سؤال: آیا منهاجی شدن، شخص را از جامعه، منزوی میکند؟
جواب: این سؤال از آنجا ناشی شده که برخی افراد، «جامعه» را به درستی نمیشناسند و دور شدن اصحاب منهاج فردوسیان از جماعت نااهلان را انزوا و عزلت میپندارند.
جامعه به دو گروه کلّیِ «خوبان» و «بدان» تقسیم میشود. منهاجی شدن، موجب میشود که شخص، از «بدان» جامعه منزوی شده و با «خوبان» جامعه، پیوند برقرار نماید. اکنون به بررسی بیشتر هر کدام از این دو گزینه میپردازیم:
بُریدن از بَدان:
یکی از ثمرات منهاجی شدن، قوت یافتن عقل است و از پیامدهای قوت عقل، دوری گزیدن از نااهلان است. امام کاظم (علیهالسلام) فرمودند:
«یا هِشَامُ، الصَّبْرُ عَلَی الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ الله اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیا وَ الرَّاغِبِینَ فِیهَا وَ رَغِبَ فِیمَا عِنْدَ الله وَ کانَ الله أُنْسَهُ فِی الْوَحْشَةِ وَ صَاحِبَهُ فِی الْوَحْدَةِ وَ غِنَاهُ فِی الْعَیلَةِ وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَیرِ عَشِیرَةٍ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 17، کتاب العقل و الجهل]
ترجمه: ای هشام، صبر کردن بر تنهایی، نشانهی قوت عقل است. پس کسی که عاقل شود، از اهل دنیا و رغبتکنندگان در آن عزلت گزیند و به آنچه در نزد خدای تعالیست رغبت نماید و خداوند، انس او در وحشت و همراه او در تنهایی و بینیازی او در نیازمندی و عزتدهندهی او بدون خاندان باشد.
یکی از دستورات اسلام عزیز، دوری گزیدن از همنشینی با نااهلان و اهل دنیاست. کسانی که همتشان مصروف لذتهای زودگذر و فانی دنیاست. امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند:
«لَیسَ لَکَ أَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ» [مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، صفحهی 344، اخلاقیات]
ترجمه: نمیتوانی با هر کسی که بخواهی، بنشینی [و همنشین شوی].
پس اگر «جامعه» را به اینگونه افراد، معنی کنیم، میتوان با افتخار اعلان نمود که منهاجی شدن، موجب منزوی شدن از «جامعه»، یعنی جماعت نااهلان و غافلان میشود؛ زیرا کنارهگیری از جامعهی فاسد، برای رسیدن به کمال و سعادت، بهتر بوده و شرط رسیدن است.
برخی آموزههای استادان منهاج فردوسیان، تأکید بر انزوا گزیدن و کنارهگرفتن از برخی طبقات جامعه دارد. برخی از این طبقات اجتماعی عبارتند از:
ـ ستمکاران:
● محکم 1:
«وَإِذَا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَإِمَّا ینسِینَّک الشَّیطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» [سورهی انعام، آیهی 68]
ترجمه: و چون ببینی کسانی [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو میروند از ایشان روی برتاب تا در سخنی غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشی انداخت پس از توجه [دیگر] با قوم ستمکار منشین.
ـ دانشمندان بدکردار:
● سند 1:
قال عَلِی (علیهالسلام): «إِیّاکمْ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ وَ الْفُجَّارَ مِنَ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُمْ فِتْنَةُ کُلِّ مَفْتُونٍ» [قرب الإسناد، حمیری، صفحهی 70، احادیث متفرقة]
ترجمه: بپرهیزید از عبادتکنندگان نادان و دانشمندان فاجر که ایشان، بلای بلارسیدگان هستند.
● سند 2:
قَالَ النَّبِی (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ کلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ یدْعُوکمْ مِنَ الْیقِینِ إِلَی الشَّک وَ مِنَ الْإِخْلَاصِ إِلَی الرِّیاءِ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ إِلَی الْکبْرِ وَ مِنَ النَّصِیحَةِ إِلَی الْعَدَاوَةِ وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَی الرَّغْبَةِ» [عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، صفحهی 78، القسم السادس ما یرجع إلی الفعل]
ترجمه: در نزد هر دعوتکنندهی ادعاکننده منشینید که شما را از یقین به شک و از اخلاص به ریا و از تواضع به کبر و از خیرخواهی به دشمنی و از بیزاری به رغبت کردن دعوت کند.
ـ عبادتکنندگان جاهل:
● سند 1:
قال عَلِی (علیهالسلام): «إِیّاکُمْ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ وَ الْفُجَّارَ مِنَ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُمْ فِتْنَةُ کُلِّ مَفْتُونٍ» [قرب الإسناد، حمیری، صفحهی 70، احادیث متفرقة]
ترجمه: بپرهیزید از عبادتکنندگان نادان و دانشمندان فاجر که ایشان، بلای بلارسیدگان هستند.
ـ بیپروایان (ماجِن [1]):
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یتَجَنَّبَ مُؤَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکذَّابِ فَأَمَّا الْمَاجِنُ الْفَاجِرُ فَیُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ تَکونَ مِثْلَهُ وَ لَا یعِینُک عَلَی أَمْرِ دِینِک وَ مَعَادِک وَ مُقَارَنَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَارٌ عَلَیکَ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 639، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیهالسلام) هر گاه بر منبر بالا میرفتند میفرمودند: شایسته است برای مسلمان که از برادری [و همنشینی] با سه [طایفه] اجتناب کند؛ ماجن فاجر و احمق و دروغگو. اما ماجن فاجر، پس کارش را برای تو زینت میدهد و دوست دارد که مانند او باشی و تو را بر امر دین و معادت یاری نمیرساند. و همنشینی با او، جفا و سنگدلی است و ورود و خروج او، ننگ است بر تو.
ـ احمقها:
● سند 1:
عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیهالسلام): «یَا بُنَیَ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً … یَا بُنَیَ إِیَاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرَّکَ …» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 38]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیهالسلام) به فرزندشان امام حسن (علیهالسلام) فرمودند: «ای پسرم، چهار چیز از من فرا بگیر … ای پسرم، بپرهیز از دوستی با احمق که آن میخواهد به تو فایده برساند، ولی ضرر به تو میزد …
● سند 2:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ (علیهالسلام) قَالَ: أَرَدْتُ سَفَراً فَأَوْصَی إِلَی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیهالسلام) فَقَالَ فِی وَصِیتِهِ: «إِیاک یا بُنَی أَنْ تُصَاحِبَ الْأَحْمَقَ أَوْ تُخَالِطَهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُحَادِثْهُ فَإِنَّ الْأَحْمَقَ هُجْنَةٌ عَیابٌ غَائِباً کانَ أَوْ حَاضِراً إِنْ تَکلَّمَ فَضَحَهُ حُمْقُهُ وَ إِنْ سَکتَ قَصَرَ بِهِ عِیّهُ وَ إِنْ عَمِلَ أَفْسَدَ وَ إِنِ اسْتُرْعِی أَضَاعَ، لَا عِلْمُهُ مِنْ نَفْسِهِ یُغْنِیهِ وَ لَا عِلْمُ غَیرِهِ یَنْفَعُهُ وَ لَا یُطِیعُ نَاصِحَهُ وَ لَا یَسْتَرِیحُ مُقَارِنُه، تَوَدُّ أُمُّهُ أنّها ثَکلَتْهُ وَ امْرَأَتُهُ أنّها فَقَدَتْهُ وَ جَارُهُ بُعْدَ دَارِهِ وَ جَلِیسُهُ الْوَحْدَةَ مِنْ مُجَالَسَتِهِ إِنْ کانَ أَصْغَرَ مَنْ فِی الْمَجْلِسِ أَعْنَی مَنْ فَوْقَهُ وَ إِنْ کانَ أَکبَرَهُمْ أَفْسَدَ مَنْ دُونَهُ» [امالی، شیخ طوسی، صفحهی 613، مجلس یوم الجمعة الحادی و العشرین من شهر ربیع الآخر سنة سبع و خمسین و أربعمائة]
ترجمه: امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: قصد سفر داشتم که پدرم امام سجاد (علیهالسلام) به من توصیه فرمودند: فرزندم! از همنشینی یا رفت و آمد با احمق بپرهیز و از او دوری کن و با وی همسخن مشو؛ زیرا احمق، غایب باشد یا حاضر، پست و فرومایه است؛ هرگاه زبان به سخن گشاید، حماقتش او را رسوا کند و هرگاه خاموش شود، به دلیل ناتوانی در سخن گفتن باشد، اگر کاری کند خرابی به بار آورد و چون مسؤولیتی به عهده گیرد آن را تباه سازد، نه علم خودش به کار او میآید و نه دانش دیگران سودش میرساند، به سخن خیرخواه خود گوش نمیدهد، و همنشینش از دست او آسوده نیست، مادرش آرزوی مرگ او را دارد و همسرش آرزوی از دست دادن او را و همسایهاش آرزوی رفتن از همسایگیاش را و همنشینش آرزوی خلاصی از همنشینی او را. اگر در مجلسی کمترین فرد مجلس باشد، بالاتر از خود را به رنج افکند و اگر بالاترین فرد باشد، فرو دستان خود را به فساد و تباهی کشاند.
● سند 3:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِیلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکذَّابَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَیُرِیدُ أَنْ ینْفَعَک فَیضُرُّکَ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 244، النهی عن مصادقة أربعة و مؤاخاتهم]
ترجمه: همنشینی مکن و برادری منما با چهار نفر، احمق و بخیل و ترسو و دروغگو … اما احمق، پس میخواهد که به تو فایده برساند ولی به تو ضرر میزند.
● سند 4:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یتَجَنَّبَ مُؤَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکذَّابِ … وَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ لَا یشِیرُ عَلَیک بِخَیرٍ وَ لَا یرْجَی لِصَرْفِ السُّوءِ عَنْک وَ لَوْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّمَا أَرَادَ مَنْفَعَتَک فَضَرَّک فَمَوْتُهُ خَیرٌ مِنْ حَیاتِهِ وَ سُکوتُهُ خَیرٌ مِنْ نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَیرٌ مِنْ قُرْبِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 639، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیهالسلام) هر گاه بر منبر بالا میرفتند میفرمودند: شایسته است برای مسلمان که از برادری [و همنشینی] با سه [طایفه] اجتناب کند؛ ماجن فاجر و احمق و دروغگو … و اما احمق، پس او بر تو اشارهی به خیر نمیکند و امیدی به این که بدی را از تو برگرداند نیست، هر چند تلاش کند و گاهی میخواهد به تو فایده برساند ولی به تو ضرر میزند. پس مردنش بهتر از زندهبودنش و سکوتش بهتر از سخنگفتنش و دوریاش بهتر از نزدیکبودنش است.
● سند 5:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «لَا ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یؤَاخِی الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْکذَّابَ» [روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، علامه مجلسی اول، جلد 12، صفحهی 11، وصایا النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لعلی (علیهالسلام)؛ وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحهی 29، باب کراهة مؤاخاة الفاجر و الأحمق و الکذاب]
ترجمه: برای مسلمان شایسته نیست که با فاجر و احمق و دروغگو برادری [و همنشینی] کند.
● سند 6:
قَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیهالسلام): «إِیاک وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّک أَسَرَّ مَا تَکونُ مِنْ نَاحِیتِهِ أَقْرَبُ مَا یکونُ إِلَی مَسَاءَتِک» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 642، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: بپرهیز از دوستی با احمق زیرا که تو هر چه از جانب او شادتر باشی او به بدی رساندن به تو نزدیکتر است (گویا مقصود این است که هر چه به دوستی او خوشحالتر باشی، خطر زیان رساندن او به واسطهی حماقتش به تو نزدیکتر شود).
● سند 7:
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام) قَالَ: «إِیاک وَ صُحْبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ أَقْرَبَ مَا تَکونُ مِنْهُ أَقْرَبُ مَا یکونُ إِلَی مَسَاءَتِک» [امالی، شیخ طوسی، صفحهی 39، المجلس الثانی]
ترجمه: بپرهیز از همنشینی با احمق، که تو هر چه به او نزدیکتر باشی، او به بدی رساندن به تو نزدیکتر است.
● سند 8:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیهالسلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْکذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ یُقَرِّبُ لَک الْبَعِیدَ وَ یبَعِّدُ لَک الْقَرِیبَ …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و همسفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: بپرهیز از دروغگو پس او به منزلهی سراب است که نزدیک را برای تو دور و دور را برای تو نزدیک میکند …
● سند 9:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیهالسلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: … إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یرِیدُ أَنْ ینْفَعَک فَیضُرُّک …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و همسفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با احمق که او میخواهد به تو فایده برساند ولی ضرر میرساند …
ـ دروغگویان:
● سند 1:
عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیهالسلام): «یَا بُنَیَ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً … وَ إِیَاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْکَذَّابِ فَإِنَّهُ کَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیکَ الْقَرِیب» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 38]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیهالسلام) به فرزندشان امام حسن (علیهالسلام) فرمودند: «ای پسرم، چهار چیز از من فرا بگیر … و بپرهیز از دوستی با دروغگو که او مانند سراب است، دور را بر تو نزدیک میکند و نزدیک را بر تو دور میسازد …
● سند 2:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِیلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکذَّابَ … أَمَّا الْکذَّابُ فَإِنَّهُ یَصْدُقُ وَ لَا یُصَدَّقُ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 244، النهی عن مصادقة أربعة و مؤاخاتهم]
ترجمه: همنشینی مکن و برادری منما با چهار نفر، احمق و بخیل و ترسو و دروغگو … و اما دروغگو، [تا آنجا دروغ میگوید که] راست میگوید ولی سخنش را راست نمیانگارند.
● سند 3:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یتَجَنَّبَ مُؤَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکذَّابِ … وَ أَمَّا الْکذَّابُ فَإِنَّهُ لَا یهْنِئُک مَعَهُ عَیشٌ ینْقُلُ حَدِیثَک وَ ینْقُلُ إِلَیک الْحَدِیثَ کلَّمَا أَفْنَی أُحْدُوثَةً مَطَّهَا بِأُخْرَی مِثْلِهَا حَتَّی إِنَّهُ یحَدِّثُ بِالصِّدْقِ فَمَا یصَدَّقُ وَ یفَرِّقُ بَینَ النَّاسِ بِالْعَدَاوَةِ فَینْبِتُ السَّخَائِمَ فِی الصُّدُورِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 639، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیهالسلام) هر گاه بر منبر بالا میرفتند میفرمودند: شایسته است برای مسلمان که از برادری [و همنشینی] با سه [طایفه] اجتناب کند؛ ماجن فاجر و احمق و دروغگو … و اما دروغگو پس زندگی با او برایت گوارا نخواهد بود. سخن تو را نقل میکند و سخن دیگران را برای تو نقل میکند. هر گاه افسانه یا دروغی را به پایان رساند، آن را به افسانهی دیگری مانند آن بکشاند، تا بدانجا که راست گوید ولی کسی باور نکند، و میانهی مردمان را به دشمنی پراکنده سازد، و در سینهها تخم کینه افشاند و برویاند.
● سند 4:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «لَا ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یُؤَاخِی الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْکذَّابَ» [روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، علامه مجلسی اول، جلد 12، صفحهی 11، وصایا النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لعلی (علیهالسلام)؛ وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحهی 29، باب کراهة مؤاخاة الفاجر و الأحمق و الکذاب]
ترجمه: برای مسلمان شایسته نیست که با فاجر و احمق و دروغگو برادری [و همنشینی] کند.
● سند 5:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیهالسلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: … إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُک بِأُکلَةٍ وَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِک …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و همسفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با فاسق که او تو را به لقمهای و کمتر از آن بفروشد …
ـ بخیلان:
● سند 1:
عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیهالسلام): «یَا بُنَیَ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً … یَا بُنَیَ … إِیَاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَکُونُ إِلَیهِ» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 38]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیهالسلام) به فرزندشان امام حسن (علیهالسلام) فرمودند: «ای پسرم، چهار چیز از من فرا بگیر … ای پسرم … و بپرهیز از دوستی با بخیل که او در زمانی که بسیار به او نیاز داری، از [یاریِ] تو مینشیند …
● سند 2:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِیلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکذَّابَ … أَمَّا الْبَخِیلُ فَإِنَّهُ یأْخُذُ مِنْک وَ لَا یعْطِیکَ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 244، النهی عن مصادقة أربعة و مؤاخاتهم]
ترجمه: همنشینی مکن و برادری منما با چهار نفر، احمق و بخیل و ترسو و دروغگو … و اما بخیل، از تو میگیرد ولی به تو نمیدهد.
● سند 3:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیهالسلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: … إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یخْذُلُک فِی مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَکونُ إِلَیهِ …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و همسفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با بخیل که او تو را در زمانی که بیشترین نیاز را به دارایی او داشته باشی، خوار میسازد …
ـ ترسوها:
● سند 1:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِیلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکَذَّابَ … وَ أَمَّا الْجَبَانُ فَإِنَّهُ یَهْرُبُ عَنْک وَ عَنْ وَالِدَیهِ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 244، النهی عن مصادقة أربعة و مؤاخاتهم]
ترجمه: همنشینی مکن و برادری منما با چهار نفر، احمق و بخیل و ترسو و دروغگو … و اما ترسو، از تو و از پدر و مادرش میگریزد.
ـ فاسقان:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیهالسلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُک بِأُکلَةٍ وَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِک …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و همسفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با فاسق که او تو را به لقمهای و کمتر از آن بفروشد …
● سند 2:
عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ (علیهالسلام) فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: «إِیاکمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِینَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِینَ وَ مُجَاوَرَةَ الْفَاسِقِینَ احْذَرُوا فِتْنَتَهُمُ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحهی 16، صحیفة علی بن الحسین (علیهماالسلام) و کلامه فی الزهد]
ترجمه: از همنشین شدن با گنهکاران و یاری ستمگران و همسایگی فاسقان بپرهیزید. از فتنههایشان بپرهیزید و از میدان عملشان دوری کنید.
ـ فاجران:
● سند 1:
عَنْ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِالله وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤَاخِینَّ کافِراً وَ لَا یُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَی کافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً کانَ فَاجِراً کافِراً» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحهی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با کافر برادری نکند و با فاجر، شریک نشود. و کسی که با کافر، برادری کند یا با فاجر، شراکت نماید، فاجر کافر است.
● سند 2:
عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیهالسلام): «یَا بُنَیَ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً … إِیَاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ یَبِیعُکَ بِالتَّافِهِ» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 38]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیهالسلام) به فرزندشان امام حسن (علیهالسلام) فرمودند: «ای پسرم، چهار چیز از من فرا بگیر … و بپرهیز از دوستی با فاجر که او تو را به اندکچیزی بفروشد …
● سند 3:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام): «لَا ینْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یؤَاخِی الْفَاجِرَ فَإِنَّهُ یزَینُ لَهُ فِعْلَهُ وَ یحِبُّ أَنْ یکونَ مِثْلَهُ وَ لَا یعِینُهُ عَلَی أَمْرِ دُنْیاهُ وَ لَا أَمْرِ مَعَادِهِ وَ مَدْخَلُهُ إِلَیهِ وَ مَخْرَجُهُ مِنْ عِنْدِهِ شَینٌ عَلَیهِ» [کافی، کلینی، جلد 2، صفحهی 640، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: برای مرد مسلمان شایسته نیست که با فاجر برادری کند که او کارش را برای این زینت میدهد و دوست دارد که این هم مثل او باشد و بر امر دنیا و معاد، یاریاش نمیکند و ورود و خروجش موجب ننگ این است.
● سند 4:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «لَا یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یُؤَاخِی الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْکذَّابَ» [روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، علامه مجلسی اول، جلد 12، صفحهی 11، وصایا النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لعلی (علیهالسلام)؛ وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحهی 29، باب کراهة مؤاخاة الفاجر و الأحمق و الکذاب]
ترجمه: برای مسلمان شایسته نیست که با فاجر و احمق و دروغگو برادری [و همنشینی] کند.
● سند 5:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ کانَ أَبِی (علیهالسلام) یقُولُ: «لَا تَصْحَبِ الْفَاجِرَ وَ لَا تُطْلِعْهُ عَلَی سِرِّک وَ لَا تَأْمَنْهُ عَلَی أَمَانَتِکَ» [تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحهی 293، و روی عنه (علیهالسلام) فی قصار هذه المعانی]
ترجمه: با فاجر همنشین مشو و او را بر اسرارت مطلّع مکن و او را بر امانتت امین قرار مده.
ـ مردگان واقعی:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «أَرْبَعَةٌ مَفْسَدَةٌ لِلْقُلُوبِ … مُجَالَسَةُ الْمَوْتَی» فَقِیلَ یا رَسُولَ الله وَ مَا مُجَالَسَةُ الْمَوْتَی؟ قَالَ: «کُلُّ ضَالٍّ عَنِ الْإِیمَانِ وَ جَائِرٍ عَنِ الْأَحْکامِ» [امالی، شیخ طوسی، صفحهی 83، المجلس الثالث]
ترجمه: چهار چیز قلب را فاسد میکند … همنشینی با مردگان. گفته شد ای پیامبر خدا همنشینی با مردگان چیست؟ گفت: هر گمراه از ایمان و ستمگر در احکام.
ـ اهل شر (اشرار):
● سند 1:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام): «بَاینْ أَهْلَ الشَّرِّ وَ مَنْ یَصُدُّکَ عَنْ ذِکرِ الله وَ ذِکرِ الْمَوْتِ بِالْأَبَاطِیلِ الْمُزَخْرَفَةِ وَ الْأَرَاجِیفِ الْمُلَفَّقَةِ تَبِنْ مِنْهُمْ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحهی 385، و من ألفاظ رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) الموجزة]
ترجمه: از اهل شر و از کسانی که تو را از یاد خدا و یاد مرگ با سخنان باطل و مزخرف و اراجیف برهمبافته باز میدارند، دوری کن، تا از آنان نباشی.
● سند 1:
عَنْ عَلِی (علیهالسلام) قَالَ: «مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْیارِ» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحهی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: همنشین شدن با اشرار، بدگمان شدن به نیکان را در پی دارد …
ـ کافر:
● سند 1:
عَنْ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِالله وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤَاخِینَّ کافِراً وَ لَا یُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَی کافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً کانَ فَاجِراً کافِراً» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحهی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با کافر برادری نکند و با فاجر، شریک نشود. و کسی که با کافر، برادری کند یا با فاجر، شراکت نماید، فاجر کافر است.
ـ اهل شک:
● سند 1:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام) قَالَ: «مَنْ جَالَسَ أَهْلَ الرَّیبِ فَهُوَ مُرِیبٌ» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحهی 9، الحدیث السادس عشر]
ترجمه: هر کس با اهل شک بنشیند، اهل شک شود.
ـ قطعکنندگان رحم:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیهالسلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنِّی وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِی کتَابِ الله فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و همسفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با قاطع رحم که من او را در سه جا از کتاب خدا، ملعون یافتم …
ـ اعرابی:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَی کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 287، خمسة یجتنبون علی کل حال]
ترجمه: پنج نفرند که در هر حال باید از [همنشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.
ـ افراد بیفایده:
● سند 1:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (علیهمالسلام) فِی وَصِیةِ النَّبِی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لِعَلِی (علیهالسلام) قَالَ: «یا عَلِی مَنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِدِینِهِ وَ لَا دُنْیاهُ فَلَا خَیرَ لَک فِی مُجَالَسَتِهِ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحهی 354، باب النوادر]
ترجمه: در وصیت استاد اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به امیر المؤمنین (علیهالسلام) آمده است: ای علی، کسی که نه از دین و نه از دنیاش بهرهمند نمیشوی، خیری برایت در همنشین شدن با او نیست.
ـ زنازاده:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَی کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 287، خمسة یجتنبون علی کل حال]
ترجمه: پنج نفرند که در هر حال باید از [همنشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.
ـ ثروتمندان:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «ثَلَاثَةٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِیتُ الْقَلْبَ الْجُلُوسُ مَعَ الْأَنْذَالِ وَ الْحَدِیثُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْجُلُوسُ مَعَ الْأَغْنِیاءِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: سه نفرند که همنشین شدن با آنان، قلب را میمیراند؛ نشستن با انسانهای پست، سخن گفتن با زنان و نشستن با ثروتمندان.
● سند 2:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیهالسلام) أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ: «یا فُلَانُ لَا تُجَالِسِ الْأَغْنِیاءَ فَإِنَّ الْعَبْدَ یُجَالِسُهُمْ وَ هُوَ یرَی أَنَّ للّه عَلَیهِ نِعْمَةً فَمَا یقُومُ حَتَّی یرَی أَنْ لَیسَ لله عَلَیهِ نِعْمَةٌ» [امالی، شیخ صدوق، صفحهی 253، المجلس الرابع و الأربعون]
ترجمه: امام باقر (علیهالسلام) به مردی فرمودند: ای فلانی، با ثروتمندان منشین، همانا بنده با ایشان مینشیند در حالی که معتقد است که خدای تعالی را بر او نعمت است، پس بر نمیخیزد تا این که معتقد شود که خدای تعالی را بر او نعمتی نیست.
ـ سُفلگان:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیهالسلام) أَنَّهُ قَالَ: «إِیَاکَ وَ مُخَالَطَةَ السَّفِلَةِ فَإِنَّ السَّفِلَةَ لَا یَئُولُ إِلَی خَیرٍ» [کافی، محدث کلینی، جلد 5، صفحهی 158، باب من تکره معاملته و مخالطته]
ترجمه: از همنشین شدن با افراد فرومایه بپرهیز که فرومایه، به خیر نمیرساند.
ـ بدعتگذاران:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ فَتَکونُوا عِنْدَ النَّاسِ کوَاحِدٍ مِنْهُمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 375. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: همنشین اهل بدعت نشوید و با آنان منشینید که در نزد مردم، یکی از آنان شمرده خواهید شد.
ـ گنهکاران:
● سند 1:
عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ (علیهالسلام) فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: «إِیاکمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِینَ … احْذَرُوا فِتْنَتَهُمُ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحهی 16، صحیفة علی بن الحسین (علیهماالسلام) و کلامه فی الزهد]
ترجمه: از همنشین شدن با گنهکاران بپرهیزید. از فتنههایشان بپرهیزید و از میدان عملشان دوری کنید.
ـ عیبگیرندگان بر استادان منهاج فردوسیان (علیهمالسلام):
● سند 1:
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام) قَالَ: «مَنْ جَالَسَ لَنَا عَائِباً … فَقَدْ کفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» [امالی، شیخ صدوق، صفحهی 56، المجلس الثالث عشر]
ترجمه: هر کس با عیبگیرنده بر ما بنشیند … به کسی که سورهی حمد و قرآن باعظمت را فرو فرستاده، کافر شده است.
ـ مجالس گناه:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «لَا ینْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَجْلِسَ مَجْلِساً یُعْصَی الله فِیهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَی تَغْییرِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 374. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: شایسته نیست برای مؤمن که در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا انجام میشود و نمیتواند آن را تغییر دهد.
● سند 2:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «مَنْ کانَ یؤْمِنُ بِالله وَ الْیوْمِ الْآخِرِ فَلَا یجْلِسْ مَجْلِساً ینْتَقَصُ فِیهِ إِمَامٌ أَوْ یعَابُ فِیهِ مُؤْمِنٌ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 377. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، در مجلسی که در آن، نقصی به امامی نسبت داده میشود یا عیب مؤمنی بازگو میشود، ننشیند.
● سند 3:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «ثَلَاثَةُ مَجَالِسَ یَمْقُتُهَا الله وَ یُرْسِلُ نَقِمَتَهُ عَلَی أَهْلِهَا فَلَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ؛ مَجْلِساً فِیهِ مَنْ یَصِفُ لِسَانُهُ کَذِباً فِی فُتْیاهُ وَ مَجْلِساً ذِکرُ أَعْدَائِنَا فِیهِ جَدِیدٌ وَ ذِکرُنَا فِیهِ رَثٌّ وَ مَجْلِساً فِیهِ مَنْ یصُدُّ عَنَّا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 378. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: سه مجلس است که خدای تعالی آن را دشمن میدارد و عذاب خود را بر اهلش میفرستد، پس با ایشان منشینید و هممجلس مشوید، مجلسی که در آن کسی فتوای دروغ میدهد و مجلسی که یاد دشمنان ما در آن جدید باشد و یاد ما کهنه باشد و مجلسی که در آن از یاد ما جلوگیری شود و تو بدانی که چنین مجلسی است.
● سند 4:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) فِی حَدِیثٍ قَالَ: «مَا اجْتَمَعَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْجَاحِدِینَ إِلَّا حَضَرَهُمْ عَشَرَةُ أَضْعَافِهِمْ مِنَ الشَّیاطِینِ فَإِنْ تَکلَّمُوا تَکلَّمَ الشَّیاطِینُ بِنَحْوِ کلَامِهِمْ وَ إِذَا ضَحِکوا ضَحِکوا مَعَهُمْ … فَمَنِ ابْتُلِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بِهِمْ فَإِذَا خَاضُوا فِی ذَلِک فَلْیقُمْ وَ لَا یکنْ شِرْک شَیطَانٍ وَ لَا جَلِیسَهُ فَإِنَّ غَضَبَ الله لَا یقُومُ لَهُ شَیءٌ وَ لَعْنَتَهُ لَا یرُدُّهَا شَیءٌ ثُمَّ قَالَ (علیهالسلام) فَإِنْ لَمْ یسْتَطِعْ فَلْینْکرْ بِقَلْبِهِ وَ لْیقُمْ وَ لَوْ حَلْبَ شَاةٍ أَوْ فُوَاقَ نَاقَةٍ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 187، باب تذاکر الإخوان]
ترجمه: امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: هیچ سه نفر از منکرین ما جمع نمیشوند مگر این که ده برابر آنها، از شیطانها حاضر میشوند، پس اگر سخن بگویند، شیاطین مانند کلامشان را بگویند و اگر بخندند، با آنان بخندند … پس کسی از مؤمنین که به ایشان مبتلا شود، چون به انکار ائمه مشغول شوند، باید برخیزد و شریک و همنشین شیطان نگردد، که غضب الهی را هیچ چیزی طاقت نمیآورد و لعنتش را هیچ چیزی بر نمیگرداند. سپس فرمودند: اگر نمیتواند [مجلس را به هم بزند] باید به قلبش انکار کند و برخیزد، هر چند [آن جلسه] به اندازهی دوشیدن میش یا بچه شتر باشد.
● سند 5:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیهالسلام) قَالَ: «إِذَا ابْتُلِیتَ بِأَهْلِ النَّصْبِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ فَکنْ کأَنَّک عَلَی الرَّضْفِ حَتَّی تَقُومَ فَإِنَّ الله یمْقُتُهُمْ وَ یلْعَنُهُمْ فَإِذَا رَأَیتَهُمْ یخُوضُونَ فِی ذِکرِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقُمْ فَإِنَّ سَخَطَ الله ینْزِلُ هُنَاک عَلَیهِمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 379. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: هر گاه به همنشینی با دشمنان ائمه (علیهمالسلام) گرفتار شدی، مانند کسی باش که روی سنگ داغ نشسته است تا این که برخیزی که خدای تعالی آنان را دشمن میدارد و لعنتشان مینماید، پس چون دیدی که در یاد امامی از امامان افتادهاند، برخیز که ناخشنودی خداوند بر آنان در آنجا فرود میآید.
ـ برخی مریضان (جذامی، پیس، دیوانه):
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَی کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 287، خمسة یجتنبون علی کل حال]
ترجمه: پنج نفرند که در هر حال باید از [همنشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.
پیوند با خوبان:
از جمله دستورات اسلام عزیز، همنشین شدن و همراه بودن با افراد خاصی است. هر گاه شخصی منهاجی شود، باید سعی در ایجاد ارتباط با این گروه از جامعه داشته باشد.
اگر «جامعه» را به اینگونه افراد، معنی کنیم، میتوان با افتخار اعلان نمود که منهاجی شدن، به هیچ وجه موجب منزوی شدن از «جامعه»، یعنی خوبان و اهل صلاح و نجات نمیشود؛ زیرا پیوند با جامعهی صالح، برای رسیدن به کمال و سعادت، بهتر است.
برخی آموزههای استادان منهاج فردوسیان، تأکید بر انزوا گزیدن و کنارهگرفتن از برخی طبقات جامعه دارد. برخی از این طبقات اجتماعی عبارتند از:
ـ علما:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «مُجَالَسَةُ الْعُلَمَاءِ عِبَادَة» [کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلی، جلد 2، صفحهی 268]
ترجمه: همنشینی با دانشمندان [منهاجی] عبادت است.
● سند 2:
قال عَلِی (علیهالسلام): «جُلُوسُ سَاعَةٍ عِنْدَ الْعُلَمَاءِ أَحَبُّ إِلَی الله مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ النَّظَرُ إِلَی الْعَالِمِ أَحَبُّ إِلَی الله مِنِ اعْتِکافِ سَنَةٍ فِی الْبَیتِ الْحَرَامِ» [عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، صفحهی 75، القسم السادس ما یرجع إلی الفعل]
ترجمه: ساعتی نشستن در نزد دانشمندان [منهاجی] محبوبتر است در نزد خدای تعالی از هزار سال عبادت و نگاه کردن به دانشمند [منهاجی] محبوبتر است در نزد خدای تعالی از یک سال اعتکاف در خانهی کعبه.
● سند 3:
قال عَلِی (علیهالسلام): «زِیارَةُ الْعُلَمَاءِ أَحَبُّ إِلَی الله تَعَالَی مِنْ سَبْعِینَ طَوَافاً حَوْلَ الْبَیتِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ حَجَّةً وَ عُمْرَةً مَبْرُورَةً مَقْبُولَةً وَ رَفَعَ الله لَهُ سَبْعِینَ دَرَجَةً وَ أَنْزَلَ الله عَلَیهِ الرَّحْمَةَ وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلَائِکةُ أَنَّ الْجَنَّةَ وَجَبَتْ لَهُ» [عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، صفحهی 75، القسم السادس ما یرجع إلی الفعل]
ترجمه: زیارت دانشمندان [منهاجی] محبوبتر است در نزد خدای تعالی از هفتاد طواف بر گرد خانه[ی کعبه] و برتر است از هفتاد حج و عمرهی مقبول و خدای تعالی برایش هفتاد درجه بالا میبرد و رحمت بر او نازل مینماید و فرشتگان، برایش به واجب شدن بهشت، گواهی میدهند.
● سند 4:
قال الصادق (علیهالسلام): «یا هِشَامُ إِنَّ الْمَسِیحَ (علیهالسلام) قَالَ لِلْحَوَارِیینَ: … یا بَنِی إِسْرَائِیلَ زَاحِمُوا الْعُلَمَاءَ فِی مَجَالِسِهِمْ وَ لَوْ جُثُوّاً عَلَی الرُّکبِ فَإِنَّ الله یُحْیی الْقُلُوبَ الْمَیتَةَ بِنُورِ الْحِکمَةِ کمَا یحْیی الْأَرْضَ الْمَیتَةَ بِوَابِلِ الْمَطَرِ» [تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحهی 393، وصیته (علیهالسلام) لهشام و صفته للعقل]
ای هشام، همانا مسیح (علیهالسلام) به حواریّون گفت: … ای بنیاسرائیل، همنشین دانشمندان باشید، گرچه بر زانو بایستید که خدای تعالی، دلهای مرده را به نور حکمت، زنده میکند، همچنان که زمین مرده را با باران، زنده میکند.
● شاهد 1:
قَالَ النَّبِی (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «تَقَرَّبُوا إِلَی عَالِمٍ یدْعُوکمْ مِنَ الْکبْرِ إِلَی التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّیاءِ إِلَی الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الشَّک إِلَی الْیقِینِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَی الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَی النَّصِیحَةِ» [بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 2، صفحهی 52، باب 11: صفات العلماء و أصنافهم]
استاد اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: به دانشمندی نزدیک شوید که شما را از کبر به تواضع و از ریا به اخلاص و از شک به یقین و از رغبت [به دنیا] به زهد [در دنیا] و از دشمنی به خیرخواهی دعوت کند.
● شاهد 2:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «یا بُنَی جَالِسِ الْعُلَمَاءَ وَ زَاحِمْهُمْ بِرُکبَتَیک فَإِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ یحْیی الْقُلُوبَ بِنُورِ الْحِکمَةِ کمَا یحْیی الْأَرْضَ بِوَابِلِ السَّمَاءِ» [نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، فیض کاشانی، صفحهی 21، باب مذاکرة العلم و مجالسة العلماء]
ترجمه: لقمان به پسرش گفت: از پسرم، با علما همنشین شو و زانو به زانویشان بزن که خدای عز و جل، دلها را به نور حکمت، زنده میسازد، همچنان که زمین را به آب آسمان، زنده مینماید.
● شاهد 3:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «أَی بُنَی صَاحِبِ الْعُلَمَاءَ وَ جَالِسْهُمْ وَ زُرْهُمْ فِی بُیوتِهِمْ لَعَلَّک أَنْ تُشْبِهَهُمْ فَتَکونَ مِنْهُمْ» [کنز الفوائد، کراجکی، جلد 2، صفحهی 66]
ترجمه: لقمان به پسرش گفت: ای پسرم، با دانشمندان همراه شو و با آنان بنشین و در خانههایشان به زیارتشان برو، شاید شبیه آنان شوی و از آنان گردی.
ـ عقلا:
● سند 1:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام): «لَا عَلَیک أَنْ تَصْحَبَ ذَا الْعَقْلِ وَ إِنْ لَمْ تَحْمَدْ کرَمَهُ وَ لَکنِ انْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ احْتَرِسْ مِنْ سَیئِ أَخْلَاقِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 638، باب من یجب مصادقته و مصاحبته]
ترجمه: چیزی بر تو نیست اگر با صاحب عقل همنشین شوی هر چند کرمش را نستایی ولی از عقلش بهرهمند شو و از اخلاق بدش خود را نگهدار.
● شاهد 1:
قَالَ علی (علیهالسلام): «مُجَالَسَةُ الْعُقَلَاءِ تَزِیدُ فِی الشَّرَفِ» [مطالب السؤل فی مناقب آل رسول، کمال الدین محمد بن طلحه شافعی، صفحهی 49؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 75، صفحهی 6، تتمة باب 15: مواعظ أمیر المؤمنین (علیهالسلام) و خطبه أیضا و حکمه]
ترجمه: همنشینی با عقلا، شرافت را زیاد میکند.
ـ نیکان:
● سند 1:
عَنْ عَلِی (علیهالسلام) قَالَ: «مُجَالَسَةُ الْأَخْیارِ تُلْحِقُ الْأَشْرَارَ بِالْأَخْیارِ» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحهی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: همنشین شدن با نیکان، بدان را به نیکان ملحق میسازد.
● سند 2:
عَنْ عَلِی (علیهالسلام) قَالَ: «مُجَالَسَةُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ تُلْحِقُ الْفُجَّارَ بِالْأَبْرَارِ فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیکمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَی خُلَطَائِهِ فَإِنْ کانُوا أَهْلَ دِینِ الله فَهُوَ عَلَی دِینِ الله وَ إِنْ لَمْ یکونُوا عَلَی دِینِ الله فَلَا حَظَّ لَهُ فِی دِینِ الله» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحهی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: همنشین شدن فاجران با نیکان، موجب ملحق شدن فاجران به نیکان میشود. پس کسی که امرش بر شما مشتبه است و دینداریاش را نمیدانید، به رفقایش بنگرید، اگر اهل دین خدا بودند، او بر دین خداست و اگر بر دین خدا نبودند، او بهرهای از دین خدا ندارد.
ـ صالحین:
● سند 1:
قَالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیهالسلام): «مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیةٌ إِلَی الصَّلَاحِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 20، کتاب العقل و الجهل]
ترجمه: همنشینی با نیکوکاران، دعوتکننده به صلاح است.
ـ خیر زادگان:
● سند 1:
قَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیهالسلام): «لَا تُخَالِطُوا وَ لَا تُعَامِلُوا إِلَّا مَنْ نَشَأَ فِی خَیرٍ» [علل الشرائع، شیخ صدوق، جلد 2، صفحهی 526، باب العلة التی من أجلها نهی عن مخالطة المحارف]
ترجمه: همنشین مشوید و معامله مکنید مگر با کسی در خیر، رشد یافته باشد.
ـ کریمان:
● سند 1:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام): «لَا تَدَعَنَّ صُحْبَةَ الْکَرِیمِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ لَکنِ انْتَفِعْ بِکَرَمِهِ بِعَقْلِکَ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 638، باب من یجب مصادقته و مصاحبته]
ترجمه: همنشینی با کریم را رها مکن که اگر از عقلش بهرهمند نشوی، از کرمش با عقل خودت بهرهمند شو.
ـ ذاکرین:
● سند 1:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «یا بُنَی اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَی عَینِکَ فَإِنْ رَأَیتَ قَوْماً یذْکرُونَ الله فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکُنْ عَالِماً ینْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکُنْ جَاهِلًا عَلَّمُوکَ وَ لَعَلَّ الله أَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَةٍ فَتَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَیتَ قَوْماً لَا یذْکرُونَ الله فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنَّک إِنْ تَکنْ عَالِماً لَا ینْفَعْک عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکنْ جَاهِلًا یزِیدُوک جَهْلًا وَ لَعَلَّ الله أَنْ یظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 39، باب مجالسة العلماء و صحبتهم]
ترجمه: لقمان به پسرش گفت: ای پسرم، مجالس را با چشم باز انتخاب کن، پس اگر دیدی گروهی یاد خدا میکنند، با آنان بنشین که اگر دانشمند باشی، از دانشت بهره خواهی برد و اگر نادان باشی، به تو خواهند آموخت و شاید خدا آنان را به رحمتش در پوشاند و تو را نیز شامل گردد و اگر دیدی که گروهی یاد خدا نمیکنند، با آنان منشین که اگر دانشمند باشی، داناییات فایدهای برایت نخواهد داشت و اگر نادان باشی، بر نادانیات خواهند افزود و شاید عقوبتی آنان را فرا گیرد و شامل تو نیز شود.
ـ اهل خیر:
● سند 1:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام): «مِنْ خَیرِ حَظِّ الْمَرْءِ قَرِینٌ صَالِحٌ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحهی 385، و من ألفاظ رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) الموجزة]
ترجمه: از بهترین بهرههای انسان، همنشین نیکوکار است.
● سند 2:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام): «جَالِسْ أَهْلَ الْخَیرِ تَکُنْ مِنْهُمْ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحهی 385، و من ألفاظ رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) الموجزة]
ترجمه: با اهل خیر بنشین تا از آنان باشی.
ـ مجالس ذکر:
● سند 1:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «یا بُنَی اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَی عَینِکَ فَإِنْ رَأَیتَ قَوْماً یذْکرُونَ الله فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکُنْ عَالِماً ینْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکُنْ جَاهِلًا عَلَّمُوکَ وَ لَعَلَّ الله أَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَةٍ فَتَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَیتَ قَوْماً لَا یذْکرُونَ الله فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنَّک إِنْ تَکنْ عَالِماً لَا ینْفَعْک عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکنْ جَاهِلًا یزِیدُوک جَهْلًا وَ لَعَلَّ الله أَنْ یظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 39، باب مجالسة العلماء و صحبتهم]
ترجمه: لقمان به پسرش گفت: ای پسرم، مجالس را با چشم باز انتخاب کن، پس اگر دیدی گروهی یاد خدا میکنند، با آنان بنشین که اگر دانشمند باشی، از دانشت بهره خواهی برد و اگر نادان باشی، به تو خواهند آموخت و شاید خدا آنان را به رحمتش در پوشاند و تو را نیز شامل گردد و اگر دیدی که گروهی یاد خدا نمیکنند، با آنان منشین که اگر دانشمند باشی، داناییات فایدهای برایت نخواهد داشت و اگر نادان باشی، بر نادانیات خواهند افزود و شاید عقوبتی آنان را فرا گیرد و شامل تو نیز شود.
نتیجهگیری:
اصحاب منهاج فردوسیان با عمل به این آموزهها، در واقع، در متن جامعهی دینی هستند و هیچگاه حاضر به انزوا گرفتن و عزلت گزیدن از گروههایی که برشمردیم و مورد سفارش استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) هستند، نمیشوند.