حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

سلام حاج فردوسی عزیز
من در یک محله خیلی مذهبی تهران زندگی می‌کنم. متأسفانه یکی از دوستان ما که ادعا دارد منهاجی است، در ایام سوگواری و حتی روز عاشورا، با لباس سفید در مجالس عزاداری شرکت می‌کند. این کار او، موجب شده مردم محله، دیدگاه منفی‌ای نسبت به منهاج فردوسیان پیدا کنند چون فکر می‌کنند در منهاج فردوسیان دستور داده شده با لباس سفید در عزاداری‌ها شرکت کنیم. لطفاً روشنگری بفرمایید.
عزت مستدام

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
همه ساله به مناسبت ایام عزاداری، بحث بر سر کراهت پوشیدن لباس مشکی، بالا می‌گیرد. جمعی از فضلای حوزه، از کراهت پوشیدن لباس مشکی در عزاداری‌ها طرفداری می‌کنند و عده‌ای به مخالفت می‌پردازند. گاهی شاهد مناظرات فقها و مدرسان سطوح و خارج حوزه هستیم که روایات این باب را همچون فقیهان سنتی، به نقد و بررسی سندی و دلالی می‌نشینند. در این نوشتار، قصد نگاه به این قضیه از زاویه‌ای متفاوت دارم و می‌کوشم به این بهانه، چراغی فراروی مشتاقان کمال و سعادت بنهم تا راهشان را از چاهشان تشخیص دهند.
برای شروع بحث، به چند نکته‌ی پایه‌ای توجه کنید:

نکته‌ی اول: مراجعه‌ی ما به فقهای عظام، از سر ناچاری است؛ زیرا دستمان به دامان راویان که شاگردان محضر امامان معصوم (علیهم‌السلام) هستند نمی‌رسد. اگر اکنون جمعی از راویان زبده‌ی محضر امام صادق (علیه‌السلام)، امثال جناب زراره، سکونی، هشام بن سالم، هشام بن حکم و ابوبصیر، دفتر پاسخگویی مستقیم داشته باشند، آیا با دفتر مراجع عظام تقلید تماس می‌گرفتیم؟ معلوم است که حتی خود مراجع هم سؤالاتشان را به طور مستقیم از شاگردان بی‌واسطه‌ی امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسیدند!

نکته‌ی دوم: مراجعه‌ی ما به راویان حدیث، نیز از سر ناچاری است؛ زیرا دستمان به دامان امام معصوم (علیه‌السلام) نمی‌رسد. اگر همین الان امام صادق (علیه‌السلام) در مدینه حضور می‌داشتند و تلفن مستقیمشان در دسترس ما می‌بود، آیا با دفتر راویان و شاگردانشان تماس می‌گرفتیم یا به شخص امام صادق (علیه‌السلام)؟ معلوم است که حتی خود شاگردان هم سؤالاتشان را به طور مستقیم از امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسیدند!

نکته‌ی سوم: مراجعه‌ی ما به امامان معصوم (علیهم‌السلام)، نیز از سر ناچاری است؛ زیرا دستمان به دامان پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم) نمی‌رسد. اگر فرض کنید پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم) در مدینه حضور می‌داشتند و شماره‌ی تماس مستقیم می‌دادند و امام صادق (علیه‌السلام) هم پاسخگویی داشتند، وقتی سؤال دینی‌ای پیش می‌آمد، از امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسیدیم یا از شخص پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم)؟ معلوم است که حتی خود امام صادق (علیه‌السلام) هم سؤالاتشان را از پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم) می‌پرسیدند!

نکته‌ی چهارم: مراجعه‌ی ما به پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم)، نیز از سر ناچاری است؛ زیرا دستمان به خدا نمی‌رسد. اگر راهی برای اتصال به خدای عالَمیان داشته باشیم و بتوانیم از راهی مطمئن و دور از حملات و تصرفات شیاطین، ارتباطی با خدا داشته باشیم و همچنان که پیامبر خدا (صلی ‌الله علیه و آله و سلّم) از فرشته‌ی وحی می‌پرسیدند و او از ناحیه‌ی رب العزّه خبر محکم و غیر قابل خدشه می‌آورد، ما نیز جواب سؤالاتمان را بدون واسطه‌ی پیامبر، به روشنی و محکمی از رب العالمین بگیریم، آیا حاضر بودیم به پیامبر مراجعه کنیم؟ معلوم است که مراجعه به خود خدا را بر مراجعه به فرستاده‌ی خدا ترجیح می‌دادیم.
پس شارع اصلی و اساسی، ذات مقدس حق تبارک و تعالاست و پیامبر، امام، راوی و فقیه، راه‌هایی برای رسیدن ما به دستورات خدای عز و جل هستند.
مراجعه‌ی ما به فقیه و راوی و امام و پیامبر، به دلیل این است که نمی‌توانیم به صورت مستقیم، «دین» یا همان «سبک زندگی مطلوب شارع» را از او بگیریم.

نکته‌ی پنجم: حال که فهمیدیم مراجعه به فقیه و راوی و امام و پیامبر برای گرفتن سبک زندگی خداخواه، از روی ناچاریست، باید با هر کدام، به اندازه‌ی ناچاری رفتار کنیم و نباید پا را از حیطه‌ی ناچاری فراتر بگذاریم. به عبارت دیگر، چیزهایی را که می‌توانیم از لایه‌ی بالاتر بگیریم، نباید از لایه‌ی پایین‌تر بگیریم. اگر چیزی را می‌توانیم بی‌واسطه از خدا بگیریم، نباید از پیامبر بگیریم. اگر چیزی را می‌توانیم از پیامبر بگیریم، نباید از امام بگیریم. اگر چیزی را می‌توانیم بی‌واسطه از امام معصوم بگیریم، نباید از راوی بگیریم و در نهایت، چیزی که می‌توانیم بی‌واسطه از راوی بگیریم، نباید از فقیه بگیریم.
«بنای عقلا» و «حسن و قبح عقلی» از جمله گزینه‌های سبک زندگی انسان است که به صورت مستقیم از خدا گرفته‌ است. به عبارت ساده، چیزی که در فطرت خدادادی نهاده شده و عقلای عالَم از قدیم و جدید، آن را تحسین یا تقبیح می‌کنند، جزئی از دین و سبک زندگی خداست. در این مسائل، نوبت به سخن «فرستاده‌ی خدا» نمی‌رسد.

نکته‌ی ششم: محدثان و در لایه‌ی بعد، فقیهان، در زمان غیبت امام معصوم (علیه‌السلام) و از روی ناچاری، مرجع علمی شیعیان برای دانستن احکام الهی هستند. فقیه در سه حوزه می‌تواند اظهار نظر کند:
1. واجب: یعنی در موضوعاتی که نص روشن و حکم آشکاری برای آن به ما نرسیده، به گردن بگیرد که حکم این موضوع، وجوب است.
2. حرام: یعنی در موضوعاتی که نص روشن و حکم آشکاری برای آن به ما نرسیده، به گردن بگیرد که حکم این موضوع، حرمت است.
3. جایز: یعنی در موضوعاتی که نص روشن و حکم آشکاری برای آن به ما نرسیده، به گردن بگیرد که حکم این موضوع، جواز است. این جواز، «جواز به معنی الاخص» به معنی «اباحه» که یکی از احکام پنجگانه‌ی فقهی است، نیست؛ بلکه «جواز به معنی الاعم» است که شامل سه حکم فقهیِ «کراهت، استحباب و اباحه» می‌شود.
چون این بحث را به طور مفصل در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان»‌ آورده‌ام؛ اینجا زیاد توضیح نمی‌دهم.

نکته‌ی هفتم: یکی از چیزهایی که در بنای عقلا، تقبیح شده، «خراب کردنِ بی‌جهتِ مجلس دیگران» است. مثلاً هر گاه جمعی از پیروان یک دین خاص، حتی دین‌های ساختگی و بشری، در محل خصوصی و محصور که ضرر و خطری برای دیگران ندارد، به حالت سکوت و مراقبه (مدیتیشن) نشسته باشند، اگر کسی وارد جمعشان شده و با سر و صدا، سکوت و مراقبه‌یشان را بر هم بزند، در نزد تمام عقلای عالَم، محکوم است.
هر گاه جمعی در جایی که محصور است و خصوصی حساب می‌شود، مشغول شادی باشند، اگر کسی به عمد، شروع به گریه و شیون کرده و شادی‌شان را مختل سازد، در نزد تمام عقلای عالَم، محکوم است.
هر گاه جمعی در جایی که محصور است و خصوصی حساب می‌شود، مشغول عزاداری باشند، اگر کسی شروع به خندیدن و رقصیدن و شادی کردن نماید، و عزاداری‌شان را مختل سازد، در نزد تمام عقلای عالَم، محکوم است.
این محکومیت‌ها از نوع فطری و بشری است و از ناحیه‌ی خدای تبارک و تعالی در نهاد هر انسانی قرار داده شده و نیازی به «آیه‌ی قرآن» یا «حدیث پیامبر و امام» یا «استنباط فقیه» ندارد. پشتوانه‌ی اینگونه احکام، «فطرت» است که بخشی از دین الهی و سبک زندگی خداخواه را تشکیل می‌دهد.

بازگشت به بحث: با این مقدمات، به بحث خودمان بر می‌گردیم در این که پوشیدن لباس مشکی در عزاداری، آیا کراهت دارد یا استثناست؟
جواب این سؤال، دو قسمت دارد:

قسمت اول: مربوط به تکلیف شخص با خودش است. در اینجا، چون روایت داریم که پوشیدن لباس مشکی را نهی کرده‌اند؛ ولی امر به پوشیدن لباس مشکی در عزاداری نکرده‌اند، به راحتی بر اساس احتیاط، جانب روایت را می‌گیریم و لباس مشکی نمی‌پوشیم. وقتی روایت هست که مشکی نپوشید، نوبت به فقیه و عملیات فقاهت برای کشف حقیقت نمی‌رسد؛‌ زیرا نباید در صورت دسترسی به لایه‌ی بالاتر، به لایه‌ی پایین‌تر مراجعه نمود و فقیهان، حق ورود به حیطه‌ی کراهت و استحباب را ندارند یا به عبارت بهتر، دقت‌های فقیهانه، شامل این محدوده نمی‌شود. پس وقتی منهاجی با خودش تنهاست، حکم احتیاطی او رابطه با لباس مشکی، نپوشیدن است از باب عمل به روایات نهی لبس اسود.

قسمت دوم: مربوط به تکیلف شخص با جمع و جامعه است. با توجه به مقدمات فوق، هر گاه جمعی از شیعیان و علاقه‌مندان به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) در جایی که محصور باشد مثل حسینیه یا مسجد و نه در کوچه و خیابان، مشغول عزاداری باشند و یکی از ارکان عزاداری‌شان، مشکی‌پوشی اعضا باشد، کسی که با لباس سفید به آن جمع وارد شود و موجب بر هم خوردن یکپارچگی آنان گردد، از نظر حکم عقل در نزد تمام عقلای عالَم، محکوم است. عقلای عالَم، چنین شخصی را کم‌بهره از «هوش اجتماعی» و «فهم موقعیت» می‌دانند و البته این‌ها به نقصان عقل بر می‌گردد.
یکی از عیوب آشکار فرقه‌های تکفیری در تمام ادیان الهی و غیر الهی و شیعه و سنی، این است که در جایی که می‌توان حکم خدا را از «بنای عقلا» فهمید، به قرآن و روایت و سیره و سنت مراجعه می‌کنند و یا حکمی نمی‌یابند و یا می‌یابند ولی بد می‌فهمند که در هر دو حال، منجر به فاجعه‌های عظیم و عجیب انسانی و طبیعی می‌گردد.
یادم آمد که یکی از دوستان می‌گفت در کنار چشمه‌ی آبی بودیم و یکی از همراهان، اظهار داشت که نیاز به دفع ادرار دارد و شخصی که مذهبی و حدیث‌خوان بود، به او پیشنهاد کرد در همان چشمه، ادرار کند! وقتی از او پرسیدند چرا چنین حکمِ خلاف عقل و بهداشتی می‌کنی؟! پاسخ داد: در روایت آمده در «آب راکد»‌ ادرار نکنید؛ ولی این آب، جاری است! و نهیی از ادرار کردن در آب جاری در احادیث نیست!
این شخص، حکم آشکار و مستقیم خدا که در فطرت بشر بوده و عقل جمعی و بنای عقلا به آن ناطق است را به راحتی زیر پا می‌گذارد تا به حرف راوی از امام از پیامبر از خدا عمل کند و چون چنین حدیثی ندیده، حکم شارع مقدس اصلی که خدای تعالاست را نادیده می‌گیرد.
این، از همان مواردی است که می‌توانست دین و سبک زندگی را به صورت مستقیم از خدا بگیرد؛ ولی دست به دامان لایه‌های پایین شد. «خرد جمعی» حکم می‌کند اگر می‌توان آب چشمه را از قاذورات و خبائثی مثل ادرار، پاکیزه نگه داشت و در جایی دیگر دفع ادرار نمود، چنین کند و آلودن بدون ضرورت آب چشمه، به حکم فطرت و عقل سلیم، مکروه است.
باز یادم آمد از یکی از دوستان که می‌‌گفت: شخصی مذهبی و حدیث‌خوان را دیدم که در ظهر عاشورا در مجلسی که در بیت یکی از مدعیان مرجعیت در قم که خود را سینه‌چاک عزاداری و مروّج قمه‌زنی نشان می‌دهد، با پیراهن سفید آمده بود و چون علت را از او پرسیدم، گفت: پوشیدن لباس مشکی، مکروه است!
این شخص، هر چند حدیث بخواند و آیه بداند، ولی بهره‌اش از عقل خدادادی و فطرت انسانی، کم است. این که شاعر گفته:

یا مکن با پیل‌بانان دوستی * یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل

اشاره به یک بنای عقلایی است. یعنی یا در این جمع، حضور پیدا نکن، یا اگر حضور پیدا می‌کنی، باید به حکم عقل خدادادی اینقدر بفهمی که «مجلس خراب کن» نباشی. پوشیدن لباس سفید در ظهر عاشورا، هیچ اشکال شرعی ندارد؛ ولی اگر همین لباس سفید را در مجلسی بپوشید که رسم آن، لباس مشکی است، به حکم عقل سلیم و فطرت الهی، کار مذمومی انجام داده‌اید. بنای عقلا که قبل از وحی و شرع است، در این کار، حکم به کراهت می‌کند و آن را قبیح می‌شمارد.
از جمله خطرهای اهل ظاهر و اهل حدیث، بی‌توجهی به «بنای عقلا» و «فطرت الهی» است؛ در حالی که «بنای عقلا»، «سیره‌ی عقلایی» یا «فطرت الهی» آیه‌های کتاب تکوین خداست که حق تعالی قبل از انزال آیه‌های کتاب تشریع (مثل صُحُف، الواح، زبور، تورات، انجیل و قرآن)، آن‌ها را قرار داده است.

پیام نهایی: هر گاه شخصی را مشاهده کردید که خود را از اصحاب منهاج فردوسیان می‌شمارد؛ ولی حکم قطعی عقل و سیره‌ی عقلا را به این بهانه که روایت نداریم، ترک می‌کند، بدانید که او خطری بالقوه برای این نظام تربیتی و معرفی آن به جامعه است.

موفق باشید
حاج فردوسی

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است