حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

۶۹۷ مطلب با موضوع «مکاتباتی بر مبنای منهاج فردوسیان .» ثبت شده است

به نام خدا

سلام
مدتی پیش در عاشورای سال گذشته با کتاب منهاج فردوسیان آشنا شدم ولی نتوانستم دستورات آن را انجام دهم گویی چیزی در وجود من و یا عاملی که به من مربوط می‌شود در خارج از وجود من مانع حرکت من میشود. روزگاری بود که خدا را حاضر وناظر میدیدم از عشق خدا میگریستم وبسیار عالم زیبایی بود، وحاضر نبودم که ان را با چیزی عوض کنم ورفته رفته یک نوع ترس در وجود من بوجود آمد ویک روز ظهر که در اتاق تنها خوابیده بودم از خواب که بیدار شدم دچار احساس بدی شدم احساس کردم که رفته رفته از خدا دور خواهم شد واین متاسفانه به حقیقت پیوست ودر وجود خدا شک کردم خلاص بگذریم یاد آن ایام جز زهر بر وجود من چیزی ندارد و الان حال و روز خوبی ندارم لطفاً راهنمایی کنید که در خور توان من باشد.
با تشکر فراوان

************
باسمه المتعالی

سلام علیکم
توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم:
1 ـ قبل از مراعات قوانین، باید اقدام به اصلاح دیدگاه‌های اعتقادی خود بنمایید. برای این کار می‌توانید قواعد نظری پایه و تکمیلی را مطالعه نمایید و دیدگاه‌های خود را بر طبق آن تصحیح کنید. یکی از عوامل مهم در بی‌رغبتی عملی، اشکالات اعتقادی است. اگر دیدگاه‌هایتان اصلاح شود، خیلی بهتر و سبک تر به سوی کمال و سعادت حرکت خواهید کرد.
2 ـ از منظر منهاج فردوسیان، آمدن و رفتن حال، ارزش خاصی ندارد. آنچه مهم است، ثبات قدم در مراعات قوانین در حال بسط و قبض به یک اندازه است. زمانی که به این استقرار برسید، از آمدن و رفتن حال، باکی نخواهید داشت.
3 ـ این‌که چشمه‌ای از لذت‌های معنوی و ملکوتی به شما نشان داده‌اند، برای اتمام حجت است که فردای قیامت نگویید نچشیدم و درک نکردم و الا به دنبالش می‌رفتم. اکنون باید با تلاش مضاعف و همت والا، قوانین را در جدول مراقبه قرار دهید و شروع به عمل نمایید تا دوباره به همان حال‌های خوش ـ البته بسیار کاملتر و عمیق تر ـ برسید. باز هم تذکر می‌دهم که حال ارزش ندارد و عمل به قوانین است که ارزش دهنده و رساننده به کمال واقعی و سعادت ابدی است.
4 ـ مطالعه‌ی کتاب شریف «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» کمک بسیار خوبی در خارج شدن از حالت قبض و ورود به حالت بسط است.
5 ـ تمام آنچه نوشتم، در توان شماست و دستور و راهنمایی‌ای بیرون از طاقت و توان در منهاج فردوسیان نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام حاجی جان
انشاءالله که همچنان تلاشهای قابل تقدیر شما مورد پسند استاد عظیم الشان مولانا حجة ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه و همچنین قابل قبول در درگاه الهی باشد.
در این قاعده قید شده که در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند عقل از درک احکام الهی عاجز است؛ در صورتی که عقل هم یکی از 4 مورد قرآن سنت عقل و اجماع است
و همچنین شگفتی بسیاری از احکام الهی بوسیله عقل کشف شده و این نشان عجز ان نیست. آیا منظور عقل نابالغ و غیر متخصص است؟ یا و بسیاری از ان توسط عقل قابل تشخیص نیست
بنده با این جمله که عقل (بمعنای عقل کامل) نمیتواند احکام الهی را درک کند عقلا و منطقا مخالفم و اگر منظور بسیاری از احکام هستند که عقول کمال نیافته از درک بعضی احکام عاجزند این صحیح است
چون بنده عقل را در اوج درکش عقل معصوم میدانم که آن‌ها احکام را میفهمیدند و بازگو میکردند و هیچگاه از درکش نعوذبالله عاجز نبودند اما در مورد اسرار خفیه الهی این موضوع باذن الله صدق میکند.
انشاء الله که موفق باشید در طاعت خدا / محمود 21 ساله / یا علی علیه‌السلام

************
باسم الله المحمود

سلام علیکم
خداوند به شما و سایر رفقای خوبم توفیق بیش از پیش در مجاهده‌ی با نفس غدّار عنایت فرماید.
1 ـ توجه داشته باشید که قاعده‌های نظری و قانون‌های عملی منهاج فردوسیان، برگرفته از تصریحات قرآن کریم و روایات معتبر معصومین (علیهم السلام) است و حرف من نیست بلکه فرمایشات استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم السلام) می‌باشد.
2 ـ این که عقل از درک احکام الهی عاجز است، متن صریح فرمایش استاد و امام ماست و ما را نمی‌رسد که در مقابل فرمایش صحیح و معتبر و صریح استادانمان (علیهم السلام) صاحب رأی و نظر متفاوت باشیم.
3 ـ این که عقل از ارکان چهارگانه‌ی استنباط احکام شرعی است، بحث کاملاً جداگانه‌ای دارد که در علم اصول فقه به تفصیل بررسی می‌گردد و مربوط به اینجا نیست و حوصله‌ی توضیحش را هم ندارم.
4 ـ درک «شگفتی‌های احکام الهی» با درک «علت، چگونگی و چیدمان احکام الهی» فرق دارد. این‌که مثلاً روزه چه تأثیری بر تنظیم متابولیسم (سوخت و ساز) بدن دارد، یک حرف است؛ که با عقل و تجربه ـ تا حدودی ـ قابل درک می‌باشد؛ و این‌که روزه باید از اذان صبح تا اذان مغرب باشد یا یک ماه باشد یا حتماً در ماه رمضان از ماه‌های قمری باشد، حرف دیگری است که قابل درک و کشف با عقل نیست.
5 ـ فرق معصوم و غیر معصوم به طور مشخص در همان عصمت الهی و استفاده‌ی اعلای آنان از وحی است.
«قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکمْ وَ لکنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلی‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما کانَ لَنا أَنْ نَأْتِیَکمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ» [سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی 11]
ترجمه: پیامبرانشان به آنان گفتند: «ما جز بشری مثل شما نیستیم. ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت می‏نهد، و ما را نرسد که جز به اذن خدا برای شما حجّتی بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ یُوحی‏ إِلَیَّ» [سوره‌ی کهف، آیه‌ی 110]
ترجمه: بگو: «من هم مثل شما بشری هستم و[لی‏] به من وحی می‏شود»
پس عقل معصوم و غیر معصوم به یک اندازه است و فرقی با هم ندارد. مثل وجب معصوم و غیر معصوم که نمی‌توان گفت: وجب بشر معمولی حدود سی سانتی متر ولی وجب معصوم حدود سی متر است! یا مثلاً طول گام‌های بشر معمولی حداکثر یک و نیم متر ولی از معصومین بیش از پانزده متر است!
البته چون آن بزرگواران تأیید شده با وحی هستند، ما از بیرون تصور می‌کنیم که عقلشان غیر از عقل بشری و ورای عقل بشری است.
مثالاً ما که از بیرون می‌نگریم، تصور می‌کنیم برکندن درِ قلعه‌ی خیبر توسط آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، چون با دست و بازو بوده، پس با قدرت بشری بوده است. در صورتی که خود حضرت فرمودند:
«مَا قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ بَشَرِیَّةٍ وَ لَکنْ قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ إِلَهِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِلِقَاءِ رَبِّهَا مُطْمَئِنَّةٍ رَضِیَّة» [حلیة الابرار، بحرانی، جلد 2، صفحه‌ی 161؛ مدینة المعاجز، بحرانی، جلد 1، صفحه‌ی 426؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 21، صفحه‌ی 40]
یعنی درِ قلعه‌ی خیبر را به قدرت بشری از جا برنکندم بلکه به قدرت الهیه بود.
لهذا در جایی که وحی به کمک پیامبر نمی‌آید، دستور می‌رسد که «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْر» [سوره‌ی آل عمران/ آیه‌ی 159] یعنی عقلت را با عقل جمعی مشارکت بده تا به بهترین نتیجه برسی.
پس عقل معصوم نیز از درک چگونگی و چیدمان احکام الهی عاجز است و آنان فقط از طریق وحی و امداد الهی از اسرار و دقایق دینی مطلع می‌شوند.
نتیجه این که این تصور، باطل است که معصوم از عقلی ورای عقل بشری برخوردار است؛ گرچه باید این را به روشنی اعتراف کنیم که آن بزرگواران، حد اعلای عقل بشری را دارا بوده و هیچکدام از انبیاء‌ و معصومین (علیهم السلام) ناقص العقل نبوده‌اند.
امیدوارم این مختصر، روشنگری لازم را انجام داده باشد

موفق باشید
حاج فردوسی

بنام خدا

سلام علیکم
بنده حقیر جنوب کشور ساکن هستم مدت یکسال خدمت جناب حاج آقا سعادت پرور رحمت الله علیه بودم و اگر اشتباه نکنم اخرین شاگرد بودم و الان مدتهاست تنها هستم و خواهان دستگیری. حضرتعالی از شاگردان ایشان بوده‌اید میتوانید به این بنده حقیر کمک کنید
با تشکر عباس ب ـ …

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
مسیر من با مسیر مرحوم سعادت پرور (ره) تفاوت دارد. ایشان پیرو مسلک مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی (ره) بودند ولی اینجانب بر طبق برنامه‌ی منهاج فردوسیان، تربیت می‌کنم. شما می‌توانید برای آشنایی با این برنامه‌ی تربیتی، کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» و برای آشنایی با انحرافات صوفیه، کتاب «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه» را مطالعه نمایید. مطالعه‌ی هر یک از دیگر آثار منهاجی، نقش مخصوص به خودش دارد.
سؤالات و ابهامات خود را از همین طریق برایم بنویسید تا به اندازه‌ی فراغت و توان علمی پاسخگو باشم.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام علیکم / اتفاقاً جواب‌ها بسیار روشنگر بود. تمام کسانی که به انحراف کشیده شدند و مدعی شدند حتی از بیوگرافی حضرتعالی کاملتر و دقیقتر داشتند. البته بنده به ساحت طلبه دانشگاه امام صادق (ع) و کسی که در لباس سربازی حضرت حجت (عج) هست بی‌احترامی نمیکنم. اما همین بیوگرافی شما درخصوص سلسله اساتید نشان دهنده برداشت‌های شخصی شما از آیات، احادیث وروایات است. هر کس مرشدی نداشته باشد آنهم در امر باطن ابلیس استادش خواهد شد. حضرت موسی (ع) وقتی بیمار شد و از خدا طلب شفا کرد امر به مراجعه به طبیب شد. سلسله اساتید شما به این معناست که با حضرات معصومین (ع) در ارتباط هستید. حالا بصورت تشرف نشد بصورت باطنی و قلبی. اما چه کسی تشخیص میدهد و اردات قلبی و مشاهدات و مکاشفات تصادفی شما از جانب ابالسه نباشد؟ اتفاقاً طریق مرحوم قاضی (ره) بسیار روشن است. همانطور که ذخایر ولایت سینه به سینه به امام بعد رسیده ذخایر سیر و سلوک هم در سلسله حضرت قاضی (ره) سینه به سینه است. نکند انتظار دارید بصورت دستورالعملهای آشپزی راه رسیدن بخدا را منتشر میکردند! بنده حقیقتاً از اینکه شما بر اساس روایات شیعه تشویق به راه خدا میکنید خوشحالم. لااقل راه تقوا و ایمان است اما راه سیر و سلوک این نیست. شما میفرمایید با عرفان که طریقه‌ای نامعلوم است کاری ندارم اما کار استاد عارف میکنید. بیان حالات اولیای حقه در کتب اولیای حقه را مذموم میدارید اما براحتی از خوابها و حالات خودتان می‌گویید. چه عیبی دارد بجای ترویج یک فرقه که میفرمایید از اشارات حضرت ولیعصر (ع) است و بجای اینکه خودتان و بقیه را به آن راه بزنید که بله منهاج که از فلان جاست و فردوس از فلان جا و نحله‌ای جدید در این آشفته بازار بوجود بیاورید. به دنبال همان اجتهاد بروید که جامعه و جوانان اتفاقا بدلیل عدم توجه به آن دارند به باد فنا میروند و سراغ بی‌دین‌ها روانه شدند. اجرنا من النار یا مجیر. یا علی مددی

************
باسمه تعالی و تقدس

نامه‌ی شما را به صورت بند به بند جواب می‌دهم. ان شاء الله
ـ سلام علیکم
جواب: سلام علیکم و رحمة الله

ـ اتفاقاً جوابها بسیار روشنگر بود. تمام کسانی که به انحراف کشیده شدند و مدعی شدند حتی از بیوگرافی حضرتعالی کاملتر و دقیقتر داشتند. البته بنده به ساحت طلبه دانشگاه امام صادق (ع) و کسی که در لباس سربازی حضرت حجت (عج) هست بی‌احترامی نمیکنم. اما همین بیوگرافی شما درخصوص سلسله اساتید نشان‌دهنده برداشتهای شخصی شما از آیات ـ احادیث و روایات است. هرکس مرشدی نداشته باشد آنهم در امر باطن ابلیس استادش خواهد شد.
جواب: یکی از اختلافات منهاج فردوسیان و عرفان در همین جاست که در منهاج، مرشد و راهنما را قبول دارند ولی نباید راهنمای راه کمال و سعادت، غیر معصوم و غیر منصوص باشد. ولی در عرفان و تصوف، مرشد و راهنما می‌تواند از مردم غیر معصوم باشد. می‌شود کسی که سال‌هایی از عمرش را در گمراهی و معصیت سپری کرده، لباس ارشاد خلایق بر تن کند و مرشد شود! چه مرشدی بهتر و مطمئن تر از امامان معصومی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آنان را برای ما مرشد و راهنما قرار داده‌اند؟! چه اصراری دارید سرسپرده و دلسپرده‌ی غیر معصوم و غیر منصوص باشید؟! چه اصراری دارید دروغ‌های صوفیه در مورد نقش اساسی استاد و قطب (البته غیر معصوم) در کمال و تربیت را باور کنید و ترویج نمایید؟!

ـ حضرت موسی (ع) وقتی بیمار شد و از خدا طلب شفا کرد امر به مراجعه به طبیب شد.
جواب: مگر ما مردم را از مراجعه به طبیبان حقیقی روحانی که عترت طاهره هستند، نهی می‌کنیم که اینگونه ارشاد می‌فرمایید؟! مگر من توحید وهابیون که نفی هر گونه واسطه و توسل می‌کنند را قبول دارم؟! بلکه برعکس، تمام همت من در رساندن خلایق سرگردان به ولایت حقّه‌ی حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) در این زمان است و فریاد می‌زنم که هر عمل نیکی بدون قبول ولایت آن عزیز، گناه و سیئه است و هر گناه و سیئه‌ای با قبول ولایت آن جناب، ضرر اساسی نمی‌زند و تا قبل از رسیدن به جهنم، با انواع ابتلائات و عذاب‌ها پاک خواهد شد.

ـ سلسله اساتید شما به این معناست که با حضرات معصومین (ع) در ارتباط هستید. حالا بصورت تشرف نشد بصورت باطنی و قلبی.
جواب: به صراحت عرض کردم که رابطه‌ی من با حضرات معصومین (علیهم السلام) به صورت تشرف نیست ولی یقیناً به صورت تصرف هست. یعنی معتقدیم که قلب هر یک از موالی در اختیار ولی الله الاعظم (ارواحنا فداه) بوده و صفحه‌ی ظهور مشیت الهی است.

ـ اما چه کسی تشخیص میدهد واردات قلبی و مشاهدات و مکاشفات تصادفی شما از جانب ابالسه نباشد؟
جواب: بفضل الله تعالی تا کنون در هیچ گفتار یا نوشتارم ادعای مکاشفه و مشاهده نکرده‌ام و به مکاشفات و کرامات عرفا و صوفیه به دیده‌ی تردید و انکار می‌نگرم. آنچه منهاج فردوسیان بر آن استوار شده، خوابها و مکاشفات و کرامات و خوارق عادات نیست بلکه بر متن قرآن کریم و روایات معتبر شیعه‌ی اثنی‌عشریه (یعنی روایاتی که فقهای عظام امامیه بر طبق آن فتوا داده‌اند) استوار است. این بنا از چنان استحکامی برخوردار است که هیچ باد مخالفی نمی‌تواند آن را بلرزاند و هیچ بارانی نمی‌تواند آن را بساید و هیچ زلزله‌ای نمی‌تواند در صلابت آن خدشه‌ای ایجاد نماید.

ـ اتفاقاً طریق مرحوم قاضی (ره) بسیار روشن است. همانطور که ذخایر ولایت سینه به سینه به امام بعد رسیده ذخایر سیر و سلوک هم در سلسله حضرت قاضی (ره) سینه به سینه است. نکند انتظار دارید بصورت دستورالعملهای آشپزی راه رسیدن بخدا را منتشر میکردند!
جواب: این حقیر در طول سالیان متمادی، میراث‌داران مرحوم قاضی (ره) را (نه به قصد تحقیق که به قصد تحقّق) خدمت کرده‌ام. خیلی کنکاش نمودم ولی نتوانستم حتی به قسمتی از این «ذخایر سیر و سلوک» که می‌فرمایید دست یابم. من بعد از این سال‌ها به این نتیجه رسیدم که اسرار خاصی نیست و همه‌اش بندگی خالصانه است و بس. همان که مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله تعالی علیه) می‌فرمود یعنی عمل به واضحات و مسلمات مکتب شیعه‌ی اثنی‌عشریه. من در طول سال‌های ملازمت با آن مرحوم، تمام راز و سرّ کارش را بندگی خالصانه و تبعیت مخلصانه از خدا و رسول و اولی الامر یافتم. آن سعادتمند هیچ راز مگویی نداشت بلکه هر آنچه دانستن و یاد دادنش نقشی در رسیدن به کمال و سعادت داشته باشد را در طبق اخلاص گذاشته و به مشتاقان تقدیم می‌نمود. تفصیل فرمایشات موجزشان، امروز به نام «منهاج فردوسیان» در اختیار مشتاقان رسیدن به کمال و سعادت قرار دارد.

ـ بنده حقیقتاً از اینکه شما بر اساس روایات شیعه تشویق به راه خدا میکنید خوشحالم. لااقل راه تقوا و ایمان است اما راه سیر و سلوک این نیست.
جواب: بنده هم حقیقتاً برای شما متأسفم و برایتان آرزوی هدایت می‌کنم. کسی که تقوا و ایمان را از سیر و سلوک جدا بداند، یک صوفی است، خواه بپذیرد و خواه نپذیرد. این صوفیه‌ی دکان‌دار، یک راه تقوا و ایمان معرفی می‌کنند که برای عوام و زاهد ظاهرپرست و عابد تهی‌مغز و شیخ مدرسه و فقیه خشکه مقدس است و هیچیک جز ظاهر نمی‌دانند! و یک راه فنا و مستی و حال و هوی و غزل و باده و سماع و سر و دست برفشاندن و محو بعد الصحو و صحو بعد المحو و… که مخصوص خواص و سوگولی‌های عالم است و اینها اولیای خدا و صاحبان سرّ و اصحاب باطنند!

ـ شما می‌فرمایید با عرفان که طریقه‌ای نامعلوم است کاری ندارم اما کار استاد عارف می‌کنید.
جواب: شما اگر کتاب «قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» را به دقت بخوانید (که یا اصلاً ندیده‌اید و یا با چشم اعور دیده‌اید) به روشنی در می‌یابید که منهاج فردوسیان غیر از عرفان است. من هیچ یک از ادعاهای قطب و مرشد و پیر و استاد را ندارم. من هیچ یک از چیزهایی که آن‌ها به گردن می‌گیرند، به گردن نمی‌گیرم. نقش من، نقش مشاور است ولی اصل حرکت بر عهده‌ی خود شخص کمال‌جو و سعادت‌طلب است و همت و مدد از باطن ولایت کلیه‌ی الهیه‌ی حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) می‌گیرد نه از باطن پیران سحرخیز.
تمام این ایرادات از آنجا ناشی می‌شود که شما با یک ذهن آلوده به عرفان و تصوف با منهاج فردوسیان روبرو شده‌اید. در صورتی که منهاج فردوسیان بر مبنایی متفاوت با مبنای عرفان و تصوف بنا شده است.

ـ بیان حالات اولیای حقه در کتب اولیای حقه را مذموم می‌دارید اما براحتی از خوابها و حالات خودتان می‌گویید.
جواب: می‌شود بفرمایید من کجا از خواب‌ها و حالات شخصی خودم چیزی گفته یا نوشته‌ام؟!

ـ چه عیبی دارد بجای ترویج یک فرقه که میفرمایید ازاشارات حضرت ولیعصر (ع) است و بجای اینکه خودتان و بقیه را به آن راه بزنید که بله: منهاج که ازفلان جاست و فردوس از فلان جا و نحله‌ای جدید در این آشفته بازار بوجود بیاورید به دنبال همان اجتهاد بروید که جامعه و جوانان اتفاقا بدلیل عدم توجه به آن دارند به باد فنا میروند و سراغ بی‌دین‌ها روانه شدند.
جواب: اولاً عرض شد که «منهاج فردوسیان» یک فرقه نیست بلکه نگرشی پررنگ به متن دین حق و مذهب راستین شیعه‌ی اثنی عشریه است. اینکه اصرار داریم از موارد مشکوک و ثابت نشده‌ای که انتسابش به دین مبین روشن نیست، پرهیز کنند، ترویج یک فرقه نیست بلکه برگشت دادن نسل حاضر به متن ارشادات زلال صدر اسلام است.

ثانیاً اولین قانون مرحله‌ی سوم منهاج، تعیین کردن مرجع تقلید است. یعنی در اولین قدمی که کمال‌جو وارد فروعات دین می‌شود، باید برای خودش مرجع تقلیدی معین نماید. این توجه ویژه به امر تقلید و تبعیت از مراجع معظم تقلید را در کدام برنامه‌ی تربیتی و طریقتی سراغ دارید؟!

ثالثاً با وجود مراجع معظم تقلید، کمبودی در ناحیه‌ی استنباط احکام الهی نداریم بلکه نیاز اساسی به برنامه‌ای است که بتواند جزئیات و صغریات دین را در یک چشم انداز به کمال‌جویان و سعادت‌طلبان ارائه نماید یعنی نیاز به یک مهندسی دینی است که بحمد الله با ارائه‌ی منهاج فردوسیان این نیاز فراموش شده پاسخ داده شده است.
در پایان شایسته می‌بینم یک نصیحت برادرانه برایتان بنویسم: عزیز من فردا که پرده‌ها فرو افتد و «لِکلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ» قاضی و متهم به دنبال کار خود خواهند رفت، نعل‌بند و نعل‌بسته شده به دنبال حساب و کتاب خود خواهند رفت، طهرانی و کربلایی و مسقطی و قاینی و کشمیری به خواندن نامه‌ی عملشان مشغول خواهند بود، خیاط و بقال و چلویی و لحاف‌دوز گرفتار ثواب و عقابشان خواهند بود. خلف‌زاده و ناخلف‌زاده منتظر روشن شدن تکلیفشان خواهند بود. در آن وانفساه کسی به شما به خاطر نوشتن زندگینامه و انتشار عکس‌های فلانی و بهمانی ثوابی نخواهد داد و مورد تقدیر قرار نخواهید گرفت. آنجا عمل صالح می‌خواهند و اعتقادات صاف و خالص. بترسید از اینکه خدای متعال را با انبانی از زندگینامه و عکس بندگان خوبش و صدها کامنت تشکر و خسته نباشید، ملاقات کنید.
این کارها زمانی خوب است که از یک نفس اصلاح شده برآید. برادرم خود را سرگرم و مشغول نکنید که زمان بگذرد و دست به کاری نزده باشید. با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی‌شود. از اینکه زندگینامه و کرامات و مکاشفات فلان شخص را بنویسید یا عکس‌های فلان آدم خوب را منتشر کنید، چیزی به دست نخواهید آورد. هر کس خوب بود و خالصانه عبادت می‌کرد، برای خودش بوده و ربطی به دیگران ندارد. از حسنات و خوبی‌های او به هیچ کس نخواهند داد و دیگران را در درجات عالیه‌ی او شریک نخواهند کرد. هر کسی خودش مکلف است که تلاش کند و اعتقاداتش را اصلاح نماید و اعمالش را صالح گرداند. تا دیر نشده به جمع رفقای منهاجی بپیوندید و با صلابت تمام و توکل بر خدای توبه پذیر، قدم در راه اصلاح خویش بگذارید و دنیا و آخرتتان را آباد کنید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

سلام علیکم/ افرادی که مردم را به سیر و سلوک و طریقه عرفان شیعی دعوت میکنن بلاشک باید زیر نظر استاد خبیر و راه رفته و صاحب ولایت کلیه باشند که ازطرف قطب اعظم (عج) تفویض شده باشد. حضرتعالی که همگان رو براساس روایات شیعه بسمت خدا هدایت میکنید مطمئنید که میتوانید نفوس را اداره کنید؟ اساتید جناب آقا چه کسانی بودند؟ بنده کتاب منهاج فردوسیان را دیده‌ام. آیا استاد حضرتعالی امام عصر (ع) است؟ یا این‌که به صرف جمع‌آوری روایات و آیات، پرچم عرفان شیعی را بلند کرده‌اید؟ یا شاید معتقدید با وجود و حضور باطنی حضرت حجت (عج) چه احتیاج به خلائق؟ از جوابی که در خصوص آیت الله قاضی (ره) فرمودید بر می‌آید که طریق ایشان را مشکوک میدانید. پس شما طریق چه کسانی را سالم میدانید؟ آیا به اصل و اساس ولایت که وحدت الوجود هست معتقدید یا نه؟ ترغیب به نماز شب بسیار خوب و عالی است اما آیا هدفتان همین است یا هدایت به سمت سیر و سلوک؟ این عبارت منهاج فردوسیان به نظرتان از نفس برنیامده؟ آیا همین دسته منهاجیون تشکیل یک فرقه جدید در شیعه را درآینده نخواهد داد؟ آیا باری که برداشتید بعد از شما به بابیت و بهاییت نمیکشد؟ شما درباره اعمال و رفتار اولیای الهی بسادگی تفسیر میزنید و قضاوت میکنید. بنده از عباراتی که درباره مرحوم قاضی بکار بردید هرچند که بی‌احترامی نبود و نیست پشتم لرزید. آیت کبرای الهی مسیرش کاملا روشن است ما طی نکردیم بهمین خاطر تاریک جلوه کرده.ضمناً ایشان اگر صوفی بودند بقول بعضیها مجتهد جامع الشرایط و علامه همه علوم اسلامی هم بودند. بیان حالات اولیای الهی در درجات و مراتب مختلف حتماً دلیلی دارد که بماند. فاعتبروا یا اولی الابصار/ یاعلی مددی

************
باسمه تعالی و تقدس

نامه‌ی شما را به صورت بند به بند جواب می‌دهم. ان شاء الله

ـ سلام علیکم
جواب: علیکم السلام و رحمة الله

ـ افرادی که مردم را به سیروسلوک وطریقه عرفان شیعی دعوت میکنن بلاشک باید زیر نظر استاد خبیر و راه رفته و صاحب ولایت کلیه باشند که ازطرف قطب اعظم (عج) تفویض شده باشد. حضرتعالی که همگان رو براساس روایات شیعه بسمت خدا هدایت میکنید مطمئنید که میتوانید نفوس را اداره کنید؟
جواب: این فرمایش شما در فضای عرفان معنی دارد و اینجا هیچ سخنی از عرفان و سیر و سلوک نیست. اینجا سخن از منهاج فردوسیان است. در منهاج فردوسیان، به کسی که ادعا می‌کند از حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) اجازه دارد، اعتنا نمی‌شود. چون اثبات چنین ادعایی نزدیک به محال است و از همینجا راه بر شیادان و دکان داران و مدعیان بسته می‌شود. به عبارت دیگر، در منهاج فردوسیان، فقط وجود مقدس حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) را به عنوان استاد و راهنما اثبات می‌کنند و ثابت می‌دانند و بعد از ایشان، هیچ کسی را به عنوان استاد قبول ندارند، چه با ادعای اجازه از آن سرور باشد و چه بدون ادعا.

ـ حضرتعالی که همگان رو براساس روایات شیعه بسمت خدا هدایت میکنید مطمئنید که میتوانید نفوس را اداره کنید؟
جواب: این حقیر در کجا ادعا کرده‌ام که می‌توانم نفوس را اداره کنم؟! در حالی که ادعای اداره‌ی نفوس را برای هیچ کس (هر چند صاحب نام و آوازه باشد و برای دوستداران عرفان و تصوف، بزرگ جلوه کند) قبول ندارم. فقط کسی می‌تواند نفوس عباد را اداره کند که منصوص از جانب خالق نفوس باشد و در این زمان، این مهم فقط و فقط در دستان مبارک حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) است و بس.

ـ اساتید جناب آقا چه کسانی بودند؟
جواب: سلسله‌ی جلیله‌ی اساتید منهاج فردوسیان را به تفصیل در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» برشمرده ام. به آنجا مراجعه فرمایید.

ـ بنده کتاب منهاج فردوسیان رادیده‌ام. آیا استاد حضرتعالی امام عصر (ع) است؟
جواب: با کمال افتخار عرض می‌کنم که در ذیل ولایت الهیه‌ی آن وجود مبارک هستم و مشتاقان کمال و سعادت را نیز به سرنهادن مطلق به ولایت آن عزیز (ارواحنا فداه) دعوت می‌کنم. البته توجه داشته باشید که قبول ولایت آن حضرت به معنی تشرف به حضور باهر النورشان نیست. در همینجا به صراحت اعلام می‌کنم هنوز تشرفی به حضورشان برای این کمترین دست نداده و چنین سعادتی نصیبم نشده است. ولی با اعتقاد کامل به ولایت و امامتشان معتقدم (و الحمد لله)

ـ یا این‌که به صرف جمع‌آوری روایات و آیات پرچم عرفان شیعی را بلند کرده‌اید؟
جواب: باز هم تأکید می‌کنم که اینجانب هیچ ادعای عرفان و تصوف ندارم و آنقدر فرقه‌ها و نحله‌های منحرف دیده‌ام که به هیچ فرقه‌ای اعتماد ندارم.

ـ یا شاید معتقدید با وجود و حضور باطنی حضرت حجت (عج) چه احتیاج به خلائق؟
جواب: متن ارشادات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) به همت والای محدثین و فقهای بزرگوار شیعه در دست ماست و توسل به ذیل ولایت کلیه‌ی الهیه که در دست مبارک حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) است، برای هر معتقد ولایی آزاد است. پس به قول شما: چه احتیاج به خلائق؟

ـ از جوابی که درخصوص آیت الله قاضی (ره) فرمودید بر می‌آید که طریق ایشان را مشکوک میدانید. پس شما طریق چه کسانی را سالم میدانید؟
جواب: هیچ برنامه‌ای را کامل‌تر، جامع‌تر، معتبرتر و مطمئن‌تر از برنامه‌ی تربیتی «منهاج فردوسیان» نمی‌دانم. گر تو نمی‌پسندی، تغییر ده قضا را!

ـ آیا به اصل و اساس ولایت که وحدت الوجود هست معتقدید یا نه؟
جواب: از آنجا که عده‌ای از بزرگان علمای امامیه، وحدت وجود را مساوق با کفر می‌دانند، و از سوی دیگر نه آیه و نه روایت معتبری در این معنی نیست تا راهنمای ما باشد، در حق یا باطل بودن این فرضیه، توقف دارم.

ـ ترغیب به نماز شب بسیارخوب وعالی است اما آیا هدفتان همین است یا هدایت به سمت سیر و سلوک؟
جواب: یکی از قانون‌های منهاج فردوسیان، خواندن نماز شب است. یعنی وقتی کسی که جویای کمال و سعادت است، به این قانون رسید، باید بر مراعاتش مواظبت کند. این در حالی است که برخی طریقه‌های عرفانی، اصل سلوکشان را خواندن نماز شب معرفی می‌کنند و برخی نیز، بی‌تفاوت به این ادب بندگی هستند.

ـ این عبارت منهاج فردوسیان به نظرتان از نفس برنیامده؟
جواب: چنان که در مقدمه‌ی کتاب «مجموعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» ذکر شده، همچنین در جواب یکی از سؤالات کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» آمده است؛ هر دو کلمه‌ی «منهاج» و «فردوس» از قرآن کریم گرفته شده است. کلمه‌ی منهاج در آیه‌ی 48 سوره‌ی مائده و کلمه‌ی فردوس در آیه‌ی 107 سوره‌ی کهف آمده است. پس این کلمات شریفه از نفس بر نیامده بلکه از قرآن کریم است.

ـ آیا همین دسته منهاجیون تشکیل یک فرقه جدید در شیعه را در آینده نخواهد داد؟
جواب: هم در مقدمه‌ی کتاب «قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» و هم در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» نوشته‌ام که «منهاج فردوسیان» اصل و متن شیعه‌ی اثنی عشریه است نه فرقه و انشعابی از آن.

ـ آیا باری که برداشتید بعد از شما به بابیت و بهاییت نمیکشد؟
جواب: همچنان که «فقه» بر «اصول فقه» استوار است و هر فقیهی که تا دامنه‌ی قیامت بیاید و از همین اصول برای استخراج فقه استفاده نماید، به خطا نخواهد رفت و ادامه دهنده‌ی راه سلف صالح خواهد بود؛ «منهاج فردوسیان» نیز بر اصول خاصی استوار است. این اصول در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» به تفصیل بیان شده است. پس اگر آیندگان تا دامنه‌ی قیامت بیایند و بر طبق این اصول، استجماع منهاج فردوسیان را ادامه بدهند، هیچ انحرافی رخ نخواهد داد.

ـ شما درباره اعمال و رفتار اولیای الهی بسادگی تفسیر میزنید و قضاوت میکنید. بنده ازعباراتی که درباره مرحوم قاضی بکار بردید هر چند که بی‌احترامی نبود و نیست پشتم لرزید. آیت کبرای الهی مسیرش کاملا روشن است ما طی نکردیم بهمین خاطر تاریک جلوه کرده.
جواب: لرزش بی‌دلیل پشت شما از سردی خوردن زیاد است و با خوردن غذاهایی که طبعی گرم دارد و حجامت مداوم حل می‌شود. برنامه‌ی مرحوم قاضی هم روشن نیست، چه بخواهید قبول کنید و چه فرافکنی کنید و بگویید چون ما طی نکرده ایم، برایمان تاریک جلوه کرده است. حقیقت را نمی‌شود انکار کرد، آن مرحوم برنامه‌ی مدوّن و عرضه شده‌ای برای محققان این رشته برجای نگذاشت. اگر شما سراغ دارید به من معرفی نمایید تا مستبصر گردم.

ـ ضمناً ایشان اگر صوفی بودند بقول بعضیها مجتهد جامع الشرایط وعلامه همه علوم اسلامی هم بودند. بیان حالات اولیای الهی در درجات و مراتب مختلف حتماً دلیلی دارد که بماند. فاعتبروا یا اولی الابصار
یا علی مددی
جواب: من به قطع اعلام نکرده‌ام که آن مرحوم صوفی بوده است چون به این نتیجه نرسیده‌ام؛ ولی می‌شود یک شخص، در عین حال که مجتهد جامع الشرایط و علامه است، گرایشات صوفیانه هم داشته باشد.
در پایان از اینکه با سؤالات خود فرصتی برای بازگویی شفاف دیدگاه‌های منهاجی‌ام فراهم آوردید، متشکرم.

دعاگو
حاج فردوسی

سلام بر حاج فردوسی
اخیراً نقدی بر قسمتی از کتاب روح مجرد علامه طهرانی که در مورد مرحوم سید هاشم حداد است نوشته شده است. در این آدرس:
http: //www.shia ـ online.ir/article.asp?id=18930&cat=1
لطفاً نظرتان در مورد این مطلب را بیان کنید. متشکرم

************
بسم الله و هو الحق

به نظر این حقیر هر دو بزرگوار اشتباه کرده‌اند. هم علامه طهرانی (ره) اشتباه کرده‌اند که حالات موقت و عارض بر یک سالک را در جامعه‌ای که همه جور فهم و شعور در آن هست، به صورت علنی منتشر کرده‌اند و هم این طلبه‌ی جوان اشتباه برداشت کرده است.
آنچه بر مرحوم حداد رفته یک حال بوده است از جنس همان حال‌هایی که بر هر سالکی می‌گذرد و ارزش نقل و ثبت در کتاب ندارد.
اگر این حالات که در مسیر تکامل رخ می‌دهد را کسی بخواهد ملاک قضاوت قرار دهد، خیلی از شخصیت‌های بزرگ معنوی ما به صورت جدی زیر سؤال می‌روند.
البته گویا این جوان که بر آن پیر خرده گرفته، خیلی با فضای سیر و سلوک بیگانه است و گرنه این گونه حالات برای هر سالکی به وفور رخ می‌دهد و خود به خود هم زایل می‌گردد.
انتقاد ما به برخی بزرگواران مانند آیت الله حسن زاده آملی، حجة الاسلام فاطمی نیا، حجة الاسلام انصاریان و علامه فقید طهرانی (ره) ـ با همه‌ی احترامی که برایشان قائلم ـ این است که برخی از حالات گذرای سالک را در منبرهای عمومی و کتابهای فروشگاهی بیان می‌کنند که موجب گمراهی ناآشنایان با فضای سیر و سلوک می‌گردد.
می گفت: چند سال قبل، حالی برایم عارض شده بود که وجود مقدس حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در قلبم حاضر می‌یافتم. در نتیجه، تمام سوز و گدازم در فراق و غیبت آقا بر طرف شده بود. در همان ایام، در دعای ندبه‌ای شرکت کردم و هر چه مداح، بیشتر ناله و زاری می‌کرد، من بیشتر تعجب می‌کردم که چرا اینهمه ناله از فراق می‌کند در حالی که آقا در دل ما حاضر است و صبح و شام می‌توان به قامت دلآرایش نگریست. این حال بعد از مدتی زایل شد و دوباره به ناله از فراق و دعا برای فرج و ظهور برگشتم.
یا می‌گفت: حالی برایم رخ داد که تمام مردم را در جستجوی خدا و کلمه‌ی طیبه‌ی «لا اله الا الله» می‌دیدم! حتی آنان که در حال معصیت باری تعالی بودند را در جستجوی کمال مطلق می‌یافتم! بعد از مدتی این حال زایل شد.
از این گونه حالات موقت و زایل شدنی بسیار بر سالکین می‌گذرد و ارزش نوشتن و گفتن و قضاوت کردن ندارد.
پس نه آن حالی که برای مرحوم حداد در آن برهه از زمان رخ داده حق است؛ نه کار علامه طهرانی (ره) در انتشار عمومی آن حال، درست است و نه برداشت این جوان نا آشنا با زبان اهل معنا، صحیح و مطابق با واقع است.
اساساً این دعوا از آن دعواهایی است که نمی‌توان حق را به هیچ طرفی داد.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام
حاجی یه سئوال دارم اول اینکه وقتی امام زمان بیان از کجا میشه ایشون رو شناخت؟
شما خودتون الان یکی بیاد بگه من امام زمان هستم چجوری تشخیص میدین که راست میگه یا نه؟
یه مورد هم این که من نماز شبم رو خیلی تق و لق میخونم، چی کار کنم؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1. نشانه‌هایی در روایات برای آن جناب بیان شده است که از چهره‌ی مبارکشان می‌توان آقا را شناخت.
2. معجزه‌ی تمام انبیا با ایشان است مثل عصای و ید بیضای حضرت موسی (علیه‌السلام) و انگشتر حضرت سلیمان (علیه‌السلام) و زنده کردن مردگان و غیره که راه بسیار روشن برای شناختن ایشان است.
علاوه بر اینها، چون آن جناب (ارواحنا فداه) مغناطیس القلوب است، همانطور که آهن ربا، براده‌های آهن را جذب می‌کند، ولایتشان دلهای مؤمنان را جذب خویش می‌نماید. تشخیص عالی و کامل به این است که اراده‌ی مؤمنین در مقابل نور ولایت ایشان، از کار می‌افتد و ذوب در اراده‌ی ایشان می‌گردد.
هرگاه دل مؤمن با تقوا از دست رفت و اراده‌اش در اراده‌ی داعی الی الله فرو ریخت و ذوب گردید، بهترین نشانه از آن منجی کل و هادی مهدی (ارواحنا فداه) است.
در مورد نماز شب باید به نکات زیر عمل کنید:
1. باید شب‌ها شش ساعت قبل از اذان صبح بخوابید که وقتی یک ساعت به اذان صبح بیدار می‌شوید، حداقل پنج ساعت کامل استراحت کرده باشید.
2. عصر و غروب یا کلاً نخوابید یا حداکثر نیم ساعت. تا ساعتی که در شب باید بخوابید، خوابتان بیاید.
3. هر مقدار از نماز شب که قضا شد را در روزش قضا کنید.
و یادتان باشد که به فرموده‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، گناه روز، مانع از خواندن نماز شب است.

موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام علی من التبع الهدی
سلام بر شما جناب آقای حاج فردوسی محترم
سری سوم سوالات به شرح زیر خدمتتان ارسال می‌گردد
قانون 4.1935: در آیه 43 سوره مبارکه نساء با خطاب یا ایها الذین امنو.مورد منع نماز خواندن ذکر شده است.
• آیه 43 سوره مبارکه نساء:
• یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکارَی حَتَّی تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُواْ وَإِن کنتُم مَّرْضَی أَوْ عَلَی سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنکم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکمْ وَأَیْدِیکمْ إِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُورًا
ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا آنکه بدانید چه می‏گویید. و نیز در حال جنابت نزدیک (مکان) نماز، (مسجد) نشوید، مگر به طور عبوری (و بی‏‌توقّف) تا این‌که غسل کنید. و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکی از شما از جای گودی (کنایه از قضای حاجت) آمد، یا تماسی با زنان داشتید و (در این موارد) آب نیافتید، پس بر زمین (و خاک) پاک و دلپسندی تیمّم کنید، (دو کف دست بر خاک زنید) آنگاه صورت و دست‏هایتان را مسح کنید، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
در آیات دیگر توصیه به نماز خواندن در اوقات مشخص شده است.و هیچ آیه‌ای در مورد منع نماز خواندن زنان در زمان مشخص نداریم.ودر جائی که در مورد مشکل خانمها شرح ودستور می‌دهد.در این دوره منع از نماز خواندن ذکر نمی‌شود.ومنع دیگری (در مورد رابطه) ذکر میشود.در قرآن کریم.همه چیز شفاف بیان شده.ایا به نظر شمابه عنوان کارشناس.در یکی از این آیات اگر منعی وجود داشت ذکر نمی‌شد؟ در آیه دیگر بیان میکند که همه موجودات نماز می‌خوانند.
با قبول این قانون زنان حدودا یک چهارم از عمرشان محروم از نماز هستند. خواهشمند است راهنمائی بفرمائید.

جواب: گفتیم که شیعه علاوه بر قرآن به روایات رسیده از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیز توجه می‌کند. شاید شنیده‌اید که آن ملعون گفت: «حسبنا کتاب الله» یعنی کتاب خدا ما را بس است و نیازی به روایات رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نداریم. پس سعی کنید بر طبق مبنای شیعه به آیات نگاه کنید یعنی علاوه بر خود آیه و ترجمه اش، تفسیر مفسران واقعی قرآن (یعنی رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین علیهم السلام) را نیز در نظر داشته باشید. و از نظر مردود آن ملعون که گفت: فقط قرآن کافی است، فاصله بگیرید.
اما در مورد این‌که زنان، یک چهارم عمرشان را از نماز محرومند، عرض می‌کنم: اصل اقامه‌ی نماز برای یاد خداست که فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری» [سوره‌ی طه، آیه‌ی 14] و در ایام حیض و نفاس، فقط نماز خواندن با حرکات خاصش یعنی شروع شدن با تکبیرۀ الاحرام و سوره‌ی حمد و رکوع و سجده و… ممنوع است ولی دستور فرموده‌اند که بانوان محترمه در این ایام، وضو گرفته و چادر نماز بپوشند و بر سر سجاده بنشینند و ذکر بگویند. ذکر شریف صلوات، ذکر شریف تسبیحات اربعه، ذکر شریف تسبیح حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)، تلاوت قرآن (غیر از چهار سوره)، دعا کردن درباره‌ی خود و دیگران و ذکر شریف استغفار و… که مانعی ندارد. ولی مع الاسف بانوان محترمه در ایام حیض و نفاس، حتی خود را از بیدار بودن در سحر و بین الطلوعین محروم می‌کنند و در آن روزها، بکلی از وقت نماز و قبله و سجاده و ذکر و توجه به درگاه باری تعالی غفلت می‌نمایند. پس محرومیتشان از ناحیه‌ی خدای متعال نیست بلکه از ناحیه‌ی تنبلی و بی توجهی خودشان است. هر خانمی که به این دستور عمل کند و در روزهای حیض و نفاس، به ذکر و تلاوت بپردازد، خواهد فهمید که هیچ گونه محرومیتی از یاد خدای متعال و حضور بر بارگاه قدس الهی ندارد.

قانون 8.1962 وقانون 8.1973: درایه 9 سوره مبارکه جمعه خطاب به یا ایها الذین آمنو هست.به نظر شما طبق روال قرآن کریم که هر حرف وکلمه‌اش هدفمند است.اگر بر خانمها ممنوع بود یا ایها المومنون نوشته نمی‌شد؟ خواهشمند است راهنمائی بفرمائید.
• سوره مبارکه جمعه آیه 9
• یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکمْ خَیْرٌ لَّکمْ إِن کنتُمْ تَعْلَمُونَ
• ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید! آنگاه که برای نماز روز جمعه ندا داده شد، پس به سوی یاد خدا (نماز) شتاب کنید و داد و ستد را رها کنید که این برای شما بهتر است، اگر بدانید.
جواب: اولاً: ممنوع نیست بلکه فضیلتی برایشان ندارد.
ثانیاً: وقتی استادان معظم منهاج فردوسیان (یعنی رسول خدا ـ صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم ـ و ائمه‌ی اطهار ـ علیهم السلام) درباره‌ی آیه‌ای از قرآن کریم، بیانی دارند، ما حق نداریم در مقابل بیان آنان، به فهم خودمان توجه کنیم.

قانون 4.359: حکم دادن مغایر با قرآن کریم وسنت رسول الله (ص) ممنوع است. (قانونی بسیار مورد توجه و حائز اهمیت است)
جواب: امیدوارم برداشت‌های شما از آیات قرآن به حد حکم دادن نرسد و در حد پرسش باقی بماند.
ضمناً «وَ السَّلامُ عَلی‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی‏» [سوره‌ی طه، آیه‌ی 48] درست است.
خدای مهربان یار ونگهدارتان باشد.

الحمد لله رب العالمین
موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام علی من التبع الهدی
جناب آقای حاج فردوسی محترم
سلام بر شما
سری دوم سوالات به شرح زیر خدمتتان ارسال می‌گردد.از آنجا که عضو شدن در گروه منتظران ظهور، افتخاری است. از طرف دیگر قول دادن به انجام برنامه‌ای که در بعضی موارد امکان انجام ان را نداری و در بعضی موارد به باور آن نرسیده‌ای خلاف دستور قرآن کریم است.در یافتن پاسخ سوالات مزاحم وقت شما شدم.
قانون 4.257: حتی اگر فرد یکتا پرست واهل کتاب باشد؟
جواب: بله، حتی اگر از اهل کتاب یعنی یهودی یا مسیحی باشد.

قانون 4.324: خرید وفروش قرآن کریم ممنوع است؟ این مورد شامل خرید تنها که نمی‌شود؟ (زیرا ما قرآن کریم جهت توسعه وتبلیغ وارشاد وو..خریداری می‌کنم وبه جز خرید راهی برای تهیه آن وجود ندارد؟)
جواب: وجهش را به فروشنده هدیه بدهید و او هم قرآن را به شما هدیه بدهد.

قانون 5.393: برای عضو گروه شدن مواردی مثل این قانون یا قانون شماره 5.420که ضروری اعلام شده، اگر فرد شرایطش را نداشت می‌تواند عضو گروه باشد.یا خیر؟
جواب: شرط عضویت گفته شد.

قانون 6.440: آیا خرید اقساطی کالا نیز ممنوع است؟
جواب: این قانون مربوطه به موارد غیر ضروری است. در ضرورت، هم وام گرفتن و هم جنس قسطی خریدن اشکال ندارد. (قاعده‌ی 128)

قانون 6.470: اگر ممکن است مستند این ممنوعیت را بفرمائید. (متشکرم)
جواب: کافی شریف/5/447؛ وسائل ‏الشیعة/20/362.

قانون 7.612: آیا اسیری پرنده محسوب نمیشود؟
جواب: به نحوی نگه داری کنید که امکان پرواز هم برایشان وجود داشته باشد.

قانون 7.637: اگر امکانش را نداشتیم آیا میتوان عضو گروه شد؟
جواب: شرط عضویت گفته شد.

قانون 7.658: ممکن است بیشتر توضیح بفرمائید. (یکی از پیامبران گرامی حضرت سلیمان (ص) در قصر با شکوهی زندگی می‌کرده‌اند و …
جواب: اولاً: حضرت سلیمان (علیه‌السلام) در میان خود پیامبران هم استثناست.
ثانیاً: ما شیعه و پیرو حضرت سلیمان (علیه‌السلام) نیستیم.
ثالثاً: استادان معظم منهاج فردوسیان یعنی حضرات ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) اینگونه به ما دستور داده اند.

قانون 8.1054: اگر مغازه‌داری فروش نداشته باشد، سعی می‌کنم خرید را از او انجام دهم نسبت به کسی که کسب و کارش خوب است.خواهشمند است بیشتر توضیح بفرمائید. متشکرم
جواب: استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) به ما دستور داده‌اند از افرادی که خیر از آن‌ها دور شده خرید نکنیم و با آنان معاشرت هم نداشته باشیم. معلوم است که خدای متعال که خیر محض است، کسی را از خیر محروم نمی‌کند بلکه این خود افراد هستند که بر اثر انحرافات خود، موجب دور شدن خیر از خویش می‌گردند. در زمان ما مثل خرید از دستفروش‌های معتاد، زنان بساطی کثیف و ژولیده، کودکان ژنده پوش، فروشندگانی که ادب گفتار یا کنترل نگاه ندارند و …

قانون 8.1061: به عنوان زکات اعتبار، اگر کسی درخواست ضمانت کند سعی می‌کنم برایش انجام دهم و این را ضروری می‌دانم.خواهشمند است بیشتر توضیح بفرمائید. متشکرم
جواب: زکات اعتبار به شفاعت است یعنی برای کسی از آبروی خود مایه بگذارید که گرهی از کارش باز شود نه این که زیر بار ضمانت بروید. ضمانت در وام یعنی این‌که اگر وام گیرنده به هر دلیلی حتی عمدی از دادن قسط هایش امتناع کرد، من حاضرم به جای او قسط بدهم. اگر او مُرد، من بر عهده می‌گیرم که وامش را بدهم. اگر او فرار کرد، من به گردن می‌گیرم که قرضش را ادا کنم. ولی معمول ضمانت‌های ما، صوری است یعنی واقعاً به گردن نمی‌گیریم بلکه برای راه افتادن کار آن شخص، ورقه‌ی ضمانت را امضا می‌کنیم که این کار، خلاف شرع است.
کفالت نیز به این معنی است که عهده دار شخص یا اشخاصی شوید. مثلاً متعهد شوید که یک خانواده‌ی فقیر را به طور مرتب از لحاظ مالی تأمین نمایید. این کار نیز دغدغه دارد و نهی شده است. اگر خواستید به کسی کمک کنید، به نحوی باشد که تعهد آور برایتان نباشد تا موجب دغدغه‌ی ذهنی و کدورت روحی شود.

قانون 8.1158: شاید قبول کردن هدیه راهی برای ارتباط وزمینه‌ای برای ارشاد و مسلمان شدن فرد مقابل باشد. (اگر قبول کنیم وبر اساس آیه قرآن کریم به بهتر از آن پاسخ دهیم نظر شما چیست؟)
جواب: هدیه بیش از این که هدیه دهنده را اسیر هدیه گیرنده کند، هدیه گیرنده را اسیر هدیه دهنده می‌کند و گرفتار منّت او می‌نماید. به همین دلیل نخواسته اند، شیعه‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) زیر بار منّت کسی باشد. ولی اگر قبول هدیه، برکاتی مانند مسلمان شدن طرف یا حتی جلوگیری از اذیت رسانی او به مسلمانان داشته باشد، قطعاً قبول چنین هدیه‌ای ارجح است.
با تشکر از پاسخگوئی شما سایر سوالات در ایمیل دیگری خدمتتان ارسال می‌گردد.
خدای مهربان یار ونگهدارتان باشد.

الحمد لله رب العالمین

به نام خداوند بخشنده مهربان

جناب آقای حاج فردوسی محترم
سلام بر شما
کتاب شما در راهنمائی بر چگونگی انجام واجبات، مستحبات وترک محرمات. بهترین کتابی است که خوانده‌ام. استاد گرامی من معتقدم آنچه که در قرآن کریم مشخصا ذکر نشده است باید از نظر کارشناسان ومجتهدین اعلم استفاده کرد اما آنچه که مشخصا ذکر شده است باید بدون چون وچرا انجام داد.
خواهشمند است در صورت امکان نظرتان را در مورد سوالات زیر بفرمائید.
قانون 2.66 : طی الارض هدف نیست اما نمی‌توان قول داد که از آن استفاده نمی‌شود. (آیا این موضوع مانع از عضو شدن در گروه می‌شود؟)
جواب: عضو شدن در مجموعه‌ی منهاجیون مشروط به این است که متعهد شوید برای برادران و خواهران ندیده و نشناخته‌ی منهاجی خود که در اقصی نقاط عالم در حال مبارزه با نفس و جهاد اکبر هستند، در مشاهد مشرفه و زمآن‌های استجابت، دعا کنید. شرط دیگری ندارد.

قانون 3.67 وقانون 4.177:
طبق آیه 110 سوره مبارکه اسراء، حد وسط در نماز خواندن رعایت می‌شود.
• سوره مبارکه اسراء، آیه‌ی 110:
«قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَی وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِک وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِک سَبِیلاً» [سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 110]
ترجمه: بگو: نام اللّه را بخوانید یا نام رحمان را، هر کدام را بخوانید، پس بهترین نامها از آن اوست. ونمازت را خیلی بلند یا خیلی آهسته نخوان ومیان این دو، راه (معتدلی) را انتخاب کن.
(طبق قانون 2.79 هر سخنی که مخالف قرآن کریم باشد مردود است.)
جواب: شیعه معتقد است که احکام الهی از سه طریق به دست ما رسیده است؛ اول: قرآن کریم، دوم: فرمایشات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، سوم: فرمایشات ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام). البته اصل، قرآن است و روایات رسیده نباید مخالف قرآن باشد.
همچنین معتقد است که قرآن را فقط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) می‌توانند تفسیر کنند و معنی‌اش را بیان فرمایند و هر کسِ دیگری که اقدام به تفسیر کند، تفسیر به رأی کرده است.
با توجه به این دو مقدمه، عرض می‌کنم این آیه در روایاتی که به دست ما رسیده به نحوی تفسیر شده که قانون 67 و 177 را می‌رساند.

قانون. 3.68 و3.67: نماز در سفر نیز به استناد آیه 101 سوره مبارکه نساء کامل خوانده می‌شود.
• آیه 101 سوره مبارکه نساء:
• وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن یَفْتِنَکمُ الَّذِینَ کفَرُواْ إِنَّ الْکافِرِینَ کانُواْ لَکمْ عَدُوًّا مُّبِینًا
ترجمه: و هرگاه که در زمین سفر کنید، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید، اگر بیم دارید که کافران به شما آزار و ضرر رسانند. همانا کافران همواره دشمن آشکار شمایند.
• آیه 103سوره مبارکه نساء
• فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْکرُواْ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِکمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کتَابًا مَّوْقُوتًا.
ترجمه: پس چون نماز را به پایان بردید، خداوند را در (همه) حال ایستاده و نشسته و به پهلو خوابیده یاد کنید، پس هرگاه آرامش یافتید (و حالت خوف تمام شد) نماز را (بصورت کامل) برپا دارید. همانا، نماز بر مؤمنان در وقت‏های معیّن واجب شده است.
جواب: در مورد قبلی جواب داده شد.

قانون 4.132: شهادت زنان برای رویت هلال ماه قبول نمی‌باشد؟ ایا روایتی برای این موضوع داریم؟
جواب: تمام قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان از روایات معتبر شیعه برگرفته شده است.

قانون 4.198: آیا برای امر واجب می‌توان گفت دستور پدر لازم است؟یا منظور از این قانون روزه‌های مستحب است؟
جواب: منظور، روزه‌های مستحبی است. این کمبود در نسخه‌ی دوم برطرف شده است.
با تشکر از شما وراهنمائیهایتان سایر سوالات در ایمیل دیگری خدمتتان ارسال می‌گردد.
خدای مهربان یار ونگهدارتان باشد.

الحمد لله رب العالمین

با سلام، چرا مثل قدیمها در حوزه‌ی علمیه استادان با معنویت بالا وجود نداره. شاید از نظر سواد بالا باشند ولی از نظر معنوی خیلی پایین هستند فقط حرف می‌زنند همین با اینکه امام زمان را با عنوان استاد قبول داریم ودر این هم شکی نیست ولی آیا شما به غیر از ایت اله جوادی املی کسی دیگر را هم می‌شناسید که در سیاست هم نباشن من فقط ایت اله بهجت را قبول داشتم که ایشان هم متاسفانه فوت شدند

************
سلام علیکم

قرآن کریم می‌فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکمْ أَنْفُسَکمْ لا یَضُرُّکمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُون‏» [سوره‌ی مائده، آیه‌ی 105]
یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‏‌اید، به خودتان بپردازید. هر گاه شما هدایت یافتید، آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی‏‌رساند. بازگشت همه‌ی شما به سوی خداست. پس شما را از آنچه انجام می‏‌دادید، آگاه خواهد کرد.
شایسته است به جای اظهار نظر در مورد میزان معنویت دیگران، بکوشیم که میزان معنویت خودمان را بالا ببریم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام من تا حالا با شما چند بار تماس داشتم و حتی کتابتان را هم فراهم کردم. کتاب خیلی خوبیه. اما من خودم کارمند بانکم.6 صبح که می‌زنم بیرون 7 شب خسته برمیگردم. نمازم را هم با خستگی و بیحالی زیاد می‌خونم. من یک‌دهم این کتاب را هم نمی‌توانم عمل کنم.البته قبل از این اکثر این مطالب را می‌دانستم ولی با توجه به مشکلات مالی که برام پیش اومده مجبورم اضافه کاری بایستم و فقط و فقط می‌تونم نمازم را با خستگی بخونم حتی نماز ظهر و عصر را مجبورم تو 5 دقیقه بخونم. حالا برنامه‌ی شما برای قشر امثال من چیه؟ با اینکه عاشق نماز شب خواندن هستم ولی مثله جنازه‌ها می‌افتم تا صبح. صبح هم بلند میشم برای نماز صبح البته قضا شده دیگه می‌خونم نمازم را و می‌رم سر کار تا شب.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
نماز شب در قانون شماره‌ی 373 آمده است. اگر شما بر طبق دستوری که در صفحات 33 تا 37 کتاب آمده از اول شروع کنید، وقتی به قانون 373 رسیدید، حتماً خدای متعال امکان نماز شب خواندن را برایتان فراهم خواهد نمود.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام بر جناب حاج فردوسی
امیدوارم که حالتان خوب باشد. حقیر چطور می‌توانم شما را ملاقات کنم، و یا در جلسات شرکت کنم، و یا با دیگر دوستان منهاجی (واقعی) آشنا شوم، و یا اینکه درد و دل هایم را بگویم و…؟
(اگر امکان دارد پاسخ بنده را به ایمیلم ارسال نمایید. ممنونم)

************
باسمه جلّت اسمائه

سلام بر شما
اولاً ملاقات با اینجانب نفع در خور اعتنایی ندارد ولی اگر به هر دلیلی مایل به این ملاقات هستید، من همه روزه در مدرسه‌ی مبارکه‌ی فیضیه‌ی قم، (البته با وقت قبلی) آماده‌ی ملاقات با رفقای منهاجی هستم.
جلسات گروهی منهاج فردوسیان هنوز سر و سامان مشخصی نیافته است ولی امید می‌رود در اوایل سال جدید به نظم و استقرار لازم دست یابد. به محض استقرار قابل اعلان، در سایت اینترنتی اطلاع رسانی خواهم کرد.
در مورد رفقای منهاجی، باید عرض کنم هر کدامشان از یک گوشه‌ی کشور هستند مثلاً یکی از رشت، یکی از اهواز، یکی از بافق، یکی از تبریز، یکی از ساوه، یکی از قم، یکی از کجا و کجا… به همین دلیل هنوز نمی‌شود روی رفقای شناخته شده حساب کرد ولی با عضویت در مجموعه‌ی رفقای منهاجی (که متعهد می‌شوید برایشان دعا کنید) مشمول دعای خیر سایر رفقا در سراسر ایران و جهان خواهید بود. و فایده‌ی این عضویت اگر از آشنایی حضوری بیشتر نباشد، کمتر نیست.
درد دلها و سؤالات تربیتی و سیرو سلوکی خودتان را می‌توانید برایم بنویسید تا به قدر استطاعت و فراغتم پاسخگو باشم.

موفق باشید
حاج فردوسی

با سلام وای بر مسخره کنندگان! از اینکه نوشته من را نوعی تمسخر فرض کردید واقعاً متاسفم چرا که من چنین قصدی نداشتم. من این مطلب را صرفا به این جهت نوشتم که به شما نشان دهم مطلب و جواب شما در این وبلاگ من را قانع نکرده است. من منظور شما از اینکه بر راه روشن یا سعادت هعستند یا نیستند را متوجه شدم اما به نظر می‌رسد شما طور دیگری فکر می‌کنید. عرض اصلی من این بود که حتی اگر ایشان به قول شما یک ماه غیب شوند یا حتی اگر با کمک جن و پری کار‌های عجیب انجام دهند این ما نیستیم که توانایی قضاوت حتی در مورد بر راه روشن بودن آن‌ها را داشته باشیم. چه ایشان شاگرد تربیت کرده باشند چه نکرده باشند، چه مطالبی که از ایشان به ما می‌رسد راست باشند چه دروغ. اصلا این دو موضوع، منهاجی بودن و بر راه راست بودن ربطی به یکدیگر دارند یا ندارند؟ یعنی اینکه کسی می‌تواند بر راه راست نباشد؟ یا اینکه راه منهاجی بودن بر پایه بر راه راست بودن است؟ چیزی که من متوجه شدم اینست که منهاجی شدن از به سعادت رسیدن سخت‌تر است و در واقع سعادت مقدمه‌ای برای منهاج فردوسیان است. پس وقتی که ما نمی‌توانیم در مورد بهشتی بودن یا جهنمی بودن افراد قضاوت کنیم چطور می‌توانیم در مورد منهاجی بودن آن‌ها قضاوت کنیم؟ اگر شرط رسیدن به راه روشنی که مد نظر شماست بر راه سعادت بودن است و ما توانایی قضاوت در مورد بر راه سعادت بودن افراد را نداریم پس چطور می‌توانیم در مورد منهاجی بودن آن‌ها قضاوت کنیم؟ با تمامی مطالبی که در بالا گفتم نظر دوباره شما را می‌خواهم. در واقع می‌توان گفت که شاید بنده در درک معانی و مفاهیم دچار اشتباه شده‌ام و اگر چنین است من را با جوابی دوباره قانع کنید چرا که بنده هنوز در بسیاری از مواردی که در سوال و جواب‌های این وبلاگ مطرح می‌شوند ابهامات زیادی می‌بینم که از جمله می‌توان به همین موضوع مربوط به مرحوم نخودکی و مرحوم قاضی اشاره کرد. سایر موارد را انشاالله در آینده به اطلاع شما خواهم رسانید. در آخر بار دیگر از اینکه نوشته من تمسخرآمیز به نظر رسید عذر خواهی می‌کنم اما این مطلب نشان دهنده این می‌باشد که شما خیلی زود در مورد افراد و نوشته‌های آن‌ها قضاوت می‌کنید و تیتر‌هایی برای نوشته‌ها انتخاب می‌کنید که باعث بد جلوه دادن مخاطب شود. با تشکر همان بنده خدای یگانه.

************
باسم الله تعالی

سلام
اولاً: هر عاقل منصفی با دیدن عباراتی همچون «گویی خدا را در فضای مجازی ملاقات کرده ام. تا دیروز فکر می‌کردم خدا بدون شریک و بی‌همتاست اما از دیروز و پس از خواندن این مطلب مطمئن شدم که یا خدا شریکی با اختیار تام بر روی زمین دارد یا اینکه خود دستی بر وبلاگ نویسی!» یا «بنده خواستار این هستم که شما در مورد وضعیت اخروی من نیز حکم داده و من را از آن مطلع کنید» حکم می‌کند که نویسنده در صدد مسخره کردن بوده است. (البته عذرخواهی شما را می‌پذیرم و از این بابت دلگیر نیستم)
ثانیاً: سعی می‌کنم «منهاج فردوسیان» را به صورتی خیلی خیلی ساده بیان کنم تا موجب رفع ابهامات باشد (ان شاء الله)
ما در دین مبین اسلام و مکتب نورانی تشیع، یک سری اعتقاداتی داریم که مورد اتفاق و اجماع همه‌ی علما و فقهای بزرگ است. همچنین یک سری احکام عملی داریم که مورد قبول همه‌ی بزرگان است.
مثلاً این‌که روح انسان بعد از مردن به کالبد نوزادی نمی‌رود تا زندگی را در همین دنیا از سر بگیرد، (یعنی بطلان تناسخ) یکی از اعتقادات روشن مکتب تشیع است.
همچنین در باب احکام، مثلاً این‌که خوردن شراب، انسان را از سعادت و کمالش دور می‌سازد، مورد اجماع همه است.
در کنار این اعتقادات و احکام واضح و روشن و مورد قبول همه، یک سری اعتقادات و احکام داریم که مورد قبول همه نیست و صاحب نظران درباره‌اش دو یا چند دسته شده اند.
مثلاً این‌که اصل در عالم هستی، ماهیت اشیا‌ء است یا وجود آن‌ها؟ (که یک دعوای فلسفی است) بعضی اعتقاد دارند که اصل با وجود است و بعضی اعتقاد دارند که اصل، با ماهیت اشیاء است. (این مثال در باب اعتقادات است)
اما مثال در باب احکام: «خوب است که روز 13 فروردین به طبیعت برویم» یا «خوردن هندوانه در شب یلدا خوب است» در مورد این دو حکم عملی، چند نظر وجود دارد.
برنامه‌ی تربیتی «منهاج فردوسیان» به آنچه در نزد فقهای عظام شیعه در طول هزاره‌ی اخیر، روشن و مسلّم بوده، به عنوان اصل و مبنا نگاه می‌کند. یعنی اگر هر اعتقادی که همه‌ی بزرگان بر آن اتفاق نظر دارند، ما هم به همان معتقد شویم؛ و هر عملی که همه‌ی بزرگان بر آن اتفاق نظر دارند که انجام دادن یا ترک کردنش ما را به کمال و سعادت می‌رساند، ما هم همان کار را انجام دهیم یا ترک کنیم؛ به کمال و سعادت خواهیم رسید.
و به اموری که دو دستگی و اختلاف در آن وجود دارد (یعنی یک عده معتقدند ما را به سعادت می‌رساند و یک عده معتقدند ما را از سعادت دور می‌کند) اعتنا نمی‌کنیم.
این، توضیح خیلی ساده شده‌ی منهاج فردوسیان است. با این توضیح، حتماً متوجه شده‌اید که چرا مرحوم نخودکی و مرحوم قاضی را منهاجی نمی‌دانیم زیرا در مورد این بزرگواران، اختلاف نظر وجود دارد. یعنی فقهای بزرگ زمانشان، با ایشان درگیری داشته اند. ما اصراری نداریم کسی را که فقهای معاصرش او را صوفی و منحرف می‌دانسته اند، رهبر و مقتدای خویش قرار دهیم. البته حتی اگر بخواهیم از مرحوم قاضی یا مرحوم نخودکی هم استفاده کنیم، نه کتابی از آنان مانده و نه شاگردی، پس راه استفاده‌ی علمی و عملی هم بسته است. فقط می‌ماند یک چیز که آن دو بزرگوار را به عنوان دو مرد خوب قبول کنیم و برایشان فاتحه بخوانیم و از خدا بخواهیم که به آرامش ابدی در بهشت برین برسند.
باز هم تکرار می‌کنم: در دیدگاهی که منجر به نوشته شدن و انتشار «منهاج فردوسیان» شد، فقط عمل کردن به واضحات و مسلمات مکتب شیعه‌ی اثنی عشریه است که انسان را به کمال حقیقی و سعادت ابدی می‌رساند.
بعضی‌ها در صدد کنج کاوی هستند یعنی فقط سعی می‌کنند چیزهای جالب و تازه و عجیب و غریب را بیاموزند و عمل کنند. مثلاً در یک نسخه‌ی خطی که از خرابه‌های فلانجا به دست آمده نوشته شده هر کس فلان ذکر را بگوید، فلان می‌شود. بعضی مرض حاشیه روی دارند یعنی یک علاقه‌ی مبهمی در درونشان وجود دارد که دوست دارند با دیگران فرق داشته باشند. به دنبال چیزهای نادر و کمیاب هستند. به خیال خودشان می‌خواهند راه میانبر به سوی کمال و سعادت را پیدا کنند، غافل از این‌که اگر همچین راهی می‌بود، خدای مهربان و رسول دلسوزش به ما نشان می‌دادند.
ولی ما معتقدیم که نزدیک ترین راه برای رسیدن به سعادت و کمال، همانا عمل کردن (خیلی روی عمل کردن تأکید می‌شود)‌ فقط عمل کردن به دستورات واضح و آشکار رسول معظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) است.
وقتی می‌گویند: روز عید قربان، قربانی کن. یعنی یک گوسفند را سر ببر و گوشتش را بین فقرا تقسیم نما.
وقتی می‌گویند: نماز شب بخوان. یعنی نیم ساعت به اذان صبح بیدار شو و پنج دو رکعتی و یک، یک رکعتی نماز معمولی بخوان.
وقتی می‌گویند: دروغ نگو. یعنی آنچه خلاف واقع است را بر زبان میاور.
وقتی می‌گویند: نمازت را اول وقت بخوان. یعنی صدای مؤذن که بلند شد، هر کاری داری رها کن و به نماز بایست.
پس ملاک منهاج فردوسیان این است که توضیح این دستورات را می‌توانید از روحانی محل یا حداکثر از مراجع معظم تقلید بپرسید و همه، یک جور به شما جواب می‌دهند.
اما وقتی می‌گویند: ذکر انفسی بگو.
وقتی می‌گویند: مجلس نبات برگزار کن.
وقتی می‌گویند: دیگ جوش بده.
وقتی می‌گویند: کلاه چهار ترک برای خودت درست کن.
وقتی می‌گویند: زنّار پاره کن.
از بزرگترین دانشمندان راه کمال و سعادت یعنی فقهای بزرگوار که بپرسید، جوابش را نمی‌دانند. چون اینگونه چیزها در کتاب مقدس قرآن و روایات معتبر رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) نیامده است و واضح و مسلّم نیست که نقشی در رساندن انسان به کمال و سعادت داشته باشد.
امیدوارم فرق منهاج و غیر منهاج برایتان روشن شده باشد. منهاج یعنی عمل به آنچه واضح است و همه می‌دانند، و غیر منهاج یعنی عمل به آنچه واضح نیست و همه نمی‌دانند (هر چند که شاید درست باشد و طرف را به کمال و سعادت هم برساند).

و الحمد لله
حاج فردوسی

با سلام من به توصیه یکی از دوستان مدتی است که به وبلاگ شما سر زده و مطالب آن را مطالعه می‌کنم. روز گذشته نیز این کار را انجام دادم و به مطلبی در مورد سوال یکی از دوستان در مورد مرحوم قاضی و مرحوم نخودکی برخوردم. وقتی این مطلب را مطالعه کردم به طرز شگفت‌انگیزی به وجد آمدم، گویی خدا را در فضای مجازی ملاقات کرده ام. تا دیروز فکر می‌کردم خدا بدون شریک و بی‌همتاست اما از دیروز و پس از خواندن این مطلب مطمئن شدم که یا خدا شریکی با اختیار تام بر روی زمین دارد یا اینکه خود دستی بر وبلاگ نویسی! به هر حال بنده خواستار این هستم که شما در مورد وضعیت اخروی من نیز حکم داده و من را از آن مطلع کنید. با تشکر بنده خدای یگانه

************
باسمه تعالی

سلام
در قانون 456 آمده است: در منهاج فردوسیان، حکم دادن بجای خدای متعال، ممنوع است. (تألّی)
از متن شما بر می‌آید که درباره‌ی من گمان تألّی برده‌اید. یعنی فکر کرده‌اید که من به جای خدای متعال نشسته و برای آخرت دیگران، سعادت و شقاوت می‌بُرم و می‌دوزم.
اگر متن مورد نظر را با دقت بیشتری بخوانید، خواهید دید که نوشته‌ام آن دو مرحوم، بر راه «روشن»‌ نبوده‌اند نه بر راه «راست». بین این دو کلمه خیلی فرق است. اگر کسی بر راه روشن نباشد، دیگران سر از کارش در نمی‌آورند و راز و رمز کارش را نمی‌فهمند. ولی اگر بر راه راست نباشد، به دوزخ سوزان الهی دچار می‌گردد.
شما دوست عزیزم تصور کرده‌اید وقتی می‌گویم، آن دو بر راه «روشن» نبوده اند، یعنی ـ العیاذ بالله ـ بر راه خطا و گمراهی بوده اند. این تصور نادرستی است که علتش عجله کردن در مطالعه‌ی مطلب بوده است.
به اعتراف شاگردان و فرزندان مرحوم قاضی (ره) ایشان دهه‌ی آخر ماه مبارک را غایب می‌شد به طوری که هیچکس نمی‌دانست کجاست. این، یعنی کاری غیر روشن که قابل پیروی نیست.
از هر یک از مراجع معظم که بپرسید مرحوم نخودکی (ره) چگونه به علم کیمیا دست یافت؟‌ یا چند جن در تسخیر داشت؟ یا چه مقدار از علم جفر و سحر می‌دانست؟ نمی‌دانند. چون روشن نیست. راهی که روشن نیست، قابل پیروی و پیمودن توسط دیگران نیست.
ولی شما بپرسید، نماز شب چگونه می‌خوانند؟ می‌گویند: پنج دو رکعتی مانند نماز صبح و یک رکعت نماز وتر که همگی قبل از اذان صبح خوانده می‌شود. این می‌شود: «منهاج» یعنی راه روشن که دیگران هم می‌توانند پیروی کنند و به همان دستاوردها برسند.
خوش دارم در پایان، در مورد عواقب تألّی (یعنی به جای خدای متعال نشستن و حکم به سعادت و شقاوت دیگران دادن)، سخنی گهربار از استاد کل و ختم رسل حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نقل نمایم. ایشان می‌فرمایند:
«إِنَّ رَجُلًا قَالَ یَوْماً وَ اللَّهِ لَا یَغْفِرُ اللَّهُ لِفُلَانٍ! فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَنْ ذَا الَّذِی تَأَلَّی عَلَیَّ أَنْ لَا أَغْفِرَ لِفُلَانٍ؟! فَإِنِّی قَدْ غَفَرْتُ لِفُلَانٍ وَ أَحْبَطْتُ عَمَلَ الثَّانِی بِقَوْلِهِ لَا یَغْفِرُ اللَّهُ لِفُلَانٍ» [امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 58؛ وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 15، صفحه‌ی 336؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 6، صفحه‌ی 4 و جلد 69، صفحه‌ی 338]
ترجمه: روزی مردی گفت: به خدا قسم که خدا فلان شخص را نمی‌آمرزد. [شبیه تحلیل‌های سیاسی بعضی از ما که شخص محترمی را بی‌آبرو و حیثیت می‌کنیم و کشان کشان، تا قعر جهنم می‌بریم]. پس خدای عز و جل فرمود: این چه کسی بود که به جای من حکم کرد که من فلان شخص را نمی‌بخشم؟! من [به کیفر این عمل ناپسند]، فلان شخص [که مورد تألّی قرار گرفته بود] را بخشیدم و کارهای شایسته‌ی دومی [که تألّی کرده و به جای خدا حکم داده بود] را باطل کردم به خاطر همین سخن [ناروا] که [گفت: ] خدا فلان شخص را نمی‌بخشد.
و اما این‌که خواسته‌اید در مورد آخرت شما هم حکم داده و شما را از آن مطلع نمایم؛ عرض می‌کنم: از آخرت شما، فقط خدای متعال و اولیائش خبر دارند ولی درباره‌ی آخرت کسانی که مؤمنین را مسخره می‌کنند می‌توانم آیات و روایاتی برایتان بنویسم. اگر مایل بودید، خبرم کنید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

با سلام خدمت حاج فردوسی
ممنون می‌شوم اگر نظرتان را راجع به عرفای بزرگی همچون آیت الله سید علی قاضی و آیت الله نخودکی بفرمایید. من علاقه زیادی به آن‌ها و زندگی نامه آن‌ها دارم.
آیا می‌شود به کتابهایی که راجع به این بزرگان نوشته شده اعتماد کرد یا نه؟ من از طریق خواندن زندگینامه آن‌ها شیفته آن‌ها و کراماتشان شدم و عمیقا به آن‌ها ارادت پیدا کردم.
می خواهم بدانم آیا این علاقه مفرط من به آن‌ها و کراماتی که از آن‌ها سرزده عقلانی هست یا نه؟
اگر در وبلاگتان پاسخ جامع دهید بسیار سپاسگزار خواهم بود.
با تشکر

************
باسم الله تعالی

در این مورد به صورت کلی در همین وبگاه، بحث کرده‌ام. قسمتی از همان مطالب به همراه توضیح بیشتر را برایتان می‌نویسم.
توجه داشته باشید که دسته‌ای از کرامات و کارهای عجیب و غریب و خارق العاده‌ای که به افرادی نسبت می‌دهند، دروغ محض است.
دسته‌ای دیگر از این حکایات، دروغ محض نیست ولی آمیخته‌ای از راست و دروغ است و قضیه چنان نبوده که بازگو شده و بی‌جهت شلوغش کرده اند. (به نحوی که اگر آن شلوغ کردن‌ها را حذف کنیم، امر از خارق العاده بودنش می‌افتد و معمولی می‌شود)
دسته‌ای دیگر از این حکایات، از لحاظ سند، مخدوش است یعنی معلوم نیست این مطلب توسط چه کسی و از کجا نقل شده است.
دسته‌ای دیگر از این حکایات، خبر واحد است یعنی فقط یک نفر دیده یا شنیده و همه‌ی سندها به همان فرد ختم می‌شود. و از قضا اکثر این قصه‌هایی که به یک نفر ختم می‌شود، آن یک نفر، متهم به خوش خیالی یا خوش گمانی بیش از حد یا اغراق (= بلوف زنی) است.
بعضی از این حکایات از خود صاحب کرامت نقل شده و هیچ شاهدی ندارد و نمی‌توان کرامت شخصی را در مورد خودش به این راحتی باور کرد.
اکثر این حکایات توسط دوستداران آن شخص صاحب کرامت بازگو شده در حالی که «حب الشیء یعمی و یصم» یعنی دوستی یک چیز (یا یک شخص) انسان را از دیدن سایر جوانب شخصیتی و عیوب احتمالی‌اش کور می‌سازد.
بعضی از این کرامت‌ها به خاطر نَفَس الهی و اثر معنویت بالای صاحب کرامت نیست بلکه اثر علومی همچون سحر و جادو و طلسمات و اوفاق است.
بعضی از این کرامت‌ها، کار اجنه‌ای است که در تسخیر صاحب کرامت بوده است.
بعضی از این کرامت‌ها مستند به خواب است. به این صورت که یا خود صاحب کرامت در عالم رؤیا دیده یا برایش دیده اند. و خواب در منهاج، ارزش خاصی ندارد و (رؤیاهای صادقه) فقط نوعی پیام می‌تواند باشد.
و بعضی فلان است و بعضی بهمان است و بعضی…
این وسط می‌ماند اندکی از اندکی از اندکی کرامت که این مشکلات را ندارد. ولی مشکل دیگری دارد و آن این است که نمی‌توان از میان خیل عظیم مشکلدارها، یک کرامت بی‌اشکال را تشخیص داد و جدا کرد و عرضه نمود. (یعنی ملاک مطمئن و وقت اضافی برای این کار نیست)
به همین دلیل در برنامه‌ی مترقی منهاج فردوسیان، دو جایگزین ساده و مطمئن برای کرامات و عجایب و غرایب قرار داده شده است که هیچیک از این خطرات و انحرافات در آن نیست.
و اما به صورت خاص در مورد این دو بزرگوار، و نخست مرحوم قاضی (ره) باید عرض کنم:
1. من این بزرگوار را ندیده‌ام و آشنایی‌ام در حد مطالعه‌ی چند کتاب موجود در بازار است.
2. بر طبق شنیده ها، رابطه‌ی آن مرحوم با مراجع معظم عصر خودش مانند مرحوم نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی، خوب نبوده است و این، یک هشدار محسوب می‌شود.
3. اصطکاک ایشان با مراجع تا حدی بوده که شهریه‌ی ایشان را قطع کردند و بارها تهدید به اخراج از نجف شد.
4. در فضای حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، ایشان معروف به صوفی بود و از سوی طلاب علوم دینی در محدودیت قرار داشت تا آنجا که مجبور می‌شد ظهرهای گرم نجف به زیارت برود که کسی او را نبیند و برخوردی پیش نیاید.
5. هیچ اثر مکتوبی از آن مرحوم به دست ما نرسیده (غیر از یک جزوه‌ی کوچک در شرح دعای سمات) و نداشتن اثر مکتوب، کار قضاوت را سخت می‌کند. هر مقدار که به راحتی می‌شود علامه طباطبایی را بر اساس تفسیر المیزان و سایر کتاب‌های باقی مانده از ایشان قضاوت کرد، به همان مقدار سخت است که در مورد مرحوم قاضی قضاوت کنیم.
نتیجه‌ی نهایی: مرحوم قاضی (ره) منهاجی نبود یعنی به نحوی رفتار می‌کرد که فقهای زمانش (که سرپرست جامعه در عصر غیبت صاحب الامر (ارواحنا فداه) هستند) از عملکرد ایشان راضی نبودند و آن را تأیید نمی‌کردند.
توجه داشته باشید منهاجی نبود یعنی بر راه «روشن» نبود نه بر راه «راست» نبود. شاید افرادی باشند که در راه‌های غریبه باشند ولی به سعادت برسند. پس وقتی می‌گویم مرحوم قاضی (ره) منهاجی نبود نه یعنی این‌که به سعادت نرسید بلکه یعنی راهی روشن که مورد تأیید و حمایت فقهای بزرگوار باشد را طی نکرد. (و الله عالم)
و اما مرحوم نخودکی (ره):
1. من این بزرگوار را ندیده‌ام و آشنایی ام در حد مطالعه‌ی کتاب نشان از بی‌نشان هاست.
2. هیچ کتابی از آن مرحوم به دست ما نرسیده تا بتوانیم بر طبق آن و به استناد آن به قضاوت بنشینیم ولی از همان کتاب «نشان از بی‌نشان ها» بر می‌آید که مرحوم نخودکی هم علم سحر و هم تسخیر جن داشته و در بعضی علوم غریبه‌ی دیگر هم متبحر بوده است.
3. با تحقیقاتی که انجام داده‌ام به این نتیجه رسیدم که مکتب فکری و روحی ایشان شاگردی پرورش نداده است.
4. از کتاب مذکور، چنین بر می‌آید که آن مرحوم برنامه‌ای برای تربیت و رساندن افراد به کمال و سعادت نداشته است.
5. کسی که نه کتابی بنویسد و نه شاگردی پرورش دهد و نه برنامه‌ای ارائه دهد، نهایتاً در حد یک اسطوره و پهلوان، قابل ستایش است نه قابل استفاده. چنین شخصی مثل قصر بسیار مجللی است که روی ابرها قرار داشته باشد، می‌شود از دور به شکوه و عظمت آن نگاه کرد ولی قابل هیچگونه استفاده نیست. نه راه پله‌ای دارد و نه ریسمانی آویخته تا کسی بالا رود و از نعمت‌های داخل قصر استفاده نماید. در اصطلاح عامه‌ی مردم به این می‌گویند: «تنها خوری» یعنی کسی برود و برسد و به فکر نجات دیگران هم نباشد.
نتیجه‌ی نهایی: مرحوم نخودکی (ره) منهاجی نبود یعنی به نحوی رفتار می‌کرد که غالب کارهای ایشان از علوم غریبه بود نه از مسائل مجمعٌ علیه و متفقٌ علیه.
باز توجه می‌دهم که منهاجی نبود یعنی بر راه «روشن» نبود نه بر راه «راست» نبود. شاید افرادی باشند که بتوانند از راه علوم غریبه به سعادت برسند. پس اگر می‌گویم مرحوم نخودکی (ره) منهاجی نبود نه یعنی به سعادت نرسید بلکه یعنی راهی روشن که مورد اجماع و اتفاق فقهای بزرگوار باشد را ارائه نکرد. (و الله عالم)
و اما جواب دو سؤال شما به صورت مشخص:

آیا می‌شود به کتابهایی که راجع به این بزرگان نوشته شده اعتماد کرد یا نه؟
جواب: این زندگینامه‌ها و کرامت نامه‌ها به دلایل مختلف، قابل اعتماد نیست. برخی از این دلایل عبارتند از:
1. داشتن معارض (یعنی این حکایتی که در این کتاب نقل شده و دلالت بر فضیلت صاحب آن دارد، حکایت دیگری هم در جای دیگر داریم که دلالت بر عدم فضیلت صاحب آن دارد)؛
2. محبت نویسنده به صاحب کرامت (که موجب کرامت تراشی می‌شود)؛
3. تک سندی (یعنی فقط از یک نفر نقل شده است و احتمال هرگونه خطا و عمدی در آن می‌رود)؛
4. ضبط غیر دقیق (گاهی کم یا زیاد شدن یک کلمه، معنی جمله را عوض می‌کند و معمولاً در زندگینامه‌ها به این نکته توجه نمی‌شود)؛
5. غیر حرفه‌ای بودن اکثر نویسنده‌های اینگونه آثار؛
6. بی‌تقوایی و خیانت برخی نویسندگان اینگونه کتاب‌ها (که موجب اسطوره سازی و افسانه پردازی و ارائه‌ی تحلیل‌های نادرست به خواننده می‌شود).
نتیجه: در مجموع، به کرامت‌ها و خوارق عادات به چشم قصه نگاه کنید، اگر نکته‌ی آموزنده‌ای داشت مثل سختکوشی، امانتداری، بردباری و… از آن استفاده کنید ولی دلخوش به آن نباشید.

من از طریق خواندن زندگینامه آن‌ها شیفته آن‌ها و کراماتشان شدم و عمیقا به آن‌ها ارادت پیدا کردم. می‌خواهم بدانم آیا این علاقه مفرط من به آن‌ها و کراماتی که از آن‌ها سرزده عقلانی هست یا نه؟
جواب: علاقه و محبت ربطی به عقل ندارد. علاقه‌مندی را نمی‌شود با میزان عقل سنجید که کدام عشق و محبت عقلایی است و کدامیک غیرعقلایی ولی به شما و همه‌ی رفقای منهاجی هشدار می‌دهم که شیفتگی و دلبستگی، به هر چیز و هر کس، پیامدهای دنیوی و اخروی دارد. خیلی مواظب باشید به غیر خدای متعال و اولیای او یعنی «فقط» رسول معظم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) دل نبندید. دوستدار و دعاگوی همه‌ی پاکان و خوبان عالم باشید و همه را دوست بدارید ولی دلبسته‌ی هیچیک نباشید. به همه علاقه داشته باشید ولی به هیچیک «علاقه‌ی مفرط» نداشته باشید. به این سخن گهربار استاد معظم حضرت ثامن الحجج (علیه‌السلام) به ریّان بن شبیب توجه کنید:
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّک أَنْ تَکونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْک بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» [إقبال ‏الأعمال، سید بن طاووس، صفحه‌ی 544؛ الأمالی، ‏شیخ صدوق، صفحه‌ی 129؛ عیون‏أخبار الرضا (ع)، جلد 1، صفحه‌ی 299؛ وسائل ‏الشیعة، محدث عاملی، جلد 14، صفحه‌ی 502؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد 44، صفحه‌ی 285]
ترجمه: ای پسر شبیب اگر خوشحال می‌شوی که با ما در درجات عالیه باشی، برای غم ما غمگین و برای شادی ما شاد باش و بر تو باد به ولایت ما که اگر مردی سنگی را دوست داشته باشد، حتماً خدا او را روز قیامت با آن سنگ محشور خواهد کرد.
می فرمایند: اگر سنگی را دوست بداری، حتماً روز قیامت با آن سنگ محشور خواهی شد.
با این توضیحات از شما می‌پرسم، چرا باید به کسی یا چیزی دل ببندیم و علاقه‌ی مفرط داشته باشیم که از طرف خدای متعال، سند قطعی بر محبوبیت و عالی بودن درجه‌اش نداریم؟! مگر خدای متعال در قرآن کریم نفرموده است:
«وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏» [سوره‌ی بقره، آیه‌ی 165]
یعنی: مؤمنین، شدیدترین محبت‌ها را اختصاص به خداوند می‌دهند؟
اگر بگویید من دلباخته‌ی شخص نیستم بلکه دلباخته‌ی کرامت هستم، عرض می‌کنم که دلباختگی به کرامات، یکی از درّه‌های خطرناک و پرتگاه‌های مهلک در راه رسیدن به کمال و سعادت است. وقتی شیطان ملعون به قلب شما نظر کند و آن را شیفته‌ی کرامت بیابد، شما را از طریق کرامات، گمراه خواهد کرد، چنان که فکرش را هم نکنید.
اگر به قاعده‌ی 68 و 69 مراجعه کنید می‌بینید که اینگونه آمده است:
قاعده‌ی 68: در منهاج فردوسیان، اعتقاد دارند؛ به دست آوردن کرامت (تصرفات خارق العاده) هدف نیست و از آن استفاده نمی‌کنند.
قاعده‌ی 69: در منهاج فردوسیان، اعتقاد دارند؛ رسیدن به مشاهدات و مکاشفات، هدف نیست و مورد اعتنا نمی‌باشد.
دقت کنید که اینگونه کرامات و تصرفات و خوارق عادات، در منهاج فردوسیان جایی ندارد و مورد اعتنا نیست. سعی کنید پس از این، اینطور حکایت‌ها دلتان را نرباید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

با سلام مجدد خدمت حاج آقا فردوسی
چرا جواب نامه مرا ندادید؟خیلی ناراحت هستم چون احساس می‌کنم به من اهمیت نداده‌اید ! آیا درست نمی‌گویم؟

************
باسمه تعالی شأنه

سلام برادر عزیز
من سعی می‌کنم به تمام نامه‌ها و پیامک‌ها و حتی کامنت‌ها، جواب بدهم ولی چه کنم که فرصتم محدود و فراغتم اندک است. مطمئن باشید که جواب تمام نامه‌ها را خواهم نوشت (ان شاء الله) ولی در زمانی که بتوانم. این چند کلمه جهت جنابعالی و سایر رفقای منهاجی نوشته شد که عجله نکنند.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام و درود خدا بر شما برادر ارجمند جناب آقای حاج فردوسی
و اما بعد، کلمات روز نوشته‌های شما به دقت مورد تحلیل قرار گرقت و فایل صوتی شما هم شنیده شد از تلاشتان برای یاری دین خدا که همان اسلام است تشکر می‌شود باشد که عنایات خاصه امام م ح م د بن حسن عسگری (عجل الله تعالی الفرجه و الشریف) شامل شما و یاری کنندگان شما بشود.
چند نکته به احتیاط گفته می‌شود :
1 ـ حتماً یک تصویر واضح از خودتان در وبلاگتان قرار دهید تا ببیندگان با جمال شما آشنا شوند و بر جمالتان آگاهی یابند. که در این کار برای شما در امر هدایت مردمان و خود مردم گشایش و فرجی خواهد بود ان شا الله.
2 ـ نام کامل خود را به طور کامل که در شناسنامه آمده بنویسد واز به کا بردن القاب به طور پسنود وپیشوند خودداری کنید که این برای نفس شما ونفوس مردمان بهتر و به حق نزدیکتر است.
3 ـ برای اینکه ذکاة علم شما کامل شود به مدت چهارده روز کتاب منهاج فردوسیان را به طور کامل و رایگان برروی سایت خود قرار دهید تا عموم کسانی که توانایی آمدن به قم و خریداری کتاب و یا هزینه خرید و پست را ندارند زمینه‌ای فراهم شود برای مطالعه کتاب. البته شما می‌توانید بعد از چهارده روز نسخه رایگان را از روی سایت بردارید.
سلام ما را به مومنان و شیعیان از مردم شهر قم برسانید باشد که دیدارشان برای ما میسر شود.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
1 ـ تصویر واضحی از زندگی و افکار حاج فردوسی در حاشیه‌ی پایگاه اینترنتی منهاج فردوسیان با عنوان «زندگی‌نامه» آمده است.
2 ـ کسی که جویای کمال و سعادت است به گفته‌ها توجه می‌کند نه به اسم شناسنامه. استاد معظم منهاج فردوسیان حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) در رهنمودی جاودانه فرمودند: «لا تنظر إلی من قال و انظر إلی ما قال؛ به گوینده نگاه نکن، بلکه به گفته‌هایش توجه نما» [غرر الحکم/438]
3 ـ چون امتیاز کتاب به ناشر واگذار شده، شرعاً و قانوناً اجازه‌ی انتشار چهارده دقیقه‌ی آن را نداریم چه رسد به چهارده روز.
قیمت کتاب و هزینه‌ی پست، چهار هزار تومان است که مبلغ قابل توجهی نیست. فقرایی که چهار هزار تومان برای خرید کتاب سعادت خود ندارند، چگونه رایانه و اینترنت پرسرعت برای دانلود دارند؟!

موفق باشید
حاج فردوسی

علیکم السلام
اگر لطف کنید و یک وجه مشترک از موسیقی مثلاً سرود ملی را با شراب بیان کنید و یک دلیل منطقی و معقول برای تحریم موسیقی مثلاً سرود ملی جمهوری اسلامی ایران را در زمان حال بیان بفرمایید و این‌که چرا ممکن است با انجام دادن بعضی کارهایی که انجام آن‌ها اشکال ندارد انسان به بهشت نرود حتی انسان مومن و عارف و خردمند.و اگر شخصی مقلد یک از علمایی بود که از نظر او برخی انواع موسیقی حلال است و مجاز است که به آن‌ها گوش دهد آیا میتواند وارد برنامه‌ی منهاج فردوسیان شود و از مقلد خود هم تقلید نماید؟ لطف جوابها را واضح و نه در فضای منهاج فردوسیان بلکه در فضای فقه و منطق و اسلام بفرمایید ممنون میشوم.
و من ا..توفیق

************
باسمه الحق المبین

سلام
سؤالات شما را به صورت ترکیبی جواب می‌دهم.
ـ اگر لطف کنید و دلیل حذف جوابها و نظریاتم از قسمت نظرات وبلاگتان را بگویید
جواب: نظرات تکراری و غیر همسو با مباحث محوری پایگاه، یعنی منهاج فردوسیان حذف می‌شود. کاربران محترم توجه دارند که این صفحه ویژه‌ی مسائل منهاج فردوسیان است و از پرداختن به سایر مقولات پرهیز می‌شود.

ـ یک وجه مشترک از موسیقی مثلاً سرود ملی را با شراب بیان کنید
جواب: موسیقی و شراب در طبقه‌ی دوم قوانین منهاج فردوسیان قرار دارد یعنی هر دو از یک اندازه‌ی اهمیتِ ترک برخوردار است. ضمناً موسیقی با همه‌ی گستردگی‌اش مورد نظر است نه فقط سرود ملی.

ـ یک دلیل منطقی و معقول برای تحریم موسیقی مثلاً سرود ملی جمهوری اسلامی ایران را در زمان حال بیان بفرمایید.
جواب: اینجا جای تسلیم در مقابل وحی است و من دلایل وحیانی ترک موسیقی را برایتان بازگو کردم و در همین صفحه منتشر شد که اهالی موسیقی چگونه آخرتی دارند.
توجه داشته باشید که منهاجی با هدایت «عقل» به وجود خدایی برای این عالم می‌رسد و سپس برای اثبات پیامبر از «عقل» کمک می‌گیرد. وقتی پیامبر ثابت شد، «عقل» به حاشیه می‌رود و فقط «قلب» است که خاشعانه بر درگاه پیامبر مقیم می‌گردد و تمام نظرش به فرمایشات وحیانی پیامبر است. منهاجی معتقد است: دین خدا با عقل، سنجیده نمی‌شود. (قانون 340)
استاد معظم حضرت سجاد (علیه‌السلام) فرمودند:
«إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَایِیسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا یُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِیمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اهْتَدَی بِنَا هُدِیَ وَ مَنْ دَانَ بِالْقِیَاسِ وَ الرَّأْیِ هَلَک وَ مَنْ وَجَدَ فِی نَفْسِهِ شَیْئاً مِمَّا نَقُولُهُ أَوْ نَقْضِی بِهِ حَرَجاً کفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ وَ هُوَ لَا یَعْلَم‏» [بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 2، صفحه‌ی 303؛ مستدرک الوسائل، محدث نوری، جلد 17، صفحه‌ی 262]
ترجمه: با عقل‌های ناقص و نظرات باطل و مقایسه‌های فاسد نمی‌شود به دین خدا دست یافت. دین خدا جز با تسلیم شدن به دست نمی‌آید. پس کسی که تسلیم ما باشد سالم می‌ماند و کسی که به ما هدایت جوید، هدایت می‌یابد و کسی که به مقایسه و نظرات [شخصی و سلیقه ای] نزدیک شود، هلاک می‌گردد. و کسی که چیزی در جانش درباره‌ی آنچه ما می‌گوییم یا قضاوت می‌کنیم بیابد [یعنی به سخنان یا قضاوت‌های ما، انکار و اشکال قلبی داشته باشد]، کافر شده است به کسی که سبع المثانی [یعنی سوره‌ی حمد] و قرآن عظیم را نازل فرموده [یعنی به خدای بزرگ کافر شده] در حالی که [خودش هم] نمی‌داند.

ـ و این‌که چرا ممکن است با انجام دادن بعضی کارهایی که انجام آن‌ها اشکال ندارد انسان به بهشت نرود حتی انسان مومن و عارف و خردمند.
جواب: انجام دادن مباحات برای کسی که قصد وارد شدن به بهشت را دارد، اشکال ندارد ولی انجام همین مباحات برای کسی که قصد رسیدن به قله‌های برین بهشت دارد، در حکم گناه است.
هدف منهاج فردوسیان، چنان که از نامش پیداست، رسیدن به بالاترین قله‌ی بهشت یعنی فردوس است. برای رسیدن به آن مراحل عالیه باید پاکی فوق العاده‌ای داشت.
از یکی از ثقات شنیدم که او از قول یکی از نزدیکان رهبر معظم انقلاب (دام ظله الوارف) نقل می‌کرد که یک روز در خدمت معظم له، اخبار تلویزیون را گوش می‌دادیم، پس از تمام شدن اخبار که موسیقی خبر پخش می‌شد، معظم له صدای تلویزیون را بستند. عرض کردم: آقا این مقدار اشکال دارد؟ ایشان فرمودند: برای بنده اشکال دارد.
دقت کنید که همین فقیه بزرگواری که این مقدار موسیقی را موجب جهنمی شدن نمی‌دانند، خودشان برای رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت از آن تنزه می‌جویند.
پس سعی کنید فرق «نرفتن به جهنم» با «رفتن به بالاترین درجات بهشت» را متوجه شوید.

ـ و اگر شخصی مقلد یک از علمایی بود که از نظر او برخی انواع موسیقی حلال است و مجاز است که به آن‌ها گوش دهد آیا میتواند وارد برنامه‌ی منهاج فردوسیان شود و از مقلد خود هم تقلید نماید؟
جواب: تا زمانی که منهاج، درباره‌ی موضعی قانون دارد، نوبت به تقلید نمی‌رسد. تقلید و استفتاء از فقیه (کارشناس فقه) در مسائلی است که نیاز به نظر کارشناسانه باشد (مسائل مستحدثه). موضوعاتی که در آیات و روایات شیعه روشن است، نیاز به تقلید ندارد. یکی از روشن ترین موضوعات، نقش منفی نواختن و گوش دادن به موسیقی در رسیدن به کمال و سعادت است.

ـ لطف جوابها را واضح ونه در فضای منهاج فردوسیان بلکه در فضای فقه و منطق و اسلام بفرمایید ممنون میشوم.
جواب: آنچه نوشتم متناسب با فضای منهاج فردوسیان بود. برای رسیدن به جواب‌های فقهی یا علمی می‌توانید از سایت پاسخگو استفاده نمایید.

و الحمد لله
حاج فردوسی

حاج فردوسی نمی‌شود هر روز در بخشی از این وبلاگ یک قانون از قوانین منهاج فردوسیان را تفسیر کنید و از عقاب و ثوابش بنویسید اینگونه به نظرم وبلاگتان هم کاربردی تر می‌شود هم مفید تر هم منهاجی‌ها بگونه‌ای با این وب عجین می‌شوند و شما می‌توانید هر روز تقریبا با همه‌ی منهاجی‌ها در ارتباط باشید و افکار درست را به این عده منتقل کنید و ان عده‌ی که با منهاج فردوسیان اشنا نیستند اشنا می‌شوند البته با اجازه‌ی ناشر.شما تصور کنید اگر ان شا الله تعداد منهاجی‌ها بسیار زیاد شود شما چگونه می‌خواهید سوالات منهاجی‌ها را در رابطه با تفسیر قوانین منهاج فردوسیان جواب بدهید مگر می‌شود در روز جواب چند نفر را داد یا باید تفسیر این کتاب نوشته شود یا ما شاید نتوانیم تفسیر این قوانین را از علما بپرسیم با تفسیر دقیق این کتاب بسیار کاربردی تر خواهد شد ان شا الله و ما را از مطالعه‌ی هر کتابی بی‌نیاز خواهد کرد البته شاید شما تدبیری اندیشیده‌اید به هر حال قصدم خیر بود یا حق

************
باسم الله تعالی

سلام علیکم
از این‌که مرا فقط با «حاج فردوسی» خطاب می‌کنید، متشکرم. از بس گفتم و نوشتم که راضی به هیچگونه پیشوندی نیستم، خسته شده‌ام.
برای پیشنهادتان هم متشکرم و به عرض عالی می‌رسانم چاره‌ی این مسأله، در انتشار فایل‌های صوتی منهاج فردوسیان دیده شده است. با انتشار فایل ها، هم نیازی به اجازه‌ی ناشر نداریم، هم گوش دادن، راحت تر از خواندن است. هم وقتی به تعداد قابل قبولی رسید، به صورت لوحه‌ی فشرده قابل عرضه است، هم می‌توان فایل‌های منتخب را از طریق بلوتوث انتشار داد و …
و در آخر این‌که خیلی به دعای خیر رفقا محتاجم.

دعاگو
حاج فردوسی

با سلام خدمت استاد بزرگوار جناب آقای حاج فردوسی عزیز دامت برکاته
بابت انتشار کتاب منهاج فردوسیان به شما خدا قوت عرض می‌کنم. این کتاب که هنوز توفیق مطالعه آن را نیافته‌ام به اظهار شما تماماً از قرآن و روایات معصومین (ع) اخذ شده است و سالک را به سریعترین زمان ممکن به مقصد می‌رساند.در اینجا استاد اعظم حضرت امام زمان مهدی موعود (عج) می‌باشند. از خدمت شما سوالی داشتم خواستم بدانم شما به عنوان کسی که این ادعا را کرده و انسان‌ها را به این روش سلوکی دعوت می‌کنید خودتان چه نتیجه‌ای گرفته‌اید و در طی این ده مرحله در کجای آن قرار گرفته‌اید.
شما چه حجت‌هایی در طی این مراحل دیده‌اید که به یقین شما افزوده است؟ برای ما مشتاقان بیان فرمایید. البته کشف و کرامات و رویاهای صادقه برای تمامی افراد دیر یا زود اتفاق می‌افتد که ان هم به قدرت ما نیست و در ید قدرت حضرت حق می‌باشد. منظور این است که مریضی که با خوردن یک دارویی شفا یافته و دیگران را به استفاده این دارو ترغیب می‌کند بسیار بجا می‌باشد که شرح حال مراحل بهبودی خود را در کتابی جداگانه بصورت شرح دقایق و مستند منتشر کند.
این به نظر حقیر تأثیر زیادی در هدایت بشریت خواهد گذاشت. البته برای انتشار حقایق ناگزیر از طرح ماجراهایی می‌باشید که شنونده ممکن است برای شما مقامات بالایی متصور شود که با وجود عزت نفس و درایتی که در جنابعالی می‌بینم شما تمام این مقامات را به امام زمان استاد اعظم مهدی (عج) حواله خواهید نمود و اجازه سوئ استفاده شیطان را نخواهید داد.
با تشکر فراوان
دعا گوی شما

************
باسمه جلّت اسمائه

سلام بر برادر عزیزم
اول، از این‌که مرا به «استاد بزرگوار» خطاب کرده‌اید، دوستانه گله دارم. بارها عرض کرده‌ام که من خاک قدوم استاد نیستم. استاد منهاج فردوسیان آن بزرگواری است که روح کالبد جهان است. اگر او نباشد، تمام این کهکشآن‌ها مچاله شده و به کام عدم افکنده می‌شوند. پس بیایید تمرین کنیم که هر کسی را در جایگاه خودش، مخاطب قرار دهیم یعنی «حاج فردوسی، بدون القاب، حتی آقا و جناب».
دوم، نوشته‌اید که «به عنوان کسی که این ادعا را کرده و انسان‌ها را به این روش سلوکی دعوت می‌کنید خودتان چه نتیجه‌ای گرفته‌اید» باید عرض کنم این سؤال شما به خاطر ندیدن کتاب منهاج فردوسیان است. اگر کتاب را بخوانید در خواهید یافت که حاج فردوسی هیچ ادعایی از خودش ندارد. او فقط ادعاهایی که در کتاب مقدس قرآن و فرمایشات معتبر رسول ختمی مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و جانشینان دوازده گانه‌ی ایشان آمده را بازگو و دسته بندی کرده است.
همچنین او برای کسانی که به این قواعد معتقد شوند و به این قوانین عمل کنند، هیچ تضمینی برای رسیدن به کمال و سعادت نداده و نمی‌دهد. چون حاج فردوسی نه خبر از غیب دارد و نه به معراج رفته است و نه فرشته‌ی وحی برایش نازل می‌شود. حاج فردوسی به حقانیّت قرآن کریم و رسول ختمی مرتبت (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ایمان آورده و دوست دارد این حلاوت ایمان را به دیگران هم بچشاند، همین.
در روایتی دیدم که امام صادق (علیه‌السلام) به شخصی که کار خیری انجام داده بود، فرمودند: بهشت را برایت ضمانت می‌کنم به پشتوانه‌ی ضمانت خدا و رسولش.
حاج فردوسی نیز می‌گوید: برای کسانی که به قواعد منهاج فردوسیان معتقد شوند و به قوانینش عمل کنند، بهشت را ضمانت می‌کنم به پشتوانه‌ی ضمانت خدا و رسولش و امام صادق (علیه‌السلام).
پس من نه ادعایی دارم و نه ضمانتی می‌دهم؛ بلکه همه‌ی ادعاها از قرآن کریم و فرمایشات رسول و امامان معصوم (علیهم السلام) است و تضمین نتایج هم بر عهده‌ی خودشان می‌باشد.
سوم، این‌که نوشته‌اید: «در طی این ده مرحله در کجای آن قرار گرفته‌اید» را باید اینگونه پاسخ دهم که: از آنجا که حاج فردوسی نه سر پیاز است و نه ته پیاز، پس چه به مقصد برسد و چه نرسد، چه نجات یابد و چه هلاک شود، ربطی به کمال و سعادت منهاجیون و منهاجیات ندارد. این سؤال شما با پیش فرض عرفان و تصوف مطرح شده است که در آنجا، قطب یا مرشدی که ادعایی مطرح می‌نماید، خودش باید به مراحلی رسیده باشد که بتواند دست کسی را بگیرد و او را به آن مرحله بالا بکشد.
وقتی اصرار دارم مرا استاد نخوانید برای این است که چنین شبهه‌ای پیش نیاید، استاد کل حضرت ختم رسل (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تمام این ده مرحله را رفته بود و به اوج قله‌های کمال و سعادت رسیده بود. از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت: شیرین است. یکی از بالاترین کرامات استاد منهاج، این است که وجود مقدسش در شب معراج، دیدنی‌ها را دید و شنیدنی‌ها را شنید و چشیدنی‌ها را چشید، سپس برای ما پیام فرستاد که بیایید و بخورید که شیرین است.
نتیجه‌ی این بخش این‌که: حاج فردوسی در کنار شما و همراه شماست نه این‌که پیشوا و جلودار باشد، بلکه استاد کل، حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است و استاد حاضر، حضرت بقیۀ الله الاعظم (ارواحنا فداه).
در پایان عرض می‌کنم، امروز خبردار شدم که کتاب «درباره‌ی منهاج فردوسیان» مجوز انتشار گرفته است. این کتاب حاوی 36 سؤال درباره‌ی برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان است. با مطالعه‌ی این اثر، با زوایای بیشتری از این برنامه‌ی تربیتی آشنا خواهید شد. البته هنوز سرمایه‌ی چاپ آن فراهم نشده و بانی هم پیدا نکرده ام. امیدوارم با عنایت خدای متعال و استاد حاضر و دعای خیر رفقای منهاجی، مشکل بودجه‌ی انتشار این اثر هم بر طرف گردد.

و الحمد لله اولاً و آخراً
حاج فردوسی

با عرض سلام و درود من خیلی به مسائل روح و تزکیه علاقه‌مندم چون به یقین رسیده‌ام که چاره‌ایی جز تزکیه نفس ندارم میدانم در ان دنیا فقط قدرت روح و پاکی ان دستگیر است و انسان را بالا میکشد چند سال پیش حالت یقضه بهم دست داد یه مدت بدون استاد سر از خود سراغ داروخانه دعاها و اذکار رفتم کتابهای مختلفی خواندم ولی به جایی نرسیدم یا راه بلد نبودم یا راهم ندادند مدتی گذشت و پی زندگی روزمره خودم بودم تا اینکه به مدد امام زمان و چون به امام زمان علاقه زیادی دارم و پیگیر روزانه شرایط ظهور و اتفاقات اطراف هستم باز حالت یقضه بهم دست داد که حالا فرض کن امام زمان ظهور کرد با این حالت و اعمال و تیرگی روح تو چه جایگاهی نزد امام داری و…..بگذریم تا اینکه با وبگاه شما و کتابتان و روش شما آشنا شدم حال سوال؟ تو را به عظمت قرآن قسم میدم آیا با تهیه این کتاب و عمل به دستورات عملیش میتوانم از این منجلاب و راه پر خطر اسوده به منزل مقصود سفر کنم؟ آیا میتوان راه کمال را طی کنم آیا مراحل سیر وسلوک کامل در این طریق هست؟ نیاز به استاد نیست؟ مشکلات احتمالی را با که در میان بگذارم و…؟ کمک کنید تا هر چه زودتر حداقل توبه کنم و مرحله اول را بگذرانم. با تشکر

************

باسم الله تعالی

سلام علیکم
1. حالت یقظه (= بیداری) بسیار مبارک است و باید مانند میهمان عزیزی که بعد از سال‌ها از سفری دور آمده، مغتنم و محترم شمرده شود.
2. با جرأت عرض می‌کنم اگر ثابت قدم و مردانه در اعتقاد یافتن به قواعد نظری و مراعات کردن قوانین عملی منهاج فردوسیان باشید، به اندک زمانی دل از سرای غرور برکنده و صدرنشین خوبان دو جهان خواهید شد. رسیدن به کمال حقیقی و سعادت ابدی، فقط سه رکن دارد؛ برنامه‌ی صحیح، استاد کامل و همت والا. در منهاج فردوسیان، برنامه‌ی صحیح و استاد کامل به شما معرفی می‌شود ولی انگیزه و همت را نمی‌توان ایجاد کرد (ولی می‌توان تقویت نمود). تمام رفقای منهاجی یی که ناکام مانده اند، از بی‌همتی و کاهلی خودشان است و بس.
3. بله، به روشنی می‌توانید راه کمال را بشناسید و از مراحل سیر و سلوک آگاه شوید ولی بدانید که روشن بودن به معنی ساده بودن نیست. وقتی می‌گویند: باید از الان تا پایان عمر، یک ساعت قبل از اذان صبح، بیدار باشید؛ خیلی خیلی روشن است ولی خیلی خیلی دشوار است. پس فرق روشن و آسان را در نظر داشته باشید و این دو را یکی نپندارید. بعضی مراجعه کنندگان به این خیالند که منهاج فردوسیان، برنامه‌ی آسان و راحتی است ولی این خیال، باطل است، منهاج فردوسیان، بسیار بسیار روشن و بدون ابهام است ولی عمل کردن به آن، به این راحتی‌ها نیست.
4. سنت خدای متعال بر این است که هر آموزشی آموزگاری داشته باشد. به قول شاعر:

هیچکس از پیش خود چیزی نشد * هیچ آهن، خنجر تیزی نشد
هیچ حلوایی نشد استادکار * تا که شاگرد شکرریزی نشد

اما رکن استاد در منهاج فردوسیان، مانند دو رکن دیگر تربیت (یعنی برنامه و همت)، معنای خاصی دارد که با «استاد» در عرفان و تصوف، متفاوت است.
مطالعه‌ی مقدمه‌ی کتاب منهاج فردوسیان و مطالعه‌ی «روز نوشته‌ها» کمک خوبی برای آشنایی با استاد در منهاج فردوسیان است.
5. می‌توانید با نامه، ایمیل، تلفن دفتر و همراه، با اینجانب در میان بگذارید. البته بهترین راه، ایمیل است.

دعاگو
حاج فردوسی

دوست عزیز سلام و خدا قوت
از مطالبی که با ایمیل راجع به موسیقی برایتان ارسال شده فقط جهت اطلاع عموم به این چند خط بسنده میکنم:
جواب: این مطلب فقط یک نظریه است که اثبات کردنش نیاز به تقلای فراوان دارد و نمی‌توان یک ادعای صرف را به این راحتی پذیرفت. با کدامین مستندات می‌توان به قطع، ادعا می‌کرد که موسیقی فقط در مجالس لهو و لعب بوده؟ مگر مارش جنگ نداشتند؟ مگر اعلان شادی و عزای عمومی نداشتند؟ مگر جشن‌های برداشت محصول نداشتند؟ مگر آئینی برای آمدن باران و پر بار شدن زراعت نداشتند؟ در تمام اینها از همین سازها استفاده می‌شده است. پس باید می‌فرمودند: مثلاً طبل برای جنگ خوب است ولی برای لهو و لعب بد است. ولی به طور مطلق نهی شده است.
2 ـ بنا بر شرع مقدس اسلام همه ما باید به تبعیت از رهبر فرزانه‌ی انقلاب به عنوان ولی امر مسلمین با هر درجه‌ای از علم و اجتهاد، پایبند اصول نظام مقدس جمهوری اسلامی باشیم و همانطور که در استفتائات رهبر گرانقدرمان می‌بینیم در حال حاظر غنا (یعنی موسیقی مناسب با مجالس لهو و لعب ـ که آنهم با توجه به ظرفیت هر شخص متغیر است ـ)حرام است نه موسیقی‌هایی که برای مجاس لهو و لعب به کار نرود حتی اگر باساز باشد.اگر موسیقی (صدای ساز به هر شکل ممکن) با اسلام و نظام جمهوری اسلامی مغایرت داشت پس سرود جمهوری اسلامی ایران که نماد هنر اسلامی و اتحاد ملی است چرا با ساز و آهنگ نواخته میشود؟
جواب: این سخن را خود مقام معظم رهبری (مد ظله) قبول ندارند. به این استفتاء از محضر ایشان توجه کنید:
سؤال 1137: بعضی از جوانان که تازه به سن بلوغ رسیده‏اند از مراجعی تقلید می‏کنند که فتوی‏ به حرمت موسیقی بطور مطلق داده‏اند هر چند از رادیو و تلویزیون دولت اسلامی پخش شود، حکم این مسئله چیست؟ و آیا اگر ولی فقیه گوش دادن به موسیقی حلال را اجازه داده باشد، آیا تجویز او بخاطر احکام حکومتی برای جواز آن کافی است یا این‌که آنان باید به فتوای مرجع تقلید خود عمل کنند؟
فتوی‏ به جواز یا عدم جواز گوش دادن به موسیقی از احکام حکومتی نیست، بلکه حکم شرعی فقهی است و بر هر مکلّفی واجب است در اعمالش به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه کند.
در شرع مقدس اسلام همانطور که خودتان بهتر میدانید خیلی اعمال غیر واجب وجود دارند ولی انجامشان در مواردی مهم و یا حتی ضروری است مثل سوادآموزی، پوشیدن لباس عزاداری امام حسین (علیه‌السلام) وعزاداری یرای امه اطهار و.. که این خود نشان مهمی بر رد نمودن این ادله برای ترک موسیقی مذهبی و عرفانی است
جواب: موسیقی مذهبی و عرفانی، یک دروغ بزرگ است که صوفیه درست کردند و نشر دادند و هیچ پایه‌ی شرعی ندارد.

بنا نیست که انسان با انجام دادن برخی از مسایل و امور ضروری ـ اگر تمایل داشتید مقاله‌ای در خصوص ضروری بودن موسیقی برای انسان از نظر روانی و درمانی برایتان ارسال مینمایم ـ مانند مواردی که د ر قسمت سوم جوابها ارسال شد وارد بهشت نشود بلکه حتی میتواند به قرب ال الله و رسیدن به بهشت برین انسان را یاری نماید بنده پیشنهاد میکنم در برنامه‌ی زیبای منهاج فردوسیان و در نسخه‌ی جدید با دقت بیشتری برنامه‌ها تنظیم شود و حتی از امور مهم و ضروری و غیر واجب مانند موسیقی به معنای واقعی نه عرف که مسلما متغییر است استفاده شود تا افراد بیشتر با استفاده از این اصول منطقی و اسلامی وارد این مسیر خداپسندانه شوند.
جواب: شما اگر تمایل داشتید، نه یک مقاله که مقالاتی درباره‌ی نقش درمانی شراب برایتان بفرستم. قرار نیست هر چیزی که با عقل ناقص بشر، خوب است، شرع انور هم آن را تأیید نماید. کسی که با حرام بخواهد به قرب الی الله برسد، یک صوفی است (در هر لباس و منصبی که باشد) و هیچگاه به تعالی و ترقی نخواهد رسید. اگر گوش دادن به ساز و آواز، یک ضرورت است، شیخ ما مرحوم آیت الله بهجت (رحمۀ الله علیه) از یک فیض عظیم و درجه‌ی رفیع بی‌بهره ماند! چون هیچگاه در طول عمر شریفش موسیقی گوش نداد.

و اگر کسی بگویدکه خود مراجع عظامی که به قول شما با کل موسیقی و سازها مخالفند (وبه نظر بنده و علمایی که از آن‌ها شخصا سئوال نموده‌ام فقط موسیقی لهوی و غنا حرام است و حتی موسیقی و هنر را راهی برای رسیدن به عرفان و انسان سازی می‌دانند) سرود ملی را گوش نداده‌اند سخنی محال و غیر قابل باور خواهد بود.
جواب: گوش دادن با شنیدن فرق دارد. اولی را سماع و دومی را استماع می‌گویند. حتماً موسیقی به گوششان خورده ولی این‌که یک عالم دینی بنشیند و نوار موسیقی بگذارد و گوش دهد، خلاف سیره‌ی جاریه‌ی اهل تقواست.

(وبه نظر بنده و علمایی که از آن‌ها شخصا سئوال نموده‌ام فقط موسیقی لهوی و غنا حرام است و حتی موسیقی و هنر را راهی برای رسیدن به عرفان و انسان سازی می‌دانند)
جواب: هر کس (روحانی و غیر روحانی) که موسیقی را راهی برای رسیدن به عرفان و انسان سازی بداند، بدون شک از روایات موسیقی، بی‌اطلاع است. (اگر نگوییم شیطانی است اغواگر که در لباس اهل هدایت، ضلالت می‌پراکند)

در سخنان امام خمینی (ره)هم که شما در وبلاگ نوشته‌اید اگر دوباره مطالعه بفرمایید و تاریخ موسیقی اوایل انقلاب را در نظر بگیرید با کلمه‌ی موسیقی در عرف آنزمان همان موسیقی لهوی و غنا برایتان تداعی میشود چون بیش از 99درصد موسیقی قبل از انقلاب همین بوده است.
جواب: بخشی از روایات، مربوط به غناست ولی بخشی دیگر، آلات موسیقی (مانند: تار، عود، بربط، دف، نی، طبل، سنج و طنبور) را تحریم کرده است. اگر بتوانیم به هر بهانه‌ای موسیقی را به دو قسم غنا و غیر غنا تقسیم کنیم، استفاده از این سازها که نامشان در روایات معتبر آمده را نمی‌شود نادیده گرفت.

به امید تغییر دیدگاه تمامی افرادی که بدون منطق و دلیل عقلانی و فقط با استباط شخصی ازبرخی روایات گذشته موسیقی را که نماد ظرافت و هنر و زیبایی و روح لطیف انسانی است و از زیبایی‌های طبیعت و قدرت خداوند است مطلقا قبیح میدانند و این نشان از تعصب و قضاوت کورکورانه‌ای بیش نیست که ان شا الله دین مبین و انسان ساز اسلام از اینگونه تعصبات رها گردد.
جواب: بین «بیان روایت» با «استنباط از روایت» فرق است. وقتی یک متن، با تمام صراحت، کاری را امر یا نهی کرده، استنباط معنی ندارد. استنباط یعنی برداشت کردن یک نکته‌ی نهفته. چیزی در روایات موسیقی پنهان نیست که نیاز به استنباط داشته باشد. به صراحت تمام، نهی می‌فرماید.
بر طبق نوشته‌ی این برادر محترم، نظر مبارک تمام فقها و بزرگانی که در طول هزار سال اخیر، موسیقی را مطلقاً قبیح می‌دانسته اند، «تعصب و قضاوت کورکورانه‌ای بیش نیست که ان شاء الله دین مبین و انسان ساز اسلام از اینگونه تعصبات رها گردد.» (استغفر الله ربی و اتوب الیه)
خواهش می‌کنم حداقل احتمال بدهید که افرادی مثل آیت الله سیستانی یا آیت الله صافی گلپایگانی (مد ظلهما) بیشتر از من و شما می‌فهمند که فتوا به حرمت مطلق موسیقی داده اند.

تذکر: تمام اشکالات این دوست عزیز، ناشی از بی‌اطلاعی از مبانی منهاج فردوسیان است. اگر در همین «روز نوشته‌ها» مطالعه‌ای داشته باشند (چه برسد به این‌که کتاب منهاج فردوسیان را مطالعه کنند) در خواهند یافت که اصلاً منهاجیون به این بحث‌ها نمی‌رسند و خیلی جلوتر، خط خود را جدا می‌کنند.
با کمال احترام عرض می‌کنم: برادر عزیزم، چون فضای بحث ما یکی نیست و بعید است به نتیجه‌ای برسیم، این آخرین جواب من به شما بود. ان شاء الله بعد از این که با مبانی منهاج فردوسیان آشنا شدید، باز هم در خدمتتان خواهم بود.

هدیه: در پایان مایلم هدیه‌ای معنوی برایتان بفرستم؛ شاید این نوشدارو قبل از مرگ سهراب اثر کند و پیش از این که پرونده‌ها بسته شده و کار از کار بگذرد، چنگال شیطان از سرزمین دلتان کوتاه گردد و موسیقی را رها کنید. اگر ان شاء الله این اتفاق مبارک بیافتد، خواهید فهمید که نواختن و شنیدن موسیقی (یعنی همین ساز و آوازی که سینه چاکش هستید) برای ملکوتی شدن و رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت، مضرّ است.

و الحمد لله
حاج فردوسی

پس از عرض سلام وخداقوت. خدمتتان عرض کنم.بنده تازه با نام استاد فردوسیان اشنا شدم. می‌خواستم خواهش کنم کمی از زندگی استاد و تحصیلات ایشان و استادان عرفان ایشان برای بنده توضیح بدهید تا با ایشان بیشتر اشنا شوم. لطف کنید بنویسید ایشان مورد تایید بزرگانی مثل ایت الله حسن زاده املی و یا حضرت جوادی املی هستند و یا ایت الله شوشتری و غیره خلاصه بسیار مایل هستم با زندگی ایشان وافرادی که ایشان را تایید می‌کنند اشنا شوم از اینکه بنده را راهنمایی می‌فرمایید بسیار ممنون هستم.

************
باسم الله تعالی

سرکار خانم… سلام علیکنّ
این حقیر، استاد فردوسیان نیستم بلکه رفقا مرا به «حاج فردوسی» می‌شناسند و نام برنامه‌ی تربیتی ما «منهاج فردوسیان» است.
خودم را بارها برای رفقا معرفی کرده‌ام (البته به مقداری که نقشی در تربیت دارد). برای آشنایی بیشتر (با افکار و ایده‌های من و همچنین برنامه‌ی تربیتی منهاج فردوسیان) می‌توانید به پایگاه اینترنتی «hajferdowsi.ir» مراجعه کنید.

در پناه عنایات صاحب الامر (ارواحنا فداه) موفق باشید
حاج فردوسی

به نام خدا

با سلام و وقت به خیر
احتراماً نظر شما درباره فراگیری دو علم کلام و فلسفه و مطالعه شبهات و جواب آن‌ها چیست؟
با تشکر

************
باسم الله تعالی

فراگیری فلسفه و کلام برای مقابله با دشمنی که با سفسطه و مغالطه جلو می‌آید، خوب است هر چند برای خود انسان بهره‌ای ندارد.
کسی که ظرفی سیب دارد، هم خودش می‌خورد و هم به دیگران می‌دهد ولی کسی که ظرفی سنگ دارد، فقط می‌تواند از این سنگها برای دفع دشمن و دفاع استفاده نماید و بهره‌ای برای خودش ندارد.
پس علم کلام و فلسفه برای مقابله با شبهات و مغالطه ها، خوب است ولی نقشی در ترقی و تکامل انسان مؤمن که تسلیم وحی شده است، ندارد بلکه به نحوی، مخل به مقصود و دور کننده‌ی راه است.
پس اگر می‌خواهید از مرزهای فکری و اعتقادی شیعه دفاع کنید، مجهز شدن به فلسفه و کلام مفید است ولی اگر می‌خواهید به کمال و سعادت برسید و درجات عالیه‌ی قرب پروردگار را طی نمایید، فلسفه خواندن، راه را دور می‌کند و آشنایی مختصر با علم کلام، کفایت می‌کند. البته آشنایی با قواعد نظری منهاج فردوسیان، اندک نیاز به علم کلام را نیز بر طرف می‌نماید.

موفق باشید
حاج فردوسی

سلام دوست عزیز
به نظر بنده به عنوان کارشناس و معلم موسیقی (موسیقی مذهبی و اسلامی) شما اطلاعات کافی راجع به موسیقی و معنای آن ندارید و اظهار نظرتان مبتنی به روایاتی است که خلاف آن‌ها هم در احادیث و روایات و استفتائات زیادی از مراجع عظام ذکر شده است. لازم است بدانید که قرائت صوت قرآن هم که مبتنی بر اصول و قوائد موسیقی است و نیاز به فراگیری مبانی موسیقی دارد هم یک نوع موسیقی است.همچنین مرثیه‌های مذهبی و…
بنده پیشنهاد میکنم به جای قضاوت متعصبانه و کورکورانه راجع به موسیقی اندکی بیشتر در این مقوله مطالعه فرموده تا بر خلاف نیت پاکتان باعث انحراف دیدگاه افراد و دادن اطلاعات خدای نکرده نادرست به دیگران نشوید.
اگر در این زمینه به کمکی نیاز داشتید اینحقیر در خدمتتان هستم.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مورد نظر جنابعالی لازم می‌دانم به چند نکته اشاره کنم:
1. در عرف جامعه، به صدای سازها «موسیقی» می‌گویند. پس صدای آبشار و تلاوت قرآن و صوت هزاردستان، گرچه در اصطلاح اهل فن، موسیقی دارد ولی در عرف جامعه به آن موسیقی نمی‌گویند. آنچه در روایات شریفه آمده و همچنین منظور ما، موسیقی به معنی صدای ساز است. و حتماً می‌دانید که ساز به معنی تمام وسائل ساخته‌ی بشر است که بتوان با آن نغمه و صداهای قابل کنترل ایجاد کرد که اعم است از بادی و ضربی و زهی.
2. با استقصائی که انجام داده‌ام (یعنی تمام روایات معتبر را دیده ام) روایت‌های موسیقی، به صورت یکصدا بر مذمت آن اتفاق نظر دارند و هیچ روایت معارض و مخالفی نیافته ام. خوشحال می‌شوم روایت یا روایاتی در تأیید و تصویب موسیقی به من نشان دهید.
3. حداکثر چیزی که در استفتائات از مراجع معظم تقلید آمده، «جایز» بودن نوعی از موسیقی (با شرایط خاص) است. هیچ مرجع تقلیدی را نخواهید یافت که فتوا بدهد، گوش دادن موسیقی، «واجب» یا «مستحب» است. یعنی بگوید گوش دادن به موسیقی، نقشی در رساندن انسان به سعادت و کمال دارد. اگر موردی را سراغ دارید برایم بفرستید.
4. باید توجه داشته باشید که بنای «منهاج فردوسیان» بر رها شدن از جهنم نیست بلکه بنایش بر رسیدن به اوج قله‌ی قرب الهی که نامش «فردوس» است، می‌باشد. شاید نوعی از موسیقی مصنوعی باشد که حرام نباشد و انسان را جهنمی و مستحق عذاب و عقاب الهی نسازد، ولی آیا شایسته است مردان و زنان پاکی که قصد رسیدن به بالاترین درجات بهشت را دارند، به اموری که بی‌فایده است و آنان را گامی (هر چند اندک) به خدای متعال نزدیک نمی‌کند، سرگرم شوند؟
5. این‌که نوشته‌اید: «قضاوت متعصبانه و کورکورانه راجع به موسیقی» از شما دعوت می‌کنم به آدرس‌هایی که در زیر می‌نویسم مراجعه کنید و ببینید غیر از نقل قول دیگران، آیا چیزی از خودم به آن‌ها افزوده ام؟ و آیا قضاوتی از خودم در مورد موسیقی انجام داده‌ام تا بعد برسیم به این‌که متعصبانه و کورکورانه بوده یا نبوده.
در این آدرس، متن و ترجمه و سند چند روایت در مورد آخرت اهالی موسیقی آمده است.
http: //www.hajferdowsi.net/post/96
در این آدرس، متن استفتائات و فتاوای بعضی مراجع معظم تقلید به همراه آدرس آن آمده است.
http: //www.hajferdowsi.net/post/102
در این آدرس، بیاناتی از رهبر کبیر انقلاب (ره) به همراه آدرس آن آمده است.
http: //www.hajferdowsi.net/post/101
انصاف بدهید آیا من در موارد فوق، قضاوت متعصبانه و کورکورانه کرده‌ام؟ اصلاً اظهار نظری کرده‌ام؟
6. در مورد این‌که نوشته‌اید: «باعث انحراف دیدگاه افراد و دادن اطلاعات خدای نکرده نادرست به دیگران نشوید» باید عرض کنم: کسی را از بیراهه به راه آوردن «انحراف» نیست بلکه از راه به بیراهه بردن «انحراف» است. اگر کسی همه‌ی انواع موسیقی را ترک کند، به یقین، کار درستی کرده است، ولی اگر کسی به بعض انواع موسیقی آلوده باشد، شاید گناه باشد و شاید گناه نباشد، یعنی قضیه مشکوک است. عاقل، یقین را با شک عوض نمی‌کند.
توصیه‌ی من به رفقای منهاجی این است که وقتی با ترک کردن تمام انواع موسیقی، یقیناً از حساب و کتاب آن رهایی می‌یابند، خودشان را به دغدغه‌ی حلال و حرام بودن نیندازند که اصلاً موسیقی ارزشش را ندارد.
7. رها شدن ابدی از دام موسیقی را برای جنابعالی و سایر مؤمنین و مؤمنات از باری تعالی خواستارم.

موفق باشید
حاج فردوسی

حاج فردوسی عزیز در منهاج فردوسیان مرجع تقلید چه جایگاهی دارد؟
از مطالب بسیار مفیدتان راجع به موسیقی هم متشکرم.

************
باسم الله تعالی

سلام
مرجع تقلید، بالاترین کارشناس و راهنمای راه کمال و سعادت در زمان غیبت ولی الله الاعظم (ارواحنا له الفداء) است. مراجع معظم تقلید، چون هیچ افزودنی و کم کردنی سلیقه‌ای در دین مبین اسلام و تشیع خالص ندارند و تمام سعیشان بر ارائه‌ی ناب ترین آموزه‌های وحیانی است، مطمئن ترین کارشناسان دین به حساب می‌آیند. بر خلاف مرام مراجع معظم تقلید، صوفیه و فلاسفه (که آنان نیز خود را کارشناس دین می‌پندارند) می‌کوشند همواره، برداشت‌های عجیب و غریب از قرآن کریم و روایات ارائه دهند و بافته‌های ذهنی و الهامات شیطانی خود را در لباس الفاظ پر طمطراق و سنگین، حقیقت‌های تازه کشف شده معرفی کنند.
تأکید مراجع معظم تقلید بر عمل کردن به واضحات و مسلمات شرع انور است که روش تربیتی و سلوکی رسول خدا و ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) بوده است. به همین دلیل، تلاش وافر دارند که انتساب یک دستور به سرچشمه‌ی وحی را به صورت یقینی اثبات کنند و سپس بدان عمل نمایند.
ولی برعکس ایشان، صوفیه و فلاسفه، به دنبال اثبات بافته‌های خویش هستند و از هر عبارتی (حتی اگر حدیث نباشد بلکه شبیه حدیث باشد)، بهره می‌برند. (نمونه‌هایی از این بهره برداری‌های ناشیانه را به زودی بازگو خواهم نمود)
خلاصه‌ی کلام این‌که، فقهای معظم، امنای امت در زمان غیبت صاحب الامر (ارواحنا فداه) بوده و در خور تعظیم و تکریم و قدرشناسی بسیار از سوی جامعه‌ی متدینین می‌باشند.

و الحمد لله
حاج فردوسی

بسم الله

با سلام خدمت حاج فردوسی عزیز
چند روز قبل ایمیلی را دریافت کردم و از احکام منهاج فردوسیان سخن میگفت و جرقه‌ای در وجودم برای هزارمین بار زده شد. بنده نماز نمی‌خوانم البته قبلاً میخواندم. فهمم از دین کم است. معتقد هستم ولی عمل نمی‌کنم. تنبیل شده‌ام. غذای روح به من نمی‌رسد. در مسایل اعتقادی تنها هستم و همراه ندارم. در مورد مسائل اعتقادی پل‌های پشت سرم را خراب کردم. خودم را خوب جلوه می‌دهم و ظاهرم از شما مذهبی‌تر است ولی هنوز نتوانستم استمناع را کنار بگذارم. بنده سی و چهار سالم است و هر روز که میگذرد از عاقبت خودم میترسم. دو سال قبل جرقه‌ای در وجودم زده شد و خودم را از مال حرام پاک کردم. تمام زندگی خود را به مردم دادم چون مال خودشون بود و در حال حاضر 2 سال است که بیکار هستم. نمی‌دانم چرا ولی هر بار که خدا را صدا میزنم و خود را به او نزدیک میکنم در آمد من به مو میرسد. بخدا قسم… خداوند به من خیلی لطف کرده است و تمام زندگی ام یک لحظه من را رها نکرده ولی همیشه مشکل معاش داشتم. نمی‌دانم… انگار بسته شده‌ام حرف برای گفتن زیاد است و نمی‌خواهم بیش از این اعتراف به گناه کنم. من گناه کارم… گناه کاری یک هر لحظه در حسرت بهشت میماند و یقیین دارم که جهنم‌ای هستم. نمی‌دانم چند سال دیگر زنده خواهم ماند ولی دوست دارم انسان خوبی باشم و در روز قیامت شرمسار نباشم.
کمکم کنید…. خواهش میکنم

************
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما
توجه شما را به دو نکته جلب می‌کنم:
اول این‌که ـ همانطور که خودتان هم اعتراف کرده‌اید ـ بدون شک، جهنمی هستید. چون مرز ایمان و کفر، نماز است و کسی که نماز نمی‌خواند کافر است و کافر در جهنم.
دوم این‌که از جرقه‌هایی که در دلتان زده می‌شود به راحتی می‌شود فهمید که خدای مهربان شما را فراموش نکرده است و به جهنمی بودن شما راضی نیست. هر از چندی جرقه‌ای می‌فرستد، شاید در هیزم نمناک وجود شما بگیرد و آتشی الهی افروخته گردد.
راه چاره‌ی تمام مشکلات شما یک چیز است و آن منهاجی شدن است. بی نمازی و بیکاری و استمناء و… با یک همت بلند و مردانه برای منهاجی شدن، حل می‌شود (ان شاء الله)
مریضی به پزشک فوق تخصص مراجعه کرد و از بیماری‌اش اظهار ناراحتی نمود. در ضمن گفت: به هر پزشکی که مراجعه کرده از معالجه‌ی وی عاجز شده‌اند. پزشک متخصص او را دلداری داد که حتماً مریضی ات را به سلامتی تبدیل خواهم کرد. پزشک برایش داروهایی نوشت و به بیمار گفت: این داروها را در وقت تعیین شده و به همان کیفیتی که نوشته ام، مصرف کن. بیمار گفت: همتی که بتوانم به دستورات شما عمل نمایم در خودم سراغ ندارم!! حالا می‌فرمایید چه کنم؟ پزشک فوق تخصص از مداوای آن مریض، درمانده شد.
برادر عزیزم نکند حکایت شما، حکایت آن مریض بی‌همت باشد. اگر همت نباشد نه برنامه‌ی صحیح و نه استاد کامل، نمی‌توانند کاری از پیش ببرند.
و پیشنهاد ما برای تیز کردن آتش همت، مطالعه‌ی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» است.

برایتان آرزوی موفقیت می‌کنم
حاج فردوسی

سلام خدمت شما خداوند بزرگ!!!! پس اسم خدا منهاج بود و ما نمیدانستیم.
چون انگونه که نوشته‌اید دیگر بعد از آشنائی با شما دیگر همه عذرها غیر قابل قبول خواهد بود
پس ‌ای خدا مرا ببخش که همه وبلاگ رایگان شما را نخواندم… چون انگاه می‌اندیشیدم که وب سایت است و تو بر حماقتم می‌خندیدی

************
باسمه سبحانه و تعالی عما یشرکون

سلام
من خدا نیستم ولی حجت خدا را بر بندگانش تمام می‌کنم. منهاج فردوسیان را فریاد می‌زنم تا تمام انسان‌ها در اقصی نقاط عالم بشنوند و حجت بر آنان تمام شود.
اگر همین شما دوست عزیزم فردای قیامت و در محضر عدل الهی برپا بایستی و بگویی: خدایا استادی نمی‌شناختم که به یاری‌اش راه صلاح و اصلاح را طی کنم، و برنامه‌ای نمی‌دانستم که بر طبقش عمل نمایم و سعادتمند شوم و به این خواری و رسوایی به محضرت نیایم.
ندا می‌رسد: مگر تو را از منهاج فردوسیان آگاه نکردند؟! مگر تو نبودی که پوزخند زدی و بی‌خیال رد شدی؟! مگر تو نبودی که به جای جدی گرفتن این دعوت، به فرق سایت و وبلاگ مشغول شدی؟!
عزیز من، همان قرَآنی که از حال امروز شما خبر داده که:
«إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکونَ» [سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 29]
ترجمه: [آری، در دنیا] کسانی که گناه می‏‌کردند، آنان را که ایمان آورده بودند به ریشخند می‏‌گرفتند.» [سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 29]
از حال فردای شما هم خبر داده که:
«فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکفَّارِ یَضْحَکونَ» [سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 34]
و[لی‏] امروز، مؤمنانند که بر کافران خنده می‏زنند.» [سوره‌ی مطففین، آیه‌ی 34]
خواهد آمد روزی که منهاجیون و منهاجیات در سایه‌ی رحمت الهی بیارامند و بی‌سر و سامانی طعنه زنندگان و ریشخند کنندگان را به سخره بگیرند.

دعای خیر من بدرقه‌ی راه سعادتت باد
حاج فردوسی

سلام
من مسلمان هستم دانشجوی فوق لیسانس هرچه اطلاعاتم زیادتر می‌شود سوالاتم هم به همین شکل زیاد می‌شود شما راه کمال و سعادت را نشانم دهید. متشکرم

************
باسمه تعالی شأنه

سلام علیکم
در نامه‌ی قبلی عرض کردم که هر قدر انسان به عقل ناقصش میدان بدهد، بیشتر برایش سؤال و شبهه مطرح خواهد کرد و راهش را دورتر خواهد نمود.
این راه سعادت با فکر و مطالعه و گفتگو نتیجه نمی‌دهد بلکه باید با همت بلند، قدم در میدان عمل نهاد تا نتیجه دید و میوه چید.
اگر اهل عمل هستید و شانه زیر بار دستورات می‌دهید، امیدوار باشید که یک روزی خواهید رسید. ولی اگر می‌خواهید با گفتگو و بحث و مطالعه به فتح قله‌ها برسید، مطمئن باشید خیال خام و رؤیای بی‌تعبیری است.
اولین قدم برای منهاجی شدن، همراه داشتن کتاب منهاج فردوسیان است. سپس صفحات 33 تا 37 را مرحله به مرحله اجرا نمایید تا لذت انسان بودن (یا فرشته بودن یا خلیفة الله بودن یا هر اسم زیبای دیگری که می‌خواهید) را با همه‌ی وجودتان احساس کنید.

دعای خیر من بدرقه‌ی راهتان باد

حاج فردوسی

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است