حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۶۹۷ مطلب با موضوع «مکاتباتی بر مبنای منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

سلام حاج فردوسی عزیز خسته نباشید و با عرض تشکر از جوابهای شما
حاج آقا امروز سالروز تولد منه و من تصمیم گرفتم علاوه بر سالروز تولد جسمی سالروز تولد عقلی خودمو جشن بگیرم یعنی تازه پا در صراط مستقیم بگذارم البته با کمک فقط شخص خودتان.
حاج آقا واقعاً شما گوهر نایابی بودید که من شما رو تازه پیدا کردم و حاضرم تمام سخنان شما رو مو به مو گوش کنم و عمل کنم واقعاً با این تفاسیر دیگه به کسی و کتابی اعتماد ندارم و تنها کاری که میتونم واستون انجام بدم اینه که شما رو سر نمازم دعا کنم.
فقط حاج آقا بعضی مواقع سوالاتی به ذهنم میرسه که باید بی‌زحمت جوابمو بدین که تعدادی از سوالاتمو الان ذکر میکنم
1 ـ در جزوه‌ی درباره منهاج در قسمت نقاط اشترک و افتراق منهاج فردوسیان با تصوف در گزینه در باب موسیقی مواردی ذکر کرده‌اید. میخواهم بدانم آیا تمام موزیکها و موسیقیها اعم از پاپ کلاسیک سنتی و اصیل مشکل دارد یا نه؟ پس اگر مشکل دارد خواننده‌هایی مثل آقای عصار محمد اصفهانی شجریان افتخاری شهرام ناظری و یا اهنگهای ورزشی که گاها از رادیو و تلویزیون پخش میشوند و یا حتی اهنگهای مارشی جنگ و اهنگهای دوران دفاع مقدس که ادم را به وجد می‌اورند چه؟ آیا گوش دادن به این اهنگها برای تنوع مشکل دارد البته بحث گوش کردن به قرآن و دعا جدای از این مسایل می‌باشد
بیزحمت حاج آقا تکلیف منو با این مساله رو مثل سوالهای قبلیم جواب کامل بدهید.
با تشکر ویژه از شما حاج فردوسی گل

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مور غنا و موسیقی، بحث‌های بسیار و مفصلی صورت گرفته است. برخی کارشناسان، موسیقی را مفید و برخی مضر می‌دانند. بعضی‌ها بین موسیقی تفکیک قائل شده و نواهای تند و غربی را مضر ولی نواهای نرم و شرقی را مفید می‌دانند. حتی بعضی قائل به موسیقی درمانی شده‌اند! یعنی مدعی هستند که می‌توان با گوش دادن به آهنگ‌های خاص، برخی بیماری‌ها را بهبود بخشید. ولی از منظر منهاج فردوسیان و منهاجیون، چون علم بشر محدود و ناقص است، باید به دامن وحی پناه برد و اگر تمام دانشمندان جهان در یک سو به حمایت از موسیقی بپردازند ولی استاد اعظم (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) غیر آن را بفرمایند، ما پیروی از استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) را بر می‌گزینیم.
به همین دلیل، چون استاد معظم حضرت امام صادق (علیه‌السلام) [که نظرشان همان نظر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و بالاترین نظرهاست،] فرموده‌اند: «لَا خَیْرَ فِیهِ، لَا تَقْرَبْهُ» یعنی هیچ خیری در گوش دادن به موسیقی نیست و نزدیکش هم مرو، اصحاب منهاج، از گوش دادن به هرگونه موسیقی مصنوعی، پرهیز می‌کنند.
منظور از موسیقی مصنوعی، موسیقی‌هایی است که انسان از وسایل مخصوص موسیقی یعنی سازهای بادی و ضربی و زهی تولید می‌کند.
البته گوش دادن به آهنگ طبیعت، مانند صدای باد، صدای پرندگان، صدای آبشار و همچنین گوش دادن به نوای خوش تلاوت قرآن و دعاها، بدون اشکال بوده و در برخی مواقع، ثواب هم دارد.
پس به چند مطلب مهم در مورد موسیقی توجه داشته باشید:
اول: هیچوقت عمداً به موسیقی گوش ندهید، ولی اگر به گوشتان رسید و نتوانستید از معرضش فرار کنید، اشکال ندارد.
دوم: هر صدای موزونی که از ساز تولید شده باشد، حتی اگر سرود ملی یا مارش جنگی باشد را گوش ندهید چون در برخی فرمایشات استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) از گوش دادن به صدای ساز (سازهایی مانند: تار، تنبور، طبل، سنج، چنگ و نی) نهی شده است بدون این که فرقی بین آهنگ‌ها قائل شده باشند. پس احتیاط در این است که هیچ صدای تولید بشر از سازهای موسیقی را گوش ندهید.
سوم: در هیچ جای قرآن یا روایات معتبر، اثری از «موسیقی عرفانی» نیست. همانطور که رقص عرفانی (معروف به سماع) از نظر شرعی ممنوع است، موسیقی عرفانی هم دروغی از دروغ‌های صوفیه بوده و ممنوع است.
چهارم: اگر کسی قرآن کریم یا سخنان حق و راستین را با موسیقی همراه کند، به آن آیات و سخنان حق، جفا کرده است و کیفرش سخت تر خواهد بود.
در پایان، روایت زیبایی از کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» می‌آورم تا با دقت در آن، عزمتان بر پاک کردن گوش از موسیقی، راسخ تر گردد. ان شاء الله.
قَالَ: قُلْتُ له علیه‌السلام: جُعِلْتُ فِدَاک إِنِّی أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَک عَنْ شَی‏ءٍ أَسْتَحْیی مِنْهُ. قَالَ: سَلْ. قُلْتُ: هَلْ فِی الجَنَّةِ غِنَاءٌ؟ قَالَ: «إِنَّ فِی الجَنَّةِ شَجَراً یأْمُرُ اللهُ رِیاحَهَا فَتَهُبُّ فَتَضْرِبُ تِلْک الشَّجَرَةُ بِأَصْوَاتٍ لَمْ یسْمَعِ الخَلَائِقُ بِمِثْلِهَا حُسْناً. ثُمَّ قَالَ: هَذَا عِوَضٌ لِمَنْ تَرَک السَّمَاعَ فِی الدُّنْیا مِنْ مَخَافَةِ اللهِ» [بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان، سند 51، صفحه‌ی 47 به نقل از: تفسیر قمی/2/170؛ بحار الانوار/8/127]
ترجمه: (راوی می‌گوید: به محضر مقدس امام صادق علیه‌السلام) عرض کردم: فدایت شوم می‌خواهم چیزی از شما بپرسم ولی خجالت می‌کشم.
فرمودند: بپرس
عرض کردم: آیا در بهشت، موسیقی هم هست؟
فرمودند: [آری، ] در بهشت، درخت ـ ی وجود دارد که خدای متعال باد را امر می‌کند تا [بر آن درخت، ] بوزد. پس آن درخت [به واسطه‌ی وزش آن باد، ] صداهایی تولید می‌کند که هیچکس به خوبی آن را نشنیده است.
سپس فرمودند: این [شنیدن نغمه‌ها و موسیقی‌های بهشتی] پاداش کسی است که موسیقی را در دنیا به خاطر ترس از خدا ترک کرده باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
آیا انتساب رساله‌ی «تحفة الملوک فی السیر و السلوک» به سید بحر العلوم (ره) صحیح است؟
متشکرم

************
هو الحق المبین

سلام علیکم
اینجانب خودم موفق با تحقیق مفصلی در مورد این انتساب نشده‌ام ولی شایسته دیدم تحقیقات آیت الله استادی (حفظه الله) در مقدمه‌ی این رساله را برایتان بنویسم تا مایه‌ی هدایت و روشنگری باشد. ان شاء الله. ایشان می‌نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
چند سال پیش نسخه‌ای خطی به نام تحفه الملوک فی السیر والسلوک که دیباچه آن با عبارت زیر شروع شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم جناب مولانا و سیدنا آقا سید مهدی طباطبائی نجفی مشهور به بحر العلوم می فرماید: الحمد و الثناء لعین الوجود و الصلوه علی واقف مواقف الشهود و علی آله امناء المعبود ای همسفران ملک سعادت و صفاوای رفیقان راه خلوص و وفا امکثوا انی آنست نارا… به دستم افتاد برای روشن شدن وضع آن به کتابهای مربوطه مراجعه کردم.
صاحب طرائق الحقائق می نویسد: رساله‌ای از سید بحر العلوم اعلی الله مقامه در عرفان به خط ایشان (پدر مولف طرائق متوفای 1278) دیدم که جزوی از شرح اربعینیات خود را ضمیمه فرموده بود برای مرحوم حاج عبدالعظیم هراتی که اظهار ارادت خدمت آن حضرت می نموده…
در جای دگیر می نویسد: الحاج عبدالعظیم هروی با برادرش حاج عبدالکریم ساکن طهران و از تجار معروف بودند در سال 1294 را قم را ملاقاتش در طهران حاصل گردید… کتابی که نسبتش به مرحوم سید بحرالعلوم (می دهند ـ ظ) در شرح کتاب سیرو سلوک ابن طاووس علیه الرحمه به خط جناب والد برای حاج مذکور مشاهده و بعضی از وقایع اربعینیات خود را اضافه فرموده بودند. (1)
مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی در ذریعه می نویسد:
رساله فی السیر والسلوک تنسب الی سید نا بحرالعلوم السید مهدی بن مرتضی الطباطبائی البروجردی النجفی المتوفی 1212 فارسیه فی الفی بیت لکنها مشکو که فیها ففی آخرها بعض ما لیس علی مذاق السید بحر العلوم کما یظهر للمتدرب فی مفاده و النسخه موجوده فی النجف فی بیت، بحر العلوم، و رایت اخری عند محمد حسین بن الحاج محمد جعفر الیزدی و کیل سیدنا الشیرازی بکربلا اولها: امکثوانی آنست نارا لعلی آتیکم منها بخبر… و رایت نسخه اخری فیها زیادات و بسط الفاظ و عبارات سماه فی اولها: تحفه الملوک فی السیر و السلوک و انه لبحر العلوم… (2)
و در جای دگیر می نویسد:
رساله فی السیر و السلوک هوتعریب السیر و السلوک الفارسی المنسوب الی سیدنا بحر العلوم، عربه الشیخ الوالمجد محمد الرضا الاصفهانی بالتماس السید حسین بن معزالدین محمد المهدی القزوینی الحلی فی داره بالنجف فی البرانی فی عده لیال بعد الساعه الخامسه من اللیل، و ذکر ابوالمجد انه الفه بحر العلوم بکرمانشاه اقول: و نسبه نصفه الاخیر الیه مشکو که لانه علی مذاق الصوفیه فلو ثبت آن‌هاله فانما هوالنصف الاول فقط کما یاتی فی ص 284. (3)
سید محمد صادق بحر العلوم و سید حسین بحر العلوم در مقدمه کتاب الفوائد الرجالیه سید بحر العلوم پس از ذکر تالیفات او می نویسند:
و هناک بعض الرسائل الصغار ربما نسبت الی السید قدس سره، منها رساله السیر و السلوک الفارسیه و لکن لا یعضدها التاریخ و لایوافقها طریقه السید رحمه الله و سلوک الطافح علی سائر مولفاته و کتاباته ـ کما یشهد بذلک ـ کل من واکب قلمه الشریف فی عامه مولفاته، والله اعلم. (4)
سه نسخه از این رساله در کتابهای فهرست شده کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است، در فهرست آن کتابخانه در ذیل شماره 170 آمده است: می نماید که مولف از مشایخ صوفیه است. در متن اسمی برای رساله ذکر نشده و نام مولف هم مذکور نیست. در نسخه شماره 171 رساله به نام تحفه ضبط شده در نسخه شماره 172 به سیدی مهدی بحرالعلوم نسبت داده شده است، و معروفت نزد جمعی نیز چنین است لیک زیاده بر آنکه مضامین رساله ملائم با مشرب آن سید بزرگوار نیست و هم ارباب تراجم بجز (طرائق الحقائق ج 3 حاشیه ص 90) در شمار مولفات او چنین رساله‌ای را ذکر نکرده‌اند… نسخه‌های این رساله‌های قدری اختلاف دارد… (5)
سه نسخه از این رساله نیز در کتابخانه دانشگاه است. در فهرست آنجا آمده است:
آداب السلوک. در عنوان این نسخه آمده: رساله سید سند مرحوم بحرالعلوم در آداب سلوک و همان رساله عرفانی منسوب به این طاووس است و نباید از بحر العلوم هم باشد و در سر گذشت او… از این رساله باد نگردید. (6)
و در جای دیگر از فهرست آنجا آمده است:
در نسخه شمار 1358 این کتابخانه چهار گفتار در سیروسلوک و روش عبادت و سنن صوفیانه و آداب مریدو شیخ است و مشرب شیعی در آن‌ها پیدا است و ساخته عارفان و آداب مرید و شیخ است و مشرب شیعی در اخیر می باشد. نگارنده همه اینها باید همان محمد حسین بن محمد که در 1251 می زیست و سبک همه اینها نیز یکی است گفتارها اینک شناسانده می شود…
4 ـ به نام رساله سید بن طاووس در نسخه یاد شده و درست نیست؛ نگارنده آن باید همان محمد حسین بن محمد باشد که نویسنده نسخه نیز هست به سال 1251. (7)
در فهرست نسخه‌های خطی فارسی، علاوه بر سه نسخه آستان قدس و سه نسخه دانشگاه، و یک نسخه از سه نسخه یاد شده در ذریعه، از نسخه‌ای دیگر یاد شده و آقای منزوی درباره اصل رساله می نویسد:
سیروسلوک از بحر العلوم سید مهدی فرزند مرتضی بروجردی (1155 ـ 1212) یا سید بن طاووس، در این انتسابها تردید است… نسخه‌های دگرگونی دارد به عربی نیز ترجمه شده است… (8)
سید عبدالحجه بلاغی قسمت زیادی از این رساله را در سال 1371، 1377 در کتاب مقامات العرفاء خود چاپ کرده و آن را به عنوان سفر نامه مولانا شیخ عبدالکریم عریان استاد شمس العرفاء معرفی کرده است و در پایان می نویسد:
تذکر: این سفر نامه را درهامش کتاب طرائق صفحه 90 از وصل ششم به نام رساله سیروسلوک به حضرت بحرالعلوم نسبت داده است، ولیکن صحیح آن همین است که ما نگاشتیم که از قلم مبارک مولانا شیخ عبدالکریم عریان ساکن وادی السلام نجف اشرف می باشد، همان کسی که احیاء موتی. کرده و خود یکی از اساتید بزرگ حضرت شمس العرفا متولد 1288 متوفای 1353 قدس سرهما است. (9)
استاد محترم حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ حسن حسن زاده آملی در آخر نسخه‌ای که به خط خودشان است می نویسد:
این رساله تحفه الملوک فی السیر والسلوک تالیف سید بزرگوار علامه بحرالعلوم قدس سره است که از کثرث اشتهار و وضوح، مستغنی از وصف است؛ در سیروسلوک الحق اگر بی نظیر نباشد کم نظیر است. اصل آن به خط جناب استاد علامه سید محمد حسین قاضی طباطبائی صاحب تفسیر قیم المیزان متع الله المسلمین بطول بقائه بودت که آن را برادر ماجدش جناب استاد حجت الاسلام والمسلمین عالم جلیل و سالک سبیل الله تعالی آیه الله آقا سید محمد حسن قاضی طباطبائی الهی مدظله العالی و روحی فداه به این حقیر برای استنساخ مرحمت فرمودند…
جناب آقای علامه طباطبائی می فرمود که این رساله مرحوم سید به خط بچه‌ای بود که بسیار پر غلط بود، و چند جای دیگر هم که بعد یافتیم همه از روی همان یک نسخه نوشته شده که به همان اغلاط بودند، تا این‌که نسخه‌ای را در نزد مرحوم سید ابوالقاسم خوانساری، که استاد ریاضی مادر نجف اشرف بود، سراغ گرفتیم که نسخه‌ای پاکیزه و مصحح بود؛ و این نسخه را از روی آن تصحیح کردیم.
جناب آقای طباطبائی از مرحوم سید علی قاضی معروف قدس سره نقل فرمود که آن بزرگوار می فرمود من رساله‌ای مانند این رساله مرحوم سید بحر العلوم به این خوبی و متانت در سیر و سلوک ندیدم. (10)
در مورد چاپ و نشر این رساله، برخی می گفتند کاری است خوب و مفید، و برخی دیگر آن را صلاح نمی دانستند اینجانب برای جمع میان این دو نظر برآن شد که رساله را به استثنای قسمت آخر آن (که به فرموده مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی موافق مذاق صوفیه می باشد و نیز احتمال این‌که توسط برخی از صوفیه به اصل رساله اضافه شده باشد منفی نیست) چاپ کند تا رعایت جانب احتیاط هم تا حدی شده باشد. (11)
با این‌که حدود پانزده نسخه از این رساله سراغ داشتیم که قدیم ترین آن‌ها مورخ 1251 بود ولی هنگام تصحیح، فقط چهار نسخه در اختیار بود:
1 ـ نسخه متعلق به نگارنده این سطور مورخ 1333.
2 ـ نسخه استاد محترم جناب آقای حسن زاده آملی که در سال 1368 به خط خود از روی نسخه‌ای که حضرت علامه طباطبائی دام ظله در سال 1344 هجری قمری برای خود نوشته بوده‌اند، استنساخ کرده‌اند.
3 ـ عکس نسخه‌ای که حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ محمد غروی در سال 1377 از روی نسخه آیه العظمی آقای خوئی برای خود استنساخ کرده‌اند. (12)
4 ـ نسخه چاپی در مقامات العرفاء بلاغی.
اخیرا شنیده شد که حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج شیخ حسن مصطفوی که از قدیم به ایشان و آثار ایشان علاقه داشته‌ام در صددند که این رساله را با تصحیح کامل و حواشی و تعلیقات چاپ کنند امید است هر چه زودتر از چاپ خارج و مورد استفاده علاقمندان قرار گیرد.
رضا استادی
………………………………………………………………..
1 ـ چاپ جدید. چند صفحه آخر نسخه‌های خطی این رساله که به این عبارت آغاز می شود: و این تحفه را به طریق ذکر خود اجمالا ختم می کنم… گویا از همین اضافات باشد و ما از چاپ آن خود داری کردیم.
2 ـ الذریعه 12/284 ـ 285.
3 ـ الذریعه، 12/282، شیخ ابوالمجد، متوفای 1362، صاحب کتاب وقایه الاذهان، و یکی از اساتید امام خمینی دام ظله است.
4 ـ مقدمه الفوائد الرجالیه، ص 95.
5 ـ فهرست آستان مقدس 6/425.
6 ـ فهرست دانشگاه، 12/2604.
7 ـ فهرست دانشگاه 3/450 ـ 452.
8 ـ فهرست نسخه‌های خطی فارسی 2/1205/1206.
9 ـ مقامات العرفاء، ص 584. نگارنده حدس می زند که نسخه به خط عریان بوده نه تالیف او، و این منشاء اشتباه شده است.
10 ـ پایان کلام آقای حسن زاده آملی.
11 ـ قسمت حذف شده به اندازه ثلث اصل رساله است که خلاصه و رئوس مطالب آن را در تعیلقه سیزدهم پایان کتاب خواهیم آورد.
12 ـ عکس این نسخه نزد حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای شیخ حسن معزی تهرانی است.

سلام علیکم. نظرات جنابعالی درباره بزرگان اهل معرفت را خواندم. ظاهراً شما این مطلب را که عرفا از حوزه‌های علمیه برخاسته‌اند را برنمی تابانید. گفتید: عارف یعنی صوفی بی‌سلسله! که این تعریف کوته‌نظرانه‌ای است. خود مرحوم قاضی (ره) بارها فرمودند که برای من سلسله درست نکنید. شما ظاهراً نه تنها با سلسله‌نگری بلکه باطریقه‌ی آن‌ها هم مخالفید. خوب چیزی راکه درک نمیکنید چرا منکر میشوید؟ البته حق هم دارید. قرار نیست هرکسی معارف الهیه راذوق کند. راستی نظرتان درباره جناب سید بحرالعلوم (ره) و رساله سیر و سلوک ایشان چیست؟ این رساله که بقول شما سراسرحیرت و کفریات است؟ حتماً سید هم صوفی زده هستند؟ اصل وحدت الوجود عرفا درسراسر رساله جناب سید (ره) و در بسیاری از ادعیه‌ی جناب سید بن طاوس موج میزند. پس اینهاهم انحرافاتی دارند؟ مرحوم آیت الله بهجت (ره) شاگردان سلوکی داشتند. اذکار و اوراد میدادند. طریقه‌ی ایشان هم مثل مرحوم قاضی (ره) بود. علامه طباطبایی (ره) جلسه‌ی عرفانی داشتند. چطور میشود افرادی با این درجه از زهد و تقوا قدرت درک انحرافات را نداشته باشند؟ پس آثار آن‌ها را باید با دید تشکیک نگاه کرد. چرا علما را در ترازو گذاشته‌اید و میکشید. ازخدا نمیترسید؟ این عرفا سر سوزن از شرع تخطی نکرده‌اند. آیا نمیترسید ازتمسخر “سینه به سینه رسیدن معارف” چوب بخورید؟ با آیات و روایات و با عمل به احتیاط!!! دارید عده‌ای را به بیراهه هدایت میکنید؟ مگرچقدر کسب معارف کردید که داعیه‌ی استادی و قطب بودن و ارشاد دارید؟ حضرت امام (ره) در نامه به گورباچف از عارفی نام میبرد که شما کافر و احمق میدانیدش. پس امام (ره) هم انحرافاتی دارد؟ در آثار امام (ره) بسیاری ازجملات محیی الدین وجود دارد که استناد شده. هر چند که ایشان به ابن عربی نقدهایی هم داشتند. خدا نجاتتان دهد که به خیال هدایت جوانان سرمست از تصوف دارید بهایی گری می‌کنید. شیخ احمد احسایی شدید؟خدا کمکتان کند. یا علی

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
سعی می‌کنم نامه‌ی شما را به صورت بند به بند جواب بدهم. ان شاء الله

ـ نظرات جنابعالی درباره بزرگان اهل معرفت را خواندم. ظاهراً شما این مطلب را که عرفا از حوزه‌های علمیه برخاسته‌اند را برنمی تابانید.
جواب: هیچکدام از فقها و مراجع معظم تقلید و آشنایان با علوم اهل بیت (علیهم السلام) بر نمی‌تابند.

ـ گفتید: عارف یعنی صوفی بی‌سلسله! که این تعریف کوته نظرانه‌ای است.
جواب: هر کسی در تعریف کلمات، به معانی دلخواهش آزاد است و به این کار، «اصطلاح» می‌گویند یعنی صلح کردن با مخاطب بر این که از این بعد، این کلمه در این معنی استفاده شود نه در آن معانی که قبلاً داشته یا بعداً خواهد داشت. مَثل معروفی است که می‌گوید: «لا مُشاحّة فی الاصطلاح» یعنی در تعریف کلمه‌ای در معنی جدید، بخلی نیست. اگر با کتاب‌های صوفیه آشنا باشید، چندین تعریف از کلماتی همچون «صوفی»، «تصوف»، «عارف» و «عرفان» ارائه داده‌اند. ما هم تعریفمان از «عارف» این است. اگر شما نمی‌پسندید، جور دیگری تعریف کنید.

ـ خود مرحوم قاضی (ره) بارها فرمودند که برای من سلسله درست نکنید.
جواب: به خود شما بارها فرمودند که برای من سلسله درست نکنید؟! یا از فلان کتاب داستان و زندگینامه خوانده‌اید؟! عزیزم، کسی که این حرف را برای شما گفته، آن روی سکّه را نگفته که شاگردان مرحوم قاضی (ره) به این که متصل به سلسله‌ای هستند که فلانی و فلانی در بالادست آن قرار دارند، افتخارها کرده و می‌کنند.

ـ شما ظاهراً نه تنها با سلسله نگری بلکه باطریقه‌ی آن‌ها هم مخالفید.
جواب: مراجع معظم تقلید و علمای راستین شیعه، با نظرات انحرافی‌شان مخالفند.

ـ خوب چیزی را که درک نمیکنید چرا منکر میشوید؟ البته حق هم دارید. قرار نیست هر کسی معارف الهیه را ذوق کند.
جواب: فحش و ناسزا، جواب ندارد.

ـ راستی نظرتان درباره جناب سید بحرالعلوم (ره) و رساله سیر و سلوک ایشان چیست؟
جواب: بر طبق تحقیقات بزرگان کتابشناسی، این کتاب از مرحوم بحر العلوم (ره) نیست. به زودی نظر محققین در این باره را منتشر خواهم نمود. ان شاء الله

ـ این رساله که بقول شما سراسر حیرت و کفریات است؟ حتماً سید هم صوفی زده هستند؟ اصل وحدت الوجود عرفا در سراسر رساله جناب سید (ره) و در بسیاری از ادعیه‌ی جناب سید بن طاوس موج میزند. پس اینهاهم انحرافاتی دارند؟
جواب: اولاً ساحت مرحوم بحرالعلوم و جناب سید بن طاووس (رحمة الله علیهما) از تهمت صوفی‌گری پاک است. لطف بفرمایید قسمتی از وحدت وجودی که در ادعیه‌ی جناب سید بن طاووس (ره) موج می‌زند را برایم بنویسید. اگر ننوشتید، خواهم دانست که…

ـ مرحوم آیت الله بهجت (ره) شاگردان سلوکی داشتند. اذکار و اوراد میدادند. طریقه‌ی ایشان هم مثل مرحوم قاضی (ره) بود.
جواب: مرحوم بهجت (ره) مدت اندکی در اوان جوانی به جلسات آقای قاضی (ره) رفت و آمد می‌کرده ولی وقتی خبر به پدر ایشان می‌رسد، پیغام می‌دهند که راضی نیستم در جلسات این صوفی شرکت کنی و فقط به انجام واجبات و ترک محرمات و تحصیل علم، مشغول باش. علامه‌ی طباطبایی (ره) و میراثدارشان مرحوم پهلوانی (ره) روش مرحوم بهجت (ره) را مغایر با طریقت مرحوم قاضی (ره) می‌دانستند. این را می‌توانید از شاگردان مرحوم پهلوانی بپرسید.

ـ علامه طباطبایی (ره) جلسه‌ی عرفانی داشتند. چطور میشود افرادی با این درجه از زهد و تقوا قدرت درک انحرافات را نداشته باشند؟
جواب: اصحاب منهاج، شیعه‌ی محمد و آل محمد (علیهم السلام) هستند نه شیعه‌ی علامه طباطبایی. هر کسی آزاد است راهش را برگزیند. شما می‌توانید دینتان را از علامه طباطبایی (ره) بگیرید ولی ما از کتاب و عترت می‌گیریم.

ـ پس آثار آن‌ها را باید با دید تشکیک نگاه کرد.
جواب: جز قرآن کریم، که به طور تضمین شده از انحراف و دستبرد، مصون و محفوظ است، حتی سخنان رسول اعظم و جانشینان معظمشان (علیهم السلام) را هم باید به دیده‌ی تشکیک نگریست وگرنه کلاه سرمان خواهد رفت. یکی از اشکالاتی که بارها در گفتگو با صوفیان به آن برخورده ام، ساده نگری و بلاهت فکری آنان است که هر سخنی را به محض این که بشنوند از فلان شخصیت است، قبول می‌کنند و اصلاً در راست و دروغ بودن این انتساب، دقت نمی‌کنند. ما تربیت شده‌ی مکتب فقهایی هستیم که مو را از ماست می‌کشند و به این آسانی‌ها زیر بار هر حرفی نمی‌روند.

ـ چرا علما را در ترازو گذاشته‌اید و میکشید. از خدا نمیترسید؟
جواب: مقایسه‌ی آراء علمی، همیشه و در همه جای دنیا مرسوم بوده و هست.

ـ این عرفا سر سوزن از شرع تخطی نکرده‌اند.
جواب: عرفا در تعریف شما، همان «علمای ربانی شیعه» هستند ولی در تعریف ما، افرادی مانند: بودا، اوشو، کارلوس کاستاندا، پائولو کوئلیو، دان خوان، لوبسانگ رامپا، دالایی لاما، فضل الله حروفی و حسینعلی نوری (لعنة الله علیهم اجمعین) می‌باشند.

ـ آیا نمی‌ترسید از تمسخر «سینه به سینه رسیدن معارف» چوب بخورید؟ با آیات و روایات و با عمل به احتیاط! دارید عده‌ای را به بیراهه هدایت میکنید؟ مگرچقدر کسب معارف کردید که داعیه‌ی استادی و قطب بودن و ارشاد دارید؟
جواب: استاد و قطب در منهاج فردوسیان، فقط وجود مقدس رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوازده جانشین برحقشان (علیهم السلام) هستند. لهذا ادعای هیچ کس مبنی بر استاد، مرشد، پیر و قطب بودن را نمی‌پذیریم.

ـ حضرت امام (ره) در نامه به گورباچف از عارفی نام میبرد که شما کافر و احمق میدانیدش. پس امام (ره) هم انحرافاتی دارد؟ در آثار امام (ره) بسیاری ازجملات محیی الدین وجود دارد که استناد شده. هر چند که ایشان به ابن عربی نقدهایی هم داشتند.
جواب: ما در مسائل سیاسی و اصل مترقی ولایت فقیه، همنظر با امام راحل (رحمة الله علیه) هستیم ولی در سایر مسائل علمی مانند دیدگاه‌های فقهی، اصولی، فلسفی و عرفانی، حق استقلال فکری و آزادی نظر را برای خودمان محفوظ می‌دانیم.

ـ خدا نجاتتان دهد که به خیال هدایت جوانان سرمست از تصوف دارید بهایی گری می‌کنید.
جواب: امیدوارم دلایل کافی برای اتهام بهایی‌گری به اینجانب را برای عرضه در پیشگاه عدل الهی و روز عرض اکبر، آماده کرده باشید.

ـ شیخ احمد احسایی شدید؟
جواب: فرق‌های منهاج فردوسیان با «شیخیه» که از پیروان افکار و نوآوری‌های شیخ احمد احسایی هستند، در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» بیان شده است، به آنجا مراجعه فرمایید.

ـ خدا کمکتان کند. یا علی
جواب: ان شاء الله. خداوند به شما هم کمک کند و همواره در پیمودن راه رضایش موفق باشید.

بنام الله

با عرض سلام مجدد خدمت حاج فردوسی محترم و با تشکر از این جواب کامل و بی‌عیب و نقصتان
حاج آقا من هرچی کتاب چرت و پرت راجع به تصوف و علوم ماوراء بود یا اتش زدم یا ریختم توی سطل زباله و حتی از داخل کامپیوتر هم پاک کردم
فقط حاج آقا یه سوال از خدمتتون دارم که به نظر شما من اوقات بیکاریمو چه کتابهایی مطالعه کنم و یا از چه نویسنده‌هایی بیشتر کتاب بخونم که مجددا برام مشکلی پیش نیاد چون دیگه واقعاً به کسی اعتماد ندارم و نمیخوام دوباره دچار کجروی بشم البته الان فقط روی اوردم به کتب شما و کتابهایی از آقای بهجت و آقای حسن زاده املی. اصلا آقای حسن زاده املی مورد تایید شما هستند؟
در ضمن حاج آقا شما کتابهایی مثل داروخانه معنوی که مربوط به دعا و ایه برای شفای مریضها و نمیدونم برای رزق و روزی و یا برای باطل شدن سحر و جادو مباشد رو قبول دارید
و یا کتابهایی در این زمینه مثل ادعیه و ادویه راچطور قبول دارید ویا ذکر یونسیه از آقای بهجت را قبول دارید
ودر کل شما کتابهای ذکر و اوراد شبانه روزی برای هر کاری را صحیح میدانیدیا نه اگر جوابتان مثبت است کتابی را به من معرفی کنید تا در مواقع بیکاری هم مطالعه کنم و هم مشغول ذکر باشیم
و نکته دیگر اینکه شنیدم میگویند هر فرد یکی از نامهای خدارو باید به عنوان ذکر داشته باشه و انم با تعدادی خاص که از اسم خود فرد و نام مادرش استخراج میشه مثلاً اسم ذکر من (یا حق) و به تعداد 331 عدد میباشد آیا این عمل مورد تایید شما میباشه یا نه
با عرض تشکر مجدد
خدا نگهدار

************
باسمه تبارک و تعالی

سلام علیکم
نامه‌تان را به صورت بند به بند پاسخ می‌دهم.
ـ من هرچی کتاب چرت و پرت راجع به تصوف و علوم ماوراء بود یا آتش زدم یا ریختم توی سطل زباله و حتی از داخل کامپیوتر هم پاک کردم
جواب: بارک الله. اولین قدم را با جدیّت برداشته‌اید. اینطور با قدرت آغاز کردن، امیدوارکننده است.

ـ فقط حاج آقا یه سوال از خدمتتون دارم که به نظر شما من اوقات بیکاریمو چه کتابهایی مطالعه کنم و یا از چه نویسنده‌هایی بیشتر کتاب بخونم که مجددا برام مشکلی پیش نیاد. چون دیگه واقعاً به کسی اعتماد ندارم و نمیخوام دوباره دچار کجروی بشم البته الان فقط روی اوردم به کتب شما و کتابهایی از آقای بهجت و آقای حسن زاده املی
جواب: کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» را به دقت بخوانید تا ته مانده‌های عرفان، تصوف و علوم غریبه از ذهن و دلتان زدوده شود. با کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» مأنوس باشید یعنی مکرر در مکرر بخوانید تا دو منزل پیش رو برایتان کاملاً واضح گردد و موجب شود که دل از سرای فانی برکنده و به سرای باقی متوجه شوید.
کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» شما را با زوایای بیشتری از برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان آشنا خواهد ساخت که شاید تا کنون به فکرتان هم خطور نکرده باشد.
کتاب «معراج السعاده» اثر ملا احمد نراقی (ره) شما را در شناخت و درمان برخی صفات رذیله یاری می‌رساند.
کتاب «آداب الصلاة» اثر امام راحل (ره) نیز در توجه بیشتر به نماز و آداب ملکوتی آن تأثیر خوبی دارد.
مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله علیه) فقط کتاب‌های فقهی مثل رساله‌ی توضیح المسائل و استفتائات دارند. هیچیک از این کتاب‌هایی که با نام و عکس ایشان چاپ می‌شود، از ایشان نیست بلکه بریده‌هایی از فرمایشات ایشان می‌باشد که در مجموع، دردی را دوا نمی‌کند و نمی‌توان یک برنامه‌ی جامع و کامل از لابلای این کتاب‌ها استخراج نمود.

ـ اصلا آقای حسن زاده املی مورد تایید شما هستند؟
جواب: افکار و نظرات جناب علامه حسن زاده آملی مورد تأیید مراجع معظم تقلید نیست و همین برای ترک کردن مطالعه‌ی آثار ایشان، کافی است. ایشان در موارد متعددی همفکر و همنظر با صوفیه هستند. همچنین شاگرد ایشان آقای داود صمدی، انحرافات فکری ایشان را به خوبی گرفته و نشر می‌دهد.

ـ در ضمن حاج آقا شما کتابهایی مثل داروخانه معنوی که مربوط به دعا و ایه برای شفای مریضها و نمیدونم برای رزق و روزی و یا برای باطل شدن سحر و جادو مباشد رو قبول دارید. و یا کتابهایی در این زمینه مثل ادعیه و ادویه راچطور قبول دارید.
جواب: دو کتاب «مفاتیح الجنان» اثر مرحوم محدث قمی (ره) و «مفاتیح الحاجات» اثر جناب حسینی غیاثی، دو جایگزین مناسب برای کتاب «داروخانه‌ی معنوی» و مانند آن است.

ـ و یا ذکر یونسیه از آقای بهجت را قبول دارید. ودر کل شما کتابهای ذکر و اوراد شبانه روزی برای هر کاری را صحیح میدانید یا نه اگر جوابتان مثبت است کتابی را به من معرفی کنید تا در مواقع بیکاری هم مطالعه کنم و هم مشغول ذکر باشیم
جواب: روش تربیتی منهاج، ذکر زبانی گفتن نیست بلکه تمام تأکید، بر «عمل» است و البته بخش اندکی از عمل، می‌تواند اذکار زبانی باشد ولی اصل ذکر، ذکر عملی است یعنی اصلاح دیدگاه‌ها و اعتقادات بر طبق قواعد نظری منهاج فردوسیان و اصلاح اعمال بر طبق قوانین عملی منهاج. اگر شما جدول محاسبه را جدّی بگیرید و همانطور که خواسته شده، مراعات کنید، از هر ذکری نتیجه بخش تر خواهد بود و زودتر به مقصد و مقصود خواهید رسید.

و نکته دیگر اینکه شنیدم میگویند هر فرد یکی از نامهای خدا رو باید به عنوان ذکر داشته باشه و انم با تعدادی خاص که ازاسم خود فرد و نام مادرش استخراج میشه مثلاً اسم ذکر من (یا حق) و به تعداد 331 عدد میباشد آیا این عمل مورد تایید شما میباشه یا نه
جواب: هیچ آیه یا روایت معتبری در این مورد به ما نرسیده است. اینها از اختراعات صوفیه و ارباب علوم غریبه است و نه تنها نقش مثبتی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد بلکه در خیلی موارد، ضرر هم دارد. سعی کنید در منهاج (یعنی راه روشن و وسیع) حرکت کنید تا دچار انحرافات و تاریکی‌ها نشوید.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

با سلام. از ظاهر آیات و روایاتی که در مورد بهشت گفته شده چنین بر می‌آید که همه در مورد مؤمنین است چرا که از حوریه‌ها و وصف آن‌ها گفته شده که دوشیزه‌اند و…. پس جایگاه زنان در بهشت کجا و چگونه است. آیا در آن دنیا هم تک همسری برای مؤمنات واجب است یا حورهایی هم در خدمت آنان خواهند بود؟ لطفاً چند نمونه از آیات و روایاتی که مختص پاداش زنان باشد ارائه دهید.آیا کتاب بهشت و جهنم حضرتعالی پاسخ دقیقتری به من می‌دهد چون چند صفحه اول آنرا که از یکی از دوستان گرفتم و خواندم باز هم در مورد پاداش مومنین و حورالعینهای باکره و زیبارو و… بود. التماس دعا

************
هو الحق

سلام علیکم
آنچه از مجموع آیات و روایات رسیده به دست می‌آید این است که مؤمنات در بهشت هم تک همسر خواهند بود ولی در لذت بردن از سایر نعمت‌ها مانند خوراکی‌ها، آشامیدنی‌ها، لباس‌های فاخر، زیبایی فوق العاده، رفیقان خوب، دید و بازدیدهای دوستانه و… بین مؤمنین و مؤمنات، فرقی نیست.
مطالعه‌ی مستمر کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان»، موجب تغییر فضای دل از دنیوی به اخروی می‌شود و نقش بسیار مهمی در رسیدن به کمال و سعادت دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام. با توجه به نوشته‌های حضرتعالی، نظرتان در مورد شیخ رجبعلی خیاط که صاحب کراماتی بوده‌اند و یا مرحوم بهلول که طی العرض می‌کرده‌اند چیست؟
نظرتان را در خصوص این مطلب بفرمایید: نماز با توجه و واقعی 7 اثر دارد؛ 1 ـ تسلط بر افکار پراکنده 2 ـ تسلط بر نفس 3 ـ ایجاد بینش خاص 4 ـ تخلیه روح از بدن 5 ـ تصرف در بدن انسان 6 ـ تسلط بر جهان 7 ـ دیدن اجسام لطیفه مانند ملائکه و…. پس شاید بر طبق این مطلب کرامات این آقایان به خاطر اثرات نمازشان باشد. و چطور میشود این کرامات را از ریاضت کشیدن تمیز داد؟ شاید یک راهش فرمایش حضرتعالی باشد که هر کدام برای دنیا کار کنند نامش ریاضت است و اهل دوزخند و هر که هدفش اخروی باشد و خوف از خدا داشته باشد، کرامات نفس است و جهت رضای خدا. (که البته تشخیصش مشکل است)

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
هم مرحوم کربلایی رجبعلی و هم مرحوم بهلول از بندگان خوب خدا بودند. رحمت و رضوان الهی بر آنان باد.
این که نماز، هفت اثر اینچنینی دارد، اگر متن آیه‌ی قرآن یا روایت معتبر از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یا یکی از ائمه‌ی دوازده گانه (علیهم السلام) است. قبول می‌کنیم و ثمره‌ی عملی‌اش این می‌شود که سعی کنیم نمازمان را با دقت و حضور بیشتر انجام دهیم.
اما اگر این هفت اثر از فرمایشات فلان عالم و فلان عارف است (چنان که ظاهرش این را نشان می‌دهد) برای اصحاب منهاج، [با این که خیلی هم حرف‌های قشنگی است] هیچ ارزشی ندارد و فقط به درد پیروان و شیعیان همان آقا می‌خورد. اصحاب منهاج، پیرو و شیعه‌ی رسول اعظم و دوازده جانشین معظم آن حضرت (علیهم السلام) هستند.
نکته‌ی دیگر اینکه اصحاب منهاج فردوسیان نباید به کرامات کسی توجه کنند، یعنی باید چنان چشم و دلشان سیر باشد که کرامات و خارق العاده‌ها، ذره‌ای آنان را از مسیر حقی که در پیش گرفته‌اند، غافل نسازد.
با ذکر یک مثال، مطلب را واضح تر بیان می‌کنم. ان شاء الله
دانشجویی را تصور کنید که دوست دارد در دانشگاه (الف) تحصیل کند به این دلیل که در بین کلاس‌های درس، با کلوچه و آبمیوه، از شاگردان پذیرایی می‌شود!! ما به چنین دانشجویی می‌گوییم: ‌ای عزیز، دانشگاه را باید به اعتبار و دانایی استادانش و معتبر بودن کتاب‌هایی که در آن تدریس می‌شود، انتخاب کرد نه به خاطر پذیرایی بین کلاس‌ها!
ای منهاجی، راه را باید به اعتبار استادانش و اعتبار کتاب‌های منبعش انتخاب کرد نه به چشمداشت رسیدن به کرامت و کارهای جالب و عجیب انجام دادن. کسانی که کارهای خارق العاده‌ی فلان آقا و فلان ملا، چشمشان را گرفته و در آرزوی رسیدن به چنان قدرت‌هایی هستند، به کمال و سعادت نخواهند رسید.

موفق باشید
حاج فردوسی

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

و با عرض سلام خدمت برادر عزیز و محترم حاج آقای فردوسی که با زحمات فراوانی که در مورد منهاج فردوسیان تحمل نموده‌اید که ما را از راههای ظلمانی و کجروی به راه روشن و سلوک معنوی هدایت کرده‌اید
حاج آقا من در مورد این برنامه شما به چند موضوع برخورد کرده‌ام که باعث شک من نشده ولی باعث سردر گمی من شده که امیدوارم با جواب دادن به این سوالات مرا از این سر در گمی نجات دهید.
حاج آقا قبل از اشنایی با منهاج فردوسیان من کتابهای زیادی در مورد تصوف و علوم ماوراء با نویسنده‌های واقعاً معروف مطالعه کرده‌ام که با مطالعه منهاج فردوسیان متوجه شدم چند سال با صرف هزینه زیاد بیهوده وقت خود را هدر داده‌ام که هم اکنون سوالاتم را خدمتتان میگویم و شما هم خواهشا جواب صریح و شفاف بدهید تا من ذهنم از صوفیه و علوم مشابه کاملا پاک شود با تشکر ویژه. دوستدار شما حسن (یا حق)
1 ـ شما در جزوه درباره‌ی منهاج در قسمت مزایای منهاج بر سایر برنامه‌های خودسازی در قسمت6 فرموده‌اید کسانی که قدرت کیمیاگری و تسخیر جن و طی الارض و امثالهم دارند در اخرت اتش جهنم نصیبشان خواهد شد در حالیکه ما علما و عرفایی چون آقای بهجت، شیخ بهایی، شیخ انصاری، علامه تهرانی، پیر پالاندوز و مهمتر از همه میرداماد کبیر داریم که قدرتهای ماورایی داشته و حتماً در راه کمک به مردم استفاده میکرده‌اند آیا این افراد جهنم نصیبشان میشود یااین افراد از لحاظ اسم و دین و مذهب با هم تداخل پیدا کرده‌اند و مشکل از ما میباشد که باید بدانیم و بتوانیم راه سلوک کدام کامل است و انرا ادامه دهیم و حتی من کتابی با عنوان انرژی اذکار مطالعه کرده‌ام که توسط شیخ بهایی و امام محمد غزالی گرد اوری شده است که از نظر من کتابی جالب بود و یا حتی کتابی در باب تسخیر جن و پرواز روح و حروف ابجد و چله‌نشینی از آقای میرداماد کبیر که تمام این موضوعات کاملا واقعی بودن و یا حتی در مقدمه کتاب مفاتیح الجنان به موضوعی جالب برخوردم با این محتوا: در شهر سبزوار سیدی جلیل القدر به نام سید طبسی بوده که با انفاس قدسیه خویش بیماران را معالجه میکرده و حتی یکنفر را عقرب گزیده که ایشان عقرب را از داخل لباس عقرب گزیده بیرون اورده‌اند و به عقرب امر کرده‌اند بایست و بعد عقرب را کشته‌اند و مرد عقرب گزیده من باب تشکر شیخ طبسی را به صرف ناهار یا شام دعوت کرده‌اند که ایشان گفته‌اند خوردن گوشت و یا روغن باعث از دست دادن قدرت وی میشود و ایشان از پر شال خویش مقداری پنیر و گردو بیرون اورده و مشغول خوردن شده‌اند ـ حالا مشکل و سردر گمی من اینجاست حاج آقا که شما در کتاب قواعد منهاج فردوسیان فرموده‌اید خوردن گوشت مشکلی ندارد که این کار با کار شیخ طبسی جور در نمیاد پس من باید کدام را سرلوحه کار خودم قرار دهم و آیا شیخ بهایی و میرداماد و آقای بهجت و… بدلیل داشتن قدرتهای ماورایی جهنمی هستند و ما هم نباید به هیچ عنوان رهرو آن‌ها باشیم و اگر خواسته باشم قدم در راه آن‌ها بگذاریم تا چه حد مجازیم
و یا اصلا حاج آقا من کتابهایی همچون صفیر سیمرغ. عوارف المعارف.روزی با جماعت صوفیانو….را مطالعه کردم آیا این کتب و کتب قبلی را که گفتم از لحاظ منطق و مذهب شیعه اثنی اعشری و از لحاظ علم بی‌حد و فصل شما اشکال دارد.تمام
حاج آقا ببخشید که اولین سوال من شبیه انشاء شد مابقی سوالهای من کوتاه هستند و در جلسات بعدی خدمتتان ذکر میکنم. با تشکر از شما امیدوارم جوابی بسیار کامل بدهید تا من از سر در گمی نجات پیدا کنم
دوستدار شما حسن (خدا حافظ شما)

************
باسمه تعالی

سلام علیکم و رحمة الله
قسمت‌هایی از متن شما را انتخاب کرده و جواب می‌دهم و امیدوارم چنان که باید، تفهیم مطلب کرده باشم.
ـ قبل از اشنایی با منهاج فردوسیان من کتابهای زیادی در مورد تصوف و علوم ماوراء با نویسنده‌های واقعاً معروف مطالعه کرده ام
جواب: حکایت شما، حکایت معتادی است که بخواهد ورزشکار شود، این شخص اول باید اعتیادش را ترک کند و با تلاش زیاد، به حد یک انسان معمولی برسد، سپس با تلاشی دوباره، در راه ورزشکار شدن و مدال آوری گام نهد. ذهن و دل شما بر اثر مطالعات انحرافی، آلوده و مسموم شده است و مدتها طول می‌کشد و تلاش بسیار می‌خواهد که بتوانید آن سموم را از جان خویش دفع کرده و به حد یک انسان آماده برای وارد شدن به منهاج فردوسیان برسید، سپس با تلاشی دیگر و همتی مجدد، وارد منهاج فردوسیان شده و در آن به موفقیت برسید.
از ادامه‌ی همین نامه، این مطلب (یعنی مسموم بودن ذهن و دلتان به کجروی‌های عرفان، تصوف و علوم غریبه) روشن می‌شود.

ـ در قسمت6 فرموده‌اید کسانی که قدرت کیمیاگری و تسخیر جن و طی الارض و امثالهم دارند در اخرت اتش جهنم نصیبشان خواهد شد.
جواب: این سخن من نیست بلکه فرمایش خدای بزرگ در قرآن کریم است آنجا که می‌فرماید:
«مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهَا نُوَفّ‏ إِلَیهْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ * أُوْلَئک الَّذِینَ لَیْسَ لهَمْ فی الاَخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَ بَاطِلٌ مَّا کانُواْ یَعْمَلُونَ» [سوره‌ی هود، آیات 15 و 16]
ترجمه: کسی که از تلاش خود تنها زندگی دنیا و زینت آن را بخواهد، ما نتیجه تلاش ایشان را بطور کامل می‏‌دهیم، و در آن هیچ نقصانی نمی‏‌یابند. اما اینها هم‌آن‌هایند که در آخرت به جز آتش بهره‌‏ای ندارند، و آنچه در دنیا تلاش کرده‌‏اند بی نتیجه می‏‌شود، چون هر چه کرده‌‏اند باطل بوده است.

ـ ما علما و عرفایی چون آقای بهجت. شیخ بهایی. شیخ انصاری. علامه تهرانی.پیر پالاندوز.ومهمتر از همه میرداماد کبیر داریم که قدرتهای ماورایی داشته و حتماً در راه کمک به مردم استفاده میکرده‌اند.
جواب: از افرادی که نام برده‌اید؛ آیت الله بهجت، شیخ اعظم انصاری و علامه طهرانی (رحمة الله علیهم) نه خودشان مدعی بوده‌اند و نه گزارشی مبنی بر تبحر آنان در علوم غریبه (مانند کیمیاگری، جفر، رمل، اوفاق و غیره) به ما رسیده است. شیخ بهایی و پیر پالاندوز، بر اثر دوری زمان، هدف افسانه سازان قرار گرفته و افسانه‌های بی‌اساس بسیاری برایشان ساخته شده است که هیچ بهره‌ای از صحت ندارد و دروغ محض است.

ـ من کتابی با عنوان انرژی اذکار مطالعه کرده‌ام که توسط شیخ بهایی و امام محمد غزالی گرد اوری شده است که از نظر من کتابی جالب بود.
جواب: مرحوم شیخ بهایی (رحمة الله علیه) در قرن دهم و یازدهم (953 تا ۱۰۳۰ هـ. ق) می‌زیسته و شیعه‌ی اثنی عشری است ولی محمد غزالی که عمری‌ها او را «امام غزالی» می‌خوانند در قرن پنجم و ششم (450 تا 505 هـ. ق) می‌زیسته و سنی عمری است. پس آن کتابی که به دست شما رسیده، نمی‌تواند گردآوری این دو نفر باشد و احتمال دارد شخص سومی نظرات این دو نفر را گردآوری کرده باشد.
چنین کتابی را ندیده‌ام و معلومم نیست که انتسابش به شیخ بهایی (رحمة الله علیه) درست است یا نه، اما از عنوانش (انرژی اذکار) این طور برمی آید که در خواص اذکار و اسماء الله باشد. در هر صورت، مطالعه کردن و دانستن اینگونه مطالب، نقش مثبتی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد و عمل کردن به دستورالعملهایش، موجب حیرت و تاریک شدن فضای جان می‌گردد. تا می‌توانید از مطالعه و عمل به نسخه‌های غیر معتبرش پرهیز کنید تا رسیدن به مقصد برایتان آسان و سریع شود.

ـ یا حتی کتابی در باب تسخیر جن و پرواز روح و حروف ابجد و چله نشینی از آقای میرداماد کبیر که تمام این موضوعات کاملا واقعی بودن.
جواب: اگر کارهای عجیب و خارق العاده‌ای مثل تسخیر جن یا تخلیه‌ی روح، مایه‌ی کمال و سعادت ابدی انسان باشد، بر خدای متعال است که توسط رسولش (که استاد مطلق راه کمال و سعادت است) برای انسان‌ها روشن کند و راه رسیدن به آن را بیان نماید. چرا آیه‌ای نازل نشده و روایتی صادر نشده که مسلمانان را تشویق به تسخیر جن یا تخلیه‌ی روح کند؟!
نکته‌ی دیگری که باید در نظر داشته باشید این است که: بعضی ارباب علوم غریبه و طلسمات، چون می‌دانند سخنشان را مردم نمی‌پذیرند، بافته‌های خود را یا به امامان معصوم (علیهم السلام) نسبت می‌دهند یا به بعضی بزرگان علمای شیعه. پس گاهی وقتها فلان دستور یا حتی فلان کتاب، به دروغ به فلان امام یا فلان آقا نسبت داده شده است و اصلاً ریشه‌ای ندارد.

ـ در مقدمه کتاب مفاتیح الجنان به موضوعی جالب برخوردم.
جواب: ما فقط یک کتاب «مفاتیح الجنان» می‌شناسیم که نوشته‌ی مرحوم محدث قمی (رحمة الله علیه) است. در مقدمه (و در متن آن هم) چنین مطلبی نیامده است. شاید کتاب دیگری مورد نظرتان باشد.

ـ در شهر سبزوار سیدی جلیل القدر به نام سید طبسی بوده که با انفاس قدسیه خویش بیماران را معالجه میکرده و حتی یکنفر را عقرب گزیده که ایشان عقرب را از داخل لباس عقرب گزیده بیرون اورده‌اند و به عقرب امر کرده‌اند بایست و بعد عقرب را کشته‌اند
جواب: درمان گزیدگی‌ها (مثل مارگزیدگی و عقرب گزیدگی) نیازی به داشتن انفاس قدسیه ندارد، بعضی کفار گاوپرست هندی نیز چنین طلسماتی دارند که در زبان ارباب علوم غریبه به «منتر» مشهور است. یعنی کسی که نه خدا را قبول دارد، نه رسول را قبول دارد، نه امام قائم غائب را قبول دارد، نه غسل و وضو دارد، نه نماز و طهارت و تقوا دارد، با ریاضات خاصی می‌تواند به این صنعت، دست یابد.
همینجا به شما توصیه می‌کنم که حتماً حتماً کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» را به دقت و بارها مطالعه کنید.

ـ مشکل و سردر گمی من اینجاست حاج آقا که شما در کتاب قواعد منهاج فردوسیان فرموده‌اید خوردن گوشت مشکلی ندارد که این کار با کار شیخ طبسی جور در نمیاد پس من باید کدام را سرلوحه کار خودم قرار دهم.
جواب: تمام قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، ترجمه‌ی آیات قرآن و روایات معتبر رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است. اگر شما این سیزده بزرگوار را استاد راه کمال و سعادت می‌دانید، باید قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان را ملاک و میزان قرار دهید و همه چیز را با آن بسنجید نه این که بین قانون منهاج فردوسیان (که ترجمه‌ی چندین روایت معتبر است) و سخن شیخ ناشناس طبسی، متحیر بمانید. اگر شما منهاجی شده‌اید، باید تمام اعتقادات و تمام اعمالی که با آن مواجه می‌شوید را با قاعده‌های نظری و قانون‌های عملی منهاج فردوسیان مطابقت دهید، اگر مطابق بود، درست بدانید و عمل کنید و اگر مطابق نبود، بدون دلهره و درنگ، زیر پا بگذارید و سبکبار، رد شوید. اگر شما دست ارادت به رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوازده جانشین بحق ایشان داده‌اید و سرسپرده و دل سپرده‌ی این استادان نورانی و الهی شده‌اید، فقط و فقط باید گوش به فرمان اینان باشید و به حرف و نظر و اختراع و بافته‌های هیچ کسی اعتنا نکنید. مهم ترین آموزه‌ی منهاج فردوسیان این است که راه رسیدن به کمال و سعادت در دنیا و آخرت، فقط و فقط خیره شدن در «وحی» است یعنی چنان دل از دست داده‌ی فرمایشات خدای بزرگ (در قرآن کریم و بر زبان مبارک رسول و جانشینانشان) باشید که هیچ کس و هیچ چیزی را نبینید و نشنوید.
گوشت خوردن، یکی از توصیه‌های مؤکّد (= همراه با تأکید) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) است و ترک کردن (بی جهتِ) سفارش این بزرگواران که ما آنان را استادان راه کمال و سعادت می‌دانیم، درست نیست و یقیناً موجب سقوط و دور شدن از جاده‌ی تکامل و سعادت خواهد گردید.
مگر کسی به مریضی خاصی دچار شده که گوشت برایش ضرر داشته باشد، که باید برای رسیدن به سلامتی، مدت معینی، ترک کند نه (العیاذ بالله) به جهت زمین گذاشتن دستور استاد.

ـ آیا شیخ بهایی و میرداماد و آقای بهجت و… بدلیل داشتن قدرتهای ماورایی جهنمی هستند و ما هم نباید به هیچ عنوان رهرو آن‌ها باشیم
جواب: تمام صنعت‌های دنیوی، اگر در راه تحکیم حکومت «الله» تعالی در زمین و نشر اسلام باشد، ثواب دارد و علاوه بر درآمد مادی، اجر اخروی نیز خواهد داشت. اما اگر به خاطر علاقه‌ی شخصی یا کمک به اهداف شیاطین انسی و جنی باشد، تاریکی و حیرت در دنیا و عذاب جهنم در آخرت در پی خواهد داشت.
یک مثال از مسائل روز ایران عرض می‌کنم تا ذهنتان بیشتر روشن شود. ساخت موشک و دستیابی به انرژی هسته ای، به خودی خود، یک صنعت دنیوی است و نه بار مثبت دارد و نه بار منفی. این انسان است که می‌تواند با نیت خود، یعنی هدفی که از ساختن موشک یا انرژی هسته‌ای دارد، به آن رنگ الهی یا شیطانی بزند.
اگر دانشمند هسته‌ای برای رسیدن به ثروت نامشروع، شهرت دنیوی، محبوبیت دنیوی، فروش اطلاعات به دشمنان و جاسوسی و امثال اینها وارد تشکیلات هسته‌ای شود، بر طبق آیه‌ی شریفه‌ای که گذشت، به همه یا بخش زیادی از هدفش خواهد رسید ولی در آخرت جز آتش، نصیبی نخواهد داشت. اما اگر هدفش از همین صنعت دنیوی، عزت اسلام و مسلمین و دفاع از کیان اسلامی در مقابل تهدیدها و حملات دشمنان اسلام و مسلمین باشد، علاوه بر این که در دنیا به ثروت و محبوبیت و زندگی راحت خواهد رسید، ثواب اخروی هم دارد و در نزد خدای متعال و رسول اعظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) روسفید و مأجور خواهد بود.
سایر قدرت‌ها و صنعت‌های بشری نیز همین حکم را دارد یعنی اگر در راه اسلام و مسلمین و رضای حضرت حق تعالی مصرف شود، خوب و بهشت است ولی اگر در راه اهداف و اغراض نفسانی و شیطانی مصرف گردد، بد و جهنم است.
اگر متخصصین و دانایان علوم غریبه، افراد صالحی باشند (حُسن فاعلی) و از آن در راه اصلاح عباد و بلاد استفاده کنند (حُسن فعلی)، حتماً در آخرت مأجور بوده و خوشحال از خدماتشان خواهند بود.
باز هم تأکید می‌کنم که مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله علیه) ادعای قدرت‌های ماورائی نداشت و تقریباً تمام حرف‌ها و قصه‌هایی که قدرتهای کذایی برای ایشان ثابت می‌کند، شایعه و بی‌اساس است. ایشان مردی بود الهی و با تقوا که عمری دراز در طاعت حق تعالی سپری کرد و سرانجام به بهشت پُر نعمت، پَر کشید. خدایش بیامرزاد.

ـ اگر خواسته باشم قدم در راه آن‌ها بگذاریم تا چه حد مجازیم.
جواب: آیا شما رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوازده جانشین بر حقشان (علیهم السلام) را به عنوان استاد راه کمال و سعادت قبول کرده‌اید یا نه؟
آیا می‌خواهید به آنچه امر کرده‌اند، را انجام دهید و آنچه نهی کرده‌اند را ترک کنید؟
اگر آن بزرگواران را با جان و دل به عنوان استاد تکامل پذیرفته‌اید، اگر بنا دارید امر آنان را انجام دهیدو نهی آنان را ترک کنید، بدانید که استاد شما (یعنی نبی و وصی) شما را از خواندن و عمل کردن به غیر منهاج، نهی کرده‌اند. قرآن کریم می‌فرماید:
«وَ أَنَّ هَذَا صرِاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکمْ وَصَّاکم بِهِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 153]
ترجمه: و [بدانید] این است راه راست من پس، از آن پیروی کنید. و از راه‏ها[ی دیگر] که شما را از راه وی پراکنده می‏‌سازد پیروی مکنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید.
همچنین می‌فرماید:
«وَ هَذَا کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَک فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 155]
ترجمه: و این خجسته کتابی است که ما آن را نازل کردیم پس از آن پیروی کنید و پرهیزگاری نمایید باشد که مورد رحمت قرار گیرید.
اگر می‌خواهید منهاجی شوید، باید توجه داشته باشید که منهاج یعنی راه روشن و علوم غریبه یعنی راه‌های باریک و تاریک. اولین قدم برای منهاجی شدن، رهیدن از دام دانش‌های حاشیه ای، علوم متروکه، احادیث غیر معتبر و دستور العمل‌های تأیید نشده است. اگر جویای کمال واقعی و سعادت ابدی هستید، باید در راه روشن قرار گرفته و «عمل» کنید تا به نتیجه‌ی مطلوب برسید. ان شاء الله

ـ من کتابهایی همچون صفیر سیمرغ. عوارف المعارف.روزی با جماعت صوفیان و… را مطالعه کردم آیا این کتب و کتب قبلی را که گفتم از لحاظ منطق و مذهب شیعه اثنی اعشری و از لحاظ علم بی‌حد و فصل شما اشکال دارد.
جواب: در مورد کتاب‌ها عرض شد که مطالعه‌ی اینگونه کتاب‌ها جز حیرت و سرگردانی، ثمره‌ی دیگری ندارد. در مورد جمله‌ی آخر:
اولاً: «علم بی‌حد و فصل» درست نیست بلکه «علم بی‌حد و حصر» درست است.
ثانیاً: آن که علمش بی‌حد و حصر است، ذات مقدس پروردگار متعال است. هیچ آفریده‌ای نیست که علمش بی‌حد و نامتناهی باشد.
ثالثاً: معمولاً کسانی که در لباس اهل علم هستند، اندکی از خودشان چیزی دارند (یعنی صاحب فرضیه و نظریه هستند) ولی من، بیش از سواد خواندن و نوشتن ندارم و فقط آیه‌ی قرآن و روایات رسول خدا (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) را بازگو می‌کنم. هر جا نور می‌بینید از انوار آن بزرگواران است و هر جا کاستی و نقصانی است، از نقصان و بی‌سوادی حاج فردوسی است.

ـ امیدوارم جوابی بسیار کامل بدهید تا من از سر در گمی نجات پیدا کنم.
جواب: امیدوارم جوابی بسیار کامل داده باشم و موجب شود از سردرگمی نجات یابید. فقط تقاضا دارم این متن را بارها با دقت بخوانید تا مقصود هدایت، حاصل شود. ان شاء الله

و له الحمد فی الاولی و الآخرة
حاج فردوسی

سلام علیکم. شما که درباره همه عرفا نظر دادید وتکفیرشون کردید به این فکرنکردید که همه این بزرگان جز مجتهدین ومراجع بودند ودر علم وعمل هرکدوم یکی ازقله‌های تقوا محسوب میشن؟ اگر از نظر شما علامه طباطبایی (ره) دارای انحرافاتی بوده پس تمام افرادی که درمعارف به ایشون مراجعه کردند هم دارای انحرافاتی هستند از جمله علامه حسن زاده. و همونطور که اسم بردید معلومه جناب صمدی آملی هم میشه آدم فاسد چون معتقد به چیزیه که شما نتونستید بدلیل عدم توانایی باطنی درکش کنید. عبارات علامه حسن زاده درباره آقای صمدی رو برید بخونید بعد به خیل علما و عرفا بی‌احترامی کنید.
http: //alame ـ hasanzade.blogfa.com/cat ـ 96.aspx

************
بسم الله و سبحان الله عما یشرکون

سلام علیکم
اولاً: عارف در تعریف ما یعنی «صوفی بی‌سلسله» اگر به کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» مراجعه کنید اینگونه آمده است:
سؤال 37: «منهاج فردوسیان» چه نقاط اشتراک و افتراقی با تصوّف دارد؟
جواب: برای رسیدن به جوابی روشن، نخست لازم است تصوف را تعریف کنیم. در اصطلاح ما، هر برنامه‌ی تکاملی و تربیتی که ادعای رساندن انسان به کمال و سعادت را داشته باشد، ولی مبتنی بر متن آیات قرآن و روایات معتبر شیعه نباشد، تصوف است.
بنا بر این تعریف، تمام افرادی را که بر طبق برنامه‌ای تربیتی غیر از منهاج فردوسیان عمل می‌کنند، یعنی اعتقاداتی غیر از قواعد نظری آن و اعمالی غیر از قوانین عملی آن را با علم و اختیار و به هدف رسیدن به تکامل و سعادت، پیروی می‌کنند، اگر سلسله و کرسی نامه داشته باشند، «صوفی» و اگر نداشته باشند، «عارف» می‌نامیم. البته برخی افراد، مغلوب صوفیگری در اعتقادات و اعمال نیستند بلکه آلودگی‌هایی به برخی عقاید یا اعمال صوفیه دارند، این طایفه را «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» می‌نامیم.
جناب شاکر! با این تعریف، مرحوم علامه طباطبایی (رحمة الله علیه)، علامه حسن زاده و جناب صمدی، «عارف» یا «صوفی» نیستند بلکه «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» هستند.
علمای صوفی‌گرا و تصوف‌زده، در بیشتر مطالب و معارفی که بیان کرده‌اند، مورد تأیید و قابل استفاده می‌باشند و فقط در اندکی از نظراتشان که همسو با صوفیه است، نظرشان را قبول نمی‌کنیم.
شایسته است هم شما و هم تمام دلدادگان عارف و عرفان و صوفی و تصوف، در این مطلب به خوبی دقت کنید و کنند. روزی نیست که جوان جاهلی سرمست از باده‌ی عرفان و سیر و سلوک!!، چوبی، سنگی، طعنه ای، تهمتی، لیچاری به سوی «حاج فردوسی» و «منهاج فردوسیان» پرتاب نکند.
امیدوارم به زودی، نمونه‌هایی از گرایش مرحوم قاضی، علامه طباطبایی، مرحوم پهلوانی (سعادت پرور)، علامه طهرانی (رحمة الله علیهم)، علامه حسن زاده و جناب صمدی (رعاهما الله) به صوفیه و تفکراتشان را در همین صفحه منتشر نمایم.
البته به صِرف این که عالم بزرگی مانند علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) چند لغزش و انحراف داشته‌اند، نمی‌توان از تفسیر قیّم المیزان و تلاش‌های ایشان در آن، چشم پوشی کرد و بی‌انصاف بود.
از طرفی، آنگونه که همفکران شما می‌پندارند که هر یک از آقایان نام برده شده و نام نبرده شده، فوق بشر هستند و برایشان از الفاظ کذایی (در حد معصومین (علیهم السلام) استفاده می‌کنند، این را هم قبول نداریم و معتقدیم ضرر و خطر بسیار دارد.
این که نوشته‌اید، علامه حسن زاده از آقای صمدی تعریف کرده است:

اولاً: روش علامه حسن زاده این است که از هر کسی که دم دستشان باشد تعریف می‌کنند از محی الدین عربی گرفته تا ابوعلی سینا تا فلان شاعر و فلان صوفی.

ثانیاً: علامه حسن زاده از آقای صمدی تعریف نکند، آیت الله وحید خراسانی تعریف کنند؟! آیت الله صافی گلپایگانی تعریف کنند؟! آیت الله مکارم شیرازی تعریف کنند؟! آیت الله نوری همدانی تعریف کنند؟!
آقای صمدی، محصول آقای حسن زاده است. دست پرورده‌ی آقای حسن زاده است. نماینده و نشر دهنده‌ی افکار آقای حسن زاده است. «کس نگوید که دوغ ما ترش است»
در ادامه نظر حضرات آیت و مراجع معظم تقلید در مورد جلسات آقای صمدی را تقدیم می‌کنم تا اگر اندکی برای مرجعیّت در شیعه، جایگاهی قبول داشته باشید، متنبّه شده و از طرفداری کورکورانه‌ی آقایان دست بردارید.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
متن سؤال از برخی حضرات آیات و مراجع تقلید (دامت برکاتهم) در مورد شرکت در جلسات درس عرفان و اخلاق آقای داود صمدی آملی:

باسمه تعالی

مدتی است در برخی از شهرها فرزندان ما در جلساتی شرکت می‌کنند که مبانی درس‌های آن‌ها مطالبی است که در ذیل می‌آید. برخی از عالمان شهر شرکت در مجالس ایشان را جایز ندانسته و می‌گویند که مطالب مورد اشاره خلاف مبانی و عقاید و ضروریات دین می‌باشد. لطفاً بیان فرمایید که شرکت در این جلسات جایز است یا خیر؟ مطالب مورد اشاره از این قرار است:
(وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حیوانات و انسان‌ها است، یعنی ما دو وجود نداریم، بلکه هر چه هست یک وجود است که در قوالب و اندازه‌های گوناگون ظهور کرده است، نه این که وجود زمین غیر از وجود آسمان، و وجود آسمان غیر از وجود حق متعال بوده باشد).
(از آنجا که حقایق هستی بی‌منتها است پس فهم حقایق اشیا نیز بی‌منتها بوده و همچنان ادامه دارد. یا نباید الف را به زبان آورد همچون سوفسطی‌ها که اصلا قائل به موجود بودن خود نیستند، و یا این که به محض اقرار نمودن بدان باید آن را ادامه داد. و چه راحت است که از همان ابتدا سوفسطی بشویم و بگوییم اصلا الفی نداریم. و چه عجیب است که بالاخره همه ما در این مسیر باید سوفسطی شویم و بگوییم نه ما هستیم و نه دیگران هستند. فقط خداست و خدا. حرف اول و آخر خدا است، و خدا است دارد خدایی می‌‌کند. از آن به بعد دیگر انسان هیچ نگرانی ندارد و راحت می‌شود).
(نه تنها نمی‌خواهیم از معلول به علت برسیم بلکه قصد نداریم از علت به معلول هم راه یابیم به دلیل این که ما اصلاً معتقد به علت و معلول جدا نیستیم).
(مراد ما از وحدت وجود، عینیت وجود زمین و وجود آسمان با وجود حق متعال است).
(فیلسوف و عارف هر دو قائل به وحدت وجود هستند … تمام انبیاء و ائمه و همه حجج و رسولان الهی فیلسوفند و اینان فلاسفه اصلی‌اند).
(انسان قابلیت رسیدن تا مقام ذات را دارد، و چون می‌بیند که نمی‌تواند آن ذات را پایین بیاورد و ذات را خودش کند لذا خودش بالا می‌رود و او می‌شود).
(جنات درجات دارد تا آن جا که می‌فرماید «و ادخلی جنتی»، که این جنت، جنت ذات است).
مدارک مطالب فوق به ترتیب: ۱ تا ۶: شرح نهایة الحکمة، داوود صمدی آملی، صفحات: ۱۲۴؛ ۱۵؛ ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ ۱۱۵؛ ۴۷؛ ۸۶٫ ۷) آداب سالک الی الله، داوود صمدی.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
جواب آیت الله خامنه‌ای (حفظه الله):
شرکت در جلسات مذکور که با عقاید انحرافی آمیخته و موجب ترویج باطل است، جایز نیست مگر برای کسانی که قدرت پاسخگویی به شبهات و ارشاد و راهنمایی و امر به معروف و نهی از منکر متصدیان جلسات مذکور را دارند.
جواب آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی (حفظه الله):
شرکت در چنین جلساتی حرام و موجب گمراهی و غضب خدای متعال است و هر مکلفی علاوه بر این که نباید خودش شرکت کند، باید دیگران را نیز آگاه کند تا گمراه نشوند. و الله العالم
جواب آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله):
وحدت وجود گاه به معنی وحدت مصداق وجود است به این معنا که در عالم هستی وجودی جز خدا نیست و همه چیز عین ذات اوست. این سخن مستلزم کفر است و هیچ یک از فقها آن را قبول نکرده‌اند.
جواب آیت الله نوری همدانی (حفظه الله):
در فرض سؤال، اینگونه بیانات، جزء افکار انحرافی است و حضور در اینگونه مجالس جایز نیست.
جواب آیت الله علی صافی گلپایگانی (رحمة الله علیه):
شرکت در این قبیل جلسات (با توجه به مراتب فوق الاشاره) که باعث اضلال مؤمنین و مؤمنات می‌گردد، جایز نیست.
جواب آیت الله سبحانی (حفظه الله):
جلساتی که این نوع بحث‌ها مطرح می‌شود، شرکت در آن‌ها برای افراد ناوارد جائز نیست مگر فردی که بتواند پاسخ این نوع اندیشه‌ی باطل را بدهد و چنین فردی نادر است.
جواب آیت الله حکیم (حفظه الله):
شرکت در این جلسات حرام است و تمام این مطالب باطل است و اعتقاد به آن کفر روشن است و خروج از دین است و هر کس معتقد به وحدت وجود باری تعالی با ما سوی الله بشود، از توحید خارج شده و لا دین است و آن‌ها ابا ندارند که به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه (علیهم السلام) تهمت بزنند و معظم فلاسفه و علماء اخلاق اهل بیت (علیهم السلام) از این عقاید بدورند و هیچ انسانی حتی خاتم الانبیاء که اشرف مخلوقات است نمی‌تواند به ذات حق تعالی برسد فضلاً از این که ذات، پایین بیاید چون خلاف ضرورت است و از خداوند متعال دوری از این عقاید فاسده را خواستاریم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
در مقاله‌ای با عنوان «1431 سال خرافات وجهل وجهالت ودروغ» به قلم شخصی به نام آرش صبحی، حدیث زیر را خواندم که می‌خواستم ببینم آیا چنین حدیثی هست یا نه. حدیث این است:
علی علیه‌السلام در غزوه صفین، قصد عبور از نهر فرات را داشت ولی معبرش معلوم نبود. به نصیر بن هلال فرمود برود کنار فرات، و از طرف من ماهیی به نام کرکره را صدا کن، و از او محل عبور را بپرس. نصیر اطاعت نمود و بر کنار فرات آمد و فریاد برآورد که یا کرکره، بالفور هفتاد هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند، لبیک لبیک، چه می‌گویی.
نصیر جواب داد، مولایم معبر فرات را می‌خواهد، هفتاد هزار ماهی آواز برآوردند که ما همه کرکره نام داریم، بگو این شرف در حق کدامیک مرحمت شده است تا اطاعت کنیم. نصیر برگشت و ماجرا را به عرض مولایش علی رسانید.
فرمود، برو کرکرة بن صرصره را بخوان. برگشت و ندا داد. این بار شصت هزار ماهی سر برآوردند که ما کرکرة بن صرصره هستیم، این عنایت در حق کدام شده است؟
نصیر برگشت و پرسید. فرمودند، برو کرکرة بن صرصرة بن غرغره را بخوان. نصیر بازگشت و چنین کرد. این بار پنجاه هزار ماهی و ماجرای پیشین تکرار شد.
برگشت و مولا گفت: برو کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة را بخوان. تا اینکه در دفعه هشتم که فریاد برآورد، ‌ای کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة!
آن وقت ماهی بسیار بزرگی سر از آب برآورد و قاه قاه خندید که‌ای نصیر، به درستی که علی ابن ابیطالب با تو مزاح فرموده است، زیرا او خودش همه راه‌های دریا و معبر‌ها و دجله‌ها را از ماهیان بهتر میداند، ولی اینک به او بگو که معبر فرات آنجا است.
نصیر برگشت و صورت حال را عرض کرد. حضرت فرمودند، آری من به همه راه‌های آسمان‌ها و زمین آگاهم. پس نصیر صیحه زده غش کرد. و چون به هوش آمد فریاد برآورد، شهادت می‌دهم که تو همان خدای واحد قهاری. و آنگاه حضرت فرمود. چون نصیر کافر به خدا شده، قتلش واجب است. آنگاه شمشیر از غلاف کشید و گردنش را بزد. (حدیثی در بحارالانوار علامه مجلسی معتبرترین و بزرگترین منبع مذهبی شیعیان)

************
باسمه تعالی

این کلمات خنده‌آور، حدیث نیست و در هیچ کتاب معتبر و حتی غیر معتبری نیامده است و از ترشحات ذهنی نویسنده‌ی ملعونش بوده است.
لعنت خدا بر کسانی که سخنان بی‌اساس را به ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) و علمای بزرگوار شیعه نسبت می‌دهند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم. میخواستم نظر شما رو درباره وبلاگها و سایتهایی مثل طریق الی الله با آدرس mehrdadghan.blogfa.com که کلاً درباره عرفای معاصر هست بدونم. آیا شما امثال قاضی و ملاحسینقلی و سیدهاشم حداد و کمیلی و طهرانی و امثال ایشان رو صوفی میدونید؟ اگر اینها صوفی هستند پس ما در زمان حال باید به چه کسانی مراجعه کنیم؟ به هرحال تمسک وتوجه به اهل بیت (ع) بدون مراجعه به راهبر درست ممکنه موجب انحراف وبرداشتهای شخصی هم بشه؟ یک سئوال دیگه: شما با کدوم یک از مبانی امثال آخوند ملاحسینقلی وقاضی مخالف هستید؟ آیت الله بهجت وعلامه طباطبایی هم مگه از این سیره نیستن؟ پس ما سمت کی بریم که مارو حقیقتاً به خدا برسونه؟ البته اگه جواب ندید: ائمه (ع) که هستن، دیگه واسطه میخاین چیکار؟ خیلی ممنون

************
باسمه المتعالی

سلام علیکم
جواب بند به بند نامه‌ی شما را به یاری خدای متعال، اینگونه می‌نویسم:
ـ میخواستم نظر شما رو درباره وبلاگها و سایتهایی مثل طریق الی الله که کلاً درباره عرفای معاصر هست بدونم.
جواب: من به قدر توان خودم در راه نصیحت صاحب این وبلاگ، تلاش کرده‌ام و نامه‌هایی که بین من و صاحب آن وبلاگ با نام مستعار «عبد عاصی» رد و بدل شده را در همین صفحات می‌توانید ببینید. اینگونه وبلاگ‌ها هیچ نقشی در رساندن مشتاقان به صراط مستقیم و راه نجات ندارد. اگر این سخن مرا قبول ندارید، تمام وبلاگ نامبرده را مطالعه کنید، حتی یک ذره از حیرت و سرگردانی شما کاسته نخواهد شد. مطالبی که سرگردانی را نکاهد بلکه بسیار هم بیافزاید، نمی‌تواند مورد رضا و توجه خدای متعال باشد. اگر دین برای رهاندن انسان از سرگردانی آمده، مطالبی که بر سرگردانی انسان بیافزاید، دینی نخواهد بود. (دقت و امتحان با شما)

ـ آیا شما امثال قاضی و ملاحسینقلی و سیدهاشم حداد و کمیلی و طهرانی و امثال ایشان رو صوفی می‌دونید؟
جواب: تفاوت‌های منهاجی با صوفی را در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» برشمرده ام. همچنین آنجا عرض شده که برخی افراد، صوفی نیستند ولی تمایلاتی به صوفیه دارند، که ما آنان را «صوفی زده» و «تصوف گرا» می‌نامیم. بعضی از آقایانی که نام برده‌اید، صوفی نبوده‌اند ولی گرایش‌هایی به مبانی فکری صوفیه مانند وحدت وجود و موجود داشته‌اند.

ـ اگر اینها صوفی هستند پس ما در زمان حال باید به چه کسانی مراجعه کنیم؟
جواب: برنامه‌ی تربیتی منهج فردوسیان برای جواب دادن به همین نیاز حقیقی نسل امروز، تدوین و ارائه گردیده که برای رسیدن به کمال و سعادت، به چه کسی مراجعه کنیم و چه کارهایی انجام دهیم و چه کارهایی را ترک کنیم. می‌توانید آشنایی و ارتباطتان را با این برنامه‌ی تربیتی بیشتر کنید. اگر به قصد استفاده وارد منهاج فردوسیان شوید، به روشنی خواهید یافت که پرده‌های غلیظ حیرت و اضطراب از چهره‌ی دلتان زدوده شده و گرم و نورانی به انوار الهی خواهید شد و آرامشی عظیم، سراسر روحتان را فرا خواهد گرفت.

ـ به هرحال تمسک و توجه به اهل بیت (ع) بدون مراجعه به راهبر درست ممکنه موجب انحراف وبرداشتهای شخصی هم بشه؟
جواب: بحث داشتن استاد را در کتاب‌های «آشنایی با منهاج فردوسیان» و «استاد کامل در منهاج فردوسیان» به طور کامل مطرح کرده ایم. از نظر شرع مقدس، نمی‌توان (نمی توان یعنی محال است) کسی بدون استاد به مقصد برسد. اما استاد کیست؟ همان دینی که بر داشتن استاد تأکید فراوان کرده است، استاد را هم معرفی می‌نماید که کسی دچار حیرت نگردد. تمام این سرگردانی‌ها بر اثر دور شدن از تعالیم اسلام ناب و تشیع خالص است.
نتیجه‌ی این بخش، این است که: بدون استاد، محال است کسی به کمال و سعادت برسد. استاد کامل را دین معرفی کرده است. مراجعه به آیات و روایات بدون راهنمایی علمای راستین، موجب گمراهی و خسران است.

ـ شما با کدوم یک از مبانی امثال آخوند ملاحسینقلی وقاضی مخالف هستید؟
جواب: اگر کسی عینکی با شیشه‌های (مثلاً) آبی رنگ به چشم بزند، همه چیز و همه کس را با درصدی از رنگ آبی خواهد دید. نه این که همه چیز را آبی مطلق ببیند، بلکه همه چیز را با رنگی که آبی در آن غلبه دارد، خواهد دید. بعضی از این آقایان، عینکی بر چشم اعتقاداتشان زده‌اند با عنوان «وحدت وجود» که از میراث‌های فلاسفه‌ی یونان باستان مانند فلوطین است. محی الدین عربی آن را پرورش داده و ملاصدرا آن را ترویج کرده است. سیر و سلوکی که بر مبنای این دیدگاه فلسفی باشد، خلاف آن برنامه‌ای است که از قرآن کریم و روایات معتبر و فرمایشات علمای راستین به ما رسیده است. این فساد کلی در اعتقادات، موجب شده از توحید گرفته (که بزرگترین و مهمترین اعتقاد است) تا ریزترین اعتقادات و اعمال، دچار نوعی فساد باشد.
توصیه می‌کنم درباره‌ی «وحدت وجود» در نگاه فلاسفه و عرفا مطالعه نمایید و دیدگاه علمای شیعه و مراجع معظم تقلید، در مورد آن و معتقدین به آن را نیز بخوانید.

ـ آیت الله بهجت وعلامه طباطبایی هم مگه از این سیره نیستن؟
جواب: مرحوم علامه (رحمة الله علیه) گرایشاتی به صوفیه داشتند ولی از مرحوم بهجت (رحمة الله علیه) چنین گرایشات انحرافی سراغ ندارم.

ـ پس ما سمت کی بریم که مارو حقیقتاً به خدا برسونه؟ البته اگه جواب ندید: ائمه (ع) که هستن، دیگه واسطه میخاین چیکار؟ خیلی ممنون
جواب: اگر صادقانه وارد برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان شوید، به وضوح و روشنی تمام خواهید یافت که حرکت تکاملی خود را به سوی سعادت ابدی شروع کرده‌اید و روز به روز به رضوان الهی نزدیک تر می‌شوید.
در پایان توجه شما را به برخی مطالبی که در وبلاگ مورد بحث آمده جلب می‌کنم تا از این پس با احتیاط و دقت بیشتری با مغالطات، انحرافات و کج اندیشی‌های اینگونه سایت‌ها و وبلاگ‌ها برخورد کنید.
در جایی می‌نویسد:
استاد کل آیت الله سید علی قاضی (ره) در نامه‌ای به آیت الله شریفی زابلی (ره) که در مشهد مقدس حضور داشتند می‌فرماید: : «…و اگر در ارض اقدس قدری ماندید، کما هو المظنون.البته متوقع است که به فیوض عظیمه برسید.تمام اهل طریقت یا اغلب آن‌ها، حسب خود را به حضرت رضا ـ علیه و علی آبائه و ابنائه الصلاة و السلام و التعیة والثناء ـ منتهی میسازند و حرفشان بر این است که در دولت هاشمیه که تقیه کم شد و اول تنفس شیعه بود، آن بزرگوار، طریقت را که باطن شریعت است راهنما شد و علناً به مسلمین رسانید که راه، همین است و ظاهر (کذا)، ظاهر آن است و آن مخصوص وجود امیرالمومنین و اولاد کرام او بود ـ صلوات الله علیهم ـ و فلان و فلان خبر نداشتند، نامحرم بودند…و گویند که حضرت رضا، خرقه را به معروف کرخی داد…مقصود آنکه غافل مباش!»
این نظر که «تمام اهل طریقت یا اغلب آن‌ها، حسب خود را به حضرت رضا ـ علیه و علی آبائه و ابنائه الصلاة و السلام و التحیة والثناء ـ منتهی می‌سازند» درست همان نظر صوفیه‌ی منحرف است و در نزد علمای راستین شیعه، هیچ جایگاهی ندارد.
همچنین آنجا که می‌نویسد: «گویند که حضرت رضا، خرقه را به معروف کرخی داد» [اگر راست باشد و مرحوم قاضی چنین نوشته باشد] نشان از همنگاه بودن آن مرحوم با صوفیه دارد.
جای دیگر از مرحوم قاضی با چنان طمطراقی یاد می‌کند که شایسته‌ی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است. توجه داشته باشید که این گرد و خاک کردن‌ها برای بازار گرمی است و در نظر علمای راسخین، اصلاً مقبول نیست و جایی ندارد. می‌نویسد:
این دو بیت را مرحوم سید سند، باهرالنور، نادره‌ی دهر، نابغه‌ی سیروسلوک الی الله، جبل العرفان، حجت الحق، سیدالعرفاء والمشایخ، انسان العین و العین الانسان، کامل مکمل، صاحب ولایت کلیه‌ی الهیه، نائب الحجة (عج)، ولی خدا، افضل من عبادالله الصالحین، مولای و بن مولای حضرت علامه حاج سید علی قاضی طباطبائی تبریزی (نورالله مرقده) در پاسخ شخصی که تقاضای سفارش کرده بود فرمودند.
همچنین در جایی دیگر می‌نویسد:
حضرت سید الطائفتین علامه‌ی سالک عارف توحیدی آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره)
گفتم به چشم از عقب گل رخان مرو * نشنید و رفت عاقبت از گریه کور شد
این بیت را حضرت حداد (س) زیاد تکرار می‌کردند. می‌گویید کدام حداد؟ «حداد و ما ادرئک ما الحداد» همان که مظهر «لا هو الا هو» بود. آیا از بکار بردن این جملات واهمه دارید؟! به فرموده آیت الحق شیخ صالح کمیلی (حفظه الله) که خودش از تربیت یافتگان مکتب سید هاشم (س) است همینکه یک مجتهد یک مرجع یک فقیه مثل علامه طهرانی (ره) خدمت حضرت سید هاشم (س) زانوی تلمذ زده یعنی اینکه این طریقه حق است. و حق با حق است.
علاوه بر گرد و خاکی که برای مرحوم طهرانی کرده با عبارات (حضرت سید الطائفتین علامه‌ی سالک عارف توحیدی آیت الله)، سید هاشم حداد را مظهر «لا هو الا هو» معرفی می‌کند. معنی این جمله این است که آن وجود مقدسی که «او نیست جز او» یعنی ذات مقدس الله تعالی، ظهوری دارد و آن سید هاشم حداد است. این همان اعتقاد مسیحیان است که عیسی (علیه‌السلام) را فرزند خدا می‌دانند که لباس بشریت پوشید و به میان انسان‌ها آمد!
البته (ان شاء الله) قصد نویسنده، این نبوده ولی از سر شوق بسیار و دلدادگی مستانه، خواسته سید هاشم حداد را خیلی خیلی مهم معرفی کند.
در جایی دیگر می‌نویسد:
سالک آن نیست که همیشه مشغول ذکر و فکر باشد و مراقب اعضا و جوارحش باشد. سالک مرد است. نه اینکه مولایمان علی (ع) شاه مردان و آقای عارفان بود؟! ولی خدا ناموس سیر و سلوک است و اصل وحدت الوجود ناموس خداست و هرچه منتسب به خداست , الهی است.
اولاً: مرد راه حق آن است که همیشه مشغول ذکر و فکر و مراقب اعضا و جوارحش باشد.
ثانیاً: اعتقاد به وحدت وجود را که مراجع معظم و علمای راستین، کفر به خدای تعالی و انکار قرآن کریم و معارف حقّه‌ی تشیع می‌دانند، این برادر احساساتی، «ناموس خدا» می‌شمارد!
البته صوفیه (خذلهم الله)، اینگونه هوچی‌گری‌ها و به خاکی‌زدن‌ها را «شطحیات» می‌نامند. یعنی هر لاف و گزافی که با هیچ منطقی جور در نمی‌آید را نوعی از ادبیات عارفانه! می‌خوانند.
در جایی دیگر می‌نویسد:
این مطلب را یکی از شاگردان علامه برای بنده می‌گفت که: وقتی حضرت علامه حسن زاده (سلمه الله) به محضر علامه طهرانی رسیدند علامه طهرانی (ره) فرموده باشند: ما در عرض و مال و جان و ناموس هم تصرف می‌کنیم. این یعنی حجت خدا نماینده ولی الله الاعظم و خلیفه قطب کامل (عج) روی زمین است و بر همه امور عالم باذن الله و باذن الحجه احاطه دارد. عالم از وجود اولیای الهی خالی نخواهد ماند.
این همان عقیده‌ی فاسده‌ی صوفیه (خذلهم الله) است که قطب را صاحب تصرف در کائنات و مجاز به تصرف در عرض [= آبرو] و مال و جان و ناموس مرید می‌دانند. یعنی قطب می‌تواند در مال صوفی تصرف کند و هر چه می‌خواهد بردارد و در هر راهی که می‌خواهد، خرج کند. قطب می‌تواند هر جا که بخواهد، از آبروی صوفی مرید، مایه بگذارد. قطب می‌تواند در ناموس مرید، به هر جور که دلش بخواهد، تصرف کند!
البته توجه داشته باشید با شناختی که ما از مرحوم علامه طهرانی (رحمة الله علیه) داریم، این مطلب، تهمت بزرگ و بهتان عظیم به آن مرحوم است.
در ادامه‌ی همین مطلب می‌نویسد:
جناب شیخ اکبر محیی الدین (ره) در فتوحات آورده‌اند که در هر عصری 6 یا 7 قطب در زمین وجود دارد.
دل دادن به محی الدین عربی و نقل مطالب سست و واهی او، نشان از صوفی زدگی صاحب این وبلاگ دارد. در صورتی که شیعه، قطب عالم امکان را فقط یک نفر معصوم در هر زمان می‌داند.
در قسمتی می‌نویسد:
آیت الله الکبری حضرت مولا آخوند ملاحسینقلی همدانی (روحی لتراب مرقده فداء)
حضرت آیت الله الکبری عارف کامل مکمل ـ استاد العارفین ـ انسان العین و العین الانسان ـ نادره دهر ـ آیت عظمای حق ـ سر سلسله عرفای متاخر ـ توحیدی کبیر ـ نائب الامام (عج) ـ حجت خدا حضرت مولی آخوند ملا حسینقلی شوندی همدانی (ره) را اصلاً نمی‌شود تعریف کرد. همین جمله کافی است که جناب حاج ملا هادی سبزواری (ره) و جناب آیت الحق سید علی شوشتری (ره) آمدند تا حضرت آخوند (ره) ظهور فرمایند. ظهوری که سالها بود زمین و زمان به خود ندیده بود. ظهوری جهت ظهور قطب عالم امکان ـ ارباب زمین و زمان و مکان ولی الله الاکبر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
مرحوم آخوند ملاحسینقلی (رحمة الله علیه) مردی عالم و پرهیزکار بوده است ولی نه به نحوی که اصلاً نشود تعریفش کرد! اینهمه لاف زدن چه معنی دارد؟ یعنی چه «ظهوری که سال‌ها بود زمین و زمان به خود ندیده بود» مگر آخوند که بوده و چه کرده؟ این تعریف‌ها برای وجود مقدس حضرت صاحب الامر (ارواحنا فده) شایسته است نه برای یک عالم پرهیزکار دینی.
در بعضی نوشته‌ها تذکر داده‌ام به مطالبی که از قلم‌های دلداده و سرسپرده تراوش می‌کند، و صاحبش مریضی «دیده‌ی کرامت‌بین» دارد، نباید اعتماد و اعتنا کرد.
نوشته‌های «عبد عاصی» که به حقیقت، عبد عاصی است، در وبلاگ «طریق الی الله» که به حقیقت، «طریق الی الحیرة و الضلالة» می‌باشد، پُر است از اینگونه خالی‌بندی‌ها و گزافه‌گویی‌ها. لهذا ارزش مطالعه و جدّی گرفتن ندارد و موجب زیاد شدن حیرت و گم کردن راه راست می‌گردد.
خدایا ما را از شرّ منحرفانی که به نام دین و علمای دین، فکر و دل جوانان شیعه را هدف بافته‌هایی به نام عرفان و تصوف قرار داده‌اند، محافظت بفرما

و له الحمد
حاج فردوسی

با سلام، آیا خواندن نمازهای یومیه در 3 نوبت بهتر است یا 5 نوبت؟ در صورت اخیر زمان دقیق و اول وقت نماز عصر و عشاء کی است؟

************
باسمه تعالی

نمازهای یومیه در پنج نوبت وارد شده است ولی در ضرورت (مانند مسافرت یا نماز جماعت) می‌توان در سه نوبت خواند. یعنی نماز عصر را بدون فاصله بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بلافاصله بعد از نماز مغرب بخوانند.
اذان بر طبق شهر و روز در سال، متفاوت است. ضمناً به برنامه‌های رایانه‌ای یا موبایلی که اذان پنج وعده دارد، اعتنایی نیست چون اذان شیعه با اذان عامه (عمریون) فرق دارد و تا آنجا که من اطلاع دارم، اذان این نرم افزارها هماهنگ با اذان عامه است.
نرم افراز اسلامیک آستورنومی (ISLAMIC ASTRONOMY)، محصولی از دفتر مطالعات فلکی‌ ـ ‌نجومی، وابسته به دفتر آیت الله سیستانی (حفظه الله) می‌تواند کمک خوبی برای دانستن پنج وقت اذان در شهرهای مختلف ایران و جهان باشد.
همچنین از این نرم افزار می‌توانید برای محاسبه‌ی دقیق سن تکلیف دختران و پسران هم استفاده کنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام تعجب میکنم شما که صوفیه و عرفا را قبول ندارید چطور به تفسیر یک شخص صوفی و عارف (علامه طباطبایی) استناد می‌کنید؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
ما علامه طباطبایی (رحمه الله تعالی) را صوفی و عارف نمی‌دانیم ولی خالی از گرایش به عرفان و تصوف هم نیستند. لهذا در تعریف و اصطلاح ما، ایشان «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» هستند.
همچنین تفسیر المیزان (جز در موارد اندک) مورد تأیید ماست و مراجعه و استناد به آن را بدون اشکال می‌دانیم. همچنین مخاطب [عرفان زده و تصوف‌گرا] وقتی می‌بیند که علامه طباطبایی (رحمه الله تعالی) ـ که گرایشاتی به عرفان و تصوف داشته ـ اینگونه نظری دارد، بسیار بیشتر در دلش می‌نشیند و راحت‌تر قانع می‌گردد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام از کجای آیه این تفسیر یا توضیحی که شما فرمودید (به عبارت دیگر، راه محبوب شدن در دلها، منهاجی شدن است. یعنی اصلاح اعتقادات و اعمال بر طبق آنچه در قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان آمده است.) اسخراج می‌شود؟ روایتی هم که ظاهرا ذیل این آیه با این مضمون وجود ندارد. الحذر که وارد وادی تفسیر به رای نشوید. با تشکر

************
سلام علیکم

اساس برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان بر دو پایه استوار است؛ ایمان و عمل صالح. خود این آیه به همراه بیش از نود آیه‌ی دیگر، راه رسیدن به سعادت و کمال را همین دو پایه معرفی کرده است. برای تکامل باید اصلاح اعتقادات نمود و اعمال را تصحیح کرد. آنچه در قواعد نظری منهاج فردوسیان آمده، همان اعتقادات ناب شیعی اثنی عشری است. و آنچه در قوانین عملی منهاج فردوسیان آمده، همان احکام ناب فقه شیعی اثنی عشری است. وقتی خود آیه به روشنی مستند ما برای برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان است، چه نیازی است که روایتی برای تفسیرش بیاید؟! دقت بفرمایید.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
از این تعبییر شما که نوشته بودید عرفا و علما در مقابل هم بوده‌اند بسیار متعجب شدم. مواظب باشید به وادی تهمت وارد نشوید حضرت آقا. کجا امثال مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله میرزا محمد تقی آملی و مرحوم آیت الله بهجت در مقابل علما بوده‌اند. ما که تا به امروز این بزرگان را عالم می‌شناختیم. حقیر خود محضر آیت الله روحانی رسیدم ایشان فرمودند سلام بنده را به آقا شیخ جواد کربلایی (از شاگردان مرحوم انصاری همدانی) برسانید. از شما که حوزوی هستید این انتظار نمی‌رود برادر

************
سلام علیکم

هر قومی برای خود، مصطلحاتی دارد و برای مصطلحات خود، تعریفی دارد. اول باید تعریف آن مصطلحات را در آن علم یا فن بدانید، سپس در رد یا قبول احکام آن وارد شوید. شما با پیش فرض این که آقایان فقهایی که نام برده‌اید از عرفا هستند، نتوانسته‌اید تصور کنید که چطور در مقابل علما قرار دارند. نیکوست که حداقل کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» که تمام مصطلحات منهاج فردوسیان و تعریف‌های آن را دارست، بخوانید و بعد دست به قلم شوید.
یکبار دیگر، تعریف عارف و صوفی در منهاج فردوسیان را [به نقل از کتاب آشنایی با منهاج فردوسیان] می‌آورم. دقت بفرمایید.
سؤال 37: «منهاج فردوسیان» چه نقاط اشتراک و افتراقی با تصوّف دارد؟
برای رسیدن به جوابی روشن، نخست لازم است تصوف را تعریف کنیم. در اصطلاح ما، هر برنامه‌ی تکاملی و تربیتی که ادعای رساندن انسان به کمال و سعادت را داشته باشد، ولی مبتنی بر متن آیات قرآن و روایات معتبر شیعه نباشد، تصوف است.
بنا بر این تعریف، تمام افرادی را که بر طبق برنامه‌ای تربیتی غیر از منهاج فردوسیان عمل می‌کنند، یعنی اعتقاداتی غیر از قواعد نظری آن و اعمالی غیر از قوانین عملی آن را با علم و اختیار و به هدف رسیدن به تکامل و سعادت، پیروی می‌کنند، اگر سلسله و کرسی نامه داشته باشند، «صوفی» و اگر نداشته باشند، «عارف» می‌نامیم. البته برخی افراد، مغلوب صوفیگری در اعتقادات و اعمال نیستند بلکه آلودگی‌هایی به برخی عقاید یا اعمال صوفیه دارند، این طایفه را «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» می‌نامیم.
با این تعریف، حداکثر بتوانیم به مرحوم علامه طباطبایی یا مرحوم آملی یا مرحوم کربلایی، «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» بگوییم و به همان نسبت، مقابله با علمای راستین تشیع برایشان ثابت کنیم.

موفق باشید
حاج فردوسی

حاجی فردوسی سلام
به نظر جنابعالی چطور می‌شود به افرادی که عنوان آیت اله راهم دارند و از اکابر حوزه هم هستند و مورد تایید بزرگانند نمیشود اعتماد کرد. ولی چگونه؟ به آقایی که بگوید روشی که من از قرآن و سنت بدست آورده‌ام صحیح است عمل نمود. چرا از صدر اسلام تا کنون کسی ضرورت برنامه مدون را احساس ننمود مگر می‌شود موضوعی به این مهمی در اسلام مورد غفلت واقع شود.پس آنانی که قبل ما بوده‌اند می‌توانند مدعی شوند راه روشنی برای کمال نداشتند؟ مگر حربن یزید ریاحی بر اساس برنامه عمل کرده بود؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بحث‌های اولیه‌ی ما در جلسات هفتگی، مربوط به همین حجاب است. می‌توانید با گوش فرادادن به فایل‌های صوتی‌اش، خارج شدن خودتان از این حجاب را آسان کنید. تا زمانی که شخصیت‌زده باشید، امیدی به رهایی‌تان از حیرت و سرگردانی نیست. باید حق را شناخت تا به راحتی بتوانید اصحاب حق را تشخیص دهید. اگر چشمتان به دهان این و آن باشد، این آیت الله به این سمت و آن آیت الله به آن سمت می‌کشاند و خلق بیچاره، حیران و سرگردان نمی‌داند به حرف چه کسی عمل کند.
به حکم «کم ترک الاولون للاخرین» (یعنی چه بسا چیزهایی که اولی‌ها برای آخری‌ها باقی گذاشتند) چرا فکر می‌کنید که همه‌ی چیزهای خوب را قدیمی‌ها گفته‌اند و هیچ برای بعدی‌ها باقی نگذاشته‌اند؟!
جناب حر بن یزید ریاحی (رحمة الله علیه)، یک منهاجی بود. تعریف منهاجی این است: کسانی که ایمانشان را اصلاح کرده و اعمال صالح انجام دهند و بر این ایمان و عمل صالح، استقامت ورزند. جایی دیده یا شنیده‌اید که حر تائب (رحمة الله علیه) فلسفه یا عرفان نظری خوانده باشد یا اربعین گرفته باشد یا یوگا و ذن و مدیتیشن کار کرده باشد؟!

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
منظور شما از دانشمندان و نظریه پردازان چه کسانی هستند؟ آیا مجتهدان و عارفان شیعی که آگاهی زیادی به قرآن و سنت دارند هم شامل این هشدار قرآنی می‌شوند. اگر این گونه نیست پس باید توضیح بفرمایید و مسئله را از اجمالی که دارد خارج کنید و اگر منظورتان این گروهی که عرض شد باید به شما بگویم که برداشتتان اشتباه است.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم، برادر عزیز
اگر با دقت در عبارت من نظر نمایید می‌بینید که نوشته‌ام: «فقط اطاعت از خدای متعال و رسول بزرگوارش ثمره دارد و نجات‌بخش است و پیروی از دانشمندان و نظریه پردازانی که ما را به کتاب خدا و سنت نبوی نخوانند، گمراهی است و موجب حسرت روز قیامت»
پس معلوم می‌شود اگر دانشمندی (به قول شما، مجتهدان و عارفان شیعی) ما را به کتاب خدا و سنت معتبر رسول الله (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و اهل بیت معصومین (علیهم السلام) راهنمایی کند، در این صورت او منادی خدا و رسول و اهل بیت است و باید پیامش را شنید و به دستوراتش که برگرفته از کتاب و سنت معتبر است، عمل کرد تا رستگار شد.
و اگر این دانشمند و نظریه پرداز (هر که می‌خواهد باشد) از تجربیات شخصی و بافته‌های ذهنی خودش ما را به سمتی راهنمایی می‌کند، نمی‌پذیریم و نمی‌پذیریم و نمی‌پذیریم که ضلالت در ضلالت در ضلالت است.
امیدوارم مطلب را رسانده باشم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام بسیار نیازمندیم که قوانین منهاج فردوسیان را با تفسیر و حتی معنای لغوی بدانیم به عنوان مثال معنی زهد از نظر منهاج فردوسیان چیست چون تعابیر مختلف است و… آیا می‌توانید کتبی را به ما معرفی کنید که با اندیشه‌ی سالم نوشته شده باشند وما با جزئیات رفتار معصومین اشنا شویم طرز برخورشان را با افراد مختلف یا چگونگی رفتارشان را در زمآن‌های مختلف بفهمیم ما نیاز به سیر مطالعاتی برای فهم عمیق و پیاده سازی گسترده قوانین منهاج فردوسیان در زندگی داریم.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
امیدوارم در آینده‌ی نزدیک بتوانم شرح مفصلی بر قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، بر اساس آموزه‌های ناب قرآن کریم و روایات معتبر استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) ارائه نمایم. تا آن زمان (که ان شاء الله خیلی دور نیست) می‌توانید اشکالات و مسائل مبهم را از طریق ایمیل بپرسید تا جواب کافی داده شود. ان شاء الله تعالی

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم حاج آقا فردوسی
بنده سوالی درخصوص قوانین کتاب منهاج فردوسیان دارم لطفاً به گونه‌ای جواب بفرمایید که برای بنده وکسانی که احیاناً برای آن‌ها هم همین سوالات پیش بیاید قانع کننده باشد.
1 ـ قوانین مهناج فرودسیان همگی براساس آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام پایه ریزی شده ودرست است به جنابعالی همه این اینها مثل یک داروخانه‌ی نیست که ما نمی‌توانیم تشخیص بدهیم من نوعی دچار چه مرضی هستم ومی باید از کدام دارو به چه اندازه استفاده نمایم که برایم مفید فایده باشد؟
2 ـ به نظر جنابعالی برای مثال کسی که درروستا و یا شهرهای مذهبی مثل کربلا ونجف زندگی میکند و به ندرت چشمش به نامحرمی می‌افتد با کسی که درتهران یا شهرهای بزرگ زندگی می‌کند طی کردن مسیرشان یکسان می‌باشد. یا باید قوانین کاربردی تری برایش تعریف گردد.
3 ـ درردیف سوم مرحله اول دادن خمس و زکات براساس شرایط مالی لازم است
توضیح فرمایید:
دسترسی به مرجع تقلید ویا عالم دینی که بشود به سهولت مسائلی دراین باب راپرسید خیلی سخت می‌باشد ماکه درشهر هستیم سخته تاچه برسد به این‌که کسی که درروستا باشد ـ چگونه واز چه راهی می‌بایست نسبت به محاسبه وپرداخت آن (به چه کسی)اقدام کند.
وظیفه‌اش چیست؟
4 ـ در قوانین منهاج فردوسیان یکسری اصطلاحاتی هست که در برای عوام وکسانی که دروس حوزوی نخوانده‌اند فهمش سخت است لطفاً راهنمایی فرمایید در برخورد با این اصطلاحات چگونه عمل کنیم.
اللهم اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین

************
باسمه تعالی و تقدّس

سلام علیکم
جواب سؤال 1: درست است که قرآن و سنت مانند داروخانه‌ای غنی است که داروی همه‌ی نقص‌های انسان را داراست. همچنین درست است که انسان، در بدو ورود به منهاج، سراپا نقص است.
اما چه کسی می‌تواند تشخیص دهد که این انسان خاص (مثلاً آقا ابراهیم)، چه نقصی دارد تا بشود بر طبق آن، داروی مورد نیاز را تجویز نمود؟!
یک راه این است که سال‌ها به دنبال شخصی بگردیم که به ما بفهماند نقص ما در کجاست و درمان ما چیست؟
این راه علاوه بر پرخطر بودن، معلوم نیست به نتیجه‌ای برسد و شاید بعد از سال‌ها انتظار و جستجو، چنین شخصی یافت نشود و عمر گرانمایه به بیهودگی هدر رفته و تلف گشته باشد.
راه دیگر این است که تمام نقص‌های انسان را فهرست برداری نماییم و تمام داروها و جبرآن‌های نقصایص را هم فهرست برداری کنیم. سپس یکی به یکی بررسی نماییم که آیا این نقص در ما هست یا نیست، اگر نیست، الهی شکر؛ اگر هست، باید با این دارو برطرف گردد.
با ذکر یک مثال مطلب را واضح تر بیان می‌کنم.
تصور کنید شخصی تصادف سختی کرده است. گر چه ظاهرش نشان نمی‌دهد ولی هر گونه احتمالی مبنی بر شکستگی و خونریزی داخلی برایش هست.
راه میانبر این است که غیبگویی از طریق نامتعارف به پزشک بگوید که فقط فلان جا و بهمان جای این مصدوم، آسیب دیده است و پزشک به درمان همان قسمت‌ها اقدام نماید. مستحضر هستید که این روش، خیلی دور از واقعیت و تا حدودی دست نیافتنی است.
راه دیگر این است که عضو به عضو او را بررسی و اسکن کنیم تا اگر سالم است، که هیچ و الهی شکر؛ ولی اگر آسیب دیده، به همان مقدار، درمان نماییم.
ما در منهاج فردوسیان، به خلاف صوفیه و عرفا که اصرار بر غیب گویی دارند و از اول، آخرش را می‌گویند (البته در نود و نه درصد، یا دروغ می‌گویند و یا به خطا می‌روند)، روش دوم را انتخاب کرده‌ایم که به عقل و نقل، نزدیک تر است.
در این روش، هر انسان بالغ و عاقل، فهرست آنچه باید برای رسیدن به کمال و سعادت انجام دهد را پیش رو می‌نهد و بدون ترس و ملاحظه کاری و محافظه کاری، نگاه می‌کند که کدام یک از این فهرست، به او مربوط می‌شود و کدام یک مربوط نمی‌شود.
آنچه مربوط نمی‌شود که هیچ، ولی از آنچه مربوط می‌شود، کدام یک را انجام می‌دهد و کدام را انجام نمی‌دهد. آنچه انجام می‌دهد هم هیچ و الهی شکر. فقط می‌ماند آن‌هایی که باید برای رسیدن به کمال و سعادتش انجام دهد و انجام نمی‌دهد. آن‌ها را در جدول محاسبه قرار داده و سعی می‌کند همواره انجامش دهد.
همچنین نگاه می‌کند به فهرست آنچه باید ترک کند، آن‌هایی که به او مربوط نمی‌شود که هیچ، از آن‌هایی که به او مربوط می‌شود، هر کدام را که ترک می‌کند، الهی شکر. هر کدام را که ترک نمی‌کند را باید در جدول قرار داده و سعی کند هیچ وقت انجامش ندهد.
حالا برای هر کدام مثالی می‌آورم. برای مورد اول ـ که باید انجام دهید ـ
قانون اول: نماز خواندن. سه سؤال را از خودتان بپرسید:
سؤال اول: آیا این قانون به من مربوط می‌شود؟
جواب: بله مربوط می‌شود.
سؤال دوم: آیا انجامش می‌دهم؟
جواب: بله نماز می‌خوانم / الهی شکر (نتیجه: کار شما با این قانون تمام شد و شما از ناحیه‌ی این قانون، بهره‌ی کمالی خودتان را می‌برید)
جواب: خیر نماز نمی‌خوانم (نتیجه: باید قانون نماز خواندن را در جدول محاسبه قرار داده و سعی کنید تا آخر عمر، هیچگاه ترک ننمایید)
قانون دوم: پرداخت زکات. سه سؤال را از خودتان بپرسید:
سؤال اول: آیا این قانون به من مربوط می‌شود؟
جواب: خیر / چون مثلاً من کارمند هستم و گندم، جو، کشمش، خرما، گاو، گوسفند، شتر، سکه‌ی طلا و سکه‌ی نقره (به مقداری که در رساله‌های توضیح المسائل آمده) ندارم.
(نتیجه: چون این قانون به شما مربوط نمی‌شود، نوبت به دو سؤال دیگر نمی‌رسد و کارتان با آن تمام است)
مثال برای مورد دوم ـ که باید ترک کنید ـ
قانون هفتم: آزردن پدر و مادر. سه سؤال را از خودتان بپرسید:
سؤال اول: آیا این قانون به من مربوط می‌شود؟
جواب: بله، پدر و مادر یا یکی از آن‌ها زنده‌اند.
سؤال دوم: آیا آزار دادنشان را ترک کرده ام؟
جواب: بله / الهی شکر (نتیجه: کار شما با این قانون تمام شد و شما از ناحیه‌ی این قانون، بهره‌ی کمالی خودتان را می‌برید)
جواب: خیر، گاهی وقت‌ها آزارشان می‌دهم (نتیجه: باید قانون ترک آزردن پدر و مادر را در جدول محاسبه قرار داده و سعی کنید تا آخر عمر، هیچگاه انجام ندهید)
قانون سیزدهم: کم فروشی
سؤال اول: آیا این قانون به شما مربوط می‌شود؟
جواب: خیر / چون مثلاً من کارمند هستم و فروش ندارم که بخواهم کم فروشی کنم.
(نتیجه: چون این قانون به شما مربوط نمی‌شود، نوبت به دو سؤال دیگر نمی‌رسد و کارتان با آن تمام است)
اگر این کار را ادامه بدهید، بعد از مدتی تمام نقص‌ها و کمبودهایی که برای رسیدن به کمال و سعادت دارید، برای خودتان روشن خواهد شد. بعد از این مرحله اگر کسی از شما تعریف نماید ولی خودتان می‌دانید که اوضاعتان بر اساس جدول محاسبه، مناسب نیست، از تعریف او خوشحال نخواهید شد. همچنین اگر کسی از شما بدگویی کند ولی خودتان می‌دانید که بر اساس جدول محاسبه، رشد خوبی به سوی کمال و سعادت داشته‌اید، از مذمت‌ها و سرزنش‌ها و بدگویی دیگران، ناراحت و دلگیر نخواهید شد.
برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان، طوری تنظیم شده که هر گُلی بزنید به سر خودتان زده‌اید و هر کلاهی بگذارید، بر سر خودتان گذاشته‌اید. هر چه با سرعت و دقت و جدیّت بیشتری در مراحل منهاج، سیر کنید، فقط و فقط خودتان سود کرده‌اید و هر چه تنبلی و سستی نشان دهید، فقط و فقط خودتان ضرر کرده‌اید.

2 ـ به نظر جنابعالی برای مثال کسی که درروستا و یا شهرهای مذهبی مثل کربلا ونجف زندگی میکند و به ندرت چشمش به نامحرمی می‌افتد با کسی که درتهران یا شهرهای بزرگ زندگی می‌کند طی کردن مسیرشان یکسان می‌باشد. یا باید قوانین کاربردی تری برایش تعریف گردد.
جواب: در قاعده‌ی نظری شماره‌ی شش (صفحه‌ی 40) آمده است: باید اعتقاد داشت تمام امور مربوط به تشریع یعنی قانون گذاری، فقط در اختیار خدای متعال است.
با توجه به این اعتقاد قلبی ما شیعیان، هیچکس حق ندارد از نزد خودش قانونی وضع کند و فقط و فقط خدای عالم است که می‌تواند قانون عملی برای ما وضع نماید. و این قوانینش را توسط انبیاء و اوصیاء (علیهم السلام) به ما ابلاغ نموده است.
پس اولاً کسی نمی‌تواند قانون کاربردی تر تعریف کند.
ثانیاً مراعات همین قوانین، برای همه‌ی انسان‌ها امکان دارد و کمتر از طاقت آن‌هاست. (مراجعه شود به قاعده‌ی 129)
ثالثاً: به اندازه‌ی تلاش و مجاهده، درجات عالیه به دست می‌آید. به تصریح قرآن کریم، کسی که زمینه‌ی تلاش و مجاهده برایش فراهم نشده با کسی که زمینه‌ی مجاهده برایش فراهم شده و به خوبی جهاد کرده است، یکسان نیست و از درجه‌ی بسیار بالاتری برخوردار است. (سوره‌ی نساء، آیه‌ی 95)

3 ـ در ردیف سوم مرحله اول دادن خمس و زکات براساس شرایط مالی لازم است، توضیح فرمایید: دسترسی به مرجع تقلید و یا عالم دینی که بشود به سهولت مسائلی دراین باب راپرسید خیلی سخت می‌باشد ما که در شهر هستیم سخته تاچه برسد به این‌که کسی که درروستا باشد ـ چگونه واز چه راهی می‌بایست نسبت به محاسبه وپرداخت آن (به چه کسی) اقدام کند. وظیفه‌اش چیست؟
جواب: بله شرایط خاصی دارد و شرایط واجب شدن خمس و زکات، در رساله‌های توضیح المسائل آمده است.
گرچه دسترسی به خود آقایان مراجع دشوار است ولی دفاترشان به راحتی در دسترس هستند. از طریق سایت اینترنتی نیز می‌توانید مسائلتان را بپرسید.
هر روستا، روحانی دارد. به فرض این که نداشته باشد، سالی یک بار که گذرش به شهرشان می‌افتد، به دفتر امام جمعه مراجعه نماید تا برایش حساب رسی نمایند.
اگر برای نخستین بار می‌خواهید اقدام به پرداخت خمس نمایید، می‌توانید لیست کامل دارایی و بدهکاری‌هایتان را نوشته و به دفتر مرجع تقلیدتان مراجعه کنید تا برایتان محاسبه کنند. همچنین می‌توانید برای اینجانب ارسال نمایید تا برای محاسبه به دفتر مرجع تقلیدتان ببرم. سپس شماره حساب دفتر مورد نظر را از طریق سایتشان دریافت نموده و مبلغ را به حساب دفتر مرجع تقلیدتان واریز نمایید.

4 ـ در قوانین منهاج فردوسیان یکسری اصطلاحاتی هست که در برای عوام وکسانی که دروس حوزوی نخوانده‌اند فهمش سخت است لطفاً راهنمایی فرمایید در برخورد با این اصطلاحات چگونه عمل کنیم.
اللهم اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین
جواب: بخش عمده‌ی این اشکال در نسخه‌ی دوم، بر طرف شده است. تا زمان انتشار نسخه‌ی دوم می‌توانید از طریق ایمیل بپرسید تا توضیح داده شود.
امیدوارم این مختصر، راهگشای جنابعالی و سایر منهاجیون و منهاجیات باشد.

الحمد لله رب العالمین
حاج فردوسی

با سلام
نظر شما در مورد کتاب‌های آقای اصغرطاهرزاده و همینطور آقای محمد شیرازی چیست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مورد آقای طاهر زاده باید توجه داشته باشید:
1. در زندگینامه‌ی ایشان، که در گروه فرهنگی المیزان منتشر شده، آمده است: «استاد طاهرزاده عمدتاً تحت تأثیر حکمت متعالیه ملاصدرا و عرفان محی الدین است»
و این، یعنی زنگ خطر و هشدار برای کسانی که می‌خواهند در راه مستقیم علمای راستین امامیه حرکت کنند. همیشه این نکته را در نظر داشته باشید که فقهای عظام و متکلمین بزرگ شیعه در جبهه‌ای هستند و عرفا، صوفیه، علاقه مندان به محی الدین عربی و مولوی رومی در جبهه‌ی مخالف آن‌ها.
2. هر چه در میان کتاب‌های ایشان جستجو کردم، برنامه‌ای برای رسیدن به کمال و سعادت ارائه نداده بودند.
3. البته ایشان شیعه و اهل نجات هستند ولی باید با دقت بیشتری در معرض کتاب‌ها و سخنرانی‌هایشان قرار گرفت.
در مورد آقای محمد شیرازی باید عرض کنم ایشان را نمی‌شناسم. اگر کتاب یا فایل‌های سخنرانی‌ای از ایشان در اختیار داشته باشم، خواهم توانست اظهار نظری بنمایم. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج آقا
طبق قانون تا سر حد مرگ باید به قوانین پایبند بود. اما شما خودتان اثراتش رو به عنوان قدیمیترین عضو منهاج فردوسیان دیده‌اید؟
مثل مکاشفات ومشاهدات… به هر جهت اینها باعث یقین میشود وادامه‌ی راه رو آسانتر میکند

************
باسمه تعالی و تقدّس

سلام علیکم
اولاً: «منهاج فردوسیان» آن راه روشنی است که در سپیده دم روز 27 رجب از بلندای کوه نور، از کناره‌ی غار حراء، توسط رسول اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) برای رساندن بشر به برترین رامشگاه عالم هستی، یعنی «فردوس برین» جاری شد و این راه، تا روز قیامت ادامه دارد. پس من قدیمی ترین عضو منهاج فردوسیان نیستم بلکه یکی از جدیدترین اعضای «منهاج فردوسیان» محسوب می‌شوم. از قدیمی ترین اعضای منهاج فردوسیان می‌توان از این بزرگواران یاد کرد: حضرت سلمان فارسی، حضرت ابوذر غفاری، حضرت عمار بن یاسر، حضرت مقداد بن اسود، حضرت ابوطالب، حضرت خدیجه بنت خویلد، حضرت حجر بن عدی، حضرت حذیفه‌ی یمانی، حضرت صعصعة بن صوهان و حضرت مالک اشتر (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین). اینان راه تکامل و سعادت را از زلال وحی و بدون توجه به آموزه‌های دیگران، فقط و فقط، از رسول اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم) و جانشینان برحق آن جناب (علیهم السلام) اخذ کردند و رسیدن به آنجا که باید می‌رسیدند.

ثانیاً: مکاشفات و مشاهدات، انواع مختلف دارد که مهم ترین نوعش، آن است که موجب زیاد شدن یقین گردد. گاهی چنین مکاشفاتی بر دل منهاجی رخ می‌دهد بدون این که او بفهمد و طی حادثه‌ی خاصی باشد ولی احساس می‌کند آنچه را قبلاً می‌دانسته و بدان «علم» داشته، اکنون بدان «یقین» دارد.
مثلاً قبل از منهاجی شدن، شنیده بود که بهشت و جهنمی هست ولی بعد از ورود به منهاج فردوسیان و استمرار و استقرار، چنان به وجود بهشت و جهنم ایمان پیدا کرده که هیچ استدلال و شبهه‌ای نمی‌تواند ایمانش را سست کند.
مثلاً قبل از منهاجی شدن می‌دانست که نباید راه کمال و سعادتش را از غیر رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم) و ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) بگیرد ولی بعد از ورود به منهاج فردوسیان و خارج شدن از حجاب‌های پنجگانه، تمام بزرگان جهان (فلاسفه، عرفا، حکما، شعرا، هنرمندان، نویسندگان، مخترعین، مکتشفین و صاحبان فکر و قلم)، چنان از چشمش می‌افتند که به یقین درک می‌کند، هیچکدام از اینان، ارزش پیروی و لیاقت پیشوا شدن ندارند.
مثلاً قبل از منهاجی شدن، می‌دانست که امام دوازدهم شیعیان، زنده ولی غائب است ولی بعد از منهاجی شدن و استمرار و استقرار، آن وجود مبارک را پدر معنوی خود، و همواره نگهبان و دعاگوی خویش می‌یابد و محبتی فوق العاده به آن عزیز مهربان را در دل و جانش احساس می‌کند به طوری که یک لحظه نمی‌تواند از انتظار آمدنش غافل شود.
این مکاشفات، ارزشمند و راهگشا برای رسیدن به کمال و سعادت هستند. البته دیدن خواب‌های خوب و رؤیاهای صادقه، پیش بینی بعضی حوادث، مستجاب شدن دعاها، قوی شدن اراده، و مانند این موارد، آثار قهری تهذیب و تزکیه‌ی نفس است. ولی نکته‌ی اساسی این است که منهاجی نباید و نباید و نباید به آمدن یا رفتن چنین حوادثی، دلگرم یا دلسرد شود. تمام اینها می‌تواند در برهه‌ای از حرکت تکاملی، رخ داده و بعد از مدتی زایل شود. نه آمدنش نشانه‌ی رسیدن و پایان کار است و نه رفتنش نشانه‌ی پسرفت و نقصان. آنچه باید همواره مدّ نظر منهاجی باشد، «جدول محاسبه» است. اگر در جدول محاسبه‌اش موفق باشد، موفق است هرچند مکاشفه و مشاهده و خواب خوب نداشته باشد. اگر در جدول محاسبه‌اش موفق نباشد، موفق نیست هر چند حالات و رؤیاهای خوب داشته باشد.
پس دقت بفرمایید که «منهاج فردوسیان» بر اصلاح ایمان و عمل استوار است نه بر خواب و خیال و مکاشفه و مشاهده. اگر ایمانتان را بر طبق قواعد نظری منهاج، اصلاح کردید و عملتان را بر طبق قوانین عملی منهاج، تنظیم نمودید، شما موفق هستید و بالاخره نتایج فوق العاده‌ی این تلاش را خواهید دید. ان شاء الله
امیدوارم با این مختصر، روشنگری لازم را انجام داده باشم

و له الحمد
حاج فردوسی

سلام. خدا قوت مومن. می‌خواستم بپرسم بعد از اتمام نمازهای جماعت بعضی‌ها مصافحه می‌کنند برخی سجده شکر بجای می‌آورند برخی ابتدا تسبیحات حضرت فاطمه زهرا را می‌خوانند کدام عمل پس از نماز توصیه بیشتر شده است.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. مصافحه‌ی بعد از نماز وارد نشده است و اگر کسی به عنوان این که چنین عملی در اسلام آمده است و موجب کمال و سعادت می‌گردد، انجام دهد، مرتکب بدعت و حرام شده است. البته اگر کسی دستش را برای مصافحه به سوی شما آورد، شایسته نیست رد کنید یا بی‌پاسخ بگذارید، که این کار، در عرف جامعه، نوعی توهین و بی‌اعتنایی محسوب شده و اثرات روحی بدی در پی خواهد داشت.
2. سجده‌ی شکر بسیار سفارش شده و سعی شود ترک نگردد و می‌تواند بعد از پایان تعقیبات، انجام شود. قانون 520 تصریح در این مطلوبیت دارد.
3. تسبیح حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) نیز بسیار بسیار توصیه شده است. و از روایاتش چنین بر می‌آید که باید قبل از هرگونه سخن گفتن یا توجه به اطراف گفته شود. قانون 518 به این امر اختصاص یافته است.
4. لازم به ذکر است، آنچه مراعاتش مهم تر و پیش تر از اینهاست، اول وقت خواندن نماز، به جماعت خواندن نماز و با حضور قلب خواندن نماز است. و مراعات مواردی که در سؤال آمده، زمانی نقش خودش را به خوبی ادا خواهد کرد که قوانین قبلی‌اش به خوبی مراعات شده باشند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
کتاب شما رو با دقت خوندم. خودم قصد داشتم یه همچین چیزی واسه خودم درست کنم نصف مطالبشو هم نوشته بودم که دیدم کتاب شما کامل هست (1) دستت درد نکنه… مرحوم قاضی هم همین دستورات رو انجام میدادند که رسیدن به مقامات بالا (2)
گویا هنوز زود هست تا مطالب برای منهاجیان آشکار شود (3) پس لطفاً ایراد کارهای خود را بگوییم نه دنبال نقص برای بزرگان… (4)
فقط یه نکته در جدول محاسبه قوانین 7 به بعد چگونه محاسبه میشود؟ اگر بنای محاسبه نیست پس چرا گفتید در جدول بنویسید… (5)

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
(1) آنچه اکنون عرضه شده، نسخه‌ی اول است. به زودی نسخه‌ی دوم، که بسیار کامل‌تر است، عرضه خواهد شد. ان شاء الله
(2) منهاج فردوسیان، زیر سایه‌ی کلام امامیه و فقه شیعه‌ی اثنی عشریه، همان نتایج سیر و سلوک و عرفان حقیقی را به ارمغان می‌آورد بدون این‌که خطری داشته باشد یا ذهن را درگیر مصطلحات تخصصی عرفان و تصوف نماید.
(3) اگر نقشه‌ی صفحه‌ی 38 را به دقت بنگرید، خواهید یافت که بعد از استمرار و استقرار، ثمرات دنیوی آن (همان مکاشفات و مشاهدات و…) رخ می‌دهد.
(4) از منظر منهاج فردوسیان، بزرگان، فقط چهارده معصوم (علیهم السلام) هستند که خدای بزرگ، نقص نداشتن آنان را در آیه‌ی تطهیر، تضمین کرده است. بقیه بی‌نقص نیستند.
(5) در صفحه‌ی 36، تحت شماره‌های 10 تا 13 توضیح داده شده است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاجی جان
خدا قوت
این نابغه عرفان ما جناب …، یه همچین سایتی داره که تو مغالطه هم قاطی کرده. یکی دو تا مقالشو خوندم و دیگه طاقت یاوه گویی‌هاشو نداشتم، مثلاً:
۶ ـ همانطور که هر مذهب و مکتب و حقیقتی دارای دجّال است تصوف و تشیع دجّالی هم وجود دارد که اکثر آنچه که تحت این عنوان در تاریخ جوامع خودنمائی کرده است نوع دجّالی آن بوده است. همانطور که مذهب ضد مذهب داریم تصوف و تشیع ضد تصوف هم داریم.
١٧ ـ کل دین و مذاهب الهی بهمراه شریعت‌ها هدفی جز بخود آوردن آدمی ندارد تا نشانه‌های غیبی و آسمانی را در وجود خود دریابد و نهایتاً حضور خداوند را در خویشتن درک و تصدیق نماید. و یک صوفی در همان نخستین گام یک مرید را متوجه کرامات و آیات الهی در خود می‌کند و او را بخود می‌آورد. و این اساس تشیع و مذهب امامیه یا صوفیه است.
منبع: ص 18 مقاله یکبار دگر محمد ص هنر عشق….
چون تو سایتتون اسمش اومده و طرفم کلاً قاطی داره لطفاً یه هشدار بدید.
یا علی ع

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بعد از سؤالات متعدد رفقا در مورد آقای … مجبور به مطالعه‌ی جدّی آثارشان شدم که در کمال تأسف، با یک صوفی متحیر و متحیرکننده روبرو شدم. کسی که میان تصوف و مدرنیته، حیران ایستاده و نمی‌داند به این سو بیاید یا به آن سو برود، در عین حال، علاقه‌مند قرآن و عترت طاهره (علیهم السلام) نیز هست ولی قرآن و روایات را ـ گاهی ـ چنان معنا می‌کند و از آن‌ها استفاده می‌نماید که با هیچیک از قوانین ترجمه و تأویل، سازگار نیست. برداشت‌هایی از قرآن کریم و نهج البلاغه دارد که غمگین‌ترین و مصیبت‌زده‌ترین افراد را به خنده می‌آورد.
تعجب من از این بود که آنان که درباره‌ی صوفیه و خطر آموزه‌های تصوف، هشدار می‌دهند، چرا به ایشان و عرفان التقاطی‌اش نمی‌پردازند، بعد از مطالعه‌ی تفصیلی، فهمیدم آنقدر آموزه‌های ایشان بی‌ارزش و مغلوط است که هیچ یک از منتقدین صوفیه، حاضر نیست فکر و ذهن و نوشته‌اش را به چنین کسی و چنین افکار پوچی اختصاص دهد و اصلاً وارد شدن در وادی ایشان را در شأن خود نمی‌بینند.
خداوند ما را از شرّ اینگونه افکار و نظرات التقاطی، محافظت فرماید و بر منهاج فردوسیان مستدام بدارد.

بمنّه و کرمه
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک حاج آقا فردوسی
سلام علیکم
احتراماً عرض به می‌رساند بنده حقیر با توفیقات وعنایت پروردگار متعال مدتی است که در کلاس‌های حفظ قرآن کریم شرکت می‌نمایم ولی ب اتوجه به مشکلات کاری و زندگی پیشرفت خوبی نصیبم نشده است بنده عاشق قرآن هستم تک تک آیات قرآن انقلابی را در درونم بوجود می‌آورد و وجودم را شخم می‌زند و زیرو رو یم می‌کند هرچقدر تفاسیر وتوضیحات آیات را بیشتر مطالعه می‌کنم حیرتم بیشتر شرمند گیم افزونترمیگرددولی استاد راهنما که مرابراساس شریعت وطریق ائمه معصومین علیه‌السلام راهنمایی کند نصیبم نشده است تامرااز سردرگمی رهایی بخشد. می‌خواهم به لطف خدا روحم رااز آلودگی‌ها پالایش نمایم. می‌خواهم وجودم رابا قرآن عجین نمایم ـ درسفراخیرم به عتبات عالیات از مولایم امام حسین (علیه‌السلام) که چراغ هدایت وکشتی نجات است ـ و تمام امامانی وپیامبران راکه درعراق زیارت کردم این درخواست راداشته‌ام زندگی ام قرآنی ومرگم هم بافهم معارف قرآن باشد. لطفاً مراراهنمایی فرمایید واگر دستورالعملی لازم است بفرمایید و باجرعه‌ای از معرفت حرارتم راتسکین ببخشید.
دلم پراست ولی می‌دانم وقت شما باارزش و به همین چند سطر بسنده میکنم تاانشاءاله توفیق داشتم بیشر درخدمت باشم.
ان هوذکر للعالمین27 لمن شآء منکم ان یستقیم 28 وما تشاءون الآ ان یشآء الله رب العالمین 29 سوره تکویر
من الله التوفیق. العبد الحقیر المسکین المستکین

************
باسمه تعالی و تقدس

سلام علیکم
از اظهار لطف و محبت جنابعالی متشکرم
آتشی که در وجود خود برای ترقی و تکامل معنوی احساس می‌کنید، لطفی ویژه و عنایتی خاص از سوی خدای متعال است که به اندکی از اندکی از بندگانش می‌دهد، قدرش را نیک بدانید.
آنچه ما به جویندگان کمال واقعی و سعادت ابدی ارائه می‌دهیم، برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان است. این برنامه بر طبق اعتقادات و فقه شیعه‌ی اثنی عشریه تنظیم شده است.
تهیه‌ی کتاب‌های اصلی و جانبی این برنامه، شما را با حال و هوای آن بیشتر آشنا می‌سازد.
اگر امکان حضور در جلسات هفتگی داشته باشید، خیلی خوب است و اگر این امکان را ندارید، از شنیدن و مکرر شنیدن فایل‌های صوتی آن محروم نمانید.
مطالعه‌ی روزنوشته‌ها نیز، کمک خوبی برای آشنایی با فضای منهاج فردوسیان است.

برای جنابعالی آرزوی موفقیت دارم

حاج فردوسی

باسلام خدمت حاج آقا فردوسی. حاج آقا در محلی بنام گره‌بان بین هرسین و نورآباد گروهی بسیاری فردی را بنام آقا نظام که ازدراویش شهشهانی است تا سرحد الوهیت احترام و حتی کرنش میکنند و به او لقب اجاق داده‌اند آیا زن گرفتن ازاینها جایز است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
هر وقت دختران پاکدامن شیعه‌ی اثنی عشریه، نایاب شدند؛ و ازدواج با این طایفه، ضرورتی داشته باشد، و ضرورت به حد اضطرار رسیده باشد، جایز است. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
با اینکه قبولتون ندارم[1] اما از اینکه زحمت کشیدید و جواب دادید ممنون. البته باید کتاب منهاج فردوسیان رو بخرم شاید واقعاً حق با شما باشه… ضمناً به نظر شما بهترین راه نفی خواطر چیه یا همون القاآت شیطانی و فکرهای باطل [2]
اینطور که متوجه شدم منهاج فردوسیان کلا به بهشت وجهنم اعتقاد داره نه مطلب سوم مثل عندیت و… [3]
به نظر شما منظور از این ایه چیست؟… وکنتم ازواجا ثلاثه… سوره واقعه… [4]
اگر قرار بود خدا بگه توی همون بهشت مقامی هست واسه مقربین پس باید یکی یکی مقامات و طبقات بهشت رو ذکر میکرد… [5]
فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی تنها تو کل قرآن یکبار خدا از بهشت خودش نام میبره که به نظر میرسه مطالبی هست که هر کس نمیداند… نظر شما چیست؟ [6]

************
باسمه تعالی و تقدّس

سلام علیکم
[1] نیازی نیست ما را قبول داشته باشید، همین که حرف حق، یعنی قرآن و روایات معتبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) را قبول داشته باشید، برای رسیدن به کمال و سعادت شما، کافی است. ان شاء الله
[2] هیچ یک از راه‌های صوفیه برای تمرکز خیال و تخلیه‌ی ذهن و مدیتیشن و غیره را توصیه نمی‌کنیم. فقط سعی کنید در حال نماز و تلاوت قرآن، حواستان را به معنی کلمات متوجه کنید. با تمرین این معنا، در یک شیب آرام، به حضور قلب مورد نظر خواهید رسید. برای خلاص شدن از افکار شیطانی، مطالعه‌ی کتاب‌های مفید، گفتگو با دوستان خوب و گفتن ذکرهای معتبر مانند «صلوات» و «لا اله الا الله» (البته بدون عدد و زمان و آداب خاص) مفید خواهد بود. ان شاء الله
[3] از مجموع صدها آیه و روایت معتبر، چیزی بیشتر از دو منزل (بهشت و جهنم) به ما نرسیده است. و چون اصحاب منهاج فردوسیان در قدم اول، از اختراعات و شیرین کاری‌های صوفیه و عرفا و فلاسفه، آزاد می‌شوند، درک این مطلب دینی برایشان خیلی راحت می‌شود؛ به خلاف کسانی که حاضر نیستند آیه و روایت را بر بافته‌ها و یافته‌های ملا فلان و میرزا بهمان ترجیح دهند. این زندانیان اوهام و خیالات، همواره در حیرت به سر خواهند برد. ان شاء الله
[4] شیخ طوسی (رحمه الله) در امالی خود به سندی که از ابن عباس دارد از او روایت کرده که‏ گفت: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) معنای آیه شریفه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ» را پرسیدم، فرمود: جبرئیل به من گفت: اینان عبارتند از علی، و شیعیان او، آری علی و شیعیانش جلوتر از هر کس دیگر به بهشت در می‏آیند و به کرامت و احترامی که نزد خدا دارند مقرب درگاه خدایند. [امالی شیخ طوسی، جلد 1، صفحه‌ی 70]
و در کمال الدین به سند خود از خیثمه جعفی از امام ابی جعفر (علیه‌السلام) روایت کرده که در ضمن حدیثی فرمود: «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» ماییم، و آخرون هم که در باره‏اش فرموده: «وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ» ما هستیم. [کمال الدین، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 206، ضمن حدیث 20]
و در عیون در باب «ما جاء عن الرضا (علیه‌السلام) من الاخبار المجموعة» به سند خود از علی (علیه‌السلام) روایت آورده که فرمود: آیه شریفه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ» در باره من نازل شده است. [عیون اخبار الرضا، جلد 2، صفحه‌ی 65، حدیث 288]
از مجموع این سه روایت و سایر روایات این باب چنین به دست می‌آید که مردم در روز قیامت به سه دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته جهنمیان هستند (اصحاب الشمال)، دسته‌ی دوم، خوبان و بهشتیان از سایر امت‌ها هستند (اصحاب الیمین)، دسته‌ی سوم، سبقت گیرندگان به بهشت هستند (السابقون) که ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) و شیعیانشان می‌باشند. این گروه اخیر (یعنی سابقون) علاوه بر این که زودتر از دیگران به بهشت می‌روند، درجه شان نیز بالاتر و والاتر است.
[5] درجات بهشت و درکات جهنم در روایات زیادی بیان شده است. برای اطلاع بیشتر به کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» مراجعه نمایید.
[6] این‌که فرمود: «فَادْخُلِی فِی عِبادِی» در حقیقت امضای عبودیت وی است و جمله «وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» منزلگاه او را معین می‏کند، و منظور از این‌که کلمه «جنت» را بر ضمیر تکلم اضافه کرد و فرمود: «داخل جنت من شو» این بوده است که او را به تشریف خاصی مشرف کند، و در کلام خدای تعالی هیچ جا غیر این آیه، جنت را به خود نسبت نداده است. [ترجمه المیزان، جلد ‏20، صفحه‌ی 478]
توجه داشته باشید برخی افراد که دارای ذهنی شاعرانه و خیال پردازانه هستند، از کلمه‌ی شریفه‌ی «علمناه من لدنا علما» مقامی به نام مقام «لدنیّت» درست کرده‌اند!! از کلمه‌ی شریفه‌ی «عند ملیک مقتدر» مقامی به نام مقام «عندیّت» ساخته و پرداخته‌اند!! از کلمه‌ی شریفه‌ی «جنتی» مقامی به نام «جنة الذات» تراشیده‌اند!! ولی تمام اینها و نظائرش، سندی از ناحیه‌ی استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) [یعنی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام)] ندارد و مشتی بافته‌ی شاعرانه و خوش‌ذوقی ادیبانه است.
اگر برای هر یک از اینها بتوانند، روایتی معتبر ارائه دهند، تسلیم می‌شویم ولی با خوش خیالی‌های امثال آقای… نمی‌توان از غیب، خبر داد.

موفق باشید
حاج فردوسی

باسلام
من جوانی 18 ساله هستم و با معدل حدود 19.5 و صبر و تحمل کشیدن رنج فقر را ندارم، چند وقتی است که یکی از دوستانم پاش را در یک کفش کرده که بیا بریم حوزه.
راستیتش به چند دلیل میگم نه…. مهمترینش اینکه شهریه ش خیلی خیلی کمه و در اصل ما باید با این شهریه گذران معیشت بکنیم. واقعاً با این گرونی همچین چیزی امکان داره؟
از شما بعنوان یک برادر بزرگتر راهنمایی می‌خوام، راستی من پیش ریاضی فیزیکم و تقریباً شاگرد اول مدرسه هستم و می‌خواستم به عنوان مثال بدونم شما هم در تنگی معیشتید؟ چه پیشنهادی می‌کنید.
راستی من علاقه‌ی زیادی به شهر قم و حرم حضرت معصومه دارم، در قم آیا دانشگاه الهیات است؟ راستی دانشگاه امام صادق، تو قمه؟ به نظرتون رشته الهیات یا… چطوره… به خدا سر در گمم. لطفاً جواب کاملی بدهید …

************
باسمه تعالی

سلام علیکم. سؤال شما بیشتر مربوط به مشاوره‌ی تحصیلی می‌شود و اینگونه مشاوره در تخصص من نیست. آنچه در تخصص من است، مشاوره برای رسیدن به کمال و سعادت می‌باشد.
اگر بپرسید آیا طلبه شدن و ورود به حوزه و درس حوزوی خواندن، نقشی در کمال و سعادت انسان دارد، عرض می‌کنم: بی‌تأثیر نیست ولی آنقدر تأثیرش کم رنگ است که قابل اعتنا نمی‌باشد.
اگر قصد رسیدن به کمال واقعی و سعادت ابدی دارید، باید وارد منهاج فردوسیان شده و بر طبق مراحل تکاملی آن، حرکت نمایید. کسانی که منهاجی می‌شوند، در هر شغل و لباسی که باشند، مؤمنان حقیقی و صدرنشینان بهشت برین هستند.
توصیه می‌کنم شغلی را انتخاب کنید که بدان علاقه دارید و به سفارش این و آن توجهی نکنید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
اینکه تو قرآن گفته قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه… نظر شما چیست؟ [1]
دوم به نظر شما راه سعادت اسمش باشه عرفان زهد تقوا جز شریعت اسلام است؟ [2]
مطلب بعد اینکه منظور از لایمسه الا المطهرون تو قرآن چیه؟ چه چیزی رو نمیشه بدون طهارت مس کرد؟ [3]
به نظر شما امکان داره معنای قرآن و هدف خدا غیر از انچیزی باشد که شما فکر میکنید؟ [4]
به نظر شما جمله‌ی یا غایه امال العارفین دعای کمیل چه معنایی داره؟ [5]
مطلب اخر این مدت طولانی تحقیقات شما روی چه منابعی بوده به نام ذکر کنید؟ [6]
ممنون از شما اگه میشه همینجا بهم جواب بدید. بنده خیلی مشتاق حقیقت هستم [7]
یا حق

************
باسمه تبارک و تعالی

علیکم السلام
سؤالاتتان را بر طبق شماره‌هایی که داخل [کروشه] آمده می‌نویسم و امیدوارم چراغ راهی برای رسیدن به کمال و سعادت باشد.
[1] علامه‌ی طباطبایی (رحمه الله) در تفسیر این آیه می‌نویسد:
«این آیه و آیه بعدش حسن حال مؤمنین را بیان می‏کند، هم چنان که آیات قبلش بدی حال کفار را بیان می‏کرد.
«تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ» این آیه شریفه از آینده‏ای که در انتظار مؤمنین است، و ملائکه با آن به استقبال ایشان می‏آیند، خبر می‏دهد. و آن تقویت دلها و دلگرمی آنان و بشارت به کرامت است.
پس ملائکه ایشان را از ترس و اندوه ایمنی می‏دهند. و ترس همیشه از مکروهی است که احتمال پیش آمدن دارد، و در مورد مؤمنین یا عذابی است که از آن می‏ترسند، و یا محرومیت از بهشت است که باز از آن بیم دارند. و حزن و اندوه هم، همواره از مکروهی است که واقع شده، و شری که پدید آمده، مانند گناهانی که از مؤمنین سر زده و از آثارش غمنده می‏شوند و یا خیراتی که باز به خاطر سهل‏انگاری از آن‌ها فوت شده، و از فوت آن اندوهگین می‏گردند، و ملائکه ایشان را دلداری می‏دهند به این‌که ایشان از چنان خوف و چنین اندوهی در امانند، چون گناهانشان آمرزیده شده، و عذاب از ایشان برداشته شده است.
آن گاه بشارتشان می‏دهند به بهشتی که وعده داده شده‏اند، می‏گویند: «أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ». و این‌که گفتند «کنْتُمْ تُوعَدُونَ» دلالت دارد بر این‌که نازل شدن ملائکه بر مؤمنین به این بشارت، بعد از زندگی دنیا است، چون معنای عبارتشان این است که: مژده باد شما را به آن بهشتی که همواره وعده‏اش را به شما می‏دادند.
«نَحْنُ أَوْلِیاؤُکمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ…»
این آیه شریفه تتمه بشارت ملائکه است. و بنا بر این، این‌که در آخرت به مؤمنین می‏گویند: ما در زندگی دنیا اولیای شما بودیم ـ با این‌که همانطور که گفتیم این گفتگو بعد از انقضای زندگی دنیا است ـ در حقیقت مقدمه و زمینه‏چینی است، برای آوردن جمله «و فی الآخرة» تا اشاره کنند به این‌که ولایت در آخرت فرع و نتیجه ولایت در دنیا است، پس کانه گفته‏اند: ما اولیای شما در آخرتیم همانطور که در دنیا بودیم، و یا بدان جهت که در دنیا بودیم، و به زودی متولی امور شما خواهیم شد، همانطور که در دنیا بودیم.
و اولیا بودن ملائکه برای مؤمنین منافات با این ندارد که خدا هم ولی ایشان باشد، چون ملائکه واسطه رحمت و کرامت اویند، نه این‌که از پیش خود اختیاری داشته باشند. و ای بسا این‌که در آیه شریفه ولایت ملائکه را ذکر کرده نه ولایت خدا را، برای این بوده باشد که بین اولیای خدا و دشمنان او مقابله و مقایسه کند، چون در حق دشمنانش فرموده بود: «و قیّضنا لهم قرناء ـ ما برای کفار قرین‏های بدی قرار دادیم» و در آیه مورد بحث در مقابل آن قرین‏ها، از قول ملائکه‏اش می‏فرماید: «ما اولیای شما هستیم».
و نتیجه این مقابله آن است که معلوم شود که مراد از ولایت ملائکه برای مؤمنین، تسدید و تایید مؤمنین است، چون ملائکه مؤید آن‌هایند که مختص به اهل ولایت خدایند، و اما ملائکه‏ای که حارس و نگهبان خلقند، و یا آن‌هایی که موکل بر ارزاق و اجلهای مردم و سایر شؤون آن‌هایند، اختصاصی به مؤمنین ندارند، بلکه مؤمن و کافر برایشان یکسان است. [ترجمه تفسیر المیزان، جلد ‏17، صفحه‌ی 592]
[2] سؤال 37: «منهاج فردوسیان» چه نقاط اشتراک و افتراقی با تصوّف دارد؟
جواب: برای رسیدن به جوابی روشن، نخست لازم است تصوف را تعریف کنیم. در اصطلاح ما، هر برنامه‌ی تکاملی و تربیتی که ادعای رساندن انسان به کمال و سعادت را داشته باشد، ولی مبتنی بر متن آیات و روایات معتبر شیعه نباشد، تصوف است.
بنا بر این تعریف، تمام افرادی را که بر طبق برنامه‌ای تربیتی غیر از منهاج فردوسیان عمل می‌کنند، یعنی اعتقاداتی غیر از قواعد نظری آن و اعمالی غیر از قوانین عملی آن را با علم و اختیار و به هدف رسیدن به تکامل و سعادت، پیروی می‌کنند، اگر سلسله و کرسی نامه داشته باشند، «صوفی» و اگر نداشته باشند، «عارف» می‌نامیم. البته برخی افراد، مغلوب صوفیگری در اعتقادات و اعمال نیستند بلکه آلودگی‌هایی به برخی عقاید یا اعمال صوفیه دارند، این طایفه را «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» می‌نامیم.
از تعریف بالا روشن می‌شود که وجه اشتراک منهاج فردوسیان با تصوف این است که هر دو، ادعای ارائه‌ی برنامه و دستور العمل برای رساندن پیروانشان به کمال و سعادت دارند. علاوه بر این، در موارد متعددی، تصوف، مفتخر به همراهی با منهاج فردوسیان است.
اما نقاط افتراق این دو برنامه، بسیار است که به صورت خلاصه و فهرستوار بین برخی دیدگاه‌ها و اعمال صوفی و منهاجی مقایسه می‌کنیم. البته باید در نظر داشت که با توجه به کثرت و تنوع اعتقاد و عمل صوفیه و عرفا، تمام این موارد بر تمام صوفی‌ها و عرفا منطبق نیست، بلکه هر یک، اجمالاً به دسته‌ای از این اعتقادات و اعمال، ملتزم هستند.
برخی نقاط افتراق منهاج فردوسیان با تصوف، بدین قرار است: (فرق‌های منهاج فردوسیان با صوفیه را در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» ببینید)
نتیجه: دعوای ما بر سر اسم نیست. هر کس با هر نوع لباس، زبان، رنگ، لهجه، جنسیت و… که اعتقاداتش منطبق بر قواعد نظری منهاج، و اعمالش منطبق بر قوانین عملی آن باشد، نجات یافته و بر صراط مستقیم است. (شما می‌توانید او را شیعه، مسلمان، منهاجی، رستگار، متقی، عارف، زاهد، عابد، صوفی، صافی، حزب اللهی و هرچه دوست دارید، بنامید) و هر کس در اعتقادات و اعمال، دچار انحراف از قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان باشد، (هر کس که باشد و هر لباس و زبان و… که داشته باشد) او نجات یافته و بر صراط مستقیم نیست. و هر اسم و لقبی که داشته باشد، فرقی در اصل ماجرا ایجاد نمی‌کند. (شما او را آیت الله، عارف، واصل، کامل، مکمل، آیت الحق، علامه‌ی ذوفنون، ابوالفضائل، کهف السالکین، علم الهدی، عمود اسلام، و هر چه دوست دارید، بنامید) چنین فردی که اعتقادات و اعمالش غیر منهاج فردوسیان باشد، به شهادت کلام ناب امامیه و فقه نورانی شیعه‌ی دوازده امامی، بر باطل است.
[3] علامه طباطبایی (رحمه الله) در تفسیر این آیه‌ی شریفه می‌نویسد:
جمله «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» صفت کتاب مکنون و لوح محفوظ است، البته احتمال این نیز هست که صفت سومی برای قرآن باشد، و بنا بر این‌که حرف «لا» در آن لای نافیه باشد برگشت هر دو احتمال به یک معنا است. و معنایش این است که: آن کتاب مکنون که قرآن در آن است و یا قرآنی که در آن کتاب است، از دسترس اغیار و ناپاکان محفوظ است، و به جز پاکان کسی با آن مساس ندارد.
و به هر تقدیر کلام در سیاق بزرگداشت امر قرآن است، می‏خواهد قرآن را تجلیل کند، و از همین جا می‏فهمیم که منظور از مس قرآن دست کشیدن به خطوط آن نیست، بلکه علم به معارف آن است، که جز پاکان خلق کسی به معارف آن عالم نمی‏شود، چون فرموده: قرآن در کتابی مکنون و پنهان است، و آیه شریفه «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ» نیز به آن اشاره می‏کند.
و کلمه «مطهرون» اسم مفعول از باب تفعیل تطهیر است، و منظور از «مطهرون» کسانی هستند که خدای تعالی دلهایشان را از هر رجس و پلیدی یعنی از رجس گناهان و پلیدی ذنوب پاک کرده، و یا از چیزی که از گناهان هم پلیدتر و عظیم‏تر و دقیق‏تر است، و آن عبارت است از تعلق به غیر خدای تعالی، و این معنای از تطهیر با کلمه «مس» که گفتیم به معنای علم است مناسب‏تر از طهارت به معنای پاکی از حدث و یا خبث است، و این خیلی روشن است.
پس مطهرون عبارتند از کسانی که خدای تعالی دلهایشان را پاک کرده، مانند ملائکه گرامی و برگزیدگانی از بشر که در باره آنان فرموده: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً» ولی بعضی از مفسرین که متاسفانه بیشتر ایشان می‏باشند بدون هیچ دلیلی آیه را مختص ملائکه کرده‏اند.
بعضی هم کلمه «لا» در جمله «لا یَمَسُّهُ» را لای ناهیه گرفته، و گفته‏اند: مراد از مس، دست کشیدن به قرآن است، و مراد از طهارت هم طهارت از حدث و خبث، و یا تنها از حدث است، و کلمه «مطهرون» را هم با دو تشدید قرائت کرده‏اند، یعنی تشدید طاء و تشدید هاء و کسره هاء که در اصل متطهرون بوده. و خلاصه آیه شریفه می‏خواهد بفرماید: کسی نباید دست به خطوط قرآن بکشد، مگر آنکه وضو گرفته باشد، و یا هم با وضو باشد و هم بدنش پاک باشد.
آیه را با فرض این‌که کلمه «لا» نافیه باشد نیز می‏شود حمل بر این معنا کرد، و گفت که: جمله مذکور جمله‏ای است خبری، که منظور از آن انشاء است و این مسلم است که انشاء به صورت اِخبار بلیغ‏تر است، (مثلا اگر بجای این‌که به بیمار بگوییم: دوایت را بخور و ترشی مخور، بگوییم: دوایت را می‏خوری و ترشی هم نمی‏خوری، بلیغ‏تر و مؤکدتر است).
در کشاف می‏گوید: و اگر جمله «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» را صفت قرآن بگیری، معنایش این می‏شود که: سزاوار نیست کسی قرآن را لمس کند، مگر آنکه با طهارت باشد، چنین کسی می‏تواند به نوشته‏های قرآن دست بکشد.
و خواننده عزیز توجه فرمود که این نیز صحیح است که منظور از مس، علم و اطلاع باشد، هم در صورتی که آیه صفت قرآن باشد، و هم در صورتی که توصیف کتاب مکنون باشد. [ترجمه المیزان، جلد ‏19، صفحه‌ی 238 و 239]
[4] بله، این دقیقاً همان نکته‌ای است که ما به عرفا و صوفیه، خرده می‌گیریم که چرا تفسیر به رأی می‌کنید در حالی تفسیر باید از رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یا جانشینان بحق آن جناب، صادر شده باشد.
[5] هر گردی گردو نیست. این عارف غیر از آن عارف است. عارف در اصطلاح امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مساوی با شیعه‌ی صحیح الاعتقاد و صحیح العمل است. یعنی آن حضرت، به هر سبیل کلفت بی‌معرفتی، عارف نمی‌گویند چنان که امروزه به فلان علیشاه و بهمان علیشاه، عارف گفته می‌شود. (اگر خبر ندارید به کتاب‌های صوفیه مراجعه نمایید)
[6] منابع استجماع برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» به تفصیل بیان شده است. بدانجا مراجعه نمایید.
[7] امیدوارم خدای بزرگ شما و همه‌ی جویندگان راه کمال و سعادت را به راه راست بندگی‌اش راهنمایی کند.

بمنّه و کرمه
حاج فردوسی

حاجی جان من نمیدانم این مورد لطف خداست یا شیطنت نفس و… و بسیار ناراحتم البته این مورد بعد از موقعی که پیام دادم یه جورایی رفع شده. باز هم نمیدانم لطف خدا و دعای دوستان است یا ازینکه بازگو در نزد غیر از ذات احدیت کردم توفیقی بوده و سلب شده … چون معمولا هروقت شکایت از احوالم نزد غیر از خدا میکنم زود از بین میرود. نمیدونم پناه بر خدا

************
باسمه الحق

1. سهو در نماز، از ناحیه‌ی شیطان است و توفیق الهی محسوب نمی‌شود.
2. برخی مشکلات به صرف بازگو شدن در نزد برادران مؤمن، بر طرف می‌شود و گویا علتش همان توجهی است که از سوی مؤمن به حل آن مشکل معطوف می‌شود. شاید به همین دلیل باشد که امر شده‌ایم مشکلات و گرفتاری‌هایمان را فقط برای مؤمنین بازگو نماییم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاجی جان
مشکلی در باب نماز دارم اگر میتوانید راهنمایی بفرمایید و قبلا از ایجاد مزاحمت عذر خواهی میکنم
وقتی نماز را بصورت فرادا بجا میآورم رکعات و تعداد سجده را بسیار فراموش میکنم و دلیل ان نیز حواس پرت نیست و بیشتر توجه در نماز است مثلاً به سجده میروم و وقتی از ان بلند شدم دیگر چیزی بیاد نمی‌اورم بهمین دلیل یا باید رکعت و سجده بشمارم یا توجه کنم البته بیشتر سعی میکنم نماز را در مسجد و با جماعت بجا بیاورم و انجا نیز چون خیالم راحت است خوب میرم تو فکر
و البته عرض کنم بشدت از این رکعت شمارها هم بیزارم و حاضرم نمازم را هی اعاده کنم ولی از اون وسیله استفاده نکنم مهرشم که تربت پاک مولا علیه‌السلام نیست.
انشاءالله که توصیه‌های شما کما فی السابق راهگشا باشد. راستی اگر لازم دیدید در سایت یا جایی مطلب را درج کنید لطفاً اسم حقیر را ذکر نفرمایید. یا علی ع

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. سعی کنید بیشتر در نماز جماعت حاضر شوید.
2. از «مهر امین» استفاده کنید و مهر تربت شریف را بر روی مُهر دستگاه بگذارید.

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است