جواب 2: اگر منظورتان از عقل سلیم، «عقل سفید» باشد، جواب این است که چنین اجازهای نمیدهد و اعراض از ذکر حق تعالی را مذموم میشمارد. ولی اگر منظورتان، «عقل آبی» باشد، جواب این است که: بله، امکان دارد و بسیار اتفاق میافتد که صاحبان عقل آبی، دانسته و از روی اختیار، راه اعراض از ذکر حق تعالی را میپیمایند و به تنگناهای پس از آن نیز تن میدهند.
جواب 3: اعراض در این آیه، به معنی رویگردانی کلی و اساسی و عمدی است که منجر به تنگی زندگی دنیا و کوری حشر در عقباست. ولی هر گناهی، حتی اگر بر اثر غفلت یا فشار شهوت باشد، نوعی اعراض از ذکر است و اثرات سوء و تبعات منفیای بر روح و جان انسان میگذارد. البته استغفار، جلا دهندهی دلهای زنگار گرفته است و موجب میشود تمام یا بیشتر آثار منفی گناه، مرتفع گردیده و رفع و دفع شود.
جواب 4: عرض شد که آنچه شما شنیدهاید، موعظه بوده است نه تفسیر. کتاب تفسیر، کتاب علمی است و کتاب علمی، نمیتواند قفلهای دل را باز کرده و زنگار جان را بزداید.
جواب 5: میتوانید این آیه را تابلو کنید و جلو چشمتان قرار دهید ولی بدانید که اثرش تا زمانی است که اثر موعظهی آن عالم دینی در جانتان باشد. پس از آن، نسبت به پیام آیه، دچار نوعی قساوت قلب شده و مضمونش برایتان تکراری جلوه خواهد کرد. انسان، به نحوی آمیخته با نسیان (= فراموشی) است که نیاز دارد به طور مرتب، جرعههای موعظه بنوشد و الا دچار سنگدلی میشود. لذا مزهای که این آیه برای شما ـ بعد از شنیدن موعظه ـ دارد، برای کسی که آن مواعظ بلیغ را نشنیده، ندارد.
جواب 6: وقتی درهای دل، بسته میشود، نه این آیه که هزار آیهی دیگر هم بخواند، کارساز نیست. ولی خوب است در حال عادی که فشار شهوت و غضب در کار نیست، از خدای تعالی بخواهیم ما را در فشارها و هجوم وسوسههای شیطان رجیم، با قدرت عظیم خودش حفظ نماید و بین ما و معصیتش، مانع ستبر قرار دهد.
مقدمهی سوم: آنچه از مجموع آیات و روایات به دست میآید، این است که انسان، مجموعهای از صفات رذیله را در خود دارد که جز با تلاش مستمر و جهاد با نفس، نمیتواند آنها را به صفات حمیده تبدیل سازد. راه حل تبدیل صفات رذیله به صفات حمیده، اصلاح اعتقادات و عمل است تا در سایهی اصلاح ریشههای اعتقادی و ظهورات عملی، آن صفت رذیله به ضد خودش که صفت حمیده باشد تبدیل شود.
نتیجهگیری: کسی که بتواند زن و فرزندش را از حرام، باز بدارد و ندارد، قطعاً به دستور صریح خدای تعالی بیتوجهی کرده و مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت. البته در صورتی که زن یا فرزند، نهی مرد خانه را قبول نکنند و با نارضایتی پدر یا شوهر، باز هم به سوی حرام بروند، گناهی بر مرد نیست و خودشان مقصر خواهند بود.
آیا انسان، صورتی از تمام بهایم است؟ یعنی صورت برزخیاش بهیمه است؟
احتمال اول: این که قانونش آمده ولی شما نتوانستهاید آن قانون را پیدا کنید. در این صورت، با دقت بیشتر، جستجو کنید و از یافتن آن، ناامید مباشید.
احتمال دوم: این که بر اثر سهو ما، قانون مناسب با آن قاعده، در قوانین عملی نیامده است. در این صورت، قاعده را همراه با شمارهاش به دفتر مرکزی منهاج فردوسیان گزارش کنید تا در نسخههای بعدی، ملاحظه شده و این نقیصه، برطرف گردد.
اول: پادشاه حبشه، به چه جهت باید دشمن امیر المؤمنین (علیهالسلام) باشد به حدی که مهریهی دخترش را سر نازنین آن حضرت قرار دهد؟
دوم: وقتی قرار شد قنبر، نخست با آن حضرت کشتی بگیرد و سپس علی بن ابیطالب را به او معرفی کنند، چرا وقتی حضرت بر او غالب شده و بر سینهاش نشستند، خواستند او را بکشند؟ به چه جرمی؟
سوم: کسی که اندکی عقل داشته باشد، حاضر نیست سرش را بدهد که کسی به معشوقش برسد، چطور رئیس العقلاء چنین خبطی مرتکب شود؟
چهارم: کسی که اندکی با شرع انور آشنا باشد، میداند که مسلمان معمولی اجازه ندارد برای رسیدن یک جوان مسلمان به معشوقهاش، سرش را فدا کند، چطور امام المتقین و امیر المؤمنین چنین کاری انجام میدهد؟ چطور برای یک جوان کافر؟
پنجم: امام معصوم که ولی خداست، «ثار الله» است. در زیارت حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) عرض میکنیم: «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره». ثار الله یعنی کسی که خدای تعالی خونخواه اوست. یعنی خون ولی خدا ـ همچون مردم عادی ـ به فرزندانش به ارث نمیرسد، بلکه به خدای تعالی میرسد. لذا امام مجتبی (علیهالسلام)، ابن ملجم (لع) را نبخشیدند زیرا خونی به گردن داشت که حق خدا بود. پس چطور چنین خون با عظمتی، برای رسیدن جوانکی کافر به معشوقهی کافرش ریخته شود و به هدر رود؟!
نتیجه: هر چند برخی سادهلوحان، میکوشند با بافتن چنین افسانههایی، چهرهای عاطفی و احساسی از آن حضرت ترسیم کنند، ولی باید توجه داشت که اشکالات کلامی و فقهی متعددی بر چنین افسانههایی بار میشود و ضررش، چندین برابر از منفعتش بیشتر است. امید است خدای تعالی، با اعطای بصیرت به رهپویان راه تکامل و سعادت، آنان را بر اعتقاد و عمل به «منهاج فردوسیان» یاری بفرماید.
اولاً: معلوم نیست که آن حضرت، تمام دوران زندگیشان فقط با نان و نمک به سر میکردند، بلکه ظاهراً فقط در دوران حکومتشان که کمتر از پنج سال بود، چنین سیرهای داشتند.
ثانیاً: دوران آن حضرت، از نظر وضع معیشت غالب مردم، دوران سختی بود و دو طبقهی خیلی سیر و خیلی گرسنه ایجاد شده بود، آن حضرت برای همدردی با طبقهی خیلی گرسنه، چنین سیرهای داشتند.
ثالثاً: در میان خود ائمه، آن حضرت در زهد و عبادت و ریاضت نفس، مثالِ دست نیافتنی بودند.
رابعاً: عمدهی توصیههای خوراکی، از امام صادق (علیهالسلام) رسیده است و بیشتر آنچه از امیر المؤمنین (علیهالسلام) به ما رسیده، توصیه به نخوردن و زهد و قناعت است.
خامساً: این گونه گزارشات، فعل معصوم است و همچنان که در کتاب اصول استجماع منهاج فردوسیان بررسی کردیم، چنین رفتارهایی برای ما، پیام تربیتی ندارد.
ثانیاً: چنین عملی، در هیچ منبع معتبر و غیر معتبری یافت نشد. پس حتماً و قطعاً ساختگی است.
2. بزرگترین نعمت الهی بعد از هدایت تکوینی، هدایت تشریعی است. یعنی بعد از این که خدای تعالی، در بندهاش ایجاد انگیزه برای رسیدن به تکامل و سعادت نمود، بزرگترین نعمت این است که او را با استادان راه کمال و سعادت، آشنا سازد. پس کسی که دیدگاههایش را مطابق دیدگاههای استادان راه کمال و سعادت نماید و اعمالش را چنان که آن بزرگواران فرمودهاند، تنظیم نماید و فرمان آنان را مراعات کند، شکر واقعی نعمت ولایت را بجا آورده است. در غیر این صورت، با ادعا کردن و خود را سینهچاک ایشان نشان دادن، بدون اعتقاد و عمل بر طبق نظر آنان، شکر این نعمت عظیم، به جای آورده نشده و فردای قیامت، مورد بازخواست و عتاب الهی خواهد بود.
جواب 2: کمک به مظلوم، مستحب است و حتی در شرایطی، واجب میشود و در هر دو صورت، اجر اخروی دارد. پس اگر تشخیص میدهید که حضور در راهپیمایی و مانند این امور، از مصادیق کمک به مظلوم است، میتوانید به امید کسب ثواب، شرکت کنید.
ثانیاً: هر شهر و منطقهی جغرافیایی، مزاجی دارد که باید غذاها و میوهها، با توجه به مزاج آن شهر و منطقه مصرف شود.
ثالثاً: هر فرد، طبع و مزاج مخصوص به خودش دارد که باید غذاها و میوهها را متناسب با طبع و مزاج خودش مصرف نماید.
رابعاً: شغل افراد، نسبت به یکدیگر فرق میکند. برخی افراد، مشاغل سنگین دارند و نیاز به غذاهای پرکالری دارند در حالی که برخی افراد، مشاغل سبک داشته و نیاز به غذاهای حجیم و کم کالری دارند.
خامساً: غذای انسان سالم با انسان مریض، فرق میکند که باید ملاحظه شود.
جواب 2: چنان که گذشت، احتیاط در برخی موارد، امکان ندارد و محتاط، ناچار از تقلید است.
جواب 3: محتاط در شرایط ناچاری، باید به فتوای یکی از مراجع تقلیدی که مشهور به اعلمیت هستند، عمل نماید. مثلاً در روزی که معلوم نیست سیام ماه رمضان است یا اول ماه شوال، اگر امکان مسافرت و افطار در سفر نداشته باشد، ناچار است به فتوای یکی از مراجع معتبر، عمل کند. یعنی یا باید آن روز را عید بداند و افطار کند یا ماه رمضان بداند و روزه بگیرد.
خطر اول: بیاعتقادی به دعا و استجابت. کسی که فرازهای مورد نظر برای رسیدن به حوائج خاص را بخواند و نتیجه نگیرد، در معرض این وسوسهی شیطان قرار میگیرد که دعا و استجابت، واقعیت ندارد. شک کردن نسبت دعا که مغز عبادت خوانده شده است، خطر بزرگی است. هر گاه مؤمن، بدون سلاح شود، به راحتی توسط شیطانهای انس و جن، تسخیر شده و به زانو در میآید.
جواب 2: کتاب حدیقة الشیعة، اثر محقق اردبیلی، از کتابهای دست اول حدیثی نیست و روایاتی از آن، مورد اعتماد و اعتناست که در منابع معتبر شیعی آمده باشد. لذا از روایاتی که در مورد مذمت صوفیه در این کتاب آمده، فقط روایاتی مورد قبول است که در منابع معتبر حدیثی آمده باشد.
جواب 4: این توقیع، علی رغم شهرتی که در نزد صوفیستیزان دارد، در منابع معتبر شیعه یافت نشد.