حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

۶۹۷ مطلب با موضوع «مکاتباتی بر مبنای منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

سلام بر شما استاد محترم که با منطق و استدلال صحبت می کنید
آیا پشت سر کسی که از نظر سیاسی با او مخالف باشیم میشه نماز خوند و به او اقتدا کرد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در شرایط لازم برای امام جماعت، همسو بودن با گرایش سیاسی خاصی نیامده است؛ لذا می‌توانید به کسی که شرایط امامت جماعت را دارد ولو از منظر سلیقه‌ی سیاسی، با شما اختلاف دارد، اقتدا کنید.
البته احتیاط در این است که نماز (که ستون دین و برترین عبادت برای رسیدن به فردوس اعلاست) را به روحانیونی که مشغول کارهای اجرایی مملکت بوده یا هستند، اقتدا نکنید. این عزیزان ناخواسته به حجم عظیمی از مظالم عباد گرفتارند که ابعاد آن جز در روز قیامت، مشخص نخواهد شد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
لطفاً بفرمایید؛
۱- جایگاه حدیث کساء در منهاج فردوسیان چیست؟
۲- ختم آن برای عبادت یا حاجت روائی و یا یادگیری آن توصیه‌ای از جانب دین دارد؟
۳- در مواجهه با آن چه تکلیفی داریم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. حدیث کساء به صورتی که امروزه مشهور است، در روایات فریقین نیامده است، لذا جایگاهی در منهاج فردوسیان (که واضحات و مسلّمات قرآن و عترت معتبر است) ندارد.
2. وقتی چنین حدیثی نیست، معلوم است توصیه‌ای هم به خواندنش نیست. البته بعضی افراد بر اساس تجربه، خواندنش را برای برخی امور دنیوی مثل برطرف شدن غم و غصه یا حل شدن مشکلات و باز شدن گره‌ها مفید می‌دانند.
3. هیچ تکلیفی در مواجهه با حدیث کساء ندارید. هر کسی دوست دارد می‌تواند برای حوائج دنیوی‌اش بخواند ولی نباید از خواندنش توقع ثواب اخروی و درجات بهشت داشته باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

عرض سلام خدمت حاج فردوسی (حفظه الله)
با آرزوی سلامتی و توفیقات روز افزون برای شما
لطفاً بفرمایید آیا مطلب زیر نزد منهاج فردوسیان قابل اعتبار است؟
پیشاپیش از توجه و پاسخگویی شما متشکرم.

…………..

ایرانیان زمینه ساز ظهور در کلام امام باقر(ع)
امام باقر، در وصف ایرانیان زمینه ساز ظهور، بشارتی اعجاب برانگیز، می‌فرمایند و ایرانیان و قوم سلمان فارسی را به فتحی عظیم و پیروزی بزرگ و درک محضر و حضور حکومت جهانی امام عصر، بشارت می‌دهند. مرحوم نعمانی در کتاب الغیبۀ، از قول امام باقر، چنین نقل می‌کند:
کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَأَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.
(امام باقر خطاب به ابوخالد کابلی): من به قومی، مى‏‌نگرم که از طرف مشرق زمین به پا مى‏‌خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهى تلاش مى‌‏کنند. بارها از متولیان، اجراء حق را خواستار مى‏‌شوند، امّا با بى‏‌اعتنایى مواجه مى‏‌شوند. وقتى که وضع را چنین ببینند، اسلحه‌های خود را به دوش مى‌‏نهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواسته‏‌شان اصرار مى‌‏ورزند تا این که سردمداران حکومت نمى‌‏پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب مى‏‌گردند و کسى نمى‏‌تواند جلوگیرشان شود. این حق‏‌جویان وقتى که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیه ‌السلام به کس دیگرى نمى‏‌سپارند. کشته‌‏هاى اینها همه از شهیدان راه حق محسوب مى‏‌شوند.
در اینجا امام باقر علیه‌‏السلام به ابو خالد کابلى، جمله‌‏اى زیبا فرمود که مى‏‌تواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد. آن حضرت فرمود: اَما اِنِّى لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لَاَسْتَبْقَیْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هذَا الاَمْرِ؛ مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را براى فداکارى در رکاب حضرت صاحب الامر علیه‎‏السلام تقدیم مى‌‏دارم.
این بخش از روایت، نشان می‌دهد بین حکومت ایرانیان زمینه‌ساز ظهور و قیام امام عصر، به اندازه عمر یک انسان معمولی، فاصله می‌باشد که امام باقر، چنین می‌فرمایند.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تعیین مصداق برای اینگونه روایات، در نهایت سختی است. بنا بر این نمی‌توان به راحتی قومی که از مشرق خروج می‌کنند را انقلاب مردم ایران علیه شاه و دستگاه سلطنت پهلوی معنی کرد. شاید در آینده، قومی علیه جمهوری اسلامی بشورند و حقشان را بطلبند ولی به آنان داده نشود و مجبور شوند دست به سلاح ببرند.
پس همانطور که شورش‌های آینده علیه جمهوری اسلامی و ولی فقیه را نمی‌توان مصداق این حدیث شمرد، انقلاب 1357 علیه شاه را نیز نمی‌توان مصداق این حدیث دانست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام استاد
امروز 16 اذر روز دانشجو است چه توصیه ای به دانشجویان خصوصا دانشجویان منهاجی دارید؟ هم از نظر درسی که چه کنیم در درس موفق شویم و نمرات بالایی کسب کنیم؟ اصلا چه رشته ای را انتخاب کنیم؟ و برای آینده چه طرح و برنامه ای داشته باشیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
درس را برای به دست آوردن شغل و درآمد مناسب بخوانید تا بتوانید در آینده، شغل مناسب، درآمد مکفی و زندگی آبرومندانه‌ای داشته باشید و با آسودگی خیال، به اصلاح اعتقادات و اعمالتان بپردازید. یکی از ابتدایی‌ترین دغدغه‌های انسان که مانع بزرگی در راه عبادت و اطاعت است، دغدغه‌ی تأمین مخارج اولیه است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
زمان دوران آخرالزمان از چه موقعی است؟
آیا می توان از زمان بعثت پیامبرآخرالزمان و آخرین پیامبر حضرت محمد(ص) آن را آغاز دوران آخرالزمان بنماییم و اکنون که در دوران غیبت امام عصر عج هستیم این دوران را سالهای پایانی دوران آخرالزمان بنماییم و حتی با این برداشت بگوییم الان ما در دوران پایانی آخرالزمان هستیم؟
و یا اینکه نه هنوز آخرالزمانی نیامده و باید صبر کنیم تا نشانه های ظهور بیشتر شود و آن دوران را دوران آخرالزمان بنامیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای واژه‌ی آخرالزمان، معانی و مصادیق مختلفی ذکر شده است که هیچکدام قطعی نیست؛ یعنی نمی‌توان هیچکدام را بر دیگری ترجیح داد. البته توجه داشته باشید چه آخرالزمان باشد و چه نباشد، وظایف منهاجی تغییری نمی‌کند و برای رسیدن به درجات عالیه، باید اصلاح ایمان و عمل نمود. بنا بر این، توجه به آخرالزمان، از مصادیق علم بدون فایده خواهد بود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
ضمن تشکر از بیانات بسیار ارزشمندتان
توصیه فرمودید افرادی را که از برنامه تربیتی منهاج فردوسیان پیروی می‌کنند و قصد رسیدن به بالاترین درجه عالم امکان یعنی فردوس را دارند،از مبادلات و معاملات دنیا به هر اندازه اجتناب و دوری کنند.
توصیه بجایی است و برای کسی که آنچنان هدف بزرگی دارد اینچنین کندن‌ها و بیزاری جستن‌ها از دنیا الا و لابد لازم است.
اما یک نکته را توجه بفرمائید؛ ما مشتاقان کمال و سعادت، گیاه همین فضای آلوده دنیای مادی هستیم که برای امرار معاش خود و اهل و عیال ناچار به زندگی اجتماعی و در گیر شدن با معادلات و معاملاتی هستیم که به دلیل تغییر سبک زندگی و تغییر عصر و دوره‌ی حاضر حیات بشریت حتی به قدر کفاف هم اگر بخواهیم کسب معاش کنیم باید فعالیت های اجتماعی بیشتری با مردم دنیا نسبت به گذشتگان انجام دهیم.
از جهاتی امور تسهیل شده. قدیم روزها بلکه ماه‌ها طی طریق می‌کردند تا کالایی بفروشند یا متاعی بیایند، امروز به آسان‌ترین طریق ممکن در یک جایی به حالت سکون می توان ماند و معاملات بزرگ و کوچکی انجام داد!
اما برای منتفع شدن از کسب همین معاملات و معادلات باید زمان زیادی گذاشت و کسب دانش در آن زمینه مورد نظر نمود.
در معیشت خود قناعت کنیم، نیازهای مادی خانواده را که باید فراهم کنیم پس ناچار به ورود به معاملات و معادلات دنیوی است.
توصیه شما برای بهرمندی درست از دنیای مادی و معاملات عادی بشری به نفع منهاجی شدنمان چیست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
از منظر دکترین منهاج فردوسیان (که همان واضحات و مسلّمات قرآن و عترت معتبر است) کار کردن برای اداره‌ی آبرومندانه‌ی زندگی، بخشی از برنامه‌ی تکامل است.
بنا بر این، هر گاه قسمتی از ساعات شبانه‌روز را به کاری مشغول باشید که درآمدزاست و موجب می‌شود سربار دیگران نباشید و در جامعه، آبرومندانه زندگی کنید، نه تنها منافاتی با تکامل و سعادت ندارد، بلکه جزئی از مسیر تکامل است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
با توجه به بحران کم آبی در ایران و پیش‌بینی شخصیت‌های علمی و عرفانی درباره جنگ آب‌ها در آینده نزدیک نظرتان در این باره چیست؟ و آیا این بحران آب ارتباطی با دوران آخرالزمان دارد؟ و دوم اینکه در روایتی خوانده بودم که اگر حاکمان ظالم بر مسند حاکمیت بنشینند باران کم خواهد، آیا ارتباطی دارد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. اگر تاریخ را مطالعه کنید، به روشنی خواهید دید خشک‌سالی‌هایی به مراتب بدتر از آنچه در چند سال اخیر در ایران اتفاق افتاده، در ایران و نقاط دیگر جهان اتفاق افتاده و می‌افتد ولی نشانه‌ی آخر الزمان و مقدمه‌ی ظهور نیست.
بعضی از عزیزان محترم، اینقدر علاقه‌مند به ظهوراندن امام عصر (ارواحنا فداه) هستند که هر اتفاقی را مقدمه‌ی ظهور و نشانه‌ی آخر الزمان می‌پندارند و مع الاسف، آن را به زبان می‌آورند و رسانه‌ای می‌کنند.

2. در روایتی از امام رضا (علیه السلام) آمده است: «اِذا کَذِبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ» [امالی شیخ مفید، صفحه‌ی ۳۱۰ و امالی شیخ طوسی، صفحه‌ی 79] یعنی هرگاه حاکمان دروغ بگویند، باران بند می‌آید.
این روایت از نظر سند و منبع، معتبر است؛ ولی از نظر دلالت، روشن نیست. زیرا هیچ زمانی نبوده که حاکمان در تمام موارد، راست بگویند؛ اما همان زمان‌ها، باران به وفور باریده است.
توجه داشته باشید که یکی از ارکان اساسی سیاست، دروغ گفتن است. دروغ گفتن در اینجا، شامل «نگفتن واقعیت» و «نگفتن تمام واقعیت» نیز می‌شود.
به عبارت دیگر، حاکمان در برخی امور سیاسی و حکومتی، «دروغ» می‌گویند یعنی واقعیت را برعکس بیان کرده و جلوه می‌دهند.
در برخی دیگر از امور سیاسی و حکومتی، «واقعیت» را نمی‌گویند و موضوع را در هاله‌ای از ابهام باقی می‌گذارند.
در برخی دیگر از امور سیاسی و حکومتی، بخشی از واقعیت که گفتنی‌ست را می‌گویند و بخش دیگری که صلاح نمی‌دانند را نمی‌گویند.
این سه رویکرد در تمام تاریخ و در تمام حاکمان و سیاست‌مداران شایع بوده و موارد متعددی در تاریخ گزارش شده است.
با این حساب، نمی‌توان به راحتی و بر اساس این حدیث، نیامدن باران و خشکسالی را به دلیل دروغ‌گویی حاکمان ایران، حاکمان عراق، حاکمان کشورهای آفریقایی و حاکمان دیگر کشورهای درگیر خشکسالی و کم‌بارانی دانست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
می‌گویند برای اینکه هر روز با امام زمان عج متصل باشید برای وی دعا کنید و با ایشان حرف بزنید، حالا ما چگونه با حضرتش حرف بزنیم تا بتوانیم این ارتباط روزانه را برقرار کنیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اتصال، ثمره‌ی ملکوتی توجه است. به هر چیزی که فکر کنید یا در موردش حرف بزنید یا بنویسید، به آن چیز توجه کرده‌اید و این توجه، در ملکوت جهان، همان اتصال است. پس وقتی در مورد چیزی بنویسید یا حرف بزنید یا فکر کنید، در حقیقت با آن چیز متصل هستید و هر زمان توجهتان به چیز دیگری معطوف شد، اتصالتان از موضوع اول قطع می‌شود.
برای اتصال به ساحت مقدس استاد حاضر (ارواحنا فداه)، از هر طریقی که برایتان بهتر جواب می‌دهد، به آن حضرت توجه کنید. به محض توجه کردن، اتصال برقرار می‌شود و برکاتی که باید از آن ناحیه‌ی مقدسه دریافت کنید، شروع به آمدن می‌کند.
روش‌های توجه برای افراد، مختلف است و نمی‌توان به همه، یک روش را پیشنهاد داد ولی معمولاً ساده‌ترین روش، حرف زدن درباره‌ی آن موضوع است. وقتی می‌خواهید به استاد حاضر (ارواحنا فداه) توجه کنید، آن جناب را تجسم کنید که روبروی شما نشسته‌اند و شما با ایشان گفتگو و درد دل می‌کنید. همچنین می‌توانید برای آن حضرت نامه بنویسید؛ نامه‌ای که نیاز به ارسال ندارد و در همان حالی که نوشته می‌شود، به مقصد می‌رسد و کار خودش را انجام می‌دهد. یا می‌توانید فضایل و مناقب آن حضرت یا شرح تشرفات به حضورشان را بخوانید یا بشنوید. بالاخره مهم نیست از چه طریقی توجه می‌کنید، مهم این است که توجه کنید که همین توجه، اتصال است.

موفق باشید
حاج فردوسی

وقتی استاد حاضر کت شلوار نمی پوشند ما که روحانی نیستیم چه لباسی بپوشیم که مورد تایید ایشان باشد؟ می گویند این کت و شلوار غربی است و خیلی از سبک پوشش ها از سوی صهیونیسم طراحی شده است پس ما که روحانی نیستیم چه نوع لباسی بپوشیم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اولاً: به درستی روشن نیست حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) چه لباسی می‌پوشند و چه لباسی نمی‌پوشند.

ثانیاً: اگر به روشنی بدانیم چه لباسی می‌پوشند، نشانه‌ی این است که پوشیدن آن لباس، جایز است؛ ولی دلیل بر وجوب یا استحباب پوشیدن آن نخواهد بود.

ثالثاً: جنس، رنگ و سایر مشخصات لباس مطلوب شارع، در قوانین عملی منهاج فردوسیان آمده است. با عمل به همان‌ها، رضایت خدای تبارک و تعالی را جلب کرده و بیشترین برکات و ثواب‌ها را نصیب خودتان خواهید کرد. ان شاء الله تعالی

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام استاد
در دو راهیِ گناه کنید امام زمان بیاید و گناه نکنید و زمینه را فراهم کنید تا امام بیاید سرگردان شده‌ایم. در بین این دو راهی کدام تفکر راست می‌گوید و صحیح است و در بین این دوگانگی حجتیه و تفکر حاکمیت کدام یک صراط المهدی است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اولاً: این اتهام که مؤسسان یا اعضای انجمن حجتیه چنین اعتقاد داشتند یا عمل می‌کردند که باید زیاد گناه کرد تا جهان هر چه زودتر فاسد شود و امام (علیه السلام) ظهور کنند، نادرست است و تا به حال در هیچ نوشته یا گفته‌ای از آنان اثبات نشده بلکه برعکس، بارها چنین تفکری را نادرست شمرده و از آن بیزاری جسته‌اند.

ثانیاً: وظیفه‌ی ما اصلاح اعتقادات و اعمالمان است نه ظهوراندن امام زمان (علیه السلام). تلاش برای نزدیک کردن ظهور، از بدعت‌هایی است که بعدها وارد شیعه‌ی اثنی عشریه شده و مورد تأیید دکترین منهاج فردوسیان نیست. خدای تعالی چنین وظیفه‌ای برای ما مقرر نفرموده است و در قرآن کریم و روایات معتبر، اثری از آن نیست.

ثالثاً: همواره ملازم دکترین منهاج فردوسیان باشید تا در صراط مستقیم، به سوی برترین جایگاه بهشت بتازید. ان شاء الله تعالی

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
وقتی روایات را مطالعه می کنم یک نور مشاهده و یک حس آرامش از درون دریافت می کنم. آیا مرتبط به آیات است یا مستقل خود این نور را دارند؟
منظور این است که این نور آیا مرتبط به قرآن است که مثلا در برخی از روایات کلمه یا بخشی از آیات قرآن است، یا اینکه خود روایات نیز این نور و حس را مستقلا از خودشان دارند؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
دین خدا یعنی برنامه‌ی خدای تعالی برای زندگی و بندگی بشر، نورانیست و تمام جملات و کلماتی که دین خدا را برای ما بیان کند، نور ملکوتی دارد. پس همانطور که قرآن، نور است، روایات نیز نور است که فرمودند: «کلامکم نور».

موفق باشید
حاج فردوسی

امروز یک مطلب از آقای […] از اساتید عرفانی حوزه علیمه دیدم و یاد یک جلسه ای افتادم که حضوری نزدش رفتم. آن روزها یک اسم و مشهوریت عرفانی داشت و من هم مشتاق بودم تا با این شخصیت آشنا شوم و از این و آن پرسیدم تا اینکه آدرس جلساتش در خیابان صفاییه را به دست آوردم و به جلسه اش رفتم اما قبل از اینکه سخنرانی شروع شود شیخک جوانی پشت میکروفن آمد و گفت خوش آمدید و درخواستی از همه داریم و آن اینکه راضی نیستیم کسی سخنان استاد را ضبط کند و حتی کسی هم مطالب را ننویسد اما بعدا سعی می کنیم مطالب به صورت کتاب خدمتتان عرضه شود بعد گفتم پس برده و بازار گرم کن و سرباز آقا هستیم که سیاهی جمعیت شویم برای فیلم ضبط کردنش و یاد سخن یکی از علمای اخلاق افتادم که گفت همیشه قلم و کاغذ همراه داشته باشید و مسلح به این دو سلاح باشید چون ذهن گریزان است و چیزی را می شنوید فراموش می کنید و برای اینکه فراموش نکنید آن را بنویسید اما اینجا کسی حق نداشت حتی بنویسد.
و این اولین و آخرین باری بود که به جلسه این آقا رفتم و هرگز مطالبش را هم جایی نخواندم و پیگیر نشدم.
به نظرتان چنین جلساتی اصلا برای چه برگزار می شود؟ و چرا چنین تفکری بر برگزاری آن حاکم است؟ مگر قرار نیست ما علم بیشتری کسب کنیم و هدایت شده و در مسیر سلوک الی الله قرار گیرم پس این بردگی برای چیست؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
مهم‌ترین دلیل برای جلساتی که در آنها اجازه‌ی ثبت و ضبط داده نمی‌شود،این است که معمولاً در اینطور جلسات، سخنانی گفته می‌شود که از نظر فقه جعفری و کلام امامیه مخدوش است یا حداقل ظاهرش با ظاهر شرع تطابق ندارد، برای این که خودشان را از تبعات احتمالی آن ایمن سازند، سعی می‌کنند رد پایی بر جای نگذارند.

موفق باشید
حاج فردوسی

قاعده‌ی 2872 (2): در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ هر منهاجی که مصیبت‌زده‌ای را تعزیت و تسلیت دهد، برایش پاداش آن مصیبت‌زده خواهد بود بدون این که از اجر صاحب مصیبت چیزی کاسته شود.

سلام علیکم
باتوجه به قانون فوق که اشاره دارد به تعزیت و تسلیت دادن به «هر» مصیبت‌زده‌ و فقط مصیبت‌زدگان منهاجی هدف نیست و باتوجه به این نکته که تسلیت فقط برای وفات نیست بلکه در هر گونه خسارت و ضرر، می‌توان پیام تسلیت داد دو دیدگاه مطرح است؛
دیدگاه یکم اینکه؛ در این حادثه طبیعی و سایر حوادثی از این دست می‌توان پیام تسلیتی از نوع منهاجی برای اصحاب خسارت و ضرر و زیان صادر کرد پس مانعی ندارد حضرت حاج فردوسی (حفظه الله) در این گونه موارد و مواقع پیام تسلیت صادر کنند که باتوجه به نوع پیام‌های ایشان که قطعا از نگاه دکترین منهاج فردوسیان صادر خواهد شد و حاوی نکات متفاوت از پیام‌های تسلیت صادر شده توسط سایر افراد خواهد بود، این پیام خودش باعث تبلیغ، نشر و معرفی دکترین منهاج فردوسیان می‌شود؛ پس خوب است همواره پیام تسلیت صادر کنند!
دیدگاه دوم اینکه؛ این قبیل حوادث و وقایع، روزانه در اقطار و اکناف عالم اتفاق می‌افتد اگر قرار باشد برای تمام این مصیبت‌زدگان و زیان دیدگان که از نگاه منهاجی شایسته است تسلیت و تعزیت داده شوند، پیام تسلیت صادر شود، دیگر فرصتی برای ایشان برای انجام امور علمی و شخصی تا مدیریت و تربیت و ارشاد اصحاب منهاج فردوسیان باقی نمی‌ماند؛ پس شایسته است یکبار دیدگاه و تسلیت درست در این زمینه و موارد را بیان کنند و در سایر موارد و مواقع اصحاب منهاج فردوسیان مانند آن عمل کنند.
ضمن تشکر از توجهتان، لطفاً نظر معظم له را در مورد این دو دیدگاه برایمان بفرمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در شرعه‌ی 35 توضیح دادم که برداشت تربیتی از «مصیبت» و «تسلیت» کدام است. «مصیبت» را در بخش دیدگاه‌ها، «شبهه» و در بخش اعمال، «گناه» و «پیام تسلیت» را تلاش برای نجات برادر و خواهر منهاجی از «شبهه» و «گناه» معرفی کردم.
البته این تعریف، بالاترین و بهترین زاویه‌ی نگاه تربیتی است و با تسلیت‌های متعارف که نوعی لفظ‌پردازی بی‌ارزش است، منافاتی ندارد.
هر گاه کسی دچار نقص در اموال و انفس شد، اگر به او بگویند: «تسلیت عرض می‌کنم» یا «تسلیت مرا پذیرا باشید» یا «مرا در غم خودتان شریک بدانید» و مانند این تعارفات مرسوم، ارزش تربیتی ندارد و فقط بجا آوردن رسم کهن تعارف است؛ ولی وقتی کسی که عازم بالاترین درجات است، گرفتار «شبهه» در اعتقادات یا «گناه» در اعمال شد، به سراغش رفتن و او را یاری رساندن که از آن «شبهه» یا «گناه» به سلامتی عبور کند، ارزش حقیقی دارد و مشمول پاداش عظیم اخروی خواهد بود. ان شاء الله تعالی
با این مقدمه، دو دیدگاهی که مطرح کرده‌اید را اینگونه بررسی می‌کنم که «حوادث طبیعی» تسلیت ندارد. آنچه تسلیت دارد، «حوادث تکاملی» است. یعنی برای این که مثلاً پدر کسی وفات یافته به او بگویند: «درگذشت پدرتان را تسلیت عرض می‌کنم» ارزش تربیتی ندارد و از تعارفات ارباب دنیاست. آلوده شدن به این تعارفات و آداب و رسوم اجتماعی که کشور تا کشور و حتی شهر تا شهر فرق می‌کند، در شأن منهاجی نیست. منهاجی از زاویه‌ی تربیت و به قصد تکامل به «حوادث طبیعی» می‌نگرد نه از زاویه‌ی مصیبت.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
لطفاً بفرمایید:
1- آیا کامجویی زناشویی و بهرمندی جنسی با همسر بدون مجامعت و نزدیکی (یعنی بدون دخول)، در اتاقی که کودکی شیرخوار خوابیده است همان حکم مجامعت در اتاقی که کودک شیرخوار خوابیده است را دارد؟
۲- حکم بهره‌مندی جنسی با همسر بدون مجامعت و نزدیکی، در اتاقی که کودک شیرخوار یا ممیز خوابیده است چیست؟
متشکرم

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نزدیکی در حضور کودکی که بیدار است یعنی می‌بیند و می‌شنود، هر چند ممیّز نباشد، نهی شده است. شاید بتوان به این مطلب، کارهایی را اضافه کرد که به عنوان مقدمه‌ی نزدیکی است؛ مثل برهنه شدن، تفخیذ و مکیدن آلت مرد توسط همسرش.
اما برای مکانی که کودکی (چه ممیّز و چه غیر ممیّز) در آنجا خوابیده، حکمی به ما نرسیده است و می‌توان در آنجا، نزدیکی و مقدمات نزدیکی را انجام داد؛ البته بهتر است به نحوی باشد که اگر کودک در حین نزدیکی زن و مرد بیدار شد، با صحنه‌ای عجیب و سؤال‌برانگیز مواجه نشود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام

آیا منظور از شفاعت اهل بیت (ع) شفاعت در بهشت نیست؟
به نظرم اهل بیت(ع) اهل گناه رو تحویل نگیرد که بخواهد شفاعت کند همینطور که در این دنیا به مراتب آلودگی گناه از امام عصر(عج) دور هستیم و چشم گناه بین امام را نمی بیند و برعکس به مراتب تقوا و ایمان به امام در همین دنیا نزدیک هستیم و چشم پاک هم پاک بین می شود و امام را هم میبیند و تقوا پرده ها را کنار می زند پس نتیجه به نظرم می رسد که این شفاعت منظور شفاعت در بهشت است که وقتی من در طبقه پایین هستم و در این طبقه اهل بیت(ع) نیستند و دسترسی هم به آنها ندارم اینجاست آنها شفاعت می‌کنند و ما را به فردوس و در همسایگی خودشان می برند.
آیا این نظر درست است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای شفاعت، معانی مختلفی ذکر کرده‌اند ولی آنچه به تربیت نزدیک‌تر است، این تعریف است که شفاعت در همین دنیا با تعالیمشان اتفاق می‌افتد و در آخرت، ایمان و عمل به این تعالیم، خودش را ظهور و بروز می‌دهد و موجب ورود در بهشت و ارتقاء در درجات آن می‌گردد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
متن زیر در یکی از کانال های مذهبی منتشر شده بود:
آثار ذکر شهادت ثالثه برای مومن
شاذان بن جبرائیل قمی رضوان الله علیه عالم و محدث بزرگ شیعه روایت کرده است:
قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله‌ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ مَنْ تَلَاهَا بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه واله تَهَلَّلَ وَجْهُ الْحَقِّ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى فَاسْتَبْشَرَ بِذَلِکَ وَ مَنْ تَلَاهَا بِعَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ بِعَدَدِ الْمَطَر.
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: هر که گوید لا اله الا الله درهای آسمان به روی او گشوده شود و هر که آن را به جمله محمد رسول الله بپیوندد چهره خدا شکفته شود و بدان شادمان گردد. یعنی چنین کاری مایه خشنودی خداست و هر که در پی آن علی ولی الله گوید خداوند گناهانش را بیامرزد گرچه به عدد قطره‌های باران باشد.
الفضائل، تالیف شاذان بن جبرائیل قمی، صفحه ۹۳، چاپ منشورات مکتبة العرفان
سوال: اولاً آیا منظور در اذان و اقامه است؟ و دوم، منبع حدیث به نظرتان معتبر است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. در متن حدیث، تصریحی به اذان و اقامه نشده و اعم است؛ ولی با روایاتی که اذان را محدود در هجده و اقامه را محدود در هفده جمله می‌نماید، تخصیص می‌خورد. با این حساب، گفتن فقره‌ی سوم، برای اذان و اقامه نیست.
2. با توجه به این که الفضائل، منسوب به شاذان بن جبرئیل است، اعتبار لازم برای استخراج تأسیسی ندارد. همچنین مضمون حدیث، بویژه در فقره‌ی آخر، قابل اعتنا نیست. البته می‌‌توان بر پایه‌ی روایات «من بلغ»، به امید درک پاداش اخروی، عملش را انجام داد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
۱- منظور از ذکر خدا در هنگام معصیت چیست؟
۲- و اصلا ذکر به ما هو ذکر چطور با معصیت قابل جمع است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. منظور از ذکر خدا در هنگام معصیت، یادآوری عذاب‌های سخت جهنم و نیز محرومیت از نعمت‌های عالیه‌ی بهشت است. به این معنی که وقتی معصیتی پیش آمد، باید به خودمان یادآوری کنیم که با ارتکاب این معصیت، گرفتار غضب الهی شده و عذاب‌های دردناک جهنم در انتظارمان است. نیز یادآور شویم که با ترک این گناه، خودمان را به رحمت و رضوان الهی نزدیک کرده و نعیم مقیم بهشت را برای آخرتمان می‌خریم.
2. با تعریفی که از ذکر خدا در هنگام معصیت بیان شد، معلوم می‌شود که هیچ منافاتی بین ذکر خدا و معصیت نیست.
بسیار شده است که در وقت گرفتار آمدن به معصیت، ندایی ملکوتی از درون، گرفتار شدن به جهنم و محروم شدن از بهشت را ندا می‌دهد. این ندای ملکوتی، همان حقیقت ذکر است که از فضل الهی برای آگاه کردن بنده و اتمام حجت بر او می‌آید.
توجه کردن به هشدار این ندای ملکوتی (که گاهی وجدان خوانده می‌شود)، همان ذکر خدا در هنگام معصیت است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
از آنجایی که امام زمان عج در بین ما هستند و زندگی می کنند، ایشان آیا ملبس به لباس روحانیت کنونی هستند یا مثل ما لباس شخصی هستند؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
حضرت استاد حاضر (ارواحنا فداه) گاهی به لباس روحانیت و گاهی به لباس عربی رؤیت شده‌اند؛ ولی گزارشی مبنی بر این که با کت و شلوار دیده شده باشند، به ما نرسیده است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
منظور از خشکسالی آخرالزمان چیست؟
با توجه به شرایط عدم باراش باران در ایران که امسال شدت بی بارشی به حدی بوده که در 50 سال اخیر بی سابقه بوده است آیا این خشکسالی و کم بارشی را می توان از علائم آخرالزمان دانست؟
در روایتی مشاهده کردم که آمده خشکسالی آن نیست که باران باریده نشود، بلکه خشکسالی آن است که باریده شود ولی زمین چیزی نرویاند. حالا سندیت این روایت را ندیدم اما منظور از خشکسالی چیست عدم بارش یا بارش بی ثمر؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. خشکسالی‌های اخیر را نمی‌توان به طور قطع، از علایم آخر الزمان دانست؛ زیرا خشکسالی‌های بسیار شدیدتر از این در گذشته اتفاق افتاده ولی آخر الزمان نبوده است.
2. بیشتر «نباریدن باران»، متبادر به ذهن است تا «باریدن و نرویاندن». در هر حال نمی‌توان معنی دقیقی برای اینگونه روایات که معمولاً سند محکمی ندارد، بیان کرد.
3. چون اینگونه مسائل، نقشی در کمال و سعادت ندارد، در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، دقت در یافتن معنای دقیق آن، اهمیتی ندارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
به ذهنم آمد یک کتاب را بیشتر نباید خواند آن هم کتاب عشقمان خدا است که برایمان نازل کرده و قرآن است در این بین شاید نامفهوم باشد هر چند ترجمه هم موجود است اما منظور نامعلوم است پس نیاز به یک تدبر شفاف و تفسیر پاک است که گفتم چه تفسیری جامع تر و کامل تر از منهاج و در اصل قواعد و قوانین این دو جلد تفسیر جامع و کامل و معتبر قرآن است که برگرفته از توصیه آخر پیامبر(ص) کلام الله و عترتی است و با وجود این سه کتاب قرآن و قوانین و قواعد دیگر نیاز به هیچ کتابی و قانونی و سبکی برای زندگی نیست و همه چیز جامع و کامل بیان شده است هر چند قوانین و قواعد تیتروار است و هر کدام شرحی می خواهد اما کلید را داده است و جای سپاس و تقدیر از زحماتتان دارد.
و موقع نماز هم به ذهنم آمد که بسم الله ابتدای سور هم اضافه شده است و اصل سوره نیست و از سوی خداوند نیست. آیا این برداشت صحیح است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
مطلب اولتان کاملاً درست است. بعد از آشنایی با منهاج فردوسیان، مطالعه‌ی هیچ کتابی به عنوان برنامه‌ی تکامل، شایسته نیست و جز دور شدن، ثمره‌ای ندارد.
مطلب دومتان مطابق با احتیاط نیست. بر اساس احتیاط، بسمله در ابتدای تمام سوره‌ها، جزئی از آیه‌ی اول آن سوره است. به همین جهت، در رسم الحاج، بسمله در سطر جداگانه‌ای نوشته نشده و در ابتدای آیه‌ی اول آمده است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
در زیر تصویری که در صفحه‌ی اینستاگرام شما منتشر شده، در زیر عکس هواپیما، آیه‌ای از قرآن آمده است که می‌فرماید: «و قال نجّنی من القوم الظالمین»
یکی از آشنایان ما ضمن دیدن شرعه ۳۳ و تایید موارد گفته شده توسط شما در مورد لزوم داشتن دلایل و استدلال قوی، سوالی مطرح کرده لطفاً بفرمایید چه جوابی بدهم.
گفته: ایشان که اینقدر بر اساس منطق و دلیل صحبت می کند و شاگردانش را به داشتن استدلال قوی دعوت می کند بر چه اساس و استدلالی از این آیه استفاده کرده و مردم ایران را قوم ظالمین خطاب کرده؟ ادله ایشون چیه برای ما و خوانندگان این مطلب که با دیدن این عکس و تصویر قطعا براشون سوال ایجاد میشه چیه؟
لطفاً راهنمایی بفرمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این سؤال یا اشکال، هم جوابِ حلی و هم جواب نقضی دارد. جواب حلی به این معنی است که اشکال را بپذیریم و جواب بدهیم. جواب نقضی این است که اشکال را نپذیریم و جواب بدهیم.

جواب نقضی (یعنی اشکال را نمی‌پذیرم) این است: آنچه در قرآن کریم آمده، سخن حضرت موسای کلیم (علیه السلام) است که به مناسبت قسمت اول آیه، ذکر شده است. در جمله‌ی قبل، می‌فرماید: «فخرج منها خائفاً یترقب» یعنی از آنجا با ترس و امید خارج شد.
منظور اصلی از نوشتن آن آیه، این قسمت از مطلب بوده است نه قسمت بعدی. منظور این بود که با کنایه برساند از روی خوشی و بی‌دردی، ترک وطن نکردم بلکه به خاطر ترس بود و در عین حال، امیدوارم در دنیای آزاد، بتوانم حق مطلب را ادا کرده و آنچه دین خالص می‌دانم را بدون واهمه بیان نمایم.

جواب حلی (یعنی اشکال را می‌پذیرم) این است: ظلم در مقابل عدل قرار دارد و در لغت، به معنی این است که حقی را از صاحبش بگیرند یا حقی را به صاحبش ندهند.
من در دو سال اخیر بر اساس حکم دادسرای ویژه‌ی روحانیت، به جرم نشر واضحات و مسلّمات قرآن و روایات معتبر، ممنوع الفعالیت بودم و بارها تهدید جانی و مالی شدم. بارها تهدید کردند می‌خواهیم به خانه‌یتان بریزیم و وسایلی همچون رایانه و گوشی تلفن و مانند اینها را ضبط کنیم. بارها تهدید کردند اگر دست از فعالیت برندارید، خانواده‌یتان را به عزایتان خواهیم نشاند.
به همین خاطر مجبور به مهاجرت گشتم تا بتوانم سخن قرآن و عترت طاهره (علیهم السلام) را بدون ترس از دادسرای ویژه و نیروهای امنیتی بیان نمایم. حق من این بود که در وطن خودم برای نشر قرآن و روایت معتبر و مبارزه با خرافات و بدعت‌ها، آزادی عمل و امنیت جانی داشته باشم؛ ولی گروهی این حق را از من گرفتند.
کسی که سی سال تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده که فقط قرآن و روایتِ معتبر، صراط مستقیم و راه درست است و بدعت‌ها و خرافات، نمی‌تواند ما را به کمال و سعادت برساند، چرا باید ممنوع الفعالیت شود و مجبورش کنند از شهر و کشور و خانواده‌اش جدا شود؟!
من معتقدم قومی (گروهی) که نگذاشتند در مملکت خودم، واضحات و مسلمات قرآن و روایات معتبر بگویم، بر من ظلم کردند.
کسانی که اشکال می‌کنند، این کار را توضیح دهند و نامش را بیان نمایند. آیا ممنوع الفعالیت کردن محققی که دین خالص می‌گوید، صفت دیگری غیر از ظلم دارد؟! آیا برای این کار، می‌توان از صفاتی جز ظلم، جنایت و خیانت در حق بشریت استفاده کرد؟!
ظلم‌هایی که در مسأله‌ی ممنوعیت نشر معارف ناب الهی بر من رفته را برای آشنایان‌تان توضیح دهید و سپس از آنان بپرسید اگر نمی‌توان برای اینگونه برخوردهای غیرشرعی و غیر قانونی، از صفت ظلم استفاده کرد، از چه صفتی می‌توان استفاده کرد؟

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم ‌الّاه الرّحمان الرّحیم

سلام‌علیکم
از منظر منهاج فردوسیان پرسش و‌ پاسخ زیر چگونه است؟
سؤال: اگر طبق مقررات زدن واکسن الزامی شود، تکلیف چیست؟
جواب: اگر حکومت اسلامی با ملاحظه مصالح عمومی کشور، مقرراتی را اعلام کند، همه باید عمل کنند.
ممنون از لطف حضرت‌عالی

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
واکسن کرونا، تا زمانی که مورد اختلاف متخصصین است، از مصالح عمومی نیست و تمکین از اجبار حکومت برای واکسن زدن، الزام شرعی و حتی جواز شرعی ندارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم ‌الّاه الرّحمان الرّحیم

سلام علیکم
آیا «دورى و دوستى» از منظر منهاج فردوسیان صحیح است؟
ممنون از لطف حضرت‌عالی

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
هر گاه دوری، موجب محرومیت باشد، دوستی خواهد آورد. به عبارت ساده، هر گاه نعمتی (مانند هم‌جواری با شخص خاص) از انسان گرفته شود و جایگزین بهتری نداشته باشد، موجب دلتنگی و تحریک عاطفه خواهد شد که از آن، به «دوری و دوستی» تعبیر می‌شود؛ ولی اگر دور شدن از نعمت خاص (مثل دوست قدیمی) با نعمت بهتر جایگزین شود، موجب دلتنگی و تحریک عاطفه (دوری و دوستی) نخواهد شد.
در نتیجه، تعبیر «دوری و دوستی» در صورتی صحیح است که دوری، موجب محرومیت شده باشد؛ ولی اگر موجب محرومیت نشود، موجب افزایش علاقه و دوستی نخواهد بود.

موفق باشید
حاج فردوسی

با عرض سلام
چرا دعای «خابَ الْوافِدُونَ» که در ماه رجب خوانده می‌شود، جایگاهی در منهاج فردوسیان ندارد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
چون فعل استاد به نقل از غیر استاد بعدی است و بر اساس «اصول استجماع منهاج فردوسیان»، فعل استاد، دلالت بر استحباب نمی‌کند، پس جایگاهی در منهاج فردوسیان ندارد.
این روایت را سید بن طاووس (ره) در اقبال، چنین نقل کرده است: «رویناها عن جماعة و نذکرها بإسناد محمّد بن علی الطرازی من کتابه قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن عیاش رضی الله عنه، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن سهل المعروف بابن أبی الغریب الضبّی، قال: حدّثنا الحسن بن محمّد بن جمهور، قال: حدّثنی محمّد بن الحسین الصائغ، عن محمد بن الحسین الزّاهری، من ولد زاهر مولى عمرو بن الحمق و زاهر الشهید بالطفّ، عن عبد الله بن مسکان، عن أبی معشر، عن أبی عبد الله (علیه‌السلام)‏، أنّه کان إذا دخل رجب یدعو بهذا الدعاء فی کلّ یوم من أیامه: «خابَ الْوافِدُونَ عَلى‏ غَیرِک، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَک، وَ ضاعَ الْمُلِمُّون‏ إِلَّا بِک، وَ أَجْدَبَ‏ الْمُنْتَجِعُونَ‏ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَک، بابُک مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ، وَ خَیرُک مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ، وَ فَضْلُک مُباحٌ لِلسّائِلِینَ، وَ نَیلُک مُتاحٌ‏ لِلامِلِینَ، وَ رِزْقُک مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاک، وَ حِلْمُک مُتَعَرِّضٌ لِمَنْ ناواک، عادَتُک الإِحْسانُ إِلَى‏ الْمُسِیئِینَ، وَ سَبِیلُک الْإبْقاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ. اللهمَّ فَاهْدِنِی هُدَى الْمُهْتَدِینَ، وَ ارْزُقْنِی اجْتِهادَ الْمُجْتَهِدینَ، وَ لا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ، وَ اغْفِرْ لِی یَوْمَ الدِّینِ‏» [الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، جلد 3، صفحه‌ی 210]

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
معروف است که خشکی‌های زمین، از زیر کعبه گسترش یافته است، در حالی که بر اساس علم فیزیک و جغرافیا، باید اولین نقطه ای که از زیر آب خارج می‌شد، قله‌ی اورست می‌بود، چه جوابی دارید؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در جواب این سؤال، شما را به دو نکته توجه می‌دهم:

نکته‌ی اول: این سؤال، ثمره‌ی عملی ندارد. سعی کنید سؤالی بپرسید که نقشی در عمل داشته باشد. حتی اصلاح اعتقادات و دیدگاه‌ها نیز باید خودش را در عمل نشان دهد. به این معنی که اعتقادات، پایه‌‌ی اعمال هستند ولی اگر اعتقادی منجر به عمل نشود، خیالات است و ارزش تربیتی ندارد.

نکته‌ی دوم: در حدیث معتبری در کتاب شریف من لایحضره الفقیه [من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 242، حدیث 2303] وارد شده که معلوم می‌شود محل کعبه، نخست در بلندترین نقطه‌ی زمین قرار داشته و بعدها بر اثر رانش زمین، به حالت دره‌ای در آمده است. و الله عالم

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام بر شما
مدتی است پدیده‌ی ماشین‌نویسی، در سطح شهرهای بزرگ، رایج شده است. در این پدیده به مناسبت ولادت یا شهادت اولیای دین، شعارها و اشعاری بر ماشین‌ها نوشته می‌شود. این اشعار و شعارها، نشان‌دهنده‌ی سطح فهم و میزان درک درست نویسنده از دین و اولیای دین است. مع الاسف، برخی ماشین‌نوشته‌ها، آنقدر سطحی و مبتذل است که مایه‌ی شرم بوده و به جای تبلیغ، ضد تبلیغ محسوب می‌شود. می‌خواستم نظر شما را در این باره جویا شوم.
با تشکر فراوان

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
حادثه‌ی عاشورا، به قدری عمیق است که بر طبق برخی روایات، موجب تأثیرات تکوینی در سراسر عالم هستی شده است. به عبارت ساده، این حادثه، موجب شد تا آسمان و زمین و ساکنان آنها، واکنش نشان داده و به تعبیر روایات، گریه کنند.
مولانا امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «پدر و مادرم به فداى حسینى که در پشت کوفه (یعنى کربلا) شهید خواهد شد. به خدا قسم گویا مى‏بینم که انواع حیوانات وحشى، گردن‌هاى خود را روى قبر حسین نهاده و شب تا صبح، براى حسین گریه می‌کنند و مرثیه می‌خوانند.»
امام محمّد باقر (علیه‌السلام) فرمودند: «انس، جن، پرندگان و وحوش براى حسین بن على (علیهماالسلام) به نحوى گریه کردند که اشکشان جارى شد.»
زراره از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) روایت می‌کند که فرمود: اى زراره! آسمان، مدت چهل روز براى امام حسین خون گریه کرد. زمین، مدت چهل روز براى امام حسین گریه کرد. گریه‌ی زمین این بود که سیاه‌چهره شد. آفتاب، مدت چهل روز براى حسین (علیه‌السلام) گریه کرد. گریه‌ی آفتاب این بود که گرفت و قرمز شد. کوه‏ها قطعه قطعه و پراکنده شدند. دریاها به تلاطم آمدند. ملائکه، مدت چهل روز براى امام حسین گریه کردند.
و نیز آن حضرت فرمودند: جهنم براى مظلومیت حسین (علیه‌السلام) نعره‏اى می‌زند که کاش موکلین، صداى آن را نمی‌شنیدند در صورتى که براى آن آماده شده‏اند. ملائکه، از خوف این که گردنى از آن خارج شود یا دود آن خارج گردد و اهل زمین بسوزند، جهنم را مادامى که گریان است مهار می‌کنند و آن را زجر می‌دهند و درهاى آن را به علت خوف اهل زمین استوار می‌نمایند. جهنم مادامى که ناله‌ی فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آرام نشود، آرام نخواهد شد.
به قول شاعر:

ای در غم تو، ارض و سما خون گریسته * ماهی در آب و وحش، به هامون گریسته
وی روز و شب به یاد لبت چشم روزگار * نیل و فرات و دجله و جیحون گریسته
از تابش سرت به سنان، چشم آفتاب * اشک شفق به دامن گردون گریسته
با درد اشتیاق تو در وادی جنون * لیلی بهانه کرده و مجنون گریسته
تنها نه چشم دوست به حال تو اشکبار * خنجر به دست دشمن تو، خون گریسته

مایه‌ی تأسف است که چنین حادثه‌ی عمیق و عجیبی که سراسر جهان هستی را تحت تأثیر خود قرار داده، در پاره‌ای اشعار و شعارهای بی‌محتوا، توهین‌آمیز و مبتذل، قربانی شده و در حد یک شوخی، تنزل یابد و با عاملان آن، که جنایتکارترین افراد بشر هستند، به راحتی برخورد شود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
ملا محمد تقی مجلسی پدر بزرگوار علامه محمد باقر مجلسی (ره) در کتاب شریف روضة المتقین، برنامه تربیتی‌ای ارائه داده است. لطفاً نظرتان را در مورد آن بیان فرمایید.
متن مرحوم مجلسی چنین است:
«و الذی وجد هذا الضعیف‏ فی أزمنه الریاضات إنی کنت فی مطالعه التفاسیر إلى أن رأیت فی لیله فیما بین النوم و الیقظه سید المرسلین صلى الله علیه و آله و سلم فقلت فی نفسی تدبر فی کمالاته و أخلاقه فکلما کنت أتدبره یظهر لی عظمته صلى الله علیه و آله و سلم و أنواره بحیث ملأ الجو و استیقظت فألهمت بأن القرآن خلق سید الأنبیاء صلى الله علیه و آله و سلم فینبغی أن أتدبر فیه فکلما ازداد تدبری فی آیه واحده کان یزداد الحقائق إلى أن ورد علی من العلوم ما لا تتناهى دفعه واحده ففی کل آیه کنت أتدبر فیها کان یظهر مثل ذلک و لا یمکن التصدیق بهذا المعنى قبل الوقوع فإنه کالممتنع العادی، و لکن غرضی من ذکره الإرشاد للإخوان فی الله، و قانون الریاضه، الصمت عما لا یعنی، بل عن غیر ذکر الله تعالى، و ترک المستلذات من المطاعم و المشارب و الملابس، و المناکح، و المنازل و أمثالها، و العزله عن غیر أولیائه تعالى، و ترک النوم الکثیره، و دوام الذکر مع المراقبه و قد جرب القوم المداومه على ذکر (یا حی یا قیوم یا من لا إله إلا أنت) و جربته أیضا، لکن کان أکثر ذکری (یا الله) مع إخراج غیره تعالى عن القلب بالتوجه إلى جنابه تعالى و العمده هو الذکر مع المراقبه و البواقی لیست کالذکر.
و المداومه على ما ذکر أربعین یوما تصیر سببا لأن یفتح الله تعالى على قلبه أنوار حکمته و معرفته و محبته، ثمَّ یترقى إلى مقام الفناء فی الله و البقاء بالله کما تقدم الأخبار المتواتره فی ذلک.
و لما کان هذا الطریق أقرب الطرق إلى الله تعالى کان معارضه النفس و الشیاطین الظاهره و الباطنه فیه أشد فإنه لو اشتغل الناس جمیعا بطلب العلوم لا یعارضونهم غالبا لأن الغالب فی طلب العلوم حب المال و الجاه و العزه عند الخلائق‏ و الذی أقوله هو عین آیات الله و أخبار سید المرسلین و الأئمه المهتدین الهادین (علیهم صلوات الله أجمعین) و صدقه حکماء الظاهر کأبی علی فی إشاراته فی النمط التاسع فلا بأس بأن تصرف أوقاتک أربعین یوما فی العبادات، مع أنک مکلف فی جمیع عمرک بذلک، لکن مع التضرع و الابتهال إلیه تعالى فی حصول هذا المطلب لا بقصد الامتحان، بل بقصد العباده لله تعالى کما قاله صلى الله علیه و آله و سلم من أخلص لله أربعین صباحا فتح الله تعالى ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه و تقدم قریبا- و الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله.
و روی عن سید الساجدین علیه السلام خمس عشر مناجاه ینبغی للسالک أن یداوم علیها و هی مشهوره بین الناس حتى أنه قلما یکون له معرفه بالخط لا یوجد عنده و مجموع ذلک بمحض تأیید الله و تأیید سید المرسلین و الأئمه الطاهرین صلوات الله علیهم أجمعین». [روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، جلد ‏۱۳، صفحه‌ی ۱۲۷]

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
هر چند ملا محمد باقر مجلسی و برخی دیگر، کوشیده‌اند که ملا محمد تقی مجلسی، را از اتهام گرایش به صوفیه تبرئه کنند، ولی از این دستورالعمل ایشان، گرایش شدید به تصوف، هویداست.
وی در این دستورالعمل، راه رسیدن به کمال و سعادت را در اموری خلاصه می‌کند که همان مقدمات سلوک عرفانی و رسیدن به تجلیات نفسانی است نه رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت.
می‌نویسد: «و قانون الریاضه، الصمت عما لا یعنی، بل عن غیر ذکر الله تعالى، و ترک المستلذات من المطاعم و المشارب و الملابس، و المناکح، و المنازل و أمثالها، و العزله عن غیر أولیائه تعالى، و ترک النوم الکثیره، و دوام الذکر مع المراقبه و قد جرب القوم المداومه على ذکر (یا حی یا قیوم یا من لا إله إلا أنت) و جربته أیضا، لکن کان أکثر ذکری (یا الله) مع إخراج غیره تعالى عن القلب بالتوجه إلى جنابه تعالى و العمده هو الذکر مع المراقبه و البواقی لیست کالذکر. و المداومه على ما ذکر أربعین یوما تصیر سببا لأن یفتح الله تعالى على قلبه أنوار حکمته و معرفته و محبته، ثمَّ یترقى إلى مقام الفناء فی الله و البقاء بالله کما تقدم الأخبار المتواتره فی ذلک»
باید از آن مرحوم پرسید: مقام فناء فی الله و مقام بقاء‌ بالله، در کجای اخبار متواتره آمده است؟! جز این که بر طریق نامستقیم صوفیه، دست به تأویل و توجیه روایات بزنیم!
پس این نسخه نیز مانند نسخه‌ی دیگر علماست، و حتی بسیار ناقص‌تر از برخی نسخه‌ها و ایجاد اشکالات و مشکلات خاصی می‌نماید.
اگر می‌شد از راه ترک لذت، عزلت و دوام ذکر به مقامات عالیه‌ی انسانی و الهی رسید، چرا اسلام عزیز و پیامبر عظیم الشأن آن، به سایر امور نیز امر کرده و از بسیاری مطالب دیگر نیز نهی نموده است؟!

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
لطفاً نظرتان در مورد اظهار نظرهای رئیس مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی! را بیان فرمایید.
با تشکر
در گفتگو با مهر عنوان شد؛ حجت الاسلام سید محمد سادات منصوری، رئیس مرکز پاسخگویی به سوالات دینی سازمان تبلیغات اسلامی در مورد حکمت عنوان شدن ۲۳ ذیقعده به عنوان روز زیارتی امام رضا(ع) گفت: دلیلش روایاتی است که در این زمینه وجود دارد. ما روایتی داریم که می گویند در روز ۲۳ ذیقعده، زیارت امام رضا(ع) ثواب فراوانی دارد برای همین به خاطر وجود این روایت امروز را گفته‌اند روز زیارتی امام رضا(ع) باشد. امروز ظاهراً با روز دحوالارض هم تطبیق دارد. روز دحو الارض روزی است که می‌گویند زمین از زیر خانه کعبه گسترده شد. معنایش این است که زمین قبل از اینکه خشکی‌ها در آن نمایان شده باشد تماماً آب بوده و اقیانوس‌ها به هم متصل بوده‌اند و در این روز زمین پیدا و پدیدار شد و زندگی و امکان حیات روی خشکی به وجود آمد.
سادات منصوری در پاسخ به این سئوال که اساساً تعیین روز خاصی به عنوان روز زیارت چه حکمتی دارد، گفت: یک مطالبی است که مربوط به امور ماورای طبیعت و مافوق عقل و علم و دانش ما است. اینکه مثلاً چرا ۱۰ روز ایام حج را از اول ذی الحجه تا دهم ذی الحجه گذاشته‌اند و ایام حج و این عبادت خاص در این ده روز بنا شده است و در محرم و ذی القعده نیست، اینها را ما نمی‌دانیم. یک امورات فوق طبیعی است که حکمتش را خداوند متعال می‌داند و در مورد اینکه مثلا چه روزی، روز خاص زیارتی است، اینها اموری است از امورات غیبی که خود اهل بیت(ع) اطلاع دارند و دانش ما به آن اندازه نمی‌رسد ولی حتماً حکمتی در آن وجود دارد.
وی افزود: البته می شود حرفهایی زد مثلاً اینکه در روایت داریم که زیارت حضرت رضا(ع) حج فقرا است و هر کس به زیارت ایشان برود ثواب حج را برایش دارد. خب این قبل از ایام ذی الحجه و چند روز مانده به ایام ذی الحجه است که زیارت خانه خداست و می تواند مقدمه‌ای باشد برای کسانی که می‌خواهند به خانه خدا مشرف شوند تا زیارت حضرت رضا(ع) را بکنند و بروند به مدینه منوره و زیارت سایر اهل بیت(ع) و پیامبر خدا و سپس به خانه کعبه مشرف شوند.
وی در مورد اینکه چه اعمالی در این روز توصیه شده است، گفت: عمده ترین آن صلوات خاصه امام رضا(ع) است؛ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتک عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک. زیارت خاصه امام رضا(ع) در همین روز وارد شده و یکسری اعمال هم اعمال دحوالارض است که مستحباتی دارد که خوب است انسان انجام دهد.
رئیس مرکز پاسخگویی به سوالات دینی سازمان تبلیغات اسلامی در مورد اینکه آیا از راه دور هم می شود این زیارت را انجام داد، تصریح کرد: البته وقتی می‌گویند زیارت یعنی رنج سفر را به خودتان هموار کنید بروید زیارت کنید از راه دور هم البته می‌شود زیارت کرد اما نه به آن فایده‌ای که خودتان حضوراً به آنجا مشرف شوید و امام رضا(ع) را زیارت کنید.
منبع: خبرگزاری مهر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
تذکر چند نکته بر متن فوق، لازم آمد، که بعد از توجه دادن به دو نکته، به آن می‌پردازیم؛

نکته‌ی اول: گوینده‌ی این سخنان، یک روحانی معمولی نیست؛ بلکه «رئیس مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی سازمان تبلیغات اسلامی» است. پس اگر چنین فردی اشتباهی مرتکب شود، قابل اغماض نیست.

نکته‌ی دوم: منبع این مصاحبه، «خبرگزاری مهر» است که یکی از خبرگزاری‌های مشهور کشور می‌باشد. پس گفتگوی فلان وبلاگ‌نویس نیست که قابل اعتنا و اعتماد نباشد و به قول اهل حدیث، سندش ضعیف باشد.
اما نقدهایی که بر سخنان ایشان وارد است، بدین قرار می‌باشد:

نقد اول: از ایشان پرسیده شده،‌ چرا بیست و سوم ذی‌قعده، روز مخصوص زیارت امام رضا (علیه‌السلام) شمرده شده است و ایشان پاسخ می‌دهد: «دلیلش روایاتی است که در این زمینه وجود دارد. ما روایتی داریم که می‌گویند در روز ۲۳ ذیقعده، زیارت امام رضا(ع) ثواب فراوانی دارد»!
توجه داشته باشید که نه تنها «روایات» نداریم بلکه حتی «یک روایت» هم نداریم که زیارت امام رضا (علیه‌السلام) در روز بیست و سوم ذیقعده را دارای ثواب معمولی بداند چه رسد به ثواب فراوان.

نقد دوم: در ادامه‌ی افاضات قبل،‌ می‌فرماید: «امروز ظاهراً با روز دحوالارض هم تطبیق دارد».
توجه داشته باشید که روز مشهور به زیارت مخصوص امام رضا (علیه‌السلام)، روز بیست و سوم ذی‌قعده است و «دحو الارض» روز بیست و پنجم ذی‌قعده است. یعنی دو روز اختلاف وجود دارد که ایشان، با کلمه‌ی «ظاهراً» بحث را بر محور «دحو الارض» ادامه می‌دهد.

نقد سوم: از ایشان سؤال شده است: اساساً تعیین روز خاصی به عنوان روز زیارت چه حکمتی دارد؟ و ایشان جواب داده است: یک مطالبی است که مربوط به امور ماورای طبیعت و مافوق عقل و علم و دانش ما است. اینکه مثلاً چرا ۱۰ روز ایام حج را از اول ذی الحجه تا دهم ذی الحجه گذاشته‌اند و ایام حج و این عبادت خاص در این ده روز بنا شده است …
توجه داشته باشید که حج، سه روز است که عبارت باشد از هشتم (ترویه) و نهم (عرفه) و دهم (قربان). پس این که فرموده ده روز اول ماه ذی‌حجه، ایام حج است، درست نیست. یعنی اگر کسی روز هفتم ذی‌حجه هم مُحرِم شود، می‌تواند حج را بجا آورد و حاجی شود.

نقد چهارم: ایشان در تلاش برای یافتن دلیل محکم برای این که روز بیست و سوم ذی‌قعده روز زیارت مخصوص امام رضا (علیه‌السلام) است، می‌فرماید: «مثلاً اینکه در روایت داریم که زیارت حضرت رضا(ع) حج فقرا است …»
توجه داشته باشید که چنین چیزی در روایت نیامده است. از دیرباز در میان اهالی خراسان، مشهور بوده و هنوز هم مشهور است و چاووشان می‌خوانده‌اند و هنوز هم می‌خوانند که:

اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند * جان به قربان تو شاها، که حج فقرایی

پس اولاً این که زیارت آن حضرت، حج فقراست در روایت نیامده و ثانیاً فقط برای فقرای خراسان صدق می‌کند و الا فقیری که بخواهد از بندرعباس به زیارت آن حضرت بیاید، همان بهتر است که به حج برود و حج برایش ارزان‌تر تمام خواهد شد.

نقد پنجم: ایشان می‌فرماید: «و هر کس به زیارت ایشان برود ثواب حج را برایش دارد. خب این قبل از ایام ذی الحجه و چند روز مانده به ایام ذی الحجه است که زیارت خانه خداست و می تواند مقدمه‌ای باشد برای کسانی که می‌خواهند به خانه خدا مشرف شوند تا زیارت حضرت رضا(ع) را بکنند و بروند به مدینه و منوره و زیارت سایر اهل بیت(ع) و پیامبر خدا و سپس به خانه کعبه مشرف شوند»
توجه داشته باشید که روایات ما، همگی مربوط به سیصد سال اول اسلام است. اکنون سؤال این است که ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) زمانی که به ادعای ایشان، فرموده‌اند (که البته نفرموده‌اند) زیارت حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در روز بیست و سوم ذیقعده، ثواب حج دارد، چطور محاسبه‌ کرده‌اند که شخصی، بیست و سوم در خراسان باشد و دو هفته بعد به عنوان حاجی، در مکه احرام ببندد!
با توضیحات ریاست محترم مرکز پاسخگویی به امور دینی، به نظر می‌رسد این روایت فقط برای مردم مشهد و برای عصر هواپیما صادر شده باشد! البته عرض شد که اصلاً چنین روایتی نیست و نوبت به تفسیرهای بعدی نمی‌رسد.

نقد ششم: ایشان می‌فرماید: «و هر کس به زیارت ایشان برود ثواب حج را برایش دارد. خب این قبل از ایام ذی الحجه و چند روز مانده به ایام ذی الحجه است که زیارت خانه خداست و می تواند مقدمه‌ای باشد برای کسانی که می‌خواهند به خانه خدا مشرف شوند تا زیارت حضرت رضا(ع) را بکنند و بروند به مدینه و منوره و زیارت سایر اهل بیت(ع) و پیامبر خدا و سپس به خانه کعبه مشرف شوند»
اگر این تفسیر را بپذیریم، باید فقط کسی ثواب حج از زیارت امام رضا (علیه‌السلام) داشته باشد که بلافاصله سوار هواپیما شده و به حج برود! پس اگر به شهر و دیار خود برگردد، ثواب حج نخواهد داشت!

نقد هفتم: وی در مورد اینکه چه اعمالی در این روز توصیه شده است، گفت: عمده ترین آن صلوات خاصه امام رضا(ع) است؛ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتک عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک. زیارت خاصه امام رضا(ع) در همین روز وارد شده …
توجه داشته باشید که صلوات خاصه را مرحوم ابن قولویه (ره) در کامل الزیارات به این عبارت آورده است:
حَدَّثَنِی حَکیمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَکیمٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ بَکرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ هِشَامٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ‏ أَصْحَابِنَا عَنْهُ قَالَ: إِذَا أَتَیتَ الرِّضَا عَلِی بْنَ مُوسَى ع فَقُلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِی بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِی النَّقِی وَ حُجَّتِک عَلَى‏ مَنْ‏ فَوْقَ‏ الْأَرْضِ‏ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلَاةً کثِیرَةً نَامِیةً زَاکیةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کأَفْضَلِ مَا صَلَّیتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیائِک». [کامل الزیارات، ابن قولویه، الباب الثانی و المائة زیارة قبر أبی الحسن الرضا علیه السلام، صفحه‌ی 308]
این روایت، از یک سو، مرسل است یعنی آخرین حلقه‌ی راویان، مفقود است که از ارزش روایت، می‌کاهد و از سوی دیگر، مطلق است یعنی برای زمان و مکان خاصی صادر نشده است. پس اختصاص دادن این صلوات به روز بیست و سوم ذی‌قعده، وجهی ندارد.

نقد هشتم: وی در مورد اینکه چه اعمالی در این روز توصیه شده است، گفت: عمده ترین آن صلوات خاصه امام رضا(ع) است … یکسری اعمال هم اعمال دحوالارض است که مستحباتی دارد که خوب است انسان انجام دهد.
توجه داشته باشید که ایشان گر چه در اول مصاحبه می‌گوید: «امروز ظاهراً با روز دحوالارض هم تطبیق دارد» ولی در آخر مصاحبه، خواستار این است که مستحبات و اعمال دحوالارض نیز در روز بیست و سوم ذی‌قعده انجام شود! یعنی به طور ضمنی، تأیید می‌کند روز بیست و سوم ذی‌قعده، روز «دحو الارض» است!
لازم به ذکر است که در مصاحبه‌ی معظم‌له، تنها قسمتی که تقریباً خالی از اشکال بود، تعریف دحوالارض است که البته ربطی به امام رضا (علیه‌السلام) و بیست و سوم ذی‌قعده ندارد.
در پایان، برای ایشان و سایر عزیزانی که به شغل خطیر پاسخگویی به سؤالات دینی مشغولند، آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
چند نفر از گویندگان مذهبی بویژه حاج آقا پناهیان خیلی بر حضور در راهپیمایی اربعین اصرار دارند. نظر شما در مورد این سخنان چیست. نمونه‌ای از سخنانشان در این نشانی آمده است. ملاحظه بفرمایید.
http://panahian.ir/post/2603
خیلی متشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
این سخنان را ملاحظه کردم. برخی سخنان ایشان، از منظر ثقلین (آیات و روایات) قابل قبول نیست و ادعاهایی اثبات نشده است. در ادامه، به نقد برخی از سخنان ایشان در همین متنی که فرستاده‌اید می‌پردازم.

می‌گوید: هرکسی با یک‌بار تجربه، آثار معنوی پیاده‌روی اربعین را در وجود خود احساس می‌کند.
نقد: دین خدا، برتر از آن است که با تجربیات معنوی، اثبات یا رد شود. حربه‌ی «تجربه‌ی معنوی»، از حربه‌های صوفیه است که در هنگام تهی بودن دست از سند و مدرک، به آن پناه می‌برند.
صوفیه به تجربیات معنوی یعنی همان حس سبکی و رقت قلب، «بهشت نقد» می‌گویند و معتقدند باید اعمال صالح، برای رسیدن به «حال خوب» و «احساس آثار معنوی» باشد؛ در صورتی که این نیت، از نظر شارع مقدس، مخدوش است و کسی که به چنین هدفی عبادت کند، نصیبی در آخرت نخواهد داشت. به عبارت دیگر، گر چه حالات خوش معنوی، از جنس ماده نیست ولی چون در دنیاست، از مصادیق حرث دنیوی می‌باشد. قرآن کریم می‌فرماید:
«مَن کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ» [سوره‌ی شورا، آیه‌‌ی 20]
ترجمه: کسى که کشت آخرت بخواهد براى وى در کشته‏اش مى‏افزاییم و کسى که کشت این دنیا را بخواهد به او از آن مى‏دهیم و[لى] در آخرت او را نصیبى نیست.

می‌گوید: وقتی انسان به عظمت ثواب پیاده رفتن برای زیارت امام حسین(ع) در روایات نگاه می‌کند، به این نتیجه می‌رسد که هیچ عملی پرثواب‌تر از این عمل برای مؤمنین، قرار داده نشده.
نقد: پیاده رفتن، اختصاص به این ایام بسیار شلوغ و خطرناک ندارد. چرا همین عمل پر ثواب را در وقتی انجام ندهیم که جای نماز و جای استراحت و مستراح، فراهم و در دسترس باشد و منجر به چندین گناه و ترک واجب نباشد؟!

می‌گوید: امام «وحدت گسترده» را علامت نصرت قطعی الهی و پیروزی می‌دانست.
نقد: راهپیمایی عظیم اربعین، «وحدت گسترده» نیست بلکه «ازدحام گسترده» است؛ زیرا جماعت انبوهی که از سراسر عراق و کشورهای دیگر، با ملیت‌های گوناگون به آنجا می‌آیند، هدفشان مذهبی است نه سیاسی و منظور امام راحل (ره)، «وحدت گسترده‌»ی سیاسی است که علامت پیروزی است یعنی وقتی که مذهبی و ملی و کمونیسم و فدائیان خلق و مجاهدین و یهودی و مسیحی و زرتشتی و شیعه و سنی و غیره، همه دست در دست هم، خواستار تغییر ساختار حکومت سلطنت به جمهوری شدند، معلوم می‌شود پیروزی، قطعی است. پس ربط دادن مسائل سیاسی به مسائل مذهبی، دور از بصیرت است.

می‌گوید: حرکت خودجوش مردمی در اربعین اسراری دارد.
نقد: هر چیز که در این عالم هست، برای خودش و در حد خودش، اسراری دارد. دانه‌ای که در زمین کاشته می‌شود و قطره‌ی بارانی که بر برگ درختی می‌نشیند، برای خودش و در حد خودش اسراری دارد.
این ادبیات، به زبان بی‌زبانی می‌رساند که گوینده‌اش، از اصحاب سرّ است و رازهایی از پشت پرده‌ی جهان می‌داند که دیگران نمی‌دانند. لازم بود گوینده‌ی محترم، برای اثبات ادعای خود، گوشه‌ای از این اسرار را فاش می‌کرد و بر کلی‌گویی، بسنده نمی‌نمود.

می‌گوید: بی‌تردید این تحول را باید مقدمۀ ظهور دانست.
نقد: بشارت به ظهور و برخی حوادث را مقدمه‌ی ظهور دانستن، چیز جدیدی از ایشان نیست و سالیانی است که با همین حرف‌ها شناخته می‌شود. سخنان شیرین و جذّابی که بخشی از آن در مستند «به سوی ظهور» منعکس گردید و نه تنها هیچ فایده‌ای نداشت، بلکه موجب برخی ناامیدی‌ها و سرخوردگی‌ها شد. چند سالی است که ایشان، با کلماتی نظیر «بی‌تردید» موجب ایجاد «تردید» در برخی از افراد «بی‌تردید» جامعه می‌شود.

می‌گوید: روا نیست محب امام حسین(ع) برای اربعین کم بگذارد.
نقد: چرا روا نیست؟ مگر کم نگذاشتن، فقط به حضور در اجتماع پر خطر و ضرر است؟ اصلاً به چه دلیل شرعی، حضور در اجتماع میلیونی‌ای که از چند سو تهدید می‌شود، رواست؟ به چه دلیل شرعی، باید به قیمت عمل به یک بدعت، چند واجب و مستحب را ترک کرد و به چند حرام، آلوده شد؟!

می‌گوید: اربعین درِ خانۀ تک تک ما را زده.
نقد: این سخنان شاعرانه و احساسی، می‌تواند جوانان کم‌بهره از تحلیل عقلی و شرعی را بفریبد،‌ ولی برای آگاهان به قرآن و سنت و عترت، قابل قبول نیست؛ زیرا قبل از این که اربعین، درِ خانه‌ی تک تک ما را بزند، «حفظ جان» و «مراعات قوانینِ طبقات قبل»، در زده است.

می‌گوید: اربعین مجلس روضه‌ای است که خود امام حسین برگزار کرده.
نقد: باز هم سخنان احساسی و بی‌اساس. یک آیه یا روایت نداریم که اربعین، مجلس روضه‌ای باشد که خود امام حسین (علیه‌السلام) آن را برگزار کرده باشند. پس نسبت دادنِ چنین مطلبی به آن بزرگوار، نارواست و شاید حرام باشد.

می‌گوید: چطور ممکن است روضه‌ای که خودتان می‌گیرید، برای شما اهمیت داشته باشد ولی در اربعین که خودِ اباعبدالله الحسین(ع) در کربلا روضه گرفته است و خواهرش زینب کبری(س) در راه است ـ و اربعین خودش را به کربلا می‌رساند ـ این مجلس بزرگ روضۀ ارباب، برایتان اهمیت نداشته باشد؟! یقیناً باید برای این روضۀ ارباب بیشتر اهمیت قائل شد. ما باید این را یک فرهنگ کنیم و به همدیگر بگوییم.
نقد: باز هم تکرار همان سخنان احساسی و البته بی‌سند و ساختگی. این که خواهرش زینب کبری (سلام الله علیها) در راه است و اربعین، خودش را به کربلا می‌رساند، در هزار و چهارصد سال قبل اتفاق افتاده و نمی‌تواند دلیلی برای حضور در ازدحام عجیب این زمان در کربلا باشد. می‌گوید: اربعین از یک رفتار مستحبی گذشته و امروز یک وظیفه محسوب می‌شود.

می‌گوید: اربعین از یک رفتار مستحبی گذشته و امروز یک وظیفه محسوب می‌شود.
نقد: اگر می‌خواهد بگوید حضور در پیاده‌روی اربعین،‌ امروزه یک واجب شرعی است، دروغ آشکار است و اگر می‌خواهد بگوید یک وظیفه‌ی سیاسی است، چرا سخنش را با مستحب شرعی شروع می‌کند؟! آیا این گونه ورود به بحث، استفاده‌ی ابزاری از دین برای مقاصد سیاسی نیست؟!

می‌گوید: با حضور در اربعین، به اقتدار حسینی در جهان کمک می‌کنیم.
نقد: اولاً: «اقتدار حسینی» یعنی چه؟ و در کجای قرآن و سنت و عترت آمده است؟ شایسته نیست با ساختن مصطلحات جدید و جوان‌پسند، وظیفه‌ی جدید بتراشیم و جامعه را به سویی ببریم که خدا و پیامبر و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) نبرده‌اند.
ثانیاً: مأمور نیستیم به قیمت چندین خطر و ضرر، به «اقتدار حسینی در جهان» کمک کنیم. به عبارت دیگر، اگر بتوانند با کنار هم قرار دادنِ برخی آیات و روایات، چیزی به عنوان «اقتدار حسینی» بسازند، نخواهند توانست دستوری از شارع مقدس بیاورند که ما را موظف کند به چنین چیزی کمک کنیم.

می‌گوید: شرکت در راهپیمایی اربعین وظیفه همۀ مؤمنین است، هرچند اولویت با مردان است.
نقد: اگر منظور از «وظیفه»، واجب شرعی باشد، چنین نیست ولی اگر «وظیفه‌ی سیاسی» است، نقشی در کمال و سعادت ندارد و از بحث ما خارج است.

می‌گوید: پیاده‌روی اربعین، مؤثرتر از هزاران کار فرهنگی است.
نقد: اگر منظور از کار فرهنگی، کارهای نمادینی است که در جامعه می‌بینیم و در حدّ برگزاری مسابقه و اهدای جوایز است، شاید بشود چنین سخنی را بیراه ندانست ولی اگر منظور از کار فرهنگی، آشنا کردن جوانان با دیدگاه‌های درست و اعمال صحیح بر طبق قرآن و سنت و عترت باشد، چنین نیست که پیاده‌روی اربعین، مؤثرتر از هزار کار فرهنگی باشد.

می‌گوید: رسانه‌ها و اصحاب قلم باید احساس وظیفه برای راهپیمایی اربعین را برای مردم جابیاندازند.
نقد: بر طبق چه ملاکی، رسانه‌ها و اصحاب قلم، این احساس را در مردم، جابیاندازند؟ به چه پشتوانه‌ای چنین کاری بکنند؟ به استناد کدام آیه یا روایت یا فتوا، مردم را به معرکه‌ی پر خطر و ضرر ترغیب کنند؟

می‌گوید: اگر با حضور در اربعین می‌توانیم زمینه ظهور امام زمان(عج) را فراهم کنیم چرا از این کار مضایقه داشته باشیم؟
نقد: از قدیم گفته‌اند: «اگر» را کاشتند، «هیچ» سبز شد. معلوم نیست ایشان به استناد چه دلیل روشنی، حضور در پیاده‌روی اربعین را زمینه‌ساز ظهور حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) می‌داند؟ واقعاً از میان علمای اسلام، چه کسی جرأت می‌کند چنین فتوایی بدهد که حضور در راهپیمایی اربعین، زمینه‌ساز ظهور است؟

می‌گوید: به اعتقاد بسیاری از علما، این حرکت میلیونی در اربعین هیچ چیزی جز این نیست که دست الهی باعث این تجمع میلیونی شده و کسی جز خداوند نمی‌تواند بگوید که من در آن نقش داشته‌ام.
نقد: اگر عبارت‌هایی مانند «تظاهرات میلیونی»، «تجمع میلیونی»، «اعتصاب میلیونی» و «تحصن میلیونی» را در اینترنت جستجو کنید، دست الهی را در خیلی جاهایی خواهید دید که چیزی جز کفر و فساد نیست. شایسته است نتیجه‌ی جستجوها را به آن «بسیاری از علما» که ادعا شده هم نشان بدهند تا آگاه شده و دست خدا را بیهوده هزینه نکنند.

می‌گوید: مسلمانان باید نسبت به اربعین احساس وظیفه کنند و کسی که از سر وظیفه به این زیارت مشرف شود، بطور قطع نورانیت بیشتری خواهد داشت.
نقد: بالاخره معلوم نشد که منظور از «احساس وظیفه»، وظیفه‌‌ی شرعی است یا «وظیفه‌ی سیاسی»؟! اگر «وظیفه‌ی شرعی» است، چنین چیزی نداریم و قابل اثبات شرعی نیست و اگر «وظیفه‌ی سیاسی» است، «به طور قطع، نورانیت بیشتری خواهد داشت» در ادبیات سیاسی، جایی ندارد. «سیاست» با «نورانیت» و «معنویت» کاری ندارد و رابطه‌ای بینشان نیست.

می‌گوید: در روایات معتبر نقل شده است که فقرا حداقل سالی یکبار و ثروتمندان حداقل سالی دو بار به زیارت کربلا بروند و میان دو سفر کربلا بیشتر از 3 سال فاصله نباشد این در حالی است که حج تمتع تنها یک بار بر مسلمانان واجب شده است در حالی که درباره زیارت امام حسین(ع) مطالب فراتر از حج در روایات مطرح شده است.
نقد: این مطالب، در روایات معتبر آمده است ولی زمانش را به اربعین، منحصر نکرده‌اند بلکه در روزهایی مانند عاشورا، عرفه، شب جمعه و غیره نیز سفارش شده است. پس چه دلیلی دارد که انجام این مستحب مؤکد را در همین چند روز شلوغی سرسام‌آور قرار دهیم؟

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی عزیز
من در یک محله خیلی مذهبی تهران زندگی می‌کنم. متأسفانه یکی از دوستان ما که ادعا دارد منهاجی است، در ایام سوگواری و حتی روز عاشورا، با لباس سفید در مجالس عزاداری شرکت می‌کند. این کار او، موجب شده مردم محله، دیدگاه منفی‌ای نسبت به منهاج فردوسیان پیدا کنند چون فکر می‌کنند در منهاج فردوسیان دستور داده شده با لباس سفید در عزاداری‌ها شرکت کنیم. لطفاً روشنگری بفرمایید.
عزت مستدام

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
همه ساله به مناسبت ایام عزاداری، بحث بر سر کراهت پوشیدن لباس مشکی، بالا می‌گیرد. جمعی از فضلای حوزه، از کراهت پوشیدن لباس مشکی در عزاداری‌ها طرفداری می‌کنند و عده‌ای به مخالفت می‌پردازند. گاهی شاهد مناظرات فقها و مدرسان سطوح و خارج حوزه هستیم که روایات این باب را همچون فقیهان سنتی، به نقد و بررسی سندی و دلالی می‌نشینند. در این نوشتار، قصد نگاه به این قضیه از زاویه‌ای متفاوت دارم و می‌کوشم به این بهانه، چراغی فراروی مشتاقان کمال و سعادت بنهم تا راهشان را از چاهشان تشخیص دهند.
برای شروع بحث، به چند نکته‌ی پایه‌ای توجه کنید:

نکته‌ی اول: مراجعه‌ی ما به فقهای عظام، از سر ناچاری است؛ زیرا دستمان به دامان راویان که شاگردان محضر امامان معصوم (علیهم‌السلام) هستند نمی‌رسد. اگر اکنون جمعی از راویان زبده‌ی محضر امام صادق (علیه‌السلام)، امثال جناب زراره، سکونی، هشام بن سالم، هشام بن حکم و ابوبصیر، دفتر پاسخگویی مستقیم داشته باشند، آیا با دفتر مراجع عظام تقلید تماس می‌گرفتیم؟ معلوم است که حتی خود مراجع هم سؤالاتشان را به طور مستقیم از شاگردان بی‌واسطه‌ی امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسیدند!

نکته‌ی دوم: مراجعه‌ی ما به راویان حدیث، نیز از سر ناچاری است؛ زیرا دستمان به دامان امام معصوم (علیه‌السلام) نمی‌رسد. اگر همین الان امام صادق (علیه‌السلام) در مدینه حضور می‌داشتند و تلفن مستقیمشان در دسترس ما می‌بود، آیا با دفتر راویان و شاگردانشان تماس می‌گرفتیم یا به شخص امام صادق (علیه‌السلام)؟ معلوم است که حتی خود شاگردان هم سؤالاتشان را به طور مستقیم از امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسیدند!

نکته‌ی سوم: مراجعه‌ی ما به امامان معصوم (علیهم‌السلام)، نیز از سر ناچاری است؛ زیرا دستمان به دامان پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم) نمی‌رسد. اگر فرض کنید پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم) در مدینه حضور می‌داشتند و شماره‌ی تماس مستقیم می‌دادند و امام صادق (علیه‌السلام) هم پاسخگویی داشتند، وقتی سؤال دینی‌ای پیش می‌آمد، از امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسیدیم یا از شخص پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم)؟ معلوم است که حتی خود امام صادق (علیه‌السلام) هم سؤالاتشان را از پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم) می‌پرسیدند!

نکته‌ی چهارم: مراجعه‌ی ما به پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم)، نیز از سر ناچاری است؛ زیرا دستمان به خدا نمی‌رسد. اگر راهی برای اتصال به خدای عالَمیان داشته باشیم و بتوانیم از راهی مطمئن و دور از حملات و تصرفات شیاطین، ارتباطی با خدا داشته باشیم و همچنان که پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم) از فرشته‌ی وحی می‌پرسیدند و او از ناحیه‌ی رب العزّه خبر محکم و غیر قابل خدشه می‌آورد، ما نیز جواب سؤالاتمان را بدون واسطه‌ی پیامبر، به روشنی و محکمی از رب العالمین بگیریم، آیا حاضر بودیم به پیامبر مراجعه کنیم؟ معلوم است که مراجعه به خود خدا را بر مراجعه به فرستاده‌ی خدا ترجیح می‌دادیم.
پس شارع اصلی و اساسی، ذات مقدس حق تبارک و تعالاست و پیامبر، امام، راوی و فقیه، راه‌هایی برای رسیدن ما به دستورات خدای عز و جل هستند.
مراجعه‌ی ما به فقیه و راوی و امام و پیامبر، به دلیل این است که نمی‌توانیم به صورت مستقیم، «دین» یا همان «سبک زندگی مطلوب شارع» را از او بگیریم.

نکته‌ی پنجم: حال که فهمیدیم مراجعه به فقیه و راوی و امام و پیامبر برای گرفتن سبک زندگی خداخواه، از روی ناچاریست، باید با هر کدام، به اندازه‌ی ناچاری رفتار کنیم و نباید پا را از حیطه‌ی ناچاری فراتر بگذاریم. به عبارت دیگر، چیزهایی را که می‌توانیم از لایه‌ی بالاتر بگیریم، نباید از لایه‌ی پایین‌تر بگیریم. اگر چیزی را می‌توانیم بی‌واسطه از خدا بگیریم، نباید از پیامبر بگیریم. اگر چیزی را می‌توانیم از پیامبر بگیریم، نباید از امام بگیریم. اگر چیزی را می‌توانیم بی‌واسطه از امام معصوم بگیریم، نباید از راوی بگیریم و در نهایت، چیزی که می‌توانیم بی‌واسطه از راوی بگیریم، نباید از فقیه بگیریم.
«بنای عقلا» و «حسن و قبح عقلی» از جمله گزینه‌های سبک زندگی انسان است که به صورت مستقیم از خدا گرفته‌ است. به عبارت ساده، چیزی که در فطرت خدادادی نهاده شده و عقلای عالَم از قدیم و جدید، آن را تحسین یا تقبیح می‌کنند، جزئی از دین و سبک زندگی خداست. در این مسائل، نوبت به سخن «فرستاده‌ی خدا» نمی‌رسد.

نکته‌ی ششم: محدثان و در لایه‌ی بعد، فقیهان، در زمان غیبت امام معصوم (علیه‌السلام) و از روی ناچاری، مرجع علمی شیعیان برای دانستن احکام الهی هستند. فقیه در سه حوزه می‌تواند اظهار نظر کند:
1. واجب: یعنی در موضوعاتی که نص روشن و حکم آشکاری برای آن به ما نرسیده، به گردن بگیرد که حکم این موضوع، وجوب است.
2. حرام: یعنی در موضوعاتی که نص روشن و حکم آشکاری برای آن به ما نرسیده، به گردن بگیرد که حکم این موضوع، حرمت است.
3. جایز: یعنی در موضوعاتی که نص روشن و حکم آشکاری برای آن به ما نرسیده، به گردن بگیرد که حکم این موضوع، جواز است. این جواز، «جواز به معنی الاخص» به معنی «اباحه» که یکی از احکام پنجگانه‌ی فقهی است، نیست؛ بلکه «جواز به معنی الاعم» است که شامل سه حکم فقهیِ «کراهت، استحباب و اباحه» می‌شود.
چون این بحث را به طور مفصل در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان»‌ آورده‌ام؛ اینجا زیاد توضیح نمی‌دهم.

نکته‌ی هفتم: یکی از چیزهایی که در بنای عقلا، تقبیح شده، «خراب کردنِ بی‌جهتِ مجلس دیگران» است. مثلاً هر گاه جمعی از پیروان یک دین خاص، حتی دین‌های ساختگی و بشری، در محل خصوصی و محصور که ضرر و خطری برای دیگران ندارد، به حالت سکوت و مراقبه (مدیتیشن) نشسته باشند، اگر کسی وارد جمعشان شده و با سر و صدا، سکوت و مراقبه‌یشان را بر هم بزند، در نزد تمام عقلای عالَم، محکوم است.
هر گاه جمعی در جایی که محصور است و خصوصی حساب می‌شود، مشغول شادی باشند، اگر کسی به عمد، شروع به گریه و شیون کرده و شادی‌شان را مختل سازد، در نزد تمام عقلای عالَم، محکوم است.
هر گاه جمعی در جایی که محصور است و خصوصی حساب می‌شود، مشغول عزاداری باشند، اگر کسی شروع به خندیدن و رقصیدن و شادی کردن نماید، و عزاداری‌شان را مختل سازد، در نزد تمام عقلای عالَم، محکوم است.
این محکومیت‌ها از نوع فطری و بشری است و از ناحیه‌ی خدای تبارک و تعالی در نهاد هر انسانی قرار داده شده و نیازی به «آیه‌ی قرآن» یا «حدیث پیامبر و امام» یا «استنباط فقیه» ندارد. پشتوانه‌ی اینگونه احکام، «فطرت» است که بخشی از دین الهی و سبک زندگی خداخواه را تشکیل می‌دهد.

بازگشت به بحث: با این مقدمات، به بحث خودمان بر می‌گردیم در این که پوشیدن لباس مشکی در عزاداری، آیا کراهت دارد یا استثناست؟
جواب این سؤال، دو قسمت دارد:

قسمت اول: مربوط به تکلیف شخص با خودش است. در اینجا، چون روایت داریم که پوشیدن لباس مشکی را نهی کرده‌اند؛ ولی امر به پوشیدن لباس مشکی در عزاداری نکرده‌اند، به راحتی بر اساس احتیاط، جانب روایت را می‌گیریم و لباس مشکی نمی‌پوشیم. وقتی روایت هست که مشکی نپوشید، نوبت به فقیه و عملیات فقاهت برای کشف حقیقت نمی‌رسد؛‌ زیرا نباید در صورت دسترسی به لایه‌ی بالاتر، به لایه‌ی پایین‌تر مراجعه نمود و فقیهان، حق ورود به حیطه‌ی کراهت و استحباب را ندارند یا به عبارت بهتر، دقت‌های فقیهانه، شامل این محدوده نمی‌شود. پس وقتی منهاجی با خودش تنهاست، حکم احتیاطی او رابطه با لباس مشکی، نپوشیدن است از باب عمل به روایات نهی لبس اسود.

قسمت دوم: مربوط به تکیلف شخص با جمع و جامعه است. با توجه به مقدمات فوق، هر گاه جمعی از شیعیان و علاقه‌مندان به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) در جایی که محصور باشد مثل حسینیه یا مسجد و نه در کوچه و خیابان، مشغول عزاداری باشند و یکی از ارکان عزاداری‌شان، مشکی‌پوشی اعضا باشد، کسی که با لباس سفید به آن جمع وارد شود و موجب بر هم خوردن یکپارچگی آنان گردد، از نظر حکم عقل در نزد تمام عقلای عالَم، محکوم است. عقلای عالَم، چنین شخصی را کم‌بهره از «هوش اجتماعی» و «فهم موقعیت» می‌دانند و البته این‌ها به نقصان عقل بر می‌گردد.
یکی از عیوب آشکار فرقه‌های تکفیری در تمام ادیان الهی و غیر الهی و شیعه و سنی، این است که در جایی که می‌توان حکم خدا را از «بنای عقلا» فهمید، به قرآن و روایت و سیره و سنت مراجعه می‌کنند و یا حکمی نمی‌یابند و یا می‌یابند ولی بد می‌فهمند که در هر دو حال، منجر به فاجعه‌های عظیم و عجیب انسانی و طبیعی می‌گردد.
یادم آمد که یکی از دوستان می‌گفت در کنار چشمه‌ی آبی بودیم و یکی از همراهان، اظهار داشت که نیاز به دفع ادرار دارد و شخصی که مذهبی و حدیث‌خوان بود، به او پیشنهاد کرد در همان چشمه، ادرار کند! وقتی از او پرسیدند چرا چنین حکمِ خلاف عقل و بهداشتی می‌کنی؟! پاسخ داد: در روایت آمده در «آب راکد»‌ ادرار نکنید؛ ولی این آب، جاری است! و نهیی از ادرار کردن در آب جاری در احادیث نیست!
این شخص، حکم آشکار و مستقیم خدا که در فطرت بشر بوده و عقل جمعی و بنای عقلا به آن ناطق است را به راحتی زیر پا می‌گذارد تا به حرف راوی از امام از پیامبر از خدا عمل کند و چون چنین حدیثی ندیده، حکم شارع مقدس اصلی که خدای تعالاست را نادیده می‌گیرد.
این، از همان مواردی است که می‌توانست دین و سبک زندگی را به صورت مستقیم از خدا بگیرد؛ ولی دست به دامان لایه‌های پایین شد. «خرد جمعی» حکم می‌کند اگر می‌توان آب چشمه را از قاذورات و خبائثی مثل ادرار، پاکیزه نگه داشت و در جایی دیگر دفع ادرار نمود، چنین کند و آلودن بدون ضرورت آب چشمه، به حکم فطرت و عقل سلیم، مکروه است.
باز یادم آمد از یکی از دوستان که می‌‌گفت: شخصی مذهبی و حدیث‌خوان را دیدم که در ظهر عاشورا در مجلسی که در بیت یکی از مدعیان مرجعیت در قم که خود را سینه‌چاک عزاداری و مروّج قمه‌زنی نشان می‌دهد، با پیراهن سفید آمده بود و چون علت را از او پرسیدم، گفت: پوشیدن لباس مشکی، مکروه است!
این شخص، هر چند حدیث بخواند و آیه بداند، ولی بهره‌اش از عقل خدادادی و فطرت انسانی، کم است. این که شاعر گفته:

یا مکن با پیل‌بانان دوستی * یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل

اشاره به یک بنای عقلایی است. یعنی یا در این جمع، حضور پیدا نکن، یا اگر حضور پیدا می‌کنی، باید به حکم عقل خدادادی اینقدر بفهمی که «مجلس خراب کن» نباشی. پوشیدن لباس سفید در ظهر عاشورا، هیچ اشکال شرعی ندارد؛ ولی اگر همین لباس سفید را در مجلسی بپوشید که رسم آن، لباس مشکی است، به حکم عقل سلیم و فطرت الهی، کار مذمومی انجام داده‌اید. بنای عقلا که قبل از وحی و شرع است، در این کار، حکم به کراهت می‌کند و آن را قبیح می‌شمارد.
از جمله خطرهای اهل ظاهر و اهل حدیث، بی‌توجهی به «بنای عقلا» و «فطرت الهی» است؛ در حالی که «بنای عقلا»، «سیره‌ی عقلایی» یا «فطرت الهی» آیه‌های کتاب تکوین خداست که حق تعالی قبل از انزال آیه‌های کتاب تشریع (مثل صُحُف، الواح، زبور، تورات، انجیل و قرآن)، آن‌ها را قرار داده است.

پیام نهایی: هر گاه شخصی را مشاهده کردید که خود را از اصحاب منهاج فردوسیان می‌شمارد؛ ولی حکم قطعی عقل و سیره‌ی عقلا را به این بهانه که روایت نداریم، ترک می‌کند، بدانید که او خطری بالقوه برای این نظام تربیتی و معرفی آن به جامعه است.

موفق باشید
حاج فردوسی

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است