حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

سلام علیکم
چرا در منهاج فردوسیان، غیر منهاجی‌ها را بهائم می‌دانید؟ و آیا همین که وارد منهاج فردوسیان شدیم، از بهائم بودن خارج می‌شویم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای رسیدن به جواب این سؤال، باید به چند مقدمه توجه کنید:
مقدمه‌ی اول: منهاج فردوسیان،‌ مجموعه‌ای از واضحات و مسلمات قرآن کریم و روایات معتبر شیعه‌ی اثنی‌عشری از رسول معظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است؛ پس هر قاعده‌ای که نمی‌فهمید یا نمی‌پسندید را طرد نکنید که در حقیقت، طرد کردن و کنار گذاشتن آیه‌ای از آیات قرآن کریم یا روایتی از روایات معتبر شیعی است.
مقدمه‌ی دوم: در روایت معتبر آمده است:
عَنْ کامِلٍ التَّمَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ‏: «النَّاسُ کُلُّهُمْ بَهَائِمُ ـ ثَلَاثاً ـ إِلَّا قَلِیلًا مِنَ‏ الْمُؤْمِنِینَ‏ وَ الْمُؤْمِنُ‏ غَرِیبٌ‏ ـ ثَلَاثَ‏ مَرَّاتٍ ـ» [کافی، محدث کلینی، جلد ‏2، صفحه‌ی 242، باب فی قلة عدد المؤمنین]
ترجمه: امام باقر علیه السلام سه مرتبه فرمودند: همه‌ی مردم بهائم هستند. (سپس یک بار فرمودند): مگر اندکی از مؤمنین. (سپس سه بار فرمودند:) و مؤمن غریب است.
در این روایت، که از لحاظ سند و منبع، معتبر است، امام باقر (علیه‌السلام)، فقط اندکی از مؤمنین را از بهیمه بودن استثناء کردند. در ادامه، خواهیم کوشید با توجه به سایر آیات و روایات، منظور آن حضرت از «قلیلاً من المؤمنین» را توضیح دهیم.

مقدمه‌‌ی سوم: آنچه از مجموع آیات و روایات به دست می‌آید، این است که انسان، مجموعه‌ای از صفات رذیله را در خود دارد که جز با تلاش مستمر و جهاد با نفس،‌ نمی‌تواند آن‌ها را به صفات حمیده تبدیل سازد. راه حل تبدیل صفات رذیله به صفات حمیده، اصلاح اعتقادات و عمل است تا در سایه‌ی اصلاح ریشه‌های اعتقادی و ظهورات عملی، آن صفت رذیله به ضد خودش که صفت حمیده باشد تبدیل شود.

مقدمه‌ی چهارم: برخی حیوانات، مظهر برخی صفات هستند یا برخی صفاتشان، ظهور و بروز بیشتری دارد؛ مثلاً شیر، مثالی برای ریاست‌طلبی است یا روباه،‌ مثالی برای حیله‌گری است یا خروس، مثالی برای تنوع‌طلبی جنسی است یا خوک، مثالی برای بی‌غیرتی است یا عقرب، مثالی برای نیش‌زدن‌های بی‌حساب است یا طاووس، مثالی برای افتخار به زیبایی ظاهری است و…
قرآن کریم نیز این گونه مثال‌ها استفاده کرده است،‌ آنجا که می‌فرماید:
«مَثَلُ الذینَ حُمِّلُوا التوْراةَ ثُم لَمْ یحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً» [سوره‌ی جمعه، آیه‌ی 5]
ترجمه: مثال کسانی که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلف گردیدند] آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثال خری است که کتاب‌هایی را بر پشت می‏کشد.
یا می‌فرماید:
«فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یَلْهَث ذَّلِک مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کذَّبُواْ بِآیَاتِنَا‏» [سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 176]
ترجمه: مثالش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‏‌ور شوی زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآورد، این مثال آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند.

مقدمه‌ی پنجم: خداوند متعال در این آیات قصد سرزنش بندگان یا ناسزاگویی و فحش دادن به آنان را ندارد، زیرا خداوند سبحان، ناسزا نمی‌گوید و فحش نمی‌دهد، بلکه از یک واقعیت خبر می‌دهد که برخی افراد، با عمل نکردن به دستورات الهی، شکل ملکوتی خود را به صورت برخی حیوانات تغییر می‌دهند و با همین صورت، وارد قیامت خواهند شد.
اکنون با قبول این که حق تعالی از یک واقعیت خبر می‌دهد،‌ ثابت می‌شود که برخی انسان‌ها، در ملکوت خود، به شکل برخی حیوانات هستند. با این تحلیل، قسمت اول حدیث که می‌فرماید: «النَّاسُ کلُّهُمْ بَهَائِمُ» درست می‌شود و مستند قرآنی پیدا می‌کند.

مقدمه‌ی ششم: یکی از کارهایی که خدای تعالی برای افرادی که توبه کنند و ایمان بیاورند و کارهای نیک انجام دهند، این است که بدی‌هایشان را به خوبی تبدیل می‌سازد. قرآن کریم بعد از برشمردن گناه اعتقادی و عملی و کیفر آن که خلود در جهنم است، می‌فرماید:
«إِلَّا مَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِک یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» [سوره‌ی فرقان، آیه‌ی 70]
ترجمه: مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند پس خداوند بدی‌هایشان را به نیکی‌ها تبدیل می‏‌کند.
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:
اولاً: برخی انسان‌ها در باطن خود، به صورت حیوان هستند.
ثانیاً: حیوانی شدن باطن، بر اثر اعتقادات باطله و اعمال فاسده است.
ثالثاً: با اصلاح دیدگاه‌ها و اعمال، می‌توان از تبدیل بدی‌ها به خوبی‌ها که امتیازی از سوی خدای تعالی است، بهره‌مند شد.

سؤال و جواب:
در روایت امام باقر (علیه‌السلام) آمده است که فرمودند: «إِلَّا قَلِیلًا مِنَ‏ الْمُؤْمِنِینَ»، این مؤمنین، چه خصوصیتی دارند که از دایره‌ی بهیمیت خارج شده‌اند؟
جواب: اگر بگوییم: مؤمن، یعنی کسی که ایمان آورده است و گناه اعتقادی ندارد، ولی دلالت بر این ندارد که عمل صالح نیز انجام می‌دهد. پس منظور آن حضرت، کسانی هستند که ایمان آورده‌اند و عمل صالح نیز انجام می‌دهند؛ در این صورت، این اشکال پیش می‌آید که ایمان حقیقی، آن است که با عمل، خود را نشان دهد. پس اگر کسی مؤمن خوانده شد، لابد باید دارای اعمال صالح نیز باشد. در این صورت، معنی کردن کمی از مؤمنین، به کسانی که ایمان را با عمل صالح همراه کرده‌اند، خارج از قاعده خواهد بود.
پس برای رهایی از این اشکال، مجبوریم این فقره را چنین معنی کنیم: «مگر کمی از مؤمنین (کسانی که ایمان و عمل صالح دارند) و در اثر مداومت، اعتقادات درست و اعمال صالح، جزء وجودشان شده و موجب تغییر ملکوتشان گردیده است».

سؤال و جواب:
آیا تمام اصحاب منهاج فردوسیان موفق به خروج از بهیمیت به انسانیت می‌شوند؟
جواب: اصحاب منهاج فردوسیان دارای مراتبی هستند. فقط منهاجی‌ای موفق به خروج از بهیمیت ملکوتی می‌شود که بعد از اصلاح دیدگاه‌ها، به مراعات قوانین طبقات اول تا ششم بپردازد و چندان بر آن استقامت کند تا بر اثر تلاش مداوم و جهاد پیوسته با نفس، ملکات رذیله و حیوانی‌اش به ملکات قدسیه و انسانی تبدیل گردد. از این دسته از اصحاب منهاج فردوسیان به «منهاج‌کوش» تعبیر می‌کنیم. پس چنانچه «منهاج‌کوش» بر مراعات قوانین عملی منهاج فردوسیان استقامت کند و استمرار دهد، موفق خواهد شد صورت‌های حیوانی باطن و ملکوت خود را زایل ساخته و صورت‌های انسانی و فرشته‌ای به جایش قرار دهد.

موفق باشید
حاج فردوسی

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است