حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

سؤال: چرا بعضی مذهبی‌ها بر عرضه‌ی منهاج فردوسیان اعتراض دارند؟

جواب: اشکال‌کنندگان بر عرضه‌ی هر چیزی، از جلمه بر عرضه‌ی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، یک وجه مشترک دارند و آن، «خواهان نبودن»‌ است. به عبارت ساده، هر گاه و در هر جا با کسی مواجه شدید که بر عرضه‌ی چیزی اشکال می‌کند، مطمئن باشید که اشکال‌کننده، «خواهان» آن چیز نیست.
به عنوان مثال، شخصی در یکی از صفحاتش در شبکه‌ی جهانی اینترنت، نوشته بود: «آخوند چه فایده‌ای دارد؟» سپس مشاغل مختلفی را برشمرده و برای هر کدام، فایده‌ای اجتماعی بیان کرده و چنین نتیجه گرفته بود که «نهاد روحانیت» یک نهاد تشریفاتی و به تعبیر نادرست او، «مفت‌خور» است. یعنی فقط روحانیت هستند که بدون انجام کار مفید در جامعه، از حقوق و مزایای شهروندی برخوردار می‌شوند و مانند افراد مفید جامعه، محترم شمرده می‌شوند!
رمز اصلی این اشکال و نقص اساسی اشکال‌کننده، غیر مذهبی بودنش است. او خواهان این نیست که دین داشته باشد و در سایه‌ی دین،‌ دنیایش را چنان تنظیم کند که آخرتی خوب و آباد داشته باشد. همچنان که غیرمذهبی‌ها معتقدند مفیدترین قشر جامعه، طبیبان جسم هستند، مذهبی‌ها معتقدند که مفید‌ترین اقشار جامعه، طبیبان روح هستند.
پس اگر کسی «خواهان» دینداری باشد، هیچگاه به ذهنش نمی‌رسد که نهاد روحانیت و مرجعیت شیعه، نهاد تشریفاتی و بی‌خاصیتی است که بود و نبودش هیچ تأثیری در بهبود وضعیت انسان‌ها ندارد. بلکه بر عکس،‌ معتقد می‌شود که جامعه‌ی بدون روحانی، مانند جامعه‌ی بدون پزشک است و حتی بدتر؛ زیرا با جسم بیمار می‌شود مدارا کرد و به کمال رسید، ولی با روح بیمار نمی‌شود تکامل یافت و درجات عالیه‌ی بهشت را کسب کرد.
مثال دیگر: جوانی به زیاد بودن مساجد در سطح شهر، اعتراض داشت و اشکال می‌کرد. می‌گفت: به جای این که در هر محله‌ای یک مسجد درست می‌کنند، یک پارک همراه با وسایل سرگرمی یا سالن ورزشی همراه با تجهیزات ورزشی بسازند، تا جوانان یک محله،‌ مجبور نباشند برای تفریح و ورزش و سرگرمی، به محله‌های دیگر شهر بروند!
راز اصلی این اشکال، در این است که این جوان، «خواهان» نماز جماعت نیست. یعنی یا نماز نمی‌خواند و یا اگر نماز می‌خواند، مقید به حضور در نماز جماعت نیست؛ و الا می‌دانست که برای اقامه‌ی نماز جماعت، نمی‌شود از پیاده‌رو و حاشیه‌ی خیابان و پارک و پارکینگ استفاده کرد و حتماً باید محل مخصوصی داشته باشد که پاک و آرام و آراسته باشد.
مثال دیگر: وقتی شخصی به وجود مغازه‌هایی که دخانیات عرضه می‌کنند، اشکال می‌کند و از زیاد شدن اینگونه مغازه‌ها شکایت و اعتراض دارد، برای این است که «خواهان» دود و دم نیست؛ و الّا اهل دود، دوست دارند در هر کوچه و هر محله، چندین مغازه‌ی عرضه‌ی سیگار و تنباکو و زغال و تُنگ و شیلنگ و بافور و منقل و انبر و سایر لوازم جانبی باشد تا مجبور نباشند برای تهیه‌ی آن،‌ از این محله و کوچه، به محله‌ی دیگر و کوچه‌ی دیگر بروند. پس راز اصلی اشکال این شخص بر سیگارفروش، «خواهان» نبودن اوست.
و اما اشکال‌کنندگان بر عرضه‌ی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان نیز همین راز، در اشکالشان نهفته است. رمزش این است که اینان «خواهان» تکامل نیستند و گرنه برای تکامل، حتماً به دنبال استاد و برنامه می‌گشتند. «خواهان» نیستند وگرنه حتماً به بساط صوفیه سری می‌زدند و حتماً زندگینامه‌ی عرفا را می‌خواندند. کسانی که عمری را با خیال آسوده طی کرده و در جستجوی برنامه‌ی تکامل از این درس اخلاق به آن درس اخلاق و از نزد این عالم دینی به نزد آن عالم دینی نرفته‌اند، معلوم می‌شود «خواهان» تکامل نیستند.
البته نکته‌ی بسیار جالب این است که تمام اشکال‌کنندگان بر عرضه‌ی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، از قشر مذهبی هستند. البته مذهبی‌هایی که به کلیات دینی، قانع شده و همان را کافی می‌شمارند. اینان هر چند در ظاهر، مذهبی شمرده می‌شوند، ولی در باطن، نسبت به طی مدارج تکامل و سعادت، حالت ایستایی دارند. یعنی موجودات منجمدی هستند که شور طلب و آتش کمال‌خواهی در جانشان نیست.
اینان با اشک‌های داغ نیمه‌شب و التماس‌های پرحرارت به حضرت ربوبیت و توسلات سوزناک به حضرات معصومین (علیهم‌السلام) برای رسیدن به استاد کامل و برنامه‌ی تکاملی، بیگانه هستند.
اینان همانند مرغان خانگی، همین که ظرف آب و ته‌مانده‌ی سفره و کناره‌های نان برایشان بگذارند، قانعند و روزگارشان تأمین است. مرغان خانگی همچون پرندگانی نیستند که علاوه بر آب و غذا، نیاز به «پرواز» و «اوج‌گیری» دارند.
پس، همچنان که مرغان به پرنده و چرنده تقسیم می‌شوند، مذهبی‌ها نیز به حداکثری و حداقلی تقسیم می‌شوند. مذهبی‌های حداکثری، آنانی هستند که شور و شوق خاصی در دلشان احساس می‌کنند که کلیات گفته‌شده بر فراز منابر، آنان را اشباع نمی‌کند. آنان در صدد دست یافتن به مغزای دین و اصلاح نیت و اخلاص عمل بر طبق آن هستند تا به بلندای عالم هستی برپرند.
اما مذهبی‌های حداقلی، آنانی هستند که به نرفتن به جهنم و رسیدن به اول طبقه از بهشت هم راضی هستند. البته اینان در عمل، چنان رفتار می‌کنند که نجاتشان از جهنم و ورودشان به بهشت، باید به مدد شفاعت باشد و امیدی به دیدگاه‌های پیراسته و اعمال آراسته‌شان نیست.
در پایان به مبلغان منهاج فردوسیان (کثر الله امثالهم) توصیه می‌شود از جدل با اشکال‌کنندگان بر عرضه‌ی این نظام تربیتی، بپرهیزند.
البته بین سؤال‌کننده و اشکال‌کننده، فرق است. آن کس که نمی‌داند ولی عناد و لجاجی ندارد، سؤال می‌پرسد و جواب می‌گیرد و خوشحال و شادمان از این که پاسخ خود را یافته، شکرگزار است؛ ولی کسی که اشکال می‌کند، همواره متهم به «خواهان نبودن» است.
مبلّغ منهاج فردوسیان همواره باید به این نکته‌ی کلیدی توجه داشته باشد که اشکال‌کننده، خواهان رسیدن به کمال و سعادت نیست و درد «طلب» ندارد و گرنه به جای مطرح کردن اشکالات سطحی و بی‌ثمر، داروی درد خود را بر می‌داشت و شاد و تشکر‌کنان می‌رفت و یک عمر، دعاگوی مبلّغ منهاج فردوسیان می‌بود.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است