در بی سوادی شما همین بس که کبری قضیه را چشم پوشیده اید و به صغری چسبیده اید. اگر او که از اعاظم علمای شیعه است درباره ی مسئله ای به این مهمی دیگران را بیم نده و احساس خطر نکنه، پس چه کسی بکنه؟ تندی کلام هم برای همینه، تا امثال شما افکار مستمعین را منحرف نکنند.
************
باسمه تعالی
این چند خط «انتقاد ناسالم» از «شخصی نامعلوم» را بهانهای برای نشان دادن مسیر «نقد سالم» به اصحاب منهاج فردوسیان (کثر الله امثالهم) قرار میدهم. و من الله التوفیق و علیه التکلان
نقد سالم از نقد ناسالم، ممیزاتی دارد که باید در هنگام انتقاد، ملاحظه کنید. برخی از ممیزات نقد سالم، عبارتند از:
1. نقد سالم، خالی از توهین است.
نقد سالم، همواره محترمانه یا حداقل بدون توهین است. توهین کردن در ضمن نقد، نشان از نوعی پستی و حقارت در ضمیر ناقد است. نویسندهی متن فوق، مطلب خود را اینگونه آغاز میکند: «در بی سوادی شما همین بس که …»
اگر نویسندهی مطلب فوق، تحت فشار احساسات منفی نبود، باید مثلاً اینگونه آغاز میکرد: «با تشکر از مطالب خوبتان، نکتهای به نظرم رسید که …»
2. نقد سالم، خالی از ابهام است.
هر گاه ناقد، اشکال واضحی در اختیار داشته باشد، کافی است همان را به سادگی بیان کند تا همین بیان ساده و روشن، وظیفهی نقد را به خوبی انجام دهد. نقدهایی که مبهم است، نشان از این دارد که مطلب، بر نویسنده، روشن نبوده که نتوانسته به روشنی بیان کند.
نویسنده در متن فوق، نقد را با ابهام پیش برده و بدون این که صغری و کبری را مشخص کند، فقط بر همین بسنده کرده که «کبری قضیه را چشم پوشیده اید و به صغری چسبیده اید»
3. نقد سالم، بر محور کلام است نه متکلم.
در نقد سالم، به جای عظمت دادن به اشخاص، استدلالهای روشن و قوی ارائه میشود. هر گاه نویسنده بر بزرگی اشخاص، تأکید کند، نشان از این دارد که استدلال قوی و قابل قبولی در اختیار ندارد.
نویسندهی متن فوق، کوشیده به جای بها دادن به استدلال و منطق، با بزرگنماییِ آیت الله وحید، خواننده را مرعوب سازد؛ مینویسد: «اگر او که از اعاظم علمای شیعه است …»
توجه داشته باشید که «اعظم علمای شیعه» به کسی گفته میشود که رهبر جریان فکری باشد. به عبارت دیگر، کسی که راهی «ساخته»، میتواند اعظم علمای «شیعه» باشد نه کسی که در راه ساخته شده، به خوبی «تاخته» است. آیت الله وحید خراسانی در بهترین حالت، یکی از اعاظم علمای «معاصر» هستند که حدود نود سال در مسیر تعلیم و تعلم، تاختهاند؛ ولی رهبر جریان فکری خاصی نیستند. به همین جهتِ رهبر نبودن، از ایشان پس از رحلت، «همواره» یاد نخواهد شد و به فراموشی سپرده خواهند شد؛ زیرا فقط رهبران مکاتب فکری هستند که «همواره» از سوی «پیروان»، «موافقان»، «منتقدان» و «مخالفان» آن مکتب فکری، یاد میشوند.
از جمله رهبران فکری مسلمان (اعم از شیعه و سنی) میتوان به این افراد اشاره نمود:
محی الدین عربی، شهاب الدین سهروردی، مولوی رومی، ملاصداری شیرازی، شیخ احمد احسایی و میرزا مهدی اصفهانی؛ که البته هر کدام، در عرصهی خاصی شاخص بوده و رهبری مکتب خاصی را برعهده داشتهاند. هر کدام از این افراد، «پیروان»، «موافقان»، «منتقدان» و «مخالفانی» دارند.
4. نقد سالم، خالی از دلایل ضعیف است.
استدلال با دلایل ضعیف، علیه ناقد است و به جای تخریب بنای مخالف، موجب تخریب وجههی نویسنده میشود.
نویسندهی متن فوق، در مقام استدلال برای توجیه لحن تند معظمٌ له، اینگونه استدلال کرده است: «تندی کلام هم برای همینه، تا امثال شما افکار مستمعین را منحرف نکنند».
روشن است که تندی کلام، تأثیر مثبتی در شنونده نمیگذارد. کلام باید از منطق قوی برخوردار باشد نه از عبارات تند و توهینآمیز.
اگر این استدلال درست باشد که تندی کلام، برای این است که تأثیر بگذارد و مخالف نتواند افکار مستمعین را منحرف سازد، توجیهی برای هر گونه پرخاشگری خواهد بود.
فرزندی که با صدای بلند و لحن پرخاشگرانه با پدر و مادرش سخن میگوید، میتواند استدلال کند که برای تأثیرگذاری بهتر و جلوگیری از تأثیرگذاری مخالفین بوده است!
استاد و شاگرد هم میتوانند با پرخاش و توهین و استفاده از کلمات تند و تیز، با یکدیگر سخن بگویند؛ به این بهانه که میخواهند تأثیر کلامشان بیشتر شود و تأثیر کلام مخالف را کم کنند.
زن و شوهر هم میتوانند به تندی با یکدیگر بحث و گفتگو کنند، به این استدلال که میخواهند سخنشان بهتر در طرف مقابل، تأثیر بگذارد.
5. نویسندهی نقد سالم، مشخص است.
اگر ناقد، استدلال قوی و متین داشته باشد، جرأت میکند خودش را معرفی نماید و زیر نقدش را امضا کند. هر گاه نقدی را مشاهده کردید که ناقد آن مشخص نیست یا امضایی مجهول دارد، از دو حالت خارج نیست:
حالت اول: نویسنده از قدرت منطق خود، مطمئن نبوده؛ لذا نام و هویت واقعی خود را آشکار نساخته است.
حالت دوم: نویسنده به هر دلیلی جرأت معرفی خودش را ندارد؛ مثل این که بر جان و مالش و آبرویش میترسد. نقدهایی که ناقدان ضعیف ارائه میدهند، چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. کسی که جرأت نکند نام واقعی و راه ارتباط و بحث را بیان نماید، معلوم میشود از «ضعف استدلال» یا «ضعف شخصیتی»، رنج میبرد.
نتیجهی سخن:
هر گاه خواستید مطلبی را نقد کنید، به چند نکته توجه داشته باشید:
1. کلام را نقد کنید نه گویندهی کلام را.
برخی شاخصههای نقد کلام و نقد متکلم را در شرعهی فردوسیان، قسمت 13 و 14 بیان کردهام. با توجه به آن شاخصهها، از نقد گوینده بپرهیزید و به نقد گفتار بسنده کنید.
2. نقدتان خالی از توهین، تمسخر و تهدید باشد.
نقدی که حاوی توهین باشد، نشان از موجسواری احساسات منفی در وجودتان دارد. نقدهای احساسی (مانند بعضی انتقادهای احساسی آیت الله وحید خراسانی) تأثیری بر مخاطب فرهیخته نمیگذارد، هر چند برای تحریک و تهییج تودهها و عوام مردم، خوب است.
3. بر قوت استدلالتان تأکید کنید نه بر اشخاص.
پناه بردن به سایهی افراد شاخص، نشان از بیپناهیتان دارد. «ابناءُ الدلیل» باشید نه «ابناءُ الذلیل». یعنی با قدرت تمام، بر استدلالهای متین و قوی، پای بفشارید و به اعتبار ریسمان فلانی و بهمانی به چاه نقد، وارد نشوید.
4. نقدتان را به روشنی بیان کنید.
مبهمنویسی، ارزش نوشتهی شما را به شدت کاهش میدهد و نشان از این دارد که مطلب، حتی بر خودتان هم روشن نیست.
5. از دلایل ضعیف استفاده نکنید.
بکوشید به جای بالا بردن تُن صدایتان، قدرت منطق و قوّت استدلالتان را بالا ببرید. اگر صدایتان را بلند کنید، صدایتان را خواهند شنید؛ ولی اگر قدرت استدلالتان را بالا ببرید، به محتوای کلامتان توجه خواهد شد.
6. نقدتان امضا کنید و راه ارتباط باز نمایید.
حتماً زیر نقدی که مینویسید، با نام واقعیتان امضا کنید و راهی برای ارتباط با خودتان باز کنید؛ مثلاً شمارهی تماس، نشانی پایگاه اینترنتی یا پست الکترونیکیتان را بنویسید. نوشتن راه ارتباط، نشان از اطمینان شما به سخنتان دارد. حتی میتوانید با نوشتن جملاتی مانند: «پذیرای نقد شما هستم»، اطمینان بیشتر خود از درستی کلامتان را به مخاطبتان القاء کنید.
امیدوارم این مطلب، چراغ راه اصحاب منهاج فردوسیان در نقد کردن باشد.
و الحمد لله
حاج فردوسی