حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

با ارادات فراوان محضر استاد عزیز و فاضل حاجی فردوس
از دو سه هفته پیش یکی از دوستانم سایت شما را به من معرفی کرد و بنده این سایت رو خوب زیرو رو کردم و مطالب ارزنده‌ای در اون دیدم که برام واقعاً جالب بود. اما یه چیزی برام خوشمزه و قابل هضم نیست.
من دیدم در طریق منهاج فردوسیان یا در مکتب منهاج فردوسیان هیچ شخصیتی جز معصوم اهمیت نداره و به قول معروف فقط این معصوم هستش که به عنوان یک شخصیت ارزشمند و خیلی مهم مطرح میشه. بقیه در شعاع نور معصوم نوری ندارند و ارزش این رو ندارند که در موردشون بحث بشه .این مطلب رو بنده شخصا بهش اعتقاد دارم و واقعاً افق معصوم جوریه که در مقابل او نباید به کس دیگه‌ای توجه کرد. اما دیدم در همین سایت یک عکس از خودتون گذاشتید وزیرش نوشته شده آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم .بدیهیه این شعر واین عکس با اون مذاق و تفکر سازگار نیست. البته در مکتب منهاج فردوسیان علماء و فقهاء ومحدثین هم دارای ارزش ومنزلت هستند ولی تا وقتی معصوم هست کسی رو جز معصوم به عنوان آب درکوزه یا یار در خانه نباید بشناسیم. این رو توضیح بدید لطفاً که چرا؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

اولاً: من نه استادم و نه فاضل و ارادت به این بینوا نتیجه‌ای جز خسارت و ندامت ندارد. توصیه می‌کنم تمام ارادت را به ساحت استاد حاضر و دردانه‌ی عالم هستی حضرت صاحب هذا الامر (ارواحنا فداه) تقدیم کنید تا در دنیا و آخرت کامروا و سعادتمند باشید.

ثانیاً: منظور از آن بیتی که فرموده‌اید، طعنه‌ای به خودم است که سال‌هایی از عمر بی‌بازگشت را در جستجوی حقیقت به ابراز ارادت بر آستان گدایان و کاسه‌لیسان هدر دادم. نکته‌ی آن بیت این است که: ای «حاج فردوسیِ» بیچاره که سال‌ها هر گنداب و مردابی را سرچشمه‌ی زندگانی می‌پنداشتی، آب حیات در کتاب و سنت و عترت بود و تو تشنه و سرگشته نمی‌دانستی به کدام طرف بروی. ای بی‌نوایی که مدت‌ها آواره‌ی کوچه‌های تاریک و باریک عرفان، فلسفه و علوم غریبه بودی، یار در خانه بود، یعنی خدای مهربان برایت استادی کامل و مکمّل مقرر داشته بود ولی تو در طلب استاد و پیر و مرشد! به گرد جهان می‌گشتی.

خدایا بر عمر رفته طلب بخشش دارم
بکرمک یا کریم
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
خدا خیرتون بده که جواب سوالم را دادین و باعث شد این ابهامم رفع شود پس اینجور که از شواهد پیداست من هم اشتباه کردم و نباید رفتار اطرافیان ایت الله بهجت رو بعد از فوتشان به خودشان نسبت دهم. هرچند خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم که عروس ایت اله بهجت ره هم در این ایام سالگردشون رفتن به سخنرانی و تشریح زندگی آن فقید پرداختن. به هرحال من از پاسختون قانع شدم.
با معذرت یک سوال دیگر هم داشتم و ان اینکه حقیقتا این روزها بلند و گرم هست و توان روزه ماه رجب رو ندارم حال با این عظمتی که این روزه داره چکاری انجام دهم که جایگزینی برای روزه ماه رجب شود؟ آیا اگر روزه ماه رجب رو نگیرم دیگر جزء منهاجیون نخواهم بود؟ ممنون که راهنماییم می‌کنید.

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
ادعای بی‌دلیل، تا مدتی محدود می‌تواند عوام‌فریبی کند. هر چه آقا زاده و فلان شاگرد آقا و حالا عروس آقا از مقامات غیرقابل اثبات آن مرحوم لاف بزنند، تاریخ انقضای مصرف ایشان را جلوتر خواهند آورد. هاضمه‌ی معنوی جامعه تا حد مشخصی تحمل فضایل و مناقب غیر اولیاء الهی (استادان منهاج فردوسیان علیهم‌السلام) را دارد؛ بعد از این که پُر شد، حالت تنفر و استفراغ ایجاد می‌شود.
آن مرحوم آدم زرنگی بود که عمر شریف را در ذکر و طاعت حق گذاشت و ـ ‌ان شاء الله ـ‌ به نتیجه‌ی مطلوب هم رسید. بقیه‌ی حرف‌ها و کارناوال راه‌انداختن و فاشینگ و سفرهای استانی، نه به روح ایشان می‌رسد و نه سفارش ایشان بود. توجه داشته باشید که حضور در این محافل و مراسم، بهانه‌ای برای سیر و سیاحت است نه ترویجی برای سیر و سلوک!
اما جواب دوم: روایت شده اگر شخص قادر بر روزه این ماه نباشد، هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد، ان شاء الله:
«سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ، سُبْحَانَ مَنْ لَا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلَّا لَهُ، سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ، سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ‏» [ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 58، ثواب صوم رجب]
منهاجی کسی است که اعتقاداتش را بر طبق قواعد نظری منهاج فردوسیان و اعمالش را بر طبق قوانین عملی منهاج، تنظیم کرده باشد و با ترک یک قانون، (خصوصاً در قوانین هفتم به بعد) کسی از منهاج فردوسیان خارج نمی‌شود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
خدا خیرتون بده که جواب سوالم را دادین و باعث شد این ابهامم رفع شود پس اینجور که از شواهد پیداست من هم اشتباه کردم و نباید رفتار اطرافیان ایت الله بهجت رو بعد از فوتشان به خودشان نسبت دهم. هرچند خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم که عروس ایت اله بهجت ره هم در این ایام سالگردشون رفتن به سخنرانی و تشریح زندگی آن فقید پرداختن. به هرحال من از پاسختون قانع شدم.
با معذرت یک سوال دیگر هم داشتم و ان اینکه حقیقتا این روزها بلند و گرم هست و توان روزه ماه رجب رو ندارم حال با این عظمتی که این روزه داره چکاری انجام دهم که جایگزینی برای روزه ماه رجب شود؟ آیا اگر روزه ماه رجب رو نگیرم دیگر جزء منهاجیون نخواهم بود؟ ممنون که راهنماییم می‌کنید.

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
ادعای بی‌دلیل، تا مدتی محدود می‌تواند عوام‌فریبی کند. هر چه آقا زاده و فلان شاگرد آقا و حالا عروس آقا از مقامات غیرقابل اثبات آن مرحوم لاف بزنند، تاریخ انقضای مصرف ایشان را جلوتر خواهند آورد. هاضمه‌ی معنوی جامعه تا حد مشخصی تحمل فضایل و مناقب غیر اولیاء الهی (استادان منهاج فردوسیان علیهم‌السلام) را دارد؛ بعد از این که پُر شد، حالت تنفر و استفراغ ایجاد می‌شود.
آن مرحوم آدم زرنگی بود که عمر شریف را در ذکر و طاعت حق گذاشت و ـ ‌ان شاء الله ـ‌ به نتیجه‌ی مطلوب هم رسید. بقیه‌ی حرف‌ها و کارناوال راه‌انداختن و فاشینگ و سفرهای استانی، نه به روح ایشان می‌رسد و نه سفارش ایشان بود. توجه داشته باشید که حضور در این محافل و مراسم، بهانه‌ای برای سیر و سیاحت است نه ترویجی برای سیر و سلوک!
اما جواب دوم: روایت شده اگر شخص قادر بر روزه این ماه نباشد، هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد، ان شاء الله:
«سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ، سُبْحَانَ مَنْ لَا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلَّا لَهُ، سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ، سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ‏» [ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، صفحه‌ی 58، ثواب صوم رجب]
منهاجی کسی است که اعتقاداتش را بر طبق قواعد نظری منهاج فردوسیان و اعمالش را بر طبق قوانین عملی منهاج، تنظیم کرده باشد و با ترک یک قانون، (خصوصاً در قوانین هفتم به بعد) کسی از منهاج فردوسیان خارج نمی‌شود.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئول محترم سایت حاج فردوسی
سلام علیکم
ضمن دعای خیر و خسته نباشید به خاطر زحماتی که متقبل هستید، پس از مراجعه به سایت حاج فردوسی چند سوال به ذهن حقیر رسید که تمنای پاسخ دارم.
1 ـ در بخشی از سایت نکته‌ای در رابطه با مرحوم سید علی قاضی فرموده‌اید که عین آن را نقل می‌کنم :
نقل : خود مرحوم قاضی (ره) بارها فرمودند که برای من سلسله درست نکنید.
جواب: به خود شما بارها فرمودند که برای من سلسله درست نکنید؟! یا از فلان کتاب داستان و زندگینامه خوانده‌اید؟! عزیزم، کسی که این حرف را برای شما گفته، آن روی سکّه را نگفته که شاگردان مرحوم قاضی (ره) به این که متصل به سلسله‌ای هستند که فلانی و فلانی در بالادست آن قرار دارند، افتخارها کرده و می‌کنند.
عرض بنده : اولا این مطلب در کتاب صفحات من تاریخ الاعلام فی النجف الاشرف، تالیف سید محمد حسن قاضی، فرزند مرحوم قاضی در شرح حال پدرش به طور صریح ذکر شده است .
قابل ذکر است که سید محمد حسن قاضی مجتهد بوده واز مراجع معظمی همچون حضرات آیات خویی، شاهرودی، حکیم (قدس سرهم) اجازه اجتهاد دارد (می توانید با فرزند ایشان مهندس سید علی قاضی تماس بگیرید و اجازات اجتهاد را شفاها ملاحظه کنید شماره تماس هم اگرخواستید می‌دهم خدمتتان) .
عالمانی همچون : آیات عظام سید محمدحسین حسینی تهرانی، شیخ محمد تقی بهجت، سیدمحمدحسین طباطبایی صاحب المیزان به وثاقت و حساسیت او در صحیح نقل کردن مطالب اطمینان داشته‌اند.
(به این مطلب هم اگر شک دارید خواهشمندم یک تماس با حضرت آیت الله محفوظی، حضرت آیت الله سیدعزالدین حسینی زنجانی، حضرت آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی، حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمود قوچانی نماینده سابق ولی فقیه در ارتش جمهوری اسلامی، حضرت آیت الله سیدمحمدمهدی دستغیب شیرازی تولیت آستان مقدس شاهچراغ، حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی بهجت، حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسن منفرد، حجت الاسلام والمسلمین فاطمی نیا بگیرید و سوال کنید) .
پس حداقل با قبول وثاقت ایشان و صحت این مطلب که سید محمد حسن قاضی که مجتهد است و اهل تحقیق است و عده‌ای انسان خوب و پاک اورا تایید می‌کنند این مطلب را بدون احتمال وشک از پدرش شنیده ودر کتاب سابق الذکر نقل کرده شک نیست که مطلب از مرحوم قاضی واقع و صادر شده است .
اما در ادامه جمله معترضه‌ای فرموده‌اید : شاگردان مرحوم قاضی (ره) به این که متصل به سلسله‌ای هستند که فلانی و فلانی در بالادست آن قرار دارند، افتخارها کرده و می‌کنند!!
اول : اینکه شاگردان مرحوم قاضی افتخار‌ها کرده و می‌کنند چه ربطی دارد به اینکه ایشان از درست کردن سلسله نهی می‌کرده است؟
دوم : شما این افتخارها را که کرده‌اند ومی کرده‌اند کجا دیده‌اید؟ به ما هم آدرس بدهید. کدام یک از شاگردان مرحوم قاضی افتخارها کرده‌اند؟ کجا ثبت شده؟ از خودشان شنیده‌اید؟ یا از فلان کتاب داستان و زندگینامه خوانده‌اید؟!
بلی مرحوم علامه طباطبایی در برخی نوشتجات خود و مرحوم سید محد حسن قاضی در کتاب صفحات خود که شرح حال تخصصی پدرش است، بحثی را درابطه با تلمذ مرحوم قاضی در محضر سید احمد کربلایی و او در محضر ملا حسینقلی همدانی تا برسد به مردی بنام جولا کرده‌اند و هیچ نشانی از افتخار به آن آب و تاب به چشم نمی‌خورد .
در ثانی اگر دوستداران مرحوم قاضی و کسانی که مترصد احوال او هستند این کارها را می‌کنند که ربطی به قاضی و شاگردانش ندارد!
بسیاری از مسلمانان نیز از سر دوست داشتن و محبت مطالبی به دلخواه خودشان به دین نسبت می‌دهند. آیا باید به حساب دین بگذاریم؟ (بلاتشبیه)
ضمن آنکه مگر افتخار کردن به اینکه فلان کسی و بهمان کس در بالای سر ما قرار دارد چه اشکالی دارد؟ اگر این افتخار به خاطر کرامت انسانی یا همان تقوی باشد؟ اگر این افتخار کردن به خاطر دوستی با خدا و فهم کلام و مذاق معصوم واجتهاد وتلاش در دین باشد چه عیبی دارد؟ اگر این افتخار به خاطر غرق بودن در ذکر ویاد الهی و محبت به معصوم و تسلیم محض بودن در برابر امام باشد اشکالش کجاست؟ در حالی که مولای متقین می‌فرماید :
هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استعوره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون، و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی اولئک خلفاء الله فی ارضه، و الدعاه الی دینه آه آه شوقا الی رویتهم انصرف یا کمیل اذا شئت .
هدفم از ذکر این فقره مشهوره آن بود که مولا علی (علیه السلام) هم نسبت به گروهی خاص افتخارها وبالاتر از افتخار فرموده‌اند. فتامل .
اما مطلب بعدی که فرموده‌اید :
بر طبق شنیده ها، رابطه‌ی آن مرحوم با مراجع معظم عصر خودش مانند مرحوم نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی، خوب نبوده است و این، یک هشدار محسوب می‌شود.
اصطکاک ایشان با مراجع تا حدی بوده که شهریه‌ی ایشان را قطع کردند و بارها تهدید به اخراج از نجف شد.
در فضای حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، ایشان معروف به صوفی بود و از سوی طلاب علوم دینی در محدودیت قرار داشت تا آنجا که مجبور می‌شد ظهرهای گرم نجف به زیارت برود که کسی او را نبیند و برخوردی پیش نیاید.
این شنیده‌ها ی حضرتعالی از چه منابعی است؟ در کدام منبع خوانده‌اید یا از که شنیده‌اید که سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم نائینی با مرحوم قاضی خوب نبوده‌اند و شهریه ایشان را قطع کرده‌اند؟ اگر نعوذبالله احتمالات آبکی را تکیه گاه قضاوت خود کرده‌اید که هیچ و اگر نه خوشحال می‌شوم منابع خود را ذکر فرمایید. اما چند نکته :
اول آنکه از پنج طریق به طور قطعی نقل شده است :
1 ـ سید محمد حسین طهرانی (مجتهد و صاحب اجازه از آیت الله خویی) (می توانید به سایت‌های متقین، علوم ومعارف اسلام، بیت آن مرحوم و… مراجعه کنید وبپرسید) .
2 ـ آیت الله حسنعلی نجابت شیرازی (مجتهد وصاحب اجازه از آیت الله خویی) (می توانید به شاگردان ایشان چون حجت الاسلام والسلمین دکتر کاکایی، استاد کریم محمود حقیقی، شاگرد ایشان آیت الله سید محمد مهدی دستغیب شیرازی مراجعه کنید وبپرسید)
3 ـ آیت الله سید ابوالقاسم خویی (مجتهد وصاحب اجازه از میرزای نایینی) (می توانید به دو تن از فرزندان مرحوم قاضی به نام‌های دکتر سید محمد علی قاضی نیا عضو عیات علمی دانشگاه کرج و سید محمد حسین قاضی داماد مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی آملی مراجعه فرموده و بپرسید)
4 ـ آیت الله بهجت (مجتهد وصاحب اجازه از سید ابوالحسن اصفهانی) (می توانید به فرزند ایشان شیخ علی آقا، حضرت آیت الله مصباح یزدی، حضرت آیت الله شیخ حسن منفرد مراجعه فرموده بپرسید) .
5 ـ سید محمد حسن قاضی (مجتهد وصاحب اجازه از آیت الله خویی) (در کتاب صفحات من تاریخ الاعلام فی النجف الاشرف) .
که مرحوم قاضی از وجوه شرعیه استفاده نمی‌کرده است و به خاطر دریافت پول به بیوت مراجع نیز مراجعه نمی‌کرده است. پس کسی که وجوه شرعیه مصرف نمی‌کند نمی‌توان شهریه‌اش را قطع کرد .
اما شاگردان ایشان، بلی مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی که رهبر پر اقتدار حوزه علمیه بوده و در مصرف وجوهات بسیار حساس و نکته سنج بوده‌اند ودر آن دوران به قدری در مضیقه بوده‌اند که فقط توان پرداخت هزینه روزی یک نان برای طلاب را داشته‌اند بر این باور بوده‌اند که وجوه شرعیه فقط باید صرف فقه آل محمد شود و سایر طلابی که اشتغال اساسی شان به فقه نیست شامل وجوه نخواهند بود که این مطلب صدر درصد صحیح است و بالطبع آن دسته شاگردان مرحوم قاضی (دو سه نفر) که از وجوه شرعیه استفاده می‌کرده‌اند چون اشتغال اساسی شان به تهذیب و تزکیه و اخلاقیات بوده و تحصیل فقه قهرا در حاشیه قرار داشته، شهریه شان قطع می‌شده است. فرزند مرحوم قاضی در جلد اول صفحات من تاریخ الاعلام فی النجف الاشرف بحث مشبع و منطقی در این باره کرده که خواهش می‌کنم مطالعه فرمایید تا به این راحتی اظهار نظر نفرموده باشید .
اما مرحوم نایینی نه تنها رابطه‌اش با قاضی بد نبوده بلکه همواره با تحسّر از ایشان یاد می‌کرده و در مواقع شدت عادتا (و به خاطر ترس از برخی مردم جاهل و مغرض و نادان مخفیانه) به ایشان مراجعه می‌کرده است رجوع بفرمایید به اولین چاپ کتاب :
1 ـ المتسطرفات، تالیف مرحوم علامه آیت الله حاج سید ابراهیم میانجی، نشر مرتضوی
2 ـ صفحان من تاریخ الاعلام فی النجف الاشرف : تالیف مرحوم سید محمد حسن قاضی، نشر حکمت
3 ـ آثار مخطوطات علامه طهرانی (منتشر شده در سایت دوره علوم و معارف اسلام)
4 ـ یادها وخاطرات از آیات باهرات (تالیف حجت الاسلام حاج سید رضا موسوی کشمیری، چاپ کشمیر موجود در کتابخانه ملی) .
به اینها مراجعه بفرمایید تا بدانید مرحوم نایینی اراداتمند مرحوم قاضی بوده و از ترس طلاب جاهل و مغرض که از عدالت بویی نبرده‌اند مخفیانه به خانه مرحوم قاضی می‌رود و مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی به خاطر مصالح عامه حوزه و مقتضیاتی خاص در مواردی معدود نسبت به شاگردان مرحوم قاضی سخت می‌گرفته و شخصا ارادتی عمیق به مرحوم قاضی داشته و همیشه از طریق شخصی بنام سید محمد صادق موسوی بغدادی یا شیخ سلمان سماوی برای مرحوم قاضی از مال شخصی خود پول‌های زیاد می‌فرستاده و گاه و بیگاه خلوت‌های دو سه ساعته با مرحوم قاضی داشته که در طول سال به چندین مرتبه می‌رسیده است (به شهادت فرزندان مرحوم قاضی آقایان سید محمدحسن قاضی، دکتر سید محمد علی قاضی نیا) .
اما اینکه فرموده‌اید : در فضای حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، ایشان معروف به صوفی بود و از سوی طلاب علوم دینی در محدودیت قرار داشت تا آنجا که مجبور می‌شد ظهرهای گرم نجف به زیارت برود که کسی او را نبیند و برخوردی پیش نیاید.
اولا معروفیت ایشان به صوفی نزد چه کسانی بوده است؟ بزرگانی که مرحوم قاضی را تایید کرده و به ایشان ارادت داشتند در فضای آن روز نجف عبارتند از :
1 ـ آیت الله حاج سید عبدالاعلی سبزواری (از مراجع عظام)
2 ـ آیت الله حاج سید حسین حمامی (از مراجع عظام)
3 ـ آیت الله حاج سید محسن حکیم (که فرزندش سید یوسف از شاگردان مرحوم قاضی نیز بوده است)
4 ـ آیت الله میرزای نائینی (به نحوی که ذکر شد) .
5 ـ آیت الله شیخ کاظم شیرازی (به نقل از مرحوم آیت الله سید هاشم دستغیب از والد شان مرحوم آیت الله شهید دستغیب)
6 ـ آیت الله العظمی الحاج سید ابوالحسن اصفهانی (به نحوی که ذکر شد) .
7 ـ آیت الله حاج سید مهدی شیرازی (ازمراجع کربلا) (به نقل از مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید نورالدین میلانی فرزند ارشد مرحوم آیت الله میلانی در مصاحبه‌ای که با ایشان انجام داده ام) .
8 ـ آیت الله سید محمد هادی میلانی (از مراجع تقلید) (به نقل از سید نورالدین فوق الذکر)
9 ـ آیت الله سید عبدالهادی شیرازی (از مراجع تقلید) (به نقل از شاگرد ایشان مرحوم آیت الله شیخ عبدالحمید فاضل که صدای ضبط شده ایشان در نزد آقای حاج علی اکبر اربابیان ساکن شهرری موجود است) .
10 ـ آیت الله حاج آقا حسین قمی از مراجع بزرگ تقلید (که در رحلت مرحوم قاضی سه روز مجلس ختم گرفت و به نقل از حجت الاسلام مرحوم محمد شریف رازی صاحب گنجینه دانشمندان در آن مجلس صریحا اعلام کرد که راهی را که مرحوم قاضی رفت چنگ زدن در ریسمان ثقلین بود)
11 ـ آیت الله سید ابوالقاسم خویی (که به نقل شاگردش مرحوم آیت الله حمیدی طهرانی، که بنده صدای ایشان را ضبط کرده‌ام ونزدم موجود ومحترم است تا آخرین روزهای عمر از مرحوم قاضی به عظمت یاد می‌کرد)
12 ـ آیت الله حاج سید محمود حسینی شاهرودی (مرجع تقلید) (فرزند ایشان آیت الله سید محمد شاهرودی در قم ساکن هستند می‌توانید از ایشان سوال کنید ودقیق مطلع شوید)
13 ـ آیت الله حاج سید جمال الدین گلپایگانی (مرجع تقلید) (به نقل از فرزندش مرحوم حجت الاسلام سید علی و داماد فرزند بزرگش حجت الاسلام حاج شیخ محمود قوچانی که امام جماعت مسجد الرسول (ص) سعادت آباد تهران است و نماینده ومعتمد ولی فقیه در ارتش بوده می‌توانید از ایشان سوال کنید ودقیق مطلع شوید)
14 ـ آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (به نقل از صاحب تفسیر انوار درخشان در مصاحبه با مجله حوزه سال ششم بنده یک نسخه دارم خواستید تقدیم می‌کنم) .
15 ـ آیت الله حاج شیخ حسین حلی (مراجعه به مخطوطات علامه طهرانی سایت علوم ومعارف اسلام)
16 ـ آیت الله شیخ علی محمد بروجردی (فرزندشان در قم ساکن هستند ونوه ایشان حجت الاسلام طه بروجردی در دفتر آیت الله بهجت شاغل هستند و سال‌ها در خدمت آقای بهجت بوده و مورد اطمینانند و می‌توانید از ایشان سوال کنید و دقیق مطلع شوید)
17 ـ آیت الله شیخ علی زاهد قمی (به نقل از مرحوم آیت الله کشمیری و مرحوم سید محمد حسن قاضی در کتاب صفحات) .
18 ـ آیت ا..شیخ آقا بزرگ تهرانی (مراجعه به طبقات ااعلام الشیعه نقباء البشر)
19 ـ آیت الله علامه مظفر (به نقل از سید محمد حسن قاضی در صفحات) .
20 ـ آیت الله شیخ محمد شریعت اصفهانی (به نقل از سید محمد حسن قاضی در صفحات) .
21 ـ آیت الله شیخ علی قسام عرب (به نقل از سید محمد حسن قاضی در صفحات) .
22 ـ آیت الله سید محسن امین عاملی (مراجعه به اعیان الشیعه بخش ق : قاضی تبریزی، علی)
23 ـ آیت الله سید حسن صدر عاملی (به نقل از حجت الاسلام والمسلمین سید محمود رضوی کشمیری در مراسم بزرگداشت مرحوم سید حسن مسقطی در هند که اصل صحبت‌ها در مجله هندی طفره چاپ شده وترجمه‌اش را دارم)
24 ـ آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء
25 ـ شیخ عباس محدث قمی (به نقل از سید محمد حسن قاضی در صفحات) .
26 ـ مرحوم علامه امینی صاحب الغدیر (به نقل از سید محمد حسن قاضی در صفحات) .
بیش از نیمی از عالمان نامبرده بالا صاحب رساله واز مراجع معظم معاصر مرحوم قاضی بوده و ارادت این جمع به مرحوم قاضی به طرق عدیده متواتره ثابت شده است وقطعی الصدور است و محل بحث نیست. کافی است به منابع که ذکر شد و همچنین کتابهای :
اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی
طبقات اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی مراجعه فرمایید و ببینید که مرحوم قاضی نزد بزرگان نجف چه جایگاهی داشته‌اند، و بعد بفرمایید که کدام یک از این بزرگان نسبت صوفی به مرحوم قاضی داده‌اند .
بلی مرحوم سید عبدالغفار مازندرانی مخالف مرحوم قاضی بوده و مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی با ابهام می‌نگریسته .
اینکه فرموده‌اید مجبور بوده ظهرهای گرم نجف به زیارت برود که کسی او را نبیند و برخوردی پیش نیاید. به تصریح فرزند مرحومشان آسید محد حسن در کتاب صفحات فقط به خاطر این بوده که در آن ساعت حرم مطهر خلوت تر بوده و راحت تر به اعمال و عبادات بپرازد و در هیچ منبعی ذکر نشده که مرحوم قاضی به خاطر اینکه برخوردی پیش نیاید یواشکی به زیارت می‌رفته اگر ذکر شده بفرمایید ما هم بهره مند شویم .
در ادامه فرموده‌اید : هیچ اثر مکتوبی از آن مرحوم به دست ما نرسیده (غیر از یک جزوه‌ی کوچک در شرح دعای سمات) و نداشتن اثر مکتوب، کار قضاوت را سخت می‌کند.
الحمدلله قضاوت بر شما سخت است و بدین راحتی تهمت می‌زنید .
متن تهمت : به نحوی رفتار می‌کرد که فقهای زمانش (که سرپرست جامعه در عصر غیبت صاحب الامر (ارواحنا فداه) هستند) از عملکرد ایشان راضی نبودند و آن را تأیید نمی‌کردند.
و بنده به دلایل موثق و قطعی الصدور و یقینی ثابت کردم که فقهای زمان ایشان نوعا ارادتمند ایشان بوده‌اند و برای هر دلیل منابعی ذکر کردم که می‌توانید شخصا رجوع کنید .
بنده منابع ام را تفصیلا ذکر کردم شما هم منابع تان را ذکر کنید که در کدام منبع آمده که فقهای زمانش او را تایید نکرده‌اند. این فقها چه کسانی بوده‌اند؟
متن تهمت دوم : : توجه داشته باشید منهاجی نبود یعنی بر راه «روشن» نبود نه بر راه «راست» نبود.
در این زمینه ظاهرا تشخیص حضرتعالی از بزرگانی چون :
حضرت امام خمینی (قاضی کوهی بود از عظمت و مقام توحید) به نقل از علامه طهرانی از شهید مطهری در کتاب روح مجرد. و صدای ضبط شده شهید مطهری در سخنرانی حسینیه ارشاد به تاریخ پاییز 1354 که اگر بخواهید تقدیم می‌کنم مشروط بر اینکه روی سایت بگذارید) .
حضرت علامه طباطبایی (هر چه در این راه دارم از مرحوم قاضی دارم) مهرتابن تالیف مرحوم علامه طهرانی
آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی (قاضی تمام عمر و هستی اش را در راه توحید حق تعالی داد) به نقل از آیت الله کشمیری که مجتهد بود وآیت الله خویی در اجازه اجتهادی که به اوداده فرموده یحرم علیه التقلید الخ …
مقام معظم رهبری (که در موارد عدیده بر طریق روشن مرحوم قاضی صحه نهاده و فرمایشات بلیغی در رابطه با درستی طریق ایشان وعظمت شخصیت ایشان داشته‌اند، کافی است به مجموعه حدیث ولایت مراجعه فرموده و یا از طریق سایت معظم له جویا شوید)
مرحوم آیت الله بهجت (که به شهادت مرحوم آیت الله سید عباس کاشانی و حضرت آیت الله شیخ حسن منفرد و وفرزندش شیخ علی همواره با ذکر نام مرحوم قاضی غرق در بهت وسکوت می‌شد و در بسیاری موارد اشک در دیدگانش حلقه می‌بست و با چنان عظمتی از ایشان یاد می‌کرد که به شهادت شاگردش شیخ حسن منفرد و به شهات مرحوم سید علی گلپایگانی فرزند مرحوم حاج آقا جمال گلپایگانی، در باره هیچ یک از بزرگان علما اینگونه اظهار محبت و عظمت نمی‌کرد وصدای آیت الله سیدعباس کاشانی در موسسه شمس الشموس دانشگاه تهران موجود است)
مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی (راهی که مرحوم قاضی رفت چنگ زدن به ریسمان ثقلین بود) به نقل از شیخ محمد شریف رازی .
مرحوم آیت الله کشمیری (مرحوم قاضی از بس نسبت به انجام مستحبات و ترک مکروهات دقیق بود و اهتمام داشت که در میان برخی طلاب جاهل به صوفی شهرت یافت) (به نقل از شاگردش حجت الاسلام سید علی اکبر صداقت و حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری که از آن مرحوم شنیده‌اند و مرحوم حجت الاسلام مروی هم نقل فرموده وهمچنین دکتر جواد لاریجانی نیز نقل فرموده با همین مضامین) .
مرحوم شهید مطهری (که عکس مرحوم قاضی را کنار عکس پدرش در منزل گذاشته)
و بسیاری دیگر از بزرگان که بر روشن بودن راه مرحوم قاضی تاکید ورزیده‌اند دقیق تر بوده است وبهتر فهمیده‌اید موضوع را. مگر اینکه بفرمایید از اظهار نظرات بزرگان یاد شده روشن بودن راه مرحوم قاضی ثابت نمی‌شود که در این صورت بدیهیات را نیز اعتباری نخواهد بود ….
چنانکه می‌دانید بسیاری از بزرگان ذکر شده از مراجع معظم تقلید هستند و حضرتعالی نهایتا محتاط هستید. قطعا یک مرجع تقلید از یک محتاط بیشتر می‌فهمد. (البته اگر به شما بر نخورد). غرضم جسارت نبود تذکر بود .
علامه حسن زاده آملی را به شباهت به صوفیه متهم فرموده‌اید و ذکر کرده‌اید که مراجع معظم تقلید آثار ایشان را قبول ندارند. چطور جرات می‌کنید مراجع را جمع می‌بندید به طوری که گویا نوعی اجماع در این باره وجود دارد؟
مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله العظمی الامام خامنه‌ای (دام ظله العلی) که فخر مراجع تقلید بوده و میلیون‌ها مقلد در سراسر جهان دارند نوعا کتاب‌های ایشان را به مشتاقان حقیقت توصیه می‌کنند .
حضرت آیت الله جوادی آملی که قطعا از مفاخر عصر هستند آثارایشان را در درجه‌ای عالی وراقی از معرفت وبینش می‌دانند .
مرحوم حجت الاسلام حیدری کاشانی در کتاب سیری در آفاق شرح حال آیت الله بهاءالدینی که به دستور مقام معظم رهبری به رشته تحریر در آمده نقل می‌کند : آیت الله بهاءالدینی می‌فرمود دیروز دو نفر به دیدن ما آمدند و ما با دیدن ایشان به حوزه امیدوار شدیم، یکی آقای حسن زاده ودیگری آقای جوادی .
مرحوم علامه طباطبایی صاحب المیزان فرموده بود (راهی که شما در آن هستید خاک آن طوطیای چشم من است)
خواهشمندم بفرمایید که کدام یک از مراجع کتاب‌های ایشان را قبول ندارند؟ و کدام یک از آراء ایشان شبیه به صوفیه است؟ در صورتی که پاسخ‌های منطقی به این سوالات مرقوم فرمایید بنده سوالات دیگری دارم که عرض می‌کنم. ضمن عذر خواهی از طولانی شدن عرضم .
خواهشمندم پاسخ را به آدرس ایمیل بنده بفرستید و در سایت خودتان هم بگذارید لطفاً. ممنون

************
هو الحق المبین

سلام علیکم
از جنابعالی به خاطر اینهمه وقتی که بر سر مطلبی بی‌ارزش هدر داده‌اید، حیرت کردم. مرحوم قاضی (ره)‌ خوب بود یا بد بود، به ما چه ربطی پیدا می‌کند؟! به قول شاعر: «من اگر نیکم اگر بد، تو برو خود را باش»
سؤال اساسی من از شما و امثال شما که سینه‌چاک مرحوم قاضی (ره) یا سایر بندگان خوب خدا هستند این است که آیا هزار سال از خوبی‌ها و کرامات اینان گفتن، اثری در اصلاح گوینده و راهیابی‌اش به کمال و سعادت دارد؟
وقتی ما مأمور به پیروی از مرحوم قاضی (ره)‌ نیستیم، چه فرقی می‌کند که معتقد باشیم مرحوم قاضی (ره) مرد زرنگی بود که بار خودش را بست و آنچه باید بر می‌داشت را برداشت یا آدم صوفی‌مسلک، منحرف و کذا و کذا بود؟!
آنچه ما به اصحاب منهاج فردوسیان که جویای کمال و سعادتند توصیه می‌کنیم، اصلاح اعتقادات و اعمالشان بر طبق کتاب و سنت و عترت است؛ بقیه‌ی حرف‌ها دعوای حیدری نعمتی و جنگ زرگری است. اگر جنابعالی به جای اینهمه قلم‌فرسایی و «بیهوده سخن به این درازی» نوشتن، دو صفحه قرآن تلاوت می‌کردید، نقشش در اصلاح دنیا و آخرتتان بسیار بیشتر و بهتر بود. شاید این حرف را الان نفهمید و حمل بر تمسخر کنید ولی یک روزی (حتی اگر شده روز قیامت) به حقیقت سخنم پی خواهید برد.
پس ما غیر از رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دوازده جانشین معصوم آن حضرت (علیهم السلام) که از آنان به «استادن منهاج» یاد می‌کنیم، هیچ کسی را به عنوان استاد، راهنما، پیر، خضرِ راه، دلیل، و راه‌بلد قبول نداریم. فاصله‌ی‌ عصر ما تا عصر حضور نیز با مردانی امین پُر شده که از آنان به «محدثین» و «فقها»‌ یاد می‌کنیم. تمام توجه ما به انجامِ دستورات قرآن کریم و استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است و بس.
آنچه درباره‌ی مرحوم قاضی (ره)‌ نوشته‌ام از بقایای ذهنی دوران گمراهی‌ام است که راه مستقیم و روشن را طلب از گمشدگان لب دریا می‌کردم. سربسته بگویم: زمانی در اثبات فضایل و کرامات زید و عمرو می‌کوشیدم، زمانی در رد مقامات زید و عمرو می‌کوشیدم ولی اکنون ـ بفضل الله ـ به اینجا رسیده‌ام که آقایانی که از ایشان به «اولیاء الله، عارف، سالک، واصل، صوفی، صافی، مرشد، کامل، مکمّل و …» تعبیر می‌شود، نه ارزش اثبات کردن دارند و نه ارزش رد کردن. باید دنبال اثبات چیزی و کسی بود که از اثباتش زمین و زمان و آدم و عالَم بهره می‌برند و با اثباتش همه‌ی خوبی‌ها اثبات می‌شود. و باید به دنبال رد چیزی و کسی بود که با ردش همه‌ی بدی‌ها از میان می‌رود.
و ختم سخن: همچنان که شاعر گمراه می‌گوید:

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم * با ما به جام باده‌ی صافی خطاب کن

بنده هم عرض می‌کنم ما اهل قصه‌ و افسانه و نقل قول از فلانی و بهمانی نیستیم، اگر آیه یا روایت معتبری سراغ دارید، بسم الله.
سلام بر جویندگان منهاج فردوسیان (راه روشن و مستقیم تا بالاترین نقطه‌ی عالم هستی)

حاج فردوسی

با سلام چرا بعضی از علما و مراجع که در زمان حیاتشان در گمنامی و دور از دنیا و تجملات دنیایی و گوشه‌گیری هستند بعد از مرگشان چرا دنیایی می‌شوند به طور مثال بنده مرحوم آیت الله بهجت ره را در زمان حیاتشان خیلی قبول داشتم اما بعد از ارتحالشان خیلی تغییراتی را شاهد هستم خصوصا در حرم مطهر سنگ قبر ایشان با تمام مراجع فرق دارد نوعی تبعیض هست آن هم چنان سنگ گرانبها و قیمتی و نوشتن العبد روی آن. آیا این سنگ و العبد خود ضدیت ندارد آیا مرحوم بهجت برای بعد از مرگشان و این حواشی هیچ وصیتی نکرده بودند و آیا فقط در زمان حیات دور از دنیا و تجملات بودند و بعد از مرگشان دیگر دنیایی شدند و چنین سنگ قبری دارند ایاواقعا معنی العبد چنین سنگ قیمتی و گرانبهایی است آیا ایشان با دیگر مراجع فرق خاصی دارند که چنین تبعیضی در سنگ قبرشان هست و همینطور این شاگردان مدعی که از بعد از فوت ایشان قارچ‌گونه از زمین بیرون آمده‌اند تا دیروز و زمان حیاتشان کجا بودند با تمام مقام والا و احترامی که حقیر به مرحوم بهجت داشتم این شبهات برایم بوجود آمده عنایت فرمایید راهنماییم نمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

اولاً: آنچه در منهاج فردوسیان آمده به شرح زیر است:
قانون 1847/10: در منهاج فردوسیان، بر قبر مردگان، مقبره نمی‌سازند.
و مستند به این روایات است:
● عَنْ عَلِی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی (علیه السلام) عَنِ الْبِنَاءِ عَلَی الْقَبْرِ وَ الْجُلُوسِ عَلَیهِ هَلْ یصْلُحُ قَالَ: «لَا یّصْلُحُ الْبِنَاءُ عَلَیهِ وَ لَا الْجُلُوسُ وَ لَا تَجْصِیصُهُ وَ لَا تَطْیینُهُ‏» [وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 3، صفحه‌ی 211]
ترجمه: راوی می‌گوید: از امام کاظم (علیه‌السلام) از ساختن بر قبر و نشستن بر آن پرسیدم که شایسته است؟ فرمودند: «شایسته نیست ساختن بنا بر قبر و نه نشستن و گچکاری و گل‌کاری آن.
● عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «نَهَی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَنْ یُصَلَّی عَلَی قَبْرٍ أَوْ یُقْعَدَ عَلَیهِ أَوْ یُبْنَی عَلَیهِ‏» [وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 3، صفحه‌ی 211]
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از نماز خواندن بر روی قبر یا نشستن یا بنا ساختن بر قبر، نهی کردند.
● عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «لَا تَبْنُوا عَلَی الْقُبُورِ وَ لَا تُصَوِّرُوا سُقُوفَ الْبُیوتِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) کرِهَ ذَلِک» [وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 3، صفحه‌ی 211]
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: بر قبرها بنا نسازید و سقف خانه‌هایتان را نقاشی نکنید که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آن را نمی‌پسندید.

ثانیاً: اعمالی که خود انسان انجام می‌دهد ملاک قضاوت است و کارهایی که دیگران (خصوصاً‌ بعد از مرگ) انجام می‌دهند، نباید ملاک قضاوت باشد.

ثالثاً: علما و صلحا در مقامی نیستند که قبول یا رد آنان فایده یا ضرری به کمال و سعادت کسی داشته باشد. شما اگر آن مرحوم را صد در صد قبول داشته باشید، فایده‌ای به حالتان ندارد و اگر صد در صد رد کنید، ضرری نکرده‌اید.

رابعاً: شایسته است افرادی که در زندگی مواظب خود بوده‌اند، طوری رفتار کنند و حتی وصیت نمایند که بعدی‌ها با حرکات خارج از اسلوب، چهره‌ و سابقه‌ی آنان را مخدوش ننمایند.

خامساً: چون آن مرحوم دارای نظام تربیتی مشخصی نبود، کسانی که شاگردی اخلاقی و عرفانی ایشان را ادعا کنند، ادعایشان نیاز به اثبات دارد. ولی اگر کسی ادعای شاگردی فقه و اصول ایشان داشته باشد، به راحتی می‌توان پذیرفت چون هر ساله ده‌ها نفر در درس‌های فقه و اصول ایشان شرکت می‌کردند.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام قولا من رب رحیم
ساعتی پیش به طور اتفاقی سایت فردوسیان را دیدم و مطالعه‌ی اجمالی آن مرا بر ان داشت تا پرسش خود را مطرح نمایم. تبعیت محض از راه روشن قرآن و روایت اهل بیت در مطلق امور راه سعادت مطلق است و در این تردیدی نیست. باور به توحید ناب و ولایت مطلقه‌ی معصومین که با هم اتحاد وجودی دارند نزد ما محرز است. آنچه همواره موجب تردید می‌شود، دوراهی‌ها در جزئیات زندگی است. بسیار می‌شود که مثلاً در برخوردها و مواقف گوناگون امور جاری زندگی هرچه انسان فکر می‌کند در این لحظه فرمان خدا چیست در می‌ماند و ناگزیر بر اساس ظن و گمان عمل می‌کند. مثلاً در واکنش به سخنان دیگران یا مثلاً در روز ماه رجب انسان روزه است و دعوت دوست ایمانی را بپذیرد و روزه را بشکند یا نه از یک طرف به شدت دوست دارد روزه را ادامه دهد و از سوی دیگر حس می‌کند نکند این روزه برای نفس باشد تا برای خدا چون روایت داریم که مستحب است روزه‌ی مستحب را با دعوت مؤمن افطار کرد.
یا اینکه وقتی در مسائل شغلی کارفرما انسان ر ا از کار اخراج می‌کند، بعضی‌ها انسان را به دفاع از حق خود که مستلزم درگیری‌ها و مشاجرات غیرضروری و اعمال شرک الود منت پذیری در برابر دیگران برای لقمه‌ای نان که مغایر با توحید عبادی است فرامی خوانند و اجتناب انسان و سکوت ادم را نوعی تنبلی می‌شمارند و قس علیهذا ده‌ها مورد جزئی که نه جزو مصادیق بارز گناه است نه واجب.
و از جمله ازدواج، آیا اگر ازدواج به جای ایجاد آرامش به دلیل نداشتن موقعیت کاری و مالی و از سوی دیگر توقعات بالای عرف جامعه باعث اضطراب و از دست رفتن حضور قلب شود باز هم مطلوب و راجح است یا مرجوح و…
با سپاس از حضور شما دوست ایمانی

************
باسمه تعالی و تقدّس

سَلامٌ عَلَیْکمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّار
توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم:

اولاً: مطالبی که در صدر نامه نوشته‌اید، یعنی «تبعیت محض از راه روشن قرآن و روایت اهل بیت در مطلق امور و باور به توحید ناب و ولایت مطلقه‌ی معصومین» یکی از شعارهای شیعه است که تقریباً هیچ اعتقاد قلبی و التزام عملی به آن دیده نمی‌شود. اگر مسلمان و شیعه همین مردم کوچه و بازار هستند … به قول شاعر:
گر مسلمانی همین است که حافظ دارد * وای اگر از پس امروز بود فردایی
راه کمال و سعادت با اعتقاد راسخ و عمل صحیح طی می‌شود نه با شعار، هیاهو و ادعا. این که نوشته‌اید: «تبعیت محض از راه روشن قرآن و روایت اهل بیت در مطلق امور … در این تردیدی نیست … نزد ما محرز است» فقط شعار است. این حقیقت را باید پذیرفت که ما خیلی شعار دهنده و ادعا کننده بار آمده‌ایم ولی در نهایت از عمل، خبری نیست.

ثانیاً: اگر بر طبق برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان، به سوی کمال و سعادت حرکت کنید، به شما می‌آموزند که تمام کارهای این عالم، به «مهم‌تر»، «مهم»، «کم‌اهمیت» و «بی‌اهمیت» تقسیم می‌شود. اگر کارهای شما نیز بر چنین نظمی استوار باشد، یعنی کارهای مهم‌تر و مهم (که روشن است) را انجام دهید، به صورت قهری، امور کم‌اهمیت و بی‌اهمیت (که روشن نیست،) برایتان روشن خواهد شد.
این وعده‌ی خدای متعال است که می‌فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً» [سوره‌ی انفال، آیه‌ی 29]
ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما [نیروی‏] تشخیص [حقّ از باطل‏] قرار می‏‌دهد.
اگر مرد یا زن بلندهمتی پیدا شود که اعتقاداتش را بر طبق قواعد نظری منهاج فردوسیان تصحیح کند تا بتواند مخاطب ندای «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» گردد، سپس اعمالش را بر طبق قوانین عملی منهاج فردوسیان (حد اقل تا مرحله‌ی ششم) اصلاح کند، تا شرط «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ» را به عمل آورده باشد، به عنایت الهی در وجود خودش قوه‌ی تشخیصی خواهد یافت که با خواندن و نوشتن به دست نمی‌آید و نشان از انجازِ وعده‌ی صدقِ الهیِ «یَجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً» است.

ثالثاً: بر طبق تعالیم عالیه‌ی منهاج فردوسیان، آن چیزهایی که بیشترین نقش را در کمال و سعادت بشر دارند، روشن‌تر هستند؛ پس غصه‌ی امور جزئی و حاشیه‌ای را نخورید. حتی اگر در تشخیص امور جزئی و حاشیه‌ای اشتباه کنید، ضرری به کمال و سعادت شما نخواهد داشت و نیت صادقتان، کارها را سامان خواهد داد.
وعده‌ی خدای تعالی است که:
«الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّک واسِعُ الْمَغْفِرَة» [سوره‌ی نجم، آیه‌ی 32]
ترجمه: همان‌ها که از گناهان بزرگ و اعمال زشت دوری می‏کنند، جز گناهان صغیره (که گاه، آلوده‌ی آن می‏‌شوند) آمرزش پروردگار تو گسترده است [و از آن گناهان کوچک و اشتباهاتشان خواهد گذشت]‏.
و باز می‌فرماید:
«إِنْ تَجْتَنِبُوا کبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکفِّرْ عَنْکمْ سَیِّئاتِکمْ وَ نُدْخِلْکمْ مُدْخَلاً کریماً» [سوره‌ی نساء، آیه‌ی 31]
ترجمه: اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی می‏‌شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را می‏‌پوشانیم و شما را در جایگاه خوبی وارد می‏‌سازیم.

موفق باشید
حاج فردوسی

بنده چند وقتی است که با منهاج فردوسیان آشنا شدم و با وجود اینکه قبلاً هم از دیانت چندان دور نبودم ولی متوجه شدم در بحث «عمل به دستورات دینی» ضعف بزرگی داشتم و در مجموع بحمد الله روند رو به بهبودی را در این رابطه حس می‌کنم.
و اما سوال بنده؛ بنده در حدود 13 سال پیش در شهرستانی دور با دختر خانمی آشنا شده و متاسفانه با دادن وعده‌های نیم بند ازدواج، با ایشان دوست شده و بدون اجازه پدر ایشان و نیز هیچگونه صیغه، با وی ارتباط غیر شرعی (با حفظ حریم بکارت) داشتم و بعد از حدود چند ماه رابطه، به محض اتمام دوران خدمت سربازی، به بهانه اینکه خانواده‌ام با ازدواج ما مخالف هستند (با کلی آسمان و ریسمان و بدست آوردن رضایت زبانی وی) از ایشان بریدم. بعد از چند سال بصورت کاملاً تصادفی ایشان را در محل کار کنونی خود دیدم که شاغل شده است. از آن روز تا الآن که3 ـ 4 سال است همکاریم هر موقع به یاد او و آن گذشته تاریک و ناجوانمردی خودم می‌افتم به شدت متاثر می‌شوم و از ظلمی که در حق او کرده‌ام بسیار بسیار پشیمانم و در این مدت برادرانه تا آنجا که در توانم بود به او کمک کرده‌ام و او نیز بارها گفته که از سر تقصیرات من گذشته است. (ناگفته نماند ایشان هنوز مجردند و بنده نیز متاهل و دارای 2 فرزند می‌باشم و هیچگونه حسی بین ما نیست)
اما؛ شاید ایشان با بزرگواری و خداوند از سر رحمش از بنده بگذرند ولی پدر ایشان که صاحب اختیار ایشان بوده و هست و هنوز روحشان از موضوع خبر ندارد را چگونه راضی کنم؟!!!
لطفاً مرا راهنمایی بفرمایید؛ ممنون!

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
در این مورد، نیازی به کسب رضایت پدر آن خانم بعد از این‌همه سال ندارید. آنچه باید مراعات می‌کردید و نکردید، این بود که قبل از هرگونه تماس، از پدرش اجازه بگیرید و صیغه‌ی دائم یا موقت بخوانید.
البته این پشیمانی قلبی و عذاب وجدانی که دارید، نشان از قبول توبه‌ی شما در نزد خدای تعالی دارد. و خدای تعالی، توبه‌کاران را دوست دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
بنده مدتی است دروس طهارت استاد صمدی را پیگیری می‌کردم ولی با دیدن مطالب شما سر در گم شدم. طلبه سطح چهار حوزه هستم. آیا می‌توان بدون در نظر گرفتن مطالب فلسفی ایشان از دستورالعملهای دیگرشان پیروی کرد؟
چون بنده به لطف خدا حرام و مکروه انجام نمی‌دهم و دنبال مطالب سطح بالاتری هستم که جای دیگری آنها را نیافتم. لطفاً راهنمایی کنید. دلم میخواهد راه درست را انتخاب کنم.

************
باسمه جلّت اسمائه

سلام علیکم
توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم:

1. داشتنِ اعتقادات و دیدگاه‌های صحیح، قسمت مهمی از برنامه‌ی تکامل است. یعنی با داشتنِ‌ دیدگاه‌های انحرافی، هر چند اعمال نیک و بسیاری به ظهور رسد، ولی صاحبش به درجات عالیه نخواهد رسید. پس نمی‌توان دستور العمل‌های کسی را ـ بدون توجه به اعتقادات و دیدگاه‌های او ـ اجرا کرد.

2. میزان برای ما در قسمت اعتقادات، قواعد نظری منهاج فردوسیان است. همچنین میزان برای ما در قسمت اعمال (دستور العمل‌ها) قوانین عملی منهاج فردوسیان است. تا آنجایی که دیدگاه‌های افراد همسو با قواعد نظری منهاج فردوسیان باشد، اشکالی ندارد؛ تا آنجایی که دستور العمل‌های افراد، همسو با قوانین عملی منهاج فردوسیان باشد، اشکالی ندارد؛ ولی به محضِ تخطّی از قواعد نظری یا قوانین عملی، به راحتی حکم به انحراف آن دیدگاه یا دستور العمل از جاده‌ی راست و روشن الهی می‌کنیم.

3. علمِ‌ دانستنی (علم حصولی) محدود است و بعد از مدتی مطالعه و تدرّس به انتها می‌رسد. آنچه نهایت ندارد و آمدنش نورٌ علی نور است، علم افاضی است یعنی دانایی‌هایی که از ناحیه‌ی خدای تعالی بر جانِ آماده و قلب پاک، افاضه و نازل می‌شود. اگر موفق شوید (بعد از اعتقاد به قواعد نظری منهاج)، قوانین عملی منهاج فردوسیان را [حد اقل تا پایان مرحله‌ی ششم] مراعات نمایید و بر مراعاتش استمرار داشته باشید تا به سر حدّ استقرار برسد، چشمه‌های علم الهی از نزد علیم مطلق بر جانتان سرازیر خواهد شد؛ علومی که در هیچ کتابی نیست. به تعبیر شاعر:

رموز علم ادریسی *‌ بود ذوقی نه تدریسی

و این «ذوق» به معنی سلیقه نیست بلکه به معنی چشیدن است. یعنی بعد از مدتی آموختن، نوبت به چشیدن می‌رسد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
آیا مطالعه‌ی سیر دروس حوزوی و اجتهاد و فلسفه و عرفان برای زنانی که طالب کسب علم و سیر الی الله هستند مفید و مثمر ثمر است؟
بنده به فرزند و همسرم توجه کامل دارم و می‌دانم وظیفه، خوب همسرداری و تربیت فرزندان صالح است و علاوه بر آن تمایل به کسب علوم و معارف و … دارم لطفاً راهنمایی بفرمایید.

************
باسمه تعالی و تقدس

سلام علیکن
طلب علم «مفید» بر هر زن و مرد مسلمان لازم است اما باید توجه داشته باشید:

1. نیت‌تان در کسب علم، باید جلب رضای حق تعالی و کمک به رفع جهل از جامعه‌ی اسلامی و بشری باشد.

2. با رضایت کامل شوهر و همکاری‌ او باشد.

3. به قدری که توانایی فکری و جسمی در خود سراغ دارید ادامه دهید و هر جا احساس کردید علم خاصی به درد شما نمی‌خورد یا توانایی درک و فهم آن را ندارید، خود را به زحمت نیاندازید.

4. قواعد و قوانین منهاج فردوسیان، مجموعه‌ی کاملی از اعتقادات درست و احکام عملی شیعی است. اگر بتوانید بر این قواعد نظری و قوانین عملی، تسلط علمی یافته و توانایی توضیح دادن آن را [حد اقل] برای خانواده‌تان پیدا کنید، به مجموعه‌ای از علم مفید دسترسی یافته‌اید که برای تحصیل آن، سال‌ها باید از این درس به آن درس و از این کتاب به آن کتاب در تکاپو می‌بودید.
اعتقاد راسخ ما این است که آنچه از دیدگاه‌ها و اعمالی که در رسیدن انسان به کمال و سعادت نقش دارد، در مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان آمده است. البته با آمدنِ نسخه‌های دوم و سوم منهاج، «کامل‌ترین و جامع‌ترین» بودنِ این برنامه بیشتر آشکار خواهد شد.

5. علومی همچون فلسفه و عرفان، بسیار سنگین و پیچیده است و تجربه نشان داده متناسب با روح و فکر زنانه نیست؛ علاوه بر این که فراگیری‌اش نقش مثبتی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد.
برای موفقیت شما و همه‌ی بانوان منهاجی در عرصه‌های علم و عمل، دعا می‌کنم.

و الحمد لله
حاج فردوسی

با سلام حضور شما حاج فردوسی عزیز
اگر ممکن است در خصوص افضل اوقات ادای نمازهای پنجگانه یومیه توضیح بفرمایید.
ضمناً به نظر شما اگر بنده نماز عصر را «بلافاصله بعد از نماز ظهر» بصورت «جماعت» بجا بیاورم افضل است یا اینکه بصورت «فرادا» در «زمان خاص نماز عصر»؟
با تشکر از راهنمایی‌های شما

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
هر یک از نمازهای پنج‌گانه دارای سه وقت است که توضیح می‌دهم:

1. اول وقت: بعد از اذان مربوطه (مثلاً اذان ظهر) به‌اندازه‌ی رکعات همان نماز (مثلاً چهار رکعت) اول وقت است.

2 .وقت فضیلت: مدتی بیشتر از خواندن تعداد رکعات است. چون در نمازهای پنجگانه و در فصول و ماه‌های مختلف، فرق می‌کند، توصیه می‌کنم از نرم افزار «نجوم اسلامی» استفاده کنید. (برای تهیه‌ی این نرم افزار به پایین این صفحه مراجعه نمایید)

3. وقت اداء: این وقت که از دو وقت قبلی وسعت بیشتری دارد، برای هر نماز فرق می‌کند. برای دانستن دقیق این وقت نیز به نرم افزار یاد شده مراجعه نمایید.
نماز جماعت در صورتی که بیان شده از نماز فرادا در اول وقت خاص، افضل است.

موفق باشید
حاج فردوسی

باعرض سلام خدمت حاج آقای فردوسی عزیز
من کتب شما رو مطالعه کردم و به واسطه یکی از دوستانم که منهاجی میباشد من هم منهاجی شدم و به خیلی از ان قانونها عمل کردم فقط یه مشکل دارم اگه امکانش میباشه منو راهنمایی کنید حاج آقا من متاهلم و یک فرزند دارم اما چون ازدواج من به میل خودم نبود با اینکه همسرم زن با ایمان و واقعاً زحمتکشی میباشه ولی از لحاظ قشنگی و از لحاظ اندام اصلا اون چیزی که در ذهن من بوده نیست و اصلا دوستش ندارم با اینکه اون منو خیلی دوست داره البته من بسیار از او خوش تیپتر و قشنگتر هستم ولی از این موضوع به او هیچی نگفتم.
حالا اینها به کنار مشکل من اینه که من در مجردی دنبال ناموس کسی نبودم و ادم بسیار سالمی بودم منتهی خیلی دنبال استمنا بودم و از بعد ازدواج چون از همسرم راضی نبودم این عمل خیلی بیشتر شده و حتی خیلی چشم چران شدم و همش دنبال سایتها و فیلمهای مستهجن هستم که با استمنا خودمو خالی کنم با اینکه خیلی از مضرات استمنا میدونم ولی نمیتونم این عمل را ترک کنم حاج آقا خواهش میکنم فقط خواهش میکنم کمکم کنید چند بار بابت این بدبختیها میخواستم خودکشی کنم. در ضمن من خیلی ادم دلرحمی هستم چون حتی نتونستم در دوران عقد همسرمو طلاق بدم چون من رو خیلی دوست داره. باور کنید حاج آقا افراد معتاد و دزدی را میشناسم که همسرشون صدها برابر از همسر من زیباتر و خوش هیکلتر هستن و من همیشه حسرت میخورم و مجددا سراغ استمنا میروم
حاج آقا مجددا عاجزانه خواهش میکنم کمکم کنید. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
از این که به نظام تربیتی منهاج فردوسیان پیوسته‌اید، خوشحالم و به شما تبریک می‌گویم. نکاتی را عرض می‌کنم به امید این که مفید باشد، ان شاء الله تعالی.

1. خدای تعالی هر کسی را با چیزی آزمایش می‌کند. آزمایش شما با داشتن همسری است که زیبایی و جذابیت مورد تصور شما را ندارد. اگر بر این نقص، با خوشرویی و رضایت صبر کنید، به زودی اجر عظیمی خواهید یافت. وعده‌ی خدای تعالی این است که پاداش صابران را بدون حساب خواهد داد. اگر همسر شما شیعه‌ی دوازده امامی است و اهل نماز و روزه و حجاب و تقوا و طهارت می‌باشد، در نزد خدای عالم، جایگاهی دارد و نباید به هیچ وجهی دلش را بیازارید. اگر برای نقص زیبایی‌اش منتی بر سرش بگذارید، اثر بسیار بدی در رسیدن شما به کمال و سعادت خواهد داشت.

2. راه سالمی که خدای متعال برای فرو نشاندن آتش شهوت مقرر فرموده، همسر دائم و موقت است. اگر شهوت را با همسرتان فرو نشانید، ثواب‌های بسیاری نصیبتان خواهد شد که راه کمال و سعادت را برایتان هموار خواهد ساخت ولی اگر از جاده‌ی انحرافی خودارضائی بروید، رسیدنتان به درجات عالیه، دیر و دور خواهد شد. راهی که باید در یک سال طی کنید، چند سال طول خواهد کشید.

3. در حال سجده و با گریه از خدای تعالی بخواهید که قناعت بر این همسر و منحرف نشدن به سوی خودارضائی را نصیبتان کند. دعا بسیار اثر دارد.

4. بنده هم در مواقع استجابت دعا بویژه سحرگاهان برایتان دعا خواهم کرد و امیدوارم سایر رفقای منهاجی نیز برای این مشکل ویژه‌ی شما دعا کنند.

5. با کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان»‌ خصوصاً قسمت آیات و روایات جهنم بیشتر مأنوس باشید و بدانید اگر بر داده‌ی خدا صبر نکنید و راضی نباشید، آینده‌ی سختی پیش رو خواهید داشت.

6. بهشت زیبای خدا با تمام نعمت‌های فوق تصورش، برای کسانی است که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند. کسی که عمل زشت انجام دهد به آن درجات و آن نعمت‌ها نخواهد رسید. ما نمی‌دانیم چند روز دیگر در این دنیا هستیم و چه زمانی به سرای باقی منتقل خواهیم شد. پس این چند روز باقیمانده را با شکرگزاری و پاکی بگذرانید و با پاکی به سرای ابدی سفر کنید.
زمانی که جان به حلقوم برسد خواهید یافت که دنیا و همه‌ی زیبایی‌هایش سرابی و توهمی بیش نبود و اصلِ لذت و زیبایی در بهشت قرار داشت. البته آن‌وقت دیر است و نمی‌شود جبران کرد. پس از امروز به فکر باشید و دریچه‌ی چشم را بر ناموس مسلمین و عکس‌ها و فیلم‌های تحریک کننده و فریبنده ببندید تا دلتان آسوده شده و لذت ایمان را بچشید. تا لذت ایمان را نچشید، بهره‌ی لازم را برداشت نکرده‌اید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

سلام
ممنون ازمطالب خوبتان. دستوراتی نظیر اینکه نمازشب ضروری، خواب بین الطلوعین ممنوع و… را در کجای وبلاگتان میتونم کامل دریافت کنم؟ تمام دستورات ضروری و مکروهات قرانی و روایات را دوست دارم بدانم تا عمل کنم و یا ترک کنم. لطفاً راهنمایی بفرمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، متشکل از تمام اعتقادات امامیه و تمام احکام (واجب، مستحب، حرام و مکروه) است. آنچه در اینجا یا سایر پایگاه‌های مرتبط و مشابه می‌بینید، بخشی از این نظام است. برای آشنایی با تمام قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، می‌توانید کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان»‌ را از فروشگاه تهیه کرده و مطالعه نمایید.
یکی از رفقای منهاجی در اقدامی زیبا، (و با هماهنگی) شرحی بر قوانین منهاج فردوسیان می‌نویسد. برای اطلاع از این شروح به وبلاگ «یاران منهاج» مراجعه نمایید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم
با تشکر از شما، بنده از یکی از روحانیون در مورد شرایط امام جماعت سوال کردم، که ایشان در پاسخ گفتند، ایشان اولا باید عادل باشد ثانیا قرائتش (تجوید) از شما بهتر باشد…
بعد از شنیدن این سخن وسواس عجیبی بر من حاکم شد، نزدیک 2، 3 سال من رفتن به نماز جماعت مسجدمان را ترک کردم و دیگر نرفتم، به دلیل اینکه قرائت بنده از امام جماعت ما بهتر بود… هر چند که در مساله‌ی عادل بودن هم چاره‌ای جز پذیرفتن اینکه این شخص آدم خوبی است مجبور به پذیرش شرط اول شدیم (به دلیل اینکه بسیاری از مواقع پیش می‌آید که فرصتی برای تحقیق در مورد عادل بودن امام جماعت پیش نمی‌آید. مانند: بین راه‌ها یا شهرهای دیگر و مساجد دیگر، دانشگاه و… که می‌رویم) و ضمن اینکه به نظر من در این دوره زمونه شخص عادل بسیار کم شده و بهتر بگوییم شاید نباشد. حتی من نمی‌دانم به چه صورت باید در مورد عادل بودن یک نفر تحقیق کنم، آن هم در وقت بسیار کم قبل از نماز!
حتی این موضوع به گونه‌ای در من شدت پیدا کرده که حتی دیگر نمی‌توانم پشت عالمان بزرگ هم نماز بخوانم، در مساجد بزرگ و یا حرم مطهر!
ابتدا در هر نماز جماعتی شرکت می‌کردم ولی در انتها دوباره خودم نماز را می‌خواندم (اعاده) ولی بعد از مدتی خسته شدم. جناب فردوسی چکار کنم، خواهشا راهنماییم بفرمایید و راهی به نشان دهید. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
توجه شما را به چند مطلب جلب می‌‌کنم:

1. نماز جماعت یکی از عبادت‌های مورد سفارش شرع انور است و اثر بسیار زیادی در رسیدن به کمال و سعادت دارد پس نباید به بهانه‌های واهی و سست، ترک شود.

2. امام جماعت باید شیعه‌ی دوازده امامی، عاقل و حلال زاده باشد و اگر مأموم او مرد است، امام نیز باید مرد باشد. مرتکب گناه کبیره نشود یا اگر مرتکب شد توبه کند، بر گناهان صغیره اصرار نداشته باشد (یعنی همواره انجام دهد بدون توبه)، قرائتش درست باشد (نه این که از شما بهتر باشد)، خودش را بر جماعت تحمیل نکرده باشد (یعنی با رضایت مأمومین باشد)، نماز را نه خیلی سریع و نه خیلی کُند (بلکه به طور متعارف) بخواند.

3. ما مأموریم به ظاهر افراد حکم کنیم یعنی اگر از ظاهر کسی فسقی نمایان نیست، حکم به عدالت او می‌شود؛ مثل این که ریشش را نتراشیده باشد، ‌سبیل‌هایش بلند یا تاب‌داده نباشد، نمادهای ضاله مانند انگشتر اسکلتی، گردن‌بند طلا و صلیب نداشته باشد، لباس کفار (تی‌شرت با عکس فلان خواننده و هنرپیشه) نپوشیده باشد، شلوار فشن پاره پوره نداشته باشد و … بالاخره از ظاهرش مشخص باشد که بنای زندگی‌اش بر گناه کردن نیست بلکه در صدد خوب بودن است.

4. نهان افراد با خداست و فقط در روز قیامت (اگر صلاح باشد) نمایان خواهد شد.

5. وسواس از ناحیه‌ی شیطان است و هدفش این است که شما را از منهاج (راه روشن و درست) خارج کرده به افراط یا تفریط گرفتار نماید. و معلوم می‌شود آن ملعون در این مورد موفق بوده است و مدت‌ها موجبات خوشحالی او را فراهم کرده‌اید.

6. با ملاکی که عرض شد، خواهید یافت که در این زمانه نیز عادل (در حد تعریف شرعی نه در حد عدل امیرالمؤمنین علیه‌السلام) پیدا می‌شود و به راحتی هم پیدا می‌شود.

7. نماز فرادا را می‌توان به جماعت اعاده کرد ولی نماز جماعت را نمی‌شود به صورت فرادا اعاده نمود.

8. بد گمان بودن به مؤمنین و مؤمنات، گناهی است که شما مدت‌ها بدان گرفتار بوده‌اید و باید به درگاه الهی اظهار توبه و ندامت کنید.

9. آنچه در نماز جماعت بر عهده‌ی‌ امام جماعت است، فقط حمد و سوره می‌باشد و بقیه‌ی اعمال و اذکار بر عهده‌ی مأموم است. اگر کسی بتواند حمد و سوره را با قرائت درست بخواند، (به اضافه‌ی شرایطی که گذشت) می‌تواند امام جماعت باشد.

10. پس سعی کنید تا امکان دارد در نماز جماعت شرکت کنید، در صف اول و نزدیک امام بایستید، نافله‌هایتان را بخوانید و برای بیشتر و بهتر شدن حضور قلب در نماز تلاش کنید.

11. برای رهایی از وسوسه‌های ‌شیطان و گناه سوء ظن به مؤمنین، برایتان دعا خواهم کرد. ان شاء الله

12. «حاج فردوسی» بدون القاب، حتی «آقا» و «جناب».

و الحمد لله

حاج فردوسی

با سلام و عرض ارادت حضور شما حاج فردوسی عزیز
اگر ممکن است بنده را راهنمایی بفرمایید که حضور در نماز جمعه در ایام غیبت امام به چه میزان تاکید شده؟ آیا می‌توان همان اعمال و نماز را در منزل به جای آورد و هر چند وقت یکبار به لحاظ اهمیت دادن به موضوع در آن شرکت نمود؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. حضور در جماعت مسلمین (مانند نماز جماعت، نماز عید و نماز جمعه) از سفارشات اسلام عزیز و موجب رسیدن به کمال و سعادت است. پس تا جایی که می‌توانید، از این خیر بزرگ بهره ببرید.
2. نماز جمعه شرایط خاصی در امام جمعه، تعداد مأمومین، مسافت بین دو نماز جمعه و غیره دارد که (معمولاً) نمی‌شود در منزل به جا آورد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و عرض ارادت حضور شما حاج فردوسی عزیز
اگر ممکن است بنده را راهنمایی بفرمایید که کدامیک از زیارات امام حسین (ع) (زیارت وارث یا زیارت عاشورا) به لحاظ روایی موثق تر و از نظر ائمه معصومین ارجح و مورد تایید قوی تر می‌باشد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
زیارت وارث را سید بن طاووس (ره) با چند واسطه از جابر جعفی و او از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است.
مصدر اصلی زیارت عاشورا، دو کتاب معتبر؛ یعنی کامل الزیارات تألیف جعفر بن محمد بن قولویه قمی و مصباح المتهجد شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیهما) است و این دو بزرگوار تقریباً با شش سند این زیارت را نقل کرده‌اند. بنا بر این، زیارت عاشورا از لحاظ متن، سند، توصیه، آثار و خواص از زیارت وارث پیش‌تر است.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت شما حاج فردوسی محترم و تشکر فراوان بابت پاسخ مفصلی که به نامه اینجانب دادید. پاسخ‌های شما برایم بسیار امید بخش و قابل استفاده می‌باشند اما در رابطه با سوال ششم که بیشتر دغدغه و آشفتگی اینجانب در رابطه با موضوع آن می‌باشد به نظرم درست بیان نکرده بودم. در اصل مساله‌ای که با آن درگیر هستم و زندگی و افکار مرا بعضا شدید درگیر خود می‌کند بحث مراسم عروسی خودمان است که در پیش داریم و همسرم به هر دلیلی و با توجه به شرایط محیطی که در آن بزرگ شده و شرایط سنی علاقه دارد مراسم عروسی همراه با رقص و آهنگ باشد. (البته بدون مخلوط بودن زنان و مردان)
حال حقیر که از ابتدا ان شا الله با توکل به خداوند وارد این مسیر شده‌ام چگونه در این برهه از زمان عمل کنم که موجبات نارضایتی خداوند و امام زمان (عج) نشویم. و از طرفی جوری برخورد نکنم که همسرم به عنوان یک دختر که آرزوهای خاص خودش را دارد از ابتدای زندگی با ناراحتی وارد زندگی مشترک نشود؟ (که نمی‌دانم این چه رسمی ست که در بعضی دختران وجود دارد همان رویاها و آرزوهایشان برای ازدواج و عشق و عاشقی‌های ظاهری …) چطور باعث شوم همسرم حقیقت این کارها و رفتارهای پوچ را دریابد و شروع زندگی ما با گناه و یا اختلاف و سر خوردگی نباشد؟ در ضمن خدا رو شکر همسرم اهل نماز و حلال و حرام خدا می‌باشند اما این خواسته هایش برای عروسی به نظرم بیشتر به دلیل همان شرایط محیطی و سنی (17 سال) ایشان هست.
با این حال بسیار محتاج دعای شما هستم امیدوارم مرا راهنمایی بفرمایید. ان شالله که از این امتحان پیش رو شرمنده بیرون نیایم. باز نمی‌دانم چه بگویم و ما را دعا کنید دعا کنید دعا کنید
ان شا الله شما و همه رفقای منهاجی در پناه توجهات حضرت امام زمان (عج) همواره موفق و سربلند باشید.
یا حق

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
دل‌ها به دست خداست و مشکل شما با دل همسرتان است. دل او چیزی می‌خواهد که خدا نمی‌پسندد. بهترین راه برای اصلاح این امر و عبور از این گردنه، دعاست. با خلوص نیت و توجه، دعا کنید یعنی از خدای بزرگ که بر هر کاری تواناست و دل‌ها به دست اوست بخواهید که دل همسرتان را از محبت گناه تهی کرده و از محبت معنویات، پُر نماید.
من نیز برای موفقیت شما در مراحل مختلف زندگی، بویژه مرحله‌ای که در پیش دارید، دعا می‌کنم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت شما حاج آقا فردوسی محترم
اینجانب پسر جوانی هستم 22 ساله، دانشجو و غریب یک سال است متاهل شده‌ام اما فعلا مستقل زندگی نمیکنیم (در دوران نامزدی به سر میبریم. البته عقد دائم کرده‌ایم)
نمی دانم از کجا شروع کنم و از چه بنویسم، چندین ماهی می‌شود که با منهاج فردوسیان آشنا شده‌ام و مطالب سایت را کم و بیش خوانده‌ام و مختصری شناخت از شما و منهاج فردوسیان پیدا کردم. حقیر قطره‌ای هستم ناچیز در دریای بیکران بندگان خداوند. نه ادب بندگی را کامل به جا آورده‌ام و نه شکرش را (مقصودم این نیست که در برابر شما اقرار به گناه کنم که میدانم که اقرار به گناه و خطا تنها باید نزد خداوند باشد) در خاطرم هست که شنیده بودم هرچه انسان (غیر معصوم (ع)) بیشتر بداند، متوجه می‌شود که کمتر می‌داند. و حال احساس میکنم چیزی نمی‌دانم و در این دنیا سرگردانم. مقصد را می‌دانم ـ حلال و حرام خدا را با خبرم ـ اما از هوای نفس هم بی نصیب نمانده ام. نه دنبال علوم غریبه‌ام نه دنبال کشف و شهود. شاید مشکل اصلی همان نداشتن برنامه هست که احتمال زیاد منهاج فردوسیان را پیشنهاد خواهید داد.
اما …. اما چند سوال درد دل‌گونه…!
حتما از اوضاع جامعه بخصوص دانشگاه‌ها خانواده‌ها و مسائل فرهنگی آن با خبرید. اطلاع از اوضاع فکری و سطح تفکر جوانان امروزی دارید. از دختران تا پسران. از ازدواج‌ها تا طلاق ها. از عشق‌های لحظه‌ای تا فراق‌های هفته ای. از روشنفکری تا نقد اندیشه‌های فلان شخص. از …. تا…. !
1ـ برنامه شما برای شخصی که باید وارد صراط مستقیم شود و آن را طی کند اما غرق در دنیا و مادیات و … هست چیست؟
2ـ چطور این مسیر درست را به اطرافیانی که با آنان زندگی میکنیم و رفتار و کردار ما بر هم تأثیر میگذارد بگوییم؟ چطور به آنان بفهمانیم که انجام حرام یعنی گناه و گناه یعنی دور شدن از خدا. چطور بفهمانیم دور شدن از خدا یعنی چه؟!
3ـ آیا این دو موجود می‌توانند در کنار هم به سمت خدا حرکت کنند در حالی که هر دو در نهایت دنبال خدا هستند اما گاهی یکی نمی‌تواند از خواسته و آرزوهای در ظاهر شیرین دنیایی خود دل بکند؟
4ـ دختر یا پسر جوانی که در خانواده‌ای بزرگ شده‌اند که شاید ظاهر دین را داشته‌اند اما از کنار سایر موضوعات ساده میگذرند از آهنگ و رقص گرفته تا پوشش و حجاب ناقص اقوام و رفت آمد با آنان، آیا می‌شود به توفیق الهی روزی بنده واقعی خداوند باشند.
5 ـ چطور باید بر مهمانی‌های آنچنانی خانوادگی صبر وغلبه کرد؟ نرویم اختلاف می‌شود. برویم و خاموش و سر به زیر گوشه‌ای بنشینیم و نگیم و نخندیم اختلاف می‌شود. برویم و بخندیم گناه می‌شود.
6 ـ و اینکه بارها به ایشان گفته‌ام اما چطور همسرم را متوجه کنم که حقیقتا برگزار کردن یک عروسی که اگر آهنگ و رقص زن در مقابل زن هم در آن باشد و نامحرمی هم نبیند باز گناه دارد؟ (چطور جلوی این نوع اتفاق و عروسی را بگیرم؟)
سرگردانی و پریشانی مرا در سوال کردنم ببخشید. یادم هست روزگاری آزوی شهادت داشتم و امروز از این می‌ترسم که خدای ناکرده با شرمندگی نزد خداوند حاضر شوم. فقط میدانم تا دیر نشده باید اقدام کرد باید التماس کرد و متوسل با ائمه معصومین علیهم سلام شد تا نجات یافت. لازم میدانم بگویم که ازدواج ما عشق و عاشقی نبوده و بعد از پیشنهاد از طرف پدرم به خواستگاری رفتیم و بعد آشنایی و با توکل و محض رضای خدا ازدواج کردیم!!!
خدا رو شکر. کاش من و همسرم هم جزء منهاجیان بشویم.
اما حاج فردوسی محترم لطفاً مرا راهنمایی کنید که چطور این مسائل را حل کنم و همسرم را با خود همراه کنم و با هم به سمت خدا بیاییم. امیدوارم از اینکه وقت شما را گرفتم حلال کنید و مرا راهنمایی بفرمایید.
التماس دعا
حق نگهدارتان

************
باسمه تعالی و تقدس

سلام علیکم
شور و حرارت شما برای رسیدن به کمال و سعادت، قابل ستایش است و خیلی باید قدرش را بدانید. در جهانی که اکثر جمعیتش را غافلان تشکیل می‌دهند، چنین بیداری وجدانی کمیاب است. و اما جواب سؤالات شما:

1ـ برنامه شما برای شخصی که باید وارد صراط مستقیم شود و آن را طی کند اما غرق در دنیا و مادیات و … هست چیست؟
جواب: هدایت دو نوع است؛ یکی به معنی افاضه‌ی ایمان و ایجاد طلب است. این نوع هدایت فقط و فقط در انحصار وجود مقدس حق تعالی است و حتی به صراحت، رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از داشتن چنین هدایتی محروم معرفی می‌فرماید.
نوع دیگر هدایت، راهنمایی کسانی است که اشتیاق لازم جهت کسب درجات عالیه را دارند. آنچه از انبیاء، اوصیاء و علماء بر می‌آید، این نوع هدایت است. اگر خدای متعال اراده‌ی خیر برای بنده‌ای کرده بود و دلش را برای پذیرش هدایت‌گری انبیاء‌ آماده نموده بود، ما می‌توانیم راه درست را به او نشان دهیم. اگر کسی شوق لازم را در خودش نمی‌بیند، با مطالعه‌ی پیوسته‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» و تأمل و تفکر در آن، به شوق و انگیزه‌ی لازم خواهد رسید. ان شاء الله
و اگر شوق و انگیزه‌ی لازم را دارد، کتاب منهاج فردوسیان را باز کرده و قدم به قدم بر طبق آنچه در صفحات 33 تا 37 (نسخه‌ی اول) آمده، عمل نماید تا در اندک زمانی تکامل را حس کرده و سعادت را لمس کند. ان شاء‌ الله.

2ـ چطور این مسیر درست را به اطرافیانی که با آنان زندگی میکنیم و رفتار و کردار ما بر هم تأثیر میگذارد بگوییم؟ چطور به آنان بفهمانیم که انجام حرام یعنی گناه و گناه یعنی دور شدن از خدا. چطور بفهمانیم دور شدن از خدا یعنی چه؟!
جواب: قرار نیست یک نفر که از جانب خدای تعالی هدایت می‌یابد، تمام اطرافیانش هم همان هدایت را دریافت کنند. در روایات ما وارد شده است که روز عاشورا برای حضرت اباعبد الله (علیه‌السلام) در خانه عزاداری کنید اگر از اهل خانه تقیه ندارید. یعنی در قدیم، کار آنقدر مشکل بوده که یک نفر شیعه از زنش یا پسر بزرگش یا دامادش تقیه می‌کرده و بخشی از اعتقادات خود را انکار می‌نموده است!! شما یقیناً‌ امروز چنین شرایطی ندارید. به راحتی اظهار اعتقادات صحیح می‌کنید و بدان افتخار هم دارید. این، نعمت بسیار بزرگی است که باید شاکر آن باشیم.
کسی را که خدای تعالی برایش اراده‌ی خیر نکرده، از دست هیچ کس بر نمی‌آید که نجاتش دهد، البته باید با امیدواری فراوان، همواره برای هدایت یافتن دیگران، دعا کنیم.

3ـ آیا این دو موجود می‌توانند در کنار هم به سمت خدا حرکت کنند در حالی که هر دو در نهایت دنبال خدا هستند اما گاهی یکی نمی‌تواند از خواسته و آرزوهای در ظاهر شیرین دنیایی خود دل بکند؟
جواب: جامعه همواره آلوده بوده و خواهد بود، اگر کسی حرکت به سوی معنویت و بهشت برین را مشروط به اصلاح جامعه، خانواده و محیط کارش کند، شاید هیچگاه قدم از قدم بر ندارد. اطراف ما پُر است از انسان‌هایی که دل به ظاهر شیرین دنیا داده‌اند و از باطن مسموم آن غافلند. سعی من بر این است که رفقایم را به این مسأله‌ی مهم متوجه نمایم که به فکر اصلاح خودتان باشید، اصلاح دیگران در مرحله‌ی بعد قرار دارد. «غافل» را قرآن کریم، پایین‌تر از «حیوانات» معرفی فرموده است؛ حال فرقی نمی‌کند که این «غافل» مرد باشد، زن باشد، کوچک باشد، بزرگ باشد، جوان باشد، پیر باشد یا … اگر کسی «غافل» شد با او مدارا کنید و به فکر اصلاح خودتان باشید. البته دعا برای هدایت دیگران و امر به معروف و نهی از منکر، به جای خودش محفوظ است.

4ـ دختر یا پسر جوانی که در خانواده‌ای بزرگ شده‌اند که شاید ظاهر دین را داشته‌اند اما از کنار سایر موضوعات ساده میگذرند از آهنگ و رقص گرفته تا پوشش و حجاب ناقص اقوام و رفت آمد با آنان، آیا می‌شود به توفیق الهی روزی بنده واقعی خداوند باشند.
جواب: از اعجازهای خداوند این است که:
«یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» [سوره‌ی روم، آیه‌ی 19]
یعنی: زنده را از مرده بیرون می‌‏آورد، و مرده را از زنده بیرون می‏‌آورد، و زمین را بعد از مرگش زنده می‏‌سازد.
شاید خداوند در رحم این زن یا در صلب آن مرد، برکتی قرار داده باشد که نسلی پاک و الهی را تحویل بدهد. بعضی از مؤمنین راستین، از پدر یا مادری مشرک متولد شده‌اند. یکی از زنان خوب رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، دختر ابوسفیان (سرکرده‌ی‌ کفار و منافقین قریش) است. پس توجه داشته باشید که همه چیز عالم همان نیست که ما می‌بینیم و می‌فهمیم. باید به رضای الهی راضی بود و برای بهبود اوضاع، دعا و تلاش کرد.

5 ـ چطور باید بر مهمانی‌های آنچنانی خانوادگی صبر وغلبه کرد؟ نرویم اختلاف می‌شود. برویم و خاموش و سر به زیر گوشه‌ای بنشینیم و نگیم و نخندیم اختلاف می‌شود. برویم و بخندیم گناه می‌شود.
جواب: به صراحت اعلام کنید که منهاجی شده‌اید و بعضی کارها برای شما ممنوع است. بگو و بخند از خوش اخلاقی است ولی غیبت، توهین، مسخرگی، مسخره کردن، دست دادن و روبوسی با نامحرم، رقصیدن، نواختن و گوش دادن موسیقی، نوشیدن شراب، خوردن گوشت خوک و خرگوش و خرچنگ و اینگونه کارها (که در قوانین منهاج فردوسیان آمده است)، را ترک کنید. خیلی مؤدبانه تفهیم کنید که تا حدودی همراه جمع هستید، از بقیه‌ی راه عذرخواهی نموده و با خوشرویی جدا شوید. بعد از مدتی خواهید دید که شما را به عنوان یک منهاجی محکم خواهند شناخت و احترام خواهند کرد. بعد از مدتی خواهید دید که اگر بخواهید خلاف قوانین منهاج فردوسیان عمل کنید، ‌همان انسان لاابالی به شما تذکر خواهد داد و اظهار تعجب خواهد کرد که شما منهاجی هستید و این کارها از یک منهاجی بعید است.
مثل معتادی که با افتخار ترک می‌کند، مثل سیگاری‌ای که با افتخار سیگار را ترک می‌کند، و به همه‌ی رفقا و بستگانش اعلام می‌نماید که من دیگر تریاکی نیستم، من دیگر سیگاری نیستم، شما هم با افتخار اعلام کنید که من دیگر منهاجی شده‌ام و فلان کار و فلان کار را برای همیشه ترک کرده‌‌ام. شیطان‌پرست با افتخار اعلام می‌کند بنده‌ی شیطان شده است، موهای فشنش، آرایش صورتش، گردنبند اسکلتی‌اش، شلوار پاره‌اش و انگشتر جمجمه‌ای‌اش را با افتخار نشان همه می‌دهد ولی مؤمن از اعلام و بیان این که ایمان راسخ به خدای تعالی و اولیای دین پیدا کرده و مقید شده است به دستوراتشان عمل کند، شرم دارد و حاشیه می‌رود.
بسیار خوشم آمد از جوانی که می‌گفت: رفیقم موبایلش را به من نزدیک کرد که چند تصویر نامناسب نشانم دهد ولی من با مهربانی دستم را روی صفحه گذاشتم و گفتم: «عزیزم من منهاجی شده‌ام. برای من جایز نیست به هر تصویری نگاه کنم. از این به بعد هم از اینگونه تصاویر و فیلم‌‌ها به من نشان نده. من رفیق گذشته‌ات نیستم. من فرق کرده‌ام. من منهاجی شده‌ام.» او هم تبسمی کرد و دیگر هیچوقت مرا با انحراف و جهنم خودش شریک نکرد.

6 ـ و اینکه بارها به ایشان گفته‌ام اما چطور همسرم را متوجه کنم که حقیقتا برگزار کردن یک عروسی که اگر آهنگ و رقص زن در مقابل زن هم در آن باشد و نامحرمی هم نبیند باز گناه دارد؟ (چطور جلوی این نوع اتفاق و عروسی را بگیرم؟)
جواب: به زبان خوش تذکر بدهید، نهی از منکر نمایید و سعی کنید ورود و حضور در چنین جلساتی نداشته باشید. بیش از این از شما خواسته نشده است.

ـ لطفاً مرا راهنمایی کنید که چطور این مسائل را حل کنم و همسرم را با خود همراه کنم و با هم به سمت خدا بیاییم.
جواب: اعتقاد ما این است، چنان که در قواعد نظری نسخه‌ی دوم خواهد آمد، اگر کسی آرزوی داشتن زندگی بدون گناه را داشته باشد، بالاخره خدای تعالی او را به آرزویش خواهد رسانید. والعاقبة للمتقین.
همچنین اعتقاد داریم، چنان که در قواعد نظری منهاج فردوسیان آمده است، اگر کسی بین خود و خدای خود را اصلاح کند، خدای تعالی بین او و مردم را اصلاح خواهد فرمود. اگر شما رابطه‌ی خود و خدای متعال را در پنهان اصلاح کنید، خدای تعالی تمام جهان را مأمور می‌کند تا رابطه‌ی شما را در عیان و با مردم، اصلاح کنند. اگر در کار و حالات خودتان دقت کنید، خواهید یافت اعمالی که در شأن شما نیست ولی انجامش می‌دهید یا در شأن شماست که انجام دهید ولی ترکش می‌کنید. اگر تمرکزتان بر روی اصلاح این موارد باشد و استقامتی نشان دهید، تمام زمین و آسمان که سربازان حق تعالی هستند، شما را حمایت خواهند کرد.
با کتاب «بهشت و جهنم ‌در منهاج فردوسیان» مأنوس باشید. هم زمانی که در تنهایی با همسرتان هستید و هم در جمع‌های خانوادگی، بسیار برایشان بخوانید. شاید دلی در آن جمع باشد و از خواب غفلت بیدار گردد. اگر شما در وقت مطالعه و بازگویی اوصاف بهشت و اوصاف جهنم، حال لازم را داشته باشید؛ یعنی در اوصاف بهشت به وجد بیایید و در اوصاف جهنم به ترس و گریه بیافتید، اثرش هم بر خود شما، هم بر همسرتان و هم بر جمع اطرافیان، بسیار بیشتر خواهد بود.
برای سعادت و موفقیت شما و همه‌ی زوج‌‌های جوان منهاجی دعا می‌کنم.

حاج فردوسی

با سلام و عرض ارادت حضور شما حاج فردوسی عزیز
اگر ممکن است بنده را در خصوص چگونگی صله رحم با بستگان نزدیک بی نماز و اهل ماهواره و نظایر آن راهنمایی بفرمایید.
با تشکر و دعای خیر برای شما

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
«رحم» به معنی زهدان است که دستگاه تولید و رشد جنین می‌باشد. پس بحث‌های «صله‌ی رحم» و «قطع رحم» مربوط به بستگان نسبی است؛ یعنی کسانی که به یک رحم مربوط می‌شوند. و بر طبق برخی روایات، تا چهل نسل، رحم محسوب می‌شوند.
پس افرادی همچون پدر زن، مادر شوهر، داماد، عروس، داماد خاله، عروس عمه و … رحم محسوب نمی‌شوند و از محل بحث ما خارج هستند.
در مورد رفتار با «رحم» سه حالت وجود دارد که به ترتیب توضیح می‌دهم و سپس نتیجه گیری می‌کنم؛

حالت اول: صله‌ی رحم، یعنی خوشحال کردن.
آنچه موجب طول عمر و زیاد شدن مال و برکت زندگی است و ثواب عظیم اخروی دارد، خوشحال کردن ارحام است. یعنی اگر بتوانید برای کسی که وابستگی خونی به شما دارد، کاری انجام دهید که او شاد شود، «صله‌ی رحم» انجام داده‌اید. مثلاً برایش زن پیدا کنید، برایش شوهر پیدا کنید، برایش کار پیدا کنید، به او وام قرض الحسنه بدهید، برایش مسکن بسازید یا بخرید، قسمتی از مخارج خانواده‌اش را به عهده بگیرید، برایش هدیه و کادو ببرید و اگر از دیدن شما شاد می‌شود، به دیدنش بروید. حتی اگر از تماس تلفنی و احوالپرسی تلفنی خوشحال می‌شود، به او تلفن زده و حالش را بپرسید. و مانند این موارد.

حالت دوم: قطع رحم، یعنی رنجاندن.
آنچه موجب کوتاه شدن عمر و بی برکتی در زندگی است و کیفر شدید اخروی دارد، رنجاندن «رحم» است به هر طریقی که انجام شود. از جمله کارهایی که موجب رنجاندن ارحام می‌شود و مصداق قطع رحم است می‌توان به این موارد اشاره کرد: دعواهای زمان تقسیم ارث، توهین کردن، کارشکنی کردن و مانع شدن از این که به مقاصدشان برسند و … حتی دعواهای برادران و خواهران (مجرد) در خانه‌ی پدری بر سر لباس، غذا، مسائل درسی، اختلافات سیاسی و بحث‌های بی فایده اگر موجب رنجش طرف مقابل گردد، قطع رحم است و بدون شک پیامدهای بسیار بد دنیوی و اخروی دارد.

حالت سوم: نه صله و نه قطع، یعنی روابط عادی داشتن.
اینطور نیست که اگر کسی صله‌ی رحم نکند، حتماً قطع رحم کرده است. بلکه می‌توان حالتی عادی داشت یعنی نه رحمتان را خوشحال کنید و نه موجب رنجش و آزردگی خاطرش را فراهم آورید. در این حال، گر چه از ثواب و برکات بسیار «صله‌ی رحم» محروم می‌شوید ولی چون موجب رنجش او نشده‌اید، ضرری هم نخواهید دید.
بعد از این مقدمه، برگردیم به سؤال شما: «در خصوص چگونگی صله رحم با بستگان نزدیک بی نماز و اهل ماهواره و نظایر آن»
به نظر می‌رسد شما ـ مثل خیلی از مردم جامعه ـ «صله‌ی رحم» را «دید و بازدید» معنی کرده‌اید. لهذا این اشکال برایتان پیش آمده که با ارحام بی نماز و اهل معصیت، چگونه رفت و آمد کنید که از انحرافات و معصیت‌های آنان به شما و خانواده تان آسیبی نرسد. در عین حال خود را ملزم می‌دانید که حتماً باید با آنها رفت و آمد داشته باشید.
از مقدمات بالا، به روشنی معلوم می‌شود که برای صله‌ی رحم، اصلاً نیازی به رفت و آمد نیست و می‌توان در حالی که اصلاً رحم را نبینید، او را خوشحال کنید و ثواب بزرگ صله‌ی رحم را کسب کنید. همچنین می‌توانید او را نیازارید و برایش ایجاد گرفتاری و دردسر نکنید، تا گرفتار قطع رحم نشوید. یکی از بهترین راه‌های صله‌ی رحم، «استغفار کردن»، «دعا کردن» و «زیارت کردن» برای ارحام در زندگی و بعد از مرگ آنهاست.

و اما جواب: وظیفه‌ی شرعی شما این است که خود و خانواده‌یتان را از معرض گناه و انحراف دور کنید پس اگر قوم و خویش شما اهل معصیت است و احتمال واگیری به خود یا خانواده تان می‌دهید، رفت و آمد با آنها را محدود کنید ولی از خوشحال کردنشان از هر راهی که به نظرتان می‌رسد، دریغ ننمایید؛ مانند تماس تلفنی، کارت پستال فرستادن، سلام رساندن توسط دیگران، سفارش آنها را به دیگران کردن و مانند اینها.
امیدوارم حق مطلب را بیان کرده و راه درست را نشان داده باشم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و عرض ارادت
بنده کارمندی هستم که در محل کارم با تعدادی افراد کاهل نماز و روزه و …، ناچاراً هم اتاق هستم. اگر ممکن است در خصوص حدود مراوده و ارتباط بنده با آنها، توضیحی بفرمایید تا خدای نکرده از حدود الهی خارج نشوم!

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

اولاً: قرآن کریم می‌فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکمْ أَنْفُسَکمْ لا یَضُرُّکمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ» [سوره‌ی مائده، آیه‌ی 105]
یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید، به خودتان بپردازید. هر گاه شما هدایت یافتید، آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی‌‏رساند. بازگشت همه شما به سوی خداست. پس شما را از آنچه انجام می‏‌دادید، آگاه خواهد کرد.
پس: تا می‌توانید سعی کنید که خودتان به قوانین منهاج فردوسیان عمل کنید. اگر تمام مردم زمین گمراه شوند ولی شما هدایت یابید، گمراهی آنان به شما ضرری نخواهد زد.

ثانیاً: قرآن کریم می‌فرماید:
«وَ ذَکرْ فَإِنَّ الذِّکری‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنینَ» [سوره‌ی ذاریات، آیه‌ی 55]
یعنی: و پند ده، که مؤمنان را پند، سود بخشد.
پس: دوستان و همکارانتان را نصیحت کنید، شاید بپذیرند و هدایت شوند.

ثالثاً: قرآن کریم می‌فرماید:
«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکر» [سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 110]
یعنی: شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌‏اید، [زیرا] به کار پسندیده فرمان می‏‌دهید، و از کار ناپسند بازمی‏‌دارید.
پس: بیش از نصیحت دوستانه، آنان را امر به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها کنید.

رابعاً: قرآن کریم می‌فرماید:
«اُدْعُ إِلی‏ سَبیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ» [سوره‌ی نحل، آیه‌ی 125]
یعنی: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‏‌ای‏] که نیکوتر است مجادله نمای. در حقیقت، پروردگار تو به [حال‏] کسی که از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال‏] راه‏یافتگان [نیز ] داناتر است.
پس: امر به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها و نصیحت هایتان باید با زیبایی و نیکویی تمام باشد، شاید در دلشان اثر کرد.

خامساً: قرآن کریم می‌فرماید:
«إِنْ أُریدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی‏ إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیبُ» [سوره‌ی هود، آیه‌ی 88]
یعنی: من قصدی جز اصلاح [جامعه‏] تا آنجا که بتوانم، ندارم، و توفیق من جز به [یاری‏] خدا نیست. بر او توکل کرده‌‏ام و به سوی او بازمی‏‌گردم.»
پس: در این راه از خدا کمک بخواهید، بر او توکل کنید و اگر موفقیتی حاصل شد، از توفیق او بدانید نه از تلاش خودتان.
امیدوارم با دقت و مطالعه‌ی مکرر این آیات، به جوابی کامل و جامع برسید. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام، همسر بنده نماز را سبک می‌شمارد. گاهی اوقات آخر وقت می‌خواند و گاهی اوقات مشخص است که تند و بی توجه می‌خواند. تذکر که می‌دهم می‌گوید خدا که به نماز من نیازی ندارد که از من خواسته نماز بخوانم. خیلی با آرامش و دوستانه تحت این واژه که چون دوستت دارم می‌گویم و از مهربانی خدا می‌گویم که بدین وسیله شکر نعماتش را به جا می‌آوریم و ایشان می‌گویند* پس خدای مهربان نماز نخواندن مرا خواهد بخشید.* لطفاً راهنمایی بفرمایید.
1. طبق روایت بفرمایید که آیا تا این حد خوش بین بودن درست است و اگر نیست آیات و روایاتی بفرمایید که خداوند به راحتی از این مهم نمی‌گذرد.
2. تا چه حد امر به این معروف مهم بر من لازم است؟
3. آیا اگر این موضوع باعث بگو مگو شود مراء به حساب می‌آید یا مراء فقط در مسائل دنیوی است که زنان از آن نهی شده‌اند؟
4. چه کنم افکار و عقاید ایشان در فرزند پسرم اثر نکند با توجه به اینکه پدر الگوی پسر است؟ چون هم اکنون که مقید است اما پدرش می‌گوید ما هم که به سن او بودیم همینطور بودیم. به دانشگاه که برود تغییر می‌کند و می‌فهمد کار مردم را راه‌انداختن و جواب مراجعین را دادن از نماز مهم تر است و ثوابش بیشتر. ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم

1. خوش بین بودن به این معنی است که عبادتها را با شرایط و حدودش بجا آوریم، آنگاه امیدوار باشیم عبادت هایمان مقبول درگاه الهی قرار گیرد. نه این که عبادت نکنیم یا با شرایط و حدودش انجام ندهیم و باز هم امیدوار باشیم، این «امیدواری» نیست بلکه «فریب خوردن از شیطان» و «فریب دادن خویش» است. بهترین و روشن ترین روایت در این مورد، همان سخنان امام صادق (علیه السلام) در روزها یا لحظات آخر عمر مبارکشان است که فرمودند: «شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد، نخواهد رسید»

2. همواره و با محبت و دلسوزی، تذکر بدهید. در روایت است که اگر تذکر دادید و عمل نکرد، شما وظیفه تان را انجام داده‌اید و از این جهت مورد بازخواست قرار نخواهید گرفت.

3. نباید اجازه بدهید کار به بگو مگو و مشاجرات لفظی بکشد، زیرا شیطان تمام همتش این است که بین دو مسلمان، کدورت ایجاد کند. شاید تمام یا بخش زیادی از احساس تکلیفی که در مورد شوهرتان می‌کنید، از ناحیه‌ی شیطان باشد تا بعد از تذکر، با تند زبانی، توهین، تحقیر، مقایسه‌اش با مردان دیگر و مانند این امور ممنوعه، زمینه‌ی نارضایتی شوهر از شما را فراهم سازد و بدین ترتیب، شما را که از جهات دیگر، ساخته شده و موفق هستید، از این طریق، به زمین بزند و چهره‌ی جانتان را خدشه دار نماید.

4. کسی نگفته و جایی ننوشته‌اند که حتماً پدر الگوی پسر است. موارد زیادی سراغ دارم که تحت تربیت مادری فرهیخته و دیندار، فرزندان، علاقه مند به تقوا و طهارت بار آمده‌اند و انحرافات و گمراهی‌های پدر، کمترین اثری در آنان نداشته است.
برای این که فرزندتان را از آسیب‌های اینچنینی ـ چه از ناحیه‌ی پدرش و چه از ناحیه‌ی دوستانش و جامعه ـ محافظت نمایید، سعی کنید فرزندتان با کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» مأنوس باشد. اگر در دوران دبستان است، برایش بخوانید و توضیح دهید و اگر در سن بالاتر از دبستان قرار دارد، از او بخواهید که وصف بهشت و وصف جهنم را (مثلاً روزی دو صفحه) برایتان بخواند و توضیح دهد. اینگونه ذهن خالی و پاک فرزندتان به تسخیر آیات و روایات در می‌آید و جایی برای انحرافات و القائات شیاطین باقی نمی‌ماند.
مهم این است همانطور که به تغذیه و لباس و کفش فرزندتان اهمیت می‌دهید، به فکر و روحش اهمیت بدهید. اگر فلان و بهمان برایش می‌خرید تا در بزرگی عقده‌ای نشود، روحش را از خدا و معنویت پر کنید تا در بزرگی، احساس خلأ معنویت نکند و به سوی جریان‌های انحرافی فکری متمایل نگردد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
در خواب دیدم شخصی در فضائل مرحوم قاضی سخن می‌گوید، شخص بزرگواری کنارم ایستاده بود گفت: نه! فقط طریق اهل بیت (علیهم السلام). آن بزرگوار نان تناول می‌کرد لقمه‌ای هم به حقیر داد. تعبیرش چیست؟

************
سلام علیکم

تعبیر قسمت اول خوابتان را نمی‌دانم. من مرحوم قاضی (ره) را دارای گرایش‌هایی به صوفیه می‌دانم ولی نه تا حدی که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) خارج باشد. و الله عالم
ولی «نان» در خواب، برکت است.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام، با توجه به اینکه بسیاری از برادران و یا خواهران منهاجی ممکن است کارمند باشند و در نتیجه بیدار ماندن از قبل از اذان صبح جهت فریضه نماز شب تا زمان بین الطلوعین و هنگام خواندن تحلیلهای قبل از طلوع برای آنها مقدور نباشد، بفرمایید فضیلت کدام یک بیشتر است تا در انجام آن فریضه بیشتر تلاش نماییم. با تشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
قانون‌های مربوط به هر کدام، بر طبق افضلیت بیان شده است؛ بدین ترتیب:
قانون 373/5: در منهاج فردوسیان، خواندن نماز شب، ضروری است.
قانون 417/5: در منهاج فردوسیان، خواندن تهلیلات دهگانه * قبل از طلوع و غروب خورشید، ضروری است.
قانون 432/6: در منهاج فردوسیان، خوابیدن در فاصله‌ی اذان صبح تا طلوع آفتاب، ممنوع است. (خواب بین الطلوعین)
یعنی برای مراعات، بهتر است اول نماز شب، سپس تهلیلات و سپس ترک خواب بین الطلوعین در دستور مراقبه و جدول محاسبه قرار گیرد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام. یکی از دوستان در مورد چگونگی شناخت مراجع تقلید (جهت فرزندش) از من پرسید که اصلح ترین آنها کیست و چگونه می‌توان به این مهم پی برد؟ خودم نتوانستم پاسخ ایشان را بدهم. لطفاً راهنمایی بفرمایید همانطور که گویی برای فرزند خود بدنبال مرجع اصلح هستید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
شناخت مرجع تقلید، کاری تخصصی و در اختیار نخبگان و خبرگان علوم دینی است و نباید افراد معمولی جامعه بنا به سلایق شخصی یا جناحی و سیاسی و یا هر ملاحظه‌ی دیگری، برای خود مرجع تقلید، مشخص نمایند.
بعد از رحلت آیت الله العظمی اراکی (ره) جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم (که جمعی از مدرسین عالی حوزه هستند) بعد از جلسات مختلف و در نظر گرفتن ملاک‌های گوناگون، هفت نفر از مجتهدین گرانقدر را شایسته‌ی مرجعیت تشخیص داده و معرفی نمودند. از آن هفت نفر، سه نفرشان به بهشت برین رحلت کرده‌اند که عبارتند از:
ـ آیت الله العظمی فاضل لنکرانی،
ـ آیت الله العظمی تبریزی،
ـ آیت الله العظمی بهجت (رحمة الله علیهم)و چهار نفرشان در قید حیاتند و می‌توان از آنان تقلید نمود که عبارتند از:
ـ آیت الله العظمی امام خامنه ای،
ـ آیت الله العظمی وحید خراسانی،
ـ آیت الله العظمی مکارم شیرازی،
ـ آیت الله العظمی شبیری زنجانی (حفظهم الله تعالی)
اخیراً نیز دو تن دیگر از آقایان به شرح زیر، معرفی شدند:
ـ آیت الله العظمی صافی گلپایگانی،
ـ آیت الله العظمی سیستانی (حفظهما الله)
پس هر یک از شش بزرگواری که نام برده شدند، را می‌توانید به عنوان مرجع تقلید به فرزندتان معرفی نمایید. همچنان که من چنین کرده ام.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام و عرض ارادت
آیا ممکن است در خصوص رجعت و نظر شیعه راجع به آن و نیز میزان اثر آن در سعادت انسان توضیح بفرمایید؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مورد اصل رجعت و توضیح آن، در سراسر اینترنت مطالب خوب و مفیدی یافت می‌شود، اما در مورد نقشش در کمال و سعادت انسان، فقط به یک سخن از استاد معظم، حضرت امام صادق (علیه السلام) بسنده می‌کنم. آن حضرت فرمودند:
«لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکرَّتِنَا وَ یَسْتَحِلَّ مُتْعَتَنَا» [من ‏لایحضره ‏الفقیه/3/458؛ وسائل ‏الشیعة/21/7؛ بحار الأنوار/53/92]
ترجمه: از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد و ازدواج موقت را حلال نداند.
با این حساب، ایمان نداشتن به رجعت، ضربه‌ی اساسی به کمال و سعادت انسان می‌زند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
چگونه بدانیم کسی مورد چشم زخم واقع شده و دفع چشم زخم چگونه است؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
همیشه چشم زخم در جایی اتفاق می‌افتد که چیزی یا کسی در چشم‌ها بزرگ بیاید مثل این که انسانی زیبایی و رعنایی خاصی داشته باشد یا ماشین کذایی بخرد یا خانه‌ی کذایی بسازد یا جواهرات چشم گیر داشته باشد و مانند آن، پس در چیزهایی که به چشم نمی‌آید ولی بزرگ است مثل این که کسی در رشته‌ی خوبی در دانشگاه قبول شود یا فلان مشکل از پرونده‌ی کاری اش حل شود یا با طرحش موافقت شود و مانند این چیزها که گرچه در خیال، بزرگ جلوه می‌کند ولی به چشم نمی‌آید، اینها مورد چشم زخم قرار نمی‌گیرد.
یکی از راه‌های پیشگیری از چشم زخم، خواندن دو آیه‌ی آخر سوره‌ی قلم است و یکی از راه‌های درمان چشم زخم، صدقه دادن می‌باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاج فردوسی
سؤالی داشتم در خصوص حد ریش در برادران منهاجی لطفاً عنایت فرمایید توضیحی در خصوص حد ریش و حدود حرام بودن آن را در منهاج فردوسیان بفرمایید؟
ضمناً آیا ریش پرفسوری گذاشتن و با ماشین ریش را کوتاه کردن برای اصحاب منهاج فردوسیان اشکال ندارد؟
با تشکر از شما

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
آنچه در منهاج فردوسیان مطرح است، نهی از زایل کردن ریش است. یعنی منهاجیّون نباید ریش خود را از بین ببرند. امّا این که حد ریش کدام است، باید به عُرف مراجعه نمود. البته منظور از عُرف، مردم کوچه و بازار نیستند بلکه منظور، عرف عقلاست. در عرف عقلا چهار گزینه در مورد صورت وجود دارد؛

اول: «کوسه» (یا کوسج) یعنی کسی که موی ریش ندارد یا بسیار کم دارد به حدی که به آن اعتنا نمی‌شود،

دوم: «تراشیدن»، یعنی موی صورت را با تیغ و مانند آن، چنان از بین ببرد که اثری از مو در صورت نماند.

سوم: «موی صورت» یعنی موهای کوتاهی که نیاز به شانه نداشته باشد.

چهارم: «ریش» که نیاز به شانه دارد.
همین تقسیم بندی برای موی سر نیز وارد است؛

اول: «کچل» یعنی کسی که موی سر ندارد،

دوم: «تراشیده» یعنی مویی که با تیغ و مانند آن، از ته زده شده باشد،

سوم: «موی کوتاه سر» (مانند سربازان) که نیاز به شانه ندارد،

چهارم: «زلف» (یا گیسو) که نیاز به شانه دارد.
با این تقسیم بندی در می‌یابیم که «ریش» غیر از «موی صورت» است در حالی که خیلی از مردم (و حتی افراد مذهبی) چنین خیال می‌کنند که موی صورت، همان ریش است. در حالی که ریش، دارای لوازم و مشخصاتی است. یکی از بهترین راه‌های تشخیص حد ریش [در قسمت کمی]، نیاز آن به شانه است. اگر وقتی مرد از خواب شبانه بر می‌خیزد یا از حمام و استخر خارج می‌شود، نیاز به شانه کردن صورت داشته باشد، معلوم می‌شود ریش دارد. ولی اگر نیاز ندارد، معلوم می‌شود یا «کوسه» است، یا صورتش را «تراشیده» است و یا «موی صورت» دارد ولی «ریش» ندارد.
اما حد ریش از ناحیه‌ی بلندی، یک قبضه است یعنی با دست خود، ریشش را از زیر چانه در مشت بگیرد، هر مقدار که از زیر دستش بیرون باشد را باید کوتاه کند.
قاعده‌ی شانه برای تشخیص ریش، برای تشخیص «زلف» یا «گیسو» هم صادق است یعنی مرد یا زنی که از خواب برخیزد یا از حمام بیرون آید و نیاز به شانه نداشته باشد، یا «کچل» است، یا سرش را «تراشیده» و یا «موی سر» دارد ولی «زلف» (گیسو) ندارد. فقط کسی «زلف» یا گیسو دارد که نیاز به شانه داشته باشد و الا به هم ریخته و نامنظم جلوه می‌کند.
نکته‌ی دیگر در مورد ریش چانه (یا پرفسوری) باید عرض کنم که در عرف عقلا، ریش از رستنگاه آن (روبروی گوش) شروع و تا نقطه‌ی مقابلش امتداد می‌یابد. پس هر قسمتی که کوتاه تر از حد نیاز به شانه باشد، اطلاق «ریش» بر آن نمی‌شود.

موفق باشید
حاج فردوسی

بسمه تعالی

با تشکر از پاسختان
یعنی در منابع دینی و قرآن و همچنین از ائمه در این رابطه روایتی نیامده؟ من خودم در این باره بسیار تحقیق کردم و قرار است درباره این مطلب کنفرانسی را نیز ارائه دهم. و می‌خواستم جواب نهایی را از شما بگیرم (منبع معتبر و جوابی مشخص)
البته از طرفی این سوالات برای خیلی‌های دیگر هم پیش آمده و درگیر این موضوع نیز هستند و به نظرم جوانان امروزی با درک و دقت بالایی به دنبال کردن و موشکافانه بررسی کردن مسائل دینی هست ولی خب متاسفانه بیشتر به دنبال دلایل عقلی و تجربی می‌گردند.
حال به نظر شما همین حدیث می‌تواند این آتش برافروخته از این همه ابهام و سوالات وسیع در این رابطه را خاموش کند؟
البته بیشتر این سوال را می‌پرسند که: «یک اتفاقی برایم رخ داده که احساس می‌کنم قبلا برایم اتفاق افتاده یا مثلاً به مکانی رفته که تا به حال آنجا نرفته اما انگار این مکان را قبلا دیده» که ظاهرا مربوط به عالم ذر می‌شود و از این دست سوالات.
علی الظاهر انسان در این عالمی که بوده اتفاقاتی برایش پیش آمده و سرگذشتی داشته.
حال اگر نیازی می‌بینید که پاسخ بنده را بدهید که ممنون می‌شوم در غیر این صورت باز هم از شما بابت حوصله تان صمیمانه قدردانی می‌کنم. واقعاً حوزه امثالی مثل شما را می‌خواهد که واقعاً دلسوز باشند، تفکر داشته باشند، خلاق باشند، ان شاءالله که خداوند مرتبه فردوس را لایق شما گرداند.
راستی (خیلی عذر می‌خواهم که متنم طولانی شد) حالا که بحث به اینجا کشیده شد، می‌خواستم با شما مساله‌ای را در میان بگذارم. بنده ان شاءالله این ترم فارغ التحصیل می‌شوم. درباره‌ی ادامه‌ی مسیرم به یک دو راهی بزرگ برخوردم که هر کدام معایب و مزایا، امتحانات، سختی‌ها و آسانی‌های خودشان را دارند. و آن “ادامه تحصیل در دانشگاه و یا رفتن به حوزه” هست.
این مساله نیز چند ماهی است فکر بنده را مشغول کرده چون این انتخاب سرنوشت آینده من چه در این جهان و چه دیار باقی را معین می‌کند و با انتخاب‌های دیگر فرق دارد.
این را هم می‌دانم که عمل به دستورات منهاج فردوسیان در هر شغل و لباسی که باشد انسان را سعادتمند می‌کند، اما بالاخره انتخاب هریک از این مسیرها در کیفیت این راه تأثیر گذار هستند.
اگر می‌توانستم به صورت حضوری خدمتتون برسم که به نظرم خیلی بهتر هست و راحت تر می‌توانیم پیرامون این موضوع صحبت کنیم، اما اگر این امکان وجود ندارد، می‌خواستم نظر شما را بدانم که چه کار کنم، آیا استخاره کنم؟ اصلا با وجود کتابی مثل منهاج فردوسیان نیازی داریم کسی طلبه بشود، چون هرکس به آن عمل کند خود یک روحانی وارسته است، با این تفاوت که دروس حوزوی نخوانده …
منتظر کمک و راهنماییهایتان هستم… ان شاءالله خداوند عاقبتتون رو به خیر کند.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
ـ یعنی در منابع دینی و قرآن و همچنین از ائمه در این رابطه روایتی نیامده؟
جواب: چون مسأله‌ی پر اهمیتی نبوده، در روایات خیلی کم به آن پرداخته شده است. از جمله روایت زیر است (که شاید روشن ترین روایت این موضوع باشد):
عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ (علیه‌السلام) عَنْ قَوْلِهِ فَمِنْکمْ کافِرٌ وَ مِنْکمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ: «عَرَفَ اللَّهُ إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا وَ کفْرَهُمْ بِتَرْکهَا یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ وَ هُمْ ذَرٌّ فِی صُلْبِ آدَمَ (علیه‌السلام)» [بحارالأنوار/26/271 و 57/284 به نقل از کافی؛ تفسیر قمی/2/371]

ـ جوانان امروزی با درک و دقت بالایی به دنبال کردن و موشکافانه بررسی کردن مسائل دینی هست ولی خب متاسفانه بیشتر به دنبال دلایل عقلی و تجربی می‌گردند.
جواب: شیطان از تلاش‌های موشکافانه‌ی انسان، از تحقیق، اکتشاف، اختراع، تکنولوژی، بحث‌های علمی [صِرف و بی ثمر] ناراحت نمی‌شود و اتفاقاً خیلی هم خوشحال است که بدون تلاش او، این انسان در غفلتی فراگیر، سرگرم شده و سرمایه‌اش در حال از بین رفتن باشد.
پس این از حیله‌های شیطان است که مؤمن را اسیر بحث‌های مذهبی ای کند که ثمره‌ی عملی ای ندارد. در عین حال، وجدان خداخواه و معنویت طلبش را ساکت و سرکوب و سرگرم می‌کند به این بهانه که بحث‌های من مذهبی و دینی است؛ ولی در واقع، چون ثمره‌ی عملی ندارد، فرقی بین این بحث‌ها با نگاه کردن بازی فوتبال نیست.
شیطان از این که ما بنده‌ی علم خویش باشیم، ناراحت نمی‌شود. او فقط و فقط می‌خواهد که ما بنده‌ی خدا نباشیم. پس تا جوان ما به دنبال دلیلی از علم و تجربه برای بندگی خداست، ناخواسته نوکری شیطان می‌کند. و این را زمانی خواهد دریافت که کار از کار گذشته باشد و عمر شریف به بحث‌های خوش آب و رنگ مذهبی به سر آمده و فرصت «عمل» تمام شده باشد.

ـ حال به نظر شما همین حدیث می‌تواند این آتش برافروخته از این همه ابهام و سوالات وسیع در این رابطه را خاموش کند؟
جواب: قرآن کریم می‌فرماید:
«قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ» [سوره‌ی نور، آیه‌ی 54]
ترجمه: بگو: «خدا و پیامبر را اطاعت کنید. پس اگر پشت نمودید، [بدانید که‏] بر عهده‌ی اوست آنچه تکلیف شده و بر عهده‌ی شماست آنچه موظّف هستید. و اگر اطاعتش کنید راه خواهید یافت، و بر فرستاده‌ی [خدا] جز ابلاغ آشکار [مأموریتی‏] نیست.
وظیفه‌ی نبی و وصی و عالمان دینی این است که راه را نشان دهند، اگر کسی مطیع بود، به کمال و سعادت خویش خواهد رسید ولی آن که سرکش و عصیانگر باشد، به حیرت و خسران خواهد افتاد.

ـ درباره‌ی ادامه‌ی مسیرم به یک دو راهی بزرگ برخوردم که هر کدام معایب و مزایا، امتحانات، سختی‌ها و آسانی‌های خودشان را دارند. و آن “ادامه تحصیل در دانشگاه و یا رفتن به حوزه” هست.
جواب: همانطور که خودتان در ادامه به خوبی اشاره کرده‌اید، سعادت دنیا و آخرت در منهاج قویم فردوسیان است و بس. اگر بتوانید اعتقاداتتان را بر طبق قواعد نظری منهاج فردوسیان و اعمالتان را بر طبق قوانین عملی منهاج، تنظیم کنید، به خیر و سعادت دنیا و آخرت خواهید رسید.
توصیه‌ی ما به رفقایی که به این دو راهی می‌رسند این است که به علاقه و استعداد خدادادی شان توجه کنند و بها بدهند. اگر توانایی حضور شرافتمندانه و پیامبرگونه در لباس روحانیت دارند، اگر بر فقر مالی صبر دارند، اگر با فحش و ناسزای مردم می‌توانند کنار بیایند، اگر تحمّل توده‌های مردم با سطح فکرهای پایین را دارند، اگر توانایی شرکت در جنگ تمام عیار کفر علیه اسلام را دارند، و اگر و اگر و اگر، «بسم الله»
اما اگر در خودشان احساس علاقه به رشته‌ای دیگر (علمی، فنی، هنری) می‌کنند، بهتر آن است که به استعداد خدادادی لبیک بگویند و سعی کنند در همان لباس و شغل، منهاجی باشند.

ـ آیا استخاره کنم؟
جواب: با تضرع و گریه از درگاه خدای متعال بخواهید که علاقه به رشته‌ای که خیر دنیا و آخرتتان در آن است را در قلبتان قرار دهد. این، بهترین استخاره (طلب خیر) است.

ـ اصلا با وجود کتابی مثل منهاج فردوسیان نیازی داریم کسی طلبه بشود، چون هرکس به آن عمل کند خود یک روحانی وارسته است، با این تفاوت که دروس حوزوی نخوانده …
جواب: جامعه نیاز به طلبه و روحانی دارد اما برای رسیدن به کمال و سعادت، نظام جامع تربیتی «منهاج فردوسیان» کافی است.
توجه داشته باشید که «فقیه» (به عنوان قله‌ی درس‌های طلبگی) یعنی «کارشناس فقه»؛ همانطور که «پزشک» یعنی «کارشناس سلامتی بدن»، «معمار» یعنی «کارشناس ساخت و ساز»، «خیاط» یعنی «کارشناس دوخت و دوز» و همینطور. آنچه از فقیه که به درد جامعه می‌خورد، فهم بالا، درک عمیق، استنباط قوی به همراه تسلط کامل بر آیات و روایات است. آنچه که فقیه را رستگار می‌کند، اعتقادات صحیح و اعمال درستش است نه درس‌هایی که حفظ کرده و کتاب‌هایی که خوانده و نوشته است.
اگر اینگونه به ماجرا نگاه کنید، خواهید یافت کسی را که فقیه متبحری بوده ولی عاقبت به خیر نشده همچنان که خواهید یافت کارمند یا کارگری را که منهاجی بوده و عاقبت به خیر شده است.
در هر حال، دعای خیر من بدرقه‌ی راه شما و سایر رفقای منهاجی است تا به یاری خدای متعال و عنایات خاصه‌ی آقایمان (ارواحنا فداه) راه درست را بیابید و با قدرت و نشاط، بپیمایید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

سلام علیکم. اولاً می‌خواستم از محضرتون بپرسم آیا درسته که میگن روزای جمعه نباید نماز رو بلافاصله بعد از اذان خواند؟ دوما چرا و طبق کدام روایت نماز جمعه بر بانوان مکروه است؟ سوما ضمن تشکر از گذاشتن جدول مراقبه در سایتتون، چرا برای بانوان در جدول نماز جماعت ذکر نشده؟ مگر نقشی در سعادت زنان ندارد؟ و آخرین سئوال: اعمالی مثل زیارت مستمر حضرت معصومه (س) و زیارت امام رضا (ع) برای مجاورینشان (البته برای زنان) و یا روضه رفتن در رسیدن به سعادت موثر است؟

************
باسمه الحق المبین

سلام علیکم
با تشکر از این که سؤالاتتان شماره دار است؛ و اما جواب:
ـ اولاً می‌خواستم از محضرتون بپرسم آیا درسته که میگن روزای جمعه نباید نماز رو بلافاصله بعد از اذان خواند؟
جواب: خیر، این مطلب هیچ مستندی ندارد و یک شایعه‌ی مذهبی است.

ـ دوما چرا و طبق کدام روایت نماز جمعه بر بانوان مکروه است؟
جواب: فقط دو روایت عرض می‌کنم:
قَالَ رَسُولُ اللَّه‏ (صلی الله علیه و آله و سلم): «یَا عَلِیُّ لَیْسَ عَلَی النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ وَ لَا أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ لَا عِیَادَةُ مَرِیضٍ وَ لَا اتِّبَاعُ جَنَازَةٍ وَ لَا هَرْوَلَةٌ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ لَا اسْتِلَامُ الْحَجَرِ وَ لَا حَلْقٌ وَ لَا تَوَلِّی الْقَضَاءِ وَ لَا تُسْتَشَارُ وَ لَا تَذْبَحُ إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ لَا تَجْهَرُ بِالتَّلْبِیَةِ وَ لَا تُقِیمُ عِنْدَ قَبْرٍ وَ لَا تَسْمَعُ الْخُطْبَةَ وَ لَا تَتَوَلَّی التَّزْوِیجَ بِنَفْسِهَا وَ لَا تَخْرُجُ مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا إِلَّا بِإِذْنِه‏» [من ‏لایحضره ‏الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحه‌ی 362]
ترجمه: رسول خدا (صلی الله علیه و آله سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: یا علی، [چند چیز] بر زن نیست؛ نماز جمعه، نماز جماعت، اذان و اقامه، عیادت مریض، تشییع جنازه، هروله در سعی و …
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): «لَیْسَ عَلَی النِّسَاءِ أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَةٌ وَ لَا جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ» [وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 5، صفحه‌ی 406]
ترجمه: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اذان و اقامه و نماز جمعه و نماز جماعت بر زن نیست.
اگر شرکت در نماز جمعه یا جماعت، نقش مثبتی در رسیدن زن به کمال و سعادت می‌داشت، او را از اینها محروم نمی‌کردند.

ـ سوماً ضمن تشکر از گذاشتن جدول مراقبه در سایتتون، چرا برای بانوان در جدول نماز جماعت ذکر نشده؟ مگر نقشی در سعادت زنان ندارد؟
جواب: با توجه به روایاتی که ذکر شد، شرکت زن در نماز جماعت، نقش مثبتی در رسیدنش به کمال و سعادت ندارد.

ـ و آخرین سئوال: اعمالی مثل زیارت مستمر حضرت معصومه (س) و زیارت امام رضا (ع) برای مجاورینشان (البته برای زنان) و یا روضه رفتن در رسیدن به سعادت مؤثر است؟
جواب: هیچ کاری برای زن مانند خدمت به شوهر و جلب رضایت او، در رساندنش به کمال و سعادت مؤثر نیست. برای اینگونه کارها [زیارت، روضه و مراسم مذهبی] برای بانوان، دستوری به ما نرسیده ولی شاید از عمومات ادله‌ی ولایت، بشود بر مطلوبیت آن استدلال کرد. به عبارت ساده، به ما دستوری نداده‌اند که زنان به زیارت مزارات مقدسات بروند ولی از آنجا که این رفتن‌ها از باب اظهار ولایت و دلدادگی به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) است، شاید بتوان چنین استنباط کرد که کار خوبی است و اثر مثبتی در کمال و سعادت بانوان خواهد داشت. و الله العالم

بر عمل به منهاج، موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج فردوسی
موضوع عالم ذر سال هاست که ذهن بنده رو مشغول کرده و سوالات و شبهات بسیاری از این عالم برایم به وجود آمده که متاسفانه با اینکه بحث روی آن زیاد صورت گرفته اما به نتیجه‌ی جامع و کاملی نرسیدم.
اینکه واقعاً حقیقت عالم ذر به چه صورت هست؟ چه زمانی رخ داده؟ چه کسانی گفتند آری و چه کسانی گفتند خیر؟ مگر آن موقع انسان دارای قدرت تشخیص بوده که عده‌ای نپذیرفتند؟ آیا امامان و 14 معصوم به این دلیل برگزیده شده‌اند که که زودتر از بقیه بلی را گفته‌اند یا دلیل دیگری دارد؟
اگر خداوند سرنوشت همه را تعیین کرده و می‌داند دقیقا چه سرنوشتی برای انسان‌ها به وجود می‌آید و یا جهان هستی؛ پس هدف از خلقت چه بوده؟ پس اختیار چیست؟ آیا مگر نه این است که اختیاری که ما داریم و انتخابی که می‌کنیم را نیز خدا می‌داند؟ امامان و پیامبر چگونه مثل روز احوال آخرالزمانی‌ها را می‌دانند؟ یا مثلاً شخصی میرود خدمت امام علی (ع) و میگوید من از شیعیان شما هستم ولی حضرت میفرمایند که نه تو نیستی چون در عالم ذر به ولایت ما شهادت ندادی. حالا چطور می‌توان فهمید که من هم در آن عالم شهادت داده‌ام یا نه؟ و سوالات بسیاری در این زمینه.
درست است که پاسخ این سوالات و شبهات در مسیرم (منهاج) تأثیری ندارند. اما لطف کنید و پاسخ بفرمایید. بسیار ممنون

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
اینطور نیست که پرسش و پاسخ درباره‌ی عالم ذر و قضا و قدر که برگشت به جبر و اختیار دارد، تأثیری در کمال و سعادت نداشته باشد؛ بلکه بر عکس، کاملاً اثر دارد و اثر منفی هم دارد. در کتاب منهاج فردوسیان می‌خوانیم:
قاعده 98/2: در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ تعمُّق کردن در حقیقتِ «قضا و قدر» خطرناک است.
با توجه دادنتان به یک روایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) امیدوارم دلتان روشن و جانتان بیدار شده و از ورود ذهن به محدوده‌های خطرناکی ـ مانند آنچه در بالا نوشته‌اید ـ جلوگیری کنید.
وَ سُئِلَ عَلِی عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ: «طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکلَّفُوهُ» [نهج ‏البلاغة/526/287؛ بحار الأنوار/1/210؛ روضة الواعظین/1/40؛ شرح‏ نهج ‏البلاغة/19/181؛ غررالحکم/102؛ متشابه ‏القرآن/1/200]
ترجمه: از آقا درباره‌ی قَدَر سؤال شد، فرمودند: راه تاریکی است در آن قدم نزنید و دریای ژرفی است در آن داخل نشوید و راز خدائیست برای فهم آن خود را به زحمت نیفکنید.
امیدوارم شما هم نصیحت مولا را گوش کنید و خود را در فهمیدن چیزهایی که فهمیدنش در حد و اندازه‌ی ما نیست و خطرناک است، به زحمت نیاندازید.

در مراعات قوانین منهاج فردوسیان موفق باشید
حاج فردوسی

سلام
بسیاری از پاسخ‌های شما را به سوالات دیگران خواندم. لازم بود که به خدمت شما برسانم بر شیوه‌ی ترویج شما در احکام دین نقدهای بسیاری وارد است و به همین منظور کتاب منهاچ شما را نیز تهیه نموده‌ام در آن چیزی جز مواردی که قبلا نیز همگان در همان سطوحی که حتی تا دبیرستان از طریق کتب دینی آموزش و پرورش چاپ شده مطلب جدیدی نبود جز دسته بندی مطالب. که البته آن نیز به نظر اینجانب به بد ترین شیوه‌ی ممکن! سبک نوشتاری شما در نوشتن کتاب و پاسخ به پرسش از آن شیوه‌هایی است که به جای ترویج دین در حال خراب کردن آن است این جمله را از من که کارشناس ارشد مدیریت در حوزه تبلیغات و بازاریابی هستم بشنوید با این روش بیشتر به ضدیت با پویایی فقه، اسلام و دین می‌پردازید. پاسخ گفتن شما به سوالات راه را بر پرسش گر جهت تفکر می‌بندد. فی المثل به کرات از عبارت ربطی به سعادت و پیشرفت ما ندارد استفاده نموده‌اید. مگر شما بر اثر واقعی کارها بر انسان و سعادت او آگاهید!؟ لطفاً به سوالات بسیار ساده زیر پاسخ دهید:
چگونه می‌توان بدون تحقیق و پرسش در اصول و فروع دین به حقایق پی برد!؟ آیا اگر انسان مطلبی را با تحقیق بداند بهتر است یا صرفا اینکه مثلاً دانستن دلیل فلان چیز به چه درد من می‌خورد چون گفته‌اند انجام بده انجام میدهم دیگر؟آیا اگر نرویم و نپرسیم و ندانیم و نبینیم که نماز خواندن و دعا کردن همین مراجع تقلید چگونه بوده و در نهایت به دلیل نماز خواندن پی نبریم مصادق آیه شریفه‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید ایمان بیاورید نمی‌شویم؟ آیا این حدیث را «کسی که از تشریح و نجوم خبری نباشد از خداشناسی بهره‌ای نبرده» نشنیده‌اید؟ آیا می‌خواهید بگویید که به من چه که زحل از گاز تشکیل شده یا سنگ چه اثر مثبتی در سعادت من دارد؟ آیا اول دلیل برتری و رجحان شیعه نباید برای افراد ثابت شود تا به قول شما منهاجی شوند؟ چرا نمی‌خواهید به بررسی مسئله‌ای مهم مانند آنچه که بر فاطمه زهرا (س) رخ داد بپردازید؟ شما که از دادن جواب طفره می‌روید و بسیار در پاسخ‌های شما دیده‌ام که با صرف اینکه به درد ما نمی‌خورد یا دلیلی بر آن نیست از پاسخ دادن کناره گیری می‌کنید آیا بر خلاف آیات قرآن افراد را به پذیرش کورکورانه فرا می‌خوانید؟ در چنین مسیری که همراه داشتن عقلی را که از آن به نبی باطنی یاد شده منع می‌کنید؟
پس از نظر شما کتبی مانند علل الشرایع که به بررسی علل احکام در حد وسع می‌پردازد کل هم کشک است و مانند آب در هاونگ کوبیدن بی اثر است؟ اگر عقل را کنار زد و بر آن زنجیر زد تا نپرسد و نداند بهتر نبود که خداوند از همان ابتدا می‌فرمود ای انسان هر آن چه که فرستادگان من می‌گویند بی چون چرا و مانند ربات انجام دهید؟ پس تکلیف معجزات چه میشود؟پس اینگونه بهتر نبود لا یکلف الله نفسا الا وسعها را از قرآن سانسور می‌کردید؟ آیا اگر عقل را کنار نهیم باز می‌توانیم به شباهت و نیت صلح امام حسن (ع) و امام حسین علیه السلام (ع) پی ببریم؟ یا تفاوت لباس پوشیدن‌های امام صادق (ع) و سایر ائمه را درک کنیم؟ آیا اگر عقل را کنار نهیم و صرفا به آنچه که پیامبر (ص) فرموده‌اند عمل کنیم به سعادت می‌رسیم به طور مثال اگر ندانیم که منظور پیامبر (ص) از این گفته که هر کس که گوشت شتر خورده وضویش باطل است و دوباره باید وضو بگیرد، چه بوده؟ آیا اگر با عقل و روحیه کنجکاوی به فهمیدن دلیل این حدیث نپردازیم نعوذبالله خود از کسانی نخواهیم بود که رسول اکرم را تمسخر نماییم و ایشان را به دخل و تصرف در احکام الهی همان گونه که یهود می‌گوید متهم نماییم؟ آیا فراموش کرده ایم که خود پیامبر (ص) در جنگ احد برای جنگیدن در شهر نظر داشتند اما چون نظر دیگران بر جنگ در خارج از شهر بود ایشان نیز آن نظر را پذیرفتند و آن جریان شکست در جنگ پیش آمد. این موضوع را چگونه می‌توانید پاسخ دهید؟ اگر این ذهن تلاش گر را از خود جدا کنیم چگونه تفاوت شیعه و سنی را درک کنیم، نمی‌دانم!

************
باسمه عزّ و جلّ

سلام علیکم
کاش سؤالاتتان را به صورت روشن و شماره گذاری شده می‌نوشتید. در هر حال قسمت‌هایی را که نیاز به پاسخ دارد، جدا کرده و پاسخ می‌دهم.

[1] در آن چیزی جز مواردی که قبلا نیز همگان در همان سطوحی که حتی تا دبیرستان از طریق کتب دینی آموزش و پرورش چاپ شده مطلب جدیدی نبود جز دسته بندی مطالب.
جواب: تمام دغدغه‌ی ما در ارائه‌ی این برنامه‌ی تربیتی ـ همچنان که از اسمش پیداست ـ این است که به جماعت حیران بفهمانیم که راه، از نظر علمی، بسیار روشن است و تنها دلیل نرسیدن و عقب ماندگی ما از مدارج عالیه‌ی قرب و کمال، عمل نکردن بر طبق علممان است. شاید شما انتظار دارید برای رسیدن به کمال و سعادت، دستوراتی بیاوریم که نه در کتاب هدایتگر خدا، «قرآن کریم» و نه در بیانات استادان راه هدایت، «رسول اعظم و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام)» نیامده باشد؟!

[2] که البته آن نیز به نظر اینجانب به بد ترین شیوه‌ی ممکن! سبک نوشتاری شما در نوشتن کتاب و پاسخ به پرسش از آن شیوه‌هایی است که به جای ترویج دین در حال خراب کردن آن است این جمله را از من که کارشناس ارشد مدیریت در حوزه تبلیغات و بازاریابی هستم بشنوید با این روش بیشتر به ضدیت با پویایی فقه، اسلام و دین می‌پردازید.
جواب: بهتر نیست هر کسی در کاری که کارشناس است، اظهار نظر کند مثلاً شما به بررسی همان محدوده‌ای که در آن ادعای کارشناسی دارید یعنی «تبلیغات و بازار یابی» بپردازید و درباره‌ی تراکت، بیلبورد، طرح، آرم، مهر، فرم، کادر و مانند آن نظر بدهید و در محدوده‌ی فقه، اسلام و دین اظهار نظر نکنید؟!

[3] پاسخ گفتن شما به سوالات راه را بر پرسش گر جهت تفکر می‌بندد.
جواب: می‌پرسند تا پاسخ بگیرند نه این که بپرسند تا تفکر کنند. اگر قرار باشد کسی با تفکر خودش راه را پیدا کند، چه نیازی به پرسیدن راه دارد؟!

[4] مگر شما بر اثر واقعی کارها بر انسان و سعادت او آگاهید!؟
جواب: تمام راه کمال و سعادت در اسلام ناب و تشیع خالص آمده است. و دانستن آثار و خواص عمل به دستورات نورانی اسلام، مهم نیست و حتی در برخی مواقع، ضررهایی نیز در پی دارد.

[5] چگونه می‌توان بدون تحقیق و پرسش در اصول و فروع دین به حقایق پی برد!؟
جواب: قرار نیست کسی از راه پرسیدن به حقایق امور برسد. بلکه راه رسیدن به حقایق امور به این صورت است که: اول، ایمانی اجمالی به قواعد نظری پایه و تکمیلی پیدا می‌کنید، سپس بر طبق آن ایمان به عمل می‌پردازید و قوانین عملی را مراعات می‌کنید، از این ایمان اجمالی و عمل، ایمانی تفصیلی زاده می‌شود و آن، نوری است که خدای تعالی بر قلب بنده‌ی مؤمنش افاضه می‌کند. این نور جز از راه عمل به قوانین، از هیچ راهی مانند مطالعه، مباحثه، بحث، جدل، تفکر، کلاس، تمرین، تدریس و غیره به دست نمی‌آید. «ره چنان رو که رهروان رفتند»

[6] آیا اگر انسان مطلبی را با تحقیق بداند بهتر است یا صرفا اینکه مثلاً دانستن دلیل فلان چیز به چه درد من می‌خورد چون گفته‌اند انجام بده انجام میدهم دیگر؟
جواب: اگر «چون گفته‌اند انجام بده، انجام می‌دهم» بودید، می‌شوید «بنده‌ی خدا» و «پیرو رسول» و «شیعه‌ی امام» ولی اگر به دنبال دلیلش بودید و بعد از یافتن دلیل علمی، شانه زیر بار دادید، می‌شوید «بنده‌ی علم» و «پیرو عقل» و «شیعه‌ی دانایی خویش». کسی که بنده‌ی خدا و پیرو رسول و آل (علیهم السلام) باشد، بر سر دو راهی‌ها ـ یعنی آنجا که حکمت حُکمی و فلسفه‌ی دستوری را نمی‌داند ـ تابع مولاست و مراعاتش می‌کند؛ ولی کسی که بنده‌ی علم است، توقف می‌کند و تا روشن شدن دلیل علمی اش، از عمل به آن دستور، طفره می‌رود.

[7] آیا اگر نرویم و نپرسیم و ندانیم و نبینیم که نماز خواندن و دعا کردن همین مراجع تقلید چگونه بوده و در نهایت به دلیل نماز خواندن پی نبریم مصادق آیه شریفه‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید ایمان بیاورید نمی‌شویم؟
جواب: نفهمیدم چه ربطی بین «دیدن نماز خواندن مراجع» با «پی بردن به دلیل نماز خواندن» و آیه‌ی «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ایمان بیاورید» وجود دارد. روشن بیان کنید.

[8] آیا این حدیث را «کسی که از تشریح و نجوم خبری نباشد از خداشناسی بهره‌ای نبرده» نشنیده‌اید؟
جواب: نخیر، ندیده‌ام و نشنیده‌ام و در هیچ منبع معتبری نیافته ام. اگر شما سراغی از آن دارید، ارائه بفرمایید تا از لحاظ اعتبار منبع، سلسله‌ی روات، با لحاظ صدر و ذیل حدیث بررسی کنم.

[9] آیا می‌خواهید بگویید که به من چه که زحل از گاز تشکیل شده یا سنگ چه اثر مثبتی در سعادت من دارد؟
جواب: اگر اثری در کمال و سعادت ما می‌داشت، خدای متعال در قرآن کریم بیان می‌فرمود یا در فرمایشات رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان بحقشان (علیهم السلام) به ما می‌رسید.

[10] آیا اول دلیل برتری و رجحان شیعه نباید برای افراد ثابت شود تا به قول شما منهاجی شوند؟
جواب: خوب بود تمام کتاب منهاج فردوسیان را مطالعه می‌نمودید البته به قصد هدایت شدن نه به قصد عیبجویی! پاراگراف اول صفحه‌ی 34 را بخوانید. از اولین گام‌های منهاجی شدن، برطرف کردن اشکالات عقلی و شک‌های قلبی با پرسش از دانایان است.

[11] چرا نمی‌خواهید به بررسی مسئله‌ای مهم مانند آنچه که بر فاطمه زهرا (س) رخ داد بپردازید؟
جواب: چون نقشی در کمال و سعادت ما ندارد. اگر شما می‌توانید نقشی را ثابت کنید، دریغ نکنید.

[12] شما که از دادن جواب طفره می‌روید و بسیار در پاسخ‌های شما دیده‌ام که با صرف اینکه به درد ما نمی‌خورد یا دلیلی بر آن نیست از پاسخ دادن کناره گیری می‌کنید.
جواب: این جواب، بهترین و تربیتی ترین جوابی است که می‌شود به سؤالات بی ثمر داد. این عبارت، تعبیر محترمانه‌ی «به من چه؟! به تو چه؟!» است. وقتی محور رسیدن به تکامل را «عمل» بدانیم، طرح بسیاری از سؤالات، و پاسخ دادن به آنها [که ثمره‌ی عملی ندارد]، وقت کُشی و هدر دادن عمر شریف است.

[13] آیا بر خلاف آیات قرآن افراد را به پذیرش کورکورانه فرا می‌خوانید؟
جواب: اگر «تسلیم» بودن در مقابل فرمان‌های خدا را «پذیرش کورکورانه» می‌دانید، خود قرآن از اینگونه «پذیرش کورکورانه» تبجیل کرده است. آنجا که در تعریف و تمجید پیامبر توحیدی بزرگ حضرت ابراهیم (علیه السلام) می‌فرماید:
«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 131]
ترجمه: هنگامی که پروردگارش به او فرمود: «تسلیم شو»، گفت: «به پروردگار جهانیان تسلیم شدم».

[14] در چنین مسیری که همراه داشتن عقلی را که از آن به نبی باطنی یاد شده منع می‌کنید؟
جواب: محدوده‌ی عرض اندام عقل را در جواب نامه‌های قبلی روشن کرده ام، به آنجا مراجعه نمایید.

[15] پس از نظر شما کتبی مانند علل الشرایع که به بررسی علل احکام در حد وسع می‌پردازد کل هم کشک است و مانند آب در هاونگ کوبیدن بی اثر است؟
جواب: مطمئن هستم کتاب شریف «علل الشرائع» جناب شیخ صدوق (اعلی الله مقامه الشریف) که یکی از منابع معتبر منهاج فردوسیان است، را ندیده‌اید و الا اینگونه اظهار نظر نمی‌کردید. در کتاب نامبرده، چنان که خیال می‌کنید، به علت احکام پرداخته نشده است.

[16] بهتر نبود که خداوند از همان ابتدا می‌فرمود ای انسان هر آن چه که فرستادگان من می‌گویند بی چون چرا و مانند ربات انجام دهید؟
جواب: خدای متعال در سراسر قرآن کریم و سایر کتاب‌های آسمانی یعنی تورات و انجیل، به آواز بلند، از انسان‌ها می‌خواهد که از فرستادگانش بی چون و چرا پیروی کنند تا به کمال و سعادت برسند. اگر انجیل و تورات نخوانده‌اید، لا اقل قرآن بخوانید.
نمونه درباره‌ی این امت:
«إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [سوره‌ی نور، آیه‌ی 51]
ترجمه: گفتار مؤمنان ـ وقتی به سوی خدا و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داوری کند ـ تنها این است که می‏‌گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» اینانند که رستگارند.
نمونه برای امت‌های پیشین:
«مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً» [سوره‌ی نساء، آیه‌ی 46]
ترجمه: برخی از آنان که یهودی‏‌اند، کلمات را از جاهای خود برمی‏‌گردانند، و با پیچانیدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دین [اسلام، با درآمیختن عبری به عربی‏] می‏گویند: «شنیدیم و نافرمانی کردیم و بشنو [که کاش‏] ناشنوا گردی.» و [نیز از روی استهزا می‏‌گویند: ] «راعنا» [که در عربی یعنی: به ما التفات کن، ولی در عبری یعنی: خبیث ما، ] و اگر آنان می‏گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم، و بشنو و به ما بنگر»، قطعاً برای آنان بهتر و درست‌‏تر بود، ولی خدا آنان را به علّت کفرشان لعنت کرد، در نتیجه جز [گروهی‏] اندک ایمان نمی‏‌آورند.

[17] پس تکلیف معجزات چه می‌شود؟
جواب: یکی از چهار کار کرد مورد تأیید عقل، تشخیص پیامبر راستین از دروغین با توجه به معجرات اوست.

[18] پس اینگونه بهتر نبود لا یکلف الله نفسا الا وسعها را از قرآن سانسور می‌کردید؟
جواب: علت این پیشنهاد را نمی‌فهمم. بیشتر توضیح بدهید.

[19] آیا اگر عقل را کنار نهیم باز می‌توانیم به شباهت و نیت صلح امام حسن (ع) و امام حسین علیه السلام (ع) پی ببریم؟
جواب: اگر پی نبریم، چه چیزی از کمال و سعادت را از دست خواهیم داد؟ آیا در سؤالاتی که در قبر یا قیامت از انسان پرسیده می‌شود، این سؤال هم خواهد بود؟! آیا ندانستن نیت صلح امام حسن (علیه السلام) ضرری به بهشتی شدن ما دارد؟! اگر پرسیده خواهد شد و ندانستن جواب، ضرر دارد، باید به دنبالش برویم و حتماً بیاموزیم ولی اگر نه فایده‌ای دارد و نه ضرری، می‌شود از مصادیق «علم لا ینفع» یعنی دانش‌های بی حاصل و بیهوده؛ هر چند در مورد دو سید جوانان اهل بهشت باشد. اصحاب منهاج فردوسیان معتقدند همانطور که دانستن نام بازیکنان فوتبال و هنرپیشه‌های سینما، نقشی در کمال و سعادت ما ندارد، خیلی از جزئیات تاریخ، نقشی در کمال و سعادت ما ندارد که از آن جمله، همین سؤال شماست.

[20] یا تفاوت لباس پوشیدن‌های امام صادق (ع) و سایر ائمه را درک کنیم؟
جواب: کسی که امام صادق (علیه السلام) و پدران و فرزندان بزرگوارشان را به عنوان استاد انتخاب کند، برایش فرقی نمی‌کند که دلیل لباس پوشیدن ایشان را بداند یا نداند. منهاجی معتقد است «هر چه آن خسرو کند، شیرین بود». همچنین مبحث «فعل استاد» در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» را مطالعه کنید تا به روشنی موضع منهاج فردوسیان در قبال افعال رسیده از آن ذوات مقدس را دریابید.

[21] آیا اگر عقل را کنار نهیم و صرفاً به آنچه که پیامبر (ص) فرموده‌اند عمل کنیم به سعادت می‌رسیم؟
جواب: «عقل» فقط ما را تا تشخیص پیامبر، همراهی و راهنمایی می‌کند، بعد از رسیدن و تشخیص پیامبر، باید عقل و فهم و درک شخصی را کنار نهاد و سراپا گوش به فرمان پیامبر بود.

[22] به طور مثال اگر ندانیم که منظور پیامبر (ص) از این گفته که هر کس که گوشت شتر خورده وضویش باطل است و دوباره باید وضو بگیرد، چه بوده؟ آیا اگر با عقل و روحیه کنجکاوی به فهمیدن دلیل این حدیث نپردازیم نعوذبالله خود از کسانی نخواهیم بود که رسول اکرم را تمسخر نماییم و ایشان را به دخل و تصرف در احکام الهی همان گونه که یهود می‌گوید متهم نماییم؟
جواب: یکی از چهار کار مورد قبول عقل، تشخیص معنی درست سخنان رسول و امام (علیهم السلام) است که منجر به پدید آمدن علمی به نام «درایة الحدیث» شده است.

[23] آیا فراموش کرده ایم که خود پیامبر (ص) در جنگ احد برای جنگیدن در شهر نظر داشتند اما چون نظر دیگران بر جنگ در خارج از شهر بود ایشان نیز آن نظر را پذیرفتند و آن جریان شکست در جنگ پیش آمد. این موضوع را چگونه می‌توانید پاسخ دهید؟
جواب: کاش به نظر پیامبر عمل می‌کردند نه به عقل ناقص خودشان.

[24] اگر این ذهن تلاش گر را از خود جدا کنیم چگونه تفاوت شیعه و سنی را درک کنیم، نمی‌دانم!
جواب: تفاوت شیعه و سنی چه ربطی به عقل دارد؟ فقط حدیث غدیر را اگر قبول کنید، تمام راه برایتان روشن می‌شود. صدها حدیث دیگر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد تعیین جانشین بعد از خودشان، که جای خود دارد.

موفق باشید
حاج فردوسی
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است