: این که «فردوس» را بالاترین مقصد و درجه‌ی عالم هستی می‌دانیم، بر این پایه‌ی عقلی و نقلی استوار است که بین دنیا و آخرت، آخرت برتر است؛ بین دو منزل آخرت یعنی بهشت و جهنم، بهشت برتر است؛ و بین درجات صدگانه‌ی بهشت، درجه‌ی صدم ـ که نامش «فردوس» است ـ از همه بالاتر است. پس بالاترین مقصد برای انسان،‌ رسیدن به «فردوس اعلی» است نه مقام «قاب قوسین» و امثال آن که در کلمات عرفا و صوفیه، بسیار دیده ‌می‌شود، ولی پایه‌ی محکم و بنیان مرصوصی در وحی ندارد. 

سؤال: چرا در منهاج فردوسیان، «فردوس» را بالاترین درجه‌ی بهشت می‌دانند؟

جواب: خبر دادن از عوالم ملکوت، از محدوده‌ی دانایی انسان معمولی خارج است و فقط خدای تعالی باید بر هر کس از پیامبرانش که بپسندد مکشوف سازد تا او بر انسان‌ها، بازگو نماید.
آنچه از ناحیه‌ی استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) در باره‌ی فردوس به ما رسیده، نشان از این دارد که بالاترین درجه‌ی بهشت و در نتیجه، بالاترین درجه‌ی جهان هستی است. همچنین اوصافی برای «فردوس» برشمرده‌اند که گرچه برخی از آنان، سند معتبر و منهاجی‌ای ندارد ولی با تکیه بر روایاتی که منبع معتبری دارند [1]، می‌توان از آنان نیز به نحوی بهره‌برداری نمود. برخی از این اوصاف، عبارتند از:

1. سقف فردوس،‌ عرش خداست:
● سند 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«… جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ الَّتِی سَقْفُهَا عَرْشُ‏ الرَّحْمَنِ»
ترجمه: بهشت فردوس که سقفش عرش خدای رحمان است.
● سند 2: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«إِنَّ فَاطِمَةَ وَ عَلِیاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ فِی قُبَّةٍ بَیضَاءَ سَقْفُهَا عَرْشُ‏ الرَّحْمَنِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ»
ترجمه: همانا فاطمه و علی و حسن و حسین در محوطه‌ای مقدس در گنبدی سفید هستند که سقف آن، عرش خدای رحمان عز و جل است.

2. فوقِ فردوس،‌ عرش پروردگار جهانیان است:
● سند 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَقْعُدُ عَلِیُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه‌السلام) عَلَی الْفِرْدَوْسِ وَ هُوَ جَبَلٌ قَدْ عَلَا عَلَی الْجَنَّةِ وَ فَوْقَهُ‏ عَرْشُ‏ رَبِّ الْعَالَمِینَ»
ترجمه: چون روز قیامت شود، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) بر فردوس می‌نشیند و آن کوهی است که بر فراز بهشت است و بالایش، عرش پروردگار جهانیان است.
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«فاذا سألتم الله فاسألوه الفردوس فإنه اوسط الجنة و أعلی الجنة، أراه فوقه عرش الرحمن»
ترجمه: هر گاه از خدا در خواست می‌کنید، از او فردوس بخواهید که همانا آن، میانه‌ی بهشت و بالاترین درجه‌ی بهشت است. می‌بینمش که بالایش عرش خدای رحمان است.

3. فردوس، بالاترین درجه‌ی بهشت است:
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الْجَنَّةُ مِائَةُ دَرَجَةٍ مَا بَینَ کُلِّ دَرَجَتَینِ کمَا بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ الْفِرْدَوْسُ أَعْلَاهَا دَرَجَةً»
ترجمه: بهشت، صد درجه دارد. بین هر دو درجه، مانند [فاصله‌ی] بین آسمان و زمین است. فردوس، بالاترین درجه‌اش است.
● شاهد 2: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الْجَنَّةُ مِائَةُ دَرَجَةٍ مَا بَینَ کُلِّ دَرَجَةٍ مِنْهَا کَمَا بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْفِرْدَوْسُ‏ أَعْلَاهَا سُمُوّاً وَ أَوْسَطُهَا مَحَلَّةً»
ترجمه: بهشت، صد درجه است. بین هر درجه از آن، مانند [فاصله‌ی] بین آسمان و زمین است. فردوس، بالاترین بلندای آن است و میانه‌ترین جایگاه آن است.
● شاهد 3: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الجَنَّةُ مِئَةُ دَرَجَةٍ، کُلُّ دَرَجَةٍ مِنها ما بَینَ السَّماءِ وَ الاَرضِ وَ اَنَّ اَعلاها الفِردَوسُ وَ اَنَّ اَوسَطُهَا الفِردَوسُ»
ترجمه: بهشت صد درجه است، هر درجه از آن آنچه بین آسمان و زمین است و همانا بالاترینش فردوس است و همانا میانه‌ترینش فردوس است.

4. فردوس، مرتفع‌ترین جا‌ی بهشت است:
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«جَنَّةُ الفِردَوسِ هِی رَبوَةُ الجنَّةِ العُلیا الَّتی هِیَ أوسَطُها وَ أحسنُها»
ترجمه: بهشتِ فردوس، مرتفع‌ترین زمین بهشت برین است که میانه‌ترین و نیکوترین جای آن است.
● شاهد 2: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«و الفردوس رَبوَةُ الجنة و أوسطها و أفضلها»
ترجمه: بهشتِ فردوس، مرتفع‌ترین زمین بهشت است که میانه‌ترین و برترین جای آن است.

5. فردوس، بافضیلت‌ترین جا‌ی بهشت است:
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«وَ الفردوس رَبوَةُ الجنة و أوسطها و أفضلها»
ترجمه: بهشتِ فردوس، مرتفع‌ترین زمین بهشت است که میانه‌ترین و برترین جای آن است.

6. فردوس، نیکوترین جا‌ی بهشت است:
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«جنة الفردوس هی رَبوَةُ الجنة العلیا التی هی أوسطُها و أحسنُها»
ترجمه: بهشتِ فردوس، مرتفع‌ترین زمین بهشت برین است که میانه‌ترین و نیکوترین جای آن است.

7. فردوس، آقای بهشت است:
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الْفِرْدَوْسُ سَیدُ الْجِنَانِ»
ترجمه: فردوس، آقای بهشت است.

8. عرش بر فردوس قرار دارد:
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الجَنَّةُ مِئَةُ دَرَجَة، کُلُّ دَرَجَةٍ مِنها مَا بَینَ السَّماءِ وَ الارضِ وَ إنَّ أعلاهَا الفِردَوسُ و إنَّ أوسَطُها الفِردَوسُ وَ إنَّ العَرشَ عَلَی الفِردَوسِ»
ترجمه: بهشت صد درجه است، هر درجه از آن آنچه بین آسمان و زمین است و همانا بالاترینش فردوس است و همانا میانه‌ترینش فردوس است و همانا عرش بر فردوس است.

9. فردوس، ناف بهشت است:
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«سَلُوا اللهَ الفردوسَ فانَّها سُرَّةُ الجَنَّة»
ترجمه: از خدا فردوس بخواهید که آن، ناف بهشت است.

10. فردوس، قلّه‌ی بهشت است:
● سند 1: قَالَ عَلِیٌ (علیه‌السلام)‌‌:
«لِکلِّ شَی‏ءٍ ذِرْوَةٌ وَ ذِرْوَةُ الْجَنَّةِ الْفِرْدَوْسُ»
ترجمه: برای هر چیزی قله‌ای است و قله‌ی بهشت، فردوس است.

11. بعد از فردوس، بهشتی نیست:
● شاهد 1:
در مکاشفه‌ی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بعد از رحلت استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) آمده است که به آن حضرت گفتند:
«هَذِهِ الدَّارُ الْفِرْدَوْسُ الْأَعْلَی الَّذِی لَیسَ بَعْدَهُ جَنَّةٌ وَ هِی دَارُ أَبِیکِ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ النَّبِیینَ وَ مَنْ أَحَبَّ اللهَ»
ترجمه: این سرا، فردوس برین است که بعدش بهشتی نیست و آن،‌ خانه‌ی پدرت و پیامبرانی که با او هستند و هر کس خدا دوست داشته باشد، است.

12. بعد از فردوس، درجه‌ای نیست:
امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:
«یُسْتَحَبُّ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی النَّبِیِ ص بَعْدَ الْعَصْرِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ: اللهُمَّ إِنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ کَمَا وَصَفْتَهُ فِی کِتَابِک‏ … اللهُمَّ اجْعَلْ مُحَمَّداً فِی السَّابِقِینَ غَایَتَهُ وَ فِی الْمُنْتَجَبِینَ کَرَامَتَهُ وَ فِی الْعَالَمِینَ ذِکْرَهُ وَ أَسْکِنْهُ أَعْلَی غُرَفِ الْفِرْدَوْسِ فِی الْجَنَّةِ الَّتِی لَا تَفُوقُهَا دَرَجَةٌ وَ لَا یَفْضُلُهَا شَی‏ءٌ»
ترجمه: مستحب است که بعد از نماز عصر روز جمعه بر پیامبر با این درود، صلوات فرستاده شود: خدایا همانا محمد که درود تو بر او و خاندانش باد، چنان است که او را در کتابت وصف کرده‌ای … خدایا نهایت محمد را در پیشتازان و کرامتش را در برگزیدگان و یادش را در جهانیان قرار بده و او را در بالاترین غرفه‌های فردوس در بهشت ساکن کن، [فردوس] که بالاتر از آن درجه‌ای و چیزی برتر از آن نیست.

13. چیزی بر فردوس، برتری ندارد:
امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:
«یُسْتَحَبُّ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی النَّبِیِ ص بَعْدَ الْعَصْرِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ: اللهُمَّ إِنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ کَمَا وَصَفْتَهُ فِی کِتَابِک‏ … اللهُمَّ اجْعَلْ مُحَمَّداً فِی السَّابِقِینَ غَایَتَهُ وَ فِی الْمُنْتَجَبِینَ کَرَامَتَهُ وَ فِی الْعَالَمِینَ ذِکْرَهُ وَ أَسْکِنْهُ أَعْلَی غُرَفِ الْفِرْدَوْسِ فِی الْجَنَّةِ الَّتِی لَا تَفُوقُهَا دَرَجَةٌ وَ لَا یَفْضُلُهَا شَی‏ءٌ»
ترجمه: مستحب است که بعد از نماز عصر روز جمعه بر پیامبر با این درود، صلوات فرستاده شود: خدایا همانا محمد که درود تو بر او و خاندانش باد، چنان است که او را در کتابت وصف کرده‌ای … خدایا نهایت محمد را در پیشتازان و کرامتش را در برگزیدگان و یادش را در جهانیان قرار بده و او را در بالاترین غرفه‌های فردوس در بهشت ساکن کن، [فردوس] که بالاتر از آن درجه‌ای نیست و چیزی بر آن برتری ندارد.

14. فردوس،‌ جایگاه استاد اعظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) است:
● سند 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«… جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ الَّتِی سَقْفُهَا عَرْشُ‏ الرَّحْمَنِ‏ وَ فِیهَا قَصْرَانِ قَصْرٌ أَبْیَضُ وَ قَصْرٌ أَصْفَرُ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ عَلَی عِرْقٍ وَاحِدٍ فِی الْقَصْرِ الْأَبْیَضِ سَبْعُونَ أَلْفَ دَارٍ مَسَاکِنُ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
ترجمه: بهشت فردوس که سقفش عرش خدای رحمان است، در آن دو قصر است، قصری سفید و قصری زرد از لؤلو بر یک رگه. در قصر سفید، هفتاد هزار خانه از مسکن‌های محمد و خاندان محمد است.
● سند 2: استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) فرمودند: چون حضرت موسی (علیه‌السلام) از خدای تعالی درخواست کرد که امت ایشان را ببیند، ندا آمد:
«یا مُوسَی إِنَّک لَنْ تَرَاهُمْ فَلَیسَ هَذَا أَوَانُ ظُهُورِهِمْ وَ لَکنْ سَوْفَ تَرَاهُمْ فِی الْجِنَانِ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ الْفِرْدَوْسِ بِحَضْرَةِ مُحَمَّدٍ»
ترجمه: ای موسی، همانا تو هرگز آنان را [در دنیا] نخواهی دید، اکنون زمان پدید آمدن آنان نیست ولی در آینده آنان را در بهشت‌ها، بهشت عدن و فردوس در حضور محمد (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) خواهی دید.
● سند 3: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) قَالَ:
«مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْمُؤْمِنِینَ خَتَمَ اللهُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ إِذَا کانَ یُدْمِنُ قِرَاءَتَهَا فِی کلِّ جُمُعَةٍ وَ کانَ مَنْزِلُهُ فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی مَعَ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلِینَ»
ترجمه: هر کس سوره‌ی مؤمنون را بخواند، خدای تعالی او را ختم به خوشبختی می‌کند اگر خواندنش را در هر جمعه ادامه دهد و منزلش در فردوس برین با پیامبران و فرستادگان خواهد بود.
● سند 4: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) فِی حَدِیثٍ فِی فَضْلِ زِیارَةِ الحُسَینِ (علیه‌السلام):
«یَنْظُرُ اللهُ إِلَیهِ نَظْرَةً تُوجِبُ لَهُ الْفِرْدَوْسَ الْأَعْلَی مَعَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیتِهِ»
ترجمه: خدای تعالی به او نگاهی می‌کند که فردوس اعلی با محمد و اهل بیتش بر او واجب می‌شود.
● سند 5: امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در پاسخ به سؤال جاثلیق که از جایگاه آن حضرت در بهشت پرسید، فرمودند:
«مَنْزِلَتِی مَعَ النَّبِی الْأُمِّی فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی لَا أَرْتَابُ بِذَلِک وَ لَا أَشُک فِی الْوَعْدِ بِهِ مِنْ رَبِّی»
ترجمه: منزل من با پیامبر امی در فردوس اعلاست، تردید به آن ندارم و در وعده‌ی پروردگارم شک نمی‌کنم.
● سند 6: امام صادق (علیه‌السلام) در سندی برای یکی از شیعیان نوشتند:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا اشْتَرَی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ الْجَبَلِی اشْتَرَی لَهُ دَاراً فِی الْفِرْدَوْسِ حَدُّهَا الْأَوَّلُ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) وَ الْحَدُّ الثَّانِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی (علیه‌السلام)»
ترجمه: به نام خدای بخشنده‌ی مهربان، این آن چیزی است که جعفر بن محمد برای فلان بن فلان جبلی خرید. برای او خانه‌ای در فردوس خرید که مرز اولش، پیامبر خدا و مرز دومش امیر المؤمنین (علیه‌السلام) و مرز سوم حسن بن علی (علیه‌السلام) و مرز چهارمش حسین بن علی (علیه‌السلام) است.
● سند 7: قَالَ عَلِیٌ (علیه‌السلام):
«لِکُلِّ شَی‏ءٍ ذِرْوَةٌ وَ ذِرْوَةُ الْجَنَّةِ الْفِرْدَوْسُ وَ هِی لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ»
ترجمه: برای هر چیزی قله‌ای است و قله‌ی بهشت، فردوس است و آن برای محمد و خاندان محمد (که درود خدا بر او و ایشان باد) است.
● سند 8: حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در رثای استاد اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) فرمودند:
«لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُ، جَبْرَئِیلُ إِلَینَا یَنْعَاهُ‏ *** یَا أَبَتَاهْ مِنْ رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ‏
یَا أَبَتَاهْ جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ‏ مَأْوَاهُ‏ *** یَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ»
ترجمه: چون [بیماری] پیامبر سنگین شد، جبرئیل خبر رحلتش را به ما داد. ای پدرم به نزد پروردگارت می‌روی. ای پدرم، بهشت فردوس، جایگاهت باد، ای پدرم، پروردگار، دعایت را اجابت کرد.
● سند 9: به استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) عرض شد:
یا رَسُولَ اللهِ فَکمْ بَینَکَ وَ بَینَ عَلِیٍّ فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی؟ قَالَ: «فِتْرٌ أَوْ أَقَلُّ مِنْ فِتْرٍ أَنَا عَلَی سَرِیرٍ مِنْ نُورِ عَرْشِ رَبِّنَا وَ عَلِیٌّ عَلَی کُرْسِی مِنْ نُورِ کُرْسِی رَبِّنَا لَا یُدْرَی أَیُّنَا أَقْرَبُ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
ترجمه: ای پیامبر خدا، بین شما و بین علی (علیه‌السلام) در فردوس برین، چقدر فاصله است؟ فرمودند: فاصله‌ی بین دو انگشت سبابه و ابهام وقتی که گشاده باشد یا کمتر از این مقدار. من بر تختی از نور عرش پروردگارمان و علی بر کرسی‌ای از نور کرسی پروردگارمان است. معلوم نمی‌شود کدامیک از ما به پروردگار عز و جل نزدیک‌تر است.
● سند 10: عَنْ رَسُولِ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنِ اللهِ تَعَالَی أَنَّهُ قَالَ:
«یا مُحَمَّدُ إِنَّنِی حَظَرْتُ الْفِرْدَوْسَ عَلَی جَمِیعِ النَّبِیینَ حَتَّی تَدْخُلَهَا أَنْتَ وَ عَلِیٍّ وَ شِیعَتُکمَا»
ترجمه: خدای تعالی می‌فرماید: ای محمد، من فردوس را بر تمامی پیامبران ممنوع کرده‌ام تا این که تو و علی و شیعیان شما دو نفر، در آن وارد شوند.
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«سَأَلَتِ الْفِرْدَوْسُ رَبَّهَا فَقَالَ: أَی رَبِّ زَینِّی فَإِنَّ أَصْحَابِی وَ أَهْلِی أَتْقِیاءُ أَبْرَارٌ. فَأَوْحَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهَا: أَ لَمْ أُزَیِّنْکَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ»
ترجمه: فردوس از پروردگارش در خواست کرد، عرض کرد: ای پروردگار، ما زینت کن که همانا اصحاب و اهل من، پرهیزکاران نیکوکار هستند. پس خدای عز و جل به او وحی نمود: آیا تو را به حسن و حسین (علیهما‌السلام) زینت نبخشم؟
● شاهد 2: قَالَ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ (علیه‌السلام):
«سَأَلْتُ أَبِی عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا. قَالَ:‏ نَزَلَتْ‏ فِی‏ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم‌السلام)»
ترجمه: از پدرم از معنی این آیه پرسیدم که می‌فرماید: همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام دادند، باغ‌های فردوس، فرودگاه آنان است که در آن جاودانه می‌مانند و از آن اخراج نمی‌گردند. فرمودند: در باره‌ی خاندان محمد (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) نازل شده است.
● شاهد 3: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«أَلَا وَ إِنَّ عَلِیاً رَابِعُ‏ الْأَرْبَعَةِ فِی‏ الْفِرْدَوْسِ‏ أَنَا وَ هُوَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ»
ترجمه: آگاه باشید همانا علی (علیه‌السلام) چهارمی از چهار نفر در فردوس است، من و او و حسن و حسین.
● شاهد 4: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«… مَنْ أَحْیاهُ اللهُ مُتَّبِعاً لِسُنَّتِی عَامِلًا بِکتَابِ اللهِ مُوَالِیاً لِعَلِی حَتَّی یتَوَفَّاهُ اللهُ لَقِی اللهَ وَ لَا حِسَابَ عَلَیهِ وَ کانَ فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی مَعَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ»
ترجمه: کسی که خدای تعالی او را زنده بدارد، پیرو سنتم و عمل‌کننده به کتاب خدا و ولایت‌مدار برای علی تا این که خدا او را بمیراند، خدا را در حالی ملاقات خواهد کرد که حسابی بر او نباشد و در فردوس اعلی با پیامبران و صدیقین باشد.
● شاهد 5: در مکاشفه‌ی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بعد از رحلت استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) آمده است که به آن حضرت گفتند:
«هَذِهِ الدَّارُ الْفِرْدَوْسُ الْأَعْلَی الَّذِی لَیسَ بَعْدَهُ جَنَّةٌ وَ هِی دَارُ أَبِیکَ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ النَّبِیینَ وَ مَنْ أَحَبَّ اللهَ»
ترجمه: این سرا، فردوس برین است که بعدش بهشتی نیست و آن،‌ خانه‌ی پدرت و پیامبرانی که با او هستند و هر کس خدا دوست داشته باشد، است.

15. فردوس،‌ جایگاه انبیای بزرگ الهی (علیهم‌السلام) است:
● سند 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«… جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ الَّتِی سَقْفُهَا عَرْشُ‏ الرَّحْمَنِ‏ وَ فِیهَا قَصْرَانِ قَصْرٌ أَبْیَضُ وَ قَصْرٌ أَصْفَرُ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ عَلَی عِرْقٍ وَاحِدٍ … وَ فِی الْقَصْرِ الْأَصْفَرِ سَبْعُونَ أَلْفَ دَارٍ مَسَاکِنُ إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ»
ترجمه: بهشت فردوس که سقفش عرش خدای رحمان است، در آن دو قصر است، قصری سفید و قصری زرد از لؤلو بر یک رگه … و در قصر زرد، هفتاد هزار خانه از مسکن‌های ابراهیم و خاندان ابراهیم است.
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الْیَوْمَ الْخَامِسَ عَشَرَ: اللهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْعَابِدِینَ وَ اشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِینَ بِأَمَانِکَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ. مَنْ دَعَا بِهِ قَضَی اللهُ لَهُ ثَمَانِینَ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ عِشْرِینَ مِنْ حَوَائِجِ الْآخِرَةِ وَ رَفَعَ‏ لَهُ‏ فِی‏ جَنَّةِ الْفِرْدَوْسِ‏ أَلْفَ مَدِینَةٍ فِی جِوَارِ النَّبِیِینَ مِنْ نُورٍ یَتَلَأْلَأُ فِی کُلِّ مَدِینَةٍ أَلْفُ أَلْفِ غُرْفَةٍ فِی کُلِّ غُرْفَةٍ أَلْفُ أَلْفِ حُجْرَةٍ فِی کُلِّ حُجْرَةٍ مَا تَشْتَهِی الْأَنْفُسُ‏ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُن»
ترجمه: دعای روز پانزدهم [ماه رمضان]: خدایا روزی کن در آن، طاعت عبادت‌کنندگان و باز کن سینه‌ام را به انابه‌ی مخبتین، به امان تو ای امان ترسانان. هر کس این دعا را بخواند، خدای تعالی برایش هشتاد حاجت از حاجت‌های دنیا و بیست حاجت از حاجت‌های آخرت را بر آورده می‌سازد و برایش در بهشت فردوس، هزار شهر در همسایگی پیامبران بالا می‌برد از نوری که می‌درخشد، در هر شهری هزار هزار غرفه، در هر غرفه، هزار هزار اتاق، در هر اتاق، آنچه نفس بخواهد و چشم لذت ببرد، وجود دارد.
● شاهد 2: در مکاشفه‌ی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بعد از رحلت استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) آمده است که به آن حضرت گفتند:
«هَذِهِ الدَّارُ الْفِرْدَوْسُ الْأَعْلَی الَّذِی لَیسَ بَعْدَهُ جَنَّةٌ وَ هِی دَارُ أَبِیکَ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ النَّبِیینَ وَ مَنْ أَحَبَّ اللهَ»
ترجمه: این سرا، فردوس برین است که بعدش بهشتی نیست و آن،‌ خانه‌ی پدرت و پیامبرانی که با او هستند و هر کس خدا دوست داشته باشد، است.
● شاهد 3: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«… مَنْ أَحْیاهُ اللهُ مُتَّبِعاً لِسُنَّتِی عَامِلًا بِکتَابِ اللهِ مُوَالِیاً لِعَلِی حَتَّی یتَوَفَّاهُ اللهُ لَقِی اللهَ وَ لَا حِسَابَ عَلَیهِ وَ کانَ فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی مَعَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ»
ترجمه: کسی که خدای تعالی او را زنده بدارد، پیرو سنتم و عمل‌کننده به کتاب خدا و ولایت‌مدار برای علی تا این که خدا او را بمیراند، خدا را در حالی ملاقات خواهد کرد که حسابی بر او نباشد و در فردوس اعلی با پیامبران و صدیقین باشد.

16. ساکنان فردوس،‌ همسایگان خدای تعالی هستند:
● سند 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«یا عَلِیُّ مُحِبُّوکَ جِیرَانُ اللهِ فِی دَارِ الْفِرْدَوْسِ لَا یتَأَسَّفُونَ عَلَی مَا خَلَّفُوا مِنَ الدُّنْیا»
ترجمه: ای علی، دوستان تو، همسایگان خدای تعالی در خانه‌ی فردوس هستند و بر آنچه در دنیا بر جای گذاشته‌اند، تأسف نمی‌خورند.
● سند 2: قَالَ الصَادِق (علیه‌السلام):
«یا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تُجَاوِرَ الْجَلِیلَ فِی دَارِهِ وَ تَسْکُنَ الْفِرْدَوْسَ فِی جِوَارِهِ فَلْتَهُنْ عَلَیکَ الدُّنْیا وَ اجْعَلِ الْمَوْتَ نُصْبَ عَینِکَ وَ لَا تَدَّخِرْ شَیئاً لِغَدٍ»
ترجمه: ای پسر جندب، اگر دوست داری که همسایه‌ی [خدای] جلیل در خانه‌اش باشی و در فردوس برین در همسایگی‌اش ساکن شوی، باید دنیا بر تو پست باشد و مرگ را پیش چشم خود دار و چیزی برای فردا ذخیره مکن.
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«یا عَلِی مُحِبُّوک فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی جِیرَانُ اللهِ لَا یَأْسَفُونَ عَلَی مَا فَاتَهُمْ مِنَ الدُّنْیا»
ترجمه: ای علی،‌ دوستان تو در فردوس برین همسایگان خدای تعالی هستند. بر آنچه از آنان در دنیا فوت شده، تأسف نمی‌خورند.

17. نهرهای چهارگانه‌ی بهشت، از فردوس، سرچشمه می‌گیرد:
● سند 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَقْعُدُ عَلِیُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه‌السلام) عَلَی الْفِرْدَوْسِ … وَ مِنْ سَفْحِهِ تَنْفَجِرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ وَ تَتَفَرَّقُ فِی الْجِنَانِ»
ترجمه: چون روز قیامت شود، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) بر فردوس می‌نشیند … و از آبریزگاه آن، نهرهای بهشت، می‌جوشد و در بهشت، پراکنده می‌گردد»
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الْجَنَّةُ مِائَةُ دَرَجَةٍ مَا بَینَ کُلِّ دَرَجَتَینِ کمَا بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ الْفِرْدَوْسُ أَعْلَاهَا دَرَجَةً مِنْهَا تُفَجَّرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ الْأَرْبَعَةُ»
ترجمه: بهشت، صد درجه دارد. بین هر دو درجه، مانند [فاصله‌ی] بین آسمان و زمین است. فردوس، بالاترین درجه‌اش است. از آن، نهرهای چهارگانه‌ی [آب، شراب، عسل و شیر] بهشت سرچشمه می‌گیرد.
● شاهد 2: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«فاذا سألتم الله فاسألوه الفردوس … و منه تُفجِّر أنهارُ الجنة»
هر گاه از خدا در خواست می‌کنید، از او فردوس بخواهید … و از آن، نهرهای بهشت، سرچشمه می‌گیرد.
● شاهد 3: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الْجَنَّةُ مِائَةُ دَرَجَةٍ مَا بَینَ کُلِّ دَرَجَةٍ مِنْهَا کَمَا بَینَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْفِرْدَوْسُ‏ أَعْلَاهَا سُمُوّاً وَ أَوْسَطُهَا مَحَلَّةً وَ مِنْهَا یَتَفَجَّرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ»
ترجمه: بهشت، صد درجه است. بین هر درجه از آن، مانند [فاصله‌ی] بین آسمان و زمین است. فردوس، بالاترین بلندای آن است و میانه‌ترین جایگاه آن است و از آن، نهرهای بهشت، سرچشمه می‌گیرد.
● شاهد 4: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«الجنةُ مِئةُ دَرَجَة، کُلُّ دَرَجَةٍ مِنها مَا بَینَ السَّماءِ وَ الارضِ و إنَّ أعلاها الفِردَوس … منها تُفَجِّرُ أنهارُ الجَنَّة»
ترجمه: بهشت صد درجه است، هر درجه از آن آنچه بین آسمان و زمین است و همانا بالاترینش فردوس است … از آن نهرهای بهشت، سرچشمه می‌گیرد.

18. خدای تعالی، فردوس را با دست خودش بنا کرده است:
● شاهد 1: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم):
«إِنَّ اللهَ بَنَی الْفِرْدَوْسَ بِیدِهِ»
ترجمه: همانا خدای تعالی فردوس را با دست خودش [تجلیّات ویژه‌ی خودش] بنا کرده است.

19. نیکانی چون سلمان، ابوذر، عمار و مقداد، در فردوس هستند:
● سند 1: قَالَ الصَادِق (علیه‌السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا» : «هَذِهِ نَزَلَتْ فِی أَبِی ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ سَلْمَانَ الْفَارِسِی وَ عَمَّارِ بْنِ یاسِرٍ جَعَلَ اللهُ لَهُمْ جَنَّاتِ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا مَأْوًی وَ مَنْزِلًا»
ترجمه: در باره‌ی آیه «بی‏گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند باغ‌های فردوس جایگاه پذیرایی آنان است» فرمودند: در باره‌ی ابوذر، مقداد، سلمان فارسی و عمار بن یاسر نازل شده است. خدای تعالی برایشان باغ‌های فردوس را منزل و پناه‌گاه قرار داده است.
● سند 2: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه‌السلام):
«إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ نَادَی مُنَادٍ: «أَینَ حَوَارِی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رَسُولِ اللهِ الَّذِینَ لَمْ ینْقُضُوا الْعَهْدَ وَ مَضَوْا عَلَیهِ؟» فَیقُومُ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ … فَهَؤُلَاءِ أَوَّلُ الشِّیعَةِ الَّذِینَ یَدْخُلُونَ الْفِرْدَوْسَ وَ هَؤُلَاءِ أَوَّلُ السَّابِقِینَ وَ أَوَّلُ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَوَّلُ الْمَحْبُورِینَ»
ترجمه: امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: «چون روز قیامت فرا رسد، ندادهنده‌ای ندا می‌دهد: کجایند یاران برگزیده‌ی محمد بن عبد الله پیامبر خدا، کسانی که پیمان نشکستند و بر همان رفتند؟ پس سلمان و مقداد و ابوذر بر می‌خیزند … پس اینان اولین شیعیانی هستند که داخل فردوس می‌شوند و اینان،‌ اولین سبقت‌گیرندگان هستند و اینان، اولین مقربین هستند و اینان، اولین شادمانان هستند.

20. نخست، اصحاب خاص هر امام، وارد فردوس می‌شوند:
● سند 1: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه‌السلام):
«إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ نَادَی مُنَادٍ: «أَینَ حَوَارِی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رَسُولِ اللهِ الَّذِینَ لَمْ ینْقُضُوا الْعَهْدَ وَ مَضَوْا عَلَیهِ؟» فَیقُومُ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ. قَالَ: ثُمَّ یُنَادِی [الْمُنَادِی‏]: «أَینَ حَوَارِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَصِی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رَسُولِ اللهِ؟» فَیقُومُ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ الْخُزَاعِی، وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکرٍ، وَ مِیثَمُ بْنُ یحْیی التَّمَّارُ مَوْلَی بَنِی أَسَدٍ، وَ أُوَیسٌ الْقَرَنِی. قَالَ: ثُمَّ یُنَادِی الْمُنَادِی: «أَینَ حَوَارِی الْحَسَنِ بْنِ عَلِی [وَ] ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ؟» فَیَقُومُ سُفْیانُ بْنُ أَبِی لَیلَی الْهَمْدَانِی، وَ حُذَیفَةُ بْنُ أَسِیدٍ الْغِفَارِی. قَالَ: ثُمَّ یُنَادِی [الْمُنَادِی‏]: «أَینَ حَوَارِی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی؟» فَیقُومُ کُلُّ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ وَ لَمْ یَتَخَلَّفْ عَنْهُ. ثُمَّ یُنَادِی: «أَینَ حَوَارِی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلَامُ؟» فَیقُومُ جُبَیرُ بْنُ مُطْعِمٍ، وَ یحْیی ابْنُ أُمِّ الطَّوِیلِ، وَ أَبُو خَالِدٍ الْکابُلِی، وَ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیبِ. ثُمَّ یُنَادِی «أَینَ حَوَارِی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَ حَوَارِی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ؟» فَیقُومُ عَبْدُ اللهِ بْنُ شَرِیک الْعَامِرِی، وَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْینَ، وَ بُرَیدُ بْنُ مُعَاوِیةَ الْعِجْلِی، وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ الثَّقَفِی، وَ لَیثُ بْنُ الْبَخْتَرِی الْمُرَادِی، وَ عَبْدُ اللهِ بْنُ أَبِی یعْفُورٍ، وَ عَامِرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ خُزَاعَةَ، وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ، وَ حُمْرَانُ بْنُ أَعْینَ. ثُمَّ یُنَادِی سَائِرَ الشِّیعَةِ مَعَ سَائِرِ الْأَئِمَّةِ (صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِمْ) یوْمَ الْقِیامَةِ. فَهَؤُلَاءِ أَوَّلُ الشِّیعَةِ الَّذِینَ یَدْخُلُونَ الْفِرْدَوْسَ وَ هَؤُلَاءِ أَوَّلُ السَّابِقِینَ وَ أَوَّلُ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَوَّلُ الْمَحْبُورِینَ»
ترجمه: امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: «چون روز قیامت فرا رسد، ندادهنده‌ای ندا می‌دهد: کجایند یاران برگزیده‌ی محمد بن عبد الله پیامبر خدا، کسانی که پیمان نشکستند و بر همان رفتند؟ پس سلمان و مقداد و ابوذر بر می‌خیزند. سپس ندای می‌دهد: کجایند یاران برگزیده‌ی علی بن ابی‌طالب جانشین محمد بن عبد الله پیامبر خدا؟ پس عمرو بن حمق خزاعی و محمد بن ابوبکر و میثم بن یحیای خرمافروش مولای بنی اسد و اویس قرنی بر می‌خیزند. پس ندا می‌دهد: کجایند یاران برگزیده‌ی حسن پسر علی و فاطمه، دختر محمد پیامبر خدا؟ پس سفیان بن ابی لیلی همدانی و حذیفة بن اسید غفاری بر می‌خیزند. پس ندا می‌دهد کجایند یاران برگزیده‌ی حسین بن علی؟ پس تمام کسانی که با او شهید شده باشند و از او سرپیچی نکرده باشند، بر می‌خیزند. پس ندا می‌دهد: کجایند یاران برگزیده‌ی علی بن حسین (علیه‌السلام)؟ پس جبیر بن مطعم و یحیی بن ام طویل و ابوخالد کابلی و سعید بن مسیب بر می‌خیزند. سپس ندا می‌دهد: کجایند یاران برگزیده‌ی محمد بن علی و یاران برگزیده‌ی جعفر بن محمد؟ پس عبد الله بن شریک عامری و زرارة بن اعین و برید بن معاویه‌ی عجلی و محمد بن مسلم ثقفی و لیث بن بختری مرادی و عبد الله بن ابی‌یعفور و عامر بن عبد الله بن خزاعه و حجر بن زائده و حمران بن اعین بر می‌خیزند. سپس سایر شیعیان را با سایر امامان معصوم (درود خدا بر آنان باد) ندا می‌دهند. پس اینان اولین شیعیانی هستند که داخل فردوس می‌شوند و اینان،‌ اولین سبقت‌گیرندگان هستند و اینان، اولین مقربین هستند و اینان، اولین شادمانان هستند.
تابع 1: عَنْ هَمَّامٍ أَبِی عَلِی قَالَ قُلْتُ لِکَعْبٍ الْحِبْرِ مَا تَقُولُ فِی هَذِهِ الشِّیعَةِ شِیعَةِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه‌السلام) قَالَ:
«یا هَمَّامُ إِنِّی لَأَجِدُ صِفَتَهُمْ فِی کتَابِ اللهِ الْمُنْزَلِ إِنَّهُمْ حِزْبُ اللهِ وَ أَنْصَارُ دِینِهِ … خَلَقَهُمْ لِجَنَّتِهِ مَسْکنُهُمُ الْجَنَّةُ إِلَی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی فِی خِیامِ الدُّرِّ وَ غُرَفِ اللُّؤْلُؤِ وَ هُمْ فِی الْمُقَرَّبِینَ الْأَبْرَارِ یَشْرَبُونَ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ وَ تِلْکَ عَینٌ یُقَالُ لَهَا تَسْنِیمٌ لَا یُشْرَبُ مِنْهَا غَیرُهُمْ»
ترجمه: همام می‌گوید به کعب الاحبار گفتم: چه می‌گویی در باره‌ی شیعیان علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)؟ گفت: ای همام، من وصفشان را در کتاب فرو فرستاده‌شده‌ی خدا یافتم. ایشان حزب خدا و یاران دین او هستند … آنان را برای بهشتش آفریده، مسکنشان بهشت است تا فردوس برین. در خیمه‌هایی از دُرّ و غرفه‌های لؤلؤ و ایشان در مقربین ابرار هستند. از رحیق مهرشده می‌نوشند و آن چشمه‌ای است که به آن تسنیم گفته می‌شود و جز ایشان از آن نمی‌نوشند.

………………………………………
[1] نشانی آیات و روایاتی که در جواب این سؤال بیان شده، در نسخه‌ی الکترونیکی کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» آمده است.

سؤال: چگونه «فردوس»، آخرین درجه‌ی بهشت است؟

تفصیل سؤال: نامتناهی بودن خدای تعالی، اقتضا می‌کند که مراتب بهشت، نامتناهی باشد، در این صورت، چگونه می‌توان توجیه کرد که «فردوس» آخرین درجه‌ی بهشت باشد؟

جواب: این که «نامتناهی بودن خدای تعالی،‌ اقتضا می‌کند که بهشت نیز نامتناهی باشد»، یا این که «درجات تکامل انسان در عالم آخرت، نامتناهی است»، در تصریحات آیات و روایات معتبر نیامده است؛ ولی در مقابل، در تصریح روایات داریم که سقف یا فوق «فردوس»، عرش خداست، همچنین بالاترین، مرتفع‌‌ترین، بافضیلت‌ترین و نیکوترین درجه‌ی بهشت است، یا این که عرش بر فردوس قرار دارد و «فردوس» آقای بهشت است. همچنین «فردوس» را ناف و قلّه‌ی بهشت معرفی کرده‌اند. و این که بعد از «فردوس»، بهشت و درجه‌ای نیست و چیزی بر آن برتری ندارد. نیز فرموده‌اند که «فردوس» جایگاه استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است و نهرهای چهارگانه‌ی بهشت، از «فردوس» سرچشمه می‌گیرد و خدای تعالی، «فردوس» را با دست [قدرت خاصه‌ی] خودش بنا نموده است. پس با این حساب، نمی‌توان تصریحات را رها کرده و به توهمات و تخیلات فیلسوفانه روی آورد.

سؤال: آیا تسلط داشتن بر قواعد نظری، قوانین عملی و اصول استجماع، برای طلابی که نمی‌خواهند مجتهد شوند، مفید است؟

جواب: با توجه به این که قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، مجموعه‌ای از دیدگاه‌ها و احکام عملیِ واضح و مسلّم قرآن کریم و روایات معتبر ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است، بر هر طلبه‌ای که قصد منبر رفتن و تبلیغ دین مبین دارد، بسیار لازم است تا از آنها مطلع بوده و چیزهایی که مغایر با آن‌هاست را ترک نماید.

سؤال: آیا تسلط داشتن بر قواعد نظری، قوانین عملی و اصول استجماع، به طلابی که می‌خواهند به اجتهاد برسند، کمک می‌کند؟

جواب: با توجه به این که قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، مجموعه‌ای از دیدگاه‌ها و احکام عملیِ واضح و مسلّم قرآن کریم و روایات معتبر ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است، اطلاع داشتن بر آن‌ها، به رساندن جویندگان اجتهاد، به اجتهاد، بسیار کمک می‌کند.

سؤال: چرا در منهاج فردوسیان، «روایات اخلاقی»، نیاز به اعتبارسنجی سند و منبع دارد؟

جواب: اگر منظور از روایات اخلاقی، روایاتی باشد که آداب اسلامی یعنی مستحبات و مکروهات را بیان می‌کند، جزء دین و برنامه‌ی تکاملی است و باید از راه درست و مسیر قابل اعتماد، تحصیل شود. اما اگر منظور از روایات اخلاقی، موعظه‌هایی مانند تذکر مرگ، بی‌وفایی دنیا، عبرت‌آموزی از مستکبرین و معصیت‌کارانی که بوده‌اند و به عذاب الهی هلاک شده‌اند و مانند اینها باشد، نیاز به سند معتبر ندارد و می‌توان از پاره‌ای داستان‌ها و اشعار نیز استفاده نمود.

سؤال: آیا در قواعد و قوانین منهاج فردوسیان، معنی تخصصی کلمات احادیث طبی، مورد توجه بوده است؟

تفصیل سؤال: در احادیث طبی، کلماتی هست که فقط طبیب متبحر می‌تواند حقیقت آن را بفهمد، و نمی‌توان به ترجمه‌کردن ظاهر آن بسنده نمود. آیا در منهاج فردوسیان، این اتفاق افتاده است و این کلمات، به معنای تخصصی‌اش گرفته شده است یا به معنی ظاهری‌اش؟

جواب: این کلمات در خطاب به متخصصین صادر نشده بلکه برای عوام عرب بوده است. پس در قواعد نظری و قوانین عملی نیز به معنی ظاهری‌اش آمده است. حتی معتقدیم در این مورد، نباید به تفاسیر عجیب و غریب متخصصین توجه نمود. البته در نظر گرفتن ملاحظات طبی و مزاج‌ها در مراعات این قوانین، لازم است.

سؤال: آیا در منهاج فردوسیان، به رجال سند روایات توجه می‌شود؟

تفصیل سؤال: هر چند اسناد قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان بر گرفته از روایات منابع معتبر شیعه است؛ ولی روایات منابع معتبر نیز بر اساس راوی، به انواعی همچون صحیح، حسن و ضعیف تقسیم ‌می‌شود. آیا این تقسیم‌بندی در استجماع قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان ملاحظه شده است؟

جواب: در استجماع قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، علاوه بر منبع معتبر، راویان حدیث نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. البته در مواردی که کتابی از منابع معتبر و مؤلف آن از علمای اعلام و مورد احترام جمهور علما باشد، روایاتی که به سند ضعیف یا به صورت مرسل نقل کرده باشد را نیز قبول می‌کنیم، ولی این نقایص، در رتبه‌بندی آن روایت، تأثیر می‌گذارد.
به عبارت ساده، روایاتی که سند ندارد یا سندش ضعیف است، در صورتی که در کتاب معتبر از مؤلف محترم آمده باشد، مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ ولی قاعده یا قانونی که از این روایت استفاده شده است، در رتبه‌ی پایین‌تری نسبت به قاعده یا قانونی که روایتش چنین مشکل سندی ندارد، قرار می‌گیرد.

سؤال: چرا «منهاج فردوسیان» را برای مردم عوام تبلیغ می‌کنید؟

جواب: درست است که انسان‌ها در ابتدای راه، بهائم هستند ولی می‌توانند بر اثر تربیت شدن با آموزه‌های پیامبران الهی، آرام آرام از بهیمیّت خارج شده و به انسانیّت برسند. پس تبلیغ منهاج فردوسیان برای عموم مردم، سه دلیل عمده دارد:

دلیل اول (عذر داشتن در نزد خدای تعالی): به فرموده‌ی استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) تمام اصحاب منهاج فردوسیان، به نوعی موظف به تبلیغ آن و آشنا ساختن مردم و زیردستان خود با آن هستند. آن حضرت می‌فرمایند:
«أَلَا کُلُّکُمْ‏ رَاعٍ‏ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَتِهِ فَالْأَمِیرُ عَلَی النَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَتِهِ وَ الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِیَةٌ عَلَی أَهْلِ بَیتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِیَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ وَ الْعَبْدُ رَاعٍ عَلَی مَالِ سَیِدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ أَلَا فَکُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَتِهِ‏» [إرشاد القلوب إلی الصواب، دیلمی، جلد ‏1، صفحه‌ی 184، الباب الحادی و الخمسون فی أخبار عن النبی (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و الأئمة الأطهار (علیهم‌السلام)؛ مجموعه‌ی ورام، ورام بن ابی‌فراس، جلد 1، صفحه‌ی 6؛ جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 119، الفصل الخامس و السبعون فی العدل؛ کشف المحجة لثمرة المهجة، سید بن طاووس، صفحه‌ی 88، بیانه لأدلة کثیرة علی خلافة الإمام علی (علیه‌السلام)؛ منیة المرید، شهید ثانی، صفحه‌ی 381، المطلب الثانی فی مراتب أحکام العلم الشرعی و ما ألحق به؛ روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، علامه مجلسی اول، جلد ‏5، صفحه‌ی 515، باب الحقوق؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، علامه مجلسی دوم، جلد 8، صفحه‌ی 349، حدیث 14]
ترجمه: آگاه باشید که همه‌ی شما چوپان هستید و همه‌ی شما از زیردستانتان پرسیده خواهید شد. پس امیر بر مردم، چوپان است و از زیردستانش مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. و مرد، چوپان است بر خانواده‌اش و از آنان بازخواست خواهد شد. پس زن، چوپان است بر اهل خانه از شوهر و فرزندانش و از آنان بازخواست خواهد شد و برده، چوپان است بر دارایی آقایش و از آن بازخواست خواهد شد. پس همه‌ی شما چوپان هستید و همه‌ی شما از آنچه باید مراعاتش نمایید، بازخواست خواهید شد.
پس اصحاب منهاج فردوسیان برای این که در پیشگاه پروردگارشان نسبت به رفع مسؤولیت خود، حجت و عذر داشته باشند، شایسته است پیام دعوت منهاج فردوسیان را به گوش جهانیان برسانند.‏

دلیل دوم (احتمال هدایت‌کردن): گر چه هدایت به معنی ایجاد انگیزه، در انحصار خدای تعالی است، ولی می‌توان وسیله‌ی ایجاد شور معنوی در جامعه و واسطه‌ای برای تحقّق هدایت‌گری حق تعالی بود. پس یکی دیگر از دلیل‌های تبلیغ منهاج فردوسیان برای عموم مردم، امید به هدایت برخی از جان‌های آماده و طینت‌های پاک است. در میان همین مردم، کسانی هستند که طینت پاک و جان آماده‌ای دارند ولی بر اثر نیافتن هدایت‌گر، از اعتقادات سالم، بی‌بهره مانده و به ورطه‌ی انجام کارهای ناشایست افتاده‌اند.
این دو مقصود، در قرآن کریم آمده است، آنجا که می‌فرماید:
«وَ إِذَ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ» [سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 164]
ترجمه: و گروهی از آنان [بنی‏‌اسرائیل که در برابر بد کاری‏‌های دیگران ساکت بودند، به پنددهندگان خیرخواه و دلسوز] گفتند: چرا گروهی را که خدا هلاک‌کننده‌ی آنان یا عذاب کننده‌ی آنان به عذابی سخت است، پند می‏دهید؟ [پند دادن شما کاری نابجاست.] گفتند: برای این که در پیشگاه پروردگارمان [نسبت به رفع مسؤولیت خود] حجت و عذر داشته باشیم و شاید آنان [از گناهانشان‏] بپرهیزند.

دلیل سوم (اتمام حجت بر منحرفین): همچنین تبلیغ منهاج فردوسیان، موجب اتمام حجت بر تمام آنانی است که ندای دعوت منهاج فردوسیان را می‌شنوند؛ ولی خود را به نشنیدن می‌زنند.

سؤال: انبیاء و اوصیاء (علیهم‌السلام) مهم‌ترند یا «منهاج فردوسیان»؟

جواب: آنچه اصل است، دین خداست؛ یعنی مجموعه‌ی دیدگاه‌ها و دستورات عملی‌ای که انسان‌ها را به کمال و سعادت می‌رساند. بدین جهت، تمام انبیاء و اوصیاء، فدای دین خدا شده‌اند.
با توجه به این که «منهاج فردوسیان» کامل‌ترین مجموعه‌ی اعتقادات و احکام عملی خدای تعالی‌ست، می‌توان نتیجه گرفت که «منهاج فردوسیان» بالاتر و برتر از رسول خدا (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) و تمام پیامبران الهی است.
«منهاج فردوسیان» چیزی است که استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) در راه ابلاغ آن، زحمات فراوان کشیده و رنج‌های بسیار دیدند.
«منهاج فردوسیان» چیزی است که امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در راه استقرار آن، در محراب مسجد به شهادت رسیدند.
«منهاج فردوسیان» چیزی است که صدیقه‌ی طاهره (سلام‌الله‌علیها) فدای حفظ آن شدند.
«منهاج فردوسیان» چیزی است که حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) با آن عظمت، فدایی آن شدند و اولاد و اصحابشان را فدای حفظ آن نمودند.
«منهاج فردوسیان» چیزی است که حضرت صاحب الامر (ارواحنافداه) هزار و اندی سال است در پرده‌ی غیبت، انتظار ظهور برای انتشار آن را می‌کشند.

سؤال: نپیوستن به منهاج فردوسیان، چه ضرری برای مشتاقان تکامل دارد؟

جواب: نپیوستن به سیستم تربیتی منسجم منهاج فردوسیان برای کسانی که مشتاق رسیدن به کمال در دنیا و سعادت در آخرت هستند، یکی از این دو پیامد خطرناک را دارد؛

ضرر اول: گرایش به فرقه‌های منحرف صوفیه؛
افرادی که روشنگری‌های علمای راستین، در آنان اثر نکرده و به هر صورت می‌کوشند تا خود را به برنامه‌ای متصل کنند، اگر به نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان متصل نشوند، به صورت رسمی و اساسی، دچار گمراهی گردیده و با قدرت و افتخار، رهسپار جاده‌ی انحراف خواهند شد.

ضرر دوم: هرز رفتن استعدادهای فطری و الهی؛
هر گاه مشتاق کمال و سعادت، روشنگری علما را قبول کرده و از آلوده شدن به فرقه‌ها و نحله‌های مشکل‌دار پرهیز کند؛ ولی در عین حال، به منهاج فردوسیان هم متصل نشود، گرچه به صورت رسمی به انحراف نمی‌افتد، ولی به خاطر نداشتن برنامه‌ای جامع، کامل و روشن، پیشرفت قابل توجهی هم نخواهد کرد.
داشتن برنامه‌ی روشن و مدوّن، برای رسیدن به هر امر با اهمیت، از اصول مورد قبول عقلای عالم است و چه امری مهم‌تر از رسیدن به کمال و سعادت که حتماً نیاز به برنامه‌ریزی‌های دقیق و عمیق دارد.

سؤال: پنج حجاب اعتقادی‌ در منهاج فردوسیان کدامند؟

جواب: ثمره‌ی ایمان به مقدمات دوازده‌گانه، خروج از پنج حجاب قطور و غلیظ است. وارد شدن به منهاج فردوسیان در حالی که حتی یکی از این حجابها برجا باشد، تقریباً تمام تلاشها را خنثی خواهد نمود و مانع به دست آمدن نتیجه‌ی شایسته است.
خارج شدن از این پنج حجاب قطور یا عبور کردن از این پنج گردنه‌ی صعب العبور که همگی در جنبه‌ی نظری و اعتقادات قرار دارد، نیازمند تلاش علمی، تضرع صادقانه بر درگاه الهی، توسل پیوسته به ساحت استاد اعظم و استادان معظم (علیهم‌السلام) و بخصوص برقرار کردن ارتباط و پیوستگی روحی با استاد حاضر (ارواحنا له الفداء) است.
این پنج مرحله‌ی اساسی عبارتند از: توحید، نبوت، امامت، ولایت و برائت.

1 ـ توحید:
کسی می‌تواند از این نظام تربیتی برای رسیدن به کمال و سعادت بهره ببرد که در مرحلهی اول، خدای متعال را به وحدت و یگانگی قبول نماید. پس مادّیّون که خدایی قبول ندارند و مشرکین که چند خدا را قبول دارند، عاجز از رسیدن به کمال و سعادت ابدی هستند.

2 ـ نبوت:
مهمترین حجاب برای غیر مسلمان‌ها (اعم از ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی) اعتقاد نداشتن به رسالت حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) است. اگر کسی بتواند با تلاش علمی و تضرع بر درگاه خدای مهربان این حجاب عظیم را رفع نماید، و معتقد شود که آن وجود مقدس، آخرین فرستادهی خداوند متعال برای هدایت بشر بوده و کاملترین نظام تربیتی برای رسیدن به کمال و سعادت ابدی را آورده، دوپنجم از مقدمات ورود به منهاج فردوسیان را طی کرده است.

3 ـ امامت:
مهمترین حجاب پس از توحید و نبوت، اعتقاد نداشتن به امامت و وصایت دوازده جانشین برحق استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) است. اگر کسی بتواند با تلاش علمی و تضرع بر درگاه الهی و توسل به رسول رحمت، این حجاب غلیظ را رفع کند، و به وصایت و امامت این دوازده نفر معتقد شود، سه‌پنجم از مقدمات ورود به منهاج فردوسیان را طی کرده است.

4 ـ ولایت:
مهمترین حجاب بعد از توحید، نبوت و امامت، ملتزم نبودن به ولایت استاد اعظم و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است. التزام به ولایت، در اینجا به معنی عمل کردن به تمام دستورات رسیده از ناحیه‌ی آن بزرگواران است. آنچه اکثر شیعیان دارند، «محبت» به رسول خدا و اهل بیت (علیهم السلام) است؛ ولی ملتزم به «ولایت» آن بزرگواران نیستند. به این معنا که خود را مُلزَم به رعایت تمام دستورات رسیده از آن ذوات مقدسه نمیدانند.
توضیح مطلب این که، شیعیان (مانند بیشتر فرقههای اسلامی) در اظهار ارادت و محبت خالصانه و صادقانه به ساحت مقدس رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) کوشا هستند و این محبت را بخصوص در ولادت‌ها و شهادت‌های آنان به ظهور می‌رسانند ولی اکثرشان معتقد نیستند که باید تمام دستورات ایشان را در محیط زندگی و کار مراعات کنند.
از پیامدهای خطرناک این اعتقاد ناسالم، انجام دادن کارهایی است که حضرات معصومین (علیهم‌السلام) از انجام دادن آن‌ها نهی کرده‌اند و ترک کردن کارهایی است که حضرات معصومین (علیهم‌السلام) به انجام دادن آن‌ها دستور داده‌اند.
اگر کسی بتواند با تضرع بر درگاه الهی و توسل به حضرات معصومین (علیهم‌السلام) این حجاب را رفع کند، چهارپنجم از مقدمات ورود به منهاج فردوسیان را طی کرده است.

5 ـ برائت:
مهمترین حجاب برای موالیان (کسانی که ولایت رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین ـ علیهم‌السلام ـ را پذیرفته‌اند) اعتقاد نداشتن به انحصار هدایتگری در خاندان وحی است. کسانی که در عین اعتقاد به هدایتگری اهل بیت (علیهم‌السلام) نیم‌نگاهی به حالات و مقالات و مقامات بیگانگان نیز دارند، گرفتار این حجاب هستند.
کسی می‌تواند به آسودگی قدم در منهاج فردوسیان بگذارد که به یقین معتقد شده باشد، هدایت، فقط و فقط در انحصار آموزه‌های استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و دوازده جانشین بحق آن حضرت (علیهم‌السلام) است. اگر احتمال بدهد صوفیه و عرفای عامه (که ولایت ائمه‌ی طاهرین ـ علیهم‌السلام ـ نداشتهاند) بویی از هدایت و هدایتگری برده‌اند، در این حجاب گرفتار است. مثلاً اگر معتقد باشد افرادی که نام و حالاتشان در «تذکرة الاولیاء» به عنوان اولیای الهی و عرفا آمده (و البته ثابت شود از عامه بوده‌اند) هدایت‌شده یا هدایتگر هستند، نخواهد توانست بهره‌ی لازم را از منهاج فردوسیان ببرد. حالِ آنان که به حالات و سخنان غیر مسلمانان (مانند: زرتشت، بودا، سای بابا، اوشو و …) توجه دارند، وخیم‌تر است.
پس اگر کسی بتواند با تضرع بر درگاه الهی و توسل به حضرات معصومین (علیهم‌السلام) این حجاب دقیق را رفع کند، اجازه خواهد یافت از شاهراه نظام تربیتی منهاج فردوسیان به سوی درجات عالیه‌ی قرب و منزلگاه‌های بلند بهشت برین بتازد.

سؤال: ثمراتِ اعتقاد و عمل به منهاج فردوسیان چیست؟

جواب: تکامل یافتن بر اساس دکترین منهاج فردوسیان، تحقّق «الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» است؛ یعنی منهاجی کسی است که ایمانش (دیدگاه‌هایش / باورهایش) را اصلاح می‌کند و کارهایش را نیز درست می‌نماید. پس برای کسانی که به تعبیر قرآن کریم، ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، یا به تعبیر مختصر، «منهاجی شوند»، چنین ثمرات و دستاورهایی برشمرده شده است [1]:

• ثمره‌ی اول: رسیدن به بهشت برین پروردگار:
محکم 1:
«وَبَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ کلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»
ترجمه: به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‏‌اند، بشارت ده که باغ‌هایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه‏ای از آن، به آنان داده شود، می‏گویند: «این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود. (ولی اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است)» و میوه‏‌هایی که برای آنها آورده می‏‌شود، همه (از نظر خوبی و زیبایی) یکسانند. و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.
محکم 2:
«وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِک أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»
ترجمه: و آنها که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‏‌اند، آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند.
محکم 3:
«وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَّهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً»
ترجمه: و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، بزودی آنها را در باغ‌هایی از بهشت وارد می‏کنیم که نهرها از زیر درختانش جاری است همیشه در آن خواهند ماند و همسرانی پاکیزه برای آنها خواهد بود و آنان را در سایه‏‌های گسترده (و فرح بخش) جای میدهیم.
محکم 4:
«وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا وَعْدَ اللهِ ‌حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللهِ ‌قِیلاً»
ترجمه: و کسانی که ایمان آورده‏‌اند و اعمال صالح انجام داده‏‌اند، بزودی آن را در باغ‌هایی از بهشت وارد می‏کنیم که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند. وعده حق خداوند است و کیست که در گفتار و وعده‏‌هایش، از خدا صادقتر باشد؟!
محکم 5:
«وَمَن یعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَکرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِک یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یظْلَمُونَ نَقِیرًا»
ترجمه: و کسی که چیزی از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که ایمان داشته باشد، چنان کسانی داخل بهشت می‏شوند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد.
محکم 6:
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَکفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ»
ترجمه: و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگاری کرده بودند قطعا گناهانشان را می‏زدودیم و آنان را به بوستانهای پر نعمت درمی‏‌آوردیم.
محکم 7:
«وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لاَ نُکلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا أُوْلَئِک أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ وَقَالُواْ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کنَّا لِنَهْتَدِی لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْکمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ»
ترجمه: و کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند ـ البته هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمی‏کنیم ـ آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند. و هر گونه کینه‌‏ای را از سینه‌‏هایشان می‏‌زداییم از زیر [قصرهای]شان نهرها جاری است و می‏‌گویند ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمی‏‌کرد ما خود هدایت نمی‏‌یافتیم در حقیقت فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند و به آنان ندا داده می‏شود که این همان بهشتی است که آن را به [پاداش] آنچه انجام می‏‌دادید میراث یافته‏‌اید.
محکم 8:
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللهِ ‌بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللهِ ‌وَأُوْلَئِک هُمُ الْفَائِزُونَ * یبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُّقِیمٌ * خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا إِنَّ اللهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏‌اند نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند. پروردگارشان آنان را از جانب خود، به رحمت و خشنودی و باغ‌هایی [در بهشت‏] که در آنها نعمت‌هایی پایدار دارند، مژده می‏‌دهد. جاودانه در آنها خواهند بود، در حقیقت، خداست که نزد او پاداشی بزرگ است.
محکم 9:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ»
ترجمه: کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت می‏کند از زیر (قصرهای) آنها در باغهای بهشت، نهرها جاری است.
محکم 10:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَی رَبِّهِمْ أُوْلَئِک أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»
ترجمه: بی‏گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و [با فروتنی] به سوی پروردگارشان آرام یافتند آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود.
محکم 11:
«وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ»
ترجمه: و کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به باغهای بهشت وارد می‏کنند باغ‌هایی که نهرها از زیر درختانش جاری است به اذن پروردگارشان، جاودانه در آن می‏‌مانند و تحیت آنها در آن، «سلام» است.
محکم 12:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا * أُوْلَئِک لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَیلْبَسُونَ ثِیابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّکئِینَ فِیهَا عَلَی الْأَرَائِک نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا»
ترجمه: مسلّماً کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد! آنها کسانی هستند که بهشت جاودان برای آنان است باغ‌هایی از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جاری است در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته می‏شوند و لباس‌هایی (فاخر) به رنگ سبز، از حریر نازک و ضخیم، در بر می‏‌کنند در حالی که بر تختها تکیه کرده‏‌اند. چه پاداش خوبی، و چه جمع نیکویی!.
محکم 13:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا * خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا»
ترجمه: امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود. آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضای نقل مکان از آن جا نمی‏‌کنند!.
محکم 14:
«إِلاَ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِک یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یظْلَمُونَ شَیئًا * جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیبِ إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیا * لاَ یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلاَ سَلاَمًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکرَةً وَعَشِیا * تِلْک الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کانَ تَقِیاً»
ترجمه: مگر آنان که توبه کنند، و ایمان بیاورند، و کار شایسته انجام دهند چنین کسانی داخل بهشت می‏‌شوند، و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد. وارد باغه‌ایی جاودانی می‏شوند که خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است هر چند آن را ندیده‏‌اند مسلماً وعده خدا تحقق یافتنی است! در آن جا هرگز گفتار لغو و بیهوده‌‏ای نمی‏‌شنوند و جز سلام در آن جا سخنی نیست و هر صبح و شام، روزی آنان در بهشت مقرّر است. این همان بهشتی است که به هر یک از بندگان ما که پرهیزگار باشند به میراث می‏‌دهیم.
محکم 15:
«وَمَنْ یأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِک لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی * جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِک جَزَاء مَن تَزَکی»
ترجمه: و هر کس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانی درجات عالی دارند؛ باغه‌ای جاویدان بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، در حالی که همیشه در آن خواهند بود این است پاداش کسی که خود را پاک نماید!.
محکم 16:
«إِنَّ اللهَ یدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ إِنَّ اللهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ»
ترجمه: خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏‌اند، در باغ‌هایی از بهشت وارد می‏‌کند که نهرها زیر درختانش جاری است (آری،) خدا هر چه را اراده کند انجام می‏‌دهد.
محکم 17:
«إِنَّ اللهَ یدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ * وَهُدُوا إِلَی الطَّیبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَی صِرَاطِ الْحَمِیدِ»
ترجمه: خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، در باغ‌هایی از بهشت وارد می‏کند که از زیر درختانش نهرها جاری است آنان با دستبندهایی از طلا و مروارید زینت می‏‌شوند و در آنجا لباس‌هایشان از حریر است. و به گفتار پاک هدایت می‏‌شوند و به سوی راه [خدای] ستوده هدایت می‏گردند.
محکم 18:
«الْمُلْک یوْمَئِذٍ للهِ یحْکمُ بَینَهُمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ»
ترجمه: حکومت و فرمانروایی در آن روز از آن خداست و میان آنها داوری می‏کند: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏اند، در باغهای پرنعمت بهشتند.
محکم 19:
«وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ»
ترجمه: و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، آنان را در غرفه‏‌هایی از بهشت جای می‏دهیم که نهرها در زیر آن جاری است جاودانه در آن خواهند ماند چه خوب است پاداش عمل‏‌کنندگان!
محکم 20:
«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ»
ترجمه: امّا آنان که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغی از بهشت شاد و مسرور خواهند بود.
محکم 21:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ * خَالِدِینَ فِیهَا وَعْدَ اللهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، باغهای پرنعمت بهشت از آن آنهاست که در آن جاودان می‏مانند وعده خداست که حق است و هموست ‏شکست‏‌ناپذیر سنجیده‌کار.
محکم 22:
«أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی نُزُلًا بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ»
ترجمه: امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود، این وسیله پذیرایی (خداوند) از آنهاست به پاداش آنچه انجام می‏‌دادند.
محکم 23:
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِک یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیرِ حِسَابٍ»
ترجمه: هر کس بدی کند، جز بمانند آن کیفر داده نمی‏‌شود ولی هر کس کار شایسته‌‏ای انجام دهد ـ خواه مرد یا زن ـ در حالی که مؤمن باشد آنها وارد بهشت می‏شوند و در آن روزی بی‏‌حسابی به آنها داده خواهد شد.
محکم 24:
«الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَّا یشَاؤُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِک هُوَ الْفَضْلُ الکبِیرُ * ذَلِک الَّذِی یبَشِّرُ اللهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَن یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَکورٌ»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏‌اند در باغ‌های بهشتند و هر چه بخواهند نزد پروردگارشان برای آنها فراهم است این است فضل (و بخشش) بزرگ! این همان [پاداشی] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند [بدان] مژده داده است بگو به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی در باره خویشاوندان و هر کس نیکی به جای آورد [و طاعتی اندوزد] برای او در ثواب آن خواهیم افزود قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است.
محکم 25:
«إِنَّ اللهَ یدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِینَ کفَرُوا یتَمَتَّعُونَ وَیأْکلُونَ کمَا تَأْکلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًی لَّهُمْ»
ترجمه: خداوند کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغ‌هایی از بهشت می‏کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است.
محکم 26:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ بِأَمْوَالِکمْ وَأَنفُسِکمْ ذَلِکمْ خَیرٌ لَّکمْ إِن کنتُمْ تَعْلَمُونَ * یغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَیدْخِلْکمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاکنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَأُخْرَی تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»
ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می‏‌رهاند. به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید این [گذشت و فداکاری] اگر بدانید برای شما بهتر است. تا گناهانتان را بر شما ببخشاید و شما را در باغ‌هایی که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است و [در] سراهایی خوش در بهشت‌های همیشگی درآورد این [خود] کامیابی بزرگ است. و [رحمتی] دیگر که آن را دوست دارید یاری و پیروزی نزدیکی از جانب خداست و مؤمنان را [بدان] بشارت ده.
محکم 27:
«وَمَن یؤْمِن بِاللهِ وَیعْمَلْ صَالِحًا یُکفِّرْ عَنْهُ سَیئَاتِهِ وَیدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
ترجمه: و هر کس به خدا ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را می‏بخشد و او را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد می‏کند، جاودانه در آن می‌مانند و این پیروزی بزرگ است!
محکم 28:
«وَمَن یؤْمِن بِاللهِ وَیعْمَلْ صَالِحًا یدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللهُ لَهُ رِزْقًا»
ترجمه: و هر کس به خدا ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهایی از بهشت وارد سازد که از زیر (درختانش) نهرها جاری است، جاودانه در آن می‏مانند، و خداوند روزی نیکویی برای او قرار داده است!».
محکم 29:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ذَلِک الْفَوْزُ الْکبِیرُ»
ترجمه: و برای کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند، باغهایی از بهشت است که نهرها زیر درختانش جاری است و این نجات و پیروزی بزرگ است‏.
محکم 30:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ * جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَّضِی اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِک لِمَنْ خَشِی رَبَّهُ»
ترجمه: در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده‏اند آنانند که بهترین آفریدگانند. پاداش آنان نزد پروردگارشان باغ‌های همیشگی است که از زیر [درختان] آن نهرها روان است جاودانه در آن همی مانند خدا از آنان خشنود است و [آنان نیز] از او خشنود این [پاداش] برای کسی است که از پروردگارش بترسد.

• ثمره‌ی دوم: برخوردار شدن از پاداش الهی:
محکم 1:
«وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَیرٌ لَّوْ کانُواْ یعْلَمُونَ»
ترجمه: اگر آنها گرویده و پرهیزگاری کرده بودند قطعا پاداشی [که] از جانب خدا [می‏‌یافتند] بهتر بوداگر می‏دانستند.
محکم 2:
«وَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَیوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ»
ترجمه: امّا آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور کامل خواهد داد و خداوند، ستمکاران را دوست نمی‏دارد.
محکم 3:
«فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَکمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
ترجمه: پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگاری کنید برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود.
محکم 4:
«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَیوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَیزیدُهُم مِّن فَضْلِهِ»
ترجمه: اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند پاداششان را به تمام [و کمال] خواهد داد و از فضل خود به ایشان افزونتر می‏بخشد.
محکم 5:
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ»
ترجمه: خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
محکم 6:
«إِلَیهِ مَرْجِعُکمْ جَمِیعًا وَعْدَ اللهِ ‌حَقًّا إِنَّهُ یبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ لِیجْزِی الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِینَ کفَرُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِیمٍ وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کانُواْ یکفُرُونَ»
ترجمه: بازگشت همه شما به سوی اوست وعده خدا حق است هموست که آفرینش را آغاز می‏کند سپس آن را باز می‏گرداند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند به عدالت پاداش دهد و کسانی که کفر ورزیده‌‏اند به سزای کفرشان شربتی از آب جوشان و عذابی پر درد خواهند داشت.
محکم 7:
«وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِک کانَ سَعْیهُم مَّشْکورًا»
ترجمه: و هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را برای آن بکند و مؤمن باشد آنانند که تلاش آنها مورد حق‏‌شناسی واقع خواهد شد.
محکم 8:
«الْحَمْدُ للهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکتَابَ وَلَمْ یجْعَل لَّهُ عِوَجَا * قَیمًا لِّینذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا * مَاکثِینَ فِیهِ أَبَدًا»
ترجمه: ستایش خدایی را که این کتاب [آسمانی] را بر بنده خود فرو فرستاد و هیچ گونه کژی در آن ننهاد [کتابی] راست و درست تا [گناهکاران را] از جانب خود به عذابی سخت بیم دهد و مؤمنانی را که کارهای شایسته می‏کنند نوید بخشد که برای آنان پاداشی نیکوست. در حالی که جاودانه در آن [بهشت] ماندگار خواهند بود.
محکم 9:
«وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَی وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یسْرًا»
ترجمه: و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند پاداشی [هر چه] نیکوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به کاری آسان واخواهیم داشت.
محکم 10:
«فَمَن یعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کفْرَانَ لِسَعْیهِ وَإِنَّا لَهُ کاتِبُونَ»
ترجمه: پس هر که کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن [هم] باشد برای تلاش او ناسپاسی نخواهد بود و ماییم که به سود او ثبت می‏کنیم.
محکم 11:
«وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُکفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یعْمَلُونَ»
ترجمه: و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند قطعا گناهانشان را از آنان می‌زداییم و بهتر از آنچه می‏کردند پاداششان می‏‌دهیم.
محکم 12:
«وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیلَکمْ ثَوَابُ اللهِ خَیرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلاَ یلَقَّاهَا إِلاَ الصَّابِرُونَ»
ترجمه: و کسانی که دانش [واقعی] یافته بودند گفتند وای بر شما برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان آن را نیابند.
محکم 13:
«لِیجْزِی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لاَ یحِبُّ الْکافِرِینَ»
ترجمه: تا [خدا] کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند به فضل خویش پاداش دهد که او کافران را دوست نمی‏‌دارد.
محکم 14:
«وَمَا أَمْوَالُکمْ وَلاَ أَوْلاَدُکم بِالَّتِی تُقَرِّبُکمْ عِندَنَا زُلْفَی إِلاَ مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِک لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ»
ترجمه: و اموال و فرزندانتان چیزی نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند مگر کسانی که ایمان آورده و کار شایسته کرده باشند پس برای آنان دو برابر آنچه انجام داده‏اند پاداش است و آنها در غرفه‌‏ها[ی بهشتی] آسوده خاطر خواهند بود.
محکم 15:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند آنان را پاداشی بی‏پایان است.
محکم 16:
«وَیسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَیزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ»
ترجمه: و [درخواست] کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏اند اجابت می‏کند و از فضل خویش به آنان زیاده می‏دهد و[لی] برای کافران عذاب سختی خواهد بود.
محکم 17:
«وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یؤْتِکمْ أُجُورَکمْ وَ لا یسْئَلْکمْ أَمْوالَکمْ»
ترجمه: و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید، (خداوند) پاداش‏‌هایتان را می‏دهد و دارایی‏‌هایتان را از شما نمی‏‌خواهد.
محکم 18:
«وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا»
ترجمه: خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند آمرزش و پاداش بزرگی وعده داده‏‌است.
محکم 19:
«الَّذِینَ کفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کبِیرٌ»
ترجمه: کسانی که کفر ورزیده‏اند عذابی سخت‏خواهند داشت و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ است.
محکم 20:
«إِلاَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ»
ترجمه: مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده‌‏اند که آنان را پاداشی بی‏‌منت ‏خواهد بود.
محکم 21:
«إِلاَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ»
ترجمه: مگر کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده‏‌اند که پاداشی بی‏‌منت‏ خواهند داشت.

• ثمره‌ی سوم: در امان ماندن از خوف و حزن:
محکم 1:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَی وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ»
ترجمه: در حقیقت کسانی که [به اسلام] ایمان آورده و کسانی که یهودی شده‏اند و ترسایان و صابئان هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.
محکم 2:
«بَلَی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ للهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ»
ترجمه: آری هر کس که خود را با تمام وجود به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد پس مزد وی پیش پروردگار اوست و بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.
محکم 3:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ»
ترجمه: کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‏شوند.
محکم 4:
«مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ»
ترجمه: هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند پس نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.
محکم 5:
«وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ»
ترجمه: و ما پیامبران [خود] را جز بشارتگر و هشداردهنده نمی‏فرستیم پس کسانی که ایمان آورند و نیکوکاری کنند بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد.
محکم 6:
«وَمَن یعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا»
ترجمه: و هر کس کارهای شایسته کند در حالی که مؤمن باشد نه از ستمی می‏هراسد و نه از کاسته شدن [حقش].

• ثمره‌ی چهارم: دارا شدن دنیای خوب و بهره‌های نیک دنیوی:
محکم 1:
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَکن کذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کانُواْ یَکسِبُونَ»
ترجمه: و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‏گشودیم ولی تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم.
محکم 2:
«أَلا إِنَّ أَوْلِیاء اللهِ ‌لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ* الَّذِینَ آمَنُواْ وَکانُواْ یتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الآخِرَةِ لاَ تَبْدِیلَ لِکلِمَاتِ اللهِ ‌ذَلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
ترجمه: آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می‏‌شوند. همانان که ایمان آورده و پرهیزکاری ورزیده‌‏اند، در زندگی دنیا و در آخرت مژده برای آنان است وعده‏‌های خدا را تبدیلی نیست این همان کامیابی بزرگ است.
محکم 3:
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کانُواْ یعْمَلُونَ»
ترجمه: هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگی پاکیزه‌‏ای حیات [حقیقی] بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‏‌دادند پاداش خواهیم داد.
محکم 4:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دلها] قرار می‏‌دهد.
محکم 5:
«وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکونَ بِی شَیئًا»
ترجمه: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند.
محکم 6:
«وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَی وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یسْرًا»
ترجمه: و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند پاداشی [هر چه] نیکوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به کاری آسان واخواهیم داشت.

• ثمره‌ی پنجم: برخوردار شدن از هدایت خداوند:
محکم 1:
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِک لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به ظلمی نیالوده‏‌اند آنان راست ایمنی و ایشان راه‏‌یافتگانند.
محکم 2:
«إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ ‌مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّکاةَ وَلَمْ یخْشَ إِلاَّ اللهَ فَعَسَی أُوْلَئِک أَن یکونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ»
ترجمه: مساجد خدا را تنها کسانی آباد می‏کنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و نماز برپا داشته و زکات داده و جز از خدا نترسیده‌‏اند پس امید است که اینان از راه‌‏یافتگان باشند.
محکم 3:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند پروردگارشان به پاس ایمانشان آنان را هدایت می‏کند.

• ثمره‌ی ششم: بهره‌مند شدن از رحمت و غفران الهی:
محکم 1:
«وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی»
ترجمه: و به یقین من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته نماید و به راه راست راه‌سپر شود.
محکم 2:
«فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کرِیمٌ»
ترجمه: پس آنان که گرویده و کارهای شایسته کرده‏‌اند آمرزش و روزی نیکو برای ایشان خواهد بود.
محکم 3:
«لِیجْزِی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِک لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کرِیمٌ»
ترجمه: تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند به پاداش رساند آنانند که آمرزش و روزی خوش برایشان خواهد بود.

• ثمره‌ی هفتم: همانند نشدن با فاسقان و بدکاران:
محکم 1:
«أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کالْفُجَّارِ»
ترجمه: یا [مگر] کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده‌‏اند چون مفسدان در زمین می‏‌گردانیم یا پرهیزگاران را چون پلیدکاران قرار می‌‏دهیم.
محکم 2:
«وَ مَا یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِیءُ قَلِیلًا مَّا تَتَذَکرُونَ»
ترجمه: و نابینا و بینا یکسان نیستند و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند [نیز] با [مردم] بدکار [یکسان] نیستند چه اندک پند می‏پذیرید.
محکم 3:
«أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ»
ترجمه: آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شده‏اند پنداشته‏اند که آنان را مانند کسانی قرار می‏دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند [به طوری که] زندگی آنها و مرگشان یکسان باشد چه بد داوری می‏کنند.

• ثمره‌ی هشتم: عاقبت به خیر شدن:
محکم 1:
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌‏اند خوشا به حالشان و خوش سرانجامی دارند.
محکم 2:
«فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَی أَن یکونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ»
ترجمه: و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد امید که از رستگاران باشد.
• ثمره‌ی نهم: داخل شدن در رحمت الهی:
محکم 1:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللهِ ‌أُوْلَئِک یرْجُونَ رَحْمَتَ اللهِ ‌وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»
ترجمه: آنان که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده‏‌اند آنان به رحمت‏ خدا امیدوارند خداوند آمرزنده مهربان است.
محکم 2:
«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذَلِک هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ»
ترجمه: و اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت ‏خویش داخل می‏گرداند این همان کامیابی آشکار است.

• ثمره‌ی دهم: همنشین شدن با صالحین:
محکم 1:
«یؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَیسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَأُوْلَئِک مِنَ الصَّالِحِینَ»
ترجمه: به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان می‏‌دهند و از کار ناپسند باز می‏‌دارند و در کارهای نیک شتاب می‏کنند و آنان از شایستگانند.
محکم 2:
«وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ»
ترجمه: و کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده‏‌اند البته آنان را در زمره شایستگان درمی‏آوریم.

• ثمره‌ی یازدهم: تبدیل شدن بدی‌ها به نیکی‌ها:
محکم 1:
«إِلاّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحًا فَأُوْلَئِک یبَدِّلُ اللهُ سَیئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکانَ اللهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»
ترجمه: مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند پس خداوند بدیهایشان را به نیکی‌ها تبدیل می‏کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

• ثمره‌ی دوازدهم: زدوده شدن بدی‌ها و بهبود یافتن حال:
محکم 1:
«وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ کفَّرَ عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ»
ترجمه: و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند و به آنچه بر محمد [ص] نازل آمده گرویده‌‏اند [که] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است [خدا نیز] بدی‌هایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید.

• ثمره‌ی سیزدهم: نجات یافتن از زیانکاری:
محکم 1:
«إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
ترجمه: مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کرده‏اند.

• ثمره‌ی چهاردهم: خارج شدن از ظلمات به نور:
محکم 1:
«رَسُولاً یتْلُو عَلَیکمْ آیاتِ اللهِ مُبَینَاتٍ لِّیخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»
ترجمه: رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می‏کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏‌اند، از تاریکی‌ها به سوی نور خارج سازد.

• ثمره‌ی پانزدهم: پرهیزکار واقعی شدن:
محکم 1:
«لَیسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکةِ وَالْکتَابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَی الزَّکاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِک الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ»
ترجمه: نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [یا] مغرب بگردانید بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه‏‌ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپای دارد و زکات را بدهد و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانی که راست گفته‏‌اند و آنان همان پرهیزگارانند.

• ثمره‌ی شانزدهم: قرار گرفتن محبتشان در دل مردم:
محکم 1:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»
ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏‌اند به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دلها] قرار می‏‌دهد.

• ثمره‌ی هفدهم: خلاص شدن از تبعات شاعری:
تبعاتی مانند این که گمراهان از آنان پیروی کنند یا این که در هر وادی، سرگردان باشند.
محکم 1:
«وَالشُّعَرَاء یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کلِّ وَادٍ یهِیمُونَ * وَأَنَّهُمْ یقُولُونَ مَا لَا یفْعَلُونَ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکرُوا اللهَ کثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبُونَ»
ترجمه: و شاعران را گمراهان پیروی می‏کنند. آیا ندیده‌‏ای که آنان در هر وادیی سرگردانند. و آنانند که چیزهایی می‏‌گویند که انجام نمی‏‌دهند. مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏‌اند یاری خواسته‏‌اند و کسانی که ستم کرده‏‌اند به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.

• ثمره‌ی هجدهم: امید رستگاری درباره‌شان می‌رود:
محکم 1:
«فَأَمَّا مَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَعَسَی أَن یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ»
ترجمه: و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد امید که از رستگاران باشد.

• ثمره‌ی نوزدهم: چنگ زدن به عروة الوثقی:
محکم 1:
«وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَ إِلَی اللهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»
ترجمه: و هر کس خود را در حالی که نیکوکار باشد تسلیم خدا کند قطعا در ریسمان استوارتری چنگ درزده و فرجام کارها به سوی خداست.

• ثمره‌ی بیستم: مستجاب شدن دعاهایشان:
محکم 1:
«وَیسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ یزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَ الْکافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ»
ترجمه: و [درخواست] کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌‏اند اجابت می‏کند و از فضل خویش به آنان زیاده می‌‏دهد و[لی] برای کافران عذاب سختی خواهد بود.

• ثمره‌ی بیست و یکم: نجات یافتن از عذاب‌های دنیوی:
محکم 1:
«وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَینَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کانُوا یَکسِبُونَ * وَنَجَّینَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکانُوا یتَّقُونَ»
ترجمه: و اما ثمودیان پس آنان را راهبری کردیم و[لی] کوردلی را بر هدایت ترجیح دادند پس به [کیفر] آنچه مرتکب می‏شدند صاعقه عذاب خفت‏‌آور آنان را فروگرفت. و کسانی را که ایمان آورده بودند و پروا می‏داشتند رهانیدیم.

• ثمره‌ی بیست و دوم: راستگو و راست کردار شدن:
محکم 1:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللهِ أُوْلَئِک هُمُ الصَّادِقُونَ»
ترجمه: در حقیقت مؤمنان کسانی‏اند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر] شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده‏‌اند اینانند که راست کردارند.

…………………………….
[1] نشانی آیات و روایاتی که در پاسخ به این سؤال به کار رفته، در نسخه‌ی الکترونیکی کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» آمده است.

 

سؤال: نوآوری منهاج فردوسیان در چیست؟

تفصیل سؤال: با توجه به این که تمام مطالب منهاج فردوسیان در قرآن کریم و روایات آمده و تمام این منابع، در دسترس بوده و حد اقل در کتاب‌خانه‌ها قابل مشاهده و دستیابی است، نوشتن و عرضه‌ی منهاج فردوسیان،‌ چه لزومی داشته و نوآوری آن در چیست؟

جواب: این که منابع خام یک اثر در دسترس باشد، بی‌نیاز کننده از آن اثرِ تراشیده و صیقلی‌شده نیست و از ارزش آن نمی‌کاهد. گر چه سنگ و خاک، در دسترس همه است ولی این، از ارزش مجسمه‌های ظریف سنگی و ظروف پرنقش و نگار سفالین کم نمی‌کند. برخی از کارهایی که در منهاج فردوسیان انجام گرفته به این قرار است:

1. پالایش منابع:
گر چه منابع منهاج فردوسیان در دسترس عموم است ولی این منابع، در یک درجه از اعتبار و ارزش علمی نیستند. به همین جهت و در نخستین گام، منابع معتبر از منابع کم‌اعتبار و بی‌اعتبار، جدا شد تا بتواند چشمه‌ای زلال برای تراوش دیدگاه‌های علمی و احکام عملی باشد. در این مرحله با توجه به ملاک‌هایی که در کتاب اصول استجماع، به تفصیل بیان شده، صدها کتاب و رساله‌ی حدیثیِ بجا مانده از صدر اسلام تا کنون، مورد بررسی دقیق قرار گرفت که در نهایت، بر حدود هفتاد کتاب، اجماع نظر گردید و فقط این تعداد، توانست از صافی قوی منابع گذشته و به عنوان منابع دیدگاه‌های روشن و احکام عملی واضح، امتیاز لازم را کسب نماید.

2. دسته‌بندی و طبقه‌بندی قواعد و قوانین:
دیدگاه‌ها و احکامی که در منابع موجود یافت ‌می‌شود، دارای دسته‌بندی مشخص و طبقاتی نیست. این امر، موجب سرگردانی مبتدیان می‌گردد. حتی پیش می‌آید که دانشمندان مسلط بر این منابع نیز بسیار دچار تحیّر و سرگردانی شوند. همچنین به فرض این که خودشان از طبقه‌بندی آن آگاه باشند، نمی‌توانند به راحتی به دیگران منتقل نمایند. ضرورت آشنایی طبقه به طبقه و مرحله به مرحله با اعتقادات شیعی و احکام عملی آن، ضرورت تدوین و عرضه‌ی منهاج فردوسیان را رقم زد. همان‌طور که در تمام علوم و فنون، مراحل آشنایی تا مهارت و استادی، به روشنی ترسیم می‌گردد، در امر رسیدن به کمال و سعادت نیز همین مطلب باید رعایت شود تا جویندگان راه کمال و سعادت،‌ با چشم‌اندازی روشن و بر طبق زمان‌بندی مشخص، بتوانند راه کمال و سعادت را طی نمایند.

3. پالایش مبهمات:
تمام آیات و روایات، دارای مفاهیم روشن و مصادیق شناخته‌شده و آشنا نیستند. در برخی آیات و روایات، کلماتی یافت ‌می‌شود که حتی آشنایان به زبان عربی نیز از تفسیر و توضیح آن عاجز می‌شوند. مراجعه کردن مستقیم غیردانشمندان به این آیات و روایات، نه تنها سودی ندارد که حتی در برخی موارد، ضررهایی نیز در بر خواهد داشت. این ضرورت، می‌طلبید که در یک پالایش وسیع و عمیق، آنچه مبهم ولی قابل توضیح دادن است،‌ واضح گردد و آنچه مبهم است و دست‌مایه‌ی اختلاف نظرات گردیده، به حاشیه رانده شود تا مایه‌ی سرگردانی جویندگان حقایق ناب و روشن نگردد.

4. توضیح لغات و مصطلحات:
منابع روایی، انباشته از لغات و مصطلحاتی است که داشتن لغتنامه‌ی تخصصی فقه و حدیث را برای جوینده‌ی فهم آنها، الزامی می‌کند. این لغات و مصطلحات، با توجه به خود آیات و روایات، تبیین شد تا مسیر طولانیِ یافتن معنای لغت و مصطلح، از راه جویندگان معارف ناب، برداشته شود. به همین منظور، لغتنامه‌ی مفصلی به «قواعد نظری» و همچنین «قوانین عملی» افزوده شده است.

5. پالایش مخالف اصول:
در منابع موجود ـ هرچند معتبر بوده و مؤلف مورد اعتماد و اعتنایی داشته باشد ـ احادیثی یافت ‌می‌شود که با اصول اعتقادی و عملی شیعه‌ی اثنی‌عشری، ناسازگار است. در هم آمیختگی سره و ناسره (خالص و ناخالص) در روایات منابع معتبر، این ضرورت را ایجاد می‌نمود که با نگاهی دقیق، آنچه مخالف عقل سلیم و اصول ثابت شده‌ی شرعی است، جداسازی شده و نادیده گرفته شود.
بدین منظور، در منهاج فردوسیان، هر آیه یا روایت، برای این که بتواند به صورت یک قاعده‌ی نظری یا قانون عملی در آید، نیاز به طی فرایند خاصی برای احراز «عدم تعارض با اصول شرعی و عقل سلیم» دارد. اگر مراجعه‌ی مستقیم به منابع روایی را برای غیر متخصصین، جایز بشماریم، در گرداب روایات متعارض، سرگردان شده و راه برون‌رفتی از آن نخواهند یافت.
پس لازم است تا برای جلوگیری از سرگردان شدن ناآشنایان با روایات متعارض و روش حل تعارض آنها، چنین برنامه‌ای نوشته شود. در منهاج فردوسیان، قبل از این که تعارض‌ها و تحیّرها به جویندگان کمال و سعادت برسد و آنان را متحیّر سازد، در اتاق فکری‌ای عظیم، این تعارضات، حل شده و نتیجه‌ای پاکیزه و عصاره‌ای صاف‌شده به کام جان مشتاقان کمال و سعادت ریخته ‌می‌شود. این اتاق فکر، متشکل از هزاران فقیه با عظمت است که در طول هزار و چند صد سال اخیر، در مورد حل تعارضات روایات، تلاش کرده‌اند.

6. فارسی‌سازی:
با سهل‌انگاری‌هایی که در طول تاریخ پس از اسلام از سوی متولیان امور فرهنگی انجام گرفت و از سوی دیگر، تلاش‌های احمقانه یا خائنانه‌ی افرادی همچون ابوالقاسم فردوسی و اسدی طوسی، زبان اکثر نقاط ایران، غیر از زبان نزول وحی است. این درد کهنه و ظاهراً بی‌درمان، از سویی دست ناآشنایان به زبان عربی را از دامن معارف وحیانی کوتاه کرده و از سوی دیگر، زحمت مضاعفی برای ارائه‌کنندگان آیات و روایات، برای ترجمه‌ی آن به وجود آورده است.
گرچه منابع منهاج فردوسیان در اختیار همگان است و در کتاب‌خانه‌های بزرگ، قابل دسترسی است ولی تمام آنها به زبانی غیر از زبان عامه‌فهم مردم ایران است. این نقص بزرگ، با منهاج فردوسیان، که ابتدا به زبان فارسی نوشته شده، برطرف می‌گردد. پس در حقیقت، منهاج فردوسیان، راهی روشن برای ورود فارسی‌زبانان به فضای عطرآگین وحی است.
از سوی دیگر، کتاب‌های اعتقادات و احکامی که به فارسی نوشته شده، دارای نثر کهن و ترکیبات ناآشنا برای اهل این زمانه است. برای نمونه می‌توان به «حلیة المتقین» و «مفاتیح الجنان» و «رساله‌های توضیح المسائل» اشاره نمود.
به همین دلیل، در حد امکان، سعی شده از به کار بردن واژگان غریب و قدیمی، پرهیز شود تا نثر قواعد و قوانین، به فارسی روان و امروزی باشد. البته در این راه، از دوستان بسیاری کمک گرفته شده و ‌می‌شود. این دوستان ـ اعم از مرد و زن ـ از نقاط مختلف ایران با گویش‌های محلی مختلف و فرهنگ‌های قومی گوناگون انتخاب می‌شوند تا با مطالعه‌ی قواعد و قوانین، قبل از انتشار، هر گونه ابهامی که در لغات یا نقصی که در رساندن معنی در قواعد و قوانین باشد را گزارش دهند. همچنین در اول تمام نسخه‌های قواعد و قوانین، از افرادی که دست به مطالعه‌ی این آثار می‌زنند نیز خواسته شده هر ابهام، اشکال و کمبودی که ملاحظه نمودند را از طریق درگاه‌های ارتباطیِ اعلام شده، به اطلاع دفتر مرکزی منهاج فردوسیان برای برطرف نمودن، برسانند.

7. تجمیع دیدگاه‌ها و احکام:
از دیگر کارهایی که در منهاج فردوسیان انجام گرفت،‌ این بود که سعی شد تمام دیدگاه‌های واضح و مسلّم قرآن و عترت، در یک کتاب، جمع‌آوری گردد. ضرورتی که تا کنون به وقوع نپیوسته بود. کسی که می‌خواست با دیدگاه‌های ناب قرآن و عترت آشنا شود، می‌بایست ده‌ها کتاب مفصل را مطالعه نموده و از لابلای آنها، ذره ذره مقصودش را استجماع نماید و در کنار هم بنشاند. همچنین در بخش احکام عملی، علاوه بر واجبات و محرمات ـ که معمولاً در رساله‌های توضیح المسائل به آن پرداخته ‌می‌شود ـ مستحبات و مکروهات نیز آورده شد. حتی مباحات ـ که یکی از اقسام پنجگانه‌ی احکام عملی است ـ نیز به قواعد نظری افزوده شد تا تمام واضحات و مسلّمات شیعه، در یک قاب، در جلو چشمان تشنه‌ی جویندگان کمال و سعادت قرار گیرد.

8. توسعه در اعتقادات:
آنچه همیشه در علم کلام مورد بحث و اثبات قرار می‌گرفته و به عنوان اعتقادات، مطرح بوده، اندکی از دیدگاه‌های بسیار اساسی و حیاتی اسلام و تشیع است. اما قرآن کریم و روایات معتبر ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) به عنوان دو منبع غنی معارف وحیانی، سرشار از دیدگاه‌هایی است که بدان پرداخته نشده و جز به صورت بسیار جزئی و پراکنده، سخنی از آن به میان نیامده است. صدور این دیدگاه‌های ارزشمند، با توجه به گستردگی آن، هدفی جز راهنمایی و راهبری جویندگان معارف ناب نداشته است. چیزی که جویندگان حقایق اصیل از آن بی‌نصیب یا کم‌نصیب بوده‌اند. این نقیصه، در مجموعه‌ی آثار منهاج فردوسیان مرتفع گردید و تمام آنچه در منابع معتبر ثقلین، به عنوان دیدگاه آمده بود، به قالب اعتقاد بیان شد. البته مراتب لازم، مراعات شده و این دیدگاه‌ها در سه طبقه‌ی «پایه»، «تکمیلی» و «تجمّلی» عرضه ‌می‌شود تا «فرع» به جای «اصل» ننشیند و «اصل»، جای «فرع» را تنگ نسازد.

9. خلاصه‌نویسی:
میزان قابل توجهی از آیات قرآن کریم و روایات، تکرار تعداد محدودی دیدگاه یا حکم عملی است که به اغراضی عقلایی مانند تأکید، صادر شده است. ولی برای کسی که تسلیم وحی شده و یکبار دانستن، برای رساندن او به عمل، کفایت می‌کند، نیازی به این حجم بالای تکرار آیات و روایات نیست. پس لازم بود در یک فرایند خلاصه‌نویسی و فشرده‌سازی، مکررات از آیات و روایاتی که حاوی دیدگاه ویژه یا حکم عملی خاصی بودند، در یکدیگر به صورت صحیح، ادغام شوند تا منابع چندصد جلدی، در یک جلد، قابل دسترسی آسان و دائمی و فراگیر باشند. این ضرورت، با تدوین و عرضه‌ی «منهاج فردوسیان» به تحقق رسید.

10. حذف روایات بدون دیدگاه نظری و دستور عملی:
چنین نیست که هر چه روایت در مجامع روایی ما آمده باشد و حتی تمام آیات قرآن کریم، حاوی دیدگاهی مشخص باشند بلکه تعدادی از آیات قرآن کریم و روایات، در صدد القای دیدگاه خاص یا دستور عملی ویژه‌ای نیستند. پس ضروری می‌نمود که این حجم از آیات و روایات، که حجم بالایی هم دارد، از معرض مطالعه‌ی جویندگان کمال و سعادت کنار گذاشته شود تا به جای صرف وقت در حواشی علوم، عمر شریف را مصروف عمل نمایند. این مهم،‌ با تدوین و ارائه‌ی منهاج فردوسیان محقق شد.

11. حل تعارض روایات:
در فرایند پیش‌انداختن روایات منابع معتبر بر روایات منابع کم‌اعتبار یا بی‌اعتبار، تعارض بسیاری از روایات، به راحتی حل شد. گر چه شاید نتوان این را از اهداف اولیه‌ی تدوین این برنامه، عنوان کرد؛ ولی به صورت قهری و ضمنی، چنین نیازی نیز بر طرف شد و قسمت قابل توجهی از تعارضات متون روایی، با مقدم کردن آنچه در منابع معتبر آمده بر آنچه در منابع کم‌اعتبار یا بی‌اعتبار آمده، «حل»، یا به عبارت بهتر، «منحل» گردید.

12. حذف فعل معصوم:
بنای علمای بزرگ در هزار و اندی سال گذشته بر این بوده که گزارش‌های رسیده از کارهای معصومین (علیهم‌السلام) دلالت بر استحباب آن عمل ندارد بلکه فقط جایز بودن آن کار را می‌رساند؛ زیرا معصوم، اهل معصیت و انجام حرام نیست، پس کاری که انجام می‌دهد، یکی از سه صورتِ واجب، مستحب یا مکروه است که در اصطلاح، «مطلقِ جواز» خوانده ‌می‌شود.
علی رغم این بنای روشن، گروهی از نویسندگان کتاب‌هایی که مستحبات را بازگو می‌کند، فعل معصوم را دال بر استحباب دانسته و مستحبات زیادی برشمرده‌اند که جملگی، برداشت شده از عمل استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) یا استادان معظم (علیهم‌ السلام) است. پالایش این کتاب‌ها و جدا کردن آنچه فعل معصوم است و مفید استحباب نیست از آنچه امر معصوم است و مفید استحباب است، لازم به نظر می‌رسید که انجام نشده بود. این نیاز، در منهاج فردوسیان بر آورده شد و هیچ قانونی از قوانین عملی آن، با توجه به برداشت از فعل معصوم، تدوین نگردید. لذا کسی که از منظر قوانین عملی منهاج فردوسیان به سرچشمه‌ی وحی وارد ‌می‌شود،‌ مطمئن است که چیزی از برداشت‌های اطرافیان از فعل استاد در آن نیست و سراسر، دستورات آن معلمان بشریت برای رسیدن به کمال و سعادت است.

سؤال: «منهاج فردوسیان» چه مزایایی بر سایر برنامه‌های تربیتی دارد؟

جواب: ده مزیت «منهاج فردوسیان» بر سایر برنامه‌های تربیتی، به اختصار، عبارتند از:

1 ـ کامل بودن:
برخی برنامه‌های تربیتی، جامع هستند ولی کامل نیستند؛ یعنی به همه‌ی امور کلی پرداخته شده ولی از پرداختن به زیرشاخه‌ها و امور جزئی، غفلت یا تغافل شده است‌. مثلاً بر داشتنِ «تقوا» تأکید ‌می‌شود ولی معنی و مصادیق تقوا، به صورت عملیاتی، بازگو نمی‌شود‌. یا مثلاً تأکید دارند که همه‌ی واجبات را انجام دهد و تمام محرمات را ترک کند، ولی فهرستی از واجبات یا محرمات، به دست نمیدهند؛ در حالی که در «منهاج فردوسیان» همزمان، به تمامی اصول، فروع، کلیات و جزئیات به صورت کاربردی و عملیاتی، توجه شده است‌.

2 ـ جامع بودن:
اکثر برنامه‌های تربیتی، جامع نیستند یعنی در برخی زمینه‌ها به خوبی کار شده و حرفهایی برای گفتن و دستوراتی برای اجرا کردن دارند، ولی از برخی زمینه‌ها هم غفلت یا تغافل گردیده است‌.
مثلاً در ابعاد عبادات فردی، دارای دستورات و مرام مدوّن و مشخصی هستند ولی در عبادات اجتماعی اسلام، ناقصند‌. در حالی که «منهاج فردوسیان»، جامعترین برنامهی خودسازی را به مشتاقان راه وصول به حضرت حق (تبارک و تعالی) ارائه می‌دهد‌.

3 ـ معتبر بودن:
قانون‌های منهاج فردوسیان در نهایت اعتبار است‌. یعنی اعتبارش به قدر اعتبار مستندات آن، یعنی آیات قرآن کریم و احادیث استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است؛ در حالی که خیلی از برنامه‌های تربیتی، از حداقل اعتبار لازم برخوردار نیستند‌. اجماع علمای اعلام امامیه بر اتقان آموزه‌های قرآن کریم و سنت، در باره‌ی هیچیک از فرقه‌ها و نحله‌های سلوکی، عرفانی و روحی دیده نمی‌شود‌.

4 ـ وابسته نبودن در راهنمایی و راهبری به غیر معصوم:
در منهاج فردوسیان، راهنمایی (برنامهی سلوک) مبنی بر تعالیم صریح قرآن کریم و بیانات معتبر استادان منهاج فردوسیان [یعنی رسول خدا و ائمه‌ی معصومین (علیهم‌السلام)] است و راهبری (یعنی نَفَس گرم استاد) در دست مبارک حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) قرار دارد.
در حالی که در همه‌ی برنامه‌‌های تربیتی، علاوه بر بشری بودن تعالیم (یا حداقل آلوده بودن به برداشتهای بشری غیر معصومانه)، سرسپردگی و دلدادگی به بشری عادی (غیر معصوم) به عنوان «قطب»، «مرشد» یا «استاد» وجود دارد‌. یعنی جویای کمال و سعادت، باید همواره به بشری عادی وابستگی روحی داشته و از طریق او به خدای متعال متصل باشد، تا آنجا که احضار صورت قطب در نماز، مایهی قبولی نماز و کمال آن دانسته شده است!!

5 ـ تضمینی بودن دستاوردها و نتایج:
رسیدن به نتایج عالی و به دست آوردن دستاوردهای فوق تصور، برای اصحاب منهاج فردوسیان،‌ تضمین شده است‌. قرآن کریم و بیانات متعدد استاد اعظم و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) ضمانتنامه‌ی رسیدن به نتیجه‌های عالی برای روندگان این نظام تربیتی است‌. کدام نظام تربیتی‌ای را می‌توان یافت که رسیدن به دستاوردهایش را اینگونه محکم و استوار،‌ تضمین نماید؟!

6 ـ داشتن همزمانِ نتایج دنیوی و اخروی:
دستاوردهای منهاج فردوسیان برای اصحابش، هم دنیوی و هم اخروی است در حالی که دستاوردهای اکثر برنامه‌های تربیتی (سلوکی)، فقط دنیوی است یعنی دستیابی به قدرت‌‌های ماورایی مانند کیمیاگری، طی الارض، هاله‌بینی، خاطرخوانی، تسخیر جن، ارتباط با ارواح، تخلیه‌ی روح، هیپنوتیزم و‌ … که به تصریح قرآن کریم، جویندگانش را در آخرت، جز آتش، نصیبی نیست‌.
از سوی دیگر، برخی برنامه‌‌ها نیز پیروانشان را با وعده‌های اخروی صِرف، دلخوش کرده و دنیای ویرانی برایشان رقم می‌زنند‌.
جمع کردن بین دنیا و آخرت و تعیین جایگاه واقعی هر کدام و نقش هر یک در سعادت و تکامل انسان، در منهاج فردوسیان تحقق یافته است‌.

7 ـ عرضه‌ی دستورات به قدر تقاضا و طاقت:
در برخی برنامه‌های تربیتی (طریقتی)، دستوراتی که داده ‌می‌شود،‌ غیر متناسب با تقاضا و طاقت روحی و جسمی رهروان است‌. یعنی گاهی کمتر از تشنگی و اشتیاق و گاهی بیشتر از حد طاقت عادی و طیب خاطر آنهاست‌.
ولی دستورات منهاج فردوسیان به صورت کاملاً منطبق با تقاضای منهاجی در اختیارش قرار میگیرد و خود او می‌تواند با توجه به نوسانات روحی خویش مانند حزن و فرح (شادی و غم) و قبض و بسط، میزان عمل به دستورات را تعیین کند و کم و زیاد نماید‌. (البته این اختیار، فقط در قانون‌های طبقات هفتم تا دهم، جریان دارد)

8 ـ روشن بودن مسیر و دستورات از اول راه:
یکی دیگر از مزایای منهاج فردوسیان،‌ روشن بودن مسیر از ابتدا تا انتها برای منهاجی است‌. کسی که قصد دارد از طریق عمل به این برنامه به تکامل لایق خود برسد از قدم اول می‌داند چه میجوید و به کجا میرود و ابتدا و انتهای مطلب و مطلوبش کجاست‌. در صورتی که در برخی برنامه‌های تربیتی دیگر (تا آنجا که مطالعات من یاری می‌دهد، این نقیصه گریبانگیر تمامی برنامه‌های تربیتی است) نه ابتدای واضحی وجود دارد و نه انتهای مشخصی، و رهرو (سالک)، همواره در نوعی انتظار و حیرانی نگه داشته ‌می‌شود‌.

9 ـ برگرفته بودن از تصریحات کتاب و سنت:
برخی برنامه‌های تربیتی از اشارات قرآن کریم یا سیره و بیانات رسول خدا و ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) بهره میبرند و یا به نمونه‌سازی (که عموماً ناشی از قیاس و استحسان است) می‌پردازند و بر برداشت‌های بشری ناصحیح و فاقد حجّیت از آموزه‌های دینی بنا شده‌اند‌. یعنی مثلاً از فلان رفتار رسول خدا یا اهل بیت (علیهم‌السلام) دستوری برای جویندگان کمال و سعادت، برداشت می‌کنند، در حالی که معلوم نیست آیا آن فعل، مشترک بین معصوم و غیر معصوم است یا این که منحصر به ذوات معصومین (علیهم‌السلام) بوده است‌. یا مثلاً در نمونه‌سازی و تسرّی دادن حکمی به موضوعات مشابه می‌توان گفت: عدد اذکار را کم و زیاد میکنند یا بعضی اوراد و اعمال را با برخی ترکیب می‌نمایند‌.
در حالی که منهاج فردوسیان مبنی بر دستورات صریح کتاب و سنت است و هیچگونه برداشت جدید و قدیم در آن راه ندارد‌. در استجماع قواعد نظری و قوانین عملی این برنامه، روایت معتبر، به طور قطعی بر درایت ناتمام، حکومت و سلطه دارد‌. البته باید توجه داشت، درایتی که اینجا سخن از آن میرود به معنی بربافته‌های آلوده به اوهام و تخیّلات و متأثر از مکاتب فلسفی، عرفانی و روحی شرق و غرب است‌.

10ـ تنظیم قوانین از مهمتر به مهم:
قوانین منهاج فردوسیان بر طبق نظم منطقی «مهمتر به مهم» چیده شده است‌. به این معنی که اگر کسی از اولین دستورات آن شروع به مراعات نماید، به کسب نورانیترین امور پرداخته و مهمترین آفات و حجاب‌ها را کنار زده است‌. اساسی‌ترین نقش‌آفرینها در سعادت و شقاوت انسان، در صدر لیست قوانین قرار دارد و به مرور از نقش کلیدی قوانین در سعادت و شقاوت بشر کاسته ‌می‌شود‌. این در حالی است که (بنا بر مطالعاتم) همه‌ی برنامه‌های تربیتی (سیر و سلوکی) از امور «مهم» شروع کرده و برخی امور «مهمتر» را به مراحل بعدی موکول میکنند‌. البته در برخی برنامه‌ها، با کمال تعجب، دستوراتی بسیار کم اهمیت در اولین قدم به رهرو داده ‌می‌شود که در این صورت، هم از امور «مهم» و هم از امور «مهمتر» غفلت میگردد!
این برنامه، دارای مزایای دیگری نیز هست که به بیان همین موارد بسنده می‌کنیم‌.

سؤال: آیا منهاج فردوسیان، قائل به سکولاریسم است؟

جواب: واژهٔ سکولار در زبان لاتین به معنای «این جهانی»، «دنیوی»، «گیتیانه» و متضاد با «دینی» یا «روحانی» است. امروزه وقتی از سکولاریسم به عنوان یک آموزه (دکترین) سخن می‌گویند، معمولاً مقصود، هر فلسفه‌ایست که اخلاق را بدون ارجاع به جزمیّات دینی بنا می‌کند و در پی پیشبرد دانش‌ها و روش‌های بشری است.
از آن جا که اصطلاح «سکولاریسم» در موارد گوناگونی استفاده می‌شود، معنی دقیق آن بر اساس نوع کاربرد متفاوت است. دیدگاه سکولاریسم بر این پایه بنا شده ‌است که زندگی با در نظر گرفتن «ارزش‌های بشری» پسندیده ‌است و دنیا را با استفاده از «دلیل و منطق»، بدون استفاده از تعاریفی مانند «خدا»، «آخرت»، «بهشت و جهنم» و هر مفهوم ماورای طبیعی دیگری، بهتر می‌توان توضیح داد.
سکولاریسم شیوه و قانون زیستن است که بر اساس «مادّیات» بنا نهاده شده و به صورت کلی برای کسانی است که باورهای مذهبی را ناکافی یا غیرقابل اطمینان یا غیرقابل باور یافته‌اند.
«سکولاریسم» در سه حیطه، به کار می‌رود؛

اول: در حکومت: معنی سکولاریسم در حکومت، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزش‌های هر دین و مذهبی است.
جدا شدن نهاد دین و دولت در سکولاریزاسیون بدین معناست که مؤسسات سیاسی (که تحت کنترل دولت هستند) از سیطره‌ی مستقیم یا غیر مستقیم «دین» رها می‌شوند.
به عبارت دیگر، دیدگاه‌های نهادهای دینی، نباید بر جامعه تحمیل شوند، یا مبنای سیاست‌گذاری‌های عمومی قرار گیرند. دولت باید تا حد امکان، نسبت به عقاید گوناگون و متفاوت دینی، بی‌طرف بماند؛ یعنی نه مانع آن‌ها باشد و نه مجری خواسته‌هایشان.
دوم: در مفهوم‌های جامعه‌شناسی: سکولاریسم در مفاهیم جامعه‌شناسی، به هر موقعیتی که در آن، جامعه مفهوم‌های مذهبی را در تصمیم‌گیری‌های خود کم‌تر دخالت دهد یا این مفاهیم، کم‌تر موجب اختلاف یا درگیری شوند، اطلاق می‌گردد.
سوم: در زندگی فردی: سکولاریسم در زندگی فردی، به معنی برتری دادن «عقل و منطق» بر «آموزه‌های وحی» است. در این نوع از زندگی، انسان سکولار، بدون وابستگی به دین و مذهب خاص، تلاش می‌کند زندگی‌اش را بر اساس اصول اخلاقی بشری برای رسیدن به آرامش و خوشی‌های دنیوی بسازد.
اصول سکولاریسم فردی عبارت است از:
ـ بهبود زندگی با توجه به مفاهیم مادی آن؛
ـ دانش، تنها وسیله‌ی در دسترس انسان است؛
ـ خیر در نیکی کردن است؛ چه جهان دیگری در کار باشد و چه نباشد.

نتیجه‌گیری: نظر منهاج فردوسیان در باره‌ی «سکولاریسم» در سه حیطه‌ی بالا، بدین شرح است:

سکولاریسم حکومتی: با توجه به این که در واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) دستوری به تشکیل دولت اسلامی نیامده، در منهاج فردوسیان، قانونی مبنی بر تشکیل حکومت دینی نیست. نبودن قانون برای تشکیل حکومت اسلامی، به این معنی است که تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی، راهی برای رسیدن به کمال و سعادت نیست.
در نقطه‌ی مقابل، با توجه به این که در واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) دستوری به جداسازی دین از حکومت نیامده، در منهاج فردوسیان، قانونی مبنی بر جداسازی دین از حکومت نیست. نبودن قانون برای جداسازی دین از حکومت، به این معنی است که تلاش برای جداسازی دین از حکومت، راهی برای رسیدن به کمال و سعادت نیست.
با این حساب، سکولاریسم حکومتی (جدایی دین از سیاست) یا تشکیل حکومت دینی، جایگاهی در منهاج فردوسیان ندارد و این نظام تربیتی، نسبت به هر دو سوی این ماجرا، سکوت دارد.

سکولاریسم اجتماعی: با توجه به این که در واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) دستوری به اجبار جامعه به پذیرش آموزه‌های دینی نیامده، در منهاج فردوسیان، قانونی مبنی بر مجبور کردن جامعه به پذیرش آموزه‌های دینی نیست.
نبودن قانون برای مجبور کردن مردم به پذیرش و مراعات دین، به این معنی است که تلاش برای مجبور کردن جامعه به پذیرش و مراعات دین، راهی برای رسیدن به کمال و سعادت نیست.
در نقطه‌ی مقابل، با توجه به این که در واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام)، تلاش برای بی‌دین کردن جامعه و تشییع فاحشه، نهی شده، در قوانین عملی منهاج فردوسیان، تلاش برای دین‌زدایی از جامعه، ممنوع است.
این قوانین، حکایت از آن دارد که تلاش برای دین‌زدایی از جامعه، بر رسیدن به کمال و سعادت، تأثیر منفی می‌گذارد.
با این حساب، سکولاریسم اجتماعی به معنی مجبور کردن جامعه به دین‌داری، جایگاهی در منهاج فردوسیان ندارد؛ ولی تلاش برای دین‌زدایی از جامعه، ممنوع است.

سکولاریسم فردی: با توجه به این که در واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) دستورات متعددی برای اداره‌ی زندگی فردی آمده و بر اساس آن، هزاران قانون در منهاج فردوسیان تدوین شده است، بر هر جوینده‌ی کمال و سعادت، لازم است قانون‌های منهاج فردوسیان را به خوبی مراعات کند.
و در نقطه‌ی مقابل، با توجه به واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام)، انسان‌ها اجازه ندارند «عقل» و «دانش» را بر آموزه‌های «وحی» برتری دهند.
با این حساب، سکولاریسم فردی به معنی غلبه دادن «عقل» و «دانش» بر وحی، در منهاج فردوسیان ممنوع است.

 

سؤال: چه فرقی بین «روشن بودن» و «آسان بودن» منهاج فردوسیان وجود دارد؟

تفصیل سؤال: بارها گفته‌اید که «منهاج فردوسیان» روشن هست ولی آسان نیست؛ با توجه به این جمله، چه فرقی بین «روشن بودن» و «آسان بودن» وجود دارد؟

جواب: این فرق،‌ در روایت زیر، به خوبی نشان داده شده است:
قَدْ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ دَخَلَ عَلَیْهِ شَهْرُ رَمَضَانَ فَصَامَ نَهَارَهُ وَ أَقَامَ وِرْداً فِی لَیْلَتِهِ وَ حَفِظَ فَرْجَهُ وَ لِسَانَهُ وَ غَضَّ بَصَرَهُ وَ کَفَّ أَذَاهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَهَیْئَةِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ» فَقِیلَ لَهُ مَا أَحْسَنَ هَذَا مِنْ حَدِیثٍ! فَقَالَ: «مَا أَصْعَبَ هَذَا مِنْ شَرْطٍ». [الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیه‌السلام)، صفحه‌ی 204، باب 30: باب نوافل شهر رمضان و دخوله]
ترجمه: از استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) روایت شده که آن حضرت فرمودند: هر شخصی داخل ماه رمضان شود و روزهایش را روزه بگیرد و قسمتی از شب‌هایش را نماز بخواند و شهوت جنسی و زبانش را حفظ نماید و چشم از دیدن حرام‌ها بپوشد و آزاری نرساند، از گناهانش چنان خارج می‌شود، مانند روزی که از مادر متولد شده است. عرض شد: چقدر این سخن، نیکوست. فرمودند: چقدر شرط‌های آن دشوار است.
در این حدیث شریف، به خوبی بین «روشن بودن» و «آسان بودن» فرق گذاشته شده است. باور کردنِ قواعد نظری و عمل کردن به قوانین عملی منهاج فردوسیان نیز چنین است؛ یعنی خیلی روشن است که چه چیزی خواسته شده ولی انجام دادنش بویژه پیوسته انجام‌دادنش بسیار دشوار است و مراقبه‌ای به طول عمر لازم دارد.
مثلاً وقتی می‌گویند: «نماز شب بخوان». بسیار روشن است که منظور، خواندن یازده رکعت نماز با کیفیت مشخص در فاصله‌ی نیمه‌شب تا اذان صبح است؛ ولی انجام دادن آن بویژه برای یک عمر، آسان نیست.

 

سؤال: چرا در تدوین منهاج فردوسیان، از روایات عامه، استفاده کرده‌اید؟

جواب: در پاره‌ای از روایات، به ما دستور داده شده که حکمت را از هر کسی و هر جایی بگیریم و آن را انکار نکنیم. البته این، در صورتی است که حکمت و علم بودن آن، قبلاً در نظام فکری استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) به اثبات رسیده باشد. به عبارت دیگر، وقتی پایه‌ی مطلب به عنوان حکمت، توسط آیه یا روایت معتبر، ثابت شد، تحکیم و تسدید آن توسط همان مضمون، ولو از سفیه، منافق یا مشرک، صادر شده باشد، به ما دستور داده شده است. برخی از این دستورات، به قرار زیر است:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) عَنْ آبَائِهِ (علیهم‌السلام) عَنْ رَسُولِ اللهِ (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) قَالَ: «غَرِیبَتَانِ کَلِمَةُ حِکْمَةٍ مِنْ‏ سَفِیهٍ فَاقْبَلُوهَا وَ کَلِمَةُ سَفَهٍ مِنْ حَکِیمٍ فَاغْفِرُوهَا» [محاسن، محدث برقی، جلد ‏1، صفحه‌ی 230، باب خذ الحق ممن عنده و لا تنظر إلی عمله؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحه‌ی 406، و من ألفاظ رسول الله ص الموجزة التی لم یسبق إلیها؛ امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 589، مجلس یوم الجمعة السادس عشر من ربیع الأول سنة سبع و خمسین و أربعمائة]
ترجمه: از امام صادق از پدرانشان از استاد اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) فرمودند: دو چیز، امری‌ غریب‌ و استثنایی‌ است‌: سخن‌ حکیمانه‌ای‌ که‌ از زبان‌ فرد سفیهی‌ صادر شود، پس‌ آن‌ را بپذیرید و سخن‌ سفیهانه‌ای‌ که‌ از دهان‌ مرد حکیمی‌ بیرون‌ آید، پس‌ از خطای‌ او در گذرید.
● سند 2:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّی کَانَتْ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّی تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَی صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 79]
ترجمه: حکمت را بگیر، هر جا باشد، پس همانا حکمت در سینه‌ی منافق است پس در سینه‌اش بی‌قراری می‌کند تا این که خارج شود و در سینه‌ی مؤمن آرام گیرد.
● سند 3:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «خُذِ الْحِکْمَةَ مِمَّنْ أَتَاکَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَالَ» [عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحه‌ی 241، الفصل الثانی باللفظ المطلق]
ترجمه: حکمت‌ را از کسی که برایت بیاورد، بگیر و به آنچه گفته می‌شود بنگر و به آن کس که می‌گوید، منگر.
● سند 4:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّی‏ کَانَتْ‏ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ ضَالَّةُ کُلِّ مُؤْمِنٍ» [غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، صفحه‌ی 360؛ عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحه‌ی 243، الفصل الثانی باللفظ المطلق]
ترجمه: حکمت را بگیر، هر جا باشد که حکمت، گمشده‌ی هر مؤمنی است.
● سند 5:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «خُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» [مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، طبرسی، صفحه‌ی 134، الفصل الثامن فی العلم و العالم و تعلیمه و تعلمه و استعماله]
ترجمه: حکمت را بگیر هر چند از مشرکان باشد.
● سند 6:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «قَدْ یَقُولُ‏ الْحِکْمَةَ غَیرُ الْحَکِیمِ» [عیون الحکم و المواعظ، لیثی، صفحه‌ی 365، الفصل الأول بلفظ قد؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، صفحه‌ی 59، متفرقات]
ترجمه: گاهی‌ فرد غیر حکیم‌، سخنی‌ حکمت‌آمیز می‌گوید.
● سند 7:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «ضَالَّةُ الْعَاقِلِ الْحِکْمَةُ فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا حَیثُ کَانَتْ» [غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، صفحه‌ی 425]
ترجمه: حکمت، گمشده‌ی عاقل است، پس او سزاوارتر به آن است، هر جا باشد.
● سند 8:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ فَلْیَطْلُبْهَا وَ لَوْ فِی أَیدِی أَهْلِ الشَّرِّ» [تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 201، و روی عنه (علیه‌السلام) فی قصار هذه المعانی]
ترجمه: حکمت، گمشده‌ی مؤمن است، پس باید آن را طلب کند، ولو در دستان اهل شر باشد.
● سند 9:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ‏» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 79]
ترجمه: حکمت، گمشده‌ی مؤمن است، پس حکمت را بگیر ولو از اهل نفاق باشد.
● سند 10:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏، فَاطْلُبُوهَا وَ لَوْ عِنْدَ الْمُشْرِکِ، تَکُونُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها» [امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 625، مجلس یوم الجمعة الثامن عشر من جمادی الآخرة سنة سبع و خمسین و أربعمائة]
ترجمه: حکمت، گمشده‌ی مؤمن است، پس آن را بطلبید ولو نزد مشرک، سزاوارتر به آن و اهل آن باشید.
● سند 11:
عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَ بْنَ الْحُسَینِ (عَلَیهِمَا السَّلَامُ) یَقُولُ: «لَا تُحَقِّرِ اللُّؤْلُؤَةَ النَّفِیسَةَ أَنْ‏ تَجْتَلِبَهَا مِنَ الْکِبَا الْخَسِیسَةِ، فَإِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی قَالَ: سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیهِ السَّلَامُ) یَقُولُ: إِنَّ الْکَلِمَةَ مِنَ الْحِکْمَةِ تَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ نُزُوعاً إِلَی مَظَانِّهَا حَتَّی یَلْفَظَ بِهَا، فَیَسْمَعَهَا الْمُؤْمِنُ، فَیَکُونَ‏ أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها» [امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 625، مجلس یوم الجمعة الثامن عشر من جمادی الآخرة سنة سبع و خمسین و أربعمائة]
ترجمه: راوی می‌گوید: از امام سجاد (علیه‌السلام) شنیدم که فرمودند: گوهر نفیس را کوچک مشمار که بخواهی از محل پَست، آن را برگیری، همانا پدرم به من فرمودند: که از امیر المؤمنین (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند: همانا کلمه‌ای از حکمت، در سینه‌ی منافق، برای برکنده شدن و رسیدن به محل مناسبش، بی‌قراری می‌کند تا این که آن را بگوید، پس مؤمن آن را بشنود و سزاوارتر به آن و اهل آن باشد.
● سند 12:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) قَالَ: «الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ فَحَیثُمَا وَجَدَ أَحَدُکُمْ ضَالَّتَهُ فَلْیَأْخُذْهَا» [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 167، حدیث الناس یوم القیامة]
ترجمه: حکمت،‌ گمشده‌ی مؤمن است، پس هر یک از شما، هر جا گمشده‌اش را بیابد، باید آن را بگیرد.
● سند 13:
قَالَ الْمَسِیحُ (علیه‌السلام): «خُذُوا الْحَقَّ مِنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ لَا تَأْخُذُوا الْبَاطِلَ مِنْ أَهْلِ الْحَقِّ کُونُوا نُقَّادَ الْکَلَامِ» [محاسن، محدث برقی، جلد ‏1، صفحه‌ی 230، باب خذ الحق ممن عنده و لا تنظر إلی عمله]
ترجمه: حق را از اهل باطل بگیرید ولی باطل را از اهل حق نگیرید. بررسی‌کننده‌ی سخن باشید.
● شاهد 1:
قال رسول الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ یَأْخُذُهَا حَیثُ وَجَدَهَا» [عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن ابی جمهور احسایی، جلد 4، صفحه‌ی 81، الجملة الثانیة فی الأحادیث المتعلقة بالعلم و أهله و حاملیه]
ترجمه: حکمت، گمشده‌ی مؤمن است، هر جا بیابدش، بگیردش.
● شاهد 2:
قال رسول الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ فَحَیثُ وَجَدَهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا» [منیة المرید، شهید ثانی، صفحه‌ی 173، أن لا یستنکف من التعلم و الاستفادة ممن هو دونه]
ترجمه: حکمت، گمشده‌ی مؤمن است پس هر جا آن را بیابد، بدان سزاوارتر است.
● شاهد 3:
قال رسول الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «الحکمة ضالّة المؤمن‏ یأخذها ممّن سمعها و لا تبالی فی أی وعاء خرجت» [نهج الفصاحة، پاینده، صفحه‌ی 450]
ترجمه: حکمت، گمشده‌ی مؤمن است، آن را از هر کس بشنود، می‌گیرد و باکی ندارد که در کدام ظرف، خارج شده باشد.
● شاهد 4:
قال امیر المؤمنین (علیه‌السلام): «اَلْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ فَالْتَقِفْهَا وَ لَوْ مِنْ أَفْوَاهِ الْمُشْرِکِینَ‏» [مجموعه‌ی ورّام، ابن ابی فراس، جلد 1، صفحه‌ی 81، باب العتاب]
ترجمه: حکمت، گمشده‌ی مؤمن است، پس آن را ولو از دهان مشرکان باشد، بگیرید.
● شاهد 5:
قَالَتِ الْحُکَمَاءُ: «خُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَفْوَاهِ الْمَجَانِینِ» [مصباح الشریعة، صفحه‌ی 161، الباب السادس و السبعون فی الموعظة]
ترجمه: حکمت‌ را بگیرید ولو از دهان‌ دیوانگان‌ باشد.

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است