سؤال: چگونه قانونهای عملی را در «جدول محاسبه» قرار دهیم؟
جواب: منهاجی برای انجام این مهم، نخست، فهرست آنچه باید برای رسیدن به کمال و سعادت انجام دهد را پیش رو نهاده (یعنی قوانین عملی مرحلهی اول) و بدون ترس، ریاکاری، ملاحظهکاری و محافظهکاری، تک تک قانونها را به دقت، مطالعه کند. پس از این که مطمئن شد منظور قانون را فهمیده است، نگاه کند که کدامیک از این قانونها به او مربوط میشود و کدامیک مربوط نمیشود.
از آنچه به او مربوط نمیشود، عبور مینماید؛ ولی از آنچه مربوط میشود، نگاه میکند، کدام یک را انجام میدهد و کدام را انجام نمیدهد. از آنچه انجام میدهد هم عبور میکند و خدا را شکر میگزارد. فقط میماند قانونهایی که باید برای رسیدن به کمال و سعادتش انجام دهد و انجام نمیدهد. آنها را در جدول محاسبه قرار داده و سعی میکند همواره انجامش دهد.
سپس در اول صبح یا آخر شب ـ یا هر وقت از شبانهروز که از لحاظ فکری، فراغت و آمادگی داشت ـ به سراغ جدول میرود. اگر کاری که باید انجام دهد را انجام داده است؛ خدا را شکر میکند و علامت + در جدول مینویسد. ولی اگر ـ خدای نکرده ـ در انجامش سستی نشان داده باشد، خانهی مربوطه از جدول محاسبه را سیاه میکند تا نشانهای از تباه شدن آن روزش به واسطهی ترک آنچه باید انجام میداد، باشد. آن قانون را تا زمانی در جدول محاسبه نگه میدارد که مطمئن شود بر انجامش عادت کرده است و بدون محاسبه و دقت اضافی، به ظهور میرسد.
همچنین نگاه میکند به فهرست آنچه باید ترک کند (یعنی قوانین مرحلهی دوم)، از قانونهایی که به او مربوط نمیشود، عبور میکند. از قانونهایی که به او مربوط میشود، هر کدام را که ترک میکند، خدا را شکر بگزارد و عبور کند. ولی هر کدام را که به او مربوط میشود ولی ترک نمیکند، باید در جدول قرار داده و سعی کند هیچ وقت انجامش ندهد.
سپس در اول صبح یا آخر شب ـ یا هر وقت از شبانهروز که از لحاظ فکری، فراغت و آمادگی داشت ـ به سراغ جدول برود. اگر کاری که باید ترک کند را ترک کرده است؛ خدا را شکر کند و علامت + در جدول بنویسد. ولی اگر ـ خدای نکرده ـ در ترکش سستی نشان داده باشد، خانهی مربوطه از جدول محاسبه را سیاه کند تا نشانهای از تباه شدن آن روزش به واسطهی انجام دادنِ آنچه باید ترک میکرده، باشد.
حال برای هر کدام مثالی میآوریم.
مثال برای مورد اول (که اصلاً کلمات آمده در قانون را نفهمیده است)
قانون: امر به معروف و نهی از منکر ضروری است.
سؤال اول: آیا منظور این قانون را کاملاً متوجه شدم؟
جواب: معنی کلمات «امر»، «نهی»، «معروف»، «منکر» و شرایطش را نمیدانم.
(نتیجه: باید همینجا متوقف شده و روشن شدن اصل قانون را هدف قرار دهد یعنی با پرسیدن از دفتر مرکزی منهاج فردوسیان، با کلمات و شرایطش آشنا گردد و نوبت به سؤالات دیگر نمیرسد).
مثال برای مورد دوم (که باید انجام دهد)
قانون: نماز خواندن ضروری است. (منهاجی باید چهار سؤال از خودش بپرسد:)
سؤال اول: آیا منظور قانون را به خوبی فهمیدم؟
جواب: بله
سؤال دوم: آیا این قانون به من مربوط میشود؟
جواب: بله مربوط میشود.
سؤال سوم: آیا انجامش میدهم؟
یا جواب: بله نماز میخوانم / الهی شکر (نتیجه: کار منهاجی با این قانون تمام شد و از ناحیهی این قانون، بهرهی کمالی خودش را میبرد. فقط باید استقامت کند تا از این مرحله عقب رانده نشود)
یا جواب: خیر نماز نمیخوانم (نتیجه: باید قانون نماز خواندن را در جدول محاسبه قرار داده و سعی کند تا آخر عمر، هیچگاه ترک ننماید)
قانون: پرداخت زکات، ضروری است. (منهاجی باید چهار سؤال از خودش بپرسد:)
سؤال اول: آیا منظور قانون را به خوبی فهمیدم؟
جواب: بله
سؤال دوم: آیا این قانون به من مربوط میشود؟
جواب: خیر/ چون مثلاً من کارمند هستم و گندم، جو، کشمش، خرما، گاو، گوسفند، شتر، سکهی طلا و سکهی نقره (به مقداری که در رسالهی توضیح المسائل آمده) ندارم.
(نتیجه: چون این قانون به او مربوط نمیشود، نوبت به دو سؤال دیگر نمیرسد و کارش با آن تمام است ولی در نظر داشته باشد که اگر روزی شرایطش فراهم شد و این قانون به او مربوط میگردید، باید انجامش بدهد)
مثال برای مورد دوم (که باید ترک کند)
قانون: آزردن پدر و مادر ممنوع است. (منهاجی باید چهار سؤال از خودش بپرسد:)
سؤال اول: آیا منظور قانون را به خوبی فهمیدم؟
جواب: بله
سؤال دوم: آیا این قانون به من مربوط میشود؟
جواب: بله، پدر و مادر یا یکی از آنها زندهاند.
سؤال سوم: آیا آزار دادنشان را ترک کردهام؟
یا جواب: بله/ الهی شکر (نتیجه: کار منهاجی با این قانون تمام شد و از ناحیهی این قانون، بهرهی کمالی خودش را میبرد. فقط باید استقامت کند تا از این مرحله عقب رانده نشود)
یا جواب: خیر، گاهی وقتها آزارشان میدهم (نتیجه: باید قانون ترک آزردن پدر و مادر را در جدول محاسبه قرار داده و سعی کند تا آخر عمر، هیچگاه انجام ندهد یعنی مرتکب آزردن آنان نشود)
قانون: کمفروشی ممنوع است. (منهاجی باید چهار سؤال از خودش بپرسد:)
سؤال اول: آیا منظور قانون را به خوبی فهمیدم؟
جواب: بله
سؤال دوم: آیا این قانون به من مربوط میشود؟
جواب: خیر / چون مثلاً من کارمند هستم و فروش ندارم که بخواهم کمفروشی کنم.
(نتیجه: چون این قانون به این منهاجی مربوط نمیشود، نوبت به دو سؤال دیگر نمیرسد و کارش با آن تمام است ولی در نظر داشته باشد که اگر روزی شرایطش فراهم شد و این قانون به او مربوط میگردید، باید ترکش کند)
سپس مرحلههای سوم و پنجم را مانند مرحلهی اول و مرحله های چهارم و ششم را مانند مرحلهی دوم، در جدول قرار داده و مراعات نماید.
قانونهای مراحل هفتم تا دهم، نیز همینگونه محاسبه میشود با این تفاوت که داشتن حال (یعنی نشاط در مراعات) و فراغت و توانایی جسمی را هم باید ملاحظه کند. اگر رغبتِ قلبی و فرصتِ زمانی و تواناییِ جسمی داشت، مراعاتش کند یعنی مراحل هفتم و نهم را انجام دهد و مراحل هشتم و دهم را ترک نماید.