حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

سؤال: «منهاج فردوسیان» چه نقاط اشتراک و افتراقی با «تصوّف» دارد؟

جواب: برای رسیدن به جوابی روشن، نخست لازم است تصوف را تعریف کنیم‌. در اصطلاح ما، هر برنامه‌ی تکاملی و تربیتی که ادعای رساندن انسان به کمال و سعادت را داشته باشد، ولی مبتنی بر متن آیات و روایات معتبر شیعه نباشد، تصوف است‌.
بنا بر این تعریف، تمام افرادی را که بر طبق برنامه‌ای تربیتی غیر از منهاج فردوسیان عمل می‌کنند، یعنی اعتقاداتی غیر از قواعد نظری آن و اعمالی غیر از قوانین عملی آن را با علم و اختیار و به هدف رسیدن به تکامل و سعادت، پیروی میکنند، اگر سلسله و کرسی‌نامه داشته باشند، «صوفی» و اگر نداشته باشند، «عارف» مینامیم‌. البته برخی افراد، مغلوب صوفی‌گری در اعتقادات و اعمال نیستند بلکه آلودگی‌هایی به برخی عقاید یا اعمال صوفیه دارند، این طایفه را «صوفی‌گرا» یا «تصوف‌زده» می‌نامیم‌.
از تعریف بالا روشن ‌می‌شود که وجه اشتراک منهاج فردوسیان با تصوف این است که هر دو، ادعای ارائه‌ی برنامه و دستور العمل برای رساندن پیروانشان به کمال و سعادت دارند‌. علاوه بر این، در موارد متعددی، تصوف، مفتخر به همراهی با منهاج فردوسیان است‌.
اما نقاط افتراق این دو برنامه، بسیار است که به صورت خلاصه و فهرستوار بین برخی دیدگاهها و اعمال صوفی و منهاجی مقایسه می‌کنیم‌. البته باید در نظر داشت که با توجه به کثرت و تنوع اعتقاد و عمل صوفیه، تمام این موارد بر تمام صوفی‌ها منطبق نیست، بلکه هر یک، اجمالاً به دسته‌ای از این اعتقادات و اعمال، ملتزم هستند‌.
برخی نقاط افتراق منهاج فردوسیان با تصوف، بدین قرار است:

نقاط افتراق در دیدگاه‌ها و اعتقادات:
1. صوفی معتقد است: عبادت کردن از ترس جهنم یا از سر شوق به بهشت، عبادت نیست یا عبادت مشرکانه است و برای چنین عبادتی، ارزش قائل نیست.
منهاجی معتقد است: عبادت کردن از ترس جهنم یا به شوق رسیدن به نعمت‌های بهشتی، عبادت خالصانه است و برایش ارزش بسیاری قائل است.
2‌. صوفی معتقد است: تمثّل صورت قطب در نماز، مایه‌ی کمال آن است‌.
منهاجی معتقد است: توجه به هر صورتی، مخالف حضور قلب بوده و مایه‌ی نقص نماز است‌.
3‌. صوفی معتقد است: سجده کردن در مقابل قطب یا رو به قبر قطب مُرده، مایه‌ی کمال و سعادت است‌.
منهاجی معتقد است: سجده کردن برای غیر خدای متعال، حرام و مایه‌ی سقوط از درجات عالیه‌ی کمال است‌.
4‌. صوفی معتقد است: ولایت امام عصر (ارواحنا فداه) بعد از غیبت کبری به اقطاب داده شده و قبول ولایت این افراد غیر معصوم در رسیدن به کمال و سعادت، نقش بسیار مهمی دارد‌.
منهاجی معتقد است: ولایت الله و ولایت رسول الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) اکنون در اختیار کامل حضرت ولی الله الاعظم (ارواحنا فداه) است و ردّ و قبول هیچکس از رعیت، نقشی در کمال و سعادت انسان ندارد و تمسّک به ولایت آن جناب، کافی و وافی است‌.
5‌. صوفی معتقد است: امامت، نوعی است یعنی در هر عصری یکی از رعیت به مقام ولایت اللّهی می‌رسد‌.
منهاجی معتقد است: امامت، توقیفی است، یعنی ولایت الله جز به دوازده امام معصوم (علیهم‌السلام)، به احدی سپرده نشده و نمی‌شود‌.
6. صوفی معتقد است: انسان پس از مرگ، بازگشت‌های مکرر به دنیا، به صورت انسان یا حیوان دارد. (تناسخ)
منهاجی معتقد است: تناسخ باطل است و زندگی دنیوی هر انسان، با دمیده شدن روح در عالم رحم، شروع و با مردن، به پایان می‌رسد و این آمدن و رفتن، فقط یک بار برای هر کس رخ می‌دهد‌.
7‌. صوفی معتقد است: خدای متعال را ‌می‌شود در خواب دید‌.
منهاجی معتقد است: دیدن خدای متعال در خواب یا بیداری، چه در دنیا و چه در آخرت، محال است‌.
8‌. صوفی معتقد است: برای رسیدن به کمال و سعادت، دانستن اسراری که سینه به سینه از اولیاء نقل شده، لازم است‌.
منهاجی معتقد است: راه رسیدن به کمال و سعادت، بسیار روشن است و هیچگونه راز و رمز و سرّی در کار نیست و عمل به واضحات و مسلّمات دینی، رساننده به درجات عالیه است‌.
9‌. صوفی معتقد است: تلاش و عبادت، تا رسیدن به یقین لازم است و بعد از آن، عبادت کردن بیهوده است.
منهاجی معتقد است: عبادت وظیفه‌ی دائمی بنده است و باید تا آخرین لحظه‌ای که رمقی در بدن باشد، قیام به عباداتِ رسیده از ناحیه‌ی شارع مقدس کرد‌.
10‌. صوفی معتقد است: داشتنِ قدرت «طی الارض» از مقامات اولیاء و از نشانه‌های پختگی و کمال سالک است‌.
منهاجی معتقد است: داشتنِ قدرت «طی الارض» مشترک بین مؤمن و کافر است و تلاش برای به دست آوردنش را روا نمی‌داند‌.
11‌. صوفی معتقد است: همه‌ی سخنان و راهنمایی‌های بزرگان صوفیه و اقطاب، محترم و قابل ذکر و عمل است‌.
منهاجی معتقد است: فقط سخنانی ارزشمند، محترم و مؤثر در تکامل و سعادت است که متن آیه‌ی قرآن یا روایت معتبر از استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) باشد‌.
12‌. صوفی معتقد است: رسیدن به مشاهدات و مکاشفات و به دست آوردن کرامات و تصرفات خارق العاده، از اهداف نزدیک سلوک است.
منهاجی معتقد است: هیچیک از این امور، هدف نیست و نباید بدان اعتنایی کرد و در راه به دست آوردنش تلاش نمود‌.
13‌. صوفی معتقد است: شعر گفتن و شعر خواندن و شرکت کردن در جلسات شعرخوانی (غزل‌خوانی، ساقی‌نامه‌خوانی، مثنوی‌خوانی) مایه‌ی رسیدن به تکامل است‌.
منهاجی معتقد است: شاعری و شعرخوانی، دارای اثر مثبتی در تکامل و سعادت نیست.
14‌. صوفی معتقد است: تمام انسان‌ها بهره‌ای از حق و صراط مستقیم دارند‌.
منهاجی معتقد است: تمام ادیان دنیا (اعم از ابراهیمی و غیر ابراهیمی) و همچنین تمام فرقه‌های اسلامی (اعم از شیعه و سنی)، و تمام فرقه‌های شیعی، غیر از شیعه‌ی اثنی‌عشری، بر باطل و جهنمی‌اند‌.
15‌. صوفی، اعتقادی به ولایت فقیه عادل در عصر غیبت ندارد‌.
منهاجی معتقد است: سرپرستی جامعه‌ی اسلامی در زمان غیبت کبری با فقیه جامع الشرایط است‌.
16‌. صوفی معتقد است: خوردن حرامی که انسان نمی‌داند حرام است، مایه‌ی دور شدن از مقصود و نقص سالک است. (اثر وضعی)
منهاجی معتقد است: انجام دادن کار ممنوعی که انسان از ممنوع بودنش بی‌خبر است (مانند خوردن مال حرامی که از حرام بودنش بی‌خبر باشد)، اثر بدی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد‌.
17‌. صوفی معتقد است: چله‌نشینی و اربعین‌گیری حدّ اکثری [1]، نقش مهمی در رسیدن به کمال و سعادت دارد‌.
منهاجی معتقد است: چله‌نشینی حدّ اکثری، بدعت و غیر دینی است، ولی اربعین حدّ اقلّی [2] ارزشمند است‌.
18‌. صوفی معتقد است: حرکت تکاملی (سیر و سلوک) بر اساس رجا و محبت، بهتر و سریع‌تر نتیجه می‌دهد‌.
منهاجی معتقد است: خوف و رجا (بیم و امید) باید به یک اندازه در دل جوینده‌ی کمال و سعادت باشد و غلبه‌ی هر یک بر دیگری، می‌تواند منجر به پیامدهای ناخوشایند و ضرر زننده‌ای به کمال و سعادت گردد‌.
19‌. صوفی معتقد است: ابلیس، «سید الموحدین» و برترین عبادتگری است که حاضر نشد جز بر خدای متعال بر هیچ کس، حتی آدم ابوالبشر، سجده نماید‌.
منهاجی معتقد است: ابلیس، کافری رانده شده از درگاه الهی است که لایق هیچ‌گونه ستایشی نیست‌.
20‌. صوفی معتقد است: نواختن و گوش دادن به موسیقی عرفانی، مایه‌ی طراوت روح و آماده شدن انسان برای طی مراحل عالیه است‌.
منهاجی معتقد است: نواختن و گوش دادن موسیقی، ممنوع و مانع از رسیدن به کمال و سعادت است‌.
21‌. صوفی معتقد است: ارتباط جنسی دو مرد (لواط) برای غیر اهل معنا، حرام ولی برای اهل معرفت، حلال است و نقش مثبتی در رسیدن به مقامات عرفانی دارد‌.
منهاجی معتقد است: هر گونه رابطه‌ی جنسی بین مردان، ممنوع و از گناهان کبیره و مانع بزرگی در رسیدن به کمال و سعادت است‌.
22‌. صوفی معتقد است: استفاده از حشیش و سایر مواد توهّم‌زا، در حصول مکاشفات روحانی و مشاهدات ربانی، مؤثر است‌.
منهاجی معتقد است: استفاده از هرگونه مادهی مخدّر یا توهم‌زا که ضرر به جسم و هوشیاری انسان داشته باشد، مانعِ رسیدن به کمال و سعادت است‌.
23‌. صوفی معتقد است: طواف خانه‌ی دل، بالاتر و بهتر از طواف خانه‌ی گِل (کعبه‌ی معظمه) بوده و حج و عمره گزاردن، کاری عوامانه و برای غیر اهل معرفت است‌.
منهاجی معتقد است: حج و عمره، از برترین عبادت‌ها و موجبات نزدیک شدن بنده به حق تعالی است و سبک شمردن فریضه‌ی حج، ممنوع است.
24‌. صوفی معتقد است: سحر و جادوگری، برای جذب مریدان به راه فقر و درویشی، بدون اشکال، بلکه لازم است‌.
منهاجی معتقد است: استفاده از سحر و جادوگری، ممنوع و مایه‌ی تاریک شدن فضای دل و جان است‌.
25‌. صوفی معتقد است: وارد کردن کلماتی از علوم غریبه در لابلای آیات قرآن، افزودن به قرآن نیست بلکه جهت تکمیل فایده و بهره‌کشی خاص از آن آیات است‌.
منهاجی اعتقاد دارد: وارد کردن کلمات عجیب و غریب در لابلای آیات مبارکه و کلمات قرآن (مانند یاسین مغربی) ممنوع و تصرف در کلام الله مجید است‌.
26‌. صوفی معتقد است: ریش، نشانه‌ی بزرگی و مخصوص اقطاب و بزرگان صوفیه است و مریدان، اجازه‌ی بلند گذاشتن ریش ندارند‌.
منهاجی معتقد است: ریش، مایه‌ی حُسن و جمال مرد مسلمان و تراشیدن ریش، برای تمام مردان مکلّف، ممنوع و مایه‌ی دوری از دستور و رضای استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است‌.
27‌. صوفی معتقد است: تلاوت قرآن به همراه نواختن موسیقی (مثل تار و سه تار)، موجب رسوخ بهتر مفاهیم عالیه‌ی قرآنی در دل و جان سالک است‌.
منهاجی معتقد است: تلاوت قرآن کریم در کنار نواختن موسیقی، توهین به این کتاب مقدس و مایه‌ی دوری از ساحت قرب الهی است‌.
28‌. صوفی معتقد است: گوشه‌نشینی و کناره‌گیری از اجتماع، یکی از ارکان سلوک و رسیدن به تکامل است‌.
منهاجی معتقد است: رُهبانیّت و کناره‌گیری از اجتماع و بی‌تفاوت بودن نسبت به جامعه‌ی اسلامی، ممنوع و بی‌اثر در کمال و سعادت است‌.
29. صوفی معتقد است: گدایی و تکدّی (پرسه زدن) راهی برای امرار معاش است که در عین آسودگی، نشانه‌ی زهد و دنیاگریزی و توکل نیز هست‌.
منهاجی معتقد است: گدایی و کَلّ بر جامعه بودن، خلاف رضای الهی و مانعی در رسیدن به کمال و سعادت است.
30. صوفی معتقد است: دعا کردن، خلاف توکل بر خدای تعالی است‌.
منهاجی معتقد است: دعا کردن، مغز عبادت و از عوامل مهم رسیدن به کمال و سعادت و مغز عبادات است‌.
31‌. صوفی معتقد است: سماع، مایهی قرب به حق و راهی برای عبور از حجابهای روحی است‌.
منهاجی معتقد است: هر گونه رقص، ممنوع و نشانه‌ی سبکسری و مایه‌ی دور شدن از وقار لازم برای مؤمن است‌.
32‌. صوفی معتقد است: نهایت سیر سالک، حلول خدای متعال در او، یا اتحاد او با ذات مقدس حق تعالی است‌.
منهاجی معتقد است: حلول حق تعالی در انسان و اتحاد انسان با خدای متعال، از لحاظ عقلی، محال و از لحاظ شرعی، مردود و باطل است.
33‌. صوفی معتقد است: علم و کتاب، از مهمترین حجاب‌های راه طریقت است‌.
منهاجی معتقد است: علم مفید، مقدمه و لازمه‌ی عمل مفید، و عمل مفید، مقدمه‌ی رسیدن به کمال و سعادت است و آموختن برنامه‌ی هدایت، برای هر انسانی تا آخرین لحظات عمر، ضروری است‌.
34‌. صوفی معتقد است: داشتن زن و فرزند، مانعی برای قدم زدن در طریقت و رسیدن به کمال و ترقی سالک است‌.
منهاجی معتقد است: داشتن زن، از ضروریات رسیدن به کمال و سعادت و فرزند صالح، از موهبت‌های الهی برای مؤمن است‌.
35‌. صوفی معتقد است: عشق مجازی نفسانی، به شرط این که پاک، صاف و به دور از شهوت باشد، حتی بین دو جنس مخالف (زن و مرد نامحرم) زمینه‌ساز و آسان‌کننده‌ی رسیدن به عشق حقیقی (عشق به خدا و معنویات) است‌.
منهاجی معتقد است: برای رسیدن به کمال و سعادت، باید از هرگونه محبت به غیر حق تعالی و استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) توبه نمود، و آلوده کردن دل به محبت انسان‌های عادی را پیروی از گام‌های شیطان و مانع از رسیدن به کمال و سعادت می‌شمارد‌.
36‌. صوفی معتقد است: لذت‌هایی در عالم آخرت وجود دارد که در بهشت نمی‌گنجد‌.
منهاجی معتقد است: برترین و کامل‌ترین لذت‌های عالم هستی در بهشت (بویژه فردوس اعلی) فراهم است و تمام آنچه فوق لذت‌های بهشتی تصور شود، خیالاتی باطل و از سر ناآشنا بودن با لذت‌های بهشتی است‌.
37‌. صوفی معتقد است: همه‌ی ادیان و مذاهب، یکسانند و هیچ یک ترجیحی بر دیگری ندارد یعنی دیانت اسلام با بت‌پرستی یکسان است و کعبه و میخانه و صمد و صنم یکی است و صوفیِ پخته، هیچوقت به این نگاه نمی‌کند که انسان‌ها، پیرو چه مذهبی هستند، یا صورت عبادتشان چیست‌.
منهاجی معتقد است: اصلاح اعتقادات بر طبق قواعد نظری منهاج فردوسیان، اولین قدم برای طی کردن راه کمال و سعادت است و با داشتن اعتقادات انحرافی (اعتقاداتی غیر از آنچه در قواعد نظری منهاج فردوسیان آمده)، رسیدن به درجات عالیه‌ی تقرّب الی الله تعالی، محال است‌.
38‌. صوفی معتقد است: اولیاء الهی، مراتب خاصی دارند که ‏عبارتند از:
الف) قطب (مثل امام در نزد شیعه، که همیشه و در هر زمان یک نفر است‌. بالاترین مراحل سیر و سلوک، یعنی فناء فی الله و بقاء بالله را از آنِ او می‌دانند) ؛
ب) افراد (که سه نفر بوده و گمنام هستند و کسی آنها را نمی‌شناسد‏‎) ؛
ج) اوتاد (که چهار نفرند‏) ؛
د) ابدال (یا بُدلاء که هفت نفرند‏) ؛
هـ) نُجباء (که چهل نفرند‏) ؛
و) نُقباء (که سیصد نفرند)
منهاجی معتقد است: تمام این دسته‌بندی‌ها از اختراعات صوفیه برای مقابله با جایگاه رفیع امامت در شیعه است‌.
39‌. صوفی معتقد است: «ولایت» اکتسابی است یعنی هر کسی می‌تواند با تلاش خود، به قطبیّت برسد و میراث‌دار ولایت ولی الله الاعظم (ارواحنا فداه) گردد‌.
منهاجی معتقد است: ولایت استاد (امام، قطب، پیر، راهنما)، امتداد ولایت الله تعالی و ولایت رسول الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) است که تفویضی بوده و قابل اکتساب (به دست آوردن بر اثر تلاش شخصی) نیست‌.
40. صوفی معتقد است: ولایت اقطاب صوفیه، امتداد ولایت ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) است، لذا ولایت ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام)، را «ولایت کلیّه‌ی شمسیّه» و ولایت اقطاب صوفیه را «ولایت جزئیّه‌ی قمریّه» می‌خواند‌.
منهاجی معتقد است: ولایت از آنِ خدای متعال، سپس از آنِ رسول خدا (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم)، سپس از آنِ دوازده جانشین برحق آن حضرت (علیهم‌السلام) است‌.
همچنین این ادعای صوفی را سراسر دروغ می‌داند؛ زیرا تعداد زیادی از اقطاب هر سلسله، سنی، ناصبی، بی‌ولایت و ضد شیعه هستند و ممکن نیست کسی که منکر وجود مقدس ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) است، به جانشینی آنان و اقتباس نور ولایت (با عنوان عوام فریبِ «ولایت جزئیّه‌ی قمریّه») موفق گردیده باشد‌.
41‌. صوفی معتقد است: هر معبود (خواه مشروع و خواه نامشروع)، مجلای حق (محل تجلّی نور حقیقت) است که حق تعالی در آن مجلا، پرستش ‌می‌شود‌.
منهاجی معتقد است: پرستش هر چیزی و هر کسی غیر از خدای واحد احد، ممنوع بوده و مانعی اساسی در راه رسیدن به کمال و سعادت است‌.
42‌. صوفی معتقد است: تمام فِرَق، مذاهب و فلسفه‌ها در حکم نردبان است که به مدد آن می‌خواهد بالا برود، ولی همین که بالا رفت، دیگر با نردبان کاری ندارد و بدون دلبستگی و علاقه و تعصب، آن را رها می‌کند‌.
منهاجی معتقد است: وابستگی کامل و دلدادگی تمام در مقابل اعتقادات نظری و احکام عملی شیعه‌ی دوازده امامی، راهی برای رسیدن به کمال و سعادت است که هیچ انسانی، در هیچ زمانی از عمر دنیویاش، از پیمودن آن برای رسیدن به کمال و سعادت، بی‌نیاز نیست و اگر هر کسی، با هر مقام و پیشینه‌ی عبادی و علمی، از اعتقاد یا عمل به آن بازگردد، راهش به سوی کمال و سعادت، قطع شده و در مسیر نقصان و شقاوت قرار خواهد گرفت‌.
43‌. صوفی معتقد است: پس از مدتی، عذاب جهنم، به معنی درد و رنج، از همه‌ی مجرمین، ملحدین و کفّار منقطع شده و آنان در همان آتش جهنم، در نعمت و خوشی به سر خواهند برد‌ و با این توجیه، خلود در جهنم را انکار می‌کند.
منهاجی معتقد است: این پندار با هیچ یک از آیات خلود و جاودانگی عذاب سازگار نیست‌. مخصوصاً در بعضی از آنها تصریح شده است که هر زمان پوست‌های تن جهنمیان از میان برود، خداوند آن را به پوست نوینی تبدیل می‌کند تا عذاب را بچشند و تهدید به خلود در آتش، تهدید به عذاب دائم است و اگر مبدّل به نعمت جاودانی گردد، تهدیدآمیز نیست‌.
44‌. صوفی معتقد است: همانطور که آب کُر در ملاقات با نجاسات، نجس نمی‌شود، بزرگان و واصلان نیز با انجام برخی گناهان یا ترک برخی واجبات، آلوده نمی‌شوند و ضرری به مقامات عالیه‌ی آنان ندارد‌.
منهاجی معتقد است: هر چه انسان‌ها به خداوند، تقرّب بیشتری داشته باشند، تکالیفشان سنگین‌تر است و گاهی ترک یک مستحب یا انجام یک مکروه و حتی ترک اَولی، برای کسانی که در رتبه‌های بالای بندگی هستند، کیفری دردناک و سخت در پی خواهد داشت؛ چه رسد به این که بخواهد حرامی را مرتکب شود یا واجبی را ترک کند‌.
45‌. صوفی معتقد است: کشتن حیوانات کوچک (مانند مورچه، سوسک، پشه و مگس) و حتی حیوانات سمی (مانند مار، عقرب و رتیل) ضرر زننده به کمال و سعادت است‌.
منهاجی معتقد است: نباید حیوانات را بی‌جهت کُشت، ولی کشتن حیوانات موذی، ضرری به کمال و سعادت نمی‌رساند‌.
46‌. صوفی معتقد است: تکرار آیه‌ی 87 سوره‌ی انبیاء (ذکر یونسیّه)، به عدد خاص، در زمان خاص، مکان خاص و حالت خاص، موجب رهایی از ظلمات و حجاب‌هاست.
منهاجی معتقد است: به استناد آیه‌ی بعدش، گفتن این ذکر شریف، موجب رهایی از غم است؛ و برای آن، رعایت عدد، زمان، مکان و حالات خاص را شرط نمی‌داند‌.
47‌. صوفی معتقد است می‌توان به جای یک هفته نماز خواندن، گوسفندی را به قطب، پیشکش کرد تا با آن، غذایی ساخت و به صوفیان داد‌؛ بدین جهت، گاهی نماز می‌خواند و گاهی نیاز می‌دهد.
منهاجی معتقد است: ترک عمدی یک رکعت نماز، مایه‌ی سقوط عظیم از درجات کمال و سعادت است‌. و البته اطعام مؤمنین نیز ـ در صورت توانایی ـ تأثیر خوبی در رسیدن به کمال و سعادت دارد‌.
48. صوفی معتقد است: برخی معارف نظری و احکام عملی وجود دارد که از قطبی به قطب بعدی رسیده و در هیچ کتابی نوشته نشده است‌. او این احکام را «اسرار سینه به سینه» می‌خواند.
منهاجی معتقد است: تمام دستورات لازم برای رسیدن به کمال و سعادت، نوشته شده و به صورت روشن و صریح، در قرآن کریم و منابع معتبر روایی، موجود است‌.
49‌. صوفی معتقد است: تمرکز ذهن و ضبط خیال، قدم مهمی در راه رسیدن به کمال و سعادت است و برای رسیدن به قدرت تمرکز، انجام برخی اعمال را توصیه می‌کند‌.
منهاجی معتقد است: داشتنِ حضور قلب در نماز و عبادات، بسیار مطلوب است، ولی انجام دادن عمل خاصی برای به دست آوردنِ‌ تمرکز ذهن و کنترل خیال را قبول ندارد‌.
50‌. صوفی معتقد است: روز عاشورا، روز شادی و سرور است و عزاداری شیعیان برای امام شهیدشان را به مسخره می‌گیرد‌.
منهاجی معتقد است: روز عاشورا را روز غم و ماتم است و سعی در گریه و عزاداری بر اهل بیت رسول خدا (علیهم‌السلام) می‌نماید‌.
51‌. صوفی معتقد است: موت اختیاری به معنی خلع بدن [برون‌فکنی روحی]، یکی از کمالات سالک است.
منهاجی معتقد است: داشتن و نداشتن چنین توانایی‌هایی، مؤثر در کمال و سعادت نیست‌.
52‌. صوفی معتقد است: «خطبة البیان» از سخنان امیر المؤمنین (علیه‌السلام) است‌.
منهاجی معتقد است: به استناد ضعف شدید سند و ایرادات قوی متن و بی‌اعتنایی بزرگان حدیث، این حدیث به صورت مجموعی از آن حضرت نیست ولی برخی فرازهایش را می‌توان در روایات معتبر یافت‌.
53. صوفی معتقد است: سالک می‌تواند بعد از رسیدن به «فنای فی الله» یا متصل شدن به «عقل مستفاد» حقایق و معارف را مستقیم از «عقل فعال» (جبرئیل) دریافت نماید، و به این مقام، «نبوت عامه»‌ [چون برای عموم انسان‌ها قابل دستیابی است] می‌گوید.
منهاجی معتقد است: نبوت، محصور و منحصر در برگزیدگان الهی است و سایر انسان‌ها از رسیدن به آن مقام بلند، عاجز هستند.
54. صوفی معتقد است: مولانا امیر المؤمنین (علیه‌السلام) از حضرت ختمی‌مرتبت محمد مصطفی (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) برتر است.
منهاجی معتقد است: حضرت خاتم الانبیاء (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) برترین آفریده‌ی خداوند هستند.
55. صوفی معتقد است: «حسن بصری» از شیعیان خالص، صاحب درجات عالیه، از سرسلسله‌های تصوف و واسطه‌ی انتقال معارف ناب وحیانی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به نسل‌های بعد است و جایگاه عظیمی در نزد خدای تعالی و معارف الهیه دارد.
منهاجی معتقد است: «حسن بصری» ناصبی، بی‌ولایت، قَدَری، منحرف، برکنار از صراط مستقیم و دنباله‌رو جریان سقیفه است و هیچ ارزشی برایش قائل نیست.
56. صوفی معتقد است: «عبّاد بن کثیر» زاهد و عابد زمان خویش و از کاملان و واصلان به رضوان الهی بود.
منهاجی معتقد است: «عبّاد بن کثیر» ریاکار، بی‌ولایت و از مخالفین و منتقدین ولایت استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) بود.
57. صوفی معتقد است: «سُفیان ثَوری» سرآمد زاهدان و عابدان عصر خویش و از اولیای الهی بوده است.
منهاجی معتقد است: «سُفیان ثَوری» ناصبی، بی‌ولایت و از مخالفین استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است.

نقاط افتراق در احکام عملی:
1‌. صوفی، موی سبیل را بلند می‌گذارد‌.
منهاجی، موی سبیل را کوتاه می‌کند‌.
2‌. صوفی، برای رسیدن به موت ابیض، خوردن حیوانی (گوشت، شیر و روغن حیوانات) را ترک می‌کند‌.
منهاجی، موت ابیض را از اختراعات صوفی بر اثر القائات شیطانی می‌داند و حیوانی می‌خورد‌.
3‌. صوفی، عُشریه می‌دهد‌.
منهاجی، خمس و زکات و صدقات مستحبه می‌دهد‌.
4‌. صوفی، در وقت ملاقات، صفا می‌کند‌.
منهاجی، در وقت ملاقات، مصافحه می‌کند‌.
5‌. صوفی معتقد است: مرد و زن نامحرم می‌توانند با یکدیگر صفا کنند (یعنی دست یکدیگر را به کیفیت خاصی ببوسند)‌.
منهاجی معتقد است: هر گونه تماس جسمی مرد و زن نامحرم، (مانند دست دادن و صفا کردن) ممنوع است‌.
6‌. صوفی فقر را بر ثروتمندی ترجیح می‌دهد‌.
منهاجی در راه فقرزدایی تلاش می‌کند ولی اگر صلاحش در ناداری بود، بدان راضی است‌.
7‌. صوفیِ ملامتی، چنان لباس می‌پوشد و رفتار می‌کند که مردم گمان خیر درباره‌اش نبرند تا بتواند به راحتی از چنگال ریا نجات یافته و خالصانه عبادت کند‌.
منهاجی، سعی می‌کند با ظاهری آراسته و اسلامی در جامعه حضور یابد و از این که رفتار و گفتارش او را در معرض سوء ظن مؤمنین قرار دهد، پرهیز می‌کند‌. در عین حال، همواره در خالص کردن عباداتش کوشش می‌نماید و از ریا، گریزان است‌.
8‌. صوفی قبل از تشرف به فقر و درویشی، غسل اسلام می‌کند‌.
منهاجی اعتقاد دارد، غسل اسلام، از بدعت‌های صوفیه و تقلیدی از غسل تعمید مسیحیان بوده و انجام دادن آن، مایه‌ی دوری از کمال و سعادت است‌.
9‌. صوفی وقتی در حالات خاصی قرار می‌گیرد، کلماتی بر زبان جاری می‌سازد که ظاهرش، کفر و شرک و بی‌دینی و نیازمند توجیه و تأویل است‌. (شطحیات)
منهاجی، هیچگاه از ادبیات رایج کتاب و سنت خارج نشده و تمام حالات و واردات روحی و قلبی‌اش را با بیان قرآن و روایات، ابراز می‌کند‌.
10‌. صوفی برای نشان دادن حقانیّت خود، چیزهای غیر متعارف مانند شیشه، تیغ و حیوانات سمی می‌خورد و سیخ، میخ و چاقو به بدنش فرو می‌کند‌.
منهاجی، این کارها را دلیل بر حقانیّت ندانسته و هیچگاه برای اثبات حقانیّت خویش، به اینگونه رفتارهای غیرعقلانی متوسل نمی‌شود‌.
11‌. صوفی در طول سال ـ زمستان و تابستان ـ برای ابزار زهد و ترک دنیا، جامه‌ی پشمی می‌پوشد‌.
منهاجی، با این اعتقاد که پشمینه‌پوشی ویژه‌ی راهبان مسیحی بوده و صوفیان، این شیوه را از آنان آموخته‌اند، در هر فصل، لباسی متناسب با دما و هوای همان فصل می‌پوشد و از پوشیدن لباس شهرت، یا لباس عرفی ولی با نیّتی غیر الهی، بیزار است‌.
12‌. صوفی در محلی به نام «خانقاه»، عبادت و اعتکاف می‌کند‌.
منهاجی، در «مسجد»، عبادت و اعتکاف می‌کند‌.
13‌. صوفی، نامه‌ها و نوشته‌هایش را با کلمات رمزآلود «هو ۱۲۱» که اعتقاد دارد به حروف ابجد، ذکر مبارک «یا علی» است، شروع می‌کند‌.
منهاجی، نامه‌ها و نوشته‌ها و گفتار خود را با کلمه‌ی شریفه‌ی «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز می‌نماید‌.
14‌. صوفی، از اول ذی‌قعده تا عید قربان را «اربعین کلیمی» نام نهاده و خود را ملزم به رعایت آداب و اعمالی می‌نماید و اعتقاد دارد نقش بسیاری در تلطیف باطن و تجرید سالک از امور زاید دارد‌.
منهاجی، اربعین کلیمی را از اختراعات صوفیه می‌داند و هیچ نقش خاصی برای اربعین‌گیری در این ایام، بر کمال و سعادت را قبول ندارد‌.
15‌. صوفی، مذهب مخصوصی ندارد بلکه خدا، مذهب اوست؛ یعنی مذهب عاشق ز مذهب‌ها جداست، عاشقان را مذهب و ملت، خداست‌.
منهاجی، تنها اعتقاد یافتن به مذهب شیعه‌ی اثنی‌عشریه و عمل کردن به فقه امامیه را نجات‌بخش می‌داند و پیروان بقیه‌ی ادیان و مذاهب را از رسیدن به کمال و سعادت، محروم می‌شمارد‌.
16. صوفی، دست و پای قطب را می‌بوسد‌.
منهاجی، بوسیدن دست غیر از پیامبر و وصی پیامبر را ترک می‌کند و بوسیدن پا را برای هیچکس روا نمی‌داند‌.
17. صوفی خود را در مقابل اجتماع مسلمین و انحرافات ایجاد شده در آن، مسؤول نمی‌داند و فاصله گرفتن از قدرت سیاسی جامعه و فرورفتن در خود، همراه با غفلت از اطراف و اطرافیان را زمینه‌ی رسیدن به کمال و سعادت می‌داند‌.
منهاجی، خود را در مقابل خانواده، خویشان، همشهریان، هموطنان، و تمام انسان‌های روی زمین، مسؤول می‌داند و به هر وسیله‌ای ـ حتی بذل مال، جوانی، عمر و خون خود ـ در راه هدایت و سعادت آنان می‌کوشد و این کوشش را قدمی بزرگ در رسیدنش به کمال و سعادت می‌داند‌.
18. صوفی، «دیده‌ی کرامت‌بین» دارد یعنی سعی می‌کند از حرکات و کلمات قطب و مرشد ـ هر چند در نظر دیگران معمولی و کم اهمیت باشد ـ تا آنجا که امکان دارد، عجایب و غرایب و دلیل صدق و راستی او را برداشت کند‌.
منهاجی، از کنار کرامات اولیا به سادگی عبور کرده و نه تنها به دنبال ساختن و یافتن کرامات نیست، بلکه کرامات اثبات‌شده را هم نادیده می‌گیرد‌ و ناچیز می‌شمارد.
19. صوفی در شب جمعه، مجلس نباتی می‌گیرد؛ به این صورت که هر یک از صوفیان شرکت کننده، مقداری نبات آورده و روی هم ریخته، پس از پنج سجده و دعاهای مخصوص، بین همه تقسیم ‌می‌شود و از آن برای شفای بیماران و تبرک استفاده می‌کنند‌.
منهاجی، مجلس نباتی را بدعت و مایه‌ی دوری از خدای متعال می‌شمارد‌.
20‌. صوفی، روزه‌ی سکوت را برای کسانی که در ابتدای راه سیر و سلوک هستند، ضروری می‌داند‌.
منهاجی، روزه‌ی سکوت را ممنوع و مانع از رسیدن به کمال و سعادت می‌داند‌.
21‌. صوفی به دستور قطب، مجلس دیگ‌جوش برگزار می‌کند که حداقل پنج صوفی باید در آن شرکت داشته باشند و همراه با اعمال مخصوصی است‌.
منهاجی، چنین مراسمی را بدعت و مضر به کمال و سعادت می‌داند‌.
22‌. صوفی در مقابل قطب، گل نبک می‌بندد یعنی به حالتی می‌ایستد که کلمه‌ی جلاله‌ی «الله» درست شود‌.
منهاجی، این کار را از اختراعات و شیرین‌کاری‌های صوفی می‌شمارد که نقشی در رسیدن به کمال و سعادت ندارد‌.
23. صوفی، زیادیِ مال خود را به دریا و رودخانه می‌ریزد.
منهاجی، زیادیِ مال خود را وقف می‌نماید یا به نیازمندان صدقه می‌دهد تا سپری در برابر آتش جهنم بوده و موجب کسب رضایت خدای تعالی باشد.

…………………………………..
[1] اربعین حد اکثری: آن است که عملی را فقط تا چهل روز انجام دهد و روز چهل و یکم، ترک نماید.
[2] اربعین حد اقلی: آن است که عملی را حد اقل چهل روز انجام دهد و سعی کند پس از چهل روز نیز ادامه دهد. مثل این که سعی کند حد اقل چهل روز، اخلاص در عمل داشته باشد و پس از آن نیز ادامه دهد.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است