بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ فِی سَبِیلِ اللهِ
وَ الحَمدُ للهِ وَ الصَلَوةُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آلِ اللهِ
وَ أفضَلُ التَّحِیاتِ عَلَی بَقِیةِ اللهِ، وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أعدَاءِ اللهِ
مُرتَقِباً لأمرِ اللهِ وَ مُرتَجِیاً لِفَضلِ اللهِ وَ عَلَی المِنهَاجِیینَ وَ المِنهَاجِیاتِ سَلامُ اللهِ
مقدمه:
این کتاب، تفصیلی بر مستندات دو قاعده از قواعد نظری منهاج فردوسیان است. آن دو قاعدهی نظری عبارتند از:
● قاعده: در منهاج فردوسیان، باید اعتقاد داشت، کسانی که در دار دنیا، عقیدهی سالم و اعمال صالح داشته باشند، بعد از محاسبهی اعمالشان در روز قیامت، به باغهای پر از نعمت، داخل شده و در آنجا به صورت جاویدان، متنعم خواهند بود. (بهشت)
● قاعده: در منهاج فردوسیان، باید اعتقاد داشت، کسانی که در دار دنیا، عقیدهی فاسد و اعمال ناصالح داشته باشند، بعد از محاسبهی اعمالشان در روز قیامت، به آتشی سوزان و عذابی دردناک و طاقت فرسا افکنده خواهند شد. (جهنم)
به سبک ویژهی منهاج، آیات قرآن کریم را «محکم»، روایات شیعه از معصومین (علیهمالسلام) را «سند»، روایات عامه از معصومین (علیهمالسلام) را «شاهد» و سخنان صحابه را «تابع» مینامیم.
قرار گرفتن مطالب نیز به همین ترتیب است، یعنی از «محکم» شروع و به «تابع» ختم میگردد.
همانطور که «مجموعهی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان» کتاب مطالعه نیست، بلکه برنامهی عمل است؛ این کتاب نیز برای مطالعه نیست بلکه برای چشیدن و بلعیدن است؛ به تعبیری، کتابِ خواندنی نیست بلکه کتابِ خوردنی است. منهاجی باید سطر به سطر آن را در مکانی خلوت و با حواس جمع، بخواند و تصویرش را در ذهن بیاورد. پس نباید در مطالعهی این اثر نفیس، عجله کند بلکه با آرامشِ تمام، اول صبح یا آخر شب، در حالی که همه جا را سکوت و آرامش فراگرفته، قسمتی را مطالعه نماید برای بلعیدنِ مطالبِ آن یعنی خواندنی که مانند خوردن باشد.
پس ای عزیز! سعی کن با خواندن این سطور، به باور آن برسی و طعم آن را با قلب خود بچشی، و گرنه مطالعهی این کتاب، وبالی بیش نخواهد بود.
تأکید میکنم آنچه در دست شماست، کتابی است جهت ایجاد حال بهشتی و جهنمی بودن در اصحاب منهاج. هر منهاجی با مطالعهی دقیق و مکرر این اثر میکوشد تا حال و هوای بهشت و جهنم را در وجودش ایجاد کند و همواره این حس را بیدار و فعال نگه دارد.
استاد عالی، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) در وصف پرهیزکاران میفرمایند: «هُمْ وَ الجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُون» [نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبة المتقین؛ کتاب سلیم بن قیس، صفحهی 849؛ تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحهی 159؛ أعلام الدین، دیلمی، صفحهی 138؛ مکارم الأخلاق، طبرسی، صفحهی 475] یعنی رابطهی اینان با بهشت مانند کسی است که آن را می بیند، پس [به واسطهی این شدت اتصال،] در آن متنعّم [و برخوردار از نعمتها] هستند. [همچنین] رابطهی اینان با جهنم مانند کسی است که آن را میبیند، پس [به واسطهی شدت اتصال،] در آن عذاب میشوند.
نکتهی قابل تذکر اینکه در این کتاب، فقط اوصاف بهشت و نعمتهای آن و اوصاف جهنم و عذابهای آن آمده است تا ایجاد حال معنوی نماید و به مقولههایی مانند: چه کسانی بهشتی و جهنمی هستند؟ چه اعمالی موجب بهشتی یا جهنمی شدن میشود؟ بهشت و جهنم در زمین است یا آسمان؟ بهشت و جهنم اکنون موجود است یا هنوز آفریده نشده است؟ و… پرداخته نشده است؛ چون اینگونه بحثها، مایهی ایجاد حال مخصوص و ماورائی نمیشود و حتی توجه به آنها، منهاجی را از مقصد اصلی این کتاب، که قرار گرفتن در حال و هوای بهشت و جهنم است، دور میسازد.
این کتاب شامل یک مقدمه و چهار فصل است. عنوان فصلهای آن بدین قرار میباشد:
فصل اول: اوصاف بهشت در قرآن کریم؛
فصل دوم: اوصاف بهشت در روایات؛
فصل سوم: اوصاف جهنم در قرآن کریم؛
فصل چهارم: اوصاف جهنم در روایات.
شبههای اساسی و پاسخش:
یکی از شبهات مهمی که در راه مشتاقان رسیدن به کمال و سعادت وجود دارد و تلفات بسیاری گرفته و میگیرد، و افراد زیادی را دچار سردرگمی و تحیر نموده و میکند، این است که عبادت کردن به نیت رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت و امان یافتن از ترسهای روز قیامت، صحیح نیست یا صحیح هست ولی حد اعلی نیست.
این شبهه در عبارات مختلف و در گفتار و نوشتار افراد مختلف، از گذشته تا حال، بوده و هست. پس لازم است یک بار برای همیشه برای جویندگان کمال و سعادت، پاسخداده شده و حل گردد.
همچنان که دیدگاه درست، نقش اساسی در رسیدن دارد، فاسد بودن دیدگاه نیز نقش مهمی در نرسیدن به کمال و سعادت دارد. کسانی که انگیزههای غیرشفاف از عبادت حق تعالی دارند، چندان فرقی در نرسیدن به کمال و سعادت، با کسانی که انگیزههای فاسد دارند، نخواهند داشت.
به عبارت سادهتر، تا زمانی که جویندهی کمال و سعادت، انگیزهی مشخص، قابل درک و قابل تصوّری نداشته باشد، حرکت جدّی و در خور توجهی از خود نشان نخواهد داد.
آنچه صوفیه بر طبل آن میکوبند و با عناوین فریبنده و پرجاذبه مانند «ملاقات با خدای تعالی» مطرح مینمایند، در حقیقت، سرگردان کردن نیتها و به کُما بردنِ انگیزههاست.
آنگاه که جویندهی کمال و سعادت نتواند تصویر واضحی از مقصد و مقصود عبادتش داشته باشد، پس از اندک زمانی که از بیداریاش گذشت، سرخورده شده و در حیرتی بیپایان، از عمل کردن باز میماند و مقصود شیطان ـ که نرسیدن انسان به درجات عالیهی کمال است ـ محقّق میشود. با این حساب، ضرورت تبیین نیت یا انگیزه در عبادات، بیش از پیش روشن میگردد. انگیزههای عبادت در قرآن و روایات معتبر شیعه را منحصر در موارد زیر یافتیم:
ـ رهایی یافتن از اضطراب و ناخوشی روز قیامت؛
ـ رهایی یافتن از جهنم و عذابهای آن (که مظهر قهر و غضب خدای متعال است)؛
ـ رسیدن به بهشت و نعمتهای آن (که مظهر رضای خدای بزرگ است)؛
ـ شکرگزاری در برابر نعمتهای الهی؛
ـ طلب خشنودی خداوند؛
ـ لقای حق تعالی؛
ـ حبّ حق تعالی.
اینک هر یک از این انگیزههای صحیح عبادت را با توجه به مستندات آن شرح میدهیم و سپس چند تذکرِ مربوط به همین بحث را در پایان میآوریم.
عبادتها (چه انجامدادنیها و چه ترککردنیها) باید به یکی از این اهداف انجام شود:
الف) رهایی از اضطراب و ناخوشی روز قیامت؛
قرآن کریم، این هدف را برای ابرار اثبات کرده است. آنجا که میفرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا * عَینًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیراً * فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورًا؛ به یقین ابرار و نیکان از جامى مىنوشند که با عطر خوشى آمیخته است. چشمهاى که بندگان خدا از آن مىنوشند و [به دلخواه خویش] جاریش مىکنند. [همان بندگانى که] به نذر خود وفا مىکردند و از روزى که گزند آن فراگیرنده است مىترسیدند. و بینوا و یتیم و اسیر را ـ با دوستىاش ـ خوراک مىدادند. ما براى خشنودى خداست که به شما مىخورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم. ما از پروردگارمان از روز ترشرو، سخت هراسناکیم. پس خدا [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت» [سورهی انسان، آیات 5 تا 11]
همچنین میفرماید: «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ * وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ * قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ بگو من مأمورم که خدا را در حالى که آیینم را براى او خالص گردانیدهام بپرستم. و مأمورم که نخستین مسلمانان باشم. بگو من اگر به پروردگارم عصیان ورزم از عذاب روزى هولناک مىترسم». [سورهی زمر، آیات 11 تا 13]
ب) رهایی از جهنم و عذابهای آن (که مظهر قهر و غضب خدای متعال است)؛
رهایی از جهنم و پناه بردن به خدای بزرگ از عذابهای دردناک آن، هدفی است که مورد تأیید و تعریف قرآن کریم است. آنجا که خدای بزرگ صفات بندگان خود را بر میشمارد و آنان را بدین صفات میستاید میفرماید: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَمًا * وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیامًا * وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا * إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا؛ و بندگان خداى رحمان کسانىاند که روى زمین به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان ایشان را طرفِ خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ مىدهند. و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مىآورند. و کسانىاند که مىگویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما بازگردان که عذابش سخت و دایمى است. و در حقیقت، آن بد قرارگاه و جایگاهى است». [سورهی فرقان، آیات 63 تا 66] در این آیهی شریفه، کلمهی «یَقُولُونَ» به معنی خواستن است. یعنی یکی از هدفهایی که دارند و تحققش را خواستارند، این است که میخواهند پروردگارشان عذاب جهنم را از آنان بازگرداند.
ج) رسیدن به بهشت و نعمتهای آن (که مظهر رضای خدای بزرگ است)؛
رسیدن به بهشت و نعمتهای آن نیز از اهداف مورد تأیید و تشویق قرآن کریم است. خدای متعال بعد از ذکر نعمتهایی که برای ابرار (بندگان نیک) در بهشت برین فراهم نموده، میفرماید: رغبتکنندگان باید در رسیدن به این نعمتها بر یکدیگر سبقت بگیرند؛ «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * عَلَى الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ * تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ * یُسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ * خِتَامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ مسلّماً نیکان در انواع نعمتند: بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده و [به زیباییهاى بهشت] مىنگرند! در چهرههایشان طراوت و نشاط نعمت را مىبینى و مىشناسى! آنها از شراب [طهور] زلال دستنخورده و سربستهاى سیراب مىشوند! مُهرى که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمتهاى بهشتى راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند!» [سورهی مطففین، آیات 22 تا 26]
در آیهی دیگر از قول بندگان مخلص خدا میفرماید: «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ؛ راستى که این همان کامیابى بزرگ است. کوشندگان براى چنین [پاداشى] باید بکوشند». [سورهی صافات، آیات 60 و 61] از این نقل قول قرآن میفهمیم که یکی از هدفهای مورد تأیید خداوند متعال در عبادات، رسیدن و بهرهمند شدن از نعمتهای بهشتی است.
در آیهای دیگر امر به سبقت گرفتن به سوی بهشت شده است؛ یعنی نیتهای خود را اینگونه تنظیم کنید، میفرماید: «سَابِقُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم؛ [براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند، بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مىدهد، و خداوند را فزونبخشى بزرگ است» [سورهی حدید، آیهی 21]
همچنین در ضمن موعظههای خدای تعالی به حضرت عیسی (علیهالسلام) آمده است: «یَا ابْنَ مَرْیمَ لَوْ رَأَتْ عَینُکَ مَا أَعْدَدْتُ لِأَوْلِیائِی الصَّالِحِینَ ذَابَ قَلْبُکَ وَ زَهَقَتْ نَفْسُکَ شَوْقاً إِلَیهِ. فَلَیسَ کَدَارِ الْآخِرَةِ دَارٌ. تَجَاوَرَ فِیهَا الطَّیبُونَ وَ یَدْخُلُ عَلَیهِمْ فِیهَا الْمَلَائِکةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ هُمْ مِمَّا یَأْتِی یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ أَهْوَالِهَا آمِنُونَ. دَارٌ لَا یَتَغَیَّرُ فِیهَا النَّعِیمُ وَ لَا یَزُولُ عَنْ أَهْلِهَا. یَا ابْنَ مَرْیمَ نَافِسْ فِیهَا مَعَ الْمُتَنَافِسِینَ فَإِنَّهَا أُمْنِیَّةُ الْمُتَمَنِّینَ، حَسَنَةُ الْمَنْظَرِ. طُوبَى لَکَ یا ابْنَ مَرْیمَ إِنْ کُنْتَ لَهَا مِنَ الْعَامِلِینَ مَعَ آبَائِکَ آدَمَ وَ إِبْرَاهِیمَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ لَا تَبْغِی بِهَا بَدَلًا وَ لَا تَحْوِیلًا. کَذَلِکَ أَفْعَلُ بِالْمُتَّقِین؛ ای پسر مریم اگر چشمت میدید آنچه برای دوستان نیکوکارم آماده کردهام، دلت آب میشد و جانت از شوق رسیدن به آن، بر میآمد. مانند سرای آخرت، سرایی نیست. در آن، پاکان، همسایهی هم میشوند. فرشتگان مقرَّب بر آنان داخل میشوند. ایشان از ترسهای روز قیامت، امانیافتهاند. سرایی است که نعمتهایش تغییر نمیکند و از ساکنانش زایل نمیگردد. ای پسر مریم، همراه آنان که برای آن [نعمتها] تلاش میکنند، تلاش کن که آن [نعمتهای بهشت] آرزوی آرزومندان است. نیکو چشمانداز است. خوشا به حالت ای پسر مریم اگر برای [رسیدن به] آن از عملکنندگان باشی همراه پدرانت آدم و ابراهیم (علیهماالسلام) در باغها و نعمتهایی که جایگزینی برایش و جابجا شدنی از آن نمیطلبی. [آری] اینگونه با پرهیزکاران [رفتار] میکنم». [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحهی 136]
مولانا امیر المؤمنین (علیهالسلام) نیز میفرمایند: «فَالْجَنَّةُ غَایَةُ السَّابِقِینَ وَ النَّارُ غَایَةُ الْمُفَرِّطِین؛ بهشت، هدف پیشتازان و دوزخ، خط پایان فروماندگان است». [نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهی 157]
همچنین میفرمایند: «اِعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا؛ برای رسیدن به بهشت، کارهای درخور آن انجام دهید» [نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهی 132]
د) طلب خشنودی خداوند؛
از دیگر هدفهایی که خدای متعال در قرآن کریم، تأیید نموده، طلب خشنودی حضرت حق است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم، سفارش گروهی از مؤمنین را به پیامبرش مینماید که صبح و شام به دنبال خشنودی خدایند، میفرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لاَ تَعْدُ عَینَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] خشنودى او را مىخواهند، شکیبایى پیشه کن، و دو دیدهات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى». [سورهی کهف، آیهی 28]
در این آیه، کسانی که جویای رضایت خداوند هستند، به صورت ضمنی، مورد تأیید و سفارش قرار گرفتهاند.
همچنین میفرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ الله» [سورهی بقره، آیهی 207]
همچنین میفرماید: «یَهْدِى بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ خدا به وسیله آن [نور و کتاب] کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند به راههاى سلامت راهنمایى مىکند، و آنان را به توفیق خود از تاریکىها[ىِ جهل، کفر، شرک و نفاق] به سوى روشنایىِ [معرفت، ایمان و عمل صالح] بیرون مىآورد، و به جانب راه راست هدایت مىکند» [سورهی مائده، آیهی 16]
انجام اعمال به انگیزهی جلب خشنودی حق تعالی، در آیات دیگری نیز آمده که برای نمونه میتوان به آیهی 114 سورهی نساء، آیهی 72 سورهی توبه، آیهی 172 سورهی آلعمران و آیهی 265 سورهی بقره اشاره نمود.
بالاتر از این تأییدات ضمنی، امر روشن الهی به انجام عبادتهای مالی برای جلب خشنودی خداوند متعال است. آنجا که میفرماید: «وَ مَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ؛ جز براى طلب خشنودىِ خدا انفاق مکنید» [سورهی بقره، آیهی 272]
همچنین میفرماید: «وَ مَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى * إِلاَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى؛ و هیچ کس را نزد او حق نعمتى نیست تا بخواهد (به این وسیله) او را جزا دهد، بلکه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست» [سورهی لیل، آیات 19 و 20]
مولانا امیر المؤمنین (علیهالسلام) در وصیتنامهی خود مینویسند: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ وَ قَضَى بِهِ فِی مَالِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِی ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ لِیُولِجَنِی بِهِ الْجَنَّةَ وَ یَصْرِفَنِی بِهِ عَنِ النَّارِ وَ یَصْرِفَ النَّارَ عَنِّی یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ؛ این آن چیزی است که بندهی خدا علی [بن ابی طالب] در مالش وصیت به وقف آن نمود؛ برای جلب رضای خداوند، تا به سبب آن، مرا داخل بهشت برین فرماید و از آتش، دورم دارد و آتش را از من دور فرماید، در روزی که صورتهایی سفید و صورتهایی سیاه میشوند». [کافی، محدث کلینی، جلد 7، صفحهی 49؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، جلد 9، صفحهی 146]
نکتهی بسیار مهم این است که بازگشت خشنودی و رضای الهی به بهشت و نعمتهای بهشتی است، یعنی کسی از بالاترین درجهی رضای حق تعالی برخوردار است که بیشترین نعمتهای بهشت به او داده شود و کسی که بیشترین نعمتها و برترین درجات بهشت را کسب کند، نشان از این دارد که بیشترین میزان رضایت الهی را جلب کرده است. هر گاه این نکتهی کلیدی برای کسی حل شد که «جلب رضا و خشنودی خدا» را مساوی با «بهشت و درجات و نعمتهای آن» دانست، شفافیت ویژهای در انگیزهاش پدید خواهد آمد.
هـ) شکرگزاری در برابر نعمتهای الهی؛
از دیگر اهدافی که میتوان برای آن، عبادت نمود، «شکرگزاری» در برابر نعمتهای خدای متعال است. در روایت آمده است:
● سند 1: قال علی (علیهالسلام): «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ؛ گروهی خدای تبارک و تعالی را به امید {پاداش} عبادت میکنند که {مانند} فرمانبرداری تجارتکنندگان است و گروهی خدای عزّ و جلّ را از بیم {عذاب} میپرستند که {این نوع پرستش، مانند} فرمانبرداری بردگان است و گروهی خدای عزّ و جلّ را به شکرانه{ی نعمتهایش} میپرستند که این {گونه پرستیدن} عبادت کردن آزادگان {از بند هواها و شهوتها} است». [نهج البلاغه، صبحی صالح، 510؛ غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، صفحهی 198]
همین انگیزه را میتوان از سیرهی استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برداشت نمود.
● سند 1: فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله… قال علی (علیهالسلام): «و لقد کان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یبکى حتى یغشى عَلیه، فقیلَ له: یا رسولَ الله أ لیسَ اللهُ قد غفر لکَ ما تقدَّم مِن ذَنبکَ و مَا تَأخَّر؟ قال: بلى أ فَلا أکونُ عَبداً شکوراً؟؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چندان گریه میکردند که بیهوش میشدند. پس گفته شد: ای رسول خدا آیا خداوند، گناهان گذشته و آیندهی شما را نبخشیده است؟ فرمودند: آیا بندهی شکرگزاری نباشم؟!» [تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی، جلد 5، صفحهی 56]
● سند 2: فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب… قال على بن الحسین (علیهماالسلام) لجابر بن عبدالله: «یا صاحب رسول الله اما علمت ان جدّی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قد غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخّرَ، فلم یدع الاجتهاد و تعبد هو بأبى و أمی حتى انتفخ الساق و ورم القدم؟ و قیل له: أ تفعل هذا و قد غفر الله لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر؟ قال: أ فلا أکونُ عبداً شکوراً؟؛ امام سجاد (علیهالسلام) به جابر بن عبدالله انصاری ـ وقتی از آن حضرت خواست که کمتر عبادت کنند ـ فرمودند: ای یار پیامبر، مگر نمیدانی که پدربزرگم رسول خدا ـ که خدای تعالی گناهان گذشته و آیندهاش را آمرزیده بود ـ تلاش را وانگذاشت و چندان عبادت کرد که ساق و قدمش ورم نمود؟ و چون به ایشان گفته شد که چرا با این که گناهان گذشته و آیندهی شما آمرزیده شده است، اینقدر عبادت میکنید؟ فرمودند: آیا بندهی شکرگزاری نباشم» [تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی، جلد 5، صفحهی 56] (این روایت، بازگو کنندهی مضمون روایت قبلی است)
چنان که ملاحظه شد، برای این هدف، مستندی از قرآن کریم نیافتیم.
و) لقای حق تعالی؛
ملاقات پروردگار نیز از اهداف مورد تأیید قرآن کریم است. خدای تعالی کسانی را که امیدوار به لقای پروردگارشان هستند، نه تنها از این هدف، نهی نمیکند بلکه این چنین برایشان راهکار ارائه میدهد:
محکم 1: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمْ یوحَى إِلَی أَنَّمَا إِلَهُکمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلاَ یشْرِکُ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا؛ بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود که خداى شما خدایى یگانه است پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد» [سورهی کهف، آیهی 110]
غیر از این مورد، لقاء الله در آیات متعددی مطرح شده است. اصل لقاء الله ثابت است ولی کیفیت آن مورد اختلاف علما و عرفا است که قصد ورود به آن را نداریم. این آیات عبارتند از:
محکم 2: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ * الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیهِ رَاجِعُونَ؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان. همان کسانى که مىدانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت» [سورهی بقره، آیات 45 و 46]
محکم 3: «قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کذَّبُواْ بِلِقَاءِ اللهِ وَمَا کانُواْ مُهْتَدِینَ؛ قطعاً کسانى که دیدار خدا را دروغ شمردند زیان کردند و [به حقیقت] راه نیافتند» [سورهی یونس، آیهی 45]
محکم 4: «اللهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى یدَبِّرُ الأَمْرَ یفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّکم بِلِقَاء رَبِّکمْ تُوقِنُونَ؛ خدا [همان] کسى است که آسمانها را بدون ستونهایى که آنها را ببینید برافراشت آنگاه بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را رام گردانید هر کدام براى مدتى معین به سیر خود ادامه مىدهند [خداوند] در کار [آفرینش] تدبیر مىکند و آیات [خود] را به روشنى بیان مىنماید امید که شما به لقاى پروردگارتان یقین حاصل کنید» [سورهی رعد، آیهی 2]
محکم 5: «مَن کانَ یرْجُو لِقَاءَ اللهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ کسى که به دیدار خدا امید دارد [بداند که] اجل [او از سوى] خدا آمدنى است و اوست شنواى دانا» [سورهی عنکبوت، آیهی 5]
محکم 6: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ وَ لِقَائِهِ أُوْلَئِک یئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَ أُوْلَئِک لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ و کسانى که آیات خدا و لقاى او را منکر شدند آنانند که از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابى پر درد خواهد بود» [سورهی عنکبوت، آیهی 23]
محکم 7: «هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَمَلَائِکتُهُ لِیخْرِجَکم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا * تَحِیتُهُمْ یوْمَ یلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا کرِیمًا؛ اوست کسى که با فرشتگان خود بر شما درود مىفرستد تا شما را از تاریکیها به سوى روشنایى برآورد و به مؤمنان همواره مهربان است. درودشان روزى که دیدارش کنند، سلام خواهد بود و براى آنان پاداشى نیکو آماده کرده است» . [سورهی احزاب، آیهی 44]
نکتهای که لازم است مورد دقت قرار گیرد این است که «لقاء الله» را نمیتوان به معنی دیدن خدای تعالی معنی کرد. این معنی هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عقلی، مردود است. زیرا ذات مقدس حق تعالی دارای جسم و جرم نیست تا بر اثر انعکاس نور، قابل دیدن با چشم بشر باشد. ذات مقدس حق تعالی، نه تنها در دنیا قابل دیدن نیست بلکه در آخرت نیز قابل دیدن نیست؛ و نه تنها برای انسانهای عادی قابل دیدن نیست بلکه برای پیامبران و سید پیامبران حضرت ختمی مرتبت (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز قابل دیدن نیست و فرشتگان مقرَّب نیز از دیدن ذات او عاجزند.
پس لازم است «دیدن خدا» را به معنی دیگری بگیریم که بهترین معنی آن، «دیدن تجلیات خاصّهی خدا» یا «دیدن ثوابهای خدا» است. با این حساب، ـ که دیدار خدا را دیدار پاداشهای خدا بگیریم ـ برگشت این نیت به بهشت و نعمتهای آن است البته درجات عالیهی آن.
ز) حُبّ حق تعالی؛
این انگیزه ـ گرچه مستندی از قرآن ندارد ولی ـ در روایتی آمده است که امام صادق (علیهالسلام) بدان اشاره داشتهاند، میفرمایند: «إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِی أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ؛ پرستندگان بر سه دستهاند، گروهی خدای عزّ و جلّ را از ترس میپرستند که {این نوع پرستش مانند} فرمانبرداری بردگان است و گروهی خدای تبارک و تعالی را به طلب پاداش، عبادت میکنند که {مانند} فرمانبرداری اجیران است و گروهی خدای عزّ و جلّ را از سر محبت میپرستند که این {گونه پرستیدن،} عبادت کردن آزادگان {از بند هواها و شهوتها} است و این {قسمِ آخر،} برترین نوع عبادت است». [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحهی 84؛ وسائل الشیعه، محدث عاملی، جلد 1، صفحهی 62؛ تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحهی 246]
یا به این عبارت که میفرمایند: «إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللهَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ رَجَاءَ ثَوَابِهِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْخُدَّامِ وَ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنْ نَارِهِ فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ صِنْفٌ مِنْهُمْ یعْبُدُونَهُ حُبّاً لَهُ فَتِلْک عِبَادَةُ الْکرَامِ؛ مردم خدا را به سه گونه میپرستند. گروهی به امید ثواب و گروهی از ترس آتش و گروهی به خاطر حبّ الهی و محبت حضرت پروردگار» [بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحهی 200]
به هر حال میتوان به استناد این روایت، به این نیت نیز عبادت کرد. گرچه شاید سطح آن بالا بوده و حتی برای عموم مردم، غیر قابل درک باشد.
تذکر 1: با توجه به مطالب گفته شده معلوم میشود سخن کسانی که نیت صحیح در عبادات را فقط «محبت» میدانند، تمام نیست، مینویسد: «در اخبار زیادى وارد شده است که نیت، سه مرتبه دارد، منها ما قال الصّادق (علیهالسّلام): «العبّاد ثلاثة، قوم عبدوا الله خوفاً فتلک عبادة العبید، و قوم عبدوا الله طمعاً فتلک عبادة الاجراء، و قوم عبدوا الله حبّاً فتلک عبادة الأحرار». در اثر تأمّل و دقّت، واضح خواهد شد که عبادت دو دستهی اوّل، به حقیقت صحیح نیست زیرا عبادت آنها به خدا و براى خدا نبوده و مرجع عبادت آنها به خودپرستى است و در واقع، آنها خود را پرستیدهاند نه خداى تعالى را، چون بازگشت عبادت آنها به همان علائق و مشتهیات نفسانى است، و چون خودپرستى با خداپرستى جمع نمىشود بنا بر این باید بر حسب نظریهی اوّل، این جماعت به خدا کافر بوده و خدا را منکر باشند لیکن چون قرآن کریم به نصّ خود، اصل خداپرستى را فطرى هر بشرى بیان فرموده است و هرگونه تغییر و تبدیلى را در خلقت، نفى نموده است: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ؛ پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى، تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمىدانند» [سورهی روم، آیهی 30] بنا بر این انحراف بشر از جادّهی خداپرستى نیست بلکه از جادّهی توحید است که خدا را در فعل و صفت واحد نمىدانند بلکه غیر او را با او سهیم و شریک مىکنند، و لذا قرآن در همه جا براى اثبات توحید خداوند و نفى شرک از او قیام فرموده است. و بر این اساس، دو دستهی اوّل، خدا را در منظور خود سهیم و شریک مىدانند و در عین خداپرستى نیز از خودپرستى دست باز نمىدارند و فعل خود را در عبادات براى هر دو منظور بجا مىآورند و این، همان شرک است، و در حقیقت این دو گروه، مشرک به خداى متعال مىباشند که به نصّ قرآن براى آن آمرزشى نیست. «إِنَّ اللهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَکَ بِهِ وَ یغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یشَاء؛ مسلماً خدا این را که به او شرک ورزیده شود نمىبخشاید و غیر از آن را براى هر که بخواهد مىبخشاید» [سورهی نساء، آیهی 48] بنابراین عبادت آنها ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت.
امّا دستهی سوّم که خدا را بر اصل محبّت مىپرستند که همان عبادت احرار است و در بعضى از روایات وارد است که «تلک عبادة الکرام» این همان عبادت صحیحهی واقعیه است و به آن نمىرسند مگر پاکان درگاه الهى. فهَذَا مَقَامٌ مَکنُونٌ «لا یمَسُّهُ إِلاَ الْمُطَهَّرُونَ» [سورهی واقعه، آیهی 79]
محبّت، عبارت است از انجذاب، یعنى کشیده شدن چیزى به سویى و حقیقتى. دستهی سوّم گروهى هستند که پایهی عبادت و پرستش خود را بر محبّت و کشش به سوى خدا قرار داده غیر از کشیده شدن به سوى او و تقرّب به حضرت او هیچ مقصود و منظورى ندارند و صرفاً همان انجذابى که از ناحیهی محبوب در خود حسّ مىکنند داعى و محرّک آنها به سوى محبوب و موجب حرکت آنها بدان حریم است.
در بعضى از اخبار وارد شده است که حقّ تعالى را از آن جهت که اهلیت عبادت دارد پرستش نمایید. و معلوم است که این اهلیت بازگشتش به صفات الهى نبوده بلکه راجع به مقام ذات مقدّس اوست (جلّ جلاله و عظم شأنه)، و بنا بر این مفادش آن خواهد بود که خداوند را چون خداوند است عبادت کنید: «إلهى ما عبدتکَ خوفاً من نارکَ و لا طمعاً فى جنّتکَ، بل وجدتکَ أهلاً للعبادةِ فعبدتکَ». [رسالهی لب اللباب، طهرانی، صص 119 تا 121]
اشکال بر عبارات فوق: گر چه به تصریح استاد معظم حضرت صادق (علیهالسلام) عبادتکنندگان، سه دستهاند ولی به زعم نویسندهی عبارات فوق، کسی که از ترس جهنم یا به شوق بهشت عبادت کند، «مشرک» است. آن هم نه شرک قابل گذشت بلکه شرکی که آمرزشی ندارد! به این عبارت دقت کنید: «در حقیقت این دو گروه، مشرک به خداى متعال مىباشند که به نصّ قرآن براى آن آمرزشى نیست «إِنَّ اللهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَکَ بِهِ وَیغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یشَاء»
همچنین وی معتقد است که چنین عبادتی «ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت»! در حالی که در بالا گذشت که قرآن کریم اصرار دارد که عملکنندگان باید برای رسیدن به نعمتهای بهشت، عمل کنند. اگر سخن این نویسنده را بپذیریم، قرآن کریم، دعوت به «شرک» میکند در حالی که از اصول اعتقادی ما این است که قرآن کریم، کتاب توحید است.
در صورت پذیرش سخن این نویسنده، قرآن کریم که کتاب هدایت و انسانسازی است، انسان را به انگیزهای راهنمایی میکند که عبادت کردن با آن انگیزه، «ابداً مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزدیک نخواهد ساخت»!
تذکر 2: همچنین سخنان بعضی مشاهیر حوزوی که عبادت کردن از ترس جهنم و شوق به بهشت را نشان بیولایتی یا ضعف ولایت میشمارد، ناتمام است. میگوید: «برخی عبادت را «خوفاً من النار» و از ترس جهنم انجام میدهند، اینها یا اصلاً ولی الله نیستند یا ولایتشان بسیار اندک و ضعیف است به گونهای که اصلاً به حساب نمیآید. چنین افرادی خودشان را میخواهند، و تنها میخواهند در امنیت باشند. گروه دیگر «شوقاً للجنة» و برای رسیدن به بهشت عبادت میکنند اینها هم دنبال رفاه خودشان هستند و نمیخواهند تحت ولایت مولا باشند. گروه سوم کسانیاند که دنبال رسیدن به بهشت و فرار از جهنم نیستند بلکه میخواهند به حق تعالی مهر بورزند و ارادتشان را به خدا نشان دهند و بندگی کنند… اگر کسی بخواهد ولی خدا باشد تنها راهش عبادت «حُباً لله و شُکراً له» است. این، طلیعهی ولایت است. هر چه این راه را بیشتر ادامه دهد ولایتش شکوفاتر میشود تا جزو اولیای الهی شود… برخی فقها به عدم قبول عبادت کسانی که برای رسیدن به بهشت و فرار از جهنم عبادت میکنند، فتوا دادهاند؛ چون اینها خدا را واسطه برای نجات از دوزخ یا رسیدن به بهشت قرار دادهاند لکن مرحوم بوعلی در اشارات میفرماید: اینها هم مورد رحمت الهیاند هر چند خدا را واسطه قرار دادهاند اما درکشان همین است. اینها ولی الله نمیشوند و از برکاتی که برای ولایت ثابت است بهرهمند نمیشوند» [گزارش خبرگزاری رسا از بیانات آیت الله جوادی آملی در پایان درس خارج فقه]
برای نقد سخنان فوق، به سه مقدمه توجه میدهیم:
مقدمهی اول: اصل ولایت، حضرت امیر المؤمنین (علیهالسلام) و حضرت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) و امامان معصوم از نسل این دو بزرگوار هستند. یعنی کسی نمیتواند و نخواهد توانست در ولایت، از امیر المؤمنین (علیهالسلام) جلوتر برود.
مقدمهی دوم: قرآن کریم از حال افرادی چنین خبر میدهد: «یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیخَافُونَ یوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیتِیمًا وَأَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا * فَوَقَاهُمُ اللهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّهً وَحَرِیرًا» [سورهی انسان، آیات ۷ تا ۱۲]
[همان بندگانى که] به نذر خود وفا مىکردند و از روزى که گزند آن فراگیرنده است مىترسیدند. و بینوا و یتیم و اسیر را ـ با دوستىاش ـ خوراک مىدادند. ما براى خشنودى خداست که به شما مىخورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم. ما از پروردگارمان از روز ترشرو، سخت هراسناکیم. پس خدا [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت. و به [پاس] آنکه صبر کردند بهشت و لباس ابریشمی پاداششان داد.
مقدمهی سوم: به اجماع امامیه، این افراد، حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهمالسلام) بودند.
نتیجهگیری: وقتی صاحبان اصلی ولایت، از ترس روز قیامت و سختیهایش عبادت میکنند، آیا صحیح است گفته شود: «[کسانی که از ترس عبادت کنند،] یا اصلاً ولی الله نیستند یا ولایتشان بسیار اندک و ضعیف است به گونهای که اصلاً به حساب نمیآید»؟!
اگر سخن فوق را صحیح بدانیم، یا باید نتیجه گرفت که «ولایت» حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهمالسلام) ضعیف بوده است!
و یا اگر «ولایت» حضرت امیر المؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین (علیهمالسلام) را ضعیف ندانیم، باید گزارش قرآن کریم را دروغ بدانیم.
پس بین سه ضلع، باید انتخاب کرد: یا «ولایتِ» صاحبان اصلی ولایت، ضعیف است؛ یا گزارش قرآن کریم از حال و سخن آنان، دروغ است؛ یا سخن این گوینده، صحیح نیست.
تذکر 3: صوفیانِ دور از معارف حقّهی الهیه، در عبارات خود، به تحقیر دو رکن اعتقادی بهشت و جهنم میپردازند و این را نشانهی نهایت اخلاص خود و مشایخ گمراه خویش میشمارند.
یکی از این گمراهان در مناجاتهایش مینویسد: «الهی گُل بهشت در چشم عارفان خار است و جویندهی تو را با بهشت چه کار است؟ الهی اگر بهشت، چشم و چراغ است، بیدیدار تو درد و داغ است. الهی بهشت بیدیدار تو زندان است و زندانی به زندان برون، نه کار کریمان است. [گر نه روی تو بُود، من چه کنم باغ بهشت؟ * نتوان بهر گل و میوه به زندان بودن] الهی اگر به دوزخ فرستی دعویدار نیستم و اگر به بهشت فرمایی، بیجمال تو خریدار نیستم. مطلوب ما بر آر که جز وصال تو طلبکار نیستم.
روز محشر، عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
از سرکویش اگر سوی بهشتم میبرند
پای ننهم که در آنجا وعدهی دیدار نیست»
[مناجات نامهی خوجه عبدالله انصاری]
اینان نتوانستهاند به این دیدگاه روشن برسند که «رضای الهی» رابطهی مستقیمی با «درجات بهشت» و «نعمتهای آن» و «قُرب» دارد؛ یعنی هر چه به «رضای» بیشتری دست یابند، درجهشان در بهشت، بالاتر میرود و از نعمتهای بیشتری بهرهمند میشوند و «قرب» بیشتری مییابند و هر چه درجهشان در بهشت، بالاتر باشد، بهرهی بیشتری از رضای حق تعالی دارند. و هر چه نعمت بیشتری به دست بیاورند، نشان از بیشتر بودن رضایت خدای تعالی از آنان است.
چنان که در دعای جوشن کبیر میفرماید: «یا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ، یا مَنْ فِی النَّارِ عِقَابُهُ؛ ای خدایی که پاداشهایت در بهشت است و کیفرهایت در جهنم».
همچنین نمیدانند که «غضب الهی» رابطهی مستقیم با «درکات جهنم» دارد؛ یعنی هر چه غضب الهی بر کسی بیشتر باشد، عذاب و درکهاش در جهنم، بیشتر خواهد بود. هر کس به «جهنم» افکنده شود، مورد «غضب» خدای تعالی است و هیچ رضایتی از او ندارد. و هر چه «عذابهایش» بیشتر باشد، نشان از بیشتر بودن «غضب الهی» بر آن شخص است.
این بیتفاوتی نسبت به کسب بهشت و رها شدن از جهنم، که در صوفیه به وفور دیده میشود و آن را علامت اخلاص میدانند، مخالف دستور استاد معظم حضرت امیر المؤمنین (علیهالسلام) است؛ آنجا که میفرمایند: «لاینْفَتِلُ الْعَبْدُ مِنْ صَلَاتِهِ حَتَّى یسْأَلَ اللهُ الْجَنَّةَ وَ یسْتَجِیرَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ أَنْ یزَوِّجَهُ الْحُورَ الْعِینَ؛ بنده نباید از حالت نماز خارج شود مگر این که از خدای تعالی، بهشت را بخواهد و از آتش به او پناه ببرد و بخواهد که از حور العین به او تزویج نماید» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحهی 629]
زیرا بر طبق معارف وحیانی، یکی از اصول اعتقادی، اعتقاد به بهشت و جهنم است. چنان که در زیارت آل یاسین میفرمایند: «وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا؛ بهشت و جهنم، حق است و وعده و وعید به آن دو، حق است».
تذکر 4: به هر یک از نیتهای فوق که عبادتی صورت گیرد، صحیح و سعادتآفرین است و منهاجی میتواند متناسب با حالش به یکی از آنها توجه کند. حالِ جویندگانِ کمال و سعادت در دورانهای مختلف زندگی تکاملی، دچار تغییرات بسیاری میشود. گاهی غلبهی خوف (ترس) است و گاهی غلبهی رجا (امید). آن نیتی که در حال خوف، مناسب است، و میتواند انگیزهای برای انجام عبادات باشد، ترس از جهنم و روز قیامت میباشد و آن نیتی که در حال غلبهی امید، مناسب است و میتواند عملکننده را به عمل وادارد، طلب بهشت و نعمتهای آن است. در غلبهی حال شکر، شکرگزاری انگیزهی مناسبی برای عبادت است. در حالت بسط، طلب خشنودی خداوند متعال یا لقای حضرت پروردگار، نیت شایستهای برای عبادات میباشد.
تذکر 5: در منهاج فردوسیان، فقط و فقط میتوان به یکی از اهداف فوق، عبادت کرد و هیچگونه هدف و نیت دیگری برای عبادت کردن، مقبول و صحیح نیست. اهدافی همچون: دستیابی به قدرتهای خارق العاده برای ظهور دادن کرامت (مثل مستجابُ الدعوه شدن و طی الارض و خواندن ضمایر)؛ رسیدن به مکاشفات و مشاهدات روحی؛ رسیدن به آرامش روحی (ریلکسیشن مذهبی)؛ به دست آوردن سلامت جسمانی (نقش روزه در درمان بیماریها ـ تلاوت قرآن برای زیاد شدن حافظه و نور چشم ـ ترک مشروبات الکلی برای سلامتی)؛ تقویت اراده (جهت اموری مثل تسخیر جن و ارتباط با ارواح و شفای بیماریها)؛ مشهور شدن به عبادت؛ کسب مال از طریق عبادت (مثل به دست آوردن موقوفهی عبّاد)؛ کسب آبرو و جایگاه اجتماعی (در جامعهی مذهبی)؛ دل به دست آوردن و خوشآمد مخلوق (نماز بخواند چون پدرش دوست دارد بچهی مذهبی داشته باشد)؛ به دست آوردن موفقیتهای علمی (نماز شب برای قبولی در کنکور) و..
تذکر 6: برخی عبادتها که به هدفی غیر از اهداف فوق از سوی استادان منهاج (علیهم السلام) به ما رسیده، بهرهاش همان نتیجهی عاجلی است که از آن به دست میآید. مثل ادعیهی زیادی رزق (که نتیجهاش زیاد شدن رزق مادی و دنیوی است و بهرهی اخروی ندارد) یا ادعیهی سلامتی (که بهرهاش رسیدن به سلامتی جسمی است). لهذا نباید انتظار داشت نمازی که به قصد بازگشت مسافر یا دعایی که به قصد آزادی زندانی خوانده میشود، پاداش اخروی هم داشته باشد. البته نفس دعا کردن عبادت محسوب میشود و اجر دارد.
قرآن کریم میفرماید: «مَن کانَ یرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن کانَ یرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَصِیبٍ؛ کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش مىدهیم و بر محصولش مىافزاییم و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمى از آن به او مىدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهاى ندارد!» [سورهی شورا، آیهی 20]
تذکر 7: گاهی اوقات، افرادی که در صدد توجیه مواضع نادرست صوفیه هستند، میگویند: توصیههای قرآن و اهل بیت (علیهمالسلام) به عمل کردن برای رسیدن به پاداشهای الهی در بهشت و رهیدن از عذابهای جهنم، برای انسانهای عادی (غیر معصوم) است ولی انبیاء و اوصیاء برای دریافت پاداشهای الهی عبادت نمیکردند.
در پاسخ، توجه اصحاب منهاج فردوسیان را به وصیت امیر المؤمنین (علیهالسلام) به امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) که قلههای اخلاص و کمال بشری هستند، جلب مینماییم؛ آنجا که میفرمایند: «أُوصِیکمَا بِتَقْوَى اللهِ… وَ اعْمَلَا لِلْأَجْر؛ توصیه میکنم شما را به پرهیزکاری و این که برای رسیدن به پاداش، عمل کنید». [نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهی 47]
همچنین به سخن سید الساجدین (علیهالسلام) از انگیزهشان برای رفتن به مسجد النبی و عبادت کردن، توجه میدهیم. در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است: «إِنَّ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ (علیهماالسلام) اسْتَقْبَلَهُ مَوْلًى لَهُ فِی لَیلَةٍ بَارِدَةٍ وَ عَلَیهِ جُبَّةُ خَزٍّ وَ مِطْرَفُ خَزٍّ وَ عِمَامَةُ خَزٍّ وَ هُوَ مُتَغَلِّفٌ بِالْغَالِیةِ، فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاک فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْهَیئَةِ إِلَى أَینَ؟ فَقَالَ: إِلَى مَسْجِدِ جَدِّی رَسُولِ اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) أَخْطُبُ الْحُورَ الْعِینَ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ یکی از یاران علی بن الحسین (علیهماالسلام) در شبی سرد، آن حضرت را دید که لباس و عمامهای از خز در بر داشتند و عطرزده بودند. پس عرض کرد: فدایتان شوم، در چنین ساعتی و چنین آراسته به کجا میروید؟ فرمودند: به مسجد پدربزرگم رسول خدا میروم تا حور العین را از خدای تعالی خواستگاری نمایم». [کافی، محدث کلینی، جلد 6، صفحهی 516]
همچنین در روایت مفصلی که سید بن طاووس (رحمهالله) در اقبال نقل کرده، امام سجاد (علیهالسلام) در طول ماه رمضان، نافرمانیهای بردگان و کنیزان خود را مینوشتند و در شب آخر ماه، آنان را جمع کرده و همه را میبخشیدند و آزادشان مینمودند و انگیزهی این کار را اینگونه بیان میفرمودند: «اذْهَبُوا فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْکمْ وَ أَعْتَقْتُ رِقَابَکمْ رَجَاءً لِلْعَفْوِ عَنِّی وَ عِتْقِ رَقَبَتِی؛ بروید که شما را بخشیدم و آزادتان کردم به امید این که بخشیده شوم و آزاد گردم» . [اقبال الاعمال، سید بن طاووس، جلد 1، صفحهی 261]
تذکر 8: شایسته است در پایان این بحث، اشارهای داشته باشیم به سخن برخی افراد که معتقدند «بهشت را به بها میدهند نه به بهانه» و گروهی در مقابل، معتقدند «بهشت را به بهانه میدهند نه به بها». اینان چون از دو منظر به یک حقیقت نگریستهاند، هر دو درست میگویند ولی در عین حال، هر دو ناقص میگویند.
از منظر وحی، بهشت را به بهای ایمان و عمل صالح میدهند؛ پس کسی که ایمان و عمل صالح ندارد، بهشت نمیخرد؛ ولی با توجه به این که بهشت جاودان با نعمتهای فوق تصور آن، با چند سال عملِ محدود و پر و بال شکسته به دست میآید، برخی را به این سو کشانده که ایمان و عمل صالح، فقط بهانهای بوده و این فضل بیکران الهی است که موجب بهشتیشدنِ برخی انسانها میشود.
با این تفسیر، آنان که معتقدند بهشت را به بهانه میدهند، منکر نقش کلیدی ایمان و عمل صالح در رسیدن به بهشت نیستند بلکه در مقایسهی محدود با نامحدود، محدود را بهانهای بیش نمیدانند.
تعبیر جامع و کامل در این زمینه این است که گفته شود «پس از ورود به بهشت، خواهیم فهمید که بهای بهشت (ایمان و عمل صالح)، بهانهای بیش نبود». پس بهشت را به «بها» میدهند ولی بهایش آنقدر اندک و غیر قابل مقایسه با نعمتهایش است که به «بهانه»، شبیهتر است تا بها و قیمت واقعی.
یک سؤال و جواب آن
اگر بپرسید منظور از قید «در منهاج فردوسیان» که در نام کتاب آمده چیست؟
جواب میدهیم: هر مکتب فکری و سلوکی برای خودش بهشت و جهنمی با اوصاف مشخص دارد. بعضی مکاتب، «آرامش» را بهشت و «نگرانی» را جهنم میدانند. در بعضی دیدگاهها، «وصال» دوست و با معشوقه بودن، بهشت است و «فراق» و دوری او، جهنم.
یکی معتقد است که:
بهشت آنجاست کآزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد
و دیگری معتقد است:
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من، تماشای رفیق است
حتی بر طبق روایت شریفه که میفرماید: «الدُّنْیا سِجْنُ المُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الکافِر» [دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است. (من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحهی 362)] همین زر و زور و زن و زندگی دنیوی، «بهشت» برخی کوتهبینان است که «زُینَ لِلَّذینَ کفَرُوا الحَیاةُ الدُّنْیا» [«این زندگی دنیا برای کسانی که کفر میورزند، زینت داده شده است» (سورهی بقره، آیهی 212)]. ولی این کتاب، بهشت و جهنم در «منهاج فردوسیان» را به تصویر میکشد و اوصاف آن را بیان میدارد تا منهاجیون و منهاجیات، راه را گم نکنند و هر سرابی را آب نپندارند و هر ادعایی را «بهشت» موعود نشمارند و از هر موهومی به عنوان «جهنم» گریزان نباشند.
ما معتقدیم، هیچ بهشتی ـ جز آنچه در این کتاب وصف شده ـ واقعی و دلکش نیست و نباید تمنّایش را در دل داشت. و هیچ جهنمی ـ جز آنچه در این کتاب وصف شده ـ واقعی و هولانگیز نیست و نباید هراسش را در دل داشت.
و سخن آخر:
در پایان این مقدمه، توجه رفقای منهاجیام را به چند توصیه و مطلب مهم جلب میکنم [1]:
1. هیچگاه بهشت و جهنم را فراموش نکنید.
2. بهشت، با عمل صالح به دست میآید.
3. در عین حال که باید با تمام توان برای رها شدن از جهنم و رسیدن به بهشت تلاش نمود، ولی نباید بر عمل خود اعتماد کرد بلکه باید به فضل و رحمت خداوند مهربان، امیدوار بود.
4. آن عمل صالحی نتیجه میدهد [یعنی از جهنم میرهاند و به بهشت میرساند] که برخاسته از اعتقادات صحیح باشد.
5. به یاد داشته باشید که هر چه دربارهی نعمتهای بهشت تصوّر کنید، بهشت از آن بهتر است و هر چه از عذابهای جهنم تصوّر کنید، جهنم از آن سختتر است.
6. همیشه و در همه حال، از خدای متعال، بهشت را بخواهید و از جهنم به او پناه ببرید.
7. مواظب باشید زیباییهای زودگذر این دنیا، شما را از نعمتهای جاودانهی آن جهان غافل نکند و به عذاب و حسرت جاوید، گرفتار نسازد.
8. سعی کنید همیشه دل و روحـتان در آرزوی بهشت و شوق رسیدن به نعمتهای آن، و ترس از جهنم و عذابهای آن باشد.
9. به یاد داشته باشید که بهشت، بهترین هدف برای عبادت و بهترین تشویق کننده برای حرکت است، پس فقط به آن فکر کنید و برای رسیدن به آن تلاش نمایید تا حدی که یقین کنید، بهشتی هستید.
10. تمام همت و تلاشتان را برای نجات یافتن از جهنم صرف کنید به حدی که یقین کنید هیچگاه به عذابهای آن گرفتار نخواهید شد.
11. بر خلاف تصور رایج، ورود به بهشت، ارزان و ورود به جهنم، گران است.
12. هوشیار باشید کسی که بگوید از جهنم میترسم ولی نفسش را از هوسها و شهوات باز ندارد، خودش را مسخره کرده است.
13. در نظر داشته باشید که هر خوشی دنیا که منجر به جهنم شود، خوشی نیست و هر ناخوشی دنیا که منجر به بهشت شود، ناخوشی نیست.
14. اشک ریختن از ترس خدا، اثر عظیمی در رهایی از آتش جهنم دارد.
وَ آخِرُ دَعوَانَا أَن الحَمدُ لله رَبِّ العَالَمِین
قم مقدسه ـ حاج فردوسی
فروردینماه 1393 خورشیدی