حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

سلام علیکم
با عرض خسته نباشید به محقق دانایمان حاج فردوسی
چند روز پیش در سایت آیت الله مکارم اینچنین سؤالی بیان کردم:

عرض سلام و خسته نباشید به مرجع عالیقدر آیت الله مکارم شیرازی
1. آیا کتاب مستدرک الوسائل حسین محدث نوری معتبر است از نظر شما؟
2. آیا پوشیدن لباس سیاه در ایام عزاداری یا اصلاً برای هر عزای دیگر از امامان، جایز است؟ یا حدیثی معتبر برای پوشیدن لباس سیاه برای عزاداری امامان و معصومانمان دارید؟ در صورتی که حدیث داریم پوشیدن لباس سفید مستحب است.
جواب 1: کتاب مذکور، کتاب حدیثی خوبی است اما به این معنا نیست که تمام روایات آنها صحیح باشد، بلکه اغلب روایات آن صحیح است.
جواب 2. مرسوم و معمول میان مردم آن است که در غم مرگ عزیزان، لباس سیاه بر تن می‌کنند و این رنگ لباس را، علامت ماتم و عزا می‌دانند. بنا بر این، یکی از راه‌ها و شیوه‌های مطلوب عزاداری برای خامس آل عبا، پوشیدن لباس سیاه در سالروز شهادت آن حضرت (ایام محرّم) است. در برخی از روایات نیز آمده است، هنگامی که بر اثر خطابه‌ها و افشاگری‌های امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (علیها السلام) یزید بر خاندان هاشمی اجازه داد در دمشق، مدت هفت روز برای امام حسین (علیه السلام) و شهدای کربلا عزاداری کردند و با توجه به این که پوشیدن لباس سیاه، سبب تعظیم شعائر می‌گردد، کراهت آن تحت الشعاع قرار گرفته و رنگ استحباب به خود می‌گیرد. برای مطالعه بیشتر می‌توانید به کتاب «عاشورا: ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها» ذیل عنوان «3 ـ لباس مشکی بر تن کردن» در آدرس زیر مراجعه فرمایید:
https://makarem.ir/compilation/reader.aspx?lid=0&mid=10833&pid=61827

نظر جنابعالی در باره‌ی این دو پاسخی که داده‌اند، چیست؟
ممنون و متشکر

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای رسیدن به جواب روشن، توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم:

نکته‌ی اول: فقیه بما هو فقیه، کارشناس عالی دینی است ولی در چند محدوده، نمی‌تواند ورود کند. یکی از این محدوده‌ها، محدوده‌ی مستحبات و مکروهات است. مستحبات و مکروهات، با تصریح روایت معتبر، ثابت می‌شود نه با فتوا.
فتوا، نظر کارشناسی فقیه است در جایی که حکم واجب یا حرام یا جایز بودن آن، در شرع انور، روشن و اجماعی نباشد. در چنین حالتی، فقیه باید بر اساس عمق ادراک فقهی خود، حکم مسأله را بیان کرده و آن را بر عهده بگیرد.
پس پرسیدن سؤالاتی از این دست از فقیه، نادرست است؛ زیرا این گونه مسائل، از محدوده‌ی حرام، واجب یا جایز غیرواضح، خارج است.
البته می‌توانید به لحاظ این که فلان فقیه،‌ محقق یا حدیث‌شناس متبحری‌ست، اینگونه سؤالات را مطرح نمایید. به عبارت ساده، اگر از آیت الله مکارم شیرازی به این لحاظ این دو سؤال را پرسیده‌اید که ایشان، مرجع تقلیدتان هستند و برایتان فتوا بدهند، اشتباه کرده‌اید و نه ایشان و نه هیچ فقیه دیگری، در اینگونه مسائل، انشاء فتوا نمی‌کند.
ولی اگر به این لحاظ از ایشان پرسیده‌اید که ایشان را محقق و حدیث‌شناس دانا و خبره می‌دانید، اشکال ندارد ولی نباید نامش را «استفتاء» (= طلب فتوا) بگذارید، بلکه باید آن را «استفهام» (= طلب فهم جواب) بنامید. البته منشأ اصلی خلط بین «استفتاء» و «استفهام»، خود دفاتر مراجع تقلید هستند که هر سؤال و جوابی را با نام «استفتاء» منتشر می‌نمایند.
این که سؤال و جواب را «استفتاء» بدانید یا «استفهام»، دعوای لفظی نیست بلکه ثمره‌ی عملی دارد. اگر «استفتاء» بدانید، باید شما که مقلد ایشان هستید و تمام مقلدین ایشان،‌ بدون تقاضای سند، آن را بپذیرید و در عمل، مراعات نمایید. ولی اگر آن را «استفهام» بدانید، می‌توانید و خیلی شایسته است که سند آن نظریه را جویا شوید. پس جواب «استفتاء»، انشاء فقیه بر اساس ملکه‌ی قدسیه‌ی اجتهاد است ولی جواب «استفهام»، پاسخ محقق داناست که بر اثر جستجو در میان جواب‌ها، بدان دست یافته است. در جواب «استفتاء» نمی‌شود مناقشه کرد، یا باید پذیرفت و یا باید به فقیه دیگر مراجعه نمود، ولی در جواب «استفهام» می‌شود مناقشه کرد و مستندات آن را اعتبارسنجی نمود.

نکته‌ی دوم: در نزد ارباب علوم حدیث، «مستدرک الوسائل» همانند «بحار الانوار»، از پایین‌ترین اعتبار برخوردار است. یعنی گر چه روایات آن را ساقط نمی‌دانند، ولی بدون بررسی سند و منبع، حکم به صحت روایات آن نمی‌دهند. بر عکس کتاب‌هایی مانند کافی شریف که در نزد گروهی از اهل حدیث، تمام روایاتش، بدون بررسی سند، مقبول است.

نکته‌ی سوم: همچنان که در کتاب «منابع منهاج فردوسیان» به تفصیل نوشتیم، کتاب‌هایی مانند «بحار الانوار» و «مستدرک وسائل الشیعه» و در مجموع، اکثر کتاب‌های حدیثی بعد از قرن پنجم، کتاب‌های واسطه هستند و به خودی خود، مورد استفاده و استناد قرار نمی‌گیرند؛ بلکه مصادر آنها، مورد استفاده قرار گرفته و حکم رد یا قبول، بر مصادر آنها جاری شده است. به عبارت ساده، روایات مستدرک الوسائل در نزد ما معتبر نیست و در تدوین نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، مورد استفاده قرار نگرفته است؛ مگر این که روایتی از آن، در مصادر معتبر اولیه،‌ آمده باشد که در این صورت، به طور مستقیم از آن مصادر برداشت شده نه از «مستدرک الوسائل».

نکته‌ی چهارم: در این که پوشیدن لباس سیاه، جایز است، اختلافی در بین فقها نیست؛ ولی سخن در نوع جواز است که جمهور، به استناد نص روایات، جواز از نوع کراهت را برگزیده‌اند؛ ولی در این جواب،‌ جواز از نوع استحباب برگزیده شده است.

نکته‌ی پنجم: جوابی که در آدرس اینترنتی آمده، کاملتر از جوابی است که شما نوشته‌اید، شاید جواب معظم له، در بازنویسی شما، دچار نقصان شده است. به هر حال، در آدرس فوق آمده است:
مرسوم و معمول میان مردم آن است که در غم مرگ عزیزان، لباس سیاه بر تن می‌کنند و این رنگ لباس را، علامت ماتم و عزا می‌دانند. بنابراین، یکی از راه‌ها و شیوه‌های مطلوب عزاداری برای خامس آل عبا، پوشیدن لباس سیاه در سالروز شهادت آن حضرت یا ایام محرّم است.
در تاریخ می‌خوانیم: هنگامی که حسین بن علی (علیه السلام) به شهادت رسید، زنان بنی هاشمی لباس‌های سیاه و خشن پوشیدند.(1)
در برخی از روایات نیز آمده است: هنگامی که (بر اثر خطابه‌ها و افشاگری‌های امام سجّاد(علیه السلام) و حضرت زینب(علیها السلام)) یزید به خاندان هاشمی اجازه داد در دمشق عزاداری کنند، زنان هاشمی و قرشی لباس سیاه بر تن پوشیدند و به مدّت هفت روز برای امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا عزاداری کردند.(2)
1. «لَمّا قُتِلَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ لَبِسَ نِساءُ بَنِی هاشِمِ السَّوادَ وَ الْمُسوُحَ» [بحارالانوار، ج 45، ص 188]
2. «فَلَمْ تَبْقَ هاشِمَیةٌ وَ لا قُرَشِیةٌ إِلاَّ وَ لَبِسَتِ السَّوادُ عَلَی الْحُسَینِ(علیه السلام) وَ نَدَبُوهُ عَلی ما نُقِلَ سَبْعَةُ أَیام» [مستدرک الوسائل، ج 3، ص 327]
لازم به یادآوری است که هر چند فقها بر اساس روایات، به کراهت لباس سیاه به خصوص در نماز فتوا داده‌اند، ولی پوشیدن آن برای عزای امام حسین(علیه السلام) کراهتی ندارد و شاید رجحان نیز داشته باشد، زیرا جنبه‌ی تعظیم شعائر بر آن غلبه دارد.
بر این جواب، سه اشکال وارد است:

اشکال اول: جمهور فقهای عظام، چنان که در علم اصول فقه،‌ مقرر است، فعل معصوم را دال بر استحباب نمی‌شمارند. یعنی اگر انجام کاری از معصوم گزارش شده باشد، هر گاه بدون قرینه‌ای باشد، دلالت بر استحباب آن کار نمی‌کند. حال چه شده است که استحباب عملی را به فعل غیر معصوم، مستند می‌نمایند؟! در دو سند بالا، سیاه‌پوشی در عزا، به زنان بنی‌هاشم و قریش، منسوب شده است که از نظر جمهور فقها، اصلاً قابل قبول و اعتنا نیست.

اشکال دوم: این جواب، مشتمل بر فتوا به رجحان سیاه‌پوشی است در حالی که گفتیم، «فقیه بما هو فقیه»، نمی‌تواند در مستحبات و مکروهات، فتوا بدهد و «محقق»، مستحب یا مکروه بودن عملی را با استناد به تصریح روایت معتبر، ثابت می‌نماید. به عبارت ساده،‌ فقیه نمی‌تواند بگوید: به نظر مبارک ما، پوشیدن لباس سیاه در عزای ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) مستحب است. بلکه برای اثبات استحباب آن،‌ باید روایت معتبری را بیاورد که در آن، به نحوی از انحاء عقلایی، برتری‌داشتنِ این کار را امام معصوم (علیه‌السلام) بیان نموده باشد. راه‌های برداشت مستحب و مکروه، با عنوان «ارکان استجماع» در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» آمده است که حدود چهل مورد می‌باشد.

اشکال سوم: صدور فتوا در امثال این موارد، از مصادیق «اجتهاد در مقابل نص» است. به عبارت ساده، وقتی روایت معتبری وارد شده و کراهت کاری را بیان داشته است، فقیه نباید در مقابل آن، فتوا به استحباب بدهد. گاهی اوقات، «اجتهاد در مقابل نص» حرام است و گاهی قبیح به شمار می‌رود، هر چند حرام نباشد.

نکته‌ی آخر: توصیه می‌کنم از باب «تقیه از موافق»، حتماً در مجالس عزاداری و ایام خاص، مانند دهه‌ی اول محرم و روزها یا شب‌های شهادت حضرات معصومین (علیهم‌السلام) لباس مشکی بپوشید و نگذارید انجام یک مکروه، منجر به چندین حرام شود. اجازه ندهید شیطان، شما را به مراعات این مکروه، ترغیب نموده و در مقابل، شیعیان سطحی‌نگر و آئین‌زده را علیه شما تحریک نماید. گاهی اوقات، مقید شدن به انجام یک مستحب یا ترک یک مکروه، از ناحیه‌ی شیطان رجیم است تا بتواند در سایه‌ی آن، چند حرام را بر گـُرده‌ی بنی‌آدم، تحمیل نماید. پس با رفتاری معتدل و متعارف، موجب تألیف قلوب باشید و توطئه‌ی شیاطین جن و انس را خنثی سازید.

تذکر: شعارِ «حاج فردوسی، بدون القاب، حتی آقا و جناب» را فراموش نکنید. من به این که نوشته‌اید: «محقق دانا»، اعتراض دارم. اینگونه القاب، موجب می‌شود تا دیگرانی که این متن را می‌خوانند، دچار نوعی تسلیم شدنِ ناخودآگاه گردند. به عبارت ساده، یکی از ترفندها برای جا انداختنِ افراد، یاد کردن از آنان با القاب و عناوین پرهیبت و با شکوه است. وقتی ذهن بی‌دفاع شنونده یا خواننده، در معرض القاب و عناوین باشکوه قرار می‌گیرد، ناخواسته، آن فرد را در جایگاه بالاتری قرار می‌دهد و آرام آرام، بتی ساخته می‌شود که شکستنش دشوار است.
اکنون که جوان هستم و شهرتی ندارم، به راحتی می‌توانم جلو القاب و عناوین را بگیرم ولی وقتی سالخورده و مشهور شدم، جلوگیری از القاب و عناوین، سخت خواهد بود. امروز می‌توان با انگشت پطرس فداکار، جلو شکستن این سد را گرفت ولی وقتی شکست، با فطرس ملک هم نمی‌توان جلوش را مسدود نمود و آب رفته را به جوی برگرداند.
خدای متعال، ما و شما را بر پیمودن صراط مستقیم بندگی، یاری نمایاد.

موفق باشید
حاج فردوسی

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است