حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

از دیگر مواردی که می‌تواند دستمایه‌ی استجماع قانون باشد، سؤالات انکاری (استفهام انکاری [1]) است یا جایی که استاد، سؤال را با سؤال (استفهام انکاری) پاسخ دهد.
 نمونه‌ی 1 (حدیث): عَنِ الْحُسَینِ بْنِ بِشْرٍ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا (علیه‌السلام) عَنِ الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ الْجَارِیةُ وَ لَهَا ابْنَةٌ فَیقَعُ عَلَیهَا أَ یَصْلُحُ لَهُ أَنْ یَقَعَ عَلَى ابْنَتِهَا؟ فَقَالَ: «أَ یَنْکِحُ الرَّجُلُ الصَّالِحُ ابْنَتَهُ»2
در این نمونه‌، استاد معظم به جای نهی از ازدواج یا نزدیکی با فرزند کنیزی که با او آمیزش کرده است، با طرح یک سؤال تعجب‌آمیز، او را از زاویه‌ای دیگر، با حکم الهیِ مسأله آشنا می‌کنند.
استفاده از سؤال، در جواب سؤال یا به عبارت دیگر، سؤال را با سؤال پاسخ دادن، نوعی بارِ تأکیدی نیز دارد. پس به راحتی می‌توان از اینگونه آیات و روایات نیز دریافت که انجام یا ترک آن کار، مورد نظر است.
البته این طور نیست که از هر استفهام انکاری، بتوان قاعده یا قانون روشن و جزئی استجماع نمود. مثلاً از نمونه‌ی زیر، نمی‌توان دستور عملی جزئی یا قاعده‌ی نظری‌ای استجماع کرد.
 نمونه‌ی 1 (آیه): «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ»3

………………………………………………

1. «استفهام» در لغت به معنی طلب فهم، طلب دانستن، سؤال کردن و پرسیدن است و «استفهام انکاری» یعنی سؤال کردنی که جواب آن قرین با تکذیب و انکار باشد. «استفهام انکاری» از مباحثی است که در علم معانی، از آن سخن می‌رود. در قسمت جملات پرسشی، هنگامی که از غرض سؤال کردن سخن می‌رود، یکی از مباحث مطرح شده، «استفهام انکاری» است. هر گاه گوینده‌ای، کلامش را به صورت سؤال می‌آورد، الزاماً قصد او دریافت جواب نیست، بلکه به نیت‌های مختلف این کار را می‌کند، از جمله، ایجادِ شگفتی، توبیخ، تنبیه و غیره. در «استفهام انکاری» جواب سؤال، منفی است. به عبارت دیگر، گوینده، جمله‌ی خبری منفی را به صورت پرسشی می‌آورد و غرض او تکذیب و انکار است. این صنعت ادبی، در شعر نیز استفاده می‌شود. مثلاً سعدی می‌سراید:
تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون * کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد؟
یعنی: معلوم است که هیچگاه گذر نمی‌کنی. یا می‌سراید:
سیاهِ زنگی هرگز شود سفید به آب؟ * سپید رومی هرگز شود سیاه به دود؟
یعنی: هرگز انسان سیاه‌پوست با شستن، سفیدپوست نمی‌شود و انسان سفیدپوست، با دود دادن، سیاه دائمی نمی‌شود.
در این شیوه‌ی سخن، لذت ادبی و ذوق هنری بیشتری است تا این که جمله‌ی خبری منفی آورده شود. از سویی نوعی اعجاب و مبالغه در انکار و تکذیب گزاره‌ی‌ مورد نظر گوینده را نیز در پی دارد.
2. کافی، محدث کلینی، جلد 5، صفحه‌ی 433. ترجمه: راوی می‌گوید: از امام رضا (علیه‌السلام) از مردی پرسیدم که کنیزی دارد که کنیزش دختری دارد، پس با کنیزش نزدیکی می‌کند، آیا خوب است با دخترش هم نزدیکی کند؟ حضرت فرمودند: آیا مرد نیک، با دختر خودش نزدیکی می‌کند؟!
3. سوره‌ی حدید، آیه‌ی 16. ترجمه: آیا براى کسانى که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده که دلهای‌شان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانى نباشند که از پیش، بدان‌ها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهای‌شان سخت گردید و بسیارى از آنها فاسق بودند؟!

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است