حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

برای رسیدن به راهبرد درست درباره‌ی بطن قرآن، نیاز به بررسیِ سرفصل‌هایی دارد. سرفصل‌هایی که باید برای بازتعریف این مفهوم، بدان پرداخته شود، به قرار زیر است:

معنی «بطن» و «ظهر» در لغت:
دو واژه‌ی‌ «ظهر» و «بطن» برای‌ آشنایان‌ به‌ زبان‌های‌ عربی‌ و فارسی، تا اندازه‌ای روشن‌ و مفهوم است؛ اما به‌ منظور آگاهی‌ از دقت‌ها و ظرافت‌های‌ لغوی‌ و اصطلاحی‌ و همچنین‌ اطمینان‌ از کاربرد عرفی‌ و رایج‌ آن‌ها، معنی‌اش را از کتاب‌های‌ لغت می‌آوریم.
راغب‌ اصفهانی‌ ذیل‌ واژه‌ی‌ «ظهر» می‌نویسد: ظَهرُ الشیء، اصلش‌ آن‌ است‌ که‌ چیزی‌ بر صفحه‌‌ی زمین‌ باشد و پنهان‌ نباشد، و بطن، زمانی‌ به‌ کار می‌رود که‌ چیزی‌ در عُمق‌ زمین‌ باشد و مخفی‌ بماند؛ سپس‌ در هر چیزِ آشکاری‌ که‌ با چشم‌ یا با بصیرت‌ دیده‌ شود، به‌کار رفته‌ است‌ … [1]
وی‌ ذیل‌ واژه‌ی‌ «بطن» نیز می‌نویسد: اصل‌ بطن، عضوی‌ از بدن‌ است‌ که‌ جمع‌ آن‌ بطون‌ است. خداوند می‌فرماید: «وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ» [2]
وَ قد بَطَنتُه، یعنی‌ به‌ بطن‌ و عمق‌ آن‌ رسیدم. «بطن» ضد‌ «ظهر» است … و به‌ هر موضوع‌ پیچیده‌ای «بطن» و به‌ هر موضوع‌ آشکاری‌ «ظهر» گفته‌ می‌شود … به‌ آن‌چه‌ با حس‌ درک‌ می‌شود، «ظاهر» و به‌ آن‌چه‌ از حسْ‌ پنهان‌ است، «باطن» گفته‌ می‌شود. [3]
ابن‌ منظور در بیان‌ مفهوم‌ لغوی‌ «ظهر» آورده‌ است: «الظَّهر مِن‌ کُلِّ‌ شیءٍ، خِلافُ‌ البطن» [4]
وی‌ ذیل‌ واژه‌ی‌ «بطن» نیز این‌گونه‌ آورده‌ است: «وَ ‌البَطنُ‌ مِن‌ کُلٍّ‌ شیءٍ، جَوفُه» [5]
دکتر محمد معین‌ نیز واژه‌ی‌ «بطن» و «باطن» را این‌گونه‌ معنا کرده‌ است: «بطن ‌(BATN) در مقابل‌ ظهر است، و جمع‌ آن‌ بطون، ابطُن‌ و بُطنان‌ است‌ که‌ به‌ معنای‌ شکم، اندرون‌ و نهان‌ می‌باشد. باطن‌ به‌ معنای‌ پنهان‌ و درون‌ چیزی‌ است‌ که‌ جمع‌ آن‌ بواطن‌ و ابطنه‌ی‌ است» [6]

معنی «بطن» و «ظهر» در نزد مفسّرین:
شیخ‌ طوسی‌ (متوفای‌ 460 هجری) پس‌ از نقل‌ این‌ روایت‌ از استاد اعظم (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) که می‌فرمایند: «مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ» [7]، چهار وجه‌ را در معنای‌ ظهر و بطن‌ محتمل‌ می‌داند؛
1. مقصود از ظاهر، داستان‌های‌ نابودی‌ امت‌های‌ پیشین‌ و مقصود از باطن، مواعظ‌ و عبرت‌هایی‌ است‌ که‌ از آن‌ داستان‌ها برای‌ دیگران‌ مانده‌ است.
2. مقصود از ظاهر این‌ است‌ که‌ هیچ‌ آیه‌ای نیست، مگر آن‌ که‌ گروهی‌ طبق‌ آن‌ عمل‌ کرده‌اند و منظور از باطن، این‌ است‌ که‌ اقوام‌ دیگری‌ نیز در عصرها و نسل‌های‌ بعدی‌ طبق‌ آن‌ عمل‌ خواهند کرد.
3. منظور از ظاهر، لفظ‌ قرآن، و مقصود از باطن، تأویل‌ آن‌ است. [8]
4. مقصود از ظاهر و باطن‌ این‌ است‌ که‌ شما هرگاه‌ از باطن‌ آیه‌ جست‌وجو، و آن‌ را بر ظاهر آیه‌ قیاس‌ کنید، بر معنای‌ صحیح‌ آیه‌ وقوف‌ می‌یابید. [9]
شیخ‌ طوسی‌ برای‌ هر کدام‌ از وجوه‌ چهارگانه‌ی‌ پیش‌گفته، قائلانی‌ را نیز نام‌ برده‌ است.
جلال‌ الدین‌ سیوطی‌ (متوفای‌ 911 هجری) افزون‌ بر چهار وجه‌ پیشین، دو وجه‌ ذیل‌ را نیز در معنای‌ ظاهر و باطن‌ می‌آورد:
1. ظاهر قرآن، همان‌ معانی‌ و مفاهیمی‌ است‌ که‌ برای‌ عالمان‌ به‌ علوم‌ ظاهر قابل‌ دسترس‌ است؛ اما باطن‌ قرآن، اسرار نهانی‌ است‌ که‌ خداوند، ارباب‌ حقایق‌ را بدان‌ها آگاه‌ می‌سازد.
2. ظاهر قرآن، تلاوت‌ آن، و باطن‌ قرآن، فهم‌ و درک‌ آن‌ است. [10]
زرکشی‌ (متوفای‌ 794 هجری) در بیان‌ معنای‌ ظاهر و باطن، فقط‌ به‌ یک‌ وجه‌ بسنده‌ کرده، و آن‌ همان‌ وجه‌ دومی‌ است‌ که‌ در کلام‌ سیوطی‌ دیده‌ می‌شود. [11]
علامه‌ طباطبایی در تعریف‌ «ظهر» و «بطن» می‌نویسد: «ظهر، همان‌ معنای‌ ظاهر و ابتدایی‌ است‌ که‌ از آیه‌ به ‌دست‌ می‌آید و بطن‌، معنای‌ نهفته‌ در زیرِ ظاهر است؛ چه‌ آن‌ معنا یکی‌ باشد یا بیش‌تر؛ نزدیک‌ به‌ معنای‌ ظاهری‌ باشد یا دور از آن‌» [12]
با عنایت‌ به‌ این‌ نکات، در تعریف‌ «ظهر» و «بطن» قرآن‌ می‌توان‌ گفت: «ظهر قرآن»، عبارت‌ از لایه‌ی‌ آشکار و معانی‌ ظاهر آیات‌ است؛ یعنی‌ همان‌ لایه‌ای که‌ برای‌ آشنایان‌ به‌ زبان‌ و لغت‌ عرب‌ قابل‌ دسترس‌ است‌ و «بطن»، لایه‌ (یا لایه‌های) پنهان‌ و ناپیدای‌ آن‌ است‌ که‌ آشنایی‌ با زبان‌ و لغت‌ عرب،‌ به‌ تنهایی،‌ برای‌ نیل‌ به‌ آن‌ کافی‌ نیست.

بطن داشتن قرآن در قرآن:
قرآن، درباره‌ی‌ ظهر و بطن‌ به‌ صراحت‌ سخن‌ نمی‌گوید؛ اما مفسران، از چند آیه، این‌ موضوع‌ را نتیجه‌ گرفته‌اند. اینان، آیاتی‌ که‌ به‌ تدبر، تعقل‌ و تفکر در قرآن‌، دعوت‌ و توصیه‌ کرده‌اند [13]
را دلیل بر وجود لایه‌های‌ عمیق‌ و نهفته‌ در آیات‌ دانسته‌اند؛ با این استدلال که تدبر و اندیشه‌ورزی‌ در مجموعه‌ای از الفاظ‌ و عبارات، در صورتی‌ منطقی‌ و معقول‌ می‌نُماید که‌ افزون‌ بر مفاهیم‌ و معارف‌ برآمده‌ از ظاهر الفاظ‌ آن، حقایق‌ ژرف‌ و پنهانی‌ نیز در ورای‌ آن‌ عبارات‌، نهفته‌ باشد، تا انسان‌ها‌ بتوانند با تدبر و ژرف‌اندیشی، به‌ آن‌ حقایق‌ پنهان‌ راه‌ یابند.
ذهبی، با تمسک‌ به‌ برخی‌ از این‌ آیات، بر «باطن» قرآن‌ استدلال‌ کرده‌ است. وی‌ بر این‌ مطلب‌ تأکید می‌کند که‌ مخاطبان‌ اولیه‌ی‌ آیات‌ قرآن، گروهی‌ از اعراب‌ بودند که‌ بدون‌ شک‌ از لغت‌ و زبان‌ عرب،‌ آگاهی‌ کامل‌ داشته، و در فهم‌ ظواهر آیات‌ نیز با مشکلی‌ روبه‌رو نبوده‌اند. مشکل‌ اصلی‌ آنان‌ این‌ بود که‌ به‌ مقصود الهی که‌ در ژرفای‌ آیات‌ قرآن‌ نهفته‌ است، توجه‌ نمی‌کردند. خداوند در این‌ آیات‌، آنان‌ را به‌ این‌ حقیقت‌ توجه‌ داده‌ است، وی‌ می‌نویسد: «… اَر‌اد بذلک‌ اَنَّهُم‌ لایَفهَمُون‌ عن‌ الله‌ مراده‌ من‌ الخطاب، وَ حَضَّهُم‌ عَلی‌ اَن‌ یتدبَّروا فی‌ آیاتهم‌ حَتی‌ یَقفُوا عَلی‌ مقصود الله‌ و مراده، و ذلک‌ هو الباطن‌ الذی‌ جَهِلُوه‌ وَ لَم‌ یَصِلُوا اِلَیهِ‌ بِعُقُولِهِمِ» [14]
آلوسی، به‌منظور اثبات‌ این‌ مطلب‌ که‌ قرآن، افزون‌ بر ظاهر، بطونی‌ دارد که‌ در ورای‌ الفاظ‌ آن‌ نهفته‌ است، به‌ آیاتی‌ که‌ قرآن‌ را تفصیل‌ کل‌ شیء یا جامع‌ علوم‌ معرفی‌ می‌کنند، تمسک‌ کرده، می‌نویسد: «… من‌ نمی‌دانم‌ منکران‌ (منکران‌ بطون‌ قرآن) با این‌ آیه‌ها چه‌ می‌کنند: «وَ تَفْصِیلًا لِّکُلِّ شَیءٍ» [15] و «مَا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیءٍ» [16] به‌ خدا سوگند در شگفتم، چه‌ سان‌ برای‌ دیوان‌ متنبی [17] معانی‌ فراوانی‌ احتمال‌ می‌دهند؛ ولی‌ برای‌ کلام‌ وحیانی‌ الهی که‌ بر واپسین‌ پیامبر نازل‌ شده‌ است، معانی‌ نهفته‌ در ورای‌ الفاظ‌ و کلمات‌ را باور ندارند؟» [18]

بطن داشتن قرآن در روایات شیعه:
بهترین مستند برای اثبات بطن داشتن قرآن کریم، روایات معتبر رسیده از استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است. این روایات عبارتند از:
● سند 1: قال رسول الله (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم): «مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ» [19]
● سند 2: قال رسول الله (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم): «وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ، ظَاهِرُهُ‏ أَنِیقٌ‏ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ» [20]
● سند 3: قال امیر المؤمنین (علیه ‌السلام): «وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ، لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ» [21]
● سند 4: قال الباقر (علیه ‌السلام): «إِنَّ لِلْقُرْآنِ‏ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً» [22]
● سند 5: عَنْ فُضَیلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه ‌السلام) عَنْ هَذِهِ الرِّوَایَةِ: مَا مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ. فَقَالَ: «ظَهْرُهُ تَنْزِیلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی، کَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» [23]
● شاهد 1: قال رسول الله (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم): «إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً وَ لِبَطْنِهِ بَطْنٌ إِلَى سَبْعَةِ أَبْطُنٍ» [24]
فراوانی‌ این‌ روایات‌ در منابع‌ روایی‌ و تفسیری‌ به‌ گونه‌ای است‌ که‌ هیچ‌ تردیدی‌ در زمینه‌ی‌ اعتبار آن‌ها باقی‌ نمی‌ماند. همین‌ فراوانی‌ سبب‌ شده‌ است‌ تا برخی‌ از علما، این‌ روایات‌ را متواتر [25] و برخی‌ نیز مستفیض‌ [26] بدانند.

بطن داشتن قرآن در روایات عامه:
باطن داشتن قرآن کریم، در روایات عامه [27] نیز با صراحت، بیان شده است. برخی از این روایات، چنین است:
● شاهد 1: عن ابن‌ مسعود قال: قال‌ رسول‌ الله‌ (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم): «اُنزِلَ‌ القرآنُ‌ عَلی‌ سَبعَةِ‌ اَحرُفٍ‌ لِکُلٍّ‌ آیَةٍ‌ مِنهُ‌ ظَهرٌ‌ و بَطنٌ» [28]
● توابع 1: عن ابن‌ عباس قال:‌ «اِنَّ‌ القرآنَ‌ ذُوشُجُونٍ‌ وَ‌ فُنُون‌ و ظهور و بُطُون، لاتَنقَضی‌ عَجائِبُه‌ وَ ‌لاتُبلَغُ‌ غایَتُهُ» [29]

جایگاه «بطن داشتن» قرآن در نزد مفسرین و علما:
مطالعه‌ در آثار اندیشه‌وران‌ اسلامی، این‌ حقیقت‌ را آشکار می‌سازد که‌ تعدد لایه‌های‌ معنایی‌ آیات‌ قرآن‌ که‌ از آن‌ به‌ ظهر و بطن‌ تعبیر می‌شود، همواره‌ مورد توجه‌ جد‌ی‌ آنان‌ قرار داشته‌ است. ربطی که بین این‌ مسأله‌ با باور به‌ خلود و ابدیت‌ قرآن‌ فرض کرده‌اند، سبب‌ شده‌ که‌ عالمان‌ حوزه‌ی‌ تفسیر و علوم‌ قرآن‌، در آثار خود، هر یک‌ به‌گونه‌ای به‌ طرح‌ آن‌ بپردازند. انعکاس‌ این‌ موضوع‌ در آثار پیشینیان‌ و معاصران‌ چندان‌ گسترده‌ است‌ که‌ بازخوانی‌ کامل‌ آن‌، سخت است؛ از این‌رو، گزارش‌ کوتاه‌ی از آن‌ را می‌آوریم.
سهل‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ یونس‌ تستری‌ (متوفای‌ 283 هجری) درباره‌ی‌ لایه‌های‌ معنایی‌ قرآن‌ (بطون) می‌گوید: «لو اعطی‌ العبد بِکل‌ حَرفٍ‌ مِنَ‌ القرآنِ‌ الفَ‌ فَهمٍ، لَم‌ یَبلُغ‌ نهایَة‌ ما اَودَ‌عَه‌ اللهُ‌ فی‌ آیة‌ مِن‌ کتابِهِ، لاِنَّه‌ کلامُ‌ اللهِ‌ و کلامه‌ صفته» [30]
ابن‌ سبع‌ در کتاب‌ شفاء الصدور می‌نویسد: «وقد قال‌ بعض‌ العلمأ: لکلِ‌ آیة‌ ستّون‌ الفَ‌ فَهمٍ، و ما بقی‌ من‌ فَهمِها أکثر و قال‌ آخر: القرآن‌ یحوی‌ سبعة‌ و سبعین‌ اَلفَ‌ علمٍ‌ و مِائتی‌ علم؛ اِذ لکُل‌ کلمة‌ علمٌ‌ ثم‌ یتضاعف‌ ذلک‌ اربعة، اذ لکلٍّ‌ حکمة‌ ظاهرٌ‌ و باطنٌ‌ و حدُّ‌ و مَطلَعٌ» [31]
سعدالدین‌ تفتازانی‌ (متوفای‌ 791 هجری) اعتقاد به‌ بطون‌ قرآن‌ را افزون‌ بر ظاهر آن، کمال‌ ایمان‌ و محض‌ عرفان‌ دانسته‌ و بر بطلان‌ دیدگاه‌ باطنیه‌ که‌ به‌ انکار ظاهر آیات‌ و نفی‌ شریعت‌ پرداخته‌اند، تأکید کرده‌ است. [32]
ابن‌ رشد اندلسی‌ (متوفای‌ 595 هجری)، بطون‌ قرآن‌ را حقیقتی‌ می‌داند که‌ وجود آن‌ در ورای‌ ظواهر آیات‌ هرگز قابل‌ انکار نیست. وی‌ در بیان‌ فلسفه‌ی‌ بطون‌ بر این‌ نکته‌ تأکید می‌ورزد که‌ اگر ورای‌ ظواهر آیات‌ قرآن، بطونی‌ نهفته‌ نبود، بسیاری‌ از معانی‌ لازم‌ و مورد نظر خداوند ناگفته‌ می‌ماند. [33]
زرکشی‌ (متوفای‌ 794 هجری) درباره‌ی‌ ظاهر و باطن‌ قرآن‌ می‌نویسد: «کتاب‌ الله‌ بحرُه‌ عمیقٌ‌ و فهمه‌ دقیقٌ، لایصِلُ‌ اِلی‌ فَهمِهِ‌ اِ‌لا‌ مَن‌ تَبَحَّر فی‌ العلوم، و عامَلَ‌ الله‌ بِتَقواه‌ فی‌ السٍّر و العلانیة، وَ ‌اَجَّلَه‌ عند مواقف‌ الشبهات» [34]
سیوطی‌ (متوفای‌ 911 هجری) در کتاب‌ الأ‌تقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، فصلی‌ را به‌ موضوع‌ ظاهر و باطن‌ قرآن‌ اختصاص‌ داده‌ و در آن، به‌ نقل‌ دیدگاه‌ عالمان‌ پیشین‌ و همچنین‌ روایات‌ این‌ باب‌ پرداخته‌ است. [35]
زرقانی‌ نیز بر وجود ظاهر و باطن‌ قرآن‌ صحه‌ می‌گذارد و عبور از ظاهر و نیل‌ به‌ بطون‌ را در گرو رعایت‌ شروطی‌ چند می‌داند. [36]
ذهبی‌ اگر چه‌ در چیستی‌ بطون‌ قرآن، دیدگاهی‌ خلاف‌ دیدگاه‌ امامیه‌ دارد، در اصل‌ مد‌عا، یعنی‌ اشتمال‌ ظواهر آیات‌ بر بطون، با اندیشه‌وران‌ دیگر اتفاق‌نظر دارد. سخن‌ وی‌ در این‌ باره‌ از این‌ قرار است: «امامیه‌ (شیعیان) بر این‌ باورند که‌ برای‌ قرآن، ظاهر و باطن‌ است‌ و این، حقیقتی‌ است‌ که‌ ما نیز آنان‌ را در آن‌ همراهی‌ کرده، هیچ‌ تعارضی‌ با آنان‌ در این‌ حقیقت‌ نداریم‌ پس‌ از آن‌که‌ احادیث‌ صحیحی‌ این‌ مطلب‌ را در تفسیر تأیید کرده‌اند» [37]
ابوالحسن‌ عاملی، ژرفای‌ قرآن‌ (بطون) را از واضح‌ترین‌ و مشهورترین‌ مسائل‌ دانسته‌ است‌ که‌ روایات‌ مستفیضه‌ بر آن‌ دلالت‌ آشکار دارند. [38]
فیض‌ کاشانی، در آغاز تفسیر خود، بحث‌ گسترده‌ای را به‌ بیان‌ و شرح‌ ظاهر و باطن‌ قرآن‌ اختصاص‌ داده‌ است. وی‌ اعتقاد دارد: «سخنی‌ که‌ همه‌ی‌ انسان‌ها مخاطب‌ آن‌ هستند، باید به ‌گونه‌ای باشد که‌ عموم‌ انسان‌ها به‌ استفاده‌ از آن‌ قادر باشند و این‌ مستلزم‌ آن‌ است‌ که‌ چنین‌ سخنی‌، افزون‌ بر ظاهر، حاوی‌ اسرار و حقایق‌ پنهانی‌ باشد تا هر کس‌ را از آن،‌ حظّ‌ و بهره‌ای به‌ قدر عقول‌ و درجات‌ علمی‌ و توان‌ خود عاید شود» [39]
ملاصدارا نیز قرآن‌ را دارای‌ درجات‌ و مراتب‌ متعددی‌ می‌داند که‌ برخی‌ به‌ منزله‌ی‌ پوست، و برخی‌ به‌ منزله‌ی‌ روح‌ است. برخی‌ از این‌ مراتب‌ با علوم‌ اکتسابی‌ قابل‌ تحصیل‌ هستند و برخی‌ فقط‌ از طریق‌ علوم‌ لدنی‌ (خدادادی) قابل‌ وصولند. [40]
علامه‌ طباطبایی، در «تفسیر المیزان» [41] و همچنین‌ در کتاب‌ «قرآن‌ در اسلام»، مباحث‌ گسترده‌ای را به‌ این‌ موضوع‌ اختصاص‌ داده، در بخشی‌ از آن‌ می‌نویسد: «ظهور یک‌ معنای‌ ساده‌ی‌ ابتدایی‌ از آیه، و ظهور معنای‌ وسیع‌تری‌ به‌دنبال‌ آن، و همچنین‌ ظهور و پیدایش‌ معنایی‌ در زیر معنایی‌ در سر تا سر قرآن‌ مجید جاری‌ است‌ و با تدبر در این‌ معانی، معنای‌ حدیث‌ معروف‌ که‌ از پیغمبر (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) مأثور و در کتب‌ حدیث‌ و تفسیر نقل‌ شده‌ است: «إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً وَ لِبَطْنِهِ بَطْنٌ إِلَى سَبْعَةِ أَبْطُنٍ» [42] روشن‌ می‌شود» [43]
آیت الله بروجردی، قرآن‌ را دارای‌ معانی‌ مختلف‌ و مراتب‌ گوناگونی‌ می‌داند که‌ به‌ حسب‌ اختلاف‌ مراتب‌ علمی‌ و درجات‌ معرفتی‌ انسان‌ها، این‌ معانی‌ از آیات‌ به ‌دست‌ می‌آیند. [44]
امام‌ خمینی بر «ظاهر» و «باطن» قرآن‌ تأکید می‌ورزد و بسنده‌ کردن‌ به‌ ظاهر و بازماندن‌ از مغز و ژرفای‌ آن‌ را مرگ‌ و نابودی‌ آدمی‌ می‌داند. وی‌ براین‌ باور است‌ که‌ همه‌ی‌ نادانی‌ها و انکار نبوت‌ها و ولایت‌ها، در عدم‌ درک‌ و راه‌ نیافتن‌ به‌ ژرفای‌ قرآن‌ ریشه‌ دارد. [45]
از دیگر علمایی که به موضوع باطن داشتنِ قرآن کریم، توجه نموده و آن را به نحوی قبول کرده‌اند، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
ـ محمد بن‌ مسعود عیاشی، در «تفسیر العیاشی»، جلد 1، صفحات 22 و 23؛
ـ میرزا محمد مشهدی‌، در «کنز الدقایق‌ و بحر الغرایب»، جلد 1، صفحه‌ی 22.
ـ علامه‌ محمد باقر مجلسی، در «بحار الانوار»، جلد 89، صفحه‌ی 78.
ـ آخوند خراسانی، در «کفایة الاصول»، جلد 1، صفحه‌ی 57.
ـ آقا ضیاء الدین‌ عراقی، در «نهایة ‌الأ‌فکار»، صفحه‌ی 117.
ـ آیت‌ الله خویی، در «محاضرات»، جلد 1، صفحه‌ی 214.
ـ آیت‌ الله طالقانی در «پرتوی از قرآن»، جلد 1، صفحه‌ی 20.
ـ شهید مرتضی‌ مطهری در «آشنایی‌ با قرآن»، جلد 4، صفحه‌ی 51.
ـ علامه‌ محمد تقی‌ جعفری در «ترجمه‌ و تفسیر نهج‌البلاغه»، جلد 4، صفحات 266 تا 269.
ـ آیت الله جوادی‌ آملی در «تفسیر تسنیم»، جلد 1، صفحه‌ی 29.
ـ آیت الله جعفر سبحانی در «منشور جاوید قرآن»، جلد 1، صفحات 12 و 13.
ـ جمال‌الدین‌ قاسمی‌ در «محاسن‌ التأویل».
ـ محمد بن‌ عبدالرحمن‌ نهاوندی در «نفحات الرحمان»، جلد 1، صفحه‌ی 28.
ـ محمدعلی‌ بازوری در «الغیب‌ و الشهادة»، جلد 1، صفحات 17 و 18.
ـ و دکتر محمد صادقی‌ تهرانی، در «الفرقان»، جلد 1، صفحه‌ی 51.
همچنین صوفیانی مانند:
ـ جلال‌ الدین‌ مولوی در «مثنوی معنوی»، جلد 3، صفحه‌ی 4291.
و
ـ ملا سلطان‌ محمد گنابادی در «بیان السعادة»، جلد 1، صفحه‌ی 13.

ضوابط‌ دستیابی‌ صحیح‌ به‌ بطون‌ قرآن‌:
مفسّرین و علمایی که دروازه‌ی استخراج باطن قرآن کریم را به روی غیر راسخون در علم گشوده‌اند، پس از ملاحظه‌ی پیامدهای هولناک آن، دست به وضع ضوابطی زده‌اند، تا به زعم خود، قرآن کریم را از دستبرد نااهلان، محافظت نمایند. برخی از این ضوابط به این قرار است:
1. رعایت‌ تناسب‌ معانی‌ پنهان‌ با معانی‌ ظاهری‌ آیات: نخستین‌ ضابطه‌ای که‌ در راهیابی‌ به‌ بطون‌ قرآن‌ باید رعایت‌ شود، این‌ است‌ که‌ لایه‌ یا لایه‌های‌ متعددی‌ که‌ از ورای‌ الفاظ‌ آیات‌ استخراج‌ می‌شوند، با لایه‌ی‌ آشکار آیات‌ (ظهر) در تضاد و تنافی‌ نباشند [46]
طبق‌ این‌ ضابطه، معنای‌ آشکار هر آیه، همواره‌ شاخص‌ معتبری‌ به‌ شمار می‌آید که‌ عیار اعتبار معارف‌ پنهانی‌ که‌ به ‌تناسب‌ نیاز عصرها و نسل‌ها از همان‌ آیه‌ استخراج‌ می‌شود، با آن‌ شاخص‌ محک‌ می‌خورد؛ از این‌ رو ژرفا و بطون‌ قرآن‌ هرگز مجوز آن‌ نمی‌شود که‌ از معنای‌ آشکار و ظاهر آیه‌ که‌ به ‌طور قطع‌ مورد اراده‌ی‌ خداوند است، دست‌ برداشته، خود را از ظاهر شریعت‌ معاف‌ بداریم.
شاطبی‌ برای‌ صحت‌ انتساب‌ معنای‌ پنهان‌ به‌ قرآن‌ کریم، نخستین‌ شرط‌ را تناسب‌ معنای‌ پنهان‌ با ظاهر آیه‌ و مطابقت‌ با قواعد عربی‌ می‌داند. دلیل‌ وی‌ بر شرط‌ مذکور، عربی‌ بودن‌ زبان‌ قرآن‌ است؛ به‌ همین‌ سبب‌ اگر معنای‌ مورد اد‌عا به‌ هیچ‌ وجه‌ با ظاهر عربی‌ آیه‌ تناسب‌ نداشته‌ باشد، هیچ‌ دلیلی‌ نمی‌تواند انتساب‌ آن‌ را به‌ قرآن‌ و خداوند تجویز کند. شاطبی‌ پیرو همین‌ ضابطه، بسیاری‌ از تفاسیر باطنیه‌ و صوفیه‌ را ناروا و غیر مجاز می‌داند. [47]
ملاصداری‌ شیرازی نیز بر رعایت‌ این‌ ضابطه‌ در دستیابی‌ به‌ بطون‌ قرآن‌ تأکید می‌ورزد. [48]
2. تجزیه‌ و تحلیل‌ عناصر موجود در آیه‌ و یافتن‌ محور اصلی‌ پیام: دومین‌ ضابطه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ معارف‌ ژرف‌ و پنهان‌ آیات، این‌ است‌ که‌ همه‌ی‌ عناصر دخیل‌ در شکل‌گیری‌ پیام‌ آیه‌ با دقت‌، شناسایی‌ و میزان‌ دخالت‌ هرکدام‌ از آن‌ها در پیام، با استفاده‌ از آگاهی‌ها، شواهد، آیات‌ دیگر، روایات‌ معتبر یا حکم‌ قطعی‌ عقل‌ بررسی‌ شود. این‌ تلاش‌ علمی‌، که‌ در منطق‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ قانون‌ «سَبر و تقسیم»، و در اصول‌ با عنوان‌ «تنقیح‌ مناط» تعبیر می‌شود، [49] سبب‌ می‌شود تا محور اصلی‌ آیه‌ مشخص، و حقیقت‌ و مغز پیام‌ از لایه‌ی‌ نمایان‌ آن‌ متمایز شود. پیام‌ و محور اصلی‌ آیه‌ که‌ به‌ گونه‌ای جاودانه‌ بر فراز عصرها و نسل‌ها سیر می‌کند، شاخص‌ صحت‌ و سُقم‌ معانی‌ دیگری‌ است‌ که‌ به‌ تناسب‌ زمان‌ها و مکان‌ها از آیات‌، استخراج‌ و بر مصادیق‌ جزئی‌ تطبیق‌ می‌شوند. [50]
3. سازگاری‌ با روح‌ و مجموعه‌ی‌ پیام‌های‌ قرآن: افزون‌ بر آن ‌که‌ اعتبار معانی‌ پنهان‌ هر آیه، در گرو تناسب‌ و عدم‌ تنافی‌ با ظاهر همان‌ آیه‌ است، لازم‌ است‌ آن‌ معانی‌ با روح‌ حاکم‌ بر قرآن‌، یعنی هدایت‌ به‌ سوی‌ خدا، همراه‌ با ایمان‌ صالح، اخلاق‌ حسنه‌ و رفتار مشروع و همچنین‌ مجموعه‌ی‌ پیام‌های‌ آشکار و پنهان‌ در آیات‌ دیگر نیز هماهنگی‌ و سازگاری‌ داشته‌ باشند. اعتبار این‌ ضابطه‌ از آن‌ جهت‌ است‌ که‌ مجموعه‌ی‌ آیات‌ قرآن، ساختمان‌ به‌هم‌ پیوسته‌ای را تشکیل‌ می‌دهند، [51] که‌ افزون‌ بر جریان‌ از مبدأ واحد، مقصد واحدی‌ را دنبال‌ و با دلالت‌های‌ آشکار و نهان‌ خود، حقایق‌ و معارف‌ بلندی‌ را بر عموم‌ مخاطبان‌ وحی‌ عرضه‌ می‌کنند.
روح‌ حاکم‌ بر مجموعه‌ی‌ پیام‌های‌ قرآن، چنان‌ هماهنگ‌ و همسان‌ است‌ که‌ هرگونه‌ تعارض‌ و ناسازگاری‌ را از میان‌ بر می‌دارد. معارف‌ برآمده‌ از ظاهر و باطن‌ قرآن، مراتب‌ و مدارج‌ حقیقت‌ واحدی‌ هستند که‌ امکان‌ هرگونه‌ ناهماهنگی‌ میان‌ آن‌ مراتب، به‌کلی‌ منتفی‌ است.
4. فهم‌ ظاهر قرآن، مقدمه‌ی‌ راهیابی‌ به‌ بطن‌ قرآن: ظاهر آیات‌ قرآن‌ که‌ در قالب‌ «لسان‌ عربی‌ مبین» در اختیار آدمیان‌ قرار گرفته، نخستین‌ نقطه‌ی‌ اتصال‌ میان‌ انسان‌ و معارف‌ وحی‌ شده‌ از ناحیه‌ی‌ خداوند است. در صورتی‌ که‌ اتصال‌ انسان‌ با وحی‌ آسمانی‌ در این‌ نقطه‌ تحقق‌ یابد، زمینه‌ی‌ راهیابی‌ به‌ مراحل‌ ژرف‌تر وحی‌ برای‌ وی‌ فراهم‌ می‌شود.
سیوطی‌ در بیان‌ این‌ ضابطه، به‌ نقل‌ سخن‌ برخی‌ از علما‌ پرداخته‌ و چنین‌ آورده‌ است: «و لا یجوز التهاون‌ فی‌ حفظ‌ التفسیر الظاهر، بل‌ لابد منه‌ اولاً، ان‌ لایطمع‌ فی‌ الوصول‌ الی‌ الباطن‌ قبل‌ احکام‌ الظاهر. و من‌ ادعی‌ فهم‌ اسرار القرآن‌ و لم‌ یحکم‌ التفسیر الظاهر فهو کمن‌ اد‌عی‌ البلوغ‌ الی‌ صدر البیت‌ قبلَ‌ ان‌ یجاوز الباب» [52]
زرکشی‌ نیز فهم‌ ظاهر قرآن‌ را مقدمه‌ و کلید راهیابی‌ به‌ اسرار قرآن‌ دانسته‌ و بر فراگیری‌ تفسیر ظاهر تأکید کرده‌ است [53]
برخی‌ دیگر از مفسران‌ نیز بر اهمیت‌ ضابطه‌ در دستیابی‌ به‌ معانی‌ پنهان‌ قرآن‌ تأکید کرده‌اند. [54]
5. وجود شواهد و قراین‌ معتبر: برای‌ اطمینان‌ از صحت‌ انتساب‌ معانی‌ پنهانی‌ به‌دست‌ آمده‌ از آیات‌ به‌ خداوند بزرگ، لازم‌ است‌ شاهد یا قرینه‌ی‌ معتبری‌ اعم‌ از لفظی‌ یا معنوی‌ بر صحت‌ معنای‌ مورد اد‌عا اقامه‌ شود تا انتساب‌ آن‌ معنا به‌ خداوند همراه‌ با حجت‌ و دلیل‌ باشد. گرچه‌ ممکن‌ است‌ با ذکر ضابطه‌ی‌ اول‌ (تناسب‌ معنای‌ پنهان‌ با ظاهر آیه) از ذکر مستقل‌ این‌ ضابطه‌ بی‌‌نیاز باشیم، اهمیت‌ مسأله‌ی‌ بطون‌ سبب‌ شده‌ است‌ تا برخی‌ از دانشمندان‌ بر این‌ ضابطه‌ به‌طور جداگانه‌ تأکید ورزند.
شاطبی‌ شرط‌ دوم‌ صحت‌ انتسابِ معنای‌ باطنی‌ به‌ قرآن‌ را وجود شواهد و قراین‌ تأییدکننده‌ای از این‌ دست‌ می‌داند و بر لزوم‌ آن‌ این‌گونه‌ دلیل‌ می‌آورد: «فلانّه‌ ان‌ لم‌ یکن‌ له‌ شاهد فی‌ محل‌ آخر، او کان‌ له‌ معارض‌ صار من‌ جملةِ‌ الدعاوی‌ التی‌ تُدعی‌ علی‌ القرآن، و الدعوی‌ المجردة‌ غیر مقبولة‌ باتفاق‌ العلماء» [55]
زرقانی‌ نیز شرط‌ سوم‌ اعتبار تفسیر اشاری‌ را تأیید آن‌ به‌وسیله‌ی‌ شواهد شرعی‌ و قراین‌ معتبر خارجی‌ دانسته‌ است‌ [56]
فواید ادعایی برای ضوابط پنجگانه: وضع‌کنندگان ضوابط پنجگانه‌ی فوق ادعا دارند که توجه‌ دقیق‌ به‌ ضوابط‌ پنجگانه‌ی‌ پیشین‌ و به‌کارگیری‌ آن‌ها در فهم‌ و تفسیر قرآن‌ کریم‌ سبب‌ می‌شود تا؛
او‌لاً‌: درک‌ و شناخت‌ لایه‌های‌ ناآشکار آیات، روشمند، و هر گونه‌ نابسامانی‌ و هرج‌ و مرج‌ احتمالی‌ در این‌ عرصه‌ منتفی‌ شود؛
ثانیاً:‌ راه‌ بر فهم‌ها و تفسیرهای‌ پلورالیستیک‌ و متباین‌ از آیات‌ قرآن‌ مسدود شود؛
ثالثاً: شناخت‌ها و تفسیرهایی‌ که‌ در گستره‌ی‌ زمان‌ و به‌ تناسب‌ نیازهای‌ عصرها و نسل‌ها از آیات‌ قرآن‌ به‌ دست‌ می‌آید (برفرض‌ روشمند بودن)، همواره‌ متکامل‌ و در طول‌ همدیگر قرار گیرند.

افراد مجاز به استخراج بطن قرآن:
به تصریح امام باقر (علیه ‌السلام)، تفسیر قرآن به معنی استخراج بطون آن، بسیار از عقل عقلا دور است. در روایتی آمده است: عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه ‌السلام) عَنْ شَی‏ءٍ مِنَ التَّفْسِیرِ فَأَجَابَنِی، ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْهُ ثَانِیَةً فَأَجَابَنِی بِجَوَابٍ آخَرَ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ کُنْتَ أَجَبْتَنِی فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِجَوَابٍ غَیرِ هَذَا قَبْلَ الْیَوْمِ. فَقَالَ: «یَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ‏ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ. یَا جَابِرُ لَیسَ شَی‏ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآیَةَ یَکُونُ أَوَّلُهَا فِی شَی‏ءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَی‏ءٍ وَ هُوَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ مُنْصَرِفٌ عَلَى وُجُوهٍ» [57]
اگر چنان که گذشت، بطن قرآن را به معنی تأویل آن بدانیم، باید اعتراف کرد که تأویل قرآن، فقط در انحصار خدای تعالی و استاد اعظم (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) و استادان معظم منهاج فردوسیان ـ که علمشان را به وراثت از آن جناب گرفته‌اند ـ می‌باشد. خدای تعالی در قرآن کریم، به صراحت، تأویل متشابهات را به انحصار خود و راسخون در علم در می‌آورد و می‌فرماید: «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ الله وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» [58]
در روایتی آمده است: عَنْ فُضَیلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه ‌السلام) عَنْ هَذِهِ الرِّوَایَةِ: مَا مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ. فَقَالَ: «ظَهْرُهُ تَنْزِیلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی، کَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ کَمَا جَاءَ تَأْوِیلُ شَی‏ءٍ مِنْهُ یَکُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ کَمَا یَکُونُ عَلَى الْأَحْیَاءِ. قَالَ الله: وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا الله وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ. نَحْنُ نَعْلَمُهُ» [59]
در روایت دیگری آمده است: عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله (علیه ‌السلام) یَقُولُ: «إِنَّ لِلْقُرْآنِ تَأْوِیلًا فَمِنْهُ مَا قَدْ جَاءَ وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَجِئْ فَإِذَا وَقَعَ التَّأْوِیلُ فِی زَمَانِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ عَرَفَهُ إِمَامُ ذَلِکَ الزَّمَانِ» [60]
و همچنین امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «مَا یَسْتَطِیعُ أَحَدٌ أَنْ یَدَّعِیَ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ کُلَّهُ ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ غَیرُ الْأَوْصِیَاءِ» [61]
از مجموع آیات و روایات این باب، نتیجه می‌گیریم که باز کردن درِ تأویل و بیان بطون قرآن به روی انسان‌های معمولی و غیر معصوم ـ هر چند متخصص علوم تفسیر باشند ـ خلاف احتیاط است و این گزینه، در انحصار استاد اعظم (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) و جانشینان بحقشان می‌باشد. با این حساب، اشکال اساسی در اجازه دادن به غیر معصوم برای استخراج بطن قرآن است. چیزی که نه از ما خواسته شده و نه اجازه‌ی آن را یافته‌ایم و در صورتی که چنین جرأتی نشان داده و قدم در چنین وادی ناآشنایی بگذاریم، دستاوردهای آن، محل اختلاف و نزاع بوده و پشتوانه‌ای الهی برای اثبات آن نخواهیم داشت.

نظر مختار:
آنچه به عنوان جمع‌بندی مباحث فوق در مورد بطن قرآن به دست می‌آید و به عنوان نظر برگزیده، بیان می‌شود، به قرار زیر است:
1. اصل این که قرآن کریم، «ظهر» و «بطن» دارد، صحیح و اثبات‌شده است.
2. بطن قرآن، فقط در انحصار استاد اعظم (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است و عموم مردم، از رسیدن به آن، عاجزند.
3. تمام روایات معتبری که بطنی از بطون قرآن کریم را بازگو می‌کند، صحیح و مورد قبول است.
4. اگر برداشت مفسرین از قرآن کریم به عنوان «بطن»، مؤیَّد به تصریح آیات و روایات باشد، نیازی به «بطن» استخراج‌شده توسط مفسر نیست و به همان تصریح آیات و روایات، معتقد می‌شویم یا عمل می‌کنیم.
5. اگر برداشت مفسرین از آیات قرآن، به عنوان «بطن»، مخالف با تصریحات آیات یا روایات معتبر باشد، آن برداشت، زخرف است و باید به دیوار کوبیده شود.
6. اگر برداشت مفسرین از آیات قرآن کریم، به عنوان «بطن»، نه موافق با سایر آیات و روایات باشد و نه مخالف، در مورد قبول یا رد آن، سکوت می‌کنیم و تا زمانی که بر استاد حاضر (ارواحنا فداه) عرضه نشود و مزیَّن به تأیید ایشان نگردد، بدان اعتماد نمی‌نماییم.
7. باز کردن دروازه‌ی استخراج بطن قرآن به روی غیر معصومین (علیهم‌السلام)، خطرهای متعددی مانند انحرافات حروفیه و پلورالیسم دینی در پی دارد.
8. ضوابطی که برای استخراج بطن از قرآن کریم، وضع کرده‌اند، مصداق عملی و عینی ندارد و نمی‌تواند از خطر افکار التقاطی و برداشت‌های ناصحیح از قرآن کریم، به عنوان «بطن قرآن» بکاهد.

…………………………………………………..

1. مفردات‌ الفاظ‌ القرآن، راغب‌ اصفهانی، کلمه‌ی ظهر.
2. سوره‌ی نجم، آیه‌ی 32. ترجمه: آن‌گاه‌ که‌ شما جنین‌‌هایی‌ در شکم‌ مادرانتان‌ بودید.
3. مفردات‌ الفاظ‌ القرآن، راغب‌ اصفهانی، کلمه‌ی بطن.
4. لسان العرب، ابن‌ منظور، ماده‌ی ظهر. ترجمه: ظهر از هر چیز، خلاف بطن است.
5. لسان العرب، ابن‌ منظور، لغت بطن. ترجمه: بطن از هر چیز، داخل آن است.
6. لغتنامه‌ی معین، کلمه‌ی بطن.
7. المجازات النبویة، شریف رضی، صفحه‌ی 236، المجاز 202. ترجمه: هیچ آیه‌ای از قرآن فرود نیامد مگر این که برایش ظاهری و باطنی است.
8. به عنوان مثال، خداوند متعال در آیه‌ی پنجم سوره‌ی قصص می‌فرماید: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین؛ ما می‌خواهیم بر آنان که در آن سرزمین ضعیف شمرده شدند، منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان سازیم». این آیه که بیانگر اراده‌ی خداوند در نابودی فرعونیان و پیروزی حضرت موسی (علیه‌السلام) و یاران ایشان است، ولی بر اساس روایات متعدد به استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) ـ بویژه استاد حاضر (ارواحنا فداه) ـ تأویل شده است.
امام باقر (علیه السلام) در روایتی به نقل از جدّ خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: « هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ یَبْعَثُ‏ الله‏ مَهْدِیَهُمْ‏ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَیُعِزُّهُمْ وَ یُذِلُّ عَدُوَّهُمْ؛ ایشان آل محمد هستند که خدای تعالی مهدی‌شان را مبعوث می‌نماید بعد از به زحمت افتادنشان، پس عزیزشان می‌سازد و دشمنشان را خوار می‌نماید» (الغیبة، شیخ طوسی، کتاب الغیبة للحجة، صفحه‌ی 184، الکلام على الواقفة)
یا امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «وَ الله یَا مُفَضَّلُ إِنَّ تَنْزِیلَ هَذِهِ‏ الْآیَةِ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ تَأْوِیلَهَا فِینَا؛ به خدا قسم ای مفضل، تنزیل این آیه در باره‌ی بنی اسرائیل و تأویل آن در باره‌ی ماست» (الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، محدث عاملی، صفحه‌ی 288، التاسع بعد المائة ما رواه أیضا)
یا مثلاً در تفسیر آیه‌ی «وَ بِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا؛ و به پدر و مادر نیکی کنید» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی 36) روایتی وارد شده که مقصود از والدین در اینجا، استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هستند. قال الصادق (علیه‌السلام) فی قوله تعالى «وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً» قال: «الوالدین محمد و على». یعنی علاوه بر دلالت آیه بر وجوب نیکی به پدر و مادر، نیکی به والدین معنوی نیز لازم است؛ زیرا پدر یا والد، مبدأ انسانی برای به وجود آمدن انسان و پرورش‌دهنده‌ی اوست. بنا بر این، معلم و مربی انسان به سوی کمال نیز، پدر او خواهد بود و کسانی چون پیامبر و امام، سزاوارتر از آنند که پدر مؤمنِ راه‌یافته به شمار آیند تا پدر جسمانی‌اش. پس پیامبر و امام، دو پدر هستند و آیات قرآن که به انسان سفارش کرده به والدین نیکی کند، به حسب باطن، ایشان را در بر می‌گیرد، اگر چه بر حسب ظاهر (الفاظ) غیر از پدر و مادر جسمانی را در بر نمی‌گیرد.
9. التبیان‌ فی‌ تفسیر القرآن، شیخ طوسی، جلد 1، صفحه‌ی‌ 9.
10. الأ‌تقان، سیوطی، جلد‌ 2، صفحه‌ی‌ 236.
11. البرهان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، بدرالدین زرکشی، جلد‌ 2، صفحه‌ی‌ 170.
12. المیزان‌ فی‌ تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، جلد‌ 3، صفحه‌ی‌ 74.
13. برخی از این آیات عبارتند از: سوره‌ی ص، آیه‌ی 29؛ سوره‌ی نساء، آیه‌ی 82؛ سوره‌ی محمد، آیه‌ی 24؛ سوره‌ی نحل، آیه‌ی 44.
14. التفسیر والمفسرون، محمد حسین ذهبی، جلد‌ 2، صفحه‌ی‌ 353. ترجمه: اراده کرد به آن این که مراد خدا را از خطابش نمی‌فهمند و آنان را تشویق کرد بر این که در آیاتش تدبّر کنند تا این که بر مقصود خدای تعالی و مرادش آگاه شوند و آن، همان باطنی است که آن را نمی‌شناسند و با عقل‌هایشان به آن نمی‌رسند.
15. سوره‌‌ی انعام، آیه‌ی 154 و سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 145. ترجمه: توضیح‌دهنده برای هر چیز. (البته لازم به ذکر است که این تعبیر، فقط در همین دو آیه آمده و هر دو جا، مربوط به تورات است و ربطی به قرآن کریم ندارد)
16. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 38. ترجمه: ما هیچ چیزی را در کتاب، فروگذار نکرده‌ایم. (البته باید توجه داشت که برخی مفسّرین و مترجمین قرآن کریم، «کتاب» در این آیه را به «کتاب آفرینش» و برخی دیگر، آن را به «لوح محفوظ» معنی کرده‌اند)
17. شاعر معروف‌ عرب که ادعای پیامبری داشت.
18. روح‌ المعانی، سیدمحمود آلوسی، جلد 1، صفحه‌ی 8.
19. المجازات النبویة، شریف رضی، صفحه‌ی 236، المجاز 202؛ الأ‌تقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، جلال‌الدین سیوطی. ترجمه: هیچ آیه‌ای از قرآن فرود نیامد مگر این که برایش ظاهری و باطنی است.
20. کافی، محدث کلینی، جلد ‏2، صفحه‌ی 599، کتاب فضل القرآن. ترجمه: برای‌ قرآن‌ ظاهری‌ و باطنی‌ است. پس ظاهرش‌ حکم، و باطنش‌ دانش‌ است. ظاهرش‌ زیبا و باطنش‌ ژرف‌ است.
21. نهج البلاغة، صبحی صالح، خطبه‌ی 18. ترجمه: قرآن، ظاهرش‌ زیبا، و باطنش‌ ژرف‌ است. شگفتی‌‌هایش‌ تمام‌ نمی‌شود و اسرار نهفته‌ی‌ آن‌ پایان‌ نمی‌پذیرد و تاریکی‌ها، جز با قرآن‌ برطرف‌ نشود.
22. محاسن، محدث برقی، جلد 2، صفحه‌ی 300، کتاب العلل. ترجمه: همانا برای قرآن، بطنی است و برای بطنش، بطنی است.
23. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (علیهم‌السلام)، صفار، جلد 1، صفحه‌ی 196، باب فی أن الأئمة إنهم أعطوا تفسیر القرآن الکریم و التأویل. ترجمه: راوی می‌گوید: از امام‌ باقر (علیه‌السلام) درباره‌ی‌ این‌ روایت‌ پرسیدم: «هیچ‌ آیه‌ای‌ از قرآن‌ نیست، مگر آن‌که‌ ظاهر و باطنی‌ دارد». امام‌ در پاسخ‌ فرمودند: ظاهر قرآن‌ همان‌ نزول‌ آن، و باطن‌ قرآن، تأویل‌ آن‌ است. برخی‌ از قرآن‌، تحقق‌ یافته‌ و برخی‌ هنوز تحقق‌ نیافته‌ است. قرآن‌ همانند خورشید و ماه‌ در حال‌ جریان‌ و پرتو افشانی‌ است.
24. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن ابی جمهور احسایی، جلد 4، صفحه‌ی 107، الجملة الثانیة فی الأحادیث المتعلقة بالعلم و أهله و حاملیه. ترجمه: همانا برای قرآن، ظاهری است و باطنی و برای باطنش، باطنی است تا هفت باطن.
25. محاضرات، ابوالقاسم خویی، جلد‌ 1، صفحه‌ی‌ 214.
26. مرآة‌ الأ‌نوار و مشکوة‌ الأ‌سرار، ابوالحسن عاملی‌ اصفهانی، صفحه‌ی 3.
27. از جمله مفسّرینی از عامه که با نقل روایات، به باطن داشتنِ قرآن تصریح کرده‌اند، می‌توان این موارد را برشمرد: جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری، جلد 1، صفحه‌ی 35 و 36؛ البرهان، محمد زرکشی، جلد 2، صفحه‌ی 154؛ التفسیر و المفسرون، محمد حسین ذهبی، جلد 2، صفحه‌ی 23.
28. ‌البرهان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، بدرالدین زرکشی، جلد‌ 2، صفحه‌ی 170. ترجمه: قرآن بر هفت حرف نازل شده و برای هر آیه از آن، ظهر و بطن است.
29. روح‌ المعانی، سیدمحمود آلوسی، جلد 1، صفحه‌ی 7. ترجمه: همانا قرآن، دارای پیچیدگی‌ها و فنون و ظهرها و بطن‌هایی است، عجایبش تمام نمی‌شود و به نهایتش رسیده نمی‌شود.
30. البرهان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، بدرالدین زرکشی، جلد‌ 1، صفحه‌ی 29.
31. البرهان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، بدرالدین زرکشی، جلد‌ 2، صفحه‌ی 170.
32. الأ‌تقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، جلال‌الدین سیوطی، جلد 2، صفحه‌ی 236.
33. هرمنوتیک‌ کتاب‌ و سنت، محمد مجتهد شبستری، صفحه‌ی 112.
34. البرهان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، بدرالدین زرکشی، جلد‌ 2، صفحه‌ی 170.
35. الأ‌تقان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، جلال الدین سیوطی، جلد‌ 2، صفحه‌ی‌ 236.
36. مناهل‌ العرفان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، محمدعبدالعظیم زرقانی، جلد 2، صفحه‌ی 91.
37. التفسیر والمفسرون، محمد حسین ذهبی، جلد 2، صفحه‌ی‌ 28.
38. مرآة‌ الأ‌نوار و مشکوة‌ الأ‌سرار، ابوالحسن عاملی‌ اصفهانی‌، صفحه‌ی 3.
39. تفسیر الصافی، ملا محسن فیض‌ کاشانی، جلد 1، صفحه‌ی 19.
40. مفاتیح‌ الغیب، صدرالدین شیرازی، صفحه‌ی 41.
41. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، جلد 3، صفحات 72 تا 74.
42. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ابن ابی جمهور احسایی، جلد 4، صفحه‌ی 107، الجملة الثانیة فی الأحادیث المتعلقة بالعلم و أهله و حاملیه. ترجمه: همانا برای قرآن، ظاهری است و باطنی و برای باطنش، باطنی است تا هفت باطن.
43. قرآن‌ در اسلام، سیدمحمد حسین طباطبایی، صفحه‌ی 28.
44. نهایة ‌الأ‌صول، سید حسین بروجردی، صفحه‌ی 56.
45. شرح‌ دعای‌ سحر، امام خمینی، صفحه‌ی‌ 38 و 59؛ تفسیر سوره‌ی‌ حمد، امام خمینی، صفحه‌ی 136.
46. تفسیر و مفسران، محمدهادی معرفت، جلد 1، صفحه‌ی 29.
47. محاسن‌ التأویل، احمد جمال‌الدین قاسمی، جلد 1، صفحه‌ی 67.
48. مفاتیح‌ الغیب، صدرالدین شیرازی، صفحه‌ی 82.
49. تفسیر و مفسران، محمدهادی معرفت، جلد 1، صفحه‌ی 32.
50. علوم‌ قرآنی، محمدهادی معرفت، صفحات‌ 290 و 291.
51. آشنایی‌ با قرآن، مرتضی مطهری، جلد 1، صفحه‌ی 21.
52. الاتقان، جلال الدین سیوطی، جلد‌ 2، صفحه‌ی‌ 171.
53. ‌البرهان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، بدرالدین زرکشی، جلد 2، صفحه‌ی 171.
54. روح‌ المعانی، سیدمحمود آلوسی، جلد 1، صفحه‌ی 7.
55. محاسن‌ التأویل، احمد جمال‌الدین قاسمی، جلد 1، صفحه‌ی 67.
56. مناهل‌ العرفان‌ فی‌ علوم‌ القرآن، محمدعبدالعظیم زرقانی، جلد 2، صفحه‌ی 91.
57. محاسن، محدث برقی، جلد 2، صفحه‌ی 300، کتاب العلل. ترجمه: راوی می‌گوید: از امام باقر (علیه‌السلام) از چیزی از تفسیر پرسیدم، پس جوابم را دادند، سپس دوباره از آن پرسیدم، جواب دیگری به من دادند. پس عرض کردم: جانم فدایتان باد، جواب این سؤال را قبل از امروز، غیر از این جواب داده بودید. فرمودند: ای جابر، همانا برای قرآن، بطنی است و برای بطنش، بطنی است و برایش ظهری است و برای ظهرش ظهری است. ای جابر، چیزی دورتر از عقول مردان از تفسیر قرآن نیست. همانا یک آیه اولش در چیزی است و آخرش در چیزی، در حالی که کلامی متصل است و بر صورت‌هایی برگشت داده می‌شود. [به صورت‌های مختلفی معنی می‌شود]
58. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 7. ترجمه: تأویلش را جز خدا و ریشه‏داران در دانش، کسى نمى‏داند.
59. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (علیهم‌السلام)، صفار، جلد 1، صفحه‌ی 196، باب فی أن الأئمة إنهم أعطوا تفسیر القرآن الکریم و التأویل. ترجمه: راوی می‌گوید: از امام‌ باقر (علیه‌السلام) درباره‌ی‌ این‌ روایت‌ پرسیدم: «هیچ‌ آیه‌ای‌ از قرآن‌ نیست، مگر آن‌که‌ ظاهر و باطنی‌ دارد». امام‌ در پاسخ‌ فرمودند: ظاهر قرآن‌ همان‌ نزول‌ آن، و باطن‌ قرآن، تأویل‌ آن‌ است. برخی‌ از قرآن‌، تحقق‌ یافته‌ و برخی‌ هنوز تحقق‌ نیافته‌ است. قرآن‌ همانند خورشید و ماه‌ در حال‌ جریان‌ و پرتو افشانی‌ است. بر مردگان می‌باشد همچنان که بر زندگان می‌باشد. خدای تعالی می‌فرماید: و تأویلش را نمی‌داند جز خدا و راسخان در علم. ما آن را می‌دانیم.
60. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (علیهم‌السلام)، صفار، جلد 1، صفحه‌ی 195، باب فی أن الأئمة إنهم أعطوا تفسیر القرآن الکریم و التأویل. ترجمه: راوی می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که فرمودند: همانا برای قرآن، تأویلی است که بخشی از آن آمده و بخشی از آن نیامده است. پس چون تأویل در زمان امامی از امامان واقع شود، امام آن زمان، آن را می‌شناسد.
61. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (علیهم‌السلام)، صفار، جلد 1، صفحه‌ی 193، باب فی الأئمة أن عندهم بجمیع القرآن. کسی جز جانشینان [استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)] نمی‌تواند ادعا کند که همه‌ی قرآن، ظاهر و باطنش را جمع کرده است.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است