با سلام
در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، کیفیت عبادت مهم است یا کمیت آن؟ یعنی سیر تکاملی منهاجی بر کیفیت عبادت بنا نهاده میشود یا بر کمیت عبادت؟
متشکرم
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
نخست باید دو کلمهی «کمّیت» و «کیفیت» را به روشنی معنی کنیم. کمیت بنا بر آنچه در لغتنامهها معنی شده، به معنی «اندازه» و «مقدار» است؛ و کیفیت، به معنی «صفت»، «حالت»، «چگونگی کسی یا چیزی» است ولی به مجاز، در «میزان مرغوب بودن» استفاده میشود. پس ادامهی سخن را با «کمیت» به معنی تعداد و «کیفیت» به معنی ارزشمند بودن ادامه میدهیم.
اموری که در کیفیتدادن به عبادت، نقش مثبت دارند، عبارتند از:
1 ـ اصلاح اعتقادات: اگر کسی مشغول به عبادت شود در حالی که اعتقادات درستی نداشته باشد، آن عبادت، عبادت باارزشی نخواهد بود و موجب نجات او نخواهد گردید. نمونهی بارز عبادت بیکیفیت در نزد شیعیان، عبادتهای عامه است که بدون داشتن ولایت دوازده جانشین برحق رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم)، بر کمیت عبادتشان میافزایند و این افزودن بر کمیت عبادت، نتیجهای جز خستگی برایشان ندارد. در روایت شریف از استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) آمده است:
«وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِیَ اللَّهَ بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیّاً ثُمَّ لَمْ یَأْتِ بِوَلَایَةِ أُولِی الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا» [امالی، شیخ مفید، صفحهی 115]
ترجمه: قسم به آن کسی که مرا بحق به پیامبری مبعوث کرد، اگر مردی خداوند را با اعمال هفتاد پیامبر ملاقات کند ولی ولایت اولی الامر از ما اهل بیت نداشته باشد، خدای تعالی هیچ چیزی از او نخواهد پذیرفت.
همچنین امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند:
«کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 183، باب معرفة الإمام و الرد إلیه]
ترجمه: هر کس بخواهد به خدای عز و جل با عبادتی که خود را در آن به زحمت انداخته نزدیک سازد در حالی که امامی از سوی خدا نداشته باشد، تلاشش مورد قبول نیست و او گمراهی سرگردان است و خدای تعالی کارهایش را دشمن میدارد.
2 ـ کسب ملکهی تقوا: یکی از اموری که تصریح قرآن کریم، مایهی قبول عبادت است، تقواست. قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» [سورهی مائده، آیهی 27]
ترجمه: خدا فقط از پرهیزکاران میپذیرد.
شاید اینطور گمان شود کسانی که گناهانی (بویژه گناهان کبیره) مرتکب میشوند و از سوی دیگر، عباداتی انجام میدهند، آن عبادتها، از کیفیت لازم برخوردار نبوده و نجاتدهنده نخواهد بود؛ اما در این آیه، سخن دربارهی «الذین یتقون» یعنی کسانی که از گناهان پرهیز میکنند، نیست؛ بلکه سخن از «متقین» یعنی پرهیزکاران است. فرق پرهیزکار با کسی که پرهیزکاری میکند، در این است که پرهیزکار، حالتی در درون خود دارد که او را از انجام گناهان ـ هر چند زمینهاش به آسانی فراهم شده باشد ـ باز میدارد. به عنوان مثال، کسی که در زندان است و دسترسی به آب و غذا ندارد، روزهدار نیست بلکه روزهدار کسی است که با اختیار خود، در خانهای که تنهاست و هیچکس مزاحمش نیست و آب گوارا و انواع خوراکیهای لذیذ موجود است، برای کسب رضای حق تعالی، خوردن و نوشیدن در فاصلهی اذان صبح تا اذان مغرب را ترک میکند. پس یکی دیگر از اموری که موجب کیفیت یافتن عبادات میشود، داشتنِ ملکهی تقواست. یعنی قوّهای که از درون، انسان را از انجام حرامها (بویژه گناهان کبیره) باز بدارد.
افزودن بر کمیت عبادات، در صورت آماده بودن دل برای ارتکاب گناه در صورت فراهم شدن زمینهی آن، مطلوب نیست. به عبارت ساده، این که دل انسان خواهان گناه باشد و هر گاه زمینهاش فراهم شد، با سر به گناه وارد شود، مانع از ارزشمند شدن عبادات میگردد. باید نخست بر ترک گناهان تا آنجا که ریشهاش از دل برکنده شود، تلاش کرد و پس از پیروزی در این میدان، به افزودن بر کمیت عبادات پرداخت.
3 ـ اخلاص: از جمله اموری که موجب کیفیتیافتن عبادات میشود، اخلاص است. اخلاص به معنی خالص کردن نیت برای پاداشهای اخروی است و در مقابل آن، ریا و سمعه قرار دارد که به معنی آلوده کردن نیت به اغراض دنیوی میباشد. پس کسی که بر کمیت عباداتش بیافزاید، ولی هدفش رهیدن از جهنم یا رسیدن به درجات عالیهی بهشت نباشد و فقط، چیزهای دنیوی مانند احترام، عزت یا ریاست بر مردم را در نظر بگیرد، کمیت عبادتش، نجاتبخش او نخواهد بود.
به عبارت دیگر، هر مقدار که انسان بتواند نیتش را بیشتر برای رسیدن به خوبیها و راحتیهای بعد از مرگ متمرکز نماید، عباداتش ارزش بیشتری خواهد یافت.
4 ـ حضور قلب: یکی دیگر از اموری که موجب کیفیتیافتن نماز و دعا میشود. در روایات متعدد، ارزش حضور قلب، بیان شده است که از آن جمله است:
● سند 1: عَنْ عَلِی (علیهالسلام): «إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَیهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحهی 613، علم أمیر المؤمنین علیه السلام أصحابه فی مجلس واحد أربعمائة باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه]
ترجمه: همانا برای بنده از نمازش، آن مقدار است که با قلبش به آن روی کرده باشد.
● سند 2: قَالَ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ (علیهالسلام): «إِنَّ الْعَبْدَ لَا یُقْبَلُ مِنْهُ صَلَاةٌ إِلَّا مَا أَقْبَلَ مِنْهَا» [تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، جلد 2، صفحهی 342، باب 16: باب أحکام السهو]
ترجمه: همانا نمازی از بندهای قبول نمیشود مگر آن مقدار که با اقبال قلب خوانده باشد.
● سند 3: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «عَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَی صَلَاتِکَ فَإِنَّمَا یُحْسَبُ لَکَ مِنْهَا مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ مِنْهَا بِقَلْبِکَ» [علل الشرائع، جلد 2، صفحهی 358، باب 74: علة الإقبال علی الصلاة]
ترجمه: بر تو باید به اقبال در نمازت. همانا برای تو از آن، مقداری که با حضور قلب خواندهای حساب میشود.
● سند 4: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسلام): «إِنَّمَا لَک مِنْ صَلَاتِکَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَیهِ مِنْهَا» [کافی، محدث کلینی، جلد 3، صفحهی 363، باب ما یقبل من صلاة الساهی]
ترجمه: همانا برای تو از نمازت آن مقدار است که با حضور قلب خوانده باشی.
افزودن بر کمیت نماز و دعا در صورتی که بدون حضور قلب باشد، بهرهی مثبتی در رساندن انسان به درجات عالیه ندارد. لذا لازم است نماز، با حضور قلب و توجه به معانی آن خوانده شود. کسانی که گمان میکنند زیاد نماز خواندن، هر چند بدون توجه بوده و خیالشان در غیر نماز باشد، اثر مثبتی در تکامل آنان دارد، باید متوجه گردند که بهرهی کامل از این نمازها، در صورتی است که همراه با حضور قلب باشد.
تمام اموری که به عنوان «کیفیتدهنده» به عبادات نام بردیم، امور جوانحی است و قابل دیدن و شمردن نمیباشد و فقط خود فرد است که میتواند در بارهی میزان آن، قضاوت درستی داشته باشد.
پس از فراغت از تعریف کیفیت و مصادیق آن، به بحث کمیت میپردازیم. بخش دیگر تکامل، امور جوارحی است. امور جوارحی، کارهایی است که با کمک اعضاء و جوارح انجام میشود و قابل دیدن و شمردن میباشد.
در حقیقت، «توجه به کمیت» و «توجه به کیفیت»، دو بال برای پرواز در میدان تکامل است. نه میتوان به بهانهی کیفیت از کمیت کاست؛ بلکه باید روز به روز و بر طبق برنامه، بر کمیت افزود؛ و نه میتوان به بهانهی افزودن بر کمیت، از بهبود کیفیت غافل گردید.
بهبود کمیت، به معنی افزودن مراعات قوانین یک طبقه بر قوانین قبلی است. یعنی اگر در طبقهای، فلان مقدار از قوانین را مراعات میکرده، ارتقای کمیت، مراعات قوانین طبقهی بعدی است. مثلاً کسی که مقید به انجام نمازهای واجب بوده، باید در جایی از مسیر، خود را مقید به خواندن نوافل یومیه نیز بنماید.
یا اگر روزی چند آیه از قرآن تلاوت میکرده، در مرحلهی بعد، هر مقدار که میتواند قرآن بخواند تا به دستور صریح قرآن کریم عمل کرده باشد که میفرماید:
«فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» [سورهی مزمل، آیهی 20]
ترجمه: هر چه میتوانید قرآن بخوانید.
یا مثلاً کسی که مقید بوده تمام ماه رمضان را روزه بگیرد، برای بهبود کمیت، به جایی خواهد رسید که سه روز روزه در ماه را نیز مراعات نماید.
همچنین ذکرهای رکوع و سجده را بیشتر بگوید یا دعای قنوت را بیشتر کند و مانند اینها.
جمعبندی: غیر از چهار مطلبی که به عنوان کیفیت برشمردیم (اصلاح اعتقادات، کسب ملکهی تقوا، اخلاص و حضور قلب) بقیهی پیشرفتها بر پایهی کمیت است. یعنی منهاجی باید بر تعداد عباداتش بیافزاید تا جایی که به حدّ مطلوب شارع مقدس برسد.
البته افزودن بر کمیت عبادات، مسیر و برنامهی خاصی دارد که برای اصحاب منهاج فردوسیان روشن است و دیگران نیز میتوانند با قدم نهادن در این مسیر روشن، گامهای بلندی در مسیر تکامل و خودسازی بردارند. ان شاء الله
موفق باشید
حاج فردوسی